حضور و گسترش تشیع در افریقا (از قرن اول تا پایان سوم هجری)

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 22 - 44 دقیقه)

چکیده
دامنه حضور و گسترش تشیع در شمال افریقا مربوط به صدر اسلام و بازه زمانی قرن اول تا پایان قرن سوم هجری است. بدون تردید سیاست‌های بنی‌امیه و بنی‌عباس علیه شیعیان، عامل حضور تشیع در این بخش از قلمرو اسلامی بوده است. این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی و با استناد به منابع تاریخی به دنبال پاسخ به چگونگی حضور و گسترش مذهب تشیع در افریقا در آن بازه زمانی است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که از زمان فتح مصر، تشیع با تبلیغ شماری از صحابه رسول‌اللّه (ص) و یاران امام علی (ع) به افریقا راه یافت؛ اما قدرت و نفوذ سیاسی گروه‌های غیر شیعی چالشی بزرگ در گسترش تشیع بود. با وجود این، با حضور کارگزاران امام علی(ع) و هجرت سادات فرصت‌هایی برای فعالیت شیعیان در این سرزمین ایجاد شد که شیعیان از آن بهره بردند و به تأسیس حکومت‌های شیعی در برخی از مناطق افریقا اقدام کردند.
کلیدواژه‌ها
مذهب تشیع؛ مصر؛ امام علی(ع)؛ شمال افریقا؛ سادات

مقدمه
در طول تاریخ، شمال افریقا یکی از مناطق مهم جهان اسلام بوده است. این منطقه به علت نزدیکی به بیت‌المقدس و مقر سپاهیان روم، اهمیت بسیاری برای مسلمانان داشت. رومی‌ها همواره می‌توانستند از شمال افریقا، فتوحات مسلمانان را در بیت‌المقدس به خطر بیندازند. علاوه بر این، مراودات تجاری اعراب با مصر قبل از اسلام و شناخت از ثروت واقعی این مناطق، بر اهمیت و موقعیت تجاری ـ سیاسی شمال افریقا در نزد مسلمانان می­افزود. در نتیجه مصر از نخستین مناطق افریقا بود که در سال 20ق در زمان خلیفه دوم به دست عمرو بن‌عاص فتح شد (ابن‌عبدالحکیم، ۱۹۲۰: 88؛ ‫کندی، ۱۴۰۷: 15). این فتوحات تا سال 86ق (دوران عبدالملک مروان) ادامه یافتند.

فتوحات مسلمانان در افریقا را می‌توان پنج قسمت کرد: 1. صحرای سینا، اسکندریه و مناطق اطراف رود نیل؛ 2. منطقه برقه و طرابلس؛ 3. اقلیم افریقا که حدوداً برابر تونس فعلی بود؛ 4. مغرب اوسط که حدود الجزایر امروزی بود؛ 5. مغرب اقصا برابر مغرب امروزی. از همان آغاز فتوحات، شماری از شیعیان و صحابه پیامبر(ص) همانند ابوایوب انصاری، ابوذر غفاری، عمار یاسر، عبداللّه بن‌عباس، عمرو بن‌حمق در سپاه مسلمانان حضور داشتند ‏(سیوطی، ۱۳۷۱: 1/145ـ200 ؛ ‫مقریزی، ۱۴۱۶: 2/84ـ85). برخی از این افراد بعدها در گروه یاران و نمایندگان خاص امام علی(ع) در شمال افریقا باقی ماندند.

حضور و فعالیت این گروه در افریقا، که تربیت‌یافته مکتب اهل بیت(ع) بودند، تأثیر بسیاری در شناخت و ترویج مکتب تشیع در این منطقه داشت. همچنین بعدها گروهی دیگر از دوستداران امام علی(ع) در مصر، مانند محمد بن‌ابی‌حذیفه و محمد بن‌ابی‌بکر، نقش مهمی در معرفی امام علی(ع) و باورهای شیعی به مردم افریقا ایفا کردند. نتیجه این فعالیت‌ها در اندک زمانی بروز یافت و باعث شد که مصریان در زمان قیام مردم علیه عثمان، از خلافت امام علی(ع) حمایت کنند ‏(بردی‌، ۱۳۹۲: 1/94ـ95؛ ‫طبری، ۱۳۸۷: 6/2262؛ ‫وردانی، ۱۳۸۲: 23). پس از شهادت امام علی(ع)، حضور یاران ایشان در مصر و افریقا همچنان برای تشیع ثمربخش بود، به طوری که مردم این منطقه پس از شهادت امام حسین(ع) نیز علیه حکومت وقت دست به قیام زدند.

پس از تشکیل خلافت‌های اموی و عباسی، اهل بیت (ع) و یاران آنان تحت ظلم و ستم قرا گرفتند؛ از این رو شیعیان و بسیاری از سادات به علت دور بودن منطقه افریقا از مراکز حکومت، به این منطقه پناهنده شدند. فعالیت آنان از همان سده نخست باعث شد تا اهل بیت(ع) و دوستانشان در شمال افریقا جایگاه ویژه‌ای پیدا کنند. فرهنگ تشیع در این منطقه به حدی نفوذ یافت که نمونه‌های آن همچنان در برخی از مناطق افریقا، به‌خصوص مصر، دیده می‌شود. برگزاری مراسم عاشورا در مناطق محدودی از مصر، برگزاری جشن نیمه شعبان از سوی برخی از فرقه‌های صوفی، رسم فانوس‌گیری، جشن تولد حضرت زینب(س) و امام حسین(ع) از مواردی است که تأثیر ماندگار فرهنگ شیعه در این مناطق را نشان می‌دهد (وردانی، ۱۳۸۲: 103).

پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که «تشیع چگونه در شمال افریقا گسترش‌ یافت؟». زمان ورود و مکان شیعیان در مصر و چگونگی سیاست‌ حکمرانان شمال افریقا در برخورد با شیعیان تا پایان قرن سوم از پرسش‌های فرعی تحقیق است.

بنا بر فرضیه پژوهش، شیعیان در ابتدای فتح مصر در این منطقه مستقر شدند، سپس به مناطق مختلف افریقا نقل‌مکان کردند. در اثر سیاست‌ها و سخت‌گیری حکمرانان اموی و عباسی، گروهی از سادات نیز به افریقا مهاجرت کردند و در نقاط مختلف آن ساکن شدند.

در این نوشتار، روش تحقیق بر اساس پژوهش تاریخی و به ‌صورت توصیفی ـ تحلیلی است که موضوعات مربوط از منابع دست اول و معتبر به شیوه کتابخانه‌ای گردآوری ‌شده، سپس داده‌های به ‌دست ‌آمده، از طریق استدلال و استنتاج عقلی تجزیه ‌و تحلیل شده است.

پیشینه تحقیق
درباره حضور شیعیان در افریقا کتاب‌ها و مقالات متعددی نگارش یافته است؛ اما تحقیق تاریخی جامعی شکل نگرفته است. در بیشتر تحقیقات صورت گرفته حضور و گسترش شیعیان در افریقا به صورت کلی تبیین شده است. از جمله این آثار می‌توان به کتاب ابن‌عبدالحکیم (م247ق) به نام فتوح مصر و اخبارها اشاره کرد. در این کتاب به جز اشارات مستقیم و غیر مستقیم به شیعیان، مطالب مهمی دیده نمی‌شود، حتی از استاندار شدن محمد بن‌ابی‌بکر نیز خبری نیامده است ‏(ابن‌عبدالحکیم، ۱۹۲۰: 273).

در تواریخ عمومی، مانند تاریخ یعقوبی (یعقوبی، ۱۳۷۱: 6/2229) و کتاب الفتوح ابن‌اعثم کوفی ‏(ابن‌اعثم کوفی، ۱۴۱۱: 2/365ـ382)، در تبیین شورش‌های سال‌های 34 و 35ق مطالبی در مورد شیعیان مصر بیان ‌شده است.

کتاب دیگر الولاه نوشته ابوعمر محمد بن‌یوسف کندی (م350 یا 358ق) است. در این منبع مطالب پراکنده‌ای درباره شیعیان و دوستداران امام علی گفته شده است؛ اما نویسنده در بیشتر موارد حتی از به کار بردن «شیعه» برای طرفداران امام علی(ع) خودداری کرده است ‏(کندی، ۱۴۰۷: 29ـ30).

منتقله الطالبیه نوشته ابراهیم بن‌ناصر بن‌طباطبا (479ق) منبع دیگری است که مطالبی درباره اماکن و شهرهایی که قبایل طالبیه (اولاد و فرزندان ابوطالب) در آنها سکنا گزیده‌ و زندگی کرده‌اند، آورده است.

تاریخ دیوان مبتدا و الخبر فی تاریخ العرب نوشته ابن‌خلدون (723ـ808ق) می­تواند مهم‌ترین منبع درباره تاریخ بلاد مغرب باشد. اطلاعاتی که در این کتاب آمده، جنبه ابتکاری دارد و نویسنده آنها را گرد آورده و از کتب دیگر نقل نکرده است. تقی‌الدین احمد بن‌علی بن‌عبدالقادر مقریزی (م845ق) از معدود مورخان مصر است که در کتاب المواعظ و الاعتبار به ذکر الخطط و الآثار لفظ شیعه را برای طرفداران امام علی(ع) به کار برده و مطالبی را درباره وضعیت شیعیان بیان کرده است؛ ولی در نوشته‌های او وضعیت شیعیان به‌‌روشنی مشخص نشده است (مقریزی، ۱۴۱۸: 1/74ـ75).

