پس از واقعة کربلا، ماه محرّم در گسترة سرزمین ایران، جایگاه خاصی یافت. تفرّق فرهنگی بر بستر تنوّع اقوام در ایران، موجد تفاوتهای کیفی در برگزاری مراسم عزاداری این ماه است. با توجه به پیشینة تاریخی لاهیجان، این شهر نیز دارای آدابی ویژه برای برگزاری این آیینها در ماه محرّم است که توجه به جایگاه مقابر در محدودة مرکزی شهرکنونی، بر اهمیت موضوع افزوده است. از اینرو، مردم این خطّه، در زنده نگهداشتن این جایگاه، به ویژه در روزهایی محدود از سال و تحت عنوان عزاداری ماه محرّم، اهتمام وافر دارند. از جملة این مراسم، عزاداری کربداران حسینی، معروف به «کربزنی» است. تلاش نگارندگان این مقاله در زمینة ثبت چرایی و چگونگی برپایی این مراسم، با توجه به منحصر به فرد بودن آن است؛ زیرا سرعت تغییرات، موجب تحوّل در نحوة برگزاری مراسم و در نتیجه، مفقود شدن اشکال اولیة این آیینها میگردد. در این میان، ریشههای برخی از این رسوم نیز بررسی شده است. روش تحقیق به صورت «توصیفی ـ تحلیلی» در کنار برداشت میدانی بوده است.
کلیدواژهها
لاهیجان؛ عزاداری؛ محرّم؛ کربزنی
اصل مقاله
مقدّمه
مراسم عزاداری ماه محرّم به سبب بعد تاریخی و وجه دینی واقعة عاشورا، بسیار با اهمیت تلقّی میشود. اما وجه آیینی این مراسم، که بر بستر فرهنگی زندگی اقوام گوناگون قرار میگیرد، نمودهایی بس شگفتانگیز دارد که گاه اصل اتفاق را به لایههای درونی برده، در هالهای از قداست محض قرار میدهد و لایههای بیرونی را، که برخاسته از قومیت و فرهنگ اقوام است، متفاوت میکند. این لایهها، که با توجه به آداب زندگی اقوام گوناگون، متغیّر است، با گذر زمان و سیر تحوّل روشهای زندگی به شدت و با شتاب، در معرض تغییرات کمّی و کیفی قرار گرفته است، به گونهای که اصل این آیینها یا بکلی از بین رفته و به فراموشی سپرده شده است و یا به گونهای تغییر یافته که جوهرآن به سبب قطع ارتباط با زندگی روزمرّة مردم، در معرض آسیب جدّی قرار گرفته، از شکل خالص خود جدا شده و به صورت پوستهای عاری از هویّت، نمود پیدا کرده است. از اینرو، ضرورت حفظ و صیانت از این آیینها جدّی به نظر میرسد. آنچه نگارندگان تلاش بر آن دارند، جستوجویی دربارة علت وجودی مراسم «کربزنی»، جایگاه آن در زندگی مردم و چگونگی برگزاری این مراسم در ایّام ماه محرّم در شهرستان لاهیجان است. بنابراین، در ابتدا تاریخچة شهر به سبب توجه و گرایش مردم به تشیّع، محلات و نیز بقاع واقع در آنها برای بررسی اهمیت هستة اولیة شهر در برگزاری این مراسم و سپس نقش و جایگاه مقابر در تعیین مسیر دستههای عزا، ویژگیهای کرب و اشکال نواختن آن، اشعار رایج و برخی حاشیههای اجرای مراسم بررسی میشود.پیشینة پژوهش مقالهای با نام «تعزیه و کربزنی ـ مراسم آیینی تهران» از محمّدجواد ناطقپور است که با توجه به موقعیت جغرافیایی، از محتوایی منفک از موضوع تحقیق حاضر برخوردار است.
تاریخچة لاهیجان
لاهیجان از نظر موقعیت و ویژگیهای تاریخی، یکی از شهرهای مهم استان گیلان به شمار میرود و مدتها مرکز بخش «بیه پیش»[1] بوده است. آب و هوای لاهیجان از نوع معتدل خزری است که در بخش جلگهای، معتدل و مرطوب و در قسمت کوهستانی، سردسیر است.
نام «لاهیجان» در جغرافیای عمومی حدود العالم نیامده است و به نظر میرسد که در قرن چهارم هجری (372 ق) نام و نشانی نداشته است. شهر لاهیجان در قرون سوم تا پنجم هجری، در محل کنونی روستای «چفل»، در میانة راه امروزی بازکیاگوراب به سیاهکل قرار داشت و از قرن پنجم، به تدریج، به محل امروزی انتقال یافت. از ابتدای قرن ششم هجری به مرکز حکومت سادات مؤیّدی تبدیل شد و سپس ناصروندان بر آن چیره شدند. نام «لاهیجان» در نقشةادریسی[2]به سال ۵۳۲ خورشیدی (1154م) آورده شده است. (تصویر1) در یادداشتهای خواجه اصیلالدین محمّد زوزنی به سال 650ق نیز نام لاهیجان آمده است؛ بدین شرح که اولین ناحیة شرقی گیلان خطّة لاهیجان است و قوم آن ناصریمذهب هستند. (سرتیپپور، 1371، ص470)
تصویر (1): نقشة ادریسی و موقعیت شهر لاهیجان بر آن که با علامت مشخص شده است. (منبع: ادریسی)
از قرن هشتم، سادات کیایی حکومت خود بر لاهیجان را آغاز کردند و دوران حکومت کیاییان از ادوار شکوهمند تاریخ لاهیجان به شمار میرود. گیلانیان از نیمة دوم سدة دوم هجری و پس از چیرگی اعراب بر منطقه و برپاداشتن حکومتهای محلی، اسلام را پذیرفتند و از علویان در مخالفت با عبّاسیان حمایت میکردند. علویان نیز در پی یافتن پناهگاهی امن، به کوهها و جنگلهای گیلان پناه بردند. در سدههای بعد، جنبش سیاسی و مذهبی علویان در بین مردم طرفدار یافت. پس از ورود علویان، به تدریج، آهنگ ورود مهاجرت سادات علوی سرعت گرفت، به گونهای که دیلمیان با کمک تفکر شیعی و یاری نوادگان اهلبیت مانند یحیی بن عبدالله، نوة امام حسن و نیز حسین بن زید، حکومتهای محلی پدید آوردند. (فاخته، 1386، ص12) این حکومتها در برابر حکومت همسایگانی مانند صفّاریان و نیز سامانیان مقاومت کردند، به گونهای که پس از مدتی سرداران گیل و دیلمی درصدد دستیابی به قدرت مستقل برآمدند. به تدریج، این حرکتها سرآغاز تشکیل حکومت زیاریان و بویهیان و گسترش این حکومتها به دیگر نقاط ایران شد. آنان که خود را از اسلاف شاهان ایران باستان میدانستند سعی در آشتیدادن سلطنت ایرانی و خلافت اسلامی داشتند. (همان، ص40) پس از سلطة حکومتهای ترک در ایران، گیلان استقلال خود را حفظ نمود و نفوذ آیین اسماعیلیه، به ویژه در کوههای گیلان، به نیت یکپارچگی در برابر اعراب و ترکان در این زمان شدت گرفت. اقوام گیل و دیلم، با وجود ستیز با یکدیگر، همواره در مقابل دشمن خارجی مقاومت میکردند و این امر تا زمان ورود مغولها به ایران ادامه یافت.
