چکیده
این مقاله گزارشی تفصیلی از دیدگاههای اعتقادی شیخ حر عاملی عرضه میدارد. برای بیان تقریر وی از اعتقادات امامیه، یکی از آثارش با عنوان الفصول المهمة فی اصول الائمه محور قرار گرفته و در عین حال تلاش شده که با مراجعه به تمام آثار وی تصویر جامعی از دیدگاههای کلامیاش عرضه شود. شیخ حر عاملی از محدثان مشهور امامیه و از بزرگان علمای اخباری است. به نظر وی آنچه در روایات ذکر شده وافی به مقصود است. بر همین اساس، وی در این کتاب تلاش دارد تمام معارف را با نقل آیات و روایات و استناد مستقیم بدانها عرضه بدارد. به نظر وی، برای تبیین عقاید نیازی به ادلّة عقلی ظنی نیست و روا نیست که ظاهر روایات با استناد به این قبیل ادله ظنی تأویل گردد. بر همین اساس، وی دیدگاه برخی از متکلمان امامی همچون شیخ مفید را که ظاهر برخی از روایات را تأویلکردهاند رد میکند. شیخ حر برای فلسفه و تصوف در مسائل اعتقادی اعتباری قائل نیست و دیدگاههای فیلسوفان و صوفیان را با استناد به ادله عقلی و نقلی رد میکند.
کلیدواژهها
اعتقادات، شیخ حر عاملی، احادیث اعتقادی، الفصول المهمه، تصوف،
اصل مقاله
زندگینامة علمی شیخ حر عاملی
محمد بنحسن بنعلی بنمحمد بنحسین حر عاملی مشغری (حرعاملی، 1362: 1/141)، یکی از محدثان مشهور امامیه و از بزرگان علمای اخباری در شب جمعه هشتم رجب 1033ق، در روستای مشغری از توابع جبل عامل لبنان دیده به جهان گشود (سبحانی، 1422: 12/267). او تحصیلات ابتدایی را از سنین کودکی در نزد پدر و نیز عمویش، شیخ محمد حر و جد مادریاش، شیخ عبدالسلام بنمحمد حر[i] و دایی پدرش، شیخ علی بنمحمود[ii] آغاز کرد. بعد از مدتی به قریة جبع مسافرت کرد و در آنجا بعضی دیگر از کتب زبان و ادبیات عربی، ریاضی، حدیث، فقه و دیگر علوم را نزد شیخ زینالدین بنمحمد بنحسن بن شهیدثانی،[iii] و شیخ حسین بنحسن بنیونس ظهیری[iv] آموخت (حرعاملی، 1362: 1/70). از اساتید و شیوخ دیگر شیخ حر میتوان به این اشخاص اشاره کرد: مولی محمدباقر مجلسی،[v] فیض کاشانی،[vi] مولی محمدطاهر بنمحمدحسین شیرازی نجفی قمی،[vii] سید محمد بنعلی بننعمت الله موسوی جزائری مشهور به سید میرزا جزائری نجفی،[viii] شیخ علی نواده شهید ثانی،[ix] محقق خوانساری[x] و سید هاشم توبلی بحرانی[xi] (حرعاملی، 1362: 1/15).
شیخ حر عاملی در سال 1051ق، موفق به دریافت اوّلین اجازة نقل روایت ازحسین بنحسن بنیونس بنظهیرالدین عاملی میشود (حرعاملی، 1429: 30/170). وی اوّلین اثر خود به نام الصحیفة الثانیه من ادعیه علی بنالحسین (ع) را در سال 1053ق به اتمام رساند. این کتاب حاوی دعاهایی از امام سجاد (ع) است که در کتاب صحیفة سجادیة کامله ذکر نشده است (آقا بزرگ تهرانی، 1403: 15/20). وی در سال 1056ق کتاب الجواهرالسنیه فی الاحادیث القدسیه را به اتمام رساند (حرعاملی، 1402: 295).
شیخ حر عاملی تا چهل سالگی در منطقة جبل عامل لبنان زندگی میکند و در این مدت دو بار حج بهجا میآورد (حرعاملی، 1362: 1/142). اولین حج او در سال 1057ق (حرعاملی، 1362: 1/120) و حج دومش در سال 1062ق بوده است که در آن خبر وفات پدرش را در راه خراسان به او میرسانند (حرعاملی، 1362: 1/66). در سال 1063ق، رسالهای در احوال جماعتی از صحابة پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) مینگارد. در این رساله، نام 481 نفر از صحابة پیامبر و امیرالمؤمنین (ع) ذکر شده که 38 نفر از
آنها راویان زن هستند (حرعاملی، 1344: 126). در این رساله، صرف صحابیبودن را
برای اصحابی که مدح و ذم خاصی در مورد آنها وارد نشده، نوعی مدح دانسته است (حر عاملی، 1344: 2).
در سال 1073ق بعد از زیارت قبور ائمة اطهار (ع) در عراق برای زیارت امام علی بنموسیالرضا (ع) عازم طوس میشود و همانجا مجاور امام هشتم (ع) میگردد (حرعاملی، 1362: 1/48). در ماه شعبان سال 1073 ق رسالة فى الغنا (حرعاملی، 1387: 184) و در سال 1076ق رسالة الاثنیعشریه فیالرد علیالصوفیه را مینویسد (حرعاملی، 1390: 184). در رسالة اخیر هزار حدیث در رد اعتقادات و اعمال صوفیه بیان شده است (حرعاملی، 1362: 1/144). وی در همین سال رسالة خلقالکافر و ما یناسبه را به اتمام میرساند (آقابزرگ تهرانی، 1403: 7/246). در سال 1078ق کتابی با عنوان التنبیه بالمعلوم من البرهان فی تنزیه المعصوم عن السهو و النسیان تألیف میکند (حرعاملی، 1389: 189). در این اثر، استدلال و شبهة کسانی که فراموشی در عبادت را از سوی معصومین (ع) روا دانستهاند رد شده و به پارهای از ادلّة نقلی و عقلی در این زمینه اشاره شده است. یک سال بعد در سال 1079ق رسالهای در موضوع رجعت با عنوان الایقاظ منالهجعه بالبرهان علیالرجعه مینویسد (حرعاملی، 1362ب: 430) و آیات و روایاتی را در ارتباط با رجعت و امکان و وقوع آن در این امت و امتهای گذشته مطرح میکند و در پایان به شبهات پیرامون رجعت پاسخ میدهد.
شیخ حر عاملی مشهورترین اثر خود یعنی کتاب وسایلالشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه را پس از تلاش بسیار در همین سالها به پایان میرساند. این کتاب تمامی احادیث فقهی موجود در کتب اربعه و سایر کتب مورد اعتماد شیعه را دربر دارد (حرعاملی، 1362: 1/142). این کتاب در سه مرحله تألیف شده است: مرحلة اول مرحلة جمع، تألیف، اضافه و حذف است که تا سال 1072ق ادامه داشته است. مرحلة دوم مرحلة تهذیب و اخراج از پیشنویس به پاکنویس دوم بوده که در سال 1082ق به اتمام رسیده است. مرحلة سوم مرحلة دقت در تهذیب و تصحیح و نیز دقّت در مقابله بوده که در سال 1088ق به پایان رسیده است (حرعاملی، 1429: 1/104).
شیخ حر در سال 1085ق در سفری به اصفهان با علمای آن شهر از جمله علامه مجلسی دیدار داشته که در این دیدار هر دو نفر به یکدیگر اجازة نقل روایت میدهند (حرعاملی، 1362: 1/48). وی در این سفر ملاقاتی هم با شاه سلیمان صفوی داشته است. بعد از بازگشت به مشهد، قاضیالقضات و شیخ الاسلام آن منطقه میشود (امین،
1403: 9/167). بعضی هم اعتقاد دارند که منصب قضاوت را نپذیرفته است (سبحانی، 1422: 12/268).
وی در سال 1086ق اثری مهم در دفاع از قرآن با عنوان رسالة فی اثبات تواتر القران مینویسد (حرعاملی، 1429ب: 124). در این رساله 12 وجه در اثبات تواتر قرآن و عدم تحریف آن بیان کرده و به شبهات کسانی که به عدم تواتر قرآن اعتقاد دارند، پاسخ داده است.
وی در مدت سکونت در طوس دوبار حج بجا میآورد و دو بار هم به زیارت قبور ائمة اطهار (ع) در عراق مشرف میشود (حرعاملی، 1362: 1/142). در حج دوم فتنة بزرگی در مکه روی میدهد که به کشتار جمعی از علما و سادات توسط عثمانیها منجر میشود. شیخ حر به کمک یکی از اشراف مکه مخفیانه به یمن رفته و از آنجا به ایران باز میگردد (حرعاملی، 1362: 1/50).
او در سال 1088ق کتاب من لایحضره الامام را که فهرستی از کتاب وسایل الشیعه است به اتمام میرساند (حرعاملی، 1429: 1/103). این اثر شامل عناوین ابواب، تعداد و مضمون احادیث کتاب وسایل الشیعه است (حرعاملی، 1362: 1/142). در همین سالها کتاب هدایة الامه الی احکام الائمه را که منتخبی از کتاب وسایل الشیعه است، با حذف اسانید و مکررات، تألیف میکند (حرعاملی، 1362: 1/142). وی در حدود سال 1090ق کتاب دیگری را با عنوان الفوائد الطوسیه مینویسد (آقابزرگ تهرانی، 1403: 10/217). این کتاب مجموعة پاسخهای وی به سؤالات گوناگون حدیثى، فقهى، اصولی، کلامى، رجالى و... است که در ضمن 102 فایده بیان شده است (حرعاملی، 1403: 552). در سال 1091ق اثر دیگری را در فقه با نام بدایة الهدایه که شامل واجبات و محرّمات منصوصه است، مینویسد (حرعاملی، 1343: 175). در سال 1096ق یکی دیگر از آثار ارزشمند خود را با نام اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، به رشته تحریر در میآورد (حرعاملی، 1385: 7/495). این کتاب حاوی بیش از بیست هزار حدیث از کتب اهلسنت و شیعه (حرعاملی، 1362: 1/143) در اثبات نبوت پیامبر اسلام (ص) و امامت امامان دوازدهگانة شیعه از طریق بیان نصوص و معجزات است.
