ورود تشیع به قم و گسترش آن

تاریخ تشیع در ایران بازدید: 1110
(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 17 - 34 دقیقه)

ورود تشیع به قم و گسترش آن

محمد صادق جمشیدي راد دانشیار گروه معارف اسلامی دانشگاه پیام نور تهران

 

چکیده

این مقاله با اشارهاي گذرا به پیشینه تاریخی شهر قم به چگونگی پیدایش شیعه و گسترش آن در این منطقه جغرافیایی ایران میپردازد و درصدد یافتن پاسخی براي این سؤال است که چرا قم پس از پذیرش اسلام به عنوان یک شهر شیعی مطرح شد و مذهب تشیع را در حالی پذیرفت که سایر نقاط ایران هنوز در تردید پذیرش اسلام یا باقی ماندن بر آیین آبا و اجدادي خود بودند. عوامل تأثیرگذار بر پذیرش تشیع و گسترش آن در قم کداماند؟ نتایج بررسیهاي انجام شده در این تحقیق، با استناد به منابع تاریخی و روایی، نشانگر آن است که مردم قم از همان ابتداي ورود اسلام تفکر شیعی، آن هم شیعه امامیه را برگزیدند و بر حفظ و گسترش آن اهتمام ورزیدند و هرچند اشعریون در گسترش و توسعه شیعه در این منطقه نقش بهسزایی داشتند ولی عامل اصلی نفوذ شیعه در این منطقه مرهون آن دسته از اعرابی است که به نوعی از صحابه پیامبر(ص) محسوب شده و از طرفداران حضرت علی (ع) بودهاند. واژههاي

کلیدي: قم، تشیع، تاریخ قم، ورود تشیع. 

 

مقدمه

سابقه پذیرش مذهب شیعه در قم به ربع آخر قرن اول هجري باز می گردد. قم بسیار زودتر از مناطق مختلف ایران، آیین تشیع را پذیرفت. مذهب تشیع در حالی در قم مورد پذیرش قرار گرفت که هنوز مردم ایران گرفتار کشمکشی بین پذیرش اسلام و یا باقی ماندن بر دین آباء و اجدادي خود بودند. مردم قم گرچه همانند دیگر بلاد، ابتدا با مذهب تسنن آشنایی یافتند، اما پیش تر از مناطق همجوار خود شیعه شدند. شناختن قم و اهل آن براي مسلمانان و، به ویژه دوستداران اهل بیت، از اهمیت خاصی برخوردار شده و تحقیقات بسیاري هم در جهات مختلف آن صورت گرفته است و هنوز سؤالاتی در خصوص چگونگی ورود مذهب تشیع به این منطقه و گسترش آن وجود دارد. اینکه از چه راههایی مذهب تشیع از مراکز شیعه در عراق و مدینه به این سرزمین انتقال یافت و چگونه در این منطقه فراگیر شد، سؤالاتی هستند که باید مورد بررسی قرار گیرد.

 

شیعه در لغت و اصطلاح

شیعه در لغت به معناي "پیرو"، "طرفدار" و گروهی است که به امري، یک سخن شوند و، همچنین بر گروه یاران اطلاق می شود (فیروز آبادي، 1412 :2 / ،246 .(ریشه واژه "شیعه"، از "مشایعت" و به معناي "مطاوعه" و "پیروي کردن" است. واژه شیعه اگر تنها و بدون آمدن قیدي به دنبال آن به کار رود، بر افرادي اطلاق می شود که دوستدار اهل بیت(ع) بوده و به امامت آنان اعتقاد دارند (الفراهدي، بی تا: 2 / ، 960.( معناي لغوي این واژه، در دو سوره قرآن نیز آمده است: یکی در قصه موسی(ع) و فرعون «فَوجد فیها رجلَینِ یقْتَتلانِ هذا منْ شیعته و هذا منْ عدوه فَاستَغاثَه الَّذي منْ شیعته علَى الَّذي منْ عدوه) «قصص / 15(؛ و دیگري درباره پیروي حضرت ابراهیم (ع) از حضرت نوح (ع) « وإِنَّ من شیعته لَإِبرَاهیم) «صافات / 83 .( تشیع نیز در لغت به معناي ادعاي پیروي کردن است، البته به مذهب شیعه هم تشیع اطلاق می شود (لغت نامه دهخدا، 1373 : ذیل تشیع). شیعه در اصطلاح به مسلمانانی گفته می شود که حضرت علی(ع) را پس از رحلت پیامبر(ص) خلیفه شرعی میدانند و عمل آنان را که در سقیفه بنیساعده گرد آمدند نمیپذیرند (دهخدا، 373 :ذیل شیعه). شهرستانی در معناي اصطلاحی این واژه گفته است: «شیعه به کسانی گفته میشود که تنها از علی(ع) پیروي میکنند و قائل بر امامت منصوص او میباشند و او را وصی میدانند (شهرستانی، .(130 / 1 :141 ابن حزم نیز گفته است: « شیعه به کسی گفته می شود که قائل است، علی (ع) پس از پیامبر(ص) برترین مردم و سزاوارترین به امامت ( جانشینی) است» (ابن حزم، بی تا: 2/ 226.(

 

