پیدایش و رشد تشیع در عراق

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 16 - 31 دقیقه)

 كشور كوچك عراق مهد تمدن و علوم شيعي به شمار مي‌آيد كه سابقه‌اي بس طولاني را به خود اختصاص داده است. آنچه در اين نوشتار مي‌آيد، مروري بر پيدايش تشيع در عراق و آشنايي با حوزه‌هاي علميه عراق و نيز انديشمندان معروف شيعي در اين كشور است. بر پايه اين پژوهش، تشيع در عراق به سالياني پيش از ورود اميرالمومنين عليه السلام به كوفه بوده است. كشور شيعي عراق حوزه‌هاي علمي فراواني از جمله حوزه نجف، حله، كوفه و ... را در خود جاي داده بود، چنانكه قيام‌هاي متعدد شيعي در اين كشور نشان از راسخ بودن محبت به اهل بيت پيامبر اكرم(ص) ميان مردم آن بوده است.

مقدمه

امروزه شيعيان بخش قابل توجهي از جمعيت مسلمانان را به خود اختصاص داد‌ه‌اند، به گونه‌اي كه در تمام كشورهاي اسلامي مي‌توان تعدادي از شيعيان را يافت. با وجود اين، كشورهاي مختلف جهان از نظر ميزان دارا بودن جمعيت شيعه مانند يكديگر نيستند. در اين ميان يكي از كشورهايي كه بيشترين جمعيت شيعه را به خود اختصاص داده است، كشور عراق است.

از سوي ديگر شكل‌گيري و پيدايش تشيع در كشورهاي مختلف نيز همانند يكديگر نيست، چنانكه ورود تشيعه در برخي از كشورها عمر چنداني ندارد، اين در حالي است كه تشيع در برخي از كشورها از جمله عراق از عمري طولاني برخوردار است.

آنچه كه در اين نوشتار به دنبال آن هستيم، مروري بر پيدايش تشيع در عراق و آشنايي با حوزه‌هاي علميه و ... در عراق است.

شیعه در لغت و اصطلاح

در لغت به معنای پیروان و یاران و گروهی که بر یک امر اتفاق دارند. چنانكه طريحي در اين باره مي‌نويسد:

«شيعه همان پيروان و ياران و ياوران است و هر قومي كه بر امري اجتماع كرده باشند، پس آنها شيعه هستند. [1]

در اصطلاح به چند دسته شیعه گفته می‌شود:

1- یک دسته که به امامت بلافصل امیرالمؤمنین (ع) و پس از او فرزندانش از نسل فاطمه (س) معتقدند.

شهرستانی می‌گوید: «شیعه آنهایی هستند که از علی (ع) پیروی کردند و به امامت و خلافت او براساس نص جلی و خفی و وصیت قائلند و معتقدند که امامت از فرزندان او خارج نمی‌شود و اگر شد یا به سبب ظلم دیگری بر او یا تقیه‌ی وی می‌باشد و گفتند: امامت یک مسأله مصلحتی نیست تا به عامه مردم موکول شود و امام با نصب مردم منصوب می‌شود، بلکه یک قضیه‌ی اصولی است و آن رکن دین می‌باشد که بر رسولان (ع) اهمال و اغفال آن یا واگذاری آن به عامه جایز نیست.» [2]

این معنای اصطلاحی شیعه آنقدر شایع و معروف گشته که حتی لغویین پس از ذکر معنای لغوی شیعه به معنای اصطلاحی آن نیز اشاره می‌کنند، چنانکه ابن منظور به دنبال ذکر معنای لغوی شیعه می‌گوید:

«و قطعا اين اسم[شيعه] غلبه پيدا كرده است بر كسي كه از علي و اهل بيت او پيروي مي‌كند تا آنجا كه تبديل به يك اسم خاص براي آنها شده است. پس هنگامي كه گفته مي‌شود كه فلاني از شيعه است، دانسته مي‌شود كه او از آنهاست.»[3]

2- شيعه به كساني گفته مي شود كه جانشيني پيغمبر اكرم(ص) را حق اختصاصي خانواده رسالت مي‌دانند و در معارف اسلام پيرو مكتب اهل بيت مي باشند.[4]

پیدایش تشیع در جهان اسلام

درباره‌ی منشأ پیدایش شیعه دیدگاه‌های مختلفی از سوی شیعه و سنی و حتی مستشرقین مطرح شده است که اغلب آنها منشأ صحیح و قابل اعتمادی ندارد، در این بخش با صرفنظر از آن دیدگاه‌ها، دیدگاه صحیح و مقبول علمای شیعه را ذکر می‌کنيم.

طبق این نظر، اصطلاح شیعه به عنوان گروهی از مسلمین که از علی و فرزندانش (ع) پیروی کرده و او را امام بر حقّ بعد از پیامبر اکرم (ص) می‌دانند در همان زمان رسالت و در عصر حیات رسول اکرم (ص) به وجود آمد.

در آن زمان پیامبر اسلام (ص) با توجه به شرایط حاکم در جاهای مختلفی از علی (ع) و شیعیانش سخن می‌گفت و مردم را با این لفظ آشنا ساخت، طوری که در همان زمان عده‌ی بسیار معدودی از صحابه از جمله سلمان و عمار به شیعه‌ی علی معروف گشته و مردم آنها را با این لقب صدا می‌زند.