رابینو در کتاب ولایات دارالمرز ایران؛ گیلان، دربارة لاهیجان نوشته است: این شهر به وسیلة لاهیج بن سام بن نوح ساخته شده است. لاهیجان در گذشته، به نام «دارالاماره» یا «دارالامان» معروف بوده و بعدها به نام «لاهجان المبارک» نامیده شده است. (رابینو، 1374، ص339) با استناد به کتابهای تاریخخانی و پس از آن، تاریخگیلان، که جزو اولین اسناد مکتوب دربارة گیلان است، این شهر تا مدتها از تفوّق مطلق نسبت به دیگر مناطق گیلان برخوردار بوده؛ زیرا دیگر مناطق عموماً امیرنشین بودند و حال آنکه لاهیجان اولین منطقه با فرهنگ شهرنشینی در گیلان بوده است. حمدالله مستوفی در کتاب نزههة القلوب، از لاهیجان با عنوان «شهری بزرگ و دارالملک جیلانات» نام میبرد. در پی حملة مغولها به ایران و گیلان، لاهیجان در سال 706ق به وسیلة الجایتو اشغال شد و قدرت و نفوذ دیلمیان و اسماعیلیان در گیلان به پایان رسید و دیلمان به زیر فرمان لاهیجان رفت. این شهر تا سال 806ق مرکز حکومت سادات کیایی بر ناحیة بیهپیشِ گیلان بود. کیاییان زیدی مذهب از دشمنان اصلی دیلمیهای اسماعیلی بودند. بدین سان، گیلها (اهالی جلگه) توانستند به حکومت دیلمیان (اهالی کوهستان) پایان دهند و نام منطقه را از «دیلمستان» به «گیلان» تغییر دهند.
تا زمان سلطة صفویان، این شهر مرکز حکومت سلسلة کیایی در گیلان بود. این خاندان در تمام امیرنشینهای بیهپیش و بیهپس، پر آوازهترین حاکمان گیلان در سدههای هشتم تا یازدهم قمری به شمار میآیند. در این میان، لاهیجان فراز و نشیبهای فراوان، از جمله زلزلة سال890ق و غارت سالهای 908، 910 و914ق را پشت سر گذاشته است.
به نظر میرسد نام شهرِ «لاهیجان»، مرکّب از واژههای «لاه»، «ی نسبت»، «ج صامت میانجی» و «ان جمع» باشد، یعنی «لاه ی ج ان» یا «لاهی گان» یا منسوب به «لاه» که به معنای ابریشم است؛ زیرا آبادیهایِ لاهیجان یکی از مراکزِ مهمِ تولید پیله و ابریشم و تهیه دستبافتهای ابریشمی بوده است. (سرتیپپور، 1371، ص471)
قومیت اهالی شهرستان لاهیجان گیلک است و به زبان گیلکی با لهجة بیهپیش (شرق گیلان) و گویش لاهیجانی سخن میگویند.
محلات لاهیجان
هستة اولیة لاهیجان از هفت محلة اصلی تشکیل شده که عبارت بودند از: خُمیَرکلایه، اُردُوبازار، میدان، گابَنه، شَعربافان، پُردِهسَّر و کاروانسرابر. در کنار این محلههای اصلی، تعدادی محلههای فرعی نیز بر محوریت مسجد و یا بقعه به وجود آمدند که در ادامه، در خصوص هریک از محلات توضیحاتی ارائه میشود:
1. خُمَیرکَلایه: «خومر» در اصل، به معنای سفالگر است. این محله در ادوار قدیم، محل سکونت حکّام شهر و نزد عموم مردم شهر، از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. سه مسجد در این محله وجود دارد که یکی از آنها به نام «سلیمانیه» موسوم است که مدرسهای نیز در جوار آن قرار دارد. این محله دارای زیارتگاههایی به نام «آقا سیدعلی کیا»، «سلیمانیه»، «آقا سید اسماعیل» است. (ستوده،1351، ج2، ص77) محلة «غریب آباد» یکی از زیرمحلههای مهم خُمَیرکلایه است.
2. اُردُوبازار: این محله نزدیک محلة میدان واقع است و در گذشته به نام «قلعه یا قصر» معروف بوده. این قلعه، که محله نام خود را از آن گرفته است، در سال 914ق به وسیلة سپاهیان امیر حسامالدین فومنی ویران گردید و سلطان احمدخان در تجدید بنای آن، دو سال وقت صرف نمود. در سال 1000ق شاه عبّاس فرمان داد تا سپاهیانش در اطراف این قلعه اردو زدند و نام این محله از آن زمان به «اردو بازار» تغییر یافت. (سرتیپپور، 1371، ص471) منوچهر ستوده طی بازدیدی که در سال 1349 خورشیدی انجام داده، از تپهای با چند آجر باقیمانده در محل، که حاکی از باقیماندههای قلعه است، یاد میکند؛ (همان) اما امروزه دیگر کوچکترین نشانی از آن باقی نمانده است. (تهرانی، 1381، ص347)
3. میدان: این منطقه از قدیمیترین محلات شهر است که در میانة جنوبی آن قرار دارد. در گذشته، این محل از میدان بزرگی با تعداد زیادی دکان تشکیل شده بود. از معتبرترین زیارتگاههای شهر، بقعه «چهارپادشاهان» (چهار پادشاه کیایی) است که در این محله قرار دارد. «مسجد جامع» و 9 بقعة دیگر به نامهای «سید رضی»، «سید احمد یمنی»، «پیر رضا»، «سید حسین»، «سید ابوالقاسم امام جمعه»، «شیخ باقر»، «سید محمّد»، «سید احمد» و «سید حسن» نیز در این محله واقع هستند.
4. گابَنِه: دو زیارتگاه قدیمی به نام «آقا پیرعلی» و «آقا میر ابراهیم» و نیز مسجد «اکبریه»، از مهمترین مساجد شهر در این محله واقع شدهاند. مسجد اخیر دارای سه گنبد مجلّل و تزیینات منحصر به فرد است. امروزه با وجود تأسیس بناهای مذهبی جدید، این بنا همچنان دارای شکوهی منحصر به فرد است. این محله بافت قدیمی و کوچههای پر پیچ و خم خود را کم و بیش حفظ کرده است.
5. شَعربافان: این محله با نام قدیمی «کوهستانکی»، به سبب آنکه از مراکز مهم پرورش کرم ابریشم و تبدیل پیله به نخ ابریشم و نیز محلة بافندگان و نسّاجان بوده، به محلة «شعربافان» تغییر نام داده و از مراکز مهم تجارت این کالای بازرگانی و مبادلة آن با فلات مرکزی ایران، برای بافت فرش در آن مناطق به شمار میآمده است، هرچند امروزه اثری از بافندگی در آن دیده نمیشود. بقعة «آقا سید محمّد یمنی» در این محله در کنار گورستان شهر قرار دارد. زیارتگاههای «میرفاضل» و «سنگ مزار» و «تاج مهدی» و نیز مسجد «المهدی4» در این محله قرار دارند.
6. پُردِهسَر: نام این محله از پلی که به نام «پُرد»[3]تختهای معروف بود و روی رودخانة لاهیجان قرار داشت، گرفته است. در زمان شاه عبّاس، پلی آجری را جایگزین آن کردند که اکنون نیز وجود دارد. این محلّه دارای سه زیارتگاه به نامهای «ملاعقیل»، «آقا سیدابراهیم» و مقبرة «آقا سیدمرتضی» است. دو مقبرة اول از اهمیتی خاص برخوردارند که در ادامه، اشاره خواهد شد.