تاریخ قم

در فلات مرکزي ایران در دشتی پهناور، شهري قرار دارد که از کهنترین مراکز تمدنی و مشهورترین شهرهاي مذهبی ایران است، شهري که امام صادق ( ع) حرم اهل البیت نامید (مجلسی، 1403 :102 /267.( درباره قدمت قم و تاریخ بناي آن اختلاف نظر وجود دارد. برخی معتقدند که این شهر پیش از دوره اسلامی وجود داشته و بعضی هم میگویند که شهر قم بعد از اسلام بنا گردیده است. اینکه قم به دست چه کسی و در چه زمانی به صورت شهر درآمده به طور دقیق معلوم نیست، اما مسلم این است که قم در زمان فتوحات اسلامی وجود داشته و از توابع اصفهان و جزء بلاد فتح شده به دست مسلمانان بوده است. ابودلف خزرجی، از نویسندگان قرن چهارم هجري، در سفرنامه خود گفته است: "قم شهري است جدید و اسلامـی که اثــري از ایرانیـان در آن یافت نمیشود" (ثعالبی، 1375 :3 /176 .(عبدالکریم سمعانی، از نویسندگان قرن ششم درباره قدمت قم میگوید: "قم شهري است جدید که اثري از ایرانیان در آن نیست" (سمعانی، 1419 :1 /461 .(یاقوت حموي (بی تا: 4 /175 ( و ابوالفداء (721 :/ 409 .(همین ادعا را تکرار کردهاند. اما در مقابل اینها، نویسندگان دیگري قدمت تاریخی قم را پیش از اسلام برمیگردانند و دلایلی هم در دست است که ادعاي اینها را ثابت میکند که به بعضی از آنها اشاره میشود. بلاذري از نویسندگان معتبر اسلامی در قرن سوم، مینویسد: صحیحترین خبرها این است که ابوموسی اشعري قم و کاشان را در سال 23 هجري فتح کرد (بلاذري، 1956 : 311 .(یعقوبی از نویسندگان بزرگ قرن سوم، قم را از جمله شهرهاي عصر ساسانی نام برده است (یعقوبی ، بیتا: 1 /144 .(خسرو پرویز از ریدك پرسید مرا از بوي بهشت خبر ده، ریدك از چند چیز خوشبو نام برد از جمله، زعفران قم (ثعالبی، 1375 :709 .(دینوري آورده- است که انوشیروان کشور را به چهار قسمت کرد و شهر قم از جمله شهرهاي قسمت دوم بود (دینوري، 1960: 117 .(همچنین، میگویند وقتی که اشعریان در اواخر قرن اول هجري به قم آمدند آتشکده قم را خراب کردند و به جاي آن مسجدي بنا کردند. پس قبل از اسلام در این سرزمین کسانی بودند که به آتشکده میرفتند ( فقیهی، 1378 :117 .(در متون معتبر جغرافیایی و تاریخی اوایل دوران اسلامی ، قم از شهرهاي مهم در دوره ساسانی و اوایل دوره سامانی، بر شمردهاند (بلاذري،1956 :384؛ ابن اعثم، 596 :34؛ یعقوبی، بی تا: 144؛ حمزه اصفهانی، بی تا: 26.( بنا بر نقل گریشمن، محدوده کنونی قم جزو دومین دسته سکونتگاههاي پیش از آریایی فلات ایران بودهاست (گریشمن،1372 :90 .(بنا بر این قول و همچنین براساس حفاريهاي انجام شده در محل تپه قمرود، قدمت سکونت در این منطقه به هزاره پنجم پیش از میلاد میرسد. آثار این حفاريها در موزه ایران باستان و نیز موزه آستانه قم موجود است ( کابلی، 1378 :1 /124.( با توجه به تازهترین اطلاعات از مناطق باستانی قرهتپه قمرود، تپه صرم و قلی درویش، قدیمیترین سابقه ساختمان سازي در قم متعلق به اوایل هزاره ششم قبل از میلاد تا هزاره اول پیش از میلاد است، این مطالعات نشان مـیدهد مردمانـی که در این روستاها و محوطهها می- زیستند با محوطه هاي باستانی دیگر همچون سیلک کاشان، قرهتپه شهریار، تپه زاغه و چشمه علی شهر ري در ارتباط بودهاند، زیرا نفود فرهنگی یکسانی در همه این محوطه ها مشاهده میشود(همان جا).

 

جغرافیاي قم

آنچه مسلم است محدوده جغرافیایی «قم»، در دوره هاي مختلف تاریخی، ثابت نبوده و همان گونه که حدود سیاسیِ حکومتها تغییر می کند،تغییرات در محدوده جغرافیایی نیز وجود دارد. از طرف دیگر، گاهی در کتاب- هاي تاریخی، حدي براي منطقهاي مشخص کرده اند که امروزه یا دگرگون شده یا حتی گاه به کلی از میان رفته است. شهري که امروزه «قم» نامیده می شود، در طول عمر خود، گاه بسیار گسترده بوده و گاه بسیار محدود؛ اما همواره نسبت به خرده نواحیِ اطراف خویش، مرکزیت و محوریت داشته است و از این رو، حاکمان قم، قلمرویی متفاوت داشته اند که قمِ امروز، جزئی از قلمرو آنان و غالباً مرکز قلمرو آنان بوده است. از دیگر سو، قم تا سال- هاي پایانی سده دوم هجري از مضافات اصفهان به شمار می آمده است. پس حاکمان اصفهان تا این دوره به نوعی حاکمان قم نیز بوده اند، چنان که معمولاً رسم پادشاهان و امرا بر این بوده که کسی را که براي حکومت قم می فرستادهاند، حاکم اصفهان و ساوه و نهاوند و... نیز بوده 1 است. از دیدگاه جغرافیدانان، قم، جزو اقلیم چهارم از اقلیم- هاي هفتگانه است. نویسنده کتاب ارزشمند تاریخ قم به نقل از برقی، حدود قم را این گونه ترسیم کرده است که قم، چهل و پنج فرسخ در چهل فرسخ است (حدود 48000 کیلومتر مربع)، از یک سو محدود است به همدان تا میلاجرد که همان ساوه است؛ از یک سو محدود است به ري تا جوسق که در دو فرسخی دیر جص) دیر گچ) است؛ از سوي دیگر، محدود به فراهان است که در سمت کرج ابودلف قرار دارد؛ و سرانجام، محدود است به اصفاهان 1 .نک: حسن بن محمد بن حسن قمی "تاریخ قم". و اقتباس از "جغرافیایی تاریخی قم" عبدالحسین نهچیري؛ شهرها و قصهها از علی معصومی؛ سفرنامه درویل از گاسپارد درویل ده هزار مایل در ایران، سرپرسی سایکس. محمدصادق جمشیديراد: ورود تشیع به قم و گسترش آن 41 (اصفهان) تا وادي اي که میان قریه درام و جرقام و میان قریه راوند است(قزوینی، 1371 :120.( به هنگام ورود اشعریان، شهر قم مانند برخی شهرهاي ایرانِ آن زمان، از چندین ده، تشکیل میگردید که حدود آن، جمکران و زمینهاي گمر ( بالاي خاکفرج) و چهار امامزاده و مزدیجان (شاه جعفر) و کوه یزدان در غرب قم بوده است. پس میتوان گفت که قم تا این زمان، به گستره فراخی اطلاق نمی شده است. اما پس از آن، برخی مناطق دیگر را نیز جزو قم به شمار آوردهاند. این مطلب، هنگامی روشن تر می شود که قم را تا پیش از اسلام، «شهر» ننامیم، بلکه آن را ناحیهاي مشتمل بر چند ده به شمار آوریم، به گزارش حموي هفت روستا مانند هفت محله گشت که به آن "کمندان" میگفتند، قم عربی شده و مرخم شدة کمندان است (حموي، 1417 :7 /88 . (طبعاً در چنین حالتی، نمی توان محدوده قم را چندان فراخ دانست. همانگونه که اشاره شد محدوده جغرافیاي قم در طول تاریخ تغییر یافته و عوامل گوناگونی بر ایجاد این تغییرات مؤثر بودهاست ولی، به طور کلی منطقه مرکزي قم همواره وجود داشته و در قلمرو این شهر بوده است. محدوده مورد نظر در این بررسی نیز منطقه مرکزي قم است.

