چکیده
شناخت و ارزیابی رفتارها و مناسبات شیعیان در تعامل با امامان معصوم:، رهیافتی مهم و ضروری برای شناخت دقیق اعتقادات ایشان و سیرة ائَمة اطهار:است. این مهم در حوزههای گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیازمند دقت و بررسی بیشتر است.
در پژوهش حاضر، باورها و مناسبات اجتماعی شیعیان و روابط ایشان با امامان معصوم دوازدهگانه:در دوران حضور، بررسی شده، گونههای روابط اجتماعی شیعیان با ائَمة اطهار:شناسایی و معرفی شده و این پرسش پاسخ داده شده که شیعیان چگونه از جایگاه رفیع معنوی و اجتماعی ائمة اطهار:بهره میبردند، و آیا روابط شیعیان با امامان معصوم متناسب با جایگاه ایشان بوده است؟ نتیجه این است که شیعیان از طریق ارتباط با امامان خود:در حوزههای گوناگون اجتماعی، از رهنمود، مشورت و نصایح ایشان در زندگی مادی و معنوی خویش بهره میبردند.
رفتار اجتماعی شیعیان نسبت به ائمة معصوم:، مبتنی بر میزان باورمندی و نگرش دینی آنها نسبت به جایگاه اجتماعی ائمّه:بوده است. این رفتارها نسبت به امامان:از یک سیر تکاملی منبعث از باور به علوّ مقام و منزلت ائَمة اطهار: برخوردار بوده و تابع میزان معرفت ایشان نسبت به امامان:و غالباً بر پایة تکریم، محبّت و اطاعتپذیری بوده است.
از پیامدهای مهم این پژوهش، گونهشناسی، تحلیل، نقد و آسیبشناسی رفتارهای شیعیان در عصر حضور ائَمة اطهار:در حوزة رفتارهای اجتماعی است.
کلیدواژهها
شیعیان؛ امامان معصوم؛ مناسبات اجتماعی؛ روابط معنوی
اصل مقاله
مقدّمه: جایگاه اجتماعی امامان معصوم:نزد شیعیان
با توجه به اجتماعی و مدنیالطبع بودن انسان، وجود الگو و پیشوایی که از سوی پروردگار متعال تأیید شده باشد، براى ایجاد نظم و ترقّى افراد جامعه و اجتماع بشری، از نظر عقل، ضرورت دارد. بر همین اساس، مىگویند: در هر عصر و زمان، باید امام و پیشوایى در میان مردم، از سوى خدا باشد. (مفید ب، 1413، ج2، ص137 / کراجکی،1410ق، ج1، ص345) شیعیان، امامان معصوم:را مقتدا و الگو در زندگی فردی و اجتماعی خویش قرار میدهند و به امام، به مثأبه مرجع امور و فصلالخطاب در مشکلات اجتماعی خویش مینگرند. ایشان امام را محرم اسرار خویش، معتمد برای مشورت و طلب استمداد در امور مهم و معضلات اجتماعی خویش و مرحم زخمها و مرارتهایی که از جانب مخالفان و حاکمان جور متحمل میشدند، و امید دلهای مضطرب خود در سختیها و ناملایمت سیاسی و اجتماعی میدانستهاند و از ستمهایی که بر آنها میرفته نزد امامان معصوم گلایه و شکوه میکردهاند. امام جایگاه پدری (صدوق، 1376، ص657) آگاه و دلسوز نسبت به خانوادة رو به گسترش شیعه داشته است. در یک کلام، از دیدگاه شیعیان، امام حلّال و
گرهگشای مشکلات ایشان بوده است.
مردی که از فحوای سخنش برمیآید یک شیعة اعتقادی باشد، پس از شهادت امیرالمؤمنین7گریهکنان به توصیف آن حضرت میپردازد. بخشی از سخنانش خطاب به جنازة مطّهر امام7 که بیانگر بینش یک شیعه نسبت به جایگاه اجتماعی امام است، چنین است:
به خدا قسم! تو، سرور بزرگ دینى در آغاز و انجام؛ در آغاز که مردم متفّرق شدند و در انجام که سست شدند. وقتى مؤمنان در سرپرستى تو درآمدند براى آنها پدرى مهربان بودى و بارى را به دوش کشیدى که آنها از حمل آن ناتوان بودند، و حفظ کردى آنچه را از دست دادند، و رعایت کردى آنچه را رها کردند، و دامن به کمر زدى و اقدام کردى وقتى گرد تو جمع شدند. (کلینی، 1365، ج1، ص454)
شیعیان معتقد بودند: امام انسان کامل، و آگاه به مصالح و مفاسد امور است. بدینروی، امام را هدایتگر و مؤثر در اجتماع دانسته و زندگی فردی و اجتماعی وی را بی نظیر، فرمان وی را مطاع، و سیره و روش ایشان را قابل پیروی و الگوبرداری میدانستهاند.
در نوشتة حاضر، گونههای متعدد رفتارهای اجتماعی شیعیان در تعامل با ائمة معصوم:معرفی و کیفیت برخورد ایشان در هر حوزه بررسی میگردد.
گونهشناسی مناسبات اجتماعی شیعیان با ائمة اطهار:
شیعیان در دورة حضور ائمة اطهار:با اهداف و انگیزههای گوناگون و بیشتر از روی علاقه و ارادت، با پیشوایان خویش در ارتباط بودند و از وجود ایشان بهره میبردند. هرچند شرایط نامساعد سیاسی امکان ارتباط گسترده و آسان شیعیان را با امامان: سلب کرده بود، اما با این حال، شیعیان در هرجا مشتاق زیارت و دیدار امامان معصوم خویش بودند، و علیرغم مشکلات فراوان، از جمله سختیهای سفر و خفقان حاکم، از راههای دور خدمت امامان خویش میرسیدند و از وجود ایشان بهره میبردند. ابوالاسود عمر بن محّمد کوفی هر سال یک بار از کوفه برای دیدار امام صادق7 و امام کاظم7 به مدینه میرفت. (نجاشی، 1407ق، ص283) مهمترین انواع ارتباط اجتماعی شیعیان با امامان معصوم:بر اساس انگیزهها و اهدافشان ، عبارت است از:
1. مناسبات و روابط معنوی
با توجه به آموزههای دینی و مبانی عقلانی، مراجعه و استمداد از کسانی که هدایت یافته و دارای دانش و مقام روحانی والایی هستند - که ریشة آن قرب به خداوند و تلاش مشروع است - پذیرفته و مورد تأکید شیعیان است. شیعیان بر پایة نگرشی که نسبت به مقام معنوی ائمّه:مبنی بر اعتقاد به اتصال ائمّه:به عالم ماورا و واسطة فیض دانستن اهلبیت:و وجاهت ایشان نزد پروردگار داشتند، در ارتباط خود با امامان:، همواره به دنبال بهره گرفتن معنوی از این ذوات نورانی، برای دنیا و آخرت خویش بودهاند.