برخي از احادیث نبوی در اين باره عبارتند از:

از جابربن عبدالله انصاری و ابن عباس نقل شده که: پیامبر اکرم (ص) در تفسیر آیه‌ی شریفه‌ی «إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئكَ هُمْ خَيرُْ الْبرَِيَّةِ»[5] به علی (ع) اشاره کرد و فرمود:
«قسم به آن كسي كه جانم به دست اوست همانا علي و شيعيانش هستند كه رستگاران در قيامت هستند.»[6]

ابن اثیر نیز از پیامبر اکرم (ص)روایت کرد که آن حضرت به علی (ع) فرمود:
«تو و شيعيانت بر خداوند وارد مي‌شويد در حاليكه شما از او راضي و او هم از شما راضي است»[7] البته منظور از این گفته این نیست که در همان عصر رسالت گروهی به عنوان شیعه از بقیه مسلمین جدا گشته و با آنها مخالفت نمودند، بلکه منظور این است که در آن زمان گروهی از مسلمین احادیث نبوی را درباره‌ی علی (ع) به کار بسته و وی را حافظ شریعت بعد از پیامبر اکرم (ص) می‌دانستند و به او ارادت خاصی می‌ورزیدند و در جریان سقیفه این اختلاف حاصل شد و شیعه با مخالفت با جریان سقیفه بنی ساعده از بقیه جدا شد.

علامه سید محسن امین نيز در اين باره می‌گوید: «دانستی که در عهد رسول خدا (ص) گروهی شیعه علی (ع) نامیده می‌شدند آنگاه ظهور تشیع در جریان اختلاف در امر خلافت روز رحلت پیامبر اکرم (ص) پدید آمد، در آنجا انصار به مهاجرین گفتند: خلیفه‌ای از ما و از شما انتخاب می‌کنیم، اما مهاجرین احتجاج کردند که ما از قبیله و قوم پیامبر (ص) هستیم ... در آن روز همه‌ی بنی هاشم و بنی مطلّب همراه علی (ع) شدند و زبیر و سیزده یا دوازده نفر از مهاجرین و انصار به آنها پیوستند و خلافت علی (ع) را خواستار شدند.»[8]

بنابر آنچه كه گذشت به اين نتيجه مي‌رسيم كه شیعه همزاد اسلام است. به ديگر بيان از آنجا که معتقدیم مذهب شیعه همان مذهب اصیل اسلام است، بنابراین شیعه را باید همزاد اسلام دانست و روایات صادر شده از رسول خدا(ص) که واژه شیعه را برای یاران وفادار امام علی علیه السلام به کار برده­اند، مؤید چنین ادعایی است.[9]

علل گسترش تشیع

تشیّع که در سرزمین حجاز متولّد شد به زادگاه خود بسنده نکرد بلکه بنابر دلایل مختلفی به سراسر عالم راه یافت و توانست مردمان بسیاری را به سوی خود جذب کند.

علل و عوامل نفوذ تشیع و انتشار آن را می‌توان در چند مورد خلاصه کرد:

1- ظلم حاکمان و مظلومیت شیعیان

همواره تاریخ تشیّع از صفحات سیاه ظلم و فشار و اختناق دستگاه حاکم لبریز است. در هر جایی که اسم شیعه یافت می‌شود در کنار آن قتل و شکنجه یا حدّاقل زندان و سياهچال به چشم می‌خورد. مردم که این ظلم‌ها را در حقّ آنها می‌دیدند با توجه به سوابق خلفاء در طول خلافت غاصبانه خود به سوی شیعه متمایل می‌شدند و با آنها ابراز همدردی و همدلی می‌نمودند اگر چه آشکارا به یاری و نصرت آنان نمی‌رفتند، امّا وقتی زورگویی‌های حکّام ظالم را نسبت به شیعیان می‌دیدند و می‌شنیدند فطرت قبح ظلم در آنان بیدار می‌شد و به طرف آنها جذب می‌شدند.

2- محبوبیت علویان

احادیث نبوی فراوانی که درباره‌ی علی (ع) و شیعیانش وجود داشت از یک سو و  اخلاق و رفتار دینی، اخلاقی و علمی ائمه (ع) و یارانشان از سویی و پایبندی شیعیان به انجام فرایض دینی و احکام اسلامی تحت هر شرایطی سبب شد که مردم فرق بین اسلام علوی و اسلام اموی و عباسی را به خوبی لمس کنند و کلمات حق با منظور باطل خلفاء را فریب نخورند، بنابراین به سوی علویان و شیعیان می‌رفتند و با آنها همراه می‌شدند.

از روشن‌ترین تعبیر درباره‌ی جنبه‌های اخلاقی شیعیان در دوره‌ی اول از قول امام باقر (ع) است که فرمودند:

«دوستان و شيعيان ما در زماني كه گذشت، بهترين افراد بودند. اگر امامت جماعتي در طايفه‌اي بوده، از شيعيان ما بوده‌ است، اگر در قبيله مؤذني وجود داشته است، از شيعيان ما بوده‌ است،... و اگر امانتداري بوده است، از شيعيان ما بوده‌ است، اگر عالمي بوده كه مردم براي دين و مصالح دنياي خود به او مراجعه مي‌كردند، از شيعيان ما بوده‌ است.»[10]

تشیع در عراق

آغاز تشیع در عراق مربوط به زمان قبل از هجرت امیرالمؤمنین (ع) بدان‌جا بوده است. در زمان عمر بن خطاب که فتوحات مسلمین و پیروزی‌های پی در پی آنها به قدرت‌های بزرگ رسیده بود و آنها را در هم می‌کوبید، عمر قصد حمله به فارس داشت، به همین جهت بعد از پیروزی در جنگ «قادسیه» و «جلولا» به فرمانده‌ی ارتش خود ـ سعد بن أبی وقاص ـ دستور داد تا در آنجا بماند تا در زمان مناسب حمله‌ی خود را به فارس آغاز کند.

در سال 17هجري سعد بن ابي وقاص ابتدا ارتش مسلمانان را در مدائن ـ پایتخت فتح شده‌ی ساسانی ـ مستقر نمود، امّا آب و هوای مرطوب و جمعیت پر ازدحام و کمبود چراگاه‌های خوب و مناسب برای اعراب بیابان دوست قابل تحمل نبود، از این رو سعد از عمر خواست تا آنها را به جای مناسبی ببرد، عمر پذیرفت، سپس با یاری حذیفة بن یمان و سلمان فارسی فلاتی که نزدیک به حیره قرار داشت را برای سکونت برگزیدند. این اقدامات سرمنشأ پيدايش کوفه بود.