 

وجه تسمیه قم

اینکه شهر قم در گذشته چه نامی داشته و چگونه به این اسم معروف شده است، به درستی معلوم نیست . آنچه از منابع تاریخی و تحقیقات برخی از محققان استفاده می- شود، این است که این شهر در کلمات قدما به تعابیر مختلفی مانند: "کُم"، "کومه"، "کمندان"، "کونیا"، "کوآما"، و غیراینها نام برده شده و پس از فتوحات اسلامی "کومه" یا "کمیندان"، با عروض تخفیف و تعریب به آن، به صورت "قم" در آمده است ( حسن بن .(42 ،25 ،40 :1361،محمد ناصرالشریعه آوردهاست که در دوره باستان، نام شهر قم «کوانا»، «قوانا»، «کمندان»، «کُم»، «منیجان» و «کُب» بوده که به علت جمع شدن آب در محل کنونی شهر، منطقهاي سرسبز ایجاد می گردید که به مرور خانههایی در این منطقه توسط دامداران و کشاورزان ساخته شد که به آن "کومه" یا "کُم" میگفتند که معرب آن به « قم » تبدیل گردید (ناصرالشریعه، 1350 :21.( بر طبق نظر دیگر در مقابل رود تیمره یا اناربار و برق رود، چشمهاي پر آب قرار داشت که به آن "کُب" میگفتند و آبی که در زمین جمع میشد ، از این چشمه بود، به رودخانهاي که از آن چشمه، میآمد «کُب رود» میگفتند. سپس « کُب رود » معرب شد و "قمرود" نامیده شد و آن محل را مناسب با نام آن رودخانه « قم » گفته اند (اعتماد السلطنه، 1363 :106.( قدیمیترین مورد ذکر نام قم در آثار اسلامی دو روایت از حضرت علی ـ علیه السلام ـ است که ابن فقیه(1302 : 264 (و عبدالجلیل رازي قزوینی(رازي ، 1358 :166 (آنها را نقل کردهاند. روایت اول: « سالمترین مکانها در آن روز شهر بزرگ قم است، آن شهري است که یاران بهترین خلق خدا از آن بیرون میآیند...». روایت دوم: «سلام خدا و رحمت و برکات او بر اهل قم، خداوند سرزمینها و بلاد ایشان را از باران رحمت خود سیراب سازد». از این روایات دو مطلب عمده استفاده میشود یکی اینکه پس از فتح قم، در سال 23 هجري، بسیاري از مردم این شهر، دین مبین اسلام را پذیرفته و افتخار دوستی اهل بیت (علیهم السلام) را پیدا کرده بودند، دیگر اینکه نام قم، به همین صورت امروزي در کلام پیشوایان دین آمده است. صاحب تاریخ قم به نقل از احمد بن محمد برقی (متوفی274 (می نویسد که زمین قم محل گردآمدن آب رودخانه ها و علفزار بود، چون در اصطلاح عرب به چنین محلّی "قم" گفته می شد، او، همچنین نقل کرده است که صحرانشینان براي آب و علف در این سرزمین فرود می آمدند و خانههایی که براي سکونت خود درست می کردند، "کومه" نامیده میشدند. این کلمه به تدریج تخفیف یافت و به صورت کُم درآمد، سپس به کلمه "قم" معرّب گردید و به این اسم معروف شد (ناصرالشریعه، 1350 :25.( و نیز صاحب تاریخ قم، به نقل دیگري از حمزه بن حسن، صاحب تاریخ اصفهان، مینویسد که قم از کلمه "کمیدان" که یکی از بلوكهاي قدیم آن بوده، تخفیف یافته و به صورت کلمه "قم" درآمده است (نک: یاقوت .(397،274 /4 :1990 ،حموي 42 بنابر مندرجات تاریخ قم نوشته حسن بن محمد و دیگر نویسندگان، پس از ورود اعراب اشعري به قم ،آنها حصاري بر اطراف هفت قریه از "چهل قریه " این دشت کشیدند و نام یکی از این قراء هفت گانه را که "قومیدان" نامیدند، سپس آن را معرب و خلاصه کرده و آنجا را "قوم" نامیدند که در تلفظ کنونی "قم" گفته می شود (حسن بن محمد قمی، 1361 :240.(

