بررسی تعارض در آیات قرآن (بخش اول)

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 8 - 16 دقیقه)

زندیقی بر امام (ع) وارد شد و جانش پر از اوهام و خرافات پیرامون اسلام شده بود. گمان کرد که در آیات قرآن تعارض و تناقض است. به امام گفت: اگر در قرآن اختلاف و تناقض نبود من به دین شما وارد می شدم. امام فوری فرمود:

آن کدام است؟

زندیق به امام عرض کرد: آیاتی که برای من مشتبه شده است این آیات است:

فرموده خدای متعال: (نَسُوا الله فَنَسیهُم)[1].

وفرموده خدای متعال: (فالیومَ نَنساهُم کما نَسوا لِقاء یومهم هذا)[2].

و فرموده خدای متعال: (وما کان ربّک نَسِیاً)[3].

و فرموده خدای متعال: (یوم یقومُ الرُّوح والملائکة صفّاً لا یتکلَّمون إلا مَن أذِن له الرَّحمن وقال صواباً)[4].

و فرموده خدای متعال: (واللهِ ربِّنا ما کنّا مُشرکین)[5].

و فرموده خدای متعال: (یوم القیامة یکفُرُ بعضُکم ببعض ویلعَنُ بعضُکم بعضاً)[6].

و فرموده خدای متعال: (إنَّ ذلک لَحَقٌّ تخاصُمُ أهل النّار)[7].

و فرموده خدای متعال: (قال لا تَختَصِموا لدی)[8].

و فرموده خدای متعال: (الیوم نختمُ علی أفواههم وتُکلِّمُنا أیدیهم وتشهد أرجُلُهم بما کانوا یکسبون)[9].

وفرموده خدای متعال: (وجوهٌ یومئذٍ ناضرَةٌ. إلی ربِّها ناظرة)[10].

و فرموده خدای متعال: (لا تُدرکه الابصار وهو یدرک الابصار...)[11].

و فرموده خدای متعال: (ولقد رآه نَزلةً أخری. عند سِدرة المُنتهی)[12].

و فرموده خدای متعال: (یومئذٍ لا تنفع الشَّفاعة إلا مَن أذِن له الرَّحمنُ ورضی له قولاً)[13].

و فرموده خدای متعال: (وما کان لبشرٍ أن یکلِّمه الله إلا وحیاً...)[14].

و فرموده خدای متعال: (کلا إنَّهم عَن ربِّهم یومئذٍ لَمَحجوبون)[15].

و فرموده خدای متعال: (هل ینظرون إلا أن تَأتیهُمُ الملائکة أو یأتی ربُّک...)[16].

و فرموده خدای متعال: (بل هُم بلقاء ربِّهم کافرون)[17].

و فرموده خدای متعال: (فأعقَبَهُم نِفاقاً فی قلوبهم إلی یوم یلقَونه...)[18].

و فرموده خدای متعال: (فمن کان یرجوا لقاء ربِّه)[19].

و فرموده خدای متعال: (ورأی المُجرمون النّار فَظَنُّوا أنَّهم مُواقعوها)[20].

و فرموده خدای متعال: (ونضع الموازین القِسط لیوم القیامة)[21].

و فرموده خدای متعال: (فمن ثَقُلَت موازینُهُ)، (ومَن خَفَّت موازینُهُ)[22].

پاسخ

پاسخ امام (ع)

امام (ع) به تفسیر این آیات پرداخت به طوری که توهم تعارض را از آن برطرف کرد و فرمود:

اما آیه مبارکه: (نَسُوا الله فَنَسیهُم) یعنی خداوند را در دنیا فراموش کرده و به دستوراتش عمل نکردند؛ پس خداوند نیز در آخرت توجهی به آن ها ندارد. مراد این است که هیچ پاداشی به آنان نخواهد داد؛ بنابر این بی ثواب می مانند.

و همچنین است تفسیر آیه: (فالیوم نَنساهُم کما نَسوا لقاء یومهم هذا) مراد از نسیان این است که خداوند همچون دوستان خود به آنان ثواب ندهد، همان اولیایی که در سرای دنیا به هنگام ایمان به خدا و رسول مطیع و ذاکر بوده و در غیب از او در هراس بودند.

و اما آیه : (وما کان ربُّک نَسِیاً) همانا خداوند تبارک و تعالی اعلی و اکبر از آن است که به نسیان و غفلت وصف شود. او حفیظ و علیم است. به فرموده عرب: فلانی ما را از یاد برده هیچ یادی از ما نمی کند، یعنی هیچ خیری به آنان نرسانده و یادی هم از ایشان نمی کند.

