بررسی و نقد دیدگاه علمای سلفی‌جهادی درباره اتهام تحریف‌شدن قرآن کریم به دست علمای شیعه

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 18 - 35 دقیقه)

چکیده
تحریف‌ناپذیری قرآن از جمله باورهایی است که علمای اسلام، چه شیعه و چه سنی، بر آن اصرار دارند و در اعصار مختلف به واسطه ادله نقلی و عقلی از آن دفاع کرده‌اند. وهابیت در قرون اخیر و در ادامه آن گروه‌های سلفی‌جهادی متأثر از اندیشه وهابیت، کوشیده‌اند به هر بهانه‌ای شیعیان را از دایره اسلام خارج کنند. از جمله دلایلی که سلفی‌جهادی‌ها برای تکفیر شیعیان به آن استناد می‌کنند مسئله تحریف قرآن است. آنها می‌گویند شیعه قائل به تحریف قرآن کریم است و کسی که این عقیده را داشته باشد، کافر است، در حالی که بررسی‌ها نشان می‌دهد علمای شیعه همچون علمای اهل سنت نه‌تنها قائل به تحریف‌ناپذیری قرآن کریم هستند بلکه در قرون مختلف از تحریف‌ناپذیری قرآن دفاع کرده و برای آن ادله عقلی و نقلی آورده‌اند. به‌علاوه، درباره تکفیرِ قائلان به تحریف قرآن در میان مسلمانان اختلاف وجود دارد.
کلیدواژه‌ها
سلفی‌جهادی؛ ‌ تکفیر؛ شیعه؛ تحریف قرآن
اصل مقاله
مقدمه
علمای اهل سنت و شیعه، علی‌رغم اختلاف نظر در مسائل مختلف، در برخی اصول، نظر واحد داشته و برخی مسائل محل اجماع و تأیید هر دو گروه بوده است. از جمله این اصول محل اتفاق، مسئله تحریف‌نشدن قرآن کریم است که شیعه و سنی معتقدند قرآن حتی پس از گذشت 1400 سال از نزول آن بر پیامبر (ص) از هر گونه تحریفی مصون است. اندک افرادی از هر دو فرقه در برهه‌هایی از زمان معتقد به نوعی تحریف در قرآن بودند که علی‌رغم مناقشه علمی علمای فریقین در دیدگاه آنها، به تکفیر پیروان آن مذهب حکم نمی‌کردند. اما در قرن دوازدهم هجری و با پیدایش وهابیت، خدشه‌کردن در عقاید و باورهای مسلمانان در مسائل مختلف شدت گرفت و علمای وهابیت، مسلمانان جهان را به دلیل داشتن برخی عقاید تکفیر می‌کردند. حتی با افترازدن و دادن برخی نسبت‌های ناروا به مسلمانان، ایشان را از دایره اسلام و دین خارج می‌دانستند و جان و مال و ناموسشان را مباح می‌انگاشتند.

از جمله این افترائات که وهابیت به شیعه نسبت داده و به سبب آن، شیعیان را کافر دانسته‌اند، مسئله تحریف قرآن است که با استناد به ظاهر برخی روایات و نیز دیدگاه اندک افرادی از علمای شیعی، تمام شیعیان را متهم کرده‌اند، هرچند عین یا مضمون همین روایات را در کتب معتبر اهل سنت نیز می‌توان یافت. در پی آن، گروه‌های سلفی‌جهادی[i] و رهبران آن، که زاییده افکار و عقاید وهابیت‌اند، این مسیر را دنبال کرده و با همین اتهام شیعه را تکفیر می‌کنند و جان و مال و ناموس او را مباح می‌دانند. در این مقاله بر آنیم پس از بیان اقوال علما و رهبران گروه‌های سلفی‌جهادی (که همچون اقوال علمای وهابی، حاوی افراط در تکفیر است)، با استفاده از ظرفیت علمای شیعه و سنی عقاید این گروه‌ها را نقد، و از شیعه رفع اتهام کنیم. هرچند برخی دیگر از گروه‌های سلفی نیز به تکفیر شیعه دست زده‌اند، اما افراط سلفیان جهادی در تکفیر و اقدام مسلحانه در این زمینه انگیزه‌ای شد تا روی سخن در این مقاله به سوی این گروه باشد.

مفهوم‌شناسی تحریف
تحریف از ماده «حرف» به معنای متمایل‌کردن چیزی از مسیر و وضع اصلی است (ابن‌عباد، بی‌تا: 82؛ ازهری، بی‌تا: ‌5/12). در قرآن نیز به این معنا اشاره شده است: «مِنَ اَلَّذِینَ هادُوا یحَرِّفُونَ اَلْکلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ؛ برخی از کسانی که یهودی‌اند، حقایق [کتاب آسمانی] را از جایگاه‌های اصلی و معانی حقیقی‌اش تغییر می‌دهند» (النساء: 46). معنای اصطلاحی تحریف نیز به معنای لغوی باز می‌گردد و مصادیق متعددی دارد که مهم‌ترین آنها تحریف لفظی و معنوی است. تحریف لفظی به معنای زیادت یا نقصان یا تغییر و تبدیل در کلمات و حروف آن است و تحریف معنوی به معنای تغییر در معنای الفاظ قرآن و مراد و مقصود از آن است (حسینی، 1375: 44). تحریف در معانی مختلفی به کار می‌رود که برخی از آن به اتفاق علما، در قرآن اتفاق افتاده و برخی هم به اجماع مسلمانان، اتفاق نیفتاده و برخی هم محل اختلاف است. تحریف به معنای تفسیر به رأی، زیادت و نقصان برخی از حروف و حرکات با حفظ اصل قرآن و زیادت و نقصان کلمه قبل از یکی‌شدن مصاحف، محل اجماع است. تحریف به معنای زیادی قرآن بر آنچه بر پیامبر نازل شده نیز بالاتفاق مردود است. اما درباره نقصان قرآن از آنچه بر پیامبر نازل شده، اختلاف است (خویی، بی‌تا: 199-200). آنچه محل بحث و اختلاف علمای اسلامی است، تحریف به نقصان کلمه (بعد از یکی‌شدن مصاحف) یا آیه یا سوره است (شریفی، 1429: 19-20).

سخنان برخی از علما و رهبران سلفی‌جهادی
برای روشن‌شدن بیان علمای سلفیه جهادی کلام آنها در این باره را ذکر می‌کنیم:

ابومصعب زرقاوی در نامه خود به اسامه بن لادن، پس از اینکه شیعه را خطری قریب‌الوقوع معرفی می‌کند، در این باره می‌گوید شیعه به چند دلیل کافر است. سپس در ادله خود به مسئله تحریف قرآن نیز اشاره می‌کند که در کتب معتبر شیعه به آن اشاره شده است[ii] (زرقاوی، 1427: 59).