7. کاروانسرابر: این محله در بخش غربی شهر لاهیجان قرار دارد. در قدیم، به سبب مجاورت با مهمترین کاروانسرای شهر که توسط شاه عبّاس بر سر راه رشت به ساری ساخته شده بود ـ به نام «کاروانسرابر»، یعنی محلی که در مجاورت کاروانسرا قرار دارد، نامیده شده است.
8. امیر شهید:[4] منطقهای که بقعة «امیر شهید» در آن واقع شده، محلهای فرعی بوده است که به نظر میرسد به سبب قرب میرشهید (سید محمّد فیروزکوهی که از بازماندگان سادات زیدی بود و در ستیز با دشمنان کشته شد) نزد اهالی و شاخص بودن این بقعه، این محله به این نام خوانده شده و موجودیت پیدا کرده است. (تصویر 2)
تصویر (2): موقعیت محلات لاهیجان: در این نقشه، محدودة هفت محلة اصلی و محلة «امیر شهید» با شمارة هشت مشخص شده است.
بقاع متبرّک
نزد مردم لاهیجان، تعدادی از بقاع متبرّک از اهمیت خاصی، به ویژه در ماه محرّم و یا ایّام نزدیک به آن، برخوردارند. این بقاع به عللی که نامعلوم است، از میان بقاع متبرّک شهر انتخاب شده و از آنها به عنوان پایگاه حرکت دستههای عزا استفاده و یا در آنها مراسمی خاص برگزار میشود. در ذیل به اختصار، به تاریخچة چند بقعه اشاره میشود:
1. شیخ زاهد گیلانی: مراد از «شیخ زاهد گیلانی»، شیخ صفیالدین اردبیلی است که در سال714ق فوت کرد. تاریخ ساخت ضریح مربوط به او به سال 822ق بوده و مطابق اسناد سازمان میراث فرهنگی، این آرامگاه طی سالیان، تغییرات فراوانی داشته است.
2. سیدمحمّد یمنی: آقا سید محمّد قریب 6 قرن پیش، از یمن به لاهیجان آمد. (رابینو، 1374، ص384) آرامگاهش در منتهیالیه جنوب شرقی شهر و جنب گورستان قدیمی لاهیجان واقع است.
3. سیداحمد یمنی بن موسی بن جعفر: ایشان از فرزندان موسی بن جعفر بوده و مدفن وی در محلة «میدان» است. حسینیهای در کنار این بقعه هست و اطراف بقعه گورستانی قدیمی قرار دارد.
4. چهار پادشاهان (چهار اولیا): این مجموعه مربوط به سلاطین سلسلة زیدی مذهب امیر کیایی است. اولین مقبره در سال647ق و مربوط به سید خرّم کیا است. بعدها افراد دیگری از آن سلسله به سبب کشته شدن در کارزار رشت و قرب نزد اهالی و به دستور سید هادی کیا به این مکان منتقل شدند. این بنا در سال791ق ساخته شده است. (ستوده، 1351، ج2، ص99) این مکان نزد مردم شهر از اهمیت زیادی برخوردار است و هر ساله در دهة اول محرّم تمام دستههای عزاداری در این مکان گرد هم میآیند. این مجموعه از دو بنای مجزّا و نزدیک به هم تشکیل شده است.
4. آقامیر (امیر) شهید: این سید فیروزکوهی در هشت قرن قبل به لاهیجان آمده و در آنجا وفات یافته است. (رابینو، 1374، ص343) برخی ایشان را از فرزندان امام موسی کاظم دانستهاند. (عبّاسی، 1386، ص79)
5. میر شمسالدین: مقبره متعلّق به امیر شمسالدین الحسینی (و یا امیر شمسالدین موسوی) است. تنها تاریخ مکتوب دربارة این بقعه، حکایت از زمان ساخت ضریح در سال 1017ق دارد. (رابینو، 1374، ص343) این زیارتگاه، که بیشتر یک مجموعة مذهبی ـ فرهنگی است، در مقیاس شهری در مکانی قرار گرفته که رابط دو معبر مهم در محلة «اردوبازار» است.
6. آقا میرصادق: این بقعه در محلة «اردوبازار» واقع و نزد مردم از احترام خاصی برخوردار است. بنا دارای نقاشیهای دیواری با مضمون مذهبی و مناظری از صحرای کربلاست.
7. آقامیر ابراهیم: برخی او را از فرزندان امام موسی کاظم میدانند. بر بدنة صندوق این بقعه، تاریخ 1253ق حک شده است.
8. آقا پیر (سید) رضا: ایشان را از فرزندان امام موسی کاظم دانستهاند. این مزار در محلة «تکیهبر»، یکی از محلات وابسته به محلّة «میدان» قرار دارد.
مراسم عزاداری در ماه محرّم
اهالی محلهها پیش از شروع ماه محرّم، محلة خود را برای برگزاری مراسم باشکوه آماده
میکند. عزاداران در صحن برخی مساجد، ایوانهای بلند چوبی درست کرده، پرچمهای
سیاه و سبز و چراغهای قدیمی (امانت گرفته شده از منازل مسکونی) را با تصاویری از
خادمان متوفّای مساجد، روی سکّوها میگذارند و بیرقهایی نیز بر سکّوها نصب میکنند.
یکی دیگر از مراسم این ماه، «عَلَمبندی» است. در روزهای اول تا هشتم محرّم، مردم هر
محله عَلَم کوچکی را که از یک یا سه شاخه تشکیل شده، با پارچة سبز مزیّن کرده و پس
از خواندن دعا، آن را به همراه دستة سینهزن، ابتدا در محلّة خود و سپس محلات
همجوار میچرخانند و در آخر، علم را به مسجد محلة خود آورده، به دیوار مسجد
نصب میکنند. این مراسم در غروب روز قبل از محرّم (آخرین روز ماه ذیحجه) در بقعة «شیخ زاهد»، غروب روز اول ماه محرّم در محلة «امیر شهید» (بقعه امیر شهید)، غروب روز دوم در محلة «میدان» (بقعة چهار پادشاهان)، غروب روز سوم در محلة «تکیهبر» (بقاع آقا سید احمد یمنی و آقا سید رضا)، غروب روز چهارم در محلة «شعربافان» (بقعه آقا سید محمّد یمنی)، غروب روز پنجم در محلههای «اردوبازار» (بقعه میر شمسالدین) و «گابنه» (بقعه امیر صادق)، غروب روز ششم در محلة «خمیر کلایه» (مسجد خمیر کلایه)، غروب روز هفتم در محلة «کاروانسرابر» (مسجد کاروانسرابر) و غروب روز هشتم در محلة «غریب آباد» (مسجد محله) برگزار میشود.
