حضرت امام مهدی علیه‏ السلام

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 29 - 58 دقیقه)

دوازدهمین حجت خدا حضرت صاحب الامر،امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه‏ الشریف است که در قرآن کریم با عنوان بقیّة اللّه در مورد روز ولادت آن حضرت در منابع تاریخ اختلاف چندانی به چشم‏ نمی‏خورد؛زیرا از نظر اکثریت قریب به اتفاق مورخین و اشخاص صاحب نظر، روز پانزده شعبان به عنوان روز تولد آن بزرگوار پذیرفته شده است.اما در سال‏ (1)-سورهء هود(11):86.تولد وی اختلاف نظرهایی وجود دارد.بدیهی است که این اختلاف به دلیل مخفی‏ نگاه داشتن تولد آن حضرت به وجود آمده است.شیخ مفید سال تولد آن حضرت را 255 هجری ذکر کرده است،بنابراین‏ آن بزرگوار در زمان رحلت پدر هنوز بیش از پنج سال از عمر پربرکتش را پشت‏ سر نگذاشته بود.2ثقة الاسلام کلینی نیز همان سال 255 هـ را سال تولد آن حضرت‏ دانسته است.3روایتی از حکیمه عمه امام حسن عسکری(ع)نیز حاکی از تولد امام در همان سال می‏باشد.4
در میان پاره‏ای از فرق-که اشعری از آنها یاد می‏کند-کسانی بوده‏اند که‏ تولد آن حضرت را،حتی هشت ماه پس از رحلت امام عسکری دانسته‏اند5این‏ نظر،افزون بر آنکه با روایات زیادی منافات دارد با عقیده شیعه مبنی بر این که‏ زمین هرگز از حجت خدا خالی نمی‏ماند،توافق ندارد.
قول دیگر حاکی از آن است که آن حضرت در سال 258 چشم به جهان‏ گشوده است.6مسعودی در اثبات الوصیة سن آن بزرگوار را در آغاز غیبت صغری‏ چهار سال و هفت ماه دانسته که بنا بر آن احتمال دارد تولد امام در سال 256 ه باشد.7
با همه اینها روشن است که سال 255 که مبتنی بر حدیثی مستند از حکیمه(دختر امام جواد-ع)است،مورد تأیید اکثریت مورخین می‏باشد.این‏ روایت گزارش نسبتا دقیقی دربارهء تولد امام از قول حکیمه،عمه امام عسکری(ع) ارائه می‏دهد.حکیمه خاتون می‏گوید:امام عسکری(ع)با پیکی از من خواست:
امشب هنگام افطار پیش ما بیا تا خدا تو را به دیدار حجت خود و خلیفه پس از من شادمان کند.آن شب را به خانه امام عسکری(ع)رفتم و در آنجا ماندم تا آن‏ (2)-ارشاد مفید،ص 346.
(3)-کافی،ج 1،ص 514.
(4)-غیبت شیخ طوسی،ص 141،143.
(5)-المقالات و الفرق،ص 114،فرقه سیزدهم.
(6)-کشف الغمه،ج 2،ص 437.
(7)-اثبات الوصیه،ص 231.
نور علم » شماره 48 (صفحه 18)
________________________________________
فرزند متولد شد.8
حکیمه خاتون در روایت دیگری می‏گوید:فردای آن روز باز به خانهء برادرزاده‏ام آمدم اما آن کودک را ندیدم،وقتی سراغ او را از برادرزاده‏ام گرفتم‏ فرمود:او را به همان کسی سپردیم که مادر موسی فرزندش را به او سپرد؛هفت روز بعد به دستور امام به خانه او رفتم و برادرزاده‏ام در حالی که فرزند خود را در آغوش‏ گرفته بود خطاب به وی فرمود:پسرم سخن بگو و آن کودک لب به سخن گشود پس از ادای شهادتین تصریح به امامت و ولایت تک تک ائمهء معصومین فرموده و سپس این آیه را تلاوت فرمود:
و نرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا...
9
دکتر جاسم حسین با اشاره به برخی اشارات موجود در روایات مربوط به‏ تولد حضرت بقیة اللّه(عج)چنین استنباط کرده که آن حضرت پس از تولد به منظور مخفی ماندن از چشم دشمنان به مدینه برده شده است.10
مادر حضرت مهدی(عج)
در مورد نام مادر آن حضرت روایات گوناگونی موجود است.در روایتی از شیخ‏ طوسی،از مادر آن بزرگوار به نام ریحانه نام برده شده ولی بلافاصله افزوده شده‏ که به او،نرجس،صیقل و سوسن نیز می‏گفتند.11به نظر عده‏ای که شهید از آن با عبارت«قیل»تعبیر آورده مادر آن حضرت،مریم بنت زید العلویه بوده‏ است.12و در روایت حکیمه خاتون که مشهورترین و مستندترین روایات درباره‏ تولد حضرت بقیة اللّه(عج)می‏باشد به همان نام«نرجس»تأکید شده است.13
به نظر برخی از محققان امکان دارد نام اصلی او همان نرجس بوده و دیگر اسامی بجز صیقل را بانوی او حکیمه دختر امام جواد علیه السلام به وی داده باشد، (8)-غیبت طوسی،ص 141-142.
(9)-سوره قصص(28):5 و ر ک:غیبت،ص 143.
(10)-تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم.
(11)-غیبت،ص 241.
(12)-بحار الأنوار،ج 51،ص 28.
(13)-همان،ص 2.
نور علم » شماره 48 (صفحه 19)
________________________________________
مردم آن زمان کنیزان را برای خوشامدگویی به اسامی گوناگون می‏خواندند و نرجس،ریحانه،و سوسن،همه اسامی گلها هستند.14
نکاتی درباره تولد امام زمان(عج)
تلاشهایی که عباسیان حاکم بر سامراء و بغداد برای کنترل زندگی امام حسن‏ عسکری(ع)به عمل آورده بودند،اختفاء مسئله مهم تولد امام زمان(عج)را کاملا توجیه می‏کند.همچنین این نکته را که در آن زمانها مسئله غیبت آن حضرت بر سر زبانها بوده و بنی عباس در صدد بودند تا به هر طریق ممکن،راه امامت را بر شیعه‏ مسدود سازند،روشن می‏سازد.
شیخ مفید در آغاز شرح حال امام زمان(عج)می‏نویسد:به دلیل مشکلات‏ آن دوران و جستجوی شدید سلطان وقت و کوشش بی‏امان او برای یافتن آخرین‏ حجت خدا،ولادت آن حضرت بر همگان مخفی ماند.15
پیش از این نیز در روایات ائمهء هدا علیهم السلام به ولادت اسرارآمیز آن‏ حضرت اشاره شده و حتی این مطلب یکی از دلایل شناخت وی تعیین شده بود.16 تلاش بی‏وقفه بنی عباس برای یافتن فرزندی از امام یازدهم،در بیشتر منابع‏ تاریخی گزارش شده است.
احمد بن عبید اللّه بن خاقان که کار خراج قم را بر عهده داشته،ضمن‏ گزارش مفصلی پیرامون کاوش خانه امام عکسری(ع)مطالب دقیقی را خاطر نشان‏ ساخته و می‏گوید:وقتی خبر کسالت امام عسکری(ع)شایع شد خلیفه به دنبال‏ پدرم فرستاد،او به دارالخلافه رفته و همراه پنج تن از کارمندان نزدیک خلیفه که از معتمدان او بودند بازگشت.پدرم به آنان دستور داد تا خانه امام را در کنترل خود گرفته و لحظه به لحظه از احوال و اخبار وی اطلاع داشته باشند،آنگاه برخی از طبیبان را فرا خوانده و دستور داد شبانه روز بر بالین امام حضور داشته باشند.
(14)-تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم،ص 114.
(15)-ارشاد مفید،ص 345.
(16)-منتخب الاثر،ص 287-288.
نور علم » شماره 48 (صفحه 20)
________________________________________
پس از دو یا سه روز به اطلاع دادند که امام ضعیف‏تر شده است و او دستور داد طبیبان بر مراقبتهای خود بیفزایند،آنگاه پیش قاضی القضات رفته و از او خواست‏ ده نفر از معتمدین خود را که از نظر دین و ورع کاملا مورد اطمینان وی بودند به‏ منزل امام عسکری(ع)بفرستد که شبانه روز در آنجا باشند.این وضع اامه داشت‏ تا آنکه امام وفات کرد.پس از این حادثه،خانه امام عسکری به دستور خلیفه مورد تفتیش دقیقی قرار گرفته و همه چیز مهر و موم شد و پس از آن تلاشهای‏ پی‏گیرانه‏ای برای یافتن فرزندی از آن حضرت شروع شد؛حتی کنیزان امام نیز تحت نظر قرار گرفتند تا معلوم شود کدامیک از آنها باردار است و یکی از آنها را که احتمال حمل درباره‏اش می‏رفت در حجره‏ای تحت مراقبت قرار دادند تا وقتی‏ که باردار نبودن وی مسلم شد.آنگاه میراث امام را بین مادر و برادرش جعفر تقسیم‏ کردند.در همین روایت به دنبال گزارش مزبور اشاره‏ای به فرصت طلبی حجعفر به‏ منظور جانشینی برادرش شده است.از جمله آنکه وی از عبید اللّه بن خاقان‏ خواست او را به عنوان جانشینی امام عسکری(ع)اعلام و معرفی نماید و او تقاضای جعفر را رد کرد.17
روایت دیگری اشاره بدان دارد که برخی از شیعیان قم بی‏خبر از فوت امام‏ عسکری(ع)برای پرداخت وجوه خویش به سامرّا آمدند.پس از ورود به سامرا، آنان را پیش جعفر کذّاب بردند،قمی‏ها نخست درصدد امتحان جعفر بر آمدند، بدین منظور از وی پرسیدند:از مبلغ پولی که با خود آورده‏اند اطلاع دارد؟جعفر پس از اظهار بی‏اطلاعی گفت:تنها خدا از غیب آگاه است.و در نتیجه قمی‏ها از پرداخت پول به او خودداری کردند.در آن هنگام شخصی آنها را به خانه‏ای هدایت‏ کرد و در آنجا پس از آنکه مبلغ وجوهات به آنها گفته شد،پول را به شخصی که‏ درست گفته بود تحویل دادند.جعفر این موضوع را به معتمد گزارش داد و به دستور او خانه امام و حتی خانه‏های همسایگان آن حضرت مورد تفتیش مجدد قرار گرفت.ا در اینجا بود که کنیزی به نام ثقیل که گویا به خاطر حفظ جان امام زمان(عج)
نور علم » شماره 48 (صفحه 21)
________________________________________
ادعای بارداری کرده بود بازداشت شد و مدت دو سال تحت نظر قرار گرفت تا اطمینان به عدم بارداری وی حاصل شده و سپس او را رها کردند.18
مسلما این چنین اظهار حساسیت شدید از طرف دستگاه خلافت همراه با تحریکات جعفر،بدان سبب بود تا گذشته از کنترل امام دوازدهم،در صورت عدم‏ دسترسی به آن حضرت لااقل بتوانند اعلام کنند:امام حسن عسکری(ع)فرزندی‏ نداشته است.احضار و گماشتن افراد موثق در منزل امام هم برای همین بود تا به‏ ادعای خود در این مورد رنگ حقیقت داده و شیعیان را دچار حیرت و سردرگمی‏ نمایند چنانکه در ادامه همان نقل از طرف شیخ طوسی افزوده شده:افراد مورد اعتماد مذکور که در خانه امام حضور داشتند،شهادت دادند که آن حضرت در گذشته است.19اما حقیقت آن است که مطابق طرح دقیق و منظمی که از پیش در این مورد ریخته شده بود مسئله ولادت آن حضرت اساسا از چشم مردم و حتی‏ اکثریت شیعیان به دور مانده و با این حال مشکل چندانی نیز به دنبال نیاورد.
