كاركردهای عدالت در حوزه سیاست از دیدگاه امام علی (ع)

شیعه و حکومت بازدید: 976
(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 17 - 34 دقیقه)

مقدمه
بدون تردید، درك اهمیت هر پدیده، میزان تلاش برای شناخت آن را افزایش می‎دهد. هر چه یك پدیده برای بشر مهمتر باشد، در جهت شناخت و رسیدن به آن بیشتر می‎كوشد. عدالت نیز كه از مفاهیم ناشناخته بشری است و علی‎رغم تلاشهای تاریخی و مستمر برای شناخت آن، نتیجه قابل توجهی در این زمینه به دست نیامده است، پیرو همین قاعده است و تبیین جایگاه آن، می‎تواند تلاش برای شناخت و استقرار آن را افزایش دهد. از جمله عواملی كه می‎تواند اهمیت این پدیده را باز نماید، توجه به كاركردهای عدالت است. كاربرد این مفهوم و كاركردهای گوناگونش در عرصه‎های مختلف زندگی بشر می‎تواند اهمیت آن را آشكار سازد. در این میان، بررسی كاركردهای عدالت در حوزه سیاست، با توجه به گستردگیش و این كه سرنوشت افراد بیشتری را به خود وابسته ساخته است، اولویت می‎یابد.

از آنجا كه اندیشه و گفتار‎ امام علی (ع) كه بخشی از مبادی نظری و فلسفه سیاسی جمهوری اسلامی را تشكیل می‎دهد و یكی از عناصر قوام بخش جامعه ایرانی است و همو مظهر و تجسم عدالت است، جامعه، عدالت را در او و گفتار و كردارش می‎جوید. این نكته، نه تنها در جامعه ما كه نزد هر ضمیر روشن و آگاهی مورد توجه واقع می‎شود، تا آنجا كه جورج جرداق مسیحی در كتاب «امام علی (ع) آهنگ عدالت بشری» (ص 69) آرزو می‎كند كه: «ای دنیا! تو را چه می‎شد اگر تمام نیروهای خود را بسیج می‎كردی و در هر عصر و زمانی بزرگ‎مردی همچون علی (ع) بدان پایه عقل وقلب و زبان و با همان ذوالفقارش به انسانیت عطا می‎كردی.» لذا، این، بهترین منبع برای بررسی و شناخت عدالت یا بخشی از آن می‎باشد؛ منبعی مطمئن، قابل استناد و مقبول.

در این میان، فقر پژوهش در این عرصه، یعنی در عرصه رابطه عدالت و سیاست كار را در آغاز مشكل می‎نمایاند. چرا كه آنچه بررسی شده است، بیشتر كاركردهای عام عدالت بوده است. در نخستین گام، چیزی جز بیانات حضرت علی (ع) كه بایستی آن رابطه را از لابلای این كلام جست در اختیار و دسترس نیست.

آن اهمیت و این فقر پژوهشی محرك پیدایش این نوشتار است كه می‎كوشد با استفاده از روش تحلیل گفتمانی، دست به اكتشاف زده و با تكیه بر نگرش حضرت علی (ع) به مقوله عدالت و با این فرض كه عدالت و سیاست دارای رابطه‎ای مثبت بوده و عدالت دارای كاركردهایی مثبت است كه در حوزه سیاست نیز كارایی دارد، به این پرسش پاسخ دهد كه كاركردهای سیاسی عدالت كدامند؟ از این رو، با تعیین حوزه سیاست و ارائه معنایی از عدالت به بررسی كاركردهای آن پرداخته و پركردن شكافها، ثبات دولتها، توسعه، وجاهت، كشش و دیگر موارد را به عنوان كاركردهای عدالت كه با حوزه سیاست رابطه دارند بر می‎شمرد. كاركردهایی چنین با اهمیت، بر لزوم پرداختن به موضوع عدالت به منظور تبیین مبادی نظری و در جهت استقرار آن درجامعه تأكید می‎ورزد.

عدالت از جمله مفاهیمی است كه همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته و در طول تاریخ، جهت یافتن پاسخی برای آن كوشیده است. بخشی از این تلاش موفقیت آمیز بوده و یك سری اصول پایدار، ثابت و فراگیر از نظر زمانی (در طول تاریخ) و مكانی (در سراسر جهان) در پی این تلاش موفقیت‎آمیز تعریف شده است. بخشی از تلاش هم بی‎نتیجه مانده است كه می‎تواند بخاطر دخالت تأثیر‎گذار شرایط زمانی و مكانی در بازتعریف پاسخ این پرسشهای پایدار باشد. پی بردن به اهمیت یافتن پاسخ این پرسشها، بویژه عدالت كه شاید مهمترین و همگانی‎ترین خواسته بشر باشد، چه دیگر پرسشها چون «آزادی» به هر معنا ومفهوم آن برای همه بشر پذیرفته نیست و «امنیت» نیز دست كم خواسته ومطلوب اشرار نیست و این در حالی است كه این دو نیز از پرسشهای پایدار هستند می‎تواند به كوشش بیشتر برای یافتن و تسهیل استقرار آن در پی شكل‎گیری مبادی نظری آن بینجامد.

پرداختن به كاركردهای عدالت تا حدودی این اهمیت را در مورد عدالت آشكار می‎كند؛ اما گستردگی حوزه زندگی بشر كه همه، پس از استقرار این مفاهیم و بروز كاركردهایشان متأثر می‎شوند اجازه بررسی تأثیر كاركردهای عدالت را در این حوزه‎ها دریك نوشتار كوتاه نمی‎دهد. لذا، ناگزیر گزینش یك حوزه (حوزه سیاست) بایسته می‎گردد.

