تحلیل روش شناسی عقلی مهدویت پژوهی

گفتمان مهدویت بازدید: 1751
(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 16 - 31 دقیقه)

203b

چکيده

حوزه «مهدویت پژوهی» به عنوان حوزه‌ای مطالعاتی به منظور استاندارد سازی معرفتی و ساختارمندی دانشی نیاز به موضوع و موضوع شناسی، غایت و غایت شناسی، مسائل و مسائل شناسی، روش و روش شناسی سامان یافته است. از آن جا که مسائل مهدویت پژوهی از نظر ماهیت شناختی و تبارشناختی دارای گونه‌گونی و تنوعات خاصی می‌باشند؛ جهت توجیهات آن‌ها به روش‌های مختلف، نظیر روش نقلی، روش عقلی، روش تجربی و روش شهودی نیاز است. نوشتار پیش رو بر اساس رسالت تعریف شده، تنها به طرح روش شناسی عقلی مهدویت پژوهی پرداخته است. این پژوهه ابتدا به تحلیل چیستی روش عقلی و تنوعات آن پرداخته و در ادامه مقولات سه گانه روش، نظیر ماده روش، صورت روش و سالک روش تبیین شده است و در ادامه به بحث روش شناسی عقلی مهدویت پژوهی توجه شده و به گوناگونی آن، نظیر روش عقلی محض (مستقلات عقلی)، روش عقلی تلفیقی (غیر مستقلات عقلی) مثل روش عقلی ـ نقلی و عقلی ـ تاریخی و عقلی ـ شهودی، به تحلیل مصداقی پرداخته و چگونگی کاربست آن‌ها را در حوزه مهدویت پژوهی به بحث گذاشته است.

 

مقدمه

حوزه مهدویت پژوهی دارای قابلیت‌ها، ظرفیت‌های بالای درونی و بیرونی با رویکرد دانشی و فلسفه دانش است. این حوزه از نظر «موضوع»، دارای ابعاد و وسعت قلمرویی و از نظر «مسائل»، دارای تنوعات ماهیتی و رویکرد چند تباری است و از نظر «حوزه دانشی» با دو نگرش پسینی و پیشینی است که با رویکرد پسینی با حوزه‌های مختلفی، چون رشته و گرایش و با رویکرد پیشینی با حوزه‌های مختلفی، نظیر میان رشته و چندرشته قابلیت بازخوانی و توجیه پذیری دارد. بی شک با توجه به این همه قابلیت­ها و بایستگی­های عظیم دانشی در حوزه مهدویت پژوهی و با این همه گستردگی و پردامنگی موضوعی و مسائلی و با این همه تنوعات دانشی و معرفتی؛ نمی‌توان آن را تک‌تباری و تک‌روشی قلمداد کرد و نمی‌توان با قواعد علم و شیوه‌ای واحد، موضوع و مسائل آن را پردازش کرد، بلکه درست آن است که اولا، موضوع مهدویت با نگرش علمی به‌درستی بررسی شود؛ ثانیا، مهدویت پژوهی مورد توجه علوم مختلف قرار گیرد؛ ثالثا، مسائل آن در علوم مختلف مورد تحقیق و پژوهش واقع شود؛ رابعا، روش‌ها و شیوه‌های مختلفی برای توجیه مسائل مهدویت پژوهی به کار گرفته شود.

بنابراین، مقوله مهدویت که موضوع مهدویت پژوهی است، به دلیل ابعاد و جهات گوناگون و نیز آموزه‌های مهدویت به دلیل تفاوت‌های ماهیتی، تباری، رویکردی، کارکردی و کاربردی؛ هیچ وقت با روش و اسلوب واحدی قابل توجیه نیستند، بلکه روش‌های مختلفی با الزامات و قواعد گونه‌گونی باید به خدمت گرفته شوند تا بتوان به توجیه مهدویت و مسائل آن دست زد. بر این اساس، اصل مهدویت که به عنوان گرایشی وجدانی و عمومی مطرح است، با فطرت و امور فطری توجیه می‌شود و نیز به دلیل کلیت و ضرورت مهدویت در عالم هستی، عقل و قواعد عقلی عهده دار اثبات آن هستند. مسائل مهدویت نیز به دلیل همین تفاوت‌های ماهیتی، تباری، رویکردی و... هر کدام با روش و اسلوب خاص خودش توجیه پذیر است. مثلا برخی از طریق عقل و قواعد عقلی و برخی دیگر از راه نقل و الزامات نقلی و برخی دیگر از طریق تجربه و قواعد تجربی و برخی دیگر از طریق شهود و الزامات کشفی و برخی دیگر از طریق تاریخ و گزارش‌های تاریخی قابل اثبات هستند.

تفاوت‌های روشی علوم، متفرع بر تفاوت‌های ماهیت شناختی

بی‌شک روش علوم با‌ توجه‌ به موضوعات، غایات، مـنابع و ابـزارهای مـعرفتی آن‌ها، متنوع و متفاوت خواهند شد. مثلا در «فلسفۀ مطلق» که موضوع‌ آن «موجود بما‌ هو‌ مـوجود» و غـایت آن «شـناخت احکام کلی وجود»‌، و منبع‌ و ابزار آن «عقل تجریدی» است؛ باید از روش قیاس و برهان بـهره گـرفت‌ و در‌ «طبیعت‌شناسی» به تناسب موضوع، اهداف و ابزار‌ معرفتی آن، باید از‌ روش‌ تجربه حسی استفاده کرد و در‌ «علم‌ تاریخ»، روش نـقل تـوأم با تحلیل‌های عقلی راهگشا و سودمند است. پس روش علوم با توجه به موضوعات، اهداف و منابع و ابزار‌ معرفتی آن‌ها مشخص می‌گردد. روش‌شناسی هر حوزه متفرع بر ماهیت شناسی آن حوزه است. روش شناسی مهدویت پژوهی نیز بر ماهیت شناسی حوزه مهدویت پژوهی مبتنی است. بنابراين، هنگامي‌ مي‌توان تصوير درستي از‌ روش‌شناسي‌ مهدویت پژوهی داشت كه ابتدا‌ تصوير‌ درستي از ماهيت‌شناسی مهدویت پژوهی و موضوع و مسائل آن حاصل شود.

