يماني و واقعة ظهور كبري

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 12 - 23 دقیقه)

يماني يكي از اشخاص مهم است كه روايات دوران ظهور، از او ستايش كرده‌اند. در اين روايات، پيوسته همراه با نام يماني، نام يك شخصيت ديگر ذكر مي‌شود كه دشمن سرسخت امام مهدي(عج) است. او دست به جنايت‌هاي زيادي مي‌زند و دشمني زيادي، به ويژه با اهل بيت(ع) و شيعيان دارد و گفته شده او در پي نبش قبر حضرت فاطمه(س) است. نام او سفياني است. 

روايات مربوط به يماني

پژوهشگران در مورد شخصيت يماني با دو مشكل اصلي روبه‌رو هستند: 1. كم بودن روايات مربوط به اين شخص؛ 2. رمزگونه بودن روايات.

در مورد رمزگونه بودن اين روايات، بايد گفت كه اين مسئله در مبحث ملاحم و فتن امري شايع است و اين خود علل مختلفي دارد؛ از جمله اينكه مسئلة تقيه و پوشيده نگاه داشتن حقايق، يكي از علل اين امر از جانب راويان بوده است. اهل بيت(ع) به خاطر حفظ جان و دور ساختن خطر‌ها از يماني با عدم ذكر نام و صفات متمايزكننده‌اش، توجه داشته‌اند مبادا دشمنان با استفاده از آن نشانه‌ها او را شناسايي و نابود كنند. همچنين اهل بيت(ع) نام‌هاي مختلفي براي اين‌گونه شخصيت‌ها برشمرده‌اند تا نيروهاي مخالف، نتوانند آنها را شناسايي كنند و به عنوان مثال يماني در برخي روايات، «قحطاني» ناميده شده و در برخي ديگر المنصور و در برخي ديگر، خليفة يماني و در برخي ديگر «پادشاه يماني» (الملك اليماني) و در برخي «حارث خراساني» و در برخي روايات «حسني» و در برخي ديگر «هاشمي» و در برخي ديگر از روايات «صاحب پرچم‌هاي سياه» ناميده شده است.

امّا در مقابل شخصيت‌هايي كه نقش منفي در ظهور دارند، به عنوان خطري كه حقيقت را تهديد مي‌كنند، دقيقاً معرفي شده‌اند تا مردم آنها را به خوبي بشناسند و در جرگة ياران آنها در نيايند. به عنوان مثال، در مورد سفياني در روايات آمده است:

نام او عثمان بن عنبسه است، او اموي است و نسبت او به خالد بن يزيد بن معاويه مي‌رسد. برخي از روايات هم مي‌گويند او حرب بن عنبسـة بن مرة بن كلب بن سلمـة بن يزيد بن خالد بن يزيد بن معاويه بن ابي سفيان بن صخر بن اميه بن عبدالشمس است.1 برخي روايات نيز قائل به وجود دو سفياني هستند. با دقت در روايات مربوط به سفياني متوجه مي‌شويم كه ائمه و بزرگان دين، تمايل زيادي به شناساندن اين شخص داشته‌اند.

 يماني و نشانه‌هاي ظهور

نشانه‌ها و علامات ظهور، اهميّت خاصي در فرهنگ مهدويت دارند، به ويژه اينكه اين نشانه‌ها، شخصيت‌هاي دوران ظهور را به ما مي‌شناسانند. اين نشانه‌ها در حقيقت يك لطف بزرگ الهي است كه جهان به وسيلة آن خود را براي استقبال از آن رويداد سرنوشت‌ساز و بسيار مهم آماده مي‌كند. نشانه‌هايي كه روي داده يا در آينده روي خواهد داد، خود اشاره به اين امر دارد كه انسان مي‌تواند در زمان‌هاي مختلف، گرايش‌ها و تفكرات و وابستگي‌هاي خود را به جريان‌هاي مختلف مشخص كند و بداند چه در انتظار اوست. يكي از اين نشانه‌هاي حتمي، يماني است.