1-1- حوزه سیاست: در جهان كنونی، بویژه باگسترش «حق رأی عمومی»، حوزه سیاست به گسترده‎ترین حوزه اجتماعی تبدیل شده و بیشترین افراد، بطور بالفعل و همه افراد، بطور بالقوه در ارتباط با این حوزه‎اند؛ به‎گونه‎ای كه هر فرد از زمان تولد (برای تعیین هویت) تا هنگام مرگ، با این حوزه و بارزترین نماینده آن، یعنی دولت سروكار دارد. در حالی كه در سایر حوزه‎ها، مانند اقتصاد، این وابستگی عمومی و اجباری به چشم نمی‎خورد؛ و شخص، می‎تواند تا اندازه‎ای، یا در دوره معینی، به حوزه مربوط وابسته نباشد. در نتیجه، گستردگی حوزه سیاست، از یك سو، عامل اولویت‎بخشی در بررسی رابطه آن با عدالت به شمار می‎آید؛ و از سوی دیگر، تعیین حدود و ثغور حوزه مزبور را دشوار می‎سازد. این كه محدوده و چارچوب حوزه سیاست كدام است، تا برخی از كاركردهای عدالت را اگر مرتبط باشد به آن حوزه نسبت داده و كاركردهای سیاسی عدالت بنامیم، كار آسانی نیست؛ چرا كه حوزه سیاست به عنوان بخشی از علوم انسانی، سرشار از مفاهیم هنجاری می‎باشد كه بسته به تعریف هر مفهوم، گستردگی حوزه سیاست نیز تغییر می‎یابد. گذشته از این، گزینش مفاهیم غیرهنجاری برای بازشناسی حوزه سیاست، این بازشناسی را با محدودیت زمانی مواجه ساخته و كارایی آن را به یك دوره كوتاه بویژه در دوران ما كه دگرگونی شرایط بسیار سریع می‎باشد محدود كرده است. در نتیجه، با تغییر شرایط و عدم‎كارایی بازشناسی پیشین نیاز به بازشناسی مجدد مطرح می‎شود، و این، خود، تثبیت یا تلاش در جهت تثبیت و نهادینه كردن مفاهیم مرتبط با این حوزه، از جمله عدالت را در جامعه با دشواری روبرو می‎كند؛ زیرا، در هر دوره، بسته به تعریف، ممكن است، نیاز به استقرار برخی مفاهیم یا بخشی از آنها احساس شود.

هر چند، كمك گرفتن از مفاهیم هنجاری برای بازشناسی حوزه مزبور ترجیح داده می‎شود تا به این وسیله، انعطاف خود را برای مدتی طولانی حفظ كند، اما نگرش هنجاری به آن و این كه هر كس بنا به هنجارهای خود آن را بازشناسی می‎كند از آنجا كه همان پیامدهای نامطلوب پیش‎گفته را به دنبال دارد كار پسندیده‎ای نبوده و فراگیر بودن را به عنوان یك ملاك برای آن بایسته می‎سازد.

با توجه به آنچه گفته شد، می‎توان حوزه سیاست را «همه مراكز دارای قدرت واگذار شده و مراكز مرتبط با آن» تلقی و تعریف كرد. بدین ترتیب، از محدود شدن حوزه به تنگناهای زمانی و مكانی خودداری ورزیده و به عنوان حوزه‎ای قابل تطبیق با طول تاریخ و گستره جهان باز شناخته می‎شود. زیرا، همواره كسانی خواهند بود كه بنابر مقتضیاتی، بخشی از قدرت را به مركزی دیگر واگذار ‎نمایند. این مركز، می‎تواند به شكل فردی باشد، مانند یك فرماندار، امام یا نایب او و یا به صورت یك نهاد باشد مانند دولت.

1-2- چیستی عدالت: گفته شد كه عدالت درگذر تاریخ، برخی اصول ثابت را به عنوان معرف خویش برگزیده است. هر چند اینها هم می‎توانند هنجاری باشند، اما كاركردهای مهم عدالت كه نیازهای عمده زندگی بشر را پاسخ‎ می‎گوید، خیلی از تعاریف را به جای پرداختن به ماهیت عدالت، به كاركردهای آن معطوف كرده و با تكیه براین كاركردها كه ثباتشان آنها را جزء اصول عدالت قرار داده است این مفهوم را تعریف می‎كنند. این تعریف از استاد شهید مرتضی مطهری كه می‎فرمایند: «مفهوم عدالت این است كه استحقاقهای طبیعی و واقعی در نظر گرفته شود و به هر كسی مطابق آنچه به حسب كار واستعداد لیاقت دارد، داده شود.»[1]، یا این تعریف كه: «معنای عدالت در اداره امور، این است كه تفاوتها و امتیازات برمبنای صلاحیت و استحقاق باشد و هركسی و هر چیزی در جای مناسب خود قرار گیرد.»[2]، هر دو، تعبیر دیگری از این فرمایش امام (ع) هستند كه: «ألعدل یضع الامور مواضعها»؛ و این، عامترین كاركرد عدالت در همه حوزه‎ها می‎باشد.

از آنجا كه تعریف به كاركرد، دست كم در تقریب به ذهن مفهوم عدالت ما را یاری می‎رساند، ارائه تعریفی بر همین مبنا كارآمد بوده و فهم موضوع را آسانتر می‎سازد. بدین ترتیب، و با توجه به این كلام حضرت علی (ع) كه فرموده‎اند: «العدل نظام الامره» یعنی «عدالت نظام بخش حكومت است.»[3]، می‎توان عدالت را این‎گونه تعریف كرد كه: «نظام بخشیدن به امور است آن‎گونه كه باید باشند.» حوزه سیاست و به تعبیر دیگر حوزه دارای مراكزی با قدرت واگذار شده، «همیشه در پی این نظام‎بخشی و به عبارت دیگر، سلسله مراتبی كردن قدرت بوده است؛ به گونه‎ای كه می‎بینیم، سیر نظامهای سیاسی در جهان، از گذشته تاكنون، از تمركز مطلق

در یك مركز كه به شكل‎گیری نظامهای پادشاهی یا دیكتاتوری می‎انجامید در جهت توزیع قدرت در بین مراكز گوناگون در سطح جامعه و حتی در بین افراد كه به شكل‎گیری انواع دموكراسیها انجامیده است[4] می‎باشند. نظامهای سیاسی عمدتاً دراین راه‎ گام برداشته به این سو رفته‎اند. بنابراین، به كار بردن اصطلاح «نظام‎بخشی» در مورد عدالت، دست‎كم با حوزه سیاست‎ سازگار‎تر است.

این تعریف در همه دوره‎‎ها می‎تواند كارآمد باشد. چرا كه «باید‎های» امور كه در هر دوره متفاوت است. می‎تواند با توجه به شرایط زمانی و مكانی توسط مراجع ذی‎صلاح تبیین شود. از این‎رو، تعریف دچار بحران نمی‎نشود. اما این كه این «باید» را چه كسی تعیین می‎كند، باید گفت بخشی از آن بویژه در جوامع دینی به شرع برگشته و وظیفه شارع می‎باشد. برخی نیز به عرف برگشته و وظیفه نهادهای ‎صلاحیت‎دار جامعه است و بالاخره، برخی به محیط برگشته و اجبار محیط آنها را تعیین می‎كنند. در این خصوص، یا خود محیط نظام‎بخشی می‎كند و یا با دخالت انسان ابزار‎ساز توانمند، نظام بخشی ولو به صورت محدود صورت می‎پذیرد.