بی شک اگر حوزه مهدویت پژوهی و مسائل آن با این تفاوت‌های ماهیتی، تباری و رویکردی با راه و روش واحدی دنبال شود و با اسلوب و قاعده یکسانی توجیه و تبیین گردد؛ تفاوت ندارد این تک نگرشی که در واقع نگاه افراطی به مهدویت و مسائل آن است با محوریت نقل باشد، یا با محوریت عقل و یا روش‌های دیگر.

تنوع روشی در شناخت مسائل اسلامی

با نگرش کلی می‌توان مسائل اسلامی را سه دسته دانست: يك دسته مسائل «عقلي محض» اند و از راه نقل نمي‌توان آن‌ها را اثبات كرد؛ مانند وجود خداوند، علم خداوند، حكمت خداوند و مانند هر عقيده‌اي كه مبناي شريعت و وحي باشد. اين گونه عقايد را نمي‌توان از راه شرع اثبات كرد؛ زيرا به دور و مصادره به مطلوب مي‌انجامد. دسته‌اي از مسائل، «نقلي محض» اند و عقل در آن جا هيچ راهي ندارد؛ مانند مسائل جزئي مربوط به معاد. به قول ابن سينا در مسئله معاد جسماني، يعني جزئيات و مسائل مربوط به اين قسم معاد، دست عقل كوتاه است. چگونگي عذاب، نعمت‌هاي بهشت، صراط، ميزان و مانند آن، مسائلي است كه از راه نقل به ما رسيده و عقل تنها مي‌تواند مبناي نقلي را اثبات كند كه همان وحي باشد. دسته سوم، «مسائل اسلامی» است كه هم از راه عقل و هم از راه نقل قابل اثبات است. توحيد و اصل يگانگي خداوند از اين گونه مسائل است. مسئله «امامت» از آن دسته مسائل اعتقادي است كه هم با عقل مي‌توان آن را بررسي كرد و هم از طريق نقل (جوادی آملی، 1386الف: ج1، ص369). مهدویت نیز در زمره مباحث امامت قرار دارد؛ یعنی هم از طریق عقل و هم از طریق نقل و هم از طریق تلفیقی عقل و نقل قابلیت توجیه دارد.

تنوعات روشی در معرفت حصولی و حضوری

به طور کلی مقوله شناخت بر دو قسم «حصولی» و «حضوری‌» است. در شـناخت حـصولی سـه روش معرفتی وجود دارد: «حس و ادلّه تجربه»؛ «عقل و براهین‌ عقلی»؛ « نقل و شواهد روایی» که به عقل خـتم شده باشد. برای شناخت‌، علاوه بر این سه‌ روش‌، روش دیگری وجود دارد کـه مختص علم حـضوری اسـت و آن روش «کشف و شهود» است که دارای اقسام و مراتب خاص می‌باشد و با تزکیه ‌و تحول وجودی قرین است (جوادی آملی: 1375: ش9، ص49). بی شک بين «سطوح معرفت» و «روش معرفت» ارتباط وثيقي وجود‌ دارد‌. توضيح‌ اين‌كه هر معرفتي از روش مناسب خـود بـهره مـي‌برد. موضوعات طبيعي‌، انساني‌ و متافيزيكي‌، روش‌هاي يكساني ندارند. دانش‌هايي كه مقاصد و اهـداف عملي را دنبال مي‌كنند، روش‌هايي غير از‌ روش‌ دانش‌هايي‌ را دارند كه در صدد وصول به حقيقت و يقين (دانش‌هاي نظري) هستند. برخي از روش‌ها‌ تـجريدي‌ و ذهـني هـستند؛ بعضي ديگر، حسي و تجربي‌اند و بعضي ديگر مهارتي و عملي. بعضي از‌ روش‌ها‌ نـيز‌ با رياضت و سلوك اخلاقي همراه است. نكته مهم اين است كه هر روش، نوع‌ خاصي‌ از معرفت را به دنبال مـي‌آورد و هـر مـعرفتي از هر نوع روشي به‌ دست‌ نمي‌آيد‌. سطوح مختلف تحقيق، روش‌هاي گوناگوني را طـلب مـي‌كند (پارسانیا، 1388پاییز و زمستان: ش2، ص41). هر علمی به لحاظ‌ ماهیت‌ مسائل متبوع، روش خاصی برای اثبات دارد؛ باید ماهیت مسائل را بررسی کردکه روش حاکم بر این مسئله، حس است یا‌ عقل یا سلیقه و ذوق‌ و خـوشایند‌ و نـاخوشایند مردم. هر علم و هر مسئله‌ای روش ویژه خودش را طلب می‌کند (مصباح یزدی، 1386بهار: ش15، ص25).

به بیان دیگر روش عقلی در نگرش کلی بر دو قسم «روش عقلی محض» و روش «تلفیقی» (از نقل و عقل) تقسیم می‌شود. به عبارت دیگر، روش عقلی به دو روش «مستقلات عقلی» و «غیر مستقلات عقلی» قابل انقسام است (جوادی آملی، 1389 الف: ص40). در روش عقلی محض که از آن به «مستقلات عقلی» نام برده می‌شود هر دو مقدمه آن عقلی است و روش تلفیقی که از آن به «غیر مستقلات عقلی» تعبیر می‌شود، یکی از مقدمات آن عقلی و دیگری غیر عقلی، اعم از این‌که نقلی باشد یا حسی و شهودی، تفاوت ندارد (ایجی، 1325: ج2، ص49).

