راههای شناسایی امام در نگاه متکلمان
با سیر در اندیشۀ متکلمان شیعی به این نتیجه میرسیم که این بحث در میان متکلمان متقدم مطرح بوده و در کنار بحث از سایر مسائل مهدویت، به راههای شناسایی امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز پرداختهاند؛ اما اندک اندک این بحث در میان سایر متکلمان کم رنگ تر شده و متکلمان بعدی، هر چند کما بیش به آموزۀ مهدویت پرداختهاند؛ بحث راهها و معیارهای شناسایی امام در عصر ظهور را متعرض نشدهاند.
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین، ذیل بابی با عنوان «باب ما روی فی علامات خروج القائم» به روایات نشانهها و علائم ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همچون خروج یمانی، سفیانی، صیحۀ آسمانی میپردازد. از مطالب باب مذکور چنین برداشت میشود که وی این اتفاقات و حوادث را از معیارهای شناسایی حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تلقی کرده است؛ هر چند به تفسیر و تبیین این روایات نپرداخته و تنها به بیان روایات بسنده کرده است (صدوق، 1395: 649 ـ 656).
اما شیخ مفید در کتاب النکت الاعتقادیه، صراحتا به مسئله چگونگی شناخت امام، هنگام ظهور پرداخته و راه شناسایی حضرت را در آن زمان، ظهور معجزه به دست ایشان میداند (مفید، 1413، الف: 45). وی در کتاب الرسائل فی الغیبه نیز ذیل فصلی با عنوان «اضطرار الإمامیه عند قولهم بالغیبه فی إثبات الأعلام بالمعجزات لإمامهم عند ظهوره»، به روایات علایم ظهور، همچون قیام سفیانی و ظهور دجال و خسف بیدا اشاره میکند و اخبار صادر شده با این مضمون را قطعی دانسته و آنها را معجزاتی برای اثبات نسب و صدق مدعای حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی میکند (همان، ب: 121 ـ 122). وی همچنین در کتاب الارشاد موارد مذکور را از علامات امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برمیشمرد (همان: 368).
شاگردان شیخ مفید، همچون سید مرتضی و شیخ طوسی، صراحتا به این مسئله اشاره نکردهاند؛ اما سید مرتضی به طور کلی در بحث امامت، معجزه را در کنار نص و تواتر، یکی از نشانههای شناسایی مصداق حقیقی امام معرفی میکند (شریف مرتضی، 1410، ج1: 184). وی قائل است معجزه بر صدق مدعی امامت، عصمت و وجوب اطاعت از او دلالت دارد؛ همانگونه که صدق مدعی نبوت و لزوم پذیرش ادعا و اوامر او را اثبات میکند (همان: 196). شیخ طوسی نیز معجزه را نشانۀ صدق مدعی نبوت و امامت میداند، با این تفاوت که قائل است معجزه برای اثبات صدق نبی ضروری است؛ اما در اثبات امامت امام چندان ضرورت ندارد؛ زیرا امامت به طرق دیگر، همچون نص قابل اثبات است.
وی معتقد است اگر مدعی امامت، معجزه ارائه کرد؛ به گونهای که از آن بتوان صدق ادعایش را یقین حاصل کرد؛ امامت او اثبات میشود؛ اما اگر مدعی امامت معجزهای ارائه نکرد، در صورت وجود راهها و نشانههای دیگر نمیتوان ادعای امامت او را زیر سوال برد؛ زیرا بر خلاف مقام نبوت، اثبات مقام امامت تنها در گرو ارائۀ معجزه نیست (شیخ طوسی، 1406: 256ـ 258).
پس از شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی، متکلمی را نمییابیم که به بحث راهها و معیارهای شناسایی امام در عصر ظهور متعرض شده باشد، یا اینکه از معجزات امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عصر ظهور سخنی به میان آورده باشد. بنابراین، در میان متکلمین، دیدگاه شیخ مفید و سید مرتضی، دیدگاه کامل تری به نظر میرسد؛ زیرا دلیل نص که اکثر متکلمین برای شناسایی امام بر آن تاکید میکنند، در دوران حضور ائمه : که دسترسی به آنان آسان و امکان شناسایی مصداق نص فراهم بود، معیار کارآمدی بوده؛ اما با ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نص شاید بتواند ویژگیهای شخصی و نسبی امام را مشخص کند؛ اما در تعیین مصداق امام و باز شناسی او از مدعیان دروغین که هر یک ادعا میکنند، همان نسب، تبار و ویژگیهای حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دارند؛ نمیتواند ما را چندان راهنمایی کند. بنابراین، به نظر میرسد اهمیت دلیل معجزه را که این سه متکلم متقدم ذکر میکند، نمیتوان نادیده انگاشت.
