گروه های شیعیان یا فرقه های شیعه

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 9 - 17 دقیقه)

183

نویسنده مسئول: خانم سمانه سادات سادات

گروه های شیعیان یا فرقه های شیعه مجموعه ای است از نام فرق تشیع که برخی از آنها امروزه پیروانی ندارند یا کاملا از بین رفته اند.

شیعه دوازده امامی یا اثنی عشری، نام بزرگترین شاخه از مذهب شیعه است که به امامت ۱۲ امام پس از پیامبر اسلام ،باور دارند. این دین را شیعه جعفری یا امامیه هم می‌نامند

اسماعیلیه گروهی از شیعیان هستند که امامت را به اسماعیل، فرزند جعفر صادق ختم می‌کنند و او را امام هفتم می‌دانند.اینان همزمان با روزگار سامانیان سر برآوردند و سده ها با توان بسیار به پراکندن اندیشه خویش پرداختند ، امروزه از شمارشان کاسته شده است. در ایران بسیار کمیابند و در برخی کشورها مانند افغانستان، تاجیکستان، هندوستان ، تانزانیا، کنیا و سایر ممالک پراکنده اند.

فرقه های اصلی و مشهور این فرقه عبارت است از: نزاریان ، خالصه،  مبارکیه، قرمطیان، فاطمیان، دروزیان ، سلیمانیان، مستعملیه، طبیبیه، حافظیان، داوودیان نزاریه پرجمعیت ترین شاخه از شعبات اسماعیلیه هستند و بیش از دوسوم اسماعیلیان را تشکیل می دهند.  اسماعیلیه سومین فرقه بزرگ در تشیع است. جمعیت فرقه نزاریه در جهان ۱۵میلیون تخمین زده می‌شود که ۱۰درصد شیعیان را شامل می‌شوند.  کریم آقا خان،  امام فعلی یعنی چهل و نهمین امام نزاریه می‌باشد که زنده حاضر است. آقا خان دارای جایگاه و شناخت بین المللی است و در بیش از ۳۵کشور نمایندگی دیپلماتیک دارد. امامت اسماعیلیه یک نهاد مذهبی است که رسمیات و تشریفات یک دولت یا حاکمیت بدون سرزمین را دارد. نزاری ها و مستعملی ها تا ۹خلیفه اول فاطمی را به عنوان امام می پذیرند، اما جانشینی نزار با مستعملی اختلاف نظر دارند. جانشین المستنصر بنا بر حکم آشکار خود او ، پسر بزرگش، نزار بود. اما امیر سپاه مصر که به مستعملی ( پسر دیگر خلیفه) ارادت داشت وی را به خلافت نشاند و او را امام مخصوص خواند. البته چون این قول، حکم آشکار خلیفه پیشین نبود نتوانست تمام اسماعیلیه را راضی و خشنود کند.  جمعیت فرقه آقا خانی در جهان ۱۵میلیون نفر تخمین زده می‌شود که ۱۰درصد شیعیان را شامل می‌شوند. ۸/۱ میلیون نفر در افغانستان، ۶۵۰هزار نفر در پاکستان، ۳۲۵هزار نفر در تاجیکستان، ۴۰۰هزار نفر در هند، ۲۵۰هزار نفر در سوریه، ۳۰هزار نفر در ایران، ۱۰۰هزار نفر در کانادا، ۹۰هزار نفر در ایالات متحده آمریکا، ۷۰هزار نفر در چین، ۲۹هزار نفر در کنیا ، ۵هزار نفر در تانزانیا، ۲۳هزار نفر در روسیه، ۱۵هزار نفر در انگلستان، ۳هزار نفر در ماداگاسکار، ۸هزار نفر در پرتغال، حدود دو هزار نفر در آلمان، پنج هزار نفر در فرانسه،  ۲۵۰۰نفر در امارات، ۱۵۰نفر در ترکیه، ۱۵۰نفر در کومور، ۱۰۰نفر در قرقیزستان و تعداد نامشخصی نیز در اوگاندا، موریس، لبنان، ساحل عاج، عمان بلژیک، موزامبیک و.....زندگی می‌کنند. حسن صباح با آنکه خلافت فاطمی در نسل مستعملی ادامه پیدا کرد اما از آن پس فاطمیان در مصر دچار هرج و مرج شدند و در شام و ایران نیز با انشعاب مواجه

 گشتند. حسن صباح که در عهد حیات مستنصر برای نشر دعوت به ایران آمده بود ۴۷۳قمری برابر ۱۰۸۰میلادی به هواداری از نزاریه، به پاخاست به طوری که چندسال بعد، پس از دستیابی به قلعه

 الموت ۴۸۳قمری ۱۰۹۰میلادی آنجا را پایگاهی استوار برای اسماعیلیه کرد.

