چکيده
«جهانيشدن» ضمن به وجود آوردن تحولاتي عميق و ايجاد مرحلهاي نوين از زندگي براي بشر، آثار متعددي برجاي گذاشته است. با توجه به اين که يکي از مباحث مهم انديشۀ مهدويت، بررسي زمينههاي انقلاب جهانیِ امام زمان 4 ميباشد؛ در اين پژوهش تلاش شده است بيان شود که جهانيشدن چگونه به لحاظ سياسي، ميتواند زمينهساز انقلاب جهاني امام زمان 4 باشد. اين نوشتار، ضمن اشاره به برخي آثار سياسي جهانيشدن، با روشي توصيفي ـ تحليلي، به فرصتهايي اشاره ميكند که بسترهاي مثبت يا منفي شکلگيري قيام و انقلاب امام زمان4 را به وجود مي آورند.
مقدمه
بر اساس آيندهنگري ديني، سرانجام، جهان شاهد انقلابي بزرگ ميباشد که به شکلگيري حکومتي جهاني منجر ميشود: Gوَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَF (انبياء: 105). طبق آموزههاي اسلامي، چنين حکومتي با انقلاب جهاني امام زمان4 محقق خواهد شد. شکلگيري اين انقلاب جهاني، همانند همه انقلابها، بدون زمينهها و بسترهاي مناسب، امکان پذير نخواهد بود. به تعبير شهيد صدر:
انقلاب مهدي4، از نظر اجرا همانند همه انقلابها به زمينههاي عيني و خارجي بستگي دارد و بايد فضايي مناسب موجود باشد (صدر، 1379: ص108).
هر چند اين قيام با امدادهاي غيبي همراه است؛ اما تماميت آن با معجزه و امداد غيبي نخواهد بود و همانند انقلابهاي تاريخي و حتي برنامههاي اصلاحي رهبران ديني، با بهرهگيري از وسايل و اسباب طبيعي، با يکسري مقدماتي انجام ميگيرد. براي شکلگيري چنين انقلابي، بايد زمينههايي در سطح جهاني ايجاد شود تا زيرساختهاي اين انقلاب مقدس شکل بگيرد. آيت الله مکارم شيرازي در اين زمنيه ميگويند:
اگر بنا هست جهان کنوني پر از بيدادگري و ظلم و فساد، از لبۀ پرتگاه فنا و نيستي کنار رود؛ بايد انقلابي وسيع در آن صورت گيرد (مكارمشيرازي، 1386: ص67).
ايشان براي شکلگيري چنين انقلابي سه نوع آمادگي را ضروري ميدانند که عبارتند از: «آمادگيهاي فکري و فرهنگي»، «آمادگيهاي اجتماعي» و «آمادگيهاي تکنولوژي و ارتباطي».
بعد سياسي جهانيشدن، با ايجاد تحولاتي عظيم توانسته است در شکلگيري چنين آمادگيهايي نقش بسزايي داشته باشد و زمينههاي تحقق انقلابي فراگير و خيزشي عمومي را بيش از پيش فراهم كند.
با توجه به اين که انقلاب امام زمان4 فراگير و جهاني است، جهانيشدن ظرفي را فراهم ساخته که زمينههاي شکلگيري انقلابي به وسعت کرۀ زمين را که متون ديني وعده دادهاند؛ فراهم كرده است؛ چرا که در قرون گذشته، تصور خيزش و انقلابي همگاني، هماهنگ و فراگير وجود نداشت و به واسطه وجود قلمروگرايي و نيز وجود فاصلههاي مکاني و نبود امکانات پيشرفته ارتباطي، عملا زمينههاي انقلابي جهاني و هماهنگ، با ابهاماتي همراه بود. اما امروزه به واسطه قلمروزدايي و از بين رفتن فاصلههاي مکاني و زماني و امکان ارتباط فوري با تمام نقاط عالم، بستر تحقق خيزشي جهاني، بيش از پيش فراهم شده است. در ادامه اين نوشتار به برخي از آثار جهانيشدن که بسترهايي مناسب براي قيام و انقلاب امام زمان4 فراهم كردهاند؛ اشاره ميشود.
مفهوم شناسي
پيش از ورود به بحث، لازم است به تبيين برخي مفاهيم اساسي اين نگاشته اشاره كنيم:
الف) جهانيشدن
با طرح بحث «جهانيشدن»، انديشمندان زيادي در اين عرصه ورود پيدا کرده و حجم عظيمي از استنتاجات را ارائه كرده اند؛ اما هنوز تعريف واحدي براي آن ارائه نشده و ابهامي معنادار بر اين مفهوم، سايه افکنده است؛ زيرا اين پديده به حد نهايي تکامل خود نرسيده است (هانس، 1381: ص14). به همين دليل، زاويه ديد انديشمندان، به مقوله جهانيشدن، موجب تعاريف متعددي در اين عرصه شده است.
برخي از نظريه پردازان، بعد اقتصادي جهاني شدن را در نظر گرفته، ميگويند:
جهانيشدن حاصل يکپارچگي اقتصادي، مالي و زيست محيطي است (کومسا، 1388: ص183). جيمز روزنا[1] با تکيه بر برچيده شدن مرزهاي طبيعي و جغرافيايي معتقد است : جهانيشدن، فرايندي است که در وراي مرزهاي ملي گسترش يافته و افراد، گروهها، نهادها و سازمانها را به انسجام رفتارهاي يکسان با شرکت در فرايندها، سازمانها يا نظامهاي فراگير و منسجم وا ميدارد (روزنا، 1387: ص23).
آنتوني گيدنز[2] جهانيشدن را نتيجه طبيعي رشد و گسترش مدرنيته قلمداد ميکند و ميگويد:
جهانيشدن، سيماي ظاهري جهان و همچنين نحوۀ نگريستن ما به جهان را دگرگون ميسازد (گيدنز، 1389: ص76).
يان آرت شولت[3] معتقد است که به واسطه جهانيشدن، در شکل بندي فضاي اجتماعي تغييري نوين ايجاد شده است که در اين فضا، مرزهاي ملي کم رنگ شده و فضاي جامعه بشري طبق فاصلههاي مکاني و سرزميني شناسايي نميشوند. به تعبير او، نوعي «قلمرو زدايي» ايجاد شده است. وي ميگويد:
جهانيشدن حاکي از نوعي تغيير گسترده در ماهيت فضاي اجتماعي است (شولت، 1382: ص50).
همانطور که بيان شد، ارائه تعريفي جامع از جهانيشدن کاري دشوار است؛ ولي باتوجه به بيانات مذكور، ميتوان از جهانيشدن تعريفي ارائه كرد كه با محور اين نوشتار متناسب است:
جهانيشدن عبارت است از فرايند فشردگي زمان و مکان که به واسطه آن، عرصههاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، و فرهنگي، در جامعه جهاني واحد ادغام ميشوند.
ب) جهانيسازي
در تعريف «جهانيسازي» گفتهاند:
گسترش فرهنگ يک کشور يا يک بلوک به سراسر کرۀ زمين، يا تلاش براي گستردن جهاني الگوها وايدههاي خاص. اين تلاش به آن علت صورت ميگيرد تا بر کشورهاي ديگر جهان تاثير گذارده، آنها را در يک نظم نوين و دلخواه گرد هم آورد (شيرودي، 1386: ص9).
