جایگاه امام و امامت از دیدگاه علویان ترکیه با محوریت دیوان هفت شاعر بزرگ علوی

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 17 - 33 دقیقه)

چکیده
علویان ترکیه دوازده امامی هستند، امامان دوازده‌گانه شیعیان را می‌پذیرند و اعتقاد راسخ به ائمه معصوم دارند. در واقع اعتقاد دینی علویان بر محور امامت می‌چرخد و جهان‌بینی آنان را رقم می‌زند؛ از این رو با بررسی مباحث امامت می‌توان نقشه اعتقادی علویان را ترسیم کرد؛ چراکه نگاه علویان به امام هستی‌شناسانه است. از نگاه آنان، جهان مخلوق و ماسوی اللّه با صدور امام از ذات مقدس الهی، به عنوان اول مخلوق، شروع می‌شود و با امام بسط و گسترش می‌یابد، سپس در عالم ادنی علاوه بر نقش تکوینی، نقش تشریعی امام نیز آغاز می‌شود. در این مقاله جایگاه امام و امامت از دیدگاه علویان بررسی می‌شود. در واقع با تبیین جایگاه امام به‌راحتی می‌توان نظریه امامت از دیدگاه علویان را نیز شناخت و در نتیجه درباره سیستم اعتقادی آنان قضاوت کرد. در بین شخصیت‌های علوی، هفت شاعر بزرگ و مقدس علوی نقش برجسته‌تری در گسترش معارف علوی داشته‌اند و همواره پرنفوذ بوده‌اند. از این رو نظرات آنان محور این پژوهش خواهد بود و با استناد به اشعار این بنیان‌گذاران و مفسران اندیشه علوی‌گری، به شیوه توصیفی و تحلیل محتوایی و روش کتابخانه‌ای، جایگاه امام و امامت از دیدگاه علویان را بررسی خواهیم کرد.
کلیدواژه‌ها
جایگاه امام؛ امامت؛ علویان ترکیه؛ هفت شاعر بزرگ علوی
مقدمه
سرزمین آناتولی تا پیش از ورود ترکان وطن رومیان بوده و دین رایج در آن مسیحیت بوده است. بعد از ورود ترکان، به‌ویژه پس از پیروزی ترکان در جنگ ملاذگرد در سال 1071م، آناتولی سرزمین ترکان شد و با تغییر بافت جمعیتی، بافت دینی آن نیز تغییر یافت. ترکان آناتولی در واقع ترکمنانی هستند که در اثر تغییرات سیاسی و اجتماعی به‌ناچار از خراسان بزرگ به سوی آناتولی مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند. ترکمنان خراسان بزرگ تحت تأثیر تبلیغات و فعالیت‌های فرهنگی امامزادگان، تشیع را پذیرفتند. در این گرایش، صوفیه نیز گاه در برخی مناطق نقش داشتند؛ از این رو ترکمنان از شیعیان دوازده‌امامی با گرایشات صوفیانه بودند. وقتی این ترکمنان به آناتولی کوچ کردند، اعتقادات و گرایشات دینی خود را نیز همراه آوردند؛ به همین دلیل بسیاری از بزرگان و علمای علوی ترکیه منشأ خراسانی دارند. «ارن‌های خراسان» از جمله آنان‌اند که نقش بسزایی در تفکرات دینی و اجتماعی و حتی سیاسی علویان داشتند. ارن‌های خراسان دراویشی هستند که در مدرسه احمد یسوی معارف دینی را با گرایشات صوفیانه آموزش می‌دیدند و برای هدایت مردم به مناطق مختلف سفر می‌کردند.

پس از ورود ترکمنان، سرزمین تبدیل به سرزمینی شد که علویان و اندیشه علوی‌گری در همه عرصه‌های آن نقش اساسی داشته است؛ چراکه یک‌پنجم آناتولی علوی بود و علویان اکثریت قاطع دینی را داشتند. با این حال، از آنجا که بیشتر علویان خانه به دوش بودند و از شهرنشینی دوری می‌کردند، قدرت سیاسی آناتولی همیشه در دست اقلیت سنی بوده است.

علویان ترکیه دوازده امامی هستند و امامان دوازده‌گانه شیعه را می‌پذیرند؛ بنابراین می‌توان آنان را در حوزه اعتقادی، امامیه یا شاخه‌ای از امامیه برشمرد. در اندیشه علویان، مباحث امامت اهمیت ویژه‌ای دارد و در این بحث نیز جایگاه امام و امامت دارای اهمیت بسیاری است. در این مقاله جایگاه امام و امامت از دیدگاه علویان ترکیه بررسی خواهد شد.

تذکر این نکته مفید خواهد بود که علویان و پژوهشگران تا به حال پژوهش مستقلی درباره جایگاه امامت انجام نداده‌اند و در این حوزه با کمبود اطلاعات پژوهشی منظم روبه‌روییم و ناگزیریم با توجه به اشعار هفت شاعر بزرگ علوی، که از بنیان‌گذاران و نظریه‌پردازان علوی‌گری در ترکیه محسوب می‌شوند و در بین علویان جایگاه والایی دارند، به نظریه‌پردازی دست یازیم و پژوهش علمی منظم و هماهنگی را ارائه دهیم. بنابراین پس از مطالعه و بررسی متون مذکور، نظریه ساماندهی‌شده‌ای را با ذکر شواهد و ادله متنوع طراحی خواهیم کرد و سیستم اعتقادی هماهنگی را در این حوزه به دست خواهیم داد.

معرفی اجمالی هفت شاعر مقدس علوی
با توجه به اینکه این مقاله با محوریت اندیشه‌های هفت شاعر بزرگ و مقدس علوی نگاشته شده است و در محافل علمی شیعی شناخت وافی و شایسته از این شعرا وجود ندارد، معرفی اجمالی آنان خالی از لطف نیست.

علویان آناتولی در دوره حکومت سلجوقیان آناتولی وضعیت اقتصادی و اجتماعی مناسبی نداشتند و دولت سلجوقی علویان را از مناصب دولتی دور نگه می‌داشت. آنان زندگی شهری نداشتند و بیشترشان خانه به دوش و کم‌سواد بودند؛ به همین دلیل از طرف دولتمردان تحقیر می‌شدند. با وجود این مشکلات، فشار مذهبی چندانی بر علویان نبود و آنان در خانقاه‌ها و تکیه‌ها نیازهای دینی خود را برطرف می‌کردند. از طرف دیگر، خانقاه اردبیل پیوسته داعیانی به آناتولی می‌فرستاد تا آموزه‌های دینی را برای علویان بازگویند.

