چکیده
دورۀ فاطمیان(297-567 ق) از دورههای مهم در زمینۀ شکوفایی تمدن اسلامی است که تاکنون کمتر اندیشمندان و صاحبنظران مسلمان و غیر مسلمان به واکاوی آن پرداختهاند. با وجود آنکه توجه نویسندگان مسلمان و خاورشناسان به حوادث سیاسی این دوره، زوایایی از تاریخ فاطمیان را آشکار نموده، اقدامات فرهنگی و علمی آنان بیشتر در حاشیه مورد توجه قرار گرفته است.
خاورشناسان متقدم بیشتر به موضوعات سیاسی این دوره پرداخته و کمتر به جنبههای علمی آن توجه نمودهاند، اما برخی از متأخران مانند هاینس هالم و پل.ای.واکر در دورۀ اخیر با تمرکز بیشتری، به بررسی جنبههای علمی دورۀ فاطمیان نموده و زوایایی از آن را واکاوی کردهاند. اگر چه برخی از خاورشناسان در مورد شکوفایی علمی در این دوره، نظر مثبتی نداشته و یا تردید نمودهاند، در مقابل برخی دیگر با اطمینان از وجود شکوفایی علمی در این دوره سخن به میان آورده و معتقدند شواهد متعددی بر شکوفایی تمدنی این دوره میتوان ارائه نمود. تأسیس مؤسسات علمی برجستهای نظیر الازهر و دارالعلم و تألیف آثار علمی در زمینههای گوناگون به دست دانشمندان برجسته در این دوره، برترین این شواهد به شمار میرود.
بررسی دیدگاه خاورشناسان بهمنزلة نگاه بیرونی که این نوشتار در پی آن است، میتواند برای شناسایی جنبههای پرتوان تمدن اسلامی در این دوره ارزشمند باشد.
کلیدواژهها
فاطمیان؛ خاورشناسان؛ شکوفایی علمی؛ علوم اسلامی؛ تمدن اسلامی
اصل مقاله
فاطمیان در سال 297قمری در مغرب اسلامی روی کار آمده و در سال 567 قمری پس از 270 سال حکمرانی، در مصر افول نمودند. تاریخ فاطمیان را به دورههای گوناگونی تقسیمبندی نمودهاند که با عنایت به آن،به طور کلی میتوان به سه دورۀ تأسیس و تثبیت از روی کار آمدن فاطمیان تا ورود آنان به مصر، دورۀ شکوفایی از ورود به مصر تا اواسط دورۀ المستنصر و دورۀ انحطاط و افول از اواسط دورۀ المستنصر وروی کار آمدن وزیران نظامی تا فروپاشی خلافت فاطمی اشاره نمود. صرف نظر از اختلاف نظرهای جزئی که در مورد ابتدا و انتهای دورۀ شکوفایی فاطمیان وجود دارد، نقطه اوج آن را میتوان در دورۀ چهار خلیفه فاطمی؛ المعز بالله، العزیز بالله، الحاکم بأمرلله و بخشی از دورۀ المستنصر بالله مشاهده نمودکه این دوره بیش از یک قرن به طول انجامید. این شکوفایی هم در حوزههای سیاسی و اقتصادی و هم در حوزۀ علمی و فرهنگی دیده میشود، اگر چه با نوساناتی نیز همراه بوده است. نقطه تمرکز این تحقیق، بر شکوفایی علمی در این دوره خواهد بود.
نخست باید اشاره نمود که «شکوفایی» واژهای نسبی و دارای سلسله مراتب گوناگون است که نسبت به شرایط زمانی و مکانی متفاوت، تفاوت میکند. ممکن است در زمان و مکانی عنوان شکوفایی بر یک وضعیت خاص قابل اطلاق باشد، اما در شرایط متفاوت همین وضعیت را نتوان شکوفایی نامید. برای نمونه پیشرفتهای علمی که در یک دوره شکوفایی علمی به شمار میرود، غالباً در قرون بعد از آن و در مقایسه با پیشرفتهای بعدی دیگر شکوفایی به شمار نمیآید. بنابراین، اولاً از لحاظ زمانی شکوفایی نسبت به گذشته، البته غالباً گذشتۀ نزدیک، سنجیده میشود؛ ثانیاً از لحاظ مکانی نیز، شکوفایی نسبت به مکانهای جغرافیایی گوناگون البته دارای قرابت زمانی قابل سنجش است؛ ثالثاً به لحاظ موضوعی نیز ممکن است در حوزههای خاصی نسبت به شرایط متفاوت، شکوفایی دارای مفهوم باشد یا نباشد. منظور از شکوفایی علمی در این نوشتار همان رونق علمی در بازار علم و دانش است. پرسش اصلی نوشتار این است که دیدگاه خاورشناسان در مورد شکوفایی علمی در دورۀ فاطمیان چیست و تا چه اندازه به شکوفایی علمی در این دوره باور داشته و چه جنبههایی از آن را مورد واکاوی قرار دادهاند.
در باره پیشینۀ تحقیق گفتنی است که در مورد وضعیت علمی دورۀ فاطمیان به طور کلی آثار بسیار اندکی نوشته شده است. یکی از آثار مستقلی که در این مورد نوشته شده و به نظر می رسد تنها اثر مستقل در این باب نیز باشد، «الحیاه العلمیه فی مصر الفاطمیه» نوشته خالد بن عبدالرحمن القاضی، نویسندۀ مصری معاصر است. در این اثر به تفصیل حوزه مختلف علمی، مراکز و موسسات علمی و عوامل رونق علمی در این دوره، با تمرکز بیشتر بر سدۀ آخر حکومت فاطمی مورد بررسی قرار گرفته است.(القاضی،1429) البته در این اثر اشارهای به دیدگاه خاورشناسان در مورد این موضوع نشده است. در دیگر آثاری که توسط نویسندگان معاصر به نگارش درآمده است نیز به دیدگاه خاورشناسان در این باب چندان پرداخته نشده و تنها به برخی از آثار آنان استناداتی صورت گرفته است. از این رو به نظر میرسد این موضوع، از این منظر بایستۀ تحقیق است که شکوفایی علمی در یکی از مهمترین دورههای تاریخ اسلام و یکی از مهمترین سلسلههای حکومتی در تاریخ تشیع از دید خاورشناسان بررسی گردد.
1. خاورشناسان و فاطمیان
پیش از ورود به بحث اصلی، لازم است به چند نکته کلی مرتبط با موضوع، اشاره شود. نخست آنکه یکی از موانع اساسی برای پژوهش درباره دورۀ فاطمیان، مشکل کمبود منابع دست اول و معتبر در این زمینه است. منابع به جای مانده از دورۀ فاطمیان که توسط خود آنان یا مورخان معاصر آنان نگاشته شده باشد، بسیار اندک است. اگر چه دلیل این امر کاملاً روشن نیست، اما یکی از عوامل اصلی آن را نابودی این منابع به دست ایوبیان و ممالیک سنی مذهب برشمردهاند. دیگر آنکه منابع موجود نیز عمدتاً مربوط به دورههای بعد است که غالباً نیز توسط مورخان اهلسنت نوشته شده است که رویکرد مثبتی به فاطمیان اسماعیلی مذهب نداشتند. همین دو عامل کافی است تا پژوهش واقعبینانه و حقیقتیابانه در مورد فاطمیان را به غایت دشوار نماید.