او کتاب الفصولالمهمه فی اصول الائمه را در ماه ربیعالاول 1097ق به پایان میرساند (حرعاملی، 1376: 3/415). وی در همین سال تألیف کتاب املالامل (حرعاملی، 1362: 2/372) را تألیف میکند. این کتاب در دو قسمت تنظیم شده است: قسمت اول به معرفی علمای منطقة جبل عامل لبنان میپردازد (حرعاملی، 1362: 1/24) و قسمت دوم شرح حال علمای مناطق دیگر از زمان شیخ طوسی تا زمان مؤلف را بیان میکند (حرعاملی، 1362: 2/5). وی آثار بسیاری را در این کتاب از خود نام برده که در بخش کتابشناسی[xii] به آنها اشاره خواهد شد (حرعاملی، 1362: 1/143).
وی بعد از هجرت به طوس در حرم شریف رضوی حلقة درسی بزرگی داشته و کتاب وسایل الشیعة خود را تدریس میکرده است. از جمله شاگردان و راویانی که از وی اجازة روایت داشتهاند، افراد ذیل هستند: شیخ مصطفی بنعبدالواحد بنسیار الحویزی،[xiii]شیخ محمدرضا بنمحمدبنحسن،[xiv]شیخ حسن بنمحمد بنحسن حر،[xv]سید محمد بنمحمدباقر حسینی اعرجی،[xvi]سیدمحمد بنمحمد بدیع رضوی،[xvii] سید نورالدین جزایری،[xviii] مولی محمد فاضل بنمحمدمهدی مشهدی[xix] (حرعاملی، 1362: 1/16-18).
شیخ حر عاملی سرانجام در 21 رمضان المبارک 1104ق در سن 72 سالگی رحلت کرد و در حجرهای از حجرههای صحن عتیق حرم شریف رضوی، جنب مدرسة میرزا جعفر به خاک سپرده شد (حرعاملی، 1429: 1/87).
نگاهی اجمالی به ساختار و محتوای کلی کتاب
شیخ حر عاملی در کتاب الفصول المهمه فی اصول الائمه که به درخواست عدهای از علما و فضلا نگاشته، در پی آن است که نمایی کلی از تعالیم اعتقادی و عملی اسلام را به زبان حدیث بیان کند. در مقدمة کتاب آمده است که احادیث صحیح و معتبر در ابعاد مختلف اعتقادی و عملی به اندازة کافی وجود دارد و میتوان به وسیلة این احادیثِ منقول از معصومین به کلیّات و جزئیات دین علم پیدا کرد. پس نباید به سراغ استنباطات ظنّی و ادلّة ضعیف عقلی و روشهای ابداعی غیرشرعی رفت. اهلسنت این روشهای ابداعی را برای دوریگزینی از اهلبیت (ع) اختراع کردهاند. به نظر شیخ حر عاملی بعضی از علمای متأخر امامیه[xx] از اینکه اکثر این استنباطات ظنّی فاسد است، غفلت کردهاند و در نتیجه در برخی از احکام جزئی شرعی با احادیث صحیح مخالفت ورزیدهاند (حرعاملی، 1376: 1/77-79).
کتاب الفصولالمهمة فی اصولالائمه از یک مقدمه و دوازده فایده و پنج بخش تشکیل شده است. در بخش نخست روایات مشتمل بر اصول اعتقادی در 120 باب بیان شده است. سپس در بخش دوم روایات مشتمل بر کلّیّات اصول فقه در 86 باب
ذکر شده است. ابواب این بخش گزارش روایاتی است که با اصول فقه مرتبط
است، مانند حجیت اخبار فقه، وجوب عمل به احادیث متواتر، چگونگی
ناسخ و منسوخ و ظواهر کتاب. در سومین بخش، کلیات متعلق به فروع فقه را در
46 کتاب فقهی آورده است. این بخش در حقیقت گزیدة کتاب وسائل الشیعه است
که در ذیل عناوین بابها، روایاتی را با حذف سند آورده است. در چهارمین بخش
از کتاب، روایات مشتمل بر کلیات متعلق به طبّ و مطالب مرتبط با آن در ضمن
141 باب ذکر شده است. نویسنده سرانجام در پنجمین بخش، روایات موضوعات متفرق را با عنوان نوادر الکلیات در 138 باب بیان کرده است. عنوان نوادر مشتمل
بر روایاتی است که ذیل عناوین گذشته نمیگنجیده و در موضوعات مختلفی
همچون تاریخ، سنن، آداب، وعظ و...، است. این کتاب در مجموع 3194 حدیث را دربر دارد.
شیخ حر عاملی در ابتدای کتاب بعد از بیان مقدمه، فوایدی را پیرامون حجیت نص عام و شمول افرادی آن و همچنین مباحثی در موضوع الفاظ، صیغ عموم، تخصیص عام، استدلال به عام قبل از فحص و مطالبی دیگر بیان میدارد و در پایان این نکته را متذکر میشود که علمای اصول و ادبیات عربْ مسئلة عام و خاص را بررسی و آن را طولانی کردهاند و اکثر مباحثی که مطرح نمودهاند دلیل تام و فایدة قابل توجهی ندارد؛ این در حالی است که در احادیث ما قرائن بلکه تصریحات، به اندازة کافی وجود دارد و ما به برکت ائمة اطهار (ع) به این مباحث نیازی نداریم. علمای اهلسنت چون در احکام شرعی فرعی به اندازة کافی احادیث صحیح ندارند، نیازمند چنین مسائلی در اصول و ادبیات عرب هستند.
بعد از ذکر مقدمه و فواید، بخش اول کتاب را به اصول دین اختصاص داده است و روایات مرتبط با اصول اعتقادی را در 120 باب با عناوین مختلف بیان کرده است. وی در این بخش تقسیمبندی و تعریفی مشخص و کلی از اصول اعتقادی بیان نکرده؛ ولی از چینش عناوینِ ابواب میتوان حدس زد که مباحث اصول اعتقادی را به 3 بخش کلی توحید، معاد و حجت، تقسیم کرده است. وی بعد از ذکر آیاتی چند از قرآن کریم در باب اول و مباحثی پیرامون عقل در ابواب 2 تا 7، ابواب 8 تا 62 را به مباحث توحید اختصاص داده و در ابواب 63 تا 84 مسائل معاد را مطرح کرده و در نهایت ابواب 85 تا 120 را غالباً به مباحث نبوت و امامت اختصاص داده است. در مجموع بخش اصول دین شامل 633 حدیث است.
شیوة وی در این کتاب به این صورت است که نخست عنوان باب را ذکر میکند؛ آنگاه روایاتی را که بدان عنوان دلالت دارد، میآورد. بعد از ذکر اخبار اگر نظری داشته باشد با لفظ «اقول» بیان میکند و غالباً مطالب هر باب را با جملة: «اقول الایات و الروایات و الادلة فی ذلک اکثر من أن تحصی» به پایان میرساند.
اکثر روایات کتاب الفصول المهمه از کتب اربعه یا از دیگر کتب صاحبان کتب اربعه، اخذ شده است. وی همانطور که در فایدة نهم از خاتمة کتاب وسایل الشیعه بیان کرده، به صحت و قطعیت احادیث موجود در کتب اربعه و مورد اعتماد بودن مؤلفان آنها باور دارد.
گزارش تفصیلی از الفصول المهمه
قبل از گزارش تفصیلی محتوای کتاب الفصول المهمه، سه نکتة مهم باید مورد توجه قرار گیرد:
نخست آن که صاحب کتاب الفصول المهمه، گاه مطالب دربارة موضوع واحد
را به صورت پراکنده در ابواب مختلف ذکر کرده است. به همین جهت، در
مقام گزارش الفصول المهمه برای اینکه مطالب مربوط به موضوع واحد به صورت یکجا بیان شوند، در عین تلاش برای حفظ چینش اصلی ابواب کتاب، گاه از آن
تخطی کردهایم.
دوم آنکه در عین حال که محور اصلی مطالب مقاله کتاب الفصول المهمه است، به تمامی کتب شیخ حر عاملی مراجعه شده تا اگر در کتابهای دیگر وی مطلب مهمی در موضوع مورد نظر وجود داشته، بدانها نیز اشاره شود.
سوم آنکه عناوینی که ذیلاً میآیند، عناوینی نیستند که عیناً در کتاب الفصول المهمه آمده است؛ بلکه عناوینی هستند که نگارندة مقاله برگزیده است.
