زندگي‌نامه علامه حلي

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 11 - 22 دقیقه)

برگهاي زرين حيات علامه حلي با تعهد و صداقت مزين و با تار و پودي از اخلاص و محبت شيرازه گرديده است . مرزبان بيداري که فقه شيعه و معارف اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را در سايه سار ولايت پاسداري کرد و فقاهت را با درفش ولايت بر افراشت .باشد که با دقت و مطالعه در زندگي اين ستاره درخشان روح بلند، ايمان ، لوح دانش و فضيلتهاي معنوي و تقواي او را نظاره کنيم و در پرتو معرفت ، هنر، تعهد و اخلاصش ، نبض حرکت دانشها و تحصيلات خويش را تنظيم نماييم و با شيوه برخورد با رخدادها و فراز و نشيب حوادث روزگار آشنا شويم . 

ولادت و خاندان

چنانکه نقل است مولاي متقيان علي عليه السلام در مسير حرکت از کوفه به صفين بر تپه هاي بابل روي تل بزرگي ايستاد و اشاره به بيشه و نيزاري نمود و اين سخن را فرمود: اينجا شهري است و چه شهري !

اصبغ بن نباته از ياران نزديک حضرت عرض کرد: يا اميرالمومنين ! مي بينم از وجود شهري در اينجا سخن مي گويي، آيا در اينجا شهري بود و اکنون آثار آن از بين رفته است ؟
از ايوان طلاي اميرالمومنين عليه السلام دري به رواق علوي گشوده است. پس از ورود به سمت راست، حجره‌اي کوچک داراي پنجره فولادي، مخصوص قبر شريف علامه حلي است. زائرين بارگاه علوي در مقابل اين حجره توقفي کرده، مرقد شريفش را زيارت مي‌کنند و از روح بلندش مدد مي‌جويند.

فرمود: نه ! ولي در اينجا شهري به وجود مي آيد که آن را «حله سيفيه» مي‌گويند و مردي از تيره بني اسد آن را بنا مي‌کند و از اين شهر مردمي پاک سرشت و مطهر پديد مي آيند که در پيشگاه خداوند مقرب و مستجاب الدعوة مي‌شوند.

در شب 29 رمضان 648 ق . در اين شهر فرزندي از خانداني پاک سرشت ولادت يافت که از مقربان درگاه باري تعالي قرار گرفت . نامش حسن و معروف به آية الله علامه حلي است . مادرش بانويي نيکوکار و عفيف ، دختر حسن بن يحيي بن حسن حلي خواهر محقق حلي است و پدرش شيخ يوسف سديدالدين از دانشمندان و فقهاي عصر خويش در شهر فقاهت حله است .

علامه حلي از طرف پدر به "آل مطهر" پيوند مي خورد که خانداني مقدس ‍ و بزرگ و همه اهل دانش و فضيلت و تقوا بودند. از آنها آثار و نوشته هاي گرانقدر به يادگار مانده که تا به امروز و در امتداد تاريخ مورد استفاده دانش ‍ پژوهان قرار گرفته است . آل مطهر به قبيله بني اسد که بزرگترين قبيله عرب در شهر حله است پويند مي خوردند که مدت زماني حکومت و سيادت از آنها بود.

 
آغاز تحصيل

منزل شيخ سديدالدين که سرشار از کرامت و تقواست ، کودکي را در خود جاي داده که مايه افتخار آن است . حسن فرزند شيخ گرچه هنوز از عمرش ‍ چند سالي بيش نگذشته ، با راهنمايي دلسوزانه پدرش براي فراگيري قرآن مجيد به مکتب خانه رفت و با تلاش و پيگيري مداوم و هوش و استعداد خدادادي که داشت در زمان کوتاه خواندن قرآن را بخوبي ياد گرفت .

فرزند شيخ نوشتن را در مکتب خانه آموخت ولي به اين مقدار راضي نشد. از اين رو نزد معلم خصوصي خد رفت و در محضر شخصي به نام «محرم » با تلاش و جديت فراوان در اندک زمان نوشتن را بخوبي فرا گرفت .