علویان بعد از به قدرت رسیدن عثمانی، به‌ویژه در دوره حکومت یاووز سلطان سلیم، وضعیت اسفناکی داشتند. در این دوره کشتار دسته‌جمعی علویان و جداسازی‌شان از جامعه عثمانی در همه ابعاد شروع شد؛ مفتیان دولتی علویان را کافر و کشتنشان را واجب اعلام کردند، علمای علوی کشته شدند، منابع فرهنگی علویان ممنوع اعلام شد، نیروهای دولتی بیشتر منابع را از بین بردند و مدارس و خانقاه‌ها را ویران کردند، علویان برای نجات از خشم نیروهای دولتی به‌اجبار به کوه‌های صعب العبور پناه بردند.

علویان با تمام مشکلات جانکاهی که داشتند، اعتقادات خود، با محوریت اهل بیت (ع) و آموزه‌های آنان، را رها نکردند؛ هرچند زنده نگاه داشتن اعتقادات و انتقال آن به نسل‌های بعد، بسیار سخت‌تر شده بود. از این رو برای این کار روش تازه‌ای طراحی کردند: سرودن شعر همراه با نواختن تار.

علویان در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود شعرای زیادی داشته‌اند که در پیشبرد اندیشه علوی‌گری نقش حساسی ایفا کردند؛ ولی بین شعرای نامدار علوی، جایگاه هفت شاعر بزرگ نزد علویان با هیچ شاعر دیگری قابل مقایسه نیست. علویان عنوان «هفت شاعر بزرگ و مقدس علوی» را برای این هفت تن انتخاب کرده‌اند. این هفت شاعر بزرگ و مقدس علوی عبارت‌اند از:

1. عمادالدین نسیمی (م807ق): نام وی علی است (الحلبی، 1925: 15ـ16) و در منابع حروفیه، از جمله شرح عرش‌نامه (شرح 50 بیت عرش‌نامه، بی‌تا: ش2/1034) و وصیت‌نامه فضل (گلپینارلی، 1958: 58) با نام سید علی از او یاد شده است.

2. فضولی(م1556م): او در مطلع الاعتقاد فی معرفة المبدأ و المعاد خود را محمد بن‌سلیمان معرفی می‌کند (فضولی، 1379: 51).

3. یمینی بابا:در نیمه دوم قرن پانزدهم و نیمه نخست قرن شانزدهم میلادی می‌زیسته است.

4. شاه اسماعیل خطایی: وی در سال 892ق/1487م در اردبیل متولد شد و در سال 930ق/1524م از دنیا رفت.

5. ویرانی بابا: او بین اوایل قرن شانزدهم و نیمه اول قرن هفدهم میلادی می‌زیسته است (Gölpınarlı, 1992: 20).

6. پیر سلطان ابدال:نامش حیدر بود (Bezirci, 2010: 343) و در قرن شانزدهم میلادی می‌زیست (Gölpınarlı, 1969: 6).

7. غول همت: وی در قرن شانزدهم میلادی می‌زیسته است (Türk Dili ve Edebiyatı Ansiklopedisi, 1982: 434; Cahit Öztelli, 1984: 37-39; Kaya ve Necat, 2015: 197/32).

باید توجه کرد که زندگی این هفت شاعر تقریباً مصادف با قرن شانزدهم میلادی، از دوره‌های دشوار زندگی علویان، بوده است. در آن زمان آنان نیازمند روشی نو برای حفظ و زنده نگاه داشتن اعتقادات خود بودند. این شاعران این روش را یافتند و با سرودن اشعار تعلیمی و آموزه‌ای توانستند اعتقادات اصیل مکتب اهل بیت (ع) را در بین علویان زنده نگاه دارند و به نسل‌های بعد منتقل کنند. بررسی آثار این شاعران، این امر را به وضوح نشان می‌دهد و اگر آثار آنان را «منظومه‌های حِکمی» بنامیم، تعبیر بیجایی نکرده‌ایم.

هفت شاعر بزرگ علوی در سخت‌ترین دوران علویان به یاری آنان شتافتند و با اشعار ماندگار خود علوی‌گری را به شایستگی گسترش دادند و میراث فرهنگی علوی را به نسل‌های بعد منتقل کردند. به همین دلیل در میان علویان تقدس خاصی یافتند و بر نسل‌های بعد از خود تأثیرات بسزایی گذاشتند.

جایگاه امام و امامت از دیدگاه علویان
امامت از مباحث مهم اعتقادی علویان ترکیه است و در واقع اساس علوی‌گری را تشکیل می‌دهد؛ چراکه علویان جهان هستی را بر اساس خلقت نوری امام تفسیر و تبیین می‌کنند و مباحث هستی‌شناسانه و جهان‌بینی خود را بر همین مبنا می‌نهند. از این رو در اندیشه علوی‌گری، جایگاه امام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و از مبانی اساسی و بنیادی امامت محسوب می‌شود.

برای فهم جایگاه امام و مقام امامت از منظر علویان ترکیه باید بحث را از خلقت عالم شروع کنیم؛ چراکه از منظر علویان، صدور عالم خلقت و علت فاعلی و غایی آن ارتباط تنگاتنگی با انسان کامل، یعنی امام، دارد. بنابراین مباحث را از خلقت اولیه عالم، یعنی صادر اول و به عبارت دیگر عقل اول و به تعبیر عرفانی حقیقت محمدیه شروع می‌کنیم.

