امام حسين عليهالسلام و قيام عاشورا بازتابهاي مختلفي در عرصه افكار عمومي و اهل علم داشته است. اهل سنت همپاي شيعيان نسبت به اين حادثه واكنش نشان دادهاند. امام حسين عليهالسلام و قيام عاشورا از نقطهنظرات مختلف مورد توجه قرار گرفته است. عالمان اهل سنت بهطور عمده در دو حوزه راجع به امام حسين عليهالسلام سخن گفتهاند: دستهاي از ايشان به وصف و مدح آن حضرت پرداختهاند و احاديث و روايات مختلفي در فضيلت آن حضرت نقل كردهاند. دستهاي ديگر علاوه بر اين امور به بررسي علمي قيام عاشورا اهتمام ورزيدهاند. اين گروه نيز خود شامل دو دستهاند: دستهاي كه تنها به وصف و مدح و تمجيد از قيام عاشورا پرداختهاند،
به تعبير ديگر به توصيف عاشورا اقدام كردهاند، و دستهاي كه علاوه بر مثبت قلمداد كردن قيام عاشورا به تحليل آن پرداختهاند. البته در اين مجال بيشتر به توصيف امام حسين عليهالسلام و قيام عاشورا پرداختهايم و تحليل آن را به مقاله ديگري موكول كردهايم.
توصيفاتي كه در روايات اهل سنت درباره امام حسن عليهالسلام و امام حسين عليهالسلام آمده است به سنجشهاي مختلف قابل انقسام است كه موارد ذيل از جمله آنهاست:
1) وصف حسين عليهالسلام. علماي اهل سنت در وصف و مدح امام حسين عليهالسلام و شهادتش روايات متعددي را از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نقل كردهاند. حسن بصري در تقبيح عاملان شهادت امام حسين عليهالسلام ميگويد: «چه ذلت بزرگي است امتي را كه پسر دختر پيغمبرشان را زنازادهاي به شهادت رساند؟! سوگند به خدا كه سر حسين به سوي جد او برگردانده ميشود و جدش از پسر مرجانه انتقام خواهد گرفت!»1 او با اظهار ناخشنودي از بنياميه از چهار ويژگي نامناسب معاويه ياد ميكند كه عبارتند از: جدال با علي (عليهالسلام) و تسلط بر امور امت، ولايتعهدي يزيد ميخواره، انفاق زياد به خانواده ابوسفيان، و كشتن حر و يارانش، و ميافزايد كه براي بد شدن، يكي از آن چهار كافي است.2
برخي از عالمان اهل سنت، قاتلان حسين عليهالسلام را در همين حد تقبيح ميكنند كه اگر از كمترين وجدان برخوردار بودند هرگز دست به چنين كاري نميزدند. از ابراهيم نخعي فقيه عراق نقل شده كه گفت: اگر من از قاتلان حسين بودم و خداوند مرا ميبخشيد و روانه بهشت ميساخت، هيچ گاه وارد بهشت نميشدم، زيرا كه از روي پيامبر شرم ميكردم.3
عمر عبدالعزيز از خلفاي اهل سنت يزيد را چنان تقبيح ميكند كه حتي نسبت دادن عنوان امير مؤمنان به او را جرم ميداند و نسبتدهنده را مستحق مجازات ميشمارد.
نقل است كه درمجلس عمربن عبد العزيز فردي ضمن يادآوري، از يزيد به عنوان «اميرالمومنين» ياد ميكند. عمربن عبدالعزيز با شگفتي و نگراني ميگويد: تو يزيد را اميرالمومنين ميخواني!؟ لذا او را به بيست ضربه شلاق محكوم مينمايد.4
قاطبه عالمان و مردم سنيمذهب لعن يزيد را امري روا ميدانند. برخي از علما در اين موضوع از اتفاق نظر عالمان خبر دادهاند. علامه تفتازاني در كتاب «شرح العقائد» مينويسد: «علما متفق گشتهاند بر جايز بودن لعنت كسي كه حسين را كشته يا به آن دستور داده يا آن را جايز شمرده و به آن راضي بوده باشد... و حقيقت اين است كه رضايت يزيد به قتل حسين (رض) و شاد شدن او بدان خبر و اهانت كردنش به اهل بيت پيامبرصلي الله عليه و آله از اخباري هستند كه در معنا متواتر است، هر چند تفصيل آن از آحاد اخبار باشد و ما در مورد او بلكه در كفر وي درنگ نميكنيم كه لعنت خداوند بر او و بر ياران و اعوانش باد.»5
زمخشري صاحب تفسير معروف كشاف در صفحه 513 كتاب ربيعالابرار نقل ميكند: فاطمه صلوات الله عليها با فرزندانش حسن و حسين عليهما السلام خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيده و عرض كردند يا رسول الله هديهاي به اين دو (اشاره به امام حسن و امام حسين) بده. حضرت فرمود: پدرم فدايت! من مالي ندارم تا هديه كنم، سپس امام حسن عليهالسلام را بغل كرد و بوسيد و روي پاي راست خود قرار داد و فرمود: به اين فرزندم اخلاق و هيبت خود را هديه ميكنم، و حسين عليهالسلام را نيز بغل كرد و بوسيد و بر روي پاي چپ خود نهاد و فرمود شجاعت وجود خود را بدو بخشيدم (هديه دادم).6 بنابراين پيامبر صليالله عليه و آله اخلاق و هيبت را به حسن عليهالسلام و شجاعت را به حسين عليهالسلام عنايت كرده است. البته اين به معناي آن نيست كه امام حسن عليهالسلام از شجاعت و امام حسين عليهالسلام از اخلاق بهره كمتري دارد بلكه به آن معناست كه اقتضاي شرايط آن بزرگواران ايجاب ميكند كه هر كدام خصوصيات ويژهاي را تحقق سازند.
1-1) امام حسين عليهالسلام سرور جوانان بهشت. ابوالمؤيد موفق بن احمد در مقتل الحسين از راويان مختلف و آنها از ابوبكر نقل ميكنند كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: حسن و حسين سرور جوانان بهشت هستند. و نيز حافظ ابونعيم اصفهاني در حليهالاوليا (ج4، ص139) با سلسله راويان مختلف از جمله عمر بن خطاب نقل ميكند كه پيامبر فرمود: حسن و حسين سرور جوانان بهشت هستند.7
ابوالقاسم اسحاق بن محمد معتقد است كه اگر كسي يزيد را حق بداند و حسين عليهالسلام را باغي، كافر شده است. ابوالقاسم اسحاق بن محمد بن اسماعيل بن ابراهيم معروف به حكيم سمرقندي به نقل از محمد بن موسي بن ابوبكر خوارزمي (متوفي 290 ه.ق) مينويسد: «عالمان مدينه جمع شدند و اتفاق كردند كه دوازده مسأله سبب كفر اهل ايمان ميگردد... هفتمين گروه كسانياند كه ميگويند: حسين بن علي (رضي الله عنهما) باغي بود، و حق با يزيد بود.»8 پس روشن است كه امام حسين عليهالسلام به قدري اهميت دارد كه نپذيرفتن قيام او باعث كفر شخص ميشود.
2-1) سفارش به دوستي امام حسين عليهالسلام و منع از دشمني او. سعيد بن ابيراشد از يعلي عامري نقل ميكند كه همراه رسولالله براي صرف غذا به سوي قومي كه حضرت را دعوت كرده بودند رفتيم و حسين همراه بچهها بازي ميكرد. پس از بازي، پيامبر صلي الله عليه و آله او را خواند و يك دست بر پشت سر او و دست ديگرش را بر چانه او گذاشت و دهانش را روي لبان او نهاد و فرمود: «حسين از من است و من از حسينم. خدا آن كس را دوست دارد كه حسين را دوست داشته باشد.»9
حديث ديگر: «انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم؛ من با كسي كه با شما به جنگ برخاسته در جنگ هستم و با كسي كه با شما در صلح و آرامش است در صلح هستم.» و نيز فرمود: «علي و فاطمه و فرزندان آنها حسن و حسين نزديكان من هستند كه مزد رسالت من دوستي با آنهاست.»10
3-1) شهادت حضرت و حقانيت آن و بطلان يزيد. امام ابوالحسن اشعري (متوفي به سال 324.ه) پيشواي مكتب فكري اشعري در اين زمينه ميگويد: چون ستمگري يزيد از حد گذشت امام حسين عليهالسلام با ياران خود عليه بيداد او قيام كرد و در كربلا به شهادت رسيد.11
شيخ محمد عبده مصلح بزرگ جهان اسلام مينويسد: هنگامي كه در دنيا حكومت عادلي وجود دارد و هدفش اقامه شرع و حدود الهي و در برابر آن حكومتي سمتگر است كه ميخواهد حكومت عدل را تعطيل كند، بر هر مسلماني ياري و مساعدت حكومت عدل واجب است و در همين باب انقلاب امام حسين عليهالسلام است كه در برابر حكومت يزيد كه خدا او را خوار كند ايستاد.12
محمد علي جناح، رهبر بزرگ پاكستان ميگويد: به عقيده من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قرباني كرد پيروي نمايند.13
4-1) لعن قاتلان حسين عليهالسلام. درباره لعن قاتلان امام حسين عليهالسلام در ميان علماي اهل سنت و جماعت دو نظر غالب وجود داشته است. يك عده معتقدند كه چون پيامبر درباره مردگان توصيه به ذكر خير از آنها كردهاند، احتياطاً لعن يزيد را جايز نميدانند كه از آن جمله امام محمد غزالي را ميتوان نام برد.14 در مقابل گروه زيادي از علما كه اكثريت را تشكيل ميدهند يزيد را خطاكار دانسته و لعن او را جايز و حتي واجب ميدانند. علامه آلوسي (متوفي به سال 1270ه.( كه مرجع و مفتي اهل سنت عراق بود در تفسير روحالمعاني ذيل آيه «فهل عسيتم ان توليتم... انتفسدوا فيالارض و تقطعوا ارحامكم اولئك الذين لعنهم الله... (سوره محمد /26) از احمد بن حنبل نقل ميكند كه پسرش از وي درباره لعن يزيد سوال كرده او در جواب گفت: كيف «يلعن من لعنه الله تعالي في كتابه» چگونه لعن نشود كسي كه خدا او را در كتابش لعنت كرده است. عبدالله (پسر احمد بن حنبل) پرسيد من كتاب خدا را خواندهام ولي لعن يزيد را نديدهام. احمد بن حنبل پاسخ داد: فهل عسيتم... آنگاه گفت: اي فساد و قطيعه اشد مما فعله يزيد» چه فساد و قطع رحمي از فسادي كه يزيد مرتكب آن شده بالاتر است؟!15
آلوسي بعد از آوردن سخنان ميگويد: در لعن يزيد توقف نيست چون اهل كبائر و داراي اوصاف خبيثه بود و بر مدينه ظلم و تعدي كرد و حسين را كشت و به اهل بيت اهانت كرد.16
جلال الدين سيوطي به جواز لعن يزيد اقرار دارد و حافظ ابن جوزي، قاضي ابويعلي به كفر يزيد فتوي دادهاند و علامه تفتازاني نيز لعن يزيد را جايز شمرده است.17
تفتازاني در كتاب شرح العقايد مينويسد: حقيقت اين است كه رضايت يزيد به قتل حسين عليهالسلام و شاد شدن او بدان خبر و اهانت او به اهل بيت پيامبر از اخباري ميباشد كه در معنا متواتر است هر چند كه تفاصيل آنها تك تك (خبر واحد) ميباشد ولي توافقي درباره مقام يزيد بلكه درباره ايمان او كه لعنت خدا بر او و يارانش باد نداريم.18
2) امام در منابع مذاهب اهل سنت. بيشك اهل سنت نيز همانند تشيع داراي مذاهب و فرق مختلفي است. از آنجا كه همه اين فرق و مذاهب ارادت ويژهاي به امام حسين عليهالسلام دارند، مناسب ديديم كه نظر ايشان و روايات مندرج در منابعشان را به تفكيك بيان كنيم.
