شناختنامه زيارت آل ياسين

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 19 - 37 دقیقه)

چكيده

زيارت آل ياسين از زيارت‌هاي حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف است که طبرسي آن را به نقل از توقيع حميري در کتاب خود (احتجاج) آورده است. اين زيارت به درخواست شيعيان از ناحيه مقدسه صادر شده است و علما و بزرگان به آن عنايت داشته‌اند. در اين نوشتار به دنبال شناخت بيشتر زيارت و اثبات اعتبار و آل ياسين بودن اهل بيت عليهم السلام هستيم.

 

طرح بحث

اطمينان به صحت و حتمي بودن امور، انسان را در به کارگيري آن‌ها در زندگي خويش با طمأنينه و آرامش همراه مي‌كند. اين مهم در امور اعتقادي و باورهاي ديني از جمله ادعيه و زيارات، از دقت و ظرافت بيشتري برخوردار است؛ زيرا از يک سو اوصاف خداوند، خارج از وصف است و هرگونه سخن در شناخت اوصاف و ويژگي‌هاي حضرتش، مگر از عباد مخلصش غيرقابل قبول است:

>سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ*إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ< (صافات: 159و160)

از سوي ديگر، شناخت معصوم، مگر از جانب خدا و معصومان ممكن نيست:

(يَا عَلِيُّ! مَا عَرَفَ‏ اللَّهَ‏ إِلَّا أَنَا وَ أَنْتَ‏، وَ مَا عَرَفَنِي‏ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَكَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَا)[3]

همچنين عارض شدن مشکلاتي همچون حذف سند، تصحيف، تحريف و... در تاريخ پر فراز و نشيب اسلام به خصوص تاريخ تشيع، راه معرفت و رسيدن به سعادت، بسي دشوار مي‌نمايد؛ ولي اثبات اعتبار و نيز مطابقت اين اخبار با آموزه هاي قرآن، اطمينان از به کارگيري تعاليم آن را فراهم مي‌آورد. در اين مقاله به بررسي اعتبار زيارت(آل ياسين) خواهيم پرداخت.

گونه هاي زيارت آل ياسين

کتب ادعيه و زيارات دو زيارت را گزارش کرده‌اند که با عبارت (سلام آل ياسين) شروع مي‌شوند. راوي هر دو زيارت، محمد بن عبدالله حميري است. او با دو تن از نايبان خاص حضرت ولي عصر عليه السلام هم عصر بود و گرايش شديدي به حضرت ولي عصر عليه السلام داشت. در اين راستا بود که به واسطه سفيران حضرت، با امام مهدي عليه السلام رابطه برقرار کرد. وي خدمت آن عزيز، نامه هايي ارسال مي‌كرد و مسائل شرعي و نيازهاي ديني خود را از آن بزرگوار مي‌پرسيد و پاسخ مي‌گرفت. براي وي از سوي حضرت ولي عصر عليه السلام دو بار زيارت صادر شده است. که دو زيارت، شباهت زيادي به يک‌ديگر دارند و در واقع نسبت ميان آن‌ها عموم و خصوص من وجه است.

علامه مجلسي; زيارت اول را که در زمان محمد بن عثمان، نايب دوم امام زمان عليه السلام صادر شده است، در کتاب دعاي بحارالانوار از خط شيخ محمد بن علي جَبَعي جد شيخ بهايي، و در کتاب مزار از سيد بن طاووس که آن را زيارت ندبه ناميده و در سرداب مقدس خوانده مي‌شود، نقل كرده است. (مجلسي، 1403: ج 56، ص 92). سپس همين زيارت را از قول مؤلف المزار الکبير نقل كرده است، به علاوه دوازده رکعت نماز. مؤلف مي‌گويد: أحمد بن إبراهيم گفت: به محمد بن عثمان که از نواب امام زمان عليه السلامبود گلايه كردم که بسيار مشتاق ديدن مولاي خود هستم. گفت: (با اشتياق، خواهش ديدار آن حضرت را داري؟)

گفتم: (بله). گفت: (خدا تو را به سبب اشتياقت ثواب دهد، و روي مبارک آن حضرت را به آساني و با عافيت به تو بنمايد). پس گفت: ديدار آن حضرت را در اين ايام غيبت، آرزو مکن که بايد مشتاق خدمت آن حضرت باشي، [نه ديدار او]، و نبايد درخواست اجتماع با آن حضرت را داشته باشي که اين [عدم امکان اجتماع با حضرت] از امور حتمي خداست و تسليم و انقياد در برابر خداوند لازم است؛ ليکن توجه کن به سوي آن حضرت به وسيلة زيارت کردن بعد از دوازده رکعت نماز که در هر رکعت، سوره >قل هو الله أحد< بخواني و بعد از هر دو رکعت، سلام بگويي، و بر محمد وآل محمد صلوات بفرستي؛ پس بگو: سلام على آل ياسين ذلک هو الفضل المبين من عند الله‏ و الله ذو الفضل العظيم.[4] (ابن مشهدي، 1419: ص586)

اما زيارت دوم را که همان زيارت آل يس مشهور است، اولين بار ابو منصور احمد بن علي بن ابي‌طالب طبرسي (م588) در کتاب ارزشمند خويش، احتجاج نقل نموده (طبرسي، 1403: ج2، ص492) و سپس علامه مجلسي در مجلدات پنجاه و سوم، (ص171) نود و يکم (ص2) و نود و نهم (ص81) بحار الانوار زيارت را نقل کرده است. بر همين اساس طبق نقل سيد بن طاووس که از بزرگان و فحول در شناسايي و نقل ادعيه و زيارات است، ما زيارت دوم را زيارت آل ياسين مي‌دانيم و به بررسي آن مي‌پردازيم.

سند زيارت آل ياسين

احمد بن علي طبرسي صاحب کتاب احتجاج

نخستين مصدر ناقل زيارت(آل يس) کتاب احتجاج اثر مرحوم احمد بن علي طبرسي (م588ق) است که زيارت را به نقل از محمد بن عبدالله حميري، در بخش(مقدارى از فرمايشات امام زمان عليه السلامدر مورد مسائل فقهى و غير آن در توقيعاتى که توسط نواب چهارگانه و غير ايشان از او صادر شده) (طبرسي، 1381: ترجمه جعفري، ج2، ص604) آورده است.

بزرگان و علماي متقدم و متأخر، طبرسي را ستوده و به کتابش اعتماد کرده‌اند. شيخ آقا بزرگ طهرانى;در ذيل عنوان کتاب مى‏نويسد:

الاحتجاج على أهل اللجاج تأليف شيخ جليل، أبو منصور احمد بن على بن ابي طالب الطبرسى، استاد رشيد الدين محمد بن على بن شهر آشوب السروى است که او در سنه 588 وفات يافته، .... تمام مرسلات در کتاب از احاديث مستفيض مشهور و اجماعى از مخالف و موافق مى‏باشد. کتاب فوق الذکر، از جمله کتب معتبره‏اى است که مُعتمَد تمام علماى اعلام همچون علامه مجلسى;و محدث حر عاملى; و مانند آن دو بزرگوار مى‏باشد (طهراني، بي‌تا: ج1، ص282).

