تاریخ تحول علم کلام

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 9 - 18 دقیقه)

کلام علمی است که از آن برای تبیین تمام گزاره های دینی و دفاع عقلانی با روش عقل مبتنی بر وحی

استفاده می شود و این علم از اول پیدایش بشریت و تکلیف الهی بوده و تا روز جزا خواهد بود و درهر

آئینی کلام به خصوص همان بود ، اما با ظهور اسلام و دین کامل الهی کلام اسلامی نیز از کمال بیشتری

برخوردار شد و همزمان با اسلام شروع شد. البته کلام اسلامی از روز اول به طور منسجم و نوشته شده نبود بلکه در هر عصری به فراخور نیازش پیشرفت کرده ، لذا در کلام شیعه برخلاف اهل تسنن و به خاطر حضور ائمه اطهار علیهم السلام تدوین نوشتاری علم کلام دیرتر شروع شد. در حالی که کلام شیعه از همه باورهای کلامی فرقه های اسلامی جلوتر است چرا که با رحلت پیامبر اسلام - صلی الله علیه و اله و سلم – و با شروع امامت ، کلام شیعه پیدایش یافت بر خلاف دیگران که چند سالی طول کشید . امروزه مباحث عمده کلام اسلامی عبارتند از : اثبات وجود خداوند متعال ؛ بررسی صفات و افعال الهی ؛ اثبات توحید (ذاتی ،صفاتی ، افعالی و عبادی )؛ قضا و قدر ؛ جبر و اختیار ؛ هدایت و ضلالت ؛ عدل الهی ؛ ضرورت بعثت انبیا و امامت و خلافت ؛ مسائل مربوط به معاد و حیات اخروی و پاره از قواعد کلامی از جمله : قاعده حسن و قبح عقلی ؛ قاعده لطف ؛ قاعده اصلح و .... با توجه به این مقدمه کلام را می توان به چند دوره تقسیم کرد : دوره اول : کلام گفتاری در این دوره علم کلام فقط در گفتار بوده و تدوین نیافته بود که خود این دوره دو مرحله دارد:

مرحله اول : مباحثه و گفت گوهای اعتقادی بدون پیدایش مذاهب کلامی و با سه نگرش- آموزش وتعلیم ؛ پرسش و پاسخ ؛ مناظره و مجادله - این مرحله از بعثت پیامبر اکرم – صلی الله علیه و اله و سلم – شروع و با رحلت آن بزرگوار پایان یافت . مرحله دوم : کلام با مذاهب کلامی : 1. شیعه : در کتب کلامی ، کلام شیعه متاخر از دیگران است و این نیست جز به خاطر انحرافی که در امامت پیش آمد و اهل تسنن امامت را از فروع دین شمردند و چون کلام در اصول بود ،تاریخ کلام شیعه را از عدل ، امر بین الامرین در جبر و اختیار ، قضا و قدر و ... دانسته اند ولی با توجه به این که شیعه امامت را از اصول دین می داند، لذا شیعه اولین مکتب کلامی در اسلام پس از رحلت پیامبر – صلی الله علیه و اله و سلم - است از این روست که صدیقه طاهره – سلام الله علیها – در دفاع از ولایت فرمودند : و طاعتنا نظاما للملة وامامتنا امانا من الفرقة(1) البته شیعه با دیگر فرقه ها فقط در امامت اختلاف نداشت بلکه با تمسک به اهل بیت علیهم السلام ، باور ها و اعتقادات کلامی شیعه از درخشش بیشتری در مسائل ذیل برخوردار شد: 1. توحید : ذات ، صفات ، افعال و عبادت : معتزله توحید افعالی و اشاعره توحید صفاتی را منکر بودند ؛ 2. عدل : اشاعره عدل را قبول نداشتند ؛ 3. بداء : بداء در افعال خدا همانند نسخ در مکتب شیعه جایز و دیگران روا نمی دانند ؛ 4. بین الامری در جبر و اختیار بر خلاف جبر اشاعره و اختیار تفویضی معتزله ؛ 5 . حسن و قبح ذاتی : اشاعره حسن و قبح ذاتی را نمی پذیرفتند ؛ 6. غرض و غایت الهی در افعال : شیعه بر خلاف دیگر مذاهب کلامی بر این باور است که خداوند از هر کار هدفی دارد و هیچ فعلی بی غایت نیست ؛ 7.رؤیت خدا : خداوند به هیچ وجه قابل دیدن نیست نه در دنیا و نه در آخرت بر خلاف اشاعره و برخی دیگر که خدا را در قیامت قابل دیده شدن می دانند ؛ 8. تولی و تبری : این دو هر چند در تقسیم بندی از فروع دین شمرده می شوند اما با توجه به اختلافاتی که در این دو با دیگر فرق است به عنوان مسئله کلامی در کلام بحث می شود ؛ 9. عصمت انبیا و ائمه علیهم السلام ؛ 10. تقیه در دین ؛ 11. رجعت ؛ 12. شفاعت . 13. و ... ( 2) 2. خوارج : خوارج در جنگ صفین و پس ازجریان حکمیت گفتند که امیر مومنان - علیه السلام – با قبول حکمیت مرتکب کبیره شده و کافر گشته، پس باید توبه کند و گرنه با او می جنگیم این فرقه در سال 37 ه ق پیدا شدند که مرتکب گناه کبیره را کافر دانسته و می گفتند : بایستی یا توبه کند یا اعدام شود. ( 3)