1-2) امام حسين عليهالسلام در منابع حنفي. حنفيان نيز همانند ساير مذاهب اهل سنت دوستدار حسين بن علي عليهالسلام و ساير اهل بيت پيامبر بودهاند.
1-1-2) فضيلت حسين عليهالسلام. حذيفه بن يمان ميگويد: پيامبر دست حسين بن علي عليهالسلام را گرفت و فرمود: اي مردم اين حسين بن علي است او و فضل او را بشناسيد، جدش از جد يوسف نزد خدا بالاتر است، اين حسين بن علي جدش، جدهاش، مادر و پدرش، عمو و عمهاش، دايي و خالهاش، برادرش و خودش و دوستانش و دوستان دوستانش در بهشتاند.19
اين حديث را قندوزي از علماي بزرگ مذهب حنفي در ينابيعالموده ص278 نيز نقل كرده است. به ارج و منزلت امام حسين عليهالسلام در منابع حنفي نيز اشاره شده است. پيامبر در حديث معروفي فرمودند: الحسن و الحسين سبطان من الاسباط. (به تعبير ديگر: هذه الامه)20
2-1-2) ملاك دوستي با رسول خدا. براي حنفيان مهم است كه با چه كساني دوستي يا دشمني كنند. از اين نظر با توجه به روايات پيامبر، اين معيار را در حب اهل بين عليهالسلام به ويژه حسين عليهالسلام يافتهاند. بسياري از حنفيمذهبان با ذكر احاديثي ملاك دوستي و دشمني با پيامبر را در دوستي و دشمني با امام حسين عليهالسلام نقل دانستهاند. زرندي حنفيمذهب در كتاب «نظم درر السمطين، ص205» مينويسد: ابوهريره نقل ميكند كه پيامبر فرمود: هر كس مرا دوست دارد بايد حسن و حسين را نيز دوست بدارد.21 همو در ص 209 همان كتاب آورده است كه پيامبر فرمود: هر كس آنها را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.22 زرندي حديث «الحسن و الحسين سيد اشباب اهل الجنه» را نيز روايت كرده است.23
حاكم نيشابوري در كتاب «المستدرك، ج3، ص166» به نقل از احمد بن جعفر قطيفي و او از ابوجعفر بن علي شيباني و... روايت ميكند، از پيامبر شنيدم كه فرمود: حسن و حسين فرزندان من هستند، هر كس آنها را دوست داشته باشد مرا دوست داشته است و هر كس مرا دوست دارد خدا را دوست داشته است و هر كس خدا را دوست داشته باشد خدا او را به بهشت داخل ميكند و هر كس با آنها دشمني كند با من دشمني كرده است و هر كس با من دشمني كند با خدا دشمني كرده است و هر كس دشمن خدا باشد خدا او را وارد جهنم ميكند.24
3-1-2) شهادت امام حسين عليهالسلام. برخي از عالمان حنفي بر اين نظر هستند كه پيامبر پيش از وقوع عاشورا از آن خبر داده بود. از اين نظر شهادت امام حسين عليهالسلام در ميان صحابه امري آشنا بوده است.
سليمان بن ابراهيم قندوري حنفي نقل ميكند: امفضل همسر عباس ميگويد: نزد رسول خدا رفتم و عرض كردم خواب عجيبي ديدهام با اين توضيح كه در خواب ديدم پارهاي از بدن شما جدا و روي پاهاي من گذارده شده، فرمود: «فاطمه پسري به دنياي ميآورد و تو او را روي پاي خود ميگذاري.» سپس رسول خدا گريه كرد و فرمود: «اين فرزند شهيد ميشود.» عالمان اهل سنت حتي نصرتخواهي پيامبر را نيز آوردهاند و بر اين نكته تاكيد كردهاند كه پيامبر به مومنان توصيه ياري حسين عليهالسلام را كرده است. از بخاري، بغوي و ابنسكين نقل شده كه پيامبر فرمود: فرزندم حسين عليهالسلام در كربلا شهيد ميشود، پس هر كس حاضر است بايد او را ياري كند.25
جز شهادت حسين عليهالسلام نه تنها از پيامبر بلكه از علي عليهالسلام نيز نقل شده است. همو نقل ميكند كه علي عليهالسلام هنگام رفتن به صفين از كربلا مي گذشت، گريه كرد و از قول پيامبر شهادت امام حسين عليهالسلام را خبر داد. روز شهادت حسين عليهالسلام خون باريد و ديوارها و خانهها را رنگين كرد. قندوزي نيز همانند ساير علمايي بزرگ اهل سنت از عاقبت بد قاتلان امام حسين و يارانش خبر داده و نوشته است كه تمام كساني كه در كربلا حاضر بودند ولي امام را ياري نكردند يا كور شدند و يا مرگ وحشتناكي داشتند.26 و از كتاب مودهالقربي از امام حسين عليهالسلام نقل كرده كه جدم فرمود: «تو پاره جگر مني. خوشا به حال كسي كه تو را و ذريه تو را دوست بدارد و واي به قاتل تو در روز قيامت!»27
نيز نقل شده است كه پيامبر مكان شهادت امام حسين عليهالسلام و يارانش را نيز بيان كرده است. قندوزي نقل ميكند: «امسلمه ميگويد: پيامبر خدا را ديدم در حالي كه دست بر سر حسين عليهالسلام ميكشيد و گريه ميكرد، سبب گريه آن حضرت را پرسيد فرمود: جبرئيل به من خبر داده فرزندم حسين در سرزميني به شهادت خواهد رسيد كه آن را كربلا گويند.»28
4-1-2) نمونهاي از اشعار علماي حنفي (مرثيهسرائي.) شاعران حنفي نيز پا به پاي عالمان حنفي نسبت به قيام عاشورا حساسيت نشان داده و به زبان شعر و شعور آن را بيان كردهآند. پارهاي از اشعاري كه در آثار حنفيان آمده به قدري سوزناك است كه دل هر خواننده و شنوندهاي را به درد ميآورد. نكته جالب اينجاست كه محدثان و راويان حنفي اين اشعار را از زبان پيامبر و يا فرشتگان نقل كردهاند.
سبط ابنجوزي حنفيمذهب از زبان شعبي نقل ميكند كه گفت: اهالي كوفه از زبان شخصي شنيدهاند كه ميسرود:
ابكي قتيلا بكربلا
مضرح الجسم بالدماء
به كشته كربلا ميگريم كه بدنش به خون آغشته است.
ابكي قتيلاً الطغاه ظماً
بغير جرم سوي الوفاء
به كشتهاي ميگريم كه انسانهاي سركش او را ز روي ظلم و ستم كشتند كه گناهي جز وفاداري نداشت.
ابكي قتيلاً بكي عليه
من ساكن الارض و السماء
به كشتهاي گريه ميكنم كه ساكنان زمين و آسمان بر او گريه ميكنند.
يا بأبي جسمه المعري
الا من الدين و الحياء29
پدرم فداي كسي كه لباسي جز دين و حيا بر تن نداشت.
سبط ابن جوزي با ذكر مراثي و اشعار زيادي كه درشهادت حسين عليهالسلام و مدح او ارادت قلبي خود را به خاندان پيامبر اظهار ميكند. او در حدود سه صفحه كامل مراثي امام حسين عليهالسلام را آورده است.