از دیگر تاریخ‌نویسان معروف مصر، ابن‌تغری بردی (م874ق) صاحب کتاب النجوم الزاهره فی ملوک مصر والقاهره است. وی حوادث تاریخی مصر را از هنگام فتح آن و فرمانروایی عمروعاص تا سال‌های 872ق بیان کرده است؛ اما او نیز مانند دیگر مورخان، در مورد تشیع در مصر سخنی نگفته است ‏(بردی‌، ۱۳۹۲: 1/8ـ160).

از تحقیقات جدید نیز می­توان به کتاب مهدی تکیه‌ای در موردمصر (سال 1375) اشاره کرد. صالح وردانی نیز در سال 1382 کتاب شیعه در مصر از آغاز تا عصر امام خمینی را نگاشته است. کتاب اطلس شیعه نوشته رسول جعفریان نیز جغرافیا و تاریخ شیعیان در تاریخ اسلام تا به امروز را تبیین و مطالبی درباره حضور شیعیان مطرح کرده است. همچنین محمدعلی چلونگر در کتاب زمینه‌های پیدایش خلافت فاطمیان علل و زمینه‌های پیدایش خلافت فاطمیان در افریقیه و مغرب را بررسی کرده است. این کتاب از منابع مهم و ارزشمند درباره حضور شیعیان در افریقا است. نویسنده اشاره می‌کند که فاطمیان با بهره‌گیری از باور مهدویت، قیام خود را در مصر و مناطق دیگر گسترش دادند. تفکر مهدویت قبل از حضور فاطمیان، در قبایل بربر و در منطقه مغرب وجود داشت و ایشان از این نفوذ استفاده کردند.

همچنین می‌توان به مقاله فیروز آزادی با عنوان «ظهور و افول تشیع در مصر از فتح اسلامی تا پایان سفیانیان (20ـ64ق)» (مجله شیعه‌شناسی، 1392)، مقاله مطهره حسینی در مورد شیعیان مصر گذشته و حال (فصل‌نامه جستارهای سیاسی معاصر، 1389)، مقاله غلامرضا گای‌زواره در مورد اهل بیت(ع) در قلب مصر (مجله فرهنگ کوثر، 1383)، مقاله مهدی جلیلی در مورد گرایش‌های شیعی در مصر تا میانه سده سوم‌ق (مجله مطالعات اسلامی، 1381) و مقاله محسن پاک‌آیین به نام «موده آل البیت(ع) فی مصر» که عباس الاسدی آن را ترجمه کرده (مجله رساله الثقلین، 1374) اشاره کرد. علاوه بر اینها، سید هادی خسروشاهی مجموعه مقالات برخی نویسندگان معاصر عرب را به نام أهْلُ البَیْت فی مِصْر گردآوری کرده و در سال 1380 در مجمع تقریب مذاهب اسلامی به چاپ رسانده است.

با توجه به اشارات پراکنده منابع مذکور، مقاله حاضر درصدد است با نگاهی جامع، حضور شیعه از زمان فتح مصر تا پایان قرن سوم هجری در افریقا را بررسی کند و عوامل حضور شیعیان و علاقه مردم مصر به شیعیان را در چهارچوب سؤالات مطرح شده پاسخ دهد. حضور شیعیان در افریقا در سه محور بخش‌بندی شده است: الف) حضور طرفداران امام علی(ع) و اصحاب ایشان در زمان فتح مصر که همراه با لشکرکشی مسلمانان صورت گرفته است؛ ب) مهاجرت سادات که باعث گسترش شیعه در افریقا در سده‌های اول تا سوم شده است؛ ج) قیام‌ها و تبلیغات شیعیان درباره اهل بیت که منجر به علاقه مردم مصر و افریقا به مذهب تشیع شد.

حضور مسلمانان در افریقا
عرب‌ها قبل از اسلام با مصر مراودات تجاری داشتند و با ثروت و جایگاه این منطقه به‌ خوبی آشنا بودند. از این رو مصر پس از اسلام نیز برای عرب‌های تازه‌مسلمان دارای جایگاه ویژه‌ای بود. می‌توان گفت یکی از دلایل مهم حضور مسلمانان در این منطقه، آشنایی پیشین آنان با وضعیت جغرافیایی، تجاری، سیاسی و فرهنگی مصر بود. عمرو بن‌عاص شناخت ویژه‌ای از مصر داشت و در هنگام فتح این منطقه کمک فراوانی به مسلمانان کرد.

بر اساس متون تاریخی، ورود مسلمانان به مصر و شمال افریقا در چند مقطع صورت گرفت. ورود اولین گروه از مسلمانان در ماه رجب سال پنجم بعثت با مهاجرت به حبشه به سرپرستی جعفر ابن‌ابی‌طالب انجام شد. در آنجا بود که نجاشی، پادشاه حبشه، با اسلام آشنا شد ‏(ابن‌هشام، ۱۳۷۵: 1). همچنین پیامبر(ص) در ماه محرم سال هفتم هجری چند نامه از مدینه برای نجاشی پادشاه حبشه، مقوقس حاکم مصر و حاکمان برخی از کشورها ارسال کرد. در طی این مدت شماری از مسلمانان در حبشه حضور داشتند و با احترام با آنان برخورد می‌شد. گروهی از مسلمانان نیز با مصریان مراودات تجاری داشتند. بعد از رحلت پیامبر(ص) و شروع فتوحات در دوره خلفای راشد، مسلمانان در سال 20ق به فرماندهی عمرو بن‌عاص، به مصر حمله کردند و مناطقی از آن را به تصرف درآوردند. می‌توان فتح این مناطق را به هفت مرحله تقسیم کرد:

مرحله اول: از سال 20 تا 49ق؛ در این مرحله مناطقی مانند برقه، طرابلس، صبراته، فزان ‏(بلاذری، ۱۴۳۰: 3/12ـ13) به دست عمرو بن‌عاص، مناطق سبیطه و قلعه اجم در جنوب قیروان (ابن‌خیاط، ۱۴۱۵: 1/134ـ135) به دست عبداللّه بن‌سعد بن‌ابی‌سرح، منطقه واقعه تا دشت قمونیه در جنوب قرطاجنه ‏(ابن‌خیاط، ۱۴۱۵: 1/192؛ ‫طبری، ۱۳۸۷: 5/229) و سوسه، جلولا، بنزت و جزیره جربه (بردی‌، ۱۳۹۲: 1/132؛ ‫یاقوت حموی، ۱۹۹۰: 2/118) به دست معاویه بن‌حدیج سکونی فتح شدند.

مرحله دوم: از سال 40 تا 55ق؛ در این مرحله شهر قیروان در جنوب قرطاجنه به دست عقبه بن‌نافع ساخته شد ‏(ابن‌خیاط، ۱۴۱۵: 1/195؛ ‫ابن‌عبدالحکیم، ۱۹۲۰: 264) و مراکز پشتیبانی نظامی جهت حفظ فتح مناطق ودان فزان، خاور و غدامس طراحی و اجرا شد.

مرحله سوم:از سال 55 تا 62ق؛ در این مرحله ابومهاجر جزیره شریک، شهرهای قرطاجنه، میله در مغرب ادنی، میانه ‏(بردی‌، ۱۳۹۲: 1/152) و مسلمه را فتح کرد (مونس، ۱۹۹۲: 1/90).

مرحله چهارم: از سال 62 تا 64ق؛ در این مرحله منطقه حاصل‌خیز زاب در مغرب میانه و مسئله ‏(ابن‌عبدالحکیم، ۱۹۲۰: 267؛ ‫مونس، ۱۹۹۲: 1/92)، تاهرت و طنجه ‏(مونس، ۱۹۹۲: 93) به دست عقبه فتح شد. این مرحله با کشته شدن عقبه به پایان رسید.

مرحله پنجم: از حدود سال 65ق تا اواخر 74ق؛ در این مرحله زهیر بن‌قیس فرمانده لشکر بود. او اقدام به گرفتن مجدد مناطقی کرد که پس از کشته شدن عقبه از دست مسلمانان خارج‌ شده بودند ‏(بردی‌، ۱۳۹۲: 1/160) و توانست منطقه قیروان را تصرف کند. وی در درگیری با رومی‌ها در درنه کشته شد و جنگ در جبهه افریقا، تا دفع فتنه ابن‌زبیر به دست عبدالملک بن‌مروان، بدون اقدام خاصی متوقف شد ‏(ابن‌عذاری المراکشی، ۱۹۵۰: 1/34ـ35).

مرحله ششم: از اواخر سال 74 تا 85ق؛ در این مرحله حسان بن‌نعمان غسانی مناطق قرطاجنه، دژ بسته، قلعه‌هایی مانند قابس، قسطیلیه و مغرب میانه را فتح کرد ‏(‫ابن‌خلدون، ۱۳۶۳: 4/238؛ ‫ابن‌عذاری المراکشی، ۱۹۵۰: 1/25).

