حضرت ابوالحسن علیبنموسیالرضا(ع) از استوانههای پایدار کلام شیعی بوده و روایات و منصوصات به جای مانده از آن حضرت، قدرت کلام شیعه و استحکام استدلالهای این جریان بزرگ را به خوبی نمایان میسازد. اما نکتة مهمی که خوانندگان نکتهسنج میباید بدانند این است که امام هشتم(ع) در قلب دشوارترین چالشهای فرهنگی و کلامی در قرن دوم هجری، این میراث ارجمند را به یادگار نهاده و چنین دانشورانه، حکمت رضوی را عرضه کردهاند، در مقالة ذیل برخی نحلهها و مسائل مربوط به این عصرِ خاص، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. عصری که با تفوق معتزله و باز کردن میدان ترجمه و بحثهای آزاد در عصر مأمون عباسی، دهههایی پرشور و هیجانانگیز بر امّت اسلامی رفت و امام رضا(ع) گوهر این روزگار شگفتانگیز و پرمجادله بود.
در این که نیت مأمون از اهتمام بخشی به نهضت ترجمه چه بود باید اندیشید با این حال بیتردید یکی از دستاوردهای این اقدام، انبساط و آزاداندیشی پس از جمودی بود که جامعه اسلامی گرفتار آن گردیده بود. چنانچه در ریشهیابی چنین جمودی واکاوی شود به دست میآید که همه ایدهها و مکتبهای عقیدتی اسلامی همچون «مجسمه»، «مشبهه»، «خوارج»، «مرجئه»، معتزلیهاو اصحاب حدیث و اشاعره، مدارک بینشی و فکری خود را براساس آیات کریمه قرآن جستجو نمودهاند و هر مسلکی خود را حق مطلق دانسته و به تکفیر دیگران پرداخته است.
دیگر آنکه اشخاصِ به ظاهر مسلمان مستقر در کرسیهای نظریه پردازی جامعه اسلامی صدر اسلام با رواج اسرائیلیات و مطالب دروغین در پیکره عقیدتی مسلمانان سعی در مسخ و نسخ درونی نظام اسلامی داشتند که در این بین شخصیت ممتاز عالم آل محمد(ص) حضرت ابوالحسن الرضا علیهالسلام با نگرشی کاملاً عقلانی مبتنی بر علوم امامت، به پالایش مباحث کلامی و گفتارهای نوظهور فلسفی اقدام ورزید. مأمون عباسی که بر مسند خلافت اسلامی تکیه زده بود با شعار خردگردایی از هرگونه نوآوری، آزاداندیشی و مخالفت با جمودگرائی حمایت مینمود و چون برای رسمیت بخشی به تفکراتش نیازمند حزبی علمی و مرامی عقیدتی بود در تأئید و رواج مکتب اعتزال کوشید. این مکتب پیشبرد خود را وامدار عقل گرائی افراطی در لوای قدرت سیاسی میدانست از این رو بعدها در تحلیلهای تاریخنگاری ادیان از ایشان با عنوان نخستین فرقة لیبرال اسلامی یاد شد.2 دستآورد ائتلاف و درهم آمیزی قدرت و اندیشه چنین شد که هم گام با طرح شعار آزاداندیشی و پرهیز از جمودگرایی، در دایرة عمل، پیروان مکتب اعتزال هیچ گونه تحمل و مدارائی مبتنی بر احترام اندیشهها و مکاتب فکری ازخود نشان ندادند و پایهگذار نظامی تنبیهی و مجازاتی سخت گردیدند تا بدان جایی که اشخاصی همچون احمد بن حنبل نیز از عواقب آن در امان نماندند. ظهور اندیشههای ناب رضوی در خلال تکاپوهای ستیز جویانه «خردگرایان بیحد وحصر معتزله» و «ظاهرگرایان اهل حدیث»، اعتدال و عقلانیت اسلامی را به ارمغان آورد.3 آنچه در این نوشتار ارائه میشود درآمدی است بر شناخت بدعتگزاران مباحث کلامی، ایدهها و مرامهای کلامی دوره امام رضا علیهالسلام و نقل گزیده آراء رضوی در کلام اسلامی.