1. حقیقت محمدیه و خلقت نوری امام
در اندیشه علویان خلقت عالم امکان بر اساس حدیث قدسی معروف «کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن اُعرف فخلقتُ الخلق لکَی اُعرف» تبیین و توجیه می‌شود (Aslanoğlu, 1992: 105-164). توضیح اینکه بر اساس معارف اهل بیت و بالتبع عرفان اسلامی و علوی، خدا بود و هیچ موجود دیگری نبود. خداوند متعال دوست داشت خود را ظاهر کند، بشناساند و خود را در دیگری تماشا کند که در اصطلاح عرفانی استجلا گفته می‌شود. بنابراین حقیقتی را از خود ظاهر کرد که شبیه‌ترین موجود به خودش بود و می‌توانست صفات و اسمای متعالی او را به کامل‌ترین و تمام‌ترین وجه متحمل شود و نشان دهد؛ این حقیقت جز «حقیقت محمدیه» نبود که بر اساس روایات اسلامی، همان حقیقت محمد (ص) و علی (ع) و به طور کلی حقیقت چهارده معصوم است. خداوند پیش از خلق هر موجود علوی و سفلی حقیقت محمد (ص) و علی (ع) را آفرید و در آن هنگام جز خدا و محمد (ص) و علی (ع) هیچ موجود دیگری نبود. خداوند متعال بقیه موجودات را از حقیقت محمد (ص) و علی (ع) آفرید و به این ترتیب محمد (ص) و علی (ع) تحت ولایت کلیه الهیه، بر تمام موجودات ولایت پیدا کردند.

به صراحت می‌توان گفت که تمام اندیشمندان علوی چنین تصویری از خلقت عالم دارند و در عالم وجود و خلقت چنین جایگاهی را برای محمد (ص) و خلفای حقیقی او قائل‌اند. همین تصویر را می‌توان در کلمات هفت شاعر بزرگ علوی، که از مروجان علوی‌گری در آناتولی بوده‌اند، به وضوح مشاهده کرد. بر اساس این نظریه، امام نخستین موجودی است که از ذات مقدس و منزه خداوند صدور یافته و نزدیک‌ترین و شبیه‌ترین موجود به خداوند است و فقط او می‌تواند به طور حقیقی خلافت الهی را به عهده گیرد؛ به عبارت دیگر، فقط امام می‌تواند نماینده صفات و اسمای الهی و در نتیجه کارگزار تمام عیار خداوند متعال در کل عالم خلقت باشد. بر اساس این نظرگاه، امام جایگاه خلیفةاللّهی دارد و واسطه فیض بین خداوند و بقیه موجودات عالم است؛ از این رو هم در حوزه تکوین و هم در حوزه تشریع، تدبیر عالم را بر عهده دارد.

در این بخش، با توجه به اهمیت و مبنایی بودن بحث مناسب است که تبیین موضوع را با عنایت به شواهد موجود در اشعار این شاعران بزرگ پی بگیریم.

1ـ1. جایگاه و خلقت نوری امام در اندیشه نسیمی
سید عمادالدین نسیمی در دیوان فارسی و ترکی خود بارها به حدیث «کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن اُعرف فخلقتُ الخلق لکَی اُعرف» اشاره کرده و گفته است که کنز مخفی انسان است و جز او لیاقت چنین مقامی را ندارد. دلیلش هم برای اهلش روشن است؛ زیرا با توجه به اینکه انسان دو بُعد حقی و خلقی را با هم دارد، می‌تواند خداوند را به طور اکمل و اتم ظاهر سازد. عالم حق فقط می‌تواند اسمای تنزیهی خداوند را نشان دهد و عالم ماده فقط اسمای تشبیهی خداوند را؛ اما انسان تنها موجودی است که می‌تواند هر دو را با هم نمایان سازد و فقط او می‌توانست به چنین مقامی برسد. سید نسیمی در این مورد می‌گوید:

ظهور کنت کنزا را جز این مظهر نمی‌باید بیا ای ساقـی باقـی که مستان جمـالت را

(Nesimi, 2009: 412)

چهره انسان تجلی خدا است ماییم چو عین کنت کنزا

ماییم چو نار و نور و مشکات روح القدسیم و اسم اعظم

روحی که دمیده شد در آدم (Nesimi, 2009: 412)

سید نسیمی در این ابیات و ابیات بسیار دیگر به وضوح بیان می‌کند اول هستی که از ذات مقدس الهی، که نهان است و دست‌نیافتنی (Nesimi, 2009: 412)، ظهور یافت، انسان است. او در ابیات دیوان ترکی، با تأکید بر اینکه سرّ گنج مخفی انسان است که ظهور یافت، همچنین اشاره می‌کند که انسان با کسب این مقام، آینه کل عالم نیز شده است (Nesimi, 2009: 217). البته نسیمی توجه دارد که منظور از این انسان فقط می‌تواند انسان کامل باشد که نمونه بارز آن محمد (ص) و امام است.(Nesimi, 2009: 192, 196)

سید نسیمی در مورد خلقت نوری ختمی مرتب حضرت محمد (ص) می‌گوید: «خداوند حبیبش را از نور خودش آفرید و ما را نیز از نور محمد (ص) و علی (ع) خلق کرد» (A. Celalettin Ulusoy, Psakd.org/yediuluozan). وی با بیانات و تعابیر مختلف، خلقت نوری و در نتیجه منزلت حضرت محمد (ص) در عالم را تبیین می‌کند. این مطالب در اشعار وی بسیار نمایان است (Nesimi, 2009: 196).

سید نسیمی در مورد مقامات باطنی حضرت علی (ع) همان اعتقادات را دارد که در مورد حضرت محمد (ص) دارد و با اشاره به حدیث «لحمک لحمی...» می‌گوید: «کسی که محمد (ص) را از علی (ع) جدا کند بر او لعنت باد:

Kim Muhammed’i Alîden ayırır la’net ana

Lahmike lahmî değil mi yâ Alî senden meded (Nesîmî, 1990:99)

(هر که محمد و علی را جدا کند بر او لعنت

مگر لحمک لحمی نیست یا علی از تو مدد)

همچنین در مورد حضرت علی (ع) می‌گوید که خداوند او را از نور خود آفریده است و لذا قدرت و سرّ خدا است:

Hak Te’âlâ öz nûrundan hoş yaratmış şâhımı

Kudret ü sırr-ı Hudâsın yâ Alî senden meded (Nesîmî, 1990:99)

(حق تعالی از نور خود آفریده شاه من را قدرت و سرّ خدایی یا علی از تو مدد)

چنانکه مشاهده می‌شود، نسیمی امامت را ضمن ذکر حقیقت امام علی، که ابوالائمه است، بیان و اذعان می‌کند که امامت مقامی الهی است. او آن را از طرف خداوند متعال می‌داند و به مقام ولایت پیوند می‌زند؛ از این رو کسی که ولایت الهی را نداشته باشد، نمی‌تواند مقام امامت ظاهری را نیز کسب کند. بنابراین به نظر نسیمی، امامت یک مقام تشریفاتی و اعتباری و حتی نسبی نیست، بلکه با حقایق عالم و ملکوت آن پیوند ناگسستنی دارد. وی بر همین اساس امامت بلا فصل علی (ع) بعد از حضرت محمد (ص) را پذیرفته و آن را دستور خداوند متعال تلقی کرده است. بعد از آن حضرت نیز یازده امام از اولاد علی (ع) را به عنوان امامان بشریت پذیرفته است؛ چراکه به نظر وی، امام باید انسان کامل و قطب عالم باشد تا بتواند امامت ظاهری را نیز به دست گیرد. در نظر وی ائمه اثناعشر این شرایط را دارند.