پیوند معنوی از مهمترین وجوه ارتباطی شیعیان با امامان:است. رابطة بین امام و ماموم، پیرو و پیشوا، خود بر معنوی بودن آن دلالت میکند. شیعیان با توجه به باوری که نسبت به مقام الهی و جلوةخدایی ائَمة معصوم:داشتند و ایشان را از یک سو، واسطة فیض خداوند بر بندگانش، و از سوی دیگر، راهنمایان الهی در مسیر زندگی میدانستند، به محضر ائمّه:میرسیدند تا از معنویت، برکات وجودی و دعای خیر ایشان بهرهمند شوند و از پیوند خویش با امامان:کسب معنویت کنند. آثار پیوند و همنشینی با ائمّه:از زبان حمران بن اعین اینچنین بیان میشود. وی به امام باقر7 عرضکرد: خدا عمر شما را پاینده دارد و ما را به وجود شما بهرهمند سازد. من به شما گزارش مىدهم که ما خدمت شما مىرسیم و از نزد شما بیرون نمىرویم، مگر اینکه دل ما نرم مىشود و نفوسمان از این دنیا تسلّى و آرامش مییابد و بر ما خوار و آسان شود آنچه که از مال و دارائى در دست مردم است سپس از نزد شما که بیرون مىرویم پیش مردم و تجّار، دنیا دوست مىشویم. (کلینی، 1365، ج2، ص423)
گونههای زیر از نوع پیوند معنوی شیعیان با امامان:محسوب میشود:
الف. توسّل جستن
قرآن کریم انسان را در جهت کسب کمالات معنوى و قرب به درگاه الهى، امر به توسّل به اسباب تقّرب کرده است: «اى مؤمنان، پرواى الهى داشته باشید و به سوى او، وسیله تحصیل کنید.» (مائده: 5) این آیه و برخی آیات دیگر از ادّلة شیعه بر جواز توسّل است. در روایات نیز بر لزوم توسّل به اولیاى الهى هنگام دعا، تأکید شده است؛ چنانکه در روایت نبوى مستند نزد شیعه و اهل سنّت آمده است: «هر دعایى محجوب است تا اینکه بر محّمد و آلمحّمد:درود فرستاده شود.» (صدوق، 1406ق، ص155 / متّقی هندی، 1409ق، ص215)
سیرة عملی مسلمانان و اصحاب پیامبر9نیز جواز توسّل به شخصیتهای معنوی و آبرومند نزد خدا، از زمان رسول خدا9 را تأیید میکند. آن حضرت، خود مردم را به این مسئله راهنمایی میکردند. احمد بن حنبل در مسند خود، داستانی از توسّل مرد نابینا به رسول خدا9 آورده است که حضرت در پایان به او فرمودند اینچنین دعا کن: «اللهمّ إنّی أسئلک و أتوجّه إلیک بنبیّک محّمد نبیّ الرّحمه. یا محّمد إنّی توجّهت بک إلی ربّی فی حاجتی هذه، فتقض لی. اللهمّ شفّعه فّی» (احمد بن حنبل، بیتا، ص138)
رسول خدا9 در حق امامان معصوم:فرمودند: ائمّه از نسل حسین7 هستند. هرکس از آنها پیروی کند از خدا اطاعت کرده، و هرکس از آنها نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است، آنها ریسمان محکم و وسیلهای به سوی خداوند - عزّوجلّ - هستند. (صدوق، 1387ق، ج2، ص58) شیعیان برای رسیدن به حاجات مادی و معنوی خویش و در زمان گرفتاریها و سختیها پس از توجه به خدا، دست توسّل به سوی ائمّه:، به عنوان واسطه فیض الهی، دراز میکردند و از وجاهت و حرمت آنان نزد خدای تعالی در رفع گرفتاریها و برآورده شدن حاجات، کمک میطلبیدند تا با وساطت آن بزرگواران، به اخذ فیض از مبدأ هستی نایل شوند و از این طریق مشکلاتشان حل و حاجاتشان برآورده گردد. ائمّه: نیز در پاسخ به درخواست شیعیان مبنی بر طلب دعا در گرفتاریها، علاوه بر دعا در حق ایشان، دعاهایی نیز به ایشان آموخته و آنها را به وساطت پیامبر9 و اهلبیتش:در دعاها توجه دادهاند. پدر محّمد جعفی، که بسیارى از اوقات از درد چشم ناراحت بود، روزى از این درد به امام صادق7 شکایت برد. حضرت به او فرمودند: آیا دعایى به تو نیاموزم که براى دنیا و آخرتت سودمند باشد و از درد چشم نیز آسوده گردى؟ گفت:آری. فرمود: پس از نماز صبح و پس از مغرب، بگو: پروردگارا، به حق محّمد و آلش بر تو، از تو درخواست میکنم که بر محّمد و آلش درود فرستی و در چشمم نور قرار دهی...(کلینی، 1365، ج2، ص549)
اینکه شیعیان فقط نزد ائمّه:از بیماریها و مشکلات خویش شکایت و درخواست کمک میکردند، نشان از اعتقاد ایشان به آبرومندی امامان معصوم نزد پرودگار و توانایی آنان و امید به برآورده شدن خواستههایشان از این طریق دارد. جابر بن حیّان به امام صادق7 نامهای نوشت و از آن حضرت خواست برای شفا از بیماری که بدان دچار شده بود، دعا کند. امام برای او دعا کردند و به او دستورالعملی دادند. جابر بدان عمل کرد و سلامتی خود را بازیافت. (ابنا بسطام، 1411ق، ص70؛ مجلسی، 1404ق، ج59، ص186) معمّر بن خلّاد از امام رضا7خواست برای شفا، دستی بر سر فرزندش که لکنت زبان داشت، بکشد و حضرت او را نزد امام جواد7رهنمون ساخت. (کلینی، 1365، ج1، ص321)
ب. شفاعتطلبی
امامیه اتفاق نظر دارند که پیامبر گرامی9 و ائمّة اطهار:در روز رستاخیز، مرتکبان گناه کبیره را شفاعت میکنند. بر اثر شفاعت آنان، گروه زیادی از شیعیان خطاکار نجات پیدا میکنند. (مفید، د، 1413ق، ص79 و80)
روایات فراوانی رسول خدا9 و امامان:و حتی شیعیان ایشان را در جایگاه شفیع و واسطة آمرزش گناهان قرار داده است. (ر.ک: مجلسی، 1404ق، ج8، ص29-61) شفاعت اولیای خدا، منوط به اذن پروردگار جهان است و بدون اذن خدا، هیچکس نمیتواند شفاعت کند. ابوبصیر از امام صادق7 نقل کرده است که فرمودند: خداوند به حضرت محّمد9 شفاعت در امتّش را عطا فرمود و به ما شفاعت دربارة شیعیانمان را عطا کرد و شیعیان ما مىتوانند دربارة خویشاوندان خود شفاعت کنند ... حسین بن سعید، 1402ق، ص99 / مجلسی، 1404ق، ج6، ص5) ابن ابیعمیر از امام کاظم7 سؤال کرد: شفاعت شامل حال کدام دسته از گنهکاران میشود؟ (صدوق، 1398ق، ص 407) امام درپاسخ شیعیان را ذکر کردند که - دست کم- به برخورداری ائَمة اطهار:از مقام شفاعت دلالت دارد.
در ادعیه و زیاراتی که ائمّه:به شیعیان میآموختند، آنها را به جایگاه شفاعت و ارتباط آن با تمسّک و پیروی از اهلبیت:توجه میدادند. حضرت موسی بن جعفر7 در دعای روز مباهله، که به محّمد بن صدقه عنبری آموختند، چنین فرمودند: پروردگارا ما به عترت پیامبرت:تمسّک میجوییم. پس شفاعت ایشان را روزی ما فرما. (طوسی، 1411ق، ص767) در زیارت «جامعه کبیره» که در پاسخ به درخواست موسی بن عمران نخعی از امام هادی7 مبنی بر تعلیم یک زیارتنامة بلیغ و کامل برای زیارت امامان:، صادر شده است (صدوق، 1387ق، ج2، ص272)، زائر دستکم چهار بار از ائَمة اطهار8طلب شفاعت میکند. معنای دو فراز آن چنین است: «خداوند مرا به پیروی از شما توفیق دهد و شفاعتتان را روزیام سازد.» و «بخشودگى گناهان مرا از خدا بخواهید و شفیع من باشید.»
شیعیان به تأثیر محبّت اهلبیت:در حیات اخروی خویش اعتقاد داشتهاند و به سبب دوستی و محبّت ائمّه:به نجات از عذاب و رستگاری در آخرت امید داشتند. ابوبصیر با حالت گریه و تضَرع و بیان سالمندی و نابینایی خویش، از امام صادق7 درخواست میکند - به سبب محبّت به اهلبیت:- بهشت را برای او ضمانت کنند. (کشی، 1348، ص199)
زیاد بن اسود در منا، خدمت امام باقر7 مشرف شد. امام به او نگریستند و مشاهده کردند که پایش مجروح شده است از وضع رقّتبار او متأثر گردیدند و فرمودند: چرا پاهایت اینطور شده است؟ عرضکرد: شتر جوان و لاغرى داشتم و به خاطر آن، بیشتر راه را پیاده آمدم. حضرت متأثر شدند زیاد عرضکرد: من گاهى به گناهان آلوده میشوم، تا بدانجا که گمان میکنم به هلاکت و نابودى افتادهام. در آن حال، به یاد دوستى شما میافتم و همان امید نجاتى براى من میآورد و اندوهم را برطرف میکند.(کلینی، 1365، ج8، ص79)
شاعران شیعی نیز در اشعار خود، به تبیین مقام شفاعت ائمّه:میپرداختند. سفیان ابن مصعب عبدی از یاران امام صادق7 در قصیدهای شیوا، مقام شفاعتگری ائمّه:و جایگاه ایشان را در آخرت ترسیم نموده است. (جوهری، بیتا، ص49 / ابن شهرآشوب، 1379ق، 3، ص234)
عبدالله بن ایوّب خرّیتی پس از شهادت امام رضا7 خطاب به امام جواد7 شعری سرود. برگردان دو بیت از آن، که شفاعت امام7 را در قیامت طلب کرده، چنین است: من در روز قیامت، به شما پناه میبرم و نزد شما راه نجاتی مییابم. فردای قیامت کسی به شفاعت شما از من پیشی نگیرد؛ زیرا کسی در محبّت شما بر من پیشی نگرفته است. (جوهری، بیتا، ص50 و51)
ج. کمالیابی
پیروان اهلبیت:برای خودسازی و دستیابی به کمالات معنوی، خدمت ائمّه:به عنوان دلیل راه و مرشد خویش شرفیاب میشدند و درخواست نصیحت، و ارائة طریق میکردند. این نمونهها از پیوند معنوی شیعیان با امامان معصوم:حکایت میکند.
نوف بکالی بر امام علی7 وارد شد و درخواست موعظه کرد که حضرت ابتدا به بیان یک جملة کوتاه اکتفا کردند؛ اما با تکرار درخواست نوف، حضرت بر مواعظ خویش افزودند. (صدوق، 1376، ص209)
جناده بن امّیه از امام حسن7 در زمانی که در بستر شهادت افتاده بود، درخواست موعظه کرد و حضرت او را به مهیّا ساختن خویش برای سفر آخرت و کسب توشه برای سرای جاویدان توصیه کردند. (خزّاز قمی، 1401ق، ص226) ابان بن عثمان نقل مىکند که مردى نزد امام صادق7 آمد و گفت: پدر و مادرم فداى تو باد! مرا موعظه کن. و حضرت مطالب ارزشمندی برای وی بیان کردند. (صدوق، 1398ق، ص376 /1403ق، ج2، ص450)
همچنین به دنبال تقاضای کثیر بن علقمه، امام صادق7 مواعظ زیبایی برای کثیر و همة رهپویانِ اهلبیت:بیان میکردند. (مفید، 1413ق، ص93 / حرّعاملی، 1409ق، ج12، ص8)
عنبسة بن مصعب میگوید: از امام صادق7 خواهش کردم که مرا موعظه کنند، حضرت فرمودند: زاد و راحلهات را آماده کن، و خودت نصیحتکنندة خود باش، و دیگرى را امر نکن که چیزی را براى اصلاح تو بفرستد. (طوسی، 1365، ج9، ص237)
روایات زیادی که شیعیان با عبارات «اوصنی»، «عظنی» و موارد مشابه از امام درخواستِ موعظه میکردند، بیانگر این نوع پیوند بین ایشان با ائَمة اطهار:است.