حسن بن يوسف پس از آموختن کتاب وحي و خط، کم کم آمادگي فراگيري دانشها را در خود تقويت نمود و در مراحل اوليه تحصيل مقدمات و مبادي علوم را در محضر پدر فاضل و فقيه خود آموخت و به سبب کسب اين همه فضيلتها و نيکيها در سنين کودکي به لقب «جمال الدين» (زينت و زيبايي دين ) در بين خانواده و دانشمندان مشهور گشت .

 

در محضر عالمان

جمال الدين در شهر حله بزيست و در محضر فقها، متکلمان و فلاسفه والا مقام با کمال ادب زانو زد و از روح بلند و اخلاق و دانش آنان بهره کافي برد و خويشتن را به دانش و تهذيب نفس آراست و به تمام فنون و علوم مسلح گرديد و از دست آنان به دريافت اجازه نامه اجتهادي و نقل حديث مفتخر گرديد. حال به اختصار به نام چند نفر از اساتيد بزرگواري اشاره مي‌کنيم : شيخ يوسف سديدالدين (پدر ارجمند او)، محقق حلي (602 - 676 ق )، خواجه نصيرالدين طوسي (597 - 672 ق.) سيد رضي الدين علي بن طاووس (597 - 664 ق .)، سيد احمد بن طاووس (متوفا به سال 673 ق.) يحيي بن سعيد حلي (متوفا به سال 690 ق .) مفيدالدين محمد بن جهم حلي ، علي بن سليان بحراني ، ابن ميثم بحراني (626 - 679 ق.)، جمال الدين حسين بن اياز نحوي (متوفاي 681 ق .)، محمد بن محمد بن احمد کشي (615 - 695 ق )، نجم الدين علي بن عمر کاتبي (متوفا به سال 675 ق )، برهان الدين نسفي ، شيخ فاروقي واسطي و شيخ تقي الدين عبدالله بن جعفر کوفي.

 
درخشش

جمال الدين حسن ، ستاره پر فروغ «آل مطهر» و شهر فقاهت حله هنوز مدت زماني از تحصيلش نگذشته بود که با ذوق سرشار خدادادي و علاقه وافر، به تمام دانشهاي بشري مانند فقه و حديث ، کلام و فلسله ، اصول فقه ، منطق ، رياضيات و هندسه مسلح گرديد و تجربه لازم را به دست آورد. آوازه فضل و دانش وي به سرعت در سزرمين حله و ديگر شهرها پيچيد و در مجالس درس و محيط فرهنگي نام مقدسش را به نيکي و احترام ياد مي کردند و «علامه»اش مي‌خواندند.

علامه حلي در شهر حله حوزه درس تشکيل داد و علاقه مندان و تشنه کامان معارف و علوم اهل بيت عليهم السلام از کوشه و کنار جذب آن شدند و از درياي بي کرانش سيراب گشتند.

يکي از دانشمندان مي گويد: علامه حلي نظيري ندارد نه پيش از زمان خودش نه بعد از آن . کسي که در مجلس درس او پانصد مجتهد تربيت شد.

از جمله فرزانگان و ستارگاني که در محضرش زانو زدند و از انفاس پاک و مکتب پر بار فقهي ، کلامي و روح بلندش بهره ها بردند از از دست مبارکش ‍ به دريافت اجازه نامه اجتهادي و نقل حديث مفتخر شدند اينان بودند:

فرزند عزيز و نابغه اش محمد بن حسن بن يوسف حلي معروف به "فخر المحققين" (628 - 771 ق )، سيد عميدالدين عبدالمطلب و سيد ضيا الدين عبدالله حسيني اعرجي حلي (خواهرزادگان علامه حلي ) تاج الدين سيد محمد بن قاسم حسني معروف به "ابن معيه" (متوفي 776 ق )، رضي الدين ابوالحسن علي بن احمد حلي (متوفي 757 ق )، قطب الدين رازي (متوفي 776 ق .)، سيد نجم الدين مهنا بن سنان مدني ، تاج الدين محمود بن مولا، تقي الدين ابراهيم بن حسين آملي و محمد بن علي جرجاني .

