چکيده
«اضطرار به حجت»، يعني احساس نیاز عميق و مستمر به حجت خدا برروی زمین که از باورهای عمیق در حوزه کلام شیعی است؛ امّا «جایگاه» و «کارکرد» آن در فرهنگ انتظار تبیین نشده است. این مقاله با روش تحلیلی– توصیفی به بررسی اين دو مقوله پرداخته است. نصب امام و فرض پیروی محض از اولوالامر از سوی خداوند و تأکید نسبت به معرفت امام و تمسک توأمان به قرآن واهل بیت از سوی پیامبر؛ تدارکی حکیمانه است تا انسانها اضطرار خویش به حجتهاي الاهي را مبتنی بر معرفت نسبت به آن ذوات مقدس و فهم جایگاه وکارکرد آنان در نظام هستی درک کنند. این درک میتواند اشتیاق انسانها را به ظهور امام غایب وتشکیل دولت کریمه بر انگیزد و آنان را به خودسازی و زمینهسازی برای ظهور وادار سازد.
«اضطرار به حجت» در نگاه شیعی از دو منظر بررسی شده است:
ـ درحوزه کلام، نیاز دائمی و مستمر به وجود امام و حجت خدا بر روی زمین، به مدد دلايل فلسفی و کلامی ویا استشهاد به آیات و روایات اثبات شده که از حیث مبنا و ریشهای بودن، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
ـ در حوزه معارف مهدوی و مقوله انتظار، تأمین هدف خلقت انسان با «درک اضطرار به حجت خدا» گره خورده وبه استناد مفاد حدیث نبوی «مَنْ مَاتَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» (برقی، 1371: ج1، ص154و ابنبابویه، 1404: ص33)؛ عدم شناخت امام منتظَر و عدم اعتقاد و التزام به امامت او، به مرگ جاهلی که ثمره زندگی جاهلی است، منجر خواهد شد.
این موضوع در آثار مکتوب اندیشمندان هر دو حوزه، انعکاس وسیع و پر دامنهای داشته است: مرحوم کلینی (د. 329) در الکافی بابی به آن اختصاص داده (ر.ک: کلینی، 1407: ج1، ص168-174)؛ پور سید آقایی از منظر مباحث اعتقادی به آن پرداخته (ر.ک: پور سید آقایی،1380)؛ شفیعی سروستانی به پرسشها و ابهامهای موجود در زمینه فرهنگ انتظار پاسخ داده و بایستههای ترویج و تبلیغ این فرهنگ را تبیین كرده (ر.ک: شفیعی سروستانی، 1383) و رحیم لطیفی به معرفی امام و جایگاه آن با استفاده از قواعد هستیشناسی فلسفی و اثبات ولایت از منظر متون دینی توجه کرده (ر.ک: لطیفی: 1386) و صادق سهرابی، جایگاه حجت در نظام هستی را بر مبنای باورهای شیعی توضیح داده است (ر.ک: سهرابی، 1382). لکن هنوز برخی زوایای موضوع، به ویژه جنبههای کاربردی آن نیازمند تأمّل بیشتری است.
مقاله حاضر بر محور اين سؤال بسیار مهم و تأمّل برانگیز است که آیا باتوجه به مفهوم «اضطرار»، درک اضطرار به حجت در جامعه عصر غیبت صرفاً نتیجه سختیها وتنگناهای روز افزون، اوجگیری نابسامانیهای اجتماعی و ناکامیهای پی در پی مکاتب بشری در پاسخگویی به نیازهای اساسی بشر است؛ یا با افزایش ظرفیت فکری وعقلی بشر، تلاش برای تفهیم جایگاه تکوینی وتشریعی امام غایب، وایجاد معرفت واقعی، محبت وانس به آخرین حجت خدا نیز میتواند اشتیاق به درک حضور او را در دلها برانگیزد و به عنوان یکی از راههای انتظار آفرینی و ظرفیت سازی حقیقی برای ظهور مورد توجه قرار گیرد؟ در اين مقوله مسائلی مطرح میشود، از جمله اينكه مدار مفهومی واژههای «حجّت» و «انتظار» در این بحث کجاست و گستره آن چه اندازه است؛ «اضطرار به حجت» در حوزه معارف مهدوی ازچه منظر و مبتنی بر کدام نگاه مطرح شده و از چه «جایگاهی» برخوردار است؛ ودارای چه «کارکردهایی» است.
- مفهوم شناسی
برای تبیین دقیقتر موضوع، معنا شناسی برخی واژههای به کار رفته در این نوشتار ضروری است:
1-1. اضطرار
«اضطرار» مصدر لازم باب افتعال، از ریشه «ضُرُّ»، «ضَرَّ» و «ضَرَرَ»، و«ضرورت» اسم مصدر آن است (فراهيدى، 1409: ج7، ص7). راغب آن را به معنی تحمیل کار ناخوشایند بر انسان دانسته، خواه به سبب عامل بیرونی تؤام با تهدید و اجبار باشد و خواه به سبب عامل درونی؛ چه وقتی امکان دفع و چارهجویی آن نیست، مثل كسى كه مستی خمر بر او غلبه کرده و چه زمانی که براى دفع آن راهى موجود باشد، مثل برطرف کردن گرسنگى با خوردن گوشت مردار (راغب اصفهانى، 1412: ص504).
همچنین اضطرار به «احتياج و اجبار» معنی؛ و مضطر به شخص درمانده و ناچار اطلاق شده است (قرشى بنابى، 1371: ص177).
این واژه در اصطلاح، برای بیان حالت درونی انسانی به کار رفته که هیچ وسیله و پناهگاهی برای حل مشكل خود ندارد؛ دستش از همه راههای طبیعی كوتاه شده و ناگزیر از طریق معنوی و اتصال به خداوند در پی نجات است . در این حالت، گویا حجابهایی كه جان او را فراگرفته بودند، كنار رفته، او با تمامی وجود خدا را دیده و خالصانه خدا را میخواند (یونس:12 و عنکبوت: 65).