همچنین ادعیه و مناجاتهای زیادی مانند دعای «کمیل» و«ابوحمزه»، که ائمّه:به دنبال پاسخ به معنویتخواهی و کمالطلبی شیعیان به ایشان آموختهاند، میتواند از این قبیل باشد.
اینها نمونههای اندکی از مصادیق فراوان از پیوند معنوی شیعیان با ائَمة اطهار:است که بر توجه و باور شیعیان نسبت به مقام معنوی امامان معصوم:و امید به برآورده شدن حاجتهایشان از طریق ایشان دلالت میکند.
2. مناسبات و روابط عاطفی
عنصر عاطفه در روابط اجتماعی، از مهمترین مؤلّفهها برای تلطیف و استحکام پیوند بین افرادی است که وجه مشترکی - مانند نسب، سبب، دوستی، یا مذهب- آنها را با هم مرتبط ساخته است. دین اسلام و پیشوایان دینی بر بهرهگرفتن از این عنصر در ارتباط با دوستان و نزدیکان تأکید ورزیدهاند. شیعیان به پشتوانة احادیثی که رسول خدا9 دربارة ارزش دوستی اهلبیت:و جایگاه دوستان ایشان بیان کردهاند، با پیشوایان خود رفت و آمد عاطفی خاصی داشتهاند، همچون فرزند که به دیدار پدرش میرود، از روی شوق و محبّت خدمت امام رسیده و از دیدار ایشان بهره میگرفتهاند.
عمرو بن حمق به امام على7 گفت: «من براى پنج خصلت به شما ارادت میورزم و شما را دوست دارم ...» (منقری، 1382ق، ص103)
امام باقر7 فرمودند: «یک روز هنگامی که امیرالمؤمنین7 در مسجد نشسته بودند و اصحاب حضرت پیرامون ایشان گرد آمده بودند، مردی از شیعیان نزد حضرت آمد و عرضکرد: یا امیرالمؤمنین، خداوند میداند که من به خاطر تقّرب به او شما را در نهان دوست مىدارم؛ همانگونه که در آشکارا به شما دل بستهام. من همواره در نهان و آشکارا، به ولایت شما دل بستهام و به این دوستى، خود را به خداوند نزدیک مىکنم.» (مفید، الف، ص312)
شیعیان به ائمّه:در هنگام عیادت بیماران یا تعزیت عزاداران میگفتند: به اندوه شما اندوهگین و به شادی شما خوشحالیم(یعقوبی، بیتا، ج2، ص228) آنان گاه با دیدن گریة امام میگریستند.(کلینی، 1365ش، ج1، ص227)[1] اینها همه از شدت پیوند عاطفی شیعیان با امامان معصوم خویش حکایت دارد. اوج پیوند عاطفی یک شیعه با امامش و امید به این رابطة عاطفی را میتوان در گزارش ذیل - که با تلخیص و تصرف همراه است- یافت. این نمونهای از سخنان و رفتار یک فرد شیعیست که از پیوند عاطفی و درونی او با امام و مقتدای خویش حکایت دارد:
روزى گروهی در محضر امام باقر7 نشسته بودند. ناگاه پیرمردى که تکیه بر عصاى بلندى کرده بود، وارد شد. نزدیک در ایستاد و پس از سلام، گفت: اى فرزند رسول خدا، مرا نزدیک خود بنشان که به خدا سوگند، من شما را دوست دارم و دوستدار شما را نیز دوست دارم، و به خدا سوگند، دوستی من با شما و دوست داشتن دوستدارانتان به خاطر طمع دنیایى نیست، و به خدا سوگند! من دشمن دارم دشمن شما را و از او بیزارم، و به خدا قسم! این دشمن داشتن و بیزارىام از دشمن شما به خاطر خونى نیست که میان من و او برقرار باشد. به خدا سوگند! من حلال شما را حلال دانم و حرامتان را حرام شمارم و چشم به فرمان شما دارم. قربانت گردم! آیا - با این وصف - دربارة من امید (سعادت و نجات) دارى؟ امام باقر7 پس از دلجویی، وی را به بالاترین درجات بهشت، بشارت دادند. پیرمرد سر بلند کرد و به حضرت عرض کرد: قربانت گردم! دستتان را به من بدهید، حضرت دست خود را به پیرمرد دادند، و او دست حضرت را بوسید و بر دیده و صورت خود گذارد سپس شکم و سینه خود را گشود و دست بر شکم و سینة خود گذارده، برخاست، و خداحافظى کرد و به راه افتاد. (کلینی، 1365، ج8، ص76)
مهمترین مصادیق پیوند عاطفی شیعیان با امامان معصوم:را میتوان در مظاهر ذیل جستوجو کرد:
الف. هدیه دادن به امامان معصوم8
سنّت پسندیدة هدیه دادن، که در اسلام به آن سفارش شده و از نشانههای دین و اسباب دوستی شمرده شده است (کلینی،1365، ج5، ص141-144)، بین شیعیان و امامان: برقرار بوده است و همانگونه که ائمّه:به شیعیان هدیه و صله عطا میکردهاند، شیعیان نیز با دادن هدیه، علاقه و محبّت خویش را به امامان معصوم:اثبات مینمودهاند. شیعیان از آنچه داشتند و میپسندیدند به ائمّه:هدایایی تقدیم میداشتند یا خدمت خود به ایشان را از طریق حرفهای که داشتند، به امامان معصوم:هدیه میکردند:
بشیر نبّال میگوید: نزد امام صادق7 بودم که مردی اذن گرفت و وارد شد. امام به او فرمودند: چه لباسهای زیبا و خوبی داری! گفت: جانم به فدایت این لباس شهر ماست. سپس عرضکرد: آقا هدیهای برای شما آوردهام، و غلامش بستههایی را که در آن لباس بود، خدمت امام7 گذاشت. (طبری، بیتا، ص140 / راوندی، 1409ق، ج2، ص645)
همچنین کشی در کتاب خود آورده است که موسى بن طلحه از مردى کوفى نقل کرد: عمران بن عبدالله قمی چند خیمه که پرده داشتند، در منا برای امام صادق7 بر پا کرد، و هنگامی که حضرت خواست مبلغ آن را بیردازد، عمران عرض کرد: آقا، کرباسهاى آن را خودم بافتهام و با دست خود اینها را درست کردهام. دوست دارم از من به عنوان هدیه بپذیرید... .(کشی، 1348، ص331 / مفیدالف، 1413ق، ص68)
ابوعبدالله سمّان، طعامی به عنوان هدیه برای امام ششم7 برد و همراه حضرت، آن را میل کردند. چون امام فارغ شدند، گفتند: الحمدلله، طعامت را نیکان خوردند و فرشتگان خوب بر تو درود فرستادند. (برقی،1371ق، ج2، ص439 / مجلسی، 1404ق، ج72، ص454)
ب. نامگذاری فرزندان به نام ائمّه:
یکی دیگر از نشانههای محبّت و برقراری پیوند عاطفی شیعیان با امامان معصوم، نامیدن فرزندان به اسامی مبارک ائمّه اطهار:از باب تبرّک و تفأل برای خوش یمن و مبارک گردانیدن فرزند است. شیعیان دورة حضور از این طریق، نسبت به پیشوایان خویش ابراز ارادت میکردند. عبدالله بن ربعی گوید: به امام صادق7 گفته شد: ما فرزندانمان را به اسامی شما و پدرانتان نامگذاری میکنیم. آیا این کار به ما سودی میرساند؛ امام فرمودند: آری، به خدا سوگند، سود میرساند آیا دین چیزی غیر از محبّت است؟ (عیاشی،1380ق، ج1، ص167)
هارون بن مسلم میگوید: برای پسرم، احمد، پسری متولّد شد. به امام حسن عسکری7 نامهای نوشتم و درخواست کردم برایش نام و کنیهای انتخاب کنند، و دوست داشتم که او را جعفر و کنیهاش را ابوعبدالله قرار دهم (نام و کنیة امام صادق7). پاسخ نامه از جانب امام به دستم رسید که فرموده بودند: نامش را جعفر و کنیهاش را ابوعبدالله قرار بده. (اربلی، 1381ق، ج2، ص416)
ج. عیادت امامان معصوم:
یکی از آداب اسلامی، که نشانة مهربانی و عاطفه است، عیادت از بیماران است که در مذهب تشیع، حتی بر عیادت از مخالفان نیز تأکید شده است. (کلینی، 1365، ج2، ص219) شیعیان از دردمندی و ناراحتی امامشان احساس تألّم و ناراحتی داشتند و زمانی که امام به بیماری مبتلی میشدند، دوستداران ایشان به عیادت میشتافتند و بدینسان ابراز همدردی مینمودند و برای سلامتی ایشان دعا میکردند.