 يماني، از نشانه‌هاي حتمي ظهور

يماني يكي از اشخاص مهم است كه روايات دوران ظهور، از او ستايش كرده‌اند. در اين روايات، پيوسته همراه با نام يماني، نام يك شخصيت ديگر ذكر مي‌شود كه دشمن سرسخت امام مهدي(عج) است. او دست به جنايت‌هاي زيادي مي‌زند و دشمني زيادي، به ويژه با اهل بيت(ع) و شيعيان دارد و گفته شده او در پي نبش قبر حضرت فاطمه(س) است. نام او سفياني است. و اين اقدامات سفياني باعث برانگيخته شدن حسّ نفرت مردم از او مي‌شود و مردم هر جنبش و حركتي را كه ضدّ سفياني باشد، را ياري مي‌كنند.

 يماني و جنبش اصلاح‌گري

در ساية آن شرايط و اوضاع بحراني و آشفته كه سفياني دست به حمله مي‌زند و شهرهاي زيادي را به اشغال خود درمي‌آورد و در شرايطي كه گروه‌ها و حزب‌هاي مختلف به رقابت سياسي و به جنگ براي به دست آوردن قدرت مي‌پردازند و در كنار حملات گسترده، ضدّ مذهب اهل بيت(ع)، تحركاتي اصلاح‌گرانه و حقيقي نيز پا به عرصة وجود خواهد گذاشت و به مقابله با اين حملات خواهد پرداخت. در آن شرايط، آن گروه‌ها هم، شعار اصلاح‌گرايي واقعي سر مي‌دهند، در اين شرايط يك انقلابي قحطاني از اهل يمن به حركت درمي‌آيد و تلاش مي‌كند رهبر نيروهاي مخالف ستمگران باشد و در مقابل آنها بايستد. او شعار اصلاح جامعه و تلاش براي بهبود بخشيدن اوضاع مردم و نجات آنها از بدي‌ها و مصيبت‌هاي مختلف سر مي‌دهد. در اين زمان، يمن عرصة نبرد دو جريان اصلاح‌گرايانه و ستمگران مي‌شود. يماني داراي گرايش‌هاي اصلاح‌گرايانه است و تصميم مي‌گيرد براي مقابله با ضدّ ارزش‌ها به پا خيزد و قيام كند. يماني همانند ديگر مؤمنان، تحركات جهاني و اوضاع داخلي يمن را مورد مطالعه قرار مي‌دهد. او كم كم رهبر جريان اصلاح‌ طلبي مي‌شود كه خواهان نابودي ستم و تروريسم است. دعوت او در آغاز، يك دعوت فرهنگي براي بازگشت به اصول اسلام ناب محمّدي است و خواهان كنار گذاشتن خشونت مي‌شود و مي‌خواهد همگي با صلح و آرامش در كنار هم زندگي كنند. در مقابل عدّه‌اي علناً خواهان براندازي مذهب اهل بيت(ع) هستند و آنها ياران سفياني هستند.

 دليل خروج يماني از يمن

نبايد فراموش كرد كه جبهه‌هاي درگيري ميان سفياني و يماني، شام و يمن هستند و هر يك از اين دو منطقه داراي موقعيّت جغرافيايي و لجستيكي خاصّي هستند. شام، محلّ تجمع گروه‌هاي تندرو و ضدّ اهل بيت(ع)است. جدا از اين، يهوديان نيز نزديك آنجا هستند و در تحركات سفياني بي‌تأثير نيستند، از سوي ديگر، يمن، محلّ مناسبي براي جنبش اصلاح‌گري است كه يماني آن را رهبري خواهد كرد. يمن در گذشته از درگيري جنبش‌هاي تندرو بسيار رنج برده و نسبت به رهايي از اين درگيري‌ها و نزاع‌هاي افراطي بسيار احساس نياز مي‌كند. جدا از اين، زيدي‌ها در يمن ريشه دوانده‌اند و زيديه واقعي مي‌تواند پلي براي رسيدن به سواحل مذهب اهل‌بيت(ع) باشد. امّا زيديه سياسي از اصالت مذهبي خود تهي و پناهگاه جريان‌هاي ضدّ اهل بيت شده است. در اين ميان يك جريان در يمن، يمني‌ها را به گذشته‌شان باز مي‌گرداند، و از نو به بررسي و مطالعة حوادث مي‌پردازد و خواهان بازگشت به اصالت و حقيقت انسان مي‌شود. اين جريان دعوت به بازگشت به زيديه بدون انحراف مي‌كند و اين خود گذرگاهي براي ورود به مذهب اهل بيت(ع) است به همين دليل، اين جريان، از هر جريان ديگري بيشتر مورد پذيرش قرار مي‌گيرد.