در زمان حسن صباح ((مستنصرالله)) و پس از آن هفت تن از امامان اسماعیلیان

 نزاری در الموت زندگی و حکمرانی کردند. آخرین ایشان، امام رکن الدین خورشاه بود که در سال ۱۲۵۶ هولاکوخان به الموت حمله کرد و دستور قتل امام اسماعیلیان داد.

مهم‌ترین عوامل پیشرفت و گسترش جنبش نزاری، عبارت است از:

۱_نگرش امان به حکومت در شناخت ولایت خداوند و جایگزینی این موضوع با حکومت سلسله ای و انتخاب از میان خود.

۲_ سیاست ترور شخصیت های برجسته دولتی و مذهبی رعب و وحشتی که از این عمل شخصیت های مذهبی را تهدید می کرد آنان را از صدور فتواهایی که موجب تضعیف اسماعیلیان و بدنامی آنان در میان

 مردم میشد، بازمی داشت و دولتمردان را نیز وا می داشت که از شدت عمل در برابر اسماعیلیان بکاهند.

۳_قبول پذیرش دعوت جدید، توسط مقام های دولتی و افراد صاحب نفوذ، هم چون سعدالملک آبی و قوام الدین ناصربن علی در گزینی ( دو وزیر سلطان محمد) و رئیس مظفر ( حاکم مغان) و مظفر بن احمد (کارگزار خراج اصفهان)

۴_کمک های مالی، سیاسی و اطلاعاتی رجال کشوری و لشکری آلموتیان

۵_فتح قلعه های مهم در مناطق مختلف

۶_بروز اختلافات داخلی میان امرای سلجوقی.

۷_افزایش سنگینی بار مالیات دولت سلجوقی و قدرت یابی نیروهای فئودالی.

۸_ پیوند همزمان جریان انزاری ایران با مردم فقیر و ستمدیده که موجب نزدیکی و اشتراک منافع آنها در قبال حاکمیت می شد.

۹_ علاقه مندی قشرها صنعتگر و کشاورزان به جریان و تفکرات اسماعیلی.

البته این بدان معنا نبود که نزاریان از حملات سلجوقیان در امان بودند، بلکه هر از چند گاهی حملات شدیدی بر ضد آنان پایه ریزی می شد. لشکرکانشی ها و حملات سلطان ملکشاه و وزیر او خواجه نظام

 الملک که باعث ترور وی شد و نیز سلطان برکیارق سلطان محمود و سلطان محمد، قسمتی از این تلاش ها بود. گاه قلعه های آنان برای مدت طولانی محاصره می شد و زمین های کشاورزی، غلات و آذوقه آنان را تخریب می‌کردند یا به آتش می کشیدند مانند حمله اتابک انوشتگین شیر گیر به فرمان سلطان محمد

 به قلعه های لمبسر و الموت و محاصره هشت ساله آن ها.

پیدایش فرقه اسماعیلیه خالصه شیعه یکی از فرق اسلامی است که در عصر پیامبر(ص) پی ریزی شد و پیروانی پیدا کرد.

علامه طباطبایی می‌فرماید : شیعه پس از رحلت آن حضرت به تدریج رشد نموده است و براین عقیده اند که خلافت اسلامی که البته ولایت باطنی و پیشوائی معنوی لازم لاینفک آن است،  از آن علی و اولاد علی ع است که موجب تصریح خود پیامبر اکرم ص و سایر ائمه، اهل بیت هستند که دوازده تن می‌باشند.

