چکیده
این مقاله به پرسش از علل و پیامدهای تعامل روحانیان شیعه با دولت صفویه پاسخ میدهد و زمینههای گسترش تشیع در این دوره تاریخی را بررسی میکند. روش این مقاله، بررسی اسناد تاریخی درباره چگونگی رفتار دولت صفویه و عکس العمل عالمان شیعی است. رویکرد اعتدالی اهل تسنن در ایرانِ بعد از قرن هفتم و گرایش متصوفه به برخی آموزههای شیعی مانند ولایت انسان کامل که با نگارش زندگی پیشوایان دوازدهگانه شیعه و سرودن اشعاری در فضائل و مناقب آنان نمایان شده است، از زمینههای تاریخی این رویکرد بهشمار میرود
کلام جدید
آنچه در اين مقال مىخوانيد نقد تكثرگرايى متون دينى از منظر تئورى قبض و بسط است. صاحب اين تئورى دو دليل براى به رسميتشناختن قرائتهاى مختلف از متون دينى آورده است. يكى - كه اصلىترين دليل است - صامتبودن متون دينى و دخالت انتظارات، پيش فرضها و پرسشهاى پيشين در تفسير آنهاست. ديگرى ذوبطون و چندلايهبودن اين متون است.سخن ما اين است كه متون دينى صامت نيستند. بنابراين دخالت انتظارات و پيش فرضها در تفسير، از نوع تفسير به راى مذموم است و نيز ذوبطونبودن متون دينى به معناى به رسميتشناختن قرائتهاى مختلف
چکیده
مالک اشتر نخعی و اشعث بن قیس کندی دو شخصیت مؤثر در حوادث دوران خلافت علی (ع) بودند که در میان کوفیان ابهت زیادی داشتند؛ اما نفوذ آن دو همیشه یکسان نبود. جایگاه و نفوذ این دو سردار در حادثه مهم حکمیت به مقابله آنها با یکدیگر منجر شد. مسئله اصلی در این پژوهش آن است که کاهش یا افزایش نفوذ مالک اشتر و اشعث در ماجرای حکمیت تحت تأثیر چه عواملی بوده است. بدینمنظور این فرضیه به آزمون گذاشته شده است که «موقعیت و نفوذ دو سردار یمانی تابعی از وضعیت عمومی جامعه و جو حاکم بر نبرد صفین بوده است»
مقاله پيش روى شما بر آن است تا هرمنوتيك فلسفى را مورد نقد قرار دهد. نگارنده با بررسى واژگانى و مفهومى «هرمنوتيك» و با اشارهاى گذرا به تعريف و پيشينه اين دانش در ميان انديشمندان مسيحى و اسلامى به تبيين مختصر چهار مرحله طولى اساسى آن يعنى هرمنوتيك كلاسيك; هرمنوتيك رمانتيك; هرمنوتيك روشى و هرمنوتيك فلسفى پرداخته و اصولى را به عنوان پيش فرض در ارائه مباحث دين پژوهى برگزيده است. و پس از توضيح هرمنوتيك اختيار شده و تبيين و تحليل نظريه رقيب يعنى هرمنوتيك فلسفى و با طرح نظريهها و تفسيرهاى انديشمندان
چکیده
جایگاه پیامبران و ائمه (ع) یکی از مباحث کلامی است که هر یک از فرق شیعه به آن توجه کردهاند. بررسی دیدگاههای مذاهب شیعه نشان از اختلاف نظر چشمگیر میان آنان در این خصوص دارد. هر یک از فرق شیعی امامیه، اسماعیلیه و زیدیه با تکیه بر روشها و ابزارهای معرفتشناسی دینی مقبول نزد خود، دلایل و دیدگاههای خویش را ابراز داشتهاند. امامیه در قالب گرایشهای عقلگرا، نقلگرا و عرفانی به استدلال در خصوص این موضوع پرداختهاند. زیدیان عمدتاً با نگاهی عقلگرایانه کوشیدهاند این موضوع را تبیین کنند. اما
اصطلاح هرمنوتيك، (Hermeneutics) را هنر تفسير ناميدهاند.اين واژه ماخوذ از فعل يونانى، ( Hermeneuien) به معناى"تفسير كردن" است. Hermeneia به معناى تفسير است وغالبا در مورد تفسير متون مقدس به كار مىرود. افلاطونشاعران را ) hermenes مفسران) خدايان ناميده است.ارسطو اين لفظ را براى عنوان رساله خويش در بابمنطق قضايا در كتاب ارغنون به كار برد و آن را بارىارمنياس، ( Peri Hermeneias) به معناى "در باب تفسير"ناميد.