جدا از اين، يمن هم‌مرز با دو كشور است كه شيعيان زيادي در خود جاي داده‌اند 1. عربستان كه شيعيان در جنوب آن سكونت دارند. 2. عمان، همچنين يمن هم‌مرز سواحل آفريقا. از (اتيوپي، سومالي و جيبوتي) است و در اين مناطق مستضعفان زيادي زندگي مي‌كنند و سطح زندگي اقتصادي آنها بسيار پايين است. علاوه بر اين، آنها با وجود داشتن منابع بسيار زياد ثروت، در محروميت زندگي مي‌كنند و اين خود باعث مي‌شود آن دعوت اصلاح‌گرايانه را با آغوش بازتري بپذيرند.

 نام و نسب يماني

به طور قطع نمي‌توان گفت نام يماني چيست زيرا در اخبار و روايات، نام‌هاي مختلفي براي او ذكر شده است. امّا اينكه اين نام‌ها واقعي باشد يا نام مستعار، الله اعلم. نام‌هايي كه براي او ذكر شده عبارتند از:

1. حسين يا حسن، آن‌گونه كه در خبر نقل شده از كعب آمده،

2. صالح، كه نعيم بن حماد در كتاب خود به نقل از الحكم بن نافع از جراح از أرطأة آورده: «پس موالي خشمگين شده و با مردي به نام صالح بن عبدالله بن قيس بن يسار بيعت مي‌كنند».2

3. اصبغ بن زيد: در صاحب روم، مردي از بني‌هاشم كه نام او اصبغ بن زيد است و او روم را فتح مي‌كند.3

4. اصبغ بن يزيد: ابوقبيل مي‌گويد: پس از آن مردي از بني‌هاشم كه به او اصبغ بن يزيد گفته مي‌شود، خواهد آمد. او صاحب روم است و آنجا را فتح مي‌كند.4

البتّه از اين روايات اين‌گونه بر مي‌آيد كه اصبغ بن يزيد، همان اصبغ بن زيد باشد.

روايات اشاره كرده‌اند كه نسب او، يماني قرشي هاشمي قحطاني است.

او از روستايي به نام بكلي كه در يك منزلي پشت صنعا است، خروج مي‌كند پدرش قرشي و مادرش يماني است.5

هاشمي: حديث ابوقبيل: او از بني هاشم است.

قحطاني: تأكيد بر يمني بودن اوست؛ زيرا قبايل يمن همگي قحطاني هستند.

وطن يماني

يماني منسوب به يمن است. برخي اخبار نيز يادآور شده‌اند كه او از عمان است. نعيم بن حماد روايت مي‌كند: «ثم يلي من بعده المضري العماني القحطاني يسير بسيرة أخيه المهدي و علي يديه تفتح مدينـ[ روم»6 و البتّه كسي كه روم را فتح مي‌كند، يماني است. از آنجا كه به عمان، يمن نيز اطلاق مي‌شود بنابراين انتساب او به عمان، در حقيقت انتساب او به يمن است. حموي در معجم البلدان عمان را نيز جزء يمن به شمار آورده است.7

نعيم بن حماد در «الفتن» مي‌گويد: «او از روستايي به نام بكلي كه در يك منزلي پشت صنعاء است، خروج مي‌كند».8

به طور كلي، يماني منسوب به يمن است. يا اهل آنجاست يا شخصي است كه از آنجا خروج مي‌كند.

 سياست‌هاي كلّي يماني

او يك جنبش اصلاح‌گر را رهبري مي‌كند و در گرايش‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي تأثيرگذار خواهد بود. تشنجات سياسي باعث به وجود آمدن يك مجموعه نزاع و درگيري‌هاي بين‌المللي خواهد شد و يك طرف اين درگيري‌ها، يماني و طرف ديگر، كشورهاي غربي است كه با هم پيمان‌هاي سياسي و امنيتي امضا مي‌كنند. پس از قدرت گرفتن يماني، آن كشورها، تلاش مي‌كنند امنيّت و آيندة خود را تضمين كنند و همين باعث مي‌شود، اموري پيش بيايد كه موجوديت و امنيت يماني به خطر افتد. روايات در اين مورد تنها به جنگ روم اشاره كرده‌اند. روم عموماً به كشورهاي غير عربي و غير اسلامي اطلاق مي‌شود. أرطة نقل كرده، در زمان آن خليفة يماني و به دست او، روم فتح مي‌شود.9

