مسئله امامت از دیدگاه غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 1 - 2 دقیقه)

288b

 چکیده

غزّالی وجود امام را به ادلة شرعی و اجماع امت، ضروری و برای قوام دین و دنیا مفید می‌داند؛ اما عصمت را برای امام شرط نمی‌داند. او معتقد است تنها در امور کشورداری وتجهیز سپاه و... به امام نیاز است؛ و از آنجا که برای انجام این قبیل کارها به علم الهی و لدنّی نیازی نیست، از این‌رو، به عصمت نیازی نیست. او مانند دیگر پیروان اهل سنّت، تعیین امام را به انتخاب مردم می‌داند و هرگونه ادعای نصی از سوی شیعه را بی‌ربط به مسئلة امامت و غیرمتواتر معرفی می‌کند. از نظر او اگر این اخبار، متواتر بودند، هرگز در آنها شک نمی‌شد، در حالی‌که در مورد این اخبار شک وجود دارد. بنابراین احادیثی چون حدیث غدیر و منزلت صرفاً بیانگر احترام و دوستی میان پیامبر(ص) و علی(ع) است و دلیلی بر امامت علی(ع) محسوب نمی‌شود. خواجه نصیرالدین طوسی در برابر این دیدگاه موضع گرفته ووجود امام را نه به ادلة شرعی، بلکه به دلیل عقلی و با استناد به «قاعدة لطف» بر خداوند واجب می‌داند. وی همچنین با ارائة ادلة عقلی متعدد، عصمت را نیز برای امام ضروری می‌داند و عقیده دارد که درصورت معصوم نبودن امام، تسلسل لازم آمده و دیگر نمی‌توان به تکالیف شرع اطمینان کرد. درضمن، در صورت انجام افعال قبیح از وی، نهی او از آن عمل، واجب می‌شود و در این صورت، غرض از نصب امام نقض شده،مقام امام از سایر مردم پایین‌تر می‌آید؛ در حالی‌که امام باید افضل از همه باشد. خواجه، پس از اثبات عصمت برای امام، می‌گوید عصمت خصیصة ناآشکاری است که کسی جز پروردگار به آن علم ندارد. لذا نصب امام باید از سوی خدا و رسولش صورت گیرد و این یعنی نص؛ و همچنین با توجه به شیوة رسول خدا(ص) بعید است که ایشان در خصوص چنین امر خطیری سکوت کرده باشد. در مجموع، ادلّة خواجه نسبت به دلایل ادعایی غزّالی از وجاهت و قوت بهتری برخوردار است. 

 

 

مشاهده اصل مقاله

 

 

نویسندگان

محسن حبیبی 1 فاطمه عباس زاده 2 1 استادیار فلسفه، دانشگاه علّامه طباطبایی، تهران، ایران

2 گروه فلسفه، دانشکده ادبیات فارسی و زبان های خارجی، دانشگاه علامه طباطبائی

 


چاپ   ایمیل