تواتر و حجیت قرآن
شیخ حر عاملی قرآن را معجزة الاهی، دلیلی مستقل و برهانی قاطع شمرده و معتقد است ثبوت اعجاز قرآن متوقف بر ثبوت نبوت پیامبر گرامی اسلام نیست؛ بلکه قرآن دلیلی بر نبوّت پیامبر اسلام است (حرعاملی، 1399: 1/12). وی در رسالة فی تواتر القران هرگونه زیادی، تغییر و تحریف در قرآن را مردود دانسته و با تأکید بر تواتر قرآن برای اثبات تواتر به دوازده وجه اشاره میکند که بعضی از وجوه آن از این قرار است: اجماع جمیع مسلمین، ضروریِ دین بودن تواتر قرآن، روایات متواتر در امر به تعلیم قرآن موجود و وعدة ثواب برای قرائت سورههای آن، روایات متواتر در امر بر عرضة احادیث بر قرآن در هنگام تعارض، و روایاتی که عمل بر قرآن را واجب دانستهاند (رک: حرعاملی، 1429ب: 3-57). وی در ادامه ضمن مطرح کردن بعضی از شبهات موجود در مورد کیفیت جمعآوری آیات و سورههای قرآن و کثرت قرائتها و روایات تحریف، بدانها پاسخ داده است (رک: حرعاملی، 1429ب: 89-125).
شیخ حر عاملی در اولین باب از ابواب اصول اعتقادی در کتاب الفصول المهمه، آیات قرآنی بسیاری را در اصول و فروع دین ذکر کرده است. وی با تقسیم احکام به دو قسمِ احکام نظری و غیرنظری، برای استنباطِ احکام نظری از ظواهر قرآن، شرایطی را بیان میکند. از جمله این شرایط معرفت و شناخت نسبت به تفسیر، ناسخ و منسوخ، و محکم و متشابه، از طریق ائمة معصومین (ع) است (حرعاملی، 1376: 1/594). وی بدون تحقق این شرایط، ظواهر قرآن را در احکام نظری حجت نمیداند. او ظواهر آیات قرآنی را در غیر احکام نظری حجت میداند؛ همچون اثبات امامت و حجیت اقوال ائمه، آیات توحید، عدل، قیامت، تکلیف بما لایطاق که ادلّة عقلی قطعی مؤید آن است، حکم و آداب نافعه متواتر و ضروری مثل آیات وعظ، تذکیر، و مطالب دیگری که برای دین و دنیای انسان مفید است (رک: حرعاملی، 1403: 195-186).استناد و استدلال به ظواهر آیات قرآنی در دو کتاب الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعه و رساله الاثنی عشریه فی الرد علی الصوفیه، زیاد به چشم میخورد.
اعتبار عقل
شیخ حر عاملی با بیان احادیثی بر جایگاه عقل و اهمیت و ارزش آن نزد خداوند تأکید میکند (باب2) و عملکردن به ادلّة عقلیهای را که حجیت ادلة نقلیه را اثبات میکنند واجب میشمارد (باب 3). وی این مطلب را بدیهی دانسته و برای اثبات آن از آیات و روایات استفاده کرده است؛ ولی این استدلال را استدلال حقیقی ندانسته؛ بلکه ذکر آیات و روایات را مؤیدی برای دلیل عقلی دانسته است. وی در جایی دیگر مستقیماً به حجیت مقدمات عقلی قطعی یقینی اشاره کرده است (حرعاملی، 1399: 1 /40-42)؛ ولی حجیت عقل را فقط تا جایی معتبر میداند که به اطاعت الاهی و متابعت از دین منتهی شود (باب 4).
وی معرفت اجمالی را ضرورتی فطری و الاهی میداند و این معرفت را اکتسابی نمیداند و معرفت تفصیلی از دین را هم به کتاب و سنت محدود میکند (باب5). وی در کتاب اثبات الهدات ضمن اشاره به نام محمدامین استرآبادی و سید رضیالدین علی بنموسی بنطاوس، مطالبی را در معرفت فطری از آنها نقل میکند؛ سپس برای اثبات صانع به تتبع و استقراء در میان عقلا اشاره میکند: «هیچ عاقل و حتی بچة ممیزی شک ندارد که انسان فی نفسه خودش را خلق نکرده؛ بلکه معتقد است کس دیگری انسان را خلق کرده است. همة عقلا بر وجود خالق و مؤثری فیالجمله جازم هستند و معتقدند موجود دیگری انسان را خلق کرده؛ هرچند در تفاصیل آن، اختلاف نظر دارند. پس معرفت اجمالی، معرفتی فطری و ضروری است» (رک: حرعاملی، 1399: 1 /53-54). او ضمن اینکه رجوع به ادلّة منقول از پیامبر و ائمه (ع) را در تمامی احکام واجب میداند، معتقد است که ادلّة عقلیة موافق کتاب و سنت به اندازة کافی در روایات وجود دارد و مراجعه به ادلة واهی منقول از فلاسفه، اهلسنت و دیگران لازم نیست (رک: حرعاملی، 1399: 1 /61). به نظر وی در اعتقادات، عملکردن به ظنون و آراء شخصی جایز نیست و همچنین عملکردن به ادلّهای که در علم کلام ارائه شده، ولی از طریق ائمه (ع) ثابت نشده جایز نیست (باب 6). هرگونه تقلید از دیگران در اعتقادات مردود است و تنها مرجع برای دریافت مسائل اعتقادی، پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) هستند (باب7). وی رجوع به راویان احادیث را در آنچه که از پیامبر (ص) و ائمه (ع) نقل میکنند، واجب میداند (حرعاملی، 1399: 1 /71). ممکن است این سخن شیخ حر عاملی ناظر بر سخن دیگرش در رد صوفیه باشد آنجا که میگوید: «گروهی از صوفیان کسانی هستند که در اعتقادات یا به تعبیری در اتکا و اعتماد خود نسبت به احادیث منقول از اهلبیت عصمت و طهارت (ع) بدبیناند، بهگونهای که آشکارا به دشمنی با علما و محدثان پرداختهاند. یکی از آنها اظهار داشته: من کتب اربعة حدیث را به یک درهم فروختم و با آن عشقی را خریدم. گروهی دیگر از آنان از حد و مرز خود پا را فراتر نهاده به صراحت هیچگونه حجیتی برای احادیث قائل نشدهاند و گفتهاند: احادیث نه افادة علم میکنند، نه افادة ظنّ و عمل به آنها به هیچوجه جایز نیست؛ لکن این سخنان ادعایی بدون دلیل است و با شرع و اجماع شیعه نیز مخالفت دارد. عدهای از این افراد از اهل علم و شرع بیزاری میجویند و به بهانههای بیپایه و اساس آن را توجیه میکنند... این دسته از صوفیان با متشرعین در آنچه که موافق با شرع است، مخالفت میکنند. طوایف دیگری از ایشان بیشتر دستورات دین را تأویل و توجیه میکنند و سایر دستورات موجود در کتاب و سنت را به ادعای اینکه آنان از اهل باطلاند از معنای ظاهری آن دور میسازند و همین عمل موجب میشود آنچه را خداوند حلال کرده، حرام و آنچه را حرام نموده، حلال بشمارند» (حرعاملی، 1432: 280-279).
شیخ حر عاملی در برخی از آثارش ثبوت حسن و قبح عقلی را میپذیرد؛ لکن ملازمة میان حکم عقل و حکم شرع را قبول نداشته و وجوب و حرمت را
شرعی میداند و حکم عقل را در احکام شرعی دلیل مستقلی بهشمار نمیآورد (حرعاملی، 1403: 368).
توحید و خداشناسی
شیخ حر عاملی، باب 8 تا62 از کتاب الفصول المهمه را به مباحث توحید و خداشناسی اختصاص داده است.
قدیمبودن خداوند و حدوث عالم
شیخ حر عاملی معتقد است که تنها موجود قدیم، خداوند است (باب 8). خداوند واحد است و شریکی در ربوبیت ندارد (باب9). او در صفات و ذات خود شباهتی به مخلوقات ندارد و مخلوقات نیز شباهتی به او ندارند (باب 10). وجود هر مخلوقی بر خالقی توانا و عالم دلالت دارد (باب 11). تمامی مخلوقات عالم حادث و مسبوق به عدم هستند (باب 12).
شاید شیخ حر عاملی به هنگام نگارش الفصول المهمه نظری هم به رد عقاید باطل صوفیه دارد. وی در باب 12 رسالة اثنیعشریه که در رد صوفیه است، میگوید: «این جماعت به مسلک فلاسفه و حکما، تمایل نشان میدهند و به جبر و قدیمبودن جهان هستی و مطالبی از این دست اعتقاد دارند. از برخی آنها تمایل به این امور برمیآید و بعضی نیز بدان تصریح کردهاند» (حرعاملی، 1432: 280).
نفی حلول و اتحاد
خداوند مکانی ندارد و در مکانی نیز حلول نمیکند. روایاتی که خداوند را در
همهجا حاضر دانسته، به علت استحالة حقیقی، مجاز شمرده میشود و به احاطة
علم و قدرت الاهی تفسیر میشود (باب 17). وی در رسالة اثنی عشریه اعتقاد
به حلول، اتحاد و وحدت وجود را باطل دانسته و آن را به صوفیان نسبت میدهد
و برای رد این اعتقاد دلایل عقلی و نقلی مطرح میکند که بعضی از آنها به اجمال
ذکر میشود:
الف) عارفان بهطور قطع متعددند. در صورت اتحاد خدای متعال با هر یک از عارفان، لازم میآید ذات مقدس خداوند قابل انقسام باشد و هر حلولکنندهای در هر یک از عارفان، بخشی از ذات الاهی شمرده شود. اگر حلولکننده، تمام ذات خداوند باشد تعدد ذات لازم میآید. کلیة این لوازم بالضروره باطل است.
ب) آیات و روایات بسیاری اعتقاد به حلول و اتحاد را باطل میدانند.