آغازین بدعت گزاران مباحث کلامی4
دیدگاه سراسر بدعتِ «منع تدوین حدیث نبوی» که تا عهد خلیفه اموی عمر بن عبدالعزیز (99ـ101) به بهانه اُنس مردم با قرآن و عدم اختلاط وحی الهی با کلام پیامبر به گونه جدی بر آن پافشاری میشد فاجعهای تلخ در تاریخ اسلام رقم زد که در نتیجه، عدهای در پی اشتیاق مسلمین به شنیدن احادیث نبوی(ع) آزادانه از سر بیتدبیری حکومتها به رواج مجهولات و خرافات میپرداختند. ابن خلدون در این باره مینویسد: «در کتابهای تفسیر سخنان بیسروته زیاد است و علت آن این است که جامعه اسلامی در آن روز، دور از کتاب و علم بودند و چادرنشینی و بیسوادی، بر آنان غالب بود و اگر به شناخت چیزی راجع به آغاز آفرینش، علل اشیاء و راز هستی علاقه پیدا میکردند، از اهل کتاب میپرسیدند و افرادی مانند «کعب الاحبار»، «وهب منبه»، «عبدالله بن سلام» و... مرجع این پرسشها بودند. از این روز میبینیم، کتابهای تفسیر از سخنان آنان پر است. نویسندگان تفسیر در شرح سخنان آنان راه مسامحه را در پیش گرفتند در حالی که ریشه این گفتار، یا تورات و یا مجعولات آنان است».5 «کعب الاحبار» از مهاجرین یمن به مدینه، در دورة ابوبکر یا عمر از یهودیت به اسلام پیوست و در دوره عثمان درگذشت. او از منابع علم و دانش اهل کتاب بود. گروهی از تابعان از او حدیث نقل کردهاند و در صحیح بخاری و غیره از او روایاتی نقل شده است. 6 او در پوشش «آگاهی از کتب عهدین» خصوصاً «تورات» توانست عقاید یهود را در میان مسلمانان، پخش و به عنوان وحی در عهدین جا زند. از این رو در روایات او مسأله «جسم بودن خدا» و «رؤیت او» کاملاً مشاهده میشود. او درباره تجسم بخشی به پروردگار میگوید: «خدا به زمین نگریست و گفت من به برخی از نقاط تو گام خواهم نهاد. در این موقع کوهها اوج گرفتند (کبر ورزیدند) ولی صخره (بیتالمقدس) اظهار تواضع کرد، خدا گام بر روی آن صخره نهاد»7 و درباره اصرار بر رؤیت خدا میگوید: «خداوند، تکلم و رویت خود را میان موسی و محمد تقسیم کرد، تکلم را بر کلیم و دومی را از آن پیامبر اسلام قرار داد». در پرتو این گونه احادیث مسأله رویت خدا در دنیا و آخرت و یا خصوص روز رستاخیز از اساسیترین عقائد اهل حدیث به شمار آمده است به گونهای که شیخ اشعری با تعدیلی که در عقیده اهل حدیث پدید آورد، نتوانست آن را از پیکر عقیده این گروه جدا سازد و سرانجام بر آن صحه نهاد.
پس از مرگ کعب الاحبار در سال 34 هـ «وهب منبه یمنی» در همین سال در یمن به دنیا آمد و در سال 114 درگذشت. او نیز همانند «کعب الاحبار» آگاه به عهدین بود و کتاب زندگی پیامبران به نام «قصص الابرار و قصص الاخیار» را نگاشت. او در کشمکش مسأله جبر و اختیار از طرفداران حکومت «تقدیر» بر همه چیز است. حماد بن سلمه از ابوسفان نقل میکند از «وهب بن منبه» شنیدم که میگفت: من مدتها معتقد به تأثیر قدرت و مشیت انسان بودم تا اینکه هفتاد و اندی کتاب از کتابهای پیامبران خواندم که همگی با هماهنگی خاصی میگویند: هر کس برای خود اختیار قائل باشد کافر شده است از این جهت این نظریه را ترک گفتم».