آگاهی برخی از شیعیان از تولد امام زمان(عج)
البته چنین نبود که کسی از تولد آخرین حجت خدا اطلاعی نداشته و یا پس از تولد،آن حضرت را ندیده باشد.برخی از شیعیان مورد اعتماد و عده‏ای از وکلای‏ امام عسکری(ع)و کسانی که در خانه امام مشغول خدمت بودند از این امر باخبر بودند.شیخ مفید از تعدادی از اصحاب،خدمتگزاران و یاران نزدیک امام‏ عسکری(ع)روایت کرده که آنان موفق به دیدار امام زمان(عج)شده‏اند.محمد بن‏ اسماعیل بن موسی بن جعفر،حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع)،ابو علی بن‏ مطهر،عمر و اهوازی و ابو نصر طریف خدمتگزار خانه امام از آن جمله بودند.20 بدین ترتیب امام حسن عسکری(ع)فرزند خود را به برخی نشان داده و او را جانشین خویش معرفی کرده است.
(18)-اکمال الدین،ص 473.
(19)-غیبت طوسی،ص 132.
(20)-ارشاد شیخ مفید،ص 350-351 و ر ک:ینابیع المودّه،ص 461.
نور علم » شماره 48 (صفحه 22)
________________________________________
شیخ کلینی از ضوء بن علی عجلی روایت کرده که مردی ایرانی از اهالی‏ فارس به او گفته بود:به منظور خدمت در منزل امام عسکری(ع)به سامرا رفته و امام او را به عنوان مسئول خرید خانه پذیرفت او می‏گوید:روزی حضرت‏ عسکری(ع)فرزند خود را که تقریبا کودک دو ساله‏ای بود به وی نشان داده فرمود: هذا صاحبکم و پس از آن تا رحلت امام عسکری دیگر آن کودک را ندید.21
شاید پر اهمیت‏ترین دیدار اصحاب امام عسکری(ع)از حضرت بقیة اللّه(عج)موقعی بود که محمد بن عثمان عمری از وکلای بعدی امام زمان(عج) همراه با چهل تن دیگر در خدمت امام بودند.آن حضرت فرزند خود را به آنان‏ نشان داده و فرمود:
هذا إمامکم من بعدی و خلیفتی علیکم،أطیعوه و لا تتفرقوا من بعدی فی أدیانکم‏ لتهلکوا،أما أنکم لا ترونه بعد یومکم هذا.
این امام شما پس از من و جانشین من در میان شماست از او فرمان برید و پس از من‏ در دین خود اختلاف نکنید که در این صورت هلاک می‏شوید و پس از این هرگز او را نخواهید دید.
و در ادامه این روایت آمده که چند روز پس از آن،امام عسکری(ع)رحلت‏ فرمود.22
همین روایت را شیخ طوسی نیز نقل کرده و برخی رجال شیعه را که در این‏ جمع چهل نفری حضور داشتند،نام برده که از آن جمله:علی بن بلال،احمد بن‏ هلال،احمد بن معاویة بن حکیم و حسن بن ایوب بن نوح بوده‏اند.23
منتخب الاثر روایات دیگری در این زمینه ارائه داده است.
نام بردن از آن حضرت در آن دوران ممنوع بود و امام عسکری(ع)تأکید داشتند که تنها با عنوان الحجة من آل محمد(ص)از ایشان نام برند.24
(21)-کافی،ج 1،ص 514.
(22)-منتخب الاثر،ص 355 از اکمال الدین،و ر ک:ینابیع المودّه،ص 460؛غیبت طوسی،ص 217.
(23)-منتخب الاثر،ص 355.
(24)-کشف الغمه،ص 449.
نور علم » شماره 48 (صفحه 23)
________________________________________
اختلاف پس از رحلت امام عسکری(ع)
مشکلات سیاسی و سخت‏گیریهایی که خلفای عباسی برای امامان شیعه به وجود می‏آوردند در برقراری رابطه منظم آنان با شیعیان نابسامانی‏هایی ایجاد می‏کرد.این‏ مشکل بویژه در فاصله رحلت یک امام و جانشینی امام بعدی رخ می‏نمود؛عده‏ای‏ از شیعیان در شناخت امام خود دچار تردید شده و مدتی طول می‏کشید تا فرقه‏های‏ انشعابی و افکار و اندیشه‏های ناروا رو به افول نهاده و امام جدید کاملا استقرار یابد.گاهی این مشکلات به قدری تند بود که جناحی از شیعه را کاملا از بدنه اصلی‏ آن جدا می‏کرد چنانکه پیدایش و مقاومت واقفه،فطیحه و حتی اسماعیلیه را می‏توان‏ از مصادیق آن به شمار آورد.
این مشکل پس از رحلت امام عسکری(ع)دو چندان بود؛زیرا گذشته از آنکه تولد و نگهداری و وصایت امام زمان(عج)به طور کاملا محرمانه انجام شده‏ بود،دوران غیبت نیز آغاز شده بود و تنها پشتوانه نیرومند امامت حضرت حجت، در یک بخش،میراث عظیم احادیث موجود در رابطه با اصل مهدویت و پاره‏ای از لوازم آن در بخش دیگر،استقرار سیستم ارتباطی قوی و حضور برخی از عناصر سرشناس شیعه در میان امام عسکری(ع)از یک سو و شیعیان آن حضرت از سوی‏ دیگر بود.
چگونگی پیدایش اختلاف در میان شیعیان پس از رحلت حضرت‏ عسکری(ع)در کتابهای«المقالات و الفرق»و«فرق الشیعه»نوبختی به تفصیل‏ گزارش شده که شیخ مفید گزارش نوبختی را با تلخیص و اضافاتی نقل و نقد کرده‏ است.اشعری از پانزده فرقه نام می‏برد که هر کدام اعتقاد خاصی در مورد جانشینی‏ امام عسکری(ع)را دنبال کرده و عده‏ای حتی در امامت امام یازدهم نیز دچار تردید شده بودند.نوبختی ابتدا از چهار فرقه نام برده امام در ضمن تشریح تک تک آنها از سیزده فرقه یاد کرده است.شیخ مفید به نقل از نوبختی چهارده فرقه را نام برده‏ است.25شیخ طوسی دیدگاههای اصلی این فرقه‏ها را-که ذیلا به جمع‏بندی آنها (25)-ر ک:المقالات و الفرق،ص 102-116؛فرق الشیعه،ص 96-112؛الفصول المختاره،ص 258-266.
نور علم » شماره 48 (صفحه 24)
________________________________________
خواهیم پرداخت-نقل کرده و با استناد به روایات و استدلالهای کلامی به نقد آنها پرداخته است.26
در مقام جمع‏بندی فرقه‏های مزبور می‏توان گفت:آنها از لحاظ اصولی به‏ پنج فرقه به ترتیب زیر تقسیم می‏شوند:
1-کسانی که رحلت امام عسکری(ع)را باور نداشته و او را به عنوان‏ «مهدی آل محمد(عج)»زنده می‏دانند:«واقفه»
2-کسانی که پس از رحلت امام عسکری(ع)به برادر آن حضرت جعفر بن‏ علی الهادی گرویده و به دلیل آنکه فرزند امام عسکری(ع)را ندیده بودند به‏ امامت جعفر ملقب به کذاب گردن نهادند که دسته‏ای از آنان وی را جانشین امام‏ یازدهم و دسته‏ای دیگر او را به عنوان امام یازدهم می‏شناختند:«جعفریه».
3-عده‏ای که پس از انکار امامت حضرت عسکری(ع)به امامت اولین‏ فرزند امام هادی(ع)«محمد»که در حیات پدر چشم از جهان فرو بسته بود، گرویدند:«محمدیه».
4-عده دیگری بر این باور بودند:همانگونه که پس از رسول خدا(ص) دیگر پیامبری نخواهد آمد پس از رحلت امام عسکری(ع)نیز امامی وجود نخواهد داشت.
5-فرقه دیگر،امامیه بودند که اکثریت قریب به اتفاق شیعیان را تشکیل‏ می‏دادند و به امامت حضرت مهدی(عج)اعتقاد داشتند و این جریانی بود که‏ رهبری اصولی شیعیان امامی را به عهده گرفت.27
از این فرقه‏ها تنها فرقه‏ای که مورد حمایت برخی از مشهورین قرار گرفت، قائلین به امامت جعفر بن علی است که به نوشته نوبختی یکی از متکلمین کوفه‏ به نام علی بن الطاحی از آنها حمایت کرده و خواهر فارس بن حاتم قزوینی- غالی مشهور-نیز او را در این کار یاری می‏داده است.28
(26)-غیبت طوسی،ص 130-135.
(27)-تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم،ص 103-112.
(28)-فرق الشیعه،ص 99.
نور علم » شماره 48 (صفحه 25)
________________________________________
این فرقه چندان دوامی نیاورد و طولی نکشید که به فراموشی سپرده شد؛ زیرا که امام آنها جعفر،آدمی ظاهر الفسق بوده و از نظر شیعه،فسق قابلیت حمل‏ بر تقیه را ندارد تا کارهایش با استفاده از تقیه توجیه شود.29
شیخ مفید بر این باور است که از شیعیان حتی یک نفر نیز او را به امامت‏ نپذیرفت.30
تنها فرقه‏ای که موجودیت خود را تا عصر حاضر حفظ کرده و در طول‏ تاریخ هموار در حال شکوفایی و گسترش بوده،فرقه امامیه است.این فرقه که‏ امامت حضرت مهدی(عج)فرزند امام حسن عسکری(ع)را پذیرفته،توانسته است‏ اکثریت قریب به اتفاق شیعیان را به خود جذب کند و این نشانگر آن است که‏ اقدامات صورت گرفته و مقدماتی که از پیش برای چنین تحوّلی ترتیب داده شده‏ بود که از چنان دقت و استحکامی برخوردار بود که براحتی از گرفتاری اکثریت شیعه‏ در وادی فرقه‏سازیهای مخرب،جلوگیری کرده است.