موسس فرقه اسماعیلیه خالصه : این فرقه در قرن دوم هجری بعد از مرگ اسماعیل تاسیس شد و اسماعیل بن جعفر (ع) در واقع موسس فرقه اسماعیلیه نیست. اسماعیل در زمان امام صادق (ع) از دنیا رفت و هیج گونه ادعای امامت هم نکرد و خود امام بعد از مرگ او جنازه فرزندش اسماعیل را در ملاء عام گذاشت تا مردم بدانند که او از دنیا رفته و امام کسی نمی باشد .ولی درباره ی رهبر اصلی آنان اختلاف است بعضی رهبر اصلی آنان را عبدالله بن میمون قداح (علمای رجال شیعه معتقدند که میمون و پسرش عبدالله شیعه امامی و از اصحاب امام جعفر صادق (ع) و ایرانی و خوزستانی بودند و به سبب مدتی اقامت در مکه معروف به مکی شدند،  سپس میمون بر اثر معاشرت با ابوالخطاب به مذهب غلو گرائیده و طرفدار اسماعیل بن جعفر و پسرش محمد بن اسماعیل گردید) می‌دانند. ولی در بسیاری،  رهبر بزرگ و اصلی آنان را (محمد بن ابی زینب اسدی اجدع) مشهور به ( ابی الخطاب) می‌دانند و به همین جهت نیز به آنان ( خطابیه) نیز می‌گویند.

ویژگی ها و عقاید ابوالخطاب  : بسیاری از بزرگان ریشه تاریخی و فکری اسماعیلیه را به ابوالخطاب باز می گردانند وی نخست از اصحاب امام جعفر صادق (ع) بود و به سبب سخنان غلو آمیزش امام او را لعنت کرد و از وی بیزاری جست . شهرستانی درباره او چنین میگوید : ابوالخطاب امامان را نخست پیغمبر و

 سپس خدا می پنداشت و به الوهیت جعفر بن محمد (ع) و پدران او قائل بود و می‌گفت: حضرت امام صادق (ع) خدای روزگار خویش است و او آن کسی نیست که وی را حس می‌کنند و از وی روایت

 می‌کنند،  چون از عالم بالا به این جهان نزول کرده، صورت آدمی پذیرفت.

نوبختی می نویسد : هنگامی که خبر سخنان غلو آمیز ابوالخطاب به عیسی بن موسی والی کوفه رسید با ایشان بجنگید و هفتاد تن از آنان را در مسجد کوفه بکشت و ابوالخطاب واگرفته به قتل رسانید و جسدش را بردار کرد.

امام صادق ( ع) از افکار و عقاید ابوالخطاب تبری جست و او را مورد لعن قرار داد و اصحابش را از معاشرت با او و پیروانش بر حذر داشت تا جایی که فرمود : خدا را شاهد میگیرم که او کافر و

 فاسق و مشرک است. ابوالخطاب و پیروانش بعد از آن که از جانب امام صادق (ع) طرد شدند به دنبال

 شخص دیگری از اهل بیت یعنی اسماعیل رفتند که مورد قبول شیعیان بود و امام صادق (ع) و عموم شیعیان به او احترام ویژه ای قائل بودند، تا او را به عنوان رهبر و امام خود قلمداد کنند،  لکن خود

 امام بعد از مرگ اسماعیل جنازه او را به مردم نشان داد تا در آینده برای وی دعوی امامت نکنند.

شخصیت اسماعیل بن جعفر: وی فرزند امام صادق (ع) است که شیعیان اثنی عشری در منزلت و قداست او تردیدی ندارند. در بزرگی مقام او همین بس که وی هنگامی که به بیماری سخت مبتلا شده بود، تجویز طبیب را برای شرب خمر نپذیرفت و فرمود ما اهل بیت با حرام طلب شفا نمی کنیم.

شیخ مفید درباره او می‌نویسد : اسماعیل بزرگترین پسر حضرت صادق ( ع) بود و حضرت او را بسیار دوست میداشت و نسبت به او نیکی و محبت بیش از دیگران می نمود،  گروهی از شیعه به خاطر اینکه وی ، بزرگتر از پسران دیگر بود و علاقه و دوستی پدر به او بیشتر بود گمان کردند که او پس از پدر بزرگوارش امام و جانشین اوست ولی اسماعیل در زمان زنده بودن حضرت صادق ع در عریض که نامدره ای ایست در نزدیکی مدینه از دنیا برفت ، و مردم جنازه اش را برروی دوش از آنجا تا نزد امام صادق ع آوردند و در قبرستان بقیع دفن کردند.

