مدرسه فکری حله

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 11 - 21 دقیقه)

حله در قرن پنجم توسط سیف الدوله منصور بن صدقه حمدانی (۴١۵ ق) تأسیس شد. علاقه و اعتقاد او به تشیع و حمایتش از علم و علما موجب شد تا حله در همان سال های نخستین، به صورت شهری فرهنگی و مرکزی برای شیعیان درآید[2] ؛ به گونه ای که در بین قرن ششم تا نهم مهم ترین مرکز شیعی، حتی مقدم بر نجف و بغداد به شمار آید.[3]

درایت عالمان شهر حله موجب شد تا در حمله مغول ها به جهان اسلام و از جمله بغداد و انقراض خلافت عباسی (۶۵۶ ق) آسیب نبینند؛ بلکه با دستگاه خلافت نیز مرتبط شده و امنیت خود و اهالیش را تضمین نمایند.[4] علاوه بر این، با وزیر عالم و اندیشمند شیعی مذهب دستگاه مغولان یعنی خواجه نصیر نیز ارتباط برقرار کرد؛ به گونه ای که او برای استفاده از عالمان و استادان، به آن شهر سفر کرد.[5] ناامن شدن بغداد در پی ضعف و افول و تزلزل و سپس سقوط خلافت عباسی، مهاجرت طالبان علم به حلّه را به دنبال داشت؛ به گونه ای که کارهای آغاز شده توسط ابن ادریس (۵٩٨ ق) به دست محقق حلی (۶٧۶ ق) تکمیل شده و با خدمات و فعالیت های علامه حلی (٧٢۶ ق) به اوج و شکوفایی رسید. اما در زمان ابن فهد حلی (٨۴١ ق) به دلایل متعددی کم رنگ و سپس تعطیل شده و به کربلا و نجف انتقال یافت.

الف. ویژگی های مدرسه حله
١. احیای تفکر اجتهادی
مدرسه حله آغازگر دوره تجدید حیات فقهی است.[6] آن گاه که تحت عوامل مختلف، اجتهاد در فقه شیعه دچار رکود و افول شده بود[7] و فقیهان به جای اجتهاد بیشتر، تحت تأثیر آرای شیخ طوسی (۴۶٠ ق) بودند و به تبیین فتاوای او می پرداختند، ابن ادریس حلی فقیه عالی رتبه این مدرسه، با انتقادهای گاه تند و تیزش از شیخ طوسی[8] و نکوهش عالمان و فقیهان آن دوره در تقلید از فتاوای او[9] و طرح دیدگاه های اجتهادی خود، با استناد به دلایل و براهین،[10] به تألیف یک دوره فقه همت گماشت.[11] این اقدام مبارک توسط فقهای بعدی، از جمله محقق حلی (۶٧۶ ق) و علامه حلی (٧٢۶ ق) به رشد و کمال بیشتری رسید. محقق حلی در «شرایع الاسلام» در کنار اجتهاد، به چینش و نظم بدیعی در مباحث فقهی پرداخت.[12] علامه حلی علاوه بر آن، به بسط و تفصیل و تتبع در مباحث و مسائل و تطبیق و تقارن با دیگر مذاهب و حتی آرای درون مذهبی پرداخت.[13]

٢. آزادی مذهبی
تزلزل در پایه های خلافت عباسی، وزارت ابن علقمی شیعی در زمان خلافت مستعصم عباسی (۶۵۶ - ۶۴٠ ق) و سپس سقوط دستگاه خلافت توسط هلاکوی مغول، تب اختلافات مذهبی بین شیعه و سنی و شافعی و حنفی را تقلیل داد. هرچند این فضا زمینه تلاش و کوشش عالمان مذاهب مختلف، به ویژه حنفیان و شافعیان را برای جلب و جذب ایلخانیان به خود مضاعف کرد،[14] اما همین منازعات فکری در دربار موجب دلزدگی حاکم مغول تازه مسلمان شده، یعنی «اولجاتیو» بود؛[15] لذا او برای فحص و بررسی حقیقت، جلسات مناظره ای با حضور عالمان مذاهب و از جمله مذهب شیعی تشکیل داد که در نهایت، دفاعیات و استدلال های قوی علاّمه حلی او را برای پذیرش تشیع آماده کرد.[16] آمد و شد عالمان سنی و شیعی مانند ابن فوطی حنبلی با علی بن عیسی اربلی (۶٩٢ ق) و خاندان آل طاووس و عمادالدین محمد همدانی واعظ، از این گونه است.[17]