اين‌گونه به نظر مي‌رسد كه انگيزه‌هاي سياسي و امنيتي خاصّي وجود داشته باشد كه باعث مي‌شود يماني براي جلوگيري از حملات كشورهاي غربي به پا خيزد. شايد منظور از فتح روم، غلبه و سيطره بر آنها براي در امان بودن كشورهاي منطقه و يمن از خطر آنها باشد. و يماني توانايي ايستادگي در مقابل آنها را دارد و الزاماً به معناي اين نيست كه تسلّط نظامي بر آنها پيدا مي‌كند يا آنجا را به اشغال در مي‌آورد. جدا از اين، يماني با مخالفت شديدي از طرف گروه‌هاي سياسي و جنبش‌هاي ديگر در منطقه روبه‌رو مي‌شود.

حركت مغربي در مصر، درگيري‌هاي سياسي در شام ميان أصهب و سفياني و غلبه سفياني، بر او باعث به تزلزل درآمدن آرامش و استقرار سياسي مي‌شود. يماني علاوه بر اين با خطر سفياني نيز روبه‌رو است. او تصميم مي‌گيرد به رويارويي و مقابله با سفياني بپردازد.

اين رويارويي هنگامي كه سفياني به كوفه مي‌رسد تا ويراني و كشتار در آنجا به راه اندازد و شديداً پي قتل و آزار شيعيان است، حتمي مي‌شود و اينها همه باعث مي‌شود يماني به سوي او حركت كند و از پيروان اهل‌بيت(ع)‌ دفاع كند و آنجاست كه جنگ‌هاي خونيني ميان اين دو روي مي‌دهد.

ممكن است برخي گروه‌هاي سياسي و سازمان‌هاي خاص در اين بحران سياسي كه منطقه را فرا گرفته، غرق شده باشند. شايد اين سازمان‌ها و گروه‌هاي بسته و خشك مغز مخالف هرگونه جنبش اصلاح‌گرايانه باشند و شايد اين سازمان‌ها كه فلسطين را مقرّ خود قرار مي‌دهند، باعث به خطر افتادن امنيّت يماني شوند و باعث ايجاد مشكلاتي براي يماني شوند كه ممكن است او را از مأموريت اصلي‌اش باز دارند. شايد سرنوشت اين سازمان‌ها با سرنوشت سفياني كه بر سرزمين شام تسلط مي‌يابد، گره خورده باشد.

در آن زمان اين سازمان‌ها، در ساحل درياي مديترانه تمركز دارند و شهر عكا را مركز خود قرار مي‌دهند و شايد آنها با كشورهاي غربي هم‌پيماني‌هايي داشته باشند.

حكيم بن عمير از كعب نقل كرده است: «در زمان آن يماني، جنگ كوچك عكا روي خواهد داد و آن زماني است كه پنجمين خاندان هركول پادشاه شود».10

برخي از گروه‌ها و سازمان‌ها پس از اينكه متوجه مي‌شوند يماني نفوذ و قدرت فكري و سياسي قابل توجهي به دست آورده و پذيراي انديشه‌هاي باز و روشن شده است، به مقابله با جريان اصلاح‌گرايانه يماني مي‌پردازند و همين باعث ايجاد يك مجموعه درگيري‌ها مي‌شود و يماني ناچار مي‌شود به آنها حمله كند تا آيندة سياسي خود را تضمين كند.

يزيد بن سعيد از ابوعطاء از كعب نقل كرده: «قريش به دست يماني كشته مي‌شوند».11

قريش اصطلاحي است كه بر جريان‌هاي مخالف اهل بيت(ع) و پيروان ايشان اطلاق مي‌شود.

 آيا يماني رئيس يك حكومت است؟

بايد گفت: يماني كه صاحب يك جنبش اصلاح‌گرايانه است در عين حال ممكن است يك سياست‌مدار هم باشد و شايد او وارد معادلات سياسي منطقه‌اي يا بين‌المللي هم بشود تا يك مقام و منصب سياسي به دست آورد و بتواند دست به تحركاتي بزند و انقلابي‌ها را سازمان‌دهي كند.