و چون اسماعیل از دنیا برفت اصحاب امام ع آنان که گمان امامت او را پس از امام صادق ع داشتند از این عقیده بازگشتند، و گروهی اندک که نه در زمره نزدیکان امام ع بودند و نه روایان حدیث از آن بزرگوار ، بلکه گروهی از مردمان دوردست و بی خبر از جریان کار امامت بودند گفتند : اسماعیل زنده است و غایب شده و روزی ظهور خواهد کرد و امام پس از پدرش اوست و به این عقیده باقی ماندند.

در کتاب های شیعه روایاتی در ذم و مدح اسماعیل آمده است که روایات ذم بیشتر است ولی آیت الله خویی روایات ذم را ضعیف شمرد و اسماعیل را از مردان نیک روزگار معرفی می کند.

بنابراین اسماعیل هیچ دستی در به وجود آوردن فرقه ای به نام اسماعیلیه نداشته است بلکه این گروه خطابیه بودند که ادعا کردند امامت جعفربن محمد ع منقطع شد و به فرزندش منتقل شد.

بنابراین اسماعیلیه خالصه توسط ابوالخطاب و پیروانش تشکیل شد و شاکله عقاید غلوآمیز آنها به فرقه اسماعیلیه رخنه کرد. وعنایت و علاقه پدرش به او نشان از این دارد که او تابع امام صادق ع بوده و امامت او را قبول داشته است و به دنبال فرقه سازی هم نبوده است.

مراتب امامت نزد اسماعیلیه : دارای مراتب پنج گانه است :

۱_ امام مقیم : او کسی است که پیامبر ص ناطق را برمی انگیزد و این عالی تریندرجه ی امامت است و آن را ( رب الوقت) نیز گویند.

۲_امام اساس : او وصی و جانشین پیامبرو امین راز و یاور او است و سلسله امامان مستقر در نسل او تداوم می یابد.

۳_امام مستقر : او کسی است که امام پس از خود را تعیین می‌کند.  راه تعیین امام از نظر اسماعیلیان دو چیز است : یکی وراثت ، و دیگری نص امام مستقر

۴_امام متم : کسی که ادای رسالت در آخر دور به او تمام می‌شود و او هفتمین امام در هر دور است و تمام کمالات شش امام قبلی را داراست.

۵_امام مستودع : او به نیابت از امام مستقر به انجام امور امامت قیام می کند و حق تعیین امام پس از خود را ندارد. وی را نائب الامام نیز گویند.

اسماعیلیه دارای عقاید گوناگون به ویژه در بحث معاد هستند.

مبارکیه : از فرق اسماعیلی معتقد به امامت محمد بن اسماعیل بن امام جعفر صادق اصحاب مبارک غلام اسماعیل ، این فرقه بعد از محمد بن اسماعیل فرزندان او را امام می‌دانستند. فرقه سوم از فرقه های ششگانه علوی پس از رحلت حضرت صادق ع که دور محمد بن اسماعیل نواده آن حضرت را گرفتند و چون ریاست ایشان با (مبارک) از غلامان امام ششم بود آن فرقه را (مبارکیه ) نام نهادند. ظهور این فرقه باعث آن شد که جماعتی از اسماعیلیه نیز در سلک ایشان در آمدند. از مبارکیه و خطابیه جماعتی گفتند که روح امام ششم به بدن ابی الخطاب و بعد از او به بدن محمد بن اسماعیل انتقال یافته.