دوره دوم : کلام نوشتاری در این دوره علم کلام نوشته شد که نگارش کتب کلامی ازسال 73 ه ق شروع شده و کتابی به حسن بن محمد حنفیه فرزند امیر مومنان علیه السلام منسوب است که در سال 73 ه ق نوشته . ( 4) البته در برخی از کتاب ها آمده است که تدوین علم کلام در قرن 2 ه ق و در زمان حکومت عباسی عملی شد و اولین کتاب را محمد بن هذیل بن عبدالله مکنی ابو الهذیل علاف به دستور مهدی عباسی نوشته ، وی متولد 131 و متوفی 235 هق و کتابی به نام میلاس داشته و کتب دیگری نیز داشت که الان در دسترس نمی باشد . ( 5) گفتنی است قبل از ابوالهذیل کتاب های دیگری در کلام هم بود مانند: رساله عمر بن عبدالعزیز در رد قدری ( 101ه ق ) و رساله حسن بصری ( متوفی 110) به دستور عبد الملک در نظریه اختیار و .... بنابراین اگر قول تدوین درزمان مهدی عباسی درست باشد ، شاید مراد این باشد مبانی و روش های کلامی را ابو الهذیل نوشته وکتاب های قبلی در موضوعات کلامی نه مبانی آن بوده است . فرقه های کلامی این دوره عبارتند از : 1.قدریه : فرقه قدریه با انگیزه دفاع از عدل الهی ، انسان را در افعالش مختار می دانست و براین باور بودند که اگر انسان کاملا مختار نباشد و در عین حال به خاطر گناه عذاب شود این ظلم است و با عدل خداوندی نا سازگار می باشد ، پیشتازان این فرقه معبد جهنی ( 80 ه ق ) و پس از او غیلان دمشقی ( 112) و جعد بن درهم بودند.(6) 2 . معتزله : کلام معتزله از اواخر قرن اول ه ق و با حضور واصل بن عطاء (80 – 131 ه ق ) که از شاگردان حسن بصری بوده و از او جدا شده بود، شکل گرفت و بعدها توسط عمر بن عبید و ابو الهذیل علاف ( متوفی 235ه ق ) و ابراهیم نظام ( متوفی 231 ه ق ) به صورت یک مکتب کلامی جان تازه ای گرفت و در قرن 3 ه ق توسط جاحظ ادیب و نویسنده معروف از اهمیت خاصی بر خوردار شد . معتزله بر خلاف خوارج و مرجئه قائل به " المنزلة بین المنزلتین "شدند و گفتند : مرتکب گناه کبیره نه کافر است و نه مومن بلکه فاسق می شود . اساس عقائد معتزله را مرور زمان چنین شکل داده است : انکار سوال منکر و نکیر و ثواب و عذاب در قبر ؛ انکار کرام الکاتبین : خداوند به همه چیز آگاه است و نیازی به ثبت نامه عمل انسان ها توسط ملائکه را ندارد ؛ حوض کوثر و صراط : وجود خارجی نداشته و معنای مجازی مراد است ؛ میثاق : خداوند از ملائکه ، مردم و پیامبران عهد و پیمانی نگرفته است ؛ مرتکب گناه کبیره در آتش مخلد است ؛ کرامات : کرامات اولیا درست نیست زیرا با معجزه ی انبیا آمیخته می شودو نمی توان تشخیص داد کدام معجزه و کدام کرامت است ؛ معراج : روایت معراج خبر واحد است لذا اعتقاد به آن لازم نیست ؛ عبادت : فایده عبادت فقط برای عمل کننده است و به دیگران سودی نمی رساند ؛ دعا : مشیت الهی تغییر ناپذیر است لذا دعا خواندن هیچ فائده ای ندارد ؛ 10 . فضیلت ملائکه : فرشتگان پیام آور وحی از خود انبیا افضلند ؛ 11. امامت : به اقتضای عقل وجود امام ضروری است ؛ 12.مجتهد : مجتهد هر گز خطا نمی کند ؛ 13. عقل : عقل توان درک خوب و بد را دارد؛ 14. عدل خدا : معتزله خداوند را عادل می دانند و این را در حسن و قبح عقلی بحث و اثبات می کنند (معتزله حسن و قبح ذاتی را همانند شیعه قبول می کنند اما در نظر معتزله عقل بر وحی مقدم بوده و این همان زیاده روی معتزله در بها دادن به عقل است ، لذا در مواردی که آیات و روایات با عقل ظاهری آنها سازگار نبود، آیات و روایات را تاویل می کردند ) (7)