زيد بن حسن با چند واسطه از ابن عباس نقل ميكند كه پيامبر را در خواب ديدم كه در دستش ظرفي بود به آن حضرت عرض كردم يا رسولالله اين ظرف چيست؟ فرمود خون حسين و اصحاب اوست سبب آن را ميجستم تا اينكه متوجه شدم مربوط به روزي است كه حسين كشته خواهد شد. همچنين سبط ابنجوزي حنفيمذهب به نقل از زهري حكايت ميكند كه از امسلمه شنيدم كه ميگفت ناله جنيان را نشنيدهام مگر در آن شبي كه حسين كشته شد، شنيدم كه (ناله كنندهاي) ميسرود:
الا يا عين فاختلفي بحمد
و من يبكي علي الشهداء بعدي
اي چشم به سختي گريه كن، چه كسي بعد از من بر شهيدان خواهد گريست.
علي رهط تقود هم المنايا
الي متجبر في ثوب عبد
بر آن گروهي گريه كن كه مرگ آنها را به سوي جباري در لباس بردگان ميراند.
5-1-2) لعن يزيد و قاتلان امام حسين عليهالسلام. عالمان حنفيمذهب هم خودشان مسببان و مباشران عاشورا را مستحق لعن و نفرين ميدانند و هم از آنان به شدت بيزاري ميجويند و لعن آنان را نيز جايز ميدانند.
ابوالفرج در كتاب «الرد علي المتعصب العنيد المانع من دم يزيد» مينويسد: كسي از من پرسيد نظر شما درباره يزيد چيست؟ گفتم: آنچه (از گناه) به گردن اوست بس است. گفت لعن او را جايز ميداني؟ گفتم: عالمان با ورع مانند احمد ابن حنبل در حق يزيد بيش از لعن گفتهاند.30
سبط ابنجوزي مينويسد: عدهاي با عبدالله بن حنظله (غسيلالملائكه) بيعت كردند. عبدالله خطاب به آنها ميگفت: ما عليه يزيد قيام نكرديم مگر آنكه ترسيديم از آسمان بر ما سنگ ببارد، يزيد كسي است كه مادر و دختر و خواهر را به نكاح هم ميآورد. خمر مينوشيد، نماز نميگذارد و اولاد پيامبر را ميكشت.31 و نيز نقل ميكند كه ابوالفرج در بغداد بر بالاي منبر يزيد را لعنت كرد. بزرگان علما هم آنجا بودند گروهي به عنوان اعتراض جلسه را ترك كردند. ابوالفرج گفت: الا بعداً لمدين كما بعدت ثمود.32
نكته جالب اين كه برخي از علماي اهل سنت لعن يزيد و دار و دستهاش را اصل ميدانند. به همين دليل وقتي درباره آن مورد سوال قرار ميگيرند جواب نميدهند. زيرا آن را آن قدر آشكار ميدانند كه جاي سوال نيست. از سبط ابنجوزي در مورد لعن يزيد سوال شد، او در جواب گفت احمد بن حنبل لعن او را جايز كرده است ما نيز او را دوست نميداريم به خاطر جناياتي كه نسبت به پسر دختر رسول خدا مرتكب شد و اگر كسي به اين حد (دوست نداشتن يزيد) راضي نميشود ما هم ميگوييم اصل، لعنت كردن يزيد است.33
ابنعماد فقيه حنبلي (متوفي1089ه.ق.) در كتاب «شذرات الذهب» مينويسد: «در مورد لعن يزيد، امام احمد بن حنبل دو قول دارد كه در يكي تلويح و در ديگري تصريح به لعن او ميكند و نيز امام مالك و امام ابوحنيفه نيز هر كدام، هم تلويحاً و هم تصريحاً يزيد را لعنت كردهاند و به راستي چرا اينگونه نباشد و حال آنكه يزيد فردي قمارباز و دائمالخمر بود.»34 با عنايت به اين نكته ميتوان صريحاً به اين نتيجه رسيد كه لعن يزيد، دايمالخمر بودن و ستمگرياش نزد عالمان اهل سنت امري محرز است و محتاج دليل و احتجاج نيست.
ابنعماد در كتاب شذرات الذهب مينويسد: همه فقها و صاحبنظران بر تحسين و تأييد قيام حسين (رض) اتفاق نظر دارند... و قاتلان حسين (رض) و كساني كه به نوعي مشاركت در قتل آن حضرت داشتند را بيدين و زنديق شمرده و مصداق اين سخن پيامبر: «هلاك امت من به دست غلامبارهاي از افراد قريش است» ميدانند.35 اين غلامباره همان يزيد بود كه با همدست نابكارش ابنزياد خود را در دريايي از جنايت غوطهور ساخت. ابنعساكر گفته است كه اگر شعر منسوب به يزيد «ليت أشياخي ببدر شهدوا...» درست باشد بدون شك يزيد كافر است. و همچنين امام شافعي ميگويد: حكم كسي كه حسين (رض) را كشته يا فرمان به قتل وي داده، اين است كه وي كافر است و هر كس آن را حلال شمارد نيز كافر ميباشد.»36
بنابراين از نظر ابنعماد هم يزيد و هم دار و دستهاش از نابكاران تاريخاند و در جرم آنها همين بس كه با خاندان رسالت در افتادهاند و در ريختن خون حسين عليهالسلام مشاركت داشتهاند.
مولوي محمد شهداد حنفي در باب قيام سيدالشهدا مينويسد: «حسين عليهالسلام در راه آنچه آن را حق و حقيقت ميدانست جان خود را تسليم جانآفرين كرد ولي تسليم باطل نشد. با آنكه به حد كافي يار و انصاري نداشت عليه باطل با تمام قدرت و شهامت ايستادگي نمود تا اينكه به مقام شهادت عظمي نائل آمد. لذا گفتار كساني كه اين همه ايثار و قرباني حضرت امام را بغاوت قرار دادهاند مردود و صريحالبطلان است.»37 پس روشن ميشود كه عالمان معاصر حنفي، قيام حسين عليهالسلام را حق دانسته، حتي نسبت دادن عنوان خروج بر آن امام را جايز نميدانند بلكه چنين سخناني را ياوهاي بيش نميدانند و چنين سخناني را به خوارج نسبت ميدهند كه سخن درستي است. در اين زمينه علامه ملاعلي قادري حنفي مينويسد: «اينكه برخي از مردم نادان و جاهل حرفهاي نادرستي را انتشار ميدهند كه امام حسين رضي الله عنه باغي بوده نزد اهل سنت و جماعت، گفتار باطل و نادرستي است و احتمال قوي دارد كه از هذيانات و ياوهسراييهاي فرقه خوارج باشد و اين گروه در واقع از حق منحرف و از جاده مستقيم خارج شدهاند.38
عبدالرحمن سربازي از علماي معاصر در اين زمينه نوشته است: به محض اينكه منصب زمامداري و حكومت از مسير اصلي خود انحراف پيدا كرد و نااهلاني مانند يزيد زمام امور را به دست گرفتند حضرت سرور شهيدان تا پاي جان خود و عزيزانش ايستادگي فرمود و با نثار خون پاكش روسياهي باطل و سربلندي حق را بر صفحات تاريخ عالم تا قيام قيامت ثبت نمود.39
2-2) امام حسين عليهالسلام و مذهب شافعي. شافعيان نيز همانند ساير مسلمان به مقام و منزلت حسين عليهالسلام واقفاند و هم راجع به عاشورا حساسيت خاصي دارند.
در ميان رهبران مذاهب اسلامي امام شافعي بيش از ديگران ارادت قلبي خود را نسبت به خاندان اهل بيت عليهالسلام به ويژه علي عليهالسلام و حسين عليهالسلام ابراز داشته است. شافعيان به تبعيت از امام شافعي نسبت به اهل بيت به ويژه امام حسين عليهالسلام ارادت ويژه دارند. شافعي در اشعار و سخنان خود بارها از ارادت را اظهار كرده است. علاقه امام شافعي به خاندان رسالت باعث نزديكي هر چه بيشتر پيروان اين مذهب با شيعيان علي ابن ابيطالب عليهالسلام شده است. شافعي همچنان كه درباره علي عليهالسلام اشعار نغز و پرمغزي سروده درباره واقعه عاشورا نيز اشعاري زيبا و جانسوز دارد. در اينجا به برخي از آنها اشاره ميكنيم.
و مما نفي نومي و شيب لحيتي
تعاريف ايام لهن خطوب
اين حادثه از حوادثي است كه خواب مرا ربوده و موي مرا سپيد كرده است.
تأوب همي و الفواد كتيب
وارق عيني و ارقاد غريب
دل و ديده مرا به خود مشغول ساخته و مرا اندوهگين كرده است و اشك چشم جاري و خواب از آن پريده است.
تزلزلت الدنيا لآلمحمد
و كادت لهم صم الجبال تذوب
دنيا از اين حادثه خاندان پيامبر متزلزل شده و قامت كوهها از آن ذوب شده است.
فمن بلغ عن الحسين رساله
و ان كرهتها انفس و قلوب
آيا كسي هست كه از من به حسين عليهالسلام پيامبر برساند اگر چه دلها آن را ناخوش دارند.
قتيل بلاجرم كان قميصه
صبيغ بماء الارجوان خصيب
حسين كشتهاي است بدون جرم و گناه كه پيراهن او به خونش رنگين شده.
نصلي علي المختار من آل هاشم
و نوذي بينه ان ذاك عجيب
عجب از ما مردم آن است كه از يك طرف به آل پيامبر درود ميفرستيم و از سوي ديگر فرزندان او را به قتل ميرسانيم و اذيت ميكنيم.
لئن كان ذنبي حب آل محمد
فذلك ذنب لست عنه اتوب
اگر گناه من دوستي اهل بيت پيامبر است از اين گناه هرگز توبه نخواهم كرد.