شيخ حر عاملي مى‏گويد:

احمد بن على بن أبى طالب طبرسى، دانشمند فاضل و فقيه پرهيزگار و مؤلف کتاب احتجاج بر أهل لجاج که کتاب خوب و کثير الفوائدى مى‏باشد. مرحوم مؤلف روايت مى‏کند از سيد عالم و عابد أبوجعفر مهدى بن أبي حرب حسينى مرعشى، و او از شيخ بزرگوار أبو عبد الله جعفر بن محمد بن احمد دوريستى‏، و او از پدرش محمد بن أحمد دوريستى، و او از شيخ صدوق محمد بن على بن حسين بن بابويه القمى، و براى مؤلف در نقل حديث، هم طرق ديگر و هم تأليفات ديگرى نيز هست). (حر عاملي، بي‌تا: ج2، ص17)

ابن شهر آشوب نيز صحت انتساب کتاب به استادش طبرسي را تاييد کرده، علاوه بر احتجاج، برخي ديگر از آثار او را نام مي‌برد. (مازندراني، ص61، رقم 125). سيد بزرگوار، ابن طاووس در فصل 54 کتاب کشف المحجه مطالعه آن را به پسرش توصيه مي‌كند و مى‏گويد: (و کتاب الاحتجاج لأبي منصور أحمد بن على بن أبي طالب الطبرسي). (ابن‌طاووس، 1330: ص35) علاّمه مجلسي نيز احتجاج را از منابع بحارالانوار قرار داده و فرموده است: (سيدبن طاووس او و کتابش را ستوده است)، و سپس مي‌گويد: (اکثر متأخّران از کتاب احتجاج روايت كرده‌اند). (مجلسي، 1403: ج1، ص28)

اين توثيقات در حالي است که طبرسي، انگيزه خود را از نوشتن کتاب، اثبات شرعي بودن بحث و گفت‌وگو و جدل به حق، و ترغيب شيعيان به اين کار بيان کرده، و از آوردن سلسله روات احاديث با اعتقاد به اجماع، عقل و تواتر روايات در کتب فريقين، چشم پوشيده است. (طبرسي، 1403: ج 1، ص 1). بر همين اساس با توجه توثيقات مذکور، کتاب احتجاج و مؤلف آن، احمد بن علي طبرسي; مورد اعتمادند؛ هرچند هيچ نگاره و اثر بشري، سواي معصوم، خالي از انتقاد و احياناً اشتباه نيست؛ از همين رو به همين مقدار از نقل توثيقات طبرسي، بسنده كرد، در ادامه به بررسي شخصيت راوي زيارت محمد بن عبدالله حميري مي‌پردازيم.

شخصيت شناسي محمد بن عبدالله حميري (راوي زيارت)

محمد بن عبدالله بن جعفر حميري راوي زيارت آل ياسين است. وي از سوي علماي رجال، توثيق شده و مورد اعتماد آن‌ها قرار گرفته است. نجاشي درباره اش مي‌گويد:

محمد بن عبدالله حميري از محدّثان مورد اعتماد و در ميان دانشمندان قم، از برجسته‌ها و نمونه هاست. او چنان شخصيّتي است که باب مکاتبه اش با حضرت وليّ عصر عليه السلام باز بود و با آن بزرگوار، ارتباط داشت و مسائل گوناگوني را در زمينه هاي ديني، از آن حضرت سؤال کرد. استاد من، احمد بن حسين غضائري برايم مي‌گفت: (من اصل سؤال‌ها و جواب هاي حضرت را که در بين سطرها نوشته بودند، ديده ام.) (نجاشي، 1365: ص355)

شيخ طوسي در سه جا از کتاب رجال از وي نام برده است. (طوسي، 1373: ص439، 445، 448). علّامه حلّي هم درباره اش مي‌گويد: (او محدّثي است فرزانه که با حضرت وليّ عصر عليه السلاممکاتبه و ارتباط داشت.) (حلّي، 1411: ص157).

نام او محمّد، کنيه اش ابوجعفر و معروف به(حِمْيَري قمّي) است. (نجاشي، 1365: ص 355؛ طوسي، 1420: ص442).او اهل قم و منسوب به قبيله‌اي در يمن به نام (حِمْيَر) است. صاحب لسان العرب مي‌گويد: (حمير بزرگ خاندان طائفه حمير بود و او حمير بن سبأ است) (ابن‌منظور، 1414: ج‏4، ص215).

تاريخ ولادت اين عالم بزرگوار، مبهم است و حتي نام چنداني از استادان اين محدث بزرگوار در تذکره‌ها و تراجم رجال، ذکر نشده و گويي بيش از دو يا سه استاد روايت نداشته است. اين اساتيد عبارتند از:

پدر بزرگوارش، عبدالله بن جعفر حميري قمي (صاحب قرب الاسناد).

احمد بن محمد بن خالد برقي قمّي (دانشمند برجسته و مؤلف کتاب معروف محاسن).

از شاگردان محمد بن عبدالله الحميري مي‌توان علي بن حسين بن شاذويه (صدوق، 1400: ص99، ح7). و احمد بن هارون (همان، 1400: ص39، ح7) از استادان مرحوم صدوق، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه قمي صاحب کامل الزيارات، (ابن‌قولويه، 1356: ص24) حسن بن حمزه علوي حسيني طبري (مفيد، 1413: ص12) از اساتيد برجسته جناب شيخ مفيد را نام برد. از توثيق حميري توسط علماي رجال شيعه، نجاشي و شيخ طوسي به دست مي‌آيد که زيارت آل ياسين از نظر سندي، معتبر وکتاب ناقل زيارت و راوي آن، مورد اعتمادند.

واژه شناسي (آل يس)

در نام گذاري‌ها مناسبت خاصي در نظر گرفته نمي‌شود و به طور قطع در ادعيه و زيارات نيز گاهي اين‌چنين عمل شده است. دربارة زيارت (آل يس) نيز چنين احتمالي مطرح است كه با توجه به اينکه اين زيارت با جمله(سلام علي آل يس) آغاز مي‌شود، زيارت به اين نام مشهور شده باشد. از آنجا که در تفسير آيه اول سوره (يس) گفته شده است كه (يس) يعني محمد صلي الله عليه و آله و سلم و(آل ياسين) يعني اهل بيت عليهم السلام[5] بايد در يافتن معناي لغوي، دقت بيشتري مبذول كرد.