کلام معتزله دو دوره داشت :

یک : از شروع اعتزال از حسن بصری تا یک قرن ؛ دو : تاثیر فلسفه بر کلام . دوره سوم : عصر ترجمه فلسفه یونانی آثار فلسفی یونان در عصر خلافت منصور دوانیقی ( 137 – 158 ه ق ) به عربی ترجمه شدندو در زمان خلافت مامون عباسی ( 198 – 218 ه ق ) به اوج خود رسید . (8) در این دوره برخی از فرقه ها ورود به فلسفه را جایز و عده ای دیگر اجازه نمی دادندبه عنوان نمونه کندی( متولد 185 ه ق)وقتی در جهان اسلام با جنبش ترجمه فلسفه و آموختن آن مواجه شد ، گفت :اگر فلسفه ، علم به حقایق اشیاء است پس انکار فلسفه مستلزم انکار حقیقت و در نهایت مستلزم کفر است ،بنابراین میان دین و فلسفه اختلافی نیست و در صورت بروز تعارض بین آیات و مبانی فلسفی بایستی آیات قرآن تاویل شوند . این شیوه را فارابی گسترش دادو تا عصر غزالی ادامه یافت ،ولی غزالی با انتقاد از فلسه و تالیف کتاب " تهافت الفلاسفه " تعقل فلسفی را مانع وصول به حقیقت دانست>(9) در این دوره متکلمان شیعه نه همچون معتزله دچار عقل گرایی افراطی شدندکه عقل را بر وحی ترجیح دهند و نه همانند اهل حدیث از حجیت عقل غافل بوده وتنها به احادیث بسنده می کردند؛ بلکه عقل را مبتنی بر وحی در عقائد دینی وارد ساخته و هر جا تعارضی بین عقل و وحی پیش می آمد با احادیث اهل بیت عصمت و طهارت – علیهم السلام – مشکل را حل می کردند، براین اساس کتاب های کلامی شیخ مفید ، شیخ طوسی ، سید مرتضی ، علامه حلی و خواجه نصیر الدین طوسی صبغه عقلی و برهانی داشت. (10) ( البته برخی همانند خواجه عقل را مقدم می دانستند )