پ) این اعتقاد، مفاسد زشت و لوازم تنفرانگیزی در بر دارد از قبیلِ ادعای الوهیت، ادعای آگاهی از اخبار غیبی، سقوط تکالیف، بطلان نبوت و امامت، و امکان صدور کارهای زشت همچون ظلم، ستم و کفر از خداوند.
ت) اجماع بر فاسدبودن این مسلک وجود دارد.
ث) احادیثی از ائمة اطهار (ع) در تأویل و توجیه آیات و روایاتی که در ظاهر حاکی از حلول و اتحاد هستند، وارد شده است (رک: حرعاملی، 1432: 79-110).
نفی رؤیت خداوند
شیخ حر عاملی درک و شناخت حقیقت و کنه ذات و صفات الاهی را محال میداند (باب 18) و معتقد است که حواس، خداوند را درک نمیکنند (باب 13). خداوند در دنیا و آخرت و در خواب و بیداری قابل رؤیت نیست (باب 19). حتّی قوة واهمة انسان نیز از درک خداوند عاجز است و در روایات هر آنچه که موهم رؤیت باشد، تأویل شده است (باب 20). مقصود از رؤیتی که در ادعیه و احادیث مطرح شده رؤیت قلبی است (حرعاملی، 1402: 29).
صفات ذات و صفات فعل
خداوندْ ازلی، ابدی و سرمدی است و برای وجودش اول و آخری متصور نیست (باب 16). صفات ذات الاهی زائد و مغایر با ذاتش نیستند (باب 23)؛ بلکه این صفات قدیم و عین ذات الاهی هستند (باب 24). ذات و صفات ذات الاهی تغییرناپذیراند (باب 26). صفات فعل الاهی نیز حادث و عین فعل خداوند هستند (باب 25).
اختصاص تجرد به خداوند
تنها موجود مجرد خداوند است. شیخ حر از زبان بعضی از علمای امامیه برای
نفی مجردات دیگر، وجوهی ذکر میکند که از جمله میتوان به آیة «لیس کمثله
شی» (شوری: 11)، اشاره کرد. این آیه شاهدی است بر اختصاص تجرد به
خداوند؛ چرا که اگر مجرد دیگری غیر از خداوند وجود داشته باشد، لازم
میآید خداوند شبیه و مثل داشته باشد. به همین دلیل بعضی از کسانی که مقلد
فلاسفه هستند به نوعی از تشبیه قائل شدهاند؛ در حالی که ائمه (ع) تشبیه را
نفی کردهاند.
سخن کسانی که به وجود عقول مجرد اعتقاد دارند، لوازمی در پی دارد که
هیچ کدام صحیح نیستند: از قبیلِ مشارکت با خداوند در وصف مجردبودن، عدم
جواز تغییر در مجردات، علم به هر چیزی بدون آموختن از کسی، صدق اسماء
حسنی بر آنها، و بلکه اولی و برتربودن مجردات بر خداوند؛ چرا که به نظر ایشان
از خداوند جز فعل واحد صادر نمیشود و آن فعل واحد هم عقل اول است؛ در
حالی که از مجردات فعل کثیر صادر میشود. شیخ حر عاملی با اشاره به بعضی
از روایات، روح و عقل را جسم[xxi] میداند (باب 26).
عدم جواز عبادت اسماء الاهی
عبادت اسماء الاهی به تنهایی یا حتّی همراه با ذات الاهی جایز نیست؛ بلکه در عبادت باید مسمیبه، یعنی ذات الاهی مد نظر باشد نه چیز دیگر (باب 15).
حادث بودن اسماء الاهی
به نظر شیخ حر عاملی همة اسماء الاهی، حادث و مخلوق هستند و ذات الاهی غیر از اسماء الاهی است. گفتنی است که منظور وی از مخلوقبودن اسماء الاهی، صورت لفظی و کتبی اسماء است که مخلوق هستند و همچون ذات خداوند، قدیم نیستند. برای روشنترشدن مطلب به دو روایت از این باب اشاره میشود:
1. هشام بنحکم گوید از حضرت صادق (ع) دربارة اسماء خداوند و اشتقاق آنها پرسیدم که اللَّه از چه مشتق است؟ حضرت فرمود: نام غیر صاحب نام است. کسى که نام را بدون صاحب نام پرستد کافر است و چیزى نپرستیده است و هر که نام و صاحب نام را پرستد کافر است و دو چیز پرستیده است و هر که صاحب نام را پرستد نه نام را، این یگانهپرستى است... اى هشام! کلمة خبز (نان) نامى است براى خوردنى و کلمة ماء (آب) نامى است براى آشامیدنى و کلمة ثوب نامی است براى پوشیدنى و کلمه نار (آتش) نامى است براى سوزنده... .
2. امام صادق (ع) به زندیقى که از او پرسید: خدا چیست؟ فرمود: او رب است،
او معبود است، او اللَّه است. اینکه میگویم: اللَّه است، نظرم اثبات حروف: الف،
لام، ها، را، با، نیست؛ بلکه رجوع به معنا و چیزى هست که خالق و صانع همه چیز است و مصداق این حروف و معنایى که اللَّه، رحمان، رحیم... نامیده مىشود... (باب 27).
وی معتقد است هیچ شباهتی بین معانی اسماء الاهی و معانی اسماء مخلوقات وجود ندارد (باب 28).
علم و قدرت الاهی
شیخ حر عاملی معتقد است که تمامی معلومات و مقدورات در برابر علم و قدرت الاهی یکسان هستند (باب 30). همة اشیا در داخل کرسی قرار دارند و کرسی و هر آنچه در آن است، داخل عرش است. وی احاطة عرش بر کرسی را به علم و احاطة علمی تفسیر میکند (باب31). خداوند مخلوقات را بدون استفاده از چیزی آفریده است (باب 32)؛ بدون آنکه نیاز و غرضی نسبت به آنها داشته باشد (باب 33). خداوند عالم به هر معلومی است و یکی از معانی عرش و کرسی علم است (باب37).
قضا و قدر؛ نفی جبر و تفویض
وقوع هر چیزی در عالم با قضا، قدر، علم و مشیت الاهی است. این حقیقت، تفویض را باطل میکند؛ ولی جبر را اثبات نمیکند؛ زیرا این اسباب، به حد اجبار به طاعات و معاصی نمیرسند (باب34). خداوند هر قضائی را که بخواهد، محو و تثبیت میکند بدون اینکه تغییری در علم ازلی او پدید آید. به کار بردن لفظ بداء نسبت به خداوند به صورت مجاز است؛ چون لازمة آن نسبت جهل به خداوند است که محال است. بداء به لحاظ معنا، نزدیک به نسخ است، با این تفاوت که بداء مخصوص احکام قضا و قدر است (باب35). یکی از مصادیق بداء در وعید یا عذاب الاهی ظاهر میشود؛ مثلاً همانطور که دربارة قوم یونس اتفاق افتاد، ممکن است خداوند وعدة عذاب بدهد؛ لکن عذاب نکند (باب36).
وی تفویض و جبر در افعال بندگان را باطل میشمارد (باب 38) و معتقد به ثبوت امر بین الامرین است؛ یعنی نه جبر و نه تفویض. به نظر وی شبهات جبر و تفویض ضعیف است و نباید به ظواهر آیات و روایاتی که موهم تفویض یا جبر است اعتنا کرد (باب 39). شیخ حر بعضی از این احادیث و دعاها را که در کتاب الجواهر السنیه ذکر کرده، تأویل و با سایر ادلّه جمع میکند که به یکی از آنها اشاره میشود: امام صادق (ع) میفرماید: «... خداوند به موسی وحی کرد: ای موسی به درستی که من فرزندان را با سعی پدرانشان پاداش میدهم؛ پس اگر خوب بود پاداش خوب و اگر بد بود پاداش بد میدهم. زنا نکنید تا با زنانتان زنا نکنند و به درستی که هر کس با زن مسلمانی زنا کند زنش مورد زنا قرار خواهد گرفت. پس همانگونه که رفتار کنی جزا داده خواهی شد». شیخ حر، حدیث مذکور را این چنین تأویل میکند: امّا این گفتار خداوند که همانا من فرزندان را با سعی پدرانشان جزا میدهم، با این گفتار خداوند که «وان لیس للانسان الا ما سعی» (نجم: 39) منافاتی ندارد؛ چرا که مراد آیه آن چیزی است که بر
وجه استحقاق باشد و مراد حدیث هر چیزی است که بر وجه تفضل خداوندی
باشد. پس اینکه فرموده: اگر عمل خیر بود پس پاداش خیر میدهم، یعنی فضل
الاهی شامل کسی میشود که پدرش کار نیکی انجام داده باشد و گفتارش که
فرمود: اگر شر بود پس پاداش بد میدهم، یعنی کسی که پدرش کار زشتی انجام
داده باشد مشمول آن فضل الاهی نمیشود و منع خیر از کسی که مستحق آن
باشد جایز است. اطلاق شر بر منع خیر نیز از باب مجاز است و با این گفتار یکی
از حکیمان تناسب دارد: «شر کریم و بزرگوار این است که تو را از خیرش بازدارد و خیر انسان غیرکریم این است که شرش را از تو بازدارد». به نظر شیخ حر عاملی با ملاحظة بطلان اجبار بر ارتکاب معاصی، در تتمة حدیث اشکالی باقی نمیماند.
اسناد زنا بر زنان، بر صدور آن از روی اختیار دلالت میکند نه اکراه و اجبار (حرعاملی، 1402: 44-43).