شاخصه‌های روش عقلی

روش عقلی با روش‌های دیگر، نظیر روش نقلی، روش تجربی، روش تاریخی؛ تفاوت‌های ماهوی و کارکردی دارد؛ زیرا دارای چهار شاخصه «كلّيّت»، «ذاتيّت»، «دوام» و «ضرورت» بوده، به همين دليل، نتيجه‏ آن نيز كلي و ذاتي و دائمي و ضروري خواهد بود (جوادی آملی، 1389ج: ص151). پس روش عقلی با وجود چهار شاخصه پیش گفته و نتایجی که بر اساس آن‌ها مترتب می‌شود، با روش‌های دیگر تفاوت ماهوی و کارکردی پیدا می‌کند. البته قابل یاد آوری است که اگر چه شاخصه‌های چهارگانه مذکور، به ظاهر به روش انتساب داده می‌شود؛ به‌واقع این شاخصه های چهارگانه به مقدمات و ماده روش باز می‌گردد؛ نه به ‌ظاهر و صورت روش و این شاخصه‌های مربوط به مقدمات استدلال و روش، به ناچار به نتایج نیز سرایت می‌کند. بر این اساس، وقتی که هر دو مقدمه استدلال و روش کلی، ذاتی، ابدی و ضروری باشد، نتیجه آن نیز به این چهار شاخصه مزین می‌شود.

معیار روش شناسی عقلی و نقلی

به‌طور کلی «روش» از نظر ماهیت شناختی با دو مقوله «ماده» و «صورت» باز شناسی می‌شود و از نظر چیدمانی با وجود «سالک» سامان می‌گیرد. هر کدام از این مقولات سه گانه، یعنی ماده، صورت و سالک که شکل دهنده روش‌اند، دارای تقسیمات و تنوعاتی هستند. مثلا روش از نظر ماده به دو «روش عقلی» و «غیر عقلی» تقسیم می‌شود و روش عقلی بر دو قسم «بدیهی» و «نظری» است و روش غیر عقلی نیز بر دو قسم «غیر عقلی محض» و «غیر عقلی ترکیبی»، متنوع می‌شود. غیر عقلی محض به روش «شهودی محض»، «تجربی محض» و «نقلی محض» تقسیم می‌شود و روش غیر عقلی ترکیبی به روش‌های «سه گانه عقلی ـ نقلی»، «عقلی ـ شهودی»، و «عقلی ـ تجربی» قابل تقسیم می‌باشد. از نظر صورت نیز تقسیماتی نظیر «روش انّی»، «روش لمّی»، »روش مبناگرایی»، «روش انسجام گرایی»، «روش قیاسی»، «روش استقرايی» «روش تمثیلی» می‌یابد. روش قیاسی نیز به دو قسم «روش اقترانی» و «استثنایی» منقسم شده و خود روش اقترانی باز به اشکال مختلفی نظیر «شکل اول» و «شکل دوم» و روش استثنایی نیز بر دو روش «شرطیه متصله» و «شرطیه منفصله» قابل تقسیم می‌باشد و اما مقوله روش بر اساس مولف و سالک چگونه است؛ یعنی ارائه دهند چه روش و با چه سازکاری به ارائه روش پرداخته و چگونه به بیان آن مبادرت می‌کند. در این خصوص، اسلوب و رویه‌های گونه‌گونی مطرح است که کاربست آن‌ها به اهداف و غایاتی وابسته است که مولف برای خویش تعریف می‌کند؛ نظیر «رویه‌های توصیفی» و «گزارشی»، «هنجاری و تجویزی»، «تبیینی»، «تحلیلی»، «تعلیلی»، «انتقادی»، «تطبیقی»، «هرمنوتیکی» و «پدیدار شناختی».

شایان ذکر است که تقسيم روش به عقلي و نقلي، به لحاظ صورت قیاس و روش نيست؛ زيرا صورت قياس و روش، اگر «اقتراني» باشد، يا «شكل اول» است يا «شكل دوم» و مانند آن و اگر استثنايي باشد، يا «شرطيه متصله» است يا «منفصله» و اگر «انی» و «لمی» باشد و یا اگر بر اساس «مبنا گرایی» و یا «انسجام گرایی» شکل بگیرد، همه این‌ها عقلی محض بوده و مقولاتی چون نقل، شهود و تجربه اصلا در آن‏ها راه ندارند و همچنين تقسيم استدلال به عقلي و نقلي، به لحاظ مبرهِن و مستدِلّ و سالك نيست، بلكه به لحاظ ماده استدلال است.

نمودار روش در سه مقوله ماده، صورت و سالک:

نمودار مذکور از سه ستون اصلی یعنی ماده روش، صورت روش و سالک روش متشکل است. معیار عقلی، نقلی، شهودی، تلفیقی، و غیره به ستون اول، یعنی «ماده روش» باز می‌گردد. پس وقتی که از عقلی بودن یا نقلی بودن یک روش سخن به میان می‌آید، باید ببینیم ماده آن روش از چه جنسی است. اگر هر دو مقدمه از جنس عقلی باشد، آن روش «عقلی» است و اگر هر دو مقدمه و یا یکی از مقدمه‌ها از جنس «نقلیات» باشد، آن «روش نقلی» خواهد بود و اگر یکی یا هر دو مقدمه از نوع «مشهودات» باشند، آن روش، «شهودی» است و نیز اگر یکی و یا هر دو مقدمه از جنس «تجربیات» باشد، آن «روش تجربی» خواهد بود. پس به‌‌‌طور کلی در تقسیم روش‌ها که به مقولات مختلفی چون عقلی، نقلی، دینی، تاریخی، شهودی، تجربی متنوع می‌شوند، باید به ماده روش توجه کرد؛ زیرا ماده روش معیار این تنوعات و تقسیمات می‌باشد.