بدیهی است که این مسئله گریبانگیر خاورشناسان، بهویژه در دورههای نخستین استشراق بوده و آثار منفی خود را در پژوهشهای آنان نیز بر جای گذاشته است. کلود کاهن، بررسی تاریخ فاطمیان را به دلیل ارتباط آن با اسماعیلیه و ازبین رفتن و ناپدید شدن آثار آنان دشوار دانسته و معتقد است علیرغم وجود رسالههای عمومی و آثاری که اخیراً در هند و یمن پیدا شده، تاکنون نوشتهای جامع و عمیق در این باره وجود ندارد.(کاهن،200:1370-202) پلواکر نیز در مقدمه کتاب خویش، به این موضوع اشاره نموده و وضعیت منابع برای تحقیق در مورد فاطمیان را سخت نومید کننده دانسته است. وی، منابع به جا مانده از دورۀ فاطمیان را، علیرغم وجود تاریخنگاران و وقایعنویسان در دربار فاطمی، بسیار انگشتشمار دانسته و میگوید در آثار دورههای بعد نیز نقل قولها و اقتباساتی ناقص از دورۀ فاطمیان وجود دارد که مورخ امروزی میتواند تنها بخشی از واقعیات عصر فاطمی را از روی آن بازسازی کند. در این میان مقریزی مهمترین نویسندهای است که در آثار خود به اهمیت فاطمیان پی برده و علیرغم سنی مذهب بودن، فاطمیان اسماعیلی را میستاید. منابع دیگر نیز عموماً به نوعی به آثار مقریزی وابسته و از آن الهام گرفتهاند. با این همه، مقریزی مورخی بود که تقریباً دو قرن پس از انقراض سلسله فاطمیان، زاده شد، از این رو وی نه شاهد عینی و نه معاصر با این سلسله بود، بلکه تنها محققی بود که اسناد پیشین را جستوجو و بررسی میکرد.(Walker,1997:12-13) واکر معتقد است اتهامات خصمانه و تحریف و تقلب اخبار و ناسزاگوییهای مؤلفان ضد فاطمی، مدت زمانی دراز چهره و سیمای خلافت فاطمیان را زیر نگاری از دروغ پوشانده بود. تا پیش از دورۀ معاصر عمدتاً بر اساس منابع اهلسنت که به شیعه و اسماعیلیان نظری خصمانه داشتند، پژوهش و قضاوت میشد؛ اگرچه در دورۀ جدید به دست آمدن تعداد زیادی آثار اصیل اسماعیلی از دورۀ فاطمیان، رهیافت مورخ جدید را به مسئله تغییر داده است. البته آثار جدید یافته، غالباً در مورد مذهب اسماعیلی است و شامل جنبههای دیگر از جمله تاریخ فاطمیان نمیشود. تحقیقات جدید، با وجود آنکه تا اندازهای حاکی از تجدید علاقه به بررسی تاریخ فاطمیان است، اما در مقایسه با دورۀ ایوبی و ممالیک بسیار اندک است.در میان نوشتههای جدید، آثار فرهاد دفتری، پوناوالا، هاینس هالم و ایمن فؤادسید از بهترین آثاری هستند که در سالهای اخیر نوشته شده است. (Ibid:13-14) تأسیس مؤسسه مطالعات اسماعیلی در سال 1979 در لندن نیز گامی مهم در راستای مطالعات اسماعیلی به شمار میرود که توانسته است جنبههایی از موضوعات مبهم دورۀ فاطمیان را نیز مورد پژوهش و واکاوی قرار دهد و برخی از آثار خاورشناسان معاصر در اینباره نیز با حمایت این مؤسسه نوشته و منتشر شده است.[1]
نکتۀ دیگر بایستۀ توجه، جایگاه فاطمیان در آثار خاورشناسان است. توجه خاورشناسان به فاطمیان به ویژه پس از جنگهای صلیبی و بر اثر آن آغاز شد، اما رویکرد علمی جدی آنان از اواخر قرن هفدهم آغاز گردید و از آن زمان تاکنون همواره خاورشناسانی بودهاند که در مورد فاطمیان به تحقیق پرداختهاند. با این حال، به طور کلی حجم آثار نگاشته شده خاورشناسان در مورد فاطمیان در مقایسه با سایر دولتهای اسلامی اندک است. پلواکر در مقدمه تاریخ فاطمیان، علت نگارش کتاب خود را ناخرسندی پیوستهاش از بیتوجهی محققان انگلیسی زبان به فاطمیان دانسته و میگوید در دورهای که بررسیها و مطالعات در تاریخ و اندیشه اسلامی به طور عموم در حال شکوفایی است، بررسی و پژوهش دربارۀ فاطمیان چندان اندک مورد توجه قرار گرفته که به مرز فراموشی کامل نزدیک شده است. کافی است به مقایسۀ آثار نوشته شده در مورد فاطمیان و آثار مربوط به اوایل دورۀ عباسیان یا دورۀ ایوبیان یا ممالیک پرداخته شود، آن گاه مشخص میشود که حجم این آثار حتی از دورۀ ممالیک نیز کمتر است. البته وضعیت در زبان فرانسه و عربی بهتر از زبان انگلیسی است .(Ibid:xii-xiii)
با این وجود، در قرن اخیر، خاورشناسان توجه بیشتری به تاریخ فاطمیان نموده و آثار جالب توجهی در این مورد نگاشتهاند. البته در این مورد، تفکیک اسماعیلیه از فاطمیان نیز گرچه تا اندازهای دشوار، اما ضروری به نظر میرسد؛ چرا که حجم آثار نگاشته شده در مورد اسماعیلیه به مراتب بیش از فاطمیان است. برخی از این خاورشناسان مانند ولادیمیر ایوانف، برنارد لوئیس، ویلفرد مادلونگ و پل ای. واکر تمرکز پژوهشهای خود را بیشتر بر اسماعیلیه قرار داده و درضمن آن به فاطمیان نیز پرداختهاند. برخی دیگر مانند کانار، وستنفلد، لینپل، کلودکاهن، هاجسن،گاستون و استرن نیز که به طور مشخصتری در مورد فاطمیان آثاری نگاشتهاند، غالباً از منظر کلی به تاریخ عمومی و به ویژه تاریخ سیاسی فاطمیان پرداختهاند و سخن چندانی از تاریخ علمی در این دوره به میان نیاورده و برخی از آنان تنها اشاراتی گذرا به آن نمودهاند. از غالب آثار نویسندگان فوق، به تناسب در این نوشتار استفاده خواهد شد، اما به دلیل عدم دسترسی به برخی از این آثار، امکان استفاده از آنها در این پژوهش فراهم نگردید. تمدنپژوهان غربی نیز در آثار خویش کمابیش اشاراتی به دورۀ فاطمیان نمودهاندکه دراین نوشته از برخی از آنها استفاده خواهد شد. بایارد واج نیز اثری در مورد تاریخ الازهر نگاشته است که بخشی اندکی از آن مربوط به دورۀ فاطمیان است.
در مجموع باید گفت در آثار خاورشناسان، همانند مورخان مسلمان، غالباً به موضوعات سیاسی و مذهبی دورۀ فاطمیان بیشتر پرداخته شده و فعالیتهای علمی این دوره کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به ویژه در میان خاورشناسان متقدم این موضوع فراموش شده است، اما در دورههای کنونی، برخی از آنان به این موضوع توجه جدی تری نموده و آثاری در این خصوص نوشتهاند که در نوع خود پژوهشهای جدیدی به شمار میآید. در میان خاورشناسان متأخر، پلای.واکر مستشرق آمریکایی و هاینس هالم آلمانی، تمرکز بیشتری بر این موضوع نموده و آثار جدیدتر و کاملتری از خود بر جای گذاشته و از این رو شایسته توجه بیشترند. هر دو فرد مذکور رابطۀ نزدیکی با موسسۀ مطالعات اسماعیلی در لندن و فرهاد دفتری، پژوهشگر برجستۀ اسماعیلی دارند. در این زمینه کتاب «فاطمیان و سنتهای تعلیمی آنان» اثر هالم و «پژوهشی در یکی از امپراطوریهای اسلامی؛ تاریخ فاطمیان و منابع آن» اثر پلواکر ، حائز اهمیت ویژه است و در این نوشتار مورد استفاده بیشتری خواهد بود.
بسیاری از خاورشناسان، قرن چهارم و پنجم هجری را نقطۀ اوج و به تعبیر برخی «رنسانس تمدن اسلامی» می دانند. برای نمونه آدام متز کتاب خویش تحت عنوان «تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری یا رنسانس اسلامی» را با این نگاه نوشته است. همچنین کرمر درکتاب «احیای فرهنگی در عهد آل بویه» این عصر را عصر رنسانس اسلامی نامیده و به تبیین این واژه پرداخته است. برخی دیگر نیز در آثار خویش
به نوعی بدین موضوع اشاره نموده و بدان معتقدند.[2] این دوره مصادف است با دورۀ حاکمیت آل بویه در شرق قلمرو اسلامی و فاطمیان در مغرب اسلامی؛ از این
رو طبیعتاً باید نمونۀ آشکار این شکوفایی و شواهد آن بویژه در حوزۀ علمی در این دو قلمرو وجود داشته باشد، تا این دیدگاه خاورشناسان مورد تأیید و پذیرش قرار گیرد.
نخستین موضوعی که در این نوشتار باید مورد بررسی قرار گیرد این است که آیا اساساً از دیدگاه خاورشناسان، در دورۀ فاطمیان شکوفایی علمی وجود داشته یا خیر؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت در این مورد بین خاورشناسان اتفاق نظری وجود ندارد و برخی از آنان در این مورد تردید و برخی دیگر حتی انکار نمودهاند. برای نمونه گاستون معتقد است، فاطمیان خدمت قابل توجهی به ادبیات و علوم انجام ندادند و هیچ فردی در قلمرو آنان پا به عرصه وجود ننهاد که بتواند با دانشمندانی چون غزالی و عمرخیام در شرق و ابن زهره و ابن رشد در غرب قلمرو اسلامی به رقابت برخیزد. اگرچه وی در ادامه به نوعی این سخن خویش را نقض نموده و میگوید فاطمیان تلاش نمودند قاهره را به یک مرکز فرهنگی تبدیل کنند که بتواند در مقابل بغداد و قرطبه رقابت نماید.همچنین برخی از اقدامات فاطمیان در جهت دانش پروری را نام برده و ابن یونس و ابن هیثم را به عنوان دانشمندان طراز اول مصر در آن دوران نام می برد (گاستون،53:1365). فیلیپ حتی نیز بر این باور است که در دورۀ فاطمیان دانش و ادبیات رونق چندانی نداشته است (حتی،801:1366).