اشجع سُلَمى خدمت حضرت صادق7 رسید، دید ایشان بیمار هستند. نشست و از حال امام و ناراحتى ایشان سؤال کرد و دو بیت شعر خواند که برگردان آن چنین است: «خداوند به شما از این بیماری در خواب و بیداری لباس عافیت بپوشاند و همانگونه که ذلّت را از گردن شما بیرون برده است، دردها را از پیکرتان بیرون کند.» (طوسی، 1414ق، ص281 / ابن شهرآشوب،1379ق، ج4، ص274)
علی بن عبیدالله علوی، که مدتی در آرزوی دیدار با امام رضا7 بود، زمانی که آن حضرت در بستر بیماری افتاده بودند، به عیادت حضرت آمد و احترام و تکریم فراوان شد و از لطف فراوان امام خیلی خوشحال گردید. (کشی، 1348، ص593 / مفید الف، ص89) همچنین ابودعامه در بیماری امام هادی7، که به شهادت ایشان منجر شد، به عیادت آن حضرت آمد و امام در حقشناسی ابودعامه و قدردانی از او حدیثی را از پدرانشان از رسول خدا9 به او هدیه کردند. (مسعودی، 1409ق، ج4، ص85)
د. تعزیت در مرگ نزدیکان
هرگاه یکی از نزدیکان امام از دنیا میرفت، شیعیان نیز متألّم میشدند و برای تسلیت نزد امام میآمدند. اسحاق بن عمّار میگوید: همراه گروهی برای تسلیت درگذشت امام باقر7 نزد فرزندشان امام صادق7 بودیم. (عیّاشی،1380ق،ج1، ص68) یعقوب احمر با عدهای از شیعیان بر امام صادق7 وارد شدند و آن حضرت را در مرگ فرزندشان اسماعیل تعزیت و تسلیت گفتند.(کلینی،1365، ج3، ص254) محّمد بن یحیی بن دریاب پس از درگذشت ابوجعفر محّمد بن علی - فرزند بزرگ امام هادی7 - خدمت رسید و رحلت وی را به آنحضرت تسلیت گفت. (کلینی، 1365، ج1، ص327 / مفیدب، ج2، ص 318)
این فرهنگ اسلامی شیعی بر پایة سیره و روایات معصومان:بوده است؛ چنانکه امام صادق7 از رسول خدا9 نقل کردهاند: هرکس صاحب مصیبتی را تعزیت گوید پاداشی همچون صاحب مصیبت خواهد داشت، بدون اینکه از پاداش مصیبت دیده چیزی کاسته شود. (کلینی، 1365، ج3، ص205)
هـ. عزاداری در شهادت ائمّه:
همچنین هنگامی که امامی به شهادت میرسید، شیعیان در مصیبتش به عزا نشسته، مجلس ماتم بر پا میکردند و برای تعزیت خدمت خانواده و جانشین آن امام میرسیدند و خود را شریک در مصیبت میدانستند. عزاداری و گریه در مصیبت امام حسین7 و اهلبیت ایشان، با گذشت سالیان دراز و رفتن به زیارت قبر مطّهر آن حضرت، با وجود اختناق حاکم، و ترغیب ائمّه:به برپایی مجالس در سوگ سیدالشهداء7، از نمونههای تلاش برای حفظ پیوند عاطفی شیعیان با اهلبیت:بوده است؛ پیوندی که هرگز به سردی نگراییده و با گذشت تاریخ فراموش نشده است.
وقتی ابوهارون مکفوف به درخواست امام صادق7 اشعاری در رثای امام حسین7 میخواند، امام اشک میریختند و میفرمودند: همانگونه که نزد خودتان مرثیه میخوانید و آنچنان که نزد قبر آن حضرت - روضه - میخوانید بخوان. ابوهارون مکشوفتر روضه خواند و امام و اهل خانه به شدت گریه میکردند. (ابن قولویه، 1356ق، ص104 و 105) عبارات «کَمَا تُنْشِدُونَ» (همانگونه که شعر میسرایید) و «کَمَا تَرِثیه عِنْدَ قَبْرِهِ» (همانگونه که نزد قبرش - امام حسین7- مرثیه میخوانید) در سخنان امام صادق7 بر روضهخوانی و برگزاری مجلس عزاداری در بین شیعیان دلالت میکند.
وقتی امام صادق7 به شهادت رسیدند، ابوبصیر نزد امحمیده آمد و شهادت امام صادق7 را به وی تسلیت گفت و در مصیبت شهادت آن امام همام گریست. (صدوق،1376، ص484) پس از شهادت امام رضا7 گروهی از شیعیانِ بغداد در خانة عبدالرحمان بن حجّاج برای عزاداری و گفتوگو دربارة جانشین امام اجتماع کردند. (طبری، بیتا، ص388 / مسعودی 1423ق، ص 220)
3. مناسبات و روابط مالی[2]
پرداخت وجوهات مالی، نذورات و هدایا به ائمّه:از مصادیق رابطة اجتماعی شیعیان با امامان معصوم:محسوب میشود، که نوعی عبادت و آزمایش الهی نیز به شمار میآید. فعالیت سازمان وکالت و حضور وکلای ائمّه:در نقاط گوناگون قلمرو اسلامی، که یکی از وظایف مهمشان، دریافت وجوهات مالی از شیعیان است، بر گستردگی این نوع رابطه دلالت میکند. شیعیان بر اساس آیات و روایات، لازمة بندگی و شرط قبولی عبادات خویش را پرداخت وجوهات شرعی مالی میدانند. چنانکه محّمد بن عیسی نامهای به امام کاظم7 نوشت و دربارة خمس سؤالی پرسید و از امام خواست مسئله را برایش توضیح دهد تا بر کار حرامی که مانع قبولی نماز و روزه است، باقی نماند. (کلینی، 1365، ج1، ص545)
سوی دیگر مناسبات مالی، مراجعة شیعیانی است که در وضعیت نابهنجار سیاسی و اجتماعی به سر میبردند و معمولاً زندگی را با مشکلات اقتصادی و به سختی میگذراندند. ایشان به ائمة اطهار:مراجعه میکردند و درخواست دعا یا طلب کمک برای برطرف شدن نیاز مالی خود داشتند. نمونههای زیادی از مراجعة نیازمندانِ شیعه به امامان معصوم:و درخواست کمک از ایشان و رسیدگی ائمّه:به آنها وجود دارد که به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم. این همه، از پیوند اقتصادی شیعیان با امامان معصوم:حکایت میکند.
ابوبصیر به امام صادق7 عرض حاجت کرد و خواست دعایی در طلب روزی به وی بیاموزند، حضرت دعایی به او تعلیم نمودند که میگوید: پس از خواندن آن، هرگز محتاج نشدم. (کلینی، 1365، ج2، ص550) عبدالله بن هلال به امام صادق7 شکایت برد که شیرازة کارمان از هم گسیخته و دار و ندارمان از کف رفته است. حضرت او را به دعا و سجود سفارش کردند. (کلینی، 1365، ج3، ص324)
مفضّل بن قیس خدمت حضرت صادق7 رسید و از اوضاع خود و پریشانی روزگار شکایت کرد و تقاضاى دعا نمود. حضرت به کنیز خود فرمودند: آن کیسه را، که ابوجعفر فرستاده است بیاور. حضرت کیسه را به مفضّل دادند و فرمودند: در این کیسه، چهارصد دینار است؛ در احتیاج خود صرف کن. او عرضکرد: به خدا قسم، نظرم این نبود، تقاضاى دعا داشتم. (کشی، 1348ق، ص183) غفاری، یکی از یاران امام رضا7، نیز به دنبال بدهی شخصی و اصرار طلبکار بر طلب خویش، برای رفع مشکلش به امام رضا7 مراجعه کرد و حضرت او را بینیاز ساختند. (کلینی، 1365، ج1، ص487)
ائمة:برای رفع مشکلات اقتصادی شیعیان در اندیشه بودند و به صورت مستقیم و غیر مستقیم، به برطرف کردن گرفتاریهای اقتصادی شیعیان اقدام میکردند؛ چنانکه ابوحنیفه سائقالحاج گفت: من و دامادم بر سر میراثی با هم مشاجره مىکردیم. مفضّل از کنار ما مىگذشت. مدتی نزد ما ایستاد، سپس به ما فرمود: به منزل من بیایید. ما به منزل وى رفتیم با مبلغ چهارصد درهم بین ما صلح و آشتی برقرار کرد. آن چهارصد درهم را به ما پرداخت کرد تا ما از همدیگر مصالحهنامهاى گرفتیم. سپس مفضّل گفت: اما - آنچه در اختیار شما گذاشتم- از مال من نبود؛ امام صادق7 به من دستور داده است اگر دو تن از شیعیان ما با هم در خصوص چیزى نزاع داشتند بین آنها آشتى ایجاد کنم و از مال ایشان به آنها عوض بدهم. این کمک از مال امام صادق7 است. (کلینی، 1365، ج2، ص209 / طوسی،1365ش، ج6، ص312)
4. مناسبات و روابط علمی
ارتباط شیعیان با امامان معصوم در بسیاری از جاها برای آموختن معارف دینی و کسب علم و دانش بوده است. در بینش شیعی، امام کسی است که در عقل، علم، ایمان و کردار، سرآمد همة خلق است و علم او همچون دانش پیامبران، برگرفته از علم خداست. شیعیان، ائمّه:را داناترین مردم (کشی، 1348، ص273 / صدوق، 1387ق، ج1، ص212) نسبت به معارف و احکام شریعت، و مصالح و مفاسد امور و مرجع علمی و دینی مردم میدانند، به ایشان به عنوان وارث علوم انبیا (کلینی، 1365ق، ج1، ص255 و ص261) و بهویژه رسول خدا9 را مبیَن و مفسّر واقعی قرآن مینگردند، و آنان را متکَفل حفظ دین از خطا و تحریف میدانند که این امر بدون علم و آگاهی کامل از دین ممکن نیست.