هيجانات سياسي كه منطقه را فرا مي‌گيرد، همچنين درگيري جريان‌ها و جناح‌هاي سياسي و اصلاح‌گرا، براي اين مصلح، شرايطي فراهم مي‌سازد كه بتواند يك مقام و منصب سياسي مهم به دست آورد. او مي‌تواند از خشونت‌هاي موجود در منطقه استفاده كند و آن را تبديل به يك جنبش اصلاح‌گرايانه نمايد يا از فرصت‌ها استفاده كند و وارد معادلات سياسي شود.

در روايات گفته شده «سپس پادشاهي از صنعا خروج مي‌كند. سفيد همانند پنبه. نام او حسين يا حسن است. او با خروجش وارد قلب حوادث مي‌شود. آنجا يك مبارك و پاك و هادي و مهدي و سيدي علوي ظهور مي‌كند. پس مردم به خاطر منتي كه خداوند بر آنها گذاشته و آنها را هدايت كرده شادمان مي‌شوند. پس او با نور خود تاريكي را كنار مي‌زند و به وسيلة او، حق پس از پنهان بودن آشكار مي‌شود».12

واژة پادشاه در اين روايت، اشاره به مقام و منصب سياسي‌اي دارد كه يماني در اختيار دارد تا بتواند دست به تحركاتي بزند و هرگونه جريان مخالف امام مهدي(ع) را نابود سازد. شايد امام خود بر جنبش يماني به صورت ميداني تكيه مي‌كند تا شرايط تحرك با آزادي تمام براي آن واقعة بزرگ فراهم آيد و آن پس از تلاش يماني براي جلوگيري از گسترش حركت سفياني و حداقل متوقف كردن آن صورت مي‌گيرد.

از آنجا كه سفياني نقش سياسي در تسلط بر منطقة شام خواهد داشت، يعني او رئيس حكومت يكي از اين سرزمين‌ها خواهد بود و تحركات او در پرتو داشتن مقام سياسي خواهد بود، او حكومت‌هاي سفياني كشورهاي همسايه را از بين مي‌برد تا به سمت كوفه حركت كند. بنابر روايات، او در كوفه شيعيان علي(ع) را به قتل مي‌رساند شايد علّت تمركز سفياني بر كوفه اين باشد كه كوفه در آن زمان پايگاه مهمي را براي شيعيان علي(ع) مي‌شود و شايد آنجا پايگاه آيندة شيعيان از بعد سياسي، اقتصادي و علمي باشد. به هر حال، آنجا، خطري بزرگ براي آينده سفياني به شمار مي‌آيد يا حداقل با تسلط بر آنجا، سفياني مي‌تواند براي مدّتي امنيت و استقرار خود را تضمين كند. شايد تحركات نظامي سفياني ضدّ كوفه و شيعيان، خود دليلي مبني بر درخشان بودن آينده شيعه در آنجا باشد. بنابراين، ممكن است، يماني داراي مقامي سياسي باشد و سفياني هم رقيب آن باشد و شايد تحرك يماني ضدّ سفياني، بر اساس معادلات سياسي در منطقه باشد.

 سه پرچم

آشفتگي‌هاي سياسي در آن زمان باعث پيدايش برخي جنبش‌ها در منطقه مي‌شود. آن جنبش‌ها، هر يك تلاش مي‌كنند حقانيت خود را اثبات كنند يا فرصت‌هاي مختلف را براي استفاده از شرايط متشنج سياسي حاكم براي خود فراهم آورند تا راهي براي گسترش طرح‌ها و برنامه‌هاي فكري و سياسي خود بيابند.

