اثبات ضرورت وجود حجت الاهی در پرتو آیات 3 تا 5 سوره مبارکه دخان

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 17 - 34 دقیقه)

195b

چکيده

مسئله «ضرورت وجود حجت الاهی در تمامی زمان­ها»، یکی از مهم­ترین آموزه­های قرآنی است. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی، به اثبات ضرورت وجود حجت الاهی بر مبنای آیات ابتدایی سوره دخان پرداخته است. این آیات، سنت «تفریق سالیانه امور» در شب قدر را به عنوان یکی از افعال ربوبی معرفی كرده است. جایگاه و چگونگی نقش­آفرینی حجت الاهی در فرآیند تحقق سنت مذکور، مسئله اصلی این پژوهش است. پاسخ به این مسئله، علاوه بر اثبات ضروت وجود حجت الاهی، نقش واقعی ایشان را در شب قدر مشخص می­كند. بر اساس یافته­های پژوهش، حجت الاهی، نقش فاعلی در فرآیند سنت تفریق را ایفا و أوامر ربوبی را از حالت اجمال خارج كرده و به صورت تفصیل در می­آورد. بنابراین، حضور حجت الاهی در تمامی زمان­ها ضروری خواهد بود؛ زیرا قوام سنت تفریق و کارآمدی آن، به حضور دائمی حجت الاهی منوط خواهد بود.

 

مقدمه

آموزه‌هاي ديني به مسئله ضرورت دائمی وجود حجت الاهی، اشاره كرده‌اند. در این آموزه­ها از حجت، با تعابیري نظیر هدایت کننده، امام، نذیر و خلیفه یاد شده است. بر اساس مفاد برخی از آیات، برای هر قومی، هدایت کننده­ای وجود دارد و هیچ قومی یافت نمی­شود، مگر آن که یک نفر به عنوان «هادی» آن قوم وجود دارد: اِنَّما انت مُنْذِرٌ و لَکُلِ قومٍ هادٍ (رعد: 7). برخی دیگر از آیات، به ضرورت وجود امام برای تمامی گروه­های مردم اشاره دارد: یَومَ نَدْعوا کُلَ اُناسٍ بِامامهم (اسراء: 71) و برخی دیگر، از ضرورت وجود «نذیر» برای هر امتی حکایت می­کند: وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خلَا فِيهَا نَذِيرٌ (فاطر:24). در روایات نیز مقوله ضرورت دائمی حجت الاهی مورد اشاره قرار گرفته؛ در اين روايات، به طور مطلق به وجود حجت الاهی در زمین اشاره شده (کلینی، 1407: ج1، ص168) و مانایی اهل زمین به وجود حجت الاهی در زمین منوط شده است (صدوق، 1395: ج1، ص201).

گزاره­های دینی مذکور، همواره دانشمندان و پژوهشگران را واداشته است تا مقوله­های مرتبط با حجت الاهی را با رویکردهای کلامی، فلسفی، تفسیری، روایی و عرفانی، به دلايل عقلی و نقلی مستند كنند. از جمله مهم­ترین این مقوله­ها، تلاش برای اثبات ضرورت وجود حجت الاهی در تمامی زمان‌ها است. تلاش­های صورت گرفته در این جهت، بیش‌تر به جنبه عقلی اثبات حجت الاهی ناظر است. از جمله این آثار می­توان به مقالات ذیل اشاره كرد: «ادله عقلی ضرورت وجود حجت الاهی و مسئله مهدویت»، نوشته احمد شه­گلی و عبدالحسین خسروپناه؛ «نقد برهان لطف و کاربرد آن در اثبات ضرورت امامت»، نوشته امیر غنوی و محمود زارعی؛ «در آمدی بر رهیافت عرفانی به براهین عقلی و کلامی ضرورت امام»، نوشته محمد نصیری و «بازخوانی کارکرد هستی شناسانه امام زمان»، نوشته رحمان عشریه و حسن رضایي هفتادر.

البته این، بدان معنا نیست که مقوله حجت الاهی از منظر قرآن و منابع روایی مورد بحث واقع نشده است، بلکه از آن‌جا که در آیات قرآن، مسئله حجت الاهی در سیاق آیات مرتبط با شب قدر مطرح شده است، پژوهش­های انجام شده در خصوص این دسته از آیات، بیش‌تر از منظر رخداد نزول قرآن در شب است. بنابراین، یکی از وجوه تمایز این مقاله با دیگر آثار نوشته شده در اين زمينه آن است که محوریت مباحث، در خصوص دسته­ای از آیات مرتبط با حجت الاهی سامان داده شده است. نحوه تحلیل این آیات بر مبنای ربوبیت تکوینی خداوند، وجه دیگری از تمایز است که در پژوهش‌های دیگر کم‌تر مورد توجه قرار گرفته است.

مسئله اصلی پژوهش آن است که آیا می­توان با استناد به آیات ابتدایی سوره دخان، به اثبات ضرورت وجود دائمی حجت الاهی در تمامی زمان­ها پرداخت؟ در اين زمينه، سؤال­های دیگری نیز ظهور پیدا می­کند که پاسخ به آن­ها می­تواند در جهت پاسخ به سؤال اصلی مقاله کارگر افتد. به عنوان نمونه، بایستی به این مقوله توجه شود که تحلیل و بررسی وجود حجت الاهی در تمامی زمان‌ها با ربوبیت خداوند چه ارتباطی دارد؟ بر این اساس، تحلیل آیات ابتدایی سوره دخان از رهگذر تبیین ربوبیت، با عنایت به سنت تفریق سالیانه امور صورت گرفته است که به نظر مي‌رسد با ضرورت دائمی حجت الاهی پیوند وثیق دارد؛ زیرا حجت الاهی در فرآیند تدابیر ربوبی خداوند، از نقش محوری و فاعلی برخوردار بوده و احکام اوامر ربوبی را تفریق ساخته و به حالت تفصیل در می­آورد.

