آينده‌پژوهي در پرتو انتظار پويا با تأکيد بر کارکرد وحدت امت اسلامي

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 20 - 40 دقیقه)

چکيده

امروزه، «آينده پژوهي»، به عنوان دانش شناخت و شکل دهي به آينده، جايگاه مهمي در دنيا پيدا کرده و به عرصه‌هاي مختلف زندگي انسان‌ها وارد شده است. آينده مطلوب، بر اساس آموزه‌هاي اکثر اديان و مذاهب، در ظهور منجي قابل تحقق است و در اسلام، آموزه مهدويت به عنوان مهم‌ترين بعد آينده‌پژوهي قلمداد مي‌شود. مقاله حاضر، با روش تحليلي ـ توصيفي و با هدف تعميق و تثبيت جايگاه آينده پژوهي ديني بر اساس آموزه مهدويت و بررسي نقش مهدويت در آينده پژوهي و شكل‌دهي به آينده مطلوب؛ نقش آينده‌پژوهي و کارکردهاي فرهنگي اجتماعي آن، بويژه کارکرد وحدت امت اسلامي را، به عنوان يکي از مهم‌ترين کارکردهاي اين عرصه، در جهت زمينه­سازي تحقق شرايط ظهور، پي‌جويي كرده و آينده جهان را بر اساس تبييني كه از آموزه مهدويت متبادر مي‌شود، مورد كاوش قرار مي‌دهد. بررسي‌هاي انجام شده حاکي از اين است که وحدت اسلامي زماني شکل مي‌گيرد که افرادي با اهداف و آرمان‌هاي مشترك، رويكرد واحدي اتخاذ كنند. دستيابي به جامعه برتر و موعود اديان و رسيدن به سعادت و كمال، آرمان تمام انسان‌هاي موحّد است و اين، زماني محقق مي‌شود كه همه يكتاپرستانِ عدالت خواه، در صف واحدي قرار گرفته و با پيوستن به حکومت جهاني مهدوي، تحت رهبري موعود قرار گيرند. در نتيجه مي‌توان گفت اين آرمان مشترك، در سايه وحدت اسلامي به دست مي‌آيد.

 

مقدمه

«جامعه آرماني»، موضوعي است كه در طول تاريخ بشر، همواره ذهن انديشمندان و متفكران اجتماعي را به خود مشغول داشته است و موجب پديد آمدن طرح‌هاي متعددي گرديده كه در خلال آن‌ها، جامعه‌اي مطلوب ترسيم شده است. در ميان اين طرح‌هاي آرمان‌شهري، دين مبين اسلام، فرجام تاريخ و جامعه بشري را بسيار روشن و اميدآفرين ترسيم كرده و علاوه بر نويد آينده‌اي روشن در پايان تاريخ، همواره پيروان خود را به رعايت برخي امور در تحقق جامعه‌اي مطلوب در هر عصر و زماني دعوت كرده است.

ظهور حضرت مهدي موعود4 و شكل‌گيري جامعه آرماني اسلام، آخرين حلقه مبارزات اهل حق و باطل است و اسلام از پيروان خود مي‌خواهد كه در جهت آن جامعه آرماني به تلاش و كوشش بپردازند و انتظاري پويا را پيشه خود سازند. اما اين مسئله جاي طرح دارد كه آينده پژوهي چگونه مي‌تواند آموزه مهدويت را تبيين كرده و برنامه‌ها و سياست‌هاي خود را در جهت آن تعيين كند؟

آنچه مشخص است، اين‌كه هنوز آن‌گونه كه شايسته است، «مهدويت»، نقطه كانون و محوري برنامه و فعاليت‌ها قرار نگرفته و راهبردهاي مشخصي در مورد آن اتخاذ نشده است. علّت آن نيز فقدان انديشه جامع در سياستگذاري‌ها، بر اساس آينده‌پژوهي است؛ يعني نه تنها از آينده‌پژوهي نسبت به مهدويت شناخت درستي وجود ندارد؛ بلكه راهبردها و استراتژي‌هاي خاص هم در بين نيست. از اين رو بايد با تغيير سياست‌ها و خط مشي‌هاي مبتني بر آينده‌پژوهي در اين زمينه، موجب تغيير و دگرگوني اساسي در نوع نگاه‌ها نسبت به مهدويت خواهد شد و جايگاه محوري و بنيادي آن، نه تنها در سياست‌ها و برنامه‌هاي كلان مشخص گردد؛ بلكه در جهت تبيين، ترويج و تبليغ آن نيز راهبردهاي مشخصي ارائه شود. اين امر، به اين نكته نيازمند است كه نوع نگاه و رويكردها نسبت به مهدويت و بهره‌مندي از آينده‌پژوهي تغيير يابد و در مسير صحيح آن قرار گيرد، تا در اين زمينه بتوان نظريه‌پردازي كرد.

آينده‌پژوهي سه وظيفه عمده‌ براي خود در نظر گرفته‌ است: «رويارويي آگاهانه با روندهاي آتي، به منظور كاهش خسارت‌هاي ناشي از غافل‌گيري پديده ها»؛ «تصحيح روندهاي موجود با نگاه به آينده» و «تلاش براي شكل‌گيري آينده مطلوب». در اين جهت با توجه به اين‌که اسلام ديني اجتماعي بوده و هدف آن، نه تنها پرورش افراد ديندار، بلكه ساختن جامعه‌اي مطلوب و نمونه است؛ يکي از اهداف آينده‌پژوهي ديني «وفاق اجتماعي، صلح، آرامش و عدالت اجتماعي» است؛ اجتماعي که روابط آن بر اساس اهداف و احكام دين سامان گيرد. در اين جامعه‌ ارزش‌مدار، معتدل و جهاني، سعادت فرد با سعادت جامعه پيوند خورده و ميان مسئوليت‌هاي اجتماعي و ايمان اسلامي، ارتباطي قوي و جدايي ناپذير به وجود مي‌آيد.

ضرورت تحقيق: در علم آينده پژوهي، آموزه مهدويت، کارکردهاي فردي و اجتماعي دارد. در پژوهش حاضر، کارکرد اجتماعي و به طور خاص مسئله وحدت اسلامي مورد نظر است. وحدت اسلامي، به مثابه اصلي قاطع و ضروري در همه زمان‌ها محسوب مي‌شود و از مفاهيمي است كه مورد توجه و تاكيد خاص اسلام قرار گرفته و قوام و دوام جامعه، بدان وابسته است. در آرمان شهر مهدوي نيز اين موضوع، تأمين كننده منافع و مصالح اعضاي آن و موجب استقرار امنيت و توسعه عدالت فردي و اجتماعي است.

اهداف تحقيق: اهداف اصلي تحقيق درسه عرصه قابل تبيين است: «تعميق و تثبيت جايگاه آينده پژوهي ديني بر اساس آموزه مهدويت»، «بررسي و تبيين نقش مهدويت در آينده پژوهي و شكل‌دهي به آينده مطلوب» و «تبيين آموزه مهدويت در سطح فراگير و جهاني با بررسي کارکرد وحدت اسلامي».

از منظر نگارنده با تكيه بر علم آينده‌پژوهي و به‌ کارگيري کاربردهاي آن، مي‌توان آموزه مهدويت را تبيين كرد؛ اما مهم آن است كه جامعه اسلامي نيز با وحدت خود، بكوشد حركتي تكاملي و رو به رشد داشته باشد.