 
مرجع شيعه

بعد از رحلت محقق حلي در سال 676 ق زعامت و مرجعيت شيعيان به علامه حلي منتقل گرديد و او در آن زمان 28 ساله بود كه اين بار امانت الهي بر دوش با کفايت او گذاشته شد. بدين سبب به لقب مقدس و شريف "آية الله" مشهور گرديد، که در آن روزگار تنها او به اين لقب خوانده مي شد و هر کس آية الله مي‌گفت منظورش علامه حلي بود.

از فضيلتهاي او بود که در زندگي کمتر دانشمنعلامه به پيروي از مولا و مقتدايش اميرالمومنين عليه السلام نواحي وسيعي را با مال و دست خود آباد کرد و براي استفاده مردم وقف نمود

عصر علامه

عصر علامه را بايد زمان توسعه فقه و شيعه و حقانيت مذهب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و در دوره پيشرفت تمدن و دانش در گوشه و کنار جهان اسلام ناميد. چرا که علامه حلي تلاش و کوشش خستگي ناپذيري در نشر علوم و فقه اسلام بر طبق مذهب اهل بيت نمود و در فقه تحول و شيوه نوي را ارائه کرد.

وي اولين فقيهي بود که رياضيات را به عنوان دانشي در فقه وارد کرد و به فقه استدلالي تکامل بخشيد. تاثيري که ديدگاه فقهي ، کلامي و آثار علامه گذارده بود محور بحث و تکليه گاه دانشمندان بر طبق نظرات فقهي فقها و دانشمندان شيعي بود.

حضور چنين دانشمندان دلسوز فرهنگ اسلام و ملت در دستگاه مغولان، در پيشرفت علم و جلوگيري مغولان وحشي از تخريب و آتش سوزي مراکز فرهنگي و کتابخانه ها، نقش بسزايي ايفا کرد، دانشمنداني که در انجام اين مهم از آبروي خويشتن سرمايه گذاشتند و همچون شمع سوختند.

 
بذر تشيع

آن را که فضل و دانش و تقوا مسلم است      هر جا قدم نهد قدمش خير مقدم است

حضور فقيه يگانه عصر علامه حلي در ايران و مرکز حکومت مغولان خير و برکت بود و با زمينه هايي که حاکم مغول براي وي به وجود آورده بود کمال بهره را برد و به دفاع از امامت و ولايت ائمه معصومين عليهم السلام برخاست . از اين رو بزرگترين جلسه مناظره با حضور انديشمندان شيعي و علماي مذاهب مختلف برگزار شد. از طورف علماي اهل سنت خواجه نظام الدين عبدالملک مراغه‌اي که از علماي شافعي و داناترين آنها بود برگزيده شد. علامه حلي با وي در بحث امامت مناظره کرد و خلافت بلا فصل مولا علي عليه السلام بعد از رسالت پيامبر اسلام را ثابت نمود و با دليلهاي بسيار محکم برتري مذهب شيعه اماميه را چنان روشن ساخت که جاي هيچ گونه ترديد و شبهه اي براي حاضران باقي نماند.

پس از جلسات بحث و مناظره و اثبات حقانيت مذهب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام اولجايتو مذهب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام، اولجايتو مذهب شيعه را انتخاب کرد و به لقب «سلطان محمد خدابنده» معروف گشت. پس از اعلان تشيع وي ، در سراسر ايران مذهب اهل بيت منتشر شد و سلطان به نام دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرها به نام مقدس ائمه معصومين عليهم السلام سکه زنند و سر در مساجد و اماکن مشرفه به نام ائمه مزين گردد.

يکي از دانشمندان مي نويسد: اگر براي علامه حلي منقبت و فضيلتي غير از شيعه شدن سلطان محمد به دست او نبود، همين براي برتري و افتخار علامه بر دانشمندان و فقها بس بود حال آنکه مناقب و خوبيهاي وي شمارش يافتني نيست و آثار ارزنده اش بي نهايت است .

 
علامه در ايران

آية الله علامه حلي ، عارف و فقيه بر جسته شيعه ، در ايران باقي ماند و حدود يک دهم از عمر شريفش در اين خطه گذشت . او در اين مدت خدمات بسيار ارزنده اي نمود و در نشر علوم و معارف اهل بيت عليهم السلام کوشش فراوان نمود و شاگردان زيادي را تربيت کرد.