تبیین مفهوم و مصداق «مضطر» در آیه 62 نمل
واژه «اضطرار» و مشتقات آن در قرآن به کار رفته و مفسران نکات مهمی در بیان مفهوم آن، مصادیق«مضطر» و مفاد آیه أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ ذکرکردهاند که برای روشنتر شدن موضوع به برخی از آنها اشاره میشود:
مفسران در تبیین مفهوم و مصداق واژه «مضطر» نظر به واحدی ندارند. عدهای «مضطرّ» را كسى دانستهاند كه دچار مرض يا فقر و بيچارگى شده يا يكى از پیشامدهای ناگوار روزگار، او را به تضرع و زارى در پيشگاه خداوند نيازمند کرده است (طبرسى، 1375: ج4، ص484 و بيضاوى، 1418: ج4، ص165). بعضی مفهوم مضطر را قطع نظر از وسایل، توجه و توسل به خداوند گرفتهاند (ر.ک: سلطان علىشاه، 1372: ج11، ص99). برخی دیگر مصداق آن را گناهکاری دانستهاند که جز خدا، وسیلهای برای بخشش گناهان خود نميبيند (ر.ک: شاهعبدالعظيمى،1363: ج10، ص68 و طبرسى، بیتا: ج18، ص131). کودک بیمار در رحم مادر که غیر از خدا کسی درد او را نمیداند نیز از دیگر مصادیق آیه شریفه شمرده شده است (ر.ک: عاملى،1360: ج6، ص481). یکی از معاصران نیز «مضطر» را كسى دانسته كه در شكنجه و بلايى گرفتار شده؛ دستش از همهجا كوتاه گرديده و از كليه اسباب نا اميد است؛ باشد؛ مانند بيماري كه از درمان ناامید شده، يا ستمدیدهای كه گرفتار ظالم گرديده، يا فرد زندانی كه در حبس است، يا شخص ترسانی كه ايمن نباشد، يا بيچارهاى كه راه چاره ندارد (ر.ک: طيب، 1369: ج10، ص167).
در مجموع، به رغم اختلاف ديدگاه مفسران در تبیین مفهوم اضطرار، سخن آنان با مفهوم لغوی و اصطلاحی این واژه متناسب بوده، مفاد مشترک سخن آنان چنین است که سختیها و گرفتاریها، سبب غفلت زدایی و روی آوردن به خداوند ودرخواست خالصانه از او مبني بر رهايي خواهد بود.
برخی تفاسیر با استناد به روایات، مراد این آیه را قيام حضرت مهدی دانستهاند (ر.ک: قمى،1363: ج2، ص129؛ بحرانی، 1415: ج4، ص225، ح8036؛ قرشی بنابی، 1375: ج7، ص482 و عروسی حویزی، 1415: ج4، ص94)؛ هرچند برخی به این نکته که مراد مذكور، از باب اشاره به مصداق اتم «مضطر» یا بیان تأویل آیه است، تصریح کردهاند (طيب، 1369: ج10، ص168 و مکارم، 1371: ج15، ص522).
2-1. حجت
راغب «حجت» را دلالتى روشن بر اساس قصد و هدف مستقيم دانسته كه بر صحت و درستى يكى از دو نقيض حكم مىكند (راغب اصفهانی: 1412، ص219) و لسان العرب، آن را به «برهانی که خصم با آن دفع میشود»، معنا کرده است (ابن منظور: 1414: ج2، ص228). پس میتوان آن را راه روشنی دانست که بر دلیل وبرهان استوار باشد و ره پویان را بیتحیر وضلالت، به مقصد رساند؛ چنان که در زیارت امام عصر با عبارت « السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ الَّتِي لَا تَخْفَى» (ابن مشهدى، 1419: ص587) بر«حجت آشکار» خداوند، درود میفرستیم.
3-1. انتظار
واژه «انتظار» و مشتقات آن، در لغت به معنای با تأمّل نگاه کردن (الجوهری، 1407: ج2، ص830)؛ توقع امری داشتن، مراقب بودن، نظاره کردن (واسطی، 1414: ج7، ص539)، آمده و مکیال المکارم آن را ضد یأس و ناامیدی دانسته است (موسوی اصفهانی، 1380: ج2، ص288). لغتنامههای فارسی معانیِ امیدوار بودن، چشم داشتن، مترصد بودن و نگرانی را برای آن برشمردهاند (دهخدا و معین ذیل واژه).
واژه «انتظار» در آیاتی از قرآن (اعراف: 71؛ انعام: 158؛ هود: 122 و یونس: 20 و 102) و نیز در روایتی از رسول خدا: «الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِي وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً» (مجلسی، 1403: ج74، ص173)؛ به همین مفهوم به کار رفته است؛ یعنی در کاربرد دینی، این واژه برای اشاره به یک اصل فطری که لازمه حیات انسانی است؛ ملاحظه ميشود.
این واژه در آموزه «مهدویت» به معنای چشم انتظار ظهور واپسین ذخیره الاهی و آماده شدن برای یاری او در برپایی حکومت عدل و قسط در سراسر گیتی است (سلیمیان، 1392: ص76).
2.« فرهنگ انتظار » و شاخصههای آن
قرآن کریم با تصریح به غلبه حتمی دین حق بر سایر ادیان (توبه: 32 و 33؛ صف: 8 و فتح: 28)؛ پیشوا و وارث زمین شدن مستضعفان (قصص: 5) و بندگان صالح (انبیا: 105)؛ برقراری امنیت کامل و استقرار دین مورد رضای الاهی بر گستره زمین (نور: 55)؛ آینده درخشانی پیش روی انسان ترسیم و انتظار را در جامعه انسانی، نهادینه کرده است؛ زيرا در ماهیت انتظار، اشتیاق، هجران و امکان وصال نهفته است.
در روایات، « انتظار» از سنخ «عمل»، آن هم بهترین عمل (مجلسی، 1403: ج50، ص318) و برترین جهاد (همان: ج74، ص141) معرفی شده است. برای انجام دادن بهترین عمل، شناخت کامل و انتخاب احسن، و برای تحقق برترین جهاد، نهایت تلاش با اخلاص کامل لازم است. در این نگاه کاربردی به مقوله انتظار، باید محرکها و انگیزهها را از هر گونه آلودگی پیراست ؛ فهم خود را ازحقیقت هستی ارتقا بخشید؛ قدرت روحی وظرفیت وجودی را توسعه داد و با نظارت دائمی بر نیتها وانتخابها بهترین را برگزید، به آن چه «هست»، دل خوش نبود و برای رسیدن به آن چه «میتواند» یا «باید» باشد؛ تلاش متناسب صورت داد.
از این منظر، انتظار «آماده باش» یا به عبارتی«شدن مستمر» است. رسیدن به مرحله «شدن مستمر» به معناي قبول نداشتن وضع موجود نیست، بلکه به معناي عدم توقف در وضع موجود است. به همین دلیل، انتظار وپویایی انسان، حتی با آمدن ولی خدا به پایان نمیرسد و حرکت و رشد در همراهي با او همچنان ادامه دارد. بدون تردید، التزام به این باور ریشه دار، نیازمند بلوغ و درک بشر نسبت به ضرورت وجود حجت خدا و لزوم تشکیل جامعه زمینهساز است. آن گاه که رشد و بلوغ اجتماعی، به شکایت از فقدان نبی وغیبت ولی خدا بینجامد و چشمها به آسمان دوخته، جز امداد الاهی روزنه امیدی نبیند و رغبت اجتماعی به دولت کریمه شکل گیرد (ر.ک: ابن بابويه، 1395: ج2، ص514)؛ بیگمان شاخصههای «فرهنگ انتظار» تحقق یافته، اضطرار به حجت احساس ميشود و فرهنگ حاکم بر جامعه، جز فرهنگ دین وارزشهای الاهی و انسانی نخواهد بود. در این شرايط است که گشایش و فرج، حتمی خواهد بود.