مرحله هفتم: از اواخر سال 85 تا 86ق؛ این مرحله که آخرین مرحله فتح شمال افریقا به دست مسلمانان به شمار می‌رود، با انتخاب موسی بن‌نُصَیر به فرماندهی لشکر اسلام در افریقا شروع شد ‏(ابن‌عبدالحکیم، ۱۹۲۰: 274). فعالیت موسی بن‌نصیر در اواخر سال 85ق شروع شد و به فتح قلعه زغوان، سجومه، سبته، طنجه (مغرب اقصا)، جنوب کوه‌های اطلس، مغرب میانه تا سوس عقبا انجامید ‏(ابن‌قتیبه، ۱۴۱۰: 2/66ـ68). پس‌ از این مرحله مسلمانان به سمت اندلس و فتح آن رفتند.

زمینه‌های تاریخی ورود شیعیان و اهل بیت(ع) به افریقا
ورود شیعیان به افریقا همزمان با ورود مسلمانان به این منطقه بوده است. آنها در فتوحات مسلمانان همراه سپاه اسلام به‌تدریج در افریقا حضور یافتند و در مناطق فتح‌شده باقی ماندند. با افزایش شمار شیعیان در افریقا، پس از مدتی در برخی مناطق مفتوحه حکومت‌های شیعه تأسیس شدند ‏(دیویدسن، ۱۳۵۸: 95).

در حقیقت با حضور اصحاب خاص امام علی(ع) در مصر و مهاجرت گروهی از تابعان‏ (ابن‌عبدالحکیم، ۱۹۲۰: 292؛ ‫سیوطی، ۱۳۹۴: 1/207، 255)، مذهب تشیع رسماً در این منطقه نفوذ و حضور یافت. عمار یاسر در زمان عثمان بن‌عفان به مصر رفت و به تبلیغ اهل‌ بیت(ع) مشغول شد. موفقیت او به‌قدری بود که بیشتر مصریان در برابر عثمان بن‌عفان از علی(ع) طرفداری کردند، سپس با ولایت قیس بن‌سعد بر مصر، شیعیان در آنجا گرد هم آمدند. پس از روی کار آمدن عمرو بن‌عاص در مصر تا سقوط امویان فعالیت شیعیان با محدودیت­های شدیدی روبه‌رو شد؛ اما محبت علی(ع) در میان مردم از بین نرفت و با سقوط بنی‌امیه آنان تشیع خود را ابراز کردند.

علاوه بر این، رفتار ظالمانه حکومت مرکزی علیه علویان گروهی از آنان را به سمت افریقا، که از مرکز دور بود، هدایت کرد؛ از این رو حضور آنان نیز باعث تبلیغ شیعه در آن منطقه شد ‏(‫حلبی، ۱۴۰۹: 2/181؛ ‫کلاعی، ۱۹۷۷: 2/124). از دیگر عوامل مهاجرت علویان به مصر، وجود موقوفاتی بود که در صدر اسلام به علویان اختصاص یافته بود ‏(ابن‌طباطبا علوی اصفهانی، ۱۳۷۷: 291، 306؛ ‫مسعودی، ۱۴۰۹: 2/578).

یکی از کسانی که پس از شکست در قیام‌ها علیه حکومت مرکزی (بنی‌امیه) به مصر مهاجرت کرد، ادریس بن‌عبداللّه بود. او پس از نجات از شکست قیام خود در حجاز به سال 172ق برای اولین بار توانست حکومت ادریسیان شیعی مذهب را در شمال افریقا تأسیس کند. گستره این حکومت حدود کشور مغرب و الجزایر فعلی بود ‏(ابوالفرج اصفهانی، ۱۳۳۹: 488). علاوه بر شیعیان و علوی‌ها، گروه‌های دیگر نیز به افریقا مهاجرت کردند و حتی موفق به تشکیل حکومت شدند. خوارج اباضی و صفری از گروه‌هایی بودند که در اواخر قرن اول هجری، برای رهایی از امویان به افریقا (مغرب) آمدند و نیم ‌قرن بعد توانستند دولتی در سجلماسه و تاهرت ایجاد کنند ‏(طقوش، ۱۳۸۵: 66). در کنار خوارج و اباضیه، گروه‌هایی از شیعیان، معتزله، مرجئه و صوفیه نیز ظهور پیدا کردند.

بنابراین می‌توان گفت شناخت مردم افریقا از مذهب تشیع در اواسط قرن دوم هجری بیشتر شده بود ‏(عودی، ۱۳۸۵: 151). در این جریان، اعرابی که گرایش‌های شیعی داشتند، در شهرهای مختلف ساکن بودند. شهر نطفه یکی از این شهرها بود که به پایگاه شیعیان شهرت داشت. فعالیت و سکونت شیعیان در نطفه به حدی بود که آن را کوفه کوچک (الکوفه الصغری) می‌گفتند ‏(بکری، ۱۹۹۲: 2/743). با وجود این، کسب اطلاعات در مورد شیعیان و محل سکونت آنها در افریقا پراکنده است و بیشتر نویسندگان به کسانی که امام صادق(ع) برای تبلیغ به افریقا فرستاده بودند، اشاره کرده‌اند ‏(ابن‌حیون، ۱۴۲۶: 54ـ55؛ ‫بغدادی، ۱۴۰۸: 247).

بر اساس متون تاریخی، علی بن‌محمد بن‌عبداللّه از نوادگان امام حسن(ع)، اولین علوی بود که وارد مصر شد و مردم با او بیعت کردند. وی تلاش‌هایی برای احیای تشیع در مصر انجام داد؛ اما در مقابل حکام عباسی ناکام ماند ‏(ممتحن، ۱۳۷۱: 9). ورود شیعیان و سادات به مناطق دیگر افریقا، مانند لیبی و سودان، به قرن‌های اول تا چهارم هجری برمی‌گردد. همچنین حضور برخی از شیعیان در منطقه زنگبار در قرون اول صورت گرفته است، به‌نحوی ‌که امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه ‏(علی بن‌حسین(ع)، ۱۳۸۳: دعای 27) برای مرزداران اسلامی در این منطقه مغفرت و مدد الهی طلب کرده است. علاوه بر شیعیان نخستین، گروه دیگری از شیعیان شش‌امامی نیز وارد زنگبار شدند. همچنین در قرن اول هجری در تونس، شیعیان قبل از دولت ادارسه (ادریسی‌ها) و فاطمیان حضور داشتند و بنی‌امیه همان کاری را که در حره[i] انجام داده بودند، در تونس با شیعیان انجام دادند. فعالیت‌های شیعیان در افریقا به‌تدریج باعث قدرت­‌یابی گروه‌های شیعی شد. در نتیجه، عبداللّه المهدی در سال 296ق در تونس، سلسله فاطمیان را تشکیل داد. فاطمیان پس از مدتی مصر را تصرف کردند و مرکز حکومت خود را به آنجا بردند. تونس تا سال 438ق کاملاً شیعه­نشین بود.

چگونگی قدرت‌یابی شیعیان در شمال افریقا
در گسترش یک تفکر عوامل مختلفی چون قدرت اقتصادی، سیاسی، رسانه‌ای، آموزه‌ها و گزاره‌های اعتقادی (هست‌ها/اصول)، دستورهای عملی، اخلاقی و ارزشی که بر پایه آموزه‌های اعتقادی استوار شده‌اند (بایدها /فروع)، اثر دارند، به‌نحوی‌که هر نوع تفکر، دیدگاه رفتار خاص خود را دارد و بر مبنای دیدگاه و تفکر خود می‌تواند گروهی را جلب کند. در خصوص حضور و قدرت شیعه در شمال افریقا می‌توان نظریه‌هایی عقیدتی، اقتصادی و اجتماعی را ارائه داد. این نظریات می‌توانند مقدمه‌ای برای یک بررسی جامع باشند.

باورها و تفکرات شیعیان ویژگی­هایی داشت که سبب توجه و گرایش تازه مسلمانان می­شد. برخی از این ویژگی‌ها عبارت‌اند از امامت، اجتهاد، مهدویت و تقیه که در بین شیعه امامیه دیده می‌شد ‏(شامی، ۱۳۶۷: 186). شیعیان با داشتن این معیارها موفق شدند مردم را با تشیع آشنا کنند و باعث جذب برخی افراد شوند.

از دیگر اقدامات شیعیان در جلب مردم افریقا، فعالیت‌های آنان در هنگام خلافت امام علی(ع) بود. یاران ایشان با برقراری روابط سیاسی، اجتماعی و تبلیغی، مردم این منطقه را با اهل بیت (ع) آشنا کردند و دیدگاه آنان را به مردم انتقال دادند. برخی از اقدامات این افراد ــ از جمله ابوذر غفاری، مقداد بن‌اسود کندی و ابوایوب انصاری که از صحابه رسول اللّه(ص) بودند ‏(مظفر، ۱۳۹۳: 285) ــ چنان مؤثر شد که مردم مصر در به حکومت رسیدن امام علی(ع) نقش مهمی را ایفا کردند.

عوامل داخلی جامعه افریقا نیز باعث رشد و گسترش مذهب تشیع شد. در ادمه این عوامل را تشریح می‌کنیم.

