مقدمه
بدون تردید، درك اهمیت هر پدیده، میزان تلاش برای شناخت آن را افزایش میدهد. هر چه یك پدیده برای بشر مهمتر باشد، در جهت شناخت و رسیدن به آن بیشتر میكوشد. عدالت نیز كه از مفاهیم ناشناخته بشری است و علیرغم تلاشهای تاریخی و مستمر برای شناخت آن، نتیجه قابل توجهی در این زمینه به دست نیامده است، پیرو همین قاعده است و تبیین جایگاه آن، میتواند تلاش برای شناخت و استقرار آن را افزایش دهد. از جمله عواملی كه میتواند اهمیت این پدیده را باز نماید، توجه به كاركردهای عدالت است. كاربرد این مفهوم و كاركردهای گوناگونش در عرصههای مختلف زندگی بشر میتواند اهمیت آن را آشكار سازد. در این میان، بررسی كاركردهای عدالت در حوزه سیاست، با توجه به گستردگیش و این كه سرنوشت افراد بیشتری را به خود وابسته ساخته است، اولویت مییابد.
از آنجا كه اندیشه و گفتار امام علی (ع) كه بخشی از مبادی نظری و فلسفه سیاسی جمهوری اسلامی را تشكیل میدهد و یكی از عناصر قوام بخش جامعه ایرانی است و همو مظهر و تجسم عدالت است، جامعه، عدالت را در او و گفتار و كردارش میجوید. این نكته، نه تنها در جامعه ما كه نزد هر ضمیر روشن و آگاهی مورد توجه واقع میشود، تا آنجا كه جورج جرداق مسیحی در كتاب «امام علی (ع) آهنگ عدالت بشری» (ص 69) آرزو میكند كه: «ای دنیا! تو را چه میشد اگر تمام نیروهای خود را بسیج میكردی و در هر عصر و زمانی بزرگمردی همچون علی (ع) بدان پایه عقل وقلب و زبان و با همان ذوالفقارش به انسانیت عطا میكردی.» لذا، این، بهترین منبع برای بررسی و شناخت عدالت یا بخشی از آن میباشد؛ منبعی مطمئن، قابل استناد و مقبول.
در این میان، فقر پژوهش در این عرصه، یعنی در عرصه رابطه عدالت و سیاست كار را در آغاز مشكل مینمایاند. چرا كه آنچه بررسی شده است، بیشتر كاركردهای عام عدالت بوده است. در نخستین گام، چیزی جز بیانات حضرت علی (ع) كه بایستی آن رابطه را از لابلای این كلام جست در اختیار و دسترس نیست.
آن اهمیت و این فقر پژوهشی محرك پیدایش این نوشتار است كه میكوشد با استفاده از روش تحلیل گفتمانی، دست به اكتشاف زده و با تكیه بر نگرش حضرت علی (ع) به مقوله عدالت و با این فرض كه عدالت و سیاست دارای رابطهای مثبت بوده و عدالت دارای كاركردهایی مثبت است كه در حوزه سیاست نیز كارایی دارد، به این پرسش پاسخ دهد كه كاركردهای سیاسی عدالت كدامند؟ از این رو، با تعیین حوزه سیاست و ارائه معنایی از عدالت به بررسی كاركردهای آن پرداخته و پركردن شكافها، ثبات دولتها، توسعه، وجاهت، كشش و دیگر موارد را به عنوان كاركردهای عدالت كه با حوزه سیاست رابطه دارند بر میشمرد. كاركردهایی چنین با اهمیت، بر لزوم پرداختن به موضوع عدالت به منظور تبیین مبادی نظری و در جهت استقرار آن درجامعه تأكید میورزد.
عدالت از جمله مفاهیمی است كه همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته و در طول تاریخ، جهت یافتن پاسخی برای آن كوشیده است. بخشی از این تلاش موفقیت آمیز بوده و یك سری اصول پایدار، ثابت و فراگیر از نظر زمانی (در طول تاریخ) و مكانی (در سراسر جهان) در پی این تلاش موفقیتآمیز تعریف شده است. بخشی از تلاش هم بینتیجه مانده است كه میتواند بخاطر دخالت تأثیرگذار شرایط زمانی و مكانی در بازتعریف پاسخ این پرسشهای پایدار باشد. پی بردن به اهمیت یافتن پاسخ این پرسشها، بویژه عدالت كه شاید مهمترین و همگانیترین خواسته بشر باشد، چه دیگر پرسشها چون «آزادی» به هر معنا ومفهوم آن برای همه بشر پذیرفته نیست و «امنیت» نیز دست كم خواسته ومطلوب اشرار نیست و این در حالی است كه این دو نیز از پرسشهای پایدار هستند میتواند به كوشش بیشتر برای یافتن و تسهیل استقرار آن در پی شكلگیری مبادی نظری آن بینجامد.
پرداختن به كاركردهای عدالت تا حدودی این اهمیت را در مورد عدالت آشكار میكند؛ اما گستردگی حوزه زندگی بشر كه همه، پس از استقرار این مفاهیم و بروز كاركردهایشان متأثر میشوند اجازه بررسی تأثیر كاركردهای عدالت را در این حوزهها دریك نوشتار كوتاه نمیدهد. لذا، ناگزیر گزینش یك حوزه (حوزه سیاست) بایسته میگردد.