1ـ2. جایگاه و خلقت نوری امام در اندیشه فضولی
فضولی، همچون دیگر بزرگان اندیشه علوی، در مورد آفرینش و صدور عالم از خداوند متعال نظری مشابه نظر عرفای دین دارد. او در اشعارش تلویحات بسیاری بر این مطلب دارد. او قائل است که حضرت محمد (ص) عالم لاهوت و ناسوت و مثال و بالجمله همه عوالم وجود را طی کرده است؛ در واقع وجود مقدس وی تجلی ذات اقدس الهی است. او بر همین اساس آن وجود مقدس را اول و آخر و ظاهر و باطن می‌داند و معتقد است وقتی ماسوی اللّه از تشعشعات آن وجود مقدس به شمار می‌آیند، آن حضرت ولایت تکوینی بر عالم را نیز خواهد داشت و همه مسخر اراده وی خواهند بود؛ به تعبیر فضولی، رعد و برق و ابر و باران به حکمش انقیاد خواهند کرد (فضولی، 1374: 44). فضولی تأکید می‌کند که کل عالم تنزل آن وجود پاک است و از این رو قرآن و شریعت و انبیای گذشته، شرح وجود آن درّ درخشان‌اند و امام نیز در این امر با پیامبر شریک است (همان، 1374: 291).

1ـ3. جایگاه و خلقت نوری امام در اندیشه یمینی
یمینی بابا نیز خلقت نوری حضرت محمد (ص) و امام علی (ع) را مطرح می‌کند و در توضیح چگونگی یکی بودن حضرت محمد (ص) و امام علی (ع) با اشاره به حدیثی از پیامبر، می‌گوید: «خیر البشر فرموده است: هر دوی ما از یک نور خلق شدیم»(Yemini, 2002: 196, 360-363).

وی ابیات فراوانی در توضیح حقیقت نوری و خلقت نوری آن دو حضرت سروده و در آنها به برخی از احادیث اشاراتی کرده است؛ برای نمونه:

محمد مصطفی نور خدا است

گمان نکن علی از آن جدا است (Yemini, 2002: 188-196, 72-90)

وی در این باره نقل می‌کند که پیامبر فرمود: «کنت انا و علی بین یدی اللّه قبل ان یخلق آدم باربعة عشر الف عام فلها خلق اللّه تعالی آدم نقل ذلک النور الی صلبه فلم یزل بنقله...». در ادامه نیز باز از پیامبر چنین نقل می‌کند:

خداوند قبل از اینکه زمین و آسمان و آدم را بیافریند، اول نور مرا آفرید و آن را دو نصف کرد که اسم یکی شد محمد. حق تعالی از آن نور سماوات هفت‌گانه را آفرید و قسم دوم آن علی شد که منبع نور ولی است و زمین هفت‌گانه را از او آفرید و به همین دلیل اسم علی ابوتراب شد؛ آن نورها الان نیز یکی است (Yemini, 2002: 360-363).

یمینی در ابیاتی نیز انتقال نسل به نسل این نور را بیان می‌کند و اجداد پاک آن حضرات را یکی پس از دیگری نام می‌برد (Yemini, 2002:111).

یمینی به صراحت می‌گوید که نور محمد (ص) نور نبوت است و نور علی (ع) نور ولایت. مقصود از خلقت در واقع ظهور نور نبوت و ولایت بود که با ظهور این دو نور، مقصود محقق شد (Yemini, 2002: 111). بر این اساس، این نور در هر وجودی که ظاهر شود، خلیفه خداوند متعال بر زمین خواهد بود؛ چون این نور در واقع تجلی ذات اقدس الهی است و خداوند با این نور ولایت خود را بر زمین ساری و جاری می‌کند. بنابراین پیامبران و ائمه واسطه فیض بین خداوند و زمین هستند.

1ـ4. جایگاه و خلقت نوری امام در اندیشه خطایی
«خطایی» نیز در اشعار خود فراوان به خلقت نوری امام و حقیقت محمدیه اشاره می‌کند و همچون دیگر بزرگان علوی، این مقام والای امامت را بر امام علی (ع) تطبیق می‌دهد. خطایی در اشعارش تعابیر بسیاری درباره مقامات نوری امام علی (ع) نیز به کار برده است که برخی از آنها را فقط ذکر می‌کنیم:

علی شاه مظهر خدا است، ذات او مظهر خدا است، او جدای از حق نیست (Aslanoğlu, 1992: 162, 267-270).

سرّ هدایت و ولایت است؛ در تو است اسم اعظم، در تو دیده شد روح آدم، نور زمین و آسمان، مقصود کن فکان، جان جهان و بلکه جان جانان هستی، آگاه از کارهای بندگان، تو عام و خاص را خلق کردی، نور خدا و چراغ عالم (Aslanoğlu, 1992: 157, 271).

خالق زمین و آسمان و ملائک و آدم، بهتر از انبیا، همیشه همدم با خدا، در سرّ خود با محمد محرم شده، با ظهور صفت آدم شده، در اول و آخر خاتم شده، آنکه سرّ ولایت را ظهور داده، حکمش صبح و نهار می‌چرخد، زمین و آسمان با کلام او قرار گفته است، نوح را از غرق شدن در آب نجات داد، به ایوب شفا داد، یعقوب را از غم نجات داد (Aslanoğlu, 1992: 157, 271).