برخي، (آل ياسين) را يک کلمه دانسته اند (اِلياسين)، و معتقدند قرائت آن به فتح و مدِ همزه و کسر لام (آلِ)، و اعتقاد به اينکه نام پدر الياس عليه السلام، ياسين بوده است، به دليل شکل کتابت به صورت منفصله است (آلِ يس)؛ چنان‌که منشأ قرائت به (آلِ يس) را نيز تفسير ياسين به رسول الله دانسته‌اند و معتقدند اضافه شدن(ين) به آخر کلمه الياس به منظور حفظ نظم اواخر آيات و همچنين تعظيم و بزرگداشت با زياد شدن مباني بوده است. (مصطفوي، 1360: ج‏1، ص130).

برخي نيز(آل ياسين) را ترکيبي اضافي دانسته‌اند به معناي (الياس و اهل او.) (طريحي، 1375: ج‏4، ص: 126). اما دراين‌باره كه (آل ياسين) را در لغت به معناي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و اهل بيت عليهم السلام بدانيم، ابتدا بايد به تحليل واژه (آل) بپردازيم.

واژه (آل) را لغت شناسان مشتق از (اهل) به معناي پيروان و افرادِ هم عقيدة يک شخص دانسته‌اند و معتقدند در اثر گسترش استعمال، لفظ (اهل) به افراد درون ِخانة يک مرد (اهل بيت) نيز اطلاق شده است. اهل هر پيغمبر نيز، همان امت اويند. (طريحي، 1375: ج‏5، ص314؛ ابن‌منظور، 1414: ج11، ص38).

صاحب قاموس نيز معتقد است؛ با توجه به کاربرد قرآني آل موسى، آل هرون، آل ابراهيم، آل عمران... و اينکه خداوند مي‌فرمايد: >فَأَسْرِ بِأَهْلِک بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيلِ< (هود: 81). و در جاي ديگر مي‌فرمايد: >إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيناهُمْ بِسَحَر< (قمر: 34). آل به معناي اهل است.

عده‌اي نيز قدر مسلم معناي (آل) را همان اهل خانه مرد مي‌دانند؛ اما اشتقاق (آل) را از اهل نپذيرفته و آن را از ريشه (اَول) به معناي تقدم و ترتب بر ديگري دانسته اند؛ بر اين اساس (آل) به افرادي اطلاق مي‌شود که عنوان، روش و دين آن‌ها، به شخصي بر مي‌گردد. اين اطلاق با توجه به قراين، مفهومي گسترده مي‌يابد؛ اما با اين گسترش مفهوم، تنها به مطلق اتباع از يک شخص معنا مي‌شود. اين نکته نيز قابل يادآوري است که قيد مفهومي در(آل) رجوع و اتکاست. برخلاف (اهل) که قيد مفهومي آن، انس و همدلي است.[6]

(ياسين) نيز با توجه به سخن گروهي که(اِلياسين) را الياس و اهل او معنا کرده اند، مساوي است با الياس. (طريحي، 1375: ج‏4، ص126). اين نظر با در نظر گرفتن(ال) و (ياسين) به صورت مجزا، قابل دفاع نيست؛ زيرا اهل لغت با در نظر گرفتن(آل) در کنار(ياسين) آن را به معناي الياس گرفته اند؛ وگرنه ياسين به صورت مجزا، معناي خاصي به جز آنچه به عنوان حروف مقطعه خوانده شده است، ندارد که در اينجا با توجه به رسم الخط قرآن مطرح نيست، مگر اينکه بگوييم تعبير به (الياسين) به جاى(الياس) يا به سبب اين است که الياسين لغتى در واژه (الياس) بود، و هر دو به يک معنا است، و يا اشاره به الياس و پيروان او است که به صورت جمع آمده است. نخست (الياس) منسوب گشته و (الياسى) شده، سپس به صورت جمع درآمده و (الياسيين) گرديده، و بعد مُخفّف شده و (الياسين) شده است (مكارم شيرازي، 1374: ج‏19، ص 143). بنابراين از نظر لغوي، (آل ياسين) مساوي است با الياس، و اقوال ديگر، مخالف ظاهر آيات قرآن است (مصطفوي، 1360: ج‏1، ص 129).

اما روايات زيادي وارد شده مبني بر اينکه (يس) نام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است و اهل بيت ايشان آل ياسين هستند. امام صادق عليه السلام از اجدادش از امام علي عليه السلاممي‌فرمايد: ياسين، محمد است و ما آل ياسين هستيم (فيض كاشاني، 1415: ج‏4، ص: 282).

فرات کوفي نيز معنعناً از ابن عباس نقل مي‌کند که مي‌گويد: آل ياسين همان آل محمدند. (فرات كوفي، 1410: ص356)

نيز نقل شده است که مأمون از حضرت امام رضا عليه السلام مي‌پرسد: (آيا غير از آنچه مشهور است در اينکه شما اهل بيت، همان آل پيغمبر هستيد، آيه‌اي در قرآن وجود دارد؟) امام پس از تلاوت آيات اوليه سوره يس>يس وَ الْقُرْآنِ الْحَکيمِ إِنَّک لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ< (يس: 1و2). و نقل اينکه يس نام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلماست و کسي در آن شک ندارد، فرمود: (خداوند از اين رهگذر، چنان فضلي به اهل بيت پيامبر عليهم السلام عطا کرده که هيچ کس به کنه وصف آن پي نمي برد، مگر اينکه بينديشد. آنجا که خداوند به احدي مگر انبيا درود نفرستاده و مي‌فرمايد: >سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ< (صافات: 79). و مي‌فرمايد: >سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهِيمَ< (همان: 109). و مي‌فرمايد: ‌>سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ<، (همان: 120). اما نفرموده سلام بر آل نوح و آل ابراهيم و آل موسي و هارون، و فرموده است: >سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏ياسِينَ< (همان: 130). و آل ياسين، آل محمدند. (بحراني، 1416: ج4، ص626).

از دوازده روايت نقل شده در تفسير برهان که آل ياسين را آل محمّد صلي الله عليه و آله و سلم مي‌داند، تنها پنج روايت از امامان عليهم السلام نقل شده، دو روايت از اميرالمؤمنين، دو روايت از امام صادق و يکى از امام رضا عليهم السلام. بقيه روايات از ابن عباس و ابو مالک و ابو عبد الرحمن مي‌باشد. آنچه از حضرت رضا عليه السلام روايت شده به لحاظ سند، صحيح است و ساير روايات بنا بر آنکه (جعفر بن محمّد بن مسرور) که مورد پسند مرحوم صدوق است، ثقه باشد، صحيح هستند. (قرشي، 1371: ج‏1، ص107).