این دیدگاه جعلی سبب گردید که در اواخر سده اول هجری مسلمین به دو فرقه تقسیم شوند. از این بدعتگذاران نخستین میتوان به شخصیتهای دیگری همچون ابوهریره، تمیم بن اوس داری و... اشاره داشت که هر یک سهم فراوانی در رواج مجهولات و اساطیر و خرافات به نام علوم دینی داشتند که خود باعث گردید اندیشه ایشان به مرور زمان شالودة مباحث کلامی مسلمانان را ایجاد کند.
آشنایی با گزیده طوائف کلامی مسلمانان در عصر امام رضا(ع)
در آغاز امر یعنی تا حدود اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم یک مکتب کلامی معارض با معتزله ـ آنگونه که بعدها پیدا شد ـ وجود نداشت. تمام مخالفتها با این نام صورت میگرفت که افکار معتزله بر ضد ظواهر حدیث و سنت است. روساء اهل حدیث مانند مالک بن اَنَس و احمد بن حنبل اساساً بحث و چون و چرا و استدلال را در مسایل ایمانی مردم حرام میشمردند پس نه تنها اهل السنه (اهل حدیث) یک مکتب کلامی در مقابل معتزله نداشتند بلکه منکر کلام و تکلم بودند.8 براین اساس در دوره امام رضا(ع) مکتبی با عنوان اشاعره وجود نداشته است و در حدود اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم ابوالحسن اشعری که خود پیش از این سالها در مکتب اعتزال به تحقیق پرداخته بود از استادش قاضی عبدالجبار معتزلی روی گردانید و پایهگذار کلام اشعری گردید از این دوره به بعد اهل حدیث به دو گروه «اشاعره» پیروان ابوالحسن اشعری که داخل شدن در مباحث کلامی را جائز میدانستند و «حنابله» پیروان احمد بن حنبل که آن را حرام میدانند بازشناخته شدند. «رأس معتزله و آن کسی که اعتزال به صورت یک مکتب با دست او پایهگذاری شد «واصل بن عطاء غزال» است که وی شاگرد حسن بصری بود و در یک جریان از حوزة درس او جدا شد و حوزة مستقلی تشکیل داد و بدین مناسبت حسن گفت: «اِعتَزَل عَنا» یعنی از ما جدا شد. معروف و مشهور است که به همین مناسبت بود که پیروان او «معتزله» نامیده شدند... واصل در سال 80 هجری متولد شده و در سال 131 درگذشته است. بحثهای او محدود بوده به مسأله نفی صفات، اختیار، منزلة بین المنزلتین، وعد و وعید و اظهارنظر درباره بعضی از اختلافات صحابه. پس از واصل نوبت به عمر بن عیید رسید. عمرو برادر زن واصل است و نظریات واصل را توسعه داد و تکمیل کرد. پس از عمرو، ابوالهذیل علاف و ابراهیم نظام ظهور کردند. ابوالهذیل و نظام هر دو از شخصیتهای بارز معتزله به شمار میآیند. کلام به وسیله این دو نفر رنگ فلسفی گرفت... معتزله در دورة بنیامیه با دستگاه حکومت روابط خوبی نداشتند. در اوایل بنیالعباس حالت بیطرفی به خود گرفتند ولی در عصر مأمون مورد توجه واقع شدند... در همین زمان بود که بحث داغی بالا گرفت که دامنهاش در تمام اقطار کشور عظیم آن روز اسلامی گسترش یافت و آن این که آیا کلام خدا از صفات فعل است یا صفات ذات؟ و آیا کلام خدا حادث است و یا مانند علم خدا و قدرت و حیات او قدیم است؟ و در نتیجه آیا قرآن که کلام خداست مخلوق و حادث است یا قدیم و غیرمخلوق؟ معتزله معتقد بودند که کلام خدا مخلوق است و اعتقاد به قدیم بودن قرآن کفر است... معتصم و واثق نیز روش مأمون را دنبال کردند و از جمله کسانی که در این دوره به زندان افتادند احمد بن حنبل بود تا نوبت به متوکل رسید متوکل بر ضد معتزله گرایش پیدا کرد و اکثریت مردم با معتزله مخالف بودند.9
از آنجائی که در کلام امام رضا(ع) به برخی از طوائف کلامی همچون مجسمه، مفوضه و... اشاره شده است نگارنده در توضیح اجمالی آن میکوشد.
