تحلیل محتوای مناظرات توحیدی امام صادق(ع) با ابنابیالعوجاء
چکیده
مسئله «توحید» و شبهات مطرحشده در این خصوص، از مهمترین پرسشهای تاریخی در طول بشریت بوده است و فرستادگان الهی تلاشهای بسیاری برای پاسخگویی و تبیین این موضوع کردهاند. در پژوهش حاضر تلاش شده است با استفاده از روش «تحلیل محتوا»، موضوع چگونگی اثبات خالق و صانع و وحدانیت خداوند متعال در میان مناظرات امام صادق(ع) با ابنأبیالعوجاء واکاوی شود.
ابنأبیالعوجاء یکی از زندیقان معروف در عصر امام صادق(ع) با نگرش ماتریالیستی بوده که چندین مناظره جدی در موضوعات مختلف دینی با حضرت داشته است. وجه نوآوری این پژوهش استفاده روشمند از روش «تحلیل محتوا» با رویکرد کیفی بهعنوان روشی میانرشتهای برای استخراج، طبقهبندی و مقولهبندی یافتههای تحقیق است. یافتههای پژوهش گویای آن است که امام(ع) در تبیین مسئله توحید از روشها و اصول گوناگونی بهره جسته که بر دو مبنای قواعد عقلانی و قواعد حسّی ـ تجربی استوار است. بدیهی است استخراج روش مواجهه عالمانه امام صادق(ع) با شبههافکنان، میتواند الگویی مناسب برای احتجاجات عصر کنونی در مواجهه با آرای مخالفان باشد.
عنوان مقاله [English]
A Content Analysis of Debates over Monotheism between Imām al-Ṣādiq and Ibn Abī-l-‘Awjā’
چکیده [English]
The problem of “monotheism”—and skepticisms concerning it—has been one of the most important questions throughout the human history, and Messengers of God exerted tremendous efforts to respond to, and account for, the problem. In the present research, by deploying the method of content analysis, we try to rediscover how the creator as well as the oneness of God are proved in Imām al-Ṣādiq’s debate with Ibn Abī-l-‘Awjā’.
Ibn Abī-l-‘Awjā’ was a well-known disbeliever and materialist in the period of Imām al-Ṣādiq, and they had a number of serious debates concerning a variety of religious matters. The novelty of our research is the deployment of the method of content analysis with a qualitative approach as an interdisciplinary method for the extraction, classification, and categorization of the findings of the research. The findings show that Imām al-Ṣādiq exploited a variety of methods and principles in his account of the problem of monotheism, which are based on rational rules as well as sensory-experiential rules. Obviously, the extraction of Imām al-Ṣādiq’s scholarly encounter with skeptics can provide a right pattern for today’s debates and argumentations with opponents.
کلیدواژهها [English]
Imām al-Ṣādiq Ibn Abī-l-‘Awjā’ Monotheism debate method of content analysis
اصل مقاله
بیان مسئله
امامان معصوم(ع) برای دعوت مردم به سوی حق و سوقدادن آنان در مسیر توحید، از روشهای گوناگون بهره گرفتهاند؛ روشهایی که هر یک در جای خود تأثیر بسزایی بر اندیشه و رفتار مخاطبان بر جای میگذاشت. مناظره و جدال احسن از روشهای اثرگذار ائمه(ع) در عرصه تبلیغ دین بوده است. در این میان، امام صادق(ع) به سبب موقعیت زمانی خاصی که داشت از فرصت بیشتری برخوردار بود تا از این روش بهره بجوید. شرایط فکری و فرهنگی عصر امام صادق(ع) به گونهای بود که بسیاری از مذاهب و فرقهها، مجال تبلیغ و ترویج آرا و افکار خود را یافته بودند. این امر ناشی از نبود یک حکومت سیاسی مقتدر و آشنایی مسلمانان با اندیشههای دیگر ملل از طریق ترجمه آثارشان بود که موجب پیدایش و گسترش اندیشههای الحادی و افراطی در سرزمین اسلامی شد (ر.ک: یعقوبی، بیتا: 2/ 298؛ مسعودی، 1409: 2/ 216). در این برهه امام صادق(ع) با تبیین عقاید اسلامی در مناظراتش، مبانی فکری و عقیدتی اسلام حقیقی را که در حقیقت همان مذهب تشیع است، ترسیم کرد و جامعه اسلامی را در باورها و عقاید به کمال رسانید.
آنچه امروزه میتواند راهگشای فهم این مناظرات باشد، تبیین دیدگاهها و مبانی نظری این متون از خلال تحلیل محتوای گفتگوهای صورتگرفته میان امام صادق(ع) با دیگران است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی مناظرات ابنأبیالعوجاء با امام صادق(ع) در مسئله توحید و اثبات صانع، و مصنوعبودن مخلوقات با استفاده از تکنیک پژوهشی «تحلیل محتوا» است تا از این رهگذر موضوعات اصلی و نقاط تمرکز این مناظرات شناسایی و رصد گردد و در نتیجه مبانی فکری ابنأبیالعوجاء و چگونگی تبیین و پاسخ امام(ع) از شبهات واردشده به اسلام نشان داده شود. شایان ذکر است در تحلیل کیفی مناظرات با توجه به تمرکز مقاله بر موضوع توحید صرفاً مناظرات این موضوع تحلیل خواهد شد.
تا کنون دو مقاله درباره شخصیت ابنأبیالعوجاء به چاپ رسیده است: 1. «ابنأبیالعوجاء و امام صادق(ع)» به کوشش طاهره عظیمزاده طهرانی، فصلنامه تاریخ اسلام، سال 7، شماره 28، 1385ش. در این مقاله نویسنده به معرفی ابنأبیالعوجاء پرداخته و صرفاً مناظرات او با امام صادق(ع) را ترجمه کرده است. 2. «ابنأبیالعوجاء: شخصیّتشناسی و ارزیابی ادعاهای منسوب به او» از قاسم بستانی، پژوهشهای قرآن و حدیث، سال 50، شماره 1، 1396ش. در این پژوهش نویسنده پس از نقل گزارشهای تاریخی مربوط به ابنأبیالعوجاء به تعارضات سندی و متنی این نقلها پرداخته است؛ اما نقطه تمرکز مقاله حاضر، مناظرات ابنأبیالعوجاء با امام صادق(ع) در موضوع توحید است؛ از این رو با پژوهشهای گفتهشده متفاوت است.
1. روش تحقیق
پیش از تحلیل محتوای مناظرات ابنأبیالعوجاء با امام صادق(ع) ضروری است مباحث روششناختی پژوهش تبیین شود. امروزه استفاده از روشهای جدید و بینرشتهای در مطالعه کلام معصومان(ع)، از ضرورتهای مطالعات دینی است که منجر میگردد نتایج مطالعات صورتگرفته در قالبهای نظامند و عینی در دسترس مخاطبان قرار گیرد. در این میان روش «تحلیل محتوا»[i] و کاربست آن در مطالعات دینی، از رویکرد نوآورانه برخوردار است.
برلسون[ii] از پایهگذاران فن تحلیل محتوا، اینگونه مینویسد: «تحلیل محتوا فن تحقیق جهت توصیف عینی، منظم و کمّی محتوای آشکار ارتباطات است» (باردن، 1375: 14). در حقیقت، تحلیل محتوا روشی استنباطی است که پیامها به صورت منظم کدگذاری و به گونهای طبقهبندی میشوند که پژوهشگر بتواند آنها را به صورت کمّی تجزیه و تحلیل کند (کریپندورف، 1378: 28).بنابراین تلخیص، تحلیل تفسیری و تحلیل ساختار از محوریترین تکنیکهای تحلیل دادههای متنی به شمار میآیند و بدین وسیله میتوان مطالعهای روشمند در حوزه متون و نصوص دینی انجام داد.
روش انتخابشده در این پژوهش، تحلیل محتوای مضمونی بر اساس واحد جملات به صورت کمّی و کیفی است. نگارنده در این روش ابتدا به استخراج مناظرات بر اساس مطالعه کتابهای روایی و تاریخی پرداخته و سپس با تقطیع جملات در جداول تحلیل محتوا، مضامین مناظرات توحیدی میان امام صادق(ع) و ابنأبیالعوجاء را تبیین کرده است و به استخراج، مقولهبندی و جهتگیری اصلی هر متن و موضوعات فرعی آن نیز اهتمام داشته است. پس از این مراحل، به ترسیم مدل آماری در قالب نمودار از موضوعات اصلی و فرعی و سپس تحلیل کیفی بر اساس نتایج تحلیل کمّی، پرداخته شده است.