او در جای دیگری نیز ادعای خود را درباره اینکه شیعیان قائل به تحریف قرآن هستند تکرار کرده است و در اینکه آنها بدین جهت کافرند به قول ابن‌تیمیه استشهاد می‌کند (زرقاوی، 1427: 521). زرقاوی تحریف قرآن را اعمّ از تحریف لفظی و معنوی می‌داند و تحریف قرآن به دست شیعه را به علت فقدان آیاتی از قرآن که با عقاید آنها منطبق باشد، بیان می‌دارد[iii] (همان: 587).

ابومصعب سوری[iv] نیز علمای شیعه را به عقیده تحریف قرآن متهم کرده و شیعه را به سبب این اعتقاد از دین اسلام خارج دانسته و آنها را کافر شمرده است (سوری، بی‌تا: 161 و 172).

طرطوسی[v] در کتاب مجموع فتاوای خود در پاسخ به پرسشی درباره ازدواج با زنان شیعی می‌نویسد این گروه کافرند، زیرا عقاید باطلی دارند، از جمله تحریف قرآن و ازدواج با ایشان جایز نیست (طرطوسی، بی‌تا ب: 2/35-36). او در جای دیگری، شیعه را جزء طایفه مشرکان می‌شمارد: «ادله نقلی و عقلی و حسی فراوانی وجود دارد که شیعه اثناعشریه، گروهی مشرک است و از دایره اسلام خارج است و دین آنها بر پایه کذب و تکذیب دیگران بنا شده است» (همان). سپس علت مشرک‌بودن شیعه را بیان می‌کند و از جمله دلایل کفر آنان را قول به تحریف قرآن می‌داند: «کفر شیعه از چند جهت است اول اینکه آنها قائل به تحریف قرآن هستند» (همان: ‌2). او در جای دیگری قول به تحریف قرآن به دست شیعه را باعث منهدم‌شدن ارکان شریعت و دین معرفی می‌کند (همان: 28).

همچنین، مقدسی[vi] در جواب این پرسش که «آیا عوام شیعه کافرند؟» خاصه را به عللی از جمله قول به تحریف قرآن کافر می‌شمرد و عوام شیعه را در صورت جهل به حقیقت مذهب خود و در صورت اظهارنکردن به چنین عقایدی، تبرئه می‌کند، هرچند او راجع به بی‌اطلاعی شیعیان از درون مذهب خود ابراز تردید می‌کند (مقدسی، بی‌تا ب: 61). در جای دیگری شیعیانی را که چنین اعتقادی دارند کافر دانسته است (همو، بی‌تا ج: 4). مقدسی شیعیان را از قائلان به تحریف قرآن می‌داند (همو، بی‌تا الف: 2).

ابوبصیر طرطوسی تحریف قرآن به دست شیعیان را به دو بخش تحریف در تأویل و تحریف در تنزیل تقسیم کرده است. او در بخش تحریف تأویلی قرآن به روایاتی از کتاب کافی مثال زده است که آن روایات به مصداق‌شناسی آیات اشاره دارد. برای نمونه کتاب کافی در تفسیر آیه «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ؛ قرآن هدایت می‌کند به سوی چیزی که باقوام‌تر است» حدیثی بیان کرده است که «یهدی للتی ...» را به «یهدی للامام علی (ع)» تفسیر کرده است (طرطوسی، بی‌تا الف: 1-5). طرطوسی در قسم تحریف تنزیل به مسئله کم و زیادشدن آیات قرآنی مثال زده است. او در این باره به روایاتی در کتب شیعه، از جمله کتاب الکافی، استناد کرده است. برای نمونه کلینی در کافی گفته است: «امام باقر (ع) فرموده است کسی نمی‌تواند ادعا کند که کل قرآن را همان‌طوری که نازل شده، جمع کرده است مگر علی بن ابی طالب (ع)». یا در حدیثی دیگر آمده که به‌ جز اوصیا کسی نمی‌تواند ادعا کند که در نزد او ظاهر و باطن قرآن است (همان: 5). طرطوسی چرایی قائل‌بودنش به تحریف قرآن را چنین بیان کرده است:

کسی که قائل به تحریف قرآن است در واقع برخی از آیات قرآن را قبول ندارد. مانند آیه 9 سوره حجر که می‌فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ ما قرآن را نازل کردیم و خود آن را حفظ می‌کنیم»، در حالی که این سخن صریح خداوند است که فرموده من آن را حفظ می‌کنم. یا در آیه اکمال که می‌فرماید: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِیناً» (مائده: 3)؛ امروز دین را برای شما کامل کردم و بر شما نعمتم را تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم». در این آیه، خداوند می‌فرماید دین کامل شد، در حالی که کسی که قائل به زیادت یا نقصان قرآن است قائل به ضد این است و می‌گوید دین کامل نشده است. همچنین، این آیه قرآن را انکار کرده است که می‌فرماید: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّه یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّه لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ؛ ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن؛ و اگر انجام ندهی پیام خدا را نرسانده‌ای. و خدا تو را از [آسیب و گزند] مردم نگه می‌دارد؛ قطعاً خدا گروه کافران را هدایت نمی‌کند» (مائده: 67). زیرا نقصان یا زیادت قرآن به معنای ابلاغ‌نشدن رسالت از ناحیه پیامبر (ص) است. طرطوسی تعداد آیات را بیش از اینها می‌داند و معتقد است انکار این آیات منجر به کفر شیعه می‌شود (طرطوسی، بی‌تا الف: 8-9).

خلاصه بیان علمای سلفی‌جهادی درباره تحریف قرآن در یک قضیه خلاصه می‌شود:

علمای شیعه قائل به تحریف قرآن هستند. هر کس قائل به تحریف قرآن باشد کافر است. پس در نتیجه شیعه و علمای شیعه کافرند.

بنابراین، صغرا و کبرای این قضیه از دو ادّعا تشکیل شده که باید بررسی شود؛ یکی اینکه شیعه قائل به تحریف قرآن است. دوم اینکه هر کس قائل به تحریف قرآن است کافر است. اگر این دو ادعا اثبات شود نتیجه‌ای که ذکر شد نیز درست است؛ یعنی شیعه کافر است و اگر این هر دو یا یکی از آنها اثبات نشود نتیجه آن، یعنی تکفیر شیعه، به سبب این دلیل مردود است.