اشاعره :

گفته شد که شیعه مشکلی در کلام نداشتند، اما در اهل سنت در مقابل اهل حدیث و عقل گرایی افراطی معتزله ، گرایش های معتدلی از ناحیه ابوالحشن اشعری( 260 – 330 ه ق ) در بین النهرین و طحاوی ( متوفی 331ه ق ) در مصر و ابو منصور ماتریدی ( متوفی 330 ه ق ) در سمرقند ظهور یافت، البته از میان این سه نفر، اشعری شهرت بیشتری داشت و مکتب اشاعره را پایه ریزی کرد و در مقابل ترجیح عقل بر وحی حکم به رجحان وحی بر عقل را داد . در نگاه اشعری بحث در عقائد دینی با استدلال های عقلی و مبتنی بر وحی جایز است و در همین رابطه کتاب " رسالة فی استحسان الخوض فی علم الکلام " نوشتند. (11) عقائد کلامی اشاعره از این قرار است : ذات خدا : خداوند واحد ، قدیم ، نداشتن جوهر وعرض ، باقی و ممکن الرویة می باشد؛ صفات خدا: حی ؛ عالم ؛ قادر ؛ صاحب اراده ؛ سمیع ؛ بصیر ؛ متکلم ؛ با علم و اراده ازلی وقدیمی ؛ کلامش قدیم و محل حوادث نمی باشد ؛ افعال خدا : خالق افعال بندگان ؛ جواز تکلیف مالایطاق ؛ جواز عذاب بی گناه ؛ عدم پای بندی به مصالح بندگان و ... ؛ سمعیات : قیامت ؛ نکیر و منکر ؛ عذاب قبر ؛ میزان و ترازوی عدل ؛ پل صراط ؛ وجود بهشت و جهنم ؛ احکام امامت و شرایط آن ؛ فضیلت صحابه به ترتیب خلفا ؛ وجوب اطاعت از سلطان وقت در صورت نبودن امام ؛ ایمان : ایمان همان تصدیق قلبی است و قول به لسان وعمل به ارکان از فروع ایمان است نه اصل و اساس وشرط ایمان ؛ مرتکب کبیره : خداوند می تواند او را ببخشد یا عذاب کند حال باتوبه باشد یا بدون توبه؛ جبر : همه کارها فعل خداست و انسان هیچ اراده ای در کارهایش ندارد ؛ عدل : عدل همان است که خدا کند وبا حسن و قبح عقلی نمی توان عدل الهی را ثابت کرد ؛ تجسم و رویت خدا : چون خدا موجود است پس جسم است و هر جسمی قابل دیدن می باشد؛ امامت : نصی بر امامت کسی وجود ندارد ، بلکه با اتفاق و انتخاب مردم است.(12)

دوره چهارم :