- جایگاه اضطرار به حجت
اضطرار به وجود حجت و امام، علاوه بر موافقت با فطرت انسان و سنتهای الاهی حاکم بر آن، بر مبانی صحيح عقلی (براهین متعدد فلسفی)، دلایل عرفانی و منابع معتبر و اصيل (ادله قرآنی روایی) استوار است. اما اشاره به برخی ادله در این نوشتار، فقط به منظور نشان دادن جایگاه رفیع اين موضوع در معارف دینی است.
1-3. از نظر کلامی
با آن که بر ضرورت وجود حجتهاي الاهي، براهین مبسوطی اقامه شده است؛ نوشتار حاضر در اين زمينه رویکرد کلامی ندارد و با اشارهای موجز به برخی دلايل عقلی، تنها پشتوانه وثیق موضوع را گوشزد میكند.
1-1-3 . برهان لطف: «لطف» در اصطلاح اهل کلام آن است که مکلف را به طاعت نزدیک و از معصیت دور سازد؛ بدون آن که او را در انجام دادن تکلیف مجبور كند (ر.ک: مفید،1413: ص35). لطف گاهی «محصِّل» است که به سبب آن، مکلف فعل طاعت را به اختیار انجام میدهد وگاه «مقرِّب» است که به سبب آن، مکلف نسبت به انجام دادن طاعت نزدیکتر میشود (ر.ک: حلی و سبحانی، 1382: ص106). لطف واجب است؛ چون با آن، غرض مکلِّف (خداوند) حاصل میشود و بدون آن، نقض غرض لازم میآید (ر.ک: مفید،1413: ص35). متکلمان شیعی به استناد این قاعده، وجود امام را لطف و واجب (ر.ک: حلی، 1365: ص10) و محرومیت از آن را از ناحیه خود مردم دانستهاند (طوسی، 1407: ص221).
2-1-3. قاعده امكان اشرف: گویا این قاعده، بنابر نقل ملاصدرا، نخستین بار در کتاب اثولوجیا اثر ارسطو مطرح شده است. کلیت این قاعده چنین است که در تمام مراتب وجود، لازم است ممكن اشرف، بر ممكن اخس مقدم باشد. از اين رو، هرگاه ممكن اخس، موجود شده باشد، بايد مقدم بر آن، ممكن اشرف وجود يافته باشد (صدرالدين شيرازى،1981: ج7، ص244). با این وصف، باید وجود شخصی که قابلیت تلقی وحی و تحمل تبلیغ اوامر و نواهی ربانی را به مکلفان دارد؛ برسایرین ممتاز باشد (ر.ک: طبرسی نوری،1363: ج1، ص511).
3-1-3. برهان مظهر جامع: این برهان در حوزه عرفان نظری مطرح است. به اعتقاد عرفا هر موجودی مظهر اسمی از اسمای خاص خدای سبحان است و چون «الله» اسم جامع است، مظهر آن نیز باید جامع باشد وآن، کسی نیست جز امام و انسان کامل که مظهر تامِ جمیع اسما و صفات خداوند است (ر.ک: جوادی آملی، ۱۳۸۷: ص۳۱). انسان کامل از آن جهت که دارای جامعیت است، شایستگی خلافت الاهی را دارد (ابنعربی، 1400: ص55) و به اين اعتبار داراى نصيب و حظ تام از اسم رحمان و رحيم، و رحمة للعالمين است. (ر.ك: فيض كاشانى، 1375: ص348).
4-1-3. برهان واسطه فيض: واسطه فيض، در ابتداى وجود و اول ظهور حقيقت انسان كامل است که میتواند فیض راپس از دریافت از فیاض، به عالم پايينتر برساند. او قافلهسالار وجود و واسطه در تدبیر مخلوقات نیز هست و به تبعيت او، اشيا به حق اول متصل ميشوند (ر.ك: همان، ص44).
برهانهاي کلامی وعرفانی مذکور، به روشنی اضطرار انسان را به وجود امام معصوم، انسان کامل و واسطه فیض الاهی در تحقق غرض خداوند از آفرینش انسان- که همان رشد وتعالی معنوی اوست – نشان میدهد.
2-3. از نظر ادله نقلی
اندیشمندان شیعی در باب امامت، به نصوص قرآنی وروایی متعددی استناد کرده و محدثان معتبری، چون مرحوم کلینی، شیخ صدوق، شیخ طوسی، شیخ حر عاملی و علامه امینی، در آثار وزین خود به تبیین آن همت گماشتهاند. صراحت آیات و تواتر برخی روایات وارد شده جای هیچ تردید معقولي در اينزمينه باقی نگذاشته است. برخی از آیات و روایاتی که در بحث امامت به آنها تمسک شده عبارتند از:
1-2-3. ادله قرآنی اضطرار به حجت
وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ (بقره: 124).
این آیه از اعطای مقام امامت به ابراهیم، بعد از تولد اسماعيل و اسحاق وانتقال اسماعيل و مادرش به سر زمين مكه خبر داده است (ر.ک: طباطبایی،1390: ج1، ص267) و به فرموده امام باقر خداوند آن حضرت را پس از«بندگی»، «نبوت»، «رسالت» و «خلّت»، به «امامت» برگزید (ر.ک: كلينى، 1407: ج 1، ص175) و اين فرايند به آن معناست كه مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است. از مفاد آیه، مذكور، الاهي بودن منصب امامت و منتفي بودن امامت همه ستمگران تا روز قیامت (ابنبابویه، بیتا: ج 1، ص158) و معصوم بودن امام (رك: طباطبایى،1390: ج1، ص275)؛ قابل اثبات است .
ب) وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا (انبياء: 73):
ضمیر «هم» در آیه، راجع به ذريه ابراهيم، و«هدايت به امر»، بیانگر امامت آنان است. این هدایت كه خدا آن را از شؤون امامت قرار داده، از فيوض معنوى و مقامات باطنى ونوعی تصرف تكوينى در نفوس است که طی آن دلهای مؤمنان صالح، به سوى كمال رهنمون، و از موقفى به موقفى بالاتر انتقال مییابد (ر.ک: طباطبايى، 1390: ج14، ص304).