1. مفهوم شناسي

الف) آينده‌پژوهي

«آينده‌پژوهي»، در پي شناسايي آينده‌اي ممكن و مطلوب و كاربست آن در زمان حال؛ يكي از روش‌هاي مدرن مطالعه آينده است که از شاخه‌هاي فناوري‌هاي نرم محسوب مي‌شود و هدف آن، توليد روش‌مند دانش راهنما و استفاده بيش‌تر از ملاحظات آينده محور در فرآيند تصميم‌گيري است (پروميچيچ، 1387: 11). رسالت آينده‌پژوهي، شناخت‌ دقيق‌ همه‌ اجزاي‌ نظام‌، کارکرد آن‌ها و چگونگي‌ ميان‌کنش‌ آن‌ها با عوامل‌ بيرون‌ از نظام مي‌باشد‌.

آينده پژوهي به انسان کمک مي‌کند که از درون «تغييرات امروز»، «واقعيت فردا» را استخراج کرده و تصميم‌گيري مربوط به آينده را در زمان حال صورت دهد. دانش و بينشي كه آينده‌پژوهي در اختيار انسان مي‌گذارد، او را در كسب موقعيت برتر در عرصه‌ رقابتي ياري رسانده و در نتيجه فهم و درك نيروها و عوامل مؤثر بر زمينه فعاليت‌هاي شخصي و سازماني؛ او را درباره تغييرات احتمالي آينده هوشيار‌تر‌ مي‌كند و به همگان اجازه مي‌دهد آينده‌هاي محتمل و آينده‌هاي بايسته و مسير رسيدن به آينده مطلوب را بدانند. آينده پژوهي معنوي نيز بر تأثير ويژه ارزش­هاي اخلاقي و هنجارهاي انساني بر شکل گيري آينده مثبت و متعالي تأکيد مي­ورزد و همگان را بر پايبندي به دين و معنويت دعوت مي­کند تا نتايج درخشان آن را در زندگي خود شاهد باشند (منصوري، 1377: 73).

کاربرد آينده پژوهي اين است که مردم را نسبت به رويدادها، فرصت‌ها، و مخاطرات احتمالي آينده هوشيار نگه مي‌دارد؛ ابهام‌ها، ترديدها و دغدغه‌هاي فرساينده را تا حدي مي‌کاهد و توانايي انتخاب‌هاي هوشمندانه جامعه و مردم را افزايش مي‌دهد. اين علم، دانش و معرفتِ «شکل بخشيدن به آينده»، به گونه‌اي آگاهانه است (ملکي فر، 1385: 7).

همه اديان الاهي، داراي آموزه‌ها و گزاره‌هايي‌اند كه با آينده بشر ارتباط تنگاتنگي دارد (ابراهيم نژاد، 1385: 602)؛ بخصوص در فرهنگ اسلامي، آموزه‌ها و گنجينه‌هاي بي‌بديلي براي هدايت و به تحرك واداشتن نسل‌هاي فعلي و آتي وجود دارد و بايد با بهره‌برداري از اين گنجينه‌ها و منابع عظيم، نيازهاي روز جامعه و بشر را پاسخ داد. به عبارت صحيح، اين توانمندي، خود فناوري نرمي است كه به زمينه سازي براي توليد انبوه نياز دارد.

موضوع از اين زاويه بسيار با اهميت و قابل تأمل است كه بدانيم اسلام داراي ظرفيت جهاني شدن است و گزاره‌هايش آينده سازند؛ چرا که اسلام، ديني است كه بنا بر ماهيت خود و نه به پشتيباني‌هاي گسترده مالي و سياسي، دين آينده و فراگير بشري خواهد بود (كثيري،1388: 116-122). از جمله مهم‌ترين آموزه‌هاي آينده ساز دين «آموزه مهدويت» مي‌باشد و بنا به آموزه‌هاي اسلامي، ظهور آن حضرت قطعي است؛ هرچند زمان ظهور قطعي نمي‌باشد. نكته جالب توجه اين‌كه زمان ظهور امام4 بنا بر آمادگي و خواست جامعه انساني و بويژه شيعيان، ممكن است به تعجيل افتاده يا به تأخير افتد (نودهي،1384: 17-18).

مفهوم انتظار منجي، موضوعي است كه مي‌تواند همچون قوه محركه بديلي در فرايند ساخت آينده جامعه، مورد بهره برداري قرارگيرد. لذا آن نوع ازآينده نگاري مي‌تواند كشور ما را به مسير اراده الاهي رهنمون گردد كه يكي از محورهاي كليدي آن، تقويت فرهنگ انتظار و ساختن انسان‌هايي منتظر در شهر منتظران باشد (شفيعي سروستاني، 1380: 72).

برخي از انديشوران و فلاسفه، نظير علامه طباطبايي، آينده روشن انسان را در قالب هدايت عمومي موجودات توجيه و تفسير مي‌كنند و از منظر هدايت عمومي، انسان را رو به كمال دانسته و آينده را متكامل ارزيابي مي‌كنند:

چنان‌كه هر نوع از موجودات با سرمايه اختصاصي خود به سوي كمال خود رهسپار مي‌شود و هدايت مي‌يابد؛ انسان نيز با هدايت تكويني، به سوي كمال واقعي خود هدايت مي‌يابد (طباطبايي، 1370: 134).

همچنين شهيد مطهري درباره هدفمندي تاريخ و تكامل بشر و جوامع بشري مي‌گويد:

مسئله‌اي كه اكنون همه اديان، در رابطه با حضرت حجت پيش‌بيني مي‌كنند كه عدل كامل، صلح كامل، رفاه كامل، سلامت كامل و امنيت كامل برقرار خواهد شد؛ همان پيش‌بيني تاريخ و تكامل بشريت است؛ يعني زندگي بشر در آينده منتهي مي‌شود به عالي‌ترين و كامل‌ترين زندگي‌‌ها (مطهري، 1378، ج15: 178).

ب) مهدويت

موعود‌گرايي، از مفاهيمي است که در همه اديان وجود داشته و از ابتداي تاريخ بشر، در ذهن مردم بوده است؛ زيرا در اديان آسماني قبل از ظهور اسلام، مشاهده مي‌شود که همگي از وقوع اين حقيقت خبر داده‌اند و حتي صفات مصلح و راهکار‌هاي اصلاحي او را بيان كرده‌اند. بنابراين، مهدويت از آرمان‌هاي پايدار انسان در طول قرن‌ها و از مسلمات اعتقادي مشترک اديان مختلف آسمانى بوده است؛ بدان دليل که پيامبران گذشته در ميان امت‌هاي خويش از اصلاح اساسى و اجراى عدالت همگانى سخن گفته و ظهور مصلح بزرگ را به پيروان خود وعده مي‏دادند.

اعتقاد به ظهور مصلحي به نام مهدي4 از اولاد پيامبر اسلام9، مورد اتفاق همه فرقه‌‌هاي اسلامي است. عده‌اي از بزرگان اهل سنت، احاديثي در اين زمينه آورده‌اند؛ از آن جمله ابوداود، ترمذي، ابن ماجه، حاكم و طبراني. بيش‌ترين مباحث مهدويت از نظر اهل سنت، براساس منابع سنت و اقوال محققين آن‌هاست. به ‌اختصار يک حديث از كتاب‌هاي معتبر آنان را ذکر مي‌کنيم:

دنيا به‌پايان نمي‌رسد، مگر آن‌كه مردي از اهل بيت من كه اسمش اسم من است، مالك جهان عرب شود (هيتمي، 1385: 249).