دورنمای کلی آیات ابتدایی سوره دخان

سوره «دخان» جزء سوره­های مکی است (طبرسی، 1412: ج4، ص79). سیاق آیات نیز گواه این مدعاست؛ زیرا غرض کلی آیات، انذار تردیدکنندگان در کتاب خدا از عذاب دنیا و آخرت است. این غرض در سیاق­های متعددی، از جمله بیان اصالت وحیانی قرآن، به همراه اشاره به ظرف زمانی نزول و جهت نزول آن (رحمتی از ناحیه خداوند)؛ بیان عذاب­های دردناک دنیوی با ذکر نمونه­ای از آن در داستان حضرت موسی؛ بیان حتمیت روز قیامت به همراه پاره­ای از اخبار آن در خصوص مجازات مجرمان و نیز ثواب­های پرهيزكاران، تبیین شده است (طباطبایی، 1390: ج18، ص129). پژوهش حاضر، به نخستین سیاق از موارد مذکور می­پردازد. محوریت این سیاق، «شب قدر» است که ضمن اشاره به رخداد تدبیر امور هستی، به بیان خاستگاه و منشأ آن می­پردازد. بنابراین، در خصوص این سیاق، سه لایه تحلیلی صورت می­گیرد:

ـ مقوله نخست، نزول قرآن است که با تعبیر إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ، مطرح شده است. این مقوله، به یک شب در زمان حضور رسول خدا مربوط است که قرآن به صورت دفعی بر ایشان نازل شد. گستره زمانی شب قدر، با لحاظ این آیه عمومیت نداشته و نزول قرآن به برهه زمانی خاصي محدود می­شود. اما از جهت تعلیل نزول قرآن، به مسند انذار و تأکید بر ثابت و همیشگی بودن آن، می­توان چنین گفت که نزول قرآن از ناحیه خداوند، امري نو ظهور به شمار نمی­آید (همان، ص131) و سنت انذار به برهه خاص زمانی و مکانی منحصر نیست و تمامی امت­ها به انحاي مختلف مورد انذار قرار گرفته و خواهند گرفت. آیه شریفه إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ (فاطر:24) به همین معنا ناظر است. طبق این آیه، تمامی امت­ها داراى انذار كننده الهى بوده‏اند. البته این نكته، به معنای مبعوث شدن پیامبر در تمامی شهرها و جوامع نیست، بلكه همين اندازه كه دعوت پيامبران و سخنان آن­ها به گوش جمعيت­ها برسد، انذار تحقق یافته است (مکارم شیرازی، 1371: ج18، ص239). از رهگذر این معنا، تأکید بر این مسئله ضرورت دارد که سنت انذار به دایره جامعه انسانی مربوط می­شود و تمامی اجزای عالم هستی را در برنمی­گیرد. این نيز به دلیل جنبه هدایتی و تربیتی انذار است که ظرف تحقق آن به داشتن قوه تعقل منوط است تا انسان در خصوص براهین نهفته در انذار تعقل كند (طوسی، بی­تا: ج9، ص224). تعقل در این امور، می­تواند زمینه را برای برانگیختن حس عاطفی و انگیزش انسان به سمت هدایت الاهی فراهم سازد.

ـ مقوله دوم، تفریق سالیانه امور است که با بیان فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ مطرح شده است. بر این اساس، گستره زمانی شب قدر از دایره نزول قرآن در شبي خاص خارج شده و تمامی زمان­ها را در برمی­گیرد؛ به این معنا که شب قدر در هر سال از سال­های قمری تکرار شده و مقوله تفریق سالیانه امور در بستر آن شب انجام می­پذیرد. لفظ مضارع «یفرق» که معنای استمرار را در خود نهفته دارد، بر این معنا دلالت می­کند. همچنین بر اساس ظاهر آیه قرآن که با لفظ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ آمده است، گستره مخاطبان آن از انسان خارج شده و تمامی اجزای عالم هستی را در برمی­گیرد (ر.ک: طباطبایی، 1390: ج18، ص 132-133).

ـ مقوله سوم، خاستگاه و منشأ رخدادهای مذکور در شب قدر است که با عبارت رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ مورد اشاره قرار گرفته است. بر این اساس، نزول قرآن و تفریق سالیانه امور، از تدابیر ربوبی ­است که رحمت پروردگار، آن‌را اقتضا مي‌كند (صادقی تهرانی، 1406: ج26، ص391 و فضل­الله، 1419: ج20، ص279). در حقیقت، تداوم رشته تدبیر خداوند، به عنوان یگانه رب عالم هستی، بر مبنای سنت­هایی صورت می­گیرد؛ که در این‌جا به دو سنت «انذار» و سنت «تفریق امور» اشاره شده است. چگونگی این تداوم، بر مبنای سنت تفریق سالیانه امور و جایگاه حجت الاهی در فرآیند این تداوم، نقطه کانونی استدلال بر ضرورت دائمی وجود حجت الاهی در این مقاله است.

