تبيين نقش گفتمان انتظار در مهندسي فرهنگ مقاومت

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 22 - 43 دقیقه)

148b

چکيده

اين نوشتار مي‌كوشد با رويکردي توصيفي ـ تحليلي و با استناد به مؤلفه‌هاي «گفتمان انتظار»، نقش اين آموزه را در مهندسي «فرهنگ مقاومت» به تصوير بکشد و اين فرضيه را محک بزند که گفتمان انتظار، در نهادينه‌‌سازي فرهنگ مقاومت در جامعه نقش‌بنياديني ايفا مي‌کند. اين گفتمان ظرفيت‌ها و قابليت‌هاي متعددي در احيا و تجديد حيات فرهنگ مقاومت در ميان مسلمانان دارد.

اين نوشتار ضمن رد رويکرد «سکولار» به فرهنگ، درصدد اثبات نقش آموزه‌هاي ديني در فرهنگ است. نکته ظريف و قابل توجه در اين رويکرد آن است که دين، مباني، اصول و جهات کلّي فرهنگ را متذکر شده است.

تبيين پيوندهاي دوسويه انتظار و فرهنگ مقاومت، آغازگاهي است كه اين پژوهه براي ارائه تصويري روشن از بحث برمي‌گزيند. پي‌جويي در نصوص ديني و متون معتبر، چنين مي‌رساند که گفتمان انتظار، بر نظام بينشي، گرايشي و منشي فرهنگ مقاومت تأثيرگذار است. اميدواريم در پژوهش‌هاي ديگر ابعاد ديگر اين مسئله، به شکلي روشمند و از چشم‌اندازهاي گوناگون مورد مداقه قرار گيرد.

 

مقدمه

روند حرکت تاريخ اسلام، گوياي بروز دشمني­ها از زمان ظهور اين آيين است. فراز و فرود تحولات سياسي زمانه، مکتب اهل‌بيت را در چالشي مداوم قرار داده بود؛ به نحوي که اين دوران شاهد بيش­ترين خشونت­ها و محدوديت­ها در حق پيروان جبهه حق بوده است. روش امامان شيعه در مقابله با اين سختي­ها و کمبودها، حاکي از راهبرد­هاي متنوع اهل‌بيت در مقابله با وضعيت نابسامان موجود در آن زمان بوده است. اهل‌بيت که حافظان حقيقي حدود اسلامي هستند، مرزداريي به طول تاريخ در اين امر داشته­اند: «رِبَاطُنَا رِبَاطُ الدَّهْر» (کليني،1407، ج 8: 381).

تاکتيک­هاي متنوع جبهه حق در برابر سلطه باطل، جان­مايه شکل­گيري فرهنگي در عرصه­هاي مختلف زندگي شيعيان گشت. اين فرهنگ عمومي که از آن به «فرهنگ مقاومت» تعبير مي­کنيم، به عنوان اصلي راهبردي، رهگشاي شيعيان در برهه­هاي تاريخي پس از عصر معصومين مي­باشد. اين فرهنگ، چنان گسترده و وسيع است که مبارزه فيزيکي در ميدان جهاد، تنها يکي از راهبردهاي مقاومتي آن محسوب مي­شود.

عصر غيبت امام معصوم، فقدان ظاهري پيشوا، به عنوان مهم­ترين چالشي است که شيعيان در ميانه قرن سوم با آن مواجه شدند. از اين­رو، امامان شيعه، پيروان خويش را براي کسب آمادگي لازم ترغيب و بسترهايي را به اين منظور آماده و دوران غيبت را دوراني معرفي مي­کردند که مهم‌ترين وظيفه شيعه، انتظار فرج است (مجلسي،1403، ج 92: 336 و ابن بابويه، 1395، ج2: 37 ). امامان شيعه تربيت نظام فکري شيعه را بر اساس اصل اساسي انتظار پايه گذاري کرده­اند. علي بن يقطين از امام کاظم روايت مي­کند شيعه با آرزوها تربيت شده است تا هيچ­گاه گفتمان انتظار به يأس مبدل نگردد:

الشِّيعَةُ تُرَبَّى‏ بِالْأَمَانِي‏ مُنْذُ مِائَتَي سَنَة؛ دويست سال است كه شيعه به آرزوها تربيت مى‏شود (کليني،1407، ج1: 369).

از اين­رو انتظار امامي موعود براي رسيدن به آرمان­شهر آخرالزماني آرزوي هميشگي شيعه بوده است.

اين دوران به لحاظ مواجهه شيعه با مشکلات و کمبودهاي ناشي از فقدان امام و وظيفه کسب آمادگي و بسترسازي قيام جهاني موعود و مقابله با جبهه باطل و شيطان­صفتان؛ خودسازي و کادرسازي داراي ويژگي­ها و خصوصياتي است که الهام بخش مجموعه­اي از رفتارها، گرايش­ها و تفکرات است. اين مجموعه، فرهنگ انتظار را پي­ريزي مي­کند که «مقاومت» از مهم­ترين مؤلفه­هاي آن است. بنابراين، وظايفي که شيعه در دوران غيبت عهده‌دار است، داراي خصوصياتي است که آن‌ها را واجد فرهنگي «مقاومت‌مدارانه» کرده است.

در اين پژوهش، قابليت­ها و ظرفيت­هاي فراوان مقوله انتظار در تحقق فرهنگ مقاومت ملاحظه شده و تلاش مي­شود در محدوده مؤلفه­هاي فرهنگ­ساز گفتمان انتظار، به واکاوي نقش انتظار در مهندسي فرهنگ مقاومت بپردازد. جايگاه فرهنگ مقاومت از ضرورت‌هاي بحث در خصوص اين موضوع است؛ زيرا فرهنگ مقاومت، بخش‌جدايي‌ناپذير هويت جمهوري اسلامي ايران است که بعد از پيروزي انقلاب، براي حفظ استقلال سياسي کشور، بر سياست خارجي ايران حاکم بوده است.[1]

روش‌شناسي تحقيق

روش اين پژوهش از نوع توصيفي- تحليلي است و با توجّه به روش پژوهش، در اين خصوص كليه منابع و مراجع در دسترس، مورد بررسي و تحليل واقع شده‌اند. ابزار گردآوري داده‌ها، فرم فيش برداري بوده؛ به علاوه از شيوة تحليل كيفي به منظور تحليل و جمع بندي يافته‌ها استفاده شده است. مراد از واژة تحليلي در اين­جا، معناي مصطلح در برابر تأليفي نيست؛ بلکه مقصود، روشي است که صرفاً با تحليل منطقي و نه مشاهده و تجربة عيني به کاوش مي‌پردازد.

هدف و کاربرد تحقيق

در اين­گونه مطالعات تبييني، آن­چه مهم است، دست يافتن به افق‌هاي جديد در رويکرد به انتظار منجي موعود است. اين مقاله درصدد است پژوهشگران اين عرصه را به سوي ابعاد و زواياي پنهان و نهفته در گفتمان انتظار سوق داده و آنان را به بنيان معرفتي اين گفتمان متوجه سازد. منظور اين است که هنوز ظرفيت‌ها و قابليت‌هاي گفتمان انتظار پژوهيده نشده است. به عبارتي، بازکاوي و بازپژوهي آموزه مهدويت، ضرورتي عيني است تا جرياني که براي ناب‌سازي معرفت ديني اتّفاق مي‌افتد، هماره ناب، زلال و اصيل بماند.

به هر روي، در آشفته بازار روزگار کنوني، انديشه‌اي پيروز است که بتواند کارآمدي خود را در عينيت نشان دهد. اين، همان رمز معماي ديرينه در خصوص افول و ظهور تمدن‌هاست. حتي اگر اصل يک آموزه در مهد توحيد تکوين يافته باشد؛ امّا نتواند مرتباً به ظرفيت‌سازي اجتماعي بپردازد و نتواند با زمان و مکان به خوبي به پيش رود؛ حتماً بايد شاهد انزواي آن در ميان جوامع الاهي باشيم. چنين مهمي نيز از ضرورت‌هاي رويکرد فرهنگي به «گفتمان انتظار» است.