1-1- حوزه سیاست: در جهان كنونی، بویژه باگسترش «حق رأی عمومی»، حوزه سیاست به گستردهترین حوزه اجتماعی تبدیل شده و بیشترین افراد، بطور بالفعل و همه افراد، بطور بالقوه در ارتباط با این حوزهاند؛ بهگونهای كه هر فرد از زمان تولد (برای تعیین هویت) تا هنگام مرگ، با این حوزه و بارزترین نماینده آن، یعنی دولت سروكار دارد. در حالی كه در سایر حوزهها، مانند اقتصاد، این وابستگی عمومی و اجباری به چشم نمیخورد؛ و شخص، میتواند تا اندازهای، یا در دوره معینی، به حوزه مربوط وابسته نباشد. در نتیجه، گستردگی حوزه سیاست، از یك سو، عامل اولویتبخشی در بررسی رابطه آن با عدالت به شمار میآید؛ و از سوی دیگر، تعیین حدود و ثغور حوزه مزبور را دشوار میسازد. این كه محدوده و چارچوب حوزه سیاست كدام است، تا برخی از كاركردهای عدالت را اگر مرتبط باشد به آن حوزه نسبت داده و كاركردهای سیاسی عدالت بنامیم، كار آسانی نیست؛ چرا كه حوزه سیاست به عنوان بخشی از علوم انسانی، سرشار از مفاهیم هنجاری میباشد كه بسته به تعریف هر مفهوم، گستردگی حوزه سیاست نیز تغییر مییابد. گذشته از این، گزینش مفاهیم غیرهنجاری برای بازشناسی حوزه سیاست، این بازشناسی را با محدودیت زمانی مواجه ساخته و كارایی آن را به یك دوره كوتاه بویژه در دوران ما كه دگرگونی شرایط بسیار سریع میباشد محدود كرده است. در نتیجه، با تغییر شرایط و عدمكارایی بازشناسی پیشین نیاز به بازشناسی مجدد مطرح میشود، و این، خود، تثبیت یا تلاش در جهت تثبیت و نهادینه كردن مفاهیم مرتبط با این حوزه، از جمله عدالت را در جامعه با دشواری روبرو میكند؛ زیرا، در هر دوره، بسته به تعریف، ممكن است، نیاز به استقرار برخی مفاهیم یا بخشی از آنها احساس شود.
هر چند، كمك گرفتن از مفاهیم هنجاری برای بازشناسی حوزه مزبور ترجیح داده میشود تا به این وسیله، انعطاف خود را برای مدتی طولانی حفظ كند، اما نگرش هنجاری به آن و این كه هر كس بنا به هنجارهای خود آن را بازشناسی میكند از آنجا كه همان پیامدهای نامطلوب پیشگفته را به دنبال دارد كار پسندیدهای نبوده و فراگیر بودن را به عنوان یك ملاك برای آن بایسته میسازد.
با توجه به آنچه گفته شد، میتوان حوزه سیاست را «همه مراكز دارای قدرت واگذار شده و مراكز مرتبط با آن» تلقی و تعریف كرد. بدین ترتیب، از محدود شدن حوزه به تنگناهای زمانی و مكانی خودداری ورزیده و به عنوان حوزهای قابل تطبیق با طول تاریخ و گستره جهان باز شناخته میشود. زیرا، همواره كسانی خواهند بود كه بنابر مقتضیاتی، بخشی از قدرت را به مركزی دیگر واگذار نمایند. این مركز، میتواند به شكل فردی باشد، مانند یك فرماندار، امام یا نایب او و یا به صورت یك نهاد باشد مانند دولت.
1-2- چیستی عدالت: گفته شد كه عدالت درگذر تاریخ، برخی اصول ثابت را به عنوان معرف خویش برگزیده است. هر چند اینها هم میتوانند هنجاری باشند، اما كاركردهای مهم عدالت كه نیازهای عمده زندگی بشر را پاسخ میگوید، خیلی از تعاریف را به جای پرداختن به ماهیت عدالت، به كاركردهای آن معطوف كرده و با تكیه براین كاركردها كه ثباتشان آنها را جزء اصول عدالت قرار داده است این مفهوم را تعریف میكنند. این تعریف از استاد شهید مرتضی مطهری كه میفرمایند: «مفهوم عدالت این است كه استحقاقهای طبیعی و واقعی در نظر گرفته شود و به هر كسی مطابق آنچه به حسب كار واستعداد لیاقت دارد، داده شود.»[1]، یا این تعریف كه: «معنای عدالت در اداره امور، این است كه تفاوتها و امتیازات برمبنای صلاحیت و استحقاق باشد و هركسی و هر چیزی در جای مناسب خود قرار گیرد.»[2]، هر دو، تعبیر دیگری از این فرمایش امام (ع) هستند كه: «ألعدل یضع الامور مواضعها»؛ و این، عامترین كاركرد عدالت در همه حوزهها میباشد.
از آنجا كه تعریف به كاركرد، دست كم در تقریب به ذهن مفهوم عدالت ما را یاری میرساند، ارائه تعریفی بر همین مبنا كارآمد بوده و فهم موضوع را آسانتر میسازد. بدین ترتیب، و با توجه به این كلام حضرت علی (ع) كه فرمودهاند: «العدل نظام الامره» یعنی «عدالت نظام بخش حكومت است.»[3]، میتوان عدالت را اینگونه تعریف كرد كه: «نظام بخشیدن به امور است آنگونه كه باید باشند.» حوزه سیاست و به تعبیر دیگر حوزه دارای مراكزی با قدرت واگذار شده، «همیشه در پی این نظامبخشی و به عبارت دیگر، سلسله مراتبی كردن قدرت بوده است؛ به گونهای كه میبینیم، سیر نظامهای سیاسی در جهان، از گذشته تاكنون، از تمركز مطلق
در یك مركز كه به شكلگیری نظامهای پادشاهی یا دیكتاتوری میانجامید در جهت توزیع قدرت در بین مراكز گوناگون در سطح جامعه و حتی در بین افراد كه به شكلگیری انواع دموكراسیها انجامیده است[4] میباشند. نظامهای سیاسی عمدتاً دراین راه گام برداشته به این سو رفتهاند. بنابراین، به كار بردن اصطلاح «نظامبخشی» در مورد عدالت، دستكم با حوزه سیاست سازگارتر است.
این تعریف در همه دورهها میتواند كارآمد باشد. چرا كه «بایدهای» امور كه در هر دوره متفاوت است. میتواند با توجه به شرایط زمانی و مكانی توسط مراجع ذیصلاح تبیین شود. از اینرو، تعریف دچار بحران نمینشود. اما این كه این «باید» را چه كسی تعیین میكند، باید گفت بخشی از آن بویژه در جوامع دینی به شرع برگشته و وظیفه شارع میباشد. برخی نیز به عرف برگشته و وظیفه نهادهای صلاحیتدار جامعه است و بالاخره، برخی به محیط برگشته و اجبار محیط آنها را تعیین میكنند. در این خصوص، یا خود محیط نظامبخشی میكند و یا با دخالت انسان ابزارساز توانمند، نظام بخشی ولو به صورت محدود صورت میپذیرد.