تاثیر فلسفه بر کلام باتوجه به ترجمه های فلسفه یونان به عربی از سویی و گسترش کشور اسلامی و شبهات تازه مسلمانان که از ادیان دیگر برگشته بودند از سوی دیگر و نیز شبهات مسیحیت ، یهود و.... برمبانی اسلامی متکلمان را بر این داشت که وارد فلسفه شده و جواب شبهات را بر همان پایه ها و مبانی فلسفی بدهند. این دوره بیشتر در عصر خواجه نصیر الدین طوسی( 597 – 672 ه ق ) تبلور یافت هر چند قبل از وی نیز تا حدودی در باره لزوم ورود به فلسفه در بین متکلمان بحث هایی بود و برخی دلایلی را برای ورود به فلسفه ذکر کرده اند ، سعد الدین تفتازانی (متوفی 793) صاحب کتاب شرح المقاصد می گوید: ممکن است راه یابی فلسفه به کلام برای کامل کردن صناعت کلام باشد یعنی در کنار کلام از امتیازاتی که فلسفه برای تبیین عقائد دینی می کرد هم کمک می گرفتند؛ متکلمان می خواستند با یاد گیری فلسفه آن را رد کنند ؛(13) فرق میان فلسفه و کلام : 1. فلسفه فقط با استدلال های برهانی کار دارد ولی کلام علاوه بر برهان از جدل ، خطابه ، مغالطه و .... هم استفاده می کند ؛ 2. هدف فیلسوف فقط حقیقت جویی با برهان است و لذا گاهی ممکن است چیزی را که ثابت کرد در دل قبول نکند و به ملازماتش عمل نکند؛ اما متکلم سعی در تحقیقی کردن باورهای دینی خود را دارد و هر چه بیشتر روشن شود التزامش نیز بیشتر خواهد شد . 3. فلسفه بر پایه عقل محض بوده و متون دینی را غیر معتبر ، آسیب پذیر و تحریف پذیر می داند ولی کلام برپایه عقل مبتنی بر وحی است . ( 14) البته متکلمان در این دوره به دو نگرش فلسفه کلامی و کلام فلسفی تمایل کردند : با ورود فلسفه یونان به فرهنگ اسلامی نوعی دو گانگی در عقاید دینی بوجود آمد و همین تداخل باع تغییر در تعریف کلام شد که یک تعریف از کلام این بود : کلام یعنی دفاع از باورهای دینی بر پایه عقل مبتنی بر وحی الهی اما تعریف دیگر فیلسوفانه یونانی بود : کلام یعنی دفاع از باورهای دینی بدون توجه به وحی بلکه با عقل محض . متکلمان دینی همچون شیخ مفید(336- 413 ه ق ) ، سید مرتضی (355- 436ه ق )، فیض کاشانی داماد ملا صدرا (1007- 1091ه ق)، لاهیجی داماد دیگر ملا صدر ومعروف به فیاض و ... و از اهل سنت هم اشاعره فلسفه کلامی را انتخاب کرده و گفتند عقائد دینی بایستی از طریق مبانی کلامی و بر پایه عقل مبتنی بر وحی تبیین شود و فلسفه تا آنجا حق دخالت دارد که با مبانی خویش آموزه های دینی را تقویت کند ولی هر جا بر خلاف وحی حرکت کند به یقین در استلالش دچار انحراف گشته و باید به سوی وحی برگردد. پس فلسفه در نگاه این افراد تابع کلام اسلامی است و فقط برای تقویت آن به کار برده می شود . شیخ مفید می گوید : علمای امامیه نظرشان بر این است که عقل همواره در علم و نتایجش نیازمند وحی و شریعت الهی بوده تا عاقل را بر چگونگی استدلال لذا وچود رسول ضروری می باشد . ( 15)