علامه چه در شهر سلطانيه و چه در مسافرتها به ديگر شهرهاي ايران پيوسته ملازم با سلطان بود به پيشنهاد وي سلطان دستور داد مدرسه سياري را از خيمه و چادر، داراي حجره و مدرس آماده کنند تا با کاروان حمل گردد و در هر منزلي که کاروان رحل اقامت کرد خيمه مدرسه در بالاترين و بهترين نقطه منزل بر پا شود.

او علاوه بر تدريس و بحث و مناظره با دانشمندان اهل سنت و تربيت شاگردان ، به نوشتن کتابهاي فقهي ، کلامي و اعتقادي مشغول بود، چنانکه در پايان بعضي از کتابهاي خود نگاشته است : اين نوشته در مدرسه سيار سلطانيه در کرمانشاهان به اتمام رسيد. وي کتاب ارزشمند «منهاج الکرامه» را که در موضوع امامت است براي سلطان نوشت و در همان زمان پخش گرديد.

علامه حلي پس از يک دهه تلاش و خدمات ارزنده فرهنگي و به اهتزاز در آوردن پرچم ولايت و عشق و محبت خاندان طهارت علهيم السلام در سراسر قلمرو مغولان در ايران ، در سال 716 ق . بعد از مرگ سلطان محمد خدابنده ، به وطن خويش سرزمين حله برگشت و در آنجا به تدريس و تاليف مشغول گرديد و تا آخر عمر منصب مرجعيت و فتوا و زعامت شيعيان را به عهده داشت .

 
علامه و اولجايتو

براي مطالعه اين بند اينجا را كليك كنيد

 
گنجينه ماندگار

براي مطالعه اين بند اينجا را كليك كنيد

 

علامه و ابن تيميه

براي مطالعه اين بند اينجا را كليك كنيد

 
در خدمت امام زمان عجل الله فرجه

براي مطالعه اين بند اينجا را كليك كنيد

بعد از رحلت محقق حلي در سال 676 ق زعامت و مرجعيت شيعيان به علامه حلي منتقل گرديد و او در آن زمان 28 ساله بود كه اين بار امانت الهي بر دوش با کفايت او گذاشته شد. بدين سبب به لقب مقدس و شريف "آية الله" مشهور گرديد، که در آن روزگار تنها او به اين لقب خوانده مي شد و هر کس آيه الله مي گفت منظورش علامه حلي بود.

فضيلتهاي درخشان

انسانهاي نمونه داراي يک بعد و ارزش خاص نيستند، بلکه ارزشهاي گوناگون را در خود جمع کرده اند. علامه حلي از شخصيتهايي است که از هر نظر مصداق انسان کامل است و داراي ابعاد گوناگون و فضيلتهاي درخشان. او در تمام دانشها علامه بود و گوي سبقت را از ديگران ربود و ارزشهاي ممتازي را که ديگران داشتند به تنهايي داشت . وي با انديشه و فکر مواج خويش علاوه بر تحولي که در فقه ايجاد کرد و در عصر خويش ‍ مسير انديشه فقها را متوجه مباني فقه و معارف اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام نمود در فنون و دانشهاي ديگر چون حديث تحول بنيادي به وجود آورد و دريچه اي به روي محققان در طول تاريخ گشود که مشعل پر فروغي فرا راه آنان شد.

علامه حلي پرچم ولايت را بر افراشت و با تمام وجود از ولايت و رهبري صحيح دفاع کرد. اين عشق سرشار به خاندان طهارت علهيم السلام با گوشت ، پوست و استخوانش آميخته بود و آنجا که در ارتباط با آنان قلم بر صفحه کاغد مي گذاشت با اخلاص برخاسته از اعماق جانش چنين مي نگاشت: بزرگترين سرچشمه دوستي و محبت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام اطاعت و پذيرش حکومت و ولايت آنهاست و قيام بر همان شيوه اي که آنان ترسيم کردند... .