ج) «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(رعد:7):
مفاد آیه از وجود امام در همه زمانها و این که زمین هرگز از حجت خدا خالی نمیماند، حکایت دارد (ر.ک: حر عاملی، 1425: ج1، ص167).
آیات زیر نیز به ویژگیها وجایگاه امام اشاره دارد:
الف) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم (نساء:59):
صراحت آیه مبني بر پیروی مطلق از رسول و اولو الامر، و روایات معتبر در معرفی ائمه به عنوان مصداق اولوالامر، دلیل روشنی بر عصمت آنان است (ر.ك: بحرانی، 1415: ج2، ص116- 103و حسکانی،1411: ج1، ص189) بر این اساس، اولاً، تعیین اولوالامر باید از سوی خدا باشد؛ زيرا مردم به شناخت ملاک «عصمت» قادر نیستند؛ ثانیاً، با وجود معصوم در میان امت، برای پیروی از غیر او باقی مجالی نمیماند.
ب) إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (احزاب:35):
این آیه، به اجماع، در مورد علي و فاطمه و حسن و حسين نازل شده است و برعصمت آنان تأکید دارد (ر.ک: حر عاملی: 1425، ج1، ص37).
ج) آیاتی چون ولایت (مائده: 55)؛ اکمال دین (همان:3) و تبلیغ (همان:67)؛ امامت علی علیهالسلام را ثابت میکنند (ر.ک: حر عاملی، 1425: ج1، ص107) وآیاتی مانند مباهله (آلعمران: 61) ؛ لیلۀ المبیت (بقره: 207) و صالح المؤمنین (تحریم: 4)؛ بر افضلیت آن حضرت برای امامت و جانشینی برحق پیامبر دلالت دارند.
2-2-3. ادله روایی اضطرار به حجت
به دلیل کثرت روایات وارد شده درمورد امام وحجت خدا، در اين مقوله موضوعاتی را برگزیده و برای هریک نمونهای نقل میکنیم:
الف) وجود امام معصوم در جامعه (ولو در عصر غيبت) بهمنزله قلب و عقل عالم است که خطاهای علمی و عملی افراد، در پرتو هدایت او اصلاح میپذیرد (كلينى، 1407: ج1، ص 169-171 و مجلسی،1403: ج 23، ص6).
ب) زمین هیچ گاه از حجت خدا خالی نمیماند: «مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا الْحُجَّةُ يُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ» (کلینی،1407: ج1، ص178).
ج) حدیث ثقلین که در منابع فریقین به تواتر نقل شده و حاکی از آن است که باید همواره فردی از اهلبیت (امام، حجت خدا) در کنار قرآن وجود داشته باشد و بشر جز با تمسک تؤامان به «قرآن» و «اهلبیت» از سرچشمه هدایت سیراب نخواهد شد (صفار،1404: ج1، ص413؛ مناوی، 1415: ج3، ص20 و هیتمی، بیتا: ج2، ص442).
د) وجوب معرفت به امام:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً ... قُلْتُ جَاهِلِيَّةً جَهْلَاءَ أَوْ جَاهِلِيَّةً لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ قَالَ جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ (کلینی،1407: ج1، ص377).
این حدیث نیز در منابع فریقین آمده و با وجود فراوانی متون و اختلاف در برخی کلمات، همگي در اين تعبیر مشتركاند: «مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ است یعنی عدم شناخت امام، سبب مرگ جاهلی است. بنابراین، لازمه رهایی از مرگ جاهلی، وجود امامِ حق در هر عصر و معرفت به اوست. به عبارت دیگر، مفاد این روایت علاوه بر تأکید بر ضرورت وجود امام، بر استمرار امامت دلالت دارد (ر.ک: نجار زادگان، 1394: ص228).
ه) لزوم وجود وصی برای هر نبی، مانند:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ «إِنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ... فَإِنَّهُ قَدْ سَبَقَ فِي عِلْمِي أَنْ لَا أَبْعَثَ نَبِيّاً إِلَّا وَ لَهُ وَصِيٌّ مِنْ أَهْلِه...» (کلینی،1407: ج1، ص278) بدان دليل كه بدون وجود جانشین برای هر پیامبر، انسانها راه به مقصد نخواهند برد؛ لذا «مَنْ مَاتَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» (برقی، 1371: ج1، ص154 و ابنبابویه، 1404: ص33).
و) ضرورت وجود امام بهمنظور تمیز حق و باطل و بیان حلال و حرام و اتمامحجت بر مردم، تبیین و تفسیر و تأویل احکام و معارف دین و اقامه کامل حق و عدل میان بندگان خدا (ر.ک: مجلسی،1403: ج23، ص36).
ز) احادیث معتبر نبوی، مبتني بر تصریح به مصاديق امامت و اسامی دوازده امام (ر.ک: ابنبابویه، 1395: ج1، ص259؛ خزاز رازی، 1401: ص32 و ص135 و ص146 و ابن شهرآشوب، 1379: ج1، ص295) و نیز احادیث متعددی از ائمه كه امام مهدی را بهعنوان دوازدهمين امام و آخرين وصى پيامبر معرفى کردهاند (ابنبابویه، 1395: ج1، ص289).
ح) احادیث متواتر وقطعی الصدوری چون حديث منزلت (همان، ص278)؛ غدیر (امینی، 1366: ج1، ص14)؛ مدینه العلم (مجلسی،1403: ج28، ص199)؛ سفینه نوح (همان: ج22، ص408) و واقعه یوم الدار که گوياي اهتمام رسول گرامی اسلام به امر امامت و تعیین معالم دین در میان امت است.
با تأمل در آیات و روایات مذکور، به نظر میرسد اگر خداوند حکیم به ابراهیم پس از سالها پیامبری، امامت عطا فرمود و نيز اذن تصرف در نفوس را از شؤون امامت قرار داد و نيز اگر زمین را هرگز از حجت خویش خالی نگذاشت؛ همه اينها حاکی از اضطرارانسانها به وجود حجت خداست و لطف وحکمت الاهی در پاسخ به این نیاز چنان بود که حجت بر بشر را تمام كرد و راه هر گونه عذر و بهانهاي را مسدود ساخت. و اگر خداوند پیروی محض از اولوالامر و پذیرش ولایت آنان را بر مؤمنان فرض کرد و روز اعلام جانشین برای آن حضرت را روز «اکمال دین» خواند و اگر پیامبر به تکرار و تأکید نسبت به معرفت امام و تمسک تؤامان به قرآن و اهل بیت هشدار داد؛ برای آن بود که انسانها این اضطرار را درست درک کنند و با تولی وتأسی به حجتهاي الاهی، از سرچشمه ناب هدایت سیراب گشته، از مرگ جاهلی نجات یابند.