حضرت فرمود: و اما آیات مبارکه (یوم یقوم الرُّوح والملائکة صفّاً لا یتکلَّمون الا من أذن له الرَّحمن وقال صواباً).

و فرموده خدای متعال: (واللهِ ربِّنا ما کنّا مُشرکین).

و فرموده خدای متعال: (یوم القیامة یکفُرُ بعضُکم ببعض ویلعَنُ بعضُکم بعضاً).

و فرموده خدای متعال: (إنَّ ذلک لحَقٌّ تخاصُمُ أهل النّار).

و فرموده خدای متعال: (قال لا تَختَصِموا لدی).

و فرموده خدای متعال: (الیوم نختمُ علی أفواههم وتُکلِّمُنا أیدیهم وتشهد أرجُلُهم بما کانوا یکسبون)، همه و همه در مواطنی است که روزهای آن برابر با پنجاه هزار سال است.

مراد این است که اهل معاصی یکدیگر را متهم به کفر کرده و لعن می کنند. مراد از کفر در آن آیه برائت است. می فرماید: برخی از برخی دیگر اظهار برائت می کنند و نظیر آن در سوره ابراهیم سخنان شیطان است که می گوید: (إنّی کفرتُ بما أشرَکتُمونی مِن قبل)[23]. ونیز سخن ابراهیم (کفَرنا بِکم) یعنی ما از شما تبری می کنیم.

اجتماع بندگان در مکان ها:

امام (ع) گزارش داد که بندگان روز قیامت در مکان های متعددی اجتماع می کنند. سپس در مکان های دیگر جمع شده می گریند. که اگر صدای این جماعت به اهل دنیا برسد همه مردم از معیشت خود ساقط شده و قلب هایشان شکاف بر خواهد داشت...

سپس در مکان های دیگر گرد آمده و استنطاق شده و خواهند گفت: (واللهُ ربُّنا ما کنّا مُشرکین) و این گروه به خصوص در افراد معترف به توحید در دنیایند. ولی افسوس که ایمانشان به خدا به جهت مخالفت با رسول و تردید در نشانه های الهی و نقض عهد درباره اوصیا و ترجیح افراد پست به افراد نیکوکار هیچ سودی به آن ها نرساند.

به همین دلیل است که خداوند آنان را در پذیرش ایمانشان تکذیب کرده و در این آیه فرموده است: (أنظُر کیف کذََّبوا علی أنفسهم)[24]، بنابر این بر قلب هایشان مهر زده و دست و پا و پوستشان را گویا کرده و بر تمام معاصی اعتراف می کنند؛ سپس مهر را از زبانشان برداشته و به پوست خود می گویند: چرا بر علیه ما شهادت دادید؟ گویند: خدایی ما را گویا کرد که همه چیز را گویا می کند.

سپس در مکان های دیگری اجتماع کره و از ترس و هراس سختی کاری که مشاهده می کنند و بزرگی بلا همه از هم می گریزند. این همان فرمایش خداوند است که: (یومَ یفِرُّ المَرءُ مِن أخیه. وأمِّه وأبیه. وصاحِبِه وبَنیه)[25]: روزی که مرد از برادرش، مادرش، پدرش، همسرش و فرزندانش فرار می کند.