2. مستندات مناظرات
درباره مناظرات توحیدی ابنأبیالعوجاء با امام صادق(ع) سه روایت به دست ما رسیده است. متن کامل و جامع روایت نخست در بخش اصول کتاب روایی الکافی از کلینی نقل شده است. بخش ابتدایی این مناظره به نقل از کتاب کافی در کتابهای روایی نظیر التوحید شیخ صدوق، الوافی فیض کاشانی، مرآه العقول و بحار الانوار مجلسی، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال بحرانی نقل شده است. همه این محدّثان این روایت را از احمد بن مُحَسِّن الْمیثمی نقل کردهاند (کلینی، 1407: 1/ 74ـ78؛ ر.ک: صدوق، 1398: 296ـ298؛ فیض کاشانی، 1406: 1/ 315؛ مجلسی، 1404: 1/ 248ـ252؛ بحرانی اصفهانی، بیتا: 20/ 523؛ قمی، 1414: 7/ 336).
روایت دوم نیز نخستین بار در کافی، کتاب حج، باب ابتلاء الخلق و اختبارهم بالکعبه نقل شده و سپس شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه و امالی و التوحید آورده است. سپس به ترتیب، شیخ مفید در الارشاد، کراجکی در کنز الفوائد و طبرسی در أعلام الوری این مناظره را نقل کردهاند (ر.ک: کلینی، 1407: 4/ 197ـ198؛ صدوق، 1413: 2/ 249ـ250؛ همو، 1376: 618؛ همو، 1398: 254؛ همو، 1385: 2/ 404؛ مفید، 1413: 2/ 200ـ201؛ کراجکی، 1410: 2/ 76؛ طبرسی، 1390: 289)
روایت سوم، به نقل از هشام بنالحکم در کتابهای التوحید شیخ صدوق، الاحتجاج طبرسی و بحار الأنوار مجلسی نقل شده است (صدوق، 1398: 293؛ طبرسی، 1403: 2/ 333؛ مجلسی، 1403: 3/ 31).
3. تحلیل محتوای کمّی مناظرات
منظور از تحلیلهای کمی، بررسی فراوانی کلمات، قالبها، مضامین و موضوعات اصلی و فرعی بیانشده در متن است. تحلیلهای کمّی راه ورود به تحلیلهای کیفی را هموار میسازند و در حقیقت نشان میدهند محقق باید بر اساس چه مبنایی به تحلیلهای کیفی بپردازد (کریپندورف، 1378: 26). مناظرات امام صادق(ع) با ابنأبیالعوجاء در مجموع هفت مناظره است که هر یک درباره موضوع خاصی است. در این بخش به تحلیل فراوانی واژگان کلیدی و موضوعات اصلی مجموعه مناظرات ابنأبیالعوجاء با امام صادق(ع) میپردازیم. شایان ذکر است اعداد استخراجشده در نمودارهای میلهای به صورت تعداد درج شدهاند.
۱ـ۳. فراوانی واژگان کلیدی
مقصود از فراوانی واژگان کلیدی، شمارش کلیدواژههای مفهومساز است. در این شمارش، واژگان مشابه در یک دسته جای میگیرند و همچون یک مفهوم مشترک در قالب نمودار به نمایش گذاشته میشوند.
نمودار بالا نشان میدهد کلیدواژههای «مصنوع» و «حدوث» بالاترین فراوانی را در مناظرات میان ابنأبیالعوجاء با حضرت دارند. بالابودن این دو کلیدواژه، حاکی از آن است که در این مناظرات موضوع مورد نظر، اثبات مصنوعبودن مخلوقات و در نتیجه اثبات یگانگی و صانعبودن خداوند متعال است.
2ـ۳. فراوانی موضوعات اصلی
موضوع اصلی عنوان کلی است که مقصود اصلی متکلم را بیان میکند. موضوع اصلی، چارچوب اصلی متن را شکل میدهد و با نگاه اجمالی به فهرست آنها و بررسی میزان فراوانی هر کدام میتوان تشخیص داد که متن مورد مطالعه در چه حوزهای است. افزون بر این سنجش فراوانی موضوعات اصلی و فرعی، منجر به شناخت اندیشهها و آرای مؤلف متن میگردد.
بر اساس نمودار بالا، موضوع «اثبات صانع» و «اثبات مصنوعبودن مخلوقات» از جمله مسائل محوری مناظرات میان امام صادق(ع) و ابنأبیالعوجاء بوده است. بر این اساس، در این بخش به تحلیل محتوای مناظرات با محوریت توحید پرداخته میشود. شایان ذکر است چون مناظره نخست به طور کامل در مورد موضوع توحید است، جدول تحلیل محتوای آن ذکر میشود؛ اما در دیگر مناظرات به دلیل تداخل موضوعی مناظرات، تنها بخش مرتبط با توحید بیان میشود.
ردیف | متن | موضوع اصلی | موضوع فرعی | کدگذاری |
1 | فَقَالَ إِنْ یَکنِ الْأَمْرُ عَلَى مَا یَقُولُ هَؤُلَاءِ وَ هُوَ عَلَى مَا یَقُولُونَ یَعْنِی أَهْلَ الطَّوَافِ فَقَدْ سَلِمُوا وَ عَطِبْتُمْ وَ إِنْ یَکنِ الْأَمْرُ عَلَى مَا تَقُولُونَ وَ لَیْسَ کمَا تَقُولُونَ فَقَدِ اسْتَوَیْتُمْ وَ هُمْ | ایجاد شک و تردید در عقاید و اندیشههای ملحدان | هشدار حضرت(ع) به ابنأبیالعوجاء در زمینه اصلاح اعتقادات | A1 |
نجات معتقدان به وجود خدا | A2 | |||
هلاکت انکارکنندگان وجود خدا | A3 | |||
اثبات حقانیّت عمل طواف کعبه | A4 | |||
2 | فَقُلْتُ لَهُ یَرْحَمُک اللَّهُ وَ أَیَّ شَیْءٍ نَقُولُ وَ أَیَّ شَیْءٍ یَقُولُونَ مَا قَوْلِی وَ قَوْلُهُمْ إِلَّا وَاحِدٌ | درخواست تبیین عقاید صحیح | شگفتی ابنأبیالعوجاء از سخن امام صادق(ع) | A5 |
انکارکردن عقیده خود در زمینه طواف خانه خدا | A6 | |||
3 | فَقَالَ وَ کیْفَ یَکونُ قَوْلُک وَ قَوْلُهُمْ وَاحِداً وَ هُمْ یَقُولُونَ إِنَّ لَهُمْ مَعَاداً وَ ثَوَاباً وَ عِقَاباً وَ یَدِینُونَ بِأَنَّ فِی السَّمَاءِ إِلَهاً وَ أَنَّهَا عُمْرَانٌ وَ أَنْتُمْ تَزْعُمُونَ أَنَّ السَّمَاءَ خَرَابٌ لَیْسَ فِیهَا أَحَدٌ | تبیین اعتقادات مسلمانان | اعتراض حضرت به ابنأبیالعوجاء به جهت اینکه عقایدش با مسلمانان یکی نیست | A7 |
اعتقاد مسلمانان به وجود خداوند | A8 | |||
اعتقاد مسلمانان به معاد و وجود ثواب و عقاب | A9 | |||
اعتقاد مسلمانان به وجود خدا | A10 | |||
اعتقاد مسلمانان به وجود نظم و حکمت در جهان هستی و آبادی آسمانها | A11 | |||
اعتقادنداشتن ابنأبیالعوجاء به وجود نظم و حکمت در جهان هستی و ویرانی آسمانها | A12 | |||
اعتقادنداشتن ابنأبیالعوجاء به وجود خدا | A13 | |||
4 | قَالَ فَاغْتَنَمْتُهَا مِنْهُ فَقُلْتُ لَهُ مَا مَنَعَهُ إِنْ کانَ الْأَمْرُ کمَا یَقُولُونَ أَنْ یَظْهَرَ لِخَلْقِهِ وَ یَدْعُوَهُمْ إِلَى عِبَادَتِهِ حَتَّى لَا یَخْتَلِفَ مِنْهُمُ اثْنَانِ وَ لِمَ احْتَجَبَ عَنْهُمْ وَ أَرْسَلَ إِلَیْهِمُ الرُّسُلَ وَ لَوْ بَاشَرَهُمْ بِنَفْسِهِ کانَ أَقْرَبَ إِلَى الْإِیمَانِ بِهِ | استدلالهای ملحدان بر وجودنداشتن خدا | استدلال ابنأبیالعوجاء بر وجودنداشتن خدا به دلیل ندیدن او | A14 |