بسياري از نظريه پردازان، جهانيسازي را در واقع «پروژهاي» ميدانند که کارگزاراني دارد و آن را به سمت و سوي خاصي در سطح جهان هدايت ميکند. آنان اعتقاد دارند که جهانيسازي توسط نظام ليبرال دموکراسي غرب، به دليل تسلط بر کل دنيا به راه افتاده است. طبق اين ديدگاه، جهانيشدني که دنياي غرب از آن دم ميزند، همان جهانيسازي، غربي سازي، آمريکايي سازي و يا جهانگرايي آمريکايي است. به عبارتي ديگر، نظام ليبرال دموکراسي غرب تلاش ميكند با استفاده از فنآوري ارتباطات رسانهاي درزمينههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، براي کشورهاي دنيا قوانيني وضع و در اين زمينهها بر ساير ملتها اعمال نفوذ كند و اين، همان چيزي است كه از آن به «نظم نوين جهاني» «نظام تك قطبي» و «امپراتوري جهاني امريكا» تعبير ميشود.
مقام معظم رهبري در اين زمينه ميفرمايند:
اين جهانيشدن، اسمش جهانيشدن است؛ اما باطنش امريکايي شدن است.... هدف به صورت لخت و پوستکنده جز اين چيز ديگري نيست؛ اما ميخواهند در زير نامهاي زيبا - جهانيشدن و تحوّل و پيشرفت - اين هدف را پنهان کنند (مقام معظم رهبري: 9/12/1379).
لستر تارو، يکي از دلايل مخالفت با جهانيشدن را آمريکايي بودن آن ميداند و ميگويد:
جهانيشدن طرح ساختماني آمريکايي است که بدون مشارکت آنان و به رغم اعتراضاتي که ميکنند، در حال بنا شدن است... برخي از احساسات ضد آمريکايي به اين دليل بروز ميکند که ديگران ميبينند آمريکاييها از جهانيشدن منافع زيادي به دست ميآورند؛ چون الگوي جهاني بر الگوي آمريکايي مبتني است (لستر تارو، 1383: ص144).
بنابراين، مفهوم «جهانيشدن» با مفهوم «جهانيسازي» متفاوت است؛ زيرا «جهانيشدن» فرايندي طبيعي است که جوامع بشري را در بستر پيشرفت در عرصههاي متعدد قرار داده است؛ اما «جهانيسازي» جرياني است که فرايند جهانيشدن را به واسطه استفادۀ حداکثري از زيرساختها و بعد سخت افزاري، به سمت و سوي خاصي سوق ميدهد. به عبارت ديگر، جهانيشدن که فرايندي طبيعي است، همانند ظرفي است که جهانيسازي به نوعي محتواي آن محسوب ميشود؛ يعني زماني که عدهاي خاص، اين فرايند و حرکت روبهرشد بشري را، در دست بگيرند و با اِعمال ارادۀ «هدفمندشان»، محتوايي خاص براي آن ظرف تعيين كنند؛ جهانيسازي محقق شدهاست.
ج) انقلاب امام زمان4
«انقلاب» از نظر لغوي به معناي «برگرديدن و واژگون شدن و برگشتن از کاري و حالي است» (دهخدا، 1373: ج3، ص3579) و از نظر اصطلاحي:
به آن رويدادها، يا به طور دقيقتر رشته رويدادهايي محدود ميشود که از ايجاد تغيير مقامات حکومت يا حتي رژيم فراتر است و به تغييرات اجتماعي ـ اقتصادي بنيادي در جامعه منجر ميشود (راش، 1390: ص223).
شهيد مطهري با بيان اين که «انقلاب، ماهيت مردمي دارد ميگويد:
انقلاب عبارت است از: طغيان و عصيان مردمي که محکوم يک نظام هستند و از آن نظام ناراضي و خشمگين اند عليه آن نظام حاکم، براي اين که وضع مطلوبي که آرمان آنهاست، به وجود بيايد (مطهري، 1372: ج24، ص196).
در بستر تاريخ، همواره انقلابهايي ايجاد شده که هر کدام به نوبه خود داراي ويژگيها و ايدئولوژيهايي بوده است. در عصر کنوني، جهان شاهد انقلابهاي زيادي بوده است، از جمله «انقلاب فرانسه (1789م)، انقلاب روسيه (۱۹۱۷م)، انقلاب چين (1949م)، انقلاب اسلامي ايران (1978م) و همچنين انقلابهاي زنجيرهاي در کشورهاي عربي که هر کدام به نحوي بر عرصه سياسي اجتماعي تاثيرگذار بوده است. متون ديني اديان مختلف، مخصوصا دين اسلام، از وقوع يک انقلاب جهاني در آيندۀ تاريخ خبر دادهاند که به «قيام و انقلاب جهاني حضرت مهدي4» معروف است و يکي از بزرگترين انقلابهاي بشري ميباشد و تحولاتي بنيادين در عرصههاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي در تمام دنيا ايجاد ميکند.
د) زمينهسازي
«زمينهسازي» به معناي مقدمه چيني، آماده ساختن، استعداد، اعداد زمينه و تهيه مقدمات براي منظوري است (دهخدا، 1373: ج3، ص12934). اما زمينهسازي موضوع اين نوشتار، به معناي وجود رابطه علي و معلولي بين جهانيشدن و انقلاب امام زمان4 نيست و بدان معنا نيست که چون جهانيشدن، برخي فرصتها را ايجاد کرده است؛ پس لاجرم انقلاب امام زمان4 بايد محقق شود؛ بلکه مراد از زمينهسازي، «هم سويي» برخي آثار جهانيشدن با انقلاب جهاني امام زمان4 ميباشد؛ به نحوي که بسترهاي مناسبي براي تحقق انقلاب جهاني امام عصر4 فراهم شده که اين بسترها قبلا وجود نداشتهاند.
تاثير جهاني شدن بر انقلاب جهاني مهدوي
همان طور که بيان شد، تحولات بزرگ اجتماعي، همواره نيازمند مقدماتي طبيعي هستند تا در سايه اين مقدمات، بتوانند در لايههاي گوناگون جوامع بشري، به خوبي تاثير گذار باشند. قيام و انقلاب امام زمان4 نيز نه تنها از اين قاعده مستثنا نيست، بلکه چون در مقياسي جهاني صورت ميگيرد، به طريق اولي نيازمند مقدمه چيني و زمينهسازي گستردهاي است. بر اين اساس بعضي از آثار جهانيشدن ـ که ميتواند براي قيام و انقلاب امام زمان4 بسترهايي مناسب فراهم کند ـ عبارت است از :
- رشد آگاهيهاي سياسي
جهانيشدن، باعث افزايش و رشد آگاهيها، در عرصههاي مختلف شده است كه يکي از مصاديق اين دانشها، رويكرد سياسي مسائل جامعه است. در واقع، به واسطه زيرساختهايي که جهانيشدن فراهم كرده، اطلاعات سياسي فراواني در دسترس عموم قرار گرفته و جهان به سمت سياسي شدن هر چه بيشتر، افزايش آگاهيهاي سياسي، کاهش رژيمهاي اقتدارگر، کوچکشدن دنيا و جامعه مدني جهاني به پش ميرود. علاوه بر افزايش اين اطلاعات، تسهيلات اطلاع رساني بر اين امر موثر است. در حقيقت از نظر فني، گسترش تکنولوژيهاي ارتباطي و اطلاعاتي، همانند رسانههاي صوتي و تصويري و زيرساختهايي چون اينترنت و ماهواره، نقش بسيار مهمي در رشد آگاهيهاي سياسي ايفا کردهاند. مانوئل کاستلز در اين مورد ميگويد:
رسانهها، منبع اساسي اطلاعات و عقايد سياسي مردم است (کاستلز، 1385: ج2: ص390). قدرت آگاهي بخشي سياسي رسانهها در جوامع، آنقدر پررنگ ميباشد که برخي از نظريه پردازان ارتباطات معتقدند، امروز جهان در دست کسي است که رسانهها را در اختيار دارد (بگديکيان، 1382: ص5).