هشام بن حکم در توصیف امام گفت: امام، ما را از اوضاع آسمان (و زمین) خبر مىدهد، و این میراثى است که از پدر و جدّش به او رسیده است. (کلینی، 1365، ج1، ص173) سدیر به نمایندگی از جمعی، مانند ابوبصیر، یحیی بزّاز و داود بن کثیر، که در مجلس امام صادق7 حضور داشتند، خطاب به امام صادق7 عرضکرد: ما معتقدیم که شما علوم فراوانى دارید. (کلینی، 1365ش، ج1، ص257) این همه، بر اعتقاد شیعیان به علم الهی و لدنّی ائمّه:دلالت دارد.
شیعیان در تمامی مسائل دینی از امامان پیروی کرده، از میان احادیث، تنها حدیث آنان را حجّت شمردهاند. البته ممکن بود که این برخورد تا زمانی که مباحث فقهی و فکری مسئلة روز جامعة اسلامی شد- و این از اواخر قرن اول هجری بود- کاملاً خود را نشان نداده باشد، اما پیداست حرکتی که در زمان امام باقر7 و امام صادق7 به این عنوان مطرح شد، بر پایة پیشینة خاص خود بوده است. (جعفریان، 1385، ص29)
به سبب اهمیت گسترة روابط دانشآموزانة شیعیان، به اختصار، این بحث در سه محور بررسی میگردد:
الف. علمآموزی شیعیان از امامان معصوم:
یکی از مهمترین مؤلفههای فرهنگ و از بارزترین نشانههای رشد فرهنگی یک جامعه، توجه ویژه به مقولة آموزش و کسب دانش و معرفت است. دین اسلام همواره بر علمآموزی و تلاش برای کسب دانش تأکید داشته و پاداش بزرگی برای آن بیان کرده است.[3] ائمة هدی:همواره در جهتدهی و ترغیب شیعیان به کسب دانش کوشیدهاند. این تاکیدها در سخنان ائمة گسترده و پررنگ است، به حدی که مرحوم کلینی در جلد اول اصول کافی، در «کتاب فضل العلم» در ابواب متعددی سخنان ائمّه:را دربارة علم، عالم او انواع آن آورده است.
با توجه به شیوة تربیتی ائمّه:در تشویق شیعیان به علمآموزی، شیعیان نسبت به این مسئله عنایت خاصی داشتهاند و به دنبال استفاده از معادن علم الهی، یعنی امامان معصوم:، بودهاند.
شیعیان - باوجود خفقان سیاسی- از روشهایی برای کسب دانش از محضر امامان معصوم:بهره بردند که مهمترین روش، حضور در منزل یا محل جلوس ائمّه:در مسجد و نشستن پای سخنان آن حضرات و بهره بردن از علم ایشان بود.
جابر بن یزید جعفی پس از هجده سال خدمت و استفاده از محضر امام باقر7، وقتی میخواست به کوفه برگردد، به امام عرض کرد: مرا بهرهای برسان. حضرت فرمودند: پس از هجده سال (باز هم برایت بگویم!) جابر گفت: آری. شما دریای خشک ناشدنی و ژرف و بی پایان هستید. (طوسی،1414ق، ص296)
گاهی شخصی برای آموختن مسئلهای، مکرّر خدمت امام میرسید؛ چنانکه ابراهیم کرخی بیش از دهبار خدمت امام صادق7 رسید تا مطلبی را که بیانش ناتمام مانده بود، کامل بیاموزد، و پس از آنکه در آن سال توفیق نیافت تا مطلب را کامل بیاموزد، سال آینده خدمت امام رسید و دنبالهاش را از امام فرا گرفت. (صدوق، 1395ق، ج2، ص334)
روایات بیشمار فقهی و احادیثی که متضمن پرسشها و گفتوگوهای اعتقادی است، گواه بر مراجعات فراوان شیعیان به امامان معصوم:برای استفسار و آگاهی از احکام و معارف دینی و اطلاع از اجزا و شرایط عبادات است.
ب. ثبت و ضبط آموختهها
در مکتب اهلبیت، شیعیان در مقابله با جریان منع تدوین حدیث، نسبت به ثبت و ضبط احادیث معصومان:اهتمام ورزیدند و این اهتمام به واسطة تأکیدهای پیامبر اکرم9 و ائمّه اطهار:بر ثبت و ضبط احادیث و اندوختههای علمی بود که شیعیان را به نوشتن و حفظ آنچه میآموختند، ترغیب میکرد. از ائمّه:کلماتی ارزشمند دربارة کتابت حدیث نقل شده است:
امام صادق7 فرمودند: بنویس و علمت را بین برادرانت منتشر کن. اگر از دنیا رفتی کتابهای تو را فرزندانت به ارث خواهند برد. روزگاری خواهد آمد که اوضاع زمانه هرج و مرج خواهد بود که انیس و اتکایی جز کتاب برای مردم نخواهد ماند. (کلینی، 1365، ج1، ص52)
شیعیان تحت تربیت علمی ائمّه:و ترغیب ایشان به کتابت حدیث، به تدوین مجموعههای روایی، و تکثیر از طریق استنساخ و قرائت، روی آوردند. از آنرو که از اول کتابت حدیث در بین شیعه وجود داشت، از همان ابتدا تدوین فقه و حدیث نزد آنان آغاز شد و از اینرو، در این باب پیش قدم بودند.
ابورافع مولی رسول الله9 از طبقة اول مؤلّفان شیعه است و کتابی در سنن و احکام و قضایا دارد. علی فرزند ابورافع نیز کتاب داشت و از بهترین تابعان و بهترین افراد شیعه بود. او کتابی در باب وضو، نماز و سایر ابواب فقهی، جمع کرده است. (نجاشی، 1407ق، ص3) حجر بن عدی از صحابة پیامبر9 و حضرت علی7 احادیث امام علی7 را بر صحیفهای مینوشت و وقتی به مسئلهای نیاز داشت در آن نظر میکرد. (ابن سعد، 1410ق، ج6، ص220)
بنابر گزارشی در طبقات ابن سعد، علباء بن احمر نقل میکند که علی بن ابیطالب7 بر منبر خطبه میخواندند و فرمودند: چه کسی علم را به یک درهم خریدار است؟ حارث بن اعور اوراقی به یک درهم خرید و نزد امام علی7 آورد و آن حضرت علوم فراوانی بر آن اوراق برایش نوشتند. (ابن سعد، 1410ق، ج6، ص209 / متقّی هندی، 1409ق، ج10، ص156)
گزارش دیگری در اصول کافی (کلینی، 1365ق، ج1، ص141) و توحید (صدوق، 1398ق، ص31، باب «توحید و نفی التشبیه»، اول) از آن حکایت دارد که حارث خطبهای از امام علی7 را، که خود یادداشت کرده بود، از روی نوشتة خویش برای ابواسحاق سبیعی نقل کرد.