جایگاه عقل از حیث منبع شناخت و ابزار شناخت

همسو با تبیین و تحلیل روش در سه مقوله ماده روش، صورت روش و سالک روش، بحث کاربست عقل در روش در دو مقوله «منبع شناخت» و «ابزار شناخت» مطرح می‌شود. یعنی عقل در فضای معرفت شناسی، یک بار به صورت منبع شناخت و بار دیگر به صورت ابزار شناخت نقش ایفا می‌کند (مطهری، 1363: ج13، ص371)؛ که بی شک بحث منبع بودن عقل را باید در قسمت «ماده روش» و بحث ابزار بودن عقل را باید در قسمت «صورت روش» جست‌و‌جو کرد.

اختلافات و تفاوت‌هایی که میان اندیشمندان و عالمان دینی در مورد عقل و نقش آن مطرح است (به گونه‌ای که برخی به ارزشمندی و تأثیرگذاری عقل و برخی دیگر در صدد نفی ارزشمندی و تأثیرگذاری عقل قائل هستند)؛ بیش‌تر به منبع بودن عقل مربوط است که این بحث در قسمت ماده روش قابل پیگیری است. اما در خصوص ابزار بودن عقل که در قالب صورت روش مورد گفت‌وگو است، میان اندیشمندان و عالمان دینی در ادیان، مذاهب و مکاتب مختلف اتفاق دیدگاه وجود داشته و همه با نگرش‌ها و دیدگاه‌های مختلف در اصل به‌کار گیری عقل و استفاده از آن در قالب روش و استدلال، هماهنگ و متفق القول هستند.

روش شناسی عقلی مهدویت پژوهی

اگر براي اثبات مسئله، استدلالي‌ بياوريم‌ که‌ به‌ لحاظ‌ صورت، قياسي باشد و به لحاظ ماده، از قضاياي بديهي برگرفته باشد یا از بديهيات تشکيل شده باشد؛ چنين اسـتدلالي عـقلي است و اين روش اثبات مسئله را «روش عقلي‌» می‌گويند. در روش عقلي به تعبّد به شخص خاص اتکایی نيست. پس کارآيي اين روش به گروه خاص با اعتقادات معيّني اختصاص ندارد، بلکه براي همه انسان‌ها ـ با وجود‌ تـفاوت‌هاي‌ عـقيدتي ـ راهگشاست. اين ويژگي، امتيازي براي روش عقلي است. چنان‌که بیان شد روش عقلی به دو نگرش مستقلات «عقلی» و «غیر مستقلات عقلی» تقسیم می‌‌شود. روش عقلی همان مستقلات عقلی است که هر دو، مقدمات روش و استدلال عقلی می‌باشد.

کاربست روش عقلی در مهدویت پژوهی

از آنجا که مسائل مهدویت پژوهی متنوع و متکثر بوده و دارای شاخصه‌های گوناگونی، نظیر «کلی و جزئی»، «بیرونی و درونی»، «فیزیکی و متافیزيکی» می‌باشند؛ روش عقلی را نمی‌توان به‌طور کلی و یکسان در همه آن‌ها ساری و جاری دانست؛ بلکه در میان مسائل مختلف مهدویت برخی از آن‌ها که با رویکرد کلی، بیرونی و متافیزيکی و با شاخصه‌های ضروری، دوام و حتمیت توجیه پذیر می‌باشند، قابل به‌کار گیری هستند. یعنی مسائلی که به این رویکردها و شاخصه‌ها مزین باشند، با روش عقلی می‌توان آن‌ها را پردازش کرد که در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

مسائل عقلی مهدویت

  1. ضرورت حجّت در همه زمان‌ها؛

  2. بایستگی و ضرورت مهدویت در عالم هستی؛

  3. غایت و فلسفه وجودی مهدویت در جهان هستی؛

  4. علت و فاعل وجودی مهدویت در جهان هستی؛

  5. علت غایی و هدف مهدویت در جهان هستی؛

  6. فواید و کارکرد مهدویت در نظام خلقت؛

  7. دلایل و توجیهات اصل مهدویت؛

مسائل مذکور، از جمله مسائلی هستند که با اسلوب و مقدمات عقلی قابل توجیه‌اند؛ زیرا شاخصه‌های قواعد عقلی، نظیر «کلیت و فراگیری»، «دوام و خدشه ناپذیری»، «ضرورت و قطعیت» که شاخصه‌های مقدمات(صغرا و کبرا) قیاس و روش‌های عقلی می‌باشند؛ به نحوی در آن‌ها وجود دارند و بی شک در حوزه مهدویت پژوهی از این نوع مسائل فراوان یافت می‌شود. در این نوشتار مواردی به عنوان نمونه نام‌برده شده‌اند و در ادامه به تبیین و تحلیل دو مورد از آن‌ها خواهیم پرداخت:

تحلیل مسئله ضرورت حجت در همه زمان­ها

یکی از مسائل مذکور «وجود حجت در همه زمان‌ها» است که این موضوع اولا، دارای «کلیت و فراگیری» است؛ ثانیا دارای شاخصه «دوام و خدشه ناپذیری» است؛ ثالثا، دارای «ضرورت و حتمیت» خواهد بود؛ زیرا بر اساس داده‌های عقلی «عقاب بدون بیان» و بدون اتمام حجت از خداوند حکیم صورت نمی‌گیرد و بر اساس تدبیر حکیمانه خدا، در همه زمان‌ها باید حجتی برای هدایت مردم باشد تا اتمام حجت صورت پذیرد. بنابر این، در این زمان نیز به‌منظور اتمام حجت، باید حجت الاهی وجود داشته باشد که این مقوله و ضرورت آن، به عنوان مسئله‌ای عقلی در فضای مهدویت قابل توجیه و پیگیری است.

از آنجا که «ضرورت وجود حجت در همه زمان‌ها»، از جمله داده‌های عقلی است و با دلایل عقلی قابل توجیه می‌باشد؛ نقش نقل و داده‌های نقلی در این مورد نقش تأییدی و حمایت‌گری می‌باشد، نه به عنوان دلیلی مستقل.