اما متکلمانی همچون فارابی در کتاب "آراءاهل مدینه فاضله "، ابن سینا ، خواجه نصیر الدین طوسی (597-672ه ش )و ... و از اهل سنت فرقه ی معتزله در اثر این هم آمیختگی فلسفه به کلام ، بر خلاف این مکتب رفته و تمام تلاش شان براین بود که عقائد دینی را براساس فلسفه ارسطویی ثابت کنند و اصل را عقل قرار داده بودند و آموزه های دینی را بر پایه مفاهیم ارسطویی تبیین می کردند و این همان کلام فلسفی است یعنی کلامی که بر مبانی فلسفی است و با عقل محض و برهان استدلال کرده و با وحی کاری ندارد . (16) بنابر این تاثیر فلسفه بر علم کلام به خوبی در آثار متکلمانی همچون خواجه نصیر الدین طوسی نمایان است که با نگاهی به فهرست تفصیلی کتاب تجرید الاعتقاد یا تجرید الکلام خواجه این مطلب روشن می شود : مقصد اول : در امور عامه فصل اول : وجود وعدم ؛ فصل دوم : ماهیت و لوازم آن ؛ فصل سوم : علت و معلول. مقصد دوم : در جواهر و اعراض فصل اول : تعریف جوهر و عرض و اقسام جوهر ؛ فصل دوم : اقسام جنس ؛ فصل سوم : بعد غیر متناهی محال است ؛ فصل چهارم : جوهر های مجرد . مقصد سوم : اثبات واجب فصل اول : وجود واجب ؛ فصل دوم : صفات واجب ؛ فصل سوم : افعال واجب . مقصد چهارم : نبوت مقصد پنجم : امامت مقصد ششم : معاد . دوره پنجم : کلام جدید عنوان کلام جدید در دو سه قرن اخیر و با تاثیراتی که فلسفه بر علم کلام داشت مورد اقبال فروان قرار گرفت( هر چند ریشه در فلسفه غرب دارد ) و این اصطلاح اولین بار در فرهنگ اسلامی ، توسط شبلی نعمانی ( 1273 – 1332 ه ق )و با نگارش تاریخ کلام جدید مطرح گردید و سپس استاد شهید مطهری در مباحث کلامی خود در دانشگاه تهران تاکید ورزید . در مورد چیستی کلام چند دیگاه مطرح است : دیدگاه اول : میان کلام جدید و قدیم تفاوت جوهری وجود دارد، چرا که در کلام جدیدی مطرح در غرب امروزه نمی توان با استدلال های عقلی عقائد حقه را ثابت کرد و باید به شیوه های دیگری از خدا ، نبوت ، انسان ، معاد ، وحی و ... سخن گفته شود در حالی که کلام قدیم با عقل در این موارد بحث می کرد. ( 17 ) دیدگاه دوم : کلام جدید دنباله کلام قدیم است وعلل پیدایش کلام جدید عبارت است از : - شبهات نو و جواب گو نبودن جواب با پاسخ های قدیمی : البته مبانی برپاسخ گویی همان عقل مبتنی بر وحی است منتها با روش های روز ؛ - معارف و مبانی تازه : متکلم بایستی معارف تازه( مانند چرایی دینداری و ...) و مبانی جدید را نیز مورد بررسی قرار دهد ؛ - دین شناسی : دین شناسی یعنی نگاه به دین از بیرون بر خلاف کلام قدیم که دین را از درون و بر پایه وحی و سنت تفسیر می کرد، لذا کلام جدید را گاهی " فلسفه دین " نیز می گویند . ( 18) دیدگاه سوم : تجدد موضوع : چون موضوع کلام عوض شده خود کلام نیز عوض شده یعنی در کلام قدیم فقط به برخی از گزارها جواب داده می شد و از گزاره های اخلاقی و حقوقی بحث نمی کردند ولی امروزه کلام به اینها نیز پاسخ می دهد. ( 19)

دیدگاه چهارم :