شیخ مفید تأکید فرموده در سال 373 هجری که وی مشغول تنظیم این متن‏ بوده از فرق چهارگانهء بالا تنها امامیه موجودیت خود را ادامه می‏دهد و در وصف‏ آن چنین می‏گوید:
امامیه از نظر تعداد و از لحاظ علمی پر جمعیت‏ترین فرقهء شیعه هستند،آنان‏ دانشمندان علم کلام و ناظرین و صلحا و عبادت پیشگان فقیه و علمای حدیث و ادبا و شعرای زیادی را به خود اختصاص داده‏اند.اینان«وجه الامامیة و رؤساء و المعتمد علیهم فی الدیانة»می‏باشند.31
با وجود این باید توجه داشت که این مسئله برای شیعه مشکلاتی به بار می‏آورد؛زیرا اصل غبلت حتی با وجود روایات زیادی که از رسول خدا و ائمه هدا علیهم السلام نقل شده بود خود در اذهان عامه مردم،تردیدهایی به وجود می‏آورد و درست به همین دلیل بود که علمای شیعه یکی از زمینه‏های اصلی تلاشهای علمی‏ (29)-ر ک:المقالات و الفرق،ص 109؛الفصول المختاره،ص 265.
(30)-ارشاد مفید،ص 345 و درباره اعتراف به فسق جعفر ر ک:کافی،ج 1،ص 504.
(31)-الفصول المختاره،ص 261.
نور علم » شماره 48 (صفحه 26)
________________________________________
خود را به بحث از غیبت و مسائل جنبی آن اختصاص می‏دادند.
محمد بن ابراهیم نعمانی کتاب الغیبة خود را برای رفع تردیدی که برای‏ شیعیان رخ داده و باعث اختلاف در میان آنها شده بود تألیف کرده است.32او علت‏ این شک و تردیدها را عدم توجه به روایات فراوانی که در زمینه مسئله غیبت وارد شده است دانسته و خود این مهم را بر عهده گرفته است.بجز نعمانی که در نیمه‏ اول قرن چهارم هجری کتاب الغیبة را نوشت،بسیاری در این زمینه تألیفاتی دارند. از جمله در همین قرن چهارم شیخ مفید چندین نوشتار پیرامون غیبت حضرت بقیة اللّه(عج)به رشته تحریر در آورده است که نجاشی در رجال خود از آنها نام‏ می‏برد.33پس از مفید،مهمترین اثر در این زمینه را شیخ طوسی در قرن‏ پنجم(447 هـ)پدید آورد.با گذشت زمان طبعا ضرورت بررسی و تبیین مسئله‏ غیبت و پاسخ‏گویی به مسائل جنبی آن به طور جدی احساس می‏شده است.34 شیخ طوسی این ضرورت را در آغاز کتاب خود خاطر نشان کرده است.35
زمینه‏ساز غیبت توسط پیامبر و ائمه شیعه(ع)
مسلم است که علاوه بر مباحث کلامی،روایات زیادی درباره غیبت و قیام حضرت‏ خجت(عج)از ائمه معصومین(ع)در دسترس اصحاب بوده است.نگاهی به انبوه‏ این روایات-که اخیرا به صورت مجمعی گردآوری شده-نشانگر آن است که‏ این مسئله از دید هیچ امامی دور نمانده و همه آن بزرگواران بر آن تأکید ورزیده‏اند. گذشته از احادیث رسول خدا در این زمینه که دو جلد از معجم مزبور را به خود اختصاص داده،از هر کدام از ائمه هدا(ع)روایاتی در مورد جنبه‏های مختلف‏ مسئله غیبت و مهدویت و همچنین مصداق مورد نظر آن وارد شده است که‏ (32)-کتاب الغیبه،محمد بن ابراهیم نعمانی،ص 21.
(33)-رجال نجاشی،ص 283-287.
(34)-راجع به سیر کتاب نویسی دربارهء مسئلهء غیبت بنگرید:نور مهدی(عج)،مقاله سیر تاریخی غیبت امام، ص 77-95.
(35)-غیبت طوسی،ص 2-3.
نور علم » شماره 48 (صفحه 27)
________________________________________
در مجموع بیش از ششصد حدیث می‏شود.36این نشانه آن است که مهدویت در قاموس روایی شیعه از اهمیت بسزایی برخوردار است؛زیرا پس از هر یک از ائمه‏ معصومین(ع)-به هر دلیلی که بدرود حیات می‏گفتند-و یا حتی بعضا در حال‏ حیاتشان،توهم مهدویت اوج می‏گرفته است.سیر بحثهایی که در ارتباط با فرق‏ شیعه توسط اشعری و نوبختی عنوان شده نشان می‏دهد که مهمترین دلیل تفرقه‏ها همین مسئله مهدویت بوده که به غلط از سوی برخی از اصحاب ائمه مطرح شده‏ و انشعاب-ولو محدودی-را به دنبال داشته است.شایان توجه است که اساسا اعتقاد به مهدویت محمد بن حنیفه،نفس زکیه‏37و بسیاری دیگر بجز امامان شیعه، ناشی از همین تأکیدی است که بر اصل مسئله مهدویت شده است.بر همن مبنا درباره عبد اللّه بن معاویة بن عبد اللّه بن جعفر(م 129)از طرف برخی از یاران وی‏ ادعادی مهدویت شد.درباره امام باقر(ع)نیز همین ادعا به عمل آمد که از سوی‏ امام(ع)رد و مورد انکار شدید قرار گرفت.38درباره اسماعیل فرزند امام‏ صادق(ع)و حتی شخص امام صادق و امام کاظم(ع)39و برخی از رهبران شورش‏ علوی بر ضد خلافت بنی عباس مانند حسن بن قاسم(م 404)یحیی بن عمر، محمد بن قاسم و...همین ادعا را کرده‏اند.40
وجود این همه ادعای مهدویت در قرون نخستین اسلامی در میان شیعیان و همچنین اهل سنت نشانه آن است که مهدویت امری ثابت و اصل مسلم در میان‏ مسلمانان بوده است و تنها در مورد تعیین مصداق آن مشکلاتی پیش آمده است. در قرون بعد بویژه قرنهای هشتم و نهم هجری نیز ناظر دهها مورد ادعای مهدویت‏ هستیم و این نشانه زمینه‏سازی خاصی است که به دست رسول خدا(ص)و ائمه‏ معصومین(ع)دربارهء اصل مهدویت پی‏ریزی شده است.
(36)-معجم احادیث المهدی،که فعلا پنج جلد آن توسط مؤسسة المعارف الاسلامیه چاپ شده است.
(37)-درباره نفس زکیه عده زیادی از علمای عامّه ادعای مهدویت کردند ر ک:مقاتل الطالبیین،ص 240-249.
(38)-کنز العمّال،ج 17،ص 27.
(39)-فرق الشیعه،ص 78-90.
(40)-بنگرید:دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام،ج 1،ص 57-75،مقاله:المهدیة بنظرة جدیدة.
نور علم » شماره 48 (صفحه 28)
________________________________________
مسعودی زمینه مهدویت و غیبت را چیز دیگری غیر از آنچه ذکر شد،دانسته‏ است.او در اثبات الوصیه پس از اشاره به رفتار خاص امام دهم و یازدهم و عدم‏ دسترسی مستقیم شیعیان به آنان و ارتباط با این دو امام از طریق وکلاء و خواص، خاطر نشان می‏سازد که این مسائل مقدمات و زمینه را برای غیبت امام دوازدهم‏ فراهم آورده است.41
نقش نظریات کلامی شیعه در مورد امامت و جانشینی حضرت مهدی(عج)
عقاید کلام شیعیان دربارهء جایگزینی امامی پس از رحلت امام دیگر،نقش مهمی‏ در تثبیت موقعیت امام جدید ایفا می‏کرده است.این عقاید کم و بیش در میان‏ شیعیان رسمیت پیدا کرده و عدول از آنها ناروا بود.پیرامون امامت حضرت‏ مهدی(ع)یکسری از این عقاید مطرح شد.گزارش نوبختی و اشعری مبنی بر مسائلی که امامیه در مورد جانشینی آن حضرت مطرح کردند نموداری از دیدگاه‏ کلامی آنها دربارهء امامت و جایگزینی،در قرن سوم می‏باشد که بعدها مبانی کلامی‏ شیعه پیرامون امامت بر اساس همین دیدگاهها شگل گرفت.
نوبختی ضمن بحث درباره فرقه دوازدهم از فرق شیعه که همان امامیه‏ بوده‏اند به بخشی از این مبانی به ترتیب زیر اشاره می‏کند:
1-زمین نمی‏تواند خالی از حجت باشد.
2-پس از امام حسن و حسین(ع)امامت دو برادر امکان نخواهد داشت.
3-اگر تنها دو نفر در روی زمین زندگی کنند حتما یکی از آن دو حجت خدا خواهد بود.
4-کسی که امامت او ثابت نشده،امامت فرزندان وی جایز نیست؛مثلا اسماعیل فرزند امام صادق(ع)چون در زمان حیات پدر-بدون اینکه به امامت‏ برسد-درگذشت فرزندش محمد نمی‏تواند مقام امامت را دارا باشد.
سپس اضافه می‏کند:مبانی فوق برگرفته از روایات صادقین(ع)است که‏ (41)-اثبات الوصیه،ص 231.
نور علم » شماره 48 (صفحه 29)
________________________________________
کسی از شیعه در مقام رد یا انکار آن بر نیامده،در صحت طرق و قدرت اثبات و استحکام اسناد آن جای هیچ گونه شک و تردیدی برایشان باقی نمانده است.از نظر شیعه زمین لحظه‏ای از حجت خدا خالی نمی‏تواند باشد؛زیرا در چنین صورتی‏ زمین و هر آنچه در روی آن است بیدرنگ از هم فرو می‏پاشد.ما به امامت امام‏ ماضی-امام عسکری(ع)-که مقرون به وفات آن حضرت بوده اعتقاد،و اعتراف‏ داریم که او را جانشینی است از صلب خود او و هموست که امامت امت پس از آن حضرت به عهده وی گذاشته شده و به اذن خدا روزی از پرده غیبت بیرون‏ آمده و امر خود را آشکار خواهد ساخت؛زیرا اختیار غیبت و ظهورش در دست‏ خدا است.چنانکه امیر المؤمنین(ع)فرمود:
أللّهم إنّک لا تخلی الأرض من حجّة لک علی علقک ظاهرا معروفا أو خائفا مغمورا کیلا تبطل حجّتک و بیّناتک.
ما به همین امر شده‏ایم و در تأیید این اعتقاد روایات صحیحی از امامان‏ گذشته به دست ما رسیده است.بندگان خدا را نشاید که در کارهای خدا به جستجو و کاوش پرداخته و درصدد کشف آنچه که خدا از آنان پنهان داشته برآیند و در مورد آنچه که آگاهی بدان ندارند به قضاوت پردازند و جایز نیست نام مبارک آن حضرت‏ را بر زبان آورده و برای شناسایی اقامتگاه آن حضرت به پرسش و کسب اطلاع‏ بپردازیم مگر وقتی که امر شد...