تداوم ربوبیت در بستر سنت­های الاهی

بحث از توحید ربوبی به اداره و تدبیر جهان ناظر بوده و بیان می­كند که خدای واحد، به تنهایی به اداره و تدبیر امور می­پردازد و در عرض و رتبه آن، خدایان دیگری وجود ندارند که همگی جهان و يا بخشي از جهان را تدبير كنند و یا هر کدام، جهان یا بخشی ازامور را اداره و تدبیر كنند (قدردان ملکی، 1386: ص393). توحید ربوبی، یگانه رب و مدبر جهان را «الله» دانسته و سایر علل را در طول آن تفسیر می­کند. بر این اساس، هر آنچه در عالم وجود متصور است، از او بوده و هیچ موجودی در هیچ زمينه‌اي، اعم از خلق و رزق از خود استقلالی ندارد. ربوبیت حق­تعالی در همه ابعاد تکوین و تشریع گسترده است. «ربوبیت تکوینی» به این معناست که مجموعه نظام هستی، تحت تدبیر حکیمانه «رب­العالمین» اداره می­شود. مراد از «ربوبیت تشریعی» آن است که فقط خداوند حق حاکمیت و قانون­گذاری داشته و دیگران از آن بهره­ای ندارند، مگر به اذن او. این ربوبیت عام الاهی، در هر دو بعد تکوین و تشریع در آیات متعددی از قرآن بیان شده است، از جمله آیه فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمِينَ (جاثیه:36). این آیه گوياي ربوبیت و تدبیر عام الاهی نسبت به آسمان‌ها و زمین و انسان و عوالم گذشته و آینده و همه موجودات مجرد و مادی است. تکرار چندباره واژه «رب» و اضافه کردن آن به «السَّمواتِ وَ الْاَرْض» و «العالَمین» تصریح و تأکید بر این حقیقت است که «رب» همه موجودات امکانی یکی است (جوادی آملی، 1387: ج2، ص426). البته تدبیر از ناحیه خداوند نسبت به آن­ها، لزوما به صورت مستقیم نبوده و روش­های مختلفی برای آن متصور است؛ که چون امور عالم بر پایه آن روش­ها تدبیر و اداره می­شود، از آن به «سنت» تعبیر شده است (مصباح یزدی، 1391: ص469). سنت­های الاهی به عنوان قوانین اداره نظام جهان، اقسام گوناگونی دارد که به حسب مقید بودن و یا نبودن آن به افعال و اعمال دیگران، به دو دسته «سنت­های مطلق»، نظیر سنت هدایت و سنت ابتلا و «سنت­های مشروط»، نظیر سنت امداد و سنت استدراج تقسیم می­شود (ر.ک: همان، 1379: ص470-473). سنت تفریق سالیانه امور، جزء سنت­های مشروط است؛ زیرا معلول افعال سالیانه انسان است و امور سال آینده انسان، بر مبنای خواست انسان و نیز نحوه عملکرد او در سال گذشته رقم می­خورد. حضور دائمی حجت الاهی نیز از جمله سنت­های ربوبی برای تدبیر عالم هستی است و از آن‌جا که حضور او به اعمال و افعال دیگران مقید نیست، می­توان از آن به عنوان یکی از سنت­های مطلق نام برد. به بیان دیگر، مقتضاي ربوبيّت آن است كه خداوند متعال در هر عصر و زماني حجتي قرار داده باشد و با این روش، به تدبیر امور عالم بپردازد. نقش حجت­های الاهی به عنوان یکی از روش­های تدبیری خداوند در دو مقام «تکوین» و «تشریع» قابل بحث است. حاصل این بررسی، گوياي نقش محوری این سنت، نسبت به سایر سنت­هاست.

در مقام تکوین، بقای زمین و حفظ نظم حاکم بر آن که از رهگذر «اسباب» تعبیه شده از ناحیه تدابیر ربوبی صورت می­گیرد؛ به وجود حجت منوط شده است:

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَتَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ: «لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ» (کلینی، 1407: ج1، ص168)

یعنی زمین، بدون وجود امام و حجت فرو می­رود. در تبیین چرایی این مسئله بیان شده است که اگر حجت الاهی به عنوان علت غایی زمین در نظر گرفته شود، به دلیل وابستگی وجود معلول به وجود علت غایی، تصور زمین بدون امام، حتی برای یک لحظه محال خواهد بود (صدرالدين شيرازي، 1383: ج2، ص502)؛ زیرا تمامی عناصر موجود در زمین، از مراتب وجودی مختلفی برخوردار هستند و اراده خداوند بر این قرار گرفته است که هر کدام از آن­ها مسیر تکامل را طی کرده و به غایت خود، یعنی مراتب کمال وجودی نائل شوند. بر این اساس، هر موجود که مقام وجودی بالاتری دارد، غایت وجود پایین‌تر از خود محسوب مي‌شود. بدین ترتیب، زمین را برای گیاه آفرید و گیاه را برای حیوان و حیوان را برای انسان. از آن‌جا که میان افراد انسان نیز مراتب کمال و نقص وجود دارد، کامل‌ترین انسان را غایت وجود دیگر افراد انسان قرار داد که در حقیقت، غایت دیگر موجودات پایین‌تر از انسان نیز می‌باشد و او همان «انسان کامل» و صاحب مقام «امامت» است (ربانی گلپایگانی، 1388: ش 29: ص7-30). در نتیجه وجود زمین و سلسله اسباب تعبیه شده در آن، به وجود حجت الاهی منوط است. از این رهگذر می­توان بیان كرد که در مقام تکوین، سنت حضور دائمی حجت الاهی در بین دیگر سنت‌ها برای اداره و تدبیر عالم، داراي نقش محوری است. به تعبیری دیگر، سنت حضور دائمی حجت الاهی، مجرای تحقق دیگر سنت‌هاي تکوینی بوده و بدون آن، دیگر سنت­ها مجال تحقق پیدا نخواهند کرد. از جمله این سنت­ها، سنت «تفریق سالیانه امور» است. بر این اساس، بایستی نحوه پیوند این دو سنت تبیین شود تا از رهگذر آن، ضرورت حضور دائمی حجت الاهی اثبات گردد.