الف) تشابه اقدامات حاکمان مسلمان غیر شیعه با رومی‌ها و بیزانسی‌ها در اداره مناطق مختلف افریقا: اقدامات رومی‌ها و بیزانسی‌ها باعث نارضایتی مردم مصر (قبطیان) شده بود. آنان هدفی جز جمع‌آوری اموال برای حکومت مرکزی خود نداشتند و به رفاه مردم و آبادانی شهرها توجه نمی‌کردند ‏(اجتهادی، ۱۳۶۳: 68). سیستم مالیات‌گیری بیزانسی‌ها از مردم مصر پیچیده، نامنظم و همراه با ظلم بود و تنها مالکان از این شیوه مالیات‌گیری بهره‌مند می‌شدند ‏(دنت، ۱۳۵۸: 108، 109). مذهب بیشتر مردم مصر یعقوبی بود و امپراتوری روم و کلیسای قسطنطنیه مذهب ملکایی داشتند. هرقل، امپراتور روم، سعی کرد از طریق اعمال فشار، مذهب ملکایی را در آن کشور رواج دهد ‏(اشپولر، ۱۳۵۴: 50؛ ‫مونس، ۱۳۸۴: 61). در نتیجه «نارضایتی قبطی‌ها از حاکمیت رومیان، زمینه پذیرش عرب‌ها را به‌عنوان مردمانی نجات‌دهنده از ستم دولت بیزانس فراهم کرده بود» ‏(ابوجعفر طبری، ۱۳۸۷: 2/511). این اقدامات پس از به قدرت رسیدن مسلمانان در زمان حکام بنی‌امیه و بنی‌عباس ادامه یافت. گفته شده که پس از اسلام، مردم مصر جزیه و خراج می‌پرداختند و میزان جزیه پرداختی مصریان به مسلمانان بسیار کمتر از مالیاتی بود که به بیزانسی‌ها داده می‌شد ‏(ابن‌خلدون، ۱۳۶۳: 3/420؛ ‫دینوری، ۱۹۶۰: 139)؛ اما همچنان وجوه اخذ شده، مانند زمان بیزانسی‌ها، برای حکومت مرکزی ارسال می‌شد و کمتر برای بهبود وضعیت مردم به کار می­رفت. از این رو با توجه به تبلیغ شیعیان در مورد اهل بیت(ع) و بیان عملکرد حکومتی آنان مردم افریقا به تشیع گرایش پیدا کردند.

ب) حضور اعراب مهاجر در قسمت‌های شمالی و جنوبی مصر: با توجه به بررسی منابع مختلف و گزارش‌های موجود، حدود 12 هزار عرب با خانواده خود به مصر مهاجرت کردند و در فتح مصر حضور داشتند. از دلایل مهاجرت اعراب به این مناطق می‌توان نیاز به نیرو برای فتح مناطق مختلف شمال افریقا ‏(خامسی‌پور، ۱۳۸۲: 273) و تشکیل سپاه مرابطه اشاره کرد. به این افراد از درآمد صدقات و غنائم به‌دست ‌آمده پول پرداخت می‌شد ‏(کندی، ۱۴۰۷: 418). هر سال گروهی از مدینه یا سایر مناطق اسلامی به سپاه مرابطه می‌پیوستند ‏(ابن‌عبدالحکم، ۱۹۲۰: 130ـ131؛ ‫کندی، ۱۴۰۷: 36). تشویق خلفا و حاکمان اسلامی برای مهاجرت قبایل عرب برای ایجاد تعادل جمعیت در مناطق فتح‌‌شده ‏(مقریزی، بی‌تا: 29)، هجرت برخی از قبایل عرب برای پیوستن به اقوام خود در افریقا،‏ (رمضان، ۱۹۹۴: 13) حاصل‌خیزی زمین‌های افریقا و آب‌ و هوای مناسب ‏(ریطی، ۱۹۹۶: 65) از دیگر دلایل مهاجرت اعراب به بخش­های شمال و جنوب مصر بود.

از قبایلی که به مصر مهاجرت کردند می‌توان به «30 قبیله و 30 بطن از عدنانی‌ها، 61 قبیله و 111 بطن از قحطانی­ها و 3 قبیله دیگر اشاره کرد که در شهرهای آنجا پراکنده شدند» ‏(خورشید البری، ۱۹۹۲: 72). در این میان، گروه‌های شیعی نیز به مناطق مختلف افریقا مهاجرت کردند. مهاجرت سادات یکی از عوامل تاریخی گرایش مصریان به اهل بیت(ع) بود. جمعیت زیادی از سادات، که با لقب اشراف شناخته می­شدند، در دوران بنی‌امیه و بنی‌عباس به افریقا مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند. مسعودی از مهاجرت 73 نفر از علویان و نویسنده کتاب منتقله الطالبیه از مهاجرت بیش از 80 نفر به مصر یاد کرده است ‏(ابن‌طباطبا علوی اصفهانی، ۱۳۷۷: 291). سادات و علویان برای اینکه از عوامل حکومت دور باشند، بیشتر در مناطق جنوبی مصر و افریقا ساکن شدند. نفوذ آنها در مصر به حدی افزایش یافت که متوکل عباسی برای جلوگیری از نفوذ بیشترشان دستور داد آنها را از مصر اخراج کنند ‏(جباری، ۱۳۸۲: 1/107).

ج) نقش خراسانیان در گسترش تشیع در شمال افریقا: پس ‌از اینکه اهالی خراسان و نواحی شرقی ایران بر ضد خلافت ضد اسلامی امویان قیام کردند و بساط حکومت آنان را که به نام اسلام بر مردم مسلمان حکومت می‌کردند، برانداختند، عباسیان بر اریکه خلافت مستقر شدند. در این دوران، تمام امور کشوری و لشکری ممالک اسلام به دست ایرانیان، به خصوص خراسانیان، افتاد. به‌طور کلی عباسیان نژاد عرب را از مناصب حکومتی دور ساختند. در این جریان، یکی از مناطقی که مورد توجه عباسیان بود و بیم داشتند که از آنجا خطری متوجه ایشان شود، سرزمین‌های مغرب اقصا و شمال افریقا بود؛ زیرا هنوز حکومت اندلس به دست امویان بود و می‌ترسیدند از آن ناحیه تحرکاتی صورت بگیرد. به همین دلیل از دوره مهدی عباسی به بعد، حکام مصر و افریقا از میان مردم خراسان، که دشمنان سرسخت بنی‌امیه بودند، انتخاب می­شدند. در این زمان نفوذ خراسانیان و مردمان مشرق ایران در مصر و مناطق افریقای شمالی بیشتر شد و حفظ حدود اسلامی بر عهده آنها قرار گرفت. تقریباً از زمان مهدی عباسی تا ظهور فاطمیان در مصر و افریقا، حدود سی نفر حکومت کردند و مدت دویست سال بر مصر، شمال افریقا، مغرب اقصا، سواحل مدیترانه و سایر متصرفات اسلامی در نواحی غرب و کرانه‌های اقیانوس اطلس فرمانروایی داشتند. در زمان این حکام هزاران فقیه، مجتهد، مفسر، محدث، قاضی، امیر، دبیر و سیاستمدار از خراسان و سایر شهرهای ایران به مناطق غربی مهاجرت کردند و مبانی و قواعد اسلامی را در آن سرزمین‌ها ترویج دادند. در کتب علمی و تاریخی اسلامی شمال افریقا و اندلس، نام بسیاری از ایرانیان دیده می‌شود (مطهری، ۱۳۹۴: 79-80 ،352).

در این بین شیعیان نیز در این مناطق حضور و فعالیت داشتند و به تبلیغ تشیع مشغول بودند.

د) اقتصاد: در اثر عوامل اقتصادی، بربرها شورش‌ها و قیام‌های مختلفی در منطقه تحت حاکمیت مسلمانان ایجاد کردند. حتی حمایت از یک گروه یا فرد نیز تابعی از عوامل اقتصادی بود؛ برای نمونه می‌توان به شورش سپاهیان عرب در سال 196ق علیه عبداللّه بن‌اغلب، که از طرف پدرش حاکم طرابلس شده بود، اشاره کرد ‏(ابن‌اثیر جزری، ۱۴۰۷: 5/392). این عامل باعث شده بود که بربرها گرایشی به عقاید مختلف نشان دهند.

در مناطقی دیگر از مغرب زمین که بربرها مشکل اقتصادی نداشتند، گرایشی به عقاید مختلف مشاهده نشده است. در این باره باید به قبایل صنهاجه و کتامه اشاره کرد که به علت داشتن استقلال اقتصادی، خود را از شورش خوارج در شمال افریقا (قرن دوم هجری) دور نگه داشتند ‏(عبدالرزاق، ۱۹۷۶: 237). طبیعی بود که با افزایش فقر، پذیرش دیگر عقاید مذهبی که پشتوانه مالی داشتند، به آسانی صورت می­گرفت؛ از این رو با توجه به افزایش جزیه و خراج از سوی خلفای اموی، می‌توان بین پذیرش عقاید مختلف از سوی بربرها و فشار اقتصادی ایجاد شده ارتباط برقرار کرد. طبری بیان می‌کند که در زمان عثمان بن‌عفان، وقتی عبداللّه بن‌سعد ابن‌ابی‌سرح والی مصر شد، یک گروه از مردم افریقا به سبب مسئله خراج، برکناری وی را از خلیفه خواستار شدند. خلیفه خواسته آنان را پذیرفت و حتی اموالی بین آنان تقسیم کرد (‫طبری، ۱۳۸۷: 2/599). در این میان برخی از سادات که قصد قیام علیه حکام وقت را داشتند، با کمک‌های مالی خود تلاش می­کردند این گروه‌ها را به مذهب تشیع جذب کنند.