با توجه به تعریف عدالت از دیدگاه امام (ره) و بویژه اساس نگرش ایشان به این مفهوم، كاركردهای عدالت در حوزه سیاست بررسی می‎شود. این امر، تا حدودی اهمیت یافتن پاسخی جامع و مانع از عدالت را آشكار می‎كند.

2- كاركردهای عدالت: آن‎گونه كه حضرت علی (ع) می‎فرمایند: «خیر السیاسات العدل» یعنی بهترین خط‎مشی ها عدالت است.[5] عدالت، بهترین خط‎مشی برای هر حكومتی است. این خط‎ مشی برای حكومت دینی بایسته و ضروری است، چرا كه مبنای كار پیام‎آوران در حكومتهای دینی اقامه قسط و عدل بوده و در پیش گرفتن این سیاست در رابطه با آن كار مبنایی، بخاطر‎ سازگاری، نتایجی زود‎هنگام به دنبال داشته و از گسستگی و تزلزل در جامعه به واسطه اتخاذ دیگر سیاستها جلوگیری به عمل می‎آید، اما مسأله «بهترین خط مشی بودن عدالت» كاركردهای آن به بهترین وجه می‎تواند به اثبات برساند. این كاركردها عبارتند از:

2-1- پركردن شكافها: همه جوامع امروزی در پی‎گذشت تاریخ طولانی و هم‎كنشی با یكدیگر، دچار شكافهای گوناگون فعال و غیرفعال شده و از این پدیده در رنجند وبرای رهایی از آن می‎‎كوشند. جوامع دینی نیز از این پدیده‎ بی‎نصیب نمانده‎اند. در این جوامع، پذیرش دین توسط اكثریت، به شكاف دینی بین اقلیت و اكثریت انجامیده و امكان سازگاری میان آنها را كاهش می‎دهد. در این حالت، پرداختن به خط‎مشیها‎ی عام و فراگیر، بهترین ابزار برای پركردن و دست‎كم، غیرفعال كردن این شكافها می‎باشد؛ چرا كه در این صورت، طرفین شكاف، تفاوتها را در كمترین حد یافته و آنها را قابل تحمل و حتی منطقی می‎بینند و نیاز به تغییر در آن احساس نمی‎كنند. یكی از این خط‎ مشیها، «عدالت» است كه در اندیشه امام (ع) و در مقام مقایسه با «جود» ضمن اشاره به این كه: «العدل یضع الامور مواضعها»[6] این‎گونه تبلور یافته است كه: «العدل سائس عام» یعنی عدالت سیاستی فراگیر است. [7] این دو كاركرد عدالت (وضع هر چیز در موضع خود و سائس عام بودن) برای پركردن شكافهای جامعه لازمند؛ زیرا نهادن هر چیز در جای خود و نظام‎بخشی به آن، شیء مزبور را در انسجام با جامعه قرار داده و امكان جدایی از آن مجموعه و پیوستن به مجموعه‎ای دیگر یا مستقل ماندن را برای آن پدیده عملاً غیرممكن می‎سازد؛ چرا كه در این انسجام و هماهنگی، احساس نیاز در او نهادینه شده و برآوردن آن را جدای از آن مجموعه نظام‎مند ناممكن می‎انگارد. این خود، نتیجه وضع در مواضع است؛ اما از آنجا كه عدالت سائس عام بوده و قید و شرط ندارد و امكان اجرای آن در رابطه با همه مردم وجود دارد، شرایط پوشاندن همه شكافها را بیش از پیش فراهم می‎آورد.

ناگفته نماند، «پر كردن شكافها» از كاركردهای اساسی حكومتها است؛ چون، كمترین پیامد شكافها در جامعه «پیدایش نا امنی» است. بعلاوه، از ابتدایی‎ترین خواستهای مردم كه بخشی از قدرت خود را بنحوی به حكومت واگذار كرده‎اند «امنیت» می‎باشد. پس، از بین بردن این عامل ناامنی در واقع، برآوردن ابتدایی‎ترین خواسته و نیاز مردم و انجام یكی از نخستین تعهدات ازسوی حكومتها می‎باشد كه با در پیش گرفتن عدالت، می‎تواند این رسالت ویژه را به انجام برساند. از آنجا كه حكومت كه بیشترین بخش از قدرت واگذار شده را در اختیار دارد و فراگیر‎ترین مركز دارای قدرت در هرجامعه است امكان اجرای سیاستی فراگیر چون عدالت را بهتر می‎یابد و با به كارگرفتن عدالت و بهره‎گیری از یكی از كاركردهایش كه پر كردن شكافها می‎باشد، چون در رابطه با قدرت و كاركردی سیاسی می‎باشد می‎تواند وظیفه غیرفعال‎سازی شكافها را به انجام رساند. عدالت، زمانی می‎تواند این كاركرد را با تعلق گرفتن بر متعلقات خود به انجام رساند كه «حاملی» داشته باشد این حامل، همان «عادل» یا «فرد عادل» است و در رابطه با امور حكومت «حاكم عادل» نامیده می‎شود. چنین فردی برای بكارگیری این كاركرد فراگیر عدل به چند چیز نیاز دارد كه در این فرمایش امام (ع) بیان شده است: «و العدل منها علی أربع شعب: علی غائص الفهم و غور العلم و زهره الحكم و رساخه الحلم فمن فهم علم غورالعلم و من علم غور العلم صدر عن شرایع الحكم و من حلم لم یفرط فی امره و عاش فی‎ الناس حمیداً». [8]

چنانچه فرد داده‎های درست و اطلاعات ناب و پنهان را با دقت استخراج كند، یعنی پدیده‎ای را به عنوان جزئی از یك كل كه دارای همبستگی و پیوستگی با آن است، بشناسد و با تركیب آنها و اندیشیدن در مورد آنها، علم ودانش به دست آورد، می‎تواند به قضاوتی روشن و شفاف دست یافته و حكمی در مورد آن پدیده صادر كند كه بیانگر جایگاه راستین آن باشد. پس از آن در مرحله اجرا با بردباری و ثبات، كار خود را به نتیجه رساند. در این صورت، نتیجه به دست آمده یقیناً بر پایه عدالت خواهد بود. این فرایند (اجرای عدالت برپایه شناخت درست، دانش ژرف، صدور حكم و اجرای آن) دو پیامد عمد در بردارد: یكی میانه‎روی و جلوگیری از افراط و تفریط در كارها كه خود، امكان توجیه منطقی كار مورد نظر را فراهم می‎سازد و نتیجتاً، ناراضیان و عنادورزان نیز كاهش می‎یابند. دیگری وجاهت یافتن (داشتن پرستیژ) بین مردم می‎باشد. با توجه این كه امام (ع) لفظ «النائس» را به كار برده‎اند، می‎توان گفت كه وجاهت، برای فرد در بین یك جمعیت بدون هیچ قید دیگری پدید آمده و او پرستیژ پیدا می‎كند لذا، اگر چنین فردی در حوزه سیاسی مطرح بوده و حاكم باشد، می‎تواند محور همگرایی یك جامعه قرار گرفته و اثر عوامل تجزیه و تفرقه را در جامعه كه بیشتر شكافها ناشی از آن هستند خنثی كند و میانه‎روی او این اثر را پایدار سازد.