به واسطه بعد فني و تکنولوژيک جهانيشدن، آگاهيهاي سياسي، گسترده شده و فهم جامعه جهاني نسبت به حاکميتها و نظامهاي سياسي موجود، بيش از پيش افزايش يافته و اهداف و برنامههاي آنان روشنتر شده است. انسان امروزي به اين نکته ظريف و در عين حال، تعيين كننده پي برده است که نظام مديريتي جهان، از جهات متعددي توانايي ادارۀ جهان را ندارد و نه تنها نميتواند بشر را به کمال و سعادت برساند؛ بلکه روز به روز جامعه جهاني را به سوي گمراهي، فقر، فساد و تباهي سوق ميدهد. امروزه افكار عمومي به مدد تکنولوژيهاي مدرن، فهميدهاند که اصلاح ساختار مديريتي جهان و تبديل تعدد مديريت به وحدت مديريت، يكي از عوامل نجاتبخش بشر از خطر نابودي و انحطاط است (پسنديده، 1381: ص42).
طبق روايات، يکي از زمينههاي سياسي شکلگيري انقلاب جهاني امام عصر4؛ آن است که در عرصه سياسي، تمام کساني که مدعي به سعادت رساندن بشرند، به قدرت برسند و جهانيان به مرور زمان دريابند که هيچ مکتب بشري، قادر نيست انسان را به ساحل نجات برساند. امام صادق7 ميفرمايند:
مَا يكُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّي لَا يبْقَي صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ قَدْ وُلُّوا عَلَي النَّاسِحَتَّي لَا يقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّينَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ يقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْل؛ امر قيام مهدي ما محقق نخواهد شد، مگر اينکه تمام اصناف مردم به حکومت برسند تا نتوانند بگويند اگر حکومت به دست ما داده ميشد، عدالت و حق را اجرا ميکرديم. بعد از رسيدن همه طبقات به حکومت، آنگاه مهدي ما ظاهر ميشود و حق و عدالت را اجرا ميکند (نعماني،1428: ص274).
از طرفي ديگر، رشد آگاهيهاي سياسي اين فرصت را فراهم مي كند تا جامعه جهاني از حاکميت بينظير امام زمان 4 و زيباييهايي که اين حاكميت در ابعاد مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، براي بشر به ارمغان ميآورد؛ آشنا سازد. اين آگاهي مقدس ميتواند زمينه احساس نياز و تشنگي به چنين حکومتي را در دل و جان مردم افزايش دهد. رهآورد اين دانشافزايي سياسي، آن است که افکار عمومي با مقايسه بين حاکميتهاي بشري و حکومت امام زمان4، ميتواند حاکميت سياسي مطلوب را بشناسد و در جهت تحقق آن گام بردارد.
امروزه به واسطه رشد آگاهيهاي سياسي که جهانيشدن ايجاد کرده است، افکار عمومي به اين نکته پيبرده است که مردم دنيا بايد در زير سايه مديريت سياسي واحدي به سر ببرند و اين امر زمينه پذيرش عمومي قيام و انقلاب امام زمان4 را آسان خواهد کرد.
همان طور که نقش مردم در دوران حکومت امام زمان 4 پر رنگ ميباشد، نقش آنان در زمينهسازي و تحقق قيام و انقلاب جهاني امام زمان 4 بسيار تعيين كننده است. تفکر مردم سالارانه زمينه ساز ظهور، بر اين اصل استوار است که ايجاد هرگونه تغيير و تحول در جوامع انساني، به دست خود انسانها و با اراده و خواست آنان محقق ميشود. قرآن كريم ميفرمايد:
Gاِن اللهَ لا يغَيرُ ما بِقَوْمٍ حَتي يغَيرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْF؛ در حقيقت، خدا حال قومي را تغيير نميدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند (رعد: 11).
رواياتي که وضعيت سياسي اجتماعي دوران پيشا ظهور را ترسيم کردهاند، نحوۀ تغيير دروني مردم دنيا و احساس نيازشان را به مصلحي جهاني نمايان ساختهاند؛ به نحوي که مقبوليتي عمومي، بسترساز انقلاب جهاني امام عصر4 ميشود. مردم آن دوران «به چنان عطش و شيفتگي ميرسند كه اضطرار حكومت جهاني موعود را با تمام وجود درك ميكنند و آن را تنها نظام تحقق بخش آرمانها و اهداف عالي انساني ميدانند و به آن عشق ميورزند (رامين، 1388: ص98). روايات زيادي گوياي اين عطش و شيفتگي ميباشد. پيامبر اکرم9 ميفرمايند:
إِنهُ لَا يخرج حَتي لَا يكُونُ غَائِبٌ اَحَب اِلي اَلناسِ مِنهُ مِما یَلقَونَ مِنَ الشَّر... ؛ مهدي موعود قيام نميكند تا زماني كه هيچ غايبي در نزد مردم محبوبتر از وي نباشد و اين به دليل شرارتها و نارواييهايي است كه مردم ديدهاند (مقدسي شافعي، 1428 : ص94). پيامبر اکرم9 نيز ميفرمايند:
تَأْوِي إِلَيْهِ أُمتُهُ كَمَا تَأْوِي النحْلُ إِلَي يَعْسُوبِهَا...؛ امت به حضرت مهدي پناه ميبرند، آنگونه كه زنبور به ملكه خويش پناه ميبرد (ابن طاووس،1416: ص147).
- رشد فوق قلمروگرايي
«قلمروگرايي يعني وضعيتي که در آن، جغرافياي اجتماعي، به يک قلمرو يا سرزمين کاملا مربوط است (شولت، 1382: ص50). در فرايند جهانيشدن، «قلمروگرايي» کمرنگ شده و دنيا در حال کوچک شدن است. در اين فرايند، حتي روابط بينالمللي به نوعي روابط قلمروي محسوب ميشود و آنچه دنياي جديد شاهد آن است، اين که روابط، از قلمرو خاص و حتي بينالمللي، به روابط جهاني تبديل شده و روابط مذكور قلمرويي در فراسوي جغرافيا پيدا کرده است؛ به نحوي که برخي دم از «مرگ جغرافيا» زدهاند (موراي، 1388: ص19).
خطوط مرزي که خطوطي اعتباري و قراردادي هستند، به واسطه جهانيشدن کارايي خود را از دست داده و اين خطوط، نسبت به زمانهاي گذشته نفوذپذيرتر شدهاند. کنيچي اومايي[4] ميگويد:
مرزهاي ملي در مقايسه با گذشته محدوديت کمتري ايجاد ميکنند. بخشي از آن مرهون فنآوري است؛ در حالي که بخش ديگر نتيجه موافقت نامههاي بينالمللي و دو جانبه، به ويژه در زمينه تجارت بوده است. دنيا به طور روزافزون به مکاني بدون مرز تبديل ميشود (اومايي، 1386: ص51).