در ادامه از مسئله تقیه سخن به مان آورده و با اشاره به رعایت تقیه از طرف‏ امام صادق،کاظم و رضا علیهم السلام،رعایت آن را از طرف شیعیان در شرایط آغاز غیبت به مراتب بیش از دوران آن بزرگواران می‏داند.بالأخره او در مقام اثبات‏ مطلب به روایاتی استناد کرده که بنا به مدلول آنها ولادت با برکت آن حضرت برای‏ مردم پنهان و نام مقدسش ناشناخته خواهد ماند تا کمی پیش از قیام جهانی خویش‏ خود را به مردم معرفی فرماید.
و در پایان می‏گوید:فهذا سبیل الأمانة و المنهاج الواضح الأحبّ الّذی لم‏ تزل الشیعة الامامیة الصحیحة التشیّع علیه.42
(42)-فرق الشیعه،ص 108-112.
نور علم » شماره 48 (صفحه 30)
________________________________________
شیخ مفید نیز همین دلایل را برای رد عقاید گروههایی که درباره‏ جانشینی امام یازدهم نظرات نادرستی دارند به کار گرفته است.از اصول مهمی که‏ شیخ بدان اشاره می‏کند همان اصل خالی نبودن زمین از حجت خدا و همچنین‏ حدیث«هر کس بدون شناخت امام زمان خود بمیرد بر مرگ جاهلی مرده است» می‏باشد.43
نظیر همین روایات و پاره‏ای از دلایلی که از این روایات استفاده می‏شود توسط شیخ طوسی در«الغیبة»در ردّ نظریات گروههایی که پس از رحلت حضرت‏ عسکری(ع)پیدا شده‏اند،ارائه شده است.44
علاوه بر اصل«خالی نبودن زمین از حجت خدا»دو آیه از قرآن نیز به عنوان‏ پشتوانه کلامی مهم مهدویت نازل شده است:
1-
و نرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمّة و نجعلهم‏ الوارثین.
45
و لقد کتبنا فی الزّبور من بعد الذّکر انّ الارض یرثها عبادی الصّالحون.
46
شیخ مفید در آغاز بحث از شرح حال امام زمان(عج)به این دو آیه و نیز این حدیث مشهور نبوی استناد کرده است: لن تقتضی الأیّام و اللّیالی حتّی یبعث اللّه رجلا من أهل بیتی یواطی‏ء اسمه إسمی‏ یملأها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا.47
حضرت مهدی(عج)و نوّاب خاصه
پس از رحلت امام عسکری(ع)به سال 260 بلافاصله غیبت صغری شروع شد و تا رحلت آخرین نایب امام(ع)در سال 329 ادامه داشت و پس از آن غیبت‏ کبری آغاز شد.
(43)-الفصول المختاره،ص 263-264.
(44)-غیبت طوسی،ص 130-137.
(45)-سوره قصص(28):5.بنا به روایت حکیمه دختر امام جواد علیهم السلام حضرت مهدی(عج) بلافاصله پس از تولد،این آیه را تلاوت فرموده است،«الغیبه»،ص 143.
(46)-سوره انبیاء(21):105.
(47)-ارشاد مفید،ص 346.
نور علم » شماره 48 (صفحه 31)
________________________________________
در این دوره(غیبت صغری)امام زمان(عج)از طریق چهار نفر نابیان خاص‏ خودش با شیعیان در ارتباط بود و امور آنان را حلّ و فصل می‏فرمود.این امور علاوه بر مسائل مالی،شامل مسائل عقیدتی و فقهی نیز می‏شد.رابطین میان آن‏ حضرت و شیعیان چهار نفر از اصحاب باسابقه و مورد اعتماد امامان پیشین بودند که یکی پس از دیگری این وظیفه خطیر را بر عهده داشته و به عنوان نوّاب خاصه‏ آن حضرت معروفند.این افراد از طرف امام(عج)با وکلای او در اقطار بلاد اسلامی‏ در تماس بودند و نامه‏ها و خواسته‏های شیعیان را به محضر مقدس ایشان‏ می‏رساندند و در جواب،توقیعاتی از طرف آن حضرت صادر می‏شد.
آنچه بسیار شایان توجه است اینکه در این دوره نه تنها شخص‏ حضرت بقیة اللّه(عج)از دیده‏ها پنهان بود بلکه سفرای او نیز به طور ناشناخته و بدون آنکه جلب توجه کنند عمل می‏کردند.حتی وکلای آن حضرت در بلاد اسلامی‏ نیز این رویه را دنبال می‏کردند.از آن جهت که شیعیان امامی تا حدودی به دور از افکار حاد و برنامه‏های انقلابی و قیام قریب الوقوع بر ضد حاکمان وقت،شناخته‏ شده بودند،طبعا کمتر از طرف دستگاه حاکمه برایشان ایجاد مزاحمت می‏شد و لذا توانستند در عراق در کنار مرکزیت خلافت عباسی که مدافع سرسخت مذهب‏ اهل حدیث و تسنن بود،موجودیت خود را حفظ کرده و به سازماندهی دقیق و منظمی که شیعیان سر تا سر بلاد اسلامی را زیر پوشش خود گرفته و آنها را در ارتباط با هم قرار می‏داد،دست بزنند.
این سیاست چنان پیش رفته و بارور شد که بزودی بغداد مقر خلیفه یکی از مراکز اصلی شیعیان گردید.این موقعیت از آنجا نشأت می‏گرفت که شیعیان با آنکه‏ حکومت عباسی را یک حکومت خودکامه و نامشروع می‏دانستند به هیچ ادقدم‏ آشکاری بر ضد آن دست نمی‏زدند.از این رو راه برای گسترش نفوذ و توسعه آنها در بغداد باز بود.سیاستهای خاصی که در آن دوره مورد عمل شیعیان قرار گرفته و از پشتیبانی ائمه معصومین(ع)نیز برخوردار بود،نفوذ برخی از بزرگان شیعه در دستگاه خلافت عباسی حتی تصدّی مقام وزارت آنها را مجاز می‏شمرد.48
(48)-ر ک:خاندان نوبختی،ص 96-97.
نور علم » شماره 48 (صفحه 32)
________________________________________
اینک فهرستی از اسامی نوّاب خاصّ امام زمان(عج)و سپس اقداماتی که‏ به دستور آن حضرت و به وسیلهء آنان صورت می‏گرفت ارائه می‏دهیم:
*1-عثمان بن سعید عمری سمّان(رض)
او اولین نایب خاص حضرت بقیة اللّه(عج)است،شهرت وی به سمّان(روغن‏ فروش)به منظور پرده پوشی بر فعالیتهای او بوده است؛زیرا اموالی را که برای‏ رسانیدن آن به امام،به وی داده می‏شد در ظرف روغن نهاده و نزد آن حضرت‏ می‏برده است.49بعضی از وکلای امام نیز این سیاست را به کار می‏گرفتند چنانکه‏ محمد قطان وجوهات را در پوشش پارچه فروشها به آن حضرت می‏رسانید.50شیخ‏ طوسی در کتاب پر ارج خود الغیبه روایاتی از عثمان بن سعید نقل کرده است:او از قبیله اسد و از وکلای حضرت عسکری(ع)محسوب می‏شد.پیش از آن نیز از افراد مورد اعتماد امام هادی(ع)بود،چنانکه آن حضرت او را به عنوان فردی موثق‏ و معتمد به اصحاب خود معرفی فرموده است.51و هنگامی که جمعی از شیعیان‏ یمن خدمت امام عسکری(ع)مشرف شده بودند آن حضرت عثمان بن سعید را به‏ عنوان وکیل خود مأموریت داد تا اموالی را که برای ایشان آورده بودند تحویل‏ بگیرد52و همو بود که تغسیل و تکفین حضرت امام عسکری(ع)را به عهده گرفت‏ و جسد پاک آن حضرت را در قبر نهاد.53عثمان بن سعید سمّان احتمالا پیش از سال 267 هجری بدرود حیات گفته است،گر چه عده‏ای از تاریخ وفات او را سال‏ 280 دانسته‏اند.54
*2-ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری(رض)
وی دومین نایب خاص حضرت مهدی(عج)بود که پس از درگذشت پدرش، (49)-غیبت طوسی،ص 214.
(50)-بحار الأنوار،ج 51،ص 367.
(51)-همان،ص 215.
(52)-همان،ص 216.
(56)-همان،ص
(54)-ر ک:تاریخ سیاسی امام دوازدهم(عج)،ص 155،156.
نور علم » شماره 48 (صفحه 33)
________________________________________
حضرت ضمن توقیعی او را تسلیت گفته و پس از دعای خیر در حقش،امور را به‏ او واگذار کرده است.55او نیز همانند پدرش از نزدیکان مورد اعتماد امام‏ عسکری(ع)بود و چنانکه ضمن روایتی آمده،آن حضرت در همین باره فرمود:
العمری و ابنه ثقتان فما أدّیا الیک فعنّی یؤدّیان و ما قالا لک فعنّی یقولان فاسمع‏ لهما و أطعهما فإنّهما ثقتان المأمونان.56
عمری و پسرش هر دو ثقه و مورد اعتمادند.هر چه رسانند از طرف من می‏رسانند و هر چه گویند از من است.به حرف آنان گوش بده و از آنان پیروی کن که آنان ثقه و امین منند.
علی‏رغم مخافتهایی که از ناحیه برخی غلات با وی صورت گرفته، اکثریت شیعیان پیروی از او را گردن نهاده و هرگز در عدالت وی تردیدی به خود راه نداده‏اند.57او تا سال 305 هجری در قید حیات و رابط امام(ع)در میان مردم‏ بوده و کنترل و هدایت وکلای آن حضرت در بلاد اسلامی را به عهده داشت و در طول مأموریت او توقیعاتی ناظر بر تأیید سفارت وی از ناحیه مقدسه صادر گردید.58به نوشته شیخ طوسی او تألیفاتی در حدیث نیز داشته که به دست حسین‏ بن روح و سپس ابو الحسن سمری رسیده است.59
*3-ابو القاسم حسین بن روح(رض)
سومین نایب خاص حضرت بقیة اللّه(عج)بوده که از معتمدین ابو جعفر عمری و از نزدیکان وی در بغداد به شمار می‏رفته است.60ابو جعفر با ارجاع مراجعین به‏ حسین بن روح زمینه جانشینی وی را فراهم آورده و در واپسین روزهای حیات به‏ دستور حضرت ولی عصر(عج)او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد و پس از آن شیعیان برای تحویل اموال به وی رجوع می‏کردند.61اقبال در«خاندان‏ (55)-غیبت طوسی،ص 219.
(56)-همان.
(57)-همان،ص 221.
(58)-همان،ص 220.
(59)-همان،ص 221،و شرح حال او را در تنقیح المقال،ج 3،ص 149 ببینید.
(60)-غیبت طوسی،ص 223.
(61)-همان،ص 224-226.