سخنت بیان حق و خودت نشان حق هستی؛ گرچه در ظاهر به صورت بشر هستی، روا نیست که به تو انسان گفته شود. کنه حقیقت تو را کسی ندانست و تو را باید از تو سؤال کرد. عین کائنات است و سرّ او را خدا می‌داند (Aslanoğlu, 1992: 157, 271).

خطایی در مورد امام علی حدیث قدسی «لولاک لما خلقت الافلاک» را مطرح می‌کند (Aslanoğlu, 1992: 157, 271) و فلسفه خلقت عالم را به وجود مبارک آن حضرت ربط می‌دهد که آن نیز مربوط به خلقت نوری آن حضرت است؛ او می‌گوید: «بدانید که ظاهر آنان دوازده امام است، ولیک باطن آنان نور خدا است» (Aslanoğlu, 1992: 157, 271).

1ـ5. جایگاه و خلقت نوری امام در اندیشه ویرانی
ویرانی بابا نیز جهان‌بینی خود را بر اندیشه انسان کامل پایه‌ریزی می‌کند و اعتقاد دارد که شناخت حق تعالی واجب و راه آن شناخت نفس است (Atalay, 1998: 274)؛ یعنی همان شناحت انسان که در حدیث پیامبر تجلی کرده است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (Virani Baba, 2012: 113). وی می‌گوید که حق تعالی فرمود: «هر که طالب من است، از نفس خود طلب کند» (Atalay, 1998: 274).

بر این اساس، راه شناخت خدا انسان است؛ چون انسان جمال خدا است (Ibid: 283) و اسمای حق (Ibid: 287) در او تجلی کرده است (Ibid: 287).ویرانی این مقام والای الهی را که برای انسان ترسیم شده، بر محمد (ص) و علی (ع) منطبق می‌کند و آن دو حضرت را در قله انسانیت و کمالات انسانی می‌داند.

به اعتقاد ویرانی بابا، خداوند هیچ ظهوری نداشت و چون به ذات خویش عشق می‌ورزید، دوست داشت ظهور یابد، از این رو نور محمد (ص) و علی (ع) را آفرید که یک نور بیشتر نبود (Ibid: 200) و آن اول وجودی بود که از خداوند متعال صادر شد (Ibid: 149). تمام عشق‌های واقعی به این عشق و محبت ذاتی حق تعالی برمی‌گردد. عشق به محمد(ص) و آل او نیز بر همین اساس تبیین و توجیه می‌شود؛ بر همین اساس، راه شناخت خدا تنها از طریق شناخت محمد (ص) و علی (ع) و آل علی میسر است و هیچ راه دیگری ندارد. البته در اندیشه ویرانی، چهارده معصوم همه نور واحد و یک حقیقت الهی بوده‌اند (Ibid: 165) که در قالب‌های متفاوت ظهور یافته‌اند. آن دو ذات مقدس و دیگر امامان مظهر خداوند متعال‌اند و چون خداوند فقط از طریق مظهرش قابل شناخت است، هر که محمد (ص) و علی (ع) را نشناخت، خدا را نشناخته است (Ibid: 61).

1ـ6. جایگاه و خلقت نوری امام در اندیشه پیر سلطان
پیر سلطان اعتقاد خود درباره امامت را بر مبنای اندیشه انسان کامل و مقام خلیفةاللّهی انسان بنا کرده و این مقامات را بر وجود مبارک حضرت محمد و ائمه اطهار تطبیق داده است؛ از این رو جایگاه امامت را از منظر وی نیز باید بر اساس این مبنا توجیه و تحلیل کرد.

پیر سلطان به خلقت نوری محمد و علی (Ibid: 308) (ع) تصریح می‌کند و می‌گوید: «خداوند محمد (ص) و علی (ع) را از نور خود آفرید» (Bezirci, 2010:184, 328). بنا بر این معتقد است که محمد (ص) و علی (ع) و سایر ائمه معصوم ازلی و ابدی‌اند، در ظاهر و باطن حضور فعال و همه‌جانبه دارند (Ibid: 240)، در واقع همه جا و در همه چیز حضور دارند (Ibid: 190; Boratav, 1391: 131) و اول و آخرند (Boratav, 1391: 149).

1ـ7. جایگاه و خلقت نوری امام در اندیشه غول همت
غول همت با اعتقاد به خلقت نوری محمد (ص) و علی (ع) قائل است که خلقت آنان پیش از خلقت عالم بوده و عالم بر این بنیان پی‌ریزی شده است (Özmen, 1995: 2/331). وی بر همین اساس معتقد است که وجود عالم متکی بر وجود حقیقت محمدیه است که فرد بارز آن نیز امام است (Çoban, 1997:114).

با توجه به سخنان بزرگان علوی روشن می‌شود که در اندیشه علویان، امامت بر مبنای نظریه انسان کامل شکل گرفته است. این بزرگان اذعان کرده‌اند که انسان کامل جانشین خداوند بر تمام عالم است. همچنین امام جایگاه انسان کامل را دارد و به نیابت از خداوند در تمام عالم تصرف می‌کند و سرپرستی و حفظ تمام عالم خلقت را بر عهده دارد. امام در واقع نماینده و تجلی‌گاه همه اسما و صفات خداوند متعال است. امامت ظاهری نیز یکی از شئون این خلافت و ولایت است و در واقع ریاست ظاهری امام قسمتی از ریاست باطنی او به شمار می‌رود. این مقام خلافت اللّهی را خداوند از ابتدای خلقت عالم برای ائمه اطهار مقدر کرده است.

2. حقیقت محمدیه و خلقت نوری امام در احادیث
تمام مواردی که از اندیشمندان تراز اول اندیشه علوی در مورد جایگاه امام نقل شد، برگرفته از معارف روایی موجود در منابع اسلامی است و از پیامبر اسلام و اهل بیت پاکش نقل شده است. در مجامع حدیثی شیعه و همچنین اهل سنت (ابن‌عساکر، 1995: ج67/42) روایات بسیاری درباره خلقت نوری اهل بیت وارد شده است که برای روشن شدن سرچشمه اندیشه‌های علویان در این موضوع، برخی از این روایات را می‌آوریم.

پیامبر اکرم (ص) فرمود:

اولّ ما خلق اللّه نوری و نور اهل بیتی (کاشفی سبزواری، ش7249).