3-3. ازمنظر آموزه مهدویت
ظهور آخرین حجت الاهی و برپایی حکومت مهدوی، در گرو رفع موانع موجود و تحقق شرایط خاصی است که برخی از آنها باید توسط خود انسانها ایجاد شوند و امداد الاهي در این امور، به تغییر نگرش و رفتار افراد و اراده و تلاش جمعی آنان در دگرگون ساختن وضع خویش، مشروط شده است (رعد:11). اگر مردم خودشان را دگرگون کنند و با رسیدن به بلوغ فکری و اجتماعی، اضطرار به حجت خدا را باور کنند، قیام موعود را نزدیک ساخته، به فرج نايل گشتهاند؛ همان گونه که طول غیبت، ناشی از کم همتی و نابالغی انسانها در درک اضطرار به حجت خداست.
در این سمت و سو، شناساندن کاستیهای موجود و نشان دادن وضعیت مطلوب عصر ظهور، شوق و رغبت اجتماعی را به ضرورت احیای ارزشهای الاهی و انسانی، تعیین اهداف زندگی در جهت اهداف امام عصر، عمل مطابق با رضایت آن حضرت، پذیرش عمومی برای همراهی با امام منتظَر و تحقق جامعه آرمانی مهدوی، ایجاد و تقویت میكند که خود، حاصل ارتقاي سطح معرفت انسان از منزلت خود و نقش بیبدیل امام بر رشد همه استعدادهای عالی انسان تا رساندن او به قرب الاهی است.
آن گاه که انسانها به صورت واقعی و بر اساس نیاز و معرفت، خود را به کسی که به همه بایدها ونبایدهای راه بلند رشد انسانها آگاه است، مضطر بیابند و به سامان دهی زندگی بر اساس جلب رضایت او که در التزام به معیارهای دینی است، روی آورند وتنها راه نجات خود را تأسی به حجت خدا بدانند؛ بیتردید مشمول اجابت الاهی خواهند شد (نمل:62).
پس تحقق شرایط ظهور، به فهم اضطرار به حجت وابسته است و بدون اين معرفت، خودسازی، کادر سازی، و زمینهسازی برای ظهورممکن نیست. هر چند فراگیری ظلم و جنایات روز افزون صاحبان زر و زور، احساس نیاز به منجی را تشدید میکند؛ فرج و گشایش در گرو کسب شایستگیهای لازم جامعه انسانی و آمادگی برای بهرهمندی کامل از تمامی دستاوردهاي وجودی امام معصوم است. از این رو، باید جایگاه اضطرار به حجت را در احیا، ترویج، تعمیق و ارتقاي فرهنگ انتظار، منحصر به فرد دانست.
- کارکرد اضطرار به حجت
معرفت به آثارو پیامدهای وجودی حجت خدا بر زمین (کارکرد)، شوق بهرهمندی از دستاوردهاي وجودی او را در نهاد انسان بر میانگیزد؛ احساس اضطرار و افتقار به حضرتش را عمق میبخشد؛ آتش فراق را شعله ورتر کرده؛ حرکت برای زمینهسازی تا دستیابی به مقصود را سرعت میدهد. این کارکردها در دو حوزه تکوین وتشریع قابل بررسی است:
1-4. کارکرد تکوینی
به اعتقاد شیعه، همواره انسان کاملی که مظهر فیض کامل خداست، با نفوذ غیبی و تسلط تکوینی برجهان و انسان، و ناظر بر نفوس و قلوب وجود دارد و تمام موجودات دیگر به واسطه وجود او از انوار الاهی فیض میبرند: «بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء» (مجلسى: 1423، ص423). این کارکرد ناشی از جایگاه انسان کامل نزد خدا و مقام خليفة اللهی اوست واگر چنین مرتبهای از ولایت قطع شود، فیض الاهی منقطع میگردد: «لَوْ لَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتِ الْأَرْضُبِأَهْلِهَا» (طبرسی: 1403: ج2، ص317). در زیارت جامعه کبیره (که به حق، باید آن را یکی از مهمترین منابع معتبر امام شناسی نامید)، نمونههایی از ولایت و کارکرد تکوینی امام معصوم ذکر شده است (ر.ک: طوسى، 1407: ج6، ص 96-102 و ابن بابويه: 1413، ج2، ص610-618).
توجه به این کارکرد و نیز رهنمود قرآنیِ﴿ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾(مائده:35)؛ انسان را به احراز شروط لازم برای بهرهمندی از فیض مستمرالاهی از طریق توسل به آن مجاری فیض، طلب، طهارت ضمیر واعتماد به مدد الاهی ترغیب میكند تا با روی آوردن به اولیای الاهی، بهویژه وجود مبارک ولی عصر مشمول هدایت باطنی (هدایت به امر) آنان قرار گرفته؛ از جهل به علم، از ظلم به عدل، از بد فرجامی به حسن عاقبت و از دوزخ به بهشت در آید و به امر، «كُنْ فَيَكُونِ» ایشان، حاجاتش سامان پذیرد و قلبش هدایت گردد (ر.ک: جوادی آملی، 1387، ص88-89).
آگاهی از کارکرد تکوینی حجتهاي الاهي، ضمن تقویت معرفت و نگرش انسان وکمک به شناخت معیارهای حق و باطل، او را از دام شک گرایی وتزلزل در حوزه اندیشه رها ساخته، بر تعمیق بینش و بصیرتش میافزاید. نکته مهم، آن که میزان بهرهمندی از نقش هدایتی امام، به میزان ایمان، عمل صالح و اخلاص افراد است. از این رو همواره افراد مستعد، بهویژه شیعیان و محبان امام عصر از امدادهای معنوی آن حضرت برخوردارند. هدایتهای باطنی افراد، حل برخی از مشکلات علمی علما (طبرسی:1403، ج2، ص497)؛ شفای بیماران و... نشان میدهد لطف ومحبت امام همواره وجود دارد؛ و گرنه مشکلات و توطئههای دشمنان، مسلمانان وشیعیان را ریشه کن میکرد (مجلسی، 1403: ج 52، ص179).
گذشته از این، آگاهی از جایگاه وکار کردهای وسایط فیض الاهی و معرفت، محبت و انس به آن ذوات مقدس و اصل قرار دادن رضایت ائمه هدا در تمامی جهتگیریها و تصمیمگیریهای زندگی، میتواند صفات اخلاقی را در انسانها پرورش داده، زمینهساز تربیت مهدوی باشد؛ چرا که نسلي را ميتوان نسل منتظر ناميد كه مظهر ویژگیهای امامشان باشند.