 قرمطیان شاخه ای از اسماعیلیان اند که پس از قیام علی بن محمد برقعی معروف به (صاحب الزنج یا قائد الزنج) در قرن سوم هجری در جنوب بین النهرین ظهور کردند،  اختلاف ایشان با اسماعیلیه در برخی از مسائل درجه دوم است اما در اصول کلی و اساسی با هم اشتراک دارند. این جنبش نخست ، منحصر به اعراب و نبطیان ساکن عراق و سوریه و عربستان بود و بعدها بر ری و فارس و دیلمان و طبرستان و خراسان و ماوراءالنهر و مولتان سند نفوذ آنان بسط توسعه یافت ، قرمطیان از آن روی که برای اقامه عدل

 و ایجاد مساوات اجتماعی و برابری در میان کوشش زیادی به عمل می آوردند، از سایر اسماعیلیه ممتاز بودند وقیام آنها به زعم بعضی از محققان دنباله قیام با یک حرمی به شمار می‌آید.

از اسماعیلیان خاص فرقه مبارکیه منشعب شدند که معتقد بودند پس از امام صادق ع نوه آن حضرت به نام محمد بن اسماعیل امام است.  از فرقه مبارکیه دسته ای پدید آمدند که به نام پیشوای خود حمدان بن اشعث قرمطی که مردی نبطی و از مردم سواد بود قرامطه نامیده شدند. قرامطه معتقد بودند که محمد بن اسماعیل نمرده و زنده است و او مهدی قائم باشد. یعنی کسی که به پیغمبری برخیزد و آیینی نو آورد.

دروزیه فرقه ای مذهبی،  از مهمترین انشعابات اسماعیلیه که در نیمه اول سده پنجم هجری برمبنای اعتقاد به الوهیت الحاکم بامرالله، ششمین خلیفه فاطمی شکل گرفت . محمد بن اسماعیل درزی،  احرم و حمزه بن علی روزنی ، مهمترین داعیان دروزی هستند.  دروزیان خود را موحدون می نامند.

رسائل الحکمه مهمترین کتاب آنان است که در آن از تجلی، تقمص، نطق ، نسخ ادیان و شرایع و....به عنوان مهم ترین اعتقادات دروزیان سخن به میان آمده است. آنان در احکام ازدواج ، ارث وصیت و روزه تفاوت هایی با مسلمانان دارند. با اینکه جامعه دروز بسته است،  اما اهتمام آنان به وجوب تقیه و سری نگه داشتن عقاید باعث شده است تا با پیروان ادیان دیگر زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند.

دروزیان به طور کلی در مناطق کوهستانی زندگی میکنند و امروزه غالبا در مناطقی از سوریه لبنان و فلسطین ساکن اند و هر کدام رهبری مستقل دارند.

فاطمیان خاندانی از شیعیان اسماعیلی که در سال های ۲۹۷ تا ۵۶۷ ق بر مناطقی از سرزمین های غرب جهان اسلام فرمان می راندند و با عنوان عبیدیان نیز شناخته می شدند.  موسس این سلسله عبیدالله مهدی بود که در مراکش فعلی با کمک ابو عبدالله شیعی ، داعی اسماعیلی از یمن این کار را انجام داد. فاطمیان در ۳۶۲ق با ساختن قاهره نزدیک فسطاط،  این شهر را پایتخت خود کردند. فاطمیان توانستند مدتی بر سراسر شمال آفریقا،  مصر ، شام و یمن تسلط یابند و تا حجاز و سیسیل،  جزیره بزرگ در جنوب ایتالیای فعلی پیش روند. آنان پیوسته با حکومت عباسیان و دولت های طرفدار آنان مانند سلجوقیان و نیز امویان در اندلس،  خوارج و امپراتوری روم شرقی در ترکیه و یونان فعلی درگیر بودند.

مهم ترین فرقه ها : در فاصله میان قیام مختار تا شهادت امام صادق ع یعنی حدود هشت دهه ، عطا شاخه های مهم شیعه رخ نمودند و فرقه های کوچکتر نیز از همین شاخه های اصلی سرچشمه گرفت.  ملطی در التنبیه و الرد فرقه های شیعه را هجده مورد میداند و اشعری در مقالات الاسلامیین شیعه را به سه شاخه اصلی غالیان را فضه (امامیه) و زیدیه تقسیم کرده و کیسانیه را از فرقه های امامیه به حساب می آورد.