مالکوم واترز نيز ميگويد:
امکان وجود جهان بدون مرز به قدري زياد شده است که يک فرهنگ سياسي مشترک در اين زمينه در جوامع مختلف وجود دارد (واترز، 1379: ص174).
رشد فوق قلمروگرايي آنقدر افزايش يافته که ديگر سخن گفتن از «دهکدۀ جهاني» مارشال مک لوهان [5]نيز به تاريخ پيوسته است، تا جايي كه برخي از نظريهپردازان، ايدۀ «کلبـ﹦ جهاني» را مطرح ميکنند. مانوئل کاستلز[6] ميگويد:
ما در دهکدۀ جهاني زندگي نميکنيم، بلکه در کلبههايي فراخور حال هر منطقه زندگي ميکنيم که در سطحي جهاني توليد و در محدوده محلي توزيع شدهاند (کاستلز، 1385: ج1: ص397).
آنتوني گيدنز در مورد رشد فوق قلمروگرايي و تاثيرش بر جامعه امروزي ميگويد:
دنيايي که ما در آن زندگي ميکنيم، ما را بسيار بيش از مردمان زمانهاي گذشته به ديگران، حتي به کساني که هزاران فرسنگ از ما دور هستند، وابسته ميکند. اين پيوند ميان امور محلي و امور جهاني در تاريخ بشر کاملا تازگي دارد و طي سي يا چهل سال گذشته شتاب زيادي گرفته که نتيجه پيشرفتهاي نمايان و چشمگير در فناوري ارتباطات و اطلاعات و حمل و نقل است (گيدنز، 1389: ص74).
براساس روايات اسلامي، با شروع انقلاب جهاني امام زمان 4 و تشکيل حکومت مهدوي، مرزها هويت خود را از دست ميدهند و پهنه زمين به کشوري پهناور تبديل ميشود. امام باقر 7 ميفرمايند:
... يَبْلُغُ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ وَ يُظْهِرُ اللهُ عَز وَ جَل بِهِ دَيْنَهُ عَلَي الدينِ كُلهِ... (صدوق، 1395: ج1، ص331). دولت او به شرق و غرب جهان ميرسد و خداوند به واسطه او دين خود را بر همه اديان غالب ميگرداند. در چنين جهاني که تبديل به يک کشور بدون مرز شده است، تمامي حاکمان ظالم، توسط امام زمان4 برکنار ميشوند: «لَيعْزِلَنَ عَنْكُمْ أُمَرَاءَ الْجَوْر» (مجلسي، 1403: ج51، ص120) و افرادي لايق و شايسته در راس امور سياسي قرار ميگيرند. «يفَرِّقُ ِالْمَهْدِي َ أَصْحَابُه فِي جميعِ ْالبُلْدَان... (کامل سليمان، 1376: ج2، ص650).
آنچه در مورد برداشته شدن مرزها در عصر ظهور وعده داده شده است، نكتهاي است که در عصر جهانيشدن بر آن تاکيد ميشود و عملا در بسياري از جاها مورد پذيرش قرار گرفته است؛ چرا که نظريه پردازان جهانيشدن تلاش ميکنند نظام سياسي اجتماعي را در عرصههاي مختلف به سمت و سوي وحدت و يکي شدن سوق دهند و وجود مرزها و ايجاد موانع ساختگي، تنها باعث عقيم ماندن آرمان رسيدن بشر به وحدت و افزايش رفاه همگاني است (جهانيان، 1384:ص 158).
جهاني شدن نويد حكومتي واحد ميدهد؛ چنين رويكردي:
ملتها را به اين نتيجه رسانده كه براي آيندهاي بهتر، بايد مرزها را به حداقل رساند و جهان را دهكدهاي كوچك دانست. اين رويداد، آمادگي مردم را براي پذيرش حاكميتي فراگير، بيشتر كرده است. البته استكبار جهاني تئوري دهكده جهاني را در جهت حفظ منافع خود و تك قطبي شدن جهان پيگيري ميكند؛ اما چه بسا اراده الاهي به دست دشمنان خدا نيز انجام گيرد (كارگر، 1388: ص25).
بنابراين، به واسطه رشد جهانيشدن، کمرنگ شدن مرزها و از ميان برداشتن آنها، مورد قبول افکار عمومي قرار گرفته و اين مسئله، همسو با انقلاب و خيزشي است که براي رسيدن به حکومتي واحد و يکپارچه شکل ميگيرد.
- پيدايش سازمانهاي جهاني
پيدايش «سازمانهاي جهاني»، يکي از بارزترين جنبههاي بعد سياسي جهانيشدن است. سازمانهايي مانند سازمان ملل متحد، صندوق بينالمللي پول و سازمان تجارت جهاني، از جمله مهمترين سازمانهاي جهاني هستند. اين سازمانها به اين دليل جهاني و فراملياند که نه در يک دولت، بلکه در عرصه بينالمللي اختيار فعاليت دارند (هيوود، 1392: ص206).
اين سازمانها يک شبکه تار عنکبوتي جهاني تشکيل ميدهند که از طريق آن، تعيين هدف و تصميمات مربوط به نحوۀ تخصيص منابع جريان مييابد (واترز، 1379: ص 165).
تاثير و تاثّر اين سازمانها و جهانيشدن، بسيار درهم تنيده است؛ به نحوي که اين سازمانها در جريان جهانيشدن نقش بسزايي دارند. به تعبير جوزف استيگليتز، کنترل جهانيشدن در دست سه سازمان بينالمللي است که اکثر برنامهريزيها براي جهانيشدن در دست اين سه موسسه و نهادهاي وابسته به آنها ميباشد. وي ميگويد:
سه موسسه بينالمللي، کنترل جهانيشدن را در دست دارند. اين سه سازمان، صندوق بينالمللي پول، بانک جهاني و سازمان تجارت جهاني ميباشند (استيگليتز، 1388: ص30).
با گذشت زمان زيادي از شکل گيري سازمانهاي جهاني، اين سازمانها هنوز نتوانستهاند مرهمي بر زخمهاي جامعه بشري بگذارند. به عنوان نمونه جوزف استيگليتز که مدتي رييس اقتصاد دانان بانك جهاني بوده است، در مورد صندوق بينالمللي پول ميگويد:
پس از نيم قرن که از فعاليتهاي اين سازمان ميگذرد، به روشني ميتوان دريافت که صندوق بينالمللي پول در رسيدن به اهداف خود شکست خورده و به اهداف بنيادين خود که همانا کمک به کشورهاي در حال سقوط اقتصادي بوده؛ نرسيده است (همان: ص35).
بنابراين، پيدايش سازمانهاي جهاني (که به واسطه فرايند جهانيشدن حاصل شدهاند) گوياي اين نكته است که اولا انسان امروزي از نظام مديريتي حاکم بر دنيا قطع اميد کرده است؛ چرا که:
واقعيت اين است كه جهان تاكنون گونههاي مختلفي از سيستمهاي مديريت را تجربه كرده است كه هيچكدام نتوانسته گمشدۀ بشر، يعني عدالت و سعادت را براي بشر به ارمغان آورد (پسنديده، 1381: ص42). تأسيس سازمان ملل متحد، شوراي امنيت، پليس بين الملل، دادگاه جهاني لاهه، بانك جهاني و ساير سازمانهاي بين المللي؛ نمونهاي است از اقداماتي كه انسانها در انتظار اجراي بنياديترين خواست فطري خود، يعني عدالت از سوي آنها هستند (قنبري، 1385: ص140).