کلید واژهفرهنگی در عصر ظهور، «کمالگرایی» و «رشد» و تعالی معنوی و روحی، مردم جهان است که باید زیر بنای توسعه فرهنگی در عصر غیبت باشد. کمال نهایی، همان عبودیت خداوند و قرب به اوست که از طریق کمالات فرعی محقق میشود. در این جهت مردم ابتدا به «کمال عقلی» میرسند و بیبصیرتی از آنها زدوده خواهد شد (کارگر، 1388: ص45-80).
یقین قلبی به آرمانهای موعود، دل منتظران را همچون پارههای آهن، سخت و در برابر هر تندبادی مقاوم میسازد (مجلسی،1403: ج52، ص317) تا آنجا که انبوه سختیها و مشکلات، آنها را متزلزل نمیکند و هجوم شبهات، آنها را به تلاطم نمیافکند (همان: ص308). قلب هدایت شده منتظرحقیقی، هرگز به باطل متمایل نمیشود (همان: ص122) و غیبت برای او، مانند شهود است (ر.ک: ابنبابویه، 1395: ج1، ص320). کمال عقلی، زمینه کمال اخلاقی را فراهم میآورد که مهمترین دستاورد آن معنویت، عمل صالح، توجه به حسنات و نیکیها و دوری از رذايل و زشتیهای اخلاقی است ومنتظر را به ورع، عفت، اجتهاد و سداد رسانده؛ او را شایسته یاری حجت خدا میگرداند: «اَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ» (رضی، 1414: نامه45، ص417).
«ورع» خصلتی اخلاقی است که مانع ارتكاب گناه میشود. در دعای ابوحمزه ثمالی آمده است: «اللَّهُمَّ أَعْطِنِي وَرَعاً يَحْجُزُني عَنْمَعَاصِيك» (طوسی، 1411: ج2، ص596). امام صادق سودمندی هر تلاشی را به ورع منوط دانسته است: «وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَايَنْفَعُ اجْتِهَادٌ لَاوَرَعَ فِيهِ» (کلینی، 1407: ج3، ص200) و امام رضا، ورع را ملازم دینداری عنوان كرده است: «لَا دِينَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ» (ابنبابویه، 1395: ج2، ص371). عفاف، مانع از رویآوری به شهوات نفسانی و سداد، سبب پوشش تمامی خلأها و کاستیهاست. با این خصائص چهارگانه، بنيان اخلاقی منتظران پیریزی شده و زمینههای کارآمدی آنان برای یاری حجت خدا فراهم میآید. با این وصف، میتوان گفت؛ تربیت مهدوی مبتنی بر درک اضطرار به حجت، زمینهساز تحقق اهداف تربیت مهدوی در حوزه گرایشها ورفتارها است.
2-4. کارکردتشریعی
پیشوایان معصوم دارای «ولایت تشریعی»، به معنای حق فرمانروايى بر جامعه و حق تصرف در جان و مال مردم نیز هستند (احزاب:6). از نظر قرآن کریم، اطاعت از خداوند مستلزم اطاعت از پیامبر (نساء:80) و موجب جلب عنایت و محبت الاهی است (آلعمران:31). پس مؤمنان باید از پیامبر و اولی الامر اطاعت کنند (نساء:59) و به خاندان ایشان، به عنوان اجر رسالت آن حضرت، مودت بورزند (شوری:23)؛ زیرا محبت و پیروی ملازم یکدیگرند (آلعمران:31). در نتیجه هر کس طالب رستگاری است و خواستار آن است كه طاعاتش قبول گردد، باید ولایت و محبت آنان را بپذیرد (ابن بابویه، 1413: ج2، ص616) و گرنه اعمال صالح و عباداتش، بر رشد و حسن عاقبت او اثری ندارند (طبری آملی، 1383: ص94). از این رو، امام باقر ولایت را مهمترین بنیان دین (كلينى، 1407: ج2، ص18) و آخرین فریضه الاهی و تکمیلکننده دین معرفی کرده است (مجلسى، 1403: ج37، ص112).
در نگاه شیعی، مأموریت آخرین ذخیره الاهی، تحقق کامل بشارتهای انبیای عظام و تأسیس حکومتی جهانی، بر اساس توحید و عدل است که تا پیش از آن، زمینههای شکلگیری آن فراهم نبود. نکته مهم و در خور توجه آن است که نبود زمینه لازم و عدم آمادگی اجتماعی، هر گز به معنای نارسایی تعالیم و برنامههای انبیا و یا نقص مدیریت و رهبری ایشان و یا به معنای عبث بودن بعثت انبیا نیست، بلکه به اقتضای حکمت الاهی، پذیرش دعوت رهبران آسمانی و شرط مهم کامیابی آنان به اختیار انسانها منوط است.
چه بسا دوران غیبت و تداوم امامت در این دوران، راهکاری تدریجی برای حاکمیت مطلق اسلام و عملی شدن کامل برنامه هدایت بشر است که خداوند حکیم آن را طراحی كرده تا جوامع انسانی در خلال این فرایند، به رشد وبلوغ لازم برسند و با بهرهگیری ازمائده الاهی قرآن و سنت، جامعه صالح «امت وسط» را تشکیل دهند. بدیهی است این رشد، دستاورد تربیت جامعه با معیارهای الاهی است که در سایه انتخاب والتزام آگاهانه دین حق، توسط آحاد آن ظهور خواهد يافت. پر واضح است جهت دهی به این حرکت پیچیده و در این مسیر دشوار، و نیز آساني نیل به مقصد، نیازمند استعانت از خدای متعال، تکیه بر الطاف خاص او و بهرهمندی از راهنمایی و مساعدت مربیان الاهی است که با شناخت مصادیق حقیقی انسان کامل، پذیرش رهبری و ولایت آنان و تاسی به آن حضرات تأمین میشود.
از آن جا که جامعه انسانی و اسلامی، همواره نیازمند اجرای قوانین الاهی، و این امر، مستلزم تداوم ولایت الاهی است؛ اعتقاد به لزوم مدیریت جامعه دینی و اسلامی و استمرار ولایت الاهی در عصر غیبت، که از آن به « ولایت فقیه» تعبیر میشود و در اصل به ولایت فقاهت و عدالت باز میگردد (ر.ک: جوادی آملی، 1387: ص151)؛ تداوم بخش دین الاهی است و بر فقیهان عادل و اسلامشناس است (ر.ک: کلینی،1407: ج1، ص67 و شیخ حر عاملی، 1409: ج27، ص137-140)؛ که با تشکیل حکومت دینی، زمینهساز ظهور امام عصر و حکومت جهانی او باشند. بنابراین، تأثیر درک اضطرار به حجت خدا در پذیرش و تحقق حکومت دینی و نقش آفرینی در حوزه سیاسی اجتماعی غیر قابل انکار است.
