چكيده
مباحث آيندهنگر ـ به ويژه مباحث مهدويت ـ در تحرك و پويايي بشر و جوامع بشري، نقش مهم و بيبديلي دارند. عمليشدن نقش مهدويت و ايفاي رسالتِ آن، ميان باورمندان مهدوي به دو امر بستگي دارد: اعتقاد و باور قوي به مهدويت؛ اعتقاد به واقعنمابودن و شناختاريبودن مهدويت و گزارههاي آن.
تحقيق دو امر فوق، مهدويت را در انجام رسالت خويش كه همانا پويايي و بالندگي انسانها و جوامع انساني است، كمك ميكند.
موضوع اين نوشتار امر دوّم؛ يعني شناختاريبودن مهدويت است كه نخست، با مطرحكردن عوامل زبان دين
گفتمان مهدوی
دكترين مهدويت، آموزه و اعتقادي ديني بر محور فرهنگ مهدوي است كه در دو عصر غيبت و ظهور توانايي و قابليت نظريه پردازي و ارائه راه حل هاي راهبردي در حوزه هاي متفاوت انساني و اجتماعي را داراست، به گونه اي كه مي توان بر اساس اين دكترين در عرصه فردي و اجتماعي نظريه پردازي نمود. تفسير مهدوي از دين مدخل و منظريست كه از تمامي ديگر مولفه ها و آموزه هاي ديني تفسيري ژرف و عميق ارائه مي دهد و علاوه بر آن كه خود مولفه اي از مولفه هاي ديني است و در كنار ديگر آموزه ها مي نشيند اما ساختار و بنيادي است كه همه ي
انقلاب اسلامي ايران، به رهبري امام خميني( از حوادث کمنظير تاريخ اين مرز و بوم است که توانست رژيم پهلوي را -که قدرتهاي بزرگ شرق و غرب، مدافع آن بودند و تا بن دندان مسلح بود- به گورستان تاريخ فرستد و بساط کهنة شاه و شاهبازي را براي ابد از اين کشور بيرون بريزد.
درباره علل و عوامل "ظاهري" و "مادي" انقلاب اسلامي تا کنون فراوان سخن گفتهاند؛ اما جا دارد درباره ابعاد"ناشناخته و پنهان" اين جنبش تاريخساز - که رهبر فقيد انقلاب، آن را "انفجار نور" و "معجز? الهي" ميناميد- نيز تحقيقات شايسته انجام گيرد. در
آنچه در اين نوشتار بدان پرداخته شده، موشكافي و بررسي سطوح، أبعاد و گسترة عدالت در حكومت حضرت مهدي(عج) ميباشد.
سطوح عدالت، فردي، اجتماعي و تاريخي دانسته شده، امّا از آنجا كه تمام مكاتب لاف برقراري عدالت اجتماعي را ميزنند به ابعاد عدالت اجتماعي پرداخته شده و تفاوت آن در دو جامعة مهدوي (اوج جامعة توحيدي انبياء) و جامعه ابليسي روشن شده است. در جامعة مهدوي بر خلاف جامعة شهوت و لذّت ابليسي كه رفاه و لاف عدالت اقتصادي بُعد اصلي است، عدالت سياسي و عدالت فرهنگي در قلّة اهميّت ميباشد.
براي
در اين زيارت با زمينههاي توصيف شده از تولا و تبرا، سلام و لعن، سِلم و حُرب، و درخواست ثبات و پايداري در احقاق حق، ابراز نفرت و انزجار از پايه گذاران ستم و مباشران قتل امام حسين( و پيروان آنان در طول تاريخ، ميتوان مهديِ ياوران تمام عيار و آگاه و در حال آماده باش.
در اين مقالة كوتاه پيوندها و زيارت عاشورا و آموزه مهدويت بررسي ميشود، لذا بايد به سه مطلب كليدي توجه شود:
الف) عاشوراي حسيني؛
ب) زيارت عاشورا؛
ج) جايگاه آموزه مهدويت در متن زيارت عاشورا.
