اصبغ بن نباته، از شخصیت های بارز شیعه و از اصحاب امام علی (علیهالسلام) است.او از بنى حنظله و از تيرة مُجاشع بن دارم بود [۱]. وي كوفى بوده، و در روزگار خلافت امام علی علیه السلام، يكى از نامدارترين و استوارترين ياران امام به شمار مىآمده است (ابن سعد، 6/225)، اما رواياتى مبنى بر اينكه او دوران پيامبر(ص) را درك كرده است (ابن حجر، 1/108) و نيز روايت وي از عمر بن خطاب (مزي، 3/308)، قابل اعتماد به نظر نمىرسد.
به روايت نصر بن مزاحم (ص 442-443)، اصبغ پيرمردي زاهد و عابد بود و از جنگاوران عراق و از سرداران على(ع) به شمار مىآمد. اصبغ را يكى از «شرطة الخميس» در جنگ صفين ياد كردهاند (خليفه، 1/231). از خود او در معنى اين عنوان روايت شده است كه ما با على(ع) شرط و پيمان بستيم تا پاي جان در راه او فداكاري كنيم [۲]. از اصبغ برخى روايات نيز در شرح حوادث جنگ جمل در دست است [۳]. وي همچنين يكى از راويان برخى رويدادهاي جنگ صفين است [۴]. از برخى روايات، ميزان محبوبيت و منزلت اصبغ نزد على(ع) به خوبى آشكار است [۵].
و در كتاب كشى از ابى الجارود روايت كرده كه او گفت: از اصبغ پرسيدم كه منزلت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در ميان شما تا كجا است؟ گفت: مجمل اخلاص ما نسبت به او اين است كه شمشيرهاى خود را بر دوش نهادهايم و به هر كس كه ايماء نمايد او را به شمشيرهاى خود مىزنيم و ايضا روايت نموده كه از اصبغ پرسيدند كه چگونه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام تو را و اَشْباه تو را شرطة الخميس نام نهاده؟ گفت: بنابر آن كه ما با او شرط كرده بوديم كه در راه او مجاهده كنيم تا ظفر يابيم يا كشته شويم و او شرط كرد و ضامن شد كه به پاداش آن مجاهده، ما را به بهشت رساند.[۶]
مخفى نماند كه «خميس»، لشكر را مىگويند بنابر آن كه مركب از پنج فرقه است كه آن «مقدمه» و «قلب» و «ميمنه» و «ميسره» و «ساقه» باشد، پس آن كه مىگويند كه فلان صاحب اميرالمؤمنين عليه السلام از شرطة الخميس است اين معنى دارد كه از جمله لشكريان اوست كه ميان ايشان و آن حضرت شرط مذكور منعقد شده.[۷]
شخصیت روایی اصبغ بن نباته
آنچه بيشتر مايه شهرت اصبغ بوده، شخصيت روايى اوست. غالب رواياتى كه وي نقل كرده، به امام على (ع) مىرسد. بيشتر اين روايات در كتابها و منابع شيعى منعكس شدهاند [۸] بيشتر موضوعات روايات او تاريخى، فقهى و اخلاقى است. مشهورترين روايت اصبغ از امام على(ع) يكى عهدنامه معروف مالك اشتر است و ديگري وصيت امام بهفرزندش محمدحنفيه[۹].
اصبغ از اين كسان نيز روايت كرده است: ابوايوب خالد بن زيد انصاري، عمار بن ياسر و عمر بن خطاب (ذهبى، ميزان...، 1/271؛ مزي، 3/308).
گروهى چون ابوجارود زياد بن منذر، خالد نوفلى، محمد ابن داوود غنوي، اجلح بن عبدالله كندي و ابوحمزة ثمالى از او روايت كردهاند (ابن حبان، 1/357؛ مزي، همانجا).