از سوی دیگر، توجه به اهداف حکومت دینی، یعنی رشد انسانها در همه ابعاد (ر.ك: کهف:10 و جن: 10)؛ نیازمندی انسان را به حکومتی هماهنگ با نظام هستی و به حاکمی آگاه از کل هستی و به قانونی منبعث از واقعیت هستی، بهوضوح آشکار میگرداند. امام رضا در حدیث مشهور سلسلة الذهب، ولایت و رهبری امام معصوم را شرط تحقق توحید عملی در بعد اجتماعی دانستهاست (ابنبابویه، 1398: ص25). از این روست که در نگاه شیعی حکومت، جز امامت نيست که به اذن الاهی بر مردم ولایت دارد و حاکم، جز امام نيست که به کل هستی آگاه (علم لدنی) و از غیر خدا آزاد است (عصمت) و قانون، جز قانون الاهی نمیتواند باشد (پورسیدآقایی،1380: ش1، ص 63) وچون خداوند حکیم، حجت خود را با ارسال پيامبران (ر.ک: نساء: 165) و نعمت هدایت را با نصب امام بر بندگان تمام نموده (مائده:3)؛ انسان نسبت به اطاعت، همراهی یا زمینهسازی برای تحقق اهداف اولیای الاهی، مسئول است.
پس عصر غیبت و دوران انتظار، دوران تکلیف بزرگ و هنگامه عظیم نگهبانی از دین خدا است و تنها افرادی که از معرفت عمیق، ولایت مداری استوار، اعتقادی خالص و ناب و صبر و شکیبایی بالا برخوردار باشند؛ قادرند در تند بادهای فتنههای این دوران استقامت ورزند. رسول مکرم اسلام ایمان کسانی را که در این دوره طولانی غیبت ثابت قدم میمانند، ستوده وآنان را به پاداشهای بزرگ و درجات عالی، وعده داده است (ر.ک: مجلسی، 1403: ج52، ص122). امام حسین نیز با اشاره به سختیهای این دوران، کسانی را که در این زمان بر آزارها و تکذیبها استوار بمانند، به مجاهدی که در رکاب رسول خدا با شمشیر به جهاد برخاسته، همانند کرده است (مجلسی، 1403: ج51، ص133).
نتیجهگيري
براساس آیه 62 سوره نمل خداوند دعای «مضطر» را اجابت میکند. انسانها به طور طبیعی زمانی مضطر میشوند که به سختی و بلایی گرفتار آیند و اسباب مادی را در رفع آن ناتوان بیابند. از این منظر؛ مصايب دوران غیبت با رسیدن انسانها به اضطرار و آمادگی آنها برای ظهور رابطهای مستقیم دارد؛ یعنی وقتی انسانها رو به درگاه خدا آورده و رهایی ازمشکلات طاقت فرسای دوران غیبت را طلب میکنند که امکانات مادی واندیشههای بشری از حل آن مشكلات در مانده باشند؛ در حالی که ممکن است بیعدالتیها، تنگناهای اقتصادی، معضلات اخلاقی و... که در این دوران دامنگیر انسانها شده، آنها را به سرخوردگی و نا امیدی بکشاند، نه به « شکایت از فقدان نبی وغیبت ولی»!
اما بدون تردید لطف الاهی در نصب امام برای مردم، خالی نگذاشتن زمین از وجود حجت، و وساطت آن ذوات مقدس در رساندن فیوض مادی و معنوی به مخلوقات از سویی؛ و فرمان صریح خداوند به اطاعت کامل از اولوالامر و پذیرش ولایت آنان از سوی دیگر، و نیز جدیت و اهتمام نبی مکرم اسلام در تعیین جانشینان برحق و معالم دین در میان مردم، و ترسیم مسیر امت اسلامی در قالب امامت؛ همچنین تأکید مکرر آن حضرت به تمسک توأمان به قرآن و عترت؛ هریک دلیلی قاطع و روشن بر این حقیقت است که انسان در رسیدن به مقصد نهایی خویش به شدت به حجت خدا مضطر است.
اضطرار مبتنی بر معرفت حجت خدا و فهم جایگاه وکارکرد او در نظام هستی - به ویژه در دوران غیبت- انسان را نسبت به درک حضور امام غایب مشتاقتر، و به تشکیل دولت کریمه راغبتر كند و چون سنت الاهی برآن است که هر گونه تغییر در جامعه انسانی، به دست خود انسانها صورت گیرد، منتظر واقعی را به خودسازی و زمینهسازی برای ظهور وا میدارد. از این رو، شایسته است اين مقوله مهم به عنوان یکی از راههای ظرفیتسازی و بهسازی جامعه منتظر، مورد توجه قرار گیرد.
منابع
قرآن کریم.
ابن بابويه، على بن حسين (1404). الإمامة و التبصرة من الحيرة، محقق: مدرسه امام مهدى، قم، مدرسة الإمام المهدى الشريف.
ابن بابويه، محمد بن على (1398). التوحيد، محقق: هاشم حسينى، هاشم، قم، جامعه مدرسين.
ــــــــــــــــــــــ (1395). كمال الدين و تمام النعمة، محقق: علی اکبر غفارى، تهران، نشر اسلاميه.
ـــــــــــــــــــــ (1413ق). من لا يحضره الفقيه، محقق: علی اکبر غفارى، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
ـــــــــــــــــــــ (1362). الخصال، مصحح: على اكبر، غفاری، قم، جامعه مدرسين.
ـــــــــــــــــــــ (بی تا). عيون أخبار الرضا، ترجمه: محمد تقی آقا نجفى اصفهانى، تهران، انتشارات علميه اسلاميه.
ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد (بیتا). الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، بیجا، بینا.
ابن شهر آشوب، محمد بن على (1379). مناقب آل أبي طالب، قم، نشر علامه.
ابنعربی، محییالدین، محمدبنعلی (1400ق). فصوصالحکم، ابوالعلاءعفیفی، بیروت، دارالکتابالعربی.
ابن مشهدى، محمد بن جعفر (1419ق). المزار الكبير محقق: قيومى اصفهانى، جواد، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
ابن منظور، محمد بن مكرم (1414ق). لسان العرب، محقق: مير دامادى، جمال الدين، بيروت، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع- دار صادر.
بحرانى، هاشم بن سليمان (1415ق). البرهان في تفسير القرآن، قم، موسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامية.
برقى، احمد بن محمد بن خالد (1371). المحاسن، قم، بیجا.