پیامبر اكرم در مورد ضرورت حجت و تداوم آن تا قیامت، به حضرت علی می‌فرماید:

مَثَلُكَ وَ مَثَلُ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ بَعْدِي مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَ مَثَلُكُمْ مَثَلُ النُّجُومِ كُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَه؛ مثل تو]=علی[ و امامان پس از تو چون كشتى نوح است. هر كس بر آن سوار شد، نجات يافت و هر كه جا ماند، غرق شد و نمونه شما چون ستارگان است؛ هر گاه ستاره نهان شود، ستاره‏اى عيان گردد تا روز قيامت (صدوق، 1400: ص269).

امیر مومنان، علی می‌فرماید:

اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا؛ بدانيد كه زمين از حجّت خدا خالى نمى‏ماند؛ ولى خداوند به‌زودى مردم را به دلیل ستم و تعدّى و اسراف آنان بر خودشان از ديدار او كور خواهد كرد و اگر زمين يك ساعت از حجّت خدا خالى بماند، اهل خود را فرو مى‏برد (نعمانی، 1379: ص141).

امام زین العابدین می‌فرماید:

لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْبَدِ اللَّه؛ از آفرينش زمين و خلق آدم تا حال؛ زمين از حجّت خدا خالى نمانده، كه آنان يا ظاهر و مشهور هستند يا غايب و پنهان، و تا روز قيامت از حجّتى الاهى خالى نخواهد ماند، وگرنه خداوند عبادت نمى‏شد (صدوق، 1395: ج2، ص207).

در دو روایت اخیر، حضرات معصوم به نکته مهمی اشاره کرده‌اند و آن، این‌که امامان که به عنوان حجج الاهی در میان مردم حضور دارند، حضور آن‌ها به دو صورت «ظهور» و «غیبت» تبلور دارد؛ یعنی ضرورت وجودی امام در جامعه یک بار در قالب «امامت» جلوه می‌کند و بار دیگر در قالب «مهدویت» (که غایت و اوج امامت است). پس ضرورت وجودی مهدویت، در واقع همان ضرورت وجودی امامت است و از نظر ماهیت و چیستی میان آن‌ها تفاوتی نیست؛ ولی صورت و شکل بروز آن‌ها متفاوت است که یکی ضرورت وجودی را در ظهور جست‌و‌جو می‌کند و دیگري در غیبت. البته در مقوله مهدویت، هنگام فرا رسیدن روز موعود، ضرورت وجودی غیبت به ضرورت وجود ظهور تبدیل می‌شود.

چیدمان روش عقلی

مقدمه اول: خدای حکیم بدون اتمام حجت انسان‌ها را عذاب نمی‌کند؛

مقدمه دوم: اتمام حجت با وجود حجت قابل توجیه است؛

نتیجه: وجود حجت در این زمان و همه زمان‌ها ضروری است.

روش و استدلال مذکور که دارای دو مقدمه و یک نتیجه است، روش «عقلی نظری» تلقی می‌شود؛ زیرا از نظر «ماده» هر دو مقدمه آن عقلی، و از نظر «صورت» به شکل قیاس اقترانی است. پس به‌طور کلی چنین روشی را که دارای مقدمات و صورت عقلی است، «روش عقلی محض» نام گذاری می‌کنند.

تحلیل مسئله بایستگی و ضرورت مهدویت

«بایستگی» و «ضرورت» مهدویت، از جمله مسائلی است که با نگرش عقلی قابل توجیه است؛ زیرا اولا «کلی» است؛ ثانیا «ضروری» و «لزومی» است و ثالثا «ابدیت» و «دوام» دارد. این سه شاخصه، به‌طور کلی از شاخصه‌های روش‌ها و استدلال‌های قیاسی و عقلی است.

بر این اساس، از جمله راه‌هایی که می‌توان به اثبات ضرورت مهدویت و منجی گرایی پرداخت، راه «عقل» است. رویکردی که در طریق عقلی وجود دارد، رویکرد ویژه و خاصی است؛ یعنی عقل اولا، با اسلوب و روش منحازی (غیر از روش نقلی) به اثبات منجی گرایی می‌پردازد؛ ثانیا، با نگرش بیرونی به متعلق خود می‌پردازد و ثالثا، در انتخاب متعلق خود نگرش کلی دارد، نه شخصی؛ یعنی به اثبات اصل مهدویت و منجی‌گرايی می‌پردازد، نه به شخص منجی. در این‌جا، یعنی در اثبات مهدویت خاص که به اسلام متعلق است، عقل با رویکرد کلی ورود پیدا کرده و با در افکندن راه‌های مختلف به ضرورت اثبات اصل مهدویت می‌پردازد که همان منجی گرایی با نگرش اسلامی است. در این خصوص دلایل عقلی فراوانی وجود دارد، نظیر «قاعده لطف»، «قاعده امکان اشرف»، «محال بودن قسر دائم و اکثری»، «نیازمندی دین به حافظ در هر زمان»، «نیازمندی دین به مفسر در هر زمان» و «لزوم واسطه فیض» که در ذیل به دو مورد پرداخته می‌شود:

  1. از طریق برهان هدایت

از جمله شاخصه‌های مهم خدا شاخصه «هدایت» است که به نحوی همه انسان‌ها، اعم از دیندار و غیر دیندار و مسلمان و غیر مسلمان از آن بهره‌مند خواهند بود. برخی از مولفه‌هایی که تحقق بخش شاخصه هدایت است، عبارتند از: انبیا، دین، شریعت و امام. خداوند با ارسال انبیا و رسل، و انزال دین و شریعت، و ارسال کتاب‌های آسمانی و با تعیین جانشینان انبیاء که در اسلام در قالب امامت و مهدویت تبلور دارد؛ زمینه هدایت و سعادتمندی بشر را فراهم می‌کند. بی شک، در صورت فقدان هر کدام از مولفه‌های پیش گفته، به نوعی زمینه‌های هدایتی بشر از بین رفته، گمراهی و فلاکت نصیب بشر می‌شود؛ زیرا نظام خلقت که به «نظام احسن» معروف است و خداوند که بر اساس اراده تشریعی، همیشه خواهان هدایت و فلاح بشر می‌باشد و نیز فلسفه وجودی آفرینش که تداعی کننده هدایت و سعادتمندی انسان خواهد بود؛ همگی ما را به این نتیجه می‌رسانند که وجود مولفه‌های هدایتی، نظیر نبوت، امامت و مهدویت برای هدایت و نجات بشر ضروری است.

