جایگاه اهل بیت(علیهم السلام) در سوره دهر از منظر فریقین

امامت و ولایت بازدید: 715
(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 24 - 47 دقیقه)

چکیده 

سوره دهر، عمل بسیار خالصانه و ایثارگرانه عده ای از امت اسلامی را به نمایش می گذارد که به اعتراف اکثر روایات فریقین مرتبط با اهل بیت(علیهم السلام) می باشد و از این باب آنان سبب نزول سوره بوده اند.
برخی دانشمندان اهل سنت اسباب نزول هفت گانه دیگری را هم مطرح نموده اند که نه تنها با محتوای سوره بیگانه است، بلکه از حیث متن و سند بسیار ضعیف و از اعتبار ساقط است. عده ای از دانشمندان اهل سنت از جمله ابن تیمیه این سوره را مکی دانسته اند، در حالی که بسیاری از مفسران، محدثان و دانشمندان اهل سنت، سوره دهر را مدنی دانسته اند و برخی از آنان مدنی بودن سوره را اجماعی دانسته و برخی صحیح تر دانسته اند. اما شیعه بر مدنی بودن این سوره اجماع نموده اند. این سوره روزنه ای را پیش رویمان می گشاید تا اهل بیت(علیهم السلام) را از حیث عقیده و عمل بسنجیم.

مقدمه
در فضائل اهل بیت(علیهم السلام) آیات زیادی در تفاسیر اهل سنت آمده که به صدها آیه و چندین سوره می رسد که از این تعداد می توان برخی را به عنوان شأن نزول و سبب نزول و برخی دیگر را جری و تطبیق و بطن آیات دانست.
در کتابهای تفسیری، حدیثی، رجالی و تاریخی اهل سنت چندین آیه و سوره وجود دارد که اهل بیت(علیهم السلام) سبب نزول آنها گردیده اند. از آن جمله می توان سوره دهر، آیه تطهیر،1 آیه اعطاء،2 آیه ایثار3 و آیه تجارت4 را نام برد.
سبب انتخاب سوره دهر این است که این سوره مورد بی مهری واقع شده و در منابع اهل سنت دهها اشکال بر متن و سند روایات نازل در شأن اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده و حتی سبب نزول سوره در حق اهل بیت(علیهم السلام) با دلایل بسیار سست و ضعیف مورد هجمه قرار گرفته است. برای سرپوش گذاشتن بر این، شأن نزولهای هفت گانه دیگری مطرح شده و هیچ یک از دانشمندان شیعه به این اشکالات توجه جدی ننموده اند و برای رفع شبهه شأن نزولهای هفت گانه اقدام علمی انجام نداده اند. لذا به نظرم آمد باید ابهام از این سوره اهل بیت(علیهم السلام) را زدود. همان طور که خواهد آمد، روایات صحیح و معتبر فریقین، کل سوره را در شأن اهل بیت(علیهم السلام) می دانند. این نکته باید به اثبات برسد و همه روایات موافق، مخالف و همچنین دیدگاهها و اشکالات مطرح شده باید بی طرفانه و با نگاهی منصفانه و علمی مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
اسباب نزول
سبب نزول یا اسباب نزول را برخی جدای از شأن نزول دانسته و میان سبب نزول و شأن نزول فرق قائل شده اند.5 با توجه به آیات و روایات و دقت در کلام محققان بین شأن نزول و سبب نزول فرقی به دست می آید.
معنای اصطلاحی اسباب نزول عبارت است از «اموری که یک و یا چند آیه و یا سوره ای در پی آنها و به خاطر آنها نازل شده است و این امور در زمان نبوت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) روی داده است».6
به عبارت دیگر:
الف) حادثه ای ـ که نسبتاً مهم و جالب و یا سخت خطرناک و زشت بود ـ روی می داد.
ب) و یا مردم سؤالاتی را با رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) در میان می گذاشتند.
ج) و یا اوضاع و شرایطی برای مسلمانان پدید می آمد که باید موضع گیری آنها در برابر این اوضاع و شرایط، مشخص می گردید.
و در نتیجه به دنبال این آیات و یا احیاناً سوره هایی نازل می شد. این آیات و سوره ها مطالبی را درباره آن حادثه و یا در پاسخ به سؤالات مردم و یا تعیین موضع مسلمانان بیان می کرد، و بالاخره نزول این آیات و سوره از این گونه امور ریشه می گرفت. خلاصه اینکه رخدادی یا سؤالی و یا شرایط مکانی و زمانی موجب نزول یک آیه، چند آیه و یا یک سوره می شد که به آن اسباب یا سبب نزول گفته می شود.
فواید شناخت اسباب نزول
آیات نازل شده در هر مناسبتی ، به همان حادثه و مناسبت نظر دارد. پس اگر ابهام یا اشکالی در لفظ یا معنای آیه پدید آید ، باید با شناخت آن حادثه یا پیشامد، رفع اشکال کرد. بدون توجه به سبب نزول آیه در ابهام باقی می ماند. پس سبب نزول می تواند قرینه ای باشد تا دلالت آیه را تکمیل کند و بدون آن ، دلالت آیه ناقص می ماند. مثلاً در مورد آیه « ان الصفا والمروة من شعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلاجناح علیه این یطوف بهما...»،7 اشکال شده است که سعی میان دو کوه صفا و مروه در حج و عمره از ارکان است ؛ پس چرا به لفظ
« لاجناح» تعبیر شده است؟ معنای ظاهر آیه چنین است: گناهی نیست که میان آن دو کوه سعی نمایید. این عبارت جواز را می رساند نه وجوب را، و لذا عده ای با تمسک به این آیه گفته اند که سعی واجب نیست.
با توجه به سبب نزول این آیه روشن می شود که این عبارت برای رفع توهم گناه آمده است؛ زیرا پس از صلح حدیبیه در سال هشتم هجری مقرر شد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و صحابه برای انجام مراسم عمره به مکه مشرف شوند. در آن قرارداد چنین آمده بود که به مدت سه روز، مشرکان بتهای خود را از اطراف بیت و همچنین از روی کوه صفا و مروه بردارند تا مسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعی را انجام دهند. پس از گذشت سه روز بتها برگردانده شد. برخی از مسلمانان به عللی هنوز مراسم سعی را انجام نداده بودند و با برگردانده شدن بتها، چنین گمان بردند که با وجود بتها، سعی میان صفا و مروه گناه است. آیه مذکور نازل شد تا مسلمانان از سعی خودداری نکنند؛ زیرا اساساً سعی از شعائر الهی است و وجود بتها امر عارضی است و به آن زیان نمی رساند.8 لذا در این آیه با توجه به اسباب نزول روشن می شود که مسئله جواز یا وجوب سعی در کار نیست، بلکه صرفاً «دفع توهم منع» است، یعنی با وجود بتها منعی از اعمال سعی نیست. پس شناخت اسباب نزول نقش اساسی در فهم و پی بردن به معانی آیات دارد.9
آیت الله شهید محمدباقر حکیم(ره) اسباب نزول را چنین تعریف می کند:
پدیده ها و مسائلی که در عصر وحی روی داده و نزول وحی را درباره خود اقتضا کرده اند.10
به هر صورت در این رساله جمع آوری همه اسباب نزول مقصود نیست، بلکه فقط آیاتی که مربوط به حضرت زهرا( سلام‌الله علیها) می شود و آن حضرت و کارهای آن بانوی بزرگ دو جهان باعث نزول و سبب نزول آیات یا سوره شده، جمع آوری شده است.