ثانيا افکار عمومي مديريت واحد جهاني را ميپسندد که تمامي مردم دنيا بايد زير سايۀ مديريت سياسي واحدي به سر ببرند:
امروز كشورها پذيرفتهاند كه بايد قدرتي جهاني وجود داشته باشد تا مرجع رسيدگي به داد مظلومان عالم به حساب آيد و ملتها را بر گرد خويش آورد. تشكيل سازمان ملل و قطعنامه واحد... همه گواه بر اين است كه جهان به سوي پذيرش حكومت جهاني به پيش ميرود (صداقت، 1388: ص333).
بنابراين، جهانيشدن بستري را فراهم کرده که زمينهها و شرايط براي خيزش عمومي در جهت شکل گيري حکومتي عدالت محور و استقبال از آن، حاصل شود؛ چرا که شکل گيري يک قيام عمومي به منظور تحقق حکومتي عدالت محور و واحد، اگر در گذشته دور از ذهن بود؛ امروزه به دليل ناکارامدي سازمانهاي جهاني و احساس نياز افکار عمومي به مديريتي واحد و فراگير، میّسر شده و اين رويکرد منطقي، گمشدۀ انسان عصر حاضر ميباشد.
بيترديد سازمانها و نهادهاي مطرح بينالمللي که در تحقق جهانيشدن نقش اساسي دارند، با وجود فعاليتهاي مثبتي که در عرصه بينالمللي انجام دادهاند؛ نه تنها نتوانستهاند شعارها و وعدههايي را که به انسانهاي تشنه صلح و عدالت و امنيت دادهاند، عملي سازند، بلکه روز به روز، با شعارهايشان زاويه ميگيرند؛ اما:
گسترش سازمانهاي جهاني در چند دهه گذشته، ذهن انسانها را از عرصه ملي و محلي به عرصه فراگير جهاني سوق داده است (بهروزيلک، 1388: ص168) و اولين فرصتي كه جهانيشدن در اختيار ايدۀ مهدويت قرار داده، ايجاد آمادگي در جهانيان براي پذيرش حكومت واحد جهاني و عدالتمحور است (عرفاني، 1386: ص122).
به همين دليل است که مردم در عصر پيشا ظهور، چنان دچار اضطرار ميشوند که برايشان هيچ غايبي محبوبتر از منجي واقعي وجود ندارد؛ «اِنّهُ لايخرُجُ حتّي لايكوُنُ غائب احب اِلي الناسِ مِنهُ مِمّا يلقون مِن الشّر» (مقدسيشافعي، 1428: ص94) و هنگام شروع قيام، به خوبي از آن استقبال ميشود.
- احساس نياز به امنيت فراگير
امروزه ضرورت امنيت در حوزههاي مختلف بر كسي پوشيده نيست.
در مباحث روابط بينالملل، دولت در تامين امنيت داراي نقش اوليه و انحصاري است (کارولين، 1382:ص 25)؛ اما يکي از ويژگيهاي اصلي جهانيشدن آن است که از برون و از درون بر دولت فشار وارد ميآورد تا محيط امنيتي ايجاد شده توسط دولت را تغيير دهد (آقارضايي، 1391: ص133). به تعبير يان ارت شولت دولتها در مواجهه با جهانيشدن، ديگر نميتوانند به معناي سنتي خود مختار باشند (شولت، 1382: ص168).
بنابراين، دولتها در تامين امنيت خود ديگر نميتوانند تصميمگير نهايي باشند و در بسياري از مواقع، در جهت تامين امنيت ملي خود، امنيت ديگران را به خطر مياندازند. رابرت جرويس[7] در اين زمينه ميگويد:
تلاشهاي يک دولت براي دستيابي به امنيت، در ديگر دولتها احساس ناامني به وجود ميآورد (جرويس، 1389: ص98).
از نظر اقتصادي:
بيثباتي در بازارهاي مالیِ جهاني به طور همسان، موجب افزايش عدم امنيت در ميان قشرهاي ثروتمند و فقير دنيا شده است. زنجيرههاي طولاني نوسانات ارزي، سقوط بازارهاي سهام و اوراق قرضه، سرمايهگذاران را در اضطراب دائمي نگه داشته است (شولت، 1382: ص268). از نظر اجتماعي نيز: دگرگوني اجتماعي و روانشناختي و جابهجايي از مليتگرايي تکبُعدي به کثرتگرايي گرديده و به ظهور هويتهاي چندرگه ميانجامد (همان: ص233). از نظر فرهنگي نيز: جهانيشدن، کشورهاي جهان سوم را با بحران هويت و حاکميت روبهرو ساخته است (مالک، 1382: ص37).
علاوه بر اينها، به واسطه پيشرفت تکنولوژي در صنعت اسلحهسازي، روز به روز شاهد توليد نسل جديدي از سلاحهاي مرگبار هستيم که قدرت تخريب و ويرانگري بسيار بالايي دارند و آشکارا، امنيت جوامع بشري را تحديد و تهديد ميکنند.
جيمزکرث[8] در مورد جهانيشدن و تهديدهاي امنيتي آن ميگويد:
همه انقلابها، سنتها و رسوم مردمان را در هم ميشکنند، و از اين رو، در واقع احساس ايمني، امنيت و حتي هويت آنان را در معرض تهديد قرار ميدهند. انقلاب عالمگيري که جهانيشدن نام گرفته است نيز به سهم خود، امنيت هر يک از مردمان روي زمين را به درجاتي تهديد ميکند (کرث، 1380: ص342).
با توجه به مطالب مذكور، روشن ميشود که يکي از مشکلاتي که جامعه جهاني در عصر پيشاظهور با آن دست و پنجه نرم ميکند، «عدم امنيت» است. در چنين وضعيتي، احساس نياز به امنيت فراگير و جهاني ميشود؛ چرا که ريشه بسياري از قيامهاي تاريخي عدم امنيت در عرصههاي مختلف بوده است.
رواياتي که حوادث آخرالزمان را ترسيم کردهاند، نبود امنيت را به خوبي ترسيم نمودهاند. پيامبر اکرم 4 ميفرمايند:
... إذَا صَارَتِ الدُّنْيَا هَرْجاً وَ مَرْجاً وَ تَظَاهَرَتِ الْفِتَنُ وَ تَقَطَّعَتِ السُّبُلُ وَ أَغَارَ بَعْضُهُمْ عَلَي بَعْضٍ... فَيَبْعَثُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ ذَلِكِ مَهْدِيَّنَا؛ آنگاه که دنيا از هرج و مرج پر شد و انواع فتنهها جهان را فرا گرفت و عدم امنيت راه زندگي را بر مردم مسدود كرد، مردم اموال يکديگر را به غارت بردند؛ ... در اين موقع، خداوند مهدي اين امت را مأمور به قيام ميفرمايد (خزاز رازي، 1360: ص63).