در مقام تشریع نیز، وجود حجت برای حیات انسان در تمامی زمان­ها ضروری است. سنت­های ناظر به مقام تشریع، نظیر سنت هدایت، قوام و کارآیی خود را از سنت وجود دائمی حجت می­گیرند؛ زیرا تحقق سنت­هایی، نظیر هدایت در تمامی ابعاد آن (ارائه طریق و هدایت به امر) به وجود حجت الاهی منوط است. از این جهت، مقتضای ربوبیت الاهی آن است که برای هر گروهی از جوامع انسانی، هادی و راهنما وجود داشته باشد تا اين هادي و راهنما آنان را هدایت كند (طباطبایی، 1390: ج11، ص305). گفتنی است که نقش حجت­های الاهی نسبت به سنت‌هاي پروردگار در مقام تشریع، تبیین و ارائه طریق در مراحل ابتدایی هدایت و نسبت به سنت­های الاهی در مقام تکوین، «هدایت به امر» یا «ایصال الی المطلوب» است (ر.ک: طباطبایی، 1390: ج1، ص 267-276). از این رهگذر، سنت حضور دائمی حجت الاهی، مجرای تبیین دیگر سنت­های تشریعی و فراهم کردن لوازم تحقق آن است. از جمله این سنت­ها که در آیات ابتدایی سوره دخان به آن اشاره شده و جزء سنت­های تشریعی به شمار می­آید، «سنت انذار» است. بر این اساس، بایستی نحوه پیوند این سنت و سنت حضور دائمی حجت الاهي در تمامی زمان­ها تبیین شود تا از اين رهگذر، ضرورت حضور دائمی حجت اثبات گردد. البته آنچه در این مقاله محور بحث قرار گرفته، سنت تفریق سالیانه امور است و پرداختن به سنت انذار و پیوند آن با ضرورت دائمی وجود حجت الاهی مجال دیگری می­طلبد.

پیوند سنت تفریق امور با ضرورت دائمی وجود حجت الاهی

آیات ابتدایی سوره دخان، به دو مورد از وقایع شب قدر اشاره می­کند که عبارتند از: نزول قرآن در شب قدر: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ و تفریق امور در آن شب: فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ. بنابراین، شب قدر، به دو جهت دارای منزلت و شرافت شده است: نخست، از اين‌رو که قرآن در آن شب نازل گردیده است؛ دوم، از اين‌رو که خداوند متعال شب قدر را در تمامی سالیان قرار داده است تا بدان طریق مقدرات را برای تمامی بندگان تفصیل دهد (مدرسی، 1419: ج13، ص17). البته نزول قرآن نیز در جهت همین تفریق «اَمر حکیم» است که در این شب رخ داده و در خور فهم بشر گردیده است. آنچه در این‌جا محل بحث است، سنت «تقدیر امور» است که هر ساله در شبي خاص تکرار می‌شود و رخدادهای حواشي آن در ظرف زمانی قدر، در ارتباط با حضور دائمی حجت الاهی قرار دارد. در ادامه ضمن تبیین سنت تقدیر سالیانه امور، ارتباط مذکور مورد بررسی قرار می­­گیرد.

تبیین سنت تقدیر سالیانه امور

بر اساس آیه فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ، تمامی امور حکیم در شب قدر «تفریق» می­شوند. «تفریق» از ماده «فرق» به معنای جدا کردن دو چیز از یکدیگر است؛ به گونه­ای که از یکدیگر منفصل شده و متمایز گردند (فراهیدی، 1410: ج5، ص147 و راغب اصفهانی، 1412: ص632). ماده «فرق» در جایی به کار می­رود که دوچیز که به لحاظ احوال و خصوصیات شبیه هم هستند (به گونه‌ای که شيئي واحد به شمار می­آیند) از یکدیگر جدا شده و احوال و خصوصیات متناسب با زمان بعد از «فرق» را که از زمان قبل از تفریق متفاوت و متمایز است؛ به خود بگیرند. از این رو، برخی از لغت­شناسان، ماده «فرق» را خلاف «جمع» دانسته­اند (ابن منظور، 1414: ج10، ص299). به قرینه استعمال «فرق» در آیه مذکور، «حکیم» از ماده «حکم» عبارت خواهد بود از چیزی که اجزای مختلف آن از یکدیگر متمایز نشده و احوال و خصوصیات آن در بین اجزای مختلف آن متعین و مشخص نشده است. از این رو، در لغت، از آن به اتقان، استواری و وثاقت تعبیر شده است (فراهیدی، 1410: ج3، ص67)؛ زیرا هرگاه اجزای مختلف یک چیز، به گونه­ای دور هم جمع شده و احوال و خصوصیات یکسانی پیدا کنند، از اتقان و استواری برخوردار خواهند بود.

برای مشخص شدن چگونگی تفریق امور و تدبیر امور عالم هستی در ظرف زمانی شب قدر؛ بایستی به دیگر رخدادهای آن شب که در سوره قدر آمده است نیز پرداخته شود؛ تا ضمن تحلیل دقیق فرآیند آن، جایگاه حجت الاهی و ضرورت وجود او در این فرآیند مشخص شود. فرآیند مذکور بر مبنای آیات مرتبط با شب قدر، در سوره­های قدر و دخان، دارای سه مرحله است که در ادامه به آن پرداخته می­شود. قابل ذکر است که مرحله­ای كردن این فرآیند به منظور تبیین مسئله است؛ وگرنه در عالم تکوین، اسباب هر مرحله نزد حق تعالي حاضر و هرگونه تحول در هر مرحله از آن، به اذن رب­العالمین است.