فرق شأن نزول و سبب نزول
بسیاری از دانشمندان علوم قرآنی فرقی بین شأن نزول و سبب نزول نگذاشته اند، بلکه هر دو را یکی می دانند و هر مناسبتی را که ایجاب کرده است آیه یا آیه هایی نازل شود، گاه سبب نزول و گاه شأن نزول گفته اند. لیکن آیت الله معرفت بین این دو اصطلاح فرق گذاشته و قائل به جدایی این دو اصطلاح شده است و می گوید:
شأن نزول اعم از سبب نزول است. هرگاه به مناسبت جریانی درباره شخص و یا حادثه ای، خواه در گذشته یا حال یا آینده و یا درباره فرض احکام، آیه یا آیاتی نازل می شود، همه این موارد را شأن نزول آن آیات می گویند. مثلاً می گویند که فلان آیه درباره عصمت انبیا یا عصمت ملائکه یا حضرت ابراهیم یا نوح یا آدم(علیهم السلام) نازل شده است که تمامی اینها را شأن نزول آیه می گویند. اما سبب نزول حادثه یا پیشامدی است که متعاقب آن، آیه یا آیاتی نازل می شود و به عبارت دیگر آن پیشامد باعث و موجب نزول می شود. لذا سبب، اخص است و شأن اعم.11

سوره دهر
طبق نقل برخی از دانشمندان تفسیری و حدیثی فریقین (که بحث آن خواهد آمد)، کل سوره دهر در شأن اصحاب کسا(علیهم السلام) نازل شده است و این سوره مشتمل بر سی و یک آیه است و ما به خاطر اختصار تنها چند آیه از این سوره را تقدیم خوانندگان می کنیم.
ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً عیناً یشرب بها عبادالله یفجرونها تفجیراً یوفون بالنذر ویخافون یوماً کان شره مستطیراً ویطعمون الطعام علی حبه مسکیناً ویتیماً واسیراً انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولاشکوراً؛12

و یقیناً نیکوکاران شرابی نوشند که طبعش (در لطف و رنگ و بو) کافور است. از چشمه گوارایی آن بندگان خاص خدا می نوشند که با اختیارشان هر کجا خواهند جاری شود. بندگان نیکو به عهد و نذر خود وفا می کنند و از قهر خدا در روزی که شر و سختی اش همه اهل محشر را فرا گیرد می ترسند و هم بر دوستی خدا به فقیر و اسیر و یتیم طعام می دهند (و گویند) ما فقط برای رضای خدا به شما طعام می دهیم و از شما هیچ پاداشی هم نمی طلبیم.

مفهوم سوره دهر
طبق روایات فریقین، سوره دهر در شأن و منزلت پنج تن پاک نازل شده است. اهل بیت(علیهم السلام) عملی را انجام داده و این عمل به قدری با کیفیت و با خلوص عجین شده بود که خداوند یک سوره کامل را در واکنش به این عمل نازل فرمود. این سوره آینه دار سیرت اهل بیت نبوت و رسالت(علیهم السلام) به ویژه حضرت فاطمه( سلام‌الله علیها) است. اهل بیتی که جز خدا نمی اندیشند و جز رضایت خدا چیزی نمی خواهند و وجودشان ظرف مشیت خداوند است، در آخرت هم در کمال اطمینان با نعمتهای فراوان بهشتی در ملک عظیمی به سر می برند.
این سوره را اگر سوره اهل البیت(علیه السلام) بنامند به جاست. وحدت سیاق در این سوره دیده می شود و همین بسیاری از توجیهات نادرست را خنثا می کند. طبق روایات فراوان فریقین، سبب نزول این سوره اصحاب کساء بوده اند.

سوره دهر مکی است یا مدنی؟
دانشمندان شیعه، بدون اختلاف و به اتفاق، این سوره را مدنی دانسته اند، اما برخی دانشمندان اهل سنت این سوره را مکی دانسته و به خاطر مکی بودن سوره روایاتی را که سبب نزول سوره را اطعام اهل بیت(علیهم السلام) می دانند رد نموده اند و اشکالاتی را مطرح کرده اند. برای رفع این اشکالات، قبل از ورود در مبحث سبب نزول، لازم است مکی یا مدنی بودن این سوره از دیدگاه دانشمندان اهل سنت بررسی شود.
بسیاری از مفسران و محدثان اهل سنت سوره دهر را مدنی دانسته اند.13 برخی از دانشمندان اهل سنت نیز بر مدنی بودن سوره دهر ادعای اجماع نموده اند.14 برخی دیگر مدنی بودن سوره را صحیح تر می دانند.15 براساس ترتیب موجود قرآن سوره دهر مدنی است. البته برخی هم آن را مکی دانسته اند. این سوره را بیش از سی نفر از دانشمندان اهل سنت مدنی دانسته اند.

سبب نزول سوره از دیدگاه اهل سنت
بسیاری از مفسران و محدثان اهل سنت سبب نزول این سوره را همان اطعام اصحاب کساء می دانند و این سوره را در شأن علی، فاطمه، حسن و حسین(علیه السلام) و فضه خادمه حضرت زهرا( سلام‌الله علیها) می دانند. برخی از آنان عبارت اند از: مقاتل بن سلیمان (م 150ق)،16 ابوجعفر اسکافی (م240ق)،17 ابن مردویه (م416 ق)،18 ثعلبی (م427ق)،19 ماوردی (م450ق)،20 واحدی (م468ق)،21 حسکانی (م471ق)،22 قشیری (م465ق)،23 زمخشری (م538ق)،24 فخر رازی (م604ق)،25 ابن اثیر (م630ق)،26 سلیمی (م660ق)،27 سبط ابن جوزی (م654ق)،28 قرطبی (م671ق)،29 احمد طبری (م694ق)،30 نسفی (م710ق)،31 خازن (م725ق)،32 نظام الدین نیشابوری (م728ق)،33 کلبی (م741ق)،34 ابن حیان اندلسی (م745ق)،35 بیضاوی (م791ق)،36 حداد یمنی (م قرن هشتم)،37 مهایمی (م835ق)،38 ابن عادل حنبلی (م880ق)،39 بقاعی (م1270ق)،40 سیوطی (م911ق)،41 محمد الحنفی (م1195ق)،42 آلوسی (م1270ق)،43 الصاوی (م1241ق)،44 ابن عجیبه (م1224ق)،45 قنوجی (م1307ق)،46 بروسوی (م1337ق)،47 جوهری طنطاوی (م1358ق)48 و محمدعلی خالدی.49
البته باید به این نکته توجه داشت که بسیاری از مفسران سابق الذکر اهل سنت، کل سوره دهر را در شأن اهل بیت(علیهم السلام) به ویژه اصحاب کساء می دانند. برخی نیز از « ان الابرار» تا « وکان سعیکم مشکوراً» را در شأن آنان و برخی آیه اطعام را درباره آنان می دانند.
بسیاری از مفسران و محدثان فریقین این قصه را با طرق معتبر و صحیح و گوناگون در کتابهای تفسیری و حدیثی نقل نموده اند. زمخشری، استاد ادبیات عرب و مفسر معروف و صاحب نام اهل سنت، در کتاب با ارزش تفسیری خود می نویسد
ابن عباس می گفت: به درستی که حسن و حسین مریض شدند. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) با عده ای از مردم از آنها عیادت نمود. و سپس فرمود: یا اباالحسن! اگر برای بهبود فرزندان خود، نذر بکنی بهبود می یابند. سپس علی، فاطمه و فضه خادمه نذر کردند که اگر حسن و حسین از بیماری بهبود یافتند سه روز روزه بگیرند. حسن و حسین شفا یافتند و اهل منزل، روز اول را روزه گرفتند، در حالی که هیچ چیزی از طعام در خانه موجود نبود. علی از شمعون خیبری یهودی سه صاع جو استقراض فرمود. فاطمه زهرا یک صاع از آن را روز اول آرد فرمود و به تعداد افراد خانواده پنج قرص نان آماده نمود. در موقع افطار نانها را روی سفره گذاشتند تا افطار بفرمایند، ناگاه سائلی در زد و گفت: درود و رحمت بر شما ای اهل محمد، مسکین بیچاره ای از بیچارگان مسلمین هستم، مرا اطعام بکنید. خداوند شما را از میوه ها و مائده های بهشتی اطعام و سیر بگرداند. اهل منزل همه ایثار کردند و غذای خود را به مسکین دادند، و شب چیزی نخوردند و نچشیدند مگر آب و صبح کردند در حالی که روزه بودند.
روز دوم وقت افطار طعام را جلوی خود گذاشتند، یتیمی به آنها برخورد و گفت: بی سرپرست هستم، طعامی را به من بدهید. همه اهل خانه باز هم ایثار کردند و غذای خود را به یتیم دادند و روزه را با آب افطار فرمودند و شب را صبح کردند در حالی که روزه بودند.
روز سوم موقع افطار اسیری آمد در زد، غذا را به او دادند و با آب افطار کردند. روز چهارم علی دست حسن و حسین را گرفت و خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) رفت. پیامبر(صلی الله علیه وآله) از حال آنها جویا شد و حال آنها را پرسید، در حالی که آقازاده ها از شدت گرسنگی مثل جوجه می لرزیدند. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: این حالت را که بر شما می بینم مرا آزار می دهد. پیامبر و علی و حسن و حسین، به منزل فاطمه رفتند و فاطمه را در محراب عبادت ملاحظه فرمودند در حالی که از گرسنگی شکم به پشتش چسبیده بود و چشمها به گودی رفته بود. این حالت پیامبر اسلام را ناراحت کرد؛ ناگاه جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! این را بگیر که خدا مبارک کرده برای تو و اهل بیت تو، بعد جبرئیل سوره « هل اتی علی الانسان» را قرائت نمود.50
بررسی سند
این حدیث در کتب اهل سنت از بزرگانی همچون امام علی(علیه السلام)، امام جعفر صادق(علیه السلام)، ابن عباس، زیدبن ارقم (در شواهد التنزیل با نوزده طریق مختلف)، مجاهد، ابی صالح، ضحاک، عطاء، سعیدبن جبیر، ابن مهران، حسن، اصبغ بن نباته و جابر جعفی آمده است.
این حدیث در شواهد التنزیل با نوزده طریق مختلف نقل شده است. اکنون ما به طور نمونه از آن نوزده طریق فقط یکی را بررسی می کنیم. این حدیث را عبدالله بن مبارک، از یعقوب بن قعقاع، از مجاهد، از ابن عباس روایت کرده است.
عبدالله بن مبارک: «امام المسلمین، فقیه، عالم، عابد، زاهد، سخی، شجاع و شاعر»؛51 یعقوب بن قعقاع: ثقه؛52 مجاهدبن جبر المکی: ثقه؛53 ابن عباس: صحابی معروف و مفسر قرآن. نتیجه: این حدیث صحیح است.
برخی دانشمندان علوم قرآن و حدیث اهل سنت این خبر را «مشهور» دانسته اند. سیدمحمود آلوسی54 از جمله آنهاست. برخی دیگر از دانشمندان اهل سنت اصل این قصه را صحیح دانسته و بر صحت آن تأکید کرده اند. سبط ابن جوزی،55 اسماعیل حقی بروسوی56 و محمدعلی خالدی57 از آن جلمه اند.
در نقل دیگر، عطا از ابن عباس نقل می کند:
علی بن ابی طالبL شب تا صبح برای یک باغدار کار کرد و صبح اجرتش را گرفت و جو خریداری کرد و سپس در همان یک روز با اطعام مسکین و یتیم و اسیر، خوراکی مورد نیاز شدید خود را به آنان بخشید.58
روایتی که اطعام به یتیم و اسیر و مسکین را در یک روز می داند، در منابع شیعه هم آمده است. در این روایت آمده که این اطعام را حضرت فاطمه زهرا( سلام‌الله علیها) از آردی آماده ساخت که در پیش خودش داشت و در سه نوبت به مسکین و یتیم و اسیر بخشید.59
این روایت را علی بن ابراهیم از پدرش ابراهیم بن هاشم و او از عبدالله بن میمون القداح و او از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است. علی بن ابراهیم را رجالیان شیعه ثقه دانسته اند.60 اما درباره ابراهیم بن هاشم جرح و تعدیلی نشده است، با وجود اینکه وی از اصحاب امام رضا(علیه السلام) بوده است. اما صاحب حاوی الاقوال وثاقت او را بعید ندانسته است.61 عبدالله بن میمون قداح را هم رجالیان ثقه دانسته اند.62 هر دو روایت اصل قصه و وقوع چنین عملی را تأیید می کند.