اصبغ بن نباته گهگاه گفتههای امام علی7 را یادداشت میکرد. (کوفی، 1412ق، ج2، ص166) نجاشی، اصبغ را در شمار نخستین مؤلفّان شیعی یاد میکند. (نجاشی، 1407ق، ص8) جابر بن یزید جعفی، که از امام باقر7 و امام صادق7 روایت نقل کرده، یکی از معدود علمای متقدم حدیث بوده که آنچه را میشنیده به صورت مکتوب ثبت میکرده است، و کتب فراوانی، از جمله «کتاب تفسیر»، «الفضائل»، «نوادر»، «صفین»، «مقتل الحسین»، برای او ذکر کردهاند. (نجاشی، 1407ق، ص128)
ج. عرضه و تصحیح روایات و تألیفات نزد ائمّه:
از دیگر رفتارهای علمی- فرهنگی شیعیان نسبت به ائمّه:، عرضه کردنِ تألیفات و دستاوردهای علمی شیعیان و اصحاب ائمّه:بر ایشان بود. زمینة این حرکت از جانب شیعیان، نفوذ جاعلان حدیث در بین راویان و ورود روایات ساختگی به کتابها و احادیثی بود که از اهلبیت:نقل میشد. هدف از عرضه بر امام، آگاهی از نظر امام دربارة صحّت یا بطلان احادیث منسوب به ائمّه:و تأیید نوشتههای حدیثی یا تصحیح آنها بود. این شیوه، که در روایات، آن را «عرض الحدیث» مینامند، غیر از مقابله و نسخهخوانی است که در میان استاد و شاگرد رایج بوده است. (نجاشی، 1407ق، ص128)
عرضة روایات گاهی به صورت عرضة یک یا چند حدیث و گاهی عرضه یک کتاب و مجموعة مدوّن توسط اصحاب ائمّه:بود. حمزه بن طیّار برخی ازخطبههای امیرالمومنین7 را - که شیعیان در اختیار داشتند- بر امام صادق7 عرضه کرد، تا اینکه به عبارتی از آن رسید. امام به وی فرمودند: بایست و ساکت باش! سپس فرمودند: در امورى که با آن مواجه میشوید و حکمش را نمیدانید وظیفهاى جز باز ایستادن و درنگ کردن و ارجاع دادن آن به ائمّة هدى:ندارید تا ایشان شما را به اعتدال و حقیقت برسانند و گمراهى را از شما بردارند و حق را به شما بفهمانند. خداى تعالى فرموده است: «اگر نمیدانید از اهل ذکر (افراد آگاه) بپرسید (نحل: 43)». (کلینی، 1365، ج1، ص50 / برقی، 1371ق، ج1، ج216)
عبیدالله بن علی بن ابیشعبه کوفی و ثقه، کتابی را که تصنیف کرده بود بر امام صادق7 برای تصحیح عرضه کرد. امام7 پس از تصحیح و تأیید آن فرمودند: «أتری لهؤلاء مثل هذا»؛ یعنی آیا برای اینان - اهل سنّت- مانند این کتاب هست؟ (نحل:43)
یونس بن عبدالرحمان که از اصحاب قابل وثوق امام کاظم7 و امام رضا7 بود، نقل کرده است:
به کوفه سفر کردم و در آن شهر، تعداد زیادى از اصحاب و شاگردان امام باقر7 و امام صادق7 را دیدم که از آن دو بزرگوار احادیث فراوانى را نقل مىکردند هر چه را از آنها شنیدم، نوشتم، تا اینکه روزى به حضور امام رضا7 رسیدم و آن احادیث را به ایشان عرضه کردم. آن حضرت احادیث مذکور را خواندند و ناراحت شدند، تا آنکه به من فرمودند: اى یونس! بسیارى از اینها احادیث و سخنان امام باقر7 و امام صادق7 نیست و آنها را ساخته و به ایشان نسبت دادهاند. با توجه به اینکه در اثر دخالت مردمان جاهل و اشخاص منفعتطلب و متعصّب، حق و باطل با هم درآمیخته، احادیث ما را به قرآن و سنّت قطعى رسول خدا9 عرضه کنید و هر چه را با آنها موافق بود، برگیرید و آنچه مخالف بود، دور بریزید.(کشی،1348، ص224)
همین یونس بن عبدالرحمان کتابی به نام یومولیله داشت که در دست شیعیان بود، جعفری آن را بر امام هادی7 عرضه نمود. حضرت آن را مطالعه کردند و تأیید نمودند. (کشی، 1348، ص484)[4]
سهل بن یعقوب، ملّقب به «ابونواس» نوشتهای تحت عنوان اختیارالایام- یا اختیاراتالایام (طبرسی، 1412ق، ص277) به روایت سلیمان دیلمی از حضرت صادق7 در اختیار داشت که آن را بر امام هادی7 عرضه و تصحیح کرد. (طوسی، 1414ق، ص276)
5. دیگر مناسبات و روابط
شیعیان در سایر مسائل اجتماعی نیز با ائمّه:در ارتباط و رفت و آمد بودند؛ از جمله: مراجعه برای حل و فصل مشکلات اجتماعی و اقتصادی، تقاضای کمک، درخواست مشورت دربارة مسائل گوناگون ازدواج، مشکلات خانوادگی، معامله و مسافرت. و همة اینها نشان از آن دارد که شیعیان پناهی جز امامان معصوم:نداشتند و امام زمان خویش را مرجع امور و پناهگاه خود به هنگام گرفتاریها و مشکلات میدانستند. در خصوص برخی از مهمترین آنها میتوان به نمونههای ذیل اشاره کرد:
الف. مشورت با امام
با توجه به تأکید آیات و روایات[5] بر مشورت و کمک گرفتن از عقل جمعی و چون شیعیان ائمّه:را دارای علم کامل و رأی صائب میدانستند، در انجام امور مهم و انتخاب راه صحیح، به امامان8مراجعه میکردند و با ایشان مشورت مینمودند و از نظرات دقیق و جامع ایشان در تصمیمگیریها بهره میبردند. ائمّة اطهار:نیز عملاً شیعیان را به مشورت در انجام کارها و مسائل مهم ترغیب میکردند.
فضیل میگوید: امام صادق7 یک بار دربارة مسئلهای از من مشورت خواست. گفتم: خداوند به شما خیر دهد! آیا کسی همچون من به شما مشورت دهد؟ فرمودند: آری، در آن هنگام که از تو طلب مشورت کنم. (برقی،1371ق، ج2، ص601)
گاهی شیعیان در جاهایی که پس از مشورت با دیگران باز هم دچار سرگردانی بودند و نمیدانستند چه کنند، برای به دست آوردن راه حل نهایی، به امام مراجعه میکردند تا سخن و نظر امام فصلالخطاب و پایان تردیدشان باشد؛ چنانکه عبدالرحمان بن سیابه، که با کالای تجاری به مکه آمده بود و کارش به کسادی کشیده شده بود، پس از آنکه با رفقایش مشورت کرد و به نتیجهای نرسید، نزد امام کاظم7 آمد که هرچه حضرت بفرماید، عمل کند. (طبرسی، 1412ق، ص 255 / مجلسی، 1404ق، ج88، ص226)
1. مشاورة ازدواج و خانواده: گاهی برای مشاورة ازدواج، اینکه با چه کسی ازدواج کنند و چه ملاکهایی را مدّنظر داشته باشند یا مثلاً کسی میخواست دخترش را به عقد مردی در بیاورد، خدمت امام میرسیدند و از ایشان راهنمایی و مشورت میخواستند.
ابن ابییعفور خدمت امام صادق7 رسید و عرض کرد: میخواهم با خانمی ازدواج کنم، اما پدر و مادرم دختر دیگری را پیشنهاد میکنند؛ چه کنم؟ حضرت فرمودند: با دختری که خودت به او علاقه داری ازدواج کن. (کلینی، 1365، ج5، ص401)
حسین بن بشار به حضرت رضا7 نامهاى نوشت که یکى از بستگانم درخواست وصلت با من دارد، ولى بد اخلاق است. حضرت در جواب فرمودند: اگر اخلاقش بد است با او ازدواج نکن. (کلینی، 1365ش، ج5، ص563)
عبدالرحمان دربارة ازدواج دخترش با برادرزادهاش، با امام موسی بن جعفر7 مشورت کرد. همچنین خالد بن داود با آن حضرت دربارة ازدواج دخترش با علی بن جعفر مشورت کرد و حضرت ایشان را به انجام این کار درصورت رضایت دختر توصیه کردند. (طوسی، 1365، ج7، ص379 / حرّ عاملی، 1409ق، ج20، ص284) حسن بن ظریف، که پس از مشورت با امام حسن عسکری7 از ازدواج موقت با زنی ناپاک خودداری کرد و شنید شخص دیگری آن زن را متعة خویش کرده و سبب بدنامی و گرفتاری او شده است، خدا را شکر میکرد و میگفت: خداوند به برکت مولایم ابومحّمد- و راهنمایی آن حضرت- مرا از شرّ او حفظ کرد. (اربلی، 1381ق، ج 2، ص423 / مجلسی، 1404ق، ج50، ص291)
شیعیان امام را محرم اسرار خویش میدانستند و مسائل خانوادگی و خصوصی خویش را نیز با امام، به عنوان یک مشاور کاردان در میان میگذاشتند تا از نظر ایشان بهرهمند شوند و به راه حلی برای به دست آوردن زندگی بهتر برسند.
خطاب بن سلمه خدمت امام کاظم7 شرفیاب شد و از بدخلقی همسرش گلایه و درخواست راهنمایی کرد. (کلینی، 1365، ج6، ص55)
بکر بن صالح به امام کاظم7 نامه نوشت که پنج سال به خاطر اینکه همسرم موافق نبود، از فرزنددار شدن خودداری کردیم؛ همسرم میگفت: با ناداری و مشکلات اقتصادی تربیت فرزندان مشکل است. خواستم نظر شما را بدانم. حضرت در پاسخ او نوشتند: فرزند بیاورید. خداوند روزی آنها را میرساند. (کلینی، 1365، ج6، ص3)
عبدالله کاهلی، که دربارة مسئلهای با همسرش اختلاف پیدا کرده بود، با موسى بن جعفر7 مشورت کرد و حضرت او را به راه درست رهنمون ساختتند. (کلینی، 1365، ج3، ص217 / صدوق، 1413ق، ج1، ص178)
2. مشاوره جهت کسب و کار: گاهی نیز مراجعة برخی شیعیان به ائمّة اطهار:برای مشورت و درخواست راهنمایی در زمینة کسب و کار و به دست آوردن روزی حلال بوده؛ مثلاً، شخصی که میخواست تجارت کند، نزد امام میآمد و از ایشان نظرخواهی و طلب نصیحت و راهنمائی میکرد.