نمونه بارز دیگر، تعلیم و تعلم طلاب مذاهب مختلف، از عالمان دیگر مذاهب است؛ چنان که علی بن عیسی اربلی شیعی، مؤلف «کشف الغمه فی معرفة الائمه» نزد عالمان سنی علم آموخت و برخی عالمان سنی نزد علمای شیعی تلمذ کردند.[18]

علامه حلی دروس علوم عقلی را نزد نجم الدین کاتبی قزوینی، شمس الدین محمد کیش، برهان الدین محمد نسفی واسطی، شاگرد شهاب الدین سهروردی فرا گرفته است.[19]

٣. اعتدال و میانه روی
از ویژگی های تفکر دینی، به ویژه تفکر عالمان شیعی در این مدرسه و این دوره، اعتدال و میانه روی عالمان و حاکمان شیعی است، که البته این امر، معلول عوامل مختلفی از جمله حشر و نشر عالمان شیعه و سنی با هم است.[20] اشتغال عالمان شیعی به امور فرهنگی در حکومت ایلخانیان، [21]ضرورت تعامل مناسب با عالمان و پیروان مذهب سنی به ویژه حنفیان و شافعیان است:

علامه حلی با پرهیز از عناد و لجاجت و جدل و دوری از تعصب در مباحث و مناظرات خود با عالمان سنی، در توقیر و تعظیم صحابه «رضوان الله علیهم» مبالغت فرمودی و اگر کسی در حق صحابه کلمه ای بد بگفتی، منع تمام فرمودی و رنجش کردی.. . و کلماتی را که شیعیان متعصب گویند، به غایت منکر بودی و منع کردی.[22]

تأثیر این گونه سلوک و تعامل با اهل تسنن، موجب تفاهم میان پیروان دو مذهب شیعی و سنی شد؛ به گونه ای که جمع بین نام دوازده امام اهل بیت (علیهم السلام) و خلفای اهل سنّت در کتیبه ها، کتاب ها و اشعار شعرا امری معمول و متعارف شد و تکریم و تجلیل از ائمه اهل بیت و ذکر تاریخ و سرگذشت آنان در کتب علمی و دیوان شعرا امری ممدوح و پسندیده و مایه فخر و مباهات نویسنده و گوینده بود؛ به گونه ای که برای این افراد، از واژه «تسنن دوازده امامی» استفاده می شد. [23]

اهمیت این نکته در این امر نهفته است که در آن دوره، پس از انقراض عباسیان، مغولان غیر مسلمان بر کشور اسلامی حکومت می کردند. آنها نیز تحت تأثیر جاذبه های اسلام، از دین نیاکان خود عدول کرده و اسلام آورده و برخی مذهب شیعی اختیاری کردند. در این هنگام عالمان مذاهب فقهی و اصولی اسلام در تلاش برای جذب خلیفه و دستگاه خلافت و رسمیت یافتن مذهب خود بوده اند. عالمان شیعی، ازجمله خواجه نصیر، علامه و فرزندش فخرالمحققین نیز با ارائه نمادی اعتدالی از تشیع، به پیشرفت و ثبات این مذهب کمک شایانی نمودند.

۴. جامعیت در مباحث
وجود شخصیت های متعدد با رشته های گوناگون فقهی، اصولی، حدیثی، عرفانی و کلامی موجب جامعیت علمی این مدرسه شده است. ابن ادریس با کتاب تأثیرگذار «السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی»، محقق حلی با اثر بدیع و ماندگار «شرایع الاسلام» علامه حلی با آثار گوناگون فقهی، از جمله «تذکرة الفقهاء» و «مختلف الشیعه»، «قواعد الاحکام»، و کتاب های اصول فقه مانند «مبادی الاصول» علامه حلی و «معارج الاصول» محقق حلی، کتاب های کلامی مانند «المسلک فی اصول الدین»، «کشف المراد»، «باب حادی عشر»، «نهج المسترشدین» و «نهج الحق» و «کشف الصدق» و «الالفین» علامه حلی، «کشف الغمه» اربلی و کتب دعا و مناجات مانند «اقبال الاعمال»، «فلاح السائل» سید رضی الدین علی ابن طاووس میراث حله تلقی می شود.