 

فتح قم در دوره اسلامی

قم در سال 23هجري قمري به تصرف مسلمانان در آمد (بلاذري ،1956 :1/308 .(اینکه منطقه قم به مصالحه فتح شده یا به جنگ و غلبه (حسن بن محمد، 1361 :ص508( و تا حدودي در میان مورخان اختلاف است (یاقوت حموي، 1990 :4 /159؛ یعقوبی ، بی تا: 1/144 .(آنچه شهرت تاریخی دارد و شواهدي آن را تایید می کند، این است که فتح این منطقه از راه جنگ و غلبه تحقق یافته است؛ زیرا منطقه قم در آن زمان از توابع اصفهان بوده و فتح این شهر و نواحی آن به دست سپاهیان ابوموسی اشعري در سال 23 ق از مسلّمات تاریخ است (یاقوت حموي،1990 :4 /159 (بنابراین فتح منطقه قم و نواحی آن به دست همین سپاه و در همین سال تحقق یافته است. بیشتر مورخان، فتح قم را به دست مسلمانان در زمان عمــر و به دست ابوموسی اشعري ذکـر کردهاند (حسن بن محمد قمی، 1361 : 25 .(برخی فتح قم را به «احنف بن قیس» نسبت میدهند؛ اما، به نظر میرسد با توجه به همراهی احنف بن قیس با ابوموسی اشعري و اینکه احنف یکی از سرداران ابوموسی بوده است، این فتح به او نسبت داده شده، و ،در واقع، فتح توسط سپاهی به فرماندهی ابوموسی اشعري بوده است؛ حسن بن قمی مینویسد: «احنف بن قیس از امراي تحت فرمان ابوموسی اشعري بودهاست» ( همان: 56.( بلاذري نیز در فتوح البلدان آوردهاست: «چون ابوموسی عبداالله بن قیس اشعري از نهاوند بازگشت، به اهواز رفت سپس به قم آمد و ایامی شهر را درمحاصره گرفت سپس آن را فتح نمود و احنف بن قیس را که نامش ضحاك بن قیس تمیمی بود به کاشان فرستاد»( بلاذري، .(439 :1337 در سال 23 یا 24 هجري، ابوموسیاشعري بخشی از سپاه تحت فرماندهی خود را به سرکردگی احنف بن قیس روانه منطقه قم نمود (بلاذري، 1337:ص439 .(بدین- ترتیب قم در زمان خلیفه دوم به دست مسلمین افتاد و همزمان با اصفهان فتح شد. پس از فتح این منطقه اعراب بنیاسد از اولین رستههاي عرب بودند که در جمکران قم سکونت گزیدند (حسن بن محمد قمی، 1361 :380.( به نظر میرسد قم نیز از جمله شهرهایی است دو بار فتح شده است و مرتبه دوم در سال 85 ق اتفاق افتاده این فتح توسط اعراب اشعري صورت گرفت و آنها از این زمان به بعد در قم ساکن شدند. مؤلف تاریخ قم مینویسد: «هجوم گسترده اعراب اشعري به قم همراه با اقداماتی بود که آنها براي کسب سلطه کامل بر همه منابع مالی و اقتصادي مردم بومی قم انجام دادند. با توجه به مطالب مزبور میتوان ورود اعراب اشعري در سال 85 ق به قم را «فتح دوم» این شهر به حساب آورد» ( حسن بن محمد .(242 :1361 ،قمی

 

تشیع و قم

بنابه گفته یعقوبى، اکثریت عربهایى که ساکن قم شدنـد از قبیله مذحـج و پس از آن، اشعــرىها بودند (یعقوبى ،بی تا: 374 .(در همین زمینه روایاتى نیز وجود دارد که حاکى از وجود عربها حتى قبل از اشعرىها در قم است. در روایتى آمده که گروهى ازموالى ابن عباس درنیمه اول قرن اول هجرى به قم آمدند و درآنجا ساکن شدند. همچنین گفته شده که بعد از قیام مختار در سال 67 گروهى از بنى اسد به قم مهاجرت کردند و درآنجا ساکن گردیدند. همینطور اشاره به آمدن بنى مذحج و قیس نیز، قبــل از اشعرىها، به این منطقه شدهاست (فقیهی، 1378 :48 .(یکى از اولین اجداد کسانى که از اشعرىها به قم آمدند، سائب بن مالک اشعرى بوده است. بنا به نقل کلبى، او در کوفه، «شیخ شیعه» بوده است (تاریخ طبرى، 1357 :4 / 490 .(یاقوت حموى مىنویسد: اولین کسى کـه از اعـراب بدیـن شهـر آمد، «عبداالله بن سعد» بود. او  پسرى داشت که درکوفه تربیت و از آنجا به قم منتقل شده بود. او برمذهب امامیه بود و کسى است که تشیع را به این منقطه آورده بطوريکه حتى یک سنى نیز در آنجا وجود نداشت (یاقوت حموى،1990 : 4 / 397 ،398.( مؤلف تاریخ قم دراین باره مىنویسد: اینان اولین کسانى بودندکه تشیع را به صورت علنى اظهارکردند. درصورتی که تا آن موقع، هنوز در منطقهاى دیگر، چنین اظهار علنى صورت نگرفته بودهاست (حسن بن محمد قمی،1361: 241 .(او در جاى دیگر مىنویسد: «...دیگر از مفاخر ایشان [اشعرىها] آنکه: «موسى بن عبداالله سعد اشعرى به قم ابتدا کرد به اظهار مذهب شیعه تا دیگران از اهل قم بدو اقتــدا کرده و اظهــار مذهب شیعه کردنــد» (همان: 217 .(بعد از او، تشیع در این خاندان به صورت یک اصل مسلم مطرح گردید. تا آنجا که بنا به گفته مامقانى: منسوبین به عبداالله بسیارزیاد بوده و اکثرآنها ازصلحا و مرتبط با ائمه (ع) بودهاند (مامقانی ،1350 :2 /184.(