نفی جسمیت و اعضا و جوارح از خداوند
خداوند مرکب نیست و اجزائی ندارد و ترکیب و جزء داشتن از خصوصیات مخلوقات است (باب14). خداوند وصف به کیف نمیشود و سؤال از زمان و مکان دربارة او معنا ندارد (باب21). خداوند متصف به حرکت و انتقال نمیشود (باب29). خداوند همسر و فرزند (باب41) و ضد و مثل ندارد (باب42). توصیف خداوند به جسم و صورت صحیح نیست (باب22). او هیچ عضوی نداشته و ساحت مقدس الاهی از اینگونه اوصاف بری است (باب43). ممکن است این مطالب ناظر بر سخنان شیخ حر در رد صوفیه باشد آنجا که میفرماید: «آنها خدا را جسم دانسته و برایش شبیه قائلند و این موضوع را به صراحت بیان میکنند و مدعی هستند که غیر از آنها کسی خدا را نشناخته است. آنان دیدن خدای متعال را با چشم جایز دانسته؛ بلکه مدعی آن هستند» (حرعاملی،1432: 280).
عدم جواز سخن گفتن دربارة ذات و صفات الاهی
شیخ حر عاملی معتقد است سخن گفتن در تمامی مسائل اعتقادی جایز است به استثنای مواردی که در مورد آن نهی وارد شده باشد (باب 46). وی از سخن گفتن و تفکر در ذات الاهی و نیز غور در مسائل مربوط به توحید بر حذر داشته و به جای آن سزاوار دانسته که انسان در عجایب آثار قدرت الاهی تفکر کند (باب44). او سخن گفتن و تکلم پیرامون قضا و قدر الاهی را شایسته ندانسته و بجای آن سزاوار دانسته دربارة بداء سخن گفته شود (باب45).
خلق افعال
شیخ حر عاملی خداوند را خالق همه چیز به استثنای افعال بندگان میداند و معتقد است که افعال انسان توسط خود انسان خلق میشود و این نظریه را به مذهب امامیه و معتزله نسبت میدهد و اشاعره را قائل به جبر و منکر این نظریه میداند. او افعال بندگان و حرکات آنها را از جملة اعراض دانسته و این خلق را به معنای خلق حقیقی، یعنی احداث و ایجاد نمیداند؛ بلکه اعتقاد دارد مجازاً به آن خلق اطلاق میشود (باب 47).
وی در جایی دیگر پیرامون خلقت خیر و شر تأویلاتی را ذکر میکند و میفرماید: «میتوان آفریدن خیر و شر را صرف تقدیر و اندازهگیری دانست یا خلقت خیر و شر را به معنای خلقت قوای انسانی و شهوات و اسباب خیر و شر دانست یا اینگونه روایات را به چیزهایی غیر از افعال بندگان اختصاص داد؛ چرا که ادلة عقلی و نقلی بر عدل خداوندی دلالت دارد و صدور طاعت و معصیت از بنده چنان قطعی است که نمیتوان دست به تأویل آنها زد» (حرعاملی، 1402: 40).
هدایت الاهی
خداوند بدون اینکه جبری پیش آید، انسان را به سوی اعتقادات صحیح هدایت
میکند و اسباب و الطاف الاهی اگر سبب برای طاعت باشد در حقیقت امر
بین الامرین را اثبات و جبر و تفویض را باطل میکند. وی هدایت الاهی را به دو
نوع تقسیم میکند: یکی به معنای دلالت و راهنمایی خداوند است که آن را واجب
میداند و در حقیقت هدایتی عمومی است، و دیگری به معنای ایصال و رساندن
است که از لطف الاهی نشأت گرفته و عمومیت ندارد و آن را واجب نمیداند
(باب 49).
آجال، ارزاق و اسعار
شیخ حر عاملی معتقد است که برای هر چیزی اجل و وقت معینی وجود دارد. بعضی اجلها قطعی و حتمی است و بعضی دیگر کم و زیاد میشود. وی اینگونه امور را تغییر حکم میداند نه تغییر علم ازلی خداوند (باب 51).
خداوند رزق و روزی انسان را به صورت حلال تقسیم کرده است و اوست که
رزق و روزی را کم و زیاد میکند و اگر کسی از راه حرام به دنبال آن باشد همان
حرامْ رزق او محسوب خواهد شد (باب52). وی طلب رزق و روزی به اندازة
کفایت را بر مردم واجب و بیشتر از آن را برای آسایش خانواده مستحب میداند (باب 53).
شیخ حر معتقد است که قیمت کالاها به دست خداوند است که با ارادة الاهی کم و زیاد میشود؛ اگرچه در بعضی از کم و زیادشدن قیمتها، مردم نیز دخیل هستند؛ چرا که بطلان جبر و تفویض به اثبات رسیده است (باب 54).
عدل الاهی
شیخ حر عاملی معتقد است که خداوند هرگز مرتکب ظلم و ستم نمیشود (باب 50) و بدون گناه کسی را در دنیا و آخرت عذاب نمیکند. علت عذاب عمومی در دنیا،
گناه کردن بعضی از مردم و رضایت بقیة مردم به اعمال آنها و یا ترک نهی
از منکر است (باب 55). خداوند تا زمانی که حجت را بر کسی تمام نکند او
را عذاب نمیکند. وی بعضی از روایاتی را که در آنها از الحاق کودکان به
پدرانشان سخن به میان آمده، حمل بر تقیه میکند و آن را منافی با عدل الاهی
میداند (باب 56). شیخ حر معتقد است هر بلا و رنجی که در دنیا بر مکلف
وارد میشود یا به دلیل عذاب گناه اوست و یا به جهت مصلحتی است که به نفع اوست (باب 61). وی افعال الاهی را معلل به اغراضی میداند که آن اغراض به مصلحت بندگان برمیگردد و مصالح بندگان ایجاب میکند که به آن تکالیف مکلف شوند (باب 62) و به همین سبب، تکلیف و امر و نهی الاهی را واجب میداند
(باب 114).
به نظر شیخ حر مؤمنان از سرشتی پاک و کفار از سرشتی پلید آفریده شدهاند؛ هر چند در هر دو، مخلوطی از پلیدی و پاکی وجود دارد. این مسئله منافاتی با عدل الاهی ندارد؛ زیرا این موارد از اسباب طاعات و معاصی محسوب میشوند و به حد الزام و اجبار نمیرسند (باب105).
احباط و تکفیر
شیخ حر عاملی احباط و تکفیر اعمال را به سبب معصیت و طاعت میداند.
در کفر و ایمان، احباط و تکفیر را واجب و عام میداند. به نظر وی ادلّة اثبات
و نفی احباط و تکفیر با یکدیگر تعارض دارند؛ ولی به این صورت میتوان
بین این ادلّه را جمع کرد که حبط تمامی اعمال گذشته، زمانی است که
شخص با حالت کفر بمیرد و تکفیر تمامی معاصی سابق نیز زمانی است که
شخص با حالت ایمان از دنیا برود؛ در غیر این دو مورد، احباط و تکفیر کلی
نیست؛ یعنی هر عمل یا معصیتی آثاری دارد که یکی از آثار آن، حبط و تکفیر است؛ ولی این اثر به صورتی نیست که تمامی اعمال و معاصی گذشته را شامل شود (باب 57).
وی معتقد است که ثواب طاعات و عبادات حتماً به صاحبش خواهد رسید مگر اینکه کاری انجام دهد که آن ثواب را از بین ببرد؛ ولی در مورد عذاب گناهکار بر خداوند واجب نیست که او را عذاب کند؛ بلکه جایز است او را با تفضلش عفو نماید؛ مگر عقاب کفر (باب58). وی در ادامه توبه از تمام گناهان را بر همة گناهکاران واجب دانسته است (باب59).
صفات سلبی
شیخ حر عاملی معتقد است که هر چیزی که موجب نقص بر خداوند شود از او صادر نمیشود مثل مسخره کردن، استهزا، حیله، فریب، کارهای بیهوده و امثال اینها (باب 60). احتمال دارد این مطالب ناظر بر سخنان شیخ حر پیرامون بطلان کشف یا همان اتحاد و حلول صوفیان باشد آنجا که میفرماید: «در این صورت امکان صدور کارهای زشت، ناپسند، تبهکاری، جور، ستم و کفر از ناحیة خداوند وجود دارد» (حرعاملی، 1432: 98).
معاد
بابهای 63 تا 84 کتاب الفصول المهمه، به مسائل پیرامون معاد اختصاص دارد؛ ولی عنوانی کلی برای این ابواب ذکر نشده است.
مرگ همة موجودات زنده
وی مرگ را حکمت و مصلحتی برای مخلوقات میداند (باب 63) و معتقد
است به استثنای خداوند هر موجود زندهای قبل از قیامت خواهد مرد (باب 64).
مؤمن به هر بلایی مبتلا میشود و به انواع مرگها از دنیا میرود به جز آن
مرگها و بلاهایی که در روایات استثنا شده است (باب 65). در قیامت ما بین
دو نفخه به غیر از خداوند تبارک و تعالی، ارواح و هر چیز دیگری نابود میشوند
(باب 66).