در آن زمان يك مجموعه هرج و مرج‌ها و آشفتگي‌هاي سياسي، جهان اسلام را فرا مي‌گيرد و اين، باعث ايجاد كشمكش‌ها و درگيري‌هاي سياسي ديگر و به اوج رسيدن رقابت ميان كشورها در سطح جهاني و ميان جناح‌ها و گروه‌هاي داخلي مي‌شود و اينها همه باعث برافروخته شدن آتش درگيري‌هاي واقعي مي‌شود و اين خود مي‌تواند امنيت و آرامش منطقه را دچار آسيب‌هاي جدّي كند. روايات نقل شده‌ از بزرگان دين حاكي از آن است كه يك مجموعه درگيري‌هاي بين‌المللي در جاهاي مختلف جهان اسلام درمي‌گيرد. علاوه بر اين، انقلاب‌ها، كودتاها و شورش‌هايي در ضمن جريان‌هاي سياسي داخلي روي مي‌دهد. اين درگيري‌ها و كشمكش‌ها به طور خلاصه عبارتند از:

1. جنبشي مسلّحانه از جانب خراسان و از آن به عنوان «پرچم‌هاي سياه از سمت خراسان» تعبير شده است؛

2. جنبش اصلاح‌طلبانه و انقلابي از طرف يمن به رهبري يماني كه از يمن مي‌آيد (خروج يماني)؛

3. حركتي انقلابي در مصر از جانب مردي مغربي كه بر مصر تسلّط مي‌يابد و سرزمين شام به آن مي‌پيوندد (ظهور مغربي در مصر و به تملّك درآوردن شامات)؛

4. گرايش و تمايل ترک‌ها برای استیلا بر کشورهای عربی منطقه (فرود آمدن ترک‌ها در جزیره)؛

5. طمع‌ورزی‌هاي غربي‌ها در منطقه و به اشغال درآوردن سرزمين شام و به ويژه فلسسطين (فرود آمدن رومي‌ها در رمله)؛

6. قيام‌هاي مردمي در كشورهاي عربي و شورش‌هايي بر ضدّ حكومت‌هاي آنان (زمام گسيختگي عرب‌ها، در در اختيار گرفتن مناطق مختلف و خارج شدن از تسلّط غيرعرب‌ها)؛

7. تشنّجات و كشمكش‌هاي سياسي در مصر و ترور رئيس‌شان (كشته شدن امير مصر به دست مصريان)؛

8. آشفتگي‌هاي داخلي در سرزمين شام و پيدايش سه جبهة سياسي رقيب (ويراني شام، اختلاف سه پرچم در شام)؛

9. درگيري‌هاي سياسي كه هر جريان تلاش مي‌كند بر مصر تسلّط يابد (ورود پرچم‌هاي قيس و عرب به مصر)؛

10. هيجانات سياسي در ايران (ورود پرچم‌هاي كنده به خراسان)؛

11. بحران‌ها و آشفتگي‌ها و نابساماني‌ها در عراق (ورود اسباني از جانب عرب‌ها تا آنكه در حيره بسته شوند)؛

12. نابساماني‌هاي سياسي و اختلافات نيروهايي در ايران (اختلاف دو گروه از غير عرب‌ها، خونريزي بسيار زياد در ميان خود).13

اين به طور كلي، مهم‌ترين نابساماني‌ها و درگيري‌هايي است كه رقابت‌هاي سياسي، آنها را به وجود مي‌آورند و تقريباً منطقه‌اي از مناطق اسلامي نيست كه از اين نابساماني‌ها و درگيري‌هاي سياسي كه امنيّت و آرامش آن را به خطر مي‌اندازد، در امان باشد. روايات تأكيد مي‌كنند سه پرچم در يك روز خروج مي‌كنند و براي زودتر رسيدن به كوفه با هم به رقابت مي‌پردازند. اين پرچم‌ها بر روز ظهور تأثير خواهند داشت و بر حركت امام مهدي(ع) نيز تأثير مستقيم خواهند گذاشت.

اين سه پرچم، خاتمة حوادثي است كه پيش از ظهور روي مي‌دهد. و براساس تحرّكات اين سه پرچم، امام(ع) رفتار مي‌كنند تا از نتايج كار اين سه پرچم بهره‌برداري كنند. يكي از اين سه پرچم از يمن، ديگري از خراسان و سوم از شام خروج مي‌كند. پرچم يمني، پرچم يماني است. و پرچم خراساني، همان پرچم خراسان و سوم، پرچم سفياني است و اين سه پرچم در مقدّمه‌سازي براي ظهور نقش خواهند داشت.

 كدام‌يك از اين سه پرچم هدايتگرتر است؟

حال كه اين سه پرچم در تعيين سرنوشت حوادث نقش دارند، كدام يك هدايتگرتر است؟ كدام‌يك شايسته‌تر است كه از آن پيروي شود و كدام‌يك بايد كنار گذاشته شود.