استدلال ابنأبیالعوجاء بر افزایش ایمان مردم از طریق رؤیت خداوند | A15 | |||
5 | فَقَالَ لِی وَیْلَک وَ کیْفَ احْتَجَبَ عَنْک مَنْ أَرَاک قُدْرَتَهُ فِی نَفْسِک نُشُوءَک وَ لَمْ تَکنْ وَ کبَرَک بَعْدَ صِغَرِک وَ قُوَّتَک بَعْدَ ضَعْفِک وَ ضَعْفَک بَعْدَ قُوَّتِک وَ سُقْمَک بَعْدَ صِحَّتِک وَ صِحَّتَک بَعْدَ سُقْمِک وَ رِضَاک بَعْدَ غَضَبِک وَ غَضَبَک بَعْدَ رِضَاک وَ حُزْنَک بَعْدَ فَرَحِک وَ فَرَحَک بَعْدَ حُزْنِک وَ حُبَّک بَعْدَ بُغْضِک وَ بُغْضَک بَعْدَ حُبِّک وَ عَزْمَک بَعْدَ أَنَاتِک وَ أَنَاتَک بَعْدَ عَزْمِک وَ شَهْوَتَک بَعْدَ کرَاهَتِک وَ کرَاهَتَک بَعْدَ شَهْوَتِک وَ رَغْبَتَک بَعْدَ رَهْبَتِک وَ رَهْبَتَک بَعْدَ رَغْبَتِک وَ رَجَاءَک بَعْدَ یَأْسِک وَ یَأْسَک بَعْدَ رَجَائِک وَ خَاطِرَک بِمَا لَمْ یَکنْ فِی وَهْمِک وَ عُزُوبَ مَا أَنْتَ مُعْتَقِدُهُ عَنْ ذِهْنِک | استدلالهای امام(ع) بر وجود خدا | سرزنش و برخورد امام(ع) با ابنأبیالعوجاء | A16 |
استدلال حضرت(ع) بر وجود خالق به دلیل خلق جهان هستی و مخلوقات متعدد | A17 | |||
استدلال حضرت(ع) بر وجود خالق به دلیل ایجاد قدرت و توانایی در مخلوقات | A18 | |||
استدلال حضرت(ع) بر وجود خالق به دلیل ایجاد تغییر و تحولات روحی و درونی در مخلوقات | A19 | |||
استفاده حضرت از مثالهای متعدد جهت تأثیرگذاری بر اندیشه ابنأبیالعوجاء | A20 | |||
رویکرد عقلی حضرت(ع) در اثبات خالق و صانع هستی | A21 | |||
6 | وَ مَا زَالَ یُعَدِّدُ عَلَیَّ قُدْرَتَهُ الَّتِی هِیَ فِی نَفْسِی الَّتِی لَا أَدْفَعُهَا حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیَظْهَرُ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَهُ | اعتراف به صحیحبودن استدلالهای امام(ع) در اثبات وجود خالق | اعتراف ابنأبیالعوجاء به وجود قدرتنمایی خدا در وجود انسانها | A22 |
ناتوانی ابنأبیالعوجاء در انکار استدلالهای امام صادق(ع) | A23 | |||
اعتراف ابنأبیالعوجاء به حقانیّت و پیروزی امام(ع) در مناظره | A24 | |||
7 | قَالَ عَادَ ابْنُ أَبِی الْعَوْجَاءِ فِی الْیَوْمِ الثَّانِی إِلَى مَجْلِسِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَجَلَسَ وَ هُوَ سَاکتٌ لَا یَنْطِقُ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع کأَنَّک جِئْتَ تُعِیدُ بَعْضَ مَا کنَّا فِیهِ. | پرسش از ابنأبیالعوجاء برای ادامه مناظره | علم غیبِ امام(ع) از حالات ابنأبیالعوجاء | A25 |
| فَقَالَ أَرَدْتُ ذَلِک یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ | علاقهمندی به ادامه مناظره اثبات وجود خدا | قانعنشدن ابنأبیالعوجاء از استدلالهای امام(ع) در اثبات صانع | A26 |
8 | فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَعْجَبَ هَذَا تُنْکرُ اللَّهَ وَ تَشْهَدُ أَنِّی ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ | شگفتی حضرت از تناقضات سخن ابنأبیالعوجاء | شگفتی حضرت از تناقضات کلام ابنأبیالعوجاء، اینکه وی منکر خداست و او را فرستاده خدا میداند | A27 |
استفاده حضرت(ع) از عبارات ابنأبیالعوجاء علیه او | A28 | |||
9 | فَقَالَ الْعَادَةُ تَحْمِلُنِی عَلَى ذَلِک | انکار و طفرهرفتن از پاسخ | انکارعقیده درونی خویش و نسبتدادن آن بر طریق عادت | A29 |
10 | فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ ع فَمَا یَمْنَعُک مِنَ الْکلَامِ | درخواست پاسخ از طرف امام(ع) | درخواست علت از ابنأبیالعوجاء جهت پنهانکردن عقایدش | A30 |
11 | قَالَ إِجْلَالًا لَک وَ مَهَابَةً مَا یَنْطَلِقُ لِسَانِی بَیْنَ یَدَیْک فَإِنِّی شَاهَدْتُ الْعُلَمَاءَ وَ نَاظَرْتُ الْمُتَکلِّمِینَ فَمَا تَدَاخَلَنِی هَیْبَةٌ قَطُّ مِثْلُ مَا تَدَاخَلَنِی مِنْ هَیْبَتِک | شگفتی ابنأبیالعوجاء از هیبت امام(ع) | ناتوانی ابنأبیالعوجاء از پاسخ به استدلالهای امام(ع) به دلیل جلال و هیبت ایشان | A31 |
اعتراف ابنأبیالعوجاء به مناظره و بحث با همه متکلمان زمان خود | A32 | |||
اعتراف ابنأبیالعوجاء به برتری والای امام(ع) بر متکلمان | A33 | |||
12 | قَالَ یَکونُ ذَلِک وَ لَکنْ أَفْتَحُ عَلَیْک بِسُؤَالٍ وَ أَقْبَلَ عَلَیْه | علاقهمندی به ادامه مناظره اثبات وجود خدا از طرف امام(ع) | تأیید سخنان ابنأبیالعوجاء | A34 |
اجازهدادن به ابنأبیالعوجاء برای پرسش | A35 | |||
13 | فَقَالَ لَهُ أَ مَصْنُوعٌ أَنْتَ أَوْ غَیْرُ مَصْنُوعٍ | پرسش از ابنأبیالعوجاء | پرسش از مصنوع یا غیرمصنوعبودن ابنأبیالعوجاء | A36 |
A37 | ||||
14 | فَقَالَ عَبْدُ الْکرِیمِ بْنُ أَبِی الْعَوْجَاءِ بَلْ أَنَا غَیْرُ مَصْنُوعٍ | پاسخ به امام(ع) | پاسخ به غیرمصنوعبودن خویش | A38 |
عدم اعتقاد ابنأبیالعوجاء به وجود خدا | A39 | |||
اعتقاد ابنأبیالعوجاء به ازلیّت اشیاء | A40 | |||
15 | فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ ع فَصِفْ لِی لَوْ کنْتَ مَصْنُوعاً کیْفَ کنْتَ تَکونُ | درخواست استدلال امام(ع) از ابنأبیالعوجاء در اثبات مصنوع | درخواست اثبات مصنوعبودن از ابنأبیالعوجاء | A41 |
تلاش حضرت در استفاده از زبان خود خصم (ابنأبیالعوجاء) علیه او | A42 | |||
16 | فَبَقِیَ عَبْدُ الْکرِیمِ مَلِیّاً لَا یُحِیرُ جَوَاباً وَ وَلِعَ بِخَشَبَةٍ کانَتْ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُوَ یَقُولُ طَوِیلٌ عَرِیضٌ عَمِیقٌ قَصِیرٌ مُتَحَرِّک سَاکنٌ کلُّ ذَلِک صِفَةُ خَلْقِهِ | اثباتکردن مصنوعبودن خویش | برشمردن برخی ویژگیهای مخلوقات | A43 |