چارچوب نظري

1.گفتمان انتظار

براي «گفتمان» معاني گوناگوني وجود دارد كه با توجه به كاربرد آن، در حوزه‌هاي مختلف علمي، مي‌توان نقش و كارکرد خاصي براي آن در نظر گرفت. اين مفهوم در تئوري‌هاي معاصر به يكي از پيچيده‌ترين و بحث برانگيزترين مسائل تبديل شده و به گفته برخي از انديشمندان، مفهوم آن، مانند مفاهيمي چون زبان، ارتباط، تعامل، جامعه و فرهنگ، اساساً مبهم است. به هر روي، منظور از اصطلاح گفتمان در اين پژوهه عبارت است از:

عقايد، برداشت‌ها و ارزش‌هاي نظام‌مندي که در كل جامعه يا در بخشي از جامعه ساري و جاري است. ممکن است افراد جامعه از نظر رواني به عقايد، برداشت‌‌ها و ارزش‌هاي عمومي خود آگاهي نداشته باشند؛ ولي اعمال و رفتار آن‌ها داخل اين نظام شکل خاص به خود بگيرد (يارمحمدي، 1383: 100).

از حيث مطالعات جامعه‌شناسي، براي ايجاد ساختار در جامعه و متقابلاً براي شكستن آن، مي‌توان از گفتمان استفاده كرد. بايد دانست در مورد موفقيت گفتمان در ساخت يا تغيير ساخت اجتماعي، سه نكته مطرح است:

الف) نقش تحريري گفتمان در ايجاد حركت و تغيير؛ كه به ميزان اثر تبليغات و شيوه‌هاي گفتمان بستگي دارد.

ب) نقش اقناعي گفتمان؛ كه به انسجام منطقي و ايدئولوژيك آن موكول مي‌شود.

ج) نقس احساسي گفتمان؛ كه از طريق برانگيختن احساسات، براي پذيرش ساختارهاي جديد و بديع زمينه‌سازي مي‌‌كند (همان).

هر گفتماني دال و مدلولي دارد. دال‌ها «اشخاص، مفاهيم، عبارات و نمادهاي انتزاعي يا حقيقي هستند که در چارچوب گفتماني خاص، بر معني خاص دلالت دارند» (سالار کسرايي و پوزش‌شيرازي، 341:1388) و مدلول «نشانه‌اي است که با ديدن آن دال موردنظر برايمان معنا مي‌شود» (همان).

مفهوم هويت‌ساز در گفتمان «غيريت» است که شناسايي آن، راه شناخت گفتمان است. در برابر گفتمان، ممکن است غيريت‌ها، يا ديگر بودهاي متعددي مطرح شوند که آن گفتمان از آن‌ها در شرايط گوناگون و براي کسب هويت‌هاي مختلف استفاده مي‌کند. بنابراين، تمايز قايل شدن ميان غيرداخلي و غيرخارجي امکان‌پذير خواهد بود. در اين‌جا مي‌توان به گفتمان «عافيت‌طلبي» به عنوان غيريت گفتمان «انتظار» اشاره کرد.

کاربست رهيافت گفتمان مربوط به انتظار، به ظرفيت‌‌ها و قابليت‌هاي اين آموزه برمي‌گردد. گفتمان انتظار در بنيادهاي ارزشي دين اسلام ريشه دارد؛ گفتماني که با تحول در ايستارها و رفتارها و ايجاد نظام ارزشي جديد، درصدد تثبيت و استقرار هويتي مبتني بر اسلام است. «انتظار» بر «واقعيت‌هاي نهفته» دلالت مي­کند و در درونماية خود، چهار ويژگي مهم دارد:

يكم. عدم اکتفا به واقعيت‌هاي موجود؛

دوم. وجود واقعيتي متعالي و برين در فراسوي افق و واقعيت‌هاي موجود؛

سوم. امکان حرکت انسان‌ها از واقعيت‌هاي موجود به سوي واقعيت برين؛

چهارم. تأکيد بر تکاپو و جست‌وجوي انسان­ها براي يافتن ابزارهايي که واقعيت موجود را به سوي آينده روشن سوق مي‌دهد.

در اين نگرش، فاصلة زماني طي مسير از وضع موجود به وضع آرماني و مطلوب، چندان در خور اهميت تلقي نمي‌شود. رويکرد گفتماني به مؤلفه‌هاي معنابخش انتظار، ما را در فهم ايده‌ها، کنش‌ها و باورهاي معنادار کمک مي‌کند.

«انتظار» در فرايند انقلاب اسلامي، به گونه‌اي بازتعريف شد که به گفتماني عمومي تبديل گشت؛ زيرا انتظار ديگر به معناي «اميد به برقراري حاکميت عدل در آينده و رستگاري انسان با مداخلة الاهي» معنا نگشت؛ بلکه انتظار، «آمادگي روحي و عملي و اعتقادي براي اصلاح، انقلاب و تغيير وضع جهان» معنا شد. همين‌طور غيبت، ديگر به معناي سلب مسؤوليت اجتماعي تعبير نشد؛ بلکه به معناي مسؤوليت مردم در تعيين سرنوشت، ايمان، رهبري، زندگي معنوي و اجتماعي و تعيين رهبري که بتواند جانشين رهبري امام باشد؛ مفهوم يافت.

  1. مهندسي فرهنگ مقاومت

«مهندسي فرهنگ»[2] عمل سيستمي است؛ يعني فرايندي است که هدف آن، تعيين‌ فرهنگ مطلوب يا فرهنگ هدف است. براي مـهندسي فرهنگ، نخست بايد فرهنگ آرماني را‌ شناخت؛ سپس فرهنگ موجود را شناسايي‌ و با‌ توجه به امکانات و محدوديت‌هاي محيط دروني و بيروني، فرهنگ مطلوب را تعيين کرد. بنابراين، مهندسي فرهنگ عبارت است از:

طراحي، نوسازي و بـازسازي سـيستم‌ فـرهنگ‌ (ناظمي، 1385: 11).

مهندسي فرهنگي مجموعه‌اي از تلاش‌ها به‌ مـنظور‌ ارتـقاي‌ فرهنگ اسلامي ايراني، جلوگيري‌ از‌ ايجاد بحران‌ فرهنگي‌ و هويتي، ممانعت از نفوذ فرهنگ غربي، تحقق‌ آرمان‌هاي‌ انقلاب اسـلامي، رشـد کيفي شاخص‌هاي فرهنگي در کشور و نوسازي فرهنگي جامعه‌ را شامل مي‌شود‌. دستيابي‌ به اين اهـداف، به مهندسي فرهنگي‌ و مديريت‌ راهبردي فرهنگي نيازمند است ‌(علمداري، و اديب 1386: 44).

ايستادگي در برابر هر امر ناملايمي، براي پيشبرد هر هدفي ضروري است. اسلام نيز به دليل بر افراشتن پرچم اصلاح و هدايت در کانون توجه قرار گرفته است. هدف نهايي دين اسلام با قيام مصلح جهاني تکميل خواهد شد. از اين­رو، حيات سياسي، اجتماعي اسلام با درگيري با نيروهاي شر و الحاد توأم است. اين نبرد ميان خير و شر يا تقابل ايمان و کفر و طغيان مستمر است. لذا اسلام کوشيده است مجموعه آموزه‌هاي آسماني خويش را در جهت تحقق اين هدف آرماني و غلبه دائمي حق بر باطل قرار دهد. اين تعاليم در حوزه اعتقاد، رفتار و انديشه بر معتقدين تأثير نهاده و مجموعه­اي از باورها، انديشه­ها و الگوهاي رفتاري را شکل داده است و از آن به «فرهنگ مقاومت» تعبير مي­شود.

با توجه به تعريف فرهنگ، فرهنگ مقاومت، به معناي زندگي مقاومت­مدارانه و اجراي الگوهاي مقاومتي در همه جنبه­هاي حيات سياسي، اجتماعي، اقتصادي انسان است. ازاين­رو، نهادينه‌شدن فرهنگ مقاومت، داراي نمود­هاي متفاوتي در حوزه­هاي متعدد است. به عنوان مثال، در حوزه سياسي، در استقلال و عدم وابستگي به بيگانگان و در حوزه اقتصاد، در اتکا به خود و استفاده از ظرفيت‌هاي دروني بروز مي­کند.[3]

مهم‌ترين ويژگي‌هاي مهندسي فرهنگ مقاومت عبارتند از:

  1. کلي‌نگري با نگاه مجموعه‌اي (سيستمي) به فرهنگ مقاومت؛

  2. نگاه جرياني يا (غير ساکن) به فرهنگ مقاومت؛

  3. توجه به شرايط محيطي و عوامل تأثيرگذار بيروني بر فرهنگ مقاومت؛

  4. قدرت آينده‌نگري و آينده‌پردازي بهتر؛

  5. استقبال از تغيير جايگاه‌ها و تغيير روش‌ها براي دستيابي به اهداف بهتر (پيروزمند، 1388: 232).