با توجه به تعریف عدالت از دیدگاه امام (ره) و بویژه اساس نگرش ایشان به این مفهوم، كاركردهای عدالت در حوزه سیاست بررسی میشود. این امر، تا حدودی اهمیت یافتن پاسخی جامع و مانع از عدالت را آشكار میكند.
2- كاركردهای عدالت: آنگونه كه حضرت علی (ع) میفرمایند: «خیر السیاسات العدل» یعنی بهترین خطمشی ها عدالت است.[5] عدالت، بهترین خطمشی برای هر حكومتی است. این خط مشی برای حكومت دینی بایسته و ضروری است، چرا كه مبنای كار پیامآوران در حكومتهای دینی اقامه قسط و عدل بوده و در پیش گرفتن این سیاست در رابطه با آن كار مبنایی، بخاطر سازگاری، نتایجی زودهنگام به دنبال داشته و از گسستگی و تزلزل در جامعه به واسطه اتخاذ دیگر سیاستها جلوگیری به عمل میآید، اما مسأله «بهترین خط مشی بودن عدالت» كاركردهای آن به بهترین وجه میتواند به اثبات برساند. این كاركردها عبارتند از:
2-1- پركردن شكافها: همه جوامع امروزی در پیگذشت تاریخ طولانی و همكنشی با یكدیگر، دچار شكافهای گوناگون فعال و غیرفعال شده و از این پدیده در رنجند وبرای رهایی از آن میكوشند. جوامع دینی نیز از این پدیده بینصیب نماندهاند. در این جوامع، پذیرش دین توسط اكثریت، به شكاف دینی بین اقلیت و اكثریت انجامیده و امكان سازگاری میان آنها را كاهش میدهد. در این حالت، پرداختن به خطمشیهای عام و فراگیر، بهترین ابزار برای پركردن و دستكم، غیرفعال كردن این شكافها میباشد؛ چرا كه در این صورت، طرفین شكاف، تفاوتها را در كمترین حد یافته و آنها را قابل تحمل و حتی منطقی میبینند و نیاز به تغییر در آن احساس نمیكنند. یكی از این خط مشیها، «عدالت» است كه در اندیشه امام (ع) و در مقام مقایسه با «جود» ضمن اشاره به این كه: «العدل یضع الامور مواضعها»[6] اینگونه تبلور یافته است كه: «العدل سائس عام» یعنی عدالت سیاستی فراگیر است. [7] این دو كاركرد عدالت (وضع هر چیز در موضع خود و سائس عام بودن) برای پركردن شكافهای جامعه لازمند؛ زیرا نهادن هر چیز در جای خود و نظامبخشی به آن، شیء مزبور را در انسجام با جامعه قرار داده و امكان جدایی از آن مجموعه و پیوستن به مجموعهای دیگر یا مستقل ماندن را برای آن پدیده عملاً غیرممكن میسازد؛ چرا كه در این انسجام و هماهنگی، احساس نیاز در او نهادینه شده و برآوردن آن را جدای از آن مجموعه نظاممند ناممكن میانگارد. این خود، نتیجه وضع در مواضع است؛ اما از آنجا كه عدالت سائس عام بوده و قید و شرط ندارد و امكان اجرای آن در رابطه با همه مردم وجود دارد، شرایط پوشاندن همه شكافها را بیش از پیش فراهم میآورد.
ناگفته نماند، «پر كردن شكافها» از كاركردهای اساسی حكومتها است؛ چون، كمترین پیامد شكافها در جامعه «پیدایش نا امنی» است. بعلاوه، از ابتداییترین خواستهای مردم كه بخشی از قدرت خود را بنحوی به حكومت واگذار كردهاند «امنیت» میباشد. پس، از بین بردن این عامل ناامنی در واقع، برآوردن ابتداییترین خواسته و نیاز مردم و انجام یكی از نخستین تعهدات ازسوی حكومتها میباشد كه با در پیش گرفتن عدالت، میتواند این رسالت ویژه را به انجام برساند. از آنجا كه حكومت كه بیشترین بخش از قدرت واگذار شده را در اختیار دارد و فراگیرترین مركز دارای قدرت در هرجامعه است امكان اجرای سیاستی فراگیر چون عدالت را بهتر مییابد و با به كارگرفتن عدالت و بهرهگیری از یكی از كاركردهایش كه پر كردن شكافها میباشد، چون در رابطه با قدرت و كاركردی سیاسی میباشد میتواند وظیفه غیرفعالسازی شكافها را به انجام رساند. عدالت، زمانی میتواند این كاركرد را با تعلق گرفتن بر متعلقات خود به انجام رساند كه «حاملی» داشته باشد این حامل، همان «عادل» یا «فرد عادل» است و در رابطه با امور حكومت «حاكم عادل» نامیده میشود. چنین فردی برای بكارگیری این كاركرد فراگیر عدل به چند چیز نیاز دارد كه در این فرمایش امام (ع) بیان شده است: «و العدل منها علی أربع شعب: علی غائص الفهم و غور العلم و زهره الحكم و رساخه الحلم فمن فهم علم غورالعلم و من علم غور العلم صدر عن شرایع الحكم و من حلم لم یفرط فی امره و عاش فی الناس حمیداً». [8]
چنانچه فرد دادههای درست و اطلاعات ناب و پنهان را با دقت استخراج كند، یعنی پدیدهای را به عنوان جزئی از یك كل كه دارای همبستگی و پیوستگی با آن است، بشناسد و با تركیب آنها و اندیشیدن در مورد آنها، علم ودانش به دست آورد، میتواند به قضاوتی روشن و شفاف دست یافته و حكمی در مورد آن پدیده صادر كند كه بیانگر جایگاه راستین آن باشد. پس از آن در مرحله اجرا با بردباری و ثبات، كار خود را به نتیجه رساند. در این صورت، نتیجه به دست آمده یقیناً بر پایه عدالت خواهد بود. این فرایند (اجرای عدالت برپایه شناخت درست، دانش ژرف، صدور حكم و اجرای آن) دو پیامد عمد در بردارد: یكی میانهروی و جلوگیری از افراط و تفریط در كارها كه خود، امكان توجیه منطقی كار مورد نظر را فراهم میسازد و نتیجتاً، ناراضیان و عنادورزان نیز كاهش مییابند. دیگری وجاهت یافتن (داشتن پرستیژ) بین مردم میباشد. با توجه این كه امام (ع) لفظ «النائس» را به كار بردهاند، میتوان گفت كه وجاهت، برای فرد در بین یك جمعیت بدون هیچ قید دیگری پدید آمده و او پرستیژ پیدا میكند لذا، اگر چنین فردی در حوزه سیاسی مطرح بوده و حاكم باشد، میتواند محور همگرایی یك جامعه قرار گرفته و اثر عوامل تجزیه و تفرقه را در جامعه كه بیشتر شكافها ناشی از آن هستند خنثی كند و میانهروی او این اثر را پایدار سازد.