بيضاوى، عبدالله بن عمر (1418). أنوار التنزيل و أسرار التأويل، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
پورسیدآقایی، مسعود (پاييز1380). مبانی اعتقادی مهدویت1، انتظار موعود، شماره 1.
جعفری، محمدصابر (زمستان1393). انسان شناسی، مبنای محوری مهدویت، سال سوم، شماره 10.
جوادی آملی، عبد الله (1387). امام مهدی موجود موعود، تحقیق: سید محمد حسن مخبر، قم، مرکز نشر اسراء.
ـــــــــــــــــــ (1378). سیره رسولاکرم در قرآن، قم، نشر اسراء.
ـــــــــــــــــــ (۱۳۸۵). علی مظهر اسماء حسنای الاهی، قم، نشر اسراء.
جوهری، اسماعیل بن حماد (1407). الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، تحقیق: احمد عبد الغفور عطار، بیروت، انتشارات دار العلم الملایین.
حر عاملى، محمد بن حسن(1409). وسائل الشيعه، قم، بینا.
ـــــــــــــــــــ (1425ق). إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بيروت، بینا.
حسكانى، عبيدالله بن عبدالله (1411ق). شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، تهران، وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامي، مؤسسة الطبع و النشر.
حلى، جمال الدين حسن بن يوسف (1365). الباب الحادي عشر، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامى.
ـــــــــــــــــــ - سبحانى، جعفر (1382). كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد قسم الالهيات، قم، مؤسسه امام صادق.
خزاز رازى، على بن محمد (1401ق). كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر، محقق: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف، قم، نشر بيدار.
دهخدا، علی اکبر(1377). لغت نامه، زیر نظر محمد معین و سیدجعفرشهیدی، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
راغب اصفهانى، حسين بن محمد (1412ق). مفردات ألفاظ القرآن، محقق: داوودى، صفوان عدنان، بيروت، دار الشامية.
سلطان علىشاه، محمدبن حيدر(1372). متن و ترجمه فارسى تفسير شريف بيان السعادة فى مقامات العبادة، تهران، سر الاسرار.
سلیمیان، خدامراد (1392). فرهنگنامه مهدویت، قم، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود.
سهرابی، صادق (تابستان و پاییز 1382). تنها راه مروری بر زیارت حضرت صاحب الامر، فصلنامه انتظار موعود، ش 8، 9.
شاهعبدالعظيمى، حسين (1363). تفسير اثنى عشرى، تهران، ميقات.
شريف الرضي، محمد بن حسين (1414ق). نهج البلاغة (للصبحي صالح)، قم، بینا.
شفیعی سروستانی، ابراهیم (1383). انتظار، بایدها و نبایدها، تهران، مؤسسه فرهنگی موعود و مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما.
صدرالدين شيرازى، محمد بن ابراهيم (1981م). الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، بیروت، دار إحياء التراث العربي.
صفار، محمد بن حسن (1404ق). بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، محقق: محسن بن عباسعلی، كوچه باغى، محسن، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي.
طباطبايى، محمدحسين (1390). الميزان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
ــــــــــــــــــــــ (1374). ترجمه تفسير الميزان، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى.
طبرسى، احمد بن على (1403ق). الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد، بینا.
طبرسى، فضل بن حسن (1375). ترجمه تفسير جوامع الجامع، مشهد، آستان قدس رضوى، بنياد پژوهشهاى اسلامى.
ــــــــــــــــــــ (بیتا). ترجمه تفسير مجمع البيان، تهران، فراهانى.
ــــــــــــــــــ (1411ق). مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بيروت، بینا.
ــــــــــــــ (1407ق). تهذيب الأحكام، تهران، بینا.
طبرسی نوری، سید اسماعیل (1363). کفایه الموحدین، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه.
طبرى آملى (1383 ق). بشارۀ المصطفى لشیعه المرتضى، نجف، المکتبۀ الحیدریۀ.
طوسى، خواجه نصير الدين (1407ق). تجريد الاعتقاد، تحقيق: حسينى جلالى، قم، دفتر تبليغات اسلامى.
طيب، عبدالحسين (1369). اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، اسلام.
عاملى، ابراهيم (1360). تفسير عاملى، تهران، كتابفروشى صدوق.
عروسی حويزى، عبدعلى بن جمعه (1415ق). تفسير نور الثقلين، قم، اسماعيليان.
فراهيدى، خليل بن أحمد (1409). كتاب العين، قم، نشر هجرت.
فيض كاشانى، محمد بن مرتضی (1375). أصول المعارف، قم، بینا.
قرشى بنابى، علىاكبر (1375). تفسيراحسن الحديث، تهران، بنياد بعثت.
ــــــــــــــــــــ (1371). قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الإسلامية.
قمى، على بن ابراهيم (1363). تفسير القمي، قم، دار الكتاب.
کارگر، رحیم (1387). تعلیم و تربیت در عصر ظهور، تهران، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود.
كلينى، محمد بن يعقوب (1407ق). الكافي، تهران، طه اسلامیه.
لطیفی، رحیم (زمستان 1386). ولایت، مهمترین مبنای اندیشه مهدویت، انتظار موعود، شماره 23.
مجلسى، محمد باقر (1403ق). بحار الأنوار، بيروت، بینا.
ــــــــــــ (1423ق). زادالمعاد، مفتاح الجنان، محقق: اعلمى، علاءالدين، بيروت، موسسة الأعلمي للمطبوعات.
معین، محمد (1388). فرهنگ فارسی معین، تهران، امیرکبیر.
مفيد، محمد بن نعمان (1413ق). النكت الاعتقادیه، قم، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد.
مكارم شيرازى، ناصر (1371). تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه.
مناوی، محمد عبد الرؤوف (1415ق). فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، تحقیق: احمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه.
موسوی اصفهانی، سید محمدتقی (1380)، مکیالالمکارم فوائد الدعاء للقائم، مترجم: سید مهدی حائری قزوینی، بیجا، برگ شقایق.
نجار زادگان، فتح الله (1394). تفسیر موضوعی قرآن کریم: آموزه هایی از فضائل وحقوق اهل بیت در قرآن، بیجا، مرکز نشر هاجر.
واسطی زبیدی حنفی، سید محمد مرتضی (1414ق). تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق: علی شیری، بیروت، انتشارات دار الفکر للطباعۀ والنشر و التوزیع.
[1] . دانشیار گروه کلام اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه باقر العلوم این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
[2] . دانشجوی دکتری علوم قرآن وحدیث دانشکده اصول الدین قم (نويسنده مسئول) این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نویسندگان:
غلامرضا بهروزی لک ـ زهره میر ترابی