 

نوع تشیع قم

چنانچه از عبارات یاقوت حموى استنباط میشود اولین شیعه این دیار ، یک شیعه امامى بود. و این دالّ بر پذیرش تشیع اثنی عشرى است (یاقوت حموي، 1990 :4 / ،270.( مردم قم متابعت از ائمه طاهرین را پذیرفته و پس از شهادت هرامام، خود تحقیق کرده و علائم امام بعدى راشناسایی مىکردند و به امام جدید میپیوستند و تا زمان اتمام غیبت صغرى، به طور مرتب، در ارتباط با نمایندگان حضرت صاحب الأمر (ع) بودند. در نشان دادن این نوع تشیع درقم، بررسى دو موضوع مىتواند ما را یارى کند:

 

ارتباط مردم قم با ائمه(ع)

در بیان ارتباط قمىها – که همان اشعرىها بودند که کم- کم به قمى شهرت یافتند - همین بس که تعداد کثیرى ازآنها به عنوان صحابى ائمه(ع) در کتب رجالى شیعه معرفى شدهاند (خوانسارى، بیتا: 2/ 180 .(یکى از آنان یونس بن عبدالرحمن است که ابن شاذان از ابن المهتدى نقل مىکند که او بهترین فرد قمى است که دیده است. او، وکیل امام رضا علیه السلام بوده و هنگامى که ابن المهتدى از امام مىخواهد که اگر شما را ندیدیم از چه کسى مسائل را بپرسیم امام، یونس را معرفى مىکند 1 .(311 -312 : 1407، نجاشى( افزون بر این، روایات کثیرى در فضیلت قم و اهالى آن در کتب حدیث، ذکرشده است. این روایات به اندازهاى است که اگر بتوان تعدادى از آنها را منکر شد، هرگز نمىتوان تمامى آنها را رد کرد. در روایاتى از قول امام صادق (ع)، قم ملجأ و پناهگاه شیعیان، محسوب میشده- است (مجلسی،1403 :60 / 214 ،215،217؛ حسن بن محمد قمی، 1361 :99 .(باتوجه به دورى قم از مرکز خلافت و نیز رواج تشیع در آن، براحتى مىتوانسته، پناهگاهى براى یاران ائمه (ع) باشد. تأیید شیعیان قم از ناحیه امام صادق (ع)، تا حدود زیادى به منزله تأیید «تفکر»آن دیار است. در روایت دیگرى از امام صادق (ع) آمده: «قم بلدنا و بلد شیعتنا» (شیخ عباس قمى،1344 :2/ 447 .(در روایت دیگر آمده: «و ان لنا حرما و هو بلده قم» ( همان: 446 . ( باز آمدهاست: «اهل قم انصارنا» ( مجلسى،1403 :60 /214 (همچنین، از شیعیان خواسته شده که در موقع شیوع فتنههاى بنىعباس به کوفه و نیز به قم و حوالى آن بروند، زیرا: «فى قم شیعتنا و موالینا» (شیخ عباس قمی،1344 :2 /466 .(در روایت دیگرى قم «کوفه صغیره» (شوشترى، بی تا: 83 (نامیده شده است. از روایات چندى نیز بهدست مىآید که ارتباط آنها به مرور زمان با ائمه گستردهتر مىشدهاست. از امام عسکرى (ع) نقل شده است که براى اهل قم و مردم «آبه»، نامه نوشته و براى آنان آرزوى هدایت الهـى کردهاند (قمــى، 1389 ق: 3/ 87 .(از امام جواد (ع) نیز در پاسخنامه «على بن مهزیار »، نامهاى نقل شده که آنحضرت از گرفتارى مردم قم، آگاه شده ودعا فرموده است: «خداوند، مردم قم را از این گرفتارى آزاد . (110 /1 :1378 ،دوانى» (گرداند 1 .حجةالاسلام شیخ قوام اسلامى در کتاب قم و قمیین، محدثین قم را یکجا، گردآوري کرد که در ضمن، صحابى بودن تعداد کثیرى از آنها، مشخص شده است. همچنین ناصرالشریعۀ در تلاشى مشابه اسامى محدثین را در تاریخ قم ذکر کرده و در صفحات 168 ،169 ،176 ،182 ،192 ،194، 195 ،199 ،202 از قمىهایی که صحابى ائمه(ع) بودهاند، را یاد کرده است. همچنین نقل شده است که «حسین بن روح »، یکى از نواب امام زمان (ع)، به گروهى از فقهاى قم نامه نوشته و در نامه مطالبى را عنوان کرده است. آنگاه از آنها خواسته است که ببینند، چه مقدار با مطالب آن مخالفاند. آنها پس از مطالعه، اظهار داشتهاند که تنها دریک مورد جزئى، نظردیگرى داشتهاند (طوسى، بی تا: 240 ،227. ( بدین شکل، هماهنگى آنها با ائمه، کاملا مشهود است. از روایات دیگرى، چنین برمىآید که آنها با حضرت رضا علیه السلام، رفت و آمد داشتهاند (شیخ عباس قمى،1344 :2 / 447 .(همچنین آمده است که آنها اولین کسانى بودهاند که براى ائمه (ع) و خمس فرستادهاند (اسلامى، 1353 :38 .(شیخ «قوام اسلامى» باتوسل به روایات، 43 مورد فضیلت براى قم و اهالى آن ذکر کرده است (همان: 40 الى 38 .( در یکى از مصادر اهل سنت نیز آمده است که ابوموسى اشعرى از على (ع) در مورد بهترین مناطق در موقع فتنه پرسش کرد؛ امام (ع) در پاسخ، منطقه جبل را ذکر کرده و پس از آن، خراسان و در نهایت، منطقه قم را بهترین محل معرفى کرده است (ابن فقیه، بی تا: 263، 264 (در روایت دیگرى نیز آمده است: « اگرقمىها نبودند، دین از بین مىرفت» (مجلسی، 1403 :60 /217 .(کشى نیز روایاتى در باب آمدن عمران و عیسى، فرزندان عبداالله قمى، نزد امام صادق (ع) نقل کرده است (ناصرالشریعه، .(52 :1350