راههای شناسایی امام در روایات
گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که منصب امامت همواره مورد سوء استفادۀ انسانهای فرصت طلب و سودجو قرار گرفته و افراد زیادی به دروغ خود را امام خواندهاند. از این رو شیعیان، مکررا به ائمه: مراجعه کرده و ملاکها و معیارهای شناسایی امام بعد از ایشان را سوال میکردند و این امر مورد اهتمام خود ائمه: نیز بوده است و از وظایف خود میدانستند که امام بعدی را به مردم معرفی و برای او نشانه و عَلَمی به عنوان حجت و راهنما اقامه کنند تا مردم او را شناخته و از او پیروی کنند (مجلسی، 1429، ج 25: 87).
از این رو با توجه به حساسیت و اهمیت بحث مهدویت، مسلما ائمۀ معصومین: به ارائۀ راهکارهایی برای شناسایی امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نجات شیعیان از حیرت و سرگشتگی بی تفاوت نبوده و معیارها و راهکارهای لازم را در این زمینه ارائه کردهاند که ما در این بحث به تفصیل به آن خواهیم پرداخت.
1- راههایی برای شناسایی عمومی امامان
ائمه : در شناسایی امام، گاه ویژگیها و خصوصیات معنوی و رفتاری امام را به عنوان ملاک و معیار معرفی میکردند و گاه نشانههایی (غالبا خارق العاده) را به عنوان دلیل امامت برای آنان بر میشمردند. ائمه: سکینه، وقار، علم (همان: 90)؛ ورع، حلم (همان: 89)؛ شناخت حلال و حرام (همان: 100)؛ هدایت (همان)؛ طهارت ولادت، دوری از لهو و لعب (همان: 106) و… را به عنوان ویژگیهای رفتاری و روحانی امام برشمردهاند. اما در کنار اینها به نشانههای خاص و خارق العادۀ امام نیز اشاره کردهاند که عبارتند از: عصمت، نص، برخورداری از وصیت ظاهر و آشکار، دارا بودن دلیل و معجز (همان: 91). همچنین روایات بیان میکنند که امام، کسی است که شمشیر پیامبر(ص) (همان: 90) و زره ایشان را داشته باشد.
همانگونه که مشخص است، امامت به دلیل جایگاه رفیعی که دارد، به نشانههایی خاص و منحصر به فرد نیاز است که تنها امام حقیقی میتواند از آنها برخوردار باشد تا راه بر مدعیان دروغین بسته شده و در شناخت امام، حجت بر مردم تمام شود و اصولا یکی از دلایل درخواست مکرر مردم از ائمه: برای ارائۀ نشانههای امام، شناسایی مدعیان دروغین بوده است (همان: 90).
از میان نشانههایی که برای امام ذکر شد، شناسایی ویژگیهای معنوی و رفتاری امام و نیز برخورداری از ملکۀ عصمت، شاید چندان برای مردم عادی آسان نباشد. از این رو، ائمه: نشانههای روشن و آشکاری که به راحتی قابل تشخیص باشد، برای مردم بر شمردهاند که مهمترین این نشانهها، یکی به همراه داشتن سلاح پیامبر(ص) است که در روایات، آن را به منزلۀ تابوت بنی اسرائیل معرفی کردهاند (ابن بابویه، بی تا: 137) و دیگری دلیل معجز یا نشانهای است که مردم عادی از آوردن آن عاجز و ناتوانند.