نور علم » شماره 48 (صفحه 34)
________________________________________
نوبختی»اخبار مفصلی درباره حسین بن روح آورده و او را از طرف مادر منتسب‏ به خاندان نوبختی دانسته است و این بدان دلیل است که وی را قمی نیز خوانده‏اند.62وی از اصحاب امام عسکری(ع)بوده و با حضور جمعی از بزرگان‏ شیعه در بغداد مانند ابو علی بن همام،ابو عبد اللّه بن محمد الکاتب،ابو عبد اللّه‏ الباقسطانی،ابو سهل اسماعیل بن علی نوبختی،ابو عبد اللّه بن الوجناء و عده‏ای‏ دیگر به جانشینی ابو جعفر عمری معرفی شده است.63
ام کلثوم دختر ابو جعفر ضمن روایتی نقش برجسته حسین بن روح در زمان‏ پدرش ابو جعفر و موقعیت بلند او را در میان شیعیان به تفصیل توضیح داده است.64
وی همچنین در دورانی که آل فرات متصدی مقام وزارت مقتدر عباسی و از هواداران شیعیان بودند،در دستگاه خلافت نفوذ پیدا کرده بود،اما پس از روی کار آمدن حامد بن عباس که با مخالفان شیعه هماهنگی می‏کرد،طبعا مشکلاتی برای‏ حسین بن روح ایجاد شده است.از سال 311 که حامد بن عباس روی کار آمد تا سال 317 که حسین بن روح از زندان رها شد،گزارش دقیقی از زندگی او در دست نیست.فقط می‏دانیم که وی از سال 312 تا 317 در زندان به سر می‏برده‏ است.65و پس از آن تا شعبان سال 326-که درگذشت-از موقعیت والایی در بغداد برخوردار بود.و به دلیل نفوذ آل نوبخت در دستگاه حکومتی کسی مزاحم‏ وی نبوده است.
اقبال می‏نویسد:ابو القاسم حسین بن روح به تصدیق مخالف و موافق از فهمیده‏ترین و عاقلترین مردم روزگار بوده است.66
*4-ابو الحسن علی بن محمد سمری(رض)
او چهارمین و آخرین نایب امام زمان(عج)است که به دستور آن حضرت و توسط (62)-خاندان نوبختی،ص 213-214.
(63)-غیبت طوسی،ص 226-227.
(64)-همان،ص 227.
(65)-ر ک:خاندان نوبختی،ص 217-218.
(66)-همان،ص 221.
نور علم » شماره 48 (صفحه 35)
________________________________________
حسین بن روح به جانشینی وی منصوب شد و تا سال 329 مجموعا در حدود سه‏ سال نیابت خاص آن حضرت را بر عهده داشت.ابو الحسن اصلا اهل یکی از روستاهای اطراف بصره بود،بنا به نقل برخی از مورخین بسیاری از اعضای‏ خاندان او همچون حسن و محمد فرزندان اسماعیل بن صالح و علی بن زیاد در بصره املاک زیادی داشتند،آنها نیمی از درآمد این املاک را وقف امام عسکری(ع) کرده بودند که آن حضرت همه ساله درآمد آن را دریافت و با ایشان مکاتبه‏ می‏کردند.67
در واقع مهمترین تحولی که در دوره سمری رخ داد توقیعی از حضرت بقیة اللّه(عج)حاوی پیش‏گویی دربارهء مرگ قریب الوقوع این نایب بود که چند روز پیش از درگذشت وی از ناحیه مقدسه صادر شد.متن این توقیع آغاز غیبت کبری‏ را حکایت می‏کرد.اینک متن مزبور:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
یا علی بن محمد السمری أعظم اللّه أجر إخوانک فیک فإنّک میّت ما بینک و بین ستّة أیّام، فاجمع أمرک و لا توص إلی أحد فیقوم مقامک بعد وفاتک فقد وقعت الغیبة التّامة فلا ظهور إلا بعد إذن اللّه-تعالی ذکره-و ذلک بعد طول الأمد و قسوة القلوب و امتلا الأرض جورا و سیأتی لشیعتی من یدّعی المشاهدة،ألا فمن ادّعی المشاهدة قبل خروج السفیانی و الصیحة فهو کذّاب مفتری و لا حول و لا قوة إلاّ باللّه العلی العظیم.68
خداوند به برادرانت در فقدان تو پاداش بزرگی عطا فرماید،تو تا شش روز دیگر رحلت‏ خواهی کرد کارهایت را جمع و جور کن و به هیچ کس به عنوان جانشین خود وصیت نکن. اکنون زمان غیبت کبری فرا رسیده و من بجز با اجازه خدا ظهور نخواهم کرد و آن پس از مدتی‏ طولانی و زمانی خواهد بود که دلهای مردم در نهایت قساوت و روی زمین پر از بیداد و ستم‏ باشد.کسانی پیش شیعیان ما مدّعی ارتباط و دیدار با من خواهند شد.ناگفته نباید گذاشت که‏ هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی-که از علائم ظهور است-چنین ادعایی کند (67)-اثبات الوصیه،ص 246-247،به نقل تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم،ص 210.
(68)-غیبت طوسی،ص 243.
نور علم » شماره 48 (صفحه 36)
________________________________________
دروغگویی بیش نخواهد بود.
این توقیع اصولی کلی دوره جدید را خاطر نشان کرد و در کنار سایر توقیعات و احادیثی که پیش از آن از ائمه شیعه صادر شده بود راه نوینی را برای شیعیان ترسیم‏ کرد.
مروری بر اقدامات نواب در ارتباط با شیعیان
کلیه کارهای نواب خاصه حتی در امور جزئی و جاری در شعاع رهنمودها و دستورهای امام زمان(عج)انجام می‏گرفت،بنابراین ما بایستی مرور خود را بر اساس مطالبی که در توقیعات صادره از ناحیه مقدسه آمده ارزیابی کنیم،گر چه‏ بسیاری از آنها-اگر زمانی هم گردآوری شده-متأسفانه هم اکنون در دسترس ما قرار ندارد.
اقدامات نوّاب را در چند جهت می‏توان مورد بررسی قرار داد:
ما پیش از این در شرح حال بیشتر ائمه هدا(ع)این مسئله را دنبال نموده و خاطر نشان کرده‏ایم که یکی از اساسی‏ترین محورهای مبارزات فرهنگی و سیاسی آن‏ بزرگواران،مبارزه با انشعابات درونی تشیع و در رأس آنها غلات بوده است.
از جمله غلاتی که در این دوره پیدا شدند یکی محمد بن نصیر مؤسس‏ نصیریه بود که در زمان امام هادی(ع)و پس از آن ادعاهای غلوآمیزی از وی بر سر زبانها افتاد،شیخ طوسی می‏گوید:او در زمان نایب دوم،عقاید غلوّآمیزی نظیر عقاید غلات پیشین از قبیل اعتقاد به ربوبیت ائمه و جواز نکاح با محارم را رواج‏ می‏داد.ابو جعفر او را مورد لعن و نفرین قرار داده و از وی بیزاری جست.پیروان‏ او پس از وی به سه فرقه تقسیم شدند که البته چندان دوامی نیاوردند.69
از دیگر کسانی که در ابتدا از فقهای امامیه و از وکلای ائمه محسوب می‏شد محمد بن علی شلمغانی بود.وی با وجود سمتی که داشته به دلایل جاه‏طلبانه‏ای‏ (69)-همان،ص 244-245.
نور علم » شماره 48 (صفحه 37)
________________________________________
به سوی غلوّ کشیده شد و مخصوصا به نظریه حلول تکیه فراوانی کرد.او می‏کوشید برخی از زیردستان خود را که بنو بسطان بودند فریب داده و لعن و طردهای حسین بن روح را درباره خود چنین توجیه کند که چون او اسرار را درک‏ کرده و اکنون به افشای آن می‏پردازد،این چنین مورد طرد قرار می‏گیرد.70
بنا به نقل شیخ طوسی او می‏پنداشت روح رسول خدا(ص)در کالبد نایب‏ دوم و روح امیر المؤمنین علی بن ابیطالب(ع)در بدن نایب سوم و روح فاطمه‏ زهرا(س)در ام کلثوم دختر ابو جعفر نایب دوم حلول کرده است.حسین بن روح‏ این عقیده را کفر و الحاد آشکار می‏دانسته و توجه مردم را به نیرنگ و فریب‏کاری‏ او جلب می‏کرد و عقایدش را از بافت عقائد نصارا در رابطه با حضرت مسیح و معتقدات حلاج اعلام فرمود.71وی برای بی‏اعتبار ساختن شلمغانی تلاش زیادی‏ کرد.در نهایت نیز توقیع امام زمان(عج)بر این مجاهدات او مهر تأیید نهاد.72
در عین حال شگردهای شلمغانی برای مدتی توانست برای امامیه مشکلاتی‏ ایجاد کند.بدون تردید او و همکارانش یکی از مهمترین اسباب بدنامی برای‏ شیعیان را فراهم آوردند.غیر از اشخاص معینی که رهبری غلات را بر عهده داشتند، گاه و بیگاه در میان توده شیعیان نیز عقاید غلو گونه‏ای بروز می‏کرد.در روایتی که‏ شیخ طوسی نقل کرده در این‏باره چنین آمده است:جماعتی از شیعیان بر سر اینکه آیا خدا توانایی خلق کردن و روزی دادن را به ائمه هدا(ع)اعطا کرده یا نه‏ با هم اختلاف کردند.گروهی آن را مجاز دانسته و گروه دیگر بر بطلان آن حکم‏ کردند.بالأخره به ابو جعغر نایب دوم رجوع کرده و از او خواستند تا توقیعی در این مورد از حضرت ولی عصر برای آنها بیاورد.جواب امام(ع)چنین بود:
إنّ اللّه تعالی هو الّذی خلق الأجسام و قسّم الأرزاق لأنّه لیس بجسم و لا حالّ فی‏ جسم لیس کمثله شی‏ء و هو السمیع العلیم و أما الأئمة علیهم السلام فإنّهم یسألون اللّه‏
نور علم » شماره 48 (صفحه 38)
________________________________________
تعالی فیخلق و یسألونه فیرزق ایجابا لمسألتهم و إعظاما لحقّهم.73
همه اشیاء را خدا آفریده و روزی را او تقسیم می‏کند؛زیرا او نه جسم است و نه در جسمی‏ حلول می‏کند.او را انبازی نیست و همو شنوا و بیناست.اما ائمه هدا(ع)از خدا می‏خواهند و او برای اجابت درخواست و بزرگداشت حق آنان می‏آفریند و روزی می‏دهد.
بدین ترتیب روشن می‏شود که بحث و جدل دربارهء عقاید غلوآمیز در آن‏ زمان به طور جدی مطرح بوده و یکی از وظایف خطیر نواب حل این مشکلات و مبارزه بی‏امان با اندیشه‏های انحرافی و غلات بوده است.