ب. روش و رویکرد
وجود عالمان نص گرا و مخالف با علم کلام و در رأس آنان سید رضی الدین علی بن طاووس[24] در کنار تربیت عالمان نامداری چون ابن میثم بحرانی (۶٧٩ ق) و علامه حلی در مدرسه خواجه نصیر طوسی (۶٧٢ ق) موجب شد تا هر دو رویکرد نص گرایی و عقل گرایی در این مدرسه رواج یابد. هرچند گروه دوم توانستند بر روش نص گرایان غالب آمده و حتی روش عقل گرایی را به سمت و سوی فلسفی ببرند که نمونه هایی از آن را می توان در آثار ابن میثم بحرانی دید.[25] البته خواجه نصیر با استفاده از اصطلاحات و قواعد فلسفی و استناد به براهین عقلی حرف در کتاب «تجرید الاعتقاد» آن را به اوج و کمال رساند و علامه حلی نیز با «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد» به تحکیم و تثبیت آن کمک شایانی نمود.[26]

ج. ادوار و مراحل
مطالعه آثار موجود مدرسه، نشان دهنده سه مرحله و دوره برای این مدرسه است:

١. مرحله آغازین: همان عقل گرایی مدرسه بغداد، به ویژه عقل گرایی سید مرتضی و شیخ طوسی است، توسط ابن ادریس آغاز شده و با تدریس دو ساله سدید الدین حمّصی در مباحث کلام و اصول فقه تحکیم و تقویت شده است.

٢. دوران اوج و کمال: توسط خواجه نصیر و البته به همت علامه حلی و ابن میثم بحرانی با نگارش آثار متعدد و فراوان در مباحث کلامی و به ویژه «تجرید الاعتقاد» و شرح آن «کشف المراد» علم کلام نه فقط در این مدرسه، بلکه در کل تفکر شیعی به اوج خود رسید.

٣. دوران افول: با درگذشت علامه حلی و عهده دار شدن زعامت توسط فخر المحققین (٧٧٨ ق) مباحث کلامی کم رنگ شد و سپس در پی عوامل دیگر، کل مدرسه حله به افول گرایید و زمیه انتقال آن به مراکز علمی دیگر فراهم شد.

د. شخصیت ها
هرچند هنگام بحث از تفکر کلامی مدرسه حله، نام علامه حلی تداعی می کند، اما نباید از نقش مستقیم دیگر دانشمندان این مدرسه در عرصه مباحث فکری و کلامی و ایجاد ویژگی ها و امتیازات قابل توجه آن غفلت ورزید. قطعاً ابن ادریس علی رغم جنبه فقهی اش یا ابن طاووس (۶۶۵ ق) که با کلام و متکلمان میانه ای ندارد[27] و محقق حلی که نقش آفرینی او در فقه موجب به حاشیه رفتن جایگاه کلامی او شده است[28] و همچنین دو متکلم مهاجر به حله، یعنی ابن میثم بحرانی که مقیم حله شد[29] و سدید الدین حمصی رازی که دو سال در آن جا به تدریس کلام و اعتقادات پرداخت،[30] در شکوفایی و رشد مدرسه نقش آفرین بوده اند.

ابن ادریس حلی، محقق حلی، ابن طاووس، علی بن عیسی اربلی، ابن بطریق یحیی بن الحسن (۵٢٣ - ۶٠٠ق)، خواجه نصیر طوسی،[31] کمال الدین ابن میثم بحرانی،[32] علامه حلی و فخر المحققین (٧٧١ ق) از مهم ترین شخصیت های این مدرسه اند.

ه‍. خدمات و حسنات
این مدرسه به ویژه با عنایت به دو شخصیت محوری آن، یعنی خواجه نصیر طوسی و علامه حلی، خدمات و حسنات چشم گیری به تفکر شیعه ارائه کرده است.