هم شفعائي يوم حشري و موقفي
و بغضهم للشافعي ذنوب40
اهل بيت پيامبر در روز محشر شفيعان من هستند و اگر نسبت به آنان بغضي داشته باشم گناه نابخشودني كردهام.
امام شافعي كه در دوستي اهل بيت زبانزد ميباشد، اشعار بسياري در فضائل اهل بيت سروده است. او همچون ساير ائمه اهل سنت در ابراز ارادت خود نسبت به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله از هيچ كوششي دريغ نكرد و حتي از اينكه او را به خاطر اين ارادتمندي رافضي خوانند ابا نكرد و فرمود:
يا راكباً قف بالمخصب من مني
واهتف بقاعد خيفها و الناهض
سحراً اذا فاض الجيج الي مني
فيضاً كملتطم الفرات الفائض
ان كان رفضاً حب آل محمد
فليشهد الثقلان أني رافض41
يعني اي سواره، اگر به مكه ميروي در ريگزار مني بايست و سحرگاهان خطاب به ساكنان مسجد خيف كه همانند امواج خروشان دريا به مني سرازير ميشوند ندا سرداده و بگو: اگر دوست داشتن آل محمد رفض است، انس و جن گوه باشند كه من )شافعي) رافضي هستم.
امام شافعي معتقد است كه محبت خاندان رسالت حكم واجبي است كه خداوند در قرآن دستور داده و براي نشان بزرگي و فضيلت ايشان همين كافي است كه اگر كسي بر آنها در نماز و سلام و صلوات نفرستد نمازش ادا نخواهد شد.
يا آل بيت رسول الله حبكم
فرض من الله في القرآن أنزله
يكفيكم من عظيم الفخر أنكم
من لم يصل عليكم لا صلاه له42
يعني اي آل محمد محبت شما امر واجبي است كه خدا آن را در قرآن نازل كرده و همين يك دليل بر عظمت قدر شما كافي است كه هر كسي نماز بخواند و بر شما درود نفرستد نمازش نماز نيست. او با توسل به آنها و اميد اينكه شفيع او در قيامت واقع شوند گويد:
آل النبي ذريعتي
و هم اليه وسيلتي
أرجو بهم اعطي غداً
بيدي اليمين صحيفتي43
يعني اهل بيت پيامبر وسيله نزديكي من به خداي يگانهاند و به وسيله آنها اميدوارم كه نامه اعمالم فرداي قيامت به دست راستم داده شود.
ارادت و علاقه امام شافعي به اهل بيت پيامبر چنان بود كه بر خي از اهل سنت او را شيعه پنداشتند و حتي جهت محاكمه به بغداد برده شد. او معتقد بود كه ارادت به خاندان علي عليهالسلام را بايد علني و آشكار ساخت و اين پندار باطل را از اذهان دور كرد كه رفض را در دوستي علي و فاطمه و فرزندان آن دو ميداند و يا ناصبيگري را در دوستي ابوبكر و عمر عليهالسلام. به اعتقاد او جريان رافضيگري و ناصبيگري كه دوستي و دشمني افراطي را در حق علي عليهالسلام دنبال ميكردند نادرست است. يعني انسان مومن به خدا و رسولش كسي است كه محبت اهل بيت را آشكار كند. تقسيم بندي مسلمانان به رافضي و ناصبي تقسيم بندي مطرودي است و افرادي كه مسلمانان را به اين دو دسته تقسيم ميكنند قطعاً مجرم و گناهكارند زيرا محبت علي و خاندانش از اصول دين اسلام است و اگر كسي چنين امري را آشكار كند به اصل اسلام عمل كرده و به ايمان خويش استحكام بخشيده است.
اذا في مجلس نذكر علياً
و سبطيه و فاطمه الزكيه
يقال تجاوزوا يا قوم هذا
فهذا من حديث الرافضيه
برئت الي المهيمن من أناس
يرون الرفض حب الفاطميه44
يعني «زماني كه در مجلس ذكر علي و فاطمه و حسن و حسين ميشود بعضي از دشمنان ميگويند اي مردم از ذكر علي و فرزندان او بگذريد كه اينها از سخنان رافضيهاست. من از مردمي كه دوستي فاطمه را رفض ميدانند به خدا پناه ميبرم.»
در مقام و منزلت امام حسين عليهالسلام همين بس كه شيخ عبدالرحمن صفوري شافعي (متوفي به سال 884ه.( در كتاب نزههالمجالس، ج2، ص234 نقل ميكند كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «در روز قيامت ما انبيا در يك جا محشور ميشويم و منادي ندا ميدهد كه اي گروه پيامبران به فرزندان خود افتخار كنيد و من به فرزندانم حسن و حسين (عليهماالسلام) افتخار ميكنم.45» و نيز حافظ بن مسعود شافعي در كتاب مصابيحالسنه، ص205 روايت ميكند: ابن عمر درباره حسن و حسين از پيامبر نقل كرده كه فرمود: «آنها دو گل خوشبوي من در دنيا هستند.»46 علماي شافعي نيز مانند ساير دانشمندان و محدثان مذاهب اسلامي حديث «حسن و حسين سرور جوانان بهشتاند» را نقل كردهاند. شيخ جلالالدين عبدالرحمان شافعي اين حديث را كرده است.47
ابنكثير از علماي معروف شافعيمذهب درباره ارج و منزلت امام حسين عليهالسلام مينويسد: پيامبر خدا امام حسن عليهالسلام و حسين عليهالسلام را گرامي ميداشت و به آنها محبت زايدالوصفي ميكرد. لذا امام حسين عليهالسلام از صحابه پيامبر به شمار ميرود و با آن حضرت تا دم مرگ آن بزرگوار محشور و مصاحب بوده و حضرت رسول نيز از او رضايت كامل داشته اگر چه حسين عليهالسلام در سنين كودكي بود. پس از پيامبرصلي الله عليه و آله ابوبكر، عمر و عثمان نيز او را گرامي ميداشتند و بعد از اين سه خليفه حسين عليهالسلام از صحابه پدر گراميش به شمار ميرفت و از او حديث روايت ميكرد و در تمام حالات نيز با او همراه بوده است.48
همو ادامه ميدهد: حسين عليهالسلام در ميان تمام مردم از ارج و عظمت بالايي برخوردار بوده است و مردم علاقه شديد به او داشتهاند زيرا فرزند پيامبر بوده و در روي زمين هيچ نظيري نداشت.49 ابن كثير نيز مانند ساير محدثين و مورخين حديث «حسين مني و انا من حسين» را نقل كرده است.50
ابن كثير مينويسد: بخاري از ابو نعيم نقل ميكند كه از عبدالله بن عمر شنيدم كه در جواب كسي كه از او درباره كشتن مگس در ماه محرم پرسيده بود گفته است. مردم چرا درباره كشتن مگس سئوال ميكنند در حالي كه پسر دختر رسول الله را كشتهاند (و از آن سوال نميكنند) در حالي كه پيامبرصلي الله عليه و آله درباره حسن و حسين گفته است آنها گلهاي خوشبوي من در دنيا هستند.51
ابن كثير از قاطبه علماي اهل سنت نقل ميكند امكان ندارد فردي اعمال يزيد را توجيه كند. بلكه قاطعانه ميتوان گفت كه مطرود بودن يزيد و منكر بودن عمل وي امري واضح است. ابن كثير را جع به شهادت حسين عليهالسلام مينويسد: قاتلان حسين (رض) عمل خود را توجيه نموده و او را تفرقه انگير معرفي كردند، حال آنكه اين توجيه درست و منطقي نبود و هيچ يك از پيشوايان ما در گذشته و امروز عمل جنايتآميز يزيد را در حادثه كربلا تأييد نكردند.
نكته بسيار جالب اين كه شافعيان در عصر حاضر نسبت به عاشورا همان اموري را فرعي ميدارند كه شيعيان مورد توجه قرار ميدهند. مردم كرد كه همگي شافعي مذهبند براي عزاداري و نام مبارك سالار شهيدان امام حسين عليهالسلام احترام خاصي قائلند به همين دليل در روزهاي تاسوعا و عاشورا كه شيعيان مهاجر در شهرهاي كردنشين به صورت دستههاي سينه زني در خيابانهاي اين شهرها به راه ميافتند و به عزاداري ميپردازند، مردم از خود عكس العملهايي نشان ميدهند كه بيانگر محبت آنها به امام حسين عليهالسلام است:
1. در مسير عزاداري در موارد متعددي مردم با شربت از عزاداران پذيرايي ميكنند.
2. مردم زير پاي عزاداران دستمال انداخته و از آن به عنوان تيمن و تبرك استفاده ميكنند.
3. مردم به صورت انفرادي و گروهي خصوصاً بانوان و بچهها و افراد كهنسال براي شفا گرفتن يا رفع گرفتاريها در بين صفوف عزاداران مينشينند و تا كنون افراد زيادي از اين طريق به حوائج خود نائل شدهاند.
4. گاهي كه عزاداران در مسير عزاداري اقدام به خواندن مصيبت ميكنند مشاهده ميشود كه تعداد قابل توجهي از مردم براي مصائب سالار شهيدان گريه ميكنند.
