مقدمه ای بر تاريخ، تحول و تطور علم كلام

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 4 - 7 دقیقه)

برخى از انديشمندان خود را نيازمند مطالعه در فرهنگ و معارف عقلى ساير اقوام و امم يافته و كوشش مى كنند تا انطباقى ميان افكار مذهبى خويش و پيشرفت هاى فكرى و عقلانى برقرار نمايند. بهترين نمونه ى چنين تلاشگرانى ـ فيلون يهودى اسكندرانى Philon)) است كه كوشش فراوانى در جهت تبيين اصول اعتقادى يهود با موازين فلسفه ى يونانى مبذول داشت.روش او بعدها توسط بخى ازعلماى مسيحى و مسلمان تقليد شد.در اسلام نيز به فاصله ى نه چندان زيادى از رحلت پيامبر اكرم (ص) كوشش هائى در جهات فوق الذكر صورت گرفت كه معلول عوامل چندى است. مجموعه ى اين تلاشها منجر به شكل گيرى علمى شده كه بعدها بر آن نام كلام نهادند. علمى كه در مقام مقايسه با ساير علوم اسلامى و همچنين كلام اديان و مكاتب قبل از اسلام از گستردگى بيشترى برخوردار مى باشد.هم از اينرو آلام اسلامى با آنچه كه در مفهوم كلام در ساير مذاهب مطرح است تفاوتهائى دارد.
تئولوژى نزديكترين اصطلاحى است كه مى توان به عنوان معادل علم كلام بكار گرفت (2) اما با آن تفاوتهائى دارد. معمولاً در ئئولوژى صحبت از خداست و يا آنرا به عنوان علمى مى شناسند كه از الوهيت بحث مى كند.(3)شايد بتوان تئولوژى را در فارسى به ((لاهوت شناسى)) ترجمه كرد. طبعاً تئولوژى در چنين مفهومى شمول كلام اسلامى را نخواهد داشت. البته اين واقعيت را نمى توان ناديده گرفت كه در تئولوژى مذاهبى چون مسيحيت, هر چند بحث خداشناسى محور اصلى انى علوم را تشكيل مى دهد ; اما در حاشيه اين موضوع ساير مباحث مرتبط با آن نيز مطرح مى شود.
قبل از آنكه به بررسى تاريخ علم كلام و چگونگى رشد مذاهب و فرق كلامى در اسلام بپردازيم ضرورت دارد اصل اين مفهوم و اصطلاح را توضيح دهيم.
كلام يعنى چه و منظور از علم كلام چيست؟ كلم در لغت به معنى زخم زندن, جرح وارد كردن است(4)كلم و كلم و كلمه به معنى سخن, حرف معنى دار, خطبه و قصيده نيز بكار رفته است. (5)كلام به معنى سخن و حرف استعمال شده است (6). اما در اصطلاح كلمه و كلام, معانى و مفاهيم مختلف و متعدد دارند. كلمه و مشتقات آن در قرآن مجيد در بيش از هشتاد موضوع استفاده شده و معمولاً در مفاهيمى چون حرف, سخن, مفهوم, آيه نشانه, پيامبر (مسيح), كلام خدا, كلمه ى طيبه. كلمه ى خبيثه, كلمه ى باقيه, اسمات و... بكار رفته است. اما به نظر نمى رسد علم كلام اسلامى ماءخوذ از اين مفاهيم بكار گرفته شده ى در قرآن باشد. از معنى و استعمال لغوى اين لفظ كه بگذريم در ديدگاه علماى اسلام, علم كلام علمى است كه اصول اعتقادى را با مبانى منطقى اثبات مى نمايد; البته اختلافاتى در جزئيات اين تعريف وجود دارد. اين اختلافات بيشتر متوجه موضوع و محتواى اين علم است. مثلاً معتزله موضوع علم كلام و مسائل اصلى مطروحه در آن در پنج اصل تنظيم مى كنند. توحيد و صفات, عدل, وعده و وعيد, منزلت بين المنزلتين و امر به معروف و نهى از منكر. شيخ طوسى عالم بزرگ شيعى موضوع علم كلام را تكليف قرار داده و مسائل مهمى كه علل يا معاليل آثار و نتايج عمل كردن به تكليف يا سرپيچى از آن است, را در چهار بخش مورد بحث قرار مى دهد.
توحيد و اثبات صفات, ماهيت كلام خداوند, تشريع, كه راهنماى تكليف است سوم وعده و وعيد كه نتيجه برانگيختن انبياء الهى است و چهارم بپا داشتن حكومت مذهبى و عدل اسلامى براى اجراى شرع و نتايج حاصل از آن, كه بحث امامت را دربر مى گيرد او كتاب تمهيد الاصولش را بر اين مبنا طرح ريزى كرده است. (7) فارابى معتقد است كه, ((صناعت كلام ملكه اى است كه انسان به مدد آن مى تواند از راه گفتار, به يارى آراء و افعال محدود و معينى كه واضح شريعت آنها را صريحاً بيان كرده است بپردازد, و هر چه را مخالف آنست باطل نمايد.))(8) او كلام را به دو بخش تقسيم مى كند, بخشى كه شامل آراء است و بخش دوم كه افعال را دربر مى گيرد. (9)او در بيان تفاوت ميان علم كلام و فقه مى گويد, فقيه مسائل كلام را قطعى دانسته و اصل قرار مى دهد. تا ديگر احكام لازم را از آنها استنباط نمايد(10).
ابن خلدون مى گويد: ((علم كلام, و آن دانشى است متضمن اثبات عقايد ايمانى بوسيله ادله عقلى و رد بر بدعت گذارانى كه از اعتقادات مذاهب سلف و اهل تسنن منحرف شده اند و رمز اين عقايد ايمانى توحيد است.))(11) ميرسيد شريف جرجانى در كتاب تعريفات, كلام را علمى مى داند كه در آن از ذات و صفات خداى تعالى و احوال ممكنات از مبداء و معاد مطابق اصول اسلامى بحث مى كند.
و قيد (اسلامى) بخاطر تفكيك فلسفه است از آن.(12)همچنين از نظر او علم كلام علمى است كه از معاد و متعلقات آن همچون بهشت, دوزخ, صراط و ميزان, ثواب و عقاب بحث مى كند. (13)او كلام را بنابر تعريفى, علم به قواعد اعتقادى شرعى مكتسبه از ادله عقلى مى داند (14). اما در مورد اينكه اين علم نامش را از كجا به عاريت گرفته و وجه تسميه ى آن چيست, اقوال مختلف است.
وجوه تسميه ى علم كلام: برخى معتقدند به اين علت اين علم را كلام ناميده اند كه مدعى اين علم با سخن, كلام و استدلال به مبارزه و مواجهه رقيب مى پردازد, به بيان ديگر حربه طرفين مباحثه سخن و كلامشان است گروهى ديگر معتقدند كه وجه تسميه ى علم كلام اين است كه علماى اين علم عادت داشتند در كتب خويش سخن خود را با تعبير ((الكلام فى...)) آغاز كنند (15)البته پذيرش چنين نظرى مستلزم آنست كه پيدايش اصطلاح علم كلام را موئخر از اصل اين علم بدانيم.
گروهى را نظر اينست كه اين نامگذارى پس از مطرح شدن بحث حدوث يا قدم كلام الله صورت گرفت. چرا كه اين بحث مدتها در محور اختلاف ميان علما بود. جمعى قائل به حدوث كلام الهى و گروهى معتقد به قدم آن بودند. حتى در دوره ى خلافت برخى از خلفاى عباسى چون ماءمون, تصفيه هاى دامنه دار و بعضاً خونينى در همين ارتباط صورت گرفت (16)به دليل اهميت موضوع, علمى را كه به بحث در اين زمينه مى پرداخت علم كلام نام نهادند. (17)