سفارش مي کنم که به محبت و عشق ورزي به فرزندان فاطمه زهرا عليهاالسلام . چون آنان شفاعت کنندگان ما هستند در روزي که مال و فرزندان براي ما سودي نخواهند داشت ... از چيزهايي که خداوند بر ما احسان کرد اينکه در بين ما آل علي عليه السلام را قرار داده است . خداوندا، ما را بر دوستي و محبت آنان محشور کن و از کساني قرار ده که حق جدشان پيامبر و نسلش را ادا کرده اند.

از فضيلتهاي او بود که در زندگي کمتر دانشمنعلامه به پيروي از مولا و مقتدايش اميرالمومنين عليه السلام نواحي وسيعي را با مال و دست خود آباد کرد و براي استفاده مردم وقف نمود و اين يکي د و فقيهي به چشم مي خورد. يکي از دانشمندان مي نويسد: براي وي آباديهاي زيادي بود که خود نهرهاي آب آنها را حفر و با پول و ثروتش زنده کرد. اين آباديها به کسي تعلق نداشت و در زمان حياتش آنان را وقف کرد.

 
غروب ستاره حله

پايان زندگي هر کس به مرگ اوست جز مرد حق که مرگ وي آغاز دفتر است محرم سال 726 ق . براي شيعيان و پيروان راستين اسلام فراموش نشدني است . عزا و ماتم آنان افزون است . بويژه حله اين سرزمين مردان پاک سرشت و عاشقان اهل بيت عليهم السلام شور و ماتم بيشتري دارد.

از ايوان طلاي اميرالمومنين عليه السلام دري به رواق علوي گشوده است. پس از ورود به سمت راست، حجره‌اي کوچک داراي پنجره فولادي، مخصوص قبر شريف علامه حلي است. زائرين بارگاه علوي در مقابل اين حجره توقفي کرده، مرقد شريفش را زيارت مي‌کنند و از روح بلندش مدد مي‌جويند.

 


معرفي  مختصر آثار علامه حلي
كتاب

1- الابحاث المفيدة في تحصيل العقيدة.

2- ابطال الجبر.

3- اثبات الرجعة.

4- اجوبة المسائل المهنائية الاولي، که جواب سوالات سيدمهنابن سنان بن عبدالوهاب جعفري حسيني مدني عبدلي است.

5- اجوبة المسائل المهنائية، که باز هم جواب سوءالات سيدمهناي مذکور است.

6- الادعية الفاخرة الماثورة عن العترة الطاهرة.

7- الاربعون مسالة في اصول الدين.

8- ارشاد الاذهان الي احکام الايمان، که حاوي تمام ابواب فقه بوده و بتصريح بعضي از اجله داراي پانزده هزار مساله است، و نسخه خطي آن در اغلب کتابخانه‌هاي عمومي و خصوصي موجود است.

9- استقصاء الاعتبار في تحرير معاني الاخبار، که خود علامه در خلاصة الاقوال گويد که اين کتاب استقصاء بي مانند بوده و در آن هر خبري را که بنظرش رسيده نقل کرده و در صحت و ضعف سند و کيفيت دلالت آنها مطالبي نگاشته است.

10- استقصاء البحث و النظر في مسائل القضاء و القدر، و يا استقصاء النظر في القضاء و القدر. که آن را در جواب سوال شاه خدابنده راجع بدليل مختار بودن انسان و مجبور نبودن او در افعال خود، نوشته است .

11- الاسرار، در امامت .

12- الاسرار الخفية في العلوم العقلية من الحکمية و الکلامية و المنطقية، که نسخه اصلي آن بخط خود علامه در خزانه غرويه موجود است و صاحب الذريعه آن را ديده است.

13- الاشارات الي معاني الامارات، و يا الاشارات الي معني الاشارات، که شرح اشارات و تنبيهات ابوعلي سينا است.

14- اَلفَين، يا کتاب اَلالفَين الفارق بين الصدق و المين، که داراي يک مقدمه و دو مقاله و يک خاتمه است. در مقاله اول هزار دليل به امامت حضرت علي بن ابي طالب عليه‌السلام اقامه کرده و در مقاله دوم نيز هزار دليل در ابطال شبهات مخالفين نوشته است. ولي در چاپي که در ايران شده است از هزار دليل دوم فقط بيست و چند دليل مذکور است، و گويا بقيه کتاب دستخوش حوادث گرديده است.