پلواکر نیز در این مورد تردید نموده و میگوید: «به دلیل علاقۀ گسترده و تقریباً عمومی به تحقیق که در بطن عقیدۀ اسماعیلیه نهفته است، ممکن است از فاطمیان به عنوان جزئی از نگرش و برداشت تعقلی کلی شان انتظار میرفته است که یک رنسانس حقیقی دانش در حیطۀ قلمرو خود داشته باشند و اغلب هم گفته میشود که وضع چنین بوده است، اما این که فاطمیان عملاً باعث تشویق و پیشبرد و ترقی جهان ادب، خواه از طریق حمایت خود امامان یا از طریق عامل دیگری از جانب دولت، یا از طریق ایجاد فضای مساعد برای پیشرفت علمی بودهاند یا نه، مسئلهای است که نیاز به تحقیق بیشتری دارد. وی معتقد است، صرف نظر از آثار چند نفر از اعضای کلیدی دعوت اسماعیلی، این موضوع که دورۀ فاطمی یکی از دورههای درخشان فکری بوده است، روشن نیست، بلکه این پرسشی باز است که نیاز به تأمل مجدد دارد. وی معتقد است علیرغم آنکه بعضی شواهد دربارۀ محتویات کتابخانۀ قصر فاطمی نشان میدهد که باید ذوق گزینشی خاصی برای دانش و تعلیم و تعلم در ورای ایجاد این گنجینههای وسیع از فرهنگ بوده باشد، با این همه، آنچه از محتویات غنی این گنجینهها که حقیقتاً محصول دورۀ فاطمیان بوده باشد، به احتمال زیاد اندک بوده است» (Walker.Ibid,171-172)وی بین پژوهش در باب فاطمیان و اسماعیلیان تمایز قائل شده و متعقد است با آنکه مسائل متداخل در هر دو نیز وجود دارد، اما بسیاری از موضوعات مربوط به فاطمیان، کمتر به مذهب اسماعیلی مرتبط است و برخی اساساً ربطی ندارد.(Ibid:10) بر این اساس، وی دستاوردهای اسماعیلیان به ویژه بین سالهای261 تا 361 را استثنائی و انکار ناپذیر میداند، بر این باور است که رنسانس فکری که کارگزاران دعوت اسماعیلی پدید آوردند به خوبی باز شناخته نشده است.(واکر،11:1377) دانشمندان اسماعیلی تنها در چارچوب این مکتب فکری محدود نماندند بلکه از آن فراتر رفتند و تمامی پهنۀ اندیشۀ علمی را در محدوده تأملات خویش قرار دادند. به عقیدۀ وی در این رنسانس شیعی دو عنصر با هم ترکیب شد: نخست احیای مشروعیت مذهب تشیع و دوم احیای یک روحیه علمی، یعنی رهیافتی عقلانی به جهان و یک نظر کاملاً انسان دوستانه به مقام کلیدی و شامخ انسان در این جهان، که این وجه اخیر امری به خصوص یونانی نیست اما در شیوه درک و دریافت اسماعیلیان از جهان، کلیت و شوقی برای ترکیب دو حقیقت از منابع بسیاری وجود دارد که مسلماً یاد آور سنت اندیشهورزی قدیم یونانی است.(همان:14)
اما در سوی مقابل، برخی از خاورشناسان بر اهمیت این دوره از جهات گوناگون از جمله شکوفایی علمی آن تأکید دارند. از جمله این افراد هاینس هالم است که معتقد است دورۀ فاطمیان هم از جهت سیاسی واقتصادی و هم از جهت علمی و ادبی یکی از درخشانترین دورههای تاریخ اسلام است. به عقیدۀ هالم دورۀ خلافت فاطمی نه تنها اوج تاریخ اسماعیلیه است، بلکه یکی از مهمترین دورههای تاریخ مصر و به طور کلی تاریخ اسلام به شمار میآید و در دورۀ حکومت فاطمیان و بر اساس اقدامات آنان، قاهره تبدیل به یکی از مراکز فرهنگ و هنر اسلامی و کانون علم وتحقیق گردید. وی معتقد است به خصوص این جنبه از تاریخ فاطمیان چنانکه باید مورد توجه محققان قرار نگرفته است و دستاوردهای علمی این دوره شایسته آن است که به صورت مستقل مورد پژوهش قرار گیرد، زیرا سنتهای فکری و علمی آنان از لحاظ جغرافیایی بر گسترهای بسی فراتر از قلمرو حکومت فاطمی تا هند و اروپای غربی و از نظر زمانی نیز پس از پایان یافتن حکومت آنان تأثیر داشته است. (Halm ,1997:xiv)به عقیدۀ وی، این موضوع تا حدود زیادی ریشه در تفکر اسماعیلی دارد. هالم معتقد است تفکر اسماعیلی نه تنها یک نظام عقیدتی خشک جزمی نیست، بلکه تکاملی فوق العاده را نشان میدهد و همیشه طلایهدار تحولات عصر خود بوده است.(Ibid,preface:xi) مارشال هاجسن معتقد است امپراطوری فاطمیان پناهگاه هنرها و فنون تجملی و اندیشههای نظری و فلسفی بود و تحت حمایت آنان گروه شایستهای از دانشمندان علوم طبیعی، سریانی و مصری پدید آمدند که هم در زمینه علوم جلیه مانند طب و هم در زمینه علوم مستوره همچون کیمیا به تحقیق پرداختند.(هاجسن،17:1369) هانسبرگر میگوید در قرن چهارم وپنجم دربار خلفای فاطمی مولد برخی از جاندارترین بحثهای کلامی و عقلانی در دنیای اسلام شد. منجمان، شاعران، علمای طبیعی، متخصصان حقوقی، متکلمان و دیگر دانشمندان به پایتخت آورده شدند و بدانها مواجب سخاوتمدانه و مواد لازم برای کارشان داده شد.(هانسبرگر،202:1380) آلدو میهلی نیز اذعان میکند که سلسلۀ فاطمیان به سبب حمایت از دانشمندان و به طور کلی تحقیقات از یک سو و پیشرفت عظیمی که نصیب مصر شد؛ از سوی دیگر، با قدرت تمام به شکوفایی علمی در مصر کمک کرد.(میه لی،119:1371)
بر پایه این مباحث مناسب است به شواهد شکوفایی در دو زمینه توجه شود؛ نخست حوزههای شکوفایی در دانشهای مختلف است و دوم مراکز و موسسههای علمی فاطمیان که نمادی مهم برای شکوفایی بودند.
2. حوزههای شکوفایی علمی
در این بخش باید حوزه شکوفایی دانشی را بررسی کرد و به تعبیری شکوفایی در چه دانشهایی نمود بیشتری داشته است. از آنجا که بخش قابل توجهی از رونق علمی در این دوره در حوزۀ دانشهای دینی مانند کلام و فقه اسماعیلی رخ داده و در آثار خاورشناسان نیز بازخورد بیشتری داشته است، در این نوشتار تمرکز بیشتری بر آن خواهد بود. علاوه بر آن در دانشهایی مانند نجوم، هیئت، ریاضیات، فیزیک، طب و ادبیات نیز در این دوره آثار ارزشمندی تولید شده است که در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
2. 1. کلام و فقه اسماعیلی
بیشترین رشد و شکوفایی علمی در دورۀ فاطمیان، در حوزۀ علوم دینی و به ویژه دانشهای مربوط به مذهب اسماعیلی رخ داده است؛ به گونهای که بسیاری از صاحب نظران، دورۀ فاطمیان را عصر طلایی مذهب اسماعیلی برشمردهاند. هالم، تحول و پیشرفت عظیم کلام و الهیات اسماعیلی در این دوره را با تکامل الهیات مسیحی در دورۀ توماس آکویناس مقایسه نموده است. (Halm,Ibid:50)گر چه بخشی از شکوفایی علمی در حوزۀ مذهب اسماعیلی ارتباطی به فاطمیان نداشته و به ماهیت این مذهب و نقش برخی داعیان و دانشمندان برجستۀ اسماعیلی در خارج از قلمرو فاطمیان مرتبط است؛ چرا که برخی از این داعیان اعتقادی به خلافت فاطمی نداشته و برخی دیگر نیز که معتقد بودند، چندان رابطهای با آنان نداشتند، از این رو آثار و تلاشهای علمی آنان را نمیتوان منتسب به فاطمیان دانست؛ اما در عین حال نقش فاطمیان در شکوفایی و غنای علمی هر چه بیشتر مذهب اسماعیلی غیر قابل انکار است؛ چراکه علاوه بر ارتباط برخی از این افراد با فاطمیان، علما و داعیان برجستهای در درون حکومت فاطمیان نیز وجود داشتند که آثار و خدمات علمی قابل توجهی در جهت رشد و غنای علمی مذهب اسماعیلی نمودند که تحقق آن بدون وجود خلافت فاطمی و حمایتهای آنان امکان پذیر نبود. از مهمترین دانشمندان اسماعیلی میتوان به قاضی نعمان، ابنکلس و حمیدالدین کرمانی اشاره نمود که برجستهترین آثار مذهبی اسماعیلی در این دوره متعلق به این افراد است.