2-2- ثبات دولتها: هر دولتی پس از روی كارآمدن چه برای كاركردهایش و چه برای نگاهداشت قدرت به دست آمده نیاز به ثبات و آرامش دارد و بدون آن به هیچ یك از خواسته‎هایش نمی‎تواند برسد. امام علی (ع) با بیان این نكته و با این تعبیر كه «ثبات الدول بالعدل»[9] یعنی ثبات و پایداری دولتها برپایه عدالت است.[10]، به مالك اشتر چنین سفارش می‎كنند: «و لیكن أحب الامور إلیك اوسطها فی الحق و اعمها فی العدل و أجمعها لرضی الرعیه، فإن سخط العامه یجحف برضی الخاصه و إن سخط الخاصه یغتفر مع رضی العامه و لیس أحد من الرعیه أثقل علی الوالی مؤونه فی‎ الرخاء و أقل معونه له فی البلاء و اكره للانصاف و أسال بالالحاف و اقل شكراً عند الاعطاء و أبطا عذراً عند المنع و أضعف صبراً عند ملمات الدهر من أهل الخاصه و انما عماد الدین و جماع المسلمین و العده للاعداء العامه من الامه فلیكن صغوك لهم و میلك معهم»: یعنی پسندیده‎ترین كارها برای تو باید همان باشد كه در حق، میانه‎ترین است و در عدل، فراگیرترین و در جلب خشنودی مردم، گسترده‎ترین كه بی‎شك خشم همگانی اثر رضایت خاصان را از بین می‎برد، در حالی كه خشم خواص با خشنودی همگامی بخشوده می‎شود. خواص در سنجش با انبوه مردم در اوضاع عادی برای حكومت باری سنگین‎ترند و در روزگار سختی یاریشان كمتر است، از مروت و مردمی‎ نگران‎ترند و در خواستن‎، بیشتر پای می‎فشارند. در برابر دهشها، كم‎سپاس‎ترند و در برابر دریغها پوزش ناپذیرند و در هنگام رویدادهای دردناك روزگار ایستادگیشان كمتر است. و این، تنها انبوه مردمند كه دین را تكیه‎گاه، مسلمین را ریشه رویا و در نبرد با دشمنان نیروی ذخیره‎اند. پس گوش تو ویژه ایشان و گرایشت همسویشان باشد.[11]

تأكید برسیاستگذاری از سوی زمامداران و كارگزاران حكومت به گونه‎ای كه عادلانه بوده و این عدالت همه گروههای جامعه را در برگیرد و رضایت بیشترین حد ممكن از مردم را جلب كند بخاطر دستاوردهای آن كه از مهمترین آنها همان ثبات دولت است، می‎باشد. آنچه در این نوع سیاستگذاری به دست می‎آید یكی كاهش هزینه‎های دولت است كه برخلاف‎ خواص، با هزینه كمتر همان بهره‎وری یا حتی بهره‎وری بیشتری در پی دارد. كاهش هزینه می‎تواند به كاهش مالیات‎گیری كه عمدتاً بارش بردوش توده مردم است بینجامد و از سوی دیگر، سرمایه‎گذاری را از سوی دولت افزایش داده و به رفاه عمومی منجر ‎می‎شود. این امر در حد مطلوب آن و نه بیشتر – كه امام (ع) نیز با بیان «اوسطها فی الحق» بر میانه‎روی تأكیده‎ كرده‎اند. گرچه تعهد سرمایه‎گذاری برای مردم ازسوی دولتها هست، ولی انجام آن در حد بیشتر از نیاز جامعه، افزایش توقعات یا نوسان در رشد توقعات و امكانات را موجب گشته و همان‎گونه كه دیویس اشاره می‎كند، به انقلاب و شورش انجامیده و خود، عامل فروپاشی دولتها می‎شود رضایت مردم و افزایش مشروعیت حكومت و درپی آن ثبات حكومت را به دنبال دارد.

نكته دیگر «همراهی ایشان (عامه مردم) » است در زمانی‎ كه به آنان نیاز است و بالطبع، در روز خطر هر چه شمار اعوان و یاران بیشتر باشد، امكان دست یافتن به پیروزی بیشتر است. پس، یاری آنها ثبات دولت را در روزی كه خطری او را تهدید می‎كند و امكان برهم زدن ثبات آن هست، تضمین می‎كنند.

بالاخره این كه به اندك بخششی، بی‎دریع به حكومت وفادار شده و در پی جبران آن برمی‎آیند و همراهیشان با حكومت محكمتر و بیشتر می‎شود.

2-3- حفظ جمعیت: از اركان اساسی هر نظامی علاوه بر حاكمیت و حكومت، سرزمین و داشتن جمعیت است. بدون نیروی انسانی شكل‎گیری یك نظام غیرممكن می‎باشد. دی.اف.آبرل درباره شرایط بنیادی كه اگر نباشد، جامعه نیز وجود نخواهد داشت چنین گفته است: «نخستین عامل به ویژگیهای جمعیتی جامعه مربوط است. اگر جمعیت هر جامعه‎ای نابود یا پراكنده شود، وجود جامعه آشكارا در خطر خواهد افتاد. این امر، زمانی رخ می‎دهد كه جامعه، چندان جمعیت خود را از دست بدهد كه ساختارهای گوناگون آن از عملكرد بیفتند.»[12]

