مقاله حاضر با عنوان "دکترين مهدويت و عقلانيت" ابتدا ضمن توجه به ساختار مفهومي عقل و انواع آن به تحليل عملکرد آن ميپردازد و از آنجا که بدون تحليل و بررسي مدرنيته به عنوان بزرگترين مدعيان عقلگرايي، نميتوان به ارزش و اهميت دکترين مهدويت پيبرد، از اين رو در فصلي جداگانه به مباحثي چون مفهوم مدرنيته،و سير تطور عقلانيت در عصر روشنگري و در ادامه به تبيين محدودهي عقل مدرن ميپردازد. ضمناً در بخشي ديگر به مسئله تکامل تاريخي، و عقلانيت از منظر متفکران ميپردازد، در ادامه به بررسي ادعاي بزرگ مدرنيته که
گفتمان مهدوی
مهدويت با پشتوانه عميق مبتني بر مباني ديني و علمي مي تواند پاسخگوي فراواني نيازهاي بشريت امروز در ابعاد مختلف مادي و معنوي باشد. زيرا برفطرت و نگرش جهان شمول استوار است.مهدويت درعصري ضرورت و كارآمدي بيشتر خود را متبلور مي سازد كه مكاتبي چون كمونيسم در جغرافياي بلوك شرق سقوط كرده و ليبرال دمكراسي بلوك غرب رو به افول است و نظريه پردازان اين مكتب در پايه استدلال خود دچار تزلزل گشته اند. براي مثال در سه كنفرانس جهاني تورنتو، واشنگتن و اورشليم «فرانسيس فوكوياما» تئوري پرداز ژاپني الاصل آمريكايي
هیچ یک از شیعه و اهل سنت وجود (مهدى) را انکار نکرده اند باور به (مهدى) موعود، از زمان حیات پیامبر اسلام ، میان مسلمانان رواج داشته است و رسول الله او را از اهل بیت و فرزندان فاطمه معرفى مى کرد(1) تواتر این اخبار در حدى است که هیچ یک از شیعه و اهل سنت وجود (مهدى) را انکار نکرده اند با این تفاوت که براى عموم اهل سنت (مهدى) پیام آور ((آخرالزمان )) است ولى شیعه، حکمت وجودى خود را با فلسفه غیبت و ضرورت انتظار (مهدى)
، گره زده و با اتکاى به همین اعتقاد دید غیب گرایانه خود را توانمند کرده و
نهج البلاغه آينه اي است كه سيماي پر فروغ قائم آل محمّد (عليهم السلام)در آن گرچه اندك، ولي زيبا، پرجاذبه، نويدبخش، دل انگيز و تحرّك آفرين تجلّي كرده وهمچون جام بلوريني است كه زمزم سخنان علوي درباره فرزندشمهدي موعود(عليه السلام) در آن ريخته شده است.اين مقاله در جهت طرح و تحليل آن كلمات تنظيم گرديده است.
در عصري كه جهالت مدرن، عالم و آدم را به سراشيب سقوط نزديك نموده و بي عدالتي، ستم سالاري، معنويت ستيزي، اخلاق گريزي و هزاران فاجعه هولناك ديگر در جهان بيدادمي كنند و آينده بشر هر روز تاريك
وفات امام حسن عسکری علیه السلام در هشتم ربیع الاول سال 260ﻫ جامعة امامیه را با وضعیت دشواری که در تاریخ شیعه به غیبت صغری مشهور است، روبرو کرد. نوشتار حاضر به بررسی تاریخی این دورهخاصه فعالیتهای دو سفیر نخست و برخی از دشواریهای مهم امامیه،با تکیه بر اسناد باقی مانده از این دوران پرداخته است.در ادامه، آراء کلامی دو متکلم برجستة این دوره؛ یعنی ابن قبه و ابوسهل نوبختی، مورد بحث قرار گرفته است.