پيوندهاي دوسويه گفتمان انتظار و فرهنگ مقاومت

«هدف»، مهم‌ترين عنصر حيات اجتماعي انسان است. تمام حرکت­ها و تلاش­هاي بشر براي رسيدن به «هدف» شکل مي­گيرد. هدف، در نظامي که همه پديده­ها و موجودات، مخلوق خداوند و هر لحظه از حيات خويش را وامدار استمرار فيض ربوبي الاهي هستند؛ چيزي جز خداوندمتعال نيست. شناخت و تحصيل رضاي الاهي و قرب به او، سعادت و کمال، قلمداد مي‌شوند و دوري از خداوند متعال و انجام دادن آنچه مورد پسند او نيست؛ آلودگي و گمراهي است. هر موجودي همان­طور که مي­تواند در مسير غايت هستي و همنوا با کاينات در مسير الاهي قرار گيرد؛ مي­تواند در مسير گمراهي و تباهي قدم بنهد. کساني که در مسير الاهي­اند، جبهه حق و سير کنندگان در مسير مخالف، جبهه باطل­اند.

سير حرکت تاريخي انسان در طول تاريخ، به‌ناچار او را در يکي از دوجبهه حق و باطل قرار مي­دهد. برخي به دنبال حق و حقيقت و برخي پيرو باطل هستند و هر کدام به دنبال غايت خويش و رو به تکامل است. انسان بر اساس الگويي که فطرت در اختيارش قرار مي‌دهد، در مسير تکامل قرار مي­گيرد، يا در راه فطرت به سوي بالندگي حرکت مي­کند، يا با اختيار خود از حق دور مي­شود و در مسير باطل قرار مي­گيرد و طبعاً مقوله تکامل محقق نمي­شود (مطهري،1370: 137). هر يک از دو جبهه، در انتظار به اوج رسيدن خود و طبعاً ذلت و نابودي جبهه مقابل است. اصلي­ترين تعارضي که در تاريخ بشر وجود دارد، تعارض ايمان و کفر و بندگي و استکبار است. تشديد تضاد و تعارض ميان جبهه حق و باطل، سبب پيدايش دگرگوني­هاي بنيادين در جامعه و تاريخ است (پايدار، 1336: 204). ازاين­رو، اين تقابل تاريخي جبهه حق و باطل، محرک تاريخ و مهم­ترين جريان مؤثر بر سرنوشت بشر محسوب مي­شود.

در نبرد دائمي ميان حق و باطل، دو مسئله نمود دارد: مسئله فرجام تاريخ و نحوه تعامل جبهه حق و باطل. در انديشه اسلامي، آغاز و انجام تاريخ و سير حرکت تاريخ ناشي از اراده الاهي و مسير تحقق اين اراده الاهي است (ميرباقري، 1390: 46)؛ و از منظر قرآن، آينده جوامع انساني، جامعه جهاني تکامل يافته است که در آن، بشر به کمال حقيقي و سعادت واقعي خواهد رسيد (مطهري، 1363: 371). بنابراين، غايت تاريخ، پيروزي جبهه حق، يعني تشكيل حکومت جهاني حضرت است که در طول تاريخ، آرمان جبهه حق بوده و انتظار و نگاه راهبردي به آن، مشعل راه همه پيروان جبهه حق بوده است.

دومين مسئله، نحوه تعامل جبهه حق و باطل در طول حرکت تاريخ است. هرچند فراز و فرود حرکت تاريخ، گوياي غلبه ادواري هريک از دوجريان است؛ محدوديت­هاي جبهه حق تنها با تحقق نمونه کامل حکومت حق و پيروزي نهايي جبهه حق بر باطل پايان مي­پذيرد. از ديگر سو، حرکت تاريخ شاهد اين است که جبهه حق در اغلب موارد در اقليت بوده است و پيامبران و اولياي الاهي شاهد خشن­ترين برخوردها از سلطه باطل بوده‌اند. محدوديت­ها و مشکلات جبهه حق، شکل­گيري دو نوع راهبرد در سير تکاملي جبهه حق در نگاه به اطراف را باعث گشت: يکي انتظار وضع مطلوب و ديگري مقاومت در برابر جبهه باطل.

نگاه منتظرانه جبهه حق سبب شده انسان مؤمن، در برپايي وعده الاهي، پيروزي حق بر باطل و ظهور موعود الاهي بکوشد و در همه عرصه­هاي جسمي، روحي، اخلاقي و رفتاري، در برابر قدرت­هاي ستمگر و طغيانگر بايستد و در پي به تحقق رساندن رسالت اسلامي خود در برابر الحاد، ماده‌گرايي و فساد مقابله کند تا عدالت و امنيت و صلح در عالم گسترده گردد.

در واقع گفتمان انتظار که در چارچوب «زمينه‌سازي ظهور» خواستار اصالت‌بخشي به مباني و مؤلفه‌هاي هويت اسلامي است؛ مي‌تواند در چارچوبي خلّاقانه و بي‌بديل، به بهسازي عناصر دروني فرهنگ مقاومت و پايداري نظير ظلم‌ستيزي، صبر و ايثار کمک کند. انسداد هويتي ناشي از خودباختگي، غرب‌زدگي، فقدان پايداري در برابر مستكبران، نوعي تمايز و تفکيک ميان مرزهاي فرهنگ مقاومت و خودباختگي را ايجاد مي‌کند.

نقش گفتمان انتظار در بازتوليد عناصر ريشه‌اي فرهنگ مقاومت

مقاومت و فرهنگ مقاومتي، در دل انتظار و مؤلفه­هاي آن نهادينه است. اميد، نگاه به آينده و انتظارِ برطرف شدن مشکلات، هموارکننده راه مقاومت در رفع آن مشکل است. اميد و انتظار در جان انسان، او را در ادامه پايداري و مقاومت در برابر سلطه شيطان­صفتان و حکومت تاريکي و اضمحلال، تا رسيدن وعده الاهي توانمند مي­سازد. انتظار بدون استقامت و پايداري همچون پوسته­اي بدون مغز و قالبي بي‌محتواست. کسي که در مسير انتظار صبر و مقاومت را از دست بدهد، انتظار را نيز از دست داده است. از اين­رو، جوهر اصلي انتظار، «مقاومت و پايداري» است.

عناصر تأثيرگذار بر فرهنگ را مي‌توان به دو بخش تقسيم كرد:

بخشي از عناصر که بر ساير عناصر فرهنگي سايه مي‌افکند و چگونگي آن‌را رقم مي‌زند و بخشي ديگر که عناصر تابع و درجه دوم فرهنگ تلقي مي‌شوند. دسته اول را «عناصر ريشه‌اي» مي‌ناميم و دسته دوم را «عناصر ابزاري»، يا «عناصر قالبي و نمادين» (ذوعلم، 1392: 34).

بينش‌ها و ارزش‌ها، عناصر ريشه‌اي فرهنگ‌اند؛ اما ساير عناصر فرهنگ، از قبيل آداب و رسوم، هنر، زبان و ادبيات، از عناصر ريشه‌اي متأثر هستند. البته آداب و رسوم و هنر ابزار و قالب انتقال عناصر ريشه‌اي هستند و از نمادهاي ويژه قومي و اجتماعي برشمرده مي‌شوند (همان).

افزودني است که عناصر ريشه‌اي و نيز ابزاري، خود برگرفته از فلسفه و جهان‌بيني پذيرفته شده در جامعه هستند. براي جامعه ما به عنوان جامعه‌اي اسلامي، عناصر ريشه‌اي فرهنگ مطلوب، مستقيماً برگرفته از اسلام است. به بيان دقيق‌تر، فرهنگ جامعه ما، در صورتي فرهنگي اسلامي خواهد بود که عناصر ريشه‌اي فرهنگ ما، حقيقتاً بر نگرش و ارزش‌هاي اسلامي منطبق باشند و ميان باورها و ارزش‌هاي فرهنگي جامعه با باورها و ارزش‌هاي ديني و اسلامي، فاصله‌اي وجود نداشته باشد.

هر فرهنگي بر سه نظام «شناخت­ها و باور­ها»، «ارزش­ها و گرايش­ها» و «کردارها و رفتارها» مبتني است (کاشفي،1384: 27) که در حقيقت از عناصر ريشه‌اي فرهنگ نيز مي باشند. گفتمان انتظار بر هر سه عرصه تأثيرگذار است.