سپس در مکان دیگری جمع می شوند که در آن اولیا و اصفیای خداوند به سخن آمده و هیچ کدام جز با اذن خدا و صحیح، سخن نگویند. ابتدا رسولان برخاسته و درباره مأموریت و رسالت خداوندی به امت خود توضیح می دهند. و می گویند که همه آن ها را مو به مو به مردم خود تسلیم کردند؛ سپس مردم بازخواست شده و ایشان انکار می کنند. همان گونه که خداوند می فرماید: (فَلَنَسئَلُنَّ الَّذین أرسل إلیهم ولَنَسئَلُنَّ المُرسلین)[26]: پس به طور قطع از کسانی که (پیامبران) به سوی آنان فرستاده شده اند خواهیم پرسید، و به یقین از فرستادگان نیز خواهیم پرسید. و افراد می گویند: (ما جاءَنا مِن بشیرٍ ولا نَذیرٍ)[27]: برای ما بشارت دهنده و هشدار دهنده ای نیامد. در اینجا همه رسولان، بر رسول خدا (ص) شهادت خواهند داد، او نیز به صدق گفتارشان اعتراف می کند و انکار مردم را تکذیب می فرماید و به هر امتی خواهد گفت: (فَقَد جاءَکم بشیر ونذیر والله علی کلِّ شیءٍ قَدیر). در واقع برای شما بشارت دهنده و هشدار دهنده آمد، پس خدا بر هر کاری تواناست. مراد این است که خداوند بر شهادت اعضای شما بر خلاف خودتان را که رسولان در رسالت خود تبلیغ کردند مقتدر است. همچنین فرمایش خداوند به پیامبرش که (کیف إذا جِئنا مِن کلِّ أمَّةٍ بِشهید وجِئنا بک علی هؤلاء شهیداً)[28]: پس چگونه است آنگاه که از هر امتی گواهی بگیریم و تو را بر آنان گواه آوریم. پس قادر به رد شهادت او نمی باشند؛ زیرا ترس آن دارند که خدا بر زبانشان مهر زند. و اعضا و جوارحشان بر اعمال شان شهادت دهند. و هر کدام بر منافقین قوم، امت و کفارشان شهادت دهند. این به واسطه الحاد، عناد، نقض عهد و تغییر سنت، دشمنی با اهل بیت پیامبر و بازگشت به سنن جاهلیت، ارتداد و نیز پیروی از سنت های ظالم پیشین و خائن به انبیای خود می باشد.

در اینجا همگی می گویند: (قالوا ربَّنا غَلَبَت علینا شِقوَتُنا وکنّا قوماً ضالّین)[29]: پروردگارا شقاوت بر ما چیره شد و ما مردمی گمراه بودیم.

سپس در مکان دیگر که در آن مقام و ایستگاه محمد (ص) که همان مقام محمود است گرد می آیند. در اینجا از همه خلایق برتر ثنای الهی می گویند. سپس به ثنای تمامی فرشتگان می پردازد. به نوعی که هیچ فرشته ای نماند، جز حضرت محمد (ص) که بر او ثنا گفته است. سپس کسی که از همه برتر است بر انبیا ثنا فرستد. بعد بر تمام مردان و زنان مؤمن ثنا فرستد. ابتدا از صدیقان و شهدا به صالحان ختم می شود؛ سپس اهل آسمان ها و زمین ها او را حمد گویند. پس این همان آیه (عَسی أن یبعثک ربُّک مقاماً مَحموداً)[30]: امید که پروردگارت تو را به مقام ستوده برساند. است. پس خوشا به حال کسی که او را در این مقام نصیب و بهره ای باشد، وای بر کسی که از آن ها ناکام بماند.

سپس در مکان دیگری اجتماع کرده که در آن همه از هم اظهار برائت می کنند. این ها همه پیش از حساب است. پس هنگام حساب هر که مشغول کار خود است. پس از خداوند برکت آن روز را خواهانیم.

امام (ع) به تفصیل مکان هایی که بندگان در روز قیامت در آن جمع می شوند پرداخته است. و آن قبل از روز حساب است. گمان نکنم روایتی از ائمه هدی (علیهم السلام) به صورت مفصل در این باره رسیده باشد.

سپس امام (ع) به تفسیر آیاتی که از او سئوال شده می پردازد و می فرماید:

(وجوهٌ یومئذٍ ناضِرةٌ. إلی ربِّها ناظرةٌ)، این همان موضعی است که اولیای خدا پس از پایان حسابرسی به آنجا می روند. همان جایی که نهری دارد به نام نهر حیوان، در آن غسل کرده و از جای دیگرش می نوشند، با نوشیدن آن رنگ رخسارشان سفید شده و از هر سختی و مشکل و آزاری عاری می شوند؛ سپس به ورود در بهشت رهنمون می شوند. و از همین جاست که نظر می کنند تا خداوند چگونه پاداششان را می دهد. پس گروهی به بهشت روند و این همان آیه است که فرشتگان بر ایشان سلام کنند: (سلامٌ علیکم طِبتُم فادخُلوها خالدین)[31]: سلام به شما، خوش آمدید، در آیید جاودانه بمانید. در همان لحظه است که خداوند فرماید؛ با ورود به بهشت و نظر به وعده های الهی پاداش برید، این همان آیه (إلی ربِّها ناظرةٌ) می باشد. یعنی منتظرند ببینند رسولان چگونه پاسخی باز آرند.