علاوه بر موارد مزبور، مراسم عزاداری از شب ششم ماه محرّم با شکل جدیدی آغاز میشود. طبق تقویمی که در بین مردم رایج است، عزاداری در هر شب، توسط اهالی یکی از محلات اجرا میشود. اهالی محلهای که عزاداری در محلة آنها برگزار میشود، در مرکز محلّة خود کنار مسجد یا بقعه جمع شده، از آنجا حرکت کرده، به تمامی محلات اصلی سر زده و دوباره به محلة خود باز میگردند. در نهایت، شام را در مسجد محلة خود صرف میکنند. مطابق این برنامة از پیش تعیین شده، مراسم عزاداری شب ششم با محلة «پمپ بنزین» (محلهای جدید)، شب هفتم با محلة «آقا امیر شهید»، شب هشتم با محلة «شعربافان»، شب نهم (تاسوعا) با محلة «گابنه»، و شب دهم (عاشورا) با محلة «اردوبازار» است. در این شب، مراسم خاص «چهل منبر»[5] و «هفت کَلَکه»[6] و پس از آن مراسم «زارِی زارِی»[7] با اشعار گیلکی در تمام محلههای قدیمی برگزار میشود. روز عاشورا تمامی محلات از صبح تا اذان ظهر دستههای عزاداری برپا میکنند. در پایان روز دهم و غروب روز عاشورا (شب یازدهم)، مراسم شام غریبان در محلة «امیر شهید» برگزار میشود و پس از آن مردم برای شرکت در مراسم «ملائکه»[8] به محلة «پردهسر» میروند. عزاداری در شب دوازدهم با محلة «خمیرکلایه» ـ با اجرای مراسم قوم بنیاسد[9]ـ شب سیزدهم با «محلة غریبآباد»، شب چهاردهم با محلة «کاروانسرابر»، شب پانزدهم با محلة «آقا سیدحسین» و در شب هفدهم، که شب هفتم امام میشود، با محلة «میدان» است. در این شب، مراسمی که با گرداندن شتر همراه است، برگزار میشود. در شب چهلم امام معصوم، دستههای عزا از روستاهای اطراف به شهر میآیند. بنابراین، مردم شهر بر اساس تقویم، در شبهای متفاوت به محلات مزبور میروند تا شاهد اجرای مراسم خاص آن محله و در عین حال، همراهی با دستههای عزا شوند. در قدیم، برخی از محلات مراسم تعزیه برگزار میکردند، بدین صورت که داستانی از واقعة کربلا را به چند بخش تقسیم میکردند و هر بخش آن را در یک محله انجام میدادند. بنابراین، تنها کسانی که از ابتدا تا انتهای مراسم با برگزارکنندگان تعزیه همراه میشدند از چندوچون اتفاقات موجود در داستان آگاه میگردیدند.
ترتیب اجزای دستهها در مراسم عزاداری
هنگام حرکت دستههای عزادار هر محله، ترتیب اجرای دستهها به شرح ذیل است:
پرچم و عَلَم؛
طبل و شیپور و کَرنا (کَرنی)؛
بزرگان محله (که به هنگام ورود دسته به هر محله توسط بزرگان محلة میزبان استقبال میشوند)؛
زنجیرزنان با مداح اهلبیت؛
عَلَم بزرگ (که توسط عَلَم محلة میزبان استقبال شده، پس از رویارویی به آن سلام میدهد و در ابتدا، عَلَم مهمان و پس از آن عَلَم میزبان به مسجد محله وارد میشود)؛
سینهزنان: در مسیر حرکت، با شعرهای مخصوص به صورت آرام سینه میزنند. در مرکز محلهها و همچنین در چند مرحله در مسیرهای حرکت، گاه با ریتمی تند سینه میزنند، مینشینند، میخوانند، برمیخیزند و دوباره در عین حرکت، به آرامی سینه میزنند.
غذای مراسم عزا
مردم هر محله در شب مراسم محله خودشان، شام میپزند و به مسجد میدهند. در سالیان گذشته، غذا در محلات، متفاوت بود و این نیز از نشانههای تفکیک محلات و تشخص آنها بود. غذای مخصوص هر محله در درون مجمعههایی به مسجد فرستاده میشد و همة عزاداران پس از بازگشت از مراسم در مسجد، گرد مجمعهها مینشستند و با یکدیگر غذا میخوردند، با این اعتقاد که در عزای امام حسین، غنی و فقیر با یکدیگر تفاوتی ندارند و یکی هستند. بنابراین، با آداب و ترتیبی مشترک، پذیرایی میشدند. امروزه تنوّع غذایی از میان رفته و قوت غالب آبگوشت است که مانند گذشته، برای همسایهها نیز فرستاده میشود.
کرب، شب هشتم در محلة «شعربافان»
مراسم «کرب» از مراسم مخصوص محلة «شعربافان» در شب هشتم ماه محرّم است و مسجد محله، نقطة آغاز و پایان مراسمی است که در ادامه ذکر میشود:
«کرب» در اصل، به معنای «غم و غصه» است. بنابراین، اطلاق لفظ «کربزنان» نادرست و «کربداران» صحیح است. مراسم کرب جزئی از عزاداری امام حسین در لاهیجان است که از به هم زدن دو تکّه چوب تشکیل میشود و فلسفة آن به چند روز پس از شهادت امام حسین و در دارالخلافه یزید بازمیگردد. یزید سر امام حسین را با چوب خیزران (به منظور تحقیر ایشان) به مهمانان خود نشان میداد و دربارة آن، داستانهای دروغ میبافت. پس از این واقعه حضرت زینب به وی پرخاش میکرد و وی را به دروغ و هجو متهم مینمود. مردمی که در بیرون دارالخلافه بودند با شنیدن صدای حضرت زینب شروع به اعتراض کردند برای اینکه صدای اعتراضشان به اسارت خاندان پیامبر، به گوش یزید برسد، از کوبیدن دو تکّه سنگ به هم استفاده کردند. در حال حاضر، کرب زدن (کوبیدن دو تکّه چوب به هم)، تداعی کنندة آن واقعه است. امروزه در برخی شهرها مانند زنجان، شهر سامان در استان چهارمحال و بختیاری و نیز روستاهای اطراف لاریجان، بندپی و آقاملک در استان مازندران، با زدن دو تکّه چوب به هم، که به اشکال گوناگون میسازند، اجرا میشود. این نوع عزاداری از ادوار گذشته در لاهیجان نیز برگزار میگردید؛ اما در سال 1286 خورشیدی توسط یکی از خادمان امام حسین به نام محمّد ابراهیم غبرایی متخلص به «فانی» با روشی جدید از نظر شکل چوب، مرثیهها (مَرَثِهها) و سَبک، اجرا میشود. وی در 25 سالگی، شکل چوبهای صاف را تغییر داد و به صورت مدوّر (استوانهای) درآورد، پس از آن، مرثیههایی را برای کرب زدن سرود و با اجازة بزرگان محل، عدهای از اهالی محله «شعربافان» را در بقعة «آقا سید محمّد یمنی» تعلیم داد. از محرّم همان سال، عزاداری با سبک نو در شب هشتم ماه محرّم و روز قتل، اجرا میشود. (تصاویر3و4)
تصویر (3): بیرق کرب زنان محلة «شعربافان» تصویر (4): تجمّع کرب زنانِ محلة «شعربافان»
ساختار کرب
امروزه کرب از دو تکّه چوب مدور به شکل استوانه به قطر 10-7 سانتیمتر (متغیّر بر
اساس ابعاد دست افراد و میزان مهارت آنها در زدن کرب) و به وزن تقریبی 400-600
گرم (متغیّر بر اساس نوع چوب) ساخته میشود. مناسبترین چوب برای ساختن کرب،
چوب خشک شدة درختان توت، سنجد و افرای کهنسال است. به نظر میرسد سبک
بودن، مقاومت و تاب شکنندگی و نیز سهولت چرخش در دست، از عوامل این انتخابها
باشد: (چوب افرای جوان به علت شکننده بودن، قابل استفاده نیست.) کرب اولیه دو تکه چوب بدون تسمه و بند بود؛ چون نگه داشتن این تکه چوب مدور در دست سخت بود، به مرور زمان، بندی چرمی به آن اضافه کردند که این تسمهها از چرخیدن چوب در دست جلوگیری میکند و درست به همین سبب، عامل ایجاد تاول میشود. اکنون بعضی از کربداران از چوب بدون تسمه استفاده میکنند؛ اما بیشتر افراد کرب تسمهدار را به سبب سهولت نگهداری در دست، ترجیح میدهند. (تصویر 4) در صورت بروز ترک در چوب کرب، دمبة گوسفند را حرارت داده، مایع را در ترک میریزند. پس از خودگیری، روی آن را چسب کاغذ زده، با گیرة نعلی شکل برق، بست میدهند.