سبب نزول سوره از دیدگاه شیعه
دانشمندان شیعه از قدیم تا امروز بالاجماع و اتفاق آرا، این سوره را در شأن اهل بیت(علیهم السلام) دانسته و سبب نزول این سوره را همان اطعام آنان دانسته اند. از ابوحمزه ثمالی روایت شده که همه سوره دهر در مدینه در شأن علی و فاطمه( سلام‌الله علیها) نازل شده است.63
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه « عیناً یشرب بها عبادالله یفجرونها تفجیراً» می فرماید:
«این چشمه در خانه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است که از آنجا به سوی خانه های انبیا و مؤمنین جاری می شود. « یوفون بالنذر» یعنی علی، فاطمه، حسن، حسین(علیه السلام) و کنیزشان، به نذر خود وفا کردند.» امام باقر(علیه السلام) در مورد « ویخافون یوماً کان شره مستطیراً» فرمود: یعنی روزی که صورتها عبوس می شود. « ویطعمون الطعام علی حبه» یعنی با اینکه اشتهای آن طعام را داشتند ولی آن را ایثار کردند. مراد از « مسکیناً» مسکینان مسلمان، « ویتیماً» ایتام مسلمین، « واسیراً» اسرای مشرکین است. و وقتی داشتند اطعام می کردند می گفتند: « انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولاشکوراً». امامA فرمود: «به خدا سوگند این سخن را به زبان نگفتند ، بلکه این زبانِ دل و ضمیر ایشان بود، و خدا از باطن آنان خبر داده که در باطن چشمداشت تلافی ندارند و حتی انتظار تشکر و ثنا هم ندارند ، تنها هدفشان
« وجه الله» و رضای او و به دست آوردن ثواب اوست.»64
در منابع شیعه روایات زیادی در مورد این سوره به ویژه آیه اطعام نقل شده است.65

احتجاج امام علی(علیه السلام)
در منابع شیعه روایات فراوانی در مورد سبب نزول این سوره در مقابل عمل خالصانه اهل بیت(علیهم السلام) آمده است، به علاوه برخی روایات دلالت بر احتجاج امام علی(علیه السلام) بر خلفا دارد. امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)، خلیفه اول را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید:
تو را به خدا سوگند می دهم؛ آیا صاحب آیه « یوفون بالنذر ویخافون یوماً کان شره مستطیراً» منم یا تویی؟ گفت: بلکه تویی.66
همین طور آن حضرت بعد از مرگ خلیفه دوم مسلمانان را خطاب قرار می دهد و می فرماید:
شما را به خدا سوگند می دهم؛ آیا در میان شما غیر از من کسی هست که درباره او و فرزندانش این آیه نازل شده باشد: « ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً»، تا آخر سوره؟ گفتند: نه.67

بررسی شأن نزولهای دیگر
همان طور که معلوم شد، روایات شیعه و اهل سنت سبب نزول این سوره را همان اطعام اهل بیت(علیهم السلام) می دانند و این روایات از حیث متن و سند صحیح و با مضمون سوره کاملاً موافق اند. در مقابل این روایات، برخی شأن نزولهای دیگری نیز مطرح شده که مورد بررسی قرار می گیرد.
1. مرد حبشی
روایتی از ابن زید رسیده است که: «پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) این سوره را قرائت نمود و در آن هنگام نزد آن حضرت مردی حبشی بود. همین که سوره به صفت بهشت رسید، مرد سیاه ناله ای سر داد
و جانش از کالبدش بیرون آمد.»68 مانند همین حدیث از ابن عمر هم روایت شده است.69
نقد و بررسی
این روایت اولاً: مرسل است، چنان که خود ابن کثیر هم گفته است که این روایت مرسل و غریب است.70 ثانیاً: این روایت نمی گوید که این مرد حبشی سبب نزول سوره است، بلکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) این سوره را قرائت نمود و مرد حبشی در نزد پیامبر حضور داشت و با شنیدن اوصاف بهشت از دنیا رفت. این روایت با شأن نزول آیه درباره اهل بیت(علیهم السلام) هیچ تعارض و مشکلی ندارد. ممکن است این سوره بر افراد دیگری هم تأثیر داشته باشد. تأثیر غیر از شأن نزول است. ملاک سبب نزول تقدم حادثه بر نزول است، در حالی که در روایات پس از نزول و تلاوت بر مرد حبشی رخدادی پیش آمد. ثالثاً: این روایت هیچ تناسبی با آیات ندارد، زیرا آیات از وفای به عهد و نذر و از عده مخصوص سخن می گوید.
به علاوه، از ظاهر روایت بر می آید که پسر عمر در داستان مرد سیاه حاضر بوده است. اما پسر عمر وقتی به مدینه هجرت کرد کودکی یازده ساله بوده و این شاهد نزول سوره در مدینه است. به علاوه مضمون این روایت مقارنت با نزول است نه تقدم بر نزول.

2. اسیران اهل شرک
ابن جریح می گوید:
آیه « ویطعمون الطعام» درباره اسیران اهل شرک نازل شده است.71
نقد و بررسی
بدون استناد به پیامبر این روایت اعتبار ندارد؛ زیرا ابن جریح شاهد شأن نزول آیه نبوده تا خودش بگوید این آیه درباره اسیران اهل شرک نازل شده است، زیرا او از صحابه نیست. همچنین قول او با روایات صحیح السند و مشهور که شأن نزول را در مورد اهل بیت(علیهم السلام) می دانند در تعارض است و لذا از اعتبار ساقط است. گذشته از این، قول او اجتهاد در مقابل نص است. قول او دلیل می خواهد، زیرا او هم مانند یک مفسر است و سخنش بدون دلیل حجیت ندارد. اکثریت قاطع از مفسران اهل سنت قول او را حتی به عنوان یک نظریه هم مطرح نکرده اند!
به علاوه در خورد روایت ابهام وجود دارد. آیا مراد او این است که اسیر در آیه، اسیران اهل شرک است؟ اگر چنین باشد روایت مفهوم دیگری پیدا می کند. در این صورت این نظریه خلاف نظریه مشهور نیست، بلکه او فقط گویا لفظ اسیر را تفسیر کرده است. اگر مراد او این باشد که آیه در شأن اسیران اهل شرک نازل شده و ربطی به اهل البیت(علیه السلام) ندارد، در این صورت سخن او مردود است و نیز خلاف خود ظاهر آیات و خلاف روایات متعدد و صحیح دیگر است. به نظر می رسد منظور او همان اسیر در آیه باشد در این صورت، این روایت مؤید روایات قبلی خواهد بود که سبب نزول را اطعام اهل بیت(علیهم السلام) می دانند.