در روایات، معجزات فراوانی برای ائمه: بیان شده که بسیاری از آنها در پاسخ به درخواست کسانی بوده که دلیل امامتشان را خواستار بودند؛ همچون پاسخ دادن به سوالی که شخص از امری مکتوم و پوشیده از امام مطرح میکرد (همان: 137)؛ یا خبر دادن امام (علیه السلام) از اخبار و رویدادهای آینده یا سخن گفتن به زبانهای گوناگون (مجلسی، 1429، ج 25: 87) و… (برای اطلاع بیشتر از این معجزات ر.ک: همان: 111ـ 119 و طبرسی، 1403: 316).
با توجه به نشانهها و علایمی که ذکر شد، به نظر میرسد برای شناسایی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ظهور، عمده ترین نشانهای که میتوانیم بدان تمسک کنیم، دلیل اعجاز باشد؛ زیرا امکان جعل سلاح پیامبر(ص) و وصیت در عصر غیبت از سوی مدعیان وجود دارد؛ اما اعجاز، امری است که دیگران از انجام دادن آن ناتوانند و تنها امام حقیقی که به تایید الاهی مؤید است، میتواند آن را ارائه کند.
2- ملاکهای شناسایی مختص امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روایات
پیش از این، نشانههایی که هریک از ائمه: برای شناسایی امام بعد از خود ارائه کرده بودند؛ برشمردیم.
چنین به نظر میرسد که در عصر حضور، به دلیل در دسترس بودن ائمه: امکان شناسایی امام از شناسایی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هنگام ظهورشان به مراتب آسان تر باشد؛ زیرا در زمان ظهور امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از یک سو به امام قبل، دیگر دسترسی نداریم و از سوی دیگر، سالهای سال غیبت طولانی و ظهور حوادث و فتنههای گوناگون و نیز ظهور مدعیان دروغین این امر را از هر دورۀ دیگر به مراتب دشوارتر ساخته است؛ اما بر خلاف این تصور اولیه، در روایات تعابیری وجود دارند که نشان دهندۀ وضوح و آشکار بودن امر ظهور هستند؛ به گونهای که آن را آشکارتر از خورشید معرفی کردهاند (صدوق، 1395، ج2: 347) و نیز بیان شده این امری است که پنهان نخواهد ماند و آیه و بینهای است که هرگز پوشیده نخواهد شد(نعمانی، 1397: 200ـ201).
همچنین برخی روایات حاکی از آن است که یاران و اصحاب امام از اینکه به هنگام ظهور امر بر آنها مشتبه شود؛ به گونهای که به تشخیص حق از باطل قادر نباشند؛ نگران بودند. به طور مثال:
امام(علیه السلام) در روایتی برای یکی از اصحاب خود بیان میکنند که قبل از ظهور دوازده پرچم افراشته میشود که از یکدیگر قابل تشخیص نیست. در این هنگام راوی گریه میکند و میگوید: هنگامی که امر مشتبه میشود، چه کنیم؟ امام (علیه السلام) میفرماید: جای نگرانی نیست؛ زیرا امر ما از این خورشید روشنتر است (ابن بابویه، بی تا: 126).
از این روایات چنین استنباط میشود که امر ظهور و تشخیص و شناسایی حضرت کار دشواری نیست و لذا این مطلب نگرانی مربوط به عدم تشخیص امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را زایل میکند. حال باید دید ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با چه نشانههایی همراه است که آن را امری آشکار و غیر قابل انکار ساخته است. در ادامه به بررسی این مطلب خواهیم پرداخت:
نشانههای اختصاصی مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
دربارۀ تعداد و عناوین نشانههای ظهور در منابع قدیم و جدید اختلاف نظر فراوان است؛ زیرا بیشتر مولفان فهرستی از علائم ارائه نکرده و آنها را در قالب روایت بیان کردهاند. کتابهای معتبر متقدم، همچون الغیبه نعمانی، الغیبه شیخ طوسی و کمال الدین صدوق، علایم و نشانهها را تنها در قالب روایات و به صورت پراکنده بیان کرده و به دسته بندی و چینش منظم آنها نپرداختهاند.