١. تأسیس کلام فلسفی
رویکرد فلسفی به مباحث کلامی به معنای استناد و استفاده از مبانی و مبادی فلسفی در اثبات، تبیین و دفاع از گزاره های دینی در این مدرسه آغاز شده است.[33] ابن میثم بحرانی به صورت محدود در تبیین برخی از مباحث عقیدتی، از قواعد و مبادی فلسفی استفاده کرده است.

او برای اولین بار در اثبات ضرورت امام از نظام احسن و غلبه خیر و یا خیر محض بودن وجود امام[34] و در ثواب و عقاب از «قاعدة علیت» بهره برده است.[35]

اوج این رویکرد که به دست خواجه نصیر در مقصد اول و دوم «تجرید الاعتقاد» پایه ریزی شده[36] و در مقصد سوم تا ششم نیز عملی شده،[37] بعدها الگویی برای بسیاری از متکلمان شیعی و سنی قرار گرفته است.[38]

این رویکرد زمینه طرح مستقل مباحث کلامی خاصی با صبغه فلسفی و تبیین حکمت و چرایی و چگونگی آنها را نیز فراهم کرد؛ چنان که خواجه نصیر «رسالة الامامه» را درباره فلسفه امامت نوشت.[39]

٢. گسترش کلام تطبیقی
سقوط خلافت عباسی، تشکیل سلسله های جدید حکومتی، آزادی مذاهب اسلامی و تلاش پیروان مذاهب برای به کرسی نشاندن مذهب خود، به ویژه در عصر مغولان و به طور خاص سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) (٧٠٣ - ٧١۶ ق)[40] و عوامل دیگر موجب شد تا متکلمان شیعی ضمن اعلان موضع عقیدتی و فکری تشیع، به نقد دیدگاه های رقیب نیز بپردازند. به همین سبب خواجه نصیر طوسی «قواعد العقائد» را در تطبیق و نقد کلام اسماعیلیه و علامه حلی «نهج الحق و کشف الصدق» را در تبیین دیدگاه امامیه و تطبیق و مقارنه آن با کلام اشعری و فقه مکتب خلفاء نگاشتند. این امر در فقه نیز البته به صورتی جدی به انجام رسید که نمونه آن «تذکرة الفقهاء» علامه حلی است و برای اولین تطبیق و مقارنه میان آرای فقهای درون مذهبی (امامیه) نیز توسط همو با عنوان «مختلف الشیعة فی احکام الشریعة» به انجام رسید.

٣. ارائه نظم و چینش جدید
تا پیش از خواجه نصیر طوسی و نگارش کتاب «تجرید الاعتقاد»، علم کلام حتی در میان شیعیان نظم و ترتیب و چینش منطقی نداشت؛ مثلاً بحث «معاد» گاهی در دو جا (مباحث عقلی آن در عدل و مباحث نقلی آن بعد از نبوت و امامت) طرح می شده[41] و گاه همه مباحث در یک جا و ذیل بحث عدل[42] یا افعال الهی[43] آمده و گاهی بین نبوت و امامت طرح شده است.[44] خواجه با چینش و تنظیم مباحث الهیات خاص، به ترتیب اثبات ذات و صفات، نبوت، امامت و معاد[45] در «تجرید الاعتقاد» به ارائه الگویی پرداخت که بعد از او بسیاری از متکلمان از آن پیروی کرده اند.[46] بدیهی است علامه حلی در «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد » و دیگر کتاب های کلامی خود، با شرح و بسط مباحث با این نظم و چینش به ثبات و ماندگاری آن کمک کرد.