 

گفته هاى مورخان و جغرافى دانان

شاهد دیگرى که مىتواند در مورد تشیع اثنى عشرى قمىها مورد استفاده قرار گیرد، اظهارات جغرافىدانها در مورد عقاید مردم قم است. قزوینى در مورد عقیده مذهبى آنها مىنویسد: «اهلها شیعه غالیه جدا» که این تعبیر، براى تشیع اعتقادى به کار مىرود (قزوینى، 1371 :442 .(او داستانى را نقل مىکند که نشان مىدهد، حتى یک سنى نیز در این شهر وجود نداشته است.گزارش مقدسى نیز حاکى از آن است که قمىها، شیعه غالى هستند (مقدسى، بی تا: 2 / 591 .(بلخى نیز نوشته است که اهل قم همگى شیعه و غالب آنان عرب هستند (احمد بن سهل بلخی، 1371 : 201 .(ابن حوقل نیز چنین آورده است که مذهب غالب بر قم تشیع است (ابن حوقل، بی تا: / 308 .(و در عبارت دیگرى نوشته: «و جمیع اهل قم شیعه هستند. آنها فریب کسى را نمىخورند. زبان آنها نیز فارسى است» ( همان.315. ( «حمداالله مستوفى» (720 ق) نوشته است: «مردم آنجا شیعه اثنى عشرىاند و بهغایت متعصب» (مستوفى،1362: 67 .(در روایت تاریخى دیگرى چنین آمدهاست که مذهب آنها «رفض» بوده که همان تشیع امامى است (تنوخى، .(260 / 8 :1392 ابوالفداء نیز مىنویسد: قم را در سال 83 هجرى عبداالله بن سعدان و احوص و اسحاق و نعیم و... بناکردند و موسى پسر عبداالله بن سعدان تشیع را در آن دیار آشکار ساخت. مؤلف حدودالعالم نیز به تشیع آنها اشاره کرده است (مجهولالمؤلف، 1419 :142 .(قاضى نوراالله شوشتري نیز نوشته است: «بلده قم، شهرى عظیم و بلدهاى کریم و از جمله بلادى است که همیشه دارالمؤمنین بوده. بسیارى از اکابر و افاضل و مجتهدان شیعه امامیه از آنجا برخاستهاند (قاضی نوراالله شوشترى، 1377 :1 / 82.( آدم متز نیز از قم به عنوان یکى از شهرهاى مهم شیعی یاد کرده است (متز، 1364 :1/ 77 .(در آثار دیگر متأخرین نیز این مضمون وجود دارد (فقیهى، 1378 :451، 452 .(عبارات فوق نشان مىدهد که مذهب این شهر، تشیع و آن هم از نوع تشیع اثنىعشرى است. این عبارات، در عین حال، نشان مىدهد که در قرون مختلف، مذهب این شهر تغییر نکرده و این نویسندگان در قرون متمادى، چنین گرایشى را تأیید کردهاند. هرکس در هر کجا اسمى از قم مىشنید، بهدنبال آن شیعه در ذهنش تداعى مىشد، بین اصفهانیها و قمیها همیشه تقابلی وجود داشتهاست. در حکایتى آمده که مردى اصفهانى یکى را پرسید: از کدام شهرى؟ گفت: من از شهر دندان کنانام. مرد فرومانده گفت: معنى، مفهوم نیست. مرد گفت: معنى آن است که تا من گویم: از قم، گویى: آه! زیرا ذکر مذهب بى فایده باشد. که قمى الا شیعى نباشد. و الا رافضیش نخوانند!» (رازى، 1358 :252؛ شوشترى، .(85 / 1 :1377 

 