جمعیت زیاد و عدم نظم ساختار قبیله‌ای در کوفه سعد را به حل این معضل واداشت، در ابتدا آنها را به دو گروه بزرگ نزاری (اعراب شمالی) و یمنی (اعراب جنوبی) تقسیم کرد، امّا این تشکیلات گره گشا نبود، از این رو این دفعه سعد آنها را به هفت گروه تجدید ساختار نمود:

1)            کنانه و هم پیمانان خود

2)            قضاعه

3)            مذحج، همدان و هم پیمانان

4)            تمیم، هوازن

5)            اسد، غطفان، محارب

6)            أیاد، عک، عبدالقیس

7)            طی

این گروه‌بندی نوزده سال ادامه داشت تا اینکه حضرت علی (ع) در سال 36 هجري به کوفه آمد و تغییرات دیگری در آن دارد.[11]

از میان آن قبایل افرادی برجسته از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) وجود داشتند که هسته‌ی اولیه تشیع در کوفه را تشکیل می‌دادند از جمله این بزرگان حارث بن حارث ازدی، حجر بن عدی کندی، میثم تمّار، رشید هجری، مسیّب بن نجبه و... بودند. وجود این شیعیان برجسته در کوفه زمینه را برای انتشار تشیّع فراهم نمود.

افزون بر آن، اولین مهاجرت کنندگان به کوفه گروهی از اصحاب پیامبر اکرم (ص) هستند که در میان آنها شخصیت‌های بزرگی همچون عبدالله بن مسعود، عمار بن یاسر، حذیقة بن یمان، سلمان فارسی و... قرار داشتند که جزو شیعیان علی (ع) به شمار می‌آمدند.

وجود این دو عنصر قوی یعنی قبایل یمنی در کوفه و صحابه‌ی بزرگ پیامبر (ص) کوفه را برای پایتختی اسلام و مهاجرت امیرالمؤمنان (ع) به آن آماده ساخت.

قیام‌های شیعی در عراق

بعد از شهادت شهید محراب ـ اميرالمومنين عليه السلام ـ به وسيله ابن ملجم مرادی شیعه روی خوشی از روزگار ندید و خود را برای سالیان بلکه قرن‌ها مظلومیت و محرومیت آماده ساخت. تسلّط امویان که عداوتشان با علویان و شیعیان بر همگان آشکار بود و پس از آنها عباسیان فریبکار که مردم را با شعار «الرضا من آل محمد (ع)» گمراه ساخته بودند خون شیعه را به جوش آورد و غیرت و شهامت علوی را بیدار کرد، مخصوصاً بعد از فاجعه‌ی تاریخی عاشوراء مردم تاب سکوت را کنار گذاشته و در هر شهر و منطقه‌ای شروع به قیام علیه دولت غاصب نمودند.

عراق که مرکز تشیع بود اوج نهضت‌ها را در خود پروراند، گرچه اغلب این قیام‌ها به پیروزی نهایی و عزل دولت ظالم منتهی نشد امّا نقاب از چهره‌ی حاکمان زور برداشت و اسرارشان را فاش نمود و دل مردم را از آنان متنفر گردانید.

با توجه به حکومت دو عنصر مستبد اموی و عباسی قیام‌ها نیز به نوبه‌ی خود در دو دوره شکل گرفت: در دوره‌ی حکومت امویان و دوره‌ی حکومت عباسیان.

الف. قیام‌های دوره‌ی بنی امیه

قيام‌هايي كه در اين دوره شكل گرفت عبارت بودند از:

1. قیام حجر بن عدی

«حجر» از شیعیان برجسته امیرالمؤمنین (ع) بود که در زمان معاویه و عصر امامت امام حسین (ع) قیام خود را علیه دولت اموی آغاز کرد.

او تحمل شنيدن ناسزا و اهانت به مولای خود را نداشت و همواره بر مغیره بن شعبه حاکم کوفه‌ که در مجلس خود سنّت معاویه‌ای يعني سبّ امیرالمؤمنین (ع) را پياده می‌نمود اعتراض می‌کرد، سرانجام در دوره‌ی حکومت زیاد بر کوفه و بصره، هنگامی که زیاد به بصره رفت و عمرو بن حریث را در کوفه به عنوان نائب خود منصوب کرده بود، حجر در برابر سخنان تند «عمرو» اعتراض و به او سنگریزه پرتاب کرد، عمرو، زیاد را از این ماجرا مطلّع ساخت و او به کوفه آمد و پس از دستگیری حجر و یارانش آنها را روانه‌ی شام نزد معاویه کرد. معاویه در منطقه «مرج عذرا» در نزدیکی دمشق حجر و یاران وفادار او را متوقف کرد از آن جمع تعداد زیادی حاضر به اعلام بیزاری از علی (ع) شدند و نجات یافتند اما حجر و یارانش که باقی ماندن به شهادت رسیدند. [12]

2. قیام توابین

از قیام‌های مهم در این دوره قیام توابین بود، اینان که بعد از فاجعه‌ی کربلا به سبب عدم نصرت سید الشهداء (ع) در آتش ندامت مي‌سوختند، به فکر توبه افتادند و خود را برای شورش آماده ساختند، همین که خبر مرگ یزید به ایشان رسید کنار قبر مطهر امام حسین (ع) جمع شدند و پیمان بستند که تا سر حدّ شهادت بجنگند، سپس از آنجا به سوی شام حرکت کرده و در «عین الورده» با سپاه ابن زیاد مقابله کردند، تعداد توابین حدود پنج هزار نفر بود که در این قیام حدود یک هزار نفر توانستند جان سالم به در برند و بقیه به شهادت رسیدند. [13]

3. قیام مختار

قبل از نهضت توابین، مختار ثقفی در کوفه مردم را به سوی خود دعوت می‌کرد، با حرکت توابین کوفه شاهد شور و هیجان کم نظیری شده بود، اما مختار با توابین همراهی نکرد، او آنها را افرادی بی‌تجربه و فاقد بینش صحیح سیاسی و نظامی می‌دانست. پس از شکست توابین، مختار خود را به عنوان نماینده‌ی محمد بن حنفیه در کوفه معرفی کرد و با شعار خون‌خواهی اباعبدالله (ع) لشکری را جمع نمود و رهبری شیعیان عراق را به دست گرفت، از اقدامات مهم او در این قیام انتقام از قاتلین شهدای کربلا بود، او سر عبید الله بن زیاد را به مدینه برای امام سجاد (ع) فرستاد.