۴. گسترش تشیع در ایران
شیعیان عرب، (به ویژه عراق) چهار بار در رشد و گسترش تشیع ایرانیان نقش داشته اند: کوفه در قم؛ بغداد در ری و مازندران؛ حلّه در مناطق مرکزی ایران؛ جبل عامل در اصفهان.[47] در مورد سوّم، نقش علامه حلی بسیار تأثیرگذار است. او با اقداماتی چون تربیت شاگردان در حلّه و مدرسه سیاره (حوزه علمیه سیار)[48] ، تألیف آثار به ویژه انتشار و پخش نسخه هایی از آثار او توسط دانشمندان ایرانی در مناطق مختلف و اقامت در ایران در سال های ٧٠٩ - ٧١۶ قمری بدین امر توفیق یافت. البته تشیع سلطان محمد خدابنده که متأثر از تلاش ها و فعالیت های ایشان بوده نیز در ترویج شیعه در ایران تأثیرگذار بوده است.[49] تدبیر و تلاش علامه حلی در کنار اقدامات سلطان محمد خدابنده، زمینه گسترش تشیع در مناطق مختلف ایران و حتی تشکیل حکومت های شیعی یا با گرایش شیعی در مناطقی از ایران[50] زمینه تشکیل و تأسیس حکومت شیعی صفویه را نیز فراهم آورد.[51]

۵. تحکیم و تقویت مباحث امامت
وضعیت و شرایط تاریخی و جغرافیایی مدرسه حله موجب شد تا عالمان این دیار درباره اندیشه امامت و امام شناسی کار آغاز شده به دست اصحاب و یاران ائمه در قرن دوم و سوم و استمرار یافته توسط متکلمان قرن چهارم تا ششم در مدرسه قم و بغداد و ری را به گونه ای دیگر تکمیل کرده و به تحکم و تقویت و اثبات امامت خاصه و عامه به روش نقلی و عقلی و فلسفی همت گمارند و آثار مستقلی در فضایل و مناقب اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه امام علی (ع) بنگارند.

«عمدة عیون الاخبار» و «خصائص الوحی المبین فی مناقب امیرالمؤمنین (ع)»، از تألیفات ابن بطریق (۶٠٠ ق)؛ «الیقین باختصاص مولانا علی (ع) بإمرة المؤمنین» «بناء المقاله الفاطمیه فی نقد الرسالة العثمانیه»، سید احمد بن طاووس (677 ق)؛ «کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین (ع)»، علامه حلی (٧٢۶ ق)؛ «کشف الغمه فی معرفة الائمه»، علی بن عیسی اربلی (۶٩٢ ق)؛ و در مسائل مربوطه آثاری چون «الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابی طالب»، سید فخّار موسوی حلی (۶٠٣ ق.)؛ «فرحة العزّی فی تبیین قبر امیرالمؤمنین (ع)»، احمد بن طاووس و در مصائب اهل بیت به ویژه مصیبت کربلا اثاری مانند «الملهوف علی قتلی الطفوف»، علی بن طاوس؛ «مثیر الاحزان»، ابن نما الحلی (۶٨٠ ق)؛ «عین العبرة فی غبن العترة»، احمد بن طاووس را می توان نام برد. و البته مهمتر از همه در اثبات امامت عامه و خاصه، بخش امامت «تجرید الاعتقاد» و رسالة «الامامة» خواجه نصیر طوسی، «النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة»، ابن میثم بحرانی؛ «الالفین الفارق بین الصدق و المین فی امامة امیرالمؤمنین»، علامه حلی قابل ذکر و شمارند.

علیرغم گسترش مباحث فقهی و اصولی و تعدّد آثار و تألیفات در عرصه های مختلف، از جمله کلام و عقاید، مهم ترین کاستی این مدرسه افول و کند شدن مباحث کلامی و اکتفا به شرح و تلخیص آثار گذشته و در پی آن، فقدان نوآوری است.[52]

 

[1] استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

[2] حموی، معجم البلدان، ج٢، ص ٣٢٧ - ٣٢٨). من المعروف انّها نشأت منذ البدایة لتکون نقطة تجمع الشیعه و قد بناها صدقه بن منصور لتکون عاصمةً لدویلتیة الشیعیه.

[3] رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران / ٧٢١؛ محمد مهدی الآصفی، حیاة المحقق الحلی، مقدمه کتاب النهایة و نکتها، ج ١، ص ١٠٧ - ١١٠.

[4] قضیه رفتن عالمان شهر و از جمله پدر علامه حلی نزد هولاکوخان مغول و استناد به سخن امام علی (ع) درباره آن شهر و جلب نظر خلیفه مغولی را ببینید در علامه حلی، کشف الیقین، ص ٨٠، ٨٢.