یکی دیگر از عوامل آشنایی مردم افریقا با شیعه و تفکرات آنان، قیام‌های مختلف بود که بنا بر مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا اجتماعی صورت می‌گرفت؛ مثلاً قیام‌های فرزندان و نوادگان امام حسن(ع) در زمان‌های مختلف و کوچ تعدادی از آنان پس از شکست قیام­ به مصر و افریقا در انتقال دیدگاه شیعه تأثیر بسیاری داشت ‏(رازی، ۱۹۹۵: 44). مردم این منطقه در قیام‌های مختلف در کنار سادات بودند و آنان را رهبر خود معرفی می‌کردند؛ زیرا فرزندان اهل بیت همانی را می‌گفتند و می‌خواستند که مدنظر مردم آن منطقه بود. پس از وقوع عاشورا، این واقعه چنان حرکت و قدرتی در مسلمانان ایجاد کرد که موجب تحولات عظیمی در جامعه اسلامی شد. مصر و افریقا نیز از پیامدهای این واقعه دور نماندند و مردم این مناطق پس از شهادت امام حسین(ع) علیه حاکم وقت دست به شورش زدند ‏(مقریزی، ۱۴۱۸: 4/387).

اقدامات فرهنگی شیعیان در شمال افریقا
امور فرهنگی از اقدامات بسیار مناسب برای آشنا کردن مردم با باورها و اعتقادات یک مکتب هدفمند است. شیعیان ساکن مصر و شمال افریقا از این مسئله به نحو مناسبی استفاده کردند. از اقدامات فرهنگی آنها در افریقا می‌توان آموزش تفسیر قرآن، به‌خصوص آیاتی که نشان‌دهنده بزرگی اهل بیت(ع) بود، بیان احادیث رسول اللّه (ص) در مورد اهل بیت (ع)، بیان فضیلت‌های امام علی(ع) به عنوان جانشین بر حق رسول اللّه (ص)، کمک‌های مالی، آموزش مسائل فقهی و ساخت مسجد را نام برد.

حضور یاران امام علی(ع) در بین مردم افریقا که تازه با اسلام آشنا شده بودند و به شناخت اسلام واقعی علاقه داشتند، تأثیر بسیاری بر محبت به اهل بیت(ع) بر جا گذاشت. هر جا اهل بیت(ع) و فرزندانشان نیاز به کمک داشتند، مردم افریقا از کمک به آنان دریغ نمی‌کردند، به‌نحوی‌ که در قیام علیه عثمان بن‌عفان و همچنین به حکومت رسیدن افرادی که با امام نسبتی داشتند، کمک شایانی کردند و باعث به قدرت رسیدن آنان نیز شدند ‏(مظفر، ۱۳۹۳: 257ـ258). «شافعی مذهب‌ها به خاطر حضور امام شافعی و ارادتی که شافعیان به حضرت علی(ع) و اولاد ایشان داشتند، در شناساندن اهل بیت و دیدگاه آنان به مردم مصر تأثیر داشتند» ‏(ابن‌خلکان، ۱۳۶۴: 5/424).

جایگاه شیعه در افریقا از قرن اول تا سوم
اطلاع دقیقی از شیعه شدن اقوام مختلف در افریقا در دست نیست؛ اما می‌توان با بررسی دیدگاه مذهبی تشیع، شیعه شدن تعدادی از افراد در قبایل افریقا را تأیید کرد. چنانکه اشاره شد، با حضور تعداد بسیاری از دوستداران اهل بیت (ع)، تشیع در مصر و افریقا گسترش یافت.‏ در این دوره، برخی از فرقه‌های اسلامی مانند شافعیان، به اهل بیت (ع) علاقه نشان می‌دادند و اگرچه از نظر فقهی به فقه شیعه عمل نمی‌کردند ‏(ابن‌خلکان، ۱۳۶۴: 5/424)، تأثیر فراوانی در رشد و شکوفایی حکومت‌های مختلف شیعی داشتند. حکومت‌ها نیز به احترام آنان، در آموزش مباحث فقهی مدارس علمیه، مانند الازهر، مانعی ایجاد نمی‌کردند.

بر اساس منابع تاریخی، بربرهای ساکن مناطق افریقا بنا به دلایل مختلف، مانند فاصله طبقاتی، پرداخت مالیات زیاد و تبعیض نژادی قیام می­کردند یا با گروه‌های انقلابی شیعی که با دولت مرکزی در حال نزاع بودند، همکاری می­کردند تا باعث پیروزی آنان شوند. آنان در قبال همکاری‌شان از امتیازات خاصی نیز بهره‌مند می‌شدند ‏(ابن‌خلدون، ۱۳۶۳: 1/450 ؛ ‫ابن‌عماد، ۱۴۰۶: 1/194 ؛ ‫ابن‌ابار، ۱۴۲۹: 1/85).

در جامعه مصر و افریقا تفکرات و دیدگاه‌های مختلفی وجود داشت. گروهی به اسلام گرویده بودند. گروهی دیگر اسلام را نپذیرفته بودند، ولی برای آنان ماهیت حاکمان وقت فرقی نداشت و فقط می‌خواستند که زندگی‌شان در صلح و آسایش سپری شود. برخی از مسیحیان ساکن در آن مناطق، در لوای حکومت اسلامی با پرداخت جزیه به زندگی خود ادامه می‌دادند، به شرطی که آزادی عمل داشته باشند. وقتی یک حکومت شیعی یا غیر شیعی به قدرت می‌رسید، تا زمانی که منافع آنان به خطر نمی‌افتاد، مخالفتی نداشتند ‏(عبدالرزاق، ۱۹۷۶: 237). بر این اساس، دیدگاه‌های شیعی، مانند برابری افراد و نبود فاصله طبقاتی، همخوانی بیشتری با انتظارات بربرها و ساکنان محروم افریقا داشت که به‌تدریج موجب گسترش و رشد فزاینده تشیع در بین اهالی افریقا می­شد.

اقدامات سیاسی شیعیان در مصر و افریقا
شیعیان پس از استقرار در مناطق افریقا، موقعیت سیاسی و اجتماعی خود را تحکیم کردند و به‌تدریج علیه حاکمان وقت موضع گرفتند و قیام­هایی علیه آنها انجام دادند. این قیام‌ها با اینکه در برخی مواقع موفق و در مواردی ناموفق بودند، موجب گسترش ایدئولوژی مکتب تشیع در میان مردم این مناطق شدند. گفتنی است حرکت‌های شیعیان در مصر تا پیش از دوره بنی‌عباس را نمی‌توان یک قیام در نظر گرفت، بلکه این اقدامات بیشتر جنبه حمایتی داشتند و در برخی موارد به صورت مخالفت با سیاست‌های خلفای وقت نمایان می­شدند.

محمد بن‌ابی‌حذیفه، از یاران خاص امام علی(ع)، قبل از خلافت ایشان در مصر ساکن بود. وی در زمان عثمان بن‌عفان والی مصر، عبداللّه بن‌سعد بن‌ابی‌سرح را اخراج کرد و زمام امور را در دست گرفت ‏(حرزالدین، 1391: 250). این موضوع به خلیفه اعلام شد و عثمان جهت جلوگیری از خروج وی تصمیم گرفت با پرداخت سیصد هزار دینار او را به خود متمایل کند؛ اما وی نپذیرفت ‏(ابن‌اثیر جزری، ۱۴۰۷: 7/265ـ266). در زمان خلیفه سوم، حضور شیعیان در مصر نمود بارزی یافت، به‌نحوی که خلیفه سعی می‌کرد آنان را تا حدودی راضی نگه دارد یا ساکت کند؛ اما این ترفندها راه به جایی نبرد و سرانجام گروهی از طرفداران امام علی(ع) علیه خلیفه قیام کردند که به قتل عثمان انجامید.

پس از کشته شدن عثمان بن‌عفان، که مصریان نقش مؤثری در قتلش داشتند، مردم مصر بر خلافت امام علی (ع) تأکید کردند ‏(ابن‌اثیر جزری، ۱۴۰۷: 3/159؛ ‫سیوطی، ۱۳۷۱: 2/5). در دوران خلافت امام علی(ع) که شامیان به رهبری معاویه علیه امام علی(ع) دست به شورش زدند، مصر جایگاه ویژه‌ای نزد امام داشت. امام علی(ع) برای افزایش قدرت شیعیان در مصر، قیس بن‌سعد عباده را به‌ حکومت مصر منصوب کرد. پس از این انتخاب، همه مصریان، غیر از ساکنان منطقه خربنا که طرفدار عثمان بن‌عفان بودند، از امام علی(ع) اطاعت کردند ‏(مقریزی، ۱۴۱۶: 4/93). معاویه که به ‌شدت از قیس می‌ترسید، سعی کرد او را به خود متمایل کند که موفق نشد؛ اما با ایجاد شایعه باعث عزل قیس شد ‏(کندی، ۱۴۰۷: 23ـ24). پس از قیس، محمد بن‌ابی‌بکر به حکمرانی مصر رسید ‏(مسعودی، ۱۴۰۹: 2/768)، ولی به علت اهمیت مصر، امام علی(ع) مالک اشتر نخعی را به‌جای محمد بن‌ابی‌بکر به مصر فرستاد. مالک قبل از رسیدن به مصر، با توطئه عمرو بن‌عاص به شهادت رسید. محمد بن‌ابی‌بکر نیز در جنگی نابرابر در برابر سپاه شام به شهادت رسید.