مرحله نخست: صدور أوامر ربوبی از ناحیه رب العالمین، به منظور تدبیر عالم هستی

یکی از محوری­ترین معارف قرآن که در معنابخشی به سایر معارف آن نقش اساسی دارد، بحث از ربوبیت خداوند است. بررسی آیات قرآن نشان می­دهد که انبیا، بیش از آن که مترصد تبیین خالقیت خداوند باشند، به دنبال تبیین ربوبیت خداوند و اقتضائات آن در حیات انسان بوده­اند؛ زیرا همگان، به نحوی به خالقیت خداوند متعال اذعان داشته­اند. اذعان به خالقیت، در چهار آیه از قرآن کریم به گونه پرسشی و در سیاق مختلف آمده است: (لقمان:25؛ عنکبوت:61؛ زخرف:9 و زمر:38). خاستگاه اقرار به خالقیت خداوند، بر دو جهت «بداهت عقلی» (مبنی بر این­که بت­ها و اصنام نمی­توانند چیزی را از عدم به هستی در آورند) و «گواه فطرت» (مبنی بر این که موجود برتری، او را خلق کرده و او مخلوق به حساب می­آید) استوار است (ر.ک: طوسى، بی‌تا؛ ج8، ص 224؛ ابوالفتوح رازى، 1408: ج15، ص 226؛ بيضاوى، 1418: ج4، ص 198 و فيض كاشانى، 1415: ج4، ص 122). برخی از روایات نيز ناظر به این معنا می­باشند: رسول خدا فرمودند:

كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ يَعْنِي عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ، فَذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ‏» (حويزى، 1415: ج4، ص 215).

مخالفت­های با پيامبران نیز در بستر همین معنا قابل تبیین است؛ زیرا مخالفان انبیا تا زمانی که خداوند فقط خالق است، می­توانند به هرگونه که بخواهند با او تعامل كنند و به هر میزان که بخواهند، او را در حیات خویش دخیل نمایند. اما زمانی که خدای خالق، «رب» نیز باشد، اقتضائاتی دارد که التزام به آن­ها، با منافع نامشروع آنان در تضاد قرار می­گیرد. در حقیقت، توحید ربوبی، برخلاف سایر اقسام توحید که جنبه نظری دارند، ثمره عملی داشته و انسان را در برابر خداوند مسئول می‌دارد (جوادی آملی، 1395: ج1، ص352).

بر اساس مقدمه پیش گفته، ربوبیت خداوند، جزءلاینفک عالم هستی است و سایر علل و اسباب در آن را باید در طول ربوبیت، تفسیر و بیان كرد؛ زیرا هر آنچه در عالم وجود متصور است، از خود استقلالي ندارد (خرازی، 1417: ج1، ص64) و آن­ها را باید در سلسله اسباب و علل متصور شد که جنود رب­العالمین به شمار آمده و به خواست و مشیت او عمل می­کنند (سبحانی، 1428ق: ص69).

یکی از شؤون ربوبیت خداوند، «صاحب امر» بودن اوست که در آیات مختلفی به آن اشاره شده است (اعراف:54؛ یس:86). مراد از این أمر، تدبیر نظام خلقت و ایجاد نظام أحسن و تقدیر آثار در بین آن­هاست. کارکرد أوامر ربوبی در عالم تکوین و عینیت یافتن آن­ها در عالم هستی، در ارتباط با اسباب کلی و جزئی قابل تبیین است. به منظور فهم این مسئله، از مثال چگونگی تدبیر امور در حیات اجتماعی انسان­ها بهره گرفته می­شود: انسان­ها به منظور قوام بخشیدن به نظام اجتماعي، مرکز صدور اوامر و احکام حکومتی واحد در نظر مي‌گيرند. برای رسیدن این اوامر، به جای­جای عرصه­های اجتماعی انسان، ساختاری با واسطه­های متعدد در هر سطحی از آن تعیین شده است که به محض صدور احکام، پایین­ترین نقطه­ اجتماع نیز به آن واقف شده و از آن متأثر می­گردد. چنین تدبیری در عالم تکوین نیز برقرار است؛ به این معنا که حوادث جزئی عالم، به اسباب جزئی مستند است و آن نیز به اسباب کلی دیگری مستند است تا در نهایت به خداوند متعال منتهی گردد. تفاوت این نحو تدبیر با تدبیر در حیات اجتماعی انسان­ها، این است که در تدبیر تکوینی، خداوند متعال، نزد همه اسباب حاضر است؛ اما در تدبیر اعتباری، صاحب تخت سلطنت که صادر کننده احکام و اوامر است، نزد سایر اسباب حاضر نیست (طباطبایی، 1390: ج8، ص149-152). بنابراین، «أمر حکیم» اشاره مي‌كند به أوامر ربوبی که از ناحیه خداوند متعال، به منظور تدبیر خلقت صادر می­شود و از آن‌جا که محفل آن در عالم تکوین است، حکیم بودن به این معنا خواهد بود که خصوصیات و احوال آن از یکدیگر متمایز نيست و به همین دليل، از اتقان و استواری برخوردار است.

مرحله دوم: حمل أوامر ربوبی توسط ملائکه و روح

بر اساس آنچه در مرحله قبل بیان شد، خداوند متعال به منظور تدبیر عالم هستی، دستورات تدبیری خود را صادر كرده و در جریان سلسله اسباب و علل قرار می­دهد. نخستین حلقه از این سلسله به گواه سوره قدر، «ملائکه» و «روح» هستند: تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (قدر:4). «أمر» در این‌جا به تدبیر خداوند متعال ناظر است که بر اساس آن، ملائکه و روح در آن شب از مقام ربوبی دریافت و آن را به منظور تدبیر امری از امور عالم با خود حمل كرده و یا أمر الاهی را صادر مي‌كنند (طباطبایی، 1390: ج20، ص332). به عبارت دیگر، فرشتگان براى تقدير و تعيين سرنوشت­ها و آوردن هر خير و بركتى در آن شب نازل مى‏شوند و هدف از نزول آن‌ها، اجراي اين امور است و يا اين‌كه هر امر خير و هر سرنوشت و تقديرى را با خود مى‏آورند (مکارم شیرازی، 1371: ج27، ص185). برخی دیگر بیان كرده­اند که هدف از نزول ملائکه، آوردن تمامی قضای سالیانه خداوند است به محضر کسی که قابلیت دریافت آن را دارد (زمخشری، 1407: ج4، ص781). بر این اساس، ملائکه، حامل تدابیر کلی خداوند در جهات مختلف ارزاق، آجال و ... هستند که اين جهات بعد از رسیدن به مهبط نزولی آن در بین اجزای عالم هستی، تقدیر و اندازه گیری می­شود. برخی دیگر، «أمر» نازل شده توسط ملائکه را از جنس معرفت و علم به جمیع اشیا و صفات و احوال آن­ها و نحوه تدبیر و تحت اراده داشتن آن­ها می‌دانند که به منزله علم کافی و احاطی بر تمام اشیا و موجودات نظام عالم است (ابن عربی، 1422: ج2، ص447).