شيوع ناامني در عصر پيشا ظهور، نشان دهندۀ ناکارآمدي نظامهاي سياسي است که با سوار شدن بر موج جهانيشدن، نه تنها قادر به تأمين امنيت و عدالت براي جامعه جهاني نيستند، بلکه روز به روز آتش ناامني را برافروختهتر ميکنند و اين روند باعث ميشود تا انساني که تشنه امنيت است، به اين نتيجه برسد که نظامهاي سياسي موجود، توان برآورده کردن اين نياز ضروري را ندارند و از دولتها و سردمداران سياسي خويش قطع اميد کنند و به منجي واقعي چشم اميد داشته باشند و در جهت ظهور او كوشش و تلاش كنند زيرا طبع انسان چنين است که براي رسيدن به وضعيت مطلوب تلاش و کوشش ميکند و اگر انسانها امروزه به شعارهاي پوشالي نظامهاي بينالمللي دلخوش کردهاند، به دليل احساس کاذبي است مبني بر اين كه ميپندارند نظامهاي بشري ميتوانند امنيت را برايشان فراهم کنند:
مردم جهان بايد بفهمند آنچه در قرن 18 و 19 ميلادي دربارۀ آيندۀ درخشان تمدن بشري در پرتو پيشرفتهاي ماشيني به آنها نويد داده ميشد، در واقع درِ باغ سبزي بيش نبود؛ و يا همچون سرابي بوده در يك بيابان سوزان در برابر ديدگان مسافران تشنهكام. نه تنها صلح و رفاه و امنيت مردم جهان تأمين نشد، بلكه دامنه مناقشات و ناامنيهاي مادي و معنوي گسترش يافت.... پي بردن به عمق وضع خطرناك كنوني، نخست حالت تفكّر، سپس ترديد و سرانجام يأس از وضع موجود جهان و آمادگي براي يك انقلاب همه جانبه بر اساس ارزشهاي جديد را به وجود ميآورد (مكارمشيرازي، 1386: ص81).
- بسترسازي در جهت گسترش ظلم و ستم
يکي از مسائلي که جزء مسلمات عصر پيشا ظهور ميباشد، اين است که در آن دوران، ظلم و ستم زمين را فرا ميگيرد. روايات بسياري که از پيامبر خدا 9 و ائمه معصومين: بيان شده چنين تصريح کردهاند:
...يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً...؛ زمين پر از قسط و عدل ميشود، همان طور که پر از ظلم و جور شده است (نعماني، 1428: ص81) و نيز: «... فَيمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»؛ زمين پر از قسط و عدل ميشود، بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده است (ابن طاووس، 1400: ص177).
يکي از عواملي که باعث شده است، فراگير شدن زمين از ظلم و ستم که در روايات با عبارات «بَعْدَ مَا مُلِئَتْ» و «کَمَا مُلِئَتْ» به آن تصريح شده، محقق شود؛ راهكارهاي سياسي غلطي است که برخي نظريه پردازان براي بالندگي جامعه بشري مطرح كرده اند؛ به نحوي باعث شده روابط سياسي اجتماعي سمت و سويي غير الاهي پيدا کند و بشر روز به روز بيشتر در منجلاب فساد و تباهي فرو رود.
صرف نظر از آثار مثبت جهانيشدن، بنا به تصريح بسياري از نظريه پردازان، جهاني شدن:
داراي آثار منفي بسياري است که مخالفتهاي زيادي را در سراسر گيتي، در ميان دولتمردان، اقتصاددانان و دانشمندان علوم اجتماعي برانگيخته است (مالک، 1382: ص182).
انديشمندان در قالب کتاب، مقاله و سخنراني و... آثار منفي جهانيشدن را به جامعه جهاني گوشزد کردهاند؛ به طوري كه:
بخش قابل توجهي از ادبيات موجود دربارۀ جهانيشدن، به نوشتههايي اختصاص دارد که به رغم مشاهدۀ شاخصها و عوارض جهانيشدن در عرصه جوامع بشري، نگاه منتقدانه به آنها داشته و سعي در نشاندادن عوارض منفي و عواقب شوم اين پديده دارند (نادمي، 1388: ص146).
اين آثار منفي، جامعه جهاني را دچار چالشهايي کرده است که روز به روز بر دامنۀ آنها افزوده ميشود و زمينههاي ظلم و ستم و فساد و دوري بشر را از کمال و سعادت فراهم کرده است. بيترديد اين آثار، مصداقي بارز براي جمله «كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً...» ميباشند.
نقش جهانيشدن در آکنده شدن جهان از ظلم و جور بسيار پررنگ ميباشد و به واسطه آثار منفي بسيار زيادي که توسط جهانيشدن ايجاد ميشود، ظلم و ستم به اشكال گوناگون جهاني و بينالمللي شده است.
به عنوان نمونه، امروزه به مدد پيشرفتهاي فني، علاوه بر افزايش جنگ و خونريزي، جنگها شکلي ديگر به خود گرفتهاند؛ به گونهاي كه استفاده از جنگافزارهاي مدرن، جنگافزارهاي هستهاي، سلاحهاي بيولوژيکي و شيميايي و ميکروبي، بمب افکنهاي پيشرفته، ناوهاي جنگي، زيردرياييهاي هستهاي، سلاحهاي خودکار ليزري، پهبادهاي رادارگريز، رباطهاي جنگنده و... روز به روز افزايش يافته است. ترويج فرهنگ خشونتطلبي و ظهور پديدۀ شوم جنگهاي مدرن، آثار بسيار مخرب و چالشهاي بيشماري را دربر دارد و باعث قرباني شدن مردم عادي، به ويژه زنـان و کـودکـان ميشود. امروزه آمارهاي بالايي از کشته شدن غيرنظاميان بيگناه وجود دارد که از نظر انساني هيچ توجيه عقلايي ندارد.مسلما اين روند، به وجود آمدن ظلمي آشکار در حق جامعه بشري را موجب شده است.
نيز امروزه به واسطه تصميمهاي نابهجاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي که سياستمداران اتخاذ ميكنند و با اجراي آن در عرصه بين الملل، به كمك سازمانهاي عريض و طويل بين الملل، عرصههاي متعددي از جامعه بشري با ظلم و ستم عجين شده است.
اما اين ظلم و ستمها، نارضايتيهايي وسيع و بالتبع خيزشهايي اصلاح گرايانه در سراسر گيتي را باعث ميشوند و به واسطه ناهنجاريهايي که ايجاد ميشود، انقلاب جهاني امام عصر4 آغاز و بستري مناسب براي انقلاب امام عصر4 فراهم ميشود؛ چرا که اين انقلاب جهاني، زماني کليد زده ميشود که مردم از اين نابسامانيها و ظلم و ستمها خسته شوند و دنبال راه چارهاي باشند. آيت الله مکارم شيرازي در اين زمينه ميگويند:
نخستين نشانهاي که با مشاهدۀ آن ميتوان نزديک شدن هر انقلابي ـ از جمله اين انقلاب بزرگ را ـ پيش بيني کرد، گسترش ظلم و جور و فساد و تجاوز به حقوق ديگران و انواع مفاسد اجتماعي و انحرافات اخلاقي است که خود عامل توسعه فساد در جامعه است. طبيعي است فشار که از حد گذشت، انفجار رخ ميدهد (مكارمشيرازي، 1386: ص160).
اين انفجارهاي اجتماعي به نحوي زمينهساز انقلاب جهاني امام عصر4 ميباشند.