15- انوار الملکوت في شرح الياقوت، که شرح کتاب ياقوت نام ابواسحاق ابراهيم نوبختي از قدماي متکلمين اماميه است.

16- ايضاح الاشتباه في ضبط تراجم الرجال (به نقل الذريعة)، يا "في ضبط الفاظ اسامي الرجال" (به نقل روضات).

17- ايضاح التلبيس من کلام الرئيس و بيان سهوه و الرد عليه (از الخلاصه خود علامه)، و يا کشف التلبيس و بيان سيرة الرئيس (از محمدبن خاتون)، که در رد اعتراضات وارد بر شيخ الرئيس ابوعلي سينا است.

18- ايضاح السبل في شرح منتهي السوال و الامل، در اصول فقه . و نام اصلي آن غاية الوصول الي علم الاصول است.

19- ايضاح مخالفة السنة، در تفسير، حاوي رد ديني مطالبي است که مخالف کتاب و سنت نبوي است.

20- ايضاح المعضلات من شرح الاشارات، که شرح اشارات خواجه نصير طوسي است.

21- ايضاح المقاصد من حکمة عين القواعد، که شرح حکمة العين کاتبي قزويني است و در 1337 هـ.ش. با مقدمه و فهارس در تهران چاپ شده است.

22- بسط الاشارات، و آن شرح ديگري است بر اشارات و تنبيهات ابوعلي سينا.

23- بسط الکافية، که مختصر شرح الکافية در نحو است.

24- تبصرة المتعلمين في احکام الدين، که بارها در ايران چاپ شده و شروح بسياري بر آن نوشته‌اند.

 25- تحرير الاحکام الشرعية علي مذهب الامامية، که شامل تمام ابواب فقه است بدون استدلال. و به تصديق بعضي از اهل فن داراي چهل هزار مساله مي‌باشد.

 26- تحصيل الملخص.

 27- التحفة، در علم هيئت.

 28- تذکرة الفقهاء، در فقه استدلالي اماميه و مذاهب متداول عامه، و در ايران در دو جلد چاپ شده و به تذکره علامه مشهور است.

 29- تسبيل الاذهان الي احکام الايمان، در فقه، و در يک مجلد است .

30- تسليک الافهام في معرفة الاحکام.

31- تسليک النفس الي حظيرة القدس، در نکات و دقايق علم کلام.

32- التعليم التام في الحکمة و الکلام.

33- التعليم الثاني، که چندين مجلد بوده و ظاهراً غير از کتاب مقاومات اوست که شامل مباحثه با تمام حکما است.

34- تلخيص الاحکام، که ظاهراً همان تلخيص المرام است.

35- تلخيص الکشاف، که تفسير قرآن مجيد بوده و ظاهراً غير از سر وجيز و قول وجيز و نهج ايمان است که آنها نيز تفسيرهاي علامه است، و شايد هم يکي از آنها باشد.

 36- تلخيص المرام في معرفة الاحکام و قواعد الفقه و مسائله الدقيقة علي سبيل الاختصار، که دو نسخه از آن در کتابخانه رضويه موجود است.

 37- التناسب بين الفرق الاشعرية و السوفسطائية.

 38- تنقيح الابحاث في العلوم الثلاثة، در علوم منطق و طبيعي و الهي.

 39- تنقيح القواعد، يا تنقيح قواعد الدين الماخوذة من آل يس.

 40- تهذيب الاصول، که نام اصلي آن تهذيب طريق الوصول الي علم الاصول است. و گاهي آن را به تخفيف، تهذيب الوصول الي علم الاصول، و گاهي نيز تهذيب الاصول نامند.

 41- تهذيب النفس في معرفة المذاهب الخمس.

 42- التيسير الوجيز في تفسير کتاب اللّه العزيز، که در بعضي نسخ خلاصه علامه، بهمين نام ذکر شده و در برخي نسخ به نام السر الوجيز، و در بعضي ديگر بنام القول الوجيز ذکر شده است.