مشاهدة پیامبر و ائمه توسط محتضر
شیخ حر عاملی معتقد است که ملکالموت و اعوان و انصار او مسئول قبض روح تمامی موجودات هستند (باب67) و پیامبر (ص) و ائمه (ع) در هنگام مرگ، نزد هر محتضری اعم از مؤمن و کافر حاضر میشوند. انکار این موضوع توسط بعضی از متکلمان، وجهی ندارد (باب68). وی در کتاب الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه میفرماید: در این زمینه حدیث فراوان است. «برقى» در کتاب محاسن حدیثهاى زیادى در این موضوع نقل مىکند؛ اما شیخ مفید این احادیث را بدین صورت تأویل میکند که هرکس در دم مرگ نتیجة دوستى یا دشمنى با پیغمبر و على (ع) را مىبیند. سبب این تأویل آن است که بودن یک جسم در یک وقت در دو جا محال است. به نظر شیخ حر عاملی این تأویل، بسیار بعید، بلکه به چند جهت اصلاً بىمورد است:
اوّل: حدیث معارض و مخالفى در کار نیست که موجب تأویل شود. دوم: ممکن است آن جناب در یک جاى معین باشد؛ امّا هر محتضرى او را ببیند، چنانکه مرحوم صدوق و دیگر علما روایت کنند که از ملکالموت پرسیدند: «چگونه جان این افرادى را که یکى در مشرق است و دیگرى در مغرب، میگیرى؟» فرمود: «تمام دنیا در برابر من مثل یک کاسه در برابر شما است که هرچه بخواهید از آن برمىدارید». سوم: ممکن است این موضوع مخصوص مؤمن کامل و کافر کامل باشد و مرگ اینگونه اشخاص ماهى یک مرتبه هم اتفاق نمىافتد. چهارم: تعابیری در این احادیث هست که دلیل بر
دیدن حقیقى است از قبیل گفتوگو، سؤال و جواب، نزدیک شدن، از بالا
نگریستن و آمدورفت. پنجم: نباید کلامى را بدون سبب تأویل کرد. ششم:
خداوند قدرت و فضیلتى به پیغمبر و أئمه (ع) عطا کرده که به دیگران نداده
و به شهادت کتابهاى کافى، بصائر الدرجات و غیره فضائل آنان غیرقابلوصف است. هفتم: اوضاع عالم بعد از مرگ لازم نیست شبیه اوضاع این عالم باشد؛ بلکه بدون شک در بیشتر احکام با هم مخالف هستنند. هشتم: در جایى که خداوند چنین قدرتى به عزرائیل و نکیر و منکر داده باشد، چه مانعى دارد که نظیر آن یا بالاترش را به
پیغمبر و أئمه (ع) داده باشد؟
خلاصه آنکه به نظر شیخ حر عاملی، نباید از ظاهر این احادیث دست برداشت؛ زیرا تأویل نه فقط وجهی ندارد؛ بلکه مانع هم دارد (حرعاملی، 1362ب: 224-226).
سؤال قبر
شیخ حر عاملی معتقد است که سؤال و جواب در قبر مختص به مؤمن و کافر خالص است و سؤال شوندگان پس از سؤال و جواب یا نعمت داده میشوند و یا متحمل عذاب قبر میشوند. بقیة انسانها تا روز قیامت مورد سؤال و جواب قرار نمیگیرند. سؤالاتی هم که در قبر از انسان میشود یا از عقائد است و یا از اعمال، هر چند مانعی در جمع بین آنها نیست (باب 69).
حیات برزخی
شیخ حر عاملی تناسخ ارواح در بدنها را باطل میداند (باب 48). وی ضمن اشاره به زیارت و دیدار ارواح مؤمنان و کفار از خانوادههایشان بعد از مرگ (باب 70) بیان میدارد که ارواح مؤمنین تا زمانی که در برزخ هستند، در بهشت دنیا با بدنهای مثالی گرد هم میآیند و نیز ارواح کفار هم در این مدت داخل در آتش دنیا خواهند بود (باب 71). ارواح مؤمنان در برزخ از نعمتهای الاهی برخوردارند؛ در حالی که ارواح کفار گرفتار عذاب الاهی هستند (باب 72).
معاد جسمانی
شیخ حر عاملی معتقد است که خداوند در روز قیامت مردگان را زنده و محشور میکند و ارواح آنها را به بدنهای ابتداییشان و اجزاء اصلیشان باز میگرداند (باب 74).
احوال روز قیامت
در قیامت همة نسبها و سببهای خانوادگی به استثنای نسب و سبب پیامبر اسلام (ص) قطع خواهد شد (باب76). در قیامت همة مردم به استثنای کسانی که خداوند اراده کرده باشد، محاسبه خواهند شد (باب77). در قیامت هر گروهی از مردم را با نام امامشان فراخواهند خواند (باب 78). در این روز انبیا، ائمة اطهار (ع) و مؤمنان با اذن الاهی مسلمانان فاسق را شفاعت خواهند کرد (باب79). وی محاسبة اعمال مردم را در روز قیامت به دست ائمة اطهار (ع) میداند (باب 116).
بهشت و جهنم
شیخ حر عاملی معتقد است که بهشت و جهنم خلق شدهاند و هماکنون وجود دارند
و هر کسی آن را دروغ پندارد، کافر است (باب 80). سپس به انواع نعمتها و عذابهای الاهی در بهشت و جهنم اشاره میکند: در بهشت انواع نعمتها وجود
دارد و هر آنچه که اهل بهشت اراده کنند در آن مییابند (باب 81). در جهنم انواع مختلف از شدیدترین عذابها وجود دارد (باب 82). مؤمنین در بهشت و کفار در جهنم مخلّد خواهند بود و نعمتها و عذابهای آنها نیز دائمی و ابدی خواهد بود (باب 83).
حکم مرتکبان کبائر
وی معتقد است که مسلمانان فاسق در آتش جاودانه نمیمانند؛ بلکه از آن خارج
و داخل در بهشت خواهند شد. این سخن که مرتکبان محرّمات وارد بهشت نمیشوند،
یا مخصوص کسانی است که بعد از ثبوت تحریم آن را حلال میدانند که آنها
کافر هستند و یا بر این حمل میشود که آنان قبل از عذاب وارد بهشت نمیشوند (باب 84).
حجت (نبوت و امامت)
بابهای 85 تا 120 از ابواب اصول اعتقادی کتاب الفصول المهمه غالباً به مباحث نبوت و امامت اختصاص دارد. از این ابواب میتوان با عنوان حجت یاد کرد، هر چند خود مصنف به چنین عنوانی اشاره نکرده است.
وجوب حجت و لزوم معرفت و اطاعت از امام
مادامی که تکلیف وجود دارد زمین از پیامبر یا امام خالی نمیماند (باب85). شناخت امام (باب86) و اطاعت از ائمه (ع) بر هر مکلفی واجب است (باب87). ائمة اطهار (ع) هدایت کنندگان مردم به سوی صراط مستقیم الاهی و ابواب الاهی برای ورود مردم به دین خداوند هستند (باب88). انتخاب امام بر مردم جایز نیست؛ بلکه امامت شخص یا از طریق نصی که از امام قبلی وارد شده ثابت میگردد یا از طریق اعجازی که از جانب مدعی امامت صورت میگیرد (باب90). وی در کتاب اثبات الهدات میفرماید:
«عقیدة تمام علمای امامیه بر این است که وجود پیامبر و امام واجب است و زمین
خالی از پیامبر و امام باقی نمیماند و شرط است که امام و نبی دارای مقام عصمت
بوده و از تمامی امت افضل و اعلم و اکمل باشند... و علمای ما بر این
عقاید، ادلّة عقلی و نقلی بسیاری را ذکر کردهاند... و مخالفین امامیه ایراداتی بر
این عقاید دارند که تمامی آنها مطالبی غیرواقع و مغالطاتی زیباست... و ما برای اینکه
از این ایرادات در امان باشیم، راه دیگری را پیمودهایم که آن عبارت است از
صرف نظرکردن از ادعای وجوب و اکتفا بر حسن و رجحان عقلی یا شرعی
وجود پیامبر و امام که هیچ عاقلی آن را انکار نمیکند. تمام ادلهای که برای
وجوب گفته شده، دلیل برای رجحان و اولویت قرار میدهیم و آنگاه با اینکه
دلالت ادله، قطعی و مسلم است از تمام اعتراضات نیز سالم مانده و از احتمالاتی
که مخالفین ما گفتهاند محفوظ است...؛ بلکه ما در مقام ادعا میتوانیم بر جواز وجود پیامبر و امام نیز اکتفا کنیم» (رک: حرعاملی، 1399: 1/7-10). او در کتاب اثبات الهدات آیات و روایات بسیاری را از کتب اهلسنت و شیعه ذکر میکند که مقصود از آن، اثبات نبوت پیامبر اسلام (ص) و امامت امامان دوازدهگانة شیعه از طریق بیان نصوص و معجزات است.
عصمت پیامبر (ص) و امامان (ع)
شیخ حر معتقد است که انبیا و ائمة اطهار (ع) همگی دارای مقام عصمت هستند و گناهی از آنها صادر نمیشود (باب 112). ملائکه نیز دارای مقام عصمتاند و از هر گناه و معصیتی به دور هستند (باب113). وی در جایی دیگر هرگونه فراموشی و خطا را از معصومین نفی میکند و در این زمینه به پارهای از دلایل عقلی و نقلی اشاره کرده و اعتقاد کسانی را که معتقد به سهوالنبی هستند، رد میکند و به تفسیر و تأویل ظواهر روایاتی که بر این موضوع و نظایر آن دلالت دارند، میپردازد (حرعاملی، 1388: 21). به نظر وی آنچه از انبیا و ائمة اطهار (ع) صادر شده و موهم گناه است باید به تأویل برد و ترک اولی محسوب کرد؛ چرا که عصمت انبیا قطعی است و به همین علت گفته شده است: «حسنات الابرار سیئات المقربین». بعضی از اصحاب گفتهاند: آنجا که تمام اوقاتشان پیامبران و امامان مستغرق در توجه به خداوند بود و قلوبشان دائماً مشغول طاعت او بود و در عبادت او جدیت تمام داشتند، از اینرو هرگاه به امور مباح و یا انجام شهوات مثل خوردن و نوشیدن و ازدواج مشغول میگشتند، آن را گناه شمرده و از آن طلب مغفرت میکردند. هر گاه که توهم واقع شدن گناه از طرف اهل عصمت پیش آید، به همین معنا حمل میشود (حرعاملی، 1402: 70،25).