الف) مُجسَّمه:
فرقهای از متکلمانند که گویند خداوند جسم است و ظاهری خوش سیما دارد.10
مجسمه و مشبهه خداوند را تشبیه به خلق کنند برایش جا و مکان اثبات کنند و گویند بر عرض جای دارد و پاها بر کرسی نهاده و اعضاء بدون دارد.11
ب) مفوضه:
معتقدند انسان در اعمال خود میتواند بدون خواست و اراده خداوند عمل کند یعنی امور انسانی و اعمال او را، خدا به خود او واگذار کرده است که صاحب اختیار کامل باشد.12
ج) مُرجئه:
معتقدند اگر کسی ایمان داشته باشد، معصیت او را زیان ندارد و اگر کافر باشد اعمال خوب او سود ندهد. این فرقه به مناسبت حملات شیعیان و خوارج بر بنیامیه به وجود آمد و اطاعت در برابر بنیامیه و عدم تکفیر آنان را اعلام کردند. وجه تسمیه این فرقه به این نام آن است که آنان ایمان را بر عمل مقدم داشتند.13
د) قدریه:
کسانی را گویند که امور و اتفاقات و افعال را تابع قدرالهی میدانند و گویند آنچه مقدر است کائن است و بشر هیچ نوع اختیاری ندارد، زیرا آنچه باید به وقوع پیوندد در عالم نفس کلیه معین و محدود و مشخص شده است... به عبارت دیگر قدری مذهب در یک معنی همان جبری مذهب است.14
برخی از مستشرقین معتقدند که قدریه پیش از معتزله وجود داشتهاند و راه را برای آنان باز کردهاند و معتزله وارث قدریه و فرزندان روحانی آنان بودند.
هـ) غلاه :
ایشان فرقههایی از «شیعه» هستند که درباره ائمه خود گزافهگویی کرده و آنان را به خدایی رسانیده و یا قائل به «حلول» جوهر نورانی الهی در امامان خود شدند و یا به «تناسخ» قائل گشتند. تمام فرق شیعه جز اثنی عشریه، زیدیه و بعضی از اسماعیلیه و فطحیه و واقفه از غلاة به شمار میروند.
در آغاز «غلاتِ» شیعه، تنها به غلو دربارة ائمه خود میپرداختند ولی از قرن دوم هجری بعضی از فِرَق ایشان مطالب غلوآمیز خود را با سیاست آمیخته و با دولت اموی و عباسی به مخالفت پرداختند. غلات بر چند دسته شده، گروهی گفتند: حضرت علی(ع) و بعضی از ائمه(ع) خدا هستند و برخی گفتند ایشان پیغمبرند. عدد فرق غلات در اسلام از صدوپنجاه فرقه بیشتر باشد».15
گزیده آراء رضوی در کلام اسلامی
توحید
1ـ ابو جعفر بزنظی گوید: عدهای از ماوراءالنهر خدمت امام رضا(ع) رسیدند و عرضه داشتند ما برای پرسیدن سه مطلب به خدمت شما آمدهایم اگر در این سه مورد به ما جواب دادی، خواهیم دانست که تو دانمشند هستی. حضرت فرمود بپرسید، گفتند خداوند در کجا است؟ چگونه است؟ و تکیهاش بر چیست؟ حضرت در جواب فرمودند خداوند خود، کیفیت و چگونگی را خلق فرموده (و فراتر از کیفیت و چگونگی است) پس خودش اصلاً کیفیت (هستیش حد و اندازه و چگونگی) ندارد (و این سؤال در مورد او بیمعنی است) و جا و مکان را خود خلق کرده (و فراتر از مکان است) پس خود بینیاز از مکان است و تکیهاش بر قدرتش بوده و هست. آنان گفتند: شهادت میدهیم که تو دانشمندی.16
2ـ حسین بن بشار گوید از حضرت رضا(ع) سؤال کردم: آیا خداوند میداند چیزی که موجود نیست، اگر قرار بود موجود باشد چگونه میبود؟ حضرت فرمود: خداوند به همه چیز قبل از این که موجود شوند عالم است.17