3. عده ای از صحابه
ابن عساکر از مجاهد نقل کرده است که ابوبکر، عمر، علی(علیه السلام)، زبیر، عبدالرحمن، سعد و ابوعبیده بن الجراح بر اسیران بدر انفاق نمودند، سپس آیه « ان الابرار» تا « سلسبیلا» نازل شد.72
نقد و بررسی
اولاً: این روایت به عنوان قیل آمده است و معلوم نیست چه کسی طرفدار این نظریه است. ثانیاً: مخالف روایت خود مجاهد از ابن عباس است. چنان که گذشت، روایت مجاهد از ابن عباس از حیث سند صحیح است و این روایت تاب مقاومت با آن را ندارد. به علاوه، با دهها روایت دیگر در تعارض است. ثالثاً: مجاهد تابعی است نه صحابه و بدون استناد به صحابه روایت او مرسل است، زیرا او در جنگ بدر نبوده و شأن نزول آیه را ندیده است. لذا خبر او حجیت ندارد. رابعاً: روایت مخالف خود آیات است که خبر از نذر و وفا به آن می دهند و از اطعام مسکین و یتیم سخن می گویند. خامساً: برخی از دانشمندان علوم قرآنی اهل سنت به ضعف این روایت تصریح نموده اند. چنان که مفسر معروف سیدمحمود آلوسی درباره این روایت می گوید:
لم أره لفرد غیر ابن عساکر ولاوثوق لی بصحته.73
غیر از ابن عساکر کسی دیگر را نیافتم که این روایت را آورده باشد و برای من بر صحت این روایت وثوق و اعتمادی نیست!
مفسر دیگر اهل سنت می گوید:
اعتمادی بر صحت این حدیث نیست و جز ابن عساکر کسی دیگر آن را نقل نکرده است.74
بنابراین، این یک روایت مرسل، ضعیف، مردود و مجعول است.

4. در شأن مطعم بن ورقاء انصاری
برخی دیگر از دانشمندان اهل سنت این آیه را در شأن یکی از انصار نقل نموده اند. چنان که قرطبی می گوید:
آیه اطعام درباره مطعم بن ورقاء انصاری نازل شده است که او نذری کرد و به آن وفا نمود.75
نقد و بررسی
اولاً: اصلاً گوینده معلوم نیست و در برخی منابع به عنوان «قیل» آمده است. ثانیاً: این سخن با روایات صحیح و متعدد گذشته در تعارض است و هیچ سندی ندارد و گوینده مجهول است. به نظر می رسد این گونه روایات برای مخفی نگاه داشتن فضائل اهل بیت(علیهم السلام) مطرح شده اند. در آیه همه جا از ضمیر جمع استفاده شده است که بر اساس آن یک عده و گروهی این عمل خالصانه را انجام داده اند نه یک نفر.

5. در شأن ابی الدحداح انصاری
برخی دیگر از دانشمندان اهل سنت می گویند:
این آیه درباره ابی الدحداح انصاری نازل شده است. او یک روز روزه گرفت. هنگام افطار، مسکین، یتیم و اسیر آمدند و او سه قرص نان به آنان داد و برای خودش و خانواده اش یک قرص نان باقی ماند.76
نقد و بررسی
اولاً: این سخن یک راوی معتبر نیست و همچنین مستند به پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اصحاب هم نیست. این سخن را مقاتل، دشمن اهل بیت(علیهم السلام) و دروغگویی که احادیث ساختگی را به پیامبر(صلی الله علیه وآله) نسبت می داده،77 مطرح کرده است. او دشمن خاندان پیامبر است و قول وی از اعتبار ساقط است.
ثانیاً: وی خبر از حادثه ای می دهد که خودش در آن هنگام نبوده و به دنیا نیامده بوده است. لذا این خبر مرسل است. وی شاهد نزول آیه نبوده و قول او بدون دلیل و از حجیت ساقط است.
ثالثاً: قول او مخالف دهها روایت صحیح و مشهور است که همگی شهادت می دهند که این آیه و این سوره درباره اهل بیت نبوت(علیهم السلام) نازل شده است.
رابعاً: چرا مقاتل از آن همه روایات وارد شده درباره اهل بیت(علیهم السلام) سخن نمی گوید؟ روایات زیادی از اهل بیت(علیهم السلام) و از اصحاب کرامM نقل شده که همگی حتی سبب نزول کل سوره را درباره پنج تن می دانند. چگونه برای یک فرد مسلمان ممکن است که همه آنها را به خاطر یک روایت مرسل، ضعیف و مجعول رد کند!

6. در شأن یک مسلمان
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از مشرکان یتیمی، مسکینی و اسیری را گرفت و به مسلمانی سپرد و به او توصیه نیکویی با آنان را فرمود. پس آنان نزد آن شخص مسلمان یک یا دو یا سه روز ماندند و مسلمان ایشان را بر نفس خویش ایثار نمود.78
نقد و بررسی
اولاً: گوینده این سخن مجهول است و معلوم نیست چه کسی چنین ادعایی را ذکر کرده است. ثانیاً: در متن حدیث اضطراب وجود دارد. راوی در تردید است و می گوید یک روز یا دو روز یا سه روز. از سوی دیگر، صرف ماندن در پیش کسی ارزش ندارد. به علاوه معلوم نیست آن مرد مسلمان چه ایثاری کرده است. ثالثاً: این حدیث با روایات صحیح السند و متعدد در تعارض است. رابعاً: این سخن تناسبی با آیات ندارد. در آیه سخن از نذر است و وفا به آن. خامساً: دانشمندان تفسیری و حدیثی اهل سنت این روایت را قابل اعتماد نمی دانند. چنان که ابن حجر می گوید:
از دانشمندان حدیث کسی که مورد اعتماد باشد این حدیث را ذکر نکرده است.79
ابن عراقی هم گفته است:
لم اقف علیه.80
کسی را نشناختم که این حدیث را گفته باشد.
لذا این روایت مجهول و ضعیف است و هیچ اعتمادی بر آن نیست. به علاوه در سوره سخن از نذر و وفای به آن است و در این روایت از نذر خبری نیست.

7. در شأن یک مرد انصاری
ابوحمزه ثمالی می گوید:
به من خبر رسیده که مردی گفت: یا رسولالله(صلی الله علیه وآله) به من غذایی بده، به خدا سوگند گرسنه هستم. مردی از انصار نزد آن حضرت6 آمد. سپس ماجرا را به زنش بازگو کرد. زنش گفت: به آن مرد آب و غذا بده. همین طور این ماجرا به همین نحو درباره یتیم و اسیری تکرار شد و آیه اطعامی نازل شد.81
نقد و بررسی
اولاً: سند حدیث منقطع است و مجهول. معلوم نیست ابوحمزه ثمالی از چه کسانی روایت کرده است. مردی که سؤال کرده و نیز مرد انصاری که انفاق کرده هم مجهول اند. ثانیاً: دادن غذا و آب به یک نفر در حالت عادی خیلی امتیاز ندارد. این روایت با آیات سازگاری ندارد، زیرا آیا مفاهیم بسیار بلندتری را درباره چنین اطعامی قائل شده است. ثالثاً: این روایت با روایات صحیح و متعدد دیگر در تعارض است.
عجیب است مفسران از این دیدگاهها به سادگی رد می شوند و حرفی نمی زنند. آیا این دوری از عترت نیست که در احادیث متواتر ثقلین تأکید فراوان شده که امت از اهل بیت(علیهم السلام) جدا نشوند. به هر حال، همه این شأن نزولها، مرسل، ضعیف، مجهول و مجعول است و فقط همان روایاتی که سبب نزول را اهل بیت(علیهم السلام) می دانند صحیح و معتبر و موافق سوره است.