شيعه نيز معتقد است از نسل پيامبر اعظم9، شخصي همنام ايشان ظهور و جهان را از عدل و داد پر مي‌کند؛ همان‌طور که از ظلم و جور پر شده است و مهدي4، دوازدهمين وصي تعيين شده پيامبر9 است كه در سال 255ه‍ .ق متولد شده؛ با شهادت پدر بزرگوارش، امام حسن عسكري7، از سال 260ه‍ .ق تاكنون مسئوليت سنگين هدايت علمي و معنوي امت اسلامي و فيض‌رساني و نور افشاني به جهانيان را ـ همچون خورشيد پشت ابر (صدوق،1390، ج 1: 365)؛ بر عهده داشته و دارد. قرآن و سنت، دو منبع اصلي اسلام، درباره حکومت واحد جهاني سخن فراوان دارند (مجلسي، 1403، ج 51: 44-64)؛ چنان‌كه خداوند متعال مي‌فرمايد:

وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون‏ (انبياء: 105).

در مورد اين آيه، طبق روايت، «عباد صالح»، همان قائم4 و اصحاب اويند (قمي،1411: 77). واژه «الارض» در آيه بدان معناست كه آيه همه زمين در قلمرو حکومت صالحان قرار مي‌گيرد و اين، همان حکومت امت واحد است که به عنوان يکي از کارکردهاي مهدويت مورد بررسي است؛ چنان‌که در آيه ديگر آمده است:

الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاه وَآتَوُا الزَّكَاه (حج: 42).

حضرت باقر7 در تفسير اين آيه فرمود:

اين ]مژده[ براي آل محمد: است. خداي تعالي مهدي4 و يارانش را در مشارق و مغارب زمين پادشاهي مي‌دهد (صافي گلپايگاني، 1419، ج3: 134).

در آيه ديگر، غلبه جهاني حق طلبان با دين حق همراه شده است:

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (توبه: 33 و صف: 9).

امام صادق7 مي­فرمايد:

به خدا سوگند‌!، همانا كه از آيين‌ها و دين‌ها، اختلاف را برطرف مي‌كند و دين همه‌اش يكي خواهد شد؛ همان‌گونه كه او فرمود: همانا دين نزد خدا اسلام است و خداي تعالي باز فرمود: هركس از ديني جز اسلام پيروي كند، از او پذيرفته نمي‌شود و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود (مجلسي، 1403، ج53: 4-5).

آيه ديگر، علاوه بر تأييد حکومت جهاني، به برخي اهداف آن اشاره مي­کند:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمْ الَّذِي ارْتَضَي لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بي‌شَيْئًا... (نور: 55).

بر اساس روايتي از امام صادق7 در تفسير اين آيه، معلوم مي­شود اين آيه، به حکومت آخرالزمان مربوط است که هم جهاني است و هم به دست منجي موعود مهدي4 است:

اگر بعد از اين، قائم ما برخيزد، هر كه او را درك كند آنچه را از اين آيه تأويل مي‌شود، خواهد ديد و دين محمد9 به هرجا كه شب به آن مي‌رسد، يقيناً مي‌رسد؛ به حدي كه مشركي بر پشت زمين نباشد؛ همان‌گونه كه خداي تعالي فرموده است: مرا بپرستند و چيزي را با من شريك قرار ندهند (طباطبايي، 1411، ج9: 87).

آيه ديگر، از اراده حتمي خداوند مبني بر امام و پيشوا قرار گرفتن مستضعفان و به ارث رسيدن زمين به آنان و تمکن آن‌ها بر زمين حکايت دارد:

وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّة وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ... (قصص: 5-6).

امام باقر و امام صادق8 در تفسير آيه فرمودند:

اين آيه مخصوص صاحب الامر است كه در آخرالزمان ظهور و جباران و فرعون‌ها را ريشه‌كن مي‌‌كند و زمين را از شرق و غرب در اختيار گيرد و آن را از عدل پر كند؛ همان‌گونه كه از ستم پرشده است (بحراني، 1417، ج3: 230). در اين روايت، سخن از نابودي جباران و فرعون‌ها و برقراري عدالت جهاني است.

اميرالمؤمنين7 در حديثي مي‌فرمايد:

بدانيد که زمين از حجت خداي عزيز، خالي نمي‌ماند؛ که اگر زمين حتي يک ساعت از حجت خدا خالي بماند، زمين، اهل خود را فرو خواهد برد؛ ولي بزودي خداوند، چشمان خلقش را از ديدار او کور خواهد ساخت؛ به سبب ظلم و ستم و اسرافي که آنان به خود روا مي‌دارند (مرعشي نجفي، 1415، ج29: 334).

اسلام، براي تثبيت حکومت صالح دستور مي­دهد:

قَاتِلُوهُمْ حَتَّي لَاتَكُونَ فِتْنَة وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ (انفال: 39).

دستور جهاد، مطلق و فتنه بدون قيد است و هر دو، به مقصد سلطنت بخشيدن به دين الاهي است. امام فرمود:

مشركان كشته مي‌شوند تا خداي عزوجل را به يگانگي عقيده بورزند و تا آن‌كه شركي در ميان نباشد و آن، در مورد قيام قايم ماست (بحراني، 1398: 78).

مهم‌ترين تأييد براي مفهوم اين آيه و تاييد جهاني بودن حکومت منجي موعود، آيات و روايات متواتري است که خاتميت و جهاني بودن اسلام را اعلام مي‌کند (تكوير: 27 و اعراف: 158)؛ چون حکومت مهدوي، ادامه حکومت نبوي است که هم قابليت­هاي جهاني شدن را دارد و هم تجربه آن‌را. امام عسکري7 ولادت حضرت مهدي4 را به مادر او چنين مژده مي­دهد:

فَأَبْشِرِي بِوَلَدٍ يَمْلِكُ‏ الدُّنْيَا شَرْقاً وَ غَرْباً وَ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً (طوسي،1411: 128).

امام باقر7 فرمود:

لَوْ قَدْ خَرَجَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ4... يَفْتَحُ‏ اللَّهُ‏ لَهُ‏ الرُّومَ وَ الصِّينَ وَ التُّرْكَ وَ الدَّيْلَمَ وَ السِّنْدَ وَ الْهِنْدَ وَ كَابُلْ‏شَاهَ وَ الْخَزَر... (نعماني، 1383: 122).

مخاطب پيام و نداي حضرت مهدي4 تمام جهان است:

أَلا يا أَهلَ العَالَم أَنَا الأمامُ القائِم (حائري يزدي، 1404، ج2: 282).

تمام اين موارد گوياي تشکيل امت واحد اسلامي در عصر ظهور است.