مؤلف تفسير نمونه، با اظهار اينکه تنها يکي از روايات منقول در معاني الاخبار [كه با روايات البرهان يکسان است] به اهل بيت منتهي مي‌شود، به علت مجهول بودن (کادح) يا (قادح) که در سلسله راويان قرار دارد، سکوت و عدم بيان نظر را بهتر مي‌دانند (مكارم شيرازي، ج‏19، ص: 146). از همين رو به بررسي اين شخصيت مي‌پردازيم.

شخصيت شناسي (کادح)

همان‌طور که اشاره شد، در سلسله رواياتي که آل ياسين را آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم معرفي مي‌کند، شخصي به نام (کادح) وجود دارد که او را مجهول ميدانند. معاني الاخبار و البرهان چنين مي‌نويسند:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِي رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يحْيى بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى الْجَلُودِي الْبَصْرِي قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَهْلٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْخَضِرُ بْنُ أَبِي فَاطِمَةَ الْبَلْخِي قَالَ حَدَّثَنَا وَهْبُ بْنُ نَافِعٍ قَالَ حَدَّثَنِي کادِحٌ‏ [قادح] عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِي ع‏ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَلَامٌ عَلَى آلِ ياسِينَ قَالَ ياسِينُ مُحَمَّدٌ ص وَ نَحْنُ آلُ ياسِينَ‏ (صدوق، 1400: ص122؛ بحراني، 1416: ج4، ص624).

کتب رجال نام سه تن از راويان را (کادح) ذکر کرده اند؛ (کادح بن جعفر)، (کادح بن رحمة الزاهد) و (کادح بن نصير). صاحب لسان الميزان (کادح بن نصير) را همان (کادح بن رحمة الزاهد) مي‌داند و از قول رافعي مي‌نويسد: در کتب تاريخي معروف، نامي از کادح بن رحمة نيست؛ و اين موضوع به علت کم بودن اطلاعات در مورد اوست. (عسقلاني، 1416: ج5، ص449)

نام او کادح بن رحمة العُرَني الکوفي و كينه‌اش ابورحمة است. سليمان بن ربيع، کادح را مدح کرده و او را عابد مي‌خواند. خطابي نيز در مدح کادح ميگويد: شش شب با کادح همراه بودم نديدم شب و روز، سر به بالين بگذارد. (جرجاني، 1418: ج7، ص229)

کادح مقلوبات افراد ثقه را روايت ميکرد، تا اينکه گويي از مقلوب بودن و عدم اتقان آن احاديث غفلت کرد يا دچار توهم صحت گرديد؛ به همين علت، احاديث نکر او زياد شدند و رواياتش متروک قلمداد شد. کادح از ابو حمزه الضبعي از ابن عباس از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلمروايت ميکند كه: (هرکس بعد از نماز جمعه، صد بار (سبحان الله العظيم و بحمده) را بگويد، خداوند يکصد هزار گناه از خودش و بيست و چهار هزار گناه والدينش را مي‌آمرزد). حمزة بن داود نيز همين روايت را به طور کامل ذکر مي‌كند (تميمي بستي، 1412: ج2، ص230). که نشان‌گر معتمد بودن کادح در بعضي رواياتش مي‌باشد. برخي، احاديث کادح را همانند احاديث صالحين دانسته‌اند، اما به علت ازدياد منکرات در روايت، مورد رجوع و متابعت نيست. (جرجاني، 1418: ج7، ص230؛ ذهبي، 1430: ص396).

راوي ديگر، (کادح بن جعفر) است که شيخ طوسي;او را از ضعفا دانسته، و آيت الله خويي;نيز به نقل از رجال شيخ و اذعان به اينکه ديگر کتب نامي از کادح نبرده‌اند او را ضعيف دانسته است. ابوحاتم و احمد بن حنبل، کادح بن جعفر را مدح کرده‌اند. عبد الله بن احمد بن حنبل مي‌گويد: از پدرم درباره کادح بن جعفر پرسيدم؛ گفت(ليس به بأس). مردي صالح، فاضل و نيکوکار است. در روايتي آمده که او صاحب سنت و عبادت، يعني حديث است. همچنين او را با عنوان (صدوق) و (کان من العُبّاد) ستوده‌اند و ابن شاهين او را از ثقات بر شمرده است؛ هرچند برخي مانند الازدي او را جرح کرده و ضعيف و زائغ دانسته‌اند؛ از همين رو با توجه به اينکه کادح بن جعفر از ياران امام صادق عليه السلام است ـ‌ برخلاف جرح شيخ طوسي ـ قابل اعتماد بوده و روايتش در باب اينکه آل محمد عليهم السلام همان آل ياسين هستند، پذيرفتني است. اين احتمال نيز مطرح است که تضعيف (کادح بن جعفر) توسط شيخ طوسي در اثر اشتباه با (کادح بن رحمة الزاهد) صورت پذيرفته باشد.

آل ياسين از نظر علم قرائات

قرائت همان تلاوت و خواندن قرآن کريم است. اصطلاحاً، هرگاه تلاوت قرآن به گونه‌اي باشد که از نص وحي الهي حکايت کند و بر حسب اجتهاد يکي از قرّاء معروف، استوار باشد، قرائت قرآن، تحقق يافته است. شرط صحت قرائت بر اساس علم قرائت، عبارت است از: 1. صحت سند قرائت؛ 2. موافقت با رسم الخط مصحف؛ 3. موافقت با رسم الخط عربي. هرگاه قرائتي يکي از اين شروط را نداشته باشد، غيرصحيح و مردود است.

پس از وفات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم تلاش مسلمين براي جمع و تأليف صحيح قرآن، باعث بروز اختلاف در قرائت شد، که به اقدام عثمان در توحيد مصاحف انجاميد؛ اما توحيد مصاحف نيز به دلايلي مانند ابتدايي بودن خط و نگارش، بي نقطه بودن حروف و... مشکل را برطرف نکرد و همچنان قرائت‌هاي متفاوتي ميان مسلمين وجود داشت، تا سرانجام مجاهد بن جبر مکّي، هفت قرائت را به عنوان قرائت برگزيده معرفي کرد و مورد اقبال عمومي قرار گرفت؛ هر چند علماي علم قرائت بر مجاهد به دليل حصر قرائات در هفت قرائت خرده گرفته و به او اعتراض کردند. (معرفت، 1385: ص202 ـ 212).