شبهات برخی از بزرگان وهابیت و اهل سنت
1. ابن تیمیه
وی چندین اشکال را بر شأن نزول این سوره مطرح کرده است. ایرادات وی بدین قرار است:

اشکال اول: این حدیث جعلی است!
ابن تیمیه می گوید:
این حدیث، به اتفاق اهل معرفت، حدیث دروغ و ساختگی است... این حدیث نزد ائمه اهل تفسیر ساختگی و جعلی است و به خاطر همین آن را در تفاسیرشان نیاورده اند.82
نقد و بررسی
چنان که گذشت این حدیث با طرق متعدد از بزرگانی همچون امام علی(علیه السلام)، امام جعفر صادق(علیه السلام)، ابن عباس، زیدبن ارقم، حسن، اصبغ بن نباته، جابر الجعفی و ابن مهران نقل شده است. از ابن عباس بزرگانی همچون مجاهد، ضحاک، ابوصالح، عطاء، سعیدبن جبیر و... با طرق متعددی نقل کرده اند.
این حدیث برخلاف دیگر شأن نزولها که تنها به یک طریق و گاه مرسل نقل شده، با طرق بسیاری زیادی نقل شده و حاکم حسکانی در شواهد التنزیل نوزده طریق را ذکر کرده است.
این حدیث همواره بین علمای مختلف به حد شهرت رسیده و مشهور بوده است . دانشمندانی همچون محیی الدین ابن عربی و سیدمحمود آلوسی به آن زبان اعتراف گشوده اند و بسیاری از دانشمندان اهل سنت صدها سال قبل از تولد ابن تیمیه این حدیث را با طرق متعدد در کتابهای تفسیری، حدیثی، رجالی و تاریخی خود آورده اند و به آن استناد جسته اند. بسیاری از آنان کل سوره دهر را در شأن اصحاب کساء (علیهم السلام) دانسته و برخی از آیه
« ان الابرار» تا « سعیکم مشکورا» را درباره پنج تن پاک دانسته و برخی دیگر آیه
« ویطعمون الطعام» را درباره امام علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین(علیه السلام) برشمرده اند. این حدیث همواره مورد توجه مفسران و محدثان اهل سنت بوده و آنان بر این روایت تصریح نموده اند.
مقاتل بن سلیمان (م150ق)،83 ابوجعفر اسکافی (م240ق)،84 حکیم ترمذی (م285ق)،85 محمدبن جریر طبری (م310ق)،86 ابن عبدریه اندلسی (م328ق)،87 حاکم نیشابوری (م405ق)،88 ابن مردویه (م416ق)،89 ثعلبی (م427ق)،90 ماوردی (م450ق)،91 قشیری (م465ق)،92 واحدی (م468ق)،93 حسکانی (م471ق)،94 حمیدی (م488ق)،95 سمعانی (م489ق)،96 زمخشری (م538ق)،97 خوارزمی (م568ق)،98 مدینی (م581ق)،99 فخر رازی (م604ق)،100 ابن اثیر (م630ق)،101 طلحه شافعی (م652ق)،102 سبط ابن جوزی (م654ق)،103 گنجی (م658ق)،104 سلیمی (م660ق)،105 قرطبی (م671ق)،106 محب طبری (م694ق)،107 ازدی اندلسی (م699ق)،108 نسفی (م710ق)،109 خازن (م725ق)،110 و همچنین مفسران هم عصر ابن تیمیه همچون کلبی (م741ق)،111 ابن حیان اندلسی (م745ق)،112 حداد یمنی (از دانشمندان قرن هشتم ق)113 و بیضاوی (م791ق)114 از جمله کسانی هستند که این حدیث را نقل نموده اند.
بیش از 33 نفر از دانشمندان همعصر وی و قبل از وی در کتابهای تفسیری، حدیثی و رجالی خود این حدیث را نقل نموده اند. اینها غیر از صدها مفسر و محدث شیعه اند و همگی از دانشمندان اهل سنت هستند. پس این ادعای او چیست که اهل تفسیر به خاطر جعلی بودن این حدیث، آن را در تفاسیرشان نیاورده اند! غیر از چند نفر انگشت شمار که (خواهد آمد) بر این حدیث ایراداتی داشته اند، بقیه مفسران اهل سنت این حدیث را پذیرفته و به آن استدلال نموده اند. برخی از دانشمندان اهل سنت به صحت این حدیث اعتراف نموده115 و برخی دیگر نیز آن را حدیثی مشهور دانسته اند.116

اشکال دوم: مکی بودن سوره
وی می گوید:
دلیل دیگری بر کذب و دروغ بودن این حدیث آن است که علی در مدینه با فاطمه ازدواج کرده، آن هم بعد از جنگ بدر، و حسن و حسین در مدینه به دنیا آمدند... و سوره « هل اتی» به اتفاق اهل تفسیر در مکه نازل شده و هیچ کس نگفته است که این سوره مدنی است .117
نقد و بررسی
در بحث مکی یا مدنی بودن سوره بیش از سی نفر از مفسران اهل سنت را ذکر نمودیم که همگی این سوره را مدنی دانسته و برخی مدنی بودن سوره را صحیح تر دانسته و برخی دیگر ادعای اجماع بر مدنی بودن این سوره نموده اند.118به علاوه دانشمندان شیعه این سوره را بالاجماع مدنی دانسته اند.
این همه مفسر بر مدنی بودن سوره تأکید ورزیده اند و بعید است که ابن تیمیه این کتابها را ندیده باشد. اما پافشاری وی بر این مطلب که هیچ کس نگفته این سوره مدنی است، همان سنت سیئه مخالفت با اهل بیت(علیهم السلام) است و هیچ توجیه دیگری ندارد. وگرنه چطور ممکن است ابن تیمیه دهها منبع اهل سنت همچون تفسیر قرطبی و فخر رازی و... را ندیده باشد که همگی این سوره را مدنی می دانند، حال آنکه او اتفاق اهل تفسیر را بر مکی بودن سوره ادعا می کند. این از دو حال بیرون نیست: یا واقعاً او این تفاسیر را ندیده و در این صورت این دیدگاه دلالت بر جهل او می کند؛ یا اگر آنها را دیده و باز هم اتفاق اهل تفسیر بر مکی بودن سوره را ادعا می کند، خلاف امانت و دروغ می گوید.

اشکال سوم: نهی پیامبر(صلی الله علیه وآله) از نذر
وی می گوید:
آن حضرت از نذر کردن منع فرموده، چنان که در صحیحین آمده است. اگر علی و فاطمه و خانواده ایشان از این خبر آگاه نبوده اند و آن را مانند دیگر امت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) انجام داده اند، این خود یک ذم است. پس کجایند مدعیان عصمت؟ اگر اینان می دانستند و به چیزی عمل کردند که اطاعت خدا و رسولش در آن نیست ـ و برای آن دو نفر یعنی علی و فاطمه فایده ای هم نیست، بلکه آن دو را منع نموده با نهی تحریمی یا تنزیهی ـ در هر صورت این ذم در دین آنان است. کسانی که این را در فضل آنها ذکر کرده اند، در اصل ذمشان کرده اند و خداوند به خاطر وفای نذر مدح کرده است نه بر خود عقد نذر.119
نقد و بررسی
از همین حدیث که با دهها سند مختلف نقل شده و صحیح هم هست ثابت می شود که نذر کردن کاری بسیار ممدوح است. به خاطر همین ممدوح بودن، خود آن حضرت6 به امیرالمؤمینA دستور می دهد که ای اباالحسن برای شفای فرزندانت نذری کن. کار علی و فاطمه( سلام‌الله علیها) با آگاهی انجام می گیرد و اطاعت خدا و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است چون با دستور پیامبر(صلی الله علیه وآله) صورت گرفته است و همین فضیلت در دین آنان است.
اما قول ابن تیمیه درباره این مسئله که خداوند وفا به نذر را مدح کرده نه خود عقد نذر را، بسیار بی اساس است، زیرا اگر این کار فعلی حرام است مرتکب آن مجرم و گناهکار است و آن عمل قابل ذم است نه قابل مدح. کسی که به نهی خداوند اعتنایی نکند به هیچ وجه قابل مدح نیست. اگر نذر کردن منع شده باشد، بر وفای آن چه مدحی است؛ بلکه وفای به آن هم قابل مذمت و ملامت است.
نذر کردن خوب و از کارهای نیک است ، لذا به سبب همین حسن بودن نذر، خداوند وفای به آن را مدح و ستایش فرموده است. اهل بیت(علیهم السلام) ظرف مشیت خداوندی اند: « وما تشاءون الا ان یشاء الله».120 به علاوه این نذر طبق فرمان خود پیامبر(صلی الله علیه وآله) صورت گرفته ، چنان که در روایت اول گذشت، و کسی که طبق فرمان ایشان کاری را انجام دهد ، به آن اطاعت گفته می شود و یقیناً اطاعت از فرمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) مورد رضای خدا و قابل مدح است .