احمد بن محّمد گوید:یکی از دوستان ما میخواست برای تجارت به مسافرت برود. گفت: از شهر بیرون نمیروم تا خدمت جعفر بن محّمد7 برسم و ایشان را ملاقات کنم و دربارة کارم با ایشان مشورت نموده، درخواست دعا کنم. سپس نزد آن حضرت رفت و حضرت او را راهنمایی و برایش دعا کردند. (ابن طاووس،1409ق، ص160 / حرّ عاملی، 1409ق، ج17، ص385)
اربلی روایت کرده است که ابوبکر[6] گفت: یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد با او در خرید و فروش میوه از نقاط گوناگون شریک شوم. من نامهای به امام حسن عسکری7 نوشتم و از ایشان در این باره نظرخواهی کردم. حضرت مرا از این کار نهی کردند. دوستم به تنهایی به این کار اقدام کرد و سرمایهاش از بین رفت و خدا به برکت امام7 و راهنمایی ایشان، مرا از این بلیه حفظ نمود. (اربلی، 1381ق، ج2، ص423)
ب. دادخواهی از امامان معصوم:
شیعیان، که اقلّیت مذهبی جامعة آنروز را شکل میدادند، در وضعیت نامطلوب و تحریم تحمیل شده از جانب حکومت اموی و عبّاسی به سر میبردند و با مشکلات زیادی مواجه بودند. همچنین نمیخواستند برای رفع مشکلات و منازعات خویش، به عوامل حکومت مراجعه کنند به همین سبب، مکرّر وقتی با مشکلات اجتماعی و سیاسی مواجه میشدند، خدمت ائمّة اطهار:میرسیدند و از ایشان درخواست کمک میکردند.
ابوبصیر از فشارهای روحی که توسط مخالفان بر شیعیان وارد شده بود، نزد امام صادق7 گلایه کرد و گفت: قربانت گردم! به ما لقبی سرزنش کننده دادهاند - لقب «رافضی» - که پشت ما را شکسته و از آن دل ما مرده و والیان و فرمانداران به سبب آن، خون ما را روا شمردهاند.
همچنین ابوهاشم جعفری، که مدتی در زندان به سر میبرد، از سختی و مشکلات زندان به امام حسن عسکری7 شکایت کرد. حضرت نامهای به او نوشتند و بشارت آزادی دادند و فرمودند: نماز ظهر را امروز در منزلت خواهی خواند. (کلینی،1365، ج1، ص508)
عثمان بن عبدالله به امام صادق7 از گروهی که خانه او را در احمس تصرف کرده بودند و همسایگانی ناصبی داشت، شکایت برد و یاری خواست. (برقی، 1371ق، ج1، ص140) همچنین عمر بن ابىمسلم، که از دست همسایهاش سمیع مسمعی پیوسته ناراحتی میکشید، نامهای خدمت امام حسن عسکری7 نوشت و از ایشان تقاضاى دعا کرد. (اربلی، 1381ق، ج2، ص422)
خطیب بغدادی در تاریخبغداد (خطیب بغدادی، 1417ق، ج13، ص29) و شیخ مفید در الارشاد (مفید ب، 1413ق، ج2، ص232 / طبری، بیتا، ص150) به سند خود، از محّمد بن عبدالله بکرى روایت میکنند که گفت: به مدینه آمدم تا طلب خود را بگیرم، اما بدهکار مرا خسته و درمانده کرد. به خود گفتم: خدمت ابوالحسن موسى بن جعفر7 میروم و نزد آن حضرت از این موضوع شکایت میکنم. پس به کشتزار آن حضرت رفتم. ایشان از حاجت من پرسش کرد و من نیز ماجرا را براى آن حضرت باز گفتم حضرت سیصد دینار به من دادند.
همچنین شیعیانی که در شهرهای دور زندگی میکردند، وقتی به مشکلی در زندگی بر میخوردند و گرهای در کارشان میافتاد که چارهای در حل آن نمییافتند، خدمت امام عصر خویش میرسیدند و از ایشان استمداد میجستند، یا از طریق نامه مشکل خود را با امام در میان میگذاشتند.
مردی سیستانی، که از بنیحنیفه به شمار میرفت، در سال اول خلافت معتصم، همراه امام جواد7 به حج مشرّف شد. یک بار به حضرت عرضکرد: آقا، فدایتان شوم! فرماندار شهر ما ولایت و محبّت شما خانواده را دارد. من در دفتر مالیاتى او، مقدارى مقروضم. اگر صلاح میدانید نامهاى بنویسید که به من کمک کند. فرمودند: او را نمیشناسم. عرضکرد: همان طور که توضیح دادم، او از ارادتمندان به شما اهلبیت:است نامة شما براى من سودمند است. حضرت کاغذى به دست گرفتند و چنین نوشت: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم. آوردندة نامه برای من نقل کرد که داراى مذهبى پسندیده هستى. بدان، آنقدر از این مأموریت برایت بهره خواهد بود که به مردم نیکى کنى. نسبت به برادران خود نیکوکار باش. بدان که خداى عزیز از تو بازخواست خواهد کرد، حتى از یک ذرة کوچک و دانة سپنج.» (کلینی، 1365، ج5، ص111)
وی گفت: وارد سیستان که شدم، حسین بن عبداللَّه نیشابورى، که والى و فرماندار بود، قبلاً از جریان نامه اطلاع حاصل پیدا بود؛ به استقبال من آمد. نامه را به او دادم، بوسید و روى چشم گذاشت وگفت: چه حاجتی دارى؟ گفتم: مالیاتى دارم که در دفتر تو مبلغ آن یادداشت شده است دستور داد آن را از بین ببرند، و گفت: تا وقتى من فرماندار باشم، مالیات از تو نخواهم گرفت. بعد پرسید: چهتعداد زن و فرزند دارى؟ تعداد آنها را گفتم. مقدارى که مخارج من و آنها را تأمین میکرد به اضافة مبالغ دیگری به من بخشید.
همچنین دیلمی نمونة مشابهی در اعلامالدین از حسن بن علی بن یقطین از پدرش و او از جدّش، نقل کرده است که مشکل بدهی مالیاتی وی با نامة امام صادق7 به فرماندار اهواز مرتفع گردید. (دیلمی، 1408ق، ص289 ابن مهند حلّی، 1407ق، ص193)
ج. مراجعه برای مداوا و طبابت
شیعیان که ائمّه:را برخوردار از علوم فراوان، از جمله آگاه به مسائل پزشکی و طبابت گیاهی میدانستند، وقتی گرفتار رنج بیماری میشدند یا به بیماری صعبالعلاج یا طولانی مدت مبتلی میگردیدند، جهت درمان و مداوا به ائمّه:مراجعه میکردند و از ایشان دعا و نسخه برای درمان میخواستند.
البته این بدان معنا نیست که شیعیان خود را از مراجعه به پزشکان عصر خویش بینیاز میدانستند و به آنها مراجعه نمیکردند و یا همیشه به هنگام بیماری برای مداوا خدمت ائمّه:میرسیدند. خود ائمّه:هم گاهی برای معالجه به پزشک مراجعه میکردند. بلکه به مثابه قضیة موجبة جزئیه، گاهی شیعیان از این طریق، در درمان بیماریهای خویش سود میجستند.
تألیف کتابهایی در زمینة طب[7] توسط اصحاب و شاگردان ائمّة معصوم:، که معمولا به جمعآوری روایات پزشکی از ائمّه:پرداختهاند، بیانگر برقراری این نوع رابطه بین شیعیان و ائمّه8است. طبالرضا7[8] و طبالائمّه[9] نمونههای موجود از این دست تألیفات است.
گاهی شیعیان از رنج بیماریها نزد ائمّه:شکوه میکردند، و ائمّه:برای ایشان دعا میکردند و تعویذی به آنها تعلیم میکردند و از این طریق شفا میگرفتند، یا با دادن نسخه و دستورالعمل پزشکی به درمان آنها میپرداختند. مردی شیعی خدمت امام صادق7 رسید و گفت: یابن رسولالله، دخترم مدت زیادی است که بیمار است و بدنش خیلی ضعیف و لاغر شده است. سپس از حضرت درخواست کمک کرد. (ابنا بسطام، 1411ق، ص99).
اسماعیل بن ابراهیم نزد امام رضا7 از لکنت و گرفتگی زبان پسرش سخن گفت و از امام اجازه خواست که او را برای دعا و شفا گرفتن نزد آن حضرت بیاورد. (کلینی، 1365، ج1، ص321)
محّمد بن حسن، که از درد چشم خیلى ناراحت بود، نامهاى براى امام حسن عسکرى7 نوشت و تقاضاى دعا کرد. پس از فرستادن نامه، با خود گفت: کاش تقاضا مىکردم دارویی براى چشمم تجویز کنند تا با آن سرمه بکشم. وی میگوید: جواب نامهام به خط شریف خود آن حضرت آمد که برایم دعا کرده بودند و براى سلامتى چشمم، سرمهای از صبر زرد با کافور و توتیا تجویز کردند که آنرا به کار بردم و- شکر خدا- خوب شدم. (کشی، 1348، ص533 / ابن شهر آشوب،1379ق، ج4، ص435)
نتیجه
دستاورد ارزیابی رفتارهای اجتماعی شیعیان در تعامل با امامان معصوم معصوم:این است که در نحوة برخورد و تعامل با امامان معصوم:دقت ویژهای داشتند و به آداب خاصی پایبند بودهاند این موضوع هم به نوع نگرش و اعتقادشان نسبت به ائمّة اطهار:بر میگردد.
این باور شیعیان، که امامان معصوم را افرادی برتر و دستیافته به قلة کمالات معنوی میدانستهاند و ایشان را خلیفة خدا در زمین و جانشینان رسول خدا9 شمردهاند، سبب شده است تا عظمت ایشان در دل شیعیان نفوذ کند و آنها را به تواضع و داشتن رفتاری متفاوت و سنجیده در مقابل آن ذوات نوارانی سوق دهد.