در این دوره آثار بسیار زیادی در حوزههای فقهی و کلامی مذهب اسماعیلی نوشته شد. برخی از آثاری که توسط داعیان اسماعیلی نوشته شده، بیشتر رنگ مذهب فاطمیان دارند و تحت حمایت آنان نوشته شده است. برخی دیگر نیز در بیرون از قلمرو فاطمیان نوشته شده، که در این میان، برخی با حمایت آنان نوشته شده و در مورد برخی نیز تردید وجود دارد. از گروه اخیر میتوان به محمد نسفی، ابوحاتم رازی و ابوتمام اشاره نمود که در مشرق قلمرو اسلامی و خارج از قلمرو فاطمیان میزیسته و تمایلات قرمطی آنان بیشتر بود و آثار آنان را نمیتوان منتسب به فاطمیان دانست. در این میان آثار ابویعقوب سجستانی نشان میدهد که وی به فاطمیان وفادار بوده است. با این وجود به دلیل احتمال عدم تأثیر مستقیم فاطمیان، آثار وی را کمتر فاطمی و بیشتر اسماعیلی میتوان دانست. (Walker,Ibid: 180) در گروه نخست نیز، آثار نویسندگانی قرار میگیرد که در قلمرو فاطمیان و زیر نظر امامان فاطمی فعالیت میکردند. از میان آثار منتسب به فاطمیان میتوان به تألیفات قاضی نعمان و جعفربن منصور یُمن در دورۀ نخست فاطمیان اشاره نمود که هردو در خدمت امام فاطمی بودند.آثار جعفر به دلیل آنکه دربارۀ علم باطن و تأویل و از اسرار فاطمیان بود، هیچگاه در معرض استفادۀ عموم قرار داده نشد و تاکنون هم بیشتر آنها منتشر نشده است. در عوض آثار قاضی نعمان شهرت بیشتری داشت وی برجسته ترین فقیه دورۀ نخست دولت فاطمیان به شمار می رود. کتاب ایضاح که مجموعۀ عظیمی از احادیث امامان شیعه تا امام جعفر صادق7 را فراهم آورده بود وتلخیص آن دعائم الاسلام، شاخصترین آثار وی محسوب میشود که در دورههای بعد به عنوان متن اصلی و شاخص فقه فاطمی تبدیل شد. علاوه بر آثار دینی، قاضی نعمان برخی آثار تاریخی نیز داشت که برای عموم نوشته بود. (Ibid:181-182)قاضی نعمان دامنه و ساختار فقه اسماعیلی را در کتابهای متعدد خود، بویژه دو اثر عمده اش، دعائم الاسلام که احکام ظاهری کیش اسماعیلی را به تفصیل دربردارد و تأویل دعائم الاسلام که معنای باطنی احکام ظاهری شرع را شامل می شود برپایههای استوار قرار داد.(هانسبرگر،1380: 202) افتتاح الدعوه و ابتداء الدوله مهمترین کتاب تاریخی وی است که تاریخ رسمی تأسیس دولت فاطمی به شمار میرود.(مادلونگ،61:1377) پس از وی ابنکلس در عهد عزیز، بر آن شد که
نقش مشابهی را ایفا نماید و بر اثر تلاش وی و گروهی که به خدمت گرفته بود رسالههای متعددی در زمینههای گوناگون نوشته شد که معروفترین آنها رسالۀ الوزیریه است. نیشابوری، ابن حاجب و استاد جوذر نیز در این دوره رسالههایی به نگارش
در آوردند. از دورۀ الحاکم نیز رسالۀ کوچکی از ابوالفرانس دربارۀ امامت وجود دارد(Walker,Ibid:172&182).
بنا به گفتۀ هانسبرگر در قاهرۀ عصر فاطمیان، عدۀ نسبتاً زیادی از متفکران و داعیان بانفوذ و مشهور از مشرق ایران آمده بودند. این گروه از ایرانیان بودند که کلام اسماعیلی را بر یک شالودۀ عقیدتی استوار قرار دادند و در قالب فلسفۀ اسلامی و یونانی، بهویژه نوافلاطونی بیان کردند. از میان این گروه پنج تن یعنی، نسفی، ابوحاتم رازی، ابویعقوب سجستانی، حمیدالدین کرمانی و ناصر خسرو از اهمیت خاصی برخوردارند.(هانسبرگر،1380: 205-204) البته بر خلاف نظر وی، از میان این پنج نفر تنها سفر کرمانی و ناصرخسرو به قاهره قطعی است و دیگران به مصر نیامدهاند و حتی در مورد ارتباط آنها مانند نسفی با فاطمیان و اعتقاد به خلافت آنان نیز تردید وجود دارد.(Walker,Ibid: 180)
حمیدالدین کرمانی دانشمند و نویسندۀ بزرگ دورۀ الحاکم به شمار می رود و نخستین داعیِ بزرگ ایرانی بود که بر خلاف پیشینیان خود مانند سجستانی، به دعوت ختکین، داعی الدعات اسماعیلی به قاهره آمد و زیر نظر وی به فعالیت علمی پرداخت. اگر چه پیش از ورود به مصر،کرمانی به نویسندۀ نامبردار اسماعیلی و یکی از حجتهای صاحب مقام دعوت اسماعیلی شهرت داشته و بیشتر عمر وی در خارج از قلمرو فاطمیان سپری گردیده، اما در وفاداری وی به خلافت فاطمی تردیدی وجود ندارد و اظهار اخلاص و صمیمیت کرمانی به الحاکم، از مشخصههای بارز نوشتههای اوست (Ibid:183).کرمانی مدافعی پرتوان و مستعد برای الحاکم بود که هرگز از دفاع از امامت وی باز نایستاد. به علاوه وی که کمالات و دانشش با هر یک از معاصرانش، از جمله شاید با فیلسوف نامور، ابوعلی سینا شباهت میزد، در ایام دشوار سالهای واپسین حکمرانی الحاکم بامرلله در مصر نقش مهمی در دولت فاطمیان بر عهده داشت.(واکر،10:1379) کرمانی ذهنی فوق العاده نبوغ آمیز برای مسائل نظری داشت که وی را قادر می ساخت تا هم بر دستاوردهای فلسفی و علمی آن روزگار احاطه یابد و هم اصول آنها را به وجهی بیان کند که در تعلیمات دعوت اسماعیلی معنا و مفهوم داشته باشد. به تعبیر واکر کتب و رسالات وی امتزاجی دلچسب از دین و فلسفه بود. در ادبیات فکری و علوم این دوره، هیچ شخصیت دیگری در دعوت اسماعیلی حتی با فاصلۀ زیاد به قربِ منزلت وی نمیرسد.(همان:1-2) پل واکر مجموع آثار کرمانی را 29 مورد دانسته است. «راحتالعقل» بزرگترین و مهمترین اثر اوست. معاصمالهدی والاصابه فی تفضیل علی علی الصحابه که پاسخ به کتاب عثمانیۀ جاحز است، المصابیح فی الامامه، الاقوالالذهبیه، الوضیئه فی معالم الدین، تنبیهالهادی و المستهدی، کتاب الریاض و چندین رساله، آثار دیگر کرمانی است که تعدادی از آنها در مصر به نگارش درآمده است.(همان:17-25و37-56)
در دورۀ المستنصر، که به تعبیر واکر، دورۀ فعالیتهای علمیعظیم است، با مؤیدفیالدین شیرازی و ناصرخسرو نسل کاملی روی کار آمد. این دو از داعیان برجستۀ اسماعیلی به شمار میآیند که مانند کرمانی بخش عمده ای از عمر خویش را در خارج از قلمرو فاطمیان سپری نمودند، اما در دورۀ المستنصر به مصر آمده و به مقامات بالایی رسیدند. اولی به نویسندگی و کارگزاری دولتی و سرانجام داعیالدعاتی دعوت اسماعیلی و دومی به نویسندگی و داعی. ناصرخسرو تمام آثار خود را به زبان فارسی و مؤید به عربی نوشت (Walker,Ibid:49).هر دو علاوه بر شعر،آثاری دربارۀ عقاید هم نوشتند.آثار شیرازی، به ویژه مجموعۀ عظیم مواعظ، خطبهها و تقریرات او در مجالسالحکمه که شامل هشتصد مجلس میشود، منبعی مهم برای اندیشههای اسماعیلی به شمار میرود. مباحثات و مکاتبات وی با دیگر دانشمندان آن روزگار نیز مشهور است. مجالس مؤید شواهد متنی مباحثات و مکاتبات او با دانشمندان دیگر آن روزگار مانند ابوالعلاء معری را نیز دربردارد. اما نوشتههای اعتقادی ناصرخسرو، با آنکه دلالت ارزشمندی به تعالیم اسماعیلی دارد، بیرون از دایرۀ نفوذ مستقیم دربار فاطمی نوشته شده است. از این دوره چندین رساله از نویسندگان دیگر مانند شهریار بن حسن، ابوالبرکات و مفلح بن عبدالله وجود دارد.(Ibid:181-184)
علاوه بر این آثار، کتاب المناظرات ابن هیثم نیز اثری تاریخی و اعتقادی به شمار میرود که در قالب مناظره تدوین گشته است.(مادلونگ،1377: 66-67)
2. 2. سایر علوم
صرف نظر از کلام و فقه، در حوزههای گوناگون دیگری از جمله ریاضیات، نجوم، هیئت و طب نیز پیشرفتهای علمی در دورۀ فاطمیان رقم خورده است و دانشمندان برجستهای در این دوره وجود داشته و آثار ارزشمند علمی از خود به جای گذاشتهاند که بخشی از آن در نوشتههای خاورشناسان منعکس گردیده است.
2 .2 .1. فیزیک
از جمله این دانشمندان ابوعلی حسن ابنهیثم، ریاضیدان و فیزیکدان مشهور
بود که اغلب گفته میشود بهترین فیزیکدان عالم اسلامی در آن دوره بوده و به گفتۀ واکر موفقیتها و دستآوردهای وی، پیش و بعد از این دوره نظیری نداشته است.