قدر متیقن هردوی این تعابیر و الزامات منتج از آن­ها، عبارت است از این‌که ملائکه حامل تدابیر سالیانه امور هستند که اين تدابير از مقام ربوبی صادر شده است. بر این اساس، در این مرحله، اسباب و وسائط ابتدایی، یعنی ملائکه و روح تدابیر کلی امور عالم هستی را برای مدت یک‌سال دریافت و آن را به مقامی صادر می­كنند تا اين تدابير از مقام کلی و اجمال و ابهام خارج شده و متناسب با اقتضائات عالم ماده تفصیل و تفریق یابند. اين‌كه مقام تفصیل و تفریق تدابیر کلی کدام است و این امر توسط چه کسی صورت می­گیرد، سؤالاتی است که پاسخ به آن، مرحله سوم از فرآیند تدابیر امور عالم هستی را تشکیل می­دهد.

مرحله سوم: تفریق أمور عالم هستی توسط حجت الاهی

یکی از رخدادهای شب قدر که در سوره قدر بدان اشاره شده، «تفریق أمر حکیم» است: فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ. این امر بعد نزول ملائکه و روح و صادر کردن «أمر» الاهی توسط آنان که به مقام تدبیری خداوند ناظر است، صورت می­گیرد. در معنای تفریق نیز بیان شد که امور به حسب قضای الاهی دارای دو مرحله «ابهام و اجمال» و «تفریق و تفصیل» است. به قرار داشتن امور در مرحله ابهام و اجمال، «حکیم» و به خارج شدن آن از حالت اجمال و قرار گرفتن در مرحله تفصیل، «تفریق» اطلاق شده است. بنابراین، تفاوت هر امر حکیم، جز این معنا نخواهد داشت که آن امر و آن واقعه که باید در آن سال رخ دهد، با تقدیر و اندازه‌گیری مشخص می­شود. بنابراین، ملائکه و روح، امور حکیم را که در جهت تدابیر عالم هستی از مقام ربوبی صادر شده است، با خود حمل می­کنند. اما اين نكته را كه محفل و مهبط نزول ملائکه چیست و اساسا، آن­ها به چه جهتی نازل می­شود، بایستی در معناشناسی واژه «انزال» و نیز روایات مربوط، جستجو کرد.

در بحث معناشناسی واژه «أنزَلنا»، باید گفت این واژه از ریشه «ن، ز، ل» است. ابن فارس می­گوید:

النون و الزاء و اللام كلمةٌ صحيحة تدلُّ على هُبوط شي‏ء و وُقوعه و نَزَل عن دابَّتِه نُزُولًا و نَزَل المطرُ من السَّماءُ نُزولًا؛ این کلمه یک معنا دارد و بر فرود آمدن و پايین افتادن شئ دلالت دارد؛ همان‌طور که گفته می­شود از اسبش فرود آمد یا باران فرود آمد (ابن فارس، 1404: ج 5، ص417).

لازمه این معنا آن است که یک شئ از مرتبه بالا به مرتبه پایین حرکت کند و لذا مبدئي دارد که از آن‌جا حرکت به سمت پایین شروع می­شود و مقصدي دارد که شئ در آن‌جا قرار می­گیرد. این شئ می­تواند امري مادی یا امري معنوی باشد (مصطفوی، 1430: ج 12، ص 95).

مطابق معنای واژه «إنزال»، وجود «مبدأ» و «مقصد» برای فرود آمدن شئ، امری لازم است و طبعاً پس در معنای نزول ملائکه، وجود مقصد لازم مي‌نمايد. پس موجودی به عنوان «مقصد»، باید در این عالم باشد تا بتواند این حقائق را ادراک و دریافت کند و محل و محفل نزول ملائکه و روح باشد. اين معنا در جریان نزول قرآن نیز قابل مشاهده است؛ زیرا قرآن به عنوان یکی از مصادق تدبیری خداوند در شب قدر، از مرحله احکام خارج و به مرحله تفصیل وارد شده و در خور فهم بشر گردیده و بر قلب مبارک رسول خدا، به عنوان مهبط نزول وحی نازل شده است: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ*عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرين (شعراء: 193-194). بنابراین، با توجه به تداوم و تكرار شب قدر در هرسال قمری در ماه مبارک رمضان و نزول ملائکه، بایستی مهبط و محفل نزول آنان در غیر از نزول قرآن نیز مشخص گردد.

بر اساس روایات مطرح در خصوص رخدادهای شب قدر، «امام»، ظرف نزول ملائکه است که از آن با الفاظ مختلفی نظیر «اوصیاء» و «حجت الاهی» تعبیر می­شود. در روایتی از امام صادق بیان شده است که ملائکه در آن شب پیرامون ما طواف می­کنند: «يَا أَبَا الْمُهَاجِرِ، لَا تَخْفَى عَلَيْنَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ، إِنَّ الْمَلَائِكَةَ يَطُوفُونَ بِنَا فِيهَا» (بحرانی، 1415: ج5، ص13). در روایت دیگری، ضمن اشاره به تقدیر برخی از امور در شب قدر، بیان شده است که ملائکه به محضر «صاحب أرض» می­رسند:

عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ هِشَامٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ قَالَ: تِلْكَ لَيْلَةُ الْقَدْرِ يُكْتَبُ فِيهَا وَفْدُ الْحَاجِّ، وَ مَا يَكُونُ فِيهَا مِنْ طَاعَةٍ أَوْ مَعْصِيَةٍ أَوْ حَيَاةٍ أَوْ مَمَاتٍ، وَ يُحْدِثُ اللَّهُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ مَا يَشَاءُ ثُمَّ يُلْقِيهِ إِلَى صَاحِبِ الْأَرْضِ قَالَ ابْنُ الْحَارِثِ: فَقُلْتُ: وَ مَنْ صَاحِبُ الْأَرْضِ؟ قَالَ: صَاحِبُكُمْ (حویزی، 1415ق: ج4، ص625).