ادعای اول (صغرای قضیه): انتساب تحریف قرآن به علمای شیعه
گروه‌های سلفی‌جهادی معتقدند شیعه قائل به تحریف قرآن است که دلیل بر این ادعا به دو مطلب بازگشت می‌کند؛ یکی آنکه احادیثی از تحریف قرآن در کتب معتبر حدیثی شیعه وجود دارد و این خود نشان عقیده به تحریف قرآن است. دوم اینکه علمای شیعه قائل به تحریف قرآن هستند. مانند محدث نوری که کتابی درباره تحریف قرآن نگاشته است (سوری، بی‌تا ب: 161-162).

الف. وجود روایات تحریف قرآن در کتب شیعه
در این باره علمای سلفی‌جهادی به اندک روایاتی که در برخی از کتب شیعه آمده است مثال می‌زنند که در کلام طرطوسی به برخی از آنها اشاره شد.پاسخ به این ادعا به دو صورت نقضی و حلی است:

پاسخ نقضی
با توجه به ملاک مذکور در مسئله تحریف قرآن، لبه تیغ تیز علمای سلفی‌جهادی به تمام مسلمانان اصابت می‌کند. زیرا روایات مذکور در کتب حدیثی اهل سنت نیز وجود دارد و طبق بیان عسکری، اکثر روایاتی که در کتب شیعه وجود دارد از مکتب خلفا به کتب شیعه وارد شده است (عسکری، 1378: 3/119-129). بنابراین، صرف وجود روایات در کتب حدیثی شیعه و اهل سنت به معنای پذیرش تحریف قرآن نیست. در ذیل به برخی از روایات تحریف قرآن در کتب حدیثی اهل سنت اشاره می‌شود؛

در روایتی از صحیح بخاری عمر مدعی نزول آیه‌ای درباره رجم شده است که در قرآن وجود ندارد (بخاری، 1422: 8/168، ح6830).
روایتی از عایشه؛‌ آیه رجم و رضاع کبیر نازل شده و در یک صحیفه زیر سر من بود که وقتی پیامبر (ص) فوت کرد ما مشغول به کفن و دفن حضرت شدیم. در این زمان موریانه آن را خورد (ابن‌حنبل، 1421: ‌43/342؛ ابن‌قتیبه دینوری، 1419: 439).
عمر می‌گوید: « اگر مردم نمی‌گفتند عمر چیزی به قرآن اضافه کرده است، من آیه رجم را به قرآن اضافه می‌کردم». این بدین معنا است که عمر قائل است آیه رجم از قرآن کم شده است (ابن‌حجر عسقلانی، 1379: 9/69، 12/120 و 143).
روایت عائشه؛ سوره احزاب در زمان رسول خدا (ص) دویست آیه بوده است، اما زمانی که عثمان قرآن‌ها را جمع، و یکی کرد، جز همین مقدار که اکنون وجود دارد یافت نشد، یعنی 73 آیه (سیوطی، 1394: 3/82).
روایت عبداللّه بن عمر؛ کسی ادعا نکند که تمام قرآن را دارد و تمام قرآن را گرفته است. او چه می‌داند تمام قرآن چیست. بسیاری از قرآن از بین رفته است (همان: 3/82).
پاسخ حَلّی
به روایاتی که به‌ظاهر بر تحریف قرآن دلالت دارند چند پاسخ حلّی می‌توان داد؛

پاسخ اول: خبر واحدبودن روایات تحریف قرآن و متواتربودن قرآن
طباطبایی در این باره می‌نویسد اولاً، اخبار تحریف، خبر واحدند و در آن روایات، خبر متواتر یا خبر واحد همراه با قرینه قطعیه وجود ندارد (در نتیجه باید گفت این اخبار ضعیف‌اند)؛ ثانیاً، روایات تحریف که دال بر زیاده یا نقیصه هستند با نظم اعجازگونه قرآن نمی‌سازد (یعنی اگر چیزی از قرآن کنونی کم یا زیاد کنیم نظم اعجازگونه قرآن به هم می‌ریزد) (طباطبایی، 1417: 12/112). محمدجواد بلاغی نیز روایات تحریف قرآن را روایاتی شاذ می‌داند که در خور اعتنا نیست (بلاغی نجفی، 1420: 1/18). مصطفی زید نیز این‌گونه روایات را در شأن کسانی چون عبداللّه بن عمر و عایشه نمی‌داند و آن را جعلی و از دسیسه‌های دشمنان اسلام می‌داند (زید، 1408: 1/283).

پاسخ دوم: قابل حمل بودن روایات تحریف
بسیاری از علمای شیعه درباره روایات تحریف موضع خود را بیان کرده و آنها را حمل بر تحریف معنوی، اختلاف قرائات تفسیری (محمدی، 1423: 55-56)، بیان شأن نزول، مصداق‌شناسی و ... کرده‌اند (شریفی، 1429: 119-120). در ذیل به نظر برخی از بزرگان شیعه اشاره می‌شود؛

1. شیخ مفید می‌گوید بعضی از شیعیان گفته‌اند از قرآن هیچ کلمه یا آیه یا سوره‌ای کم نشده، اما آنچه در مصحف علی (ع) به عنوان تأویل و تفسیر معانی آیات طبق حقیقت نزول آنها بوده، حذف شده است؛ آنها حقایقی ثابت و نازل‌شده است که جزء قرآن و معجزه الاهی نبوده، بلکه تأویل قرآن است که قرآن نامیده شده؛ چنانچه در خود قرآن به تأویل قرآن، قرآن گفته شده است (نک.: طه: 114). به نظر من، این سخن به حق شبیه‌تر است از حرف کسی که مدّعی کاهش کلماتی از خود قرآن است نه تأویل آن. همچنین، وی در ادامه به تحریف‌نشدن قرآن به زیادت قائل می‌شود (مفید، 1413: 80-82). در نهایت، باید گفت شیخ مفید تحریف‌نشدن قرآن به زیاده و نقیصه را اختیار کرده است.

2. خویی در این باره می‌نویسد زیاداتی که در برخی روایات به آن اشاره شده از باب تفسیر و تأویل یا تنزیلی (محمدی، 1423: 44-45) است که شرح مراد خداوند از آن آیه است؛ نه اینکه جزء قرآن باشد (خویی، بی‌تا: 223 و 231).

علمای اهل سنت نیز که در کتب معتبرشان بسیاری از روایات تحریف وجود دارد، به همین صورت روایات تحریف را توجیه کرده‌اند؛

1. حمل بر تفسیر: زرکشی زیاده‌هایی را که در برخی روایات آمده تفسیریه گرفته است؛ مثلاً در روایتی که عایشه و حفصه کلمه «صلاة العصر» را به آیه «حَافِظُواْ عَلَی الصَّلَوَاتِ والصَّلاَةِ الْوُسْطَی وَ قُومُواْ للّه قَانِتِینَ» (البقرة: 238) اضافه کردند آن را کلامی تفسیری برای بیان معنای صلوة الوسطی گرفته‌اند (زرکشی، 1417: ‌1/215).