اثبات مصنوعبودن ابنأبیالعوجاء از پاسخش | A44 | |||
17 | فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ فَإِنْ کنْتَ لَمْ تَعْلَمْ صِفَةَ الصَّنْعَةِ غَیْرَهَا فَاجْعَلْ نَفْسَک مَصْنُوعاً لِمَا تَجِدُ فِی نَفْسِک مِمَّا یَحْدُثُ مِنْ هَذِهِ الْأُمُورِ | استدلال امام(ع) در اثبات مصنوعبودن ابنأبیالعوجاء | ادراک امور مصنوعات توسط ابنأبیالعوجاء | A45 |
استفاده حضرت از زبان خود خصم (ابنأبیالعوجاء) علیه او | A46 | |||
18 | فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الْکرِیمِ سَأَلْتَنِی عَنْ مَسْأَلَةٍ لَمْ یَسْأَلْنِی عَنْهَا أَحَدٌ قَبْلَک وَ لَا یَسْأَلُنِی أَحَدٌ بَعْدَک عَنْ مِثْلِهَا | طفره رفتن ابنأبیالعوجاء از پاسخ به حضرت(ع) | طفرهرفتن ابنأبیالعوجاء از پاسخدادن به امام(ع) | A47 |
اعتقاد ابنأبیالعوجاء به آگاهی از امور غیبی | A48 | |||
19 | فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَبْک عَلِمْتَ أَنَّک لَمْ تُسْأَلْ فِیمَا مَضَى فَمَا عَلَّمَک أَنَّک لَا تُسْأَلُ فِیمَا بَعْدُ عَلَى أَنَّک یَا عَبْدَ الْکرِیمِ نَقَضْتَ قَوْلَک- لِأَنَّک تَزْعُمُ أَنَّ الْأَشْیَاءَ مِنَ الْأَوَّلِ سَوَاءٌ فَکیْفَ قَدَّمْتَ وَ أَخَّرْتَ | به چالش کشاندن ابنأبیالعوجاء در اثبات مصنوع | آگاهیدادن امام(ع) به تناقضات عقاید ابنأبیالعوجاء | A49 |
اعتقاد ابنأبیالعوجاء به ازلیّت اشیا و تقدیم و تأخیر در آنها | A50 | |||
استفاده از پرسشهای متعدد جهت قانعساختن و تأثیرگذاری بر ابنأبیالعوجاء | A51 | |||
علمنداشتن مخلوقات به امور غیبی | A52 | |||
20 | ثُمَّ قَالَ یَا عَبْدَ الْکرِیمِ أَزِیدُک وُضُوحاً أَ رَأَیْتَ لَوْ کانَ مَعَک کیسٌ فِیهِ جَوَاهِرُ فَقَالَ لَک قَائِلٌ هَلْ فِی الْکیسِ دِینَارٌ فَنَفَیْتَ کوْنَ الدِّینَارِ فِی الْکیسِ فَقَالَ لَک صِفْ لِیَ الدِّینَارَ وَ کنْتَ غَیْرَ عَالِمٍ بِصِفَتِهِ هَلْ کانَ لَک أَنْ تَنْفِیَ کوْنَ الدِّینَارِ عَنِ الْکیسِ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ | استدلالهای امام(ع) در اثبات صانع | تمثیل دنیا به کیسه اشرفی برای نزدیککردن مسئله اثبات صانع به ذهن ابنأبیالعوجاء | A53 |
استفاده از پرسشهای متعدد جهت تأثیرگذاری بر ابنأبیالعوجاء | A54 | |||
آگاهینداشتن مخلوقات به امور غیبی | A55 | |||
اثبات صانع از طریق حس(تجربه) | A56 | |||
21 | قَالَ لَا | تأیید استدلالهای امام(ع) در اثبات صانع | اعتراف به صحیحبودن استدلالهای امام(ع) در اثبات صانع | A57 |
اعتقاد درونی ابنأبیالعوجاء به صانع و علمنداشتن وی به امور غیبی | A58 | |||
22 | فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَالْعَالَمُ أَکبَرُ وَ أَطْوَلُ وَ أَعْرَضُ مِنَ الْکیسِ فَلَعَلَّ فِی الْعَالَمِ صَنْعَةً مِنْ حَیْثُ لَا تَعْلَمُ صِفَةَ الصَّنْعَةِ مِنْ غَیْرِ الصَّنْعَةِ | ناتوانایی انسان در شناخت مصنوعات | بزرگی جهان نسبت به کیسه اشرفی (مثال برای تقریب ذهن ابنأبیالعوجاء بود) | A59 |
توانایینداشتن ذهن محدود انسان در تشخیص مصنوعات | A60 | |||
عدم تشخیصِ مصنوع یا غیرمصنوعبودن برخی اشیا | A61 | |||
اثبات خالق و مصنوعات از طریق عقل | A62 | |||
23 | فَعَادَ فِی الْیَوْمِ الثَّالِثِ فَقَالَ أَقْلِبُ السُّؤَالَ | علاقهمندی به ادامه مناظره با امام(ع) در اثبات صانع | قانعنشدن ابنأبیالعوجاء از استدلالهای امام(ع) در اثبات صانع و مصنوع | A63 |
پرسش متقابل از حضرت(ع) | A64 | |||
سماجت و سرسختی ابنأبیالعوجاء در عقایدش | A65 | |||
24 | فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع سَلْ عَمَّا شِئْتَ | تمایل امام(ع) از ادامهدادن مناظره | پذیرش حضرت(ع) برای پاسخگویی به پرسشهای ابنأبیالعوجاء | A66 |
آزادیدادن به ابنأبیالعوجاء در سؤالکردن | A67 | |||
25 | فَقَالَ مَا الدَّلِیلُ عَلَى حَدَثِ الْأَجْسَامِ | پرسش ابنأبیالعوجاء از حدوث عالم | اعتقاد ابنأبیالعوجاء بر تقدیم (قدم) جهان | A68 |
درخواست اثبات حدوث جهان از حضرت(ع) | A69 | |||
26 | فَقَالَ إِنِّی مَا وَجَدْتُ شَیْئاً صَغِیراً وَ لَا کبِیراً إِلَّا وَ إِذَا ضُمَّ إِلَیْهِ مِثْلُهُ صَارَ أَکبَرَ وَ فِی ذَلِک زَوَالٌ وَ انْتِقَالٌ عَنِ الْحَالَةِ الْأُولَى وَ لَوْ کانَ قَدِیماً مَا زَالَ وَ لَا حَالَ لِأَنَّ الَّذِی یَزُولُ وَ یَحُولُ یَجُوزُ أَنْ یُوجَدَ وَ یُبْطَلَ فَیَکونُ بِوُجُودِهِ بَعْدَ عَدَمِهِ دُخُولٌ فِی الْحَدَثِ وَ فِی کوْنِهِ فِی الْأَزَلِ دُخُولُهُ فِی الْعَدَمِ وَ لَنْ تَجْتَمِعَ صِفَةُ الْأَزَلِ وَ الْعَدَمِ وَ الْحُدُوثِ وَ الْقِدَمِ فِی شَیْءٍ وَاحِدٍ | استدلالهای امام(ع) اثبات حدوث عالم | استدلال امام(ع) به حدوث اجسام از طریق تغییر شکل، بزرگ و کوچکشدن و انتقال آنها به حالت دیگر است | A70 |
نبود تحوّل و نابودی در اجسام قدیم | A71 | |||
تحوّل و نابودی در اجسام حادث | A72 | |||
جمعنشدن حدوث و قدم در یک شیء واحد (اثبات حدوث ذاتی اشیا) | A73 | |||
اثبات حدوث عالم از طریق حس | A74 | |||
اثبات حدوث عالم از طریق عقل | A75 | |||
27 | فَقَالَ عَبْدُ الْکرِیمِ هَبْک عَلِمْتَ فِی جَرْیِ الْحَالَتَیْنِ وَ الزَّمَانَیْنِ عَلَى مَا ذَکرْتَ وَ اسْتَدْلَلْتَ بِذَلِک عَلَى حُدُوثِهِا فَلَوْ بَقِیَتِ الْأَشْیَاءُ عَلَى صِغَرِهَا مِنْ أَیْنَ کانَ لَک أَنْ تَسْتَدِلَّ عَلَى حُدُوثِهِنَّ | درخواست ابنأبیالعوجاء از امام(ع) در اثبات حدوث عالم به طریق عقل | طفرهرفتن ابنأبیالعوجاء برای ردّ دلایل حضرت(ع) | A76 |
پرسش از اینکه اگر اجسام به حالت کوچک باقی بمانند دلیل بر حدوث آنها چگونه اثبات میگردد. | A77 | |||
درخواست استدلال از حضرت(ع) در اثبات حدوث عالم به طریق عقل | A78 | |||