علم پیامبر (ص) و امامان (ع)
به نظر شیخ حر عاملی فقط ائمة اطهار (ع) از تفسیر قرآن (باب120) و تمامی معارف آن اعم از تأویل، ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه و جز اینها آگاهی دارند (باب 91) و معتقد است پیامبر (ص) و ائمة اطهار (ع) به تمامی علومی که از آسمان نازل شده، آگاه بودهاند (باب92). همة اعمال انسان در هر روز بر پیامبر و ائمه (ع) عرضه میشود (باب 93). در هر سال ملائکه و روح در شب قدر بر زمین فرود میآیند و آنها را به تمامی آنچه که در آن سال از قضا و قدر الاهی رخ خواهد داد، آگاه میکنند. وی ائمه (ع) را به تمامی علوم انبیا آگاه میداند (باب94) و اعتقاد دارد کهپیامبر (ص) و ائمه (ع) از همة علم غیب الاهی با خبر نبودهاند؛ بلکه بعضی از آن را با اعلام الاهی میدانستهاند و زمانی که اراده میکردند چیزی را بدانند، میدانستند (باب 95). ائمه (ع) تمامی کارهایشان را با امر الاهی و عهدی که از جانب او داشتنند، انجام میدادند و هرگز از آن امر و عهد الاهی تجاوز نمیکردند (باب 96). وی معتقد است که پیامبر اسلام (ص) خواندن و نوشتن به تمامی زبانها را میدانسته (باب 103) و ائمة اطهار (ع) نیز به تمامی زبانها و به آنچه که مردم نیاز دارند، آگاه بودند (باب104).
شیخ حر عاملی ادعای امامت را بدون اهلیت داشتن برای آن و نیز انکار امامت امام بر حق را موجب کفر میداند (باب 97) و معتقد به وجوب تسلیم مردم در برابر ائمه (ع) است (باب 98). پیامبر (ص) و ائمه (ع) حجتهای الاهی بر تمامی انسانها و اجنهاند (باب 99).
آنچه حق نیست باطل است و آنچه هدایت نیست گمراهی است؛
یعنی حق و باطل، هدایت و گمراهی، حسنات و سیات، همه بیان شده و آشکار
است (باب 108) و هر چیزی که حق است و به دست مردم رسیده از جانب
ائمة اطهار (ع) است و هر آنچه که از جانب ایشان نباشد باطل شمرده میشود (باب 100).
برتری پیامبر (ص) و ائمه (ع) از همة مخلوقات
شیخ حر عاملی معتقد است که امام باید از همة مردم در علم، فضائل و کمالات برتر باشد (باب89) و بر همین اساس پیامبر اسلام (ص) و ائمة اطهار (ع) را از تمامی مخلوقات حتی انبیا و اوصیا و ملائکه، افضل میداند و نیز انبیا را افضل از ملائکه میشمارد (باب101). وی در جایی دیگر پیرامون موضوع افضلیت میفرماید: «از ضروریات مذهب امامیه این است که امام و نبی در علم و معرفت باید افضل و اکمل از تمامی جن و انس باشند و تقدیم مفضول بر فاضل قبیح است تا چه رسد به تقدیم مفضول بر افضل» (حرعاملی، 1432: 125).
عالم ذر
وی معتقد است که خداوند همة مردم را بر فطرت توحیدی آفریده (باب107) و در عالم ذر همة مردم را مکلّف به اقرار به توحید، نبوت و امثال آن کرده است؛ ولی بعضی از متکلمان[xxii] با استفاده از ادلة ضعیف ظنی و غیرتام، این مطلب را انکار کردهاند؛ لکن احادیث و آیات قرآنی دیدگاه آنها را رد میکند (باب 106).
خاتمیت
شرایع پیامبران اولیالعزم قبل از نسخ، همة مکلفین را شامل میشده است. شریعت پیامبر اسلام (ص) تا روز قیامت باقی خواهد ماند و هرگز نسخ نخواهد شد؛ یعنی شرایع سابق منسوخ شده و پیامبراسلام خاتم پیامبران است (باب 109).
اسلام، ایمان و کفر
شیخ حر اسلام را اقرار کردن به اعتقادات صحیح و ایمان را اقرار به زبان، باور قلبی و عمل کردن به آن باور میداند. وی ادلة بعضی از متکلمان[xxiii] که ایمان را مجرد تصدیق میدانند، ضعیف میشمارد و بعضی از احادیثی را که بر آن دلالت دارد حمل بر تقیه یا مجاز میکند (باب 110). اگر کسی واجب یا حرامی از واجبات و محرّمات الاهی را حلال بداند و یا منکر وجوب و حرمت آن شود و یا آن را کوچک شمارد، کافر شده است (باب 111). ممکن است منظور شیخ حر از این سخنان صوفیان باشند (حرعاملی، 1432: 64).
تبرّی از دشمنان
شیخ حر عاملی بغض و دشمنی با دشمنان الاهی و تبرّی از آنها و امامانشان را واجب میداند (باب 115). وی اقتدا به دشمنان دین و تشبّه به آنها را حرام میداند و دوستی با دشمنان خدا و دشمنی با دوستان خداوند را از علائم صوفیان میشمارد (حرعاملی، 1432: 237).
فرقة ناجیه
وی حدیث افتراق را در میان شیعه و سنی متواتر میداند و معتقد است تنها یک فرقه از تمامی امت نجات پیدا خواهد کرد (باب 117) و این فرقة ناجیه را همان متمسکین به اهلبیت عصمت و طهارت (ع) میداند که در اعتقادات، عبادات و احکام، از ائمة معصومین (ع) پیروی میکنند. وی تفصیل بیشتر در این باره را به رسالههای علمای امامیه علیالخصوص به رسالة بیان الفرقه الناجیه[xxiv] نوشتة شیخ ابراهیم بنعلی قطیفی،[xxv] ارجاع میدهد (باب 118).
امام دوازدهم (ع) و رجعت
شیخ حر عاملی صاحب هر پرچمی را که قبل از قیام قائم آل محمد (ع) برای خروج برافراشته شود، ظالم میداند (باب 119). وی همة ائمه (ع) را قائم به امر الاهی دانسته و معتقد است که دوازدهمین امام بعد از غیبتش قیام به شمشیر میکند؛ زمین را پر از عدل و داد میکند؛ دین الاهی را در زمین ظاهر میسازد و دشمنان را سرکوب و مضمحل میگرداند (باب 102).
وی در رسالهای با نام کشف التعمیه فی حکم تسمیه صاحب الزمان، اظهار نام حضرت ولی عصر (ع) را قولاً، فعلاً و تقریراً جایز دانسته و روایات مخالف این قول را حمل بر تقیه میکند (حرعاملی، 1385: 6/405).
وی در کتاب الایقاظ بر صحت رجعت ائمه (ع) و امکان و وقوع آن، استدلال کرده و روایات و آیات بسیاری پیرامون رجعت ارائه میدهد. سپس شبهات منکران رجعت را مطرح کرده و به آنها پاسخ میدهد. یکی از ابواب این کتاب پیرامون دولت بعد از امام مهدی (ع) است (حرعاملی، 1362ب: 6-3).
یکی دیگر از مطالبی که شیخ در مورد رجعت به آن اشاره میکند موضوع رجعت حضرت عیسی (ع) است. او میگوید: «در احادیث متواتر تصریح شده که عیسى به زمین برمىگردد و از قرآن نیز استفاده میشود که او وفات کرده است؛ زیرا قرآن از زبان او نقل مىکند که در قیامت عرض مىکند: «من تا مادامىکه میان آنها بودم گواهشان بودم و چون مرا برگرفتى تو خود نگهبانشان بودى» (مائده: 117)... احادیث هم در این مورد بسیار است؛ اگر چه بعضى از اهلسنت منکر وفات او هستند؛ ولى قول آنها معتبر نیست و این [انکار وفات عیسی] از جهت تندروى در انکار رجعت است. آنها مرگ او را انکار میکنند تا رجعت ثابت نشود (حرعاملی، 1362ب: 304-305).
[i]. عبدالسلام بنمحمد بنحسین حر، صاحب کتاب ارشاد المنصف البصیر الی الجمع بین اخبار التقصیر است (حرعاملی، 1399: 1/و).
[ii]. علی بنمحمود عاملی از شاگردان شیخ محمد فرزند صاحب معالم بوده و صاحب کتاب امتحان الافکار فی مسئلة الداراست (حرعاملی، 1399: 1/ ز).
[iii]. زینالدین بنمحمد بنحسن بن زینالدین شهیدثانی، متوفای 1064ق و از شاگردان شیخ بهایی و محمد امین استرآبادی است. وی از شدت احتیاط کتابی تألیف نکرده؛ ولی شیخ حر عاملی از او با عنوان شیخنا الاوحد و لانظیر فی زمانه یاد کرده و از او بسیار تجلیل کرده است (حرعاملی، 1362: 1/92).
[iv]. حسین بنحسن بنیونس ظهیری عاملی عیناثی از شاگردان محمد امین استرابادی در مکه بوده است. وی تألیفاتی نیز داشته است که از جمله آنها کتابی در حدیث و نیز کتابی در عبادات و دعا میباشد. وی شاگردان بسیاری تربیت کرده است (حرعاملی، 1362: 1/70 و صدر، 1406: 178).