 43- جامع الاخبار، و يا مجامع الاخبار، که ظاهراً تصحيف همان جامع الاخبار است.

 44- الجبر و الاختيار، که ظاهراً غير از ابطال الجبر است.

45- جواب السوال عن حکمة النسخ في الاحکام الالهية، که در جواب سوال شاه خدابنده است، و نام آن وجيزه است .

46- جوابات المسائل المهنائية، که همان اجوبة المسائل است.

 47- جواهر المطالب في فضائل اميرالمومنين علي بن ابي طالب عليه‌السلام.

 48- الجوهر النضيد في شرح منطق التجريد.

 49- حاشيه تلخيص الاحکام، که خود تلخيص الاحکام و حاشيه آن در نزد صاحب معالم بوده و او در مساله جواز طهارت با آب مضاف از آنها نقل مي‌کند.

50- حل المشکلات من کتاب التلويحات، که شرح کتاب تلويحات شيخ شهاب الدين سهروردي است.

51- خلاصة الاقوال في علم معرفة حال الرجال، يا في علم الرجال.

52- خلق الاعمال.

53- الدر المکنون في علم القانون، در منطق.

 54- الدر و المرجان في الاحاديث الصحاح و الاحسان.

 55- الدلائل و البرهان في تصحيح الحضرة الغروية.

 56- الرسالة السعدية.

 57- شرح ارشاد الاذهان خود علامه.

 58- شرح الاشارات. در مجمع البحرين از شيخ بهائي نقل شده که شرح اشارات علامه با خط خودش نزد او موجود بوده است. و شايد اين کتاب همان کتاب الاشارات است که خود شرح اشارات ابوعلي سينا است.

 59- شرح تجريد خواجه نصير طوسي، که به نام کشف المراد است.

 60- شرح حکمة العين که همان ايضاح المقاصد است.

 61- شرح شفاي ابوعلي سينا، در دو مجلد.

 62- شرح قواعد خود علامه.

 63- شرح مختصر ابن حاجب.

64- شرح نهج البلاغه، و يا مختصر شرح نهج البلاغه، که ملخص شرح نهج البلاغه استاد خود ابن ميثم بحراني است.

65- غاية الاحکام في تصحيح تلخيص المرام، که شرح او بر کتاب تلخيص المرام خود است.

66- غاية الوصول الي علم الاصول، که همان ايضاح السبل است.

 67- قواعد الاحکام في معرفة الحلال و الحرام، که به قواعد علامه معروف است و چندين مرتبه در تهران چاپ شده و محل توجه اکابر فقها بوده و شروح بسياري بر آن نوشته شده است.

 68- القول الوجيز في تفسير کتاب اللّه العزيز، که ظاهراً همان التيسير الوجيز است.

 69- کاشف الاستار في شرح کشف الاسرار.

 70- کشف الحق و نهج الصدق، که در مناظره سيد موصلي است.

 71- کشف الخفاء من کتاب الشفاء، در حکمت.

 72- کشف الفوائد في شرح قواعد العقائد، در کلام که شرح کتاب قواعد العقائد خواجه نصير طوسي است و در تهران به چاپ رسيده است .

 73- کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، در کلام که شرح تجريد خواجه نصير طوسي است، و بارها در بمبئي و ايران چاپ شده، و به تصديق ارباب تحقيق اگر اين شرح علامه نبود، مطالب کتاب تجريد خواجه نصير با آن همه شروح بسياري که دارد در بوته اجمال مي‌ماند.

 74- کشف المقال في احوال الرجال، که کتاب رجال کبير علامه است. و خلاصة الاقوال ملخص همين کتاب است.

 75- کشف المکنون من کتاب القانون، در نحو، که مختصر شرح جزولية است.

 76- کشف اليقين في فضائل اميرالمومنين عليه‌السلام.

 77- الکشکول في ما جري علي آل الرسول صلي‌الله‌عليه‌و‌آله که برخي آن را ازآن ِ سيد حيدر بن علي حسيني عبيدلي مي‌دانند.

 78- المباحثات السنية و المعارضات النصيرية.

79- مبادي الوصول الي علم الاصول.

 80-مجامع الاخبار (از روضات)، که همان جامع الاخبار است.