اشکال چهارم: خادمه ای به نام فضه نبود
وی در اشکالی دیگر می گوید:
علی و فاطمه اصلاً خادمه ای به نام فضه اصلاً نداشته اند، بلکه احدی از نزدیکان پیامبر چنین خادمه ای نداشته است و ما نمی دانیم در مدینه خادمه ای به نام فضه بوده باشد و از اهل علم کسی در کتب، نام چنین کسی را ثبت نکرده است.121
نقد و بررسی
این سخن ابن تیمیه هم درست به نظر نمی رسد، چون رجال دان بزرگ و معروف و مشهور اهل سنت، ابن اثیر در کتاب معروف خود در ذیل ترجمه فضه چنین آورده است:
فضه النوبیة جاریة فاطمة الزهراء بنت رسول الله(صلی الله علیه وآله).
فضه نوبیه خادمه فاطمه زهرا( سلام‌الله علیها)، دخت پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) است.
سپس همین حدیث اطعام فاطمه و علی(علیه السلام) را با دو سند مختلف از ابن عباس ذکر کرده است.122 همچنین زمخشری،123 قرطبی،124 و طبق نقل او نقاش، ثعلبی و قشیری و نیز ابن عادل حنبلی125 و بسیاری دیگر از مفسران اهل سنت، فضه را خادمه حضرت زهرا( سلام‌الله علیها) می دانند. به علاوه کتابهای شیعه در مورد فضه روایات زیادی نقل نموده اند. آیا به نظر وی دانشمندانی همچون زمخشری، ابن اثیر، قرطبی و... از اهل علم نیستند؟!

اشکال پنجم: از مناقب نیست
وی می گوید در برخی آثار آمده است:
برخی از انصار مهمانی را بر خودشان مقدم داشتند و ایثار کردند ، و خداوند در مدحشان آیه نازل کرد: « ویؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصة».126 و این مدح بزرگ تر از مدح « ویطعمون الطعام علی حبه مسکیناً ویتیماً واسیراً» می باشد. خلاصه سخن اینکه مدح اهل بیت بیشتر می شد اگر ایثارشان بزرگ تر از ایثار انصار می بود و چنین نشد. و اگر این قصه ای باشد که بر آن مدح نباشد، در این صورت در مناقب داخل نیست.127
نقد و بررسی
برخلاف ادعای او برخی از مفسران نزول آیه «ویؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصة» را در شأن علی، فاطمه، حسن و حسین(علیه السلام) ذکر کرده اند.128 اما با فرض قبول این نظریه نیز کجا ایثار یک شب با ایثار سه شب متوالی برابر است ؟ کدام عاقل ایثار یک شب را بزرگ تر از ایثار سه شب متوالی با روزهای آن روزه می داند؟!
این ایثار سه روزه را قرآن بسیار ستوده است و با مدح ایثار یک شب قابل مقایسه نیست. کجا یک آیه مساوی با یک سوره کامل است ؟ خداوند در این سوره پنج ویژگی را مخصوص اهل بیت(علیهم السلام) دانسته است: وفای به عهد: « یوفون بالنذر»، ترس از معاد:« ویخافون یوماً کان شره مستطیرا»، رسیدگی به نیازمندان: « ویطعمون الطعام علی حبه مسکیناً ویتیماً واسیراً»، اخلاص در عمل: « انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولاشکوراً» و خوف از خداوند متعال: « انا نخاف من ربنا».
همچنین خداوند در این سوره نعمتهای مختلف بهشتی را به اهل بیت(علیهم السلام) بشارت داده است: آرامش و رهایی از شر آن روز: « فوقاهم الله شر ذلک الیوم ولقاهم نضرة وسروراً»، باغهای بهشتی و لباس ابریشم: « وجزائهم بما صبروا جنة وحریراً»، اسباب آسایش همچون تختهای زیبا: « متکئین فیها علی الارائک»، فضایی معتدل و لذت بخش: « لایرون فیها شمساً ولازمهریراً»، میوه ها و سایه ها: « ودانیة علیهم ضلالها وذللت قطوفها تذلیلاً»، خدمتکاران جوان و آماده به خدمت: « ویطوف علیهم ولدان مخلدون»، لباسهای بسیار زیبا و فوق العاده: «عالیهم ثیاب سندس خضر واستبرق»، زینت آلات: « وحلوا اساور من فضة»، وسائل پذیرایی در حد اعلی: « ویطاف علیهم بآنیة من فضة واکواب کانت قواریراً»، انواع نعمتها: «واذا رأیت ثم رأیت نعیماً»، سلطنت بزرگ: « وملکاً کبیراً»، انواع شرابهای مختلف همچون شراب کافور: « ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً»، شراب زنجبیل: « ویسقون فیها کأساً کان مزاجها زنجبیلاً» و شراب طهور به دست پروردگارشان: « وسقاهم ربهم شراباً طهوراً». تفسیر این سوره نیازمند یک کتاب است .

اشکال ششم: این قصه خلاف امر مشروع است
ابن تیمیه می گوید:
نباید این قصه را به علی و فاطمهN نسبت داد؛ زیرا این قصه خلاف امر مشروع است و آن گرسنه نگاه داشتن بچه ها تا سه روز است. این گرسنگی، عقل، بدن و دین آدم را فاسد می کند و مانند قصه انصار نیست که یک شب بوده است.129
نقد و بررسی
اگر این قصه خلاف شرع می بود، خداوند آن را ذم می کرد ولیکن خداوند به خاطر همین قصه باعظمت تمام یک سوره کامل را با جبرئیل امین فرستاد و جبرئیل سوره را بر پیامبر قرائت نمود و به خاطر داشتن چنین اهل بیتی به او تبریک و تهنیت گفت.
علی و فاطمه( سلام‌الله علیها) بچه ها را سه روز گرسنه نگاه نداشتند، بلکه این خود حسنین(علیهم اسلام) بودند که با کمال اخلاص و اختیار سهم خودشان را به نیازمندان دادند. این کمال و انتهای ایثار را می رساند. اولیای خدا با این ایثار به اوج معنویت می رسند. از سوی دیگر، بسیاری از افراد عادی هم بیشتر از این مدت گرسنگی کشیده اند. برخی افراد سیاسی یا زندانی گاه هفته ها اعتصاب غذا می کنند. همین طور برخی تا چهل روز گرسنگی می کشند، لیکن نه دین اینان فاسد شده نه بدن یا عقلشان. پس این اشکال او هم بی مورد و مردود است.
به علاوه در روایت دومی فقط یک روز روزه گرفتن آمده است. با پذیرش این روایت که در منابع فریقین آمده نیز دیگر اشکالی وارد نمی شود.

اشکال هفتم: قصه یتیم دروغ است
او می گوید:
در این قصه ذکر یتیم آمده و گفته شده پدرش در یوم عقبه کشته شده بود و این از دروغهای آشکارست. زیرا در لیلة العقبه جنگی صورت نگرفته است. ولی پیامبر در لیلة العقبه قبل از هجرت از انصار بیعت گرفته بود و این دلیل بر این است که حدیث از دروغهای جاهل ترین مردم به احوال پیامبر است. اگر گفته می شد پدر این یتیم در جنگ بدر کشته شده بود، اقرب بود.130
نقد و بررسی
ذکر یتیم در این قصه از مسلمات و نص قرآن است، اما اینکه پدر یتیم چه کسی بوده و در کجا از دنیا رفته مهم نیست و این اختلاف جزئی عادتاً معمول است. بر فرض اگر هم صحت داشته باشد، باز به اصل حدیث لطمه وارد نمی کند، چون اصل قصه صحیح و مشهور است. اما اگر در جزئیات آن اختلافی صورت گیرد، باید دید این اختلاف از چه راهی ایجاد شده است.

اشکال هشتم: در مدینه اسیری نبود
وی ادامه می دهد:
در مدینه هرگز اسیری نبوده که از مردم سؤال کند و مسلمانان به امر اسرا اهتمام می ورزیدند و ادعای احتیاج اسرا کذب و ذم مسلمین است. اسیران زیادی در جنگ بدر بودند که در آن وقت علی و فاطمه هنوز با هم ازدواج نکرده بودند و بعد از جنگ بدر اسیران خیلی کم بوده اند.131
نقد و بررسی
در ادعای خود ابن تیمیه تعارض وجود دارد؛ زیرا نخست می گوید در مدینه هرگز اسیری نبوده، سپس خود اعتراف می کند که بعد از جنگ بدر اسیرانی بوده اند و این تعارض آشکار در کلام اوست. به علاوه برای صحت این قصه وجود حتی یک نفر از اسیران کفایت می کند و این امر را که در مدینه اسیر بوده، خود ابن تیمیه در همین قول قبول کرده است که بعد از جنگ بدر اسیران خیلی کم بوده اند. همچنین خود قرآن صراحت بر بودن اسیر در مدینه می کند و دهها روایت از فریقین بر وجود اسیر در مدینه تأکید می کنند. پس ادعای وی بدون دلیل است.