تصویر (4): کرب و تسمة چرمی
الف. آهنگ
آهنگ اشعار و نحوة خواندن آن با روند زدن کرب متناسب است و برای خواندن آن، باید از آهنگی خاص پیروی کرد. این آهنگ در مراسم کرب، به چند نوعِ یک ضرب، دو ضرب، سه ضرب و چند ضرب تقسیم میشود. در آهنگ یک ضرب، در هر حرکت یک بار، در دو ضرب در هر حرکت دو بار و... کربها را به هم میزنند. دیده شده است که فقط در مواقع خاص ـ مثلاً، هنگامی که دسته به مرکز محلهها میرسد ـ بخش کوتاهی به صورت حرکت سه ضرب و یا بیشتر اجرا میشود. به نظر میرسد علت این امر آن است که در حرکت سه ضرب و بالاتر، به سبب سرعت ضربه، هماهنگی با آهنگ و نواخت، برای گروه مشکل باشد. از اینرو، در طول مسیر، برای هماهنگی از نواختهای سادهتر پیروی میشود.
ب. شکلهای متفاوت کرب زنی
روش اول: درحالت ایستاده و نیز راه رفتن، کربها را به آرامی در جلوی سینه به هم میزنند. (تصویر 5)
تصویر (6): روش متداول زدن کرب (روش اول) در حین راه رفتن
روش دوم: در حین راه رفتن، یک بار کربها در جلوی سینه به هم زده و در مرحلة بعد خم شده، کربها را در جلوی زانوها به هم میزنند. (تصویر 6)
تصویر (6): روش متداول زدن کرب (روش دوم) در حین راه رفتن
روش سوم: در حین راه رفتن، ابتدا کربها را جلوی سینه به هم زده، سپس یک قدم برداشته، کربها را در پشت زانوی راست به هم میزنند. آنگاه گام بعدی را برداشته، کربها را در جلوی سینه به هم زده، با گام چهارم کربها را در زیر زانوی چپ میزنند.
روش چهارم: در حین راه رفتن، مانند روش سوم کرب میزنند، با این تفاوت که کربها را به جای جلوی سینه، در پشت سر میزنند. (تصاویر 7و8)
تا قریب چهل سال قبل، مرسوم بود که دو نفر از عزاداران تمام مسیر را با زانوها (که به آن زانوبند چرمی میبستند) حرکت کرده، کرب میزدند.
تصاویر(7)و(8): روشهای متداول کرب زدن (سوم و چهارم) در حین راه رفتن
ج. مسیر حرکت
مسیر حرکت کربداران در روزهای هشتم و دهم محرّم متفاوت است. این مسیر در شب هشتم از محلة «شعربافان» آغاز میشود. عزاداران از محلههای «آقا امیر شهید»، «اردو بازار»، «خمیرکلایه»، «کاروانسرابر»، «پردهسر»، «گابنه» و «میدان» میگذرند و در انتها، دوباره در زیر منارة مسجد محلة «شعربافان» جمع میشوند. مراسم مزبور از ساعت 7 غروب آغاز میشود و تا نیمه شب به اتمام میرسد.
این مسیر در روز قتل، متفاوت است. کربداران در این روز، راه کوتاهتری را انتخاب کرده، به بقعة «آقا میر شهید» نمیروند. بدینسان، مسیر حرکت از «شعربافان» آغاز شده، سپس «اردو بازار»، «خمیرکلایه»، «کاروانسرابر»، «پردهسّر»، «گابنه»، «میدان» و دوباره در «شعربافان» پایان مییابد. به نظر میرسد علت این امر کوتاه کردن زمان برای اجرای مراسم است؛ زیرا گروههای عزادار زیاد است و این تعدّد امکان تداخل مراسم محلات با یکدیگر را زیاد میکند.
طبق عرف عزاداری دهة اول محرّم، کربداران باید پیش از سینهزنان و زنجیرزنان حرکت کنند. به نظر میرسدکه این امر به آن علت اتفاق میافتد که حرکت کربداران پس از دستههای دیگر کند شونده و در نتیجة، بر هم زنندة ریتم و تسلسل اشعار است. آنچه امروزه این گروه را از دیگر دستهها منفک و متمایز میکند، اجتناب آنان در استفاده از دستگاههای تقویت کنندة صداست که به کارگیری آن در دیگر دستههای عزاداری بسیار رایج است.
این مراسم از قریب 9 صبح آغاز میشود و تا قریب 2 بعد از ظهر به طول میانجامد. (تصاویر9و10)
تصویر (9): مسیر کربداران در روز هشم محرّم تصویر (10): مسیر کربداران در روز دهم محرّم
کربداران غالباً در دو ردیف موازی و با فاصلهای مشخص حرکت میکنند و کربها را به هم میزنند. در این میان، اشعاری که توسط محمّد ابراهیم غبرایی متخلّص به «فانی» سروده شده است، توسط افرادی خاص، که در میان دو ردیف از کربداران حرکت میکنند، خوانده میشود و کربداران، که باید از اهالی محلة «شعربافان» باشند، بخشهایی از آن را همنوایی میکنند. زیباترین بخش این مراسم بخش اختتامیة آن در محلة «شعربافان» است که با شور و حرارت بسیار به صورت دو ضرب و سه ضرب اجرا میشود.
د. اشعار
با توجه به ریتم خاص زدن کرب، در اشعار این مراسم، نمیتوان دست برد و آنها را کم یا زیاد کرد. این اشعار بر اساس زمان عزاداری تنظیم شده است. با توجه به اینکه برخی اشعار برای نشستن یا ایستادن تنظیم شده است، نمیتوان از آن به صورت متفاوت استفاده کرد. اشعار سرپایی کوتاه است و اشعاری را که در سه ضرب میخوانند، طولانی است. یکی از اشعار بسیار سنگین که با دو ضرب خوانده شده و باید با خم شدن و ایستادن مدام تکرار گردد عبارت است از: «یا حسین ای کشتة تیر جفا، ای شهید تشنه در راه خدا»، و سه ضرب: «فکنده ناگه یکی زکفّار، خدنگ آمد به گلوی نازنینش بنشست و خون روان شد ز حلق اصغر.»