يک. نقش گفتمان انتظار در نظام شناختي و باوري فرهنگ مقاومت

گاهي «انتظار»، در روايات به عنوان اصلي اعتقادي مسلم مطرح شده است؛ به نحوي که «انتظار قائم» شرط پذيرفته‌شدن اعمال بندگان معرفي شده است (نعماني، 1397: 200). در روايت ديگر، انتظار، از اصول دين اهل‌بيت، شمرده شده است (کليني، 1407، ج2: 22). چنين انتظاري داراي مؤلفه­هاي بينشي فراواني است. برخي از آن­ها در حوزه فرهنگ مقاومت بازتعريف مي­شود:

  1. اضطرار به حجت

منتظر واقعي کسي است که از همه دادرسان دنيوي دل بريده و به دنبال پناهگاهي الاهي در سايه حکومت جهاني ولي الله به انتظار نشسته است و در نهايت نياز و اضطرار به حجت به سر مي­برد. اگر منتظران به چنين مرحله­اي برسند، همه يک­صدا خواهان تشکيل مدينه فاضله موعودي خواهند بود که باعث آمادگي ياري و جانبازي در رکاب حضرت براي رسيدن به اهداف والاي او مي­باشد. ازاين­رو، کساني که اضطرار به ولي را احساس کرده­اند، مي­توانند از مال و جان خود بگذرند و در برابر همه تمايلات مادي خويش ايستادگي کنند. بنابراين، نياز و اضطرار به حجت از مؤلفه­هاي اصلي انتظار و مايه پايداري در برابر تمام تمايلات و جذبه­ها در مسير انتظار است.

  1. بصيرت و باور عميق

انتظار حجت حق، به بصيرت و معرفت قلبي به آرمان­هاي موعود نيازمند است. ازاين رو، لياقت ملاقات و همراهي ايشان بر اعتقاد قلبي و معرفت حقيقي منوط شده است (طبرسي، 1403، ج2: 499).

دل‌هاي منتظران از روي معرفت و يقين قلبي همچون پاره­هاي آهن سخت است که در برابر هر تندبادي مقاوم است: قُلٌُوبُهٌم کَزُبِر الحَدِيد (کليني، 1407، ج8: 294).

باور عميق منتظران به ذات مقدّس الاهي، چنان آن‌ها را با صلابت و استوار ساخته است که سختي‌ها و مشکلات در آن خللي ايجاد نمي­کند و اين درياي عميق را شبهات به تلاطم نمي­افکند:

رِجَالٌ‏ كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ‏ زُبَرُ الْحَدِيدِ لَا يشُوبُهَا شَكٌّ فِي ذَاتِ اللَّه؛ مردانى هستند كه دل‌هاى آن‌ها مانند پاره‏هاى آهن است شكى در ايمان بخدا در آن راه نيافته (مجلسي،1403، ج52: 308).

آن‌ها همچون گنجينه­هاي الاهي هستند و وحدانيت خداوند را آن‌گونه که هست، اعتقاد دارند (اربلي، 1381، ج2: 478).

از جلوه­هاي نقش بصيرت در تحقق فرهنگ مقاومتي، مي‌توان به نامشروع و غاصبانه دانستن جايگاه سلاطين و وجوب کناره­گيري از آنان از سوي ائمه اشاره کرد. در فرهنگ مقاومتي شيعه، تحريم و ممنوع كردن هر نوع وابستگى، گرايش و همكارى با دستگاه خلافت مشروع بود[4] (کليني، 1407، ج8: 16)؛ به نحوي که علماي شيعه هرگونه همکاري با دستگاه ظلم را حرام دانسته اند (مفيد، 1413: 589 و ابن ادريس، 1410، ج2: 222) و طرح شكايت و دادخواهى از محاكم قضايى و حقوقى وابسته به دستگاه خلافت از سوى ائمه تحريم (ابن بابويه، 1413، ج3: 3) و به منزله رجوع به طاغوت شمرده شده است (کليني، 1407، ج1: 67). حتي فقها که امناي رسل شناخته مي­شوند، در صورت تبعيت از حاکمان جور از جايگاه خود منعزل مي­شوند (همان: 46) و در صورت معاونت با سلطان جائر، مورد لعنت واقع مي­شوند (کراجکي، 1410، ج1: 150).

بنابراين، در قاموس اعتقادي شيعه، تنها امام است که حق ولايت و حاکميت بر مردم را داراست و هر حکومتي که بر مبناي ولايت شکل نگيرد، نامشروع است و در برابر چنين حکومتي مقاومت مي­شود و سزاوار مبارزه خواهد بود تا زماني که قيام جهاني حضرت مهدي شکل گيرد، بايد در برابر همه مستکبران عالم و حاکمان جائر زمانه ايستاد و براي برپايي عدالت فراگير جهاني تلاش كرد.

  1. انديشه صبر و پايداري

آموزه صبر و پايداري در راه آرمان جهاني موعود و روحيه استقامت تا رسيدن به اين هدف، از مهم­ترين مؤلفه­هاي انتظار است و چه­بسا بتوان صبر و مقاومت را بن­مايه اصلي انتظار دانست؛ به نحوي که با از دست رفتن صبر و پايداري در امري، انتظار آن بي­معني است.

در بسياري از روايات، صبر و انتظار فرج در کنار هم آمده است (مفيد1413، ج1: 302؛ ابن ابي الحديد، 1413، ج1: 322؛ قطب راوندي1407: 41؛ کراجکي، 1394: 26؛ ابن بابويه علي بن حسين، 1404: 21 و ابن بابويه محمد بن علي، 1362، ج2: 479). در تعدادي از روايات، با تعبير «أَنتظارُ الفَرَجِ بِالصَّبْرِ»، گويا صبر، جان‌مايه انتظار دانسته شده و برخي ديگر، انتظاري را عبادت شمرده شده‌اند که با صبر محقق شده باشد:

انْتِظَارُ الْفَرَجِ‏ بِالصَّبْرِ عِبَادَة؛ انتظار فرج همراه با صبر عبادت است (قطب راوندي، 1407: 41).

امام رضا همراهي صبر با انتظار را بسيار نيکو و حسن دانسته­اند:

مَا أَحْسَنَ‏ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ؛ صبر همراه با انتظار فرج چه نيكوست (ابن بابويه، 1395، ج2: 645).

صبر و مقاومت در برابر مشکلات و اذيت‌هايي که مؤمن در راه انتطار ظهور تحمل مي‌كند، برترين عبادت شمرده شده (ابن شعبه حراني، 1404: 201) و پاداش چنين صبري محشور شدن در زمره اهل بيت (کليني، 1407، ج8 : 37) و نظير جهاد با شمشير در ركاب و همراه پيامبر عنوان شده است (ابن بابويه، 1378، ج1: 68). ايجاد شايستگي براي حضور در رکاب آن حضرت، صبر در برابر مشکلات فراوان را به دنبال دارد. چنين پاداش بي‌نظيري براي صبر در مسير انتظار، فرهنگ مقاومت را در بين شيعه نهادينه مي­کند. پيامبر در روايتي ملاقات خود را با برادران آخرالزماني خويش آرزو مي‌كند و آن‌ها را کساني مي‌داند که در حفظ دين خود بسيار مقاومت دارند. مقاومت آنان از کسي که «خارهاي قتاد» را با دست بتراشد[5] (کليني، 1407، ج1: 335) يا کسي که آتشي گيرا به دست دارد، بيش‌تر است (صفار، 1404، ج1: 84) و از منظر آن حضرت، اگر اصحاب حضرتش نيز در جايگاه منتظران قرار گيرند، توان چنين صبري را ندارند! (طوسي، 1411: 457).

انديشه صبر و پايداري، پديده­اي است که از زمان شکل­گيري اسلام تا دوران تثبيت و استقرار مکتب تشيع داراي بيش‌ترين نمود تاريخي است. زندگي پيامبر و اهل­بيت سراسر مبارزه و جهاد و پايداري در تبليغ رسالت الاهي خويش بود. حضرت رسول در برابر سختي­ها و فشارها با پايداري و استقامت دين الاهي را پيش­برد و فشارهايي نظير تهديد، تطميع، نسبت­هاي ناروا، شکنجه و آزار بر ايشان وارد مي­شد تا آن‌جا که بنا به گفته ايشان:

هيچ پيامبري در راه خدا به اندازه من اذيت نشد (اربلي، 1381، ج2: 537).