[5] او در سال ۶۵۶ ق به آنجا رفته و در درس محقق حلی حضور یافته است. (ر. ک: محمد مهدی الآصفی، مقدمة النهایة و نکتها، ج ١، ص ١٠٩، ١٢٨ - ١٢٩) و از دو عالم آن شهر یعنی ابن میثم بحرانی (۶٧٩ ق) و علامه حلی (٧٢۶ ق) - علوم نقلی و شرعی را فرا گرفته است.

[6] ر. ک: ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، ص ٢٢٧، ٢٢٩.

[7] ر. ک: ابن ادریس حلی، السرائر، ج ١، ص ٣۴. انی لما رأیت زهد اهل هذا العصر فی علم الشریعة المحمدیه و الأحکام الاسلامیه و تثاقلهم عن طلبها.. .

[8] السرائر، ج١، ص ۶١ و ۶۴ (.. . فصار التعلیل لازماً الشیخ ابی جعفر کالطوق فی حلق الحمام، فهذا الشیخ المخالف فی الفتیانی هذه المسأله فی بعض اقواله محج جوج بقوله هذا الذی او صخناه علی ماتری....

[9] همان، ص ۴۶ (.. . فطلاب الفقه کثیر و محصلوه قلیل.

[10] همان، ص ۴۴. و لا اقلد الاّ الدلیل الواضع و البرهان اللائع.

[11] السرائر الحاوی لتحریر الفناوی در سه جلد از طهارت تادیات.

[12] ر. ک: حبیب الله عظیمی، تاریخ فقه و فقها، ص ٢٠٨ - ٢٠٨؛ محمد مهدی الآصفی، مقدمة النهایة و نکتها، ج ١، ص ١١٨ - ١١٩.

[13] ر. ک: مختلف الشیعه، مؤسسة النشر الاسلامی، ج ١، ص ١٧۴ (.. . و هذا الکتاب لم یبقنا الیه ممّنْ تقدمنا من العلماء.. . ).

[14] رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص ۶٩٠ - ۶٩١، ۶٩۵.

[15] ابوالقاسم عبدالله بن محمد القاشانی، به کوشش مهین همبلی، ص ٩٨. به نقل از همان ۶٩۵. اولجایتو گفت: این چه کاری بوده که ما کردیم و پاساق و ییسون چنگیزخان بگذاشتیم و به دین کهنه عرب در آمدیم که به هفتادواند قسم موسوم است و اختیار همه این دو مذهب (حنفی و شافعی) به این فضیحت و رسوایی که در یکی با دختر نکاح و در دیگر با مادر و خواهر زنا جایز است. سیر تغییر دین او به مسیحیت و سپس اسلام و اختیار مذهب حنفی سپس شافعی و بعد تشیع را ببینید. رساله فواید الجاتیو در تاریخ تشیع در ایران، ص ٧١٠ - ٧١٧؛ زانبینه اشمیتکه، اندیشه های کلامی علامه حلی / ٣۴ - ٣۵.

[16] دیدگاه های مختلف درباره نقش علامه در تشیع اولجایتورا ببینید، همان، ص ٣۴ - ٣٨؛ رسول جعفریان، ص ۶٩۴ - ٧٠۵.

[17] ابن فوطی، مجمع الآداب، ج ١، ص ٢۶، ۴۴؛ ج ٢، ص ٩٠، ١٨٩، ٢٠٩، ٢١۵، ۴۵۵.

[18] تاریخ تشیع در ایران، ص ۶٩٠.

[19] ر. ک: اندیشه های کلامی علامه حلی، ص ٢٨، ٣٢ و ٣٣.

[20] ر. ک: تاریخ تشیع در ایران، ص ۶٩٠، ۶٩١؛ ابن فوطی، مجمع الآداب، ج ٢، ص ١۵٧، ١۵۴.

[21] علی بن عیسی اربلی (۶٩٢ ق) مؤلف کشف الغمه فی معرفة الائمه در دیوان الإنشاء حکومت اشتغال داشته است. ر. ک: همان، ص ۶٨۶، ۶٨٩.

[22] همان، ص ۶٩٩. به نقل از حافظ ابرو.