2. حمل بر حدیث قدسی: چفری، از مفسران اهل سنت، آیه رجم و رضاع را حمل بر حدیث قدسی کرده و گفته است این حدیثی قدسی بوده که از بین رفته است (چفری، 1954: 86). علاوه بر این، احتمالات دیگری نیز درباره روایات مذکور داده شده است (محمدی، 1423: 67).

پاسخ سوم: طرد روایات تحریف
طبق مبنای شیعه، هیچ یک از روایات به صرف اینکه در فلان کتاب آمده است عمل‌کردنی نیست، مگر پس از بررسی سند و انطباق آن با قرآن و سنت. اگر روایتی از لحاظ سندی صحیح باشد اما محتوای آن با قرآن سازگار نباشد، باز روایت مذکور عمل‌کردنی نیست و باید از آن دست کشید، چنان‌که سفارش به این مسئله در روایات بسیاری آمده است؛ مثلاً امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل فرموده است: «فَمَا وَافَقَ کتَابَ اللّه فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کتَابَ اللّه فَدَعُوهُ؛ آنچه موافق با کتاب خدا است بگیرید و آنچه مخالف با کتاب خدا است رها کنید» (کلینی، 1407: 1/69). لذا روایات تحریف چون با برخی آیات قرآن از جمله آیه «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّکرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ همانا ما قرآن را نازل کردیم، و یقیناً ما نگهبان آن [از تحریف و زوال] هستیم» مخالف است، آن روایات را کنار گذاشته و به آن عمل نمی‌شود. خویی در این باره می‌نویسد اگر این روایات قابل حمل نبود باید آنها را طرد کرد و به آن عمل نکرد، چنانچه در احادیث متواتر امر شده که روایات به کتاب و سنت عرضه شود (خویی، بی‌تا: 230).

ب. قول به تحریف قرآن به دست علمای شیعه
سلفی‌جهادی‌ها در این قسمت از بیان خود انگشت اتهام تحریف قرآن را به سوی علمای شیعه نشانه رفتند و علمای شیعه را به قول به تحریف قرآن متهم کردند و حکم تحریف را به تمام علمای شیعه از قدما و متأخران نسبت دادند که در ادامه صحت و سقم آن بررسی می‌شود؛

الف. پاسخ نقضی
اگر در ظاهر، افراد بسیار نادر از علمای شیعه قائل به تحریف قرآن هستند، همین مسئله درباره اهل سنت نیز وجود دارد و علمای نادری از آنان نیز قائل به تحریف قرآن هستند؛ مانند سجستانی که در کتاب المصاحف برخی از احادیث تحریف قرآن را آورده است (نک.: سجستانی، 1423: 4 و 9؛ اکذوبة تحریف القرآن، بی‌تا: 5 و 11) و یکی از اندیشمندان الأزهر کتابی به نام الفرقان فی تحریف القرآن نگاشته است (اکذوبة تحریف القرآن، بی‌تا: 5 و 11). آیا صحیح است به جهت این چنین اقوال شاذ و نادر و اندک افرادی، قول به تحریف قرآن را به تمام علمای اهل سنت نسبت داد؟ قطعاً چنین نسبتی، کلامی است به دور از انصاف و واقعیت. بلکه باید گفت این افراد فقط ناقلان و جمع‌کنندگان احادیث در کتب بودند و درباره صحت و سقم آن چیزی نگفتند، همان‌گونه که در اهل سنت نیز این رویه در علمای اهل سنت بوده است که احادیث را (بدون نسبت‌دادن صحت و سقم به آن) جمع‌آوری می‌کردند (محمدی، 1423: 73).

ب. پاسخ حَلّی
واقعیت آن است که اکثریت قریب به اتفاق علمای شیعه قائل به تحریف‌نشدن قرآن به زیاده و نقیصه، تغییر و تبدیل هستند.[vii] شاهدی بر این ادعای اشعری (اشعری، 1400: 47)، از علمای قرن چهارم، راجع به اختلاف روافض (شیعه) در تحریف قرآن به زیاده و نقیصه نیز یافت نمی‌شود، بلکه شیخ صدوق از علمای قرن چهارم به‌صراحت ادعای تحریف قرآن به زیاده و نقیصه را رد کرده و نظر علمای امامیه را بر تحریف‌نشدن قرآن بیان می‌دارد (صدوق، 1414: 84). ضمن اینکه فقدان قول صریح درباره نقصان و زیادت قرآن، خلاف ادعای اشعری است. شاید فرد یا افراد نادری از علمای شیعه مانند محدث نوری باشند که در برهه‌ای زمانی قائل به تحریف بودند که در خور اعتنا نیست، حتی باید گفت محدث نوری نیز قائل به تحریف قرآن نبوده است. زیرا پس از اینکه برخی بر کتاب او ردّیه نوشتند، او در جواب گفت منظور من از تحریف، تبدیل و تغییر قرآن نیست و منظور من از قرآن، قرآن فعلی که در زمان عثمان جمع شده، نیست. صاحب مستدرک درباره کتاب محدث نوری می‌گوید این کتاب صرفاً اثری علمی است و بیانگر اعتقادات او درباره قرآن نیست (طهرانی، بی‌تا: 16/231). همچنین، او کتابی درباره حفظ قرآن نگاشته (نوری، 1408: 1/55) و احادیث فراوانی در بیان فضیلت تعلیم و تعلّم قرآن جمع‌آوری کرده است (همان: 4/231؛ شریفی، 1429: 138-139)؛ ضمن اینکه در همان زمان و زمان‌های بعد عالمان شیعی راجع به این عالم به‌شدت موضع‌گیری کرده و علیه او ردیّه نگاشته‌اند.[viii] در حال حاضر، هیچ یک از علمای شیعه قائل به تحریف قرآن نیستند بلکه برای اثبات تحریف‌ناپذیری قرآن کتاب‌ها تألیف کرده‌اند. برای اثبات این ادعا کافی است به نظریات علمای شیعه نگاهی انداخته شود؛