[v]. محمدباقر مجلسی فرزند مولى محمدتقى اصفهانى، متوفای 1110ق، از بزرگان علما و فقها و محدثان شیعه و صاحب آثار ارزشمند علمى است. وى در عصر خویش منصب شیخ الاسلامى داشته است. از جمله تألیفات وی: بحار الأنوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار است که جامع احادیث مجامیع حدیثى شیعه است (گرجی، 1387: 240).
[vi]. محمد بنمرتضى ملقب به محسن و معروف به مولى محسن فیض، متوفای 1091ق، از علماى بزرگ شیعه و صاحب آثار ارزشمندی در علوم مختلف همچون؛ فقه، حدیث، تفسیر، کلام و شعر بوده است. از تألیفات وی: کتاب الوافى در جمع و ترتیب و تهذیب اخبار کتب اربعه، المحجة البیضاء در اخلاق است (گرجی، 1387: 239).
[vii]. محمدطاهر بنمحمدحسین شیرازی نجفی قمی صاحب کتاب حجة الاسلام، شرح تهذیب الاحکام و الفوائد الدینیه فی الرد علی الحکماء و الصوفیه است. شیخ حر عاملی از او روایت نقل کرده است (حرعاملی، 1399: 1/ط).
[viii]. سید میرزا محمد بن شرف حسینی جزایری، ساکن حیدر آباد بوده و کتاب بزرگی در حدیث داشته است. شیخ حر از او روایت نقل کرده است (حرعاملی،1362: 2/275).
[ix]. علی بنمحمد بنحسن بنزینالدین شهید ثانی متوفای 1103ق و صاحب کتاب الدرالمنثورمن الخبرالمأثور و غیرالماثور میباشد (آقابزرگ تهرانی،1403: 8/76).
[x]. حسین بنجمالالدین بنمحمد بنحسین خوانساری متوفای 1098 ق، که شیخ حر از وی اجازة نقل روایت داشته است. از آثار او میتوان به کتاب مشارق الشموس فی شرح الدروس شهید اول اشاره کرد (حسینی،1422: 1/894).
[xi]. سیدهاشم بنسلیمان بناسماعیل بنعبدالجواد حسینی بحرانی توبلی، متوفای 1107ق است، که شیخ حر از او روایت نقل کرده است. وی بیش از 75جلد کتاب تصنیف کرده است که از مهمترین آنها میتوان کتاب البرهان فی تفسیر القران را نام برد (حرعاملی، 1362: 2/341 و امین، 1403: 10/249).
[xii]. این مقاله همچون دیگر مقالات طرح اعتقادنامهها در اصل مشتمل بر بخش کتابشناسی آثار بود؛ لکن با توجه به ضوابط ساختاری و محدودیتی که برای حجم مقالات هفت آسمان در نظر گرفته شد، این بخش از مقاله حذف گردید.
[xiii]. وی تمام کتاب وسایل الشیعه و کتابهای دیگرحدیثی را نزد شیخ حر قرائت کرده است (حرعاملی، 1362: 2/323).
[xiv]. فرزند مؤلف و متوفای 1110ق است، وی دارای اجازه از شیخ حر میباشد و تعالیقی نیز بر کتب حدیثی دارد (حرعاملی، 1385: 1/ه).
[xv]. فرزند مؤلف و صاحب کتاب شرح الهدایه فی الاحکام الماثوره است (حرعاملی، 1385: 1/ی).
[xvi]. صاحب تصانیف بسیار از جمله شرح بدایة الهدایه فی الفقه، الصمدیه فی النحو و شرح زیارت جامعة کبییره است (حرعاملی، 1385: 1/ی).
[xvii]. صاحب اجازه از شیخ حر عاملی است (حرعاملی، 1385: 1/یا).
[xviii]. صاحب اجازه از شیخ حر عاملی و متوفای 1158ق است (حرعاملی، 1385: 1/ی).
[xix]. از شیخ حر عاملی و علامة مجلسی روایت نقل کرده است (حرعاملی، 1385: 1/ی).
[xx]. احتمالاً منظور ایشان علامة حلی و شیخ بهایی و بعضی از علمای هم عصر آنها است (حرعاملی، 1403: 216).
[xxi]. ممکن است منظور وی جسم لطیف باشد.
[xxii]. ممکن است اشارة وی به شیخ مفید در کتاب تصحیح الاعتقاد باشد که این احادیث را اخبار احاد دانسته و قابل استناد در اعتقادات نمیداند. او این قبیل احادیث را از اعتقادات تناسخیه شمرده و آنها را تأویل و توجیه کرده است (شیخ مفید، 1413: 82-81).
[xxiii]. ممکن است منظور شیخ حر در این باره خواجه نصیرالدین طوسی و علامة حلی باشد که ایمان را مجرد تصدیق قلبی و زبانی میدانند (حلی، 1386: 2/248).
[xxiv]. کتاب اثبات الفرقة الناجیه یا الفرقة الناجیه ویا الوافیه فی تعیین فرقة الناجیه تألیف شیخ ابراهیم بنسلیمان قطیفی معاصر محقق کرکی است که در حدود سال945ق نگاشته شده و هنوز چاپ نشده و به صورت نسخة خطی نگهداری میشود. از آثار دیگر وی میتوان به این موارد اشاره کرد: السراج الوهاج لدفع عجاج قاطعه اللجاج و الرساله الرضاعیه (حسینی،1422: 1/792 و آقا بزرگ تهرانی، 1403: 1/98، 25/18، 16/177).
[xxv]. درکتب اعلام از صاحب کتاب الفرقه الناجیه با اسم ابراهیم بن سلیمان قطیفی نام برده شده است نه ابراهیم بنعلی (حسینی،1422: 1/792 و آقا بزرگ تهرانی، 1403: 1/98، 25/18و16/177).
مراجع
آقابزرگ تهرانی (1372)، طبقات اعلام الشیعه، تحقیق علینقی منزوی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
ـــــــــــ (1403)، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ سوم، بیروت: دار الاضواء.
امین، سیدمحسن (1403)، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات.
ـــــــــــ (1343)، نور ساطع (ترجمة کتاب بدایه الهدایة شیخ حر عاملی که توسط شیخ مراد کشمیری انجام شده است)، مشهد: چاپخانه خراسان.
حر عاملی، محمد بنحسن (1344)، رسالة فی معرفة الصحابه، تصحیح سید کاظم موسوی (در ضمن کتاب سه رساله در علم رجال زیر نظر سید جلال الدین محدث ارموی)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
ـــــــــــ (1362)، الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمه احمد جنتی، تهران: انتشارات نوید.
ـــــــــــ (1362)، امل الامل، تحقیق سید احمد حسینی، قم: دارالکتاب الاسلامی.
ـــــــــــ (1376)، الفصول المهمه فی اصول الائمه، تحقیق و اشراف محمد قائینی، قم: مؤسسة معارف اسلامی امام رضا (ع).
ـــــــــــ (1385)، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ترجمه محمد نصراللهی و احمد جنتی، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ج4، 6، 7.
ـــــــــــ (1387)، رسالة فی الغنا، مصحح رضا مختاری (در ضمن کتاب موسیقی و غنا ج1 به کوشش رضا مختاری و محسن صادقی) قم: مؤسسة بوستان کتاب.
ـــــــــــ (1388)، پیراستگی معصوم از فراموشی و خطا (ترجمه کتاب التنبیه بالمعلوم: برهان علی تنزیه المعصوم عن السهو و النسیان)، مترجم محمد اصغری نژاد، قم: نشر ادیان.
ـــــــــــ (1399)، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، تعلیقه ابوطالب تجلیل تبریزی، قم: مطبعه العلمیه، ج1.
ـــــــــــ (1402)، الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه، بیروت: مؤسسة اعلمی.
ـــــــــــ (1403)، الفوائد الطوسیه، تعلیق و اشراف سیدمهدی لاجوردی حسینی، محمد درودی، قم: مطبعه العلمیه.
ـــــــــــ (1429)، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تحقیق مؤسسة آلالبیت علیهم السلام لاحیاء الثراث، (مقدمه: سید جواد شهرستانی)، چاپ سوم، قم: مؤسسه آلالبیت (ع) لاحیاء التراث.
ـــــــــــ (1429)، رساله فی تواتر القران، تصحیح فتح الله نجارزادگان (در ضمن کتاب تراث الشیعه القرانی ج4 تحت اشراف: محمد علی مهدوی راد)، قم: مکتبه التفسیر و علوم القران.
ـــــــــــ (1432)، رساله الاثنی عشریه فی الرد علی الصوفیه، تصحیح وتعلیق عباس جلالی، قم: انصاریان.
حسینی جلالی، سیدمحمدحسین (1422)، فهرس التراث، قم: انتشارات دلیل ما.
حلی، حسن بنیوسف (1386)، کشف المراد، ترجمه و شرح علی شیروانی، چاپ دوم، قم: دارالعلم.
سبحانی، جعفر (1422)، موسوعة طبقات الفقهاء، قم: مؤسسة امام صادق (ع).
شیخ مفید، محمد بنمحمد بننعمان (1413)، تصحیح الاعتقاد، قم: کنگره.
صدر، سیّدحسن (1406)، تکمله امل الامل، تحقیق سید احمد حسینی، باهتمام محمود مرعشی، قم: مکتبة آیة الله مرعشی.
گرجی، ابوالقاسم (1387)، تاریخ فقه و فقها، چاپ نهم، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
نویسنده
علی فتاحی تازه کند
پژوهشگر دانشگاه ادیان و مذاهب