در نهایت ابن زبیر که برای رسیدن به حکومت تلاش می‌کرد، مصعب را برای سرکوبی مختار به عراق فرستاد و سرانجام ستاره‌ی عمر مختار پس از سه سال درگیری با امویان خاموش گردید. [14]

4. قیام زید

زید بن علی در سال75 هجري در مدینه چشم به جهان گشود و در مکتب پدرش امام سجاد (ع) و برادرش امام باقر (ع) تحصیل کرد.

او قیام خود را در کوفه و در زمان حکومت هشام آغاز کرد، اما قیام وی با خیانت اصحاب و تفرقه‌ی سپاه خود به شکست انجامید و او به شهادت رسید.

در تاریخ آمده که بدن او تا زمان ولید بن یزید بالای دار بود تا اینکه ولید به یوسف بن عمر ثقفی والی کوفه ـ دستور داد تا بقایای جسدش را بسوزاند و در فرات بیاندازد. [15]

5. قیام عبدالله بن معاویه

عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر طیار در زمان حکومت یزید بن ولید که به یزید ناقص معروف بود، مردم را به «الرضا من آل محمد» (ع) دعوت کرد، او لباس‌های خشن پوشید و مردم کوفه به او پیوستند، در کوفه عامل یزید، ناقص عبدالله بن عمر بود، او با عبدالله بن معاویه نبرد سختی در پیش گرفت و به مردی از اصحاب وی وعده‌هایی داد و او را به ترک سپاه ابن معاویه تحریک کرد، او نیز با جمعیتی از سپاه عبدالله بن معاویه جدا شدند، در نهایت عبدالله بی یاور در میدان جنگ نبرد کرد و نجات یافت و دوباره شروع به جمع آوری نیرو نمود و بر کوفه و بصره و همدان و قم و ری و قومس و اصفهان و فارس چیره گشت و در اصفهان اقامه کرد تا اینکه در زمان حکومت مروان کشته شد.[16]

ب. قیام‌های دوره‌ی عباسیان

ظلم و ستمی که عباسیان به شیعیان وارد کردند اگر نگوئیم از امویان بیشتر است کمتر نبوده است. به همین جهت در سراسر سرزمین پهناور اسلام قیام‌هایی به وقوع پیوست، از قیام‌هایی که در عراق شکل گرفت می‌توان به نهضت‌های زیر اشاره کرد:

1- نهضت ابراهیم بن عبداله بن الحسن، برادر محمد نفس زکیه

در زمان حکومت منصور وقتی که قیام محمد نفس زکیه به شکست انجامید، برادرش ابراهیم در بصره لشگری ترتیب داد و به قصد جنگ با منصور حرکت کرد، منصور عیسی بن موسی ـ حاکم مدینه ـ را مأمور جنگ با ابراهیم نمود، در نزدیکی کوفه و در روستا‌ی «باخمری» دو لشگر به هم رسیده و ابراهیم کشته شد، در این نبرد لشکر ابراهیم به حدی دلیرانه جنگیدند که قوای عباسی را شکست دادند.[17]

2- نهضت یحیی بن عمر بن یحیی طالبی

در زمان خلافت مستعین عباسی او در زندان بغداد بود تا اینکه رها شده و به کوفه آمد و مردم را به بیعت آل محمد (ع) فراخواند. به سبب زهد و تقوایش جایگاه ویژه‌ای در میان مردم داشت، وقتی زمام امور را به دست گرفت با انصاف و عدالت رفتار کرد.

محمد بن طاهر ـ والی بغداد ـ حسین بن اسماعیل را با لشگری مجهز به جنگ یحیی فرستاد. یحیی آنقدر جنگید تا شهید شد، حسین سر او را به کوفه فرستاد، مردم کوفه از شدت خشم غلام حامل سر او را کشتند، سپس سر وی را به بغداد حمل کردند. مرثیه سرایی برای او بی‌سابقه بود و برای هیچ کس از علویانی که در دوره‌ی عباسی شهید شدند این همه مرثیه خوانده نشد.[18]

3- قیام حسین بن محمد بن حمزه

بعد از نهضت یحیی در کوفه، حسین بن محمد قیام کرد، اما مستعین ـ خلیفه عباسی ـ لشگری را برای جنگ با وی فرستاد، حسین از کوفه به سامرا رفت و با خلیفه بیعت نمود، آنگاه او پس از بازگشت به کوفه برای بار دوم قصد قیام کرد امّا او را گرفته و به زندان انداختند و تا خلافت معتمد در زندان بود. معتمد او را آزار کرد، سومین بار خروج کرد این بار به وسیله موفّق عباسی اسیر شده و در «اوسط» زندانی شده تا اینکه چشم از جهان فرو بست. [19]

4- قیام محمد بن جعفر بن حسین

وی در کوفه و به عنوان نائب حسین بن محمد قیام کرد، ابن طاهر او را به اعطای حکومت کوفه تشويق کرد، آنگاه او را دستگیر نمود و به زندان افکند تا اینکه در زندان از دنیا رفت.[20]

انديشمندان شیعه در عراق

عراق مهد علم و دانش اهل بيت بوده است و انديشمندان فراواني را به جامعه شيعي تقديم كرده است. در اين قسمت ابتدا با حوزه‌هاي علميه شيعه در عراق آشنا شده و پس از آن به معرفي برخي از انديشمندان شيعي مي‌پردازيم.