با ورود کارگزاران مورد اعتماد امام علی(ع) به مصر، مردم این دیار با اندیشه‌های مذهب تشیع آشنا شدند و جوهره اندیشه شیعی، مانند عدالت و مساوات، در آنان رسوخ کرد، به نحوی که توده‌های مختلف مردم مصر برای تحقق آن با رهبران قیام‌های علوی همکاری می‌کردند ‏(یعقوبی، ۱۳۷۱: 2/77).

پس از شهادت امام علی(ع) تا پایان سده سوم هجری روند گسترش تشیع به دلیل سیاست‌های کینه‌توزانه حاکمان وقت وارد مرحله‌ای خاص شد و علویان به‌شدت تحت نظر قرار گرفتند. شیعیان برای مقابله با حکام دو روش در پیش گرفتند؛ گروهی (شیعه امامیه و در برخی موارد خاص زیدیه) تقیه را در پیش گرفتند و به ساماندهی طرفداران خود همت گماشتند ‏(حسین، ۱۳۸۵: 78، 88، 134، 141). گروهی دیگر، مانند سادات زیدی و حسنی، قیام علیه حکومت را در رأس کار خود قرار دادند. در دوران بنی‌امیه با توجه به سیاست سرکوبگرانه آنها، شیعیان آزادی عمل زیادی در مصر نداشتند و نمی‌توان کارهای انجام‌شده را یک قیام مؤثر دانست، بلکه بیشتر واکنش‌های اجتماعی صورت می­گرفت، از جمله برگزاری سوگواری پس از شهادت امام حسین(ع) و برخی موارد مشابه.

بعد از شهادت محمد بن‌ابی‌بکر، در سال 38ق عمرو بن‌عاص حاکم مصر شد (کندی، ۱۴۰۷: 31ـ34) و تا سال 43ق عهده‌دار امور بود. پس از مرگ وی، همچنان نمایندگان معاویه والی مصر بودند. در این زمان، سپاهیان شام و اشراف، طرفدار معاویه و توده‌های مردم طرفدار امام علی(ع) بودند ‏(مقریزی، ۱۴۱۶: 4/156). شیعیان در این مدت، به علت برخورد قهری حکومت تقیه می‌کردند و می‌توان گفت تا زنده بودن معاویه، شیعه در این منطقه نمودی نداشت.

از شواهد تاریخی برمی‌آید که شیعیان در مصر با وجود فشارهای بسیار حکومت، طرفدارانی داشتند که پس از سال‌ها حکومت جابرانه بنی‌امیه، همچنان با قدرت فعالیت می‌کردند. برای ‌مثال، زمانی که در سال 122ق هشام بن‌عبدالملک سر بریده زید بن‌علی را به آن منطقه فرستاد، مردم مخفیانه سر زید را دفن کردند ‏(همان: 4/317).

هنگامی که عباسیان برای سرکوب باقی‌مانده امویان و دستگیری مروان وارد مصر شدند، با پوشش سیاه مصریان مواجه شدند که نشان‌ از گرایش شیعی مردم مصر بود. گویی شعار «الرضا من آل محمد» موجب فریب مصریان نیز شده بود و به همین جهت از ورود سپاه عباسی استقبال کردند؛ اما پس از اینکه علویان به قدرت نرسیدند و مورد ظلم و ستم عباسیان قرار گرفتند، اهالی مصر از کمک به علویان دریغ نکردند. بر این اساس، تا پیش از قدرت­یابی شیعیان در سال‌های 252 تا 270ق، قیام‌هایی به حمایت از علویان در مصر رخ داد که به برخی از آنها اشاره می‌شود.

ده سال پس از به قدرت رسیدن عباسیان، نفس زکیه، محمد بن‌عبداللّه بن‌محض، علیه آنان قیام کرد. وی در سال 144ق پسر خود، علی بن‌محمد بن‌عبداللّه، را مخفیانه به مصر فرستاد. علی بن‌محمد به خانه عسامه بن‌عمرو معافری رفت؛ اما جاسوسان حضور وی را به اطلاع حکومت رساندند. شکست در دستگیری او موجب عزل حاکم مصر، حمید بن‌قحطبه، شد ‏(کندی، ۱۴۰۷: 91).

در دوران فرمانروایی یزید بن‌حاتم بر مصر (144ـ152ق) دعوت علویان حسنی آشکار شد و گروهی از مردم با علی بن‌محمد بن‌عبداللّه بیعت کردند ‏(مقریزی، ۱۴۱۶: 4/158). او عبداللّه خالد بن‌سعید را جهت دعوت بنی‌حمود به مذهب تشیع به مصر فرستاد. سرانجام در شوال 145ق علی بن‌محمد در مصر قیام کرد؛ اما قیام او ناموفق بود و کشته شد. مردم با دیدن این وضع از اطراف علی بن‌محمد پراکنده شدند (همان). پس از قیام علی بن‌محمد، گرایش مردم مصر به شیعیان افزایش یافت؛ حتی در بین کارگزاران حکومت گروهی شیعه بودند ‏(همان: 4/159).

در سال 252ق ابن‌ارقط در اسکندریه قیام کرد. این قیام چندان دوام نیاورد و سرکوب شد ‏(کندی، ۱۴۰۷: 160، 162). قیام احمد بن‌ابراهیم بن‌عبداللّه بن‌طباطبا معروف به بغای اکبر نیز در سال 254ق در مصر صورت گرفت و با مرگ بغای اکبر بی‌نتیجه ماند. یک سال بعد قیام احمد بن‌محمد بن‌عبداللّه بن‌طباطبا معروف به بغای اصغر، در مصر انجام شد، اما راه به جایی نبرد (مقریزی، ۱۴۱۶: 4/160). ابراهیم بن‌محمد بن‌یحیی معروف به ابن‌صوفی هم در سال 253ق در مصر به قیام برخاست و در سال 255ق منطقه اِسنا را فتح کرد ‏(بردی‌، ۱۳۹۲: 3/7)؛ اما در نهایت ابن‌طولون در سال 259ق ابن‌صوفی را شکست داد ‏(ابن‌اثیر جزری، ۱۴۰۷: 7/263). آخرین قیام علویان را هم احمد بن‌عبداللّه بن‌ابراهیم در سال 270ق در صعید مصر صورت داد؛ اما وی نیز از ابن‌طولون شکست خورد و کشته شد ‏(بردی‌، ۱۳۹۲: 3/47).

ایجاد حکومت شیعی در مصر و افریقا
از نیمه قرن دوم تا میانه‌های قرن سوم هجری اعراب ساکن افریقا و مصریان به مبارزه علیه عباسیان برخاستند. بعد از کشته شدن امین به دست مأمون، مصریان در بین سال‌های 199 تا 200ق بدون موافقت مأمون اقدام به انتخاب والی کردند ‏(کندی، ۱۴۰۷: 123ـ124). مأمون در سال 217ق به مصر رفت تا مشکلات را برطرف کند، ولی موفق نشد (همان)؛ از این رو در زمان معتصم اعتراضات بیشتر شد. اینکه مخالفت‌ها و حوادث سیاسی ـ اجتماعی در گسترش شیعه در مصر مؤثر بوده یا شیعیان از این موقعیت‌ها برای قیام استفاده کرده‌اند کمی دشوار به نظر می­رسد؛ اما شواهدی برای فعال بودن شیعیان در مصر وجود دارد. یکی از این موارد، ولایتعهدی علی بن‌موسی الرضا(ع) است که با اقبال عمومی مردم مصر مواجه شد، در حالی که مردم بغداد و بصره ولایتعهدی امام رضا(ع) را نپذیرفتند ‏(بردی‌، ۱۳۹۲: 2/269)، اما در آن زمان و در دوره فرمانروایی سری بن‌حکم، مردم مصر ولایتعهدی امام رضا(ع) را پذیرفتند و با او بیعت کردند ‏(بردی‌، ۱۳۹۲: 2/165؛ مقریزی، ۱۴۱۶: 2/113). حتی سری بن‌حکم تا زمانی که خبر شهادت امام رضا (ع) به او رسید، با مخالفان ولیعهدی امام رضا (ع) می‌جنگید ‏(کندی، ۱۴۰۷: 133، 134).

در زمان امام صادق(ع) برای کاهش محدودیت‌های حکام وقت علیه شیعیان، سازمانی به نام سازمان وکالت تشکیل شده بود. بر این اساس و بر مبنای فعالیت این سازمان، گروهی از شیعیان مانند محمد بن‌اشعث، احمد بن‌سهل، حسین بن‌علی مصری و اسماعیل بن‌موسی الکاظم جهت تبلیغ مذهب تشیع به مصر رفتند ‏(حسین، ۱۳۸۵: 78). فعالیت تبلیغی آنان بر مبنای احادیث پیامبر(ص)، بیشتر مشکلات و محدودیت‌ها و ظهور حضرت مهدی(ع) را شامل می­شد. از سوی دیگر، تعداد تبعیدی‌های شیعه به مصر افزایش‌ یافته بود که به گسترش تبلیغات شیعیان انجامید. از میان این افراد می‌توان جعفر بن‌داود قمی را نام برد که پس از شکست قیام مردم قم در سال 210ق به مصر تبعید شد. او در آنجا همچنان به تبلیغات خود ادامه می‌داد ‏(ابن‌اثیر جزری، ۱۴۰۷: 6/399، 415، 420؛ ‫طبری، ۱۳۸۷: 8/614).