تأثیر تشیع قم بر سایر مناطق

با توجه به عقاید مذهبى سایر شهرهاى اطراف این شهر و وجود علماي توانمند شیعی در قم، در دوره مورد نظر، به- خوبى مىتوان حدس زد که تشیع از این ناحیه، بدان شهرها سرایت کرده است. «آوه» یا «آبه» یکى از این شهرهاست که گرایش شیعى شدیدى داشته و با اهالى «ساوه» که در «تسنن»، تعصب داشتهاند، همیشه درگیر بوده است. یاقوت حموى با اشاره به جنگ دائمى بین آنها از میمندى شعرى نقل مىکند که دلالت بر تشیع اهالى آبه دارد (یاقوت حموي، 1990 :1 / 51 .(قزوینى نیز نوشتهاست که «اهل آبه کلهم شیعیه» (قزوینى،1371 :284،283 (یعنى: مردم آبه، همگى شیعهاند. مستوفى نیز نوشته است که اهالى خود ساوه، سنى مذهباند. اما تمام دهات اطراف آن، شیعه اثنى عشرى مىباشند(مستوفى، 1362: 63 -62 . (شیخ طوسى روایت کرده که یک زن از اهالى آبه، خواست تا 300 دینار پول خود را با دست خود به ابوالقاسم بن روح بدهد؛ نزد او آمد و پول را بدو داد (طوسى ، بی تا: 159 .(امام عسگرى (ع) نیز آنها را مورد توجه قرار داده است (مجلسی، 1403 : . (317 / 50 یکى دیگر از این شهرها کاشان است. قزوینى در مـورد آن مىنویسد: «اهلها شیعه امامیه غالیـه جـدا، اهالى آن شیعه غالى امامى هستند». پس از آن، اشاره به سنت مرسوم در این شهرها در مورد انتظار حضرت مهدى، عجل االله تعالى فرجه مىکند (قزوینی،1371 :432 . (یاقوت حموى نیز نوشته که «اهلها کلهم شیعه امامیه» (1990 :4 /296 .(مستوفى نیز نوشته است: «مردم شیعه مذهباند. و اکثرشان، حکیم وضع و لطیف طبع و در آنجا جهال و بطال، کمتر باشند.» (مستوفى، 1362 :67 ،68 .(اهل ماهاباد، یکى از قریههاى بزرگ اطراف کاشان، نیز شیعه امامى بودهاند(قزوینی،1371 :432. (گفته شده که قبر ابو- لؤلؤ، قاتل خلیفه دوم، در شهر کاشان است که مقبرهاى نیز به نام او در این شهر، وجود دارد (همان: 47. (اما این مطلب، به هیچ روى صحت ندارد. زیرا به اجماع مورخان، او در همان مسجد، پس از زدن ضربت بر عمر، خودکشى کرد. صرفنظر از بعضى از روستاهاي کاشان که سنى بودهاند (مستوفى، 1362 :68 . (بعضى از آنها نیز، همچون ماهاباد، شیعه امامیه بودهاند (خوانسارى، بی تا: 1 /172 .( اهالى فراهان، یکى دیگر از مناطق اطراف قم، شیعه امامیه بودهاند. مستوفى درباره آنها نوشته:«... و مردم، آن، شیعه اثنى عشرىاند و بهغایت متعصب» (مستوفى، 1362 : 69( . تفرش که گاهى «طبرس» نیز بر آن اطلاق شده، جزو همین مناطق شیعهنشین اطراف قم است. مستوفى در این باره نوشته: «مردم آنجا، شیعه اثنى عشرى بوده و از قدیم الایام همین مذهب را داشتهاند» (سیفی قمی، 1361 :29.( با توجه به این نکته، روشن مىشود که اصولاً این مناطق، محفلى براى علویین بوده و بهواسطه وجود همین افراد، در عین تأثیر پذیرى از قم، تشیع در این مناطق منتشر شده است.

 

ظهور و سیر تشیع در قم تا پایان غیبت صغري

اگر چه مردم شهر قم همانند دیگر بلاد فتح شده در آن زمان، ابتدا با مذهب تسنّن آشنایی یافتند، اما در میان همه شهرهاي همجوار خود مانند اصفهان، کاشان، ري، ساوه و دیگر بلاد جبال که بیشتر آنها به دست ابوموسی اشعري فتح شدهاند، تفکر شیعی را برگزیدند.ولی کی و از چه راه هایی مذهب تشیع از مراکز شیعه در عراق و مدینه به این سرزمین انتقال یافت و چگونه در این منطقه فراگیر شد، اینها سؤالاتی هستند که پاسخ آنها در ادامه خواهد آمد.

 

عوامل گسترش و تعمیق تشیع در قم

یکی از مهمترین عوامل تشیع شدن شهر قم و گسترش این آیین در منطقه قم، ورود مسلمانان شیعی مذهب به قم و استقرار آنان در این منطقه ذکر شده است. مسلمانان که پس از فتح قم تا نیمههاي قرن دوم وارد قم شدند، چند گروه هستند که برخی از آنها ذکر می شود.

 

1 .امراي شیعه

قبیله اشعري به سپه سالاري ابوموسی اشعري در فتوحات ایران حضور داشتند و بخشی از بلاد ایران از جمله نواحی اصفهان، قم، کاشان، ساوه و بسیاري از مناطق جبل به دست آنان فتح شد. مالک بن عامر و پسرش سائب از فرماندهان معروف این سپاه و فاتحان ساوه و مناطق شمالی آن سرزمین بودند. آنان پس از فتح این منطقه تا 46 پژوهشنامه تاریخهاي محلی ایران، سال چهارم، شماره اول، پیاپی 7 زمانی که اسلام در عراق استقرار یافت، در آنجا باقی ماندند، گفتهاند اول کسی که پس از فتح قم وارد این شهر شد، سائب بن مالک رئیس شیعیان کوفه است (جعفریان، 1375 :2/166 .(گر چه تا زمان ورود اعراب اشعري به این منطقه، در اواخر قرن اول هجري، نشانی از رواج تشیع و یا اثر درخور اعتنایی از زندگی شیعه در این شهر ثبت نشده، ولی حضور کسانی چون سائب هر چند در حد آشنا کردن مردم با تفکرات شیعه و ایجاد زمینه و همچنین انتقال اطلاعات براي فرزندان خود بیتأثیر نبوده است.

 