حجيت قرائات سبعه را بيشتر فقها و علما پذيرفتهاند و قائل به جواز قرائت آن در نماز هستند. (همان، ص222). از ميان قرّاء سبعه، نافع و ابن عامر، لفظ آل ياسين را به فصل (آل ياسين)، و بقيه به وصل (اِلياسين) قرائت کرده‌اند. (طوسي، ج‏8، ص523؛ قمي مشهدي، 1368: ج‏11، ص175). در قرائت‌هاي دهگانه نيز يعقوب (آل ياسين) را به فصل قرائت کرده است. (طباطبايي، 1374: ج‏17، ص241). همچنين مؤلف کتاب آل ياسين قرائة قرآنية اصيلة نام شش نفر ديگر را به عنوان قاريان معروفي که قرائات بعضي از آن‌ها را از صحيح‌ترين قرائات نزد علماي سني مثل احمد بن حنبل معرفي مي‌کند، در زمره کساني مي‌آورد که آل ياسين را به فصل، قرائت مي‌کنند.[7]

شايان ذکر است که قرائت به (آل ياسين) با توجه به موافقت با رسم الخط، بلاغت زبان عربي و مصحف عثماني و اينکه تفاوت لغوي، قرائت را از شذوذ قرار نمي دهد، قرائتي شاذ نيست.[8] همچنين بايد توجه داشت که تمسک انحصاري به قرائات سبعه مطلبي نيست که بتوان دربارة آن، اثر و خبر و سنتي را جست‌وجو کرد؛ يعني هيچ شاهدي از طريق خبر و سنت براي انحصار تمسک به قرائات قرّاء سبعه وجود ندارد؛ بنابراين قرائاتي جز قرائات سبعه نيز وجود دارند که مانند آن‌ها از تواتر برخوردارند.[9] سرزنش و خرده گيري علماي فن قرائت، به مجاهد در انحصار قرائات نيز به همين دليل است؛ بنابراين قائل شدن به صحت قرائت آل ياسين به فصل، بر اساس ديگر قرائات نيز ممکن است.

صحت قول به آل ياسين بودن اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از منظر روايي و علم قرائت، با قرائت آل يس به صورت منفصل، با توجه به مقدمه فوق مشخص مي‌شود، و روايت شيعه و سني نيز به آن اشاره دارند؛[10] امّا مي‌توان با دقتي مضاعف در لفظ (اِلياسين) به صورت متصل نيز آل ياسين بودن اهل بيت عليهم السلام را اثبات کرد. در آيه >إِنْ يظْهَرُوا عَلَيکمْ لا يرْقُبُوا فيکمْ إِلاًّ وَ لا ذِمَّةً< و>لا يرْقُبُونَ في‏ مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَ لا ذِمَّةً< (توبه: 8 و10). لفظ (اِل) به کار رفته است. يکي از معاني مطروحه ذيل اين لفظ، قرابت است که با قرائت مرسوم (آلِ ياسين) به صورت (اِلياسين) هماهنگ مي‌باشد. مفسران در معناي لفظ (اِل) لغات زير را آورده اند: قرابت (نزديکي)، عهد (پيمان و تعهد)، جوار (همسايگي و نزديک بودن)، حلف (سوگند) و يمين (قسم).[11] کتب لغت نيز (اِل) را به همين معنا آورده‌اند.[12] در اين صورت معناي آيه>سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏ياسين< (صافات: 130). سلام بر اقربا و رحم و همجواران ياسين است که همان اهل بيت عليهم السلام هستند. با اين فهم جديد از آيه، مصداق قرائت به فصل و به وصل(آل ياسين)، اهل بيت عليهم السلام هستند. (لشكري بغدادي، 1429: ص 160).

زمان و سبب صدور زيارت

چنان‌که بيان شد، مصداق(آل ياسين) اهل بيت پيامبر عليهم السلام هستند؛ امّا سبب صدور زيارت از سوي امام عصر عليه السلام چيست؟ همان‌طورکه در فهم و تفسير آيات و سور قرآن کريم، مسأله سبب نزول مطرح است، درفهم و تبيين روايات و احاديث نقل شده از اهل بيت عليهم السلام نيز سبب صدور مطرح مي‌شود. آشنايي با اين اسباب، فهم و تفسير مقاصد اهل بيت از بياناتشان را روشن‌تر مي‌کند. در صدور زيارت آل يس سبب خاصي مشخص نيست. محدثان چنين نقل کرده اند: از محمد بن عبد الله بن جعفر الحميرى;منقول و مروى است:

توقيع ديگر سواى آن توقيع از ناحيه مقدسه ـ كه خدا آن را حراست كند ـ بعد از توقيع مسائل مذکور، بدين وجه بيرون آمد که: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لَا لِأَمْرِهِ تَعْقِلُونَ‏ حِکمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ... عَنْ قَوْمٍ لا يؤْمِنُونَ‏ السَّلَامُ عَلَينَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ. إِذَا أَرَدْتُمُ التَّوَجُّهَ بِنَا إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْنَا فَقُولُوا كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى سَلَامٌ عَلَى آلِ يس‏).[13] (طبرسي، 1360: ج2، ص343)

با توجه به آنچه که در سبب صدور روايات از اهل بيت عليهم السلام به عنوان سبب عام يا همان عمومات هدايتي، تربيتي و آموزشي مطرح مي‌شود، (سليماني، 1385: ص156). احتمالاً مي‌توان سبب صدور اين زيارت را سببي عام دانست. البته ممكن است سببي خاص موجب صدور اين زيارت شده باشد؛ توضيح آنکه شرايط و فضاي حاکم در عصر غيبت صغرا، موجب شد شيعيان و دوستداران اهل بيت عليهم السلام تحت فشار و نظر قرار گيرند. شرايط سياسي و خفقاني را که دستگاه عباسي براي امامان نهم، دهم و يازدهم عليهم السلام ايجاد کرده بود و شک و سرگرداني‌اي که براي شيعيان در شناخت امام زمانشان پيش مي‌آمد، دربارة امام دوازدهم با غيبت آن حضرت دوچندان شده بود. از طرف ديگر، امام حسن عسکري عليه السلام نيز طبق مآخذ قرون اوليه، نتوانست آشکارا پسر خود را معرفي نموده و جانشين خود را به طور علني نصب کند. (غفارزاده، 1383: ص 78). افزون بر اين در چنين شرايطي عده‌اي از خواص و افراد سرشناس نيز به علت ضعف ايمان، طمع به اموالي که از بلاد اسلامي به سوي نواب سرازير مي‌شد و رسيدن به شهرت و رياست در جامعه دچار لغزش شده، بابيت امام را ادعا کردند. (همان، ص 78؛ دواني، 1385: ص 55). با توجه به اين شرايط، احتمالاً افرادي همچون حميري، در پي يافتن راهي در دسترسي مستقيم به امام زمان عليه السلام، سؤالاتي را در مورد راهيابي به محضر حضرت ولي عصر عليه السلام مطرح کرده‌اند و حضرت نيز در جواب، زيارت را انشا فرموده‌ا‌ست. (دشتي، 1386: ص 109؛ طاهري، 1378: ص380). اين نکته را شايد بتوان از عبارت (خرج التوقيع من الناحية المقدسة حرسها الله بعد المسائل‏...) استنباط كرد؛ (طبرسي، 1381: ج 2، ص493). هرچند عبارت (بعد المسائل) نوع مسائل طرح شده را مشخص نکرده است. نكتة ديگر اينکه با توجه به گسترش تعريف اصطلاحي توقيع در مورد امام مهدي عليه السلام که يادداشت‌هاي مستقل امام عليه السلام را که مسبوق به پرسش نيز نيستند، شامل مي‌شود؛[14] مي‌توان احتمال ابتدايي بودن صدور را مطرح کرد که با اين توصيف، صدور زيارت در زمرة سبب عام قرار مي‌گيرد؛ اما آنچه که بيشتر جلب نظر مي‌کند، احتمال اول است، که حضرت در پي سؤال يا مسائلي که پاسخ آن، صدور چنين روايتي را اقتضا مي‌کرده؛ زيارت را انشا نموده است. زمان صدور زيارت نيز با توجه موجود بودن توقيعات ناحيه مقدسه، در جواب سوالات فقهي حميري، تا سالهاي 307 و 308، [15] دوران نيابت حسين بن روح (نايب سوم امام عليه السلام) مي‌باشد. احتمالاً حميري نيز تا همين سال‌ها در قيد حيات بوده است.