شیخ صدوق از علمای قرن چهارم: عقیده ما این است که قرآن موجود همان قرآنی است که بر پیامبر خدا حضرت محمد (ص) نازل شده و تعداد سوره‌های آن نیز 114 سوره است و هر کس نسبت تحریف به شیعه بدهد دروغ‌گویی بیش نیست (صدوق، 1414: 84).
شیخ مفید[ix] (مفید، 1413: 80-82)، سید مرتضی (هندی، 1410: 3/928) و شیخ طوسی (طوسی، بی‌تا: 1/4) از علمای قرن پنجم نیز قائل به تحریف‌نشدن قرآن هستند. سید مرتضی نیز می‌نویسد: «قرآن در زمان رسول خدا (ص) مدوّن و جمع بوده است، به همین صورتی که اکنون وجود دارد. حتی پیامبر اکرم (ص) افرادی از صحابه را بر حفظ قرآن گماشته بود». همچنین، شیخ طوسی در رد تحریف قرآن می‌گوید: «سزاوار نیست درباره نقصان و زیادت قرآن بحث شود. زیرا اجماع بر بطلان زیادت قرآن است. اما نقصان نیز، ظاهراً اجماع مسلمانان بر خلاف آن است؛ یعنی مسلمانان همه قائل به عدم نقصان‌اند و نظر صحیح درباره شیعه نیز همین است».[x]
طبرسی از بزرگان مذهب شیعه در قرن پنجم قول به تحریف قرآن را رد می‌کند و می‌گوید: «کلام درباره زیادت و نقصان قرآن است. اما زیادت قرآن که اجماع بر بطلان آن است، اما در نقصان قرآن از شیعه و اهل سنت روایاتی نقل شده است. اما قول درست خلاف این روایات است»[xi] (طبرسی، 1372: 1/44).
ابن‌طاووس ‌حلّی، از علمای قرن هفتم، درباره تحریف‌نشدن قرآن چنین می‌گوید: «قرآن مصون و محفوظ از زیادت و نقصان است، چنانچه عقل و شرع این را می‌گوید»[xii] (ابن‌طاووس حلی، بی‌تا: 193-194).
حِلّی، از اعلام شیعه در قرن هشتم، راجع به تحریف‌نشدن قرآن می‌نویسد: «حق آن است که هیچ‌گونه تقدیم و تأخیر و تبدیل در قرآن و آیات قرآنی نیست و اینکه در آن هیچ‌گونه زیاده و نقصانی صورت نگرفته است. پناه به خدا می‌بریم از این‌گونه اعتقاد. زیرا باعث نفوذ در معجزه متواتر پیامبر می‌شود»[xiii] (حلی، 1401: 121).
زین‌الدین عاملی، از عالمان قرن نهم، درباره تحریف‌نشدن قرآن می‌گوید: «به صورت علم اجمالی و تفصیلی تواتر قرآن ثابت شده و مراقبت از آن نیز به نحو اتم صورت گرفته است، به گونه‌ای که در تفسیر سور و تفسیر آن نزاع می‌کردند نه در اصل آیات. مردم از حفظ فارغ شده و به تفکر در معانی آن مشغول بودند. اگر چیزی از قرآن زیاد یا کم می‌شد هر عاقلی آن را می‌دانست، هرچند آن را حفظ نباشد. زیرا تحریف، مخالف با فصاحت و اسلوب قرآن است» (بیاضی، 1384: 1/45).
نوراللّه تستری (بلاغی، 1420: 1/25-26) و شیخ بهاء‌الدین عاملی، از عالمان قرن یازدهم، نیز به مسئله تحریف‌نشدن قرآن تصریح دارند. شیخ بهایی در این باره می‌گوید: «نظر صحیح آن است که قرآن محفوظ از تحریف است، به دلیل آیهٔ حفظ؛ و آنچه مشهور است بین مردم از اینکه می‌گویند اسم امام علی (ع) از قرآن حذف شده است حرفی است که نزد علما هیچ اعتباری ندارد»[xiv] (همان: 1/25-26).
محمدحسین کاشف‌الغطاء، شرف‌الدین العاملی (شرف‌الدین، 1373: 34-38)، محمدرضا مظفر (مظفر، 1387: 59) از اعلام شیعه در قرن چهاردهم به مسئله تحریف‌نشدن قرآن اشاره دارند. کاشف‌الغطاء در این باره می‌نویسد: «کتابی که اکنون در دست مسلمانان است همان کتابی است که خداوند بر پیامبر نازل کرده است برای اعجاز، تحدّی و بیان احکام و در این کتاب هیچ‌گونه نقض و تحریف و زیادی وجود ندارد و اخباری که از طریق شیعه و اهل سنت درباره تحریف قرآن وارد شده ضعیف و شاذ است و خبری که واحد است مفید علم نیست و در مرحله عمل بی‌فایده است» (آل کاشف‌الغطاء، 1413: 66-67).
طباطبایی (طباطبایی، 1417: 12/106)، موسوی خمینی (موسوی خمینی، 1382: 2/165)، خویی (خویی، بی‌تا: 258) و بسیاری دیگر از علمای شیعه (نک.: معرفت، 1386: 55-72؛ رضوی، بی‌تا: 157-181)، در قرن پانزدهم نیز قائل به تحریف‌ناپذیری قرآن هستند. موسوی خمینی در جواب به اخباری که دال بر تحریف قرآن است چنین نگاشته است: «کسی که آگاهی داشته باشد بر اینکه چقدر مسلمین بر حفظ و جمع، ضبط آن از جهت قرائت و نوشتار تلاش داشته و دارند، متوجه می‌شود که قول به تحریف قرآن قولی است باطل، و روایاتی که درباره تحریف قرآن به آن تمسک می‌کنند یا ضعیف است که قابلیت استدلال ندارد یا جعلی است که در آن نشانه‌های جعلی‌بودن آشکار است یا غریب است، اما آن روایاتی که صحیح است مسئله تأویل و تفسیر را بیان می‌کند»[xv] (موسوی خمینی، 1382: 2/165).
علمای اهل سنت نیز شیعه را از قول به تحریف قرآن مبرّا می‌دانند. رحمت‌اللّه هندی می‌نویسد: «قرآن مجید نزد جمهور علمای شیعه امامیه، مصون از تحریف است و اگر کسی از آنها قائل به تحریف باشد، دیگر علما آن را رد کرده‌اند»[xvi] (هندی، 1410: 3/928). محمد غزالی می‌نویسد: «مردی غضبناک پیش من آمد و پرسید چگونه شیخ الأزهر فتوا داده که شیعه مذهبی از مذاهب اسلامی و معروف است، در حالی که می‌گویند آنها قرآنی غیر از این قرآن دارند و به سوی کعبه می‌روند برای اینکه آن را تحقیر کنند؟ نگاه تأسف‌باری به این مرد کردم و گفتم تو معذوری. زیرا همواره این‌چنین بوده که برخی از ما برخی دیگر را در معرض حمله و از بین بردن کرامت قرار می‌دهد» (غزالی، 1379: 414). محمد عبداللّه دراز نیز در این باره می‌نویسد: «شیعه 13 قرن است که قائل به تحریف‌نشدن قرآن است». او در ادامه کلام شیخ صدوق را به عنوان شاهد ذکر می‌کند (دراز، 1391: 39). محمد مدنی، از بزرگان دانشگاه الأزهر، چنین می‌نویسد: «امامیه اعتقاد به نقص قرآن ندارند، فقط برخی از روایات در کتب آنها ذکر شده است، همچنان‌که مثل همین روایات در کتب ما هم ذکر شده است و محققان و علمای دو فرقه این روایات را رد کردند و در شیعه امامیه و زیدیه کسی که به تحریف قرآن قائل باشد، وجود ندارد» (مدنی، 1379: 382).