زیدی‌ها نیز فعالیت تبلیغی وسیعی را آغاز کرده بودند. قاسم رسی از پیشوایان زیدی به نام برادرش ابن­طباطبا در اوایل سده سوم هجری دست به دعوت مردم زد و پس از مرگ برادرش با ادعای امامت و شعار «الرضا من آل محمد» مردم را دعوت به قیام کرد. او پس ‌از اینکه تحت تعقیب قرار گرفت، به مصر رفت و تا پایان خلافت مأمون در آنجا تبلیغ می‌کرد؛ اما هرگز قیام نکرد ‏(شامی، ۱۳۶۷: 185ـ186).

در همین دوران، در زمان متوکل، با فعالیت و حضور بیشتر شیعیان، کربلا و مصر کانون تبلیغی شیعه شده بود ‏(حسین، ۱۳۸۵: 83). همین مسئله باعث شد متوکل دستور تخریب کربلا را صادر و از ورود زوّار به آنجا جلوگیری کند. وی همچنین در سال 236ق دستور تبعید گروهی از بزرگان علوی از مصر به سامرا را صادر کرد ‏(بردی‌، ۱۳۹۲: 2/285؛ مقریزی، ۱۴۱۶: 2/116ـ117). با این محدودیت­ها مردم مصر شیعه بودن خود را مخفی می‌کردند ‏(کندی، 1407: 158).

در سال 284ق و در دوره خلافت منتصر، مردم مصر با محمد بن‌علی بن‌حسین بن‌علی، معروف به ابن‌ابی‌حدری، بیعت کردند. این قیام با شکست مواجه شد و تعدادی از آنان به عراق تبعید شدند ‏(حسین، ۱۳۸۵: 85؛ ‫کندی، ۱۴۰۷: 159)؛ اما این شکست‌ها و محدودیت­ها نتوانست مانعی در فعالیت و تبلیغ شیعیان ایجاد کند. با توجه به نفوذ معنوی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در این نقطه حساس جهان اسلام، تعدادی از سادات علوی با حضور در این منطقه اقدام به تشکیل حکومت کردند. یکی از آنان ادریس بن‌عبداللّه بود که از قیام فخ جان سالم به در برد و به مصر فرار کرد. وی با کمک علی بن‌سلیمان که ولایت مصر را داشت و واضح، جد مورخ معروف یعقوبی (مسئول برید مصر)، توانست از مصر خارج‌ شود و نخستین دولت شیعی را در مغرب تأسیس کند. به دلیل همین اقدام، واضح جان خود را از دست داد و علی بن‌سلیمان مورد غضب و بی‌مهری خلیفه قرار گرفت ‏(بردی‌، ۱۳۹۲: 2/62؛ ‫کندی، ۱۴۰۷: 106). در میانه سده سوم هجری، دولت‌های ادریسیان و فاطمیان به‌تازگی فعالیت‌های خود را آغاز کرده بودند؛ اما با فرمانروایی احمد بن‌طولون بر مصر، که مخالف شیعیان بود، روند فعالیت آنان برای مدتی دچار کندی شد.

با وجود این، تبلیغات و مبارزه‌های علویان، چه زیدی و چه حسنی، توانست تشیع را در افریقا گسترش دهد. همین امر باعث شد شیعیان بتوانند در اواسط قرن دوم در افریقا (مغرب) دولت ادریسیان را تشکیل دهند و در اوایل قرن سوم نیز بنی‌رسی، به همت قاسم بنی‌رسی، اقدام به تبلیغ تشیع در اقصا نقاط جهان اسلام کردند ‏(شامی، ۱۳۶۷: 185، 186).

نتیجه‌گیری
با توجه به اینکه منابع موجود برای بررسی وضعیت شیعه در افریقا کامل و دقیق نیستند و در ادوار مختلف به دلیل دیدگاه‌های سیاسی، عقیدتی، تعصبات شدید و دیدگاه‌های فرقه‌ای نویسندگان راه افراط و تفریط را پیموده‌اند، وضعیت تشیع و شیعیان در زمان آنان به‌روشنی مشخص نشده است؛ بنابراین بسیاری از حقایق شیعه در این قسمت از جهان اسلام کتمان شده است و نمی‌توان به قاطعیت در مورد مذهب تشیع در افریقا سخن راند. البته باید در هنگام بررسی ورود مذاهب مختلف، به‌خصوص شیعه، به افریقا دقت کرد؛ زیرا بین شیعه شدن، طرفدار شیعه بودن، همکاری با شیعه و قبول حکومت شیعی تفاوت وجود دارد.

با همه محدودیت‌هایی که به دلیل شرایط سیاسی، مذهبی و اجتماعی در افریقا و مصر برای شیعیان ایجاد شده بود، رشد تفکر شیعی و علاقه به اهل بیت(ع) در جامعه بزرگ مصر و افریقا با اهتمام فراوان اصحاب پیامبر(ص) و یاران باوفای امام علی(ع) به ظهور رسید. بر این اساس می­توانمراحل ظهور و قدرت گرفتن شیعه در افریقا را مختصر و به شرح ذیل خلاصه کرد:

الف) مخالفت برخی از صحابه با عثمان بن‌عفان و حمایت از امام علی(ع)؛ در این مرحله اندیشه کلامی شیعه شکل نگرفته بود و جامعه به دو بخش شیعه و سنی تقسیم ‌نشده بود (کندی، ۱۴۰۷: 34).

ب) برخی از اعراب منطقه جنوبی که به مصر مهاجرت کرده بودند، گرایش شیعی داشتند. پس از به قدرت رسیدن عباسیان، گروهی از مصریان که گرایش شیعی داشتند، به دلیل اینکه عباسیان را علوی می‌دانستند با آنان همکاری کردند.

ج) برخی از مصریان وقتی حکومت عباسی را مناسب ندیدند، از قیام‌های شیعی حمایت کردند که چندان موفقیت‌آمیز نبود.

د) شیعه امامیه که تقیه می‌کرد، با نشر معارف تشیع، زمینه را برای گسترش بیشتر شیعه در افریقا فراهم کرد.

هـ) نفوذ کارگزاران شیعی در زمان حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس در مصر و قیام‌های رهبران زیدی باعث رشد و تبلیغ تشیع زیدی در مصر و شمال افریقا شد.

در مجموع باید گفت که شیعیان از آغاز فتوحات اسلامی در مصر و افریقا وارد این منطقه شدند. سپس با تلاش اصحاب و یاران امام علی(ع) و دیگر شیعیانی که به آنجا نقل مکان کردند، مردم با اهل بیت (ع) و تفکرات مذهب تشیع آشنا شدند. در نهایت، شماری از مردم افریقا طرفدار تشیع و اهل بیت(ع) شدند و در زمان‌های خاص از این مذهب حمایت کردند. به دنبال همین حمایت­ها بود که حکومت‌های شیعی، مانند ادریسیان و فاطمیان، در افریقا ایجاد شدند و گسترش یافتند.


[i]. واقعه حَرّه نام برخورد خشونت‌آمیز لشکر شام به فرماندهی مسلم بن‌عقبه با قیام مردم مدینه است. در سال ۶۳ق مردم مدینه به رهبری عبدالله بن‌حَنظَلة بن‌ابی‌عامر علیه حکومت یزید بن‌معاویه قیام کردند. در این واقعه بسیاری از مردم مدینه، از جمله ۸۰ تن از صحابه پیامبر(ص) و ۷۰۰ تن از حافظان قرآن، کشته شدند و اموال و نوامیس مردم به غارت رفت.

مراجع
منابع
منابع فارسی

‌‫ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن‌محمد (۱۳۶۳)، العبر: تاریخ ابن‌خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه).

‌‫ابن‌هشام، عبدالملک بن‌هشام (۱۳۷۵)، زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام (ترجمه سیرة النبویه)، ترجمه هاشم رسولی، تهران: کتابچی.

‌‫اجتهادی، ابوالقاسم (۱۳۶۳)، بررسی وضع مالی و مالیه مسلمانان، تهران: سروش (انتشارات صدا و سیما).

‌‫اشپولر، برتولد (۱۳۵۴)، جهان اسلام (1) دوران خلافت، ترجمه قمر آریان. تهران: امیر کبیر.

‌‫حسین، جاسم (۱۳۸۵)، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عج)، ترجمه محمدتقی آیت‌اللّهی، تهران: امیر کبیر.

‌‫دنت، دانیل (۱۳۵۸)، مالیات سرانه و تأثیر آن در گرایش به اسلام، ترجمه محمدعلی موحد، تهران: خوارزمی.

‌‫سیوطی، عبدالرحمن بن‌ابی‌بکر (۱۳۹۴)، تاریخ خلفا، ترجمه عبدالکریم ارشد، تهران: احسان.

‌‫شامی، فضیلت (۱۳۶۷)، تاریخ زیدیه در قرن دوم و سوم هجری، ترجمه محمد ثقفی و علی‌اکبر مهدی‌پور، شیراز: دانشگاه شیراز.