اما باید توجه داشت كه این ركن، خود مختار بوده و نسبت به سه ركن دیگر برای پایدار ماندن، تلاش و توجه بیشتری می‎طلبد. این كه چگونه می‎توان به همراهی و حفظ آن امید بست، پرسش در خور توجه و نیازمند پاسخ است. در بینش امام علی (ع) «در پیش گرفتن عدالت»، یكی از این راهكارها، و شاید بهترین آنها برای رسیدن به این مقصود می‎باشد. امام (ع) می‎فرمایند: «العدل قوام البریه» یعنی دادگری مایه پایداری مردم است.[13] نكته در خور ذكر در این سخن، این است كه گویی امام (ع) در بیان این مطلب از دریچه سیاست و روابط قدرتی می‎نگرند؛ چه «بریه‎» همانگونه كه در فرهنگ نهج‎البلاغه در ذیل این واژه آورده شده ، به معنی «آفریدگان و مردم» می‎باشد كه با مقایسه آنها با پدیده‎ای بالاتر در یك رابطه طولی با نام «بریه» نامیده می‎شود كه این رابطه طولی می‎تواند روابط قدرتی در چارچوب حكومت باشد به این صورت كه حاكم كه در برابرش بریه هستند، با در پیش گرفتن عدالت، مایه قوام جمعیت را فراهم می‎آورد. از همین‎رو، به زیاد بن أبیه آن گاه كه او را جایگزین عبدالله بن عباس در فارس می‎كند توصیه می‎فرمایند كه: «إستعمل العدل و أحذرالعسف والحیف فإن العسف یدعو بالجلاء و الحیف یعدو إلی السیف:» یعنی عدل را در پیش گیر و از ظلم و ستم بپرهیز. زیرا، ظلم، مردمان را به جلای وطن می‎كشاند و ستم، آنها را به دست یازیدن به شمشیر فرا می‎خواند.[14]

در این‎جا «عسف» و «حیف»، كه در برابر «عدل» آمد‎ه‎اند، این ركن ركین را فرو می‎ریزند، بویژه آن كه امام (ع) با به كارگیری «یعود I …» گریز مردمان را از سرزمینشان در پی «حیف»، قطعی و یقینی دانسته‎اند و این قطعیت در صدور این حكم و بیان جلا، به عنوان پیامد حتمی «حیف» چندان جای شگفتی ندارد. چرا كه امام (ع) پرورده آیینی است كه خدایش خطاب به مستضعفان[15] می‎فرماید: «ألم تكن أرض الله واسعه فتهاجروا فیها» [16] و نشان می‎دهد كه هجرت و جلای وطن همیشه راه حلی كارگشا بوده و مردمان نیز بدان توجه داشته‎اند و می‎توانند از آن بهره‎ گیرند. اگر این امكان نمی‎بود، آن عتاب درخطاب نیز معنا نمی‎یافت. لذا، صدور حكم قطعی، مبتنی براین رفتار‎شناسی مردمان می‎باشد.

شایان ذكر است، «جلا» هر چند در فرایند آغازین آن كه بیرون شدن از یك سرزمین است با هجرت یكسان است، اما هجرت، بعكس «جلا» بازگشت بعدی را هم در پی دارد. به عبارت دیگر، جلای وطن كه پیامد حیف است، بیرون شدن جمعیت برای همیشه است. بزرگی این آسیب، خود اهمیت عدل وكاركرد آن را در نگهداشت جمعیت می‎نمایاند، ضمن این كه دركلام پیشین علی (ع) ، به كار گرفتن واژه «قوام» همین امر را می‎نمایاند. چه «قوام» یعنی برپاداشتن و شكل‎دادن به چیزی بطور همیشگی و پایدار. قوام ستون اصلی و بنیادی است. پس «عدل»، پایداری و همراهی همیشگی مردم را در پی دارد، همان‎گونه كه «حیف» در برابر عدل آورده شده و كناره‎گیری و گریز مردم را بطور همیشگی در بردارد. این تناسب معنا را در كلام علی (ع) ، در همه جا می‎توان یافت.

از سوی دیگر، «عسف» كه با «یدعو إلی السیف» به كار رفته، نشان از پیدایش انگیزه قیام وشورش علیه حكومت دارد كه اگر این انگیزه در بستری مناسب پروریده شود، به شورش و رویارویی با حكومت و نه فقط اعتراض بر آن، كه در این صورت واژه «سیف» به كار نمی‎رفت می‎انجامد. باید دانست، بدترین خطر برای یك حكومت، رویارویی با ملتش می‎باشد. زیرا، نه می‎تواند آن را سركوب كند چرا كه اگر از حد بگذرد، نتیجه عكس می‎دهد؛ خواه با تحریك بیشتر مردم به رویارویی یا با تضعیف نیروی انسانی در پی كشتن آنها كه در هر صورت، به فروپاشی خویشتن كمك كرده است و نه می‎تواند آنها را سركوب نكند. این بی‎تصمیمی و تزلزل، حكومت را به انفعال كشانده و به نابودی و بیرون رفتن امور از دستش منجر می‎شود.

2-4- توسعه: از نیازهای اساسی دولتها بویژه دولتهای مدرن «توسعه» می‎باشد. توسعه‎ای همه جانبه و در همه ابعاد، بنحوی كه بتواند نیازهای تازه پدید آمده در پی گسترش جمعیت دولتها را پاسخ گوید. افزایش جمعیت، تقاضاها را انباشته كرده و آنها را متوجه نهادهای مسؤول و بطور مشخص دولت می‎سازد تا به آنها پاسخ گوید. از آنجا كه دولتهای مدرن وظیفه پاسخگویی را به بهانه رفاه در بیشتر عرصه‎های زندگی برعهده گرفته‎اند، توسعه به عنوان عاملی برای پاسخگویی در مورد آنها اهمیت بیشتری می‎یابد. این كه چرا توسعه می‎تواند پاسخگوی این تقاضاهای روزافزون باشد، به ایجاد جایگاههای جدید و نوین كه بدون راندن دیگران و جایگاهشان به دیگران امكان قرار گرفتن در یك جایگاه را می‎دهد، برمی‎گردد. بنابراین، هركسی چه آنانی‎كه هستند و چه آنان كه می‎مانند می‎توانند در جایگاه مناسبی قرر گیرند و عدالت بدین‎گونه اجرا شود.