2-2- ثبات دولتها: هر دولتی پس از روی كارآمدن چه برای كاركردهایش و چه برای نگاهداشت قدرت به دست آمده نیاز به ثبات و آرامش دارد و بدون آن به هیچ یك از خواستههایش نمیتواند برسد. امام علی (ع) با بیان این نكته و با این تعبیر كه «ثبات الدول بالعدل»[9] یعنی ثبات و پایداری دولتها برپایه عدالت است.[10]، به مالك اشتر چنین سفارش میكنند: «و لیكن أحب الامور إلیك اوسطها فی الحق و اعمها فی العدل و أجمعها لرضی الرعیه، فإن سخط العامه یجحف برضی الخاصه و إن سخط الخاصه یغتفر مع رضی العامه و لیس أحد من الرعیه أثقل علی الوالی مؤونه فی الرخاء و أقل معونه له فی البلاء و اكره للانصاف و أسال بالالحاف و اقل شكراً عند الاعطاء و أبطا عذراً عند المنع و أضعف صبراً عند ملمات الدهر من أهل الخاصه و انما عماد الدین و جماع المسلمین و العده للاعداء العامه من الامه فلیكن صغوك لهم و میلك معهم»: یعنی پسندیدهترین كارها برای تو باید همان باشد كه در حق، میانهترین است و در عدل، فراگیرترین و در جلب خشنودی مردم، گستردهترین كه بیشك خشم همگانی اثر رضایت خاصان را از بین میبرد، در حالی كه خشم خواص با خشنودی همگامی بخشوده میشود. خواص در سنجش با انبوه مردم در اوضاع عادی برای حكومت باری سنگینترند و در روزگار سختی یاریشان كمتر است، از مروت و مردمی نگرانترند و در خواستن، بیشتر پای میفشارند. در برابر دهشها، كمسپاسترند و در برابر دریغها پوزش ناپذیرند و در هنگام رویدادهای دردناك روزگار ایستادگیشان كمتر است. و این، تنها انبوه مردمند كه دین را تكیهگاه، مسلمین را ریشه رویا و در نبرد با دشمنان نیروی ذخیرهاند. پس گوش تو ویژه ایشان و گرایشت همسویشان باشد.[11]
تأكید برسیاستگذاری از سوی زمامداران و كارگزاران حكومت به گونهای كه عادلانه بوده و این عدالت همه گروههای جامعه را در برگیرد و رضایت بیشترین حد ممكن از مردم را جلب كند بخاطر دستاوردهای آن كه از مهمترین آنها همان ثبات دولت است، میباشد. آنچه در این نوع سیاستگذاری به دست میآید یكی كاهش هزینههای دولت است كه برخلاف خواص، با هزینه كمتر همان بهرهوری یا حتی بهرهوری بیشتری در پی دارد. كاهش هزینه میتواند به كاهش مالیاتگیری كه عمدتاً بارش بردوش توده مردم است بینجامد و از سوی دیگر، سرمایهگذاری را از سوی دولت افزایش داده و به رفاه عمومی منجر میشود. این امر در حد مطلوب آن و نه بیشتر – كه امام (ع) نیز با بیان «اوسطها فی الحق» بر میانهروی تأكیده كردهاند. گرچه تعهد سرمایهگذاری برای مردم ازسوی دولتها هست، ولی انجام آن در حد بیشتر از نیاز جامعه، افزایش توقعات یا نوسان در رشد توقعات و امكانات را موجب گشته و همانگونه كه دیویس اشاره میكند، به انقلاب و شورش انجامیده و خود، عامل فروپاشی دولتها میشود رضایت مردم و افزایش مشروعیت حكومت و درپی آن ثبات حكومت را به دنبال دارد.
نكته دیگر «همراهی ایشان (عامه مردم) » است در زمانی كه به آنان نیاز است و بالطبع، در روز خطر هر چه شمار اعوان و یاران بیشتر باشد، امكان دست یافتن به پیروزی بیشتر است. پس، یاری آنها ثبات دولت را در روزی كه خطری او را تهدید میكند و امكان برهم زدن ثبات آن هست، تضمین میكنند.
بالاخره این كه به اندك بخششی، بیدریع به حكومت وفادار شده و در پی جبران آن برمیآیند و همراهیشان با حكومت محكمتر و بیشتر میشود.