  1. خوداتکايي و عزت

«خوداتکايي» و «عزت نفس» از مهم‌ترين جلوه­هاي سياسي اجتماعي آموزه انتظار است. انتظار، مشروعيت حاکمان جور را نفي مي­کند و ظلم­پذيري و مرعوب شدن در برابر قدرت‌هاي ظالم نمي­پذيرد و خود اتکايي و عدم وابستگي به سلطه گران را ترويج مي­کند. انسان منتظر نگاه به درون دارد و دائما تلاش مي‌كند که خود و جامعه را براي ظهور آماده سازد و اين، يعني نقطه اتکا بر تک تک آحاد جامعه براي ساختن جامعه‌اي آرماني بسترساز، که عدالت در آن فراگير است و ظلم و ستمي در آن راه ندارد. از اين­رو، انتظار مبارزه با سستي و بي‌تفاوتي و قعود و ظلم‌پذيري است.

دوران انتظار که دوران تكليف و نگهباني از دين خداست و انسان منتظر باتقوا، عزت را تنها به دست خداوند مي­داند (کليني، 1407، ج8: 37) و کرامت انساني خويش را حفظ مي­کند و از خدا مي­خواهد تا با آمدن موعود، همه مؤمنان از ذلت رهايي يابند:

وَ اسْتَنْقِذْ بِهِ عِبَادَكَ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ الذُّلِ؛‏ بندگان مؤمنت را از خوارى نجات بده‏ (ابن بابويه، 1395، ج2: 513)

چنين انساني که وظيفه دارد تنها به دين متمسک شود، هيچ­گاه سلطه کافران را نمي­پذيرد:

لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيبَةٌ فَلْيتَّقِ اللَّهَ عَبْدٌ وَ لْيتَمَسَّكْ بِدِينِهِ؛ همانا صاحب اين امر را غيبتى است بنده بايد از خدا بپرهيزد و دينش را محكم نگه دارد (نعماني، 1397: 169).

در اين‌جا مي­سزد به نمونه‌اي روشن از نقش عزت در خلق فرهنگ مقاومت اشاره کنيم: يکي از مقاطع سخت تاريخي براي جبهه حق، قرار گرفتن در محاصره شعب ابي­طالب بود که پس از رويارويي مسلمانان با نظام سلطه و حاكميت باطل از سوي جبهه باطل اعمال شد. پايداري پيامبر و اصحاب در برابر خواست مشرکان مبني بر دست برداشتن از اسلام، روشن‌ترين الگوي فرهنگ­ساز مقاومت است. چهل نفر از چهره‌هاي سرشناس قريش قراردادي را به ديوار کعبه آويختند که هرگونه داد و ستد و وصلت با بني هاشم و بني مطلب ممنوع باشد. پيامبر و پيروان ايشان به ناچار مکه را به قصد اقامت در دره­اي به نام شعب ابي‌طالب ترک کردند. در اين شرايط سخت و رقت­بار، ياران پيامبر اغلب گرسنه بودند، تا آن‌جا که صداي ضجه کودکان بني هاشم به مکه مي­رسيد (ابن کثير، 2008، ج2: 359). بي‌ترديد الگوي رفتاري پيامبر و اصحاب در چنين وضعيت سخت و اسف­باري، نوعي الگوي فرهنگي براي تثبيت فرهنگ مقاومت در بين مسلمانان محسوب مي­شود.

دو. نقش گفتمان انتظار در نظام ارزشي و گرايشي فرهنگ مقاومت

بر اساس برخي روايات، منتظران ظهورش برترين انسان‌هاي عالم از ابتدا تا انتها هستند؛ چراکه به کمال عقلي و معرفتي دست يافته­اند و جايگاه مجاهديني را دارند كه در پيشگاه رسول الله جهاد کرده­اند (ابن بابويه، 1395، ج‏1: 320). منتظران همانند کساني‌اند که در راه خدا به خون خود غلتيده­اند (همان، ج2: 645) و هرچند در بستر جان داده باشند؛ مانند کسي­ هستند که در خيمه­گاه حضرت حضور داشته و به همراه حضرت شمشير زده است (برقي، 1371، ج1: 174). در واقع انتظار، آموزه­اي ارزشي و مطلوب است و آثار ارزشي نيز بر آن بار مي­شود.

  1. ايثار

باور ارزشي «ايثار» که از عناصر تشکيل دهنده فرهنگ مقاومت است، از مؤلفه­هاي اثرگذار و حرکت آفرين انتظار شمرده مي­شود. ايثار به معناي برگزيدن غرض ديگران بر غرض خود و مقدم داشتن مصلحت غير بر منفعت خود است و ارزشي است که از تلاش و فداکاري در راه خدا حاصل مي­شود. ايثار و فداکاري منتظران تا حد فدا کردن جان خود در راه حضرت مي­باشد. ياران امام به گرد امام خويش مي‌چرخند و با جان خود از ايشان محافظت مي­کنند ( مجلسي، 1403، ج52: 308).

اميرمؤمنان، ايثار پيامبر را چنين توصيف مي­کند:

درحالي که مردم از لحاظ امکانات مادي و آرامش در وضع مطلوبي بودند، اهل بيت خودشان از امکانات ساده زندگي بي‌بهره بودند (مفيد، 1413: 172).

ياران حضرت نيز سختي­ها را به جان خواهند خريد و از خوشي­ها چشم خواهند پوشيد تا ديگران از اين خوشي­ها بهره­مند باشند و از اين رهگذر قلب انسان‌ها را به قطب عالم متوجه سازند.

  1. حساسيت نسبت به انحرافات

در مرام انتظار، کجي­ها و منکرات، موضوعي نامطلوب و ضد ارزش معرفي مي­شود. ايستادگي در برابر منکرات، از جمله اقدامات بارز حضرت مهدي در زمان ظهور است که در کنار عمل به کتاب الله ذکر شده است:

لَا يرَى‏ فِيكُمْ‏ مُنْكَراً إِلَّا أَنْكَرَهُ؛ در ميان شما كار زشتى نبيند جز آن‌كه از آن جلوگيرى به عمل آورد (کليني، 1407، ج8: 396).

در اين زمان است که به دليل شدت فساد و تباهي، قلب مومن به سختي ذوب مي­شود:

فَعِنْدَهَا يذُوبُ‏ قَلْبُ‏ الْمُؤْمِنِ‏ فِي‏ جَوْفِهِ كَمَا يذَابُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ مِمَّا يرَى مِنَ الْمُنْكَرِ فَلَا يسْتَطِيعُ أَنْ يغَيرَه؛ در آن زمان (قبل از ظهور) قلب مؤمن، به خاطر منكراتي كه مي‌بيند و نمي‌تواند تغيير دهد، همچون نمك كه در آب حل مي‌شود، در پوستة خود آب مي‌شود (علي بن ابراهيم، 1404، ج2: 304).

انسان مؤمن مي­خواهد در برابر مفاسد قيام کند و آن مفاسد را از بين ببرد. هرچند رفع همه منکرات، قبل از قيام حضرت مقدور نيست؛ وجود شاخصه مقاومت در برابر منکرات و تلاش در مبارزه با آن در انسان منتظر بسيار اهميت دارد.

از جلوه­هاي فرهنگ مقاومتي منتظران، مقاومت دربرابر آزار سرزنش کنندگان است؛ چنان‌كه استقامت و پايداري ياران حضرت، به عدم توجه به سرزنش ملامت­کنندگان بيان شده است:

لا يبالُونَ فِي اللهِ لَومَةَ لائمٍ؛ در مسير رضاي الاهي يك لحظه هم ترديد نخواهند داشت (ابن طاووس، 1416: 138و علي بن ابراهيم، 1404، ج1: 170)؛

حتي ممکن است عده زيادي از شرق و غرب عالم چنين قيامي را تکذيب کنند:‏

إِذَا ظَهَرَتْ رَايةُ الْحَقِّ لَعَنَهَا أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ أَهْلُ الْمَغْرِبِ؛ چون پرچم حق نمايان شود اهل خاور و باختر به آن لعنت فرستند (نعماني،1397: 299).

اين‌جاست که استقامت و پايداري بر حق در مقابله با هجمه روحي رواني گروه باطل بسيار راه­گشا است.