حوزه‌های علمیه شیعه در عراق

شیعیان در شهرهای مختلف سرزمین پهناور اسلامی می‌زیستند و بدون شک در میان آنها عالمانی بودند که مبانی دینی و علوم فقهی و مذهبی را به مردم می‌آموختند.

در هر شهری با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن، شیعیان فعالیت‌های علمی و آموزشی خود را دنیال می‌نمودند. در برخی شهرها از جمله کوفه و بغدا عالمان بیشتری حضور داشتند و به سبب وجود این دانشمندان حوزه‌های علمی تشکیل شد.

1. حوزه کوفه

اولین حوزه در کوفه در حقیقت به زمان حضور امیرالمؤمنین (ع) در این شهر باز می‌گردد، با آمدن آن حضرت به کوفه و تجمع مردم به دور ایشان، اصحاب مخلص و شیعیان برجسته‌ای همچون سلیم بن قیس هلالی، أصبغ بن نباته، عبدالله بن حر جمعی اولین پایه‌های حوزه را تثبیت کردند و زمینه را برای تشکیل حوزه‌ی بزرگ شیعه فراهم نمودند.

با آغاز قرن دوم هجری، حرکت فرهنگی در این شهر پر رنگ شد، شیعیان مراودات گسترده‌ای با ائمه (ع) برقرار کردند و با گذشت زمانی کوتاه جوّ علمی بر این شهر حاکم شد.

اوج این تحوّل عظیم در زمان امامین صادقین (ع) بود. بسیاری از شاگردان این دو امام (ع) از کوفیان بودند که در کوتاه مدتی در زمره‌ی بزرگ‌ترین محدِّثین و فقهاء شیعه درآمدند.

از جمله این علماء اصحاب اجماع هستند. اصحاب اجماع کسانی هستند که همه‌ی علما و فقهای شیعه اجماع کرده‌اند که هر حدیثی که این افراد به سند صحیح روایت کنند مورد تصدیق است و دیگر سند آن تا معصوم (ع) را بررسی نمی‌کنند، زیرا که آنها در تقوا، علم، صداقت و درایت و حفظ و ضبط حدیث به مرحله‌ای رسیده بودند که تا درباره‌ی صحت صدور حدیثی یقین نداشتند آن را روایت نمی‌کردند، تعداد آنها هیجده تن است که به جز دو نفر بقیه یا اهل کوفه بودند یا در آن سکونت می‌نمودند. از جمله‌ی این بزرگان زرارة بن أعین، محمد بن مسلم، برید بن معاویه عجلی می‌توان نام برد.

نکته‌ی مهم دیگر در تقویت مکتب علمی کوفه حضور ائمه (ع) در آن شهر بود. امام سجاد، حضرت باقر و صادق عليهم السلام بارها به کوفه می‌آمدند و به مزار امیرالمؤمنین (ع) و سید الشهداء (ع) مشرف می‌شدند. با حضور این بزرگان محدّثان و اصحاب ایشان از محضر مبارکشان بهره گرفتند.

2. حوزه‌ی بغداد

حوزه‌ی علمی تشیع در بغداد پس از حوزه‌های کوفه و قم تشکیل شد. از اسباب سکونت علمای شیعه در این شهر وجود مرقد امامین جوادین (ع) بود.

با استقرار عده‌ای از شیعیان در بغداد، برخی از محلاّت شهر رنگ شیعی به خود گرفت از جمله محلّه‌ی کرخ که در قرن سوم چهارم از مراکز اصلی فرهنگ تشیع به حساب می‌آمد.

از نخستین عالمانی که در آغاز غیبت صغری به بغداد مهاجرت کردند عثمان بن سعید عمری ـ اولین نائب امام زمان (عجل الله فی فرجه) ـ بود و بعد از وی سایر نواب خاص نیز در این شهر سکنی گزیدند و حضور اینان یکی از زمينه‌هاي اصلي حرکت‌های علمی در بغداد را موجب شد.

حوزه‌ی بغداد شاهد حضور دانشمندان بسیاری است. از بین اصحاب اجماع محمد بن ابی عمیر و یونس بن عبدالرحمن بغدادی هستند. همچنین صاحبان کتب اربعه به نحوی با حوزه‌ی بغداد مرتبط بودند. کلینی در این شهر موفق شد کتاب خود را به شاگردان خویش عرضه کند، شیخ صدوق در سال 255ق به بغداد آمد و از مشایخ آن اخذ حدیث کرد. شیخ طوسی نیز در سال 408ق وارد بغداد شد و تا سال 448ق در آن حوزه به سر می‌برد. ریاست حوزه‌ی بغداد برعهده‌ی بزرگان شیعه بود و دانشمندانی همچون ابن قولویه، شیخ مفید، شریف رضی، شریف مرتضی و شیخ طوسی یکی پس از دیگری ریاست حوزه‌ی بغداد را بر عهده داشتند.[21]

3. حوزه‌ی نجف

از دیگر مراکز تعلیم اندیشه‌ها و علوم شیعی در عراق حوزه‌ی نجف بود.

نجف در دوران آل بویه و قبل از نقل مکان شیخ طوسی بدان‌جا فعالیت علمی اندکی داشت؛ اما با مهاجرت شیخ طوسی به این شهر فعاليت‌هاي علمی در آنجا تقویت شد و به يكي از مراکز مهم علوم شیعی تبديل شد. ایشان در نجف کتاب الأمالی را برای شاگردان املا کرد.

از بزرگان دیگری که در حوزه‌ی نجف به فعالیت علمی پرداختند می‌توان به فاضل مقداد، محقق ثانی، مقدّس اردبیلی، صاحب جواهر، شیخ انصاری و آخوند خراسانی اشاره کرد.