2-3- حفظ جمعیت: از اركان اساسی هر نظامی علاوه بر حاكمیت و حكومت، سرزمین و داشتن جمعیت است. بدون نیروی انسانی شكلگیری یك نظام غیرممكن میباشد. دی.اف.آبرل درباره شرایط بنیادی كه اگر نباشد، جامعه نیز وجود نخواهد داشت چنین گفته است: «نخستین عامل به ویژگیهای جمعیتی جامعه مربوط است. اگر جمعیت هر جامعهای نابود یا پراكنده شود، وجود جامعه آشكارا در خطر خواهد افتاد. این امر، زمانی رخ میدهد كه جامعه، چندان جمعیت خود را از دست بدهد كه ساختارهای گوناگون آن از عملكرد بیفتند.»[12]
اما باید توجه داشت كه این ركن، خود مختار بوده و نسبت به سه ركن دیگر برای پایدار ماندن، تلاش و توجه بیشتری میطلبد. این كه چگونه میتوان به همراهی و حفظ آن امید بست، پرسش در خور توجه و نیازمند پاسخ است. در بینش امام علی (ع) «در پیش گرفتن عدالت»، یكی از این راهكارها، و شاید بهترین آنها برای رسیدن به این مقصود میباشد. امام (ع) میفرمایند: «العدل قوام البریه» یعنی دادگری مایه پایداری مردم است.[13] نكته در خور ذكر در این سخن، این است كه گویی امام (ع) در بیان این مطلب از دریچه سیاست و روابط قدرتی مینگرند؛ چه «بریه» همانگونه كه در فرهنگ نهجالبلاغه در ذیل این واژه آورده شده ، به معنی «آفریدگان و مردم» میباشد كه با مقایسه آنها با پدیدهای بالاتر در یك رابطه طولی با نام «بریه» نامیده میشود كه این رابطه طولی میتواند روابط قدرتی در چارچوب حكومت باشد به این صورت كه حاكم كه در برابرش بریه هستند، با در پیش گرفتن عدالت، مایه قوام جمعیت را فراهم میآورد. از همینرو، به زیاد بن أبیه آن گاه كه او را جایگزین عبدالله بن عباس در فارس میكند توصیه میفرمایند كه: «إستعمل العدل و أحذرالعسف والحیف فإن العسف یدعو بالجلاء و الحیف یعدو إلی السیف:» یعنی عدل را در پیش گیر و از ظلم و ستم بپرهیز. زیرا، ظلم، مردمان را به جلای وطن میكشاند و ستم، آنها را به دست یازیدن به شمشیر فرا میخواند.[14]
در اینجا «عسف» و «حیف»، كه در برابر «عدل» آمدهاند، این ركن ركین را فرو میریزند، بویژه آن كه امام (ع) با به كارگیری «یعود I …» گریز مردمان را از سرزمینشان در پی «حیف»، قطعی و یقینی دانستهاند و این قطعیت در صدور این حكم و بیان جلا، به عنوان پیامد حتمی «حیف» چندان جای شگفتی ندارد. چرا كه امام (ع) پرورده آیینی است كه خدایش خطاب به مستضعفان[15] میفرماید: «ألم تكن أرض الله واسعه فتهاجروا فیها» [16] و نشان میدهد كه هجرت و جلای وطن همیشه راه حلی كارگشا بوده و مردمان نیز بدان توجه داشتهاند و میتوانند از آن بهره گیرند. اگر این امكان نمیبود، آن عتاب درخطاب نیز معنا نمییافت. لذا، صدور حكم قطعی، مبتنی براین رفتارشناسی مردمان میباشد.
شایان ذكر است، «جلا» هر چند در فرایند آغازین آن كه بیرون شدن از یك سرزمین است با هجرت یكسان است، اما هجرت، بعكس «جلا» بازگشت بعدی را هم در پی دارد. به عبارت دیگر، جلای وطن كه پیامد حیف است، بیرون شدن جمعیت برای همیشه است. بزرگی این آسیب، خود اهمیت عدل وكاركرد آن را در نگهداشت جمعیت مینمایاند، ضمن این كه دركلام پیشین علی (ع) ، به كار گرفتن واژه «قوام» همین امر را مینمایاند. چه «قوام» یعنی برپاداشتن و شكلدادن به چیزی بطور همیشگی و پایدار. قوام ستون اصلی و بنیادی است. پس «عدل»، پایداری و همراهی همیشگی مردم را در پی دارد، همانگونه كه «حیف» در برابر عدل آورده شده و كنارهگیری و گریز مردم را بطور همیشگی در بردارد. این تناسب معنا را در كلام علی (ع) ، در همه جا میتوان یافت.
از سوی دیگر، «عسف» كه با «یدعو إلی السیف» به كار رفته، نشان از پیدایش انگیزه قیام وشورش علیه حكومت دارد كه اگر این انگیزه در بستری مناسب پروریده شود، به شورش و رویارویی با حكومت و نه فقط اعتراض بر آن، كه در این صورت واژه «سیف» به كار نمیرفت میانجامد. باید دانست، بدترین خطر برای یك حكومت، رویارویی با ملتش میباشد. زیرا، نه میتواند آن را سركوب كند چرا كه اگر از حد بگذرد، نتیجه عكس میدهد؛ خواه با تحریك بیشتر مردم به رویارویی یا با تضعیف نیروی انسانی در پی كشتن آنها كه در هر صورت، به فروپاشی خویشتن كمك كرده است و نه میتواند آنها را سركوب نكند. این بیتصمیمی و تزلزل، حكومت را به انفعال كشانده و به نابودی و بیرون رفتن امور از دستش منجر میشود.
2-4- توسعه: از نیازهای اساسی دولتها بویژه دولتهای مدرن «توسعه» میباشد. توسعهای همه جانبه و در همه ابعاد، بنحوی كه بتواند نیازهای تازه پدید آمده در پی گسترش جمعیت دولتها را پاسخ گوید. افزایش جمعیت، تقاضاها را انباشته كرده و آنها را متوجه نهادهای مسؤول و بطور مشخص دولت میسازد تا به آنها پاسخ گوید. از آنجا كه دولتهای مدرن وظیفه پاسخگویی را به بهانه رفاه در بیشتر عرصههای زندگی برعهده گرفتهاند، توسعه به عنوان عاملی برای پاسخگویی در مورد آنها اهمیت بیشتری مییابد. این كه چرا توسعه میتواند پاسخگوی این تقاضاهای روزافزون باشد، به ایجاد جایگاههای جدید و نوین كه بدون راندن دیگران و جایگاهشان به دیگران امكان قرار گرفتن در یك جایگاه را میدهد، برمیگردد. بنابراین، هركسی چه آنانیكه هستند و چه آنان كه میمانند میتوانند در جایگاه مناسبی قرر گیرند و عدالت بدینگونه اجرا شود.