اصبغ بن نباته از نظر اهل سنت
در كتاب «ميزان ذَهبى» كه از اهل سنت است مسطور است كه علماء رجال اهل سنت اصبغ را شيعه مىدانند و بنابراين حديث او را متروك مىدانند و از ابن حبان نقل كرده كه اصبغ مردى بود كه به محبت على بن ابى طالب عليه السلام مفتون شده بود و طامات از او سر مىزد، بنابراين حديث او را ترك كردهاند انتهى.[۱۰]
آثار اصبغ بن نباته
آثار ارزشمندی از اصبغ بن نباته بر جای مانده که قرنها است مورد توجه و استفاده محققان و دانشمندان قرار گرفته، از جمله روایت عهد نامه امیر المومنین علیه السلام به مالک اشتر که حاوی عالیترین رهنمودهای فکری، سیاسی، اجتماعی، و حقوقی است. دیگر از آثار او کتاب عجایب احکام امیر المومنین علیه السلام است که ابراهیم بن هاشم قمی آن را به روایت از او تدوین نموده است. نیز وصیت امیر مؤمنان علی علیه السلام به فرزندش محمد بن حنفیه را او روایت کرده است.
وفات
اصبغ بن نباته این یار مخلص ائمه سرانجام سال 55 هجری چشم از سرای فانی فرو بست.
پانویس
(برّي، 1/186؛ ابن حزم، 231)
(نك: كشى، 103؛ خويى، 3/222)
(ابن ابى الحديد، 1/248، 263)
(مثلاً نك: نصر بن مزاحم، 322، 442)
(مثلاً نك: طوسى، امالى، 1/176)
مجالس المؤمنين، 1/303، رجال كشى، 1/320.
مجالس المؤمنين، 1/303.
(براي فهرستى از روايات وي در كتابهاي اربعة شيعه، نك: خويى، همانجا).
(نجاشى،همانجا؛طوسى، الفهرست، 62 -63)
ميزان الاعتدلال، 1/436، تحقيق: على محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود.
منابع
حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال، قسمت اول، باب سوم: در تاريخ حضرت علي عليه السلام
اصبغ بن نباته، از حسن يوسفى اشكوري ، در دسترس در کتابخانه مدرسه فقاهت
اصبغ بن نباته، دانشنامه رشد تاریخ بازیابی:3 دی ماه 1392.
اصبَغ بن نُباته تميمى حَنْظلى مُجاشِعى از ياران ويژه امير مؤمنان على عليه السلام و از چهرههاى برجسته ياران ايشان[1] و از معتمدان آن حضرت است[2].
استوار گامى او در دوستى على عليه السلام مشهور است. او در متون كهن تاريخى به شيعه معروف[3] و به عشق و دوستى على عليه السلام مشهور است. او از «شُرطة الخَميس (نيروهاى ويژه)» [4] و از فرماندهان آنان است[5] كه تا مرز مرگ و شهادت، با مولا عليه السلام پيمان بسته بودند[6].
اصبغ در جنگهاى جمل و صِفّين، همراه مولا عليه السلام بود[7] و از ياران باوفاى على عليه السلام به شمار مىرفت. اصبغ، عهد نامه على عليه السلام به مالك اشتر را نقل كرده[8] كه مجموعهاى بزرگ و جاودان است.
پس از ضربت خوردن على عليه السلام، وى از معدود افرادى است كه اجازه حضور بر بالين ايشان را يافت[9].
اصبغ را از ياران امام حسن عليه السلام نيز شمردهاند. [10]
کتاب وقعة صِفّين[11] به نقل از عمر بن سعد اسدى، در يادكرد جنگ صِفّين آورده است:[12] على بن ابى طالب عليه السلام يارانش را ترغيب [به جهاد] كرد. پس اصبغ بن نباته در حضور او برخاست و گفت: اى امير مؤمنان! مرا با باقى مانده مردم، پيش فرست كه امروز، پايدارى و يارىام را خواهى ديد. ما شاميان را تار و مار كردهايم و خود، هنوز جنگجويان و دلاورانى داريم. به من اجازه ده تا به پيش بتازم.
على عليه السلام فرمود: «به نام و بركت خدا، به پيش بتاز».
پس اصبغ، پرچمش را برگرفت و پيش مىراند و مىخواند:
اى اصبغ! تا به كى اميد ماندن دارى؟
بى گمان، اميد با نا اميدى درهم شكسته مىشود.