سابقة تفکر غیبت در اندیشة امامیه
انشعاب و تفرق در جامعة شیعه بعد از وفات هر امام به
پيامبران الهي و پيام آوران وحي، در تلاش و مجاهدت دشوار و طاقت فرسايشان در ايفاء نقش خطير و سرنوشت ساز نبوت و رسالت و ابلاغ پيام و فرامين تعالي بخش و سعادت آفرين خداوندي، با بهره گيري از سرمايه ارزشمند وحي، عقل و عصمت، تحقق دو هدف مهم و اساسي را دنبال مي نمودند:
الف: برقراري ارتباطي صحيح، دائمي و آگاهانه بين انسان و خداوند
ب: تدوين و آموزش نحوه برقراري ارتباط و تعامل سالم و حسنه ميان انسانها
اگر چه اهداف دوگانه فوق بطور كامل نزديك به هم و مرتبط و وابسته اند، اما براي هر كدام از آنها
آشنایی من با کتاب الفتن به مناسبت طرحی بود که بر عهده نگارنده گذاشته شد تا با نگاهی تاریخی به نشانه های ظهور مهدی(ع) به نقد و بررسی روایات آن بپردازد. با مطالعه منابع و کتب متعدد مربوط به نشانه ها متوجه شدم که مأخذ بسیاری از آنها کتابی کهن از یکی از محدثان اهل سنت یعنی نعیم بن حماد است. کتاب الفتن وی را باید از منابع مهم روایت های علائم ظهور به شمار آورد که تأثیر زیادی بر مجامع روایی شیعه و اهل سنت داشته است. نویسنده آن از بزرگان اهل حدیث و مخالفان سرسخت معتزله و همچنین اهل رأی (قیاس) است که
در اين نوشتار، ابتدا به تفاوت فلسفه ى دين و كلام جديد اشاره مى شود، سپس تعريف دين از منظر دين پژوهى جديد صورت مى گيرد، پس از آن، تقسيم دين به اديان سنّتى و اديان دنيوى و تقسيم اديان سنّتى به وحيانى و غير وحيانى مطرح مى شود. به دنبال تكيه ى اديان وحيانى بر وحى، در باب ماهيّت وحى، به سه ديدگاه اشاره مىشود، آن گاه ديدگاه گزاره اى به تفصيل خواهد آمد.نوشته ى حاضر تقرير سلسله ى درسهاى مهدويّت و مسائل كلامى جديد از استاد دكتر رضا حاجى ابراهيم است كه در، مركز تخصصى مهدويت در قم براى جمعى از
با نگرش عقلي، فطري و تاريخي، بشر براي پيشبرد زندگي ورسيدن به هدفهاي اجتماعي، به تشكيل جامعه نياز دارد؛ يعني طبق دادههاي عقلي، فطري و تاريخي ، زندگي بشر بدون تشكيل جامعه، سامان نمييابد. از جمله عواملي كه در ساماندهي جامعه به سوي مقصود و هدف، تأثيرگذار ميباشد، مقوله
اتحاد و همبستگي است؛ چنانكه در اين زمينه از اميرمؤمنان، علي عليه السلام چنين نقل شده است:
امتهاي پيشين مادامي كه با هم يد واحد بودند، همواره در حال پيشرفت و شكوفايي بوده و به عزت و اقتدار و خلاقيت و وراثت زمين نايل
برادران اهل سنّت در رابطه با مهدي موعود - صلوات اللّه عليه - مي گويند: ما به مهدي نوعي عقيده داريم. به عبارت ديگر: ما منکر مهدي موعود نيستيم، احاديثي که از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در باره او صادر شده، مورد قبول ماست ولي مي گوييم او هنوز متولد نشده و معلوم نيست چه کسي است اما در آينده متولّد مي شود و بعد از بزرگ شدن، قيام مي کند و حکومت جهاني واحد تشکيل مي دهد، او از نسل فاطمه و از فرزندان حسين عليهم السّلام است. [1] مثلاً شبراوي شافعي در الاتحاف [2] مي گويد:
«شيعه عقيده