در كلام امام (ع) دو قسم توسعه ذكر شده است كه هر دو با عدل به دست می‎آیند. یكی توسعه سیاسی كه حضرت (ع) در این باره می‎فرمایند: «فی[17]العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه أضیق» یعنی در عدالت گشایش است و آن كه عدالت را بر نتابد، ستم را‎ سخت‎تر یابد.»[18] در این فراز، توسعه به عنوان دستاورد عدل دانسته شده و ركود و ایستایی به عنوان پیامد جور و ستم كه در برابر عدل قرار داده شده است و در روابط قدرتی معنا می‎یابند شمرده شده است. بنابراین، می‎توان این كلام را مربوط به حوزه سیاسی دانست. از نظر امام (ع) كسی كه در نظام مبتنی بر عدالت احساس ركود كند (با وجود این‎كه بنابر اصول عدالت در جایگاه راستین خودش قرار گرفته است، احساس ركود و ایستایی كرده و تصور كند كه به حق خود نرسیده است) در نظام جائرانه این احساس شدیدتر خواهد بود واین ركود و ایستایی و حتی سقوط را مشاهده خواهد كرد.چه، این نظام اگر مبتنی بر عدل نباشد، مبتنی بر ظلم است كه امور را آن‎گونه كه می‎خواهد نظام می‎بخشد نه آن‎گونه كه باید باشند. امام علی (ع) چنین نظامی (مبتنی بر ظلم) را این‎گونه به تصویر كشیده‎اند: «الظلم یزل القدم و یسلب النعم و یهلك الامم.» «یعنی ستم كردن پاها را می‎لغزاند و نعمتها را سلب می‎كند و امتها را هلاك می‎سازد»[19]. هركسی كه دراین نظام باشد، بنابراصول ظلم دچار لغزش پا یا سقوط از جایگاهی كه برآن تكیه كرده و ایستاده است، گشته و مزایایی كه این چنین مشمولش می‎شد از دست می‎دهد. بنابراین، در نظام مبتنی بر عدل می‎توان امیدوار بود، هركسی كه در جایگاه خاصی قرار دارد، براساس عدالت در آنجا قرار گرفته است. پس، باید آنجا بماند و برای دیگران وتازه واردان هم بایستی جایگاه جدید جسته و آنان را در جایگاهی كه باید باشند، قرار داد و به آنها نظام بخشید تا جایگاههای تازه با توسعه ایجاد شده تعریف شده و منطبق باشند.

دوم توسعه اقتصادی است آن هم با عدالت به‎دست می‎آید و حتی آن گونه كه امام (ع) می‎فرمایند، دستاوردهای بالاتری هم داشته بنحوی كه عدالت را در جایگاهی برتر قرار می‎دهد. ایشان در این باره می‎فرمایند: «عدل السلطان خیر من نصب الزمان.» یعنی دادگری سلطان بهتر است از فراوانی نعمت زمانه»[20] زیرا، آنچه این نعمتها را حفظ كرده و قوام و دوام می‎بخشد، عدالت است كه اگر نباشد و به جایش ظلم حاكم شود، نتیجه همان می‎شود كه امام در خصوص آن می‎فرمایند: «الظلم یطرد النعم» یعنی «ستمگری نعمتها را طرد می‎كند».[21] از همین‎رو می‎فرمایند: «إمام عادل خیر من مطر وابل» «یعنی پیشوای عادل بهتر است از باران فراوان»[22]؛ چه، این یك (نعمت فراوان) در نبود آن یك (پیشوای عادل) چیزی جز افزایش نابرابری و فاصله طبقاتی در پی نخواهد داشت. البته باتوجه به كشاورزی بودن جوامع پیشین و نقش آب در آن و نیز، ویژگیهای عصر حاضر می‎توان از آن در جوامع امروزی به «سرمایه» برای «سرمایه‎گذاری» و در پی آن «توسعه» تعبیر كرد. اگر این سرمایه به هر كسی آن اندازه كه باید برسد، نرسد، برخی روی خط افزایش همیشگی ثروت همراه با كاهش متداوم كار متناسب با آن افتاده و اگر توسعه‎ای شكل دهند، توسعه یك بعدی و بی‎قواره خواهد بود؛ ولی چنانچه عدالت از سوی حكومت رعایت شود، همان سرمایه اندك هم در اختیار كسانی قرار خواهد گرفت كه باید در اختیار داشته باشند. در این صورت، بهره‎برداری بهینه از این ثروت صورت گرفته و حداكثر سود حاصل می‎شود و همان‎گونه كه امام (ع) می‎فرمایند: «بالعدل تتضاعف البركات: «یعنی با دادگری بركات دو چندان می‎شود.»[23] و چون همه به نحوی كه شایستگی آن را دارند، در به كارگیری آن سرمایه و بهره‎برداری از آن سهیمند، توسعه همه جانبه و فراگیر حاصل شده و از رشد یك طبقه و استثمار طبقه دیگر جلوگیری می‎شود.

2-5- شكست دشمن: امنیت و جلوگیری از دستیابی دشمن به اهداف خود از نگرانیهای تاریخی بشر بوده و هست و این نگرانی همواره بشر را همراهی كرده است و اكنون نیز با همه عبرتها و كوششهای برآمده از آن، برطرف نشده است. اما جهان كنونی با دوران گذشته تفاوت بسیار دارد؛ چه، وجود عاملی به نام «افكار عمومی» هر چند بسیار زیاد توسط تبلیغات و صاحبان منابع تبلیغی شكل می‎گیرد، اما خود نقشی مستقل و در خور توجه در جهان كنونی یافته است؛ به گونه‎ای كه وجود آن برای انجام اقداماتی در سطح بین‎المللی لازم بوده و بدون همراهی یا با وجود فشار آن، بایست از یك سری تصمیمات گذشته و عدول كرد. این همراهی نیز صورت نمی‎گیرد مگر این كه توجیهی منطقی و عقل‎پسند همراه آن باشد و با توجه به شاخص‎های عقلی قابل پذیرش باشد. بنابراین، كوچكترین بهانه‎ای كه منطبق با مقتضیات عقل عمومی باشد، زمینه را برای آغاز تجاوز آماده می‎كند. در این صورت، اگر همراهی افكار عمومی هم با آن باشد رویارویی با آن بسیار دشوار و حتی غیرممكن می‎گردد.

حال، چگونه می‎توان بهانه تجاوز را از دست متجاوزان خارج كرد؟ پاسخی كه امام (ع) به این پرسش می‎دهند، همانا «عدل» است. در پیش گرفتن عدل و اجرای آن با قرار دادن هر چیز در جایی كه باید باشد، زمینه ایجاد تجاوز را از بین می‎برد؛ چه، در این صورت توجیه عمل متجاوز غیرممكن گشته و نمی‎تواند علتی عقل‎پسند برای عمل خود بیابد. عدالت و نظام بخشی به امور آن گونه كه باید باشند در دنیای به هم پیوسته كنونی با قراردادن هر چیز در جایگاههایی كه همه بر تناسب جایگاه و متعلق آن در بیشتر موارد همرأی هستند، بهانه تجاوز را از بین می‎برد و یا دست‎كم، زمینه توجیه آن را منتفی می‎كند. این كه امام (ع) می‎فرمایند: «بالسیره العادله یقهر المناوی» یعنی «با روش عادلانه مخالف شكست خواهد خورد»[24]، باتوجه به این كلمات می‎تواند توجیه شود.