اهميت‌ فرهنگ‌ مهدويت‌ را مي‌توان‌ در هويت‌ بخشي‌ به‌‌ فرد و جامعه‌ دانست؛ جامعه‌اي‌ كه‌ به‌ آينده‌ اعتقاد دارد و بر آن‌ باور است‌ كه‌ عصري‌ دگر فرا خواهد رسيد كه‌ از وضع‌ موجود متفاوت است؛ از نقص‌ها بر كنار است‌ و به‌ اصطلاح داراي معيارهاي‌ «مدينه‌ فاضله»‌ است و مي‌تواند زندگي‌ امروز خود را نيز بر اساس‌ مدل‌ كامل‌ سازمان‌ دهد. به‌ بيان‌ ديگر، آينده‌پژوهي مهدويت، الگويي‌ از وضع‌ مطلوب‌ ارائه مي‌دارد و به دنبال سنجش‌ موقعيت‌ و منزلت‌ کنوني با آن‌، و شبيه سازي جامعه امروزي با آن عصر است.

مهدويت‌ در عصر غيبت‌، هويت ساز است. هويت‌ فرد‌ مسلمان‌ با امام‌ زمان‌ خويش‌ تعريف‌ مي‌شود؛ چنان‌كه پيامبر خدا9 فرمود:

مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً؛ کسي که بميرد، در حالي که امام زمان خود را نمي‌شناسد، به مرگ جاهليت مرده است (خزاز قمي، 1401: 296).

در مكتب‌ اسلام، امام‌، هويت‌ بخش‌ است‌ و انسان را از جامعه‌ جاهلي‌ و عصر جاهلي‌ جدا مي‌سازد. بنابراين‌ امام‌ زمان‌4، بخشي‌ از هويت و وجود شيعيان‌ است.

ج) وحدت اسلامي

«وحدت»، در لغت به يگانه (ابن منظور، 1405، ج15: 232 و راغب اصفهاني، 1412: 857) و همبستگي، همدستي، يکي بودن و يکدلي معنا شده است (عميد، 1361: 113). اين کلمه در مقابل دو واژه‌ مذموم اختلاف (ناسازگاري) و تفرقه (پراکنده نمودن) قرار دارد (دهخدا، 1339، ج4: 385‌). در اصطلاح، تعريف اتحاد امت اسلامي به «تبديل يکي به ديگري» و يا «يکي شدن»، غير قابل تحقق است؛ بلکه به معني «تعامل بر اساس اشتراکات مذهبي» است (تهانوي، 1996، ج1: 91). برخي از انديشمندان، وحدت را مقوله‌اي رفتاري و منشي، و به معني سجايا و صفات، رفتارها و منش‌ها، پايبندي‌هاي پايدار و اخلاق برجسته معني کرده‌اند (آل کاشف الغطاء، 1404: 36). به هر صورت، معني مورد نظر اين مقاله از وحدت، با واژه «تقريب» مترادف است؛ بدين معني که:

امت اسلامي با حفظ باورها و بينش‌هاي خود، و بر محور اشتراکات ديني، از جمله توحيد، پيامبر اسلام9 و قرآن کريم، در مقابل خطراتي که اصل اسلام و تمام مسلمانان را تهديد مي‌کند، اتحاد و همبستگي داشته باشند و از اختلافات مذهبي، سياسي، نژادي و زباني پرهيز نمايند (علي اکبري،1392: 183).

همگرايي نعمتي الاهي است كه قرآن كريم بر اين حقيقت صحه گذاشته است:

واعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لاتَفَرّقُوا وَ اذْكُروا نِعْمَه اللهِ عَلَيكُم إذ كُنتُم أعداءً فَأَلَّفَ بَينَ قُلُوبِكُم فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِه إخْوانا وَ كُنتُمْ عَلى شَفا حُفْره مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَكُم مِنْها؛ همه به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكند نشويد، و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد؛ آن گاه كه با هم دشمن بوديد و او ميان دل‌هاي شما الفت انداخت تا به لطف او برادر يكديگر شديد؛ و بر پرتگاهي از آتش بوديد و او شما را از آن رهانيد (آل عمران: 103).

قرآن كريم، فلسفه تشريع دين و بعثت پيامبران را نيز پيشگيري از هرگونه تفرقه و پراكندگي معرفي كرده است:

كانَ النّاسُ أمَّة واحِدَة فَبَعَثَ اللهُ النَّبيّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أنْزَلَ مَعَهُم الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَينَ النّاسِ فِيما اخْتَلَفُوا فِيهِ؛ مردم، امتي يگانه بودند؛ سپس خداوند، پيامبران را مژده رسان و بيم دهنده بر انگيخت و به همراه آنان، كتاب را به حق نازل كرد تا ميان مردم در آنچه اختلاف داشتند، داوري كنند (بقره: 213).

انسجام امت اسلامي آثار و برکات بسياري به دنبال دارد؛ از جمله رسيدن به آرامش و آسايش (آل عمران: 103 و انعام: 65)؛ برچيده شدن زمينه سلطه بيگانگان و استعمارگران (قصص: 4) و افزايش قدرت و هيمنه مؤمنان (انفال: 46). از اين رو، بر مسلمانان لازم است بر اصول دين اسلام تأكيد ورزند و به ريسمان الاهي (قرآن و پيامبر9) چنگ زنند و از آن دور نشوند (نساء: 59)؛ حقوق برادري را رعايت كنند، عيب يكديگر نجويند و در حق يكديگر گمان باطل نبرند (حجرات: 11-12) و نيز امر به معروف كنند و از كار زشت و ناهنجار پرهيز كرده و ديگران را نيز از آن‌ها باز دارند (آل عمران: 104).

انديشمندان مسلمان، براي وحدت انواعي بر مي‌شمرند؛ از آن جمله «وحدت مطلق»، «وحدت مصلحتي» و «وحدت معقول». «وحدت مطلق» عبارت است از اتفاق نظر در همه عقايد و معارف و احکام اسلامي با همه اصول و فروع آن‌ها. اين‌گونه وحدت با نظر به آزادي انديشه و تعقل در خصوصيات و کيفيات و انتخاب دلايل در عناصر و اجزاي اصلي عقايد و احکام دين اسلام، به قدري بعيد است که مي‌توان گفت امکان پذير نيست.

«وحدت مصلحتي»، از جبر عوامل خارج از حقيقت و متن دين پيش مي‌‌آيد و در مواقعي لازم مي‌آيد که آن عوامل، جوامع اسلامي را در خطر اختلال قرار داده‌‌اند. توقع اين‌که وحدت مصلحتي عارضي بتواند فرقه‌‌ها و مذاهب اسلامي را از هماهنگي و اتحاد هميشگي و معقول برخوردار سازد، انتظاري نابجاست.

«وحدت معقول»، وحدت مطلوب ميان امت اسلامي است که عبارت است از قرار دادن متن کلي دين اسلام براي اعتقاد همه جوامع مسلمان و برکنار كردن عقايد شخصي و فرهنگ محلي و خصوصيات آرا و نظريات متعلق به هر يک از اجزاي متن کلي دين که به تعقل و اجتهاد گروهي يا شخصي مربوط است. تحقق اين نوع وحدت، هيچ مانع شرعي و عقلي ندارد. هر متفکر آگاه از منابع اوليه اسلام و طرز تفکر امامان معصوم: و صحابه و تابعان آنان، مي‌داند که پيروي از متن کلي دين، با تکاپو و اجتهاد براي فهم خصوصيات و کيفيت انتخاب دلايل، امري ضروري است (موثقي، 1370: 28-30 ). از اين رو، از منظر پيامبر اسلام9 جامعه مؤمنان، به مثابه پيکري مي‌ماند که افرادش، اعضاي آن به شمار مي‌آيد (ابن حنبل،1415، ج4: 27). همچنين آن حضرت7 فرمود:

الْجَمَاعَةُ رَحْمَةٌ وَ الْفُرْقَةُ عَذَاب‏ (محمدي ري شهري، 1379، ج2: 758).