در كلام امام (ع) دو قسم توسعه ذكر شده است كه هر دو با عدل به دست میآیند. یكی توسعه سیاسی كه حضرت (ع) در این باره میفرمایند: «فی[17]العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه أضیق» یعنی در عدالت گشایش است و آن كه عدالت را بر نتابد، ستم را سختتر یابد.»[18] در این فراز، توسعه به عنوان دستاورد عدل دانسته شده و ركود و ایستایی به عنوان پیامد جور و ستم كه در برابر عدل قرار داده شده است و در روابط قدرتی معنا مییابند شمرده شده است. بنابراین، میتوان این كلام را مربوط به حوزه سیاسی دانست. از نظر امام (ع) كسی كه در نظام مبتنی بر عدالت احساس ركود كند (با وجود اینكه بنابر اصول عدالت در جایگاه راستین خودش قرار گرفته است، احساس ركود و ایستایی كرده و تصور كند كه به حق خود نرسیده است) در نظام جائرانه این احساس شدیدتر خواهد بود واین ركود و ایستایی و حتی سقوط را مشاهده خواهد كرد.چه، این نظام اگر مبتنی بر عدل نباشد، مبتنی بر ظلم است كه امور را آنگونه كه میخواهد نظام میبخشد نه آنگونه كه باید باشند. امام علی (ع) چنین نظامی (مبتنی بر ظلم) را اینگونه به تصویر كشیدهاند: «الظلم یزل القدم و یسلب النعم و یهلك الامم.» «یعنی ستم كردن پاها را میلغزاند و نعمتها را سلب میكند و امتها را هلاك میسازد»[19]. هركسی كه دراین نظام باشد، بنابراصول ظلم دچار لغزش پا یا سقوط از جایگاهی كه برآن تكیه كرده و ایستاده است، گشته و مزایایی كه این چنین مشمولش میشد از دست میدهد. بنابراین، در نظام مبتنی بر عدل میتوان امیدوار بود، هركسی كه در جایگاه خاصی قرار دارد، براساس عدالت در آنجا قرار گرفته است. پس، باید آنجا بماند و برای دیگران وتازه واردان هم بایستی جایگاه جدید جسته و آنان را در جایگاهی كه باید باشند، قرار داد و به آنها نظام بخشید تا جایگاههای تازه با توسعه ایجاد شده تعریف شده و منطبق باشند.
دوم توسعه اقتصادی است آن هم با عدالت بهدست میآید و حتی آن گونه كه امام (ع) میفرمایند، دستاوردهای بالاتری هم داشته بنحوی كه عدالت را در جایگاهی برتر قرار میدهد. ایشان در این باره میفرمایند: «عدل السلطان خیر من نصب الزمان.» یعنی دادگری سلطان بهتر است از فراوانی نعمت زمانه»[20] زیرا، آنچه این نعمتها را حفظ كرده و قوام و دوام میبخشد، عدالت است كه اگر نباشد و به جایش ظلم حاكم شود، نتیجه همان میشود كه امام در خصوص آن میفرمایند: «الظلم یطرد النعم» یعنی «ستمگری نعمتها را طرد میكند».[21] از همینرو میفرمایند: «إمام عادل خیر من مطر وابل» «یعنی پیشوای عادل بهتر است از باران فراوان»[22]؛ چه، این یك (نعمت فراوان) در نبود آن یك (پیشوای عادل) چیزی جز افزایش نابرابری و فاصله طبقاتی در پی نخواهد داشت. البته باتوجه به كشاورزی بودن جوامع پیشین و نقش آب در آن و نیز، ویژگیهای عصر حاضر میتوان از آن در جوامع امروزی به «سرمایه» برای «سرمایهگذاری» و در پی آن «توسعه» تعبیر كرد. اگر این سرمایه به هر كسی آن اندازه كه باید برسد، نرسد، برخی روی خط افزایش همیشگی ثروت همراه با كاهش متداوم كار متناسب با آن افتاده و اگر توسعهای شكل دهند، توسعه یك بعدی و بیقواره خواهد بود؛ ولی چنانچه عدالت از سوی حكومت رعایت شود، همان سرمایه اندك هم در اختیار كسانی قرار خواهد گرفت كه باید در اختیار داشته باشند. در این صورت، بهرهبرداری بهینه از این ثروت صورت گرفته و حداكثر سود حاصل میشود و همانگونه كه امام (ع) میفرمایند: «بالعدل تتضاعف البركات: «یعنی با دادگری بركات دو چندان میشود.»[23] و چون همه به نحوی كه شایستگی آن را دارند، در به كارگیری آن سرمایه و بهرهبرداری از آن سهیمند، توسعه همه جانبه و فراگیر حاصل شده و از رشد یك طبقه و استثمار طبقه دیگر جلوگیری میشود.
2-5- شكست دشمن: امنیت و جلوگیری از دستیابی دشمن به اهداف خود از نگرانیهای تاریخی بشر بوده و هست و این نگرانی همواره بشر را همراهی كرده است و اكنون نیز با همه عبرتها و كوششهای برآمده از آن، برطرف نشده است. اما جهان كنونی با دوران گذشته تفاوت بسیار دارد؛ چه، وجود عاملی به نام «افكار عمومی» هر چند بسیار زیاد توسط تبلیغات و صاحبان منابع تبلیغی شكل میگیرد، اما خود نقشی مستقل و در خور توجه در جهان كنونی یافته است؛ به گونهای كه وجود آن برای انجام اقداماتی در سطح بینالمللی لازم بوده و بدون همراهی یا با وجود فشار آن، بایست از یك سری تصمیمات گذشته و عدول كرد. این همراهی نیز صورت نمیگیرد مگر این كه توجیهی منطقی و عقلپسند همراه آن باشد و با توجه به شاخصهای عقلی قابل پذیرش باشد. بنابراین، كوچكترین بهانهای كه منطبق با مقتضیات عقل عمومی باشد، زمینه را برای آغاز تجاوز آماده میكند. در این صورت، اگر همراهی افكار عمومی هم با آن باشد رویارویی با آن بسیار دشوار و حتی غیرممكن میگردد.
حال، چگونه میتوان بهانه تجاوز را از دست متجاوزان خارج كرد؟ پاسخی كه امام (ع) به این پرسش میدهند، همانا «عدل» است. در پیش گرفتن عدل و اجرای آن با قرار دادن هر چیز در جایی كه باید باشد، زمینه ایجاد تجاوز را از بین میبرد؛ چه، در این صورت توجیه عمل متجاوز غیرممكن گشته و نمیتواند علتی عقلپسند برای عمل خود بیابد. عدالت و نظام بخشی به امور آن گونه كه باید باشند در دنیای به هم پیوسته كنونی با قراردادن هر چیز در جایگاههایی كه همه بر تناسب جایگاه و متعلق آن در بیشتر موارد همرأی هستند، بهانه تجاوز را از بین میبرد و یا دستكم، زمینه توجیه آن را منتفی میكند. این كه امام (ع) میفرمایند: «بالسیره العادله یقهر المناوی» یعنی «با روش عادلانه مخالف شكست خواهد خورد»[24]، باتوجه به این كلمات میتواند توجیه شود.