[23] ر. ک: همان، ص ٧٣۶ - ٧٣٧؛ همو، تاریخ ایران اسلامی، ج ٣، ص ٢۵٧ - ٢۵٨.

[24] برای آگاهی از دیدگاه های او در نقد و رد علم کلام و متکلمان ر. ک: کشف المحجة لثمرة المهجه، فصل های ٢٧ - ٢٨ و ٣٧ - ٣٨.

[25] ر. ک: قواعد المرام، ص ١۶۴؛ در اثبات معاد جسمانی و النجاة فی الامامه، ۴۵ اثبات عقلانی امامت.

[26]ر. ک: محمد صفر جبرئیلی، سیر تطور کلام شیعه، دفتر دوم / ٢٧٣ - ٢٩٠.

[27] ر. ک: کشف المحجة لثمرة المهجه، فصل های ٢٧، ٢٨ و ٣٠.

[28] کتاب فقهی او «شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام» و دو کتاب کلامی او عبارتند از: المسلک فی اصول الدین و رساله الماتعیه.

[29] ر. ک: روضات الجنات، ج ٧، ص ٢١٧؛ طبقات المتکلمین، ج ٢، ص ۴٧، ۴١٩.

[30] ر. ک: المتقذ من التقلید، ج ١، ص ١٧ - ١٨.

[31] نگارنده به زادگاه و محل تحصیل و رشد خواجه نصیر توجه دارد، اما چون دو استادش علامه حلی و ابن میثم بحرانی که هر دو نیز در علوم عقلی شاگرد و متأثر از او بوده و حتی علامه شارح و مفسر آراء کلامی او در مدرسه حله به سر می برده اند و خواجه نیز خود بدانجا علاقه داشته و از طرف دیگر مدرسه کلامی آن دوران منحصر به حلّه بوده است، خواجه نصیر نیز در شمار شخصیت های این مدرسه آمده است.

[32] او در بحرین در غربت و انزوا به سر می برد. عالمان عراق - حله - با ارسال نامه و ابلاغ پیام او را به حضور در مجامع علمی و به طور خاص حله دعوتش کردند او نیز در پی زیارت عتبات عالیات به حلّه آمده و در آنجا مقیم شده به تدریس و تحقیق پرداخت. ر. ک: روضات الجنات، ج ٧، ص ٢١٧؛ طبقات المتکلمین، ج ٢، ص ۴١٨ - ۴١٩؛ الصله بین التصوف و التشیع، ج ٢، ص ٩۶.

[33] برای تعریف کلام فلسفی، ملاک و معیار و ویژگی ان ر. ک: جبرئیلی، سیر تطور کلام شیعه / ٢٧٩ - ٢٨٩.

[34] ابن میثم بحرانی، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامه، ص ۴۵. وجوب نصب الامام عقلاً. لانّ الامامة خیر او الخیر فیه غالب و ایما کان فهی تفید المطلوب.

[35] همان، قواعد المرام فی علم الکلام، ص ١۶۴. ان بقاء العلة التامة یستلزم بقاء المعلول و قد کان الایمان قبل المعصیة عله تامة لاستحقاق الثواب و هو بعینه باق بعدها فوجب بقاء معلوله بعدها.

[36] المقصد الاول: فی الامور العامة (فی الوجود و العدم. الماهیة ولواحقها، فی العلة و المعلول) المقصد الثانی: فی الجواهر و الاعراض (فی الجواهر، فی الاجسام، فی الجواهر المجرده، فی الاعراض).

[37] المقصد الثالث: فی اثبات الصانع و صفاته و آثاره (فی وجوده تعالی، فی صفاته تعالی، فی افعاله تعالی) المقصد الرابع: فی النبوة، المقصد الخامس «فی الامامه، المقصد السادس» فی المعاد و الوعد و الوعید.

نگاهی به آثار کلامی بعد از خواجه از جمله بیاضی در الصراط المستقیم، لاهیجی در گوهر مراد، میرزا حسن لاهیجی در شمع الیقین، ملا محمد مهدی نراقی در انیس الموحدین، خواجگی شیرازی در النظامیه و اکثر معاصران در تألیفات کلامی خود بیانگر این نکته است.