در روایتی دیگر پیامبر اکرم می‌فرماید:

من و علی در پیشگاه خداوند نور واحدی بودیم، در حالی که مطیع بودیم. این نور، چهار هزار سال قبل از اینکه خداوند آدم را خلق کند، او را تسبیح می‌گفت و تقدیس می‌کرد. سپس هنگامی که خدا آدم را خلق کرد، این نور را در صلبش قرار داد. این نور همان‌گونه شیء واحدی بود تا اینکه در صلب عبدالمطلب دو جزء شد؛ جزئی من بودم و جزء دیگر علی بود (ر.ک: ابن‌عساکر، 1343: ج67/42؛ ابن‌حنبل، 1403: ج2/662؛ ابن‌شهردار، 1406: 3/283؛ عاصمی، 1419: ج67/3).

پیامبر اکرم در حدیث قدسی از خداوند متعال می‌فرماید:

تحقیقاً من تو و علی و فاطمه و حسن و حسین را از شبح و سایه نور خلق کردم. سپس ولایت شما را بر ملائکه و سایر مخلوقاتم، در حالی که روح بودند، عرضه کردم؛ پس هر کس ولایت شما را پذیرفت، نزد من از مقربان به شمار آمد و هرکس انکارشان کرد، از کافران شد (مجلسی، 1972: 26/307، ح71).

روایات این موضوع بسیار است که در این مختصر نمی‌گنجد و برای آشنایی بیشتر باید به مجامع حدیثی مراجعه کرد (مجلسی، 1972: ج9/15؛ کلینی، 1362: ج1/441؛ صدوق، 1404: ج1/209).

در برخی از روایات، انوار حضرات معصوم مدبر و واسطه در خلق موجودات دیگر معرفی شده‏اند؛ برای مثال، در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده است که خداوند بعد از خلق نور پیامبر (ص) و انوار حضرت فاطمه (س) و ائمه معصوم، عرش را از نور پیامبر، ملائکه را از نور امیرالمؤمنین (ع)، آسمان‏ها و زمین را از نور حضرت فاطمه (س)، خورشید و ماه را از نور امام حسن (ع) و بهشت و حورالعین را از نور امام حسین (ع) آفرید (مجلسی، 1972: 54/192، ح139).

البته باید توجه داشت که علویان با اینکه مقامات بسیار والایی برای اهل بیت قائل‌اند، آنان را به مقام خدایی نمی‌رسانند، بلکه آنان را بندگان مقرب ذات اقدس الهی می‌دانند. خود معصومان نیز با تمام عظمتی که دارند، همیشه به بندگی خود اقرار کرده‌اند و هر چه دارند را از خدا و ملک او دانسته‌اند؛ چنانکه امام علی (ع) در روایتی به این امر اشاره کرده است (مجلسی، 1972: ج1/26، ح1).

دیدگاه کلی علویان در مورد جایگاه امام و امامت
دیدگاه هفت شاعر علوی درباره جایگاه امام و امامت را بیان و احادیثی را در این باره نقل کردیم. حال با توجه به مباحث مزبور، نظر کلی علویان در این باره را بررسی می‌کنیم و نکاتی را متذکر می‌شویم. نظراتی که از شعرای بزرگ علوی درباره مقامات الهی و جایگاه معنوی امامان ذکر کردیم، از نظر معارف عرفانی و اسلامی هیچ مشکلی ندارند و همه حضرات ائمه با توجه به مقام نورانیتشان این مقامات را دارند و به سبب همین مقام شایستگی مقام خلافت را یافته‌اند.

نکته‌ای که باید مورد توجه اساسی قرار بگیرد این است که چون علویان اعتقاد راسخ به مقام نورانیت ائمه طاهر داشته‌اند، بسیاری از سخنانشان ناظر به این مقام است و ربطی به خلقت جسمانی آن بزرگواران ندارد. بنابراین در بررسی آثار علویان باید به این امر مهم توجه کنیم، وگرنه درباره آنان قضاوتی نابجا و ناحق خواهیم داشت؛ چنانکه اهل سنت دچار این اشتباه شدند و به دلیل کج‌فهمی، اتهامات ناروا و نادرست بسیاری را به آنان بستند و جنایات وحشتناکی را، به نام دین و اسلام، در مورد آنان مرتکب شدند.

این امر در بسیاری از احادیث پیامبر و ائمه دین صادق است؛ برای مثال، پیامبر اکرم (ص) به امام علی فرمود: «کنْتُ مَعَ الأنْبیاء سِرًّاً و معی جَهرا» (کاشانی، 1423: 7/267). پیامبر همچنین (ص) فرمود: «بعث اللّه علیا مع کل نبىّ سرّا و معى جهرا» (آملی، 1368: 196). سرّ فرمایشات پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین چیست که «علی (ع) در همه چیز و با همه چیز حاضر بوده و حتی قبل از خلقت جسمی و در عوالم ملکوتی حضور فعال داشته است»؟

راز این مطلب در مقام انسان کامل در عالم هستی است. توضیح اینکه یکی از موضوعاتی که در عرفان بحث و بررسی می‌شود، جایگاه و نقش انسان کامل در نظام هستى است. انسان کامل نخستین وجود صادر شده از خداوند متعال و از نظر خصوصیات وجودی، شبیه‌ترین موجود به خداوند است و در انتشار کثرات از وجود احدی نقش اساسی دارد. انسان کامل از خداوند صدور یافته و موجودات دیگر به واسطه انسان کامل وجود یافته‌اند. این خلقت امری حقیقی و وجودی است، نه اعتباری؛ از این رو انسان کامل جهت حقانی و خلقی پیدا می‌کند، از حیث وجودی در همه مراحل وجودی حاضر و ساری است و با همه موجودات عالم معیت قیومی دارد. به همین جهت است که انسان کامل بر ماسوی اللّه ولایت دارد و مدبر عالم است. ابن‌عربی این مطلب را چنین بیان کرده است: «فهو عبد للّه، رب بالنسبة الی العالم و لذلک جعله خلیفة و ابنائه خلفاء».