مضامين مشترک زيارت با ديگر زيارات اهل بيت

آنچه تاکنون مطرح شد، اقامه شواهد صدور زيارت با توجه به ملحقات خود زيارت ـ نظير سند، راوي، مصدر اوليه نقل زيارت و مشخص کردن مصداق آل ياسين ـ بود؛ اما دلايل ديگري نيز مي‌توان آورد که نوعاً برون متني مي‌باشند؛ از جمله کشف مضامين مشترک بين زيارت آل ياسين با ديگر زيارات. با توجه به يکي بودن حقيقت نوري و وجود ملکوتي اهل بيت عليهم السلام در مرحله ثبوتي و کثرت ايشان در مرحله اثباتي، (ويس كرمي، 1382: ص25). و همساني و هماهنگي کلام اولين و آخرين ايشان[16] زيارت آل ياسين با ديگر زيارات صادره از معصومان عليهم السلام اشتراکاتي دارد. بر همين اساس اگر فقرات زيارت آل يس را در تقسيم بندي زير جاي دهيم، مشابهت هاي زيارت با ساير زيارات مشخص مي‌شود:

الف. سلام: زيارت، تخاطب ميان زائر و مزور است و براساس تعاليم اهل بيت عليهم السلام و تاديب رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم جايگاه سلام، در ابتداي سخن است. (قَدْ أَدَّبَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم بِقَوْلِهِ السَّلَامُ‏ قَبْلَ‏ الْکلَام)‏[17] (راوندي، 1407: ص23: مجلسي، 1403: ج90، ص313؛ نوري، 1408: ج5، ص214). زيارت نيز که مدرسه آموختن و تخلق به اخلاق الهي است، با اين ادب آغاز مي‌شود. (سلام علي آل يس).

ب. باب الله: از صفات حضرت ولي عصر عليه السلامدر زيارت، باب الله است. در ديگر زيارات نيز اين وصف براي ساير معصومان ذكر شده است؛ از جمله:

زيارت امير المؤمنين عليه السلام: (أشهد أنک جنب الله و أنک باب‏ الله‏). (ابن قولويه، 1356: ص44، صدوق، 1400: ج3، ص508)

زيارت امام حسين عليه السلام...: (يا امين الله و حجة الله و باب الله.) (كفعمي، 1405: ص501).

زيارت حضرت ولي عصر عليه السلامدر شب نيمه شعبان: (السلام عليک يا باب‏ الله‏ الذي لا يؤتى إلا منه.[18]) (كفعمي، 1418: ص495؛ شهيد اول، 1410: ص204)

ج. ديّان: از ديگر خطاب‌ها در زيارت امام زمان (ديّان) است. در ديگر زيارات مي‌گوييم:

زيارت امير المومنين علي عليه السلام: (السَّلَامُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَبْدِک وَ أَخِي رَسُولِک... وَ دَيانَ‏ الدِّينِ بِعَدْلِک) (ابن‌ قولويه، 1356: ص201)

زيارت امام رضا عليه السلام: (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِي بْنِ الْحُسَينِ [سَيدِ الْعَابِدِينَ‏] عَبْدِک... وَ دَيانِ‏ الدِّينِ بِعَدْلِک.) (همو: ص311).

د. بقية الله؛ در آل ياسين و ساير زيارات اهل بيت عليهم السلام عرضه مي‌داريم:

زيارت امير المومنين عليه السلام: (السَّلَامُ عَلَيکمْ يا بَقِيةَ اللَّهِ‏ وَ خِيرَتَهُ.) (ابن ‌مشهدي، 1419: ص248).

زيارت جامعه ائمه عليهم السلام : (وَ أَهْلِ الذِّکرِ... وَ بَقِيةِ اللَّهِ‏ وَ خِيرَتِهِ). (همو: ص526)

زيارت حضرت ولي عصر عليه السلام: (السَّلَامُ عَلَيک يا بَقِيةَ اللَّهِ‏ مِنَ الصَّفْوَةِ الْمُنْتَجَبِينَ) (همو: ص586)

ه. اقامه نماز: سلام به امام زمان عليه السلام در حال نماز از فرازهايي است که با شهادت به اقامه نماز در ديگر زيارات، هم‌خواني دارد:

زيارت امير المؤمنين عليه السلام: (أشهد أنّک قد أقمت‏ الصّلاة)؛ (صدوق، 1400: ج3، ص 505).

زيارت امام حسين عليه السلام: (أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ‏ الصَّلَاةَ، وَ آتَيتَ الزَّکاةَ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ...) (ابن‌ مشهدي، 1419: ص463).

زيارت جامعه ائمه عليهم السلام: (أَشْهَدُ أَنَّ الْجِهَادَ مَعَک جِهَادٌ... أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ‏ الصَّلَاةَ وَ آتَيتَ الزَّکاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيتَ عَنِ الْمُنْکرِ.) (ابن قولويه، 1356: ص317).

ديگر فرازهاي زيارت، از جمله (تالي کتاب الله)، اعتقاد به رجعت، اقرار به حجت الهي بودن امامان عليهم السلام نيز از ساير متون زيارات قابل دستيابي است که از پرداختن به آن‌ها خودداري مي‌کنيم.[19]همچنين اعتبار زيارت با عرضه مفاد آن به قرآن کريم قابل اثبات است که در مجالي ديگر به آن خواهيم پرداخت.