28 | فَقَالَ الْعَالِمُ ع إِنَّمَا نَتَکلَّمُ عَلَى هَذَا الْعَالَمِ الْمَوْضُوعِ فَلَوْ رَفَعْنَاهُ وَ وَضَعْنَا عَالَماً آخَرَ کانَ لَا شَیْءَ أَدَلَّ عَلَى الْحَدَثِ مِنْ رَفْعِنَا إِیَّاهُ وَ وَضْعِنَا غَیْرَهُ وَ لَکنْ أُجِیبُک مِنْ حَیْثُ قَدَّرْتَ أَنْ تُلْزِمَنَا فَنَقُولُ إِنَّ الْأَشْیَاءَ لَوْ دَامَتْ عَلَى صِغَرِهَا لَکانَ فِی الْوَهْمِ أَنَّهُ مَتَى ضُمَّ شَیْءٌ إِلَى مِثْلِهِ کانَ أَکبَرَ وَ فِی جَوَازِ التَّغْیِیرِ عَلَیْهِ خُرُوجُهُ مِنَ الْقِدَمِ کمَا أَنَّ فِی تَغْیِیرِهِ دُخُولَهُ فِی الْحَدَثِ لَیْسَ لَک وَرَاءَهُ شَیْءٌ یَا عَبْدَ الْکرِیمِ. | استدلالهای امام(ع) در اثبات حدوث عالم به طریق عقل | تأکید حضرت(ع) بر اینکه محور بحث بر سر این عالم است | A79 |
وضوح اثبات حدوث عالم در صورت فرض حذف عالم موجود و قرارگرفتن عالمی دیگر | A80 | |||
تأکید حضرت بر اینکه انضمام اجسام کوچک به یکدیگر و تحوّل آنها به اجسام بزرگتر دلیل بر حدوث آنهاست | A81 | |||
تردیدکردن ابنأبیالعوجاء در مورد ادامه گفتگو | A82 | |||
اثبات حدوث عالم از طریق عقل | A83 |
طولانیترین و مهمترین مناظره ابنأبیالعوجاء با امام صادق(ع) مناظره بالاست. موضوع اصلی این مناظره اثبات صانع است؛البته با توجه به آغاز متن مناظره، زمینه بحث میان او با حضرت(ع) طواف کعبه است. همان گونه که از الفاظ حدیث هم مشخص است (A63) این مناظره در یک جلسه نبوده است.
با توجه به موضوعات فرعی این مناظره (کدهای A11 و A12)، اعتقاد مسلمانان بر آن است که در آسمان، مستحقّ پرستشى وجود دارد، به این معنا که آسمان، آبادان به ملائکهای است که پرستش مىکنند؛ در حالی که ابنأبیالعوجاء معتقد است آسمان، خراب است؛ یعنی در آنجا کسى از ملائکه نیست که پرستش کند (ر.ک: میرداماد، 1403: 175). عُمران در اصل مصدر است و به معناى منزلى است که اهلش در آن باشند و الْخَرَاب، ضد عُمران است.
تأکید امام صادق(ع) بر آسمان به این دلیل است که مراد از آسمان در اینجا، عالم غیرمحسوس است؛ یعنی مسلمانان قائل به عالم مجرد و غیرمحسوساند؛ ولی زندیقان اعتقادی بدان ندارند و ملازم این انکارشان، وجود صانع، ملائکه، وحی، بهشت و جهنم را که غیرمحسوساند، انکار میکنند (مازندرانی، 1382: 3/ 28)
ابنأبیالعوجاء وجود صانع را به دلیل دیدهنشدن خداوند نفی میکند (A14) و قائل به ازلیّت و قدیمبودن اشیا میشود (A40). امام صادق(ع) در تبیین صانع و حدوث عالم برای وی رویکردهای متفاوتی در پیش میگیرد. ایشان بر اساس نگرش مادی ابنأبیالعوجاء از حس (A75) و عقل (A74 و A78) بهره میجوید.
در توضیح این رویکردِ امام(ع) باید گفت ایشان برای ایجاد معرفت و شناخت در ابنأبیالعوجاء از حس و عقل استفاده کرده است. انسان ابتدا با یکی از حواس پنجگانه به واقعیت خارجی، علم و شناخت پیدا میکند (طباطبایی، 1417: 2/ 249 و 12/ 312؛ مطهری، 1375: 6/ 1008) و در مرحله بعد، عقلْ وصف و حکمی مشترک از وجودهای خارجی انتزاع میکند که از تأمل و مقایسه مشترکات و مختصات اشیای خارجی و نفی جزئیات و مختصات به دست آمده است که در اصلاح فیلسوفان به آن «عمل تجرید» گفته میشود (میرداماد، 1374: 384؛ صدرالمتألهین، 1360: 208؛ همو، 1419: 3/ 316). امام صادق(ع) تجربه و عقل را در تبیین اثبات صانع و حدوث عالم به کار میگیرد تا ابنأبیالعوجاء را در این امور قانع[iii] سازد.
نخستین دلیل امام(ع) در اثبات صانع را میتوان در قالب ارائه مثال ملموس دانست. ابنأبیالعوجاء از پنهانبودن خداوند اشکال میگیرد و به حضرت میگوید: اگر راست میگویند که آسمان خدایی دارد، چه مانعی دارد که خود را برای خلقش عیان سازد و آنها را به پرستش خود بخواند (A14-A15). حضرت در پاسخ به او مظاهر قدرتهای خداوند در انسان را به تصویر میکشد و از طریق ارائه مثالها در صدد است ابنأبیالعوجاء را قانع کند (A20)؛ بنابراین انسان از راه تغیّر اشیای جهان، خدا را میشناسد (ر.ک: مطهری، 1393: 93) که در این سخن، حضرت به طور خاص به نقصهای موجود در بشریت اشاره میکند. پس خدا در آینه اندیشه بشر از راه جهان پیدا میشود، ولی نه به طور مستقیم؛ یعنی انسان تاب این را ندارد و نمیتواند که خدا را مستقیم در ذهن خود درک کند؛ از این رو قرآن کریم میفرماید: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ» (الحدید: 3). همچنین امیرالمؤمنین میفرماید: «کلُّ ظَاهِرٍ غَیْرَهُ [غَیْرُ بَاطِنٍ] بَاطِنٌ وَ کلُّ بَاطِنٍ غَیْرَهُ غَیْرُ ظَاهِرٍ» (سید رضی، 1414: 96).
امام صادق(ع) در ضمن اثبات صانع به ممکننبودن شناخت حقیقت اشیا که یکی از ادله استحاله شناخت خداوند برای انسان است، اشاره میکند (A63-A64). ضمن آنکه میتوان استدلال امام(ع) را ناظر بر وجود محدودیت در فاعل شناسا (ابنأبیالعوجاء) دانست؛ زیرا شناخت انسان از وجود خود و از اشیا و عالم خارج، کرانمند و محدود است. از سوی دیگر وجود خداوند وجود بینهایت و مطلق و فرامادی است که از قلمرو معرفت انسانی بیرون است. نتیجه این سخن ممکننبودن شناخت ذات نامحدود برای وجودی محدود است (ر.ک: آمدی، 2003: 1/ 482؛ صدرالمتألهین، 1354: 39).
برخی از فیلسوفان بر این باورند که اصولاً شناخت حقیقت اشیا برای بشر مقدور نیست و در نهایت میتوان عوارض و لوازم آنها را شناخت (ابنسینا، 1404: 34؛ صدرالمتألهین، 1419: 1/ 10). برخی نیز استدلال کردهاند چون ماهیتْ امری اعتباری است و اصالت از آنِ وجود است، علت و مبدأ آثار و اختلاف در آن و به تعبیری فصل حقیقی به نحوه وجود اشیا برمیگردد که آن با علم حصولی (درک اشیا با مفاهیم واسطه) نه با علم حضوری درک میشود؛ در این صورت چنین شناختی در سلسله ادراک عوارض و لوازم خواهد بود (صدرالمتألهین، 1419: 1/ 392).