[38] نگاهی به آثار کلامی بعد از خواجه از جمله بیاضی در الصراط المستقیم، لاهیجی در گوهر مراد، میرزا حسن لاهیجی در شمع الیقین، ملا محمد مهدی نراقی در انیس الموحدین، خواجگی شیرازی در النظامیه و اکثر معاصران در تألیفات کلامی خود بیانگر این نکته است.

[39] ر. ک: رسالة الامامة به ضمینه تلخیص المحصل، ص ۴٢٣ - ۴٣٣.

[40]همان، ۶٩۵، ۶٩۶، ٧١٢ - ٧١٣.

[41] ر. ک: سید مرتضی الذخیره، ٢٧۶ - ٣٢١ و ۵٠۴ - ۵۵٢. ابو اسحاق ابراهیم بن نوبحت، الیاقوت، ۶٣ - ۶۵ و ٧١.

[42] ر. ک: همو، رسائل الشریف المرتضی، ج ٣، ص ١۶- ١٨؛ شرح جمل العلم و العمل، ص ١٣١ - ١۶١.

[43] محقق حلی، المسلک فی علم الکلام، ص ١۵١ - ١۵٢.

[44]حمصّی رازی، المنقذ من التقلید، ج ٢، ص ٣ - ٢٠٨؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص ١٣٨ - ١٧٣. کتاب ٨ قاعده که هر کدام چند رکن دارد. القاعدة الاولی (فی المقدمات)، القاعدة الثالثه (فی احکام کلیة للمعلومات). القاعدة الثالثه (فی حدوث العالم) القاعدة الرابه (فی حدوث العالم) القاعدة الرابعه (فی اثبات العلم بالصانع و صفاته)، القاعدة الخامسه (فی الافعال و اقسامها و احکامها) (القاعدة السادسة (النبوات)، القاعدة السابعه (فی المعاد) القاعدة الثامنه (فی الامامه)

[45] البته اصل این چینش بدون طرح در کتب و آثار کلامی در برخی از آثار شیخ مفیدو شیخ طوسی به چشم می خورد. الایمان مرکب علی خمسة ارکان.. . التوحید، العدل، النبوة، الامامة و المعاد. ر. ک: مفید، المقنعه. مضفات، ج ١۴، ص ٢٩ - ٣٣؛ شیخ طوسی، الرسائل العشر، رسالة فی الاعتقادات، ص ١٠٣ - ١٠٧؛ مسائل کلامیه، ص ٩٣ - ٩٩.

به عنوان نمونه فاضل مقداد (٨٢٨ ق) در «اللوامع الالهیه» و «ارشاد الطالبین»، خواجگی شیرازی (ق ٩) در «النظامیه فی مذهب الامامیه»، فیاض لاهیجی (١٠٧٢ ق) در «گوهر مراد» و «سرمایه ایمان». ملا مهدی نراقی در «انیس الموحدین»، میرزا رفیعا نائینی در «شجرة الهیه»، میرزا احمد آشتیانی در «سرمایه سعادت»، علامه شعرانی در رساله «الاعتقادات»، استاد سبحانی در «الاهیات» و....

[46] به عنوان نمونه فاضل مقداد (٨٢٨ ق) در «اللوامع الالهیه» و «ارشاد الطالبین»، خواجگی شیرازی (ق ٩) در «النظامیه فی مذهب الامامیه»، فیاض لاهیجی (١٠٧٢ ق) در «گوهر مراد» و «سرمایه ایمان». ملا مهدی نراقی در «انیس الموحدین»، میرزا رفیعا نائینی در «شجرة الهیه»، میرزا احمد آشتیانی در «سرمایه سعادت»، علامه شعرانی در رساله «الاعتقادات»، استاد سبحانی در «الاهیات» و....

[47] رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص ٧٠٢.

[48] همان، ص ٧٢٣.

[49] همان، ص ۶٩٩، ٧٠١، ٧٠۶ - ٧٠٧، ٧١۶.

[50] همان.

[51] همان.

[52] سید جلال الدین آشتیانی، شریعه شهود، ص ١۵٣.مد

 


نویسنده : محمد صفر جبرئیلی


چاپ   ایمیل