از آن‌جا که انتظار، به معناي عدم رضايت به وضع کنوني و چشم‌داشتن به آينده و وضع مطلوب است؛ در برخي از روايات از قيام حضرت به «ما تَمُدُّونَ اليهِ أَعْينَکُمْ» تعبير شده است (کليني، 1407، ج1: 371)؛ يعني آنچه شيعه انتظار آن‌را مي­کشد. اين آينده مطلوب در سايه حکومت ولي‌الله و بر اساس اجراي تمامي آموزه‌هاي اسلامي حاصل مي­شود. ازاين­رو فرهنگ غربي که فرهنگ اسلامي را مورد هجوم قرار داده، به عنوان عنصري ضد ارزش معرفي مي‌شود. آلايش­هاي زمانه، سبک زندگي ماده­محور و بر اساس جذابيت‌هاي جامعه غرب، غوطه­ور شدن در شهوات، فرهنگ مادي‌گري، سکولاريزم و انسان‌محوري نه­تنها مطلوب نيست؛ بلکه انسان منتظر تمام­قد در برابر آن مقاومت مي­کند؛ چراکه انسان منتظري که دوست دارد از اصحاب قائم باشد، وظيفه دارد در برابر محرمات و پيروي از شهوات و فرهنگ ناشي از آن مقاومت کند:

مَنْ سَرَّهُ أَنْ يكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْينْتَظِرْ وَ لْيعْمَلْ‏ بِالْوَرَعِ‏ وَ مَحَاسِنِ‏ الْأَخْلَاق؛ هر كس كه بودن در شمار ياران قائم شادمانش سازد، بايد به انتظار باشد و با حال انتظار به پرهيزگارى و خلق نيكو رفتار كند (نعماني، 1397: 200)‏.

سه. نقش گفتمان انتظار در نظام رفتاري فرهنگ مقاومت

انتظاري که خود بالاترين فرج است (ابن بابويه، 1395، ج‏1: 320) و بافضيلت­ترين جهاد امت رسول الله است (حراني، 1404: 37)؛ مستلزم همان مقاومت و مجاهده و تلاشي است که در درگيري در ميدان مبارزه و جهاد نياز است و چه­بسا اين مقاومت و جهاد در راه انتظار، از جهاد در ميدان جنگ با فضيلت­تر باشد.

  1. مجاهده در راه خداوند متعال

انتظار فرج که خود جهادي تمام عيار است (همان)؛ طالب مجموعه­اي از صفات جهادي است و آرزوي شهادت روحيه جهادي را در دل منتظران نهادينه ساخته است: «يتَمَنَّوْنَ‏ أَنْ‏ يقْتَلُوا فِي‏ سَبِيلِ‏ اللَّه»‏ (مجلسي، 1403، ج52: 308). ازاين­رو، منتظران جهادگراني هستند همچون کوه، استوار که هيچ تندبادي عزم پولادين آن‌ها را به لرزه در نياورد؛ از هيچ ميدان مقاومتي شانه خالي نکنند و ترسي به دل راه ندهند (همان، ج57: 216). ياران مهدي در ميدان نبرد وجهاد نيز مجاهده مي‌کنند تا توحيد را در عالم گسترده سازند:

يقاتِلُونَ و اللهِ حَتي يوَحَّدَ اللهُ؛ آن قدر مي‌جنگند تا يكتاپرستي بر همه جا حاكم شود (عياشي، 1380، ج2: 61).

قيام حضرت مهدي سنگيني رسالت همه پيامبران و اوليا را در طول تاريخ به دوش دارد و تحقق­بخش همه آرمان­هاي الاهي نسل­هاي گذشته است. اين بار بر زمين مانده، بايد توسط مردان الاهي به مقصد برسد. طبعا وصول به چنين آرماني با مشکلات بي­شماري همراه است. در برخي از روايات دوره ظهور آکنده از مشکلات فراوان است که به پايداري همه جانبه براي تحقق اهداف قيام حضرت نياز دارد. براساس برخي از روايات، امام صادق حکومت‌داري اهل بيت را با سختي­هايي نظير شب­گردي، نگهباني شبانه، تلاش روزانه، پوشاک زبر و خشن و خوراک سخت همراه دانسته‌اند (کليني، 1407، ج1: 410 و نعماني،1397: 287) و در رواياتي امام صادق اصحابش را از اين‌که به سختي­ها و مشکلات دوران ظهور متوجه نيستند و براي ظهور قائم عجله دارند، توبيخ مي­کنند (طوسي، 1411: 460).

از جمله سختي­هاي دوران ظهور، ابتلائاتي است که خداوند منتظران حقيقي و ياران مخلص امام عصر را با آن مورد آزمايش قرار مي­دهد. به عنوان مثال، خداوند، اصحاب طالوت را به نهر و منع از نوشيدن، امتحان كرد؛ اصحاب قائم نيز چنين ابتلائاتي دارند (نعماني، 1397: 316). علاوه بر ابتلائات معنوي، برخي بلاياي مادي نظير زلزله و طاعون از سختي­هاي ظهور شمرده شده است ( همان: 235).

بنابراين، از ويژگي­هاي ياران حضرت اين است که لازم است در برابر همه سختي‌هاي ظهور و حتي مظاهر دنيوي مقاومت داشته باشند؛ چراکه حضرت از همه ياران عهد و ميثاق مي­گيرد که اين ياران اگر بخواهند در رکاب ايشان باشند، نه تنها زر اندوزي نکنند؛ حتي از مظاهر ساده دنيوي نظير گندم و جو نيز نبايد اندوخته­اي داشته باشند و بايد لباس‌هاي خشن بپوشند (ابن طاووس، 1416: 295).

در روايات، از جمله شرايط ياران حضرت غربال شدن شيعيان دانسته شده است. امام صادق در روايتي با چندين مرتبه تکرار عبارت، رسيدن شيعه به چشم­انتظاري‌اش را به غربال شدن و جدا شدن سعيد از شقي متوقف دانسته (طوسي، 1411: 335) و در روايت ديگر، امام رضا اين امر را متوقف بر پاکسازي و جداسازي شيعه عنوان كرده است؛ به نحوي که تنها عده نادري باقي بمانند (نعماني، 1397: 208). غربال شدن اصحاب مهدي با آزمايش و ابتلاي آنان صورت مي­پذيرد وتنها کساني که مقاومت و پايداري بيش‌تري داشته باشند، در اين گروه باقي خواهند ماند. بنابراين، مي­توان مهم­ترين مميزه ياران مهدي را مقاومت و استقامت آن‌ها دانست.

گفتني است سيرحرکت جهادي و مقاومت مسلمانان در برابر جبهه باطل به جهت پيشبرد اهداف الاهي اسلام از جنگ­ها و غزوات دوران پيامبر آغاز گشت و در جريان حرکت شکوهمند امام علي، با ساماندهي براي پايداري در برابر توطئه­هاي خطرناکي همچون جريان قاسطين، مارقين و ناکثين ادامه پيدا کرد. بعد از ايشان، امام حسن با حمايت فراگير مردم، اولين اقدام را در مقابله با جريان بني‌اميه قرار داد و چنان بنيان­هاي تزوير أموي را به لرزه درآورد که معاويه شبانه­روز به فکر مصالحه افتاد. حرکت پرشور امام حسين نيز در جهت مقاومت در برابر ظلم و در تداوم حرکت­هاي علوي و حسني به جهت اصلاح ناهنجاري­ها بود که تشکيل­دهنده حرکتي چالشگر و مقاوم در برابر حاکميت ظلم شد.

امام حسين در جهت مبارزه با بي­دادگري، الگويي پايدار به جاي گذاشت و نهضتي را بر پا ساخت که در دشوارترين شرايط با کم‌ترين امکانات و كمي ياران در برابر ظلم و ستم پايداري کند و الگويي کامل از ظلم­ستيزي را به همه عالم نشان دهد. فشارهاي مداوم شيطان صفتان نتوانست امام حسين را تسليم کند؛ بلکه اين حسين بود که با پايداري مثال زدني تومار ظلم اموي را در هم پيچيد و او را ننگ تاريخ قرار داد؛ به طوري كه با وجود گذشت قرن‌ها از فاجعه خونبار کربلا، هنوز گرمي عشق به امام حسين و يارانش در دل شيعيان و حق طلبان جهان سرد نگرديده و مايه مقاومت و پايداري آنان در برابر ناملايمات گشته وحضرت مهدي، که خود اسطوره ظلم­ستيزي و حق­طلبي است، قلبي آتشين­تر از آن حادثه دارد؛ به گونه‌اي در سوگ جدش، شبانه روز اشک­ريزان است (ابن مشهدي، 1419: 501) وياران حقيقي وي نيز با شعار «يا لثارات الحسين» قيام خود را آغاز مي­کنند (ابن بابويه، 1376: 130).