شیعیان همیشه با برقراری پیوند معنوی، عاطفی، علمی، اقتصادی و اجتماعی با امامان معصوم:در حوزههای گوناگون، بهرههای فراوان مادی و معنوی از ایشان میبردهاند. اساسِ رفتار شیعیان نسبت به ائمّة هدی:مبتنی بر باور و نگرش دینی و اجتماعی آنها نسبت به جایگاه اجتماعی ائمّه:و غالباً بر پایه تکریم امامان معصوم:بوده است. شیعیان از رهنمودها و نصایح ایشان در زندگی فردی و اجتماعی خویش سود جستهاند. بسیاری از مشکلات شیعیان از طریق همین ارتباط با ائمّه:برطرف شده و نابسامانیهایشان بهبود یافته است.
بروز برخی رفتارهای نامتعارف و نامناسب از برخی شیعیان در تعامل با امامان معصوم، از یکسو به سبب یکسان نبودن میزان معرفت و ادراک همة شیعیان نسبت به مقام ائمّة اطهار:و شفّاف نبودن برخی مبانی اعتقادی در باب امامت همچون مسئلة «عصمت» و «میزان برخورداری ائمّه:از علم و قدرت الهی» برای همة شیعیان است، و از سوی دیگر، همیشه و در همة جوامع مذهبی، برخی افراد به علل گوناگون، از جمله، نادانی، غفلت، گرفتاری به گناه، عدم خودسازی، و دور افتادن از اصول اعتقادی خویش، بر خلاف اعتقاد و باورهای دینی خویش، رفتار میکنند.
[1]. گزارشی دیگر نزدیک به این مضمون درباره امام باقر7 نقل شده است. (صفّار قمی، 1404ق، ص340 / ابن شهر آشوب، 1379ق، ج4، ص195)
[2]. کتاب سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمّه:، نوشتة دکتر محّمدرضا جباری، اطلاعات و تحلیلهای سودمندی در این باره به دست میدهد. همچنین کتاب منابع مالی اهلبیت، نوشتة نورالله علیدوست در این زمینه میتواند برای مراجعه سودمند باشد.
[3]. برای اهمیت و ضرورت تعلیم و تعلم در دین اسلام و مذهب تشیّع ر.ک. بحارالانوار، ج1، ص162، باب1، «فرض العلم و وجوب طلبه و الحثّ علیه و ثواب العالم و المتعلّم» / صفّار قمی، 1404ق، ص3 / مفید ج، 1413ق، ص28.
[4]. در همانجا، در گزارشی دیگر، شبیه چنین رفتاری نیز از امام جواد7 نسبت به کتاب یوم و لیله یونس بن عبدالرحمان ذکر شده است.
[5]. علامه مجلسی در بحارالانوار (1404ق، ج72) بابی با عنوان «المشورة و قبولها و من ینبغی استشارته و...» و شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعه (1409ق، ج12، صص39 تا 48) نیز چند باب به ذکر روایات مشورت اختصاص داده است.
[6]. اربلی مشخص نکرده که مراد از «ابوبکر» در اینجا کیست؟ اما از متن روایت برمیآید: یکی از شیعیان آن حضرت بوده است.
[7]. اسامی برخی اصحاب ائمّه:، که دارای کتابهای طبّی بودهاند عبارت است از: حسن بن علی بن فضال (طوسی، 1420ق، ص123)، عبدالله بن جعفر حمیری (همان، ص294)، اسماعیل بن شعیب عریشی (نجاشی، 1407ق، ص31)، احمد بن محّمد بن خالد برقی (همان، ص77)
[8]. الرساله الذهبیه منسوب به امام رضا7،که به طب الرضا مشهور است و حضرت آن را به درخواست مأمون نوشتهاند. (آقا بزرگ، 1408ق، ج15، ص138)
[9]. کتابی است از ابوعبدالله حسین و ابوعتاب عبدالله، پسران بسطام بن سابورِ زیات، مشتمل بر روایاتِ پزشکی و تعویذاتی از امام صادق7. (نجاشی، 1407ق، ص39)
مراجع
قرآن کریم
1. ابن حنبل، احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر، بیتا.
2. ابن سعد، محّمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محّمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1410/1990.
3. ابن شهرآشوب، محّمد بن علی، المناقب، قم، علاّمه، 1378ق.
4. ابن طاووس، علی بن موسی، فتح الابواب، قم، مؤسسه آلالبیت، 1409ق.
5. ابن قولویه قمی، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، نجف، مرتضوی، 1356ق.
6. ابنا بسطام، عبدالله و حسین نیشابوری، طب الائمّه، قم، شریف رضی، 1411ق.
7. اربلی، علی بن عیسی، کشفالغمه، تبریز، مکتبه بنیهاشمی، 1381ق.
8. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، قم، اسماعیلیان، 1408ق.
9. اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، تحقیق غلامرضا عرفانیان، بیجا، بینا، 1402ق.
10. برقی، احمد بن محّمد بن خالد، المحاسن، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1371ق.
11. جبّاری، محّمدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمّه:، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382.
12. جعفریان، رسول، تاریخ تشیّع در ایران تا طلوع دولت صفوی، قم، انصاریان، 1385.
13. جوهرى، احمد بن محّمد، بیتا، مقتضب الأثر فی النصّ على الائمّة الإثنى عشر، قم، مکتبة طباطبائى.
14. حرّ عاملى، محّمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسة آل البیت:، 1409ق.
15. حلّی بن فهد، احمد بن محّمد، عدّة الداعی، دارالکتاب الاسلامی، 1407ق.
16. حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، تهران، کتابخانة نینوی، بیتا.
17. خزّاز قمی، علی بن محّمد، کفایة الاثر، قم، بیدار، 1401ق.
18. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417ق.
19. دیلمی، حسن ابن ابیالحسن، اعلام الدین، قم، مؤسسة آلالبیت، 1408ق.
20. صدوق، محّمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، الامالی، چ ششم، تهران، کتابچی، 1376ش.
21. ــــــــــــــــ ، التوحید، قم، جامعة مدرسین، 1398ش.
22. ــــــــــــــــ ، ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، چ دوم، قم، دارالرضی، 1406ق.
23. ــــــــــــــــ ، عیون اخبار الرضا7، قم، جهان، 1387ق.
24. ــــــــــــــــ ، کمال الدین و تمام النعمه، قم، دار الکتب الاسلامیه، 1395ق.
25. ــــــــــــــــ ، من لایحضره الفقیه، قم، جامعة مدرسین، 1413ق.
26. صفّار قمی، محّمد بن حسن، بصائر الدرجات، قم، کتابخانة آیه الله مرعشی نجفی، 1404ق.
27. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، 1412ق.
28. طبری، محّمد بن جریر، دلائلالإمامة، قم، دار الذخائر، بیتا.
29. طوسی، ابوجعفر محّمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، 1414ق.
30. ــــــــــــــــ ، التهذیب، تهران، دا الکتب الاسلامیه، 1365ش.
31. ــــــــــــــــ ، فهرست، عبدالعزیز طباطبائی، قم، مکتبه طباطبائی، 1420ق.
32. ــــــــــــــــ ، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه شیعه، 1411ق.
33. عیّاشی، محّمد بن مسعود، تفسیر عیّاشی، تحقیق رسولی محلّاتی، تهران، بینا، 1380ش.
34. قطبالدین راوندی، سعید بن عبدالله، الخرائج و الجرائج، قم، مؤسسة امام مهدی، 1409ق.
35. کراجکی، ابوالفتوح، محّمد بن علی، کنز الفوائد، قم، دارالذخائر، 1410ق.
36. کشی، محّمد بن عمر، رجال، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348ش.
37. کلینی، محّمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش.
38. کوفی، محّمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، قم، مجمع احیاء فرهنگ اسلامی، 1412ق.
39. متقّی هندی، علی بن حسامالدین، کنزالعّمال، تحقیق شیخ بکری حیانی، بیروت، مؤسسة الرساله، 1409ق.
40. مجلسی، محّمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.
41. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه للامام علی بن ابیطالب7، چ سوم، قم، اسماعیلیان، 1423ق.
42. ــــــــــــــــ ، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، چ دوم، قم، دارالهجره، 1409ق.
43. مشخصات نشر طبقه پنجم، سلمی محّمد بن صامل ، الطائف، مکتبه الصدیق، بیروت.
44. مفید، محّمد بن محّمد بن نعمان، الف، الاختصاص، قم، کنگرة شیخ مفید، 1413ق.
45. ــــــــــــــــ ، ب، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگرة شیخ مفید، 1413ق.
46. ــــــــــــــــ ، ج، الامالی، قم، کنگرةشیخ مفید، 1413ق.
47. ــــــــــــــــ ، د، أوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، کنگرة شیخ مفید، 1413ق.
48. ــــــــــــــــ ، ه، الحکایات فی مخالفات المعتزله من العدلیه، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق.
49. منقری، نصر بن مزاحم، وقعه صفین، تحقیق عبدالسلام محّمد هارون، چ دوم، قاهره، مؤسسة العربیه، 1382.
50. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، جامعة مدرسین، 1407ق.
51. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبى، بیروت، دار صادر، بیتا.
نویسندگان
حامد منتظری مقدم* 1؛ سیدآیتالله احمدی2
1استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
2دانشجوی دکتری تاریخ تمدن دانشگاه باقرالعلوم