(Walker, Ibid:179) بورلو نیز وی را بزرگترین دانشمند رشتۀ مناظر دانسته که ریاضیدان، فیلسوف و پزشک هم بوده است.(بورلو،150:1386) فیلیپ حتی میگوید وی دارای حدود صد اثر در زمینه ریاضیات، هیئت و فلسفه، طب است.(حتی،800:1366) بسیاری از خاورشناسان به تأثیر جدی آثار ابن هیثم بر دانشمندان غربی اشاره نمودهاند. میهلی ابنهیثم را از دانشمندانی میداند که گوی سبقت را از سایر فیزیکدانان عرب ربوده است. کتاب المناظر او در مبحث نور دارای نفوذ و اعتبار فوقالعادهای بوده است که بعدها موضوع تحقیقات دانشمندانی چون راجر بیکن و ویتلّو قرار گرفت. مطالعات ابنهیثم دربارۀ انعکاس نور و تحقیقات وی در خصوص عدسیها، توصیف دقیق او از چشم، همه و همه این دانشمند را به حق به صورت یکی از رقبای بیرونی و ابن سینا در این زمینه درآورده است. به عقیدۀ وی پیشرفتهایی که در مبحث نور ابنهیثم دیده میشود واقعاً شگفتآور است؛ زیرا گذشته از نظر وی مبنی بر اینکه نور از شیئی که ما میبینیم ناشی میشود نه از چشم ما، بررسی نبوغآمیز از پدیدۀ انکسار نور در محیط جو، مقالاتی دربارۀ تعبیر و تفسیر دیدن دوچشمی، استفادۀ نخستین بار از تاریکخانه و غیره از ویژگیهای کار این دانشمند شمرده میشود. در قرون وسطی از کتاب المناظر وی ترجمههای گوناگونی به زبان لاتین صورت گرفته و تألیفات بسیاری نیز در مورد آن توسط اروپاییان انجام شده است.(میه لی،1371: 232-234) فیلیپ حتی نیز معتقد است کتاب المناظر در تکامل علم مرایا اثر فراوانی داشته و تقریباً همۀ افرادی که در قرون وسطی در بارۀ علم مرایا چیزی نوشتهاند به ترجمۀکتاب وی تکیه داشتهاند و این نکته از ملاحظۀ آثار بیکن، داوینچی و کپلر روشن میگردد.(حتی،800:1366)
ویل دورانت معتقد است به احتمال قوی وی بزرگترین نویسندۀ قرون وسطی است که دارای روش و اندیشۀ علمی بوده است. ابنهیثم دربارۀ انکسار نور تحقیقات گستردهای انجام داد و به اختراع ذره بین بسیار نزدیک شد که بعدها پایۀ تحقیقات برخی دانشمندان اروپایی قرار گرفت. وی معتقد است که دربارۀ تأثیر ابنهیثم بر دانشمندان اروپایی هرچه بگوییم، مبالغه نیست و به احتمال قوی اگر ابنهیثم نبود، راجر بیکن هم به وجود نمیآمد. ابنهیثم، نظریات اقلیدس و بطلمیوس را دربارۀ عمل رؤیت (که آن را نتیجۀ پرتو نور میدانستند که ازچشم خارج شده و به جسم مرئی میرسد) رد نمود و گفت تصویر جسم مرئی به چشم میرسد و به وسیلۀ عدسی منتقل میشود. (دورانت،329:1343)
فییلیپ حتی میگوید، ابنهیثم در کتاب خود با نظریة اقلیدس و بطلمیوس مبنی بر اینکه از چشم پرتوی بیرون آمده و به اشیاء اصابت میکند، مخالفت نموده و برای تعیین زاویة انکسار و انعکاس نور آزمایشهای متعدد نمود و فرضیۀ عدسیهای ریزبین را که سه قرن بعد در ایتالیا ساخته شد، کشف نمود.(حتی،1366: همان) گاستون نیز ابنهیثم را از دانشمندان طراز اول در دورۀ خویش دانسته که دارای تألیفات گوناگونی بوده و مهمترین اثر علمی او را رسالۀ نورشناخت او دانسته که خلأ بزرگی را در علوم اعراب پر نمود و بر فیزیک اروپا نیز تأثیر قاطعی گذاشت.(گاستون،1365: 58) هالم نیز وی را برترین دانشمندی دانسته که در دربار الحاکم میزیسته و معتقد است آثار پیشگامانۀ او در زمینة نورشناسی بر متفکران اروپای سدههای میانه تأثیری فراخ گذاشت. بررسیهای او در زمینة تحقیقات جوّی نیز دارای اهمیت فوق العاده بود. (Halm,Ibid:50)
2 .2 .2. نجوم
دانش نجوم نیز، از آنجا که در وقایع سیاسی تأثیرگذار بود، نقش بسیاری در دورۀ فاطمیان داشت. المعز شیفتة نجوم بود(دخویه،76:1371) و الحاکم نیز به آن علاقهمند بود و غالباً سپیدهدمان، در رصدخانۀ خود به فعالیتهای نجومیمیپرداخت.(حتی،1366: 799) ابنیونس، از بزرگترین منجمان مسلمان در دورۀ فاطمیان، آثاری در زمینۀ نجوم از خود به جای گذاشته است، از جمله اثر معروف «زیج حاکمی» که به نام الحاکم فاطمی نامگذاری نمود. وی نخستین کسی بود که فرمول مثلثات کروی را کشف کرد.(گاستون1365: 57-58) میهلی ابنیونس را از نظریهپردازان طراز اول در زمینۀ نجوم و یکی از سه رصدگر مشهور افلاک دانسته است که در دنیای اسلام اقدام به تعیین فواصلی برای ستارگان نمودند که در عین کثرت، قابل اعتمادترین ارقام در این زمینه شمرده میشود. علاوه بر ابن یونس، ابن هیثم نیز در زمینۀ نجوم دارای آثاری در این زمینه است و ابن رضوان نیز تفسیری بر مقالات نجوم بطلمیوس نوشته و درباب اقلیمشناسی هم اثر جالبی از خود به جای گذاشته است.(میه لی،1371: 236و239و266).
2. 2 .3. پزشکی
از همان آغاز پزشکی برای فاطمیان اهمیت سرنوشتسازی داشت و پزشکان برجستهای در خدمت خلفا حضور داشتند که دارای آثاری نیز بودند. ازجمله این افراد میتوان به ابنهیثم، ابنخلفون، اسحاق بن سلیمان اسرائیلی، ابنرضوان و عمار بن علی موصلی اشاره نمود. ابن خلفون، از خود اثری برجای نگذاشت، اما اسرائیلی، فیلسوف و طبیب یهودی علاوه بر چند رسالۀ فلسفی، آثاری دربارۀ پزشکی نیز نوشت که بسیاری از آنها به زبان لاتین ترجمه شد. (Walker,Ibid:178)وی نه تنها به جلب توجه دقیقتر یهودیان به علوم پزشکی کمک کرده است، بلکه ترجمۀ برخی تحقیقات وی در انتقال علوم پزشکی اعراب به مکتب سالرنو نقش مهمی بر عهده داشته است(همان:263). عماربن علی موصلی که به گفتۀ گاستون از بزرگترین و مبتکرترین چشمپزشکان دنیای عرب است، در دورۀ الحاکم به اوج شهرت رسید و کتابی در باب بیماریهای چشم به نام وی تألیف کرد. وی ابتکاراتی در روش جذب مجدد آب مروارید داشته است.(همان:265؛گاستون:59؛ بورلو،1386: 154) وی در کتاب المنتخب فی علاج العین خود دقت و ابتکاری بیش از معاصر خود ابنعیسی مؤلف التذکره به کار برده بود، اما کتاب التذکره که کاملتر بود در زمینة بیماری چشم به کتاب اصلی تبدبل شد.(حتی،1366: 800) ابنرضوان، از دیگر دانشمندانی است که توسط المستنصر به ریاست پزشکان مصر منصوب شده بود. علاوه بر رسالههای معروف او علیه ابن بطلان و کتاب دفع مضار الابدان فی مصر، باید از کتاب النافع او به علاوه بیش از صد رسالۀ دیگر نام برد که بسیاری از آنها اکنون ناپدید شده است. (Walker,Ibid)وی دارای آثاری از جمله تفسیر بر مقالات اربعۀ بطلمیوس و شرح هنر جالینوس و اثر کوچک دیگری به نام کتاب النافع فی تعلیم صناعه الطب در زمینه طب بوده است.(میه لی،1371: 266و 275) علاوه بر این دانشمندان، افراد دیگری نیز وجود داشتند که دارای آثاری در این زمینه بودهاند که اکنون وجود ندارد.(همان:265).
2 .2 .4. ریاضیات
در زمینۀ ریاضیات، علی بن عبدالرحمن بن یونس و ابن هیثم از ریاضیدانان برجستۀ این دوره به شمار میروند، اما شهرت ابن هیثم بیشتر در فیزیک و ابن یونس در ریاضیات است. ابن یونس ریاضیدانی کامل و از اولین کسانی بود که فرمولی در مثلثات کروی ساخت که پیش از کشف لگاریتم دانشمندان از آن استفادۀ بسیاری میکردند.(گاستون،57:1365).