از منظر ايشان:
به هر حال ظهور اين نشانهها به تنهايي شرط تحقق يافتن آن انقلاب بزرگ نيست، بلکه مقدمهاي است براي بيدار ساختن انديشهها، شلاقهايي است براي بيداري ارواح خفته و خواب آلود و زمينهاي است براي فراهم شدن آمادگيهاي اجتماعي و رواني. جهانيان خواه ناخواه مجبور به تجزيه و تحليل ريشههاي اين ناهنجاريها و همچنين نتايج و عواقب آنها خواهند شد و اين خود، آگاهي عمومي را پايهگذاري ميکند و در پرتو آن يقين ميکنند که ادامه وضع کنوني امکان پذير نيست، بلکه انقلابي بايد کرد؛ انقلابي در تمامي زمينهها، براي بنيانگذاري يک نظام عادلانه الاهي و مردمي (همان: ص170).
- تضعيف نهادهاي ملي
فرايند جهانيشدن به طور طبيعي، خودمختاري و استقلال عمل دولتها را کاهش ميدهد و اقتدار آنها را تضعيف ميکند. تضعيف نهادهاي ملي و کاهش حاکميت دولتها، نتيجه عوامل متعددي است كه يکي از اين عوامل، «فنآوريهاي ارتباطاتي»، همانند ماهوارهها، اينترنت و فکس است که بر عملکرد نهادهاي ملي تاثيرميگذارند.
«قوانين بينالمللي» يکي ديگر از اين عوامل است. به تعبير وارويک اي موراي:[9]
يکي از عواملي که در شکلگيري تئوري اضمحلال قدرت دولتها تاثير داشته است، ظهور قوانين جهاني است که در سطحي بالاتر از دولت وضع ميگردند (موراي، 1388: ص232).
اين قوانين با فشار بر دولتها به جهت يکسانسازي برنامههاي معين و مشخص، حاکميت دولتها را به شدت تضعيف کرده است.
بنابراين، در عصر جهانيشدن، حاکميت ملي دولتها بسيار کمرنگ شده است و اصولا دولتها نميتوانند با شهروندان خود هر طور که صلاح ميدانند، رفتار کنند (هلد، 1382: ص23)؛ بلکه روند روبه رشد جهانيشدن باعث شده که قدرتهاي سياسي دچار تزلزل شوند و رهبران کشورها در برقراري ثبات سياسي موفق نباشند و زمينههاي اختلافات بالا بگيرد. مسلمانان با غير مسلمانان اختلاف پيدا ميکنند و حتي اختلاف، ميان خود مسلمانان نيز بروز مييابد. امام باقر7 ميفرمايند:
... وَ اخْتَلَفَ أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ أَهْلُ الْمَغْرِبِ نَعَمْ وَ أَهْلُ الْقِبْلَةِ وَ يلْقَي النَّاسَ جُهْدٌ شَدِيدٌ مِمَّا يَمُرُّ بِهِمْ مِنَ الْخَوْفِ...؛ در ميان ساکنان شرق و غرب عالم و حتي در بين اهل قبله اختلاف پديدار ميگردد. مردم به واسطۀ خوفي که دارند، به سختي شديدي دچار ميشوند (نعماني، 1397: ص226).
اختلافات در عرصههاي سياسي نيز شديد ميشود، به نحوي که مردم از حاکمان جوامع بشري به ستوه ميآيند و دست به قيامهايي ميزنند که اين قيامها باعث تزلزل حکومت حاکمان جور ميشود و زماني که حکومت حاکمان ظالم دچار تزلزل و بيثباتي شد، بسترهاي ظهور آخرين حجت الاهي، بيش از پيش فراهم ميشود:
پيش از ظهور امام زمان4 ، حکومتهاي ستمگر به ضعف ميگرايند و اين زمينهاي ميشود تا حکومت جهاني حضرت مهدي 4 را بپذيرند (طبسي، 1386: ص29).
امام سجاد7 دربارۀ اين آيه شريفه Gحَتَّي إِذا رَأَوْا ما يوعَدُونَ فَسَيعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُ عَدَداF[10]؛ تا آنگاه که ببينند آنچه وعده داده شده است و به زودي خواهند دانست چه کسي ياوران کمتري دارد و ناتوانتر است فرمودهاند:
ما يوعدون في هذه الاية القائم المهدي و اصحابه و انصاره واعداؤه تکون اضعف ناصرا و اقل عددا اذا ظهر القائم؛ وعدهاي که در اين آيه داده شده است، به حضرت قائم و اصحاب و ياران و دشمنان مربوط است؛ آنگاه که امام زمان7 قيام کند دشمنانش ناتوانترين دشمنان خواهند بود و کمترين نيروها را خواهند داشت (كليني، 1407: ج2، ص417).
بنابراين:
در گوشه گوشه جهان، قبل از ظهور عدل کامل، قيامهايي رخ ميدهد که همگي چه به حق و در جهت حق و چه باطل و در جهت باطل، به نوعي پيشنياز آماده شدن عالم براي در آغوش کشيدن منجي موعود است. به عبارت ديگر، اين قيامها صورت ميگيرند تا بستر مناسب براي حوادث ظهور فراهم گردد (موسسۀ فرهنگي موعود، 1387: ص16).
نتيجه گيري
طبق آموزههاي دين اسلام، سرانجام امام زمان4 با قيام و انقلابي به وسعت کل جهان، زمين را پر از عدل و داد ميکند. در شکلگيري اين انقلاب جهاني، امدادهايي غيبي مشاهده ميشود؛ ولي اساس و بنمايه آن بر معجزه نيست؛ بلکه بايد زمينههاي تحقق آن به صورت طبيعي شکل بگيرد. يکي از موضوعاتي که در بسترسازي انقلاب امام عصر4 نقش دارد، «روند جهانيشدن» ميباشد که در اين نوشتار، بعد سياسي آن مورد ارزيابي قرار گرفته است. جهانيشدن توانسته است با «افزايش آگاهيهاي سياسي»، «رشد فوق قلمروگرايي»، «پيدايش سازمانهاي جهاني»، «احساس نياز به امنيت فراگير»، «بسترسازي در جهت گسترش ظلم وستم» و «تضعيف نهادهاي ملي»؛ بيش از پيش زمينهها و بسترهاي مناسبي براي شکلگيري انقلاب و خيزشي عمومي فراهم كند. امروزه افکار عمومي به اين باور رسيده است که براي رسيدن به آرامش واقعي، نظامهاي سياسي بشري نميتوانند براي آنها کاري کنند و اين آگاهي مقدس، بسترساز مقدسترين انقلاب جهاني ميباشد. البته ادعاي نگارنده اين نيست که به دليل مهيا شدن اين بستر، ظهور به زودي محقق ميشود؛ چرا که ما نميدانيم جهانيشدن تا چه اندازهاي بايد گسترش يابد و با آثار مثبت و منفي خود، تا چه ميزان عرصههاي زندگي بشري را متحول نمايد؛ مضافاً اين كه در تحقق ظهور عوامل و فاكتورهاي متعددي دخيل هستند كه روند و تبيين بسياري از آن زوايا در معادلات معمول نميگنجد.
منابع
قرآن کريم.
آقارضايي طرخوراني، ناديا (تابستان1391). جهانيشدن و رشد اسلامگرايي در جهانسوم، فصلنامه رهيافت انقلاب اسلامي، شمارۀ 19.