2. کارکرد وحدت اسلامي در آينده‌پژوهي مهدوي

آينده‌پژوهي در برخورد با‌ آينده‌ دو گرايش‌ عمده‌ دارد: گرايش‌ بر وضع‌ موجود و گرايش‌ بر وضع‌ مطلوب‌. گرايش‌ نخست‌ عمدتا با نگرشي‌ کاوشي‌ ـ توصيفي‌ در پي‌ شناخت‌آينده‌اي‌ محتمل‌ بر پايه‌ شرايط موجود بوده و بر آن است تا انواع‌ داده‌هاي ‌اجتماعي‌ خاص‌ را به‌ پيامدهاي‌ مطلوب‌ برساند و با به‌ تصور درآوردن‌ آينده‌ مطلوب‌ اتخاذ تصميم‌هاي ويژه‌اي‌ را براي‌ دستيابي‌ به‌ آن توصيه‌ کند. بنابراين، تعيين نقطه مطلوب در آينده، اولين گام در اميد به تحقق راهبردهاست و ضرورت دارد براي رسيدن به رويکردهاي مناسب در راهبردها تحقيقاتي صورت‌ گيرد که بتوان به شناسايي نيازها و وضع موجود انسان معاصر پرداخت و ضمن احصاي ضرورت‌هاي ترميم وضع حاکم و گرايش به مطلوب‌سازي، نحوه سير از وضع موجود به‌ وضع مطلوب را شبيه‌سازي كند و به مورد اجرا گذارد (سليميان، 1384: 151).

اهميت توجه به آينده‌پژوهي در حوزه مهدويت مي‌تواند محدوده بسيار وسيعي از جنبه‌هاي مختلف زندگي جوامع انساني را پوشش دهد و کارکردهاي دامنه دار و توانمندي را فراهم كند و در معرض برنامه‌ريزي قرار دهد، که از جمله مهم‌ترين آن‌ها کارکردهاي فرهنگي اجتماعي و به طور خاص کارکرد وحدت امت اسلامي است.

گرچه به لحاظ اعتقادي، اعتقاد به امام زمان4 و ظهور حضرت، در جوامع اسلامي وجود دارد؛ در ميان عامه مردم، حالت انتظار کمرنگ بوده و در حد لازم براي اجراي برنامه‌هاي آينده پژوهي مهدوي نيست. بنابراين، با استفاده از مباني آينده پژوهي مي‌توان طبق برنامه ريزي استراتژيک، جامعه را براي پذيرش اين آموزه مهيا نمود تا پس از آن، در زمينه سازي تحقق شرايط ظهور موفقيت حاصل شود.

کارکرد وحدت امت اسلامي باعث مي‌شود رفتار افراد در جهت همسويي با جامعه و پيروي از آن، سوق داده شود و انسجام جامعه حفظ گردد (کازينو،1364: 71). چنين انسجامي در جهت تحقق جامعه مهدوي انجام مي‌پذيرد؛ به گونه‌اي که ارزش‌ها و هنجارهاي اجتماعي، دروني شده و با فرد يگانه ‌گردد و او، خود را به اجراي آن ملزم ببيند و بدون اين که تحت نظارت بيروني قرار گيرد؛ به اين ارزش‌ها عمل مي‌کند. در اين حالت، فرد، لحظه به لحظه احساس نمي‌کند که به او فرمان داده مي‌شود و عوامل بيروني به او حکم مي‌رانند؛ بلکه خود به خود، هنجارهاي اجتماعي را عمل مي‌کند. در واقع، سرچشمه همنوايي او با هنجارهاي اجتماعي، انتخاب آگاهانه خود اوست، نه عوامل بيروني (طالبان، 1376: 35). بدين ترتيب، حالت انتظار در افراد پديد مي‌آيد.

انتظار در چشم‌انداز آينده‌پژوهي، از حالت اميد به آينده فراتر مي‌رود و به آينده‌نگري و تأمل و جست‌وجو در حوادث و شناخت و معرفت درست اوضاع تبديل مي‌شود. مهم‌ترين ركن اين انتظار، آينده‌نگري، مسؤوليت‌شناسي، الگوبرداري و زمينه‌سازي براي رسيدن به وضعيت مطلوب است كه مي‌توان آن را «انتظار پويا» ناميد. اين انتظار، بر سامان بخشي به برنامه‌ها و رفتارهاي فردي و جمعي تأثير بسزايي دارد و در تعيين راهبردها و استراتژي‌ها بر اساس آينده موعود و وضعيت‌هاي ممكن و محتمل و مرجح، نقش ايفا مي‌كند. بنابراين، مي‌توان گفت مهم‌ترين کاربرد آينده‌پژوهي مهدويت در عرصه اجتماع، ايجاد انسجام و وحدت اسلامي است.

معيار «امت واحد» از نظر اسلام، وجود عقيده توحيدي است. اسلام به جامعه‏ جهاني با حفظ مليت‏هاي مختلف منوط است؛ نه حذف آن‌ها (صوفي آبادي،1383: 109) و اين تنوع و تکثر، از نوع پلوراليستي نبوده، بلكه از نوع وحدت در عين كثرت مي‌باشد؛ يعني جامعه بايد در عين دارا بودن مشترکاتي که خود عامل انسجام در بين افراد جامعه مي‌شود؛ بر تنوع و تکثر فرهنگي تکيه کند؛ چرا که يکي از دلايلي که اسلام با اين وسعت در سراسر دنيا گسترش يافته، توانايي بر سازگاري و همراهي با ديگر فرهنگ‌ها بوده است (مك لولين، 1383: 72 ). بنابراين، تنوع فرهنگي از ديدگاه اسلام با حفظ محوريت توحيد، کاملا پذيرفتني است ]و اسلام، با تکثر فرهنگي مخالفتي ندارد[. در آرمان شهر مهدوي نيز اين موضوع، تأمين كننده منافع و مصالح اعضاي آن و موجب استقرار امنيت و توسعه عدالت فردي و اجتماعي است و انسجام اسلامي، رمز پيروزي و ماندگاري جامعه مهدوي است؛ چنان‌كه فرموده اند:

يَقُومُ قَائِمُنَا... ثُمَ‏ يَجْمَعُهُمُ‏ اللَّهُ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ؛ آن گاه كه قائم ما قيام كند… همه را بر يك فكر و مرام واحد گرد مي‌آورد (نعماني، 1383: 206).

با بررسي اين روايات و ساير احاديث در اين زمينه، روشن مي‌گردد كه در ميان ياران حضرت مهدي، وجوه اشتراك فراواني وجود دارد و آنان امت واحد و جمع متشكلي به وجود مي‌آورند و يكدل و متحد عمل مي‌كنند؛ چنان‌كه در روايتي درباره امام عصر4 آمده است:

هُوَ الذَّي يَجْمَعُ الكَلِمَ و يُتِمُّ النَّعَم؛ او كسي است كه وحدت كلمه را ايجاد مي‌كند و نعمت را كامل مي‌سازد (حائري‌ يزدي، 1404: 169).