2. 2 .5. ادبیات
در زمینه ادبیات، بسیاری از افرادی که اثری از خود بر جای گذاشتهاند در دیوان انشاء فاطمی خدمت میکردند. از جمله این افراد، ابوالحسن علی الشابشتی است که کتابدار شخصی عزیز بود که چندین کتاب نوشت از جمله الداریات از او باقی مانده است. ابوسعید محمد عمیدی نیز متولی دیوان انشاء بود و آثاری از خود برجای نهاده است. مبشر بن فاتک نیز کتاب معروف مختارالحکم و محاسنالکلم را در دورۀ المستنصر نگاشت. این کتاب به زبانهای گوناگون ترجمه گردید و از جنبههای تعلیمی و تهذیبی مورد توجه و اهتمام جدی قرار گرفت. در زمینۀ مراسلات هم آثاری از جمله البیان تألیف علیبنخلف و قانون دیوان الرسائل تألیف ابنصیرفی برجای مانده است. مهمترین دانشمند نحوی عهد فاطمی ابن بابشاد بود که دو اثر مشهور جملالزجاج و مقدمهای در صرف و نحو از او باقی مانده است. (Walker,Ibid:177-178)
2. 2 .6. شعر
از دیگر حوزههای ادبی که در این دوره مورد توجه بود، شعر است و آثاری در این زمینه پدید آمد. ابن هانی یکی از شاعران معروف دورۀ نخست فاطمی است که در دورۀ منصور و معز ملازم آنان بود. تمیم بن معز از دیگر افرادی است که در دورۀ خلافت برادرش عزیز شاعری نامآور شد و در پایان عمر دیوان کاملی از خود برجای گذاشت(Ibid:173). ناصرخسرو از معروفترین شاعران و ادیبان این دوره است که آثار مشهوری از خود برجای نهاده است. اگر چه به عقیدۀ واکر، به دشواری میتوان ناصرخسرو را شاعری فاطمی دانست؛ زیرا بیشتر عمر خود را در خارج از قلمرو فاطمیان میزیسته است و تنها در دورهای کوتاه در زمان الحاکم بامرلله به مصر سفر نمود. با این وجود، به فاطمیان وابستگی داشت و برای آنان فعالیت میکرد. مؤیدفیالدین شیرازی نیز اگرچه در پیکرة عظیم شعرای عرب زبان چندان شهرتی نیافت، اما برای اسماعیلیان بعدی نمودار اوج ادب فاطمی بود. دیوان او در میان اسماعیلیان طیبی شانهبهشانۀ شعر ناصر خسرو در میان نزاریان میساید. علاوه بر این، در قرن آخر حکومت فاطمیان نیز شاعرانی وجود داشتند که عمدتاً غیر اسماعیلی بودند. ازجمله این افراد میتوان به عمارۀ یمنی، ابن منقذ، ابنابیالبخشاء، طلائع ابن رزیک و ابنقلاقس اشاره نمود. (Ibid:174-176)
در سایر حوزههای علمی نیز در این دوره آثار علمی وجود داشته که البته اشارۀ چندانی از آن در آثار خاورشناسان دیده نمیشود. در حوزۀ سیاست که کتاب سراجالملوک تألیف محمد طرطوشی معروف به ابن ابیرندقه، دربارۀ «سیاست و حکومت خوب» نمونهای از آثار این دوره به شمار میرود. نویسندة این کتاب را به حامی و مخدوم خود «مأمون» وزیر فاطمیان اهداء کرد. (Ibid:179در زمینۀ جغرافیا نیز آثار ناصرخسرو و مسبّحی جالب توجه است(کاهن،400:1370-399).
3. مراکز علمی شکوفایی دانش در دورة فاطمیان
از جمله نشانههای شکوفایی علمی در دورۀ فاطمیان، تأسیس مؤسسات علمی مانند جامع الازهر، دارالعلم، کتابخانههای بزرگ و رصدخانه است که خاورشناسان نیز بدان اشاره نمودهاند. این مؤسسات در رونق بازار علم و دانش در این دوره بسیار تأثیرگذار بوده و ضمن جذب دانشمندان متعدد از مناطق گوناگون به مرکز خلافت فاطمی، زمینههای آموزش و تربیت بسیاری از دانشجویان و محققان در حوزههای گوناگون علمی را نیز فراهم مینمود. در این نوشتار به مهمترین این مراکز که در آثار خاورشناسان انعکاس یافته است، اشاره میگردد.
3 .1. الازهر
از مهمترین مؤسسات علمی که به دست فاطمیان تأسیس گردید و پس از قرنها تاکنون نیز پایدار مانده، الازهر است. به تعبیر گاستون، جامعالازهر همچون تاجی بر سر افتخارات فاطمیان میدرخشد.(گاستون،49:1365) مسجد جامع الازهر، اولین مسجد جامع رسمی دولت فاطمیان به دستور خلیفه المعز فاطمی توسط جوهر سیسیلی(صقلی) کارگزار برجستۀ فاطمیان، در قاهره بنا گردید. الازهر در دهههای نخست مسجداصلی سپاه، حکومت و جامعۀ اسماعیلیان مصر بود(همان:55). آدام متز، جامع الازهر را ادامۀ خانهای دانسته که عزیز در سال 387 در کنار مسجد ازهر خرید و آن را به 35 عالم اختصاص داد که هر جمعه بین نماز ظهر و عصر مجلس علمی برپا میکردند.(متز،206:1377) در این جامع از هنگام تأسیس قرآن و فقه تدریس میشد و تعداد بسیاری از طلاب از نقاط گوناگون ممالک اسلامی برای تعلیم به الازهر روی میآوردند و هر گروهی رواق مخصوص به خود داشتند، مانند رواق شامیان، ایرانیان، مغربیان ودیگر رواقها.(زیدان،625:1386)ویل دورانت میگوید: الازهر به تدریج تبدیل به مرکزی گردید که طالبان علم از سراسر جهان اسلام رو سوی آن مینمودند، همانگونه که دانشگاه پاریس صد سال پس از الازهر، مرجع همة دانشجویان اروپا گردیده بود. علمای معروف نیز از مناطق مختلف جهان اسلام به الازهر میآمدند تا علوم گوناگون را به جویندگان دانش بیاموزند.نه شاگردان برای تعلیم هزینهای میدادند و نه استادان مقرری دریافت مینمودند.(دورانت،1343: 227-228) در دورۀ الحاکم، الازهر تجدید بنا گردید و موقوفاتی نیز بر آن قرار داده شد. در این دوره همچنین برای الازهر سرپرستی تعیین شد که «مشرف» نامیده میشد و چهار دستیار نیز داشت.(واج، 1367: 21-22)
ابن کلس اولین کسی بود که یک مرکز تعلیماتی برای تدریس فقه در جنب مسجد الازهر دایر نمود. بنابراین به یک معنا وی مؤسس و بنیانگذار الازهر به عنوان یک مرکز تعلیماتی بود. (Halm,Ibid:36-37)ابن کلس، تدریس الهیات عالی را با غرور و سرافرازی تمام در الازهر بنیان نهاد و 35 تن از فقها مأمور تدریس در آن شدند. بیشتر خاورشناسان همانند مورخان مسلمان بر این باورند که الازهر در این دوره عمدتاً اختصاص به آموزش مذهب اسماعیلی داشته و دانشهای دیگر در آن جایی نداشته است. الازهر مرکز عقلی امپراطوری فاطمی و پایگاهی بود که معلمان دین و فقها به گسترش تعلیمات مذهب اسماعیلی و تربیت داعیان و مبلغان میپرداختند.(تاریخ اسلام کمبریج،1383: 256) برخی از خاورشناسان مانند گاستون معتقدند به استثنای اصول
عقاید که مبتنی بر تعالیم مذهب تشیع(اسماعیلی) بود، الازهربه نوعی مدرسۀ جامع
بدل شد که در آن علاوه بر تعالیمی که صرفاً جنبۀ اسلامی داشت، دانشهایی
مانند ریاضیات، نجوم، حکمت طبیعی، طب، صنایع مستظرفه و فلسفه نیز تدریس میشد،(گاستون،54:1365). اما هالم معتقد است این مرکز را دشوار میشد دانشگاه خواند؛ زیرا در آن فقط شریعت بر طبق مذهب اسماعیلی آموزش داده میشد و مدرسان آن شهریه و مواجب دریافت میکردند، بدین معنا که مرکز تعلیمی الازهر به احتمال قوی فقط در دورۀ وزارت ابن کلس و خلافت العزیز وجود داشت و در دورۀ الحاکم این مرکز بر شالودۀ کاملاً جدیدی استوار گردیده است.(Halm,Ibid) به هر حال، صرف نظر از حوزۀ فعالیت الازهر، جایگاه علمی آن در دورۀ فاطمیان، مورد تأیید و اذعان خاورشناسان قرار دارد.