بر این اساس، انسان کامل واسطه فیض بین حق و خلق است و بدون وجود و حضور احاطی آن استمرار عالم امکان ندارد (فضولی، 1374: 167). به عبارت دیگر، با توجه به مباحثی که در عرفان اسلامی مطرح شده، انسان مظهر تام اسم جامع اللّه است و اسم جامع اللّه هم در مرحله ‌اندماج و هم در مرحله انبساط وجود سریان دارد؛ از این رو در مرحله اندماج، حقایق همه موجودات در ذات انسان کامل مندمج‌اند و در مرحله انبساط نیز انسان کامل سریان دارد تا برسد به عالم ماده. بر این اساس، امام علی (ع) که صاحب ولایت مطلقه است، در باطن با همه افراد همراه و شاهد اعمال همگان است، بلکه با همه چیز همراهی دارد؛ معیتی که جلوه‌ای از معیت قیومی خدای تعالی است (ر.ک: دهدارى شیرازى‏، بی‌تا: 85ـ86؛ امام خمینی، 1376: 77؛ آشتیانى‏، 1370: 669ـ670). اگر انبیا و اولیا این مقام را نداشته باشند، هیچ معجزه و کرامتی از آنها صادر نخواهد شد؛ مقام خلافت را نیز از این مقام دارند (سعادت‌پرور، بی‌تا: 27). امام علی (ع) می‌فرماید: «شناخت من همان شناخت خدا است و شناخت خدا همان شناخت من است؛ چون این مقام بالاترین تجلی خداوند و نزدیک‌ترین مرتبه به خداوند متعال است که همه مراتب هستی بعد از این مرتبه به وجود آمده‌اند».

بنابراین هنگام طرح مسئله امامت از منظر علویان، باید توجه داشته باشیم که امامت در اندیشه آنان چنین جایگاهی دارد و امامت ظاهری اهل بیت از چنین پشتوانه باطنی برخوردار است. در اندیشه علوی بیش از رهبری ظاهری دینی و سیاسی امامان، به مقامات معنوی و باطنی آنان توجه شده است. در واقع نگاه علویان به مسئله امامت هستی‌شناسانه است، نه یک امر اعتباری یا اعتقادی صرف. از منظر علویان، مسئله امامت به‌یقین یک مسئله فقهی نیست؛ چون اعتباری نیست. امامت با نظام هستی پیوند خورده است و با توجه به سیر وجودی عالم امکان، از هنگام صدور از ذات مقدس خداوند تا مراحل بعد، هیچ کس دیگر چنین لیاقتی را نداشته و نخواهد داشت. همچنین نصب الهی امامان به سبب جایگاه آنان در نظام هستی است و چنین نیست که ممکن بوده باشد که خداوند به جای آنان کسان دیگری را نصب کند؛ در واقع، نصب الهی ظهور جایگاه و ولایت آنان در بین همه موجودات، از انسان گرفته تا ملائک (فضولی، 1374: 177) و جن و دیگر موجودات عالم، و فقط اظهار مقام موجود بوده است، وگرنه خداوند متعال بر خلاف قوانین هستی که خود ایجاد کرده است، عمل نمی‌کند. امامان مجاری فیض خداوند هستند و در عالم وجود غیر از آنان دیگرانی وجود ندارند که بتوانند عهده‌دار چنین مقامی شوند. بر این اساس، ولایت ائمه باطن امامت ظاهری آن بزرگواران است و کسی که چنین ولایتی را نداشته باشد، سزاوار امامت و خلافت ظاهری نیز نخواهد بود؛ به همین سبب است که حقیقت محمدیه ائمه اطهار در همه زمان‌ها و با همه پیامبران بوده است.

3. امامان در اندیشه علوی
بر اساس اندیشه علوی، امامت و خلافت بعد از رسول انتصابی است و خود رسول نیز حق دخالت در این امر را ندارد و فقط خداوند متعال می‌تواند خلیفه رسول را تعیین و نصب کند و این فضل خداوند بر بندگان است (فضولی، 1374: 234). از منظر تمام علویان، امامان و خلفای بعد از رسول دوازده نفر از اهل بیت آن حضرت هستند که عبارت‌اند از: امام علی، امام حسن، امام حسین، امام زین‌العابدین، امام باقر، امام جعفر صادق، امام موسی کاظم، امام رضا، امام محمد تقی، امام علی نقی، امام حسن عسکری و امام محمد مهدی که صاحب زمان نیز گفته می‌شود (Kaya ve necat, 2015: 191).

یمینی در بیان حادثه غدیر می‌گوید که پیامبر، امام علی و یازده اولاد او را با ذکر اسم یکایک آنان، امامان بعد خود اعلام کرد: «امام اول علی است؛ هر خدمتی که برای من انجام می‌دهید برای او نیز انجام دهید. امامت برای دوازده نفر داده شده است که عبارت‌اند: علی، حسن، حسین، زین‌العابدین، باقر، جعفر، کاظم، موسی، تقی، عسکری، مهدی. اینها به ترتیب به جای دیگری می‌آیند و بر اساس فرمان اینان با دین پیمان بندید» (Yemini, 2002: 512).

اسامی ائمه دوازده‌گانه نزد تمام علویان یکسان است و در این مورد هیچ اختلافی وجود ندارد. ذکر اسامی ائمه در متون علوی، مثل یک عبادت، همیشه تکرار می‌شود و مورد مدح و تمجید قرار می‌گیرد. برای نمونه در کتاب بویروک اسامی ائمه چنین ذکر شده است: «علی المرتضی، اولاد اسداللّه شبر و شبیر، امام زین‌العابدین سرور دین، محمدباقر، امام جعفر، امام موسی کاظم، علی بن‌موسی الرضا، شاه تقی، علی نقی، حسن عسکری، امام محمد مهدی صاحب زمان» (Atalay, 2011: 190).

در کتاب بویروک امام جعفر صادق با اینکه در جاهای مختلف، اسامی ائمه را ذکر می‌کند، فقط در یک جا به جای اسم امام حسن و امام حسین می‌گوید دو پسر اسداللّه شبر و شبیر؛ دلیل آن نیز احادیثی است که در متون حدیثی شیعه و اهل سنت آمده است.