در فلسفه غرب نیز کانت با طرح نظریه خود مبنی بر تفاوت میان موجود خارجی (نومن) و صورت ذهنی (فنومن) که به نوعی به نسبیّت معرفتی کمک کرده، منکر شناخت حقیقت اشیا شده است (کانت، 1396: 246). علوم تجربی نیز با تمامی پیشرفتها هنوز نتوانسته به حقیقت اشیا شناخت پیدا کند. بر این اساس، شناخت حقیقت اشیا نه با ادراک صورتها و مفاهیم آنها (علم حصولی)، بلکه با حضور معلوم نزد عالم (علم حضوری) متحقق میشود. از آن رو که علم انسان به غیر خودش، علم حصولی است، معرفت به غیر برای آدمی ممکن نیست؛ پس انسان بر شناخت حقیقت اشیای خارجی قادر نیست (قدردان ملکی، 1393: 131). رهاورد ناتوانی انسان در شناخت ذات اشیا، ناتوانی در شناخت ذات خداوندی به طریق اولی است.
ابنأبیالعوجاء در این مناظره علت حدوث اجسام را از امام صادق(ع) میپرسد (A68). این پرسش او حاکی از آن است که وی معتقد به واجب الوجود بودن ماده است و مدعی است اصل وجود ماده ثابت و بینیاز از هر گونه علت است. در حقیقت ابنأبیالعوجاء قائل به قدیمبودن عالم است و به همین دلیل در مناظره با حضرت از حدوث عالم میپرسد و برای آن، طلب دلیل میکند. امام(ع) دو نشانه از خصایص موجود قدیم و ازلى را ذکر میکند که هیچکدام در ماده نیست:
1. ماده متغیر است و قدیم نباید متغیر باشد: «إِنِّی مَا وَجَدْتُ شَیْئاً صَغِیراً وَ لَا کبِیراً إِلَّا وَ إِذَا ضُمَّ إِلَیْهِ مِثْلُهُ صَارَ أَکبَرَ وَ فِی ذَلِک زَوَالٌ وَ انْتِقَالٌ عَنِ الْحَالَةِ الْأُولَى وَ لَوْ کانَ قَدِیماً مَا زَالَ وَ لَا حَالَ لِأَنَّ الَّذِی یَزُولُ وَ یَحُولُ یَجُوزُ أَنْ یُوجَدَ وَ یُبْطَلَ فَیَکونُ بِوُجُودِهِ بَعْدَ عَدَمِهِ دُخُولٌ فِی الْحَدَثِ وَ فِی کوْنِهِ فِی الْأَزَلِ دُخُولُهُ فِی الْعَدَمِ» (A70).
2. ماده معدوم مىشود و مسبوق به عدم سابق است و ازلیت با ماده قابل جمع نیست: «وَ لَنْ تَجْتَمِعَ صِفَةُ الْأَزَلِ وَ الْعَدَمِ وَ الْحُدُوثِ وَ الْقِدَمِ فِی شَیْءٍ وَاحِدٍ» (A72, A73) (محمدی، بیتا: 59ـ60).
۲ـ۲ـ۳. تحلیل محتوای مناظره دوم
موضوع اصلی این مناظره اثبات حقانیت طواف کعبه و اثبات صانع است. حضرت در این مناظره به فلسفه تشریع طواف از سوی خدا اشاره میکند؛ ولی ابنابیالعوجاء میگوید: «ذَکرْتَ اللَّهَ فَأَحَلْتَ عَلَى الْغَائِبِ؟: اینها که درباره خداوند گفتى حواله به نادیده و غایب بود». در واقع ابنابیالعوجاء با دیدگاه ماتریالیستی و مادینگری درصدد انکار صانع است. امام صادق(ع) با توجه به دیدگاه وی، رویهای عقلانی و حسّی را در تبیین صانع برای وی در پیش میگیرد و در میان کلام خود قسمتی از آیه شانزدهم سوره ق را تلاوت میکند و میفرماید: «فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ وَیْلَک کیْفَ یَکونُ غَائِباً مَنْ هُوَ مَعَ خَلْقِهِ شَاهِدٌ وَ إِلَیْهِمْ أَقْرَبُ «مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» یَسْمَعُ کلَامَهُمْ وَ یَرَى أَشْخَاصَهُمْ وَ یَعْلَمُ أَسْرَارَهُمْ».
عبارت «مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» ثبوت، دوام و استمرار آگاهی خداوند بر اعمال و رفتار انسانها را میرساند (ر.ک: طباطبایی، 1417: 18/ 346). چون قرب خداوند به لحاظ مکانت است، نه مکان، میتوان چنین گفت که خداوند از لحاظ احاطه و قیوم وجودی بودن، به انسان از مهمترین عامل حیاتی وی، یعنی رگگردن که با قطع آن حیات انسان منقطع میشود، نزدیکتر است (ر.ک: جوادی آملی، 1388: 9/ 401).
معرفت ابنأبیالعوجاء درباره خداوند با مادیات آمیخته است و خداوند را موجود مادی و به تبع آن نیازمند مکان خاص میپندارد. او چنین به حضرت میگوید: «پس او در همه جا هست! اگر در آسمان باشد چگونه در زمین خواهد بود و اگر در زمین باشد، در آسمان جایى ندارد!» حضرت در پاسخ، جسمداشتن و مکانداشتن را در مورد خداوند رد میکند و خاطرنشان میسازد وصف مکان و انتقال از جایی به جای دیگر وصف موجود مادی و مخلوق است. در واقع، واجبالوجود به دلیل وجود بالذات نمیتواند مادی باشد. دیگر وجودها، به دلیل ماهیت امکانی، به آفریدگار فراامکانی نیازمندند (قدردان ملکی، 1393: 247)؛ به عبارت دیگر امام صادق(ع) به تبیین صفات سلبی خداوند پرداخته است، اینکه خداوند جسم نیست و مکان ندارد و قابل رؤیت نیست. به تعبیری دیگر خداوند یگانه و مطلق است. در واقع تمام اجسام به حکم داشتن سه بعد (طول و عرض و عمق) و محدودبودن هر کدام از آنها، محدود خواهند بود و هر چیزی که محدود باشد، مخلوق خواهد بود و خالق جهان محدود نیست و هیچ حد و مرزی برای او فرض نمیشود، زیرا حد و مرز داشتن نشانه مخلوقبودن است (ر.ک: سبحانی، 1376: 150).
۳ـ۲ـ۳. تحلیل محتوای مناظره سوم
این مناظره را هشام بنحکم ذکر کرده است. روزی ابنابیالعوجاء نزد امام صادق(ع) میآید و از مخلوق یا غیرمخلوقبودن خویش میپرسد. حضرت او را متنبّه میسازد که عقل به طور بدیهی حکم میکند که باید فرقی میان مصنوع و غیرمصنوع باشد و در وجود تو ویژگیهای مصنوعات است؛ پس چگونه مصنوع نیستی؟ سپس ابنأبیالعوجاء در جواب حضرت وا میماند. شایان ذکر است احتمالاً قسمتی از مناظره نخست تقطیع شده و هشام بنحکم آن بخش را نقل کرده است.
به نظر میرسد امام صادق(ع) از پرسش «أَنْتَ مَصْنُوعٌ أَمْ غَیْرُ مَصْنُوعٍ؟» قصد داشته است با استفاده از برهان حدوث،[iv] مصنوعبودن ابنأبیالعوجاء و وجود صانع را برایش تببین کند که ابنأبیالعوجاء حتی مصنوعبودن خود را نیز منکر میشود؛ به بیان دیگر رویکرد حضرت در این مناظره، عقلی ـ حسی است. برهان حدوث نیز اینگونه است و حادثبودن تمام ممکنات و به تبع، ضرورت وجود آفریدگار متعال از جنس ماورای امکان (واجبالوجود) را اثبات میکند (قدردان ملکی، 1393: 53).