ه . متن مرثیهها
1. ایا ساقی کوثر: مرثیة «ایا ساقی کوثر» دو ضرب و در شب هشتم محرّم، در زمان راه رفتن (به حالت خم و راست شدن) خوانده میشود. از این مرثیه، بیش از مرثیههای دیگر استفاده میشود. دیگر اشعار سروده شده در این باب به شرح ذیل است:
1)
تا خوانده قضانامة اقبال شهادت - ایا ساقی کوثر
بگشود ز دیوان قدر حال شهادت - ایا ساقی کوثر
بر نام حسین آورد احوال شهادت - ایا ساقی کوثر
2)
ای شه سواره فرس دوش پیمبر - ایا ساقی کوثر
جان و دل و پروردة آغوش پیمبر - ایا ساقی کوثر
وی شربتِ شیرینِ لبِ نوشِ پیمبر - ایا ساقی کوثر
3)
نامه همه دادند که آن قوم لعینان - ایا ساقی کوثر
از بهر حسین بن علی، مظهر سبحان - ایا ساقی کوثر
از ما تو بکن یاد، در این وادی ویران - ایا ساقی کوثر
4)
از مکّه برون پای نهاده شه بطحا - ایا ساقی کوثر
با عترت اطهارِ رسول، زادة زهرا - ایا ساقی کوثر
با خواهر محنتکش خود، زینب کبرا - ایا ساقی کوثر
5)
بستید چرا از ره کین، آبِ روان را؟ - ایا ساقی کوثر
نوشید از این آبِ روان فرقة اعدا - ایا ساقی کوثر
مهریة زهرا بُوَد از خالق یکتا - ایا ساقی کوثر
6)
قرآن نخواندید شما فرقة کافر - ایا ساقی کوثر
بستید کمر از پی قتلش همه یکسر - ایا ساقی کوثر
ای قوم مگر نیست حسین سبط پیمبر - ایا ساقی کوثر
7)
امروز چنان تیغ کشم در صف میدان - ایا ساقی کوثر
چون برگ خزان سر بفشانم ز لعینان - ایا ساقی کوثر
پهلو بشکافم به سنان از تن خصمان - ایا ساقی کوثر
8)
شمشیر شرر باز زنم بر سر کفّار - ایا ساقی کوثر
سرها به زمین افکنم از قوم جفاکار - ایا ساقی کوثر
حیدر نسبم باشد ایا قوم ستمکار - ایا ساقی کوثر
9)
شه زاده علی اکبر مه شبه پیمبر - ایا ساقی کوثر
رو کن به صف لشکر و با صولت حیدر - ایا ساقی کوثر
تا آنکه دهی تشنه سر اندر ره داور - ایا ساقی کوثر
10)
عبّاس علمدار، ایا میر دلاور - ایا ساقی کوثر
آبی برسان بهر صغیرش علی اصغر - ایا ساقی کوثر
لب تشنه بود عترت زارش همه مضطر - ایا ساقی کوثر
11)
سلطان جهانی که شدی بی کس و تنها - ایا ساقی کوثر
امروز دهی تشنه و عطشان سر و جان را - ایا ساقی کوثر
صد پاره تنت میشود از فرقة اعدا - ایا ساقی کوثر
12)
ای نور دل فاطمه، خونبار چرایی؟ - ایا ساقی کوثر
بیمونس و بییار و مددکار چرایی؟ - ایا ساقی کوثر
افتاده در این دشت بلا، زار چرایی؟ - ایا ساقی کوثر
13)
او همچو خلیلیست که افتاده در آذر - ایا ساقی کوثر
نعش شهدا را بنگر با تن بی سر - ایا ساقی کوثر
هفتاد و دو تن گشته شهید در ره داور - ایا ساقی کوثر
14)
افتاده تنت غرقه به خون در کف میدان - ایا ساقی کوثر
آتش بزدند خرگه تو قوم لعینان - ایا ساقی کوثر
زینب پی طفلان بدود زار، پریشان - ایا ساقی کوثر
15)
ای زاده زهرا که تویی سبط پیامبر - ایا ساقی کوثر
در ماتم تو نوحهگر است فانی مضطر - ایا ساقی کوثر
شو شافی او روز جزا عرصة محشر - ایا ساقی کوثر
2. ای زادة خیر النسا: این مرثیه نیز در شب هشتم و روز قتل خوانده میشود (در زمان راه رفتن یا به صورت ایستاده) و یک ضرب یا چند ضرب است.
ای زاده خیرالنسا سلطان بییاور (2)
لب تشنه دادی جان و سر اندر ره داور
آبی که بوده مهر زهرا مادر زارت (2)
شد منع بر اطفال تو، ای سبط پیغمبر
اندر لب آب روان اندر تف گرما (2)
دادی سرت را از قفا با ناوک خنجر
جانا شده زخم تنت از صد هزار افزون (2)
عریان فتاده پیکرت در خاک و خون بر سر
غارت نمودند از تنت آن کهنه پیراهن (2)
بجدل برید انگشت تو از بهر انگشتر
نالم به رأست یا اخی یا آن تن صد چاک(2)
بر روی نعش بیسرت مرغان گشاده پر
رأست گهی بالای نی گه مطبخ خولی(2)
اطفال تو خونین جگر بیچادر و معجر
ای شاه بی غسل و کفن، نور دو چشمانم (2)
بگشا نظر یک لحظهای بر جانب خواهر
جانا تو را پروردهام از شیرة جانم (2)
نابردهام از تو ثمر، ای رأس بیپیکر
قربان ریش غرق خونت کشتة اعدا (2)
«فانی» ز داغت میزند بر سینه و بر سر
3ـ ای وای حسینم: مرثیة «ای وای حسینم» نیز در شب هشتم و روز قتل اجرا میشود. در زمانی که دسته خسته شده یا به مانعی برخورد میکند، میایستند و این شعر را ایستاده خوانده، کربها را بدون خم و راست شدن، به هم میکوبند.
ای وای حسینم، ای وای حسینم، ای وای حسینم، ای وای حسینم
در کرب بلا کشته شده نور دو عینم، ای وای حسینم، ای وای حسینم
مظلوم حسینم، ای وای حسینم، لب تشنه حسینم، ای وای حسینم
بیکفن حسینم، ای وای حسینم، سر جدا حسینم، ای وای حسینم
ای وای حسینم، ای وای حسینم، ای وای حسینم، ای وای حسینم
در کرب بلا کشته شده نور دو عینم، ای وای حسینم، ای وای حسینم
عبّاس رشیدم، ای وای حسینم، شد قطع امیدم، ای وای حسینم
آبی نچشیدم، ای وای حسینم، داغت بچشیدم، ای وای حسینم
ای وای حسینم، ای وای حسینم، ای وای حسینم، ای وای حسینم
«فانی» ز غمت نوحهگر است نور دو عینم، ای وای حسینم، ای وای حسینم
4ـ زهرا به افغان: مرثیة «زهرا به افغان» در شب هشتم و نیز در روز قتل استفاده میشود که به علل ذیل، اجرای آن بسیار دشوار است: اول اینکه به خاطر سه ضرب بودن این قطعه، کرب زدن در زیر پا یا در حالت نشسته مشکل است. و دوم اینکه اهالی محلة «شعربافان» مانند گذشته، برای زدن کرب آموزش نمیبینند، به همین سبب، امروزه این مرثیه به ندرت، خوانده میشود.