حوزه‌ی حلّه
از حوزه‌هایی که در برهه‌ای از زمان مورد توجّه علمای شیعه قرار گرفت حوزه‌ی شهر حلّه بود. پس از سقوط بغداد به وسيله هولاکوخان، علماء از بغداد به سمت حلّه روانه شدند. از قرن 6 تا 8 دانشمندان بسیاری از درون این حوزه برخاسته‌اند كه از جمله آنها ابن ادریس، محقّق حلّی، علامه حلّی و فخر المحققین هستند. [22]

علماء شیعه در عراق

اهل بیت پیامبر (ع) وارثان علوم انبیاء هستند، ایشان باب الله و خزائن علم او هستند، شیعیان ایشان نیز با بهره‌گیری از محضر مبارکشان در علوم مختلی تبحّر كسب نموده و به نشر و ترویج این علوم پرداختند شیعیان عراق با توجه به موقعیت علمی کوفه و بغداد و حلّه و بصره در علم‌های گوناگون درخشیدند و آثار ارزشمندی برای مسلمین برجاگذاشتند. دانشمندان شيعي را در حوزه‌هاي مختلف عراق مي‌توان در چند شاخه علمي معرفي كرد:

1. علماء نحو

بسياري از بزرگان علم نحو در عراق سكونت داشتند كه برخي از آنها عبارتند از:

خلیل بن أحمد امام بصره که زبانزد خاص و عام است.
محمد بن حسن رواسی کوفی: صاحب کتاب «الفیصل» استاد کسائی و فرّاء.
حمران بن أعین «برادر زرارة بن أعین»: آل اعین خاندانی مشهور در کوفه و از بزرگان شیعه هستند، از دوران امام سجاد (ع) تا اوایل غیبت کبری را درک کردند.
یحیی بن زیاد فرّاء: وي در علم نحو متبحر بود و از «ابی العباس تغلب» نقل شده که گفت: «اگر فراء نبود، عربی هم وجود نداشت، او آن را ضبط و نظم داد و اگر او نبود هر آینه زبان عربی به دست مردم فانی می‌شد.»
ابوالعباس مبرّد ازدی: از اهل بصره و از علمای برجسته‌ی نحو و از راویان با واسطه‌ی امام رضا (ع) بود، از جمله تألیفات وی معانی القرآن، الکامل، المقتضب، الروضة، الاشتقاق، القوافی و... هستند.
محمد بن سلمة: نجاشی به بزرگي از او ياد كرده و می‌نويسد: «محمد بن سلمة فردي بزرگ از اصحاب کوفی ماست، عظیم القدر، فقیه قاری، لغوی، راوی، ... است.»[23]
مفجّع أبو عبدالله بصری: وي از بزرگان نحوی و يكي از شعراي نامدار شیعی بود که درباره‌ی مصائب اهل بیت (ع) اشعار زیادی سروده، او آنقدر بر مصائب آنان گریست تا اینکه به «مفجع» ملقب گردید.
عبدالسلام بن حسین بصری: از مشایخ نجاشی است کهنجاشي از او به عنوان «شیخ الادب» ياد كرده و از او بسیار روایت می‌کند.[24]
2. علماء صرف و لغت

برخي از علماي صرف و لغت كه در عراق سكونت داشتند،‌ عبارتند از:

خلیل بن احمد: وي صاحب کتاب معروف «العین» بود.
ابوبکر درید ازدی: وي صاحب کتاب «حجرة اللغة» بود. ابن شهر آشوب او را در طبقه‌ی شعراء مجاهد اهل بیت (ع) شمرده است. در سال 321 ق او و ابوهاشم جبائی متکلّم مشهور درگذشتند، در روز رحلت ایشان مردم گفتند: امروز علماء لغت و کلام رفتند. از جمله اشعار وی در محبت اهل بیت (ع) اين بيت است.
اهوی النبی محمداً و وصیّه                                  وابنیه و ابنیه البتول الطاهرة

اهل الولاء فاننی بولائهم                                                ارجو السلامة و النجاة فی الآخرة

3.علماء بیان و بدیع و معانی

برخي از علماي علم بيان و بديع و معاني عبارتند از:

1- صفی الدین حلّی: وي نويسنده كتاب معروف «الکافية البديعية فی مدح خير البرية» بود که در آن همه‌ی انواع بدیع را جمع‌آوري كرده است.

عدنان بن شریف رضی موسوی: وي كه به طاهر معروف بود، بعد از پدرش نقابت طالبین در بغداد را بر عهده گرفت، حاكمان آل بویه او را بسیار گرامی می‌داشتند، وفات او در سال 449ق بود.
ابوالمحاسن شواء کوفی: وي نيز از ديگر بزرگان شیعه در علم بيان و معاني است كه در سال 635ق در حلب درگذشت.[25]
4. شاعران شیعه عراقی

شاعران عراقی شیعه همچنان که در علوم مختلفی درخشیدند در شعر نیز با استفاده از موهبت و ذوق شعری خود آثار بدیعی به یادگار گذاشتند، از جمله این شعراء معروف عبارتند از:

1-     کمیت بن زید اسدی کوفی: ابومسلم الهراء می‌گوید: «او شاعرترین شاعران از اوّل تا آخر است.» ابن عکرمه نیز می‌نويسد: «اگر شعر کمیت نبود نه برای لغت ترجمان و نه برای بیان لسانی بود.» او امام سجاد و امامین صادقین عليهم السلام را درک کرده و اشعاری را تقدیم ایشان نموده که مورد دعای خیر این بزرگان و امامان قرار گرفت. [26]