3ـ حسین بن خالد گوید شنیدم از حضرت رضا(ع) چنین فرمود: خداوند همیشه عالم، قادر، حیّ، قدیم، شنوا و بینا بوده است. راوی گوید پرسیدم: بعضی این طور میگویند: خداوند همیشه با علم، عالم بوده و با قدرت قادر بوده و با حیات زنده بوده و با قِدَم قدیم بوده و با شنوایی شنوا بوده و با بینایی بینا بوده است. حضرت فرمود: هر کس چنین حرفی بزند و به آن معتقد باشد در واقع به همراه خدا به خدایان دیگری قایل شده است و چنین شخصی از دوستان ما محسوب نمیشود. سپس فرمود: خداوند همیشه به ذاتِ خود عالم، قادر، حیّ، شنوا و بینا بوده است.18
4ـ صفوان بن یحیی گوید از امام رضا(ع) سؤال کردم فرق بین ارادة خدا و ارادة مخلوق چیست؟ حضرت فرمود: ارادة مخلوقین عبارت است از فکر و اندیشه و سپس تصمیم به کاری که صحیحتر به نظر میآید. اما در مورد خداوند، اراده فقط عبارتست از ایجاد و نه چیز دیگر. زیرا او نه نیاز به تفکر و اندیشه دارد و نه تصمیمگیری بعد از فکر. این مسائل در مورد او نیست بلکه از صفات مخلوقین است. ارادة خدا فعلِ خداست و نه چیز دیگر. میگوید «کُن فَیَکُون» (موجود شو او هم موجود میشود) بدون هیچ لفظ و نطق زبانی و فکر و اندیشه و تصمیم بعدی...19
5ـ عمران گفت: به خدا قسم ای سرورم فقط میخواهم چیزی را برایم ثابت کنی که بتوانم به آن چنگ بزنم و تمسک جویم و به سراغ چیز دیگر نروم. حضرت فرمود: آنچه میخواهی بپرس... عمران گفت: اولین موجود و آنچه را خلق کرد چه بود؟ حضرت فرمود: دقت کن! «واحد» همیشه واحد بوده، همیشه موجود بوده، بدون اینکه چیزی به همراهش باشد، بدون هیچ گونه حدود و اعراضی و همیشه نیز اینگونه خواهد بود سپس ... مخلوقات را به صور مختلف و گوناگون از جمله: خالص و ناخالص، مختلف و یکسان به رنگهای متفاوت آفرید بدون اینکه نیازی به آنها داشته باشد و یا برای رسیدن به مقام و منزلتی به این خلقت محتاج باشد و در این آفرینش، در خود زیادتی یا نقصانی ندید.. بدان که اگر خداوند به خاطر نیاز و احتیاج مخلوقات را خلق میکرد فقط چیزهایی را خلق میکرد که بتواند از آنها برای برآوردن حاجتش کمک بگیرد و نیز در این صورت شایسته بود که چندین برابر آن چه خلق کرده بود خلق کند زیرا هر قدر اعوان و انصار بیشتر باشند شخص کمک گیرنده قویتر خواهد شد و نیز در این صورت حاجتها تمامی نداشت زیرا هر آفرینشی که انجام میداد حاجت دیگری در او ایجاد میشد و به این خاطر میگویم مخلوقات را از روی نیاز نیافریده است.20
6ـ عمران پرسید آیا او (خدا) در مخلوقات است یا مخلوقات در اویند؟ حضرت فرمود: او برتر از این حرفهاست نه او در مخلوقات است و نه مخلوقات در اویند... بگو ببینم آیا تو در آینه هستی یا آینه در تو؟ اگر هیچکدام در دیگری نیستید چگونه خودت را در آینه میبینی؟ گفت: توسط نوری که بین من و آن هست. حضرت فرمود: آیا آن نور را (بیشتر از آنچه در چشم خود میبینی) در آینه میبینی؟ گفت: بله، حضرت فرمود: به ما نشانش بده. عمران جوابی نداد. حضرت فرمود: از نظر من نور بدون این که در یکی از شما دو تا باشد تو و آینه را به خودتان نشان داده است.21
7ـ حسن بن سعید از امام رضا(ع) چنین نقل کرده است که حضرت آیه شریفة «یوم یُکشفُ عن ساقٍ و یُدْعَونَ إلَی السجود». (روزی که ساق نمایان میشود و آنها را به سجده میخوانند ولی نمیتوانند سجده کنند. سوره قلم/ 42) را اینگونه تفسیر فرمودند: روزی که حجابی از نور کفار میرود و مؤمنین به سجده میافتند ولی پشت منافقین سخت میشود و نمیتوانند سجده کنند».22
چیستی ایمان
ابوالصلت هروی گوید: از امام رضا(ع) سؤال کردم: ایمان چیست؟ فرمود: ایمان عبارتست از اعتقاد قلبی، اقرار زبانی و عمل با جوارح و ایمان غیر از این نخواهد بود.23