عالمان شافعي نيز درباره لعن يزيد و اطرافيانش با ساير علماي اهل سنت هم داستاناند و آنها را مستحق لعن و نفرين ميدانند. در باب لعن يزيد امام شوكاني در كتاب نيلالاوطار در رد بعضي از سخنوران درباري مينويسد: به تحقيق عدهاي از اهل علم افراط كرده حكم نمودند كه حسين عليهالسلام نوه پيامبر صلي الله عليه و آله نافرماني يك آدم شرابخوار و دائم الخمر را كرده است و حرمت شريعت يزيد بن معاويه را نگه نداشته است. خداوند آنها را لعنت كند چه سخنان عجيبي كه از شنيدن آنها مو بر بدن انسان راست ميشود.52
يزيد هم به دليل ارتكاب به جنايت در كربلا مستحق لعن است و هم به علت جناياتي كه در مدينه مرتكب شده است. در روايت است كه پيامبر فرمود:« هر كس اهل مدينه را بترساند خداوند او را ميترساند و بر او لعنت خدا و ملائكه و همه مردم باد.» بدون شك يزيد اهل مدينه را ترسانده است لشكريان او در مدينه حدود 300 دختر باكره را ضايع كردند و همين تعداد از صحابه را به قتل رسانده ودر حدود 70 قاري قرآن را كشته اند. مردم مدتها جرأت نميكردند به مسجد مدينه داخل شوندبه حدي كه سگ وارد مسجد و بر منبر بول كرد و از مردم به عنوان عبيد يزيد بيعت گرفتند كه اگر خواست آنها را بفروشد و اگر خواست آزاد كند.53 و نيز روايت شده كه پيامبر فرمود: هر كس حسن و حسين را دشمن بدارد در جهنم است.54
3-2) امام حسين عليهالسلام و مذهب مالكي. جاي تعجب نيست كه مالكيان امام حسين عليهالسلام را دوست داشته باشند و نسبت به جريان عاشورا اهميت بدهند زيرا حسين عليهالسلام فرزند پيامبر صليالله عليه و آله است و بدون حب آن حضرت معناي پيروي از پيامبرصلي الله عليه و آله تحقق نمييابد. از اين نظر اين مذهب اسلام نيز در مدح و ستايش امام حسين عليهالسلام و تصديق قيام عاشورا با ساير مسلمانان همعقيده است.
مالكيان و علماي مذهب مالكي نيز مانند ساير علماي مذاهب اسلامي در وصف و مدح امام حسين عليهالسلام روايات زيادي نقل كردهاند. شيخ محمد بن محمد مخلوق مالكي در طبقات مالكيه، ج2، ص 89 مينويسد: حسين عليهالسلام انسان با فضل و بسيار اهل نماز و روزه بود و بيست و شش بار پياده خانه خدا را زيارت كرده است.55 و نيز شيخ نورالدين علي بن صباغ مالكي در فصول المهمه ص183 مينويسد: امام حسين عليهالسلام وقتي به نماز ميايستاد رنگش زرد ميشد وقتي از او درباره اين حالت پرسيدند در جواب فرمود چه ميدانيد ميخواهم در برابر چه كسي (به نماز) بايستم.56
درباره جوانمردي آن حضرت شيخ نورالدين علي بن صباغ مالكي مينويسد: انس ميگويد: خدمت حسين عليهالسلام بودم كه كنيزكي آمد و با خود دسته گلي آورد و به امام هديه كرد امام عليهالسلام فرمود برو در راه خدا آزاد هستي، پس به او عرض كردم او كه كار مهمي انجام نداد و چنين پاداشي دريافت كرد؟ حضرت فرمود آيا نشنيدهاي سخن خدا تعالي را كه «و اذا حييتم بتحيه فحيوا بأحسن منها» چون شما را به درودي نواختند به درودي بهتر از آن يا همانند آن پاسخ گوييد (نساء86). و بهتر از آن آزادي او بود.57 و نيز در ص159 همان كتاب مينويسد: برخي از نزديكان مرتكب خطايي بزرگ شده بودند و امام دستور داد آنها را ادب كنند و چون خاطيان نزد آن حضرت حاضر شدند گفتند: اي سرور ما خداي تعالي فرموده است: «الكاظمين الغيظ» حضرت فرمود: رهايشان كنيد، خشم فرو خوردم. و گفتند: «و العافين عن الناس» فرمود: بخشيدم و گفتند: «و الله يحب المحسنين» فرمود: آزاد هستيد. و درنهايت دستور داد جايزه نيكويي مر اينان را بدهند.58
اهل سنت به ويژه مالكيان امام حسين عليهالسلام را شبيهترين مردم به پيامبر ميدانند. از اين جهت ديدن روي آن حضرت را همانند ديدن چهره مبارك پيامبر ميدانند. ابنصباغ همچنين در شباهت امام حسين عليهالسلام به پيامبر حديثي از علي عليهالسلام آورده كه فرمود: «من اراد أن ينظر إلي وجه رسول الله من راسه الي عنقه فلينظر الي الحسن و من اراد ان ينظر الي ما لدن عنقه الي رجله فلينظر الي الحسين؛ هر كه خواهد به سر مبارك پيامبر خدا بنگرد به حسن بنگرد و هر كه خواهد بدن پيامبر از گردن به پايينتر را بنگرد به حسين بنگرد.»
همين محدث مالكي است كه حديث «الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنه» را روايت كرده است.59 عالمان مالكي در وصف و مدح آن حضرت از پيامبر احاديث زيادي نقل كردهاند. در طي اين احاديث پيامبر ابعاد وجودي و اخلاقي حضرت امام حسين عليهالسلام را مورد توجه قرار داده است. به عنوان مثال در باب مناعت طبع آن حضرت ابن صباغ مالكي مينويسد: گويند معاويه وقتي به مكه رسيد به امام حسين عليهالسلام مال زيادي را بخشيد. امام همه آنها را بازگرداند و هيچ چيزي از آنها را نپذيرفت.60 بدين وسيله كرم و جوانمردي و مناعت طبع خود را نشان دادند.
عالمان مالكي نيز همانند عالمان ساير مذاهب اسلامي اعمال يزيد را محكوم كرده، او و اعوان و انصارش را مستحق لعن و نفرين ميدانند. در بين علماي مالكي بودند كساني كه يزيد را از عمل زشت و ننگينش تبرئه ميكردند اما به گفته ابن خلدون نميتوان گفت يزيد هم در كشتن امام حسين عليهالسلام اجتهاد كرد پس بيتقصير است چون صحابهاي كه با امام حسين عليهالسلام در قيام شركت نكرده بودند هرگز اجازه قتل حضرت را نداده بودند اين يزيد بود كه با امام جنگيد. اين عمل يزيد نشانه فسق اوست و حسين عليهالسلام درشهادتش مأجور است در حالي كه يزيد از عدالت بدور بوده و حسين عليهالسلام عليه يك حاكم ظالم قيام كرده بود.61
4-2) امام حسين عليهالسلام و مذهب حنبلي. حنبليان كه عمدتاً اهل حديثاند اسناد و دلايل و مدارك زيادي در وصف امام حسين عليهالسلام دارند. از اين رو قاعدتاً بيشتر از ديگران سند بريا حب اهل بيت عليهالسلام دارند زيرا بيشتر منابع حديثي اسلام محصول زحمات عالمان حنبلي است. البته با رشد وهابيت در بستر اين مذهب اختلافاتي پيش آمده و مراسم عاشورا گاه با خشونتهايي مواجه است اما اين امر هرگز ذرهاي از محبت آنان نسبت به امام حسين عليهالسلام و تصديق قيام عاشورا كم نميكند.