چیدمان روش عقلی بر اساس برهان هدایت

مقدمه اول: خدای حکیم خواستار هدایت همه انسان‌ها و تداوم آن در همه زمان‌ها است؛

مقدمه دوم: بعد از خاتمیت، هدایت مردم و تداوم آن بر عهده امامت و مهدویت واگذار شده است؛

نتیجه: وجود امامت و مهدویت برای تداوم هدایت مردم ضروری است.

  1. از طریق برهان لطف

يکي از قواعد مهم و معروف علم کلام «قاعده لطف» است. قاعده لطف به معنای هر فعلي است که سبب گرايش مکلفان به سوی تعالی و کمال و به سوی اجرای طاعت و ترک معصيت می‌شود و اجرای آن از سوي خداوند متعال قطعي و حتمي است و ­متکلمان اسلامی آن را کليد حل بسياري از مسائل کلامي نظير، تشريع قوانين الاهي و تکاليف ديني، ارسال کتاب‌های آسماني، بعثت پيامبران الاهي، تعيين جانشينان پيامبران (امامان )، و از جمله باورداشت مهدويت و آموزه‌های آن به‌کار گرفته‌اند.

قاعده لطف به عنوان یکی از مبانی عقلی مهدویت با رویکرد هستی شناختی معرفی شده و واجب بودن آن نیز بدیهی و وجدانی است؛ زیرا در صورتی که قاعده لطف تحقق پیدا نکند، نقض غرض پیش آمده و قبیح بودن نقض غرض نیز از امور فطری می‌باشد.

شیخ مفید، دلیل بر وجوب لطف را آن می‌داند كه غرض مكلّف (خداوند) بر آن متوقف است. پس لطف واجب است و این، همان مطلوب است (مفید، 1414: ص32).

از منظر علامه حلی، دلیل بر وجوب لطف، آن است كه لطف، غرض مكلف (خدا) را حاصل می‌گرداند. بنابراین، واجب است و اگر نباشد، نقض غرض لازم می‌آید (حلی، 1376: ص325).

از دیدگاه سید هاشم بحرانی، برهان وجوب لطف، آن است كه اگر ترك لطف جایز باشد، پس فرض آن كه خداوند حكیم آن كار را ترك كند، غرض خود را نقض كرده است؛ لیكن این لازم (نقض غرض) باطل است و در نتیجه ملزوم (جایز بودن ترك لطف) هم باطل است (بحرانی، بی‌تا: ص48).

انواع لطف

لطف بر دو قسم «لطف محصل» و «لطف مقرب» است: «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا» لطفی که زمینه تعالی و کمال انسان را فراهم کرده و فقدان آن، نقض غرض از آفرینش می‌باشد، «لطف محصل» نام دارد و لطفی که زمینه تقرب انسان را از طریق انجام دادن تکالیف و ترک معاصی فراهم کرده و فقدان آن، نقض اجرای تكالیف و طاعت می‌باشد، «لطف مقرب» نام دارد (مفید، 1414: ص31 و جوادی آملی، بی‌تا: ص31). لطف محصل نظیر بعثت، امامت و مهدویت که در واقع با فقدان آن‌ها، انسان نمی‌تواند به سوی تعالی و کمال حرکت کند و لطف مقرب نظیر شریعت، بهشت، جهنم و راهنمایی‌های انبیا و امامان که وجود آن‌ها زمینه تشویقی انسان به سوی تکالیف و طاعت فراهم می‌شود و با فقدان آن‌ها زمینه‌های تشویقی از بین رفته و انسان در اجرای تکالیف و طاعت ناآگاه و بی‌انگیزه می‌شود.

در این بخش از پژوهه که در مقام مقایسه میان قاعده لطف و مهدویت و تطبیق این دو پرداخته می‌شود، باید دید اندیشه مهدویت با کدام یک از اقسام لطف هماهنگی و همنوايی بیش‌تری دارد و در روش شناسی مهدویت پژوهی، از کدام قسم از انواع لطف بیش‌تر استفاده می‌شود و کدام یک به عنوان ماده قیاس، سامان بخش چیدمان روش مسائل مهدویت می‌باشد.

به صورت اجمالی گفته می‌شود: لطف بودن مهدویت از هر دو منظر قابل پیگیری است؛ اما از آن‌جا که در این قسمت از بحث که با نگاه عقلی و هستی شناختی دنبال می‌شود؛ اندیشه مهدویت بیش‌تر با لطف محصل که با رویکرد تکوینی و هستی شناختی تعریف می‌شود؛ قابل توجیه است.

آری؛ لطف محصل، عبارت است از ایجاد برخی زمینه‌ها و مقدمات از سوی خداوند كه تحقق هدف خلقت و آفرینش، بر آن‌ها استوار است؛ به گونه‌ای كه اگر خداوند، آن امور را در حق انسان‌ها انجام ندهد، كار آفرینش، لغو و بیهوده می‌شود ( جمیل، 1421: ص400)؛ نظیر بعثت، امامت و مهدویت (سبحانی، 1410: ج2، ص47).