نعمانی در الغیبه ابتدا در یک باب جداگانه دربارۀ کلیۀ علایم بحث و 68 روایت را در آن نقل میکند (نعمانی، 1397: 247ـ283)؛ در عین حال، باب جداگانهای را به روایات سفیانی اختصاص میدهد و در آن باب 18 روایت را ذکر میکند (همان: 299ـ306). شیخ طوسی نیز در کتاب الغیبه خود 57 روایت در این باره نقل میکند (طوسی، 1411: 433 ـ466). شیخ صدوق نیز در کمال الدین29 روایت در این موضوع بیان میکند (صدوق، 1395، ج 2: 649 ـ656) که در همۀ این منابع، روش مولفین صرفا نقل روایات بوده است؛ بی آنکه هیچگونه تحلیل و تبیین و تفسیری ارائه کنند.
شاید تنها منبعی که در کنار نقل روایات، فهرستی از نشانهها به دست داده است، کتاب ارشاد شیخ مفید باشد. شیخ مفید با توجه به اصول روایی پیش از خود، حدود 43 نشانه فهرست کرده است (مفید، 1413، ج 2: 368 ـ370) که بررسی همۀ آنها در حد ظرفیت این مقاله نیست. از این رو در این نوشتار به بررسی و نقد مهمترین و اختصاصیترین علایم که در روایات از نشانههای حتمی یاد شدهاند؛ بسنده خواهیم کرد.
مهمترین و مشهورترین روایات در موضوع نشانههای ظهور، هشت روایتی است که در آنها پنج علامت برای ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذکر شده است. این هشت حدیث در بیان چهار نشانه با یکدیگر اشتراک دارند؛ ولی در مورد پنجمی بیان آنها مختلف است. آن چهار نشانه عبارتند از: ندای آسمانی، فرو رفتن زمین بیدا، خروج شخصی به نام سفیانی و کشته شدن نفس زکیه. در مورد پنجمین نشانه، سه روایت به شخص «یمانی»، یک روایت به «قائم»، دو روایت به «هلاکت یکی از بنی عباس» و یک روایت به شخصی به نام «خراسانی» اشاره میکند. یک روایت نیز سخنی از پنجمین نشانه به میان نمیآورد.
از این میان، دو روایت نشانۀ ششمی را اضافه کرده که عبارت از آشکار شدن «دستی از آسمان» است. چنین به نظر میرسد، این دست همراه با ندای آسمانی به مهدی اشاره میکند تا مردم او را بشناسند (نعمانی، 1397: 252، ح 9و ح 11؛ 257، باب 14، ح 15؛ 258، باب 14، ح 16؛ 262، باب 14، ح 21؛ 264، باب 14، ح 26؛ 290، باب 16، ح 6؛ کلینی، 1411: 310؛ صدوق، 1395: 649 و 650، ح 1 و 7؛ و طوسی، 1411: 436). از مجموع این هشت روایت تنها دو روایت قابل اعتماد است و بقیه از نظر سند یا محتوا اشکال اساسی دارند. (صادقی، 1385: 137ـ 148). این دو روایت به صورت زیر است:
1-ابن عقده از علی بن حسن بن فضال از برادرانش، محمد و احمد، از علی بن یعقوب هاشمی، از هارون (مروان) بن مسلم از خالد قماط، از حمران بن اعین از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل میکند:
از امور حتمی که پیش از قیام قائم رخ میدهد، خروج سفیانی و فرو رفتن بیدا و قتل نفس زکیه و منادی از آسمان است (نعمانی، 1397: 264).
2- امام صادق(علیه السلام) :
پنج علامت پیش از قیام قائم وجود دارند: سفیانی، یمانی، صیحه، کشته شدن نفس زکیه و خسف بیدا (کلینی، 1411: 310؛ نعمانی، 1397: 252؛ صدوق، 1395: 649 ـ 650 و طوسی، 1411: 436).
البته از دیگر روایات ضعیف در این موضوع، میتوان به عنوان موید و شاهد از این دو روایت استفاده کرد. مضافا اینکه مضمون این دو روایت، در سایر روایات مرتبط با ظهور تکرار شده و به طرق مختلف هر یک از این پنج نشانه همراه با جزئیاتشان در لابهلای سایر احادیث به عنوان نشانه و علامت ظهوربیان شده است (برای آگاهی از جزئیات این علایم ر.ک: نعمانی، 1397: 247 ـ 307 و طوسی، 1411: 433 ـ466) و این مطلب، به نوعی وثوق و اطمینان ما را به صدور این روایات افزایش میدهد.