زهرا به افغان، گریان و نالان (2)
ریزد به سر خاک عزا بهر شهیدان، ایا پیمبر، ایا پیمبر
اجماع شیعه، تو مستمع باش (2)
تا که بگویم به شما، ز جور آن قوم دغا، چهها نمودند به آل حیدر، چِهها نمودند به آل حیدر
بگفته زهرا، با چشم گریان (2)
به نعش بیسر حسین، با آه و افغان، عزیز مادر، عزیز مادر
علی اکبر، شبه پیامبر (2)
شهید شد راه خدا، سر ز تنش گشت جدا، عزیز خواهر، عزیز خواهر
سردار لشکر، میر دلاور (2)
سقای دشت کربلا، دو دست تو گشته جدا، جوان برادر، جوان برادر
فکند ناگه یکی ز کفّار (2)
خدنگ آمد به گلوی نازنینش بنشست و خون روان شد، ز حلق اصغر، ز حلق اصغر
جمیع الافلاک از این مصیبت (2)
«فانی» ز بهر شهدا، همیشه در آه و نوا، به حق داور، به حق داور
5ـ یا حسین، ای کشتة تیغ جفا: مرثیة «یا حسین ای کشتة تیغ جفا» در روز عاشورا در هنگام راه رفتن خوانده میشود و دو ضرب است:
یا حسین، ای کشتة تیغ جفا، ای شهید تشنه در راه خدا
یا حسین، ای شاه مذبوح القفا، کشته گشتی در زمین پر بلا
یا حسین، ای کشتة تیغ جفا
ای به قربان لب عطشان تو، جان فدای پیکر عریان تو
غرق خون شد یاور و یاران تو، شد سر پاکت به روی نیزهها
یا حسین ای کشتة تیغ جفا
شد لب لعل تو از گرما کباب، سر بریدند تشنهات در جنب آب
بیکفن افتاده جسمت بر تراب، شد تنت از سُمّ مرکب توتیا
یا حسین، ای کشتة تیغ جفا
نوجوانانت به خون غلطان همه، سر جدا از خنجر عدوان همه
عترت غمدیدهات گریان همه، گلسِتانت رفته بر باد فنا
یا حسین، ای کشتة تیغ جفا
حلق اصغر چاک شد از تیر کین، مادر نالان او زار و غمین
دست عبّاست جدا روی زمین، تشنه لب سر از تنش کردند جدا
یا حسین، ای کشتة تیغ جفا
کودکانت جمله در سوز و عطش، هر یکی را دل فتاده در تپش
جملگی از تشنگی در ضعف و غش، آب مهر مادرت خیر النسا
یا حسین، ای کشتة تیغ جفا
رأس پر خونت گهی بالای نی، گاه در کنج تنور و بزم می
عترت غم دیدهات نالان ز پی، در به در در کوچه و بازارها
یا حسین، ای کشتة تیغ جفا
دختران و خواهرانت نوحهگر، جملگی خوار و اسیر و در به در
سوی شام و کوفه زار و خون جگر، «فانی» غمدیده در آه و نوا
یا حسین، ای کشتة تیغ جفا
6ـ ای وای وا مصیبتا: مرثیة «ای وای وا مصیبتا» در شب هشتم و روز عاشورا خوانده میشود. به سبب سه ضرب بودن، اجرای آن مشکل است و در زمان بازگشت دسته به محلة «شعربافان» اجرا میشود. این مرثیه در گذشته در محله «کاروانسرابر» هم اجرا میشد. الف آخر «ای وای وای مصیبتا» باید با زدن کرب در زیر پای چپ همزمان باشد.
ای وای در بارگه خویش چو بنشست یزید - ای وای وا مصیبتا
ای وای در نزد خودش سر حسین را طلبید - ای وای وا مصیبتا
ای وای در طشت طلا سر حسین بنهادند - ای وای وا مصیبتا
ای وای بردند به آن لعین ملعون دادند - ای وای وا مصیبتا
ای وای تعلیمی داشت آن سگ نافرجام - ای وای وا مصیبتا
ای وای میزد به لب مبارک سبط امام - ای وای وا مصیبتا
ای وای ایلچی شده بود از فرنگ آمده بود - ای وای وا مصیبتا
ای وای میخواست حکومتش نمایان گردد - ای وای وا مصیبتا
ای وای در مجلس او فرنگیان حاضر بود - ای وای وا مصیبتا
ای وای در مجلس او به ناگه غوغا شده بود - ای وای وا مصیبتا
ای وای پرسید یکی ز خادمان درگاه - ای وای وا مصیبتا
ای وای این سر، سر کیست اندر این تشت طلا - ای وای وا مصیبتا
ای وای عترت حسین همگی با دل تنگ - ای وای وا مصیبتا
ای وای دادند جواب بر نصارا و فرنگ - ای وای وا مصیبتا
ای وای این سر سر ذریه رسول الله است - ای وای وا مصیبتا
ای وای این سر سر اولاد ولی الله است - ای وای وا مصیبتا
ای وای این سر با خود نام علی را دارد - ای وای وا مصیبتا
ای وای مانند علی هر که امامی دارد - ای وای وا مصیبتا
ای وای او در جنّت فردوس مقامی دارد - ای وای وا مصیبتا
ای وای همره ببرد هر که غلامی دارد - ای وای وا مصیبتا
ای وای «فانی» که بود غلام او در دو جهان - ای وای وا مصیبتا
ای وای او نوحهگر و سینهزن است در این میان - ای وای وا مصیبتا
نتیجه
با توجه به تاریخچة شهر لاهیجان، فراز و فرودهای تاریخی این شهر،گرایش مردم به تشیّع، نقش اولیا و در نتیجه، بقاع متبرّک در مناسک دهة محرّم بسیار چشمگیر و انکار ناشدنی است، به گونهای که با وجود هستة اولیة هفتگانة شهر، به سبب قرب «میرشهید سیدی»، از سادات زیدی، نزد اهالی منطقه و شاخص بودن این بقعه، محلهای به این نام خوانده شد و موجودیت یافت. اهمیت ماه محرّم نزد مذهب تشیّع، موجد آیینی با نام «کربزنی» در سوگ امام سوم شیعیان گردید. این پیشینة صرفاً عاشورایی بنا بر اقوال، از کوفتن دو تکه سنگ در زمان شهادت امام حسین آغاز گردید و به کوفتن دو تکه چوب به نام «کرب» تغییر شکل داد. طبق مطالعات اولیة نگارندگان، نواختن کرب در ایّام سوگواری دهة اول محرّم، واجد آدابی مخصوص است که این ویژگیهای منحصر به فرد، که شامل ساختار فیزیکی کرب، روشهای کربزنی، اشعار و مسیرهای حرکت عزاداران است، از علل گردآوری و مستندنگاری کربزنی در این مقاله گردید.
مناسبترین چوب برای ساختن کرب، چوب خشک شدة درخت توت است که سبک بودن، مقاومت و دیرشکنندگی و نیزسهولت چرخش در دست، از عوامل انتخاب این نوع از چوب است. کرب اولیه، تکّههای چوب بدون تسمه و بند بود؛ اما چون نگه داشتن این تکه چوب مدوّر در دست سخت بوده، به مرور زمان، بندی چرمی به آن اضافه کردهاند که این تسمهها از چرخیدن چوب در دست جلوگیری میکند و درست به همین سبب، عامل ایجاد تاول میگردد. علت دیگر استفاده از تسمه در ساختار کرب، احتمال جدا شدن آن از دست کربدار و در نتیجه، عدم کارایی آن است. امروزه برخی از کربداران از چوب بدون تسمه استفاده میکنند. اما بیشتر افراد، کرب تسمهدار را به سبب سهولت نگهداری در دست، ترجیح میدهند.