2-     سید ابوهاشم حمیری: نام او اسماعیل است، و «السید» لقب اوست که غرض از آن سروری او بر شعراء می‌باشد. ابن معتز درباره او می‌گوید: وی چهار دختر داشت که هر یک چهارصد قصیده از پدرش را از برداشت. او شاعری خوش سیما، خوش خلق و حاذق بود، با اینکه پدرانش شیعه نبودند امّا او آشكارا تشیع خود را ابراز مي‌ کرد. خود او می‌گوید: رحمت بر من باشد که مانند مؤمن آل فرعون شدم. ابن کثیر از اصمعی درباره‌ی او نقل می‌کند که: «اگر در شعرش صحابه را سبّ نمی‌کرد هیچ كس را بر او مقدم نمی‌کردم.» [27]

وي در ابتدا کیسانی بود، اما به دست امام جعفر صادق (ع) طریق حق را برگزید و گفت:

تجعفرتُ باسم الله و الله اکبر                                 و أیقنت أن الله یعفو و یخفر

و دنثُ بدین غیر ما کنت رائیاً                                  هدانی الیه سید الناس جعفر[28]

3- سفیان بن مصعب عبری: شاعر کوفی مشهور، از مخلص‌ترین شاهران اهل بیت (ع) بود به گونه‌اي كه امام صادق عليه السلام فرمود: «به فرزندانتان شعر عبدی را یاد دهید زیرا او بر دین خداست.»[29]

4- دعبل خزاعی: نام او محمّد است، نسبت وی به بذیل بن ورقاء صحابی خزاعی ازدی باز می‌گردد که به محبت نسبت به اهل بیت (ع) مشهور است.

وي در سال 148ق متولد شد و سپس به بغداد رفت آنگاه همراه با امام علی بن موسی الرضا (ع) به خراسان رفت، او در هجو و ذمّ دشمنان اهل بیت (ع) ابایی نداشت و صراحتاً در سبّ آنان شعر می‌گفت. از جمله این اشعار ابیات زیر است:

قل لابن خائنة البحول                                                   و ابن الجوادة و النجیل

انّ المذمة للوصی                                                       هی المذمة للرسول

أتذمّ اولاد النبی                                                و أنت من ولد التقول[30]

وقتی نزد مأمون رفت، مأمون از وی خواست تا قصیده‌ی «رائیة» خود را که در قم خوانده بود برایش بگوید، بعد از امان گرفتن از مأمون دعبل قصیده را آغاز کرد:

یا أمة السوء ما جازیت أحمد من                             حسن البلاء علی الآیات والسور

خلفتموه علی الانباء حین مضی                                      خلافة الذئب فی إنقاذ ذی بقره

بعد از اتمام قصیده مأمون عمامه‌اش را بر زمین انداخت و گفت: به خدا سوگند که راست می‌گویی.

 دعبل بعد از عمری طولانی و مبارک در سال 246ق با زهر شهید شد.

5- داود بن القاسم بغدادی: شاعر و ادیب، در ولاء و محبت به اهل بیت (ع) شعر می‌سرود و در مدح امام رضا و جواد و هادی و عسگری و صاحب الزمان (ع) شعرهای نیکو گفته است.

6- ابوالحسن علی بن عبیدالله کوفی: شاعر مشهور شیعی که در مدح ائمه (ع) شعر گفته است، از جمله اشعار وی در مرح امیرالمؤمنین (ع):

وردّت لک الشمس فی بابل                                            فسامیت یوشع لماسما

و یعقوب ما کان اسباطه                                                کنجلیک سبطی نبی الهدی[31]

7- ابن الحجّاج شاعر بغدادی: مخلص و دوستدار اهل بیت (ع) بود. ابن خلکان درباره‌ی او می‌گوید: در هنر یگانه بود، دیوان بزرگی با کلمات نیکو و زیبا دارد. در سال 391ق در کنار ضریح مطهر امام موسی بن جعفر (ع) درگذشت و وصیت کرد که نزد پای حضرت دفن شود و بر قبرش آیه‌ی «وکلبهم باسط ذراعیه بالوحید» نگاشته شود.

8- عزّ الدین أقاسی کوفی: شاعر مشهور حسینی علوی نسب است، در مورد او نقل شده که روزی با خلیفه ـ مستنصر ـ عباسی برای زیارت سلمان فارسی به مدائن رفت. خلیفه به او گفت: غاليان شیعه معتقدند که علی ابن ابیطالب در یک شب از یثرب به مدائن آمد و بدن سلمان را غسل داد و بازگشت و این دروغ محض است، سید اقساسی در جواب ابیات زیر را سرود:

أنکرت لیلة إذا سار الوصی الی                              أرض المدائن لما ان لها طلبا

و غسّل الطهر سملماناً و عاد الی                 عراص یثرب و الاصباح ما وجبا

وقلت ذلک من قول الغلاة فما                      ذنب الغلاة اذا لم یورد واکذباً

فآصف قبل ردّ الطرف من سبأ                      بعرش بلقیس وافی یخرق الحجبا

فأنت فی آصف لم تغل فیه بلی                    فی حیدر أنا غالٍ ان ذا عجبا[32]

9- صفی الدین حلّی: امام علم و ادب، تاج فضلاء و شعراء در شرق و غرب بود، در همه‌ی علوم و فنون اسلامی مشارکت داشته و در علوم عقلی نیز بی‌بهره نبود. او دو دیوان با نام‌هاي ديوان کبیر و ديوان صغیر دارد. ابیات مشهور در وصف امیرالمؤمنین (ع) که با «جُمعت فی صفاتک الأضواء...» آغاز شده از آن اوست. [33]

جمع بندی و نتیجه گیری

نتايج حاصل از اين نوشتار عبارتند از:

1-             نام شیعه در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) به كار برده مي‌شده است؛

2-             كشور عراق و شهر كوفه از نخستين كشورهايي وشهرهايي هستند كه شيعيان در آنجا سكونت داشتند؛

3-     شيعيان عراق قيام‌هاي متعددي را در مقابل ظالم اموي و عباسي انجام دادند كه قيام حجر بن عدي و زيد بن علي از جمله آنهاست؛

4-     حوزه‌هاي علميه فراواني در عراق وجود داشته است كه مركز و منبع آموزش و يادگيري تعاليم امامان شيعه بوده است؛

5-     تاريخ كشور عراق از وجود انديشمندان و فرازنگان فراواني در حوزه‌هاي مختلف علمي مانند نحو، صرف، لغت، معاني و بيان و ... خبر مي‌دهد.