2-6- وجاهت: جوامع شرقی عرصه ظهور «نیروهای كاریزما» بوده‎اند. اینان توانسته‎اند با این توانایی خویش، گروهی از مردم را برای مدتی طولانی گرد خویش جمع كرده و حكومت خویش را با محوریت خودشان ادامه دهند. استمرار حكومت اینان بیشتر وابسته به همان نیروی كاریزمایی بوده كه كششی در آنان ایجاد كرده و مردم را به سوی خود كشانده‎اند. دستیابی و حفظ این نیرو در این جوامع از مهمترین ابزارهایی است كه امكان حكومت كردن را به فرد می‎دهد.

كسب چنین نیروی با اهمیتی دراین جوامع همان‎گونه كه امام (ع) می‎فرمایند از طریق عدالت صورت می‎گیرد. آن جا كه امام (ع) پایه‎های عدالت را برمی‎شمرند[25]، به حلم اشاره كرده‎اند كه به نوبه خود و به تعبیر امام (ع) «عاش فی‎الناس حمیداً» را در پی دارد كه می‎توان از آن به «وجاهت» تعبیر كرد. ستایش مردم پیروی ایشان را نیز با خود همراه دارد. چرا كه، فرد ستوده را چونان تكیه گاهی مطمئن برای خویش می‎دانند كه می‎توان به او اعتماد كرده و كردار و گفتار را فرمان برند. در جایی دیگر امام (ع) دارند كه «قدم العدل علی البطش تظفر با لمحبه» یعنی دادگری را برسختگیری مقدم بدار تا پیروزی را با محبت مردم بدست‎آوری.[26] و این مقدم داشتن نه فقط بر توده كه بر هر كسی باید باشد و در مورد همه این جلب محبت را می‎آورد. چه، مردم در طول تاریخ و گذشته خود چیزی جز از بین رفتن حقها برای اعاده برخی حقوق دیگر و نادیده گرفتن شایستگیها و نظام بخشیهای دلخواه و نه بایسته ندیده‎اند. لذا، اگر حاكم عادلی بیابند، عدلش را نگهبان خود و متعلقات خویش می‎دانند و از آنجا كه آنها را آن‎گونه كه باید باشند تقسیم كرده و برخطوط و معیارهای تقسیمی پایبند است، او را تكیه گاهی می‎یابند كه می‎توانند براو اعتماد كرده و بدون هراس و بیم از دست دادن آنچه باید داشته باشند، بر او تكیه می‎كنند؛ و چون به آنان آرامش می‎دهد و دغدغه تاریخی‎شان را پاسخ می‎گوید، او را دوست می‎دارند. بدین ترتیب، عدالت با ایجاد وجاهت برای مركز دارای قدرت و كسب محبت مردم، امكان اعمال قدرت را آسانتر می‎سازد.

2-7- كشش: وقتی معنای قدرت متبادر به ذهن می‎شود، چهره‎ای زشت و خشن و سركوبگر كه در ورایش انواع جرمها و جنایتها صورت می‎گیرد، ترسیم می‎شود. از این‎رو، مراكز دارای قدرت همواره كوشیده‎اند، چهره زشت قدرت خود را با انتساب آن به منبعی آسمانی (شارع) یا زمینی (مردم) بپوشانند و گریز از قدرت و مراكز قدرتی را به كمترین حد رسانده و واگذاری قدرت را افزایش دهند (دولتهای رفاه در همین رابطه، موفق عمل كرده و اختیار را از بسیاری از افراد و در بسیاری از حوزه‎ها گرفته و قدرتشان را به قدرت خویش منضمم كرده‎اند) . آنان كه منابع زمینی را برای قدرت خویش می‎جویند و می‎كوشند تا با انتساب آن به مردم، گریز ایشان از زیر سلطه رفتن و تحمل اعمال قدرت تبدیل به گرایش كنند، خواسته‎اند با تغییر شكل حكومت به این هدف برسند، و تا جایی پیش رفته‎اند كه حكومت خود را برخاسته از مردم و در جستجوی رفع نیازهای آنها دانسته‎اند تا بدین ترتیب‎گرایش مردم را به سوی خود جلب كنند، اما این راهكار اندك زمانی مفید فایده بوده است.

با این اوصاف، چه چیزی می‎تواند كشش داشته و مردم را به سوی خود جلب كند؟ باید گفت، «عدالت» پاسخ این پرسش است. امام (ع) عدالت و اجرای آن را، هم برای نظامهایی كه فرد نقش اصلی را در آن دارد و هم نظامهایی كه نهاد نقش اصلی را در آن دارد، عامل ایجاد كشش و گرایش دانسته‎اند. آن جا كه فرموده‎اند: «العدل فضیله السلطان» یعنی «عدالت، فضیلت سلطان است.»[27] نظامهای فرد محور را در بر گرفته است و جایی كه می‎فرمایند: «زین الملك العدل» یعنی «زینت حكومتداری اجرای عدالت است.»[28] یا «العدل زینه الاماره» یعنی عدالت زینت فرانروایی است.»[29] در واقع، نظامهای نهادمحور رادر برمی‎گیرد. اما در مورد این كه چگونه عدالت می‎تواند آرایه حكومت گردد، باید گفت، در نظامهای حكومتی پدید آمده، از آغاز شكل‎گیری آنها تاكنون گرایش به ظلم و بیداد، بیشتر از اجرای عدل وداد بوده است؛ زیرا اگر چنین نمی‎بود، ارسال پیوسته پیامبران كه هدفشان اجرای عدالت عنوان شده است معنایی نمی‎داشت . در این جهانی كه اصل نیز بر ظلم و بیداد است، در عین حال كه گرایش ‎توده مردم و آنچه در سرشان است به سوی عدل و داد می‎باشد، حكومتی كه بتواند این گرایش را پاسخ گوید برای آنها جاذبه و كشش دارد. از سوی دیگر، در نظر مردم مركزی با قدرتی كه اجرای عدالت را خط‎مشی خود ساخته و مهاری برگردن قدرت زده باشد تا از «هرجاروی» آن‎كه به ظلم و جنایت می‎انجامد، جلوگیری كرده و روحیه هراس و گریز از این مركز را در آنان از بین برده باشد، مردم برای اجرای همان منظوری كه قدرت به آن مركز واگذار شده است، یعنی جلوگیری از تجاوز افراد به یكدیگر و راندن فرد از جایگاهی كه درآن قرار داشته و حقش می‎باشد، به سوی آن مركز رو می‎كنند. بنابراین، افزوده شدن عدالت به قدرت و پوشیده شدن مراكز قدرتی با این رویه، چهره گریزاننده قدرت را به چهر‎ه‎ای گیرا و جذاب تبدیل می‎كند و چون آرایه‎ای می‎شود كه طبع زیبادوست انسان را ارضا كرده و به سوی خود می‎كشاند.