بر اساس این دسته از روایات، حجت­های الاهی که ملائکه بر آنان نازل می­شوند، اهل بیت پیامبر اکرم هستند که در هر زمان مصداقی دارد. در روایتی بلند، امیرالمؤمنین، پس از ذکر حجت‌هاي الاهی و بیان شاخصه­ها، آنان را محفل و مهبط نزول ملائکه در شب قدر معرفی کرده است (همان، ص626).

سؤال اساسی این‌جاست که حجت الاهی بعد از دریافت أوامر ربوبی از ملائکه، داراي چه نقشي است؟ آیا نزول ملائکه برای آنان صرفا به منظور آگاه كردن آنان از مقدارت عالم هستی است؟ آیا نقش آنان به امضا و ابرام كردن و در نهایت تأیید مقدرات منحصر مي‌گردد؟ به نظر نگارنده، نقش حجت الاهی در نظام اسباب و مسببات عالم، به امضا و تأیید او منحصر نیست، بلکه در مقامی بالاتر، در فرآیند تدبیر عالم هستی داراي نقش فاعلي است. ظرف تحقق فاعلیت امام، خارج کردن امور از مرحله «إحکام و اجمال» به مرحله «تفریق و تفصیل» است.

بنابراین، در سخن گفتن از تفریق امور حکیم، بایستی توجه داشت که حجت الاهی، کلیات اوامر ربوبی در حوزه­‌های مختلف مرگ و زندگی، ارزاق و ... را از خداوند به واسطه ملائکه دریافت و آن­ها را تقدیر و اندازه­گیری می­کند. از این‌رو، می­توان آنان را «مجاری فیض الاهی» نامید. البته پرواضح است که همه این­ها تحت مشیت و اذن الاهی صورت می­پذیرد. شواهد متعددی در منابع روایی شیعه وجود دارد که گوياي نقش فاعلی حجت الاهی در فرآیند تدبیر امور عالم هستی از سوی مقام ربوبی است. در حدیثی از امام صادق چنين آمده است:

إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا، فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا؛ وَ صَوَّرَنَا، فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا؛ وَ جَعَلَنَا عَيْنَهُ فِي عِبَادِهِ، وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِي خَلْقِهِ، وَ يَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلى‏ عِبَادِهِ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ، وَ وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتى‏ مِنْهُ، وَ بَابَهُ الَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ، وَ خُزَّانَهُ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ؛ بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ، وَ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ، وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ؛ وَ بِنَا يَنْزِلُ غَيْثُ السَّمَاءِ، وَ يَنْبُتُ عُشْبُ الْأَرْضِ؛ وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ، وَ لَوْ لا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّهُ؛­ خداوند، ما را نیكو آفرید و ما را چشم خود میان بندگانش و زبان گویای خود میان آفریدگانش و دست گسترده خود با مهربانی و رحمت بر بندگانش و وجه خود كه به وسیله آن به او توجه می‌شود و دری كه از آن به سوی او راه یافته می‌شود و خزائن خود در آسمان و زمین قرار داد. به واسطه ما، درختان میوه مي‌دهند و میوه‌ها می‌رسند. نهرها جاری می‌شوند و باران از آسمان نازل گردیده و گیاهان می‌رویند. به واسطه عبادت ما خداوند عبادت مي‌شود و اگر ما نبودیم، خداوند عبادت نمی‌شد (كليني، 1429: ج1، ص352).

جمله «بنا أثمرت الأشجار» و سه جمله پس از آن، بر نقش فاعلی و تأثیر تكوینی حجت الاهی دلالت دارد و گوياي آن است كه وجود نوری و معنوی آنان در سلسله اسباب جهان خلقت، نقش‌آفرین است. چون این تأثیرگذاری و فاعلیت در طول اسباب و علل طبیعی و نه در عرض آن‌هاست و به همين دليل، وجود حجت با نظام عالم طبیعت، هیچ‌گونه ناسازگاری ندارد. همچنین از آن‌جا كه فاعلیت و تأثیرگذاری آنان به اذن و مشیت تكوینی خداوند و مظهر و مجرای فاعلیت بالذات الاهی مستند است؛ با توحید افعالی نیز هیچ‌گونه ناسازگاری ندارد (ربانی گلپایگانی، 1388: ش31، ص7-30). نظیر این تعابیر در روایات و زیارات مختلف، از جمله زیارت «جامعه کبیره» آمده است که همگی آن­ها بر نقش فاعلی و تأثیرگذار امام در فرآیند تدبیر عالم هستی دلالت دارد.

نتیجه­گیری

بر اساس آیات ابتدایی سوره دخان، اقتضای رحمت ربوبی، «تفریق» سالیانه امور است. الگوی تدبیری خداوند به جهت تحقق تفریق در سه مرحله ترسیم و ضمن مشخص کردن جایگاه حجت الاهی در این الگو، بر ضرورت حضور دائمی حجت الاهی در تمامی زمان­ها تأکید شده است. با این توضیح که در قرآن از «دستورات تدبیری» خداوند تحت عنوان «أمر» یاد شده است؛ که دارای ویژگی «إحکام» و «اجمال» است. «أوامر تدبیری»، بعد از صادر شدن از مقام ربوبی، در سلسله اسباب و وسائط قرار می­گیرند. بر اساس آیات سوره قدر، اولین حلقه از این سلسله، ملائکه حامل «أوامر» ربوبی هستند و حجت الاهی، دومین حلقه از سلسله اسباب و وسائط در فرآیند تدابیر ربوبی است.