*ب-رفع شک و تردیدهای موجود درباره حضرت مهدی(عج)
یکی از اقدامات حساس نواب خاصه آن بود که از راههای مختلف بویژه به وسیله‏ پیش‏گویی‏هایی،شک و تردیدهایی موجود درباره وجود مقدس امام زمان(عج)را از میان بردارند.این تلاشها بیشتر در دوران نایبان اول و دوم انجام شده و پس از آن‏ نیز کماکان تا پایان غیبت صغری مسائلی در این زمینه مطرح می‏شده است.
در میان توقیعاتی که هم اکنون از آن حضرت در دست است تعدادی درباره‏ همین مسئله است،به نقل از شیخ طوسی در مان ابن ابی غانم قزوینی و جماعتی از شیعیان بحثی در گرفت،او اصرار می‏ورزید که امام یازدهم فرزندی نداشته است. بناچار شیعیان نامه‏ای به«ناحیه مقدسه»فرستاده و از حضرت بقیة اللّه(عج)جواب‏ خواستند تا بدین وسیله به بحث و جدل در این باره فیصله داده شود.در جواب‏ نامه‏ای به خط آن حضرت صادر شد که در آن ضمن مروری بر اصل مسئله امامت‏ و ولایت و اشاره به ائمه پیشین چنین آمده بود:گمان می‏برید که خدا پس از امام‏ یازدهم دینش را باطل ساخته و رابطه مابین خود و مردم را قطع کرده است؟نه،چنین‏ نیست و تا قیام قیامت نیز چنین نخواهد بود.و به دنبال آن درباره ضرورت غیبت‏ و لزوم مخفی ماندن آن حضرت از چشم ستمکاران مطالبی عنوان شده است.74
روایت دیگری از توقیع نسبتا مفصلی حکایت دارد که پس از ادعای‏ (73)-غیبت طوسی،ص 178.
(74)-همان،ص 173-174.
نور علم » شماره 48 (صفحه 39)
________________________________________
جانشینی امام عسکری(ع)از طرف جعفر کذّاب از ناحیه مقدسه صادر شده و در آن نیز ضمن مروری بر مسئله امامت ائمه هدا(ع)و علم و عصمت آنان و اشاره‏ به ناآگاهی جعفر از حلال و حرام و عدم تشخیص حق از باطل و محکم از متشابه، سؤال شده که وی در چنین شرایطی چگونه مدعی امامت شده است.75
تردید محمد بن ابراهیم بن مهزیار در این زمینه که پدرش از وکلای امام‏ یازدهم بود،پس از دریافت نامه‏ای از امام زمان(عج)برطرف شد.76در این زمینه‏ روایات دیگری نیز وارد شده است‏77از جمله روایتی است حاوی توقیعی که حضرت‏ مهدی(عج)در آن ضمن اثبات وجود مقدس خود در برابر شکّاکان به پاره‏ای مسائل‏ فقهی پاسخ داده است.78چنانکه قبلا اشاره کردیم،نوّاب خاصّه با اینکه بر اثبات‏ وجود امام دوازدهم اصرار داشتند،از شیعیان می‏خواستند که در مورد شناخت‏ مشخصات آن حضرت اصرار نورزند و این رویه به دلیل حفظ امنیت امام(ع)اتخاذ شده بود.
*ج-سازماندهی وکلا
سیاست تعیین وکیل به منظور اداره امور نواحی مختلف و ایجاد ارتباط میان شیعیان‏ و امامان از زمان ائمه پیشین معمول بود.پس از آغاز غیبت،تماس مستقیم وکلا با امام زمان(عج)قطع شد و به جای آن محور ارتباط،نایب خاصی بود که آن حضرت‏ تعیین فرموده بود.مناطق شیعه‏نشین تقریبا مشخص بود و بنا به ضرورت د هر منطقه وکیلی تعیین می‏شد و گاهی تعدادی از آنها که در مناطق کوچکتری انجام‏ وظیفه می‏کردند تحت سرپرستی وکیل دیگری قرار می‏گرفتند که پیش از غیبت از طرف امام وقت و در زمان غیبت به وسیله نایب خاص برای آنان تعیین می‏شد.این‏ وکیلان اموالی را که بابت وجوه شرعی از مردم می‏گرفتند به طرق گوناگون پیش‏ نایب خاص در بغداد می‏فرستادند و آنها نیز وجوه رسیده را طبق دستور حضرت‏ (75)-همان،ص 174-176.
(76)-کافی،ج 1،ص 518.
(77)-همان،ص 518-519.
(78)-همان،ص 176.
نور علم » شماره 48 (صفحه 40)
________________________________________
ولی عصر(عج)در موارد معینی مصرف می‏کردند.در مواردی امکان داشت برخی از وکلا برای یک بار به ملاقات امام زمان(عج)شرفیاب شوند،چنانکه محمد بن احمد قطّان از وکلای ابو جعفر نایب دوم به ملاقان آن حضرت نائل شد.79ولی این‏ ملاقاتهای بسیار نادر به هیچ‏وجه به معنی ارتباط مستقیم آنان با امام نبود بلکه‏ معمولا با اشراف نایب خاص انجام وظیفه می‏کردند.به روایت احمد بن متیل‏ قمی،ابو جعفر ده وکیل در بغداد داشت که نزدیکترین آنها به وی حسین به روح‏ بود که بعدها به عنوان نایب سوم از جانب حضرت ولی عصر(عج)تعیین شد.80از دیگر نزدیکان وی جعفر بن احمد بن متیل بود که بسیاری از بزرگان شیعه بر این باور بودند که وی به جانشینی ابو جعفر تعیین خواهد شد.
روایتی حاکی از این است که مردم در برابر اموالی که به وکیلان می‏دادند قبوضی از آنان دریافت می‏کردند.ولی از نایب خاص هرگز قبض و سندی مطالبه‏ نمی‏شد.بنابراین وقتی که ابو جعفر نیابت خاصه ابن روح را اعلام کرد دستور داد از وی درخواست قبضی نشود.81وکیلانی در اهواز،سامرا،مصر،حجاز،یمن و نیز در مناطقی از ایران مانند خراسان،ری،قم و...بودند که اخبار آنها به طور جسته‏ گرخته دربارهء مسائل و موضوعات دیگری در«غیبت طوسی»و«اکمال الدین» آمده است.
*د-مخفی نگاه داشتن امام زمان(عج)
از روایاتی که در دست است چنین بر می‏آید که امام در عراق،مکه و مدینه بوده و به نحوی زندگی می‏کرد که نایب خاص می‏توانست با وی ملاقات کند.حتی گاهی‏ از دیگر اصحاب نیز کسانی می‏توانستند به حضور آن حضرت شرفیاب شوند چنانکه درباره محمد بن احمد قطّان گذشت.همچنین زمانی که ابو طاهر محمد بن علی بن بلال در نیابت ابو جعفر عمری دچار تردید شد،ابو جعفر او را به‏ (79)-اکمال الدین صدوق،ص 442.
(80)-غیبت طوسی،ص 225.
(81)-همان،ص 225-226.
نور علم » شماره 48 (صفحه 41)
________________________________________
حضور امام برد تا خود از زبان آن حضرت نیابت او را بشنود و آنگاه در یک‏ گردهم‏آیی عمومی از وی اعتراف گرفت که حضرت قائم(عج)دستور فرموده‏ شیعیان وجوهات خود را تحویل ابو جعفر بدهند.82
با تمام این احوال،پنهان نگاه داشتن امام(ع)و مشخصات وی یکی از وظایف اساسی نوّاب خاصّه بوده است.
هنگامی که حسین بن روح نوبختی افتخار نیابت امام(عج)را پیدا کرد یکی‏ از بزرگان امامیه به نام ابو سهل اسماعیل بن علی نوبختی در بغدا سکونت داشت‏ و از مقام والایی برخوردار بود.پس از تعیین ابن روح به نیابت خاصّه شخصی از ابو سهل،حکمت این انتخاب را جوبا شد.ابو سهل در پاسخ گفت:کسانی که‏ او را به این مقام برگزیده‏اند از ما بیناترند؛زیرا کار من مناظره با خصم و بحث و گفتگو با آنان است اگر من مکان آن حضرت را مانند ابو القاسم می‏دانستم شاید در تنگنای بحث و محاجّه،او را به خصم می‏نمودم ولی ابو القاسم اگر امام را زیر دامن خود پنهان داشته باشد هرگز به کسی نشان نمی‏دهد اگر چه او را با مقراض قطعه قطعه کنند.83
افشای نام مقدس آن حضرت در غیبت کبری جایز نیست
روایات زیادی دلالت بر آن دارد که خواندن آن حضرت به نام مقدیش روا نیست. اینکه آیا این رویه یک اقدام سیاسی مقطعی بوده یا اینکه نام بردن از آن بزرگوار تا ظهور وی همچنان بر حرمت خود باقی خواهد ماند،منشأ اختلاف نظرهایی در میان‏ فقها و مورخین گشته است.این روایات را علامه مجلسی ضمن بابی به نام«باب‏ النهی عن التسمیه»یکجا آورده است.84
از عبد اللّه بن جعفر حمیری روایت شده:همراه احمد بن اسحاق پیش‏ عثمان بن سعید اولین نایب امام قائم(عج)رفته بودیم که خطاب به عثمان بن سعید (82)-غیبت طوسی،ص 26،به نقل تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم،ص 166.
(83)-غیبت طوسی،ص 255،به نقل خاندان نوبختی،ص 217.
(84)-بحار الانوار،ج 51،ص 30-34 و ر ک:کافی،ج 1،ص 332-333؛میرداماد در«شرعة التسمیة»بیست‏ حدیث در این زمینه نقل کرده است.
نور علم » شماره 48 (صفحه 42)
________________________________________
چنین گفتم:می‏خواهم همانند ابراهیم که تنها برای اطمینان قلبی خود از خدا سؤال‏ کرد،پرسشی کنم.سپس سؤال کردم:آیا شما حضرت صاحب الامر را دیده‏اید؟
گفت:آری،پرسیدم:نامش چیست؟او جواب داد:«إیاک أن تبحث عن هذا فإنّ‏ عند القوم إنّ هذا النسل إنقطع».85
هرگز از این موضوع سؤال نکن؛زیرا این قوم‏[حکومت‏]بر این باورند که رشته این‏ نسل،قطع شده است.
از این روایت بخوبی می‏توان فهمید که بنی عباس هنگامی که اطمینان‏ یافتند امام عسکری(ع)فرزندی ندارد خود را از پی‏گیری این امر راحت‏ ساختند و این خود به نفع امام(ع)و شیعیان تمام شد.