و اما آیه: (ولقد رآه نزلةً أخری عند سدرة المُنتهی)، به طور قطع بار دیگر آن را دیده است. نزدیک سدرة المنتهی. هنگامی که حضرت محمد (ص) در سدرة المنتهی او را خواسته بود. آنجا که هیچ کس از آن مکان نمی گذرد و قسمت آخر همان آیه (ما زاغ البَصَرُ وما طَغی. لقد رآی مِن آیات ربِّه الکبری)[32]: دیده اش نگشت و از حد درنگذشت. به راستی که برخی از آیات بزرگ پروردگار به رؤیت جبرییل است که دو بار او را به صورت اصلی خود دید. یک بار همین است و مرتبه ای دیگر به این دلیل است که جبرییل خلق عظیمی دارد و او از روحانیتی است که خلق و صفتشان را جز خداوند رب العالمین درک نمی کند.

حضرت فرمود: اما آیه (وما کانَ لبشرٍ أن یکلِّمُهُ اللهُ إلا وحیاً أو مِن وراءِ حجابٍ أو یرسل رسولاً فیوحی بأذنه ما یشاء...)[33]: و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید جز از راه وحی یا از فراسوی حجابی یا فرستاده ای بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحی نماید.

همچنین است فرمایش خداوند متعال که رسول را جز رسولانی از آسمان وحی نمی کنند و آن را رسولان آسمانی به رسولان زمینی می رسانند؛ یعنی گاهی کلام وحی میان رب العالمین و میان رسول زمین است و واسطه در میان رسول آسمان نیست. این است کلام از روی وحی و از ورای حجاب.

پس رسول خدا (ص) فرمود: ای جبرییل آیا پروردگارت را دیده ای؟ و او پاسخ داد که: پروردگار من دیده نمی شود.

رسول خدا (ص) فرمود: پس از که وحی را اخذ می کنی؟ گفت: از اسرافیل دریافت می کنم.

فرمود: اسرافیل از که دریافت می کند؟گفت: از فرشته ای مقرب تر از خود، از روحانیان اخذ می کند. فرمود: این فرشته وحی را از که می گیرد؟ گفت: خداوند در دل آن فرشته چیزی به کرم اندازد.

پس این وحی است و آن همان کلام خداوند می باشد. کلام خدا به یک نحو نیست چنان که با رسولان خود به شیوه های جداگانه، سخن می گفت:

بعضی سخنان را خدا در دل های انبیا و رسولان می اندازد. برخی را در خواب به رسول ظاهر می کرد. بعضی را به وحی و تنزیل بر رسولان تلاوت و قرائت می کنند. این همان کلام خداوند عزوجل است و فرمود: (کلا إنَّهم عن ربِّهم یومئذٍ لَمَحجوبون)[34]: زهی پندار که آنان در آن روز از پروردگارشان سخت محجوبند. هر آینه آن روز قیامت را خواسته که از ثواب پروردگارشان محجوبند.

و آیه: (هل ینظُرون إلاأن تأتیهم الملائکة أویأتی ربُّک أویأتی بعضُ آیات ربِّک)[35]: آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند، پروردگارت بیاید یا پاره ای از نشانه های پروردگارت بیاید. محمد را از جماعت مشرک و منافق باخبر می سازد همان ها که به فرمان خدا و رسول خدا جواب مثبت ندادند. پس فرمود: (هل ینظُرون أن تَأتیهم الملائکة) آنجا که خدا و سول را اجابت نکردند. (أو یأتی ربُّک أو یأتی بعضُ آیات ربِّک) مراد از این آیه عذاب دنیایی است که بر آنان نازل می شود. همان طور که امت های پیشین را عذاب داده؛ پس این خبری است که محمد را آگاه می کند. سپس فرمود: (یوم یأتی بعض آیات ربِّک لا ینفع نفساً ایمانُها لم تکن آمَنَت من قبل): روزی که پاره ای از نشانه های پروردگارت بیاید، کسی که تا آن روز ایمان نیاورده باشد، سودی برای او نخواهد داشت؛ یعنی پیش از نزول این آیه ایمان نیاورند. و این آیه طلوع خورشید از مغرب است.

در آیه دیگر می فرماید: (فآتاهم الله مِن حیث لم یحتَسبوا)[36]: یعنی بر ایشان عذابی نازل فرمود. همچنین ارسال عذاب بر بنیانشان. آنجا که فرموده: (فأتی الله بُنیانهم من القَواعد)[37]: یعنی بر آن جماعت عذاب فرستاد.

حضرت علی (ع) فرمود: و اما آیه شریفه: (بل هُم بلقاء ربِّهم کافرون).