آيا حوادث روزگار را نمىبينى كه چه سان پديد مىآيند؟
پس هوا و هَوَست را چون چرم، دبّاغى كن.
مدارا تو را بهتر به خواستهات مىرساند
امروز، گرفتارىاى هست و فردا نيز بيكار نخواهى بود.
پس اصبغ كه پيرى پارسا و عابد بود و هرگاه دو نفر را در نزاع با هم مىديد، شمشيرش را غلاف مىكرد، در حالى بازگشت كه شمشير و نيزهاش را [به خون،] رنگين كرده بود.
او از ذخيرههاى على عليه السلام به شمار مىرفت كه تا پاى جان به ايشان پايبند بود و از شهسواران عراق، شمرده مىشد و على عليه السلام از اعزام او به جنگ و كشتار، دريغ مىورزيد.[13]
............................................................
[1] رجال النّجاشي: ج 1 ص 69 الرقم 4، الفهرست للطوسي: ص 85 الرقم 119، وقعة صفّين: ص 406 وراجع ميزان الاعتدال: ج 1 ص 271 الرقم 1014.
[2] كشف المحجّة: ص 236، وقعة صفّين: ص 406.
[3] الطبقات الكبرى: ج 6 ص 225.
[4] الطبقات الكبرى: ج 6 ص 225؛ الاختصاص: ص 65.
[5] وقعة صفّين: ص 406.
[6] رجال الكشّي: ج 1 ص 321 الرقم 165.
[7] وقعة صفّين: ص 406.
[8] رجال النّجاشي: ج 1 ص 70 الرقم 4، الفهرست للطوسي: ص 85 الرقم 119.
[9] الأمالي للطوسي: ص 123 ح 191.
[10] رجال الطوسي: ص 93 الرقم 919 وراجع تهذيب المقال: ج 1 ص 198 204 ح 5.
[11] وقعة صفّين: ص 442.
[12]حَرَّضَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ أصحابَهُ، فَقامَ إلَيهِ الأَصبَغُ بنُ نُباتَةَ فَقالَ: يا أميرَ المُؤمِنينَ! قَدِّمني فِي البَقِيَّةِ مِنَ النّاسِ؛ فَإِنَّكَ لا تَفقِدُ لِيَ اليَومَ صَبرا ولا نَصرا. أمّا أهلُ الشّامِ فَقَد أصبَنا مِنهُم، و أمّا نَحنُ فَفينا بَعضُ البَقِيَّةِ، ايذَن لي فَأَتَقَدَّمَ؟ فَقالَ عَلِيٌّ: تَقَدَّم بِاسمِ اللّهِ وَالبَرَكَةِ، فَتَقَدَّمَ و أخَذَ رايَتَهُ، فَمَضى وهُوَ يَقولُ:
حَتّى مَتى تَرجُو البَقا يا أصبَغُ إنَّ الرَّجاءَ بِالقُنوطِ يُدمَغُ
أما تَرى أحداثَ دَهرٍ تَنبَغُ فَادبُغْ هَواكَ، والأَديمُ يُدبَغُ
وَالرُّفقُ فيما قَد تُريدُ أبلَغُ اليومَ شُغلٌ وغَدا لا تَفرَغُ
فَرَجَعَ الأَصبَغُ وقَد خَضَبَ سَيفَهُ دَما ورُمحَهُ، وكانَ شَيخا ناسِكا عابِدا، وكانَ إذا لَقِيَ القَومُ بَعضُهُم بَعضا يَغمِدُ سَيفَهُ، وكانَ مِن ذَخائِرِ عَلِيٍّ مِمَّن قَد بايَعَهُ عَلَى المَوتِ، وكانَ مِن فُرسانِ أهلِ العِراقِ، وكانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَضِنُّ بِهِ عَلَى الحَربِ وَالقِتالِ.
[13] به نقل از: محمدى رى شهرى، محمد، دانش نامه امير المومنين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ - قم، چاپ: سوم، 1389 ش.