حجت الاهی بعد از دریافت أوامر ربوبی از ملائکه و روح، مرحله تفریق سالیانه امور را انجام داده و ضمن خارج ساختن اين اوامر از حالت اجمال و ابهام با تقدیر و اندازه‌گیری امور، متناسب با اقتضائات عالم ماده، سنت تفریق سالیانه را محقق می‌سازد. از این‌رو، می‌توان بیان كرد که حجت الاهی در فرآیند تدبیر امور، از نقش فاعلی برخوردار است. بنابراین، با توجه به این‌که سنت تفریق امور سالیانه به زمان خاصی محدود نبوده و هر ساله تکرار می­شود؛ مراحل سه گانه مذکور نیز بایستی در تمامی زمان ها حضور داشته باشد و حذف یکی از وسائط و اسباب، اختلال در نظام عالم هستی را موجب شده و آن را از دایره وجود خارج می‌سازد. از این‌رو، وجود حجت الاهی در تمامی زمان‌ها ضروری خواهد بود.

منابع

قرآن كريم.

  1. ابن عربی، محی الدین (1422ق). تفسیر ابن عربی، تحقیق: سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

  2. ابن فارس، احمد بن فارس (1404ق). معجم مقاییس اللغة، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.

  3. ابن منظور، محمد بن مكرم (1414ق)‏، لسان العرب‏، بيروت، دار صادر.

  4. ابوالفتوح رازى، حسين بن على‏ (1408ق). روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن‏، مصحح: محمدمهدى‏ ناصح، مشهد، آستان قدس رضوى، بنياد پژوهشهاى اسلامى‏.

  5. بحرانى، هاشم بن سليمان (1415ق). البرهان في تفسير القرآن، قم، موسسة البعثة، قسم الدراسات.

  6. بيضاوى، عبدالله بن عمر (1418ق). أنوار التنزيل و أسرار التأويل، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

  7. جوادی آملی، عبدالله (1387). تفسیر موضوعی (توحید در قرآن)، قم، مرکز نشر اسراء.

  8. ـــــــــــــــــــ (1395). تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء

  9. حويزى، عبدعلى بن جمعه (1415ق). تفسير نور الثقلين، قم، نشر اسماعيليان.

  10. خرازی، سید محسن (1417ق). بدایه المعارف فی شرح العقائد الامامیه، قم، مؤسسة النشر الاسلامی

  11. راغب اصفهانى، حسين بن محمد (1412ق). مفردات ألفاظ القرآن‏، بیروت، دار الشامية.

  12. ربانی گلپایگانی، علی (بهار 1388). نقش غایی امام در نظام آفرینش، فصلنامه انتظار موعود، شماره 31.

  13. ــــــــــــــــــــــ (زمستان 1388)، نقش فاعلی امام در نظام آفرینش، فصلنامه انتظار موعود، شماره 29.

  14. زمخشرى، محمود بن عمر (1407ق). الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل، بیروت، دار الکتاب العربی.

  15. سبحانی، جعفر (1428ق). محاضرات فی الالهیات، قم، مؤسسه امام صادق.

  16. شه­گلی، احمد، خسروپناه، عبدالحسین (تابستان 1396)، نقد برهان لطف و کاربرد آن در اثبات ضرورت امامت، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره 17.

  17. صادقی تهرانی، محمد (1406ق). الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، قم، فرهنگ اسلامی.

  18. صدرالدين شيرازى، محمد بن ابراهيم (1383). ‏شرح أصول الكافي (صدرا)، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى.

  19. صدوق، محمد بن علی (1395ق). کمال الدین و تمام النعمه، تهران، اسلامیه.

  20. طباطبایی، محمد حسین (1390ق). المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.

  21. طبرسی، فضل بن حسن (1412ق). تفسیر جوامع الجامع، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.

  22. طوسى، محمد بن حسن ‏(بی‌تا). التبيان في تفسير القرآن‏، مصحح: احمد حبيب‏ عاملی، بیروت، دار إحياء التراث العربي‏.

  23. عشریه، رحمان (بهار1397). بازخوانی کارکرد هستی شناسانه امام زمان، فصلنامه مشرق موعود، شماره 45.

  24. غنوی، امیر، زارعی، محمود (بهار 1392). نقد برهان لطف و کاربرد آن در اثبات ضرورت امامت، فصلنامه مشرق موعود، شماره 25.

  25. فراهيدي، خليل‌ (1410ق). كتاب العين‏، قم، انتشارات هجرت.

  26. فضل الله، محمدحسین (1419ق). من وحی القرآن، لبنان، دار املاک.

  27. فيض­كاشانى، محمد بن شاه مرتضى (1415ق). تفسير الصافي، تهران، مکتبه الصدر.

  28. قدردان ملکی، محمد حسن (1386). خدا در حکمت و شریعت، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

  29. کلینی، محمدبن یعقوب (1407ق). الکافی، مصحح: علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

  30. مدرسى، محمدتقى (1419ق). من هدى القرآن، تهران، دار محبي الحسين.

  31. مصباح یزدی، محمدتقی (1391). جامعه و تاریخ از نگاه قرآن، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

  32. مصطفوی، حسن (1430ق). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت، دار الکتب العلمیة.

  33. مکارم شیرازی، ناصر (1371). تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

  34. نصیری، محمد (تابستان 1391). در آمدی بر رهیافت عرفانی به براهین عقلی و کلامی ضرورت امام، مجله پژوهش های فلسفی کلامی، شماره 52.

  35. نویسندگان:
  36. سید محمد موسوی مقدم ـ حسین محمدی ـ حکیمه زوینی

     


چاپ   ایمیل