3. 2. دارالعلم
مؤسسۀ علمی دیگری که در دورۀ فاطمیان از جهت تنوع علمی و مذهبی، اهمیتی فراتر از الازهر داشت، دارالعلم فاطمی بود. بر خلاف الازهر که غالباً یک نهاد علمی ویژه اسماعیلیان شناخته میشود، در مورد دارالعلم تقریباً اتفاق نظر وجود دارد که نهادی فرامذهبی بوده که علاوه بر حضور دانشمندان از ادیان و مذاهب گوناگون، علوم مختلف نیز در آن تدریس و پژوهش میشده است. هانسبرگر دارالعلم را نهادی دانشگاهی دانسته است که در سال 396 قمری توسط الحاکم تأسیس گردید و موضوعات مختلفی در آن تدریس میشد. وی با استناد به روایت مقریزی در مورد حمایتهای مالی و علمی الحاکم از دارالعلم و فراهم بودن زمینۀ تحصیل و تحقیق رایگان برای همگان، میگوید: این روایت به روشنی حکایت از حمایت فعالانۀ حکومت از تعلیم و تربیت و دانش اندونزی حکایت میکند.(هانسبرگر،1380: 203-202) به گفتۀ بایارد واج این اقدام الحاکم شهرت و اعتبار فراوانی برای قاهره به بار آورد و با بیتالحکمه بغداد و مراکز تعلیمات عالی اسپانیا برابری میکرد. این مرکز به قاهرۀ فاطمی همان خدمتی را کرد که اسکندریه به بطالسه (واج، 1367: 25). پلواکر این نهاد بزرگ را جدید و بیسابقه دانسته که توسط فاطمیان برای محققان و دانش پژوهان بنیان گذاشته شد و در بدو تأسیس به هیچ فرقه و مذهبی اختصاص نداشت. (Walker,Ibid:44&172) هالم نیز معتقد است جهان اسلام در سدههای میانه دارای مؤسسهای علمی نبود که معلومات جامع الاطراف در همة زمینههای علمی را به طالبان علم عرضه نماید؛ تنها یک استثنا وجود داشت و آن دارالعلمی بود که توسط الحاکم فاطمی بنیان گذاشته شد. (Halm,Ibid:71)وی با استناد به نوشتههای مسبحی میگوید در این دارالعلم، علوم مختلف تدریس میشده و دانشمندان مختلف از جمله فقیهان، محدثان، لغت دانان، نحویان، پزشکان، منطقیان، ریاضیدانان، منجمان و دیگر اندیشمندان در آن به تدریس و پژوهش میپرداختند. از این رو، این عقیده را که آنجا دارالحکمه نام دارد نمیپذیرد؛ زیرا «حکمت» به معنای خاص، دانش مکتوم اسماعیلی یعنی «علم باطن» بود که به وسیلۀ امام و از طریق داعیان به اولیاءیعنی مؤمنان اسماعیلی تعلیم داده میشد؛ درحالی که دارالعلم فاطمی در خدمت دعوت اسماعیلی نبود، بلکه در خدمت همة کسانی بود که در علوم غیر دینی تخصص داشتند. (Ibid:71-72)
جرجی زیدان دارالعلم را مشابه بیتالحکمۀ عباسی دانسته و میگوید منظور از تأسیس آن این بود که در آنجا مانند بیت الحکمۀ، عامة مردم به صورت رایگان به مطالعه، مباحثه و استنساخ کتاب بپردازند.(زیدان،635:1386) اما هالم معتقد است بیتالحکمه عباسی بیشتر کتابخانه و مؤسسهای برای ترجمه بود، در حالی که دارالعلم فاطمییک مؤسسۀ علمی جامع محسوب میشد. به عقیدۀ وی الگوی واقعی دارالعلم حاکمی، دارالعلمی بود که توسط شاپوربن اردشیر، وزیر بهاءالدوله دیلمی در کرخ بنا نهاده شد. میتوان تصور نمود که الحاکم از طریق داعیان خود در عراق اطلاعات دقیقی از آن به دست آورده بود و همین امر او را برانگیخت تا در قلمرو خود به همان شیوه و حتی سخاوتمندانهتر از آن به پیشرفت و ترقی علوم کمک نموده و سطح فرهنگ پیروان خود را بالا ببرد. شاهد وی بر این مطلب نیز این است که این دارالعلم تنهادوازده سال پس از دارالعلم شاپور تأسیس گردید. (Halm,Ibid)
نقطۀ اوج شکوفایی دارالعلم در دورۀ الحاکم بوده است و پس از آن به نظر نمیآید نقش مهمی ایفا کرده باشد. ظاهراً در دورههای بحرانیِ دولت فاطمیان توسط افضل وزیر دولت فاطمیان به دلایلی دارالعلم تعطیل(متز،207:1377) و در دورۀ الآمر دوباره فعال گردید، اما پس از مدتی برای همیشه تعطیل گردید. در سال527 قمری، دارالعلم درمکان جدیدی تأسیس گردید و تا پایان دورۀ فاطمی فعال بود، اما ظاهراً به لحاظ اهمیت علمی قابل مقایسه با دارالعلم حاکمی نبوده و بیشتر پناهگاهی برای دعوت اسماعیلی بوده است. (Halm,Ibid:82-87)
3. 3. خزائن الکتاب(کتابخانهها)
تأسیس خزائنالکتاب یا کتابخانه از اقدامات جالب توجه خلفای فاطمی برای فراهم نمودن زمینۀ تحقیق و فعالیتهای علمی دانشمندان و دانشپژوهان بود که تعداد آنها نیز بسیار بود. کتابخانۀ قصر فاطمی یا کتابخانۀ امام مشهورترین کتابخانه بود که توسط العزیز تأسیس شد. آدام متز پس از اشاره به بزرگی خزانۀ کتاب عزیز و ذکر نقلقولها در مورد تعداد کتب موجود در آن، به مقایسۀ آن با کتابخانههای غربی در آن روزگار پرداخته و میگوید در آن زمان تعداد کتب کتابخانۀ کلیسای جامع شهر کنستانز 356 کتاب ، کتابخانۀ دیر بندیکتی کمی بیش از صد کتاب و کتابخانۀ کلیسای جامع شهذ بامبرگ فقط 96 کتاب داشت؛ حال آنکه کتابخانۀ فاطمی به گفتۀ مقریزی 601 هزار و به نقل ابن واصل بیش از 120 هزار جلد کتاب داشته است.(متز،202:1377) این کتابخانه متشکل از چهارده اتاق و تعداد بیشماری کتاب در موضوعات مختلف در آن گرد آمده بود. به گفتۀ گاستون در آن عصر این کتابخانه، یکی از بزرگترین کتابخانههای جهان اسلام و یکی از عجایب جهان به شمار میرفت. تعداد کتب کتابخانة فارمی به عقیدة مقریزی صد هزار مجلد و نسخ قرآن آن 2400،(گاستون،55:1365) به عقیدة ویل دورانت بین صد تا دویست هزار جلد،(دورانت،247:1343) به عقیدة فیلیپ حتی دویست هزار جلد،(حتی،804:1366) و به عقیدة جرجیزیدان حدود1600 هزار جلد بوده که هجده هزار جلد در علوم قدیمه و 6500 جلد آن کتب نجوم، هندسه و فلسفه بوده و باقی آن کتب اسلامی بوده است.(زیدان،34:1386) به گفتۀ واکر این کتابخانه از لحاظ تعداد و تنوع مجلدات و نسخی که در برداشت، میبایست شگفتآفرین بوده باشد. گزارشهایی که دربارة محتویات آن به ما رسیده، صرف نظر از برخی اغراقگوییها، حاکی از آن است که به دشواری مجموعهای کامل از کتابهای این کتابخانه در جای دیگری از جهان یافت میشده است. به عقیدۀ وی گرچه این کتابخانه، گنجینهای با عظمت از کتاب، اسناد و نوشتههای دیگر بود، اما برای استفاده عموم نبوده و وجود آن ضرورتاً به حیات عقلانی و فکری پایتخت چیزی نمیافزود. (Walker,Ibid:44)
به جز این کتابخانه، موارد دیگری نیز در الازهر، دارالعلم و مکانهای دیگر وجود داشته که زمینه و امکانات لازم برای استفادۀ علمی و پژوهشی دانشمندان و دانشپژوهان را فراهم مینموده است. در دارالعلم کتابخانة عظیمی وجود داشت که با حمایت خلیفه و برخی دولتمردان کتابهای بسیاری خریداری و در آن قرار داده شده بود.(واج، 1367: 26) وجود چنین کتابخانههایی با این حجم از کتاب در آن زمان بسیار مهم و تأثیرگذار به شمار میرفته است.
3. 4. رصدخانه
تأسیس رصدخانه و فعالیتهای نجومی از دیگر اقدامات خلفای فاطمی بوده است. در این راستا الحاکم دستور داد رصدخانهای بر روی کوه مقطم در شرق قاهره ساخته شود. در مورد این رصدخانه نیز اتفاق نظری وجود ندارد و برخی خاورشناسان معتقدند این رصدخانه در همان زمان تکمیل شد و زیج حامی نیز در همین رصدخانه توسط ابنیونس تهیه شد،(لوبون،596:1343) اما برخی دیگر معتقدند این اقدام ناتمام ماند و در زمان افضل دوباره پیگیری شد و در نهایت نیز در مورد ساخت رصدخانه موفقیتی حاصل نشد، اما زیج حاکمی چندین قرن در مصر و شام مبنای محاسبات نجومی بود و به اندازهای یافتههای آن دقیق بود که با یافتههای رصدخانههای دیگر برابری میکرد. (Walker,Ibid:89)بنابراین توجه همیشگی و گسترده به این دانش نبوده و تنها در برخی دورهها و بر پایة خواست یک شخص رواج پیدا کرده است و نمیتواند نماد علمی حکومت شمرده شود.