  1. رعايت تقواي الاهي

در يک روايت، به مؤمنين صالحي اشاره شده است که خداوند به واسطه آنان عدل و داد بر پا مي­کند:

ثُمَ يأتى اللّهُ بقومٍٍ صالِحينَ يملَئُونَ‌ها قِسْطاً و عَدْلاً؛ آن‌گاه خداوند قومي صالح به وجود آورد و آن‌ها زمين را پر از عدل و داد كنند چنان كه پر از ظلم و ستم باشد (طوسي، 1414: 382)؛

و حضرت نيز از ياران خود ميثاق گرفته تا گناه نكنند و سوء رفتار از خود نشان ندهند:

…با آن حضرت بيعت مي‌كنند كه دزدي نكنند، زنا نكنند، كسي را به ناحق نكشند، هتك حرمت نكنند، به مسلماني ناسزا نگويند، به منزلي هجوم نياورند، كسي را به ناحق نزنند، حيوانات سواري ضعيف و لاغر را سوار نشوند، خود را با طلا زينت نكنند، خز و ابريشم نپوشند، نعلين‌هاي صراره (پر سروصدا) نپوشند، مسجدي را خراب نكنند، راه را بر كسي نبندند و... (ابن طاووس، 1416: 295).

از اين­رو، شرط لازم اين گروه صالح بودن و پاک بودن از گناهان است. بنابراين، منتظران حقيقي ابتدا بايد مقاومتي دروني در برابر گناهان داشته باشند و سپس در برابر کجي­هاي ديگران از خود پايداري نشان دهند و در برابر سوء رفتار ديگران مقاومت کنند:

وَلِينْصَحِ‏ الرَّجُلُ‏ أَخَاهُ‏ النَّصِيحَةَ لِنَفْسِه‏؛ هر فرد، برادر مؤمن خود را براي رشد معنوي خود او نصيحت مي‌كند (طبري آملي، 1383، ج2: 113).

عدم ايستادگي در برابر منکرات و بي­توجهي به گناهان رايج در جامعه، از جمله فسادهاي دوران قبل از ظهور معرفي شده است. در آخرالزمان از مصاديق اشاعه فحشا عدم توجه به فريضه امر به معروف و نهي از منکر دانسته شده است (کليني، 1407، ج5: 59) و در رواياتي از اين‌که در آخر الزمان در برابر معاصي مقاومتي وجود ندارد، مذمت شده است ( همان، ج8: 38).

تبلور رفتار مقاومتي در زمانه­اي اوج مي­گيرد که فساد و تباهي در نهايت خود قرار دارد؛ چراکه بر خلاف جريان تباهي شناکردن و به ساحل انتظار رسيدن، مقاومتي بس قوي و اراده­اي پولادين نياز دارد. در روايتي از پيامبر گرامي اسلام نقل شده است که اسلام با غربت آغاز کرد و دوباره نيز غريب خواهد شد. انسان سعادتمند در دوران غربت اسلام کسي است که در بين فساد مردم، صالح باشد و به درستکاري رفتار کند:

إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيعُودُ غَرِيباً كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ قِيلَ وَ مَنْ هُمْ يا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الَّذِينَ يصْلُحُونَ‏ إِذَا فَسَدَ النَّاس‏ (راوندي کاشاني، بي­تا: 9).

  1. زمينه‌سازي براي حاکميت حق

تربيت نظام فکري شيعه در مدرسه اهل‌بيت بر اساس اصل اساسي انتظار بوده است. انتظار يعني آماده‌باش کامل و تحت فرماندهي امامي که هر لحظه ظهورش متوقع است. مرحوم مجلسي انتظار و کسب آمادگي را براي ياري حضرت در کنار هم، به عنوان وظيفه منتظر بيان کرده است (مجلسي، 1404، ج26: 582). علي بن يقطين زماني که از امام كاظم علت عدم تحقق وعده­هاي فرج که به شيعه داده شده است، مي‌پرسد؛ امام چنين تبيين مي­کنند که همواره از شيعه خواسته شده است كه در آمادگي مستمر به سر ببرد و فرج را نزديک بشمارد تا آتش دروني­اش به سردي نگرايد (کليني، 1407، ج1: 369). اين آمادگي مستمر، بزرگ­ترين فرهنگ­سازي نوين شيعه براي مبازره با ظالمان و حاکمان طاغوت است.

آموزه‌هاي اهل­بيت، ظهور را به دغدغه دائمي شيعيان مبدل ساخت. ترغيب به کسب آمادگي براي ظهور، و لو با تهيه يک تير يا آماده كردن مركبي براي همراهي با اهل­بيت (نعماني، 1397: 320؛ کليني، 1407، ج6: 535)؛ يا آمادگي با شمشير آخته (مجلسي، 1403، ج99: 103)؛ از جلوه­هاي چنين تعليمي است و هدف از آن، آماده‌سازي شيعه در بستر تاريخ براي نفي حاکميت طاغوت و نهادينه‌سازي فرهنگ مقاومت است. در دعاي عهد، منتظر واقعي انسان خودساخته­اي است که شمشير از نيام کشيده و با نيزه در دست براي همراهي با امام زمان آماده است. چنين انساني آيا در برابر ظلم ظالمان ساکت است، يا در جهت زمينه سازي ظهور هر اقدامي را در جهت نفي حاکميت ظلم انجام مي­دهد؟!

گريزناپذيري تقابل حق و باطل، مستلزم آمادگي و تدارک است و در اين راه نهايت تلاش خود را داشته باشند:

وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ؛ هر آنچه در توان داريد براي مقابله ]با دشمنان[ آماده سازيد! (انفال:60).

تدارک و آمادگي داراي نمود‌هاي متعددي است؛ از جمله پايبندي به عقيده حق که وجود انسان را از ثبات آرامش و يقين سرشار مي­سازد، برنامه‌ريزي، اتکا بر خود و اقدام مناسب را نيز شامل مي­شود. بنابراين، نهادينه‌سازي فرهنگ مقاومت از فراهم آوردن همه آمادگي­ها و گردآوري تمام توان‌ها حاصل مي­شود.

نقش گفتمان انتظار در بازتوليد عناصر دروني فرهنگ مقاومت

تحكيم بينش مقاومتي

تثبيت گرايش مقاومتي

استقرار رفتارهاي مقاومتي

صلابت و نيرومندي

ايثار

مجاهده در راه خداوند متعال

اضطرار به حجت

آرزوي جهاد

رعايت تقواي الاهي

صبر

حساسيت در برابر کجي‌ها و انحرافات

تحمل کاستي‌هاي روزگار غيبت

خوداتکايي و عزت

حق‌طلبي

کسب آمادگي

تسليم امر امام

پرهيز از فزون‌طلبي

زمينه‌سازي

نتيجه‌گيري

زندگاني پيامبر اسلام و ائمه مملو از تعاليم و رفتارهايي است که جلوه­هاي روشني از فرهنگ مقاومت را به نمايش گذاشته است. صف­آرايي نظام فکري اسلام در برابر سلطه حکومت­هاي ظالم و همه مستکبران عالم که منابع زر و زور دنيا به دست آنان است، باعث شده تا شيطان‌صفتان عالم نيز با تمام قوا در برابر اين دين الاهي به مقابله بپردازند. ازاين­رو، براي برپايي حکومت الاهي و برپايي عدالت جهاني و زمينه سازي براي چنين حکومتي لازم است منتظران حکومت جهاني نيز داراي خصوصيات ويژه­اي باشند. گفتمان انتظار داراي قابليت و ظرفيت مهندسي فرهنگ مقاومت براي بسترسازي چنين حکومتي است. گفتمان انتظار در همه نظام­هاي بينشي، گرايشي و منشي فرهنگ مقاومت داراي آثار قابل ذکر است. ‌ستيز با مستكبران و پايداري و مقاومت در برابر ظالمان، اعتقاد عميق به خداوند که پايه استواري در عمل است، تحمل سختي­هاي دوره غيبت امام و مشکلات دوره غيبت، مقاومت در برابر کجي­ها و انحرافات و تلاش در راه اصلاح ديگران و پاکسازي جامعه از ابتلا به انواع گناهان، مقاومت در برابر خواهش­هاي نفساني و تمايلات و خودداري از آلودگي به مظاهر دنيوي، ايثار همدلي و صبر وپايداري و آماده‌سازي و زمينه‌سازي در همه زمينه‌ها، مقابله با تهاجم فرهنگي بيگانه، خود اتکايي و حفظ عزت از مؤلفه‌هاي فرهنگ­ساز انتظار است که در مهندسي فرهنگ مقاومت سهم بسزايي دارد.

منابع

قرآن کريم.

  1. ابن‌أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله (1404ق). شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي.

  2. ابن‌أبي‌زينب، محمد بن ابراهيم نعماني (1397ق). الغيبة، تهران، نشر صدوق.

  3. ابن‌ ادريس، محمد بن احمد (1410 ق). السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي ( و المستطرفات)، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

  4. ابن‌بابويه، على بن حسين (1404 ق). الإمامة و التبصرة من الحيرة، قم، مدرسة الإمام المهدى.