در توقیعاتی که در طول غبت صغری از طرف حضرت ولی عصر(عج) صادر شده تصریح شده:ملعون است کسی که نام مرا در محافل بر زبان آورد.86 این امر حتی از زمان امام هادی(ع)مطرح بوده و به دستور آن حضرت مقرر شده‏ بود تنها گفته شود:الحجّة من آل محمد(ص).87
شیخ صدوق اعتقاد صریح خود را دائر بر عدم جواز تسمیه حتی پس از ذکر روایت معروف«لوح»بیان داشته است.88
اربلی پس از اشاره به روایات نهی از تسمیه حضرت مهدی و تصریخ‏ح به‏ کنیه آن وجود مقدس می‏گوید:شیعیان در دوران غیبت اول(صغری)از آن حضرت‏ به«ناحیه مقدسه«تعبیر می‏کردند و این رمزی بود که شیعیان با آن،آن حضرت را می‏شناختند.رمز دیگر کلمه«غریم»بود که مقصودشان از این کلمه نیز آن حضرت‏ بود.سپس اضافه می‏کند:تعجب از شیخ طبرسی(طوسی)89و مفید است که پس‏ (85)-بحار،ج 51،ص 33.
(86)-بحار الانوار،ج 51،ص 33؛اکمال الدین،ج 2،ص 483؛غیبت طوسی،ص 262؛إعلام الوری،ص 432؛ شرعه التسمیة،ص 60.
(87)-کافی،ج 1،ص 333.
(88)-عیون اخبار الرضا،ج 1،ص 41.
(89)-احتمالا طوسی درست است؛زیرا آقا بزرگ نیز در نقل این سخن،طوسی آوردذه است ر ک:الذریعه،ج 41، ص 178.
نور علم » شماره 48 (صفحه 43)
________________________________________
از تأکید بر حرمت تسمیه ذکر کنیه امام مهدی(عج)می‏گویند:«إسمه إسم‏ النبی(ص)و کنیه کنیته»و آنگاه گمان می‏برند که نام و کنیه آن حضرت را فاش‏ نساخته‏اند.
من بر آنم که این رویه به دلیل تقیه و در زمانی پیش گرفته شده که آن‏ حضرت تحت تعقیب بوده و خطراتی بر امنیت جانی ایشان وجود داشته است،اما اکنون دیگر چنین نیست.90
این مسئله در میان علمای شیعه مورد اختلاف بوده و بعدها میرداماد جواب استفتائی در این‏باره‏91کتابی به نام«شرعة التسمیه فی النهی عن تسمیة صاحب الزمان صلوات اللّه علیه و علی آبائه الطاهرین و عجل اللّه فرجه»نگاشته‏ و در آن با تمسک به اطلافات موجود در روایات نهی از تسمیه،پیرامون این مسئله‏ داد سخن داده است.92علامه آقا بزرگ از کتاب دیگری در این‏باره به نام«کشف‏ التعمیة فی جواز التسمیة»از شیخ حر عاملی نام برده است.93از عنوان کتاب‏ بخوبی روشن می‏شود که شیخ حر طرفدار جواز تسمیه بوده است نه حرمت آن و بر همین اساس بود که کتاب خود را در رد«شرعة التسمیه»نوشت.از پاره‏ای‏ روایات که قبلا بدانها اشاره کردیم به وضوح فهمیده می‏شود که تنها مشکلات‏ سیاسی،انگیزه عدم جواز تسمیه در آن دوره بوده است،چنانکه در روایتی که کمی‏ پیش ارائه کردیم تصریح شده که نایب اول امام(ع)به حمیری فرمود:سؤال از نام‏ آن حضرت بر شما حرام است؛زیرا سلطان بر این باور است که امام یازدهم در گذشته در حالی که فرزندی از خود بر جای نگذاشته و به همین جهت میراثش‏ تقسیم شده است...اگر نام وی فاش شود آنها او را تحت تعقیب قرار می‏دهند،94با (90)-کشف الغمّه،ج 2،ص 519-520.
(91)-به نوشته میرلوحی:بر سر این مسئله میان شیخ بهائی و میرداماد بحث بود تا آنجا که میرداماد این رساله‏ را نوشت،ر ک:فوائد الرضویه،ص 422.
(92)-ر ک:الذریعه،ج 14،ص 178-179،این کتاب با تصحیح جناب آقای استادی توسط مهدیهء میرداماد در اصفهان چاپ شده است.
(93)-الذریعه،ج 18،ص 23،در این باب رساله‏های دیگری نیز تألیف شده که در گزارشی در مقدمه آقای استادی‏ بر«شرعة التسمیة»آمده است.
(94)-کافی،ج 1،ص 330.
نور علم » شماره 48 (صفحه 44)
________________________________________
این حال برای روشن شدن دقیق این موضوع باید به متونی که اختصاصا در این‏ باب نوشته شده است مراجعه کرد و مسئله را تحت بررسی قرار داد.
سیرت امام مهدی علیه السلام
پس از ارائه آنچه که به اختصار در شرح احوالات امام زمان علیه السلام آوردیم، مناسب می‏دانیم به عنوان حسن ختام این مجموعه بخشی از روایاتی را که درباره‏ سیرت امام زمان علیه السلام پس از ظهور است نقل کنیم.در این‏باره آنچه را که‏ استاد محمد رضا حکیمی در کتاب پرارج«خورشید مغرب»آورده است عینا نقل کرده‏ و علاوه بر محتوای این روایات،از قلم ادیبانه استاد نیز بهره می‏گیریم:
أ-سیرت دینی
مهدی(عج)در برابر خداوند و جلال خداوند،فروتن است،بسیار فروتن،همچون‏ عقاب،به هنگامی که بال خویش فرو گشاید،و سر به زیر انداخته،از اوج آسمان‏ فرود آید.مهدی،در برابر جلال خداوند اینسان خاشع و فروتن است.خدا و عظمت خدا،در وجود او متجلی است،و همهء هستی او را در خود فرو برده است.95 مهدی(عج)،عادل است و خجسته و پاکیزه.او ذره‏ای از حق را فرو نگذارد.خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند...مهدی،همواره بیم خداوند را به دل دارد،و به مقام تقریبی که نزد خدا دارد مغرور نشود.او به دنیا دل نبندد،و سنگی روز سنگ‏ نگذارد.در حکومت او،به احدی بدی نرسد،مگر آنجا که حد خدایی جاری‏ گردد.96
ب-سیرت خلقی
مهدی(عج)،صاحب حشمت و سکینه و وقار است.مهدی جامه‏هایی درشتناک‏ پوشد،و نان جو خورد.علم و حلم مهدی از همهء مردمان بیشتر است.مهدی،همنام‏ (95)-المهدی الموعود...،ج 1،ص 280 و 300.
(96)-همان.
نور علم » شماره 48 (صفحه 45)
________________________________________
پیامبر است(محمد)،و خلق او،خلق محمدی است.97
مهدی(عج)،در جهان،با مشعل فروزان هدایت سیر کند،و چونان صالحان‏ بزید.98
ج-سیرت عملی
به هنگام رستاخیز مهدی(عج)،آنچه هست،دوستی و یگانگی است،تا آنجا که هر کس هر چه نیاز دارد،از جیب آن دیگری بر دارد،بی‏هیچ ممانعتی.99
در زمان مهدی،مؤمنان در معاملات از یکدیگر سود نگیرند.100کنیه‏ها از دلها بیرون رود،و همه جا را آسایش و امنیت فرا گیرد.101
مهدی،بخشنده است،و بیدریغ،مال و خواسته به این و آن دهد.نسبت به‏ عمّال و کارگزاران و مأموران دولت خویش بسیار سختگیر باشد،و با ناتوانان و مستمندان،بسیار دلرحم و مهربان.102
علامة المهدیّ،ان یکون شدیدا علی العمّال،جوادا بالمال،رحیما بالمساکین.103
مهدی(عج)،در رفتار چنان است که گویی با دست خود،کره و عسل،به‏ دهان مسکینان می‏نهد.104مهدی(عج)،چونان امیر المؤمنین(ع)زندگی کند،نان‏ خشک بخورد،و با پارسایی بزید.105
د-سیرت انقلابی
مهدی(عج)،حق هر،حقداری را بگیرد و به او دهد،حتی اگر حق کسی زیر دندان‏ (97)-همان،ج 1،ص 281-282 و 266 و 300.
(98)-همان.
(99)-الاختصاص،شیخ مفید،ص 24.
(100)-وسائل الشیعة،ابواب تجارت.
(101)-بحار الأنوار،ج 10.
(102)-المهدی الموعود...،ج 1،ص 277 و 276.
(103)-همان.
(104)-همان،ج 1،ص 297.
(105)-الغیبة،نعمانی؛بحار الأنوار،ج 52،ص 359.
نور علم » شماره 48 (صفحه 46)
________________________________________
دیگری باشد،از زیر دندان انسان متجاوز و غاصب بیرون کشد،و به صاحب حق‏ باز گرداند.106چون مهدی قیام کند،جزیه برداشته شود،و غیر مسلمانی نماند.او مردم را با شمشیر به دین خدا دعوت کند،هر کس نپذیرد،گردن زند،و هر کس را سرکشی کند،خرد سازد.107مهدی(عج)،وارد شهر کوفه شود،و هر منافق و شک‏ باوری را بکشد،و کاخها را ویران سازد،و ارتش مستقر در آنجا را از دم تیغ‏ بگذراند.اینچنین،ظلمه و اعوان ظلمه را بیدریغ بکشد،تا خدا راضی شود و خشنود گردد.108 مهدی،مانع الزّکاة را بکشد.زانی محصن را نیز بدون طلب شاهد رجم کند.109
زرارة بن اعین گوید:«از امام محمّد باقر(ع)پرسیدم:آیا قائم،با مردمان، مانند پیامبر(ص)رفتار کند؟فرمود:هیهات،هیهات!پیامبر با ملایمت با مردم رفتار می‏کرد،و می‏کوشید تا محبت مردم را،در راه دین،جلب کند و تألیف قلوب نماید. امّا قائم با شمشیر و قتل با مردم روبرو شود.خدا به او اینگونه امر کرده است، که بکشد و توبه‏ای از کسی نپذیرد.وای به حال کسی که با مهدی بر سر ستیز آید.110مهدی،فقط و فقط شمشیر بشناسد.او از کسی توبه نپذیرد،و در راه اجرای‏ حکم خدا و استقرار بخشیدن به دین خدا،به سخن کسی گوش ندهد،و نکوهش‏ احدی را نشنود.111
هـ-سیرت سیاسی
به هنگام حکومت مهدی(عج)،حکومت جبّاران و مستکبران،و نفوذ سیاسی‏ منافقان و خائنان،نابود گردد.112شهر مکه،قبلهء مسلمین،مرکز حرکت انقلابی‏ مهدی شود.نخستین افراد قیام او،در آن شهر،گرد آیند،و در آنجا به او بپیوندند.
(106)-المهدی الموعود...،ج 1،ص 279،282-283.
(107)-همان.
(108)-الارشاد،مفید؛بحار الأنوار،ج 52،ص 338.
(109)-اکمال الدین؛بحارر الأنوار،ج 52،ص 325.
(110)-الغیبه،نعمانی؛بحار الأنوار،ج 52،ص 353.
(111)-همان.
(112)-المهدی الموعود،ج 1،ص 252.