بنابراین، باتوجه به روایات، پنج نشانۀ مذکور، در صورت وقوع، ما را به امر ظهور امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راهنمایی خواهد کرد؛ اما نکتهای که این مطلب را با دشواری مواجه میسازد، چگونگی بازشناسی این علایم است. این روایات در عین حال که نشانههای ظهور امام دوازدهم را ارائه میکنند، شناسایی آن حضرت را با دشواری مواجه میکنند؛ زیرا در این صورت، ناگزیریم افرادی همچون سفیانی، نفس زکیه و یمانی را شناسایی کنیم تا از این رهگذر به شناسایی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راهنمایی شویم. به نظر میرسد قبل از آنکه بتوانیم از این نشانهها به عنوان علایم شناسایی امام دوازدهم صحبت کنیم، لازم است معیارهای تطبیق این نشانهها را بر افراد و رویدادهای خارجی بررسی کنیم و راهکارهای لازم را در این زمینه به دست دهیم:
معیارهای تطبیق نشانههای ظهور
تطبیق علایم و نشانههای ظهور بر وقایع یا افرادی خاص، از دیرباز امری مرسوم در بین مردم عادی و حتی برخی نخبگان جامعه بوده است. تطبیقها و مصداقیابیهای بی معیار، از یک سو زمینۀ سوء استفادۀ سودجویان و فرصت طلبان را از این علایم و بحث مهدویت فراهم کرده و از سوی دیگر به شک و بیاعتمادی افراد ساده دل و ضعیف الایمان منجر شده است. بنابراین، ضروری است پیش از هر اقدامی، به ضابطه مند سازی معیارهای تطبیق و مصداق یابی آنها اقدام کنیم. از این رو، در این جا برخی از معیارهای تطبیق را بر میشماریم:
1-یقینی بودن تطبیق
برخی از نشانهها به صورتی هستند که هم تطبیق درست آن دارای آثار بزرگی است و هم تطبیق نادرست آن دارای پیامدهایی؛ و لذا میان دو محذور گرفتاریم. به طور مثال، در مورد ظهور یمانی، در روایات به شیعیان دستور داده شده که به قیام او بپیوندند و از او حمایت کنند. بنابراین، از یک سو اگر یمانی واقعا ظهور کرده باشد و به شناسایی او موفق نشویم؛ نمیتوانیم او را در حرکتش که زمینه ساز ظهور است، یاری کنیم و از سوی دیگر، اگر در تطبیق اشتباه کنیم، در دام دجالی گرفتار شدهایم که جامعۀ مومنان را به پرتگاه انحراف در عقیده و عمل و نهایتا سقوط میکشاند.
بنابراین، اهمیت و تاثیر چنین نشانههایی مقتضی دقت در تطبیق و حصول یقین است و بر اساس حدس و گمان، نمیتوان آنها را بر فرد یا واقعهای خاص تطبیق کرد (آیتی، 1391: 10).
2- تطبیق بر تاویل مبتنی نباشد
در تطبیق نباید به تاویل روایات پرداخت. اگر در جریان تطبیق نشانههای ظهور بر مصادیق خارجی به تاویل مجبور شدیم؛ یعنی ناگزیر شدیم روایات را از معنای ظاهری متفاهم عرف منصرف کرده و معنایی خلاف ظاهر از آن بفهمیم؛ این نشانۀ آن است که روایات بر مصداق مورد نظر تطبیق نشده، بلکه تحمیل شدهاند. روشن است چنین مصداق تراشیهایی با مشکل ناهماهنگی با روایات مواجه میشود و این خود دلیل بر نادرست بودن تطبیق است (همان: 12).
3- هماهنگی با معیارها و ضوابط دینی
مقصود از این معیار، آن است که تطبیق با سایر آموزههای دینی در تعارض نباشد و موجب زیر پا گذاشتن اصل و معیاری از اصول و معیارهای دینی نشود؛ زیرا نشانههای ظهور بخشی از کلیت دین است. از این رو، معیارها و اصول کلی دین بر آن نیز حاکم است. بنابراین، اگر تطبیق نشانههای ظهور بر مصداقی خاص باعث شکسته شدن یکی از ضوابط و اصول مسلم دینی شود؛ ولو دهها قرینه این تطبیق را تایید کنند؛ این، نشانۀ آن است که تطبیق مورد نظر اشتباه است (همان: 14).