‌‫طقوش، محمد بن‌جریر (۱۳۸۵)، دولت عباسیان، ترجمه حجت‌اللّه جودکی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

‌‫علی بن‌حسین (ع) (۱۳۸۳)، صحیفه سجادیه، تحقیق حوزه علمیه اصفهان، مرکز تحقیقات رایانه‌ای، احمد سجادی و حسین بن‌اشکیب، اصفهان: مؤسسه فرهنگی مطالعاتی الزهراء (س).

‌‫عودی، ستار (۱۳۸۵)، تاریخ دولت اغلبیان در افریقیه و صقلیه، تهران: امیر کبیر.

‌‫مظفر، محمدحسین (۱۳۹۳)، تاریخ شیعه، ترجمه محمدباقر حجتی، تهران: امیرکبیر.

‌‫ممتحن، حسینعلی (۱۳۷۱)، نهضت قرمطیان و بحثی در باب انجمن اخوان الصفاء و خلان الوفاء در ارتباط با آن، تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.

‌‫مونس، حسین (۱۳۸۴)، تاریخ و تمدن مغرب، ترجمه حمیدرضا شیخی، تهران: آستان قدس
رضوی.

‌‫وردانی، صالح (۱۳۸۲)، شیعه در مصر، از آغاز تا عصر امام خمینی، ترجمه عبدالحسین بینش، قم: مؤسسه دایره المعارف فقه اسلامی.

‌‫یعقوبی، احمد بن‌ابی‌یعقوب (۱۳۷۱)، تاریخ یعقوبی، چاپ ششم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

 

منابع عربی

‌‫ابن‌اثیر جزری، عزالدین علی (۱۴۰۷)، الکامل فی التاریخ، بیروت، لبنان: دارالکتاب العلمیه.

‌‫بردی، یوسف بن‌تغری (۱۳۹۲)، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج ۱ـ16، قاهره: وزارة الثقافة و الارشاد القومی، المؤسسة المصریة العامة.

‌‫ابن‌حیون، نعمان بن‌محمد (۱۴۲۶)، افتتاح الدعوة، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.

‌‫ابن‌خلکان، احمد بن‌محمد (۱۳۶۴)، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، قم: الشریف الرضی.

‌‫ابن‌خیاط، ابوعمرخلیفه (۱۴۱۵)، تاریخ خلیفه، تحقیق فواز، بیروت: دار الکتاب العلمیه، چاپ اول.

‌‫ابن‌طباطبا علوی اصفهانی، ابراهیم بن‌ناصر (۱۳۷۷)، منتقلة الطالبیة، تحقیق محمدمهدی خرسان، قم: المکتبه الحیدریه.

‌‫ابن‌عبدالحکم، عبدالرحمن بن‌عبداللّه (۱۹۲۰)، فتوح مصر و اخبارها، مصر: لیدن.

‌‫ابن‌عذاری المراکشی، أبوعبداللّه محمد بن‌محمد (۱۹۵۰)، البیان المغرب فی أخبار الأندلس والمغرب، بیروت: مکتبه الصادر.

‌‫ابن‌عماد، عبدالحی بن‌احمد (۱۴۰۶)، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، تحقیق محمود ارناووط و عبدالقادر ارناووط، بیروت: دار ابن‌کثیر.

‌‫ابن‌ابار، محمد بن‌عبداللّه (۱۴۲۹)، الحلة السیراء (فی تراجم الشعراء من اعیان الأندلس و المغرب من المائة الأولی للّهجرة إلی المائة السابعة)، تحقیق علی ابراهیم محمود، بیروت: دار الکتب العلمیه، منشورات محمد علی بیضون.

‌‫ابن‌اعثم کوفی، محمد بن‌علی (۱۴۱۱)، الفتوح، تحقیق علی شیری، ج ۱ـ9، بیروت: دار الاضواء.

‌‫ابن‌قتیبه، عبداللّه بن‌مسلم (۱۴۱۰)، الإمامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، ج ۱ـ2، بیروت: دار الاضواء.

‌‫ابوالفرج اصفهانی، علی بن‌حسین (۱۳۳۹)، مقاتل الطالبیین، ترجمه جواد فاضل، تحقیق احمد صقر، بیروت: دارالمعرفه.

‌‫بغدادی، عبدالقاهر بن‌طاهر (۱۴۰۸)، الفرق بین الفرق و بیان فرقة الناجیة منهم، بیروت: دار الجیل.

‌‫بکری، عبداللّه بن‌عبدالعزیز (۱۹۹۲)، المسالک و الممالک (البکری)، تحقیق اندری فیری و آدریان فان لیوفن، ج ۱ـ2، بیروت: دار الغرب الاسلامی.

‌‫بلاذری، احمد بن‌یحیی (۱۴۳۰)، أنساب الأشراف، تحقیق ویلفرد مادلونگ، احسان عباس، عبدالعزیز دوری، یوسف عبدالرحمن مرعشلی، عصام مصطفی عقله، محمد یعلاوی و رمزی بعلبکی، بیروت: المعهد الألمانی للابحاث الشرقیة.

‌‫حرزالدین، عبدالرزاق محمدحسین (1391)، مسند الصحابیه اسماء بنت عمیس الخثعمیه، تحقیق حذیفه بن‌اسید غفاری، تهران: دلیل ما.

‌‫حلبی، علی بن‌ابراهیم (۱۴۰۹)، السیرة الحلبیة: و هو الکتاب المسمی إنسان العیون فی سیرة الأمین المأمون، تحقیق عبداللّه محمد خلیلی، ج ۱ـ3، بیروت: دار الکتب العلمیه.

‌‫خورشید البری، عبداللّه (۱۹۹۲)، القبائل العربیه فی مصر فی القرون الثلاثه الاولی للّهجره، قاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب.

‌‫دینوری، ابوحنیفه (۱۹۶۰)، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالنعیم عامر، قاهره: دار إحیاء الکتب العربیة.

‌‫دیویدسن، بزیل (۱۳۵۸)، افریقا تاریخ یک قاره، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران: امیر کبیر.

‌‫رازی، احمد بن‌سهل (۱۹۹۵)، أخبار فخ و خبر یحیی بن‌عبداللّه و أخیه إدریس بن‌عبداللّه (انتشار الحرکة الزیدیة فی الیمن و المغرب و الدیلم)، تحقیق احمد بن‌ابراهیم حسنی و ماهر جرار، بیروت: دار الغرب الاسلامی.

‌‫رمضان، هویدا عبدالعظیم (۱۹۹۴)، المجتمع فی مصر الاسلامیه (من الفتح العربی الی العصر الفاطمی)، ج 2، قاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب.

‌‫ریطی، م‍م‍دوح ع‍ب‍دال‍رحم‍ن ع‍ب‍دال‍رح‍ی‍م (۱۹۹۶)، دور القبائل العربیة فی صعید مصر، قاهره: مکتبه مدبولی.

‌‫سیوطی، عبدالرحمن (۱۳۷۱)، تاریخ الخلفاء، مصر: مطیعه السعاده.

‌‫طبری، ابوجعفر محمد بن‌جریر (۱۳۸۷)، تاریخ طبری، تحقیق ابوالفضل ابراهیم محمد، بیروت: دارالتراث، چاپ دوم.

‌‫طبری، محمد بن‌جریر (۱۳۸۷)، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت: دارالتراث.

‌‫عبدالرزاق، محمود اسماعیل (۱۹۷۶)، الخوارج فی بلاد المغرب حتی منتصف القرن الرابع الهجری، قاهره: الدار البضاء دارالثقافه.

‌‫کلاعی، سلیمان بن‌موسی (۱۹۷۷)، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم و الثلاثة الخلفاء، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه.

‌‫کندی، محمد بن‌یوسف (۱۴۰۷)، تاریخ ولاة مصر ویله کتاب تسمیة قضاتها، بیروت: مؤسسه الکتب الثقافه.

‌‫مسعودی، علی بن‌حسین (۱۴۰۹)، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق یوسف اسعد داغر، قم: مؤسسه دار الجهر.

‌‫مقریزی، تقی‌الدین احمد (بی‌تا)، الخطط، بغداد: مکتبه المثنی.

‌‫مقریزی، تقی‌الدین احمد (۱۴۱۶)، اتعاظ الحنفاء بأخبار الأئمه الفاطمیین الخلفا، مصر: مجلس الاعلی للشئون الاسلامیه.

‌‫مقریزی، تقی‌الدین احمد (۱۴۱۸)، المواعظ و الإعتبار به ذکر الخطط و الآثار المعروف بالخطط المقریزیة، تحقیق خلیل منصور، بیروت: دار الکتب العلمیه، منشورات محمد علی بیضون.

‌‫مونس، حسین (۱۹۹۲)، تاریخ المغرب و حضارته: من قبیل الفتح العربی الی بدایه الاحتلال الفرنسی، بیروت: العصر الحدیث للنشر.

‌‫یاقوت حموی، یاقوت بن‌عبداللّه (۱۹۹۰)، معجم البلدان، ج ۱ـ7، بیروت: دار الکتاب العلمیه.

 

نویسندگان
عباس رهبری 1؛ حسین خسروی 2؛ علی الهامی3
1دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد خمین
2استادیار گروه الهیات و معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد خمین
3استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهران

 


چاپ   ایمیل