نفی تشبیه
1ـ یاسر خادم حضرت رضا(ع) گوید: از امام رضا(ع) شنیدم که میفرمود: هر کس خداوند را به مخلوقین تشبیه کند مشرک و هر کس چیزی را که خداوند نهی فرموده به خدا نسبت دهد، کافر است.24
2ـ ابوالصلت گوید: پرسیدم یابن رسول الله(ص) معنی این روایت چیست؟ [ثواب گفتن لاالهالاالله نگاه کردن به صورت خدا است]. حضرت فرمود: هرکس خداوند را دارای وجه و صورت و چهرهای همانند صورت و چهره مخلوقین بداند کافر است. وجه و چهره خدا، انبیاء و پیامبر و حجتهای او هستند.25
رد غلات و مفوضه
1ـ حضرت رضا(ع) فرمود: خداوند غلات را از رحمتش دور گرداند کاش یهودی بودند، ای کاش مجوسی بودند، ای کاش نصرانی بودند، ای کاش قدری مذهب بودند، کاش از مرجئه بودند، کاش حَروُری بودند (یعنی غالی از همه این منحرفین بدتر است) آن گاه فرمود: با این عده (غلات) همنشینی نکنید، رفاقت و دوستی ننمایید و از آنان بیزاری جوئید. خداوند از آنان بیزاری جسته است.26
2ـ ابو هاشم جعفری روایت کرد که گفت: از امام رضا(ع) از غلات و مفوضه پرسیدم؟ فرمود: غلات کافر و مفوضه مشرکند هر کس با ایشان همنشین شود، رفت و آمد کند یا هم خوراک و همشرب شود، مواصلت نماید و یا مزاوجت کند، دختر بدهد یا بستاند یا آنان را امان دهد یا در امانتی امین داند یا حدیثشان را تصدیق کند یا ایشان را در کلامی یاری نماید از حریم ولایت خداوند عزوجل و رسول گرامیش(ص) خارج گشته و از دایرة ولایت ما خاندان بیرون رفته است.27
3ـ مأمون به امام رضا(ع) گفت: به من خبر دادهاند که جماعتی درباره شما زیادهروی (غلو) میکنند و از حد میگذرند. امام فرمود: پدرم از پدرانش و ایشان از رسول خدا(ص) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: مرا از آنچه حق و حدّ من است بالاتر نبرید زیرا خدا مرا عبد قرار داده است پیش از آن که رسول قرار دهد... و علی(ع) فرموده است: دو طائفه درباره من خود را هلاک کردهاند و مرا گناهی نیست. یکی دوست تجاوزگر و افراط کار که رعایت حدود اشخاص را نمیکند و دیگری دشمنی که از حدّ گذرانده دشمنی را. و ما بیزاری میجوییم و به خداوند تبارک و تعالی پناه میبریم از کسی که درباره ما غلو کند و ما را از حدّ بندگی خدا بالاتر برد همانگونه که عیسی بن مریم(ع) از نصاری به خداوند پناه برد... پس هر کس برای پیامبران، مقام خدایی قائل باشد و یا برای امامان ربوبیتی مدعی گردد و یا نبوت ایشان را معتقد شود یا در حق غیر ایشان پیشوایی و امامت قائل گردد ما از او در دنیا و آخرت بیزاریم.28
جعلیاتی از روایات که امام رضا(ع) آنها را تصحیح نموده است
1ـ حسین بن خالد گوید: به امام رضا(ع) عرض کردم، مردم از رسول خدا(ص) روایتی نقل میکنند که حضرت فرموده: خداوند آدم را به شکل خود [خدا] آفرید، امام(ع) در جواب فرمود: خدا آنها را بکشد! اوّلِ حدیث را حذف کردهاند (اصل حدیث چنین است) روزی حضرت رسول(ص) از مقابل دو تن که به یکدیگر دشنام میدادند میگذشت. یکی از آن دو به دیگری میگفت: خدا چهره تو و چهره هر کس را که به تو شبیه است، قبیح و زشت گرداند. رسول خدا(ص) به او فرمود: ای بنده خدا این سخن را به برادرت نسبت مده زیرا خداوند آدم را به شکل او آفرید.29