ابن طاووس، علي بن موسي (1416ق). التشريف بالمنن في التعريف بالفتن، قم، موسسه فرهنگي صاحب الامر.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ (1400ق). الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، قم، مطبعة الخيام.
استيگليتز، جوزف اي (پاييز و زمستان 1388). جهانيشدن و توسعه، مترجم: حسين عليپور، فصلنامه برنامه و بودجه، شماره 109.
اومايي، کنيچي ( 1386). صحنه نمايش بعدي جهاني چالشها و فرصتها در دنياي بدون مرز، مترجم: مسعود کرباسيان، تهران، انتشارات علمي فرهنگي.
بن. اچ بگديکيان (1382). انحصار رسانهها، ترجمه: داود حيدري، تهران، مرکز مطالعات و تحقيقات رسانهها.
بهروزي لك، غلامرضا ( 1388). سياست و مهدويت، قم، موسسه آينده روشن.
پسنديده، عباس (1381). اصلاحات مهدوي تنها راه نجات، قم، سازمان تبليغات اسلامي.
تارو، لستر (1383). برندگان و بازندگان جهانيشدن، ترجمه: مسعود کرباسيان، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي.
جهانيان، ناصر (پاييز و زمستان1384). جهانيشدن اقتصاد و نياز به دکترين مهدويت، فصلنامه انتظار موعود، شماره17.
حميري، عبد الله بن جعفر (1413ق). قرب الإسناد، قم، مؤسسة آل البيت:.
خزاز رازي، علي بن محمد (1360). كفاية الأثر في النص عليالأئمة الإثني عشر، قم، بيدار.
دهخدا، علي اکبر ( 1373). لغت نامه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
رابرت جرويس ( 1389). مارپيچ صعودي ناامني بينالمللي ديدگاههايي در باره سياست جهان، ترجمه: عليرضا، طيب، تهران، انتشارات علمي فرهنگي.
راش، مايکل (1390). جامعه وسياست، ترجمه: منوچهر صبوري، تهران، انتشارات سمت.
رامين، فرح (1388). مردمسالاري مهدوي، مجموعه آثار چهارمين همايش بينالمللي دكترين مهدويت، قم، جامعة المصطفي العالمية.
روزنا، جيمز (زمستان1387). پيچيدگيها و تناقضهاي جهانيشدن، ترجمه: احمد صادقي، فصلنامه سياست خارجي، شماره52.
سليمان، کامل ( 1376). يوم الخلاص، ترجمه: علي اکبر مهدي پور، تهران، آفاق.
شولت، يان آرت (1382). نگاهي موشکافانه به پديدۀ جهانيشدن، ترجمه: مسعود کرباسيان، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي.
شيرودي، مرتضي (1386). جهانيسازي در عرصۀ فرهنگ و سياست، پژوهشکدۀ تحقيقات اسلامي، زمزم هدايت، قم.
صداقت، محمد عارف ( 1388). مهدويت و جهاني شدن، مجموعه آثار چهارمين همايش بينالمللي دكترين مهدويت، قم، موسسه آينده روشن.
صدر، سيد محمد باقر (1379). بحوث حول المهدي ( رهبري بر فراز قرون)، ترجمه مصطفي شفيعي، تهران، نشر موعود.
صدوق، محمدبن علي (1395ق). کمال الدين و تمام النعمه، تهران، نشر الاسلاميه.
طبسي، نجم الدين (1386). نشانههايي از دولت موعود، قم، بوستان كتاب.
عرفاني، محمد قاسم (1386). جهاني شدن و دكترين مهدويت، مجموعه آثار سومين همايش بينالمللي دكترين مهدويت، قم، موسسه آينده روشن.
قنبري، آيت ( 1385). آينده جهان در نگاه اديان، تهران، اداره آموزشهاي عقيدتي سياسي.
کارگر، رحيم (تابستان1388). «زمينه شناسي سياسي انقلاب جهاني مهدوي»، فصلنامه انتظار موعود، شماره29.
کارولين، توماس (1382). حکومت جهاني، توسعه و امنيت انساني، مترجم: مرتضي بحراني، تهران، پژوهشکدۀ مطالعات راهبردي.
کاستلز، مانوئل (1385). عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ، ترجمه: احمد عليقليان، احمد و افشين خاکباز، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
کرث، جيمز (زمستان1379و بهار1380). مذهب و جهانيشدن، ترجمه: حميد بشيريه، فصلنامه نقد و نظر، شماره25و 26.
کليني، محمد بن يعقوب بن اسحاق (1407ق). الکافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
کومسا، ازفاو (آذر و دي1378). جهانيشدن و منطقه گرايي و تاثير آن بر کشورهاي در حال توسعه، ترجمه: اسماعيل، مرداني گيوي، مجله اطلاعات سياسي اقتصادي، ش 147و148.
كارگر، رحيم (1388). مهدويت (دوران ظهور)، قم، دفتر نشر معارف.
گروه پژوهشي موسسۀ فرهنگي موعود (1378). ظهور و قيام حضرت مهدي4 و زمينه سازان، تهران، انتشارات موعود عصر.
گيدنز، انتوني (1389). جامعه شناسي، ترجمه: حسن چاوشيان، تهران، نشر ني.
مالک، محمدرضا (پاييز و زمستان1381). جهانيشدن اقتصاد، طرحي براي کنترل اقتصاد جهاني، فصلنامه کتاب نقد، شماره 24و 25.
مجلسي، محمد باقر (1403ق). بحار الأنوار، بيروت، دار احياء التراث العربي.
مطهري، مرتضي (1372). مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا.
مقدسي شافعي سلمي، يوسف بن يحيي (1428ق). عقد الدرر في أخبار المنتظر4، قم، انتشارات جمکران.
مكارم شيرازي، ناصر (1386). حكومت جهاني مهدي، قم، نسل جوان.
موراي، وارويک اي (1388). جغرافياي جهانيشدن، ترجمه جعفر جوان، تهران، نشر چاپار.
نادمي، داوود (آذر و دي1388). ديدگاههاي موافقان و مخالفان جهانيشدن، مجله اطلاعات سياسي- اقتصادي، شماره267-268.
نعماني، محمد ابن ابراهيم (1397ق). الغيبه، تهران، مکتبه الصدوق.
واترز، مالکوم (1379). جهانيشدن، ترجمه: اسماعيل مرداني گيوي وسياوش مريدي، تهران، سازمان مديريتصنعتي.
هانس، پيترمارتين (1۳۸۱). دام جهانيشدن، مترجم: حميد رضا شه ميرزادي، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر.
هلد، ديويد و مک گرو، آنتوني (1382). جهانيشدن و مخالفان آن، ترجمه: مسعود کرباسيان، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي.
هيوود، اندرو (1392). سياست، ترجمه: عبدالرحمان عالم، تهران، نشر ني.
سايت مقام معظم رهبري khamenei.ir
[1]. James Rosenau
[2]. Anthony Giddens
[3]. Jan Aart scholte
[4]. Ohmae Kenichi
[5]. Marshal McLuhan
[6]. Manuel Castells
[7]. Robert Jervis
[8]. James Kurth
[9]. Warwic E. Murry
[10]. جن: 34.
نویسندگان:
رحيم کارگر ـ اميد درويشي