2-6- وجاهت: جوامع شرقی عرصه ظهور «نیروهای كاریزما» بودهاند. اینان توانستهاند با این توانایی خویش، گروهی از مردم را برای مدتی طولانی گرد خویش جمع كرده و حكومت خویش را با محوریت خودشان ادامه دهند. استمرار حكومت اینان بیشتر وابسته به همان نیروی كاریزمایی بوده كه كششی در آنان ایجاد كرده و مردم را به سوی خود كشاندهاند. دستیابی و حفظ این نیرو در این جوامع از مهمترین ابزارهایی است كه امكان حكومت كردن را به فرد میدهد.
كسب چنین نیروی با اهمیتی دراین جوامع همانگونه كه امام (ع) میفرمایند از طریق عدالت صورت میگیرد. آن جا كه امام (ع) پایههای عدالت را برمیشمرند[25]، به حلم اشاره كردهاند كه به نوبه خود و به تعبیر امام (ع) «عاش فیالناس حمیداً» را در پی دارد كه میتوان از آن به «وجاهت» تعبیر كرد. ستایش مردم پیروی ایشان را نیز با خود همراه دارد. چرا كه، فرد ستوده را چونان تكیه گاهی مطمئن برای خویش میدانند كه میتوان به او اعتماد كرده و كردار و گفتار را فرمان برند. در جایی دیگر امام (ع) دارند كه «قدم العدل علی البطش تظفر با لمحبه» یعنی دادگری را برسختگیری مقدم بدار تا پیروزی را با محبت مردم بدستآوری.[26] و این مقدم داشتن نه فقط بر توده كه بر هر كسی باید باشد و در مورد همه این جلب محبت را میآورد. چه، مردم در طول تاریخ و گذشته خود چیزی جز از بین رفتن حقها برای اعاده برخی حقوق دیگر و نادیده گرفتن شایستگیها و نظام بخشیهای دلخواه و نه بایسته ندیدهاند. لذا، اگر حاكم عادلی بیابند، عدلش را نگهبان خود و متعلقات خویش میدانند و از آنجا كه آنها را آنگونه كه باید باشند تقسیم كرده و برخطوط و معیارهای تقسیمی پایبند است، او را تكیه گاهی مییابند كه میتوانند براو اعتماد كرده و بدون هراس و بیم از دست دادن آنچه باید داشته باشند، بر او تكیه میكنند؛ و چون به آنان آرامش میدهد و دغدغه تاریخیشان را پاسخ میگوید، او را دوست میدارند. بدین ترتیب، عدالت با ایجاد وجاهت برای مركز دارای قدرت و كسب محبت مردم، امكان اعمال قدرت را آسانتر میسازد.
2-7- كشش: وقتی معنای قدرت متبادر به ذهن میشود، چهرهای زشت و خشن و سركوبگر كه در ورایش انواع جرمها و جنایتها صورت میگیرد، ترسیم میشود. از اینرو، مراكز دارای قدرت همواره كوشیدهاند، چهره زشت قدرت خود را با انتساب آن به منبعی آسمانی (شارع) یا زمینی (مردم) بپوشانند و گریز از قدرت و مراكز قدرتی را به كمترین حد رسانده و واگذاری قدرت را افزایش دهند (دولتهای رفاه در همین رابطه، موفق عمل كرده و اختیار را از بسیاری از افراد و در بسیاری از حوزهها گرفته و قدرتشان را به قدرت خویش منضمم كردهاند) . آنان كه منابع زمینی را برای قدرت خویش میجویند و میكوشند تا با انتساب آن به مردم، گریز ایشان از زیر سلطه رفتن و تحمل اعمال قدرت تبدیل به گرایش كنند، خواستهاند با تغییر شكل حكومت به این هدف برسند، و تا جایی پیش رفتهاند كه حكومت خود را برخاسته از مردم و در جستجوی رفع نیازهای آنها دانستهاند تا بدین ترتیبگرایش مردم را به سوی خود جلب كنند، اما این راهكار اندك زمانی مفید فایده بوده است.
با این اوصاف، چه چیزی میتواند كشش داشته و مردم را به سوی خود جلب كند؟ باید گفت، «عدالت» پاسخ این پرسش است. امام (ع) عدالت و اجرای آن را، هم برای نظامهایی كه فرد نقش اصلی را در آن دارد و هم نظامهایی كه نهاد نقش اصلی را در آن دارد، عامل ایجاد كشش و گرایش دانستهاند. آن جا كه فرمودهاند: «العدل فضیله السلطان» یعنی «عدالت، فضیلت سلطان است.»[27] نظامهای فرد محور را در بر گرفته است و جایی كه میفرمایند: «زین الملك العدل» یعنی «زینت حكومتداری اجرای عدالت است.»[28] یا «العدل زینه الاماره» یعنی عدالت زینت فرانروایی است.»[29] در واقع، نظامهای نهادمحور رادر برمیگیرد. اما در مورد این كه چگونه عدالت میتواند آرایه حكومت گردد، باید گفت، در نظامهای حكومتی پدید آمده، از آغاز شكلگیری آنها تاكنون گرایش به ظلم و بیداد، بیشتر از اجرای عدل وداد بوده است؛ زیرا اگر چنین نمیبود، ارسال پیوسته پیامبران كه هدفشان اجرای عدالت عنوان شده است معنایی نمیداشت . در این جهانی كه اصل نیز بر ظلم و بیداد است، در عین حال كه گرایش توده مردم و آنچه در سرشان است به سوی عدل و داد میباشد، حكومتی كه بتواند این گرایش را پاسخ گوید برای آنها جاذبه و كشش دارد. از سوی دیگر، در نظر مردم مركزی با قدرتی كه اجرای عدالت را خطمشی خود ساخته و مهاری برگردن قدرت زده باشد تا از «هرجاروی» آنكه به ظلم و جنایت میانجامد، جلوگیری كرده و روحیه هراس و گریز از این مركز را در آنان از بین برده باشد، مردم برای اجرای همان منظوری كه قدرت به آن مركز واگذار شده است، یعنی جلوگیری از تجاوز افراد به یكدیگر و راندن فرد از جایگاهی كه درآن قرار داشته و حقش میباشد، به سوی آن مركز رو میكنند. بنابراین، افزوده شدن عدالت به قدرت و پوشیده شدن مراكز قدرتی با این رویه، چهره گریزاننده قدرت را به چهرهای گیرا و جذاب تبدیل میكند و چون آرایهای میشود كه طبع زیبادوست انسان را ارضا كرده و به سوی خود میكشاند.