آهنگ اشعار و نحوة خواندن آن با روند زدن کرب همخوانی دارد و برای خواندن اشعار، باید از آهنگهایی خاص پیروی کرد. این آهنگها شامل یک ضرب، دو ضرب، سه ضرب و چند ضرب است. در آهنگ یک ضرب، در هر حرکت یک بار، و در دو ضرب در هر حرکت دو بار، کربها را به هم میزنند. دیده شده است که فقط در مواقع خاص ـ مثلاً، در مرکز محلهها ـ بخش کوتاهی به صورت حرکت سه ضرب و یا بیشتر اجرا میشود. علت این امر آن است که در حرکت سه ضرب و بالاتر، به سبب سرعت ضربه و نیز عدم آموزش افراد، هماهنگی با آهنگ برای گروه مشکل است. از اینرو، در طول مسیر از آهنگهای سادهتر استفاده میشود.
در مراسم عزای کربداران، مسیرهای حرکت از محلة «شعربافان» آغاز و با توجه به تفاوت مسیرها در روز هشتم و عاشورا، به همان محله ختم میشود. عزاداران در روز دهم، مسیر کوتاهتری را انتخاب میکنند که به نظر میرسد علت آن، کوتاه کردن زمان اجرای مراسم است؛ زیرا تعدد گروههای عزادار ، امکان تداخل مراسم محلات با یکدیگر را زیاد میکند.
طبق عرف عزاداری دهة اول محرّم کربداران باید پیش از سینهزنان و نیز زنجیرزنان حرکت کنند. این امر به این علت اتفاق میافتد که حرکت کربداران پس از دستههای دیگر موجب کندی و در نتیجه، بر هم خوردن تسلسل اشعار و آهنگ میشود. آنچه امروزه این گروه را از دیگردستهها منفک و شاخص میکند عدم استفادة آنان از دستگاههای تقویتکنندة صداست که به کارگیری آن در دیگر دستههای عزاداری رایج است.
[1]. در جغرافیای فرهنگی مردم گیلان، این سرزمین به دو منطقة عمده تقسیم میشد. در کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب، که در سال 377ق تالیف شده، دربارة جغرافیای منطقه و محدودة گیلان، آن را به دو بخش «بیهپس» و «بیهپیش» تقسیم کرده که مرز میان این دو، رودخانه سفیدرود است. (ادیب عبّاسی، 1388، ص33)
[2]. نقشة شریف ادریسی (محمّد بن محمّد بن عبدالله بن ادریس بن یحیی بن علی بن حمود بن میمون بن احمد بن علی بن عبیدالله بن عمر بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب) متولّد 549ق در شمال مراکش و مولّف کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الآفاق است. او به ایران سفر نکرده و گزارش ایران را از منابع جغرافیایی ـ تاریخی نویسندگان قبل از خود برداشت کرده است. نسخة اصلی کتاب به خط ادریسی در موزة ملّی هامبورگ موجود است.
[3]. در گویش گیلکی به پل، «پورد یا پُرد» گفته میشود.
[4]. این محلّه در ماه محرّم جزو محلههایی است که به صورت مجزّا دستههای عزاداری دارد؛ اما در محدودة شهری جزو محلههای اصلی نیست. به نظر میرسد این موضوع ریشه در احترام بقعة «آقا امیر شهید» نزد اهالی دارد. به عبارت دیگر، در ماه محرّم، در هشت محلّه، مراسم عزای امام حسین برگزار میشود.
[5]. مراسم «چهل منبر»: این مراسم در تاسوعا (شب عاشورا) پیش از مراسم عزاداری محلة «اردوبازار»، در تمامی محلههای قدیمی انجام میشود. هر منبر شامل میزی است که روی آن ظرفی برای گذاشتن خرما، منقلی برای انداختن شمعهای رشتهای و ظرفی پر از برنج قرار دارد. در این مراسم، افرادی که نذری دارند، در سکوت کامل، در محلههای قدیمی حرکت میکنند و در هر منبر، یک خرما گذاشته و یک شمع روشن میکنند و چند دانه برنج برمیدارند. این کار را در چهل منبر انجام میدهند و در نهایت، برنجهای برداشته را با برنج خانة خود مخلوط میکنند و اعتقاد دارند که این کار، برکت خانه را زیاد میکند. بسیاری از افراد در جلوی خانه و منبرشان، به مردم شربت یا شیر میدهند.
[6]. مراسم «هفت کَلَکه»: این مراسم نیز مانند «چهل منبر» است، با این تفاوت که منبرها در جلوی مساجد برپا میشود و بر روی آنها شمع و سکّه میگذارند. صاحب مراسم (نذر) باید سید (اولاد پیامبر) باشد.
[7]. مراسم «زارِِی زارِی»: این مراسم نیز توسط اهالی هر محله به طور جداگانه، پس از مراسم عزاداری محلة «اردوبازار» شروع میشود. افراد به تمام محلهها و قبرستانهای شهر رفته، به مویه و زاری در غم شهادت امام حسین مشغول میشوند. این مراسم تا نزدیک اذان صبح ادامه مییابد.
[8]. مراسم «ملائکه»: این مراسم، که در زمانهای قدیم، توسط افراد محلة «پردهسر» در شب یازدهم اجرا میشد، امروزه منسوخ شده است. مراسم اینگونه آغاز میشد که مجسّمهای بدون سر و خونین را به جای امام حسین در تابوت میگذاشتند. در زیر مجسمه، یکی از اهالی ریز نقش، دراز میکشید. شخصی دیگری که نقش بَجدَل (از یاران یزید) را بازی میکرد، برای درآوردن انگشتر امام حسین، انگشت آن حضرت را میبرید، در این زمان، شخصی که زیر مجسّمه دراز کشیده بود، مجسمه یا نعش بدون سر را بلند میکرد و اذان میگفت.
[9]. مراسم «قوم بنیاسد»: این مراسم توسط مردم محلة «خمیر کلایه» اجرا میشود. شب پس از عاشورا (شب دوازدهم یا روز سوم قتل امام حسین) افرادی به جای قوم بنیاسد با لباس عربی و پارو به دست، برای دفن اجساد شهدا میآیند و این اشعار را میخوانند:
ای قوم بنیاسد بیایید نعش شهدا دفن نمایید
مراجع
فهرست منابع
1. حدود العالم من المشرق الی المغرب، منوچهر ستوده، تهران، طهوری،1362.
2. رابینو، ه . ل، ولایات دارالمرز ایران، گیلان، جعفر خمامیزاده، رشت، طاعتی، 1374.
3. ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارآباد، ج2: آثار و بناهای تاریخی گیلان ـ بیهپیش، تهران، آگاه،1351.
4. سرتیپپور، جهانگیر، نامها و نامدارهای گیلان، رشت، طاعتی،1371.
5. عبّاسی، هوشنگ، گیلان در سفرنامههای سیّاحان ایرانی، رشت، فرهنگ ایلیا، 1386.
6. فاخته، قربان، تاریخ گیلان پس از اسلام، رشت، فرهنگ ایلیا، 1386.
7. فخّاری تهرانی، فرهاد، «نقشه شهر لاهیجان»، مجلة اثر، ش34و33، ص347-351، 1381.
طاهر وحیدی؛ فاطمه کشاورز خالقی؛ مینون خاکپور
نویسنده