حنبليان نيز مانند ساير مذاهب احاديث مربوط به منزلت امام حسين عليهالسلام را روايت كردهاند. ابوالفرج ابن جوزي از علماي معروف حنبلي دركتاب صفه الصفوه، ج1، ص321 از عبدالله روايت ميكند كه پيامبر فرمود: اينها (حسن و حسين) فرزندان من هستند هر كس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته است.62 و شيخ ابوفلاح عبدالحسن بن عماد حنبلي (متوفي به سال 1089ه) در كتاب شذرات الذهب، ج1، ص 85 مينويسد: نقل است كه علي و ذمي پيش شريح قاضي رفتند و ... حضرت فرمود حسن و قنبر شاهدهاي من هستند. شريح گفت شهادت قنبر قبول است ولي حسن را نه! حضرت فرمود... مگر نشنيدهاي كه پيامبر فرمود حسن و حسين عليهماالسلام سرور جوانان بهشتاند.63
امام احمد بن حنبل امام حنبليان از ابوهريره روايت ميكند كه پيامبر فرمود: «هر كس آنها (حسن و حسين) را دوست دارد مرا دوست داشته و هر كس با آنها دشمني كند با من دشمني كرده است و نيز نقل كرده كه پيامبر به علي، حسن، حسين و فاطمه (عليهم السلام) نگاه كرد و فرمود: من با كسي كه با شما در جنگ و دشمني باشد دشمن هستم و با هر كسي كه با شما در صلح و آرامش باشد در صلح و سلامتي هستم.»64
احمد بن حنبل در مسند خود، ج5، ص369 به نقل از راويان متعدد مينويسد: «پيامبر حسن و حسين را به سينه خود ميچسباند و ميفرمود: خدايا من اين دو را دوست دارم تو نيز آنها را دوست بدار.65 و نيز همو با چند واسطه از عبدالله بن شداد و او از پدرش نقل ميكند كه يك روز حضرت رسول در حالي كه حسن و حسين عليهماالسلام را به همراه داشت پيش ما آمد و نمازگزارد و در حين نماز سجده را آن قدر طولاني كرد كه من سر از سجده برداشتم و ديدم كه رسول خدا در سجده است و آن طفل (حسن يا حسين) بر پشت پيامبرصلي الله عليه و آله سورا است وقتي نماي تمام شد مردم به پيامبر عرض كردند يا رسول الله سجده را آنقدر طول داديد كه گمان كرديم اتفاقي افتاده و يا به شما وحي شده است حضرت در پاسخ فرمود: هيچ يك از اين مسائل نبود بلكه پسرم از من سواري ميگرفت و نخواستم عجله كنم و كار او ناتمام بماند پس صبر كردم تا كارش تمام شود.»66
در باب محبت به امام حسن و امام حسين عليهماالسلام درمنابع حنبلي به ويژه فضائل الصحابه به امام احمد بن حنبل احاديث زيادي وارد شده است. امام احمد بن حنبل مينويسد: روزي پيامبر امام حسين را ميبوسيد و به سينه خود ميچسبانيد مردي از انصار گفت من پسر دارم تا كنون كه بالغ شده او را نبوسيدهام حضرت فرمود: «وقتي خدا رحمت و محبت را از دلت برده چه كنم؟»67
آن حضرت درباره امام حسن و امام حسين عليهماالسلام فرمود: هر كس دو (حسن و حسين) را دوست بدارد مرا دوست داشته و كسي كه آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.68
حنبليان نيز همانند ساير مسلمانان يزيد و اطرافيانش را مستحق لعن و نفرين ميدانند. ابوفلاح عبدالحي بن عماد حنبلي از علماي معروف حنبلي و صاحب كتاب شذرات الذهب في اخبار من ذهب درباره لعن يزيد و خطاي نابخشودني او مينويسد: حسن بصري گويد شانزده تن از اهل بيت امام حسين عليهالسلام كه در آن روزگار كسي همانند آنها نبود همراه او به شهادت رسيدند و فاجري سر حضرت را نزد ابن زياد برد و گفت: «قتلت خير الناس اماً و اباً؛ بهترين مردم از نظر مادر و پدر را كشتم» ابن زياد بر او خشم گرفت و او را كشت... آنگاه اهل بيت را اسير كردند. خدا انجام دهنده آن را بكشد و خوار گرداند هر آنكس را كه بدان امر كرد و رضايت داد.69
تحسين و تصديق قيام حسين عليهالسلام از اموري است كه حنبيليان نيز آن را مورد توجه قرار دادهاند و نسبت نسبت دادن عنوان اميرمومنان به يزيد را نقبيح ميكنند، بلكه او را مستحق مجازات نيز ميدانند. او همچنين مينويسد:همه علما اتفاق دارند در تحسين قيام امام حسين عليه يزيد.70 و نيز از يافعي نقل ميكند كه گفت حكم كسي كه امام حسين را كشت يا به قتل او امر كرد و آن را جايز دانست كفر است واگر قتل او را حلال و جايز نميدانست فاسق و فاجر است.71
ابن حجر عسقلاني در كتاب الصواعق المحرقه مينويسد: از امام احمد بن حنبل درباره لعن يزيد سئوال كردند امام احمد در جواب گفت: چگونه لعنت نشود كسي كه خداوند او را در قرآن لعن كرده است آنجا كه ميفرمايد: «فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا في الارض و تقطعوا ارحامكم اولئك الذين لعنهم الله...» و چه قطع رحمي بالاتر از آنچه يزيد انجام داده است.
5-2) عزاداري عاشورا و فقهاي اهل سنت. عالمان اهل سنت به اتفاق درباره امام حسين عليهالسلام؛ جايگاهش و قيام عاشورا سخن گفتهاند و قاطعانه عمل حسن عليهالسلام را تأييد و عمل يزيد را محكوم كردند ونسبت به عزاداري حسين عليهالسلام اهتمام داشتهاند و محزون شدن را جايز ميدانند اما ايشان ضمن اظهار همدردي درباره نحوه برگزار آيينهاي عزاداري با شيعيان اختلاف دارند. البته در برخي از مناطق سني نشين ايران و كشورهاي ديگر عزاداري به شيوه شيعيان در ميان اهل سنت نيز رايج است با اين تفاوت كه شيعيان مراسم عاشورا را جديتر برگزار ميكنند ولي آنان به گونه ديگر عمل ميكنند. نكته جالب اين كه در كشور مصر هم عزاداري حسين عليهالسلام مطرح است و هم به هنگام برگزاري مراسم عروسي، عروس و داماد پيش از انجام مراسم بايد به زيارت قبر منسوب به حضرت زينب بروند. جالب توجه اين كه محوطه قبر حضرت زينب محدوديت عبور و مرود دارد اما براي عروس و دامادها آزاد است تا بتوانند پيش از مراسم عروسي قبر آن حضرت را زيارت كنند. بنابراين اهل سنت نه تنها مراسم عزاداري بلكه مراسم عروسي خودشان را به قيام اباعبدالله عليهالسلام گره زدهاند.
6-2) تاثير امام حسين عليهالسلام و قيام عاشورا در نويسندگان اهل سنت. واقعيت آن است قيام حسين عليهالسلام نه تنها بر مردم و فرهنگ اسلامي رايج در ميان اهل سنت اثر گذاشته بلكه در ميان اهل قلم تاثير به سزايي به جا گذاشته است. بيترديد ميتوان ادعا كرد كه امام حسين عليهالسلام از طريق خواص بر عوام تاثير گذاشته است زيرا نويسندگان زيادي دست به قلم شدند و ياد و نام امام حسين عليهالسلام و قيام عاشورا را زنده نگه داشتهاند و همين باعث استمرار فرهنگ عاشورا در ميان آنان شده است. توجه اهل قلم اهل سنت به عاشورا به قدري زياد بوده است كه به جرأت ميتوان گفت كه كمتر نويسنده مشهور اهل سنت است كه درباره عاشورا يك كتاب مستقل يا دستكم يك مقاله ننوشته باشد.
معمولاً در هر دورهاي كه نگاه قابل توجه و مطلوبي به حسين عليهالسلام داشتهاند حماسهآفرين نيز شدهاند. در دروه معاصر با نگاهي به تأليفات انديشمندان جامعه اهل سنت مشاهده ميكنيم اغلب كساني كه در اين ارتباط قلم زدهاند از روح حماسي ملهم از امام حسين عليهالسلام نيز برخوردار بودهاند كه نمونهاي از اين تأليفات عبارتند از:
1. ذكري ابي الشهداء، تأليف سيد قطب.
2. استشهاد الامام الحسين(رض) تأليف سيد ابوالاعلي مودودي.
3. شهيد اعظم تأليف مولانا ابوالكلام آزاد.
4. ابوالشهداء، الامام الحسين، تأليف عباس محمود عقاد كه توسط مسعود انصاري با عنوان «واقعه كربلا» به فارسي ترجمه شده است.
5. أبناء رسول في كربلاء، تأليف خالد محمد خالد كه توسط حسن فرامرزي با عنوان «فرزندان پيامبر در كربلا» به فارسي ترجمه شده است.
6. اشعه من حياه الحسين. تأليف شيخ عبدالله علايلي كه توسط سيد محمد مهدي جعفري با عنوان «بدترين هدف در بدترين نهاد» به فارسي ترجمه شده است.
7. آل محمد في كربلا... و الحسين بن علي حفيد محمد بن عبدالله، تأليف عمر ابونصر كه توسط مير سيد جعفر غضبان با عنوان «سيدالشهدا» ترجمه شده است.
8. الحسين ثائراً شهيداً، تأليف عبدالرحمن شرقاوي.
9. شهيد كربلا، تأليف مفتي محمد شفيع دئوبندي كه توسط محمد امين حسين بر فارسي ترجمه شده است.
10. حيات الامام الحسين، تأليف محمود شبلي.
11. الحسن و الحسين(رض) تأليف محمد رضا مصري.
12. سيد شباب اهل الجنه ابن بنت رسول اللهصلي الله عليه و آله الحسين بن علي (رض)، تأليف حسين محمد يوسف مصري.
13. سيده الامام الحسين (رض)، تأليف محمد محمود عبدالحميد و...
14. ابوالشهدا الحسين، تأليف توفيق ابوعلم.
اين آثار و دهها نمونه ديگر بيان كننده آن است كه امام حسين عليهالسلام و قيام عاشورا موضوعي پويا در ميان علما و پژوهشگران اهل سنت است، مضاف بر اين كه تاريخ عاشورا نيز در سدههاي نخستين توسط عالمان اهل سنت به نگارش در آمده است.
3) امام حسين در اديان ديگر. قيام امام حسين عليهالسلام تمام آفاق و انفس را پشت سر گذاشت و قلوب انسانها به ويژه عالمان و مصلحان را فتح كرده است و تأثيرات بسيار زيادي از خود به جا گذاشته است به گونه اي كه در اقصي نقاط عالم الهام بخش مصلحان دين و اجتماعي شد. از اين نظر در پيروان ساير اديان تأثير بسزايي گذاشت. اين تأثير گذاري عمدتاً در دو حوزه بوده است: 1)در حوزه آييني و در گفتمان توده مردم . در سايه چنين تأثير گذراي است كه پيروان ساير اديان همانند شيعيان روز عاشورا را گرامي داشته، مراسمي برگزار ميكنند. 2)در حوزه نظريه پرداز الهام بخشي. اولاً در اين حوزه دانشمندان زيادي علاقمند به تحقيق شده، آثاري نوشتهاند، ثانياً مصلحان اجتماعي از حركت حسين الهام گرفته در اديان و با كشورهاي خود نهضتهايي را به راه انداختهاند.