نتیجه
در مورد اصل وجود شکوفایی علمی در دورۀ فاطمیان، علیرغم نظر تردیدآمیز برخی خاورشناسان که معتقدند شواهد مطمئنی برای رونق علمی جالب توجه دورة فاطمیان وجود ندارد، برخی از آنان معتقدند علاوه بر رونق چشمگیر علوم دینی به ویژه در حوزۀ مذهب اسماعیلی، در سایر حوزههای علمی نظیر فیزیک، ریاضیات، نجوم، طب و ادبیات نیز آثار بسیاری در این دوره تولید شده که برخی از آنها در نوع خود بینظیر یا کمنظیر به شمار میرود. به علاوه وجود مؤسسات علمی برجستهای نظیر الازهر، دارالعلم، کتابخانهها و دیگر مراکز علمی، گواهی روشن بر شکوفایی علمی در این دوره به شمار میرود.
دیدگاه خاورشناسانی مانند گاستون و فیلیپ که حتی هرگونه رونق علمی در دورۀ فاطمیان را مورد انکار قرار دادهاند، درست به نظر نمیرسد؛ زیرا شواهد متعددی بر خلاف آن وجود دارد و وجود مؤسسات علمی متعدد و دانشمندان گوناگون و آثار باقی مانده از آنان در حوزههای گوناگون علمی همه نشان میدهد که دانش در این دوره نسبت به دورههای پیشین رونق جالب توجهی داشته است. سخن افرادی مانند واکر که در این مورد تردید نموده و نیاز به پژوهشهای بیشتری در این زمینه احساس نمودهاند، به طور کلی پذیرفتنی نیست، اما باتوجه به روشن نبودن ابعاد گوناگون علمی این دوره، بخش دوم دیدگاه آنان منطقی است که اثبات کامل این ادعا نیاز به پژوهشهای بیشتر و دقیقتری دارد.
شکوفایی علمی به معنای وسیع کلمه، آنگونه که افرادی مانند هالم ادعا کردهاند بدین معنا که شکوفایی علمی در حوزههای گوناگون علمی وجود داشته و این دوره یکی از درخشانترین دورههای تمدنی تاریخ اسلام بوده است، دشوار به نظر میرسد، اما میتوان از رونق نسبی بازار دانش در این دوره سخن به میان آورد. برای نمونه در حوزۀ دانشهای مذهبی(اسماعیلی) در این دوره پیشرفت چندانی نسبت به قبل رخ داده و شاهد آن وجود دانشمندان برجسته و آثار گوناگونی است که از آنان بر جای مانده است. در برخی دیگر از دانشها مانند فیزیک، طب و نجوم، افرادی مانند ابنهیثم و ابنیونس نوآوریهای علمی داشته و آثار برجستهای را از خود برجای نهادهاند، اما در سایر دانشها موفقیتهای نسبی وجود داشته است که درمقایسه با پیشرفتهای علمی که در برخی مناطق دیگر بهویژه در شرق جهان اسلام حاصل گردیده بود، به نظر نمیرسد چندان جالب توجه بوده باشد و دستکم شواهد کافی برای اثبات آن وجود ندارد.
بسیاری از خاورشناسان وجه برجستۀ شکوفایی علمی در این دوره را در حوزۀ دانشهای مربوط به مذهب اسماعیلی دانستهاند و برخی از آنان به انگیزۀ خلفای فاطمی در این باب نیز اشاره نموده و تردید نمودهاند که حمایتهای خلفای فاطمی از فعالیتهای علمی شامل پیروان سایر مذاهب هم میشده است. (Walker,Ibid:178-180)از سوی دیگر هدف از تأسیس بیشتر مراکز علمی نیز گسترش مذهب اسماعیلی بوده و تمرکز عمدة مراکز علمی بر دانشهای دینی بوده و آنچه سبب شکوفایی تمدنی فاطمیان شده همین نگرش به علوم دینی بوده است. در نتیجه نمیتوان گفت در زمینة شکوفایی همة دانشها با نگاه و رویکرد تمدنسازی موردپشتیبانی خلفای فاطمی بوده است ونمیتوان انتظار برنامهریزی اندیشمندانه از آنان داشت و تردید برخی خاورشناسان در این زمینه میتواند جایگاه علمی داشته باشد. صرف نظر از این نکته، آنچه در عمل رخ داده است، رونق جالب توجه دانش در این دوره را نشان میدهد. گفتنی است خاورشناسان برخی از جنبههای پیشرفت علمی در این دوره مانند تفسیر و علوم قرآن، حدیث و فقه سایر مذاهب اسلامی و برخی حوزههای دیگر علمی را مورد توجه قرار ندادهاند.
[1]. این مؤسسه وابسته به اسماعیلیان آغاخانی است که به منظور تحقیق و پژوهش و انتشار آثار و اسناد مربوط به اسماعیلیان، توسط آغاخان سوم در سال 1979م در لندن تأسیس گردید. فرهاد دفتری نویسندۀ برجستۀ اسماعیلی معاصر، رئیس بخش تحقیقات و انتشارات این مؤسسه است و نقش بسیار مؤثری در انجام تحقیقات جدید در این مؤسسه داشته است. برای نمونه آثار واکر و هالم که جدیدترین آثار در این زمینه به شمار میرود، با حمایت این مؤسسه نوشته و منتشر شده است.
[2]. برای نمونه ژوزف بورلو در کتاب خویش قرن دوم تا چهارم را عصر شکوفایی تمدن اسلامی میداند و دورۀ شکوفایی فاطمیان را نیز ذیل همین دوره قرار میدهد.(بورلو، 1386: 74-167)
مراجع
بورلو، ژوزف، (1386)، تمدن اسلامی، ترجمه اسدلله علوی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامیرضوی.
جمعی از نویسندگان (1383)، تاریخ اسلام، ترجمه تیمور قادری، تهران: امیرکبیر.
حتی، فیلیپ( 1366)، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: آگاه.
دخویه(1371)، قرمطیان بحرین و فاطمیان، ترجمه محمدباقر امیرخانی، تهران: سروش.
دفتری، فرهاد(1378)، سنتهای یک جماعت؛ مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ترجمۀ فریدون بدره ای، تهران: فروزان روز.
دورانت، ویل(1343)، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: اقبال.
زیدان، جرجی(1386)، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهرکلام، تهران: امیرکبیر.
القاضی، خالد بن عبدالرحمن(1429)، الحیاه العلمیه فی مصر الفاطمیه، بیروت: الدار العربیه للموسوعات.
کاهن،کلود(1370)، درآمدی بر تاریخ اسلام در قرون وسطی؛ روششناسی و عناصر کتابشناسی، ترجمۀ اسدالله علوی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامیآستان قدس رضوی.
گاستون، ویت(1365)، قاهره؛ مدینه للفن و التجاره، ترجمه محمود محمودی، تهران: انتشارات علمیو فرهنگی.
لوبون،گوستاو(1334)، تمدن اسلام و عرب، ترجمۀ سید محمد تقی فخرداعی گیلانی،تهران: انتشارات علمی؛.
لوئیس، برنارد(1362)، تاریخ اسماعیلیان، ترجمه فریدون بدرهای، تهران: توس.
لوئیس، برنارد(1383)، حشاشین؛ فرقهای تندرو در اسلام، ترجمه حسن خاکباز محسنی، تهران: کتاب زمان.
14. مادلونگ، ویلفرد و پل ای و واکر(1388)، پیدایی فاطمیان و گفتگوهای درونی شیعیان در المناظرات، ترجمۀ محمد جاودان و امیر جوان آراسته، قم: دانشگاه ادیان و مذاهب،.
مادلونگ، ویلفرد(1377)، فرقههای اسلامی، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران: اساطیر.
متز، آدام (1377)، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو،تهران:امیرکبیر.
میهلی، آلدو(1371)، علوماسلامی و نقش آن در تحول علمی جهان، ترجمۀ محمدرضا شجاع رضوی و اسدالله علوی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
واج، بایارد(1367)، دانشگاه الازهر؛ تاریخ هزار ساله تعلیمات عالی اسلامی، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
واکر، پل. ای(1377)، ابویعقوب سجستانی؛ متفکر و داعی اسماعیلی، ترجمه فریدون بدرهای، تهران: نشر فرزان روز.
واکر، پل.ای(1379)، حمیدالدین کرمانی؛ متفکر اسماعیلی در دورۀ الحاکم بامرلله، ترجمه فریدون بدرهای، تهران: نشر فرزان روز.
هاجسن، مارشال.گ.س(1369)، فرقهاسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
هانسبرگر، آلیس.سی(1380)، ناصرخسرو، لعل بدخشان،ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران: نشر فرزان روز.
Halm, Heinz(1997), The Fatimids and their Traditions of lerrning,London, L.B Tauris,.in association with The institute of Islamic studies.
Walker,Paul. E,(1997), Exploring an Islamic Empier,Fatimids History and its Sourses, London, L.B Tauris,.in association with The institute of Islamic studies.
نویسندگان
محمدرضا بارانی 1؛ سیدرضا مهدی نژاد2
1استادیار گروه تاریخ دانشگاه الزهرا
2دانش پژوه دوره دکتری تاریخ و تمدن اسلامی و عضو هیئت علمی جامعة المصطفی9 العالمیة