نتيجه

زيارت آل ياسين، از زيارات مأثور است كه راوي و مصدر اوليه آن، مورد اعتماد و توثيق علما قرار گرفته‌اند. (آل ياسين) همان اهل بيت پيامبر عليهم السلام هستند و علاوه بر روايات منقول از اهل بيت عليهم السلام از نظر لغوي با توجه به قرائت مشهور به صورت >إِلْ‏يَاسِين< نيز اين مهم قابل اثبات است. اين زيارت به درخواست شيعيان دربارة شيوة ملاقات حضرت ولي عصر عليه السلام از سوي آن حضرت، در توقيع به محمد بن عبد الله حميري صادر شده است. مضامين زيارت از نظر شکل ظاهري و همچنين محتوا با ساير زيارات اهل بيت عليهم السلام قرابت دارد، و همين نکته به اعتبار آن مي‌افزايد.

 

کتابنامه

1. قرآن کريم

2. ابن طاووس، على بن موسى‏، قم، جمال الأسبوع، دار الرضى‏، 1330ق.

3. ـــــــ، کشف المحجة، چ2، قم، بوستان کتاب‏، 1375ش.

4. ابن قولويه، جعفر بن محمد، کامل الزيارات‏، نجف، دارالمرتضوية، 1356 ش‏.

5. ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبير، قم، انتشارات اسلامى، قم، 1419ق.

6. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، چ3، بيروت، دار صادر، 1414ق. ‏

7. احتجاج (ترجمه جعفرى‏)، تهران‏، اسلاميه‏، 1381 ش‏.

8. ــــ، احتجاج، مشهد، مرتضى‏، 1403ق.

9. استرآبادى، على‏، تأويل الآيات الظاهرة، قم، نشر اسلامي، 1409 ق. ‏‏

10. آلوسى، سيد محمود، روح المعانى‏، بيروت، دارالکتب العلميه‏، 1415ق.

11. بحرانى، سيد هاشم‏، البرهان، تهران، بنياد بعثت، 1416ق.

12. برقى، احمد بن محمد بن خالد، محاسن‏، چ2، قم، دار الكتب الإسلامية، 1371ق.

13. بغوى، حسين بن مسعود، معالم التنزيل‏، بيروت، داراحياء التراث العربى‏، 1420ق.

14. بلخى، مقاتل بن سليمان‏، تفسير مقاتل بن سليمان‏، بيروت، دار إحياء التراث، 1423ق.

15. تميمي بستي، محمد بن حبّان، کتاب المجروحين، بيروت، دار المعرفة، 1412ق.

16. جرجاني، عبدالله بن عدي، الکامل، بيروت، دار الکتب العلمية، 1418ق.

17. جوادي آملي، عبدالله، تسنيم، قم، اسرا، 1381ش.

18. حداد عادل، غلامعلي، دانشنام? جهان اسلام، چ2، تهران، بنياد دائرة المعارف اسلامي، 1375ش.

19. حسکاني، عبيدالله بن عبدالله، سيماى امام على عليه السلام در قرآن (ترجمه شواهد التنزيل)‏، قم، اسوه‏، 1381ش.

20. حسکانى، عبيد الله بن احمد، شواهد التنزيل‏، تهران، وزارت ارشاد اسلامى‏، 1411ق.

21. حلى، حسن بن يوسف‏، رجال علامه حلي‏، چ2، نجف اشرف، دار الذخائر، 1411ق.

22. حنظلي رازي، عبد الرحمن بن ابي حاتم محمد بن ادريس، الجرح والتعديل، بيروت، دار الکتب العلميه، 1422ق.

23. خويي، سيد ابوالقاسم، معجم رجال الحديث، بي‌جا، نشر آثار شيعه، 1410ق.

24. دشتي، محمد، فرهنگ سخنان امام مهدي، چ2، قم، انتشارات امير المومنين عليه السلام، 1386ش.

25. دواني علي، نوّاب اربعه، قم، دبيرخانه دائمي اجلاس حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، 1385ش.

26. ذهبي، محمد بن احمد، ميزان الاعتدال، دمشق، دار الرساله العالميه، 1430ق.

27. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات‏، بيروت، دارالعلم، 1412ق.

28. سليماني، داود، فقه الحديث و نقد الحديث، تهران، فرهنگ و دانش، 1385ش.

29. سيوطى، جلال الدين‏، الدر المنثور، ‏، قم، کتابخانه آيت الله مرعشى نجفى1404ق.

30. شهيد اول، محمد بن مکى‏، المزار، قم، مدرسه امام مهدى عليه السلام‏، 1410ق.

31. صدوق، محمد بن على‏، امالي، چ5، بيروت، اعلمى‏، 1400ق.

32. ـــــــ، توحيد، قم، جامعه مدرسين‏، قم، 1398ق.

33. ـــــــ، معاني الأخبار، قم، انتشارات اسلامى، 1403ق.

34. ـــــــ، من لايحضره الفقيه‏، چ2، قم، انتشارات اسلامى، 1413ق.

35. طاهري، حبيب الله، سيماي آفتاب، قم، موسسه فرهنگي انتشاراتي مشهور، 1378ش.

36. طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، سيد محمد باقر، چ5، قم، انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374ش.

37. طبرسي، احمد بن علي، ترجمه مجمع البيان‏، تهران، فراهانى‏، 1360ش.

38. طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير، جامع البيان‏، بيروت، دار المعرفه‏، 1412ق.

39. طريحى، فخر الدين‏، مجمع البحرين‏، چ3، تهران، مرتضوى، 1375ش.‏

40. طوسي، محمد بن حسن، التبيان‏، بيروت، دار احياء التراث العربى‏، بي تا.

41. ـــــ، رجال طوسي‏، چ3، قم، مؤسسة النشر اسلامي، 1373ش.

42. ـــــ، فهرست کتب الشيعة، قم، ستاره، 1420ق

43. طهراني، آقا بزرگ، الذريعه، بيروت، دار الاضواء، بي‌تا.

44. عاملي، امل الامل، قم، دار الکتاب الاسلامي، بي‌نا، بي تا.

45. عسقلاني، ابن حجر احمد بن علي، لسان الميزان، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416ق.

46. غفار زاده، علي، زندگي نواب خاص امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، چ5، قم، نبوغ، 1383ش.

47. فرات کوفى، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم‏، تفسير فرات کوفى‏، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى‏، 1410ق.

48. فراهيدى، خليل بن احمد، کتاب العين‏، چ2، قم، هجرت‏، 1410ق.

49. فضلي، عبدالهادي، مقدمه‌اي بر تاريخ قرائات، چ4، قم، اسوه، 1388ش.

50. فيض کاشانى، ملامحسن‏، تفسير صافى‏، چ2، تهران، الصدر، 1415ق.