مصطفی الشکعة، أحمد محمد جلی، زرقانی، بهنساوی، عبدالصبور شاهین از دیگر علمای اهل سنت‌اند که به عقیده شیعه بر تحریف‌نشدن قرآن تصریح کرده‌اند (حسینی، 1375: 169، 178). برخی دیگر از علمای اهل سنت به صور غیرصریح به تنزیه شیعه از تحریف قرآن اذعان کردند. مولوی عبدالرحمن محبی (محبی، بی‌تا: ‌7) و قرطبی (قرطبی، 1364: 1/80) از جمله این افراد هستند.

ادعای دوم: قائلان به تحریف قرآن کافرند
این ادعا به این مطلب اشاره دارد که قائلان به تحریف قرآن کریم کافرند. زیرا قائل به تحریف، غیرمستقیم قائل به انکار برخی آیات، از جمله آیه «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّکرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ» (الحجر: 9) (قائل به ابلاغ‌نشدن رسالت از ناحیه پیامبر (ص)) است و این کفر است. کفری که این گروه ثابت کرده کفر معین است. زیرا تمام علمای شیعه را به دلیل تحریف قرآن کافر می‌دانند.

پاسخ
1. برای نسبت‌دادن کفر به شخص یا گروهی به صورت معین دو چیز نیاز است. اول اینکه مقتضی موجود و در مرحله دوم مانع مفقود باشد. می‌توان گفت در کلام اخباری‌ها مقتضی برای نسبت کفر وجود ندارد. زیرا اخباری‌ها قائل به حجیت‌نداشتن ظواهر به صورت مستقل بوده و حجیت آن را با توجه به روایات مبیّن می‌دانند. در واقع، اخباریان کلام خدا را بالاتر از آن می‌دانند که عقول بشر عادی به آن دست یابد (العلائی، 1425: 1/27)؛ در نتیجه کلام اخباری‌ها جایی برای اتهام ایشان به کفر نیست. ضمن اینکه علمای اهل سنت منکران برخی آیات و سور قرآنی را کافر نمی‌دانند. ابن‌نجیم حنفی در البحر الرائق می‌نویسد: «در جزئیت بسمله اختلاف است. برخی آن را جزء تمام سور قرآن دانسته و برخی آن را جزء سوره حمد می‌دانند». ایشان در ادامه قول به جزء سور بودن را انتخاب کرده و در پایان می‌گوید: «اگر کسی انکار جزئیت بسمله کند تکفیر نمی‌شود. زیرا انکار چیزی قطعی موجب کفر نمی‌شود» (ابن‌نجیم، بی‌تا: ‌1/330). همچنین، وی به اختلاف درباره تکفیر قائلان به تحریف اشاره کرده است (همان: 5/101). نووی، یکی دیگر از علمای اهل سنت، تکفیر اثبات‌کنندگان و منکران بسمله را به دلیل مشتبه‌شدن امر بر او جایز نمی‌داند. حتی ابن‌تیمیه نیز قائلان به تحریف را کافر ندانسته، بلکه درباره آنها تعبیر به مبتدعه کرده است (ابن‌تیمیه حرانی، 1416: 12/179-180). وی در جای دیگری می‌گوید حتی برخی از صحابه برخی از آیات قرآنی را قبول نداشتند و آن را جزء قرآن نمی‌دانستند (همان: 12/492-493).

2. در این ادعا بیان شده قائلان به تحریف قرآن کافرند. بر فرض که این قضیه درست باشد باید افراد بسیار کم و نادری تکفیر شوند نه همه علمای شیعه. زیرا در جای خود ثابت شد که قاطبه علمای شیعه قائل به تحریف‌ناپذیری قرآن هستند.

نتیجه
قول به تحریف قرآن از اتهاماتی است که برخی از تندروها، از جمله گروه‌های سلفی‌جهادی، برای توجیه جنایات خود علیه شیعه به علمای شیعه و شیعیان می‌زنند و بر گفته خود چنین استدلال می‌کنند که شیعه قائل به تحریف قرآن است و کسی که این عقیده را دارد کافر است، در حالی که با بررسی‌های به‌عمل‌آمده مشخص شده که علمای شیعه از قدیم‌الایام تاکنون قائل به تحریف‌ناپذیری قرآن بودند و بر این باور به ادله عقلی و نقلی تمسّک کردند. ضمن اینکه علمای اهل سنت و حتی ابن‌تیمیه به عنوان پدر معنوی گروه سلفی‌جهادی قائلان به تحریف را تکفیر نمی‌کنند.

پی‌نوشت‌ها

[i]. گروه‌های سلفی‌جهادی عبارت‌اند از گروه‌ها یا افرادی که قائل به جهاد مسلحانه علیه حکومت‌های موجود در کشورهای اسلامی و همچنین حرکت مسلحانه علیه دشمنان خارجی خود هستند. تفکرات این گروه در چارچوبی متشکل از مبادی حاکمیت و قواعد ولاء (دوستی با مسلمانان) و براء (دشمنی با کفار) و قواعد اساسی جهاد بنا شده است (السوری، بی‌تا: 686). به گفته رهبران این گروه، ارکان سلفیه جهادیه متشکل از عقاید سلف با تکیه بر عقاید و افکار ابن‌تیمیه، فقه علمای وهابیت و افکار محمد بن عبدالوهاب و اندیشه رادیکالی برخی از رهبران اخوان‌المسلمین، از جمله سید قطب، است (همان).

[ii]. «فمن الشـرک الصراح و عبادة القبـور والطواف بالأضرحة إلی تکفـیر الصحابة ... وصولاً إلی تحریف القرآن ... إلی غیر ذلک من صـور الکفر و مظاهر الزندقة».

[iii]. «مَعَ غَیابَاتِ هَذِهِ الظُّلُماتِ أَضَافُوا لِمُعتَقَدَاتِهِم الرَّذِیلَةَ قَولَهُم بِتَحرِیفِ القُرآنِ، سَوَاءً أَکانَ بِاللفظِ أَم بِالمَعنَی وَالشَّرحِ».