اگر جوّي را كه در آن، اين پرچم‌ها پديدار مي‌شوند بررسي كنيم، متوجه مي‌شويم كه اين پرچم‌ها در شرايطي پديدار مي‌شوند كه هيجانات سياسي همه جا را فرا گرفته است. و آنها پيشرو در اين مسئله‌اند.

در آن زمان مذهب اهل بيت(ع) با اصول علمي و منطقي‌اش، درخشان شده و مكاتب فكري ديگر در مقابل اين مذهب احساس ضعف مي‌كنند و همين باعث مي‌شود طبقات مختلف روشنفكران به اين مذهب در ‌آيند و در مقابل، مكاتب ديگر مي‌خواهند مانع گرايش مردم به اين مذهب شوند و تلاش مي‌كنند مانع گسترش جريان شيعه‌گرايي شوند. پس از آن سفياني براي از ميان بردن شيعيان، راهي كوفه شده و در مقابل، يماني و خراساني به مقابله با او مي‌پردازند.

امّا ميان اين دو پرچم (يماني و خراساني) تفاوت‌هايي وجود دارد. يماني جنبشي اصلاح‌گرايانه است كه به دور از هرگونه شائبه سياسي، دعوت به حق مي‌كند. پرچم يماني پرچم هدايت و اصلاح است؛ زيرا مستقيماً دعوت به پيوستن به امام مهدي(ع) براساس اصلاح در امور، روش‌هاي فكري و عقيدتي مي‌كند امّا پرچم جوان خراساني كه آن نيز دعوت به مذهب اهل بيت(ع) مي‌كند، داراي گرايش‌هاي سياسي و رقابتي است. شايد خراساني مردم را دعوت مي‌كند به او بگروند؛ زيرا دعوت خود را دعوت اهل بيت(ع) و پيروزي خود را پيروزي اهل بيت(ع) مي‌داند، در حالي كه يماني تنها دعوت به گرويدن به امام(ع) مي‌كند و منيّت و خوديّتي ندارد يا اينكه تمام همّ و غم يماني، پيروزي امام(ع) است. اينها همه باعث شده روايات بر ياري رساندن به يماني تأكيد كنند و حتي ياري به آن را واجب كنند و تنها گذاشتن او را حرام بدانند و حتّي پا را فراتر گذاشته و خواهان تحريم خريد و فروش اسلحه در زمان قيام يماني شده‌اند تا راه ديگر گرايش‌ها و جريان‌ها را ببندند و مانع قيام آنها ضدّ جنبش يماني شوند.

در روايت ابوبصير به نقل از ابوجعفر(ع) آمده است.

«خروج سفياني و يماني و خراساني در يك سال و در يك ماه و در يك روز واحد خواهد بود مانند دانه‌اي تسبيح كه به دنبال هم‌اند واي بر كسي كه با آنها مقابله كند.14 در ميان پرچم‌ها، پرچمي هدايتگرتر از پرچم يماني نيست؛ زيرا دعوت به صاحبتان (امام مهدي(ع)) مي‌كند. هنگامي كه او خروج مي‌كند، فروش اسلحه را بر مردم و تمام مسلمانان حرام مي‌گرداند، هنگامي كه او خروج كرد، به سوي او برو، زيرا پرچم او پرچم هدايت است و جايز نيست مسلمان‌ها به ستيزه و مخالفت با او بپردازند، هركس چنين كند، شايستة آتش است زيرا يماني به راه حق و راه راست دعوت مي‌كند».15

ويژگي اصلاح فكري، انديشه‌اي و عقيدتي در جنبش يماني بسيار آشكار و روشن است. اين در حالي است كه سفياني تلاش مي‌كند مذهب اهل بيت(ع) و شيعيانشان را ريشه‌كن كند.

 يماني و خراساني

دو جنبش يماني و خراساني در زمان ظهور فعّاليت‌هاي همراه با پشتكار زيادي دارند، جريان‌هاي منطقة جهاني تلاش مي‌كنند اين دو را از ميان بردارند. اين دو جنبش با هم همكاري خواهند كرد و اين دو با هم فعّاليت مي‌كنند؛ زيرا تكروي، باعث نابود شدن هر يك توسط سپاه سفياني مي‌شود.