81- المحاکمات بين شراح الاشارات، در سه مجلد.

82- مختلف الشيعة في احکام الشريعة، که شامل مسائل فقهيه خلافيه شيعه از اول فقه تا آخر آن با ادله هر يک از اقوال مختلف و رد و قبول آنها است، و در تهران به چاپ رسيده است.

83- مدارک الاحکام، در فقه. و به نوشته روضات، فقط در طهارت است.

84- مراصد التوفيق و مقاصد التحقيق، در منطق و علم طبيعي و الهي.

85- مصابيح الانوار، در حديث . طبق گفته خود علامه، اين کتاب محتوي تمام احاديث اماميه است و هر حديثي در باب متعلقبه فن مربوط بدان حديث ذکر شده. و هر فني را به ترتيب حضرات معصومين چندين باب نموده است، مثلاً در باب اول هر فن، احاديث مربوط به آن فن را که از پيغمبر (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) رسيده نگاشته است و به همين ترتيب تا آخر ائمه اطهار عليه‌السلام.

86- المطالب العلية في علم العربية.

87-معارج الفهم في شرح النظم.

88- المعتمد، در فقه.

89- المقاصد الوافية بفوائد القانون و الکافية، که حاوي مطالب کافية و جزولية است.

90- المقاومات، در حکمت، که حاوي مباحثه با حکماي سابق است.

 91- مقصد الواصلين، در اصول دين.

92- مناهج اليقين في اصول دين، که به نام منهاج اليقين نيز ذکر شد.

93- منتهي المطلب في تحقيق المذهب، در فقه استدلالي، که از طهارت تا آخر باب جهاد و مقدار قليلي از باب تجارت در دو جلد درتبريز چاپ شده است. در اين کتاب آراء و مذاهب تمام مسلمين که در احکام فقهيه دارند ذکر شده، و مولف بعد از رد ادله مخالفين راي و نظر خود را موافق ادله شرعي ذکر مي‌کند.

 94- منتهي الوصول الي علمَي الکلام و الاصول.

 95- منهاج الاستقامة، که ابن تيمية در رد آن چند جلد کتاب نوشته است.

 96- منهاج الصلاح في مختصرالمصباح، که مصباح شيخ طوسي را ملخص کرده و يک باب هم در اصول عقايد به ده باب آن افزوده است که بين علما و محصلين داير و به باب حادي عشر معروف بوده و شروح بسياري بر آن نوشته‌اند.

 97- المنهاج في مناسک الحج .

 98- منهاج الکرامة في الامامة، که براي شاه خدابنده تاليف کرده و در ايران چاپ شده است.

 99 - منهاج الهداية و معراج الدراية في علم الکلام.

 100- منهاج اليقين، که همان مناهج اليقين است.

 101- نظم البراهين في اصول الدين.

 102- النکت البديعة في تحرير الذريعة في اصول الدين.

 103- نهاية الاحکام في معرفة الاحکام، که بقول روضات فقط در باب طهارت و صلاة است.

 104- نهايةالمرام في علم الکلام.

 105- نهاية الوصول الي علم الاصول.

106- نهج الايمان في تفسير القرآن، که به گفته خود علامه ملخص کشاف و تبيان و غير آنهاست.

 107- نهج الحق و کشف الصدق، که فضل بن روزبهان ردّي بر آن نوشته است.

 108- نهج العرفان في علم الميزان.

 109- نهج المسترشدين في اصول الدين، که فاضل مقداد شرحي بر آن نوشته و آن شرح را «ارشاد الطالبين الي نهج المسترشدين» ناميده، و متن و شرح هر دو در بمبئي يک جا چاپ شده است.

 110- نهج الوصول الي علم الاصول.

111- النهج الوضاح في الاحاديث الصحاح.

 112- واجب الاعتقاد.

 113- الوجيزه في جواب سوال الشاه خدابنده، که در جواب السوال ذکر شد.

منابع:

تاريخ مفصل ايران، مغول

کشف الظنون

ريحانة الادب ج 3

روضات الجنات

هدية الاحباب

مستدرک الوسائل

الذريعة

 


چاپ   ایمیل