بر اساس اين روايت، وحدت به وجود آمده، باعث پيروزي مي‌شود. اين همدلي و اتحاد كم نظير در همه امور، حتي در اعتقادات و باورها نيز به وجود خواهد آمد:

فَوَ اللَّهِ لَيُرْفَعُ‏ عَنِ‏ الْمِلَلِ‏ وَ الْأَدْيَانِ الِاخْتِلَاف‏؛ به خدا قسم! در آن روز اختلافات ميان ملّت‌ها و دين‌ها رفع مي‌شود (مجلسي، 1403، ج53: 2).

و نيز

لَذَهَبَتِ‏ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ وَ اصْطَلَحَتِ السِّبَاعُ وَ الْبَهَائِم‏؛ كينه‌ها و دشمني از قلوب بندگان مي‌رود و درندگان و چهارپايان در صلح با هم زندگي مي‌كنند. (همان، ج52: 316).

بنابراين، خداوند به دست مهدي4 وحدت كلمه را پديد مي‌آورد و بين قلب‌هاي گوناگون، الفت ايجاد مي‌كند (صدوق،1390، ج2: 646)

در نتيجه اين اتحاد و انسجام، جنگ و ستيزه جويي‌ها به پايان مي‌رسد و همه برادر وار و دوستانه با هم زندگي مي‌كنند (مرعشي، 1415، ج13: 204).

مبناي اين اتحاد در جامعه مهدوي، خدا خواهي و خدا پرستي مطابق شريعت الاهي و دستورات عظيم و انسان ساز قرآن كريم است؛ به گونه‌اي كه بدون پشتوانه قرآني و الاهي، هرگز آرمان معنوي انسجام اسلامي محقق نخواهد شد و تشتّت و اختلاف، سراسر جوامع بشري را فراخواهد گرفت. بنابراين، ساختن مدينه فاضله‌اي كه در آن، افراد متحد، فضيلت محور و ارزش مدار زندگي كنند، به توجّه به قوانين الاهي نيازمند است كه توسط قرآن كريم و سخنان اهل بيت: براي تمام ياوران مهدي4 ترسيم و تعيين شده است؛ قوانين و دستوراتي که هر کدام به نوعي مؤلفه‌هاي تحقق وحدت امت اسلامي محسوب مي‌شوند و در ادامه به سه مورد از آن‌ها اشاره مي‌شود:

3. مؤلفه‌هاي وحدت ساز حکومت مهدوي

الف)عدالت

«عدالت»، مولفه‌ اساسي انسجام جوامع اسلامي در حکومت مهدوي، است. عدالت، مهرورزي و تعاون مسلمين را به دنبال داشته و تفرقه را مي‌زدايد (آل عمران: 103 و انفال: 1). در روايات، امام مهدي4 مظهر و تجلي کامل عدالت ياد شده است. صاحب مکيال المکارم در اين باره مي‌گويد:

بارز‌ترين صفات نيکويش در عدالت است؛ لذا به عدل ملقب شده است؛ چنان‌كه در صلوات حضرت مي‌خوانيم: اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّ أَمْرِكَ الْقَائِمِ الْمُؤَمَّلِ وَ الْعَدْلِ‏ الْمُنْتَظَر (موسوي،1381: 189).

در واقع عدالت، شاخصه اصلى حکومت امام مهدى4 به شمار آمده و نهضت مهدويت با اين واژه قرين شده است. امام كاظم7 درباره تأويل اين آيه: «اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يحْىِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الاَيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون؛ بدانيد خداست كه زمين را پس از مرگ ]و خزان[ زنده مى‏گرداند. ما آيات و ادلّه ]قدرت خود[ را براى شما بيان كرديم تا مگر فكر و عقل به كار بنديد» (حديد: 17)؛ چنين فرموده است:

خداوند بلند مرتبه، مردانى را بر مى انگيزد تا عدل را احيا كنند؛ چون زمين با احياى عدل، زنده مى شود (كلينى، 1388، ج7: 174و استرآبادى، 1409، ج2: 622).

در حديث امام صادق7 نيز حيات زمين پس از مرگ آن، به عدالت پس از ستم معنا شده است (بحرانى، 1417: 222). ده‌ها و بلكه صدها حديث ديگر در منابع معتبر شيعي در مورد عدل گسترى آن ولىِّ منتظر آمده است (اكبرنژاد، 1386: 180ـ181). در مصادر اهل سنت نيز از اميرالمؤمنين7 چنين نقل شده است:

همانا ظلم و ستم در زمين فراگير خواهد شد... پس از آن، عدالت و دادگرى آن را پر خواهد كرد؛ آن گونه كه از ستم، پر شده است (صنعانى،1403: ح 20767).

از پيامبر اسلام9 روايت است كه مى فرمايد:

جبرئيل به من چنين خبر داد كه ظلم پايان مى پذيرد؛ آن هنگام كه قائم آنان قيام كند... (طوسى،1414: 351؛ خوارزمى،1411: 62 و قندوزى حنفى، بي تا، ج3: 279).

و نيز فرمود:

شما را به مهدى بشارت مى دهم... ]هنگام ظهور او[ خداوند، دل هاى امت محمّد9 را از بي‌نيازي سرشار مي‌سازد (اربلي،1381، ج4: 478).

عدالت، به عنوان يکي از اهداف اصلي جامعه مهدوي، در مسير بعثت انبياي الاهي و ولايت معنوي اولياي خداوند متعال است. (حديد: 25) بر همين اساس، پايه ارتباطات خير خواهانه و ايثار و حمايت از ديگران را عدالت و حقوق آنان در اين اجتماع تشكيل مي‌دهد.

عدالت، دايره‌اي بسيار گسترده دارد كه هم حكم و قضاوت: «وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ» (نساء: 58)؛ هم سخن و گفتار: «وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ» (انعام: 152)؛ و هم مسائل اقتصادي: «وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ» (اسراء: 35) و اجتماعي: «كُلُواْ مِن ثَمَرِة إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِه»ِ (انعام: 141) را در بر مي‌گيرد. در جامعه آرماني مهدوي، عدالت در قوانين مالي و اجراي آن‌ها و سيستم توزيع اقتصادي و مساوات در تقسيم و در همه زمينه‌ها بدقت ظهور مي‌يابد.

اجراي عدالت در جامعه مهدوي، برنامه عملي گسترده‌اي است كه آثار عميق و بي‌بديلي در استواري، صلابت و گسترش وحدت اسلامي دارد؛ به طوري كه مبناي سخن علامه طباطبايي درباره عدالت، در آرمان شهر مهدوي به طور كامل عملي شده و به واقعيت مي‌پيوندد:

اگر در جامعه، حق، پيروي شود و قسط به پا داشته شود؛ آن مجتمع، سر پاي خود خواهد ايستاد و از پا در نخواهد آمد و در نتيجه، هم غني و توانگر باقي مي‌ماند و از پاي در نمي‌آيد و هم حال فقير اصلاح مي‌شود (طباطبايي، 1411، ج 5: 109).