4. تحلیل کیفی مناظرات امام صادق(ع) و ابنأبیالعوجاء
پس از تحلیل محتوای هر یک از مناظرات ابنأبیالعوجاء با امام صادق(ع)، میتوان به تحلیل کیفی این مناظرات پرداخت؛ به عبارت دیگر اینکه حضرت در برابر شبهات ابنأبیالعوجاء چه روشهایی داشته و ارائه کرده است؛ از این رو در این بخش از مقاله بر آنیم تا اصول حاکم بر مناظرات حضرت با ابنأبیالعوجاء را تبیین کنیم و الگوی مناسبی برای بحث و گفتگو با صاحبان رأی در عرصه تبلیغ دین ارائه دهیم.
۱ـ۴. کاربرد قواعد عقلانی
از مجموع مناظرات میان ابنأبیالعوجاء با امام صادق(ع) چنین برمیآید که شیوه استدلال حضرت(ع) در مباحث توحید و حدوث عالم، عقلی است؛ برای مثال وقتی که ابنأبیالعوجاء از مسئله حدوث جهان میپرسد، حضرت اینگونه پاسخ میدهد: «من هیچ جسم خرد و درشتى در این جهان درک نمىکنم جز اینکه در صورت پیوست مثلش به آن، بزرگتر مىشود و تغییر حقیقت شخصیه خود را مىدهد، این موضوع زوال و انتقال از حالت اولى است و اگر جسم قدیم بود، زوال و تحولى نمىپذیرفت؛ زیرا چیزى که زوال پذیرد و حالى به حالى شود، رواست که یافت شود و نابود گردد، وجودش پس از نبود عین حدوث است، بودنش در ازل عین نیستى او است (زیرا فرض تحول شده و صورت جدیده در ازل نبوده است) و هرگز صفت ازلیت و عدم حدوث و قدم در یک چیز جمع نگردد» (کلینی، 1407: 1/ 77). واضح است که در این سخن، حضرت تحول و نابودی را در اجسام حادث میداند و در اجسام قدیم قائل به نبود تحوّل است. با این تقریر که:
1. هیچ شیء کوچک و بزرگی نیست، مگر آنکه با افزودن مثلش بزرگتر میشود.
2. بزرگترشدن اشیا یعنی زوال حالت قبلی و پیدایش حالت جدید؛ به عبارتی بزرگترشدن یعنی انتقال از حالتی به حالت دیگر.
3. اگر اشیای پیرامون ما قدیم باشند، زوال حالت ندارند؛ اما اشیای پیرامون ما زوال حالت دارند؛ پس اشیای پیرامون ما حادثاند.
امام صادق(ع) در این سخن علاوه بر استدلال عقلی، در اثبات حدوث عالم به قاعده عدم اجتماع نقیضین در یک شیء استناد کردهاند؛ بدین گونه که حدوث و قدم در یک شیء واحد، قابل جمع نیست.
ابنأبیالعوجاء در ادامه به سخن حضرت اشکال میگیرد که «اگر اجسام به حالت کوچک باقی بمانند، دلیل بر حدوث آنها چگونه اثبات میگردد؟» (ر.ک: همان) امام(ع) در پاسخ به او چنین میفرماید: «اگر همه چیز این عالم جسمانى به حال خردى هم بپاید، این فرض صحیح است که اگر بر هر خردى مثل آن افزوده شود، بزرگتر خواهد شد. همین صحت امکان تغییر وضع، آن را از قدم بیرون آورد؛ چنانکه تغییر و تحول آن را در حدوث کشاند» (همان). آنچه که حضرت بیان میکند، دو دلیل بر حدوث اجسام نیست، بلکه یک دلیل و فرض عقلی است و در اثبات حدوث اشیا امر ذهنی را در مقابل واقعیت خارجی بیان میکند.
بهعنوان ملحقی به استدلالهای عقلی باید به شواهد وجدانی اشاره کرد که مصداق آن در مناظره نخست ابنأبیالعوجاء با امام(ع) آمده است، آنجا که ابنأبیالعوجاء بر نبود خدا به دلیل ندیدنِ او استدلال کرده و حضرت بر وجود خالق به دلیل ایجاد تغییر و تحولات روحی و درونی در مخلوقات اشاره کرده و به صورت مبسوط وجود خداوند را برای او تبیین کرده است (همان: 75).
یکی دیگر از استدلالهای عقلی حضرت، استدلال عملگرا است که امروزه در علم فلسفه به «شرطیه پاسکال» معروف است. مبنای این استدلال بدینگونه است که اگر عقیده به خدا و روز جزا حق باشد، کافران خسران خواهند دید، و اگر این عقیده خطا باشد، مؤمنان و کافران در خسرانندیدن برابرند؛ پس عقل عملی حکم میکند که فرد خود را از ضرر عظیم محتمل نجات دهد و ایمان آورد (پاکتچی و همکاران، 1391: 89). امام صادق(ع) در ابتدای مناظره، نخست پیش از آنکه ابنأبیالعوجاء سخنی بگوید، میفرماید: «اگر حقیقت همان است که اینان گویند و بىتردید حقیقت همان است که آنان گویند (یعنى طوافکنندگان)، آنان به سلامت رسند و شما هلاکید و اگر حق این است که شما مىگویید و مسلماً چنین نیست، در این صورت شما و آنان یکسانید» (کلینی، 1407: 1/ 75).
۲ـ۴. کاربرد قواعد حسّی ـ تجربی
امام صادق(ع) افزون بر استدلالهای عقلانی به فراخور موضوع و مخاطب گاه در مواردی از مباحث دینی و اثبات اینگونه مباحث، از مثالهای حسی و تجربی بهره گرفته است. از آنجا که مخاطب اصلی این مناظرات ابنأبیالعوجاء است و وی مادیگرا است، اقتضا میکرد حضرت از تبیینهای حسی نیز استفاده کند.
نمونهای از قواعد حسّی در مناظرات ابنأبیالعوجاء با امام صادق(ع)، در موضوع اثبات صانع است. حضرت برای نزدیککردن مسئله اثبات صانع به ذهن ابنأبیالعوجاء، دنیا را به کیسه اشرفی تشبیه میکند و میفرماید: «اى عبدالکریم، توضیح بیشترى به تو بدهم، بگو اگر یک کیسه جواهر دارى و کسى به تو گوید در این کیسه اشرفى طلا هم هست و جواب دهى نیست و بگوید آن دینار غیر موجود را برایم توصیف کن و تو وصف آن را ندانى، تو را رسد که ندانسته بگویى اشرفى در میان کیسه نیست؟» (همان: 77)
۳ـ۴. استفاده حضرت(ع) از زبان خصم
یکی دیگر از روشهای مناظرات امام صادق(ع) با ابنأبیالعوجاء «استفاده از زبان خود خصم علیه او» است. این روش به اصل مخاطبسنجی امام(ع) باز میگردد. در حقیقت باید اذعان کرد ارزیابی و سنجش مخاطب، به معنای شناخت دریافتکننده و گیرنده پیام، یکی از عناصر مهم و تعیینکننده در عرصه تعلیم و تبلیغ مفاهیم دینی است و از چنان اهمیتی برخوردار است که تبلیغ بدون درنظرگرفتن آن، نه تنها توجیهپذیر نیست، بلکه منجر به ناکامی آن نیز خواهد شد. توجه به این اصل که چیزی را برای چه کسی، در چه زمانی و با چه ادبیاتی در اختیار مخاطبان بگذاریم، از اصول مهم در عرصه تبلیغ دین است (پاکتچی و همکاران، 1391: 300ـ301). امام صادق(ع) در مواردی در پاسخ به پرسشهای ابنأبیالعوجاء به این اصل توجه داشته و با تکیه بر اصل مخاطبسنجی و کاربرد سخنان ابنأبیالعوجاء او را به چالش کشانده و ناسازگاری و دوگانگی در اجزای عقایدش را برای وی به تصویر کشیده است؛ برای نمونه ایشان در اثبات مصنوعبودن ابنأبیالعوجاء، وقتی که از وی استدلال میطلبد، ابنأبیالعوجاء برخی اوصاف مصنوعات همچون دراز و پهن و عمیق و کوتاه و متحرک و ساکن را ذکر میکند. سپس حضرت اینگونه او را به چالش میکشاند و میفرماید: «در صورتى که تو صفت مصنوعات را جز اینها ندانى، باید خود را ساخته و مصنوع بدانى؛ زیرا در خودت این امور را درک مىکنى» (کلینی، 1407: 1/ 76).