حسين عليهالسلام مرزهاي جهان اسلام را در هم نورديده و تمام آفاق جهان را در بر گرفته است. اينك پيام او نه تنها در ميان شيعه و سني (اعم از تمام مذاهب و فرق) گسترش يافته بلكه در جهان مسيحيت، هندوئيسم و... جايگاه ويژهاي براي خود يافته و موجب پيدايش نهضتها و قيامها و انقلابهاي زيادي عليه ستمگران و حكام جور شده است. مهاتما گاندي رهبر انقلاب بزرگ هندوستان ميگويد: من زندگي امام حسين آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه كافي به صفحات كربلا نمودهام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد بايستي از سرمشق امام حسين عليهالسلام پيروي كند.72
توماس كارلايل دانشمند انگليسي مينويسد: بهترين درسي كه از تراژدي كربلا ميگيريم اين است كه حسين و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند آنها با عمل خود روشن كردند كه تفوق عددي در جايي كه حق و باطل روبرو ميشوند اهميت ندارد و پيروزي حسين با وجود اقليتي كه داشت باعث شگفتي من است.73
پروفسور ادوارد براون ميگويد: حتي غيرمسلمانان نيز نميتوانند پاكي روحي را كه اين جنگ اسلامي در تحت لواي آن انجام گرفت را انكار كنند. واشنگتن ايروينگ مورخ آمريكايي نيز به اين عظمت اعتراف كرده و ميگويد: در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در روي ريگهاي تفديده عراق روح حسين فنا ناپذير است؛ اي پهلوان و اي نمونه شجاعت و اي شهسوار من اي حسين!
توماس ماساريك مينويسد: گر چه كشيشان ما هم از ذكر مصائب حضرت مسيح مردم را متأثر ميسازند ولي آن شور و هيجاني كه در پيروان حسين عليهالسلام يافت ميشود در پيروان مسيح يافت نخواهد شد و گويا سبب اين باشد كه مصائب مسيح در برابر مصائب حسين مانند پر كاهي است درمقابل يك كوه عظيمپيكر.74
مسيو ماربين آلماني ميگويد: اين سرباز رشيد عالم اسلام به مردم دنيا نشان داد كه ظلم و بيداد و ستمگري پايدار نيست وبناي ستم هر چند ظاهراً عظيم و استوار باشد در برابر حق و حقيقت چون پركاهي بر باد خواهد رفت. پيروان وجدان اگر با نظر دقيق اوضاع و احوال آن دوره و پيشرفت مقاصد بني اميه و وضع(حكومت) و دشمني و عداوت آنها را با حق و حقيقت بنگرند، بدون تأمل تصديق خواهند كرد كه حسين عليهالسلام با قرباني كردن عزيزترين افراد خود و با اثبات مظلوميت و حقانيت خود به دنيا درس فداكاري و جانباري آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت و اگر چنين حادثه جانگدازي پيش نيامده بود قطعاً اسلام به حالت كنوني خود باقي نميماند و ممكن بود يكباره اسلام و اسلاميان محو و نابود گردند... رفتار ظالمانه بني اميه و سلوك بيرحمانه آنان نسبت به اهل بيت حسين عليهالسلام به اندازهاي در قلوب مسلمانان مؤثر افتاد كه اثرش از كشته شدن حسن و همراهانش كمتر نبود.75
او همچنين ادامه ميدهد: ميتوان ادعا كرد كه تا به امروز تاريخ بشريت نظير چنين شخص مآلانديش و فداكار به خود نديده و نخواهد ديد. هنوز اسراي عاشورا نزد يزيد نرسيده بودند كه علم خون خواهي حسين عليهالسلام برافراشته شد و نهضت عظيمي عليه يزيد آغاز شد.76
يكي از دانشمندان انگليسي در دايره المعارف قرن 19 فرانسه در مقالهاي تحت عنوان «سه شهيد» مينويسد: بزرگترين دليل بر اثبات مظلوميت امام حسين مسلمانها، قرباني دادن بچه شيرخواره بود كه در هيچ تاريخي سابقه ندارد كه بجه شيرخواري را براي طلب آب بياورند و آن مردم عوض آب او را طعمه تير جفا قرار دهند. دكتر ماربين آلماني و دكتر جوزف فرانسوي و جمع ديگري از مورخين اروپايي همگان در تاريخهاي خودشان اعتراف دارند كه عمليات امام حسين عليهالسلام و فداكاريش سبب حيات جاويد دين اسلام گرديد.77
موريس دوكبري مينويسد: اگر مورخين ما حقيقت اين روز (عاشورا) را ميدانستند و درك ميكردند كه عاشورا چه روزي است اين عزاداري را مجنونانه نميپنداشتند زيرا پيروان حسين به واسطه عزادار حسين ميدانند كه پستي و زيردستي و استعمار و استثمار را نبايد قبول كنند زيرا شعار پيشرو و آقاي آنها تن ندادن به ظلم و ستم بود...78 او در ادامه مينويسد: حسين شبيهترين انسان روحاني به حضرت مسيح است ولي مصائب او سختتر و شديدتر است.79
نيكلسن نويسنده و محقق انگليسي ميگويد: تاريخ نيز بهحق امويان را در اين مورد (كشتن امام حسين) محكوم ميكند.80
دكتر ژوزف فرانسوي ميگويد: ميتوان گفت در دو قرن ديگر عدد آنها (شيعيان) بر ساير فرق مسلمانان بيشتر خواهند شد و علت اين امر به واسطه سوگواري حسين است، امروز در هيچ نقطه از جهان نيست كه براي نمونه دو الي سه نفر شيعه يافت شوند و اقامه عزاداري ننمايند. در بندر مارسي عربي را ديدم كه پيرو مذهب تشيع بود و در مهمانخانه جنب اتاق من مسكن داشت، در روز عاشوراي حسين بهتنهايي احوالات حسين را ميخواند و گريه ميكرد و سپس مقداري آش كه با شكر و برنج تهيه نموده بود بين فقرا تقسيم مينمود.81
1-3) تعزيه امام حسين و شركت هندوان. قيام امام حسين عليهالسلام در هندوستان از سوي سه طيف به شدت مورد استقبال قرار گرفت. نخست اهل تحقيق كه به محض با خبر شدن از وقوع چنين حادثهاي در صدد حقيقت جويي برآمدند و تحقيق درباره عاشورا را آغاز كردند. دوم مصلحان اجتماعي كه هميشه در فكر ايجاد اصلاحات در جامعه خود بوده، يا در صدد بودند تا مردم هند را از دست انگليسيها نجات دهند. اينان در صدد يافتن الگوهاي مناسب براي مبارزه با استعمار بودند. در رأس اين دسته مهاتماگاندي بوده است كه نهضت خود را محصول و معلول مطالعه و تحقيق درباره قيام عاشورا ميداند. او صراحتاً اعلام ميكند كه براي مردم هند چيز تازهاي به ارمغان نياورده بلكه آنچه عرضه ميكند نتيجه مطالعات وي درباره عاشورا است. دسته سوم توده مردم است كه آنان از زاويه ديگري به قضيه مينگرند به اين معنا كه امام حسين عليهالسلام و شركت در مراسم عاشورا را امري متبرك مي دانند كه باعث ميشود آنان به آرامش برسند؛ وحدت و همدليشان افزايش پيدا كند، بيماريهاشان برطرف شود ونهايتاً اين كه نزد خدا ارج و منزلت بيشتري پيدا كنند.
از قرن دوازده هجري همه شاعران مسلمان و هندو در اين زمينه (عزاداري) طبع آزمايي كردهاند. در قرن سيزده هجري در هند جنوبي و شمالي و بيشتر بلاد شبه قاره رسم عزاداري و روضه خواني بين شيعيان و سنيها و حتي هندوان معمول بود و شاعران بزرگي ويژه سوزسرايي و مرثيه گويي در لكهنو به زبان اردو پيدا شدند كه اشعارشان تا امروز در سراسر هند خوانده ميشود... هنوز هم هندوان با مسلمانان در ماتم عاشورا شركت ميكنند، رسم تعزيه و ضريح سازي تا امروز در همه بلاد هند و پاكستان و كشمير و نپال و بين هندوان آفريقا رواج دارد و بعضي از آنها اين مراسم را تا روز هشت ربيع الاول كه به روايتي روز شهادت حسن عسكري است ادامه ميدهند. در آن روز بانگ سينهزني و عزاداري خاموش ميگردد و به همين جهت آن را «چوب تعزيه» يعني روز خاموشي نام دادهاند.82
در هندوستان در برابر حسينيه محل تعزيه غالباً آتشي بزرگ ميافروزند و آن را «دودبر» گويند. عامه شيعيان و هندوان اين آتشدان را از خود تعزيه بيشتر حرمت ميگذراند. در برابر آن ميايستند و ميگريند و نذر و نياز ميكنند يا در آتش ميجهند و از ميان آن رد ميشوند.83
در شهرستانهاي مسلمان نشين هند، گورستاني به نام كربلا وجود دارد كه معمولاً نزديك رودخانه است، قبل از روز عاشورا، گورهايي در اين كربلاها براي تعزيهها آماده ميكنند و بعد از ظهر عاشورا تعزيههاي بزرگ در يك رديف و تعزيههاي كوچك را در رديف ديگر به خاك ميسپارند، براي سهولت در دفن آنها ابتدا پايهها و گنبد را از آن جدا ميكنند و بعد از دفن آب بسيار بر روي قبر تعزيه ميپاشند تا هم زودتر بپوسد و گور براي سال آينده آماده شود و هم يادي از تشنهلبان كربلا شده باشد.84
2-3) امام حسين عليهالسلام نزد مسيحيان. مسيحيان به دليل شباهتهايي كه ميان نحوه شهادت امام حسين عليهالسلام و عيسي عليهالسلام يافتهاند، به آن حضرت ارادت ويژهاي پيدا كردهاند. امام حسين عليهالسلام و قيام عاشورا در ميان مسيحيان نيز در سه حوزه مورد توجه قرار گرفته است:
1)حوزه تحقيق و حقيقت جويي. محققان، نظريه پردازان و حتي روحانيان مسيحي كه داعيه حقيقت جويي را داشته و دارند در صدد برآمدند كم و كيف قضيه عاشورا را تحقيق كنند. از اين نظر قرنها پيش كه اروپاييان با قيام عاشورا آشنا شدند چنين تحقيقاتي به راه افتاد و انديشمندان زيادي دست به تحقيق زده، آثار برجستهاي را خلق كرده، باعث آشنايي بيشتر مسيحيان با امام حسين عليهالسلام و قيام عاشورا شدند. جرجي زيدان، توماس كارلايل، سليمان كتاني و... از جمله اين افرادند. البته اين دسته علاوه بر بررسي پديدار شناختي عاشورا به بررسي توصيفي و تحليلي آن نيز پرداختهاند.