3ـ1. امام مهدی (عج) در اندیشه علویان
در تمام ادیان سماوی و مکاتب بزرگ جهانی، اعتقاد به ظهور منجی آخر زمان که بشریت را از ظلم ظالمان نجات خواهد داد، در عالم عدل و داد برقرار خواهد کرد و مدینه فاضله جهانی را تشکیل خواهد داد، از آموزه‌های اصلی امیدبخش بوده است. تمام مذاهب اسلامی با هر گرایشی، ظهور منجی بشریت را در آخر زمان قبول دارند؛ اما در بین مذاهب اسلامی، علویان و شیعیان بر ظهور مهدی منجی بشریت تأکید بیشتری کرده‌اند. این امر در متون دینی آنان ظهور و بروز بیشتری یافته و انتظار فرج از عبادات بزرگ و مقدس شمرده شده است.

به طور قاطع می‌توان گفت که دیدگاه علویان درباره امام مهدی (عج) با شیعیان کاملاً یکسان است و مشخص است که هر دو مکتب از یک منبع بهره برده‌اند. برای روشن شدن صلابت و حقانیت این ادعا کافی است نگاهی گذرا به نظرات بزرگان و اندیشمندان تراز اول مکتب علوی داشته باشیم.

تمام بزرگان علوی قائل به مهدویت هستند و در همه منابع علوی، سلسله امامت در امام دوازدهم، امام مهدی، خاتمه می‌یابد؛ چنانکه فضولی پس از ذکر اسامی ائمه می‌گوید که سلسله امامت در امام مهدی تمام می‌شود (Fuzuli, 1995: 567).

از دیدگاه هر هفت شاعر بزرگ علوی نام امام آخر محمد مهدی (Fuzuli, 1995: 595-596) و فرزند حسن، امام یازدهم، است (Gölpınarlı, 2005: xx; Atalay, 1998: 175). او ظهور می‌کند تا عالمی که پر از ظلم و کفر شده را پر از عدل کند (Nesîmî, 1990: 74, 100, 223). او غایب از چشمان مردم است، ولی هدایتگری و انتفاع بردن عالم وجود از نور ایشان مستمر است (Kürkçüoğlu, 1985: 352). علت غیبت او سوء قصد دشمنان به جان وی است (Kürkçüoğlu, 1985: 352; Atalay,1998:175). او در آخر الزمان قائم مقام است (Atalay, 1998: 265, 405) و حکمش بر جهان جاری خواهد شد. در آن دوره صاحب زمان سرور خواهد شد و اولاد حیدر عزت خواهند یافت، منافقان زیر پا له خواهند شد و شک و گمان از بین خواهد رفت (Ergun,1956: 161; Aslanoğlu, 1992: 126, 175, 245)، زمانه به کمال خود خواهد رسید و در آخر حضرت را پنهانی شهید خواهند کرد (Ergun, 1956:260).

چنانکه مشاهده می‌شود، هر هفت شاعر بزرگ علوی به وجود امام مهدی اعتقاد راسخ دارند و با توجه به میزان اشعاری که در این باره سروده‌اند، معلوم می‌شود که اندیشه آنان با اندیشه تشیع در این باره یکسان است و هیچ خلافی مشاهده نمی‌شود.

مراجع
منابع
آشتیانى‏، سید جلال‌الدین (1370ش)، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم‏، تهران: انتشارات امیر کبیر، چاپ سوم.

آملی، سید حیدر (1368)، المقدمات من کتاب نص النصوص‏، تهران: انتشارات توس.

امام خمینی (1376ش)، مصباح الهدایة إلى الخلافة و الولایة، محقق و مصحح سید جلال‌الدین آشتیانى‏، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى‏، چاپ سوم.

الحلبی، ابوذر احمد بن‌برهان‌الدین، کنوز الذهب فی‌ تاریخ حلب، نسخه‌ کتابخانه‌ تیمور پاشا مصری در قاهره، به نقل از: الحلبی محمد راغب الطباخ (۱۹۲۵)، اعلام النبلاء به تاریخ حلب الشهداء، حلب: مطبعه ‌العلیمه، الجزء ‌الثالث، ص ۱۵ و ۱۶، به نقل از جلالی پندری، زندگی و اشعار عمادالدین نسیمی.

ابن‌حنبل، احمد بن‌محمد (1403ق)، فضائل‌ الصحابة‌، تحقیق وصی‌اللّه‌ محمد‌ عباس، بیروت: مؤسسة‌ الرسالة، چاپ اول.

ابن‌شهردار، شیرویه (إلکیا) (1406ق)، الفردوس بمأثور الخطاب، تحقیق: سعید بن‌بسیونی زغلول، بیروت: دار الکتب العلمیة.

ابن‌عساکر، علی بن‌حسن بن‌هـبة‌اللّه (1995‌م)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، تحقیق: محب‌الدین أبی‌سعید عمر بن‌غرامة‌ العمری، بیروت: دار الفکر.

سعادت‌پرور، علی (بی‌تا)، جلوه نور، تهران: انتشارات احیای کتاب، چاپ ششم.

صدوق، ابوجعفر محمد بن‌علی بن‌حسین بن‌موسی بن‌بابویه قمی (1404ق)، عیون اخبار الرضا (ع)، بیروت: مؤسسة الاعلمی، چاپ اول.

شرح 50 بیت عرش‌نامه، نسخه خطی کتابخانه ملت ترکیه، ش 2/1034.

عاصمی، عبدالملک بن‌حسین مکی (1419ق)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض‌، بیروت: دار الکتب العلمیة.

فضولی، محمد بن‌‌سلیمان (1374)، دیوان فارسی، تهیه کننده حسیبه مازی اوغلی، تهران: بهارستان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

فضولی، محمد بن‌سلیمان (1379ش)، مطلع الاعتقاد فی معرفه المبدأ و المعاد، ترجمه و تحقیق دکتر عطاءاللّه حسنی، تهران: انتشارات بین المللی الهدی، چاپ اول.

کلینی، محمد بن‌یعقوب (۱۳۶۲ش)، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ دوم.

کاشانی، ملا فتح‌اللّه (1423ق)، زبدة التفاسیر، قم: بنیاد معارف اسلامی، چاپ اول.

کاشفی سبزواری، صفی‌الدین علی (بی‌تا)، انیس العارفین، نسخه دست‌‌نوشته‌ کتابخانه مجلس، شماره 7249.

گلپینارلی، عبدالباقی (1958)، «وصیت‌نامه فضل‌اللّه حروفی»، نشریه شرقیات، ش 2، استانبول.

مجلسی، محمدباقر (1972)، بحار الانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء.


چاپ   ایمیل