ب) مهرورزي

توجه به مؤلفه «مهرورزي»، با از بين بردن زمينه‌هاي كينه و ايجاد فضاي اخوّت و برادري، از اقدامات و برنامه‌هاي اساسي گسترش اتحاد اسلامي در آينده‌پژوهي مهدوي است؛ زيرا صميميت و صفا با التفات به اين مؤلفه عظيم، بين مردم و اعضاي جامعه مهدوي به طور كامل امكان پذير مي‌شود؛ يعني با مولفه مهرورزي، پايه‌هاي اتحاد اعضاي جامعه مهدوي شكل گرفته و تقويت مي‌گردد و روابط آن‌ها محبت آميز و به دور از تكبر مي‌شود و جامعه در مسير مطلوب خود قرار مي‌گيرد. اين رفتار مبناي قرآني دارد؛ چرا که جامعه مهدوي، جامعه‌اي كاملا ايماني است که مطابق قرآن، همه با هم برادرند (حجرات:10) و خداوند، آنان را عضو امّت يگانه و بزرگ اسلامي و بندگان حقيقي خود خوانده است (مؤمنون: 52). بنابراين، مهرورزي، تأليف قلوب را در پي داشته و راه‌هاي تفرقه را مي‌زدايد و زدودن تفرقه، از برنامه‌هاي اصيل و مهم جامعه سازي مهدوي است: «وَاذْكُرُواْ نِعْمَة اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ» (آل عمران: 103).

يکي از راه‌هاي گسترش مهرورزي، رواج دائمي تقوا در همه زمينه‌هاست: «فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِيْنِكُمْ» (انفال: 1). بدين ترتيب انسجام نيز قطعي شده و با رويكردي حقيقي گسترش مي‌يابد و اختلافات از ميان مردم رخت بر مي‌بندد. با اتحاد اسلامي، دين خداوند به طور كامل در جامعه موعود حاكم مي‌شود و صراط مستقيم الاهي، تنها مسير هدايت و انديشه نيروها و اعضاي اين جامعه است: «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ» (شوري: 13). بنابراين، در سنت مهدوي مانند سنت نبوي، مهرورزي و دوستي با يكديگر: «وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ» (فتح: 29)؛ در پرتو جلال و عظمت الاهي، صفت مؤمنان مقرب و ياوران حقيقي موعود نزد خداوند معرفي شده است (کليني، 1388، ج2: 172).

ج) تعاون

بسط و گسترش اصل «تعاون» و همدلي اعضاي جامعه اسلامي، يكي از مؤلفه‌هاي اساسي تحقق وحدت اسلامي در جامعه ي مهدوي است. ديدگاه اسلام، مبناي مؤلفه مذكور در اين خصوص است:

اعضاي جامعه اسلامي عضو يك پيكرند (کليني، 1388، ج 2: 165).

آنان بايد دست به دست هم بدهند تا با همكاري و تعاون، مشكلات را حل كنند و همكاري‌ها بر محور«بِرّ» و نيکوکاري و تقوا باشد؛ نه بر محور «اثم» و گناه. نيز در تعاون و همکاري‌ها بايد تنها مصلحت جامعه اسلامي و آرماني مهدوي و رضايت خداوند را در نظر گرفت.

زمينه‌ شكل‌گيري مؤلفه تعاون و همدلي در جامعه آرماني مهدوي و توجه به آن از ديدگاه قرآن كريم، عبارت است از تعاون و مشاركت در كارهاي خير و تقوا و عدم همكاري در گناه و تجاوز: «وَتَعَاوَنُواْ عَلَي الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَي الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ» (مائده: 2) و عصر ظهور، عصر تبلور همدلي‌ها و همكاري‌هاي مستمر در امور است. خداوند علاوه بر دعوت به تعاون و همدلي، راه‌هاي آن را پيش رو نهاده، براي حضور همگاني در عصر موعود تا آمادگي هر چه بهتر فراهم باشد و بهانه جويي‌ها براي گريز از اين مسئوليت بزرگ اجتماعي منتفي شود. از جمله سلام كردن به هر مؤمن، هنگام ملاقات: «وَ إِذَا جَاءكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ» (انعام: 54) و سلام ديگران را به نيكي جواب دادن، حتي در حال نماز (کليني، 1388، ج3، 366)؛ حضور فعال در اجتماعات مذهبي؛ مانند نماز جماعت و جمعه و پرداخت زكات: «وَأَقِيمُواْ الصَّلاَه وَ آتُواْ الزَّكَاه وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ» (بقره: 43)؛ متعهد بودن برابر خويشاوندان و همسايگان از هر ملت و مذهب: «وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَ بِذِي الْقُرْبَي وَ الْيَتَامَي وَ الْمَسَاكِينِ وَ الْجَارِ ذِي الْقُرْبَي وَ الْجَارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالجَنبِ» (نساء: 36)؛ خيرخواهي و ابراز خالصانه‌ترين آرزوهاي نيك قلبي و در خواست آمرزش از خداوند متعال براي برادران مؤمن: «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوَانِنَا» (حشر:10) و: «رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ»؛ (ابراهيم: 41) از جمله اين راه‌هاست.

وجود سه مؤلفه عدالت، مهرورزي و تعاون در جامعه، سبب مي‌شود افرادي که داراي تمايلات روحي و گرايش‌هاي فكري واحد هستند، به هم پيوند خورده و جامعه را بسازند.

نتيجه

ايده ظهور منجي و تحقق جامعه ايده‌ال، عقيده‌اي است كه پيروان اديان سه‌گانه ابراهيمي و بخش چشم‌گيري از ساير ملل، بدان ايمان دارند. غايت حکومت واحد جهاني در جامعه مهدوي، توحيد محوري، اجراي عدالت فراگير و بهره مندي عموم مردم از مواهب و نعمت‌هاي مادي و معنوي به صورت مساوي و در يک تعبير، سعادتمندي بشري است. حکومت جهاني مهدوي، حکومت تهي از تبعيض و سرشار از عدالت و برابري، امنيت و معنويت، صلح و سازش خواهد بود كه موجبات انسجام اجتماعي و وحدت اسلامي را فراهم مي‌آورد.

«آينده‌پژوهي»، سبب گسترش فرهنگ انتظار شده و همواره عامل حرکت و سازندگي مي‌تواند باشد و در صورت انطباق با آموزه‌هاي اسلامي، مي‌تواند با کارکردهاي نظري و عملي خود در عرصه‌هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي، تبيين بخش آموزه مهدويت باشد. در حقيقت، آينده‌پژوهي، به مثابه ابزاري براي کاربردي کردن آموزه مهدويت است.

يکي از مهم‌ترين اين کارکردها، وحدت امت اسلامي است که در اين مقاله مورد بررسي قرار گرفت. براي محقّق ساختن وعده الاهي مبني بر حاكميت ارزش‌هاي اسلامي به وسيله گسترش اتحاد اسلامي در ميان ملل مسلمان و تشكيل امّت متحّد و يگانه اسلامي، بايد همه مذاهب اسلامي در پرتو قرآن و بر اساس سنّت و سيره نبوي و اهل بيت:، برنامه ريزي كرده و گامي به سوي جلو بردارند، تا زمينه جامعه متّحد و منسجم جهاني به رهبري حضرت مهدي4 فراهم آيد.

جامعه مهدوي، در سايه اتحاد امت اسلامي با مؤلفه‌هاي قرآني عدالت، مهرورزي، تعاون و همدلي محقّق خواهد شد. بدين ترتيب، جامعه جهاني واحد و تكامل يافته‌اي به رهبري حضرت مهدي4 تشكيل خواهد شد كه در آن، همه ارزش‌هاي امكاني و بالقوه انسانيت، به فعليت مي‌رسد و انسان، به كمال و سعادت واقعي خويش دست خواهد يافت. از اين رو رسالت همه مذاهب و فرق اسلامي، برنامه ريزي و گام بر داشتن در جهت تحقّق جامعه‌اي متّحد و منسجم طبق اهداف نبوي9 و بر مبناي قرآن و سيره معصومان: مي‌باشد كه همان رسيدن به عصر ظهور و جامعه مهدوي است.