بنابراین، لطف محصل، لطفي است که غرض خلقت را تامين مي‌کند؛ به بیان دیگر، لطف محصل عبارت است از فراهم ساختن مبادي و مقدمات لازمی که موجب برآورده شدن غرض از آفرينش انسان و نيز حفظ آن از لغو و بيهودگي است؛ به گونه‌اي که فراهم نساختن آن مبادي و مقدمات از سوي خداوند متعال سبب خالي بودن فعل او از هدف و غايت مي‌گردد (سبحانی، 1410: ج3، ص51. همان، 1373: ج3، ص508).

بر این اساس، بنابر اصل حكمت كه سراسر ‎آفرینش را فرا گرفته و آفرینش همه موجودات بر اساس آن توجیه می‌یابد، هدفمندی و متكامل بودن آ‎فرینش روشن می‌شود. از آن جا كه خدای حكیم، بی‌نیاز مطلق و دارای اوصاف كمال نامحدود می‌باشد؛ هدفمندی و تكامل فقط در آفرینش او قابل توجیه است. در میان آفریده‌ها، خلقت انسان‌ نیز از این امر مستثنا نیست و دارای غایت و هدف تکاملی است. از آن جا كه انسان‌ دارای شاخصه‌های عقل و شهوت بوده و در پیروی از هر یك از آن‌ها آزاد است؛ تحقق هدف و رسیدن به كمال مطلوب، نیازمند برخی مقدمات و زمینه‌هایی است. تعیین رهبر در قالب پیامبران و امامان و ارائه برنامه و راهکارهای هدایتی در قالب اسلام و مهدویت از زمره این زمینه‌ها به شمار می‌آید. اگر از سوی خدا تعیین پیامبر وامام، و ارائه برنامه و راهکار برای هدایت انسان ها، صورت نگیرد، حكمت الاهی در هدفمندی و سیر تكاملی انسان‌ها مورد تردید واقع می‌شود.

اما در بیان «ملازمه» میان قاعده لطف و مهدویت، گفته می‌شود که خداوند حکیم برای آفریده‌های خویش، خصوصا انسان، پیشرفت و تکامل را رقم زده است و از سویی، خدای متعال می‌داند که پیشرفت و تکامل برای بشر حاصل نمی‌شود؛ الاّ به تهیه زمینه‌ها و بسترهای لازم، نظیر قدرت، تکالیف، عقل، ارسال کتاب‌های آسمانی، بعثت انبیا، نصب امامان، تدبیر برنامه نجات بخشی و مهدویت. حال اگر آفریدگار در این مورد به انجام زمینه‌ها و بسترهای لازم مبادرت نورزد، گویی پیشرفت و تکامل را برای انسان در نظر نگرفته است و حال آن‌که در غرض و هدف آفرینش، رسیدن به تکامل و پیشرفت مورد نظر خدا بوده است. پس در این صورت، یعنی در صورت مهیا نشدن زمینه‌ها از ناحیه خدا، نقض غرض آفرینش رخ خواهد داد.

شيخ شهاب الدين سهروردي در اثبات وجود حضرت ولي عصر از طريق قاعده لطف مي‌گويد: جهان، هيچ گاه از حكمت و از وجود كسي كه به حكمت قائم باشد و نشانه‌هاي خداوند نيز در او باشد، خالي نبوده است. چنين كسي خليفه خداست بر زمين و تا زمين و آسمان برپاست، چنين خواهد بود ... مقصود از اين‌كه مي‌گوييم رياست با اوست، الزام حكومت ظاهري او نيست؛ بلكه گاه امام خدايي، حكومت تشكيل مي‌دهد و آشكار است و مبسوط الید وگاه در نهايت پنهاني و غيبت به سر مي‌برد. اين امام، همان كسي است که مردم او را قطب زمان «ولي عصر» مي‌نامند. رياست جامعه با اين انسان است؛ اگر چه نشاني از او در دست نباشد. البته اگر اين رئيس ظاهر باشد و در راس حكومت قرار گيرد، زمان نوراني خواهد شد (سهروردی، 1380: ج2، ص21).

استاد حسن زاده آملى مى‌فرماید:

در این مقام دو نوع بحث لازم است: یکى کلّى ودیگرى شخصى. مقصود از کلّى این‌که براهین قطعى عقلى، بر وجوب وجود حجّتى قائم به طور دائم قائمند، و به امتناع خلوّ عالم امکان از لزوم چنین واسطه فیض الاهى حاکمند که «الامام اصله قائم ونسله دائم»؛ ومراد از بحث شخصى این‌که برهان معرّف فرد نیست که جزئى نه کاسب است و نه مکتسب. لذا باید آن را از طریق دیگر شناخت؛ چنان که احادیث مستفیض، بلکه متواتر اهل عصمت ووحى، معرف شخص آن حضرتند (حسن زاده آملی، 1390: ص7و8).

چیدمان روش عقلی بر اساس قاعده لطف

مقدمه اول: بر اساس قاعده لطف، تحقق بخشی به «لطف» بر خدا ضروری است (بدیهی عقلی)؛

مقدمه دوم: منجی گرایی(مهدویت) از جمله مولفه‌های لطف می‌باشد (نظری عقلی)؛

نتیجه: تحقق منجی گرایی(مهدویت) در تاریخ بشریت ضروری می‌باشد.

روش مذکور که روش قیاسی است، از دو مقدمه که یکی بدیهی و دیگر نظری است، شکل گرفته است و از آن‌جا که مقدمه اول که به عنوان صغرای قیاس و مقدمه دوم که به عنوان کبرای قیاس مطرح بوده و هر دو با داده‌های عقلی توجیه می‌شوند؛ چنین روشی را «روش عقلی» می‌نامند.

در پایان شایان ذکر است که مسائل عقلی مهدویت که با روش شناسی عقلی توجیه می‌شوند؛ دارای مصادیق فراوانی می‌باشند که بحث و گفت‌و‌گو در مورد همه آن‌ها به نوعی خارج از ظرفیت این نوشتار می‌باشد. بر این اساس در این پژوهه تنها به تحلیل و تبیین دو مورد، یعنی «ضرورت امام در همه زمان‌ها» و «بایستگی و ضرورت منجی گرایی(مهدویت) در نظام هستی» پرداخته شده تا الگوی مناسبی برای تحلیل و تبیین بقیه مسائل عقلی مهدویت پژوهی ارائه گردد.