4- عرضه بر علایم غیر قابل مشابه سازی
اگرچه معیارهای پیش گفته، هر یک به نوبۀ خود تا حدودی به حل مشکلات تطبیق علایم ظهور کمک میکند؛ هیچ یک به طور صد در صد ما را به تطبیق و مصداقیابی غیر قابل خطا راهنمایی نمیکند. به همین دلیل، باید به دنبال معیاری بود که بدون هیچ گونه درصد خطا و اشتباهی، مصداق حقیقی را شناسایی کند. به نظر میرسد این معیار میتواند عرضۀ نشانههای دارای قابلیت تطبیق بر مصادیق متعدد، بر نشانههای منحصردر مصداقی واحد و خاص باشد؛ یعنی عرضۀ نشانههای غیر معجزه آسا بر نشانههای معجزه آسا که منحصر به فرد و قابل شناسایی هستند.
ضرورت وجود این معیار، بدان دلیل است که وقتی شریعت، مردم را به پیروی یا اجتناب از کسی یا رویارویی خاصی با پدیدهای مشخص دستور میدهد، به حکم عقل یا باید مردم راهی برای تشخیص آن در اختیار داشته باشند، یا باید شریعت، خود برای تشخیص آن شخصیت یا پدیده، راهی یقین آور قرار دهد. یکی از شرایط یقین به تشخیص مصداق واقعی این است که یا آن رخداد منحصر به فرد بوده و قابل مشابه سازی نباشد و یا اگر قابل مشابه سازی است برای تشخیص مصداق واقعی، معیارهایی قرار داده شده باشد که آن معیارها قابل مشابه سازی نباشند (همان: 16 ـ 17).
بنابراین، برای اینکه بتوانیم فرایند تطبیق و مصداق یابی علایم ظهور را به طور دقیق و صحیح انجام دهیم، در درجۀ اول میبایست به دنبال علامتی معجزه آسا و غیر قابل مشابه سازی باشیم.
از میان پنج علامتی که در قسمت قبل به عنوان علایم حتمی ظهور بر شمردیم، به نظر میرسد دو نشانۀ فرو رفتن زمین بیدا و صیحه یا ندای آسمانی، از جمله نشانهها و علایم معجزه آسا باشند. بنابراین، اگر بخواهیم مصداق دقیق افرادی همچون یمانی، سفیانی و نفس زکیه و به دنبال آن امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مشخص کنیم؛ باید به این دو نشانه توجهی ویژه داشته باشیم.
از سوی دیگر، با تتبع در روایات چنین استنباط میشود که میان صیحۀ آسمانی و ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارتباط تنگاتنگی وجود دارد؛ به گونهای که چهار علامت دیگر در روایات به عنوان راه شناسایی و تشخیص امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی نشده و تنها به عنوان مقدمه و زمینه ساز ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعبیر شدهاند؛ اما از ندا و صیحۀ آسمانی به عنوان امری یاد شدهاند که به وسیلۀ آن، امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شناخته میشود و به وسیلۀ این ندا، حضرت به نام و نسب به همۀ مردم جهان معرفی میشود.
بنابراین، علایمی همچون سفیانی، یمانی و قتل نفس زکیه، اگر چه به عنوان علامت و نشانۀ حتمی ظهور بیان شدهاند؛ از آنجا که تشخیص و شناسایی آنها به سادگی میسر نیست و قابلیت تطبیق بر مصادیق گوناگون را دارند؛ نمیتوانند معیار شناسایی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)از مدعیان دروغین قرار گیرند و حتی اگر بتوانیم بر اساس معیارهایی صحیح مصادیق واقعی آنها را شناسایی کنیم، حداکثر دلالتی که میتوانند داشته باشند، قریب الوقوع بودن امر ظهور است، نه شناسایی و تشخیص امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مدعیان دروغین به هنگام ظهور.
خسف یا فرو رفتن زمین بیدا نیز، اگر چه طبق تعبیر روایات نشانهای معجزه آمیز به نظر میرسد و قابلیت تطبیق بر موارد متعدد را ندارد؛ نمیتوان آن را به عنوان نشانه و علامتی که شناسایی مهدی حقیقی را از مدعیان دروغین میسر میسازد، در نظر گرفت؛ زیرا این نشانه به واقعه ای ناظر است که طی آن، یکی از لشکرهای سفیانی که قصد کشتن امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)را دارد، در سرزمین بیدا در زمین فرو میرود (نعمانی، 1397: 280).