2ـ ابراهیم بن ابی محمود گوید به حضرت رضا(ع) عرض کردم نظر شما درباره حدیثی که مردم از حضرت رسول(ص) نقل میکند که حضرت فرمود: «خداوند تبارک و تعالی هر شب جمعه به آسمان دنیا پایین میآید» چیست؟ امام (ع) فرمودند: خداوند لعنت کند کسانی را که کلمات را از محل خود جابجا و تحریف میکنند. به خدا قسم رسول خدا چنین سخنی نگفته است بلکه فرمودهاند: «خداوند تعالی در ثلث آخر هر شب و هر شب جمعه از اول شب فرشتهای را به آسمان دنیا میفرستد و آن فرشته به فرمان خدا ندا میکند: آیا هیچ درخواست کنندهای هست تا خواستهاش را برآورم؟ آیا هیچ توبهکنندهای هست تا توبهاش را بپذیرم؟ آیا هیچ استغفارکنندهای است تا او را بیامرزم؟ ای که طالب خیر هستی به این سو بیا، ای که به دنبال شر هستی دست نگهدار و این فرشته تا طلوع فجر این ندا را ادامه میدهد و چون فجر طلوع کرد به محل خود در ملکوت آسمان باز میگردد.30
رد جبر و تفویض
1ـ راوی گوید از حضرت رضا(ع) پرسیدم: آیا خداوند بندگنش را بر معصیت کردن مجبور میکند؟ حضرت فرمود: خیر بلکه آنها را مخیر میکند (تا هر چه خواهند انجام دهند) و مهلت میدهد تا توبه کند. گوید پرسیدم: آیا خداوند بندگانش را به کارهایی که توان آن را ندارند مکلف میکند؟ حضرت فرمود: چگونه چنین کند و حال آنکه خودش میگوید «و ما ربُّک بظلام للبعید» (پروردگار تو به بندگان ظلم نمیکند. فصلت/ 3) سپس حضرت ادامه دادند: «پدرم موسی بن جعفر(ع) از قول پدرم جعفر بن محمد(ع) برایم نقل کردند که هر کس گمان کند که خداوند بندگانش را بر گناه مجبور میکند و یا بر کارهایی که طاقتش را ندارند مکلف مینماید، گوشت قربانیاش را نخورید، شهادتش را نپذیرید و پشت سرش نماز نخوانید و از زکات چیزی به او ندهید.31
2ـ یزید بن عمیر بن معاویه گوید: در مرو به خدمت امام رضا(ع) رسیدم و از آن حضرت سوال نمودم که از امام صادق(ع) روایتی برای ما نقل شده است که فرمودند: «نه جبر است نه تفویض بلکه چیزی است بین دو امر» معنای این حدیث چیست؟ امام(ع) فرمود: کسی که گمان کند خداوند کارهای ما را انجام میدهد و سپس به خاطر آنها ما را عذاب میکند قائل به جبر شده است و کسی که گمان کند خداوند مسأله خلق و رزق و روزی دادن به مخلوقات را به ائمه علیهم السلام واگذار نموده است قائل به تفویض شده است و قائل به جبر کافر است و قائل به تفویض مشرک. راوی گوید: پرسیدم پس «اَمٌربین امرین (چیزی بن دو امر) یعنی چه؟ فرمود: یعنی راه باز است که آنچه را خدا دستور داده انجام دهند و آنچه را نهی فرموده ترک کنند. راوی گوید: سوال کردم آیا در مورد اعمال بندگان مشیت و اراده خداوند، ساری و جاری است؟ فرمود: اراده و مشیت خداوند در مورد طاعات عبارتست از دستور و رضایت خداوند به آن و عمل و کمک نمودن بندگان در انجام آن و اراده و مشیت خدا در مورد معاصی عبارتست از نهی کردن و خشمگین بودن از آن عمل و یاری نکردن بندگان در انجام آن. راوی گوید پرسیدم آیا خداوند درباره اعمال بندگان «قضا» دارد؟ فرمود: بلی بندگان هیچ کاری چه خیر و چه شر انجام نمیدهند مگر این که خداوند در مورد آن کار «قضایی» دارد. پرسیدم معنی این «قضا» چیست؟ فرمود: معنی این «قضا» این است که خداوند حکم میکند آن ثواب و عقابی که در دنیا و آخرت به خاطر اعمالشان مستحق آن هستند به ایشان داده شود.32
نویسنده: محمدحسن پاکدامن؛ پژوهشگر بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی
منابع :
۱ـ این سخن زبان حال امام حسین(ع) است که «ابوالحب محسن» یکی از شعرای نجف آن را سروده است.