اين واژه از نظر ريشه لغوى با هرمس، خداى يونانى كه پيامبرخدايان و الهه مرزها بوده
چکیده
از جملۀ موضوعات اعتقادی که همۀ فرق و مذاهب کلامی را بهگونهای، به خود مشغول کرده، امامت است. امامت در نظام اعتقادی شیعه، جایگاه ویژهای دارد. در این مذهب، بدون توجه به امامت نمیتوان به تبیین دیگر آموزههای اعتقادی پرداخت. یکی از ویژگیهایی که امامت شیعه را از امامت دیگر مذاهب ممتاز میکند، علم خاص امام است. علم امام از آغاز پیدایی موضوع امامت، از دغدغههای امامیه بوده است و چنانچه دربارۀ علم امام، اختلافی بین عالمان امامی بوده، به کم و کیف آن مربوط میشود. این جستار در پی تحلیل و
نظريه شلايرماخر:تفسير متون دينى بلكه تفسير مطلق متن از نظر روش شناختى بيان گرديد، ويادآور شديم كه در طول 14 قرن مفسران اسلامى (بلكه نويسندگان تعليقهها وتحشيهها) بر هر كتابى، هدفى جز كشف مقاصد مؤلف نداشتند، و به تعبير صحيحتر كشف مقاصد الهى را تعقيب مىكردند مسلما هر موضوعى به تناسب واقعيت آن، روشى براى تفسير دارد كه تا حدى با آن آشنا شديم.
ولى «فردريش شلاير ماخر» (1) (1768-1834) كه او را بنيانگذار هرمنوتيك جديد شناختهاند، نظريهاى دارد كه عمدتا حول دو محور است:
1. آگاهى از فرهنگ و
مباحث مربوط به فهم متن، اعم از متون ادبى، حقوقى، تاريخى و دينى، كه بخشى از دانش موسوم به تفسيرگرايى تاويلى مباحث مربوط به فهم متن، اعم از متون ادبى، حقوقى، تاريخى و دينى، كه بخشى از دانش موسوم به تفسيرگرايى تاويلى (Hermeneutics) است، از مهمترين مباحث قرن حاضر مىباشد. در نگاه ابتدايى، چنين به نظر مىرسد كه تفسير و فهم متن، حتى متون مقدس و دينى، چيزى جز مراجعه به علوم و فنون ادبى به منظور گرهگشايى از ابهامات متن نيست. پس فهم متن تنها نيازمند تسلط مفسر بر قواعد و فنون مختلف ادبى است و گمان نمى
تا قبل از قرن هجدهم، عقل گرایی و تكیه بر تواناییهای عقل در عرصه شناخت و اثبات وجود خداوند، مهم ترین اندیشه در مغرب زمین بود و تمام تلاش اندیشه مندان مصروف براهین عقلی اثبات وجود خداوند می شد؛ اما در اواخر قرن هجدهم عقل گرایی از سوی بسیاری از اندیشه مندان نفی شد و مناقشات جدی درباره این براهین درگرفت.[1] شاید بیش از از همه هیوم در این باره اصرار داشت. از نظر او براهین اثبات وجود خدا ناتمام بود و تثلیث امری غیر برهانی به شمار می آمد. او پس از سالها كار بر روی دلیل نظم، شش اشكال عمده در كتاب