1- به عنوان مثال مى توان از احتجاج ابراهيم (ع) با قومش كه به زيبائى در قرآن (س 6 آيات 75ـ82) آمده است ياد نمود.
M.J, Mcdermott, The Theology of Al- Mufid , Beyrouth , 1986,P.7..2
Dictionary of religions , ed J. R., Hinnells Panguan, 1984., P. 318. .
4ـ فرهنگ آنندراج ذيل كلمه
5ـ المنجيد ذيل كلمه
6ـ همان منبع
7- ر.ك. تمهيد الاصول, شيخ طوسى...
8- فارابى, ابونصر محمد بن محمد, احصاء العلوم, انتشارات علمى و فرهنگى ص 114.
9- همان منبع ص 114.
10- همان منبع ص 114.
11- ابن خلدون, مقدمه ج 2 ترجمه و تصحيح محمد پروين گنابادى, ص 932.
12- ميرسيد شريف جرجانى, التعريفات, مصر, 1306ص80. ـ13 همان منبع, ص 80.
14- همان منبع, ص 80.
15- آشنايى با علوم اسلامى علامه شهيد مرتضى مطهرى ص 17.
16- ابن طقطقى, تاريخ فخرى, ص 299, همچنين مروج الذهب ج 2 ص 592.
17- توضيح اينكه در زمينه خلق قرآن معتزله كلام خدا را صفت فعل و مخلوق مى دانستند. گروهى از اهل سنت (عمدتاً حنابله) كلام خدا را علم وى و قديم مى دانسته به همين سبب ماءمون و جانشينان او تا متوكل كه خود قائل به خلق قرآن بودند به تعقيب مخالفان پرداخته و حتى احمد ابن حنبل را زندانى كرده و تازيانه زدند. گروهى از مورخين از اين دوره به عنوان دوره سخت گيرى در تفتيش عقايد(محنت) ياد مى كنند.


چاپ   ایمیل