3- نتیجه‎گیری: حوزه سیاست به عنوان فراگیرترین و یا دست‎كم، یكی از فراگیرترین حوزه‎های امروزی زندگی بشر، نیازمند بررسی و مطالعه همه جانبه و همیشگی است. چرا كه این بررسی، برای رسیدن به سرنوشت و مسیر زندگی افراد بسیاری به گستردگی حوزه سیاست می‎باشد. با توجه به اهمیت این نكته، بررسی آنچه این حوزه را تقویت كرده یا تضعیف می‎كند نیز اهمیت می‎یابد. یكی از مهمترین این موارد «عدالت» است كه كاركرد‎های فراوانی داشته و بخشی از آنها را كه مربوط به حوزه سیاست است، می‎توان «كاركردهای سیاسی عدالت» نامید.اما آیا این كاركرد‎ها در نهایت، به تضعیف حوزه سیاست می‎انجامد یا تقویت آن؟ آنچه با استناد به یكی از مبادی نظری حكومت جمهوری اسلامی یعنی «نهج‎البلاغه» ذكر شد و طبعاً استناد به این منبع بخاطر به كار گرفته شدن محتوایش در ایجاد جمهوری اسلامی می‎تواند نتایج به دست آمده را نه آرمانی كه واقع‎گرایانه كرده و آنها را در جامعه، كاربردی كند نشان از تقویت حوزه سیاست با به كار بردن عدالت دارد. حتی عدالت، كاركردهایی دارد كه برای قوام ودوام حوزه سیاست بسیار بایسته می‎باشد. اگر حوزه سیاست را آن‎گونه كه ذكر شد حوزه مراكز دارای قدرت واگذار شده بدانیم، باید توجه داشت كه در این صورت، به كاركردهایی چون ثبات، توسعه، دفع دشمن و پركردن شكافها اگر نه برای انجام كاركردهای محوله‎اش كه برای ادامه استمرار خود نیاز دارد.

خلاصه آن كه با توجه به اهمیت برآمده از كاركردهای عدالت، تلاش جهت یافتن پاسخی برای چیستی عدالت لازم به نظر می‎رسد؛ تا این كه برپایه آن مبادی نظری، اجرای عدالت مورد نظر هر چه زودتر تحقق یافته و دستاوردهای آن مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین دانستیم، كه باید بشناسیم تا بتوانیم عمل كنیم.

فهرست منابع
1. دلشاد تهرانی، مصطفی، دولت آفتاب: اندیشه‎های سیاسی و سیره حكومتی علی (ع) ، تهران: انتشارات خانه اندیشه جوان، چاپ اول، تابستان 1377

2. رهبر، محمد تقی، درسهای سیاسی از نهج‎البلاغه، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ اول، 1364

3. ریترز، جورج، نظریه‎های جامعه‎شناسی در دوران معاصر؛ ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی، چاپ اول، بهار 1374

4. زمانی جعفری، كریم، سیری در فرهنگ لغات نهج‎البلاغه، تهران: انتشارات كیهان، چاپ اول، تابستان 1367

5. شهیدی، سیدجعفر، ترجمه نهج‎البلاغه، تهران: شركت انتشارات علمی وفرهنگی، چاپ دهم، 1376

6. معادیخواه، عبدالمجید، خورشید بی غروب، تهران: نشر ذره، چاپ اول، 1374

7. معادیخواه، عبدالحمید؛ فرهنگ آفتاب، تهران: نشر ذره، چاپ اول، 1373

8. مطهری، مرتضی، سیری در نهج‎البلاغه، تهران: انتشارات صدرا، 1366

9. ناظم‎زاده قمی، اصغر، جلوه‎های حكمت، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1375

___________________________________

 

[1] مرتضی مطهری، سیری در نهج‎البلاغه، تهران: انتشارات صدرا، 1366، ص111

[2] مصطفی دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، اندیشه‎های سیاسی و سیره حكومتی حضرت علی (ع) ، تهران: انتشارات خانه اندیشه جوان، چاپ اول، تابستان 1377، ص155

[3] همان؛

[4] دادن حق رأی عمومی در همین رابطه صورت گرفته است.

[5] اصغر ناظم‎زاده قمی، جلوه‎های حكمت، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1375، ص395

[6] عبدالمجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب، تهران: نشر ذره، چاپ اول، 1373، ص3607

[7] عبدالمجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب، تهران: نشر ذره، چاپ اول، 1373، ص3607

[8] جلوه‎‎های حكمت، پیشین، ص 393

[9] عدالت كه از پایه‎های ایمان است بر چهار شعبه است: دقت در فهم، فرو رفتن در دانش، قضاوت روشن و درست، و بردباری ثابت و پا برجا؛ پس هر كه فهمید، به ژرفا و اعماق دانش دست یافت و آن كه به ژرفای دانش رسید، از سرچشمه احكام سرشار گردید و هر كه حلم ورزد و كار خود كوتاهی نكند، به ستودگی زندگی خواهد كرد.

[10] منبع پیشین، ص394

[11] عبدالحمید معادیخواه، خورشید بی‎غروب، تهران: نشر ذره، چاپ اول، 1374، ص353

[12] جورج ریترز، نظریه‎های جامعه‎شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن تلاشی، تهران: انتشارات علمی، چاپ اول، بهار، 1374، ص128

[13] جلوه‎های حكمت، پیشین، ص394

[14] همان، ص393

[15] آنانی كه استضعاف را بهانه تسلیم شدن در برابر ظلم و جیف قرار می‎دهند.

[16] نساء / 97

[17] نشانگر ذاتی بودن توسعه در عدالت است.

[18] سید جعفر شهیدی، ترجمه نهج‎البلاغه، تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دهم 1376، ص16

[19] جلوه‎های حكمت، پیشین، ص376

[20] همان، ص394

[21] همان، ص376

[22] همان، ص393

[23] همان، ص394

[24] همان، ص393

[25] همان؛

[26] همان، ص394

[27] همان؛

[28] همان، ص395

[29] همان، ص393

چاپ