الف) ويژگيهاي عاشوراي
ميلاد عدل، عيد عدالت خواهان
جشن ميلاد حضرت حجت (عج) براي عموم شيعيان، بلكه همه عدالتخواهان عالم يك عيد بزرگ است.1
اميد مظلومان
همه كساني كه از ظلمي رنج بردهاند، چه آنهايي كه به خود آنان ظلم شده است و رنج بردهاند و چه كساني كه به ستمكشي ديگران نگاه كردهاند و رنج بردهاند، با ياد ولادت اين منجي عظيم تاريخ و بشر در دلشان اميدي به وجود ميآيد.2
عدالت، آرزوي انسان
آنچه مسلم است، همه پيغمبران و اوليا براي اين آمدند كه پرچم توحيد را در عالم گسترش بدهند؛ پرچم توحيد را به اهتزاز درآورند و
اين مقاله با تبيين مفهوم و برداشتهاي مختلف از پديدة روزافزون جهاني شدن يا جهاني سازي به مقايسه دو آموزة "جهاني سازي مهدوي" با "جهاني سازي غربي" پرداخته و با تشريح ويژگي و شاخصهها، و تبعات هر يک، ـ بويژه در آموزه دولت جهاني مهدي(عج) ـ برتري الگوي آرماني جهانيسازي مهدوي براي نجات بشريت و حيات هستي را به شيوه مستدل و طي سه گفتار نمايان ميسازد و آموزه جهانيسازي غربي يا آمريکايي را به دليل ماهيت مادي، يک طرفه، سلطهگرانه، استکباري و امپرياليستي، مردود ميشمارد و آن را نفي ميکند.
مقدمه
وقتي قرآن كريم از امامت سخن به ميان ميآورد آن عنصر محوري امامت را تذكر ميدهد. ميفرمايد: لاينال عهدي الظالمين؛ يعني امامت عهد خداست و اين عهد بايد به افراد شايسته برسد، به ظالم نميرسد و اما آنچه كه عنصر محوري امامت و رهبري است جريان عدل است و چون وجود مبارك حضرت ولي عصر، امام و خليفة خدا است به او هم اگر سمتي بدهد لاينال عهده الظالمين.
چون ممكن نيست عهد خدا به عادل برسد، ولي عهد عادل به ظالم برسد، وجود مبارك حضرت ولي عصر(عج) مثل اعلاي عدل و احسان است و يقيناً مشمول فيض خاص خدا
نوشتار حاضر به مقايسه ميان گفتمان (مهدويت) و نظريه (برخورد تمدن ها)ي هانتينگتون مبادرت کرده است. ابتدا نظريه جنگ تمدن ها
مختصراً بازگو و نقد کلي مي شود، سپس به تفصيل، محتواي آن با نظريه شيعي ـ اسلامي مهدويت مقايسه مي گردد. دين ايدئولوژيک
اسلام با ايدئولوژي مهدويت، حساسيت غرب را موجب شده است. بخشي از مقاله به اين موضوع اختصاص دارد و در ادامه اين مسئله،
تجديد حيات دين در عصر کنوني هم به بحث کشيده شده است. فراز ديگر، سنجش گفتمان مهدويت با اصلاح ديني غرب، با هدف نشان
دادن تفاوت اساسي
سرنوشت جمعيت انبوه اهل كتاب در عصر طلايي ظهور موضوعي است كه در اين نوشتار ابعاد مختلف آن كاويده ميشود.
در اين باره از ميان فرضيههاي گوناگون، فرضيه اسلام آوردن اكثريت اهل كتاب انتخاب و با شواهد و قراين فراواني تأييد ميشود. بررسي مدلول روايات اين موضوع از ديگر رسالتهاي نوشتار حاضر است.
تببيين مسئله
منجي گرايي يا اعتقاد به مصلح موعود از همگانيترين و ريشهدارترين باورهاي بشر است. در اين ميان مكتب شيعه، تنها مكتبي است كه دربارهِ منجي