اشکال نهم: صاحب قصه افضل نیست!
او در اشکالی دیگر می گوید:
اگر این قصه صحیح باشد، به این معنا نیست که صاحب قصه از مردم افضل باشد و امام.132
نقد و بررسی
این سوره دلالت روشن بر فضیلت بسیار فوق العاده شخصی دارد که آیه درباره او نازل شده است. این سوره گرچه مؤید افضلیت صاحب قصه است، اما برای افضلیت و امامت او دلایل فراوان دیگر در منابع فریقین داریم.
او چگونه ادعای عدم فضیلت می کند، در حالی که خداوند در ظرف این صاحب قصه است. طبق صریح آیه « وما تشاءون الا ان یشاء الله؛133 شما ای اهل بیت نمی خواهید مگر همان را که خدا بخواهد .» کسی که خداوند در شأنش یک سوره کامل را فرستاد، چطور با دیگران هیچ تفاوتی ندارد ؟ کسانی که خداوند قول و فعلشان را به قالب آیات درآورده، چگونه با دیگران مساوی اند و هیچ فضیلتی ندارند؟

اشکال دهم: انفاق ابوبکر محبوب تر است
او می گوید:
انفاق ابوبکر صدیق بزرگ تر و محبوب تر در نزد خدا و رسولش است از این اطعام صدقه. ممکن است تا قیامت همه امت این گونه گرسنگانشان را اطعام کنند!134
نقد و بررسی
ابن تیمیه از کجا و با چه دلیلی این سخن را می گوید که انفاق ابوبکر بزرگ تر و محبوب تر نزد خدا و رسولش از این ایثار است؟ آیا سوره یا آیه ای درباره انفاق ابوبکر نازل شده است؟! آیا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بر افضل بودن انفاق او اشاره کرده است؟! بدون دلیل حرف زدن چیزی را ثابت نمی کند.
در حالی که درباره این قصه یک سوره کامل با آن همه مدح و ستایش انفاق کنندگان نازل شده و خداوند توسط جبرئیل به پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلی الله علیه وآله) تهنیت گفته، او از کجا کشف کرده که این ایثار کوچک تر و غیرمحبوب نزد خدا و رسولش بوده است؟ این ادعای بدون دلیل او چیزی را عوض نمی کند. خداوند کثرت عمل یا انفاق را نمی بیند، بلکه کیفیت آن بسیار مهم تر از کمیت آن است.

2. ابوالاعلی مودودی
یکی دیگر از دانشمندان اهل سنت که راه ابن تیمیه را پیموده و درباره فضائل اهل بیت(علیهم السلام) از جمله در این سوره تردید کرده، ابوالاعلی مودودی است. وی می گوید:
روایت اطعام علی و فاطمه نخست از حیث سند بسیار ضعیف است. سپس از حیث درایت این سخن بسیار عجیب است که یک مسکین و یک یتیم و یک اسیر غذا طلب می کنند و همه افراد خانواده غذای خود را می دهند. آیا این کار وجه معقولی دارد؟ چه می شد اگر یک نفر غذای خود را به آنها می داد و پنج نفر غذای باقی چهار نفر را با هم می خوردند پس باور کردن این امر بسیار مشکل است که دو بچه که به تازگی شفایافته بودند و در حال ضعف بودند، حضرت علی و حضرت فاطمه که فهم و دین کامل دارند، چگونه گرسنه نگاه داشتن بچه ها را به مدت سه روز کار نیکی خیال کرده اند.135
نقد و بررسی
همان طور که گذشت، این حدیث با چندین صحابه و بزرگان دین به طور جداگانه با مضامین متعدد و با طرق بسیار متعدد و گسترده نقل شده و روایت صحیح و مشهوری است.
اما پاسخ دیگر او این است که حضرت علی و حضرت فاطمه( سلام‌الله علیها) بچه ها را مجبور به این کار نکرده بودند، بلکه امام حسن و امام حسین(علیه السلام) با کمال اختیار و آگاهی این ایثار عظیم را خودشان پذیرفته اند و انجام داده اند و این امر نشان دهنده اخلاص و ایثار و عظمت فوق العاده آنان است. به خاطر همین رفتار بود که خداوند یک سوره را با عظمت تمام در شأن ایشان نازل فرمود.
به علاوه روایت مربوط به یک روز این اشکال را ندارد، چون که در آن روایت آمده که این عمل در یک شب انجام گرفته است. با فرض قبول اشکال او، روایتی را نشان دهند که با مضمون آیه مطابقت داشته باشد و از حیث متن و سند صحیح باشد که نمی توان چنین روایتی را آورد.

3. ابن جوزی
او این حدیث را از اصبغ بن نباته نقل کرده و در ردیف احادیث جعلی قرار داده است. او می گوید:
در وضع این حدیث شکی نیست و اگر چیز دیگر دال بر وضع آن نباشد، همان اشعار رکیک و افعالی که این سادات منزه از آن اند در دلالت بر وضعش کفایت می کند.136
نقد و بررسی
ابن جوزی اول باید همه این احادیث را با همه طرق آن تک تک بررسی می کرد، سپس حق داشت این حدیث را در ردیف احادیث جعلی قرار دهد. روایات هم بیش از آنچه در قرآن آمده نگفته اند.
او افعال منتهای ایثار را رکیک دانسته، حال آنکه همین افعال و اقوال زینت یک سوره شده است. بروسوی در جواب ابن جوزی و حکیم ترمذی می گوید:
ونحن لانشک فی صحة القصة.137
ما در صحت این قصه شکی نداریم.
سبط ابن جوزی حدیثی می آورد که در آن اصبغ بن نباته نیست، سپس می گوید:
والعجب من قول جدی وانکاره.138
از گفته و انکار جدم در عجبم.

نتیجه گیری
این سوره، طبق نقل بسیاری از مفسران، محدثان و دانشمندان اهل سنت، همچنین اجماع شیعه مدنی است و دهها روایت صحیح و معتبر فریقین سبب نزول سوره را همان ایثار و عمل خالصانه اهل بیت نبوت(علیهم السلام) می دانند. آنان نذر می کنند و وقت افطار، مسکین، یتیم و اسیر را اطعام می کنند و خودشان با آب افطار می کنند. همین عمل سه روز تکرار می شود و خداوند به پاداش این عمل کل سوره دهر را همراه امین وحی، جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل می کند و به پیامبر(صلی الله علیه وآله) را برای داشتن چنین اهل بیتی تبریک می گوید.
برخی از دانشمندان اهل سنت شأن نزولهای هفت گانه دیگری را هم مطرح می کنند که با مضمون سوره هیچ ربطی ندارد و همچنین از حیث سند و متن بسیار ضعیف است و تاب مقاومت با روایات شأن نزول درباره اهل بیت(علیهم السلام) را ندارد. این سوره روزنه ای برای فهم و شناخت اهل بیت(علیهم السلام) از حیث عقیده و عمل است. شمه ای از فضایل آنان را می توان از این سوره به دست آورد.