51. ــــ، نوادر الأخبار، تهران، مطالعات و تحقيقات فرهنگى‏، 1371ش.

52. قرشى، سيد على اکبر، قاموس قرآن‏، تهران، دار الکتب الإسلامية، 1371ش.

53. قطب راوندى، سعيد بن هبة الله‏، سلوة الحزين‏، قم، مدرسه امام مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف، 1407ق.

54. قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا، كنز الدقائق، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى‏، 1368ش.

55. کاشانى، ملا فتح الله‏، منهج الصادقين، تهران، علمى‏، 1336ش.

56. کشى، محمد بن عمر، إختيار معرفة الرجال‏، مشهد، دانشگاه مشهد، 1409ق.

57. کفعمى، ابراهيم بن على عاملى‏، البلد الأمين‏، بيروت، مؤسسة الأعلمي، 1418ق.

58. ــــــــــــــــــــــــــــــ‏، المصباح (جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية)، چ2، قم، دار الرضي (زاهدي)، 1405ق.

59. کلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، کافي، چ4، تهران، دار الکتب الإسلامية، 1407ق.

60. لشکري بغدادي، علي، آل ياسين قرائة قرآنية اصيلة، قم، الغدير، 1429ق.

61. مازندراني، ابوعبدالله محمدعلي، معالم العلما، قم، بي‌نا، بي تا.

62. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، بحار الأنوار، چ2، بيروت، دار إحياء التراث العربي‏، 1403ق.

63. مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى‏، روضة المتقين، چ2، قم، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانپور، 1406ق.

64. مفيد، محمد بن محمد، امالى، قم، کنگره شيخ مفيد، 1413ق.

65. مصطفوى، حسن‏، التحقيق، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‏، 1360ش.

66. معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، چ7، قم، موسسه فرهنگي تمهيد، 1385ش.

67. مکارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‏، تهران، دار الکتب الإسلامية، 1374ش.

68. موسوي، سيد فريد، جرعه‌اي از زلال سرداب مقدس، چ6، قم، ياقوت، 1385ش.

69. نجاشي، احمد بن على‏، رجال النجاشي‏، چ6، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين بقم المشرفه‏، 1365ش.

70. نورى، حسين بن محمد تقى‏، مستدرک الوسائل‏، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام ‏، 1408ق.

71. ويس کرمي، مهرداد، سلوک سبز، اصفهان، انتظار سبز، 1382ش.

پي نوشت ها:
[3]. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص 145و227؛ روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)،ج‏5، ص492.

[4]. اين زيارت را، علامه مجلسي تحت عنوان (زيارت امام غايب از نظر)، چند بار نقل کرده است که در ج99، ص92 به نقل از حميري (زيارة أخرى له صلوات الله عليه و هي المعروفة بالندبة خرجت من الناحية المحفوفة بالقدس إلى أبي جعفر محمد بن عبد الله الحميري رحمه الله و أمر أن تتلى في السرداب المقدس و هي‏ بسم الله الرحمن الرحيم‏...) ـ همان جلد ص96 به نقل از حميري بدون ذکر سرداب مقدس و در ص97 به نقل از احمد بن ابراهيم که به نايب دوم امام محمد بن عثمان اشتياق خود را براي زيارت امام زمان مطرح مي‌کند. محمد بن عثمان نيز ضمن اشاره به اينکه امکان چنين ديداري فراهم نيست، اورا به اين زيارت مذکور رهنمون مي‌شود و مي‌گويد: (زيارت را از نزد محمد بن علي استنساخ کنيد) و بعد از دوازده رکعت نماز، زيارت را بخوانيد. چنان‌که مؤلف المزار الکبير نقل کرده است و نامي از حميري نمي برد. راوي هردو زيارت، محمد بن عبدالله حميري است، اما به نظر مي‌رسد زيارت اول را فقط حميري روايت کرده و زيارت دوم در توقيع شريف حضرت براي او صادر شده است. (ر.ک: جرعه اي از زلال سرداب مقدس، سيد فريد موسوي، ص25).

[5]. تفسير فرات الكوفي، ص: 356؛ تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج‏8، ص، 20؛ روح‌المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج 12، ص13.

.[6] ر.ك: التحقيق.

[7]. ر.ک: آل ياسين قرائة قرآنية اصيلة، ص51و154.

[8]. همان، ص 90و94و154.

[9]. مقدمه اي بر تاريخ قرائات قرآن کريم، ص65و98.

[10]. تفسير صافي، ج‏4، ص 282؛ تفسير فرات كوفي، ص356؛ نور الثقلين، ج‏4، ص432؛ شواهد التنزيل، ج‏2، ص165؛ روح المعاني، ج‏12، ص135؛ الدر المنثور، ج‏5، ص286.

[11]. ر.ك: ترجمه مجمع البيان، ج‏11، ص26؛ ترجمه الميزان، ج‏9، ص209؛ تفسير مقاتل بن سليمان، ج‏2، ص158؛ جامع البيان في تفسير القرآن، ج‏10، ص59؛ معالم التنزيل، ج‏2، ص319.

[12]. ر.ك: كتاب العين،ج‏8، ص361؛ مفردات الفاظ القرآن، ص81؛ قاموس قرآن،ج‏1، ص94.

[13]. لازم به توضيح است كه مقدمه توقيع شريف علاوه بر تفاوت با مقدمه زيارت غير معروفه(زيارت ندبه) در نسخه هاي موجود زيارت معروفه نيز داراي اندک تفاوتي با يک‌ديگرند، گويا دچار تصحيف شده است. ر.ک: احتجاج، ج‏2، ص497؛ ‏بحار الأنوار، ج‏53، ص171 و ج‏91، ص2 و ج‏99، ص81.

[14]. ر.ك: دانشنامه جهان اسلام، ج8، ص577؛ ر.ک: اصول کافي، ج 2،ص 461،ح 14.

[15]. ر.ک: احتجاج،ج2، ص485 وص 487.

[16]. نك: رجال كشي، ص225؛ نوادر الأخبار،ص61. (إِنَّ کلَامَ‏ آخِرِنَا مِثْلُ کلَامِ‏ أَوَّلِنَا وَ کلَامَ أَوَّلِنَا مُصَادِقٌ‏ [مِصْدَاقٌ] لِکلَامِ آخِرِنا).

[17]. همانا رسول الله با اين کلام خود که (سلام قبل از سخن گفتن است) ما را اَدب آموخت.

[18]. البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص 285؛ المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية)، ص 495؛ المزار (للشهيد الاول)، ص 204

[19]. ر.ک: کامل الزيارت، البلد الامين، المزار الکبير، المزار الصغير و....

نویسنده:

روح الله شاهدي


چاپ   ایمیل