۲ـ جان ناس. حکمت. علیاصغر. تاریخ جامع ادیان/ ۷۵۰. انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی. چاپ چهارم. تهران؛ ۱۳۷۰. ر.ک:
۳ـ حسینی قائم مقامی. سید عباس. شرائط فرهنگی و سیاسی دوران امام رضا(ع). همشهری آنلاین. ۱۱/۹/۱۳۸۵.
۴ـ برداشت آزاد نگارنده از: سبحانی. جعفر. فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامی. ج۱ـ۲ / ۱۹ تا ۱۵۰.
۵ـ مقدمه ابن خلدون / ۴۳۹.
۶ـ تذکرة الحفاظ ۱/۵۲.
۷ـ حلیة الاولیاء ۶/۲۰.
۸ـ مطهری. مرتضی. آشنایی با علوم اسلامی ۲/۵۵. انتشارات اسلامی. قم. ۱۳۶۲.
۹ـ پیشین ۵۰ تا ۵۳.
۱۰ـ سجادی. سید جعفر. فرهنگ معارف اسلامی/ انتشارت کومش. چاپ سوم. تهران. زمستان ۱۳۷۳.
۱۱ـ مشکور. محمد جواد. فرهنگ فرق اسلامی/ ۳۹۰. بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. چاپ دوم. ۱۳۷۲.
۱۲ـ پیشین.
۱۳ـ پیشین.
۱۴ـ پیشین. فرهنگ فرق اسلامی/ ۳۵۸.
۱۵ـ پیشین. فرهنگ فرق اسلامی/ ۳۴۴.
۱۶ـ الصدوق. مترجم غفاری. علیاکبر. عیون اخبارالرضا ج۱/۲۳۵ ب ۱۱ ح ۶ دارالکتب الاسلامیه. چاپ چهارم. ۱۳۸۷.
۱۷ـ پیشین. ج۱/۲۳۵ ب ۱۱ ح ۸ .
۱۸ـ پیشین. ج۱/۲۳۹ ب ۱۱ ح ۱۰.
۱۹ـ پیشین. ج۱/۲۳۹ ب ۱۱ ح ۱۱.
۲۰ـ پیشین. ج۱/۴۴۲ ب ۱۲ ح ۱.
۲۱ـ پیشین. ج۱/۳۴۷ ب ۱۲ ح۱.
۲۲ـ پیشین. ج۱ / ب ۱۱ ح ۱۴.
۲۳ـ پیشین. ج۱/۲۶۵ ب ۱۱ ح ۲ .
۲۴ـ پیشین. ج۱/۲۲۸ ب ۱۱ ح۱.
۲۵ـ پیشین. ج۱/۲۳۱ ب ۱۱ ح۳.
۲۶ـ پیشین. ج۲/۴۸۶ ب۴۶ ح۲.
۲۷ـ پیشین. ج۲/۴۹۰ ب۴۶ ح۴.
۲۸ـ پیشین. ج۲/۴۸۳ ب۴۶ ح۱.
۲۹ـ پیشین. ج۱/۲۴۰ ب ۱۱ ح۱۲.
۳۰ـ پیشین. ج۱/۲۵۵ ب ۱۱ ح۲۱.
۳۱ـ پیشین. ج۱/۲۴۸ ب ۱۱ ح۱۶.
۳۲ـ پیشین. ج۱/۲۴۹ ب ۱۱ ح۱۶.