[iv]. مصطفی بن عبدالقادر معروف به ابومصعب سوری متولد 1378 ه‍.ق. از کشور سوریه است. او در سوریه علیه نظام قانونی این کشور دست به عملیات‌های نظامی و خرابکارانه زد. جنگ در افغانستان سبب آشنایی بیشتر او با رهبران گروه‌های تکفیری از قبیل امام شریف، بن‌لادن، و عبداللّه عزام و همکاری او با القاعده شد. سوری از طریق رسانه و تألیف کتاب در زمینه جذب جوانان به گروه‌های تکفیری فعالیت داشت (علوش، 2015: 384-385).

[v]. عبدالمنعم مصطفی حلیمة، معروف به ابوبصیر طرطوسی، «پدر معنوی» و «مفتی» جنبش احرارالشام محسوب می‌شود و از افراد بسیار مؤثر در فعالیت‌های «جبههٔ اسلامی» به شمار می‌آید که جنبش احرارالشام یکی از تشکیل‌دهندگان اصلی‌اش است (علوش، 2015: 387-386).

[vi]. عصام طاهر البرقاوی، معروف به ابو محمد المقدسی، متولد 1959 م. است که در اردن زندگی می‌کند. او یکی از نظریه‌پردازان و رهبران فکری گروه‌های تکفیری در دوره‌های القاعده و جبهة النصرة است که در تشویق جوانان به جنگ و ترور نقش کلیدی ایفا می‌کند. همچنین، در زمینه تشویق جوانان به این کار، کتب و بیانیه‌های مختلفی نگاشته است و استادِ ابومصعب زرقاوی شمرده شده و چندین بار حکومت اردن او را به سبب آرا و افکارش به زندان انداخته است (علوش، 2015: 388-389).

[vii]. اهتمام علمای شیعه، خصوصاً مفسران به آیاتی که دال بر تحریف‌نشدن قرآن است و نقل احادیث دال بر تحریف‌نشدن بهترین شاهد بر این مطلب است (محمدی (نجارزادگان)، 1423: 18-27).

[viii]. از جمله کتبی که در رد کتاب محدث نوری در همان زمان نگاشته شد کتاب کشف الارتیاب عن تحریف القرآن نوشته محمود تهرانی معروف به معرب، و در عصر حاضر کتب مختلفی از جمله کتاب سلامة القرآن من التحریف و تفنید الافترائات علی الشیعة نوشته فتح‌اللّه نجارزادگان است، که در فصل سوم به نقد آن پرداخته است.

[ix]. چنانچه بیان شد، نظر و عقیده شیخ مفید تحریف‌نشدن قرآن به زیاده و نقیصه است.

[x]. «و أمّا الکلام فی زیادته و نقصانه فممّا لا یلیق به، لأنّ الزیادة فیه مجمع علی بطلانها، و أمّا النقصان منه فالظاهر أیضاً من مذاهب المسلمین خلافه، و هو الألیق بالصحیح من مذهبنا».

[xi]. «الکلام فی زیادة القرآن و نقصانه؛ فأمّا الزیادة فیه فمجمع علی بطلانها، و أمّا النقصان منه فقد روی جماعة من أصحابنا و قوم من الحشویة العامة أن فی القرآن تغییراً و نقصاناً، والصحیح من مذهب أصحابنا خلافه».

[xii]. «کان القرآن مصوناً من الزیادة والنقصان کما یقتضیه العقل والشرع ... و إن رأی الامامیة هو عدم التحریف».

[xiii]. «الحقّ أنه لا تبدیل و لا تأخیر و لا تقدیم فیه، و أنه لم یزد و لم ینقص، و نعوذ باللّه تعالی من أن یعتقد مثل ذلک و أمثال ذلک. فإنّه یوجب التطرّق إلی معجزة الرسول علیه و آله السلام المنقولة بالتواتر».

[xiv]. «والصحیح ان القرآن العظیم محفوظ من التحریف، زیادةً کانت أو نقصاناً بنص آیة الحفظ من الذکر الحکیم، و ما اشتهر بین الناس من إسقاط اسم أمیر المؤمنین فی بعض المواضع فهو غیر معتبر عند العلماء».

[xv]. «إن الواقف علی عنایة المسلمین علی جمع الکتاب و حفظه و ضبطه قراءةً و کتابةً یقف علی بطلان تلک الدعوة المزعومة- التحریف- و ما ورد من أخبار- حسبما تمسکوا به- أمّا ضعیف لا یصلح للاستدلال به، أو مجعول تلوح علیه أمارات الجعل، أو غریب یقضی بالعجب، أمّا الصحیح منها فیرمی إلی مسألة التأویل والتفسیر، و إن التحریف إنّما حصل فی ذلک، لا فی لفظه و عباراته».

[xvi]. «القرآن المجید عند جمهور علماء الشیعة الامامیة الاثنی عشریة، محفوظ عن التغییر والتبدیل، و من قال منهم بوقوع النقصان فیه فقوله مردود غیر مقبول عندهم».

مراجع
منابع
ابن بابویه قمی (صدوق)، محمد بن علی (1414). الاعتقادات، قم: بی‌نا، چاپ دوم.

ابن تیمیه حرانی، احمد (1416). مجموع الفتاوی، تحقیق: عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، مدینة نبویة: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف.

ابن حنبل شیبانی، أحمد (1421). مسند أحمد بن حنبل، تحقیق: شعیب الأرنؤوط و عادل مرشد و دیگران، بی‌جا: مؤسسة الرسالة، الطبعة الاولی.

ابن حجر عسقلانی، احمد (1379). فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت: دار المعرفة.

ابن طاووس حلی، علی (بی‌تا). سعد السعود، قم: محمد کاظم الکتبی (ناشر)، چاپ اول.

ابن عباد، صاحب (بی‌تا). المحیط فی اللغة، بیروت: بی‌نا، الطبعة الاولی.

ابن قتیبه دینوری، عبداللّه بن مسلم (1419). تأویل مختلف الحدیث، بی‌جا: المکتب الاسلامی، مؤسسة الاشراق، الطبعة الثانیة.

ابن نجیم، زین الدین بن ابراهیم (بی‌تا). البحر الرائق شرح کنز الدقائق، بی‌جا: دار الکتاب الاسلامی، الطبعة الثانیة.

ازهری، محمد بن احمد (بی‌تا). تهذیب اللغة، بیروت: بی‌نا، الطبعة الاولی.

اشعری، علی بن اسماعیل (1400). مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، تصحیح: هلموت ریتر، فیسبادن، آلمان: دار فرانز شتایز، چاپ سوم.

أکذوبة تحریف القرآن (بی‌تا). السوید: المکتبة الاسلامیة الثقافیة فی مالمو.

آل کاشف الغطاء، محمدحسین (1413). أصل الشیعة و أُصولها، بیروت: مؤسسة الأعلمی، الطبعة الرابعة.