نور علم » شماره 48 (صفحه 47)
________________________________________
مهدی(عج)،به نفوذ یهود و مسیحیت در جهان خاتمه دهد.از غار انطاکیّه، تابوت سکینه را بیرون آورد.نسخهء اصلی تورات و انجیل در آن است.و بدینگونه‏ در میان اهل تورات با تورات،و در میان اهل انجیل با انجیل حکم کند،و آنان را به متابعت خویش فرا خواند.برخی به او بگروند.113با دیگران جنگ کند،و هیچ‏ صاحب قدرتی و صاحب مرامی(چه از اهل کتاب و چه از دیگر مسلکها و مرامها) باقی نماند،و دیگر هیچ سیاستی و حکومتی،جز حکومت حقّهء اسلامی و سیایت‏ عادلهء قرآنی،در جهان جریان نیابد.بدینگونه حکومت مهدی،شرق و غرب عالم‏ را فرا گیرد.عیسی(ع)از آسمان فرود آید،و پشت سر مهدی(عج)نماز گزارد،و فریاد زند که:«در بیت المقدس را باز کنید!»در را باز کنند.در این میان،دجّال با هفتاد هزار یهودی مسلّح پدیدار شود...و چون عیسی آهنگ کشتن دجال کند،دجال‏ بگریزد.عیسی بگوید:من تو را با یک ضربت بکشم و چنین شود.او را بگیرد و بکشد.یهودیان در گوشه و کنار،و در پناه هر سنگ و درخت و جانور و چیز دیگری‏ پنهان شوند.اما همه چیز به سخن آید و بانگ بردارد:ای بندهء مسلمان خدا،اینجا یک یهودی است بیا و او را بکش.114!و اینچنین جهان از وجود یهود پاک گردد.آری،چون مهدی(عج)قیام کند،زمینی نماند،مگر اینکه در آنجا گلبانگ محمدی:«اشهد ان لا الاّ اللّه،و اشهد انّ محمّدا رسول اللّه»بلند گردد.115
و-سیرت تربیتی
در زمان حکومت مهدی(عج)،به همهء مردم،حکمت و علم بیاموزند،تا آنجا که زنان‏ در خانه‏ها،با کتاب خدا و سنّت پیامبر،قضاوت کنند.116در آن روزگار قدرت عقلی‏ توده‏ها تمرکز یابد.مهدی،به تأیید الهی،خردهای مردمان را به کمال رساند،و در (113)-همان،ج 1،ص 254-255.
(114)-همان،ج 2،ص 5،7.
(115)-تفسیر عیاشی؛بحار الأنوار،ج 52،ص 340.
(116)-بحار الأنوار،ج 52،ص 352.
نور علم » شماره 48 (صفحه 48)
________________________________________
همگان فرزانگی پدید آورد.117در روزگار ظهور دولت مهدی،عیب و آفت از شیعه‏ برطرف گردد،و دلهای آنان چون پاره‏های پولاد شود.یک مرد،به نیرو،چون چهل‏ مرد باشد.و حکومت و سروری روی زمین به دست آنان.118
ز-سیرت اجتماعی
چون مهدی(عج)در آید-پس از سختیها که افتد، جنگها که رود-ظلم و ستم‏ را براندازد،و سراسر زمین را از عدل و داد بیاکند.هیچ جای در زمین باقی نماند، مگر اینکه از برکت عدل و احسان او فیض برد و زنده شود،حتی جانوران و گیاهان‏ نیز از این برکت و عدالت و داد و نکویی بهره‏مند گردند.119و همهء مردم،در زمان‏ مهدی،توانگر و بی‏نیاز شوند.120
عدالت مهدی چنان باشد،که بر هیچ کس،در هیچ چیز،به هیچگونه،ستمی‏ نرود.نخستین نشانهء عدل او آن است که سخنگویان حکومت او،در مکه،فریاد زنند:«هر کس نماز فرضیهء خویش را،در کنار حجر الأسود و محل طواف،خوانده‏ است،و اکنون می‏خواهد نماز نافله بخواند،به کناری رود،تا حق کسی پایمال‏ نگردد،و هر کس می‏خواهد نماز فریضه بخواند،بیاید و بخواند».121
ح-سیرت مالی
همهء اموال جهان،در نزد مهدی(عج)گرد آید،آنچه در دل زمین است و آنچه بر روی زمین.آنگاه مهدی به مردمان بگوید:«بیایید!و این اموال را بگیرید!اینها همان چیزهایی است که برای به دست آوردن آنها،قطع رحم کردید و خویشان خود رارنجاندید،خونهای بناحق ریختید، مرتکب گناهان شدید.بیایید و بگیرید!».
پس دست به عطا گشاید،چنانکه تا آن روز کسی آنچنان بخشش اموال‏ (117)-اصول کافی،ج 1،کتاب العقل،حدیث 21.
(118)-خصال صدوق؛خرائج راوندی؛بحار الأنوار،ج 52،ص 317،335.
(119)-بحار الأنوار،ج 10.در این‏باره روایات بسیار است و معروف.
(120)-بحار الأنوار،ج 51،ص 146.
(121)-کافی،ج 4،ص 427.
نور علم » شماره 48 (صفحه 49)
________________________________________
نکرده باشد.122در زمان مهدی(عج)،زمین محصول بسیار دهد،و مال و خواسته‏ همی خرمن شود.هر کس نزد مهدی آید و گوید:«به من مالی ده!»،مهدی بیدرنگ‏ بگوید:«بگیر».123
مهدی(عج)،اموال را،به صورت مساوی،میان همگان تقسیم کند.124و کسی را بر کسی امتیاز ندهد.125
ط-سیرت اصلاحی
مهدی(عج)،فریادرسی است،که خداوند او را بفرستد،تا به فریاد مردم عالم‏ برسد.در روزگار او،همگان به رفاه و آسایش و وفور نعمتی بیمانند دست یابند،حتی‏ چهارپایان فراوان گردند،و یا دیگر جانوران،خوش و آسوده باشند.زمین گیاهان‏ بسیار رویاند.آب نهرها فراوان شود.گنجها و دفینه‏های زمین و دیگر معادن‏ استخراج گردد.126
در زمان مهدی،آتش فتنه‏ها و آشوبها بیفسرد،رسم ستم و شبیخون و غارتگری بر افتد،و جنگها از میان برود.127
مهدی(عج)،مردم جهان را،از آشوبی بزرگ و همه‏گیر و سردرگم نجات‏ بخشد.128
در جهان،جای ویرانی نماند،مگر آنکه مهدی(عج)آنجا را آباد سازد.129
یاران قائم به سراسر جهان پا نهند،و همه جا قدرت را در دست گیرند.همه‏ کس و همه چیز مطیع آنان شوند،حتی درندگان صحرا و مرغان شکاری،همه و (122)-علل الشرایع صدوق؛بحار الأنوار،ج 51،ص 29.
(123)-کشف الغمّه اربلی؛کفایة الطالب کنجی شافعی؛بحار الأنوار،ج 51،ص 88.
(124)-فصل سیزدهم کتاب خورشید مغرب،عنوان تساوی در اموال را نیز ملاحظه کنید.
(125)-المهدی الموعود،ج 1،ص 264،275،277،285،287،288،311،318؛و ج 2،ص 11.
(126)-همان.
(127)-همان.
(128)-همان.
(129)-همان.

همه،رضا و خشنودی آنان را بطلبند.شادی و شادمانی یافتن به این پیام آوران دین‏ و صلاح و عدالت،تا بدانجاست که قطعه‏ای از زمین بر قطعه‏ای دیگر مباهات کند که یکی از یاران مهدی بر آنجا پا نهاده است.130هر یک از یاران قائم،به نیرو، چون چهل مرد باشد،و دل آنان،مانند پاره‏های پولاد.اگر کوههایی از آهن بر سر راه آنان پیدا شود،آنها را بشکافند.یاران قائم،شمشیرهای خویش را بر زمین‏ ننهند،تا اینکه خدای عز و جل راضی شود-لا یکفّون سیوفهم،حتی یرضی اللّه‏ عزّ و جلّ.131
آری،هنگامی که جهان را فتنه و آشوب آکنده سازد،و همه جا راغارتگری‏ و فساد و ستم بپوشد،خداوند مصلح بزرگ را بفرستد،تا دژهای ضلالت و گمراهی‏ را از هم فرو پاشد،و فروغ توحید و انسانیت و عدالت را،در دلهای تاریک و سنگ‏ شده،بتاباند.132و سرانجام،دربارهء سیرت اصلاحی مهدی(عج)،به سخنان‏ علی(ع)می‏رسیم،در«نهج البلاغه»:شهادت پدر،در حق پسر:
«چون مهدی درآید،هواپرستی را به خداپرستی باز گرداند،پس از آنکه‏ خداپرستی را به هواپرستی باز گردانده باشند.رأیها و نظرها و افکار را به قرآن‏ باز گرداند،پس از آنکه قرآن را به رأیها و نظرها و افکار خود بازگردانده باشند...او عمّال و کارگزاران را مؤاخذه کند.زمین آنچه را در اعماق خویش دارد برای وی‏ بیرون دهد،و همهء امکانات و برکات خویش را در اختیار او گذارد.آنگاه است که‏ مهدی به شما نشان دهد که سیرت عدل کدام است،و زنده کردن کتاب و سنّت‏ چیست؟».133
ی-سیرت قضایی
در قضاوتها و احکام مهدی،و در حکومت وی،سر سوزنی ظلم و بیداد بر کسی‏ (130)-اکمال الدین؛بحار الأنوار،ج 52،ص 327.
(131)-همان.
(132)-المهدی الموعود...،ج 1،ص 310.
(133)-نهج البلاغه،چاپ فیض الاسلام،ص 424-425.

نرود،و رنجی بر دلی ننشیند.134مهدی(عج)،بر طبق احکام خالص دینی(بدون‏ توجه به آراء و افکار دیگران و فقها و علمای مذاهب)،حکم و حکومت کند.135
مهدی،میزان عدل را،در میان مردم نهد،و بدینگونه هیچ کس نتواند به‏ دیگری ستمی کند.136
مهدی،قضاوتی جدید آورد...137مهدی،به حکم داود و آل داود حکم کند، و از مردم بنیّه و شاهد نطلبد.
شیخ مفید،می‏گوید:«چون قائم آل محمد(ص)قیام کند،مانند حضرت‏ داود(ع)،یعنی بر حسب باطن،قضاوت کند،و بی‏هیچ نیازی به شاهد حکم دهد. خداوند حکم را به او الهام کند،و او بر طبق الهام الهی حکم کند.مهدی،نقشه‏های‏ پنهاهی هر گروه را بداند و به آنان آن نقشه‏ها را بگوید.مهدی،دوست و دشمن خود را،با نگاه،بشناسد.»138
(134)-المهدی الموعود...،ج 1،ص 280،283-284.
(135)-همان.
(136)-همان.
(137)-الغیبة،نعمانی،بحار الانوار،ج 52،ص 349 و 354.
(138)-الارشاد،ص 365-366.

 

رسول جعفریان


چاپ   ایمیل