جدید شدن مسائل کلام : در کلام گذشته بیشتر مسئله خداشناسی و معاد بود ولی امروزه مسئله بیشتر در قلمرو انسان شناسی و دین شناسی است و با عنایت به این که رکن اصلی کلام مسائل آن است بی شک با جدید شدن مسائل ، کلام نیز جدید می شود.(20) دیدگاه پنجم : تجدد مسائل ، شبهات یا دلائل : شهید مطری پیدایش کلام جدید را بر اساس جدید بودن شبهات و گاهی نو بودن مسائل و در مواردی به خاطر جدید بودن دلائل اثبات برخی از عقائد با پیشرفت علوم می دانند .(21) مسائل کلام جدید: باتوجه به روش ها ، مبانی و شبهات جدید ، مسائل تازه ای در کلام پیدا شد که به پاره ای اشاره می شود: تعریف و چیستی دین ؛ انتظار بشر ازدین یا نیاز انسان به دین ؛ قلمرو دین و گستره شریعت ؛ کارکرد های دین : درکلام قدیم با عنوان فواید بعثت و آثار ایمان بود ؛ تعارض علم و دین ؛ رابطه عقل و دین : در صورت تعارض باورهای دینی با عقل کدام یک مرجح است ؛ ایمان : حقیقت و ماهیت ایمان چیست ؛ دلایل خداشناسی و اثبات خدا ؛ صفات خداوند ؛ مسئله شرور و عدل الهی ؛ دلایل بی دینی ؛ مسئله نفس و خلود در قیامت ؛ تجربه دینی و تفاوت آن با وحی ؛ رابطه دین و دنیا ورابطه دین و اخلاق ؛ روش شناسی دین پژوهی:در شناخت دین کدام یک معتبر است: متون دینی تنها ، متون دینی با عقل و یا عقل بدون متون ؟

پی نوشت ها

1. ( متن و ترجمه خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها ) ؛ترجمه عبدالله رضاداد.

2. احمد خاتمی؛ فرهنگ علم کلام ، تهران ، صبا ، اول ، 1370 ه ش ، ص 39 . 3. همان ، ص 15 و رک : ربانی گلپایگانی ، علی ؛ مدخل و درآمد علم کلام ، فصل 9 . 4. مدخل و درآمد علم کلام، فصل 9 . 5.

صفایی ، احمد ؛ علم کلام ، تهران ، دانشگاه تهران ، 1361ه ش ، ج 1 ، ص 10 . 6. مدخل و درآمد علم کلام ، فصل 9 . 7. فرهنگ علم کلام ، ص 22 . 8. مدخل و درآمد علم کلام ،فصل9 . 9 . خسروپناه ، عبد الحسین ؛ کلام جدید ، قم ، مرکز مطالعات و پژو هشهای حوزه علمیه قم ، 1383 ه ش ، سوم ، ص 67 10 . شیخ مفیددر اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات و ... ؛ سید مرتضی درشافی وجمل العلم و العمل و ... ؛ شیخ طوسی در تلخیص الشافی و تمهید الاصول شرح جمل العلم و العمل سید مرتضی و مقدمه فی المدخل الی علم الکلام و ... ؛ خواجه در تجرید الاعتقادو در قواعد العقائد وعلامه حلی درکشف المراد و منهاج الیقین و نظم البراهین فی اصول الدین و ..... 11. کلام جدید ، ص 67 ورک : فرهنگ علم کلام ، ص 15 . 12. همان ، ص 26 . 13. همان . 14. کلام جدید ، ص 46 . 15. همان و رک : شیخ مفید ؛ اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات ، تهران ، موسسه مطالعات اسلامی ، 1372 ه ش ، ص 798 . و رک :علم الهدی ، سید مرتضی ؛ الذخیرة فی علم الکلام ، قم ، موسسه نشر اسلامی ، 1411 ه ق ، ص 323 . 16.کلام جدید ،ص 46 . 17. همان ، ص 12 نقل ازکتاب هرمنوتیک کتاب و سنت ؛ محمد مجتهد شبستری تهران ، ص 168 . 18. همان ، ص 13 نقل از قبض و بسط تئوریک شریعت ؛ عبدالکریم سروش ، بی جا ، انتشارت صراط ، سوم ، بی تا ، ص 78 . 19. همان نقل از فصل نامه نقد و نظر ؛مصطفی ملکیان ،س اول ؛ ش 2 ؛ص 35 . 20. همان نقل از مدخل مسائل جدید در علم کلام ؛ جعفر سبحانی ، ص 10. 21. همان ، ص 15 .


چاپ   ایمیل