نتیجه گیری

در حوزه روش شناسی علوم، روش‌های مختلفی با رویکرد‌های عقلی، نقلی، شهودی، تجربی مطرح است که بر اساس تفاوت‌های ماهیت شناختی، غایت شناختی و سنخیت شناختی، موضوع و مسائل علوم، متفاوت شده و با کاربست‌های گوناگونی به خدمت گرفته می‌شوند. برخی علوم و مسائل آن‌ها ماهیت هستی شناختی دارند که با «متد عقلی»، سامان می‌گیرند و برخی علوم و مسائل آن‌ها ماهیت فیزیکی و طبیعت شناختی دارند که با «متد تجربی» و حسی توجیه می‌شوند و برخی دیگر از علوم و مسائل آن‌ها ماهیت قلبی و شهود شناختی دارند که با «روش کشفی و شهودی» تفسیر می‌شوند و برخی دیگر از علوم و مسائل آن‌ها ماهیت ایدئولوژی و دین شناختی دارند که با «روش نقلی» و «استنادات شرعی» قابل تعریف می‌باشند. مهدویت پژوهی، به عنوان حوزه دانشی با روش‌های مختلف در رویکردهای گوناگون نقلی، عقلی، تجربی و شهودی قابل تفسیر و توجیه می‌باشد که از جمله متد و روش اصلی در این حوزه «روش و متد عقلی» می‌باشد.

بی شک عقل و قواعد عقلی در حوزه مهدویت و توجیه مسائل آن، جایگاه مهم و ویژه‌ای دارند و مسائل بسیاری با شاخصه‌های مذکور در حوزه مهدویت پژوهی وجود دارند که تنها از طریق عقل و قواعد عقلی توجیه پذیر می‌باشند و نمی‌توان این مسائل را با روش‌های دیگری نظیر روش نقلی، تجربی و شهودی اثبات کرد. بر این اساس، رویه غلطی که در حوزه مهدویت مرسوم شده و همه مسائل مهدویت را با رویکرد نقلی دنبال کرده و مهدویت و مسائل آن را «نقل محور» جلوه می‌دهند، رویه اشتباهی است؛ زیرا با توجه به گستردگی حوزه مهدویت پژوهی از حیث مسائل و متنوع بودن مسائل از حیث تبار، ماهیت و سطح، نمی‌توان ادعا کرد که مهدویت تک روشی، یعنی «نقل محور» و یا «عقل محور» و یا تجربه محور و یا «شهود محور» است. در این صورت، حق این حوزه ذوابعاد و ذوجهات ادا نشده و این حوزه ضمن بی‌خاصیت و بی‌اثر شدن، کارکرد مؤثر خویش را در جامعه از دست می‌دهد.

منابع

  1. ایجی، عضدالدین (1325ق). شرح المواقف، قم، منشورات الشریف الرضی.

  2. بحرانی، سید هاشم (بی‌تا). قواعد المرام. بی‌جا، بی‌نا.

  3. پارسانیا، حمید (پاییز و زمستان 1388). «روش شناسی علوم انسانی با رویکرد اسلامی»، قم، مجله عیار پژوهش، ش2.

  4. جمیل، محمد (1421ق). شرح عقائدالامامیه، بیروت، اعلمی.

  5. جوادی آملی، عبد الله (بی‌تا). پیرامون وحی و رهبری، قم، الزهراء.

  6. ــــــــــــ (136 ج). رحيق مختوم، تحقیق: حمید پارسانیا، قم، اسرا.

  7. ــــــــــــ (1386الف). سرچشمه اندیشه، تحقیق: عباس رحیمیان محقق، قم، اسراء.

  8. ــــــــــــ (1386ب). منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، تحقیق: احمد واعظی، قم، اسراء.

  9. ــــــــــــ (1389). ولایت فقیه، تحقیق: محمد محرابی، قم، اسراء.

  10. ــــــــــــ (1389الف). انتظار بشر از دین، تحقیق: محمد رضا مصطفی پور، قم، اسراء.

  11. ــــــــــــ (1389 ب). تسنیم، تحقیق: علی اسلامی، قم، اسراء.

  12. ــــــــــــ (1372). شریعت در آیینه معرفت، محقق: حمید پارسانیا، قم، مرکز نشر فرهنگی رجا.

  13. حسن زاده، آملی (1390). نهج الولایه، قم، ناشر؛ الف لام میم.

  14. حلی، جمال الدین (1376). كشف المراد، ترجمه: ابوالحسن شعرانی، تهران، كتاب فروشی اسلامیه.

  15. سبحانی، جعفر (1410ق). الهیات، بیروت، دار الاسلامیه.

  16. ـــــــــــــ (1373). بحوث فی الملل و النحل، قم، جامعه مدرسین، بیروت، دار الاسلامیه.

  17. سهرودی، شهاب الدین (1380). مجموعه مصنفات شیخ اشراق، مصحح: نجفقلی حبیبی، هانری کربن، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی پژوهشگاه.

  18. صدوق، محمد (1395ق). کمال الدین، تهران، اسلامیه.

  19. ــــــــــــ (1400ق). امالی الصدوق، بیروت، اعلمی.

  20. مصباح یزدی، محمدتقی (بهار 1386). روش شناسی در حوزه فلسفه سیاسی اسلام، قم، مجله معرفت فلسفی، شماره15.

  21. مطهری، مرتضی (1363). مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا.

  22. مفید، محمد (1414ق). النكت الاعتقادیه، بیروت، دارالمفید.

  23. نعمانی، محمد (1397ق). غیبت نعمانی، تهران، نشر صدوق.

 

 

نویسنده:

حسین الهی نژاد

 

چاپ