بنابراین، به نظر نمیرسد به لحاظ معرفت شناسانه، واقعهای باشد که ما را به سوی شخصی خاص راهنمایی کرده و در ما این اطمینان و یقین را ایجاد کند که همانا مهدی حقیقی تنها اوست و ادعای سایر مدعیان باطل و دروغ است؛ مگر اینکه خسف را به عنوان معجزه ای در نظر بگیریم که مهدی موعود فاعل آن است و آن را برای اثبات صدق ادعای مهدویت خود، هنگام ظهور انجام میدهد تا همگان او را از مدعیان دروغین بازشناخته و به او ایمان آورند؛ اما با توجه به محتوای روایات چنین برداشتی بعید به نظر میرسد؛ زیرا در هیچ یک از روایات مرتبط با علائم ظهور، فاعل خسف بیدا مهدی موعود معرفی نشده است.
بنابراین، برای شناسایی مهدی حقیقی ما به نشانهای نیازمند هستیم که مستقیما ما را به سوی مهدی حقیقی راهنمایی و در ما یقین و اطمینان ایجاد کند. از میان پنج نشانهای که برشمردیم، به نظر میرسد علامت صیحه یا ندای آسمانی چنین قابلیتی را داشته باشد؛ زیرا همان گونه که بیان شد، طبق روایات، محتوای این ندا و صیحۀ آسمانی، معرفی نام و نسب مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و از سوی دیگر، صراحتا در برخی روایات به عنوان نشانهای برای شناسایی وی معرفی شده است.
بنابراین، از تعبیر روایات چنین برداشت میشود که صیحه یا ندای آسمانی همان معجزهای است که امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به تمام انسانهای روی زمین معرفی کرده و حجت را بر آنها تمام میسازد. در ادامه ما به بررسی این دلیل و علامت مهم خواهیم پرداخت.
منابع
قرآن کریم.
1- آیتی، نصرت الله (پاییز 1391). معیارهای تطبیق نشانههای ظهور، مشرق موعود، شماره 23٫
2- ابن بابویه، علی بن الحسین (بیتا). الامامه و التبصره، قم، موسسه آل البیت.
3-حلی، حسن بن یوسف (1425ق). کشف المراد، تحقیق: حسن حسن زادۀ آملی، قم، موسسه نشر اسلامی.
4- خویی، ابوالقاسم (1413ق). معجم رجال الحدیث، تهران، مرکز نشر الثقافه الاسلامیه.
5- سبحانی، جعفر (1412ق). الالهیات، قم، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه.
6- شریف مرتضی، علی بن حسین (1410 ق). الشافی فی الامامه، تحقیق: سید عبدالزهرا حسینی، تهران، موسسه الصادق (علیه السلام).
7- صادقی، مصطفی (1385ق). تحلیل تاریخی نشانههای ظهور، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
8- صدوق، محمد بن علی (1395ق). کمال الدین و تمام النعمه، قم، دار الکتب الإسلامیه.
9- طوسی، محمد بن حسن (1406 ق). الاقتصاد فیما یتعلق فی الاعتقاد، بیروت، دارالاضواء.
10- ــــ، (1411 ق). الغیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامى.
11- طبرسى، احمد بن علی (1403 ق). الإحتجاج، مشهد، نشر مرتضى.
12- کلینی، محمد بن یعقوب (1411 ق). الکافی، بیروت، دارالاضواء.
13- مجلسی، محمد باقر (1429 ق). بحارالانوار، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.
14- مفید، محمد بن محمد (1413 ق). الف، النکت الاعتقادیه، قم، الموتمر العالمی للشیخ المفید.
15- ــــــــــــــــــ، (1413 ق). ب، رسائل فی الغیبه، قم، الموتمر العالمی للشیخ مفید.
16- ــــــــــــــــــ، (1413 ق). الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید.
17٫ نعمانى، ابن ابی زینب (1397 ق). الغیبه، تهران، مکتبه الصدوق.