3- نتیجهگیری: حوزه سیاست به عنوان فراگیرترین و یا دستكم، یكی از فراگیرترین حوزههای امروزی زندگی بشر، نیازمند بررسی و مطالعه همه جانبه و همیشگی است. چرا كه این بررسی، برای رسیدن به سرنوشت و مسیر زندگی افراد بسیاری به گستردگی حوزه سیاست میباشد. با توجه به اهمیت این نكته، بررسی آنچه این حوزه را تقویت كرده یا تضعیف میكند نیز اهمیت مییابد. یكی از مهمترین این موارد «عدالت» است كه كاركردهای فراوانی داشته و بخشی از آنها را كه مربوط به حوزه سیاست است، میتوان «كاركردهای سیاسی عدالت» نامید.اما آیا این كاركردها در نهایت، به تضعیف حوزه سیاست میانجامد یا تقویت آن؟ آنچه با استناد به یكی از مبادی نظری حكومت جمهوری اسلامی یعنی «نهجالبلاغه» ذكر شد و طبعاً استناد به این منبع بخاطر به كار گرفته شدن محتوایش در ایجاد جمهوری اسلامی میتواند نتایج به دست آمده را نه آرمانی كه واقعگرایانه كرده و آنها را در جامعه، كاربردی كند نشان از تقویت حوزه سیاست با به كار بردن عدالت دارد. حتی عدالت، كاركردهایی دارد كه برای قوام ودوام حوزه سیاست بسیار بایسته میباشد. اگر حوزه سیاست را آنگونه كه ذكر شد حوزه مراكز دارای قدرت واگذار شده بدانیم، باید توجه داشت كه در این صورت، به كاركردهایی چون ثبات، توسعه، دفع دشمن و پركردن شكافها اگر نه برای انجام كاركردهای محولهاش كه برای ادامه استمرار خود نیاز دارد.
خلاصه آن كه با توجه به اهمیت برآمده از كاركردهای عدالت، تلاش جهت یافتن پاسخی برای چیستی عدالت لازم به نظر میرسد؛ تا این كه برپایه آن مبادی نظری، اجرای عدالت مورد نظر هر چه زودتر تحقق یافته و دستاوردهای آن مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین دانستیم، كه باید بشناسیم تا بتوانیم عمل كنیم.
فهرست منابع
1. دلشاد تهرانی، مصطفی، دولت آفتاب: اندیشههای سیاسی و سیره حكومتی علی (ع) ، تهران: انتشارات خانه اندیشه جوان، چاپ اول، تابستان 1377
2. رهبر، محمد تقی، درسهای سیاسی از نهجالبلاغه، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ اول، 1364
3. ریترز، جورج، نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر؛ ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی، چاپ اول، بهار 1374
4. زمانی جعفری، كریم، سیری در فرهنگ لغات نهجالبلاغه، تهران: انتشارات كیهان، چاپ اول، تابستان 1367
5. شهیدی، سیدجعفر، ترجمه نهجالبلاغه، تهران: شركت انتشارات علمی وفرهنگی، چاپ دهم، 1376
6. معادیخواه، عبدالمجید، خورشید بی غروب، تهران: نشر ذره، چاپ اول، 1374
7. معادیخواه، عبدالحمید؛ فرهنگ آفتاب، تهران: نشر ذره، چاپ اول، 1373
8. مطهری، مرتضی، سیری در نهجالبلاغه، تهران: انتشارات صدرا، 1366
9. ناظمزاده قمی، اصغر، جلوههای حكمت، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1375
___________________________________
[1] مرتضی مطهری، سیری در نهجالبلاغه، تهران: انتشارات صدرا، 1366، ص111
[2] مصطفی دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، اندیشههای سیاسی و سیره حكومتی حضرت علی (ع) ، تهران: انتشارات خانه اندیشه جوان، چاپ اول، تابستان 1377، ص155
[3] همان؛
[4] دادن حق رأی عمومی در همین رابطه صورت گرفته است.
[5] اصغر ناظمزاده قمی، جلوههای حكمت، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1375، ص395
[6] عبدالمجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب، تهران: نشر ذره، چاپ اول، 1373، ص3607
[7] عبدالمجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب، تهران: نشر ذره، چاپ اول، 1373، ص3607
[8] جلوههای حكمت، پیشین، ص 393
[9] عدالت كه از پایههای ایمان است بر چهار شعبه است: دقت در فهم، فرو رفتن در دانش، قضاوت روشن و درست، و بردباری ثابت و پا برجا؛ پس هر كه فهمید، به ژرفا و اعماق دانش دست یافت و آن كه به ژرفای دانش رسید، از سرچشمه احكام سرشار گردید و هر كه حلم ورزد و كار خود كوتاهی نكند، به ستودگی زندگی خواهد كرد.
[10] منبع پیشین، ص394
[11] عبدالحمید معادیخواه، خورشید بیغروب، تهران: نشر ذره، چاپ اول، 1374، ص353
[12] جورج ریترز، نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن تلاشی، تهران: انتشارات علمی، چاپ اول، بهار، 1374، ص128
[13] جلوههای حكمت، پیشین، ص394
[14] همان، ص393
[15] آنانی كه استضعاف را بهانه تسلیم شدن در برابر ظلم و جیف قرار میدهند.
[16] نساء / 97
[17] نشانگر ذاتی بودن توسعه در عدالت است.
[18] سید جعفر شهیدی، ترجمه نهجالبلاغه، تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دهم 1376، ص16
[19] جلوههای حكمت، پیشین، ص376
[20] همان، ص394
[21] همان، ص376
[22] همان، ص393
[23] همان، ص394
[24] همان، ص393
[25] همان؛
[26] همان، ص394
[27] همان؛
[28] همان، ص395
[29] همان، ص393