منابع

قرآن کریم
آل کاشف الغطاء، محمدحسین، اصل الشیعة و اصولها، تحقیق علا آل جعفر، قم، موسسه امام علی علیه السلام، 1415
ابن أثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالکتب العلمیة.
ابن قتیبه دینوری، عبدالله، الأمامة و السیاسة، الشریف الرضی، 1371 هـ .ش.
ابن ندیم، محمد، الفهرست، تهران، [بی‌نا]، 1350ش.
الاصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، الرضی، زاهدی، 1371 هـ .ش.
الأمین، محسن، اعیان الشیعة، بیروت، درالتعاریف، 1403ق
بلاذری، احمد، انساب الأشراف، بیروت، درالنشر.
ـــــــــــــ ، فتوح البلدان، بیروت، مکتبة الهلال، 1988م.
الخوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بیروت: منشورات مدینة العلم، 1989م.
جعفری، حسین، تشیع در مسیر تاریخ، نشر فرهنگ اسلامی، 1359 هـ .ش.
الشهرستانی، محمد، الملل و النحل، قاهرة: مکتبة الانجلس.
الصدر، سيدمحمد باقر، تشیع مولود طبیعی اسلام، ترجمه علی حجتی کرمانی، ایران چاپ، 1360.
الصدر، حسن، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، تهران، اعلمی، 1369ش.
طباطبايي، سيدمحمد حسين، شيعه در اسلام، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، 1360.
الطبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، مصر: الإستقامة، 1939م.
الطریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، نشر الثقافة الاسلامیة، 1408 هـ .ق.
طوسي، محمد بن حسن، اختيار معرفة الرجال، قم، موسسه آل البيت،‌1404.
ابن منظور، لسان العرب، قم، ادب الحوزه، 1405 هـ .ق.
السیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، دارالمعرفة، بیروت.
ابن اثیر، الجرزی، النهایة، دارالتعارف.
مغربي، قاضي نعمان، دعائم الإسلام، دارالمعارف، 1963.
النجاشی، احمد، رجال النجاشی، قم: مؤسسه النشر الإسلامی، 1407ق.
 

         

 

 

[1]. همان، ج2، ص573.

[2]. الشهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، درالامعرفة، بیروت، ج1، ص162.

[3]. لسان العرب، ج8، ص190.

[4] . طباطبايي، سيدمحمد حسين، شيعه در اسلام، ص28.

[5]. بینة، 7.

[6]. السیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، دارالمعرفة، بیروت، ج6، ص211.

[7]. الجرزی، ابن الأثیر، النهایة، ج4، ص106.

[8]. الامین، محسن، اعیان الشیعه، دارالتعارف، بیروت، ج1، ص23.

[9] . راجع به همزاد بودن شیعه با اسلام ر.ک. محمدحسین آل کاشف الغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ص184، محمد باقر صدر، تشیع مولود طبیعی اسلام، ص82، سید محمد حسین طباطبایی،  شیعه در اسلام،ص 29.

[10]. مغربي، قاضي نعمان، دعائم الإسلام، ج1، ص57.

[11]. جعفری، حسین، تشیع در مسیر تاریخ، محمد تقی آیت اللهی، نشر فرهنگ اسلامی، 1359، ص91.

[12]. الجرزی، ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج2، ص328.

[13]. الجرزی، ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، 1966م، ج4، ص158.

[14]. الدینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، قم، الشریف الرضی، 1413ق، ج2، ص30.

[15]. الاصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، منشورات الرضی، چاپ دوم، ص86-98.

[16]. همان، ص101.

[17]. همان، ص115.

[18]. همان، ص420.

[19]. همان، ص431.

[20]. همان، ص432.

[21]. شانه‌چی، همان، ص228.

[22]. همان، ص230.

[23]. نجاشي، احمد بن علي، رجال النجاشي، ص333.

[24]. همان، ص128.

[25]. همان، ص167.

[26]. همان، ص189.

[27]. همان، ص191.

[28]. با نام خدا و در حالی که خداوند بزرگ‌تر از همه چیز است جعفری شدم. ویقین کردم که خداوند می‌بخشد و می‌آمرزد. و به دینی غیر از دین سابق روی آوردم، که به سوی این دین، سرور مردم «جعفر» مرا هدایت نمود.

[29] . شيخ طوسي، اختيار معرفة الرجال، ج2، ص704.

[30]. بگو به فرزند فاحشه و فرزند کسی که مادرش در بخشیدن خود کریم بود امّا پدرش بخیل است.

براستی که مذمت وصی در حقیقت به رسول است.

آیا فرزندان پیامبر را مذمت می‌کنی در حالی که خودت از فرزند چهار پایان «خر» هستی.

[31]. و براستی که در بابل خورشید برای تو بازگشت، پس از یوشع که بالا مقام بود بالاتر گشتی.

و یعقوب هم فرزندانش همانند دو فرزند تو که فرزندان پیامبر هدایت است نیستند.

[32]. شبی را که وصی به مدائن که به او نیازداشت را انکار کردی.

 و در آن شب سلمان پاک را غسل داد و قبل از سپیده دم به یثرب بازگشت. و می‌گویی این قول غالیان است پس گناه غالیان چیست اگر دروغ نگفتند.

همانا آصف از سبأ عرش بلقیس را قبل از پلک زدن چشم آورد و آسمانها را درید.

[33]. تو در آصف غلو نکردی، آری من در حیدر غالی هستم اگر تعجب آور باشد.

 

أمل الحکیم

 


چاپ   ایمیل