بخاری، محمّد (1422). صحیح بخاری، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، بی‌جا: دار طوق النجاة، الطبعة الاولی.

بلاغی نجفی، محمدجواد (1420). آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، قم: بنیاد بعثت، چاپ اول.

بیاضی، علی‌ بن ‌محمد (1384). الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، بی‌جا: المکتبة المرتضویة، الطبعة الاولی.

چفری، اُثر (1954). مقدمتان فی علوم القرآن) مقدمه کتاب المبانی و مقدمه کتاب ابن عطیه)، بی‌جا: مکتبة‌ الخانجی.

حسینی، شهاب‌الدین (1375). «اتّفاق المسلمین علی صیانة القرآن من التحریف»، در: رسالة التقریب، ش13، ص44-65.

حلی، حسن بن یوسف (1401). أجوبة المسائل المهناویة، قم: خیام.

خویی، سید ابوالقاسم (بی‌تا). البیان فی تفسیر القرآن، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، الطبعة الاولی.

دراز، محمد عبداللّه (1391). مدخل إلی القرآن الکریم، الکویت: دار القلم.

رضوی، مرتضی (بی‌تا). آراء علماء المسلمین فی التقیة والصحابة و صیانة القرآن الکریم، بی‌جا: بی‌نا.

زرقانی، محمد عبدالعظیم (بی‌تا). مناهل العرفان فی علوم القرآن، بی‌جا: مطبعة عیسی البابی الحلبی و شرکاه، الطبعة الثالثة.

زرقاوی، ابومصعب (1427). الأرشیف الجامع لکلمات و خطابات الشیخ أبی مصعب الزرقاوی، بی‌جا: شبکة البراق الاسلامیة، الطبعة الاولی.

زرکشی، محمد بن عبداللّه (1417). البرهان فی علوم القرآن، بی‌جا: دار إحیاء الکتب العربیة عیسی البابی الحلبی و شرکائه، الطبعة الاولی.

زید، مصطفی (1408). النسخ فی القرآن، مصر: دار الوفا، الطبعة الثالثة.

السجستانی، أبوبکر بن أبی داود (1423). کتاب المصاحف، مصر: الفاروق الحدیثة، الطبعة الاولی.

سوری، ابومصعب (بی‌تا الف). الثورة الاسلامیة الجهادیة فی سوریا 2، الفکر والمنهج، بی‌جا: بی‌نا.

السوری، ابومصعب (بی‌تا ب). دعوة المقاومة الاسلامیة العالمیة، بی‌جا: بی‌نا.

سیوطی، ابوبکر جلال الدین (1394).‌ الاتقان فی علوم القرآن، محقق: محمد أبو الفضل إبراهیم، مصر: الهیئة المصریة العامة للکتاب.

شرف الدین الموسوی، عبدالحسین (1373). أجوبة مسائل جار اللّه، صیدا: مطبعة العرفان، الطبعة الثالثة.

شریفی، محمود (1429). اسطورة التحریف (دراسة فی مسألة التحریف عند الشیعة والسنة)، تهران: نشر مشعر، چاپ اول.

صدوق، محمد بن ‌علی (1414). الاعتقادات، تحقیق: عصام عبدالسید، قم: المؤتمر العالمی للشیخ المفید، الطبعة الثانیة.

طباطبایی، سید محمدحسین (1417). المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم.

طبرسی، فضل بن حسن (1372). مجمع البیان، تهران: انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم.

طرطوسی، ابوبصیر (بی‌تا الف). الشیعة الروافض طائفة شرک وردة، بی‌جا: بی‌نا.

طرطوسی، ابوبصیر (بی‌تا ب). مجموع فتاوی الشیخ أبی بصیر الطرطوسی، بی‌جا: بی‌نا.

طوسی، محمد بن ‌حسن (بی‌تا). التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

طهرانی، آقابزرگ (بی‌تا). الذریعة، بیروت: دار الأضواء، الطبعة الثالثة.

عسکری، مرتضی (1378). تحریف القرآنالکریم و روایات المدرستین (ج3)، تهران: دانشکده اصول دین، چاپ اول.

العلائی، صادق (1425). إعلام الخلف بمن قال بتحریف القرآن من أعلام السلف، قم: مرکز الآفاق للدراسات الاسلامیة، الطبعة الاولی.

علوش، محمد (2015). داعش و اخواتها من القاعدة الی الدولة الاسلامیة، ریاض: الریاض الریس الکتب والنشر، الطبعة الاولی.

الغزالی السقا، محمد (1379). رسالة الاسلام، مصر: مجمع تقریب بین المذاهب.

قرطبی، محمد بن احمد (1364). الجامع لأحکام القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول.

کلینی، محمد بن یعقوب (1407). الکافی، تحقیق:علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الاسلامیة.

محبی، عبدالرحمن (بی‌تا). اتفاق مسلمانان بر صیانت قرآن مجید از تحریف، بی‌جا: بی‌نا.

محمدی (نجارزادگان)، فتح‌اللّه (1423). سلامة القرآن من التحریف و تفنید الافترائات علی الشیعة، بی‌جا: نشر مشعر، چاپ دوم.

مدنی، محمد (1379). «رجة البعث فی کلیة الشریعة»، رسالة الاسلام، مصر: مجمع تقریب بین المذاهب.

مظفر، محمدرضا (1387). عقائد الامامیة، قم: انتشارات انصاریان، چاپ دوازدهم.

معرفت، محمدهادی (1386). صیانة القرآن من التحریف، قم: مؤسسة التمهید، چاپ اول.

مفید، محمد (1413). أوائل المقالات فی المذاهب والمختارات، قم: بی‌نا، چاپ اول.

مقدسی، ابومحمد (بی‌تا الف). کلمة فی المنهاج (3) العبرة بالحقائق والمعانی لا بالأسماء والمبانی، بی‌جا: بی‌نا.

مقدسی، ابومحمد (بی‌تا ب). أجوبة أسئلة اللقاء المفتوح لأعضاء شبکة شموخ الاسلام، بی‌جا: بی‌نا.

مقدسی، ابومحمد (بی‌تا ج). النکت اللوامع فی ملحوظات الجامع، بی‌جا: بی‌نا.

موسوی خمینی، روح‌اللّه (1382). تهذیب الأصول (تقریرات جعفر سبحانی تبریزی)، قم: دار الفکر، الطبعة الاولی.

نوری، حسین بن محمدتقی (1408). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسة آل البیت (ع)، الطبعة الاولی.

هندی، رحمت‌‌اللّه (1410). اظهار الحق، عربستان: الرئاسة العامة لادارات البحوث العلمیة والافتاء والدعوة والارشاد، الطبعة الاولی


چاپ   ایمیل