و آیه: (فأعقبهم نِفاقاً فی قلوبهم إلی یوم القیامة).

و آیه: (فَمَن کان یرجو لقاء ربِّه فلیعمل عملاً صالحاً)، مراد از لقای خداوند همان رستاخیز و قیامت است که آن را لقا نامیده است.

همچنین آیه: (مَن کان یرجو لقاء الله فإنَّ أجل الله لاتٍ)[38]: یعنی هر کس که یقین دارد که برانگیخته خواهد شد، پس وعده الهی حق است که یا ثواب دهد یا عقاب کند. پس مراد از لقا در این آیه رؤیت نیست، بلکه همان رستاخیز است.

همچنین آیه: (ورأی المُجرمون النّار فَظَنّوا أنَّهم مُواقعوها): یعنی یقین دارند که به یقین بدان داخل می شوند.

همچنین آیه: (إنّی ظننتُ أنّی ملاقٍ حسابیة)[39]: من یقین داشتم که از من حساب کشیده خواهد شد.

آیه ای که برای منافقین است: (تَظُنّون بالله الظُّنونا)[40]: آن ها به خدا شک داشتند. و آن ظن شک است نه یقین. و ما دو گونه ظن داریم: یکی ظن شک و دیگری ظنی که معنی یقین می دهد. پس آنچه مربوط به امر معاد است، ظن یقین می باشد و آنچه مربوط به مسائل دنیاست آن ظن شک است.

حضرت امام (ع) فرمود:

و اما آیه: (ونَضَعُ الموازین القسط لیوم القیامة فلا تُظلَم نفسُ شیئاً): روز قیامت میزان عدالت نصب و به کسی ستمی نمی شود. پس آن میزان عدل است و همه خلایق آن درباره دین خدا بازپرسی می شوند. مردمان برخی از برخی دیگرند و توسط کردارشان پاداش گیرند و ستم کار به مظلوم مجازات و کیفر شود.

مراد از آیه: (فَمَن ثقلت موازینه فأولئک هم المفلحون ومن خفَّت موازینه): کمی و زیادی حساب است و مردم در آن روز در طبقات و منازل مختلفی اند:

برخی از ایشان حساب آسانی داشته و خوشحال به اهل خود بازگردند.

و برخی از ایشان بدون حساب و کتاب به بهشت روند؛ زیرا ایشان کار دنیا را متلبس و مختلط نساختند؛ زیرا حساب در آنجا برای کسی است که کار دنیا را متلبس کند.

برخی دیگر از ایشان به حساب قلیل، کثیر و صغیر گشته. پس از آن داخل شعله آتش می شوند.

برخی از ایشان سران کفر و حکام ضلالت و ارباب ظلم و شقاوتند. این گروه در روز قیامت نزد پروردگار عاری از وزن اعتبار و اعتنایند؛ زیرا در دنیا هیچ اعتنایی به امر و نهی حضرت حق تا روز قیامت نداشتند. ایشان روز قیامت به دوزخ مخلد خواهند بود. آتش دوزخ صورت های ایشان را می سوزاند و در جهنم زشت منظر خواهند زیست.

 


[1] التوبة : 67.

[2] الاعراف : 51.

[3] مريم : 64.

[4] النبأ : 38.

[5] الانعام : 23.

[6] العنكبوت : 25.

[7] ص : 64.

[8] ق : 28.

[9] يس : 65.

[10] القيامة : 22 – 23.

[11] الانعام : 103.

[12] النجم : 13 – 14.

[13] طه : 109.

[14] الشوري : 51.

[15] المطففين : 15.

[16] الانعام : 158.

[17] السجدة : 10.

[18] التوبة : 77.

[19] الكهف : 110.

[20] الكهف : 52.

[21] الانبياء : 47.

[22] المؤمنون : 102 – 103.

[23] ابراهيم : 22.

[24] الانعام : 24.

[25] عبس : 34 – 36.

[26] الاعراف : 6.

[27] المائدة : 19.

[28] النساء : 41.

[29] المؤمنون : 106.

[30] الاسراء : 79.

[31] الزمر : 73.

[32] النجم : 17 – 18.

[33] الشوري : 51.

[34] المصطففين : 15.

[35] الانعام : 158.

[36] الحشر : 2.

[37] النحل : 26.

[38] العنكبوت : 5.

[39] الحاقة : 20.

[40] الاحزاب : 10.منبع: احتجاج طبرسی


چاپ   ایمیل