منابع

قرآن کريم.

نهج البلاغه.

1. آل کاشف الغطاء، محمد حسين (1404هـ.ق). کيف يتحد المسلمون حول الوحده الاسلاميه، افکار و دراسات، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.

2. ابراهيم نژاد، محمدرضا (1385). پيامبران و تمدن آينده بشر، مكتب اسلام، سال چهل و ششم، شماره 2، (پياپي 602).

3. ابن حنبل، احمد (1415هـ.ق). مسند، بيروت: انتشارات داراحياء التراث العربي.

4. ابن منظور، محمد بن مکرم (1414هـ.ق). لسان العرب، قم، نشر ادب حوزه.

5. اربلي، علي بن عيسي (1381). کشف الغمه، تبريز، مکتبه بني هاشمي.

6. استرآبادى، سيد شرف الدين (1409هـ.ق). شرح تأويل الآيات الظاهره، تحقيق: حسين الاستاد ولى، قم، مؤسسه النشر الاسلامى.

7. اكبرنژاد، مهدى (1386). بررسى تطبيقى مهدويت در روايات شيعه و اهل سنت، قم، مؤسسه فرهنگى انتظار نور، بوستان كتاب.

8. بحراني، هاشم (1417هـ.ق). البرهان في تفسير القرآن، قم، مؤسسه بعثت.

9. بحراني، هاشم (1389). المحجّه فيما نزل في القائم الحجّه، قم، بي نا.

10. پروميچيچ (1387). آينده پژوهي و مديريت آينده، ترجمه عبادالله حيدري، تهران، مركز آينده پژوهي و اطلاع رساني.

11. تهانوى، محمد على (1996). موسوعه كشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، بيروت، مكتبة لبنان ناشرون.

12. حائري يزدي، علي (1404هـ.ق). الزام الناصب في اثبات الحجه الغائب، بيروت، نشر اعلمي للمطبوعات.

13. خوارزمى، موفق (1411هـ.ق). مناقب على بن ابى طالب، تحقيق: مالك المحمودى، قم، مؤسسه النشر الاسلامى.

14. دهخدا، علي اکبر (1339). لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران.

15. راغب اصفهانى، حسين بن محمد (1412هـ.ق). مفردات الفاظ القرآن، تحقيق صفوان عدنان داودى، دمشق، دارالقلم.

16. سليميان، خدامراد (1384). بازگشت به دنيا در پايان تاريخ، قم، بوستان کتاب.

17. شفيعي سروستاني، اسماعيل (1381). استراتژي انتظار، تهران، موعودعصر، ش2و1.

18. صافي گلپايگاني، لطف‌الله (1419هـ.ق). منتخب الاثر، قم، مؤسسه انتشاراتي حضرت معصومه3.

19. صدوق، محمدبن علي بن بابويه (1390). كمال الدين و تمام النعمه، تصحيح علي اكبر غفاري، تهران، نشر مكتبه الصدوق.

20. صنعانى، عبدالرزاق (1403هـ.ق). المصنّف، تحقيق:حبيب الرحمن الاعظمى، بيروت، منشورات المجلس العالمي.

21. صوفي آبادي، محمود (1383). اسلام، جهاني شدن و پيامدهاي فرهنگي آن، مجله انديشه صادق، ش16 تا 19.

22. طالبان، محمد رضا (1376). مطالعه تطبيقي در خصوص امر به معروف و نهي از منکر و نظارت اجتماعي، معاونت آموزش و پرورش دفتر پژوهش‌هاي اجتماعي.

23. طباطبايي، محمدحسين (1370). شيعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي.

24. طباطبايي، محمدحسين (1411هـ.ق). الميزان، بيروت، مؤسسه اعلمي.

25. طوسي، محمد بن الحسن (1441هـ.ق). الغيبه، قم، مؤسسه معارف اسلامي.

26. طوسى، محمد (1441هـ.ق). الامالى، تهران، مؤسسه البعثه.

27. علي اکبري، راضيه (1392). سبک زندگي امام صادق7 در فرهنگ سازي وحدت، مجموعه مقالات همايش سبک زندگي حضرت امام جعفر صادق7، اصفهان، دانشگاه آزاد اسلامي، واحد خوراسگان.

28. عميد، حسن (1361). فرهنگ عميد، چاپ هفدهم، تهران، انتشارات امير كبير.

29. قمي، علي بن ابراهيم (1411هـ.ق). تفسير قمي، تصحيح موسوي جزايري، بيروت، دارالسرور.

30. قندوزى حنفى، سليمان (بي‌تا). ينابيع الموده، تحقيق: سيد على جمال أشرف الحسينى، بيروت، أسوه.

31. کازينو، ژان (1364). قدرت تلويزيون، ترجمه علي اسدي، تهران، مؤسسه انتشارات اميرکبير.

32. كثيري، حميد (1388). دين آينده و آينده دين، موعود، شماره100.

33. كلينى، محمد بن يعقوب (1388). الكافى، تصحيح: على اكبر الغفارى، تهران، دار الكتب الاسلاميه.

34. مجلسي محمد باقر (1403هـ.ق). بحار الانوار، تهران، دارالکتب الاسلاميه.

35. محمدي ري شهري، محمد (1379). ميزان الحکمه، ترجمه حميدرضا شيخي، قم، دار الحديث.

36. مرعشي نجفي، شهاب الدين (1415هـ.ق). ملحقات الاحقاق، قم، مکتبه آية الله مرعشي نجفي.

37. مطهري، مرتضي (1378). مجموعه آثار، قم، صدرا.

38. مك لولين، شون (1383). دين، مراسم مذهبي و فرهنگ، ترجمه افسانه نجاريان، اهواز، نشر رش.

39. خزاز قمي، علي بن محمد، (1401ه‍.ق)، كفاية الاثر، قم، بيدار.

40. ملكي‌فر، عقيل (1385). الفباي آينده‌پژوهي، تهران، كرانه علم.

41. منصوري،رضا (1377). عزم ملي براي توسعه علمي و فرهنگي، تهران، طرح نو.

42. موثقي، احمد (1370). استراتژي وحدت در انديشه سياسي اسلام، قم، دفتر تبليغات اسلامي.

43. موسوي اصفهاني، سيدمحمدتقي (1381). مكيال المكارم، مترجم سيدمهدي حائري قزويني، قم، ناشر ايران نگين.

44. نعماني، ابوعبدالله محمدبن ابراهيم (1383). الغيبه، تبريز، بي نا.

45. نودهي، عليرضا (1384). نظريه اختياري بودن ظهور، تهران، موعود عصر.

46. هندى، على المتقى (1405هـ.ق). كنز العمال في سنن الاقوال والافعال، تصحيح: صفوه السقا، بيروت، مؤسسه الرساله.

47. هيتمي، ابن حجر (1385). الصواعق المحرقة، قاهره، مکتبه القاهره.

 

[1] دانشجوي دکتري دانشگاه اديان و مذاهب قم؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نویسنده:

راضيه علي اکبري


چاپ   ایمیل