در جای دیگر وقتی حضرت درباره مصنوع و غیرمصنوعبودن ابنأبیالعوجاء میپرسد و او پاسخ غیرمصنوعبودن را میدهد، حضرت میفرماید: «اگر مصنوع نیستى پس چیستى و اگر مصنوعى پس چگونه بودى؟» (صدوق، 1398: 293) که ابنأبیالعوجاء در پاسخدادن به حضرت بازمیماند.
4ـ4. آمیختگی کلام حضرت(ع) با واژگان قرآن کریم
عقل در شناخت برخی مباحث خداشناسی با محدودیت روبهرو است؛ از این رو در طیفی از آموزههای امام صادق(ع) از نقل نیز استفاده شده است. با بررسی مناظرات و مباحثات میان ابنأبیالعوجاء با امام صادق(ع)، تنها در یک مورد حضرت به طور مستقیم بخشی از آیه قرآن را تلاوت میکند که از فحوای کلی این مناظرات چنین میتوان استنباط کرد که حضرت بر اساس قرآن، دین را تفسیر و تبیین کرده است. هنگامی که ابنأبیالعوجاء خداوند را غایب میپندارد، حضرت در ضمن، بیان خویش را به بخشی از آیه شانزدهم سوره ق میآمیزد و میفرماید: «... هُوَ مَعَ خَلْقِهِ شَاهِدٌ وَ إِلَیْهِمْ أَقْرَبُ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ...» (کلینی، 1407: 1/ 76). در تفسیر این آیه آمده است چون خداوند از هر جهتى که فرض شود، از خود انسان به انسان نزدیکتر است، و چون این معنا معناى دقیقى است که تصورش براى فهم بیشتر مردم دشوار است، خداى تعالى مطلب را به صورت ساده بیان کرده است تا همه بفهمند، و به این مقدار اکتفا کرده است که بفرماید: «ما از رگ گردن به او نزدیکتریم» (طباطبایی، 1417: 18/ 347).
در ادامه، سنجش فراوانی اصول حاکم بر مناظرات میان ابنأبیالعوجاء با امام صادق(ع) بر اساس تحلیل کیفی مناظرات نشان داده شده است:
همانطور که ملاحظه میشود، در مناظرات میان ابنأبیالعوجاء و امام صادق(ع)، رویکرد عقلانی به دفعات به چشم میخورد. سنجش فراوانی این موضوع بیانگر آن است که بهکارگیری عقل در اثبات مسائل کلامی برای حضرت، بسیار مهم و حائز اهمیت بوده است و در حقیقت از دغدغههای اصلی امام(ع) در تبیین سؤالات ابنأبیالعوجاء بوده است. در مرحله دوم، رویکرد حسّی و کاربرد زبان خصم از موضوعات قابل توجه در این مناظرات است. کمترین موضوعی که حضرت در این مناظرات به آن استناد کرده، آمیختگی کلام حضرت(ع) با واژگان قرآن بوده است که علیرغم پرداختن محدود به آن، با تکیه بر این روش راه را برای هر گونه بهانه برای مخاطب بسته است.
نتیجهگیری
مناظره و جدال احسن از روشهای اثرگذار تبلیغ و ترویج دین به شمار میآید. از میان مناظرات منقول از اهل بیت(ع)، مناظرات امام صادق(ع) با مخالفان و ملحدان به دلیل شرایط زمانی خاص ایشان که ناشی از نبود یک حکومت سیاسی مقتدر و نیز گوناگونی مخاطبان و مخالفان به دلیل آشنایی با اندیشههای دیگر ملل بود، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
شرایط فکری و فرهنگی عصر امام صادق(ع) باعث شده بود تا بسیاری از مذاهب و فرقهها، آزادانه به تبلیغ و ترویج آرا و افکار خود بپردازند و زمینه را برای گسترش اندیشههای الحادی و افراطی در سرزمین اسلامی فراهم کنند. در این میان امام صادق(ع) با تبیین عقلانی عقاید صحیح در مناظرات با مخالفان و ملحدان، مبانی فکری و عقیدتی اسلام حقیقی را که همان مذهب تشیع است، کرد و زمینهساز رشد و کمال جامعه اسلامی را فراهم آورد.
در منابع تاریخی هفت مناظره میان امام صادق(ع) با ابنأبیالعوجاء نقل شده است که تقریباً موضوع اصلی همه آنها، مسئله توحید و شبهات مطرح در این خصوص است. از آنجا که این موضوع، یکی از پرسشهای همیشگی بشریت بوده، در این مقاله تلاش شد با استفاده از روش «تحلیل محتوا» که روشی میانرشتهای برای تحلیل عمیق و دقیق متون با دو رویکرد کمّی و کیفی است، موضوعات اصلی و فرعی مستخرج از این مناظرات تجزیه و تحلیل شود و در نهایت یافتههای تحقیق برای رسیدن به یک مدل و الگوی جامع، دستهبندی و طبقهبندی شود.
مقولهبندی نتایج جدولهای تحلیل محتوایی این مناظرات که تنها یکی از آنها در متن مقاله درج شده است، بیانگر آن است که پرسشها و شبهات مطرح از سوی ابنأبیالعوجاء، برخاسته از تفکری ماتریالیستی و مادیگرایی بوده که تلاش دارد هر چیزی را با محک تجربه حسی اثبات کند. نوع پرسشهای مطرحشده نشان میدهد مخالفت با وجود موجودات غیبی و نامحسوس، یکی از مهمترین مشکلات فکری اینگونه افراد است و به همین دلیل از نوعی جهانبینی و ایدئولوژی مادی خاص برخوردارند. به همین دلیل امام صادق(ع) تلاش میکند در مرحله نخست به اصلاح نوع نگاه آنان به جهان هستی بپردازد و نوع جهانبینی و ایدئولوژی آنان را اصلاح کند که شرح و تفصیل آن در ضمن تحلیل محتوای کیفی مناظرات بیان شده است.
از دیگر نتایج تحلیل محتوای مناظرات امام صادق(ع) آن است که آن حضرت در اثبات مسئله توحید و پاسخگویی به شبهات ابنأبیالعوجاء، از روشهای گوناگونی بهره گرفته و در هر مرحله تلاش کرده است تا متناسب با نوع پرسش و شرایط و امکان فهم مخاطب، از راهکارهای مختلفی استفاده کند. مهمترینِ این راهکارها، مبنابودن قواعد عقلی و نیز تمسک به قواعد حسی ـ تجربی در کنار استناد به سخنان باطل خصم برای ابطال آنها و نیز آمیختگی کلام حضرت(ع) با واژگان قرآن برای تقویت ادله و برهانهای عقلی بوده است.
[i]. Content Analysis
[ii]. Bernard Berelson
[iii]. اقناع به مفهوم قانعکردن و راضیکردن افراد جهت گرایش به موضوعی خاص است که با انجام فعالیتی خاص صورت میپذیرد (متولی، 1384: 73). هدف این فرآیند ارتباطی، نفوذ در گیرنده پیام است؛ به این معنا که یک پیام ترغیبی یا یک نظر به گیرنده ارائه میشود و انتظار میرود این پیام در مخاطب مؤثر واقع شود (ر.ک: مرادی، 1384: 21).
[iv]. شیء حادث یعنی شیئی که در مرحلهای وجود نداشته و بهاصطلاح «مسبوق به عدم» است. برهان حدوث یکی از براهین اثباتکننده وجود خداوند و مصنوعبودن مخلوقات است. از این برهان تقریرهای متعددی ارائه شده است (ر.ک: طوسی، بیتا: 30). یکی از مهمترین این تقریرها از محقق طوسی است. ایشان معتقد است هر آنچه غیر خدا باشد، ممکن است و هر ممکنی حادث است؛ پس ماسوای خدا حادث است (همان: 34).
نویسندگان
فرشته معتمد لنگرودی 1 بی بی سادات رضی بهابادی 2 محمد جانی پور 3
1 دانشجوی دکتری علوم قرآن وحدیث دانشگاه الزهراء(س)
2 دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهراء(س) تهران
3 استادیار گروه معارف دانشگاه تربیت دبیر شهید رجائی
نویسندگان [English]
fereshteh motamad langrody 1 Bibisaadaat Razi Bahabadi 2 mohammad janipoor 3
1 دانشجوی دکتری علوم قرآن وحدیث دانشگاه الزهراء(س)
2 دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهراء(س) تهران
3 استادیار گروه معارف دانشگاه تربیت دبیر شهید رجائی