  5. ابن بابويه، محمد بن على (1376). الأمالي، تهران، كتابچي.

  6. ــــــــــــــــــــــــ (1362). الخصال، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين.

  7. ــــــــــــــــــــــــ (1395ق).كمال الدين و تمام النعمة، تهران، اسلاميه.

  8. ــــــــــــــــــــــــ (1413 ق). من لا يحضره الفقيه، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

  9. ابن‌شعبه حرانى، حسن بن على (1404ق). تحف العقول عن آل الرسول، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين.

  10. ابن‌کثير الدمشقي، ابوالفداء (2008م). البداية و النهاية، تحقيق عمادزکي البارودي، خيري سعيد، قاهره، المکتبة التوفيقية.

  11. ابن‌مشهدى، محمد بن جعفر (1419 ق). المزار الكبير، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

  12. اربلى، على بن عيسى (1381ق). كشف الغمة في معرفة الأئمة، تبريز، بنى هاشمى.

  13. اميري، ابوالفضل (بهار 1390). «جهاني شدن فرهنگ و راهبردهاي مقاومت فرهنگي» مجله مطالعات راهبردي بسيج شماره 5.

  14. برقى، احمد بن محمد بن خالد (1371 ق). المحاسن، قم، دار الكتب الإسلامية.

  15. پايدار، حبيب الله (1336). برداشت­هايي درباره فلسفه تاريخ از ديدگاه قرآن، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

  16. پيروزمند، علي­رضا (بهار1388). «مهندسي فرهنگي علم و فناوري»، مجله نامه پژوهش فرهنگي، شماره15.

  17. ذوعلم، علي (1392). فرهنگ معيار از منظر قرآن کريم، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.

  18. راوندى قطب الدين، سعيد بن هبة الله (1407ق). الدعوات / سلوة الحزين، قم، انتشارات مدرسه امام مهدى.

  19. راوندى كاشانى، فضل الله بن على(بى تا). النوادر، قم، دار الكتاب.

  20. سالار کسرايي، محمد؛ پوزش‌شيرازي، علي (پاييز 1388). «نظريه گفتمان لاکلاو و موفه‌ابزاري کارآمد در فهم و تبيين پديده‌هاي سياسي»، فصلنامه سياست، دوره 39، شماره 3.

  21. صفار، محمد بن حسن (1404 ق). بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي.

  22. طبرسي، احمد بن علي (1403ق). الاحتجاج علي اهل اللجاج، محقق: خرسان، محمدبن باقر، مشهد، نشر مرتضي.

  23. طبرى آملى، عماد الدين أبي جعفر محمد بن أبي القاسم (1383 ق). بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، نجف، المكتبة الحيدرية.

  24. طوسى، محمد بن الحسن (1414ق). الأمالي، قم، دار الثقافة.

  25. ــــــــــــــــــــــــ (1411ق) الغيبة للحجة، قم، دار المعارف الإسلامية.

  26. علمداري، شهرام؛ اديب، مصطفي (تير و مرداد 1386). «ثقلين گرانقدر؛ الگوهاي راهبردي طراحي ساختار مهندسي فرهنگي جهان اسلام»، مجله: مهندسي فرهنگي، شماره 10 و 11.

  27. عياشى، محمد بن مسعود (1380 ق). تفسير العياشي، تهران، المطبعة العلمية.

  28. فراهيدى، خليل بن أحمد (1409ق). كتاب العين، قم، نشر هجرت.

  29. قمى، على بن ابراهيم (1404ق). تفسير القمي، قم، دار الكتاب.

  30. کاشفي، محمدرضا (1384). تاريخ فرهنگ وتمدن اسلامي، قم، انتشارات مرکز جهاني علوم اسلامي.

  31. كراجكى، محمد بن على (1410 ق). كنز الفوائد، قم، دارالذخائر.

  32. ــــــــــــــــــــــــ (1394ق / 1353) معدن الجواهر و رياضة الخواطر، تهران، المكتبة المرتضوية.

  33. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق (1407 ق). الكافي، تهران، دار الكتب الإسلامية.

  34. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1403 ق). بحارالأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بيروت، دار إحياء التراث العربي.

  35. ــــــــــــــــــــــــ (1404 ق). مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الكتب الإسلامية.

  36. مصطفوى، حسن (1368). التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

  37. مطهري، مرتضي (1370). فطرت، تهران، انتشارات صدرا.

  38. ـــــــــــــــ،(1363). نقدي بر مارکسيسم، قم، انتشارات صدرا.

  39. مفيد، محمد بن محمد (1413 ق). الإختصاص، قم، الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد.

  40. ــــــــــــــــــــــــ (1413 ق). الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، كنگره شيخ مفيد.

  41. ــــــــــــــــــــــــ (1413 ق). المقنعة، قم، كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد.

  42. ميرباقري، سيد محمد مهدي (خرداد و تير 1390). «درآمدي بر فلسفه تاريخ شيعه» ماه­نامه فرهنگ عمومي، سال اول، شماره 4.

  43. ناظمي، مهدي (مهرماه 1385). «درآمدي بر مهندسي فرهنگ و مهندسي فرهنگي»، ماهنامه مـهندسي فـرهنگي، شـماره اول.

يارمحمدي، لطف‌الله (1383). گفتمان‌شناسي رايج و انتقادي، تهران، انتشارات هرمس.

[1]. فرهنگ مقاومت و ضد سلطه بعدي تاريخي و بعدي ديني دارد. از بعد تاريخي، سياست سلطه‌ستيزانه ايران در شرايط تاريخي و ژئوپلوتيک ايران ريشه دارد. اين فرهنگ، از بعد ديني نيز بر قاعدة اسلامي «نفي سبيل» مبتني است که در قانون اساسي در قالب «نفي سلطه‌جويي و سلطه‌پذيري» و در سياست خارجي در قالب «نه شرقي، نه غربي» تجلي پيدا کرده است. براساس اين اصل مذهبي، حکومت اسلامي بايد در سياست خارجي طوري رفتار کند که تحت سلطه ساير قدرت‌ها قرار نگيرد.

[2]. «مهندسي فرهنگ» تعبيري نوپا است که از سال 1381 با توصيه مقام معظم رهبري وارد ادبيات فرهنگي کشور شد. مهندسي در اموري مطرح است که هندسه‌پذير است؛ يعني مي‌توان به آن شکل و فرم دلخواه داد (پيروزمند، 1388: 11).

[3]. تفاوت «فرهنگ مقاومت» با «مقاومت فرهنگي» اين است که مقاومت فرهنگي در يک معنا، پايداري خرده فرهنگ­ها در مقابل فرهنگ مهاجم را گويند، مانند مقاومت فرهنگ شرقي در مقابل هجوم فرهنگي ليبراليسم ناشي از پديده جهاني شدن. در معنايي ديگر، مقاومت فرهنگي در اسلام، پاسداري آگاهانه از فرهنگ اسلامي و مقابله با فرهنگ بيگانه است (اميري، 1390: 99). طبعا مقاومت فرهنگي در هر جامعه­اي نسبت به هجوم فرهنگ بيگانه قابل صدق است؛ اما فرهنگ مقاومت تعبيري بسيار وسيع و ناشي از تعاليم اسلامي و اعم از مقاومت فرهنگي است و تمامي الگوهايي را که به فرهنگ مقاومت منجر مي‌شود، شامل مي­شود.

[4]. از نمونه‌ها و شواهد اين نوع مبارزه، برخورد امام با صفوان جمال است كه شترهاى خود را به درباريان هارون الرشيد براى سفر حج كرايه داده بود. امام موسى بن جعفر، صفوان را از اين عمل شديدا نهى كرد و او نيز طبق دستور امام همه شترهاى خود را يكجا فروخت تا ذره­اي اميد در دلش براي بقاي حکومت جور باقي نباشد. البته اين موضوع از نظر هارون مخفى نماند و به قتل تهديد شد.

[5]. «قتاد» درختي بسيار محکم است که داراي خارهاي سوزاني است (فراهيدي، 1409، ج5: 112) و تراشيدن خارهاي سوزان و محکم آن درخت با دست که «خرط قتاد» ناميده مي­شود (همان، ج4: 215)؛ امري بسيار طاقت­فرسا است. ازاين­رو، در ادبيات عرب «خرط قتاد» کنايه از کار بسيار مشکل است.

نویسندگان:

اميرمحسن عرفان ـ محمدعلي فلاح علي آباد

 


چاپ   ایمیل