برمبنای مطالب ذکر شده در کتاب فرق الشیعه نوبختی شاخه های اصلی شیعه به صورت ذیل پدید آمده اند:

پس از رحلت پیامبر ( ص)قائلین به امامت امام علی ع به عنوان امام مفترض الطاعه و منصوب از طرف خدا قائلین به امامت امام علی ع چون اولای بر دیگران به امامت پس از پیامبر ص است. اعتقاد به برتری امام علی ع بر دیگران و عدم جواز تقدم کسی بر او در امامت پس از شهادت امام علی ع معتقدین به امامت امام حسن ع سپس امام حسین ع و سپس امام سجاد ع غلات شیعه که علی ع را زنده پنداشتند(آنان که در مدائن بودند)

کیسانیه : قائلین به امامت و مهدویت محمد بن حنفیه

۱_ برخی مستقیما پس از امام علی ع به این امر معتقد شدند

۲_ برخی پس از شهادت امام حسین ع پس از شهادت امام سجاد ع قائلین به امامت ابوجعفر محمد بن علی الباقر ع قائلین به امامت زید بن علی ، که معتقد شدند هر علوی که قیام کرد امام است.

۱_جارودیه

۲_عجلیه

۳_حسینیه

۴_ مغیریه

پس از شهادت امام باقر ع  قائلین به امامت ابوعبدالله جعفربن محمد الصادق ع قائلین به امامت محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن ع که از او با عنوان نفس زکیه یاد می‌شود و حتی مهدویت او

پس از شهادت امام صادق ع قائلین به امامت موسی بن جعفر ع قائلین به امامت اسماعیل که پیش از وفات پدر در گذشت ، و از این دو آنان معتقدند امامت به محمد بن اسماعیل رسیده است. قائلین به مهدویت و زنده بودن امام صادق ع که ناووسیه نامیده می‌شوند. قائلین به امامت محمد بن جعفر الصادق ع قائلین به امامت عبدالله بن جعفر مشهور به عبدالله افطح که فرقه فطحیه خوانده می شوند.

پس از شهادت امام کاظم ع قائلین به امامت علی بن موسی الرضا ع قائلین به مهدویت و زنده بودن موسی بن جعفر ع که از آنها به وافقیه یاد می‌شود. پس از شهادت امام رضا عقائلین به امامت محمدبن علی بن موسی الرضا قائلین به امامت احمد بن موسی بازگشت عده ای به عقیده واقفه پس از شهادت امام جواد ع قائلین به امامت علی بن محمد الهادی عاندکی به امامت موسی بن محمد معتقد شدند که به سرعت از آن بازگشتند. پس از شهادت امام هادی ع قائلین به امامت حسن بن علی بن محمد ععده ای از غلات،  پیرو محمد بن نصیر نمیری شدند.

قائلین به امامت و مهدویت محمد بن الهادی که در زمان پدر در گذشته بود. پس از شهادت امام حسن عسگری ع قائلین به مهدویت فرزند امام حسن عسگری عقائلین به مهدویت امام حسن عسگری ع قائلین به امامت جعفربن علی الهادی ع برخی از فرقه های بسیار کوچک دیگر فرقه های از بین رفته : کیسانیه ، پیروان مختاربن ابو عبید ثقفی هستند که به یاری وی،  از قاتلان حسن بن علی ع انتقام گرفتند.  به اعتقاد ابو زهره ، نظریات کیسانیان آمیخته به آرای فلسفی است. آنان به بداء ، تناسخ ، این که هر چیزی دارای ظاهر و باطنی است ،جمع شدن حکمت ها و اسرار عالم در انسان و علم علی ع به این اسرار و حکم و.....معتقدند.  برای کیسانیه در سرزمین های اسلامی تابعینی ذکر نشده است.

فرقه های باقیمانده

زیدیه یکی از فرق معروف شیعه هستند که قائلند پس از علی بن حسین ، پسرش زید امام است. این فرقه در آغازین سالهای سده دوم هجری ششم میلادی از بدنه عمومی شیعه جدا شد و در برابر دیگر شیعیان قرار گرفت. زید مردم را به تبعیت از کتاب و سنت و جهاد با ستمگران و حمایت از محرومان و اعطای به مستضعفان دعوت می کرد.


چاپ   ایمیل