 يماني و بحران‌هاي پيش رو

يماني در آغاز دعوت خود، با مشكلات زيادي روبه‌رو مي‌شود. موقعيت استراتژيك يمن و اهميّت تاريخي آن، باعث مي‌شود كشورهاي منطقه،‌ يك موضع‌گيري سخت در مقابل يماني و فعاليت‌هاي او كه دعوت به اهل بيت(ع) مي‌كند، داشته باشند. دعوت يماني با استقبال جنبش‌هاي اسلامي ديگر همراه مي‌شود و برخي تلاش مي‌كنند او و جنبش او را از بين ببرند، يماني در دعوت خود براساس نگرش‌هاي اصلاح‌گرايانة اهل بيت(ع) كه نمايندة اسلام ناب محمّدي هستند، فعاليت مي‌كند، در حالي كه كسان ديگر كه شعار اصلاح‌گري سر مي‌دهند، موضع‌گيري ضدّ اهل بيت(ع) دارند.

اخبار و روايات اشاره به اين دارد كه يك جبهة مخالف يماني پديدار مي‌شود امّا نمي‌توانند مانع فعّاليت‌هاي يماني شوند. در بشارالاسلام نقل شده است: «مصري پيش از يماني است، يماني مردم را به گرويدن به مهدي(ع) دعوت مي‌كند».

مصر پايگاه جنبش‌هاي فكري به شمار مي‌آيد و خود را در اين زمينه پيشرو مي‌داند و نمي‌خواهد در اين كار رقيبي داشته باشد و اين گونه است كه جنبش‌هاي ديگر، خطر رشد و گسترش جنبش يماني را درك مي‌كنند و سعي مي‌كنند آن را ضعيف و فلج كنند و به همين دليل مصر، پيشرو كار مقابله با يماني مي‌شود.

رقابت‌هاي انديشه‌اي، فكري و سياسي در زمان نزديك به ظهور به اوج خود مي‌رسد و انديشه‌هاي شيعي، مورد توجه محافل علمي قرار مي‌گيرد و بسياري از انديشمندان و اهل معرفت به اين مذهب درمي‌آيند و در مقابل برخي از اين جريان بسيار ناراحت و خشمگين مي‌شوند و برخي تلاش خواهند كرد پيروان اهل بيت(ع) را نابود كنند. يمن در آن زمان، پناه‌گاه خوبي براي دوستداران اهل بيت(ع) خواهد بود. سيد بن طاووس روايتي نقل كرده كه در آن آمده است: «زماني كه فتنه مغرب پيش آمد، به سمت يمن عزيمت كنيد، چون سرزميني جز يمن، باعث نجات شما نخواهد شد».16

در نهايت، گروهي از هدايت‌يافتگان و اهل بصيرت در زير پرچم يماني گرد هم مي‌آيند و يك نيروي قدرتمند به وجود مي‌آورند و مذهب اهل بيت را ياري مي‌رسانند.

 پي نوشت ها :

 

1. المقدس الشافعي، عقد الدرر في اخبار المنتظر، ص 90.

2. نعيم بن حماد المروزي، الفتن، ص 336، ح 1279.

3. همان، ص 313، ح 1210.

4. همان، ص 356، ح 1329.

5. همان، ص 299، ح 1145.

6. همان، ص 299، ح 1145؛ سپس پس از او مصري عماني قحطاني مي‌آيد و به سيره و روش زندگي برادرش مهدي زندگي مي‌كند و به دست او روم فتح مي‌شود.

7. ياقوت الحموي، معجم البلدان، ج 8، ص 509، يمن.

8. نعيم بن حماد، الفتن، ص 299، ح 1145.

9. همان، ص 301، ح 1155.

10. الفتن، ص 377.

11. همان.

12. بحارالانوار، ص 51؛ ص 163، ب 11.

13. همان، ج 52، ص 219.

14. اين اشاره، به سختي حوادث دارد، نه نهي از مقابله با آنها.

15. بحارالأنوار، ج 52، ص 232.

16.، سيد بن طاووس، التشريف بالمنن في التعريف بالفتن ص110.

 

نویسنده : سيّد محمّد علي الحلو

مترجم‌: سيّد شاهپور حسيني

ماهنامه موعود شماره 107


چاپ   ایمیل