پی نوشتها:
1. احزاب: 33.
2. ضحی: 51.
3. حشر: 9.
4. جمعه: 11.
5. محمدهادی معرفت، تاریخ قرآن، ص66.
6. محمدباقر حجتی، اسباب النزول، ص20.
7. بقره: 158.
8. ر.ک. محمد عیاشی، تفسیر العیاشی، ج1، ص70.
9. ر.ک. محمدهادی معرفت، التمهید، ج1، ص243 به بعد.
10. علوم القرآن، ص38.
11. تاریخ قرآن، ص66.
12. دهر: 5 ـ 9.
13. ر.ک. محمدبن جریر طبری، جامع البیان، ج14، ص202؛ احمد بیهقی، دلائل النبوة، ج7، ص143؛ فخر رازی، تفسیر فخر رازی، ج30، ص235؛ ابراهیم بقاعی، نظم الدرر، ج8، ص259؛ ابن حیان اندلسی، البحر المحیط، ج8، ص391؛ محمد شوکانی، فتح القدیر، ج2، ص312؛ جلال الدین سیوطی، لباب النقول، ص322؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج2، ص312؛ احمد مراغی، تفسیر المراغی، ح29، ص1549؛ عبدالله اشقر، زبدة التفسیر، ص781؛ محمد زمخشری، الکشاف، ج4، ص665؛ طنطاوی بن جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، ج12، ص318؛ علی واحدی، الوسیط فی تفسیر القرآن، ج4، ص52؛ عبدالرحمن ثعالبی، الجواهر الحسان، ج3، ص419؛ علی خازن، تفسیر الخازن، ج4، ص376؛ محمد فیروزآبادی، القرآن الکریم وبها مشه تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، ص578؛ محمد کلبی، کتاب التسهیل، ج4، ص166؛ محمود حجازی، التفسیر الواضح، ج29، ص138؛ محمود حومد، ایسر التفاسیر، ج2، ص697؛ عبدالکریم خطیب، التفسیر القرآنی للقرآن، ج8، ص1349؛ محمد المحلی، تفسیر الجلالین، ص781؛ ناصرالدین بیضاوی، تفسیر البیضاوی، ج2، ص551؛ محمدفرید وجدی، المصحف، ص781؛ عبدالکریم مدرس، مواهب الرحمن، ج7، ص444؛ ابوبکر جزائری، ایسر التفاسیر، ج5، ص481؛ وهبة الزحیلی، التفسیر الوسیط، ج3، ص2788؛ احمد تعیلب، فتح الرحمن، ج7، ص3815؛ محمدعلی صابونی، قبس من نور القرآن الکریم، ج15، ص193؛ عبدالرحمن قاسم، تفسیر القرآن بالقرآن والسنة، ج6، ص327؛ جمعی از علمای مصر، التفسیر الوسیط، ج58، ص1699.
14. محمود حجازی ، همان.
15. وهبة الزحیلی، همان.
16. تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج4، ص525.
17. اسباب النزول، ص37.
18. الدر المنثور، ج8، ص371.
19. الکشف والبیان، ج10، ص98 ـ 100.
20. النکت والعیون، ج6، ص168.
21. اسباب النزول، ص378.
22. شواهد التنزیل، ج2، ص300.
23. الجامع لاحکام القرآن، ج19، ص118؛ تفسیر القشیری، ج3، ص378.
24. الکشاف، ج4، ص300.
25. تفسیر فخر رازی، ج30، ص244.
26. اسد الغابه، ج5، ص244.
27. تفسیر القرآن، ص629.
28. تذکرة الخواص، ص283.
29. الجامع لاحکام القرآن، ج19، ص130.
30. ریاض النضرة، ج3، ص180.
31. تفسیر النسفی، ج2، ص758.
32. تفسیر الخازن، ج4، ص378.
33. غرائب القرآن، ج6، ص412.
34. کتاب التسهیل، ج4، ص412.
35. البحر المحیط، ج8، ص395.
36. تفسیر البیضاوی، ج2، ص553.
37. تفسیر الحداد، ج7، ص131.
38. تبصیر الرحمن وتیسیر المنان، ج2، ص379.
39. اللباب فی علوم الکتاب، ج20، ص3.
40. نظم الدرر، ج8، ص268.
41. الدر المنثور، ج8، ص371.
42. حاشیة القونوی، ج19، ص483.
43. روح المعانی، ج29، ص157.
44. حاشیة الصاوی، ج6، ص2285.
45. البحر المدید، ج8، ص197.
46. فتح البیان، ج7، ص298.
47. روح البیان، ج10، ص317.
48. الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، ج24، ص325.
49. صفوة العرفان، ج6، ص814.
50. محمود زمخشری، همان ، ج4، ص169.
51. یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج10، ص473.
52. همان، ج20، ص445؛ احمد بن حجر عسقلانی، تقریب التهذیب، ج2، ص339.
53. یوسف مزی، همان ، ج17، ص443.
54. روح المعانی، ج29، ص157.
55. تذکرة الخواص، ص283.
56. روح البیان، ج10، ص319.
57. صفوة العرفان، ج6، ص813.
58. شواهد التنزیل، ج2، ص310.
59. علی قمی، تفسیر القمی، ج2، ص390 ـ 391.
60. ر.ک. ابوعلی حائری، منتهی المقال، ج4، ص324.
61. عبدالنبی جزائری، حاول الاقوال، ج1، ص139.
62. ابوعلی حائری، همان .
63. ابی علی فضل طبرسی، مجمع البیان، ج10، ص210.
64. ابوجعفر محمد صدوق، الامالی، ص329 به بعد.
65. ر.ک. عبدعلی حویزی، نور الثقلین، ج5، ص477؛ محسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج5، ص261؛ فرات کوفی، تفسیر فرات، ص528؛ ابوجعفر محمد صدوق، عیون اخبار الرضا، ج1، ص205؛ میرزا نوری، مستدرک الوسائل، ج15، ص153.
66. عبدعلی حویزی، همان .
67. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج31، ص379.
68. اسماعیل بن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج4، ص483.
69. جلال الدین سیوطی، همان، ج6، ص297.
70. اسماعیل بن کثیر دمشقی، همان .
71. همان
72. جلال الدین سیوطی، همان، ج8، ص370.
73. محمود آلوسی، همان ، ج29، ص155.
74. محمد اطفیش، تیسیر التفسیر القرآن الکریم، ص339.
75. محمدبن احمد قرطبی، همان ، ج19، ص130.
76. مقاتل، همان ، ج4، ص525؛ عبدالرحمن بن جوزی، زاد المسیر، ج8، ص168.
77. یوسف مزی، همان ، ج18، ص345.
78. محمد اطفیش، همان ، ص338.
79. محمود آلوسی، همان ، ج29، ص155.
80. همان .
81. محمدبن احمد قرطبی، همان، ج19، ص130.
82. منهاج السنة، ج4، ص48.
83. همان ، ج4، ص525.
84. به نقل از اسباب النزول، ص37.
85. نوادر الاصول، ص64 به نقل از دکتر حجتی، همان.
86. الکفایة، به نقل از دکتر حجتی، همان.
87. العقد الفرید، ج5، ص79 ـ 80.
88. مناقب فاطمه، به نقل از دکتر حجتی، همان، ص38.
89. جلال الدین سیوطی، همان، ج8، ص371.
90. احمد ثعلبی، همان ، ج10، ص98.
91. النکت والعیون، ج6، ص168.
92. تفسیر القشیری، ج3، ص375.
93. اسباب النزول، ص378.
94. شواهد التنزیل، ج2، ص300 به بعد.
95. فوائد، به نقل از دکتر حجتی، همان.
96. تفسیر القرآن، ج6، ص116.
97. الکشاف، ج4، ص129.
98. المناقب، ص118 ـ 119.
99. الذیل، به نقل از دکتر حجتی، همان.
100. تفسیر فخر رازی، ج30، ص244.
101. اسد الغابة، ج5، ص530.
102. مطالب السؤول، ص127.
103. تذکرة الخواص، ص283.
104. کفایة الطالب، ص201.
105. تفسیر القرآن، ص629.
106. الجامع لاحکام القرآن، ج19، ص130.
107. ریاض النضرة، ج3، ص180.
108. بهجة النفوس، ج4، ص225، به نقل از دکتر حجتی، همان، ص40.
109. تفسیر النسفی، ج2، ص758.
110. تفسیر الخازن، ج4، ص378.
111. البحر المحیط، ج8، ص395.
112. کتاب التسهیل، ج4، ص167.
113. تفسیر الحداد، ج7، ص131.
114. تفسیر البیضاوی، ج2، ص553.
115. ر.ک. احمد طبری، همان ، ص289؛ اسماعیل بروسوی، همان، ج10، ص319؛ محمدعلی خالدی، همان، ج6، ص813 .
116. محمود آلوسی، همان ، ج29، ص157.
117. منهاج السنة، ج4، ص48.
118. ر.ک. همان ، مکی یا مدنی بودن سوره.
119. همان .
120. دهر: 30.
121. منهاج السنة، همان.
122. اسد الغابه، ج5، ص530.
123. الکشاف، ج4، ص4 و 169.
124. الجامع لاحکام القرآن، ج19، ص130.
125. اللباب فی علوم القرآن، ج20، ص24.
126. حشر: 9.
127. اللباب فی علوم القرآن، ص50.
128. شواهد التنزیل، ج2، ص246.
129. همان .
130. همان .
131. همان .
132. همان .
133. دهر: 30.
134. شواهد التنزیل، ج2، ص246.
135. تفهیم القرآن، ج6، ص181.
136. الموضوعات، ج1، ص392.
137. تفسیر روح البیان، ج10، ص319.
138. تذکرة الخواص، ص284.

چاپ