2)مورخان وآيين دوستان. دسته ديگر از اهل علم مسيحيت عاشورا را از آن جهت مورد توجه و بررسي قرار دادند كه عاشورا با آيينها و مراسمي همراه است. لذا براي اين دسته جنبههاي آييني عاشورا بيشتر مورد توجه قرار گرفت. البته كسان ديگري در اين طيف قرار دارند كه آنها به بررسي تاريخ عاشورا و تاريخ اين آيينها پرداختهاند.
3)توده مردم. التبه توده مردم مسيحي مخصوصاً مردم كشورهايي كه هم مرز مسلمانان بوده و هستند به جنبههاي آييني عاشورا توجه بيشتر كردهاند. اينان البته خود صاحب نظر نبوده بلكه تحت تأثير صاحب نظر و مطابق نظريههايي كه داده شده، اقدام به برپايي مراسمي كردهاند. اين گروه عمدتاً تحت تاثير اين نظريه هستند كه امام حسين عليهالسلام براي مسلمانان همان كاري را انجام داد كه مسيح براي مسيحيان انجام داد. از اين جهت بر اساس نظريه فداكاري به برگزاري مراسم خاص عاشورا اهتمام ميورزند. از نظر ايشان امام حسين عليهالسلام جان خود را فدا كرد تا مردم مسلمان نجات يابند چنانكه مسيح جان خود را فدا كرد تا مسيحيان نجات يابند. به تعبير ديگر از نظر ايشان حسين ادامه دهنده راه عيسي عليهالسلام است. بازتاب اين نظريه چند امر بود: 1)پيدايش فرقههايي با محوريت عيسي و حسين نظريه فرقه علويان، 2)برگزاري مراسم ويژه شهادت امام حسين عليهالسلام در جاهاي مختلف مسيحي نشين. نظير لبنان و ايران كه سخت به مراسم عاشورا توجه دارند. 3)تقويت تقريب ميان مسيحيان و شيعيان و افزايش تعلق عالمان مسيحي به تشيع.
گفتني است كه مسيحيان ارمني ايران در مراسم عاشورا به طور فعال شركت ميكنند. مشاركت ايشان در مراسم عاشوران به اشكال مختلفي است: 1)شركت در مراسم عاشورا از طريق بر پا كردن تكيههاي مستقل يا مشترك با مسلمانان؛ 2)اداي خيرات و انجام نذر و نياز؛ 3)مشاركت در مراسم عزاداري.
پينوشتها:
1- سپهر، محمدتقي ناسخ التواريخ، 3/88
2- البدايه و النهايه، ج ، 8/124
3- العقد الفريد، 5/125 و الاصابه، 1/355
4- تاريخ الخلفا، 209، و شذرات الذهب، 1/69
5- شذرات الذهب،1/68
6- شوشتري، قاضي نورالله، احقاق الحق، ج 10، ص708
7- همان، ص565-564
8- السواد الاعظم، 188
9- احمد عبدالرحمن البنا بلوغ الاماني، فتح الباري و معه كتاب، ج 23 و24، ص178
10- ابوالقاسم سليمان بناحمد الطبراني، المعجم الكبير، ج3، صص40-47
11- مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، ص45
12- بصائر شماره7-8، ويژهنامه محرم ص25 به نقل از تفسير المنار، ج1، ص367 و ج 2 ص183
13- هاشمينژاد، عبدالكريم، درسي كه حسين به انسانها آموخت، ص447
14- مجله بصائر، شماره 7-8، ويژه نامه محرم ص 24، به نقل از مقتل الحسين، ص 30
15- همان
16- رسولي محلاتي، سيد هاشم، زندگاني امام حسين، ص 152
17- همان
18- بصائر، شماره، 8-7 ويژهنامه محرم، ص24، به نقل از شرح العقايد، ص181
19- البيان و التعريف، ج 2، ص 23
20- احقاق الحق، ج 11، ص283
21- احقاق الحق، ج1، ص687، و نيز ينابيع الموده، ص167
22- احقاق الحق، ج1، ص696
23- همان، ص568
24- همان، ص700
25- ينابيع الموده، ص318
26- همان، صص322-323
27- همان، ص319
28- ينابيع الموده، ص318
29- سبط ابن جوزي، تذكره الخواص، ص269
30- تذكره الخواص، ص 287
31- همان، ص289
32- همان، ص291
33- بصائر، شماره 7-8، ص24، به نقل از مراه الزمان، ج8، ص496
34- تذكره الخواص، ص257
35- شذرات الذهب، 1/68
36- شذرات الذهب، 1/69
37- شهداد، محمد، سرور شهيدان امام حسين، صص44-45، به نقل از شرح فقه اكبر، ص87
38- همان منبع
39- سربازي، عبدالرحمن، شهسوار كربلا، ص31
40- مجله بصائر، شماره7-8، ويژهنامه محرم، ص25
41- حادثه كربلا از نظر اهل سنت، به نقل از الصراط السوي في مناقب آل النبي، ص94
42- سيماي علي عليهالسلام از منظر اهل سنت، 175، به نقل از ديوان امام شافعي، 62
43- الشكعه، مصطفي الاربعه الائمه، ج3، ص53
44- سيماي علي از منظر اهل سنت، 176
45- احقاق الحق، ج1، ص642
46- همان، ص597
47- همان، علاوه بر ايشان انگچي شافعي نيز اين حديث را نقل كرده است.
48- ابن كثير، البدايه، ج4، جز8، ص142
49- البدايه و النهايه، ج4، جز8، ص144
50- همان، ص194
51- البدايه و النهايه، ج4، جز8، ص193
52- مجله بصائر، شماره7-8، ويژهنامه محرم، ص24، به نقل از نيل الاوطار، ج7، ص147
53- ينابيع الموده، ص324
54- همان، ص338
55- احقاق الحق، ج 11، ص42
56- همان، ص422
57- احقاق الحق، ج11، ص444
58- همان، ص448
59- احقاق الحق، ج10، ص549، نقل از فصول المهمه، ص136
60- احقاق الحق، ج11،ص45
61- ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پرويز گنابادي، ص415
62- احقاق الحق، ج10، ص704
63- همان، ص576
64- البدايه و النهايه، ج4، جز8، ص193، و نيز احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج2، ص767
65- احقاق الحق، ج10، ص663
66- همان، ص 727، اين حديث را ابن قيم جوزي، حنبلي مذهب نيز در كتاب اغاثه، ج 1، ص152 نقل كرده است.
67- فضائل الصحابه، ج2، ص769
68- همان، ص771
69- شذرات الذهب في اخبار من ذهب، ج1-2، ص67
70- همان، ص68
71- مجله بصائر، شماره7-8، ويژه نامه محرم، ص24، به نقل از مقتل الحسين، ص30
72- شهيد هاشمينژاد، عبدالكريم، درسي كه حسين به انسانها آموخت، ص447
73- پيشين
74- همان، ص451
75- پيشين، ص441
76- پيشين
77- كاظميني بروجردي، سيدمحمدعلي، شيعه شناسي از نظر فريقين، ص136
78- درسي كه حسين به انسانها آموخت، ص454
79- همان
80- برترين هدف در برترين نهاد، شيخ عبدالله علايلي، ترجمه سيد محمد مهدي جعفري، ج1، ص91
81- پيشين
82- دايره المعارف تشيع، ج4، ص448
83- همان
84- همان
منابع و مآخذ:
1.قرآن كريم.
2. احقاق الحق، نور الله شوشتري.
2.»امام حسين عليهالسلام از ديدگاه اهل سنت» محمد برفي ،مجله بصاير،شماره7-8.
3.الائمه الاربعه ،مصطفي الشكعه.
4.البدايه و النهايه،ابن كثير ،قاهره ، دار الحديث،1413 ق.
5. بر ترين هدف در برترين نهاد ،شيخ عبدالله علايلي ،محمد مهدي جعفري ،تهران،چاپ و نشر ارشاد،1371
6.تذكرهالخواص ،سبط ابن حوزي،بيروت،موسسه اهل بيت ،1401 ق.
7.دايره المعارف تشيع ،تهران ،1381
8.درسي كه امام حسين عليهالسلام به انسانها آموخت،عبد الكريم هاشمي نژاد.
9.سرور شهيدان ،امام حسين عليهالسلام ،محمد شهداد.
10. السواد الاعظم،حكيم سمرقندي ،تهران،بنيادفرهنگ ايران،1348 ق.
11.سيماي امام حسين عليهالسلام از منظر اهل سنت، محمد برفي ،تهران مولف،1381.
12.شهسوار كربلا ،عبد الرحمن سربازي .
13.شذرات الذهب، ابن عماد حنبلي ،بيروت، دار احياء التراث العربي.
14.شيعه شناسي از نظر فريقين، سيد محمد علي كاظميني بروجردي .
15.العقد الفريد،ابن عبدريه اندلسي ،بيروت ،دارالفكر.
16.مقدمه ابن خلدون،ابن خلدون،محمد پروين گنابادي ،تهران علمي و فرهنگي 1375.
17.فتح الباري .
18.المعجم الكبير،ابوالقاسم سليمان ابن احمد الطبراني.
19.مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين.
20. ناسخ التواريخ، محمد تقي سپهر.
21.ينابع الموده، قندوزي.