2 .حضورشیعیان عرب در قم

قم از نیمه هاي قرن اول هجري به بعد، شاهد ورود طوایفی از مسلمانان عرب بود که عمدتاً به دلیل سیاسی از سرزمین عراق و برخی دیگر از نقاط به سوي ایران هجرت کردند؛ مانند جماعتی از بنی اسد که بعد از قیام مختار در سالهاي 66 و 67 هجري قمري وارد قم شدند و در محل جمکران استقرار یافتند. سپس طایفه هایی از بنی غنزه، بنی مذجح، و بنی قیس به قم آمدند و طایفه اول در روستاي چابلق و برقع و طایفه هاي دوم و سوم در کنار رودخانه که بعدها به قسیه معروف شد، سکنا گزیدند (حسن بن محمد قمی،1361 :251،260؛ یاقوت حموي، .(357 :1358،فقیهی تاریخ ؛397/4 از ورود مطرف بن مغیره بن شعبه در سال 77 هجري قمري به این منطقه و استقرار او در قم نیز گزارش شده است. بیشتر کسانی که در این دوره مخالف امویان و تحت تعقیب آنان بودند، به قم، کاشان و دیگر بلاد این مناطق روي آوردند (محمد بن حسن قمی،1361 :240.( به نقل مؤلف تاریخ قم، جماعتی از قبیلههاي تیم، قیس، عنزه و اشعري ( محمد بن حسن قمی،1361 :240( و به نقل یاقوت حموي هفده نفر از علما، تابعان و بزرگان عرب، از آن جمله فرزندان سعد بن مالک اشعري در سپاه ضد اموي عبدالرحمن بن اشعث شرکت داشتند که پس از شکست این سپاه در سال 84 هجري قمري همه این طوایف رو به سوي قم نهادند و به ترتیب در روستاي طیران و روستاهایی که به آنها اشاره شد، استقرار یافتند (یاقوت حموي، 1990 :4 / 397 .(طبق این گزارش، خروج همه این طوایف از عراق همزمان رخ داده که به تبع آن، باید ورود آنها به قم نیز همزمان بوده باشد. پس از استقرار اشعریان در قم، علاوه بر سادات و علویان که بیشترین تعداد مهاجران قم را تشکیل میدادند، این شهر همچنان شاهد ورود گروهها و شخصیتهاي مختلفی بود. در سال 131 هجري قمري مقاتل بن حکیم نمکی با جمعی از فرماندهان سپاه ضد اموي، از طرف قحطبه بن شبیب، یکی از سرداران ابومسلم خراسانی، وارد این شهر شد که خود قحطبه هم بعدها به او پیوست (حسن بن محمد، 1361 :240 ،244 ،260؛ یاقوت حموي، .(397/4 :1990

 

3 .مهاجرت اشعریان به قم

جماعتی از اشعریان تیري مالک بن عامر اشعري به دلیل سیاسی شبانه کوفه را به قصد مناطق دوردست ایران ترك کرده، از کوره راههاي فرعی و مناطق شرق عراق خود را به کوههاي سر به فلک کشیده غرب فارس رساندند. این جماعت که بنا به نقلهاي مختلف خواه همه فرزندان سعد و سائب را شامل شود، یا فقط فرزندان سعد (یعنی عبداالله، احوص، فرزندان و خادمان آنان)، با طی راههاي پرمشقّت و با دادن تلفات جانی بسیار (ناصر الشریعه،1350 :74 ،(در مناطق کوهستانی ایران، از میانه دشتهاي نهاوند، ملایر، اراك، محلات، به منطقه قهستان قم رسیدند و به سال 95 هجري قمري و در نزدیکیهاي روستاي ابرسبحان یا روستاي کمیدان و یا در بین حصارهاي براوستان، میجان و شهرستان، فرود آمدند و چادر زدند (حسن بن محمد ؛378 /4 :1990،حموي یاقوت ؛264، 74 :1361،قمی .(461 :1419 ،سمعانی ؛409 :721،ابوالفداء اشعریان که به همراه خانوادهها، خادمان و احشام خود کاروان بزرگی را به راه انداخته بودند، با استقبال یزدان فازار، رئیس منطقه قم، مواجه شدند. (سمعانی، 1419 : 145 .(هنوز مدت زیادي از ورود اشعریان به منطقه قم نگذشتهبود که تهاجمات موسمی دیلمیان به این منطقه آغاز شد و ساکنان قم مورد هجوم آنان قرار گرفتند، ولی مهاجمان با واکنش نظامی سخت اشعریان به فرماندهی احوص، مواجه و با تحمل تلفات سنگینی متواري شدند. محمدصادق جمشیديراد: ورود تشیع به قم و گسترش آن 47 این پیروزي اشعریان که دستاورد مهم بومیان تلقّی میشد، بزرگان قم را بر آن داشت که خواستار اقامت اشعریان در این منطقه باشند و بــا آنان عهدنامـه هم- زیستی و همیاري امضـا کنند (محمد بن حسن قمی،1361 :262 .(امضاي این پیمان، ماندگاري اشعریان را در این منطقه تثبیت کرد. با استقرار اشعریان در قم دیگر عموزادگان آنان از عراق و دیگر مناطق اسلامی نیز رو به این سو آوردند؛ به طوري که ابوبکر در روستاي فراهان، پسرش حماد در روستاي ساوه، عمران در روستاي تفرش، آدم در روستاي کاشان، عمر و همچنین فرزندان احوص در دیگر آباديهاي این منطقه استقرار یافتند (همان جا). در این هنگام سلمه بن سلمه همدانی که برخی از این مناطق مانند ساوه، تفرش، زواره، جهرود، کوزدر را در اختیار داشت، آنها را به اشعریان فروخت. از سوي دیگر، احوص با به فروش رساندن اموال و املاك باقیمانده در کوفه، مبلغ کلانی را که بالغ بر پنجاه هزار دینار طلا بود، پشتوانه مالی قدرتمندي براي اشعریان قرار داد و از این راه املاك و اجناس بسیاري براي آنان تهیه کرد که به نفوذ بیشتر آنان در منطقه قم و دیگر مناطق جبال انجامید. البته تحقق برخی از این امور به قرن دوم هجري مربوط میشود (محمد بن حسن قمی،1361 :260.( یزدانفادار در سال 97هجري ده ممجان را براي سکونت اشعریان و در سال 99 و یا102هجري ده جمر را براي کشت و زراعت آنان و سپس ده فرابه (گزنه) را براي چراگاه دام این جماعت معین کرد که بدین ترتیب محل سکونت، زراعت و چراگاه احشام مشخص و زمینه گسترش فعالیتهاي اجتماعی و اقتصادي، مذهبی آنان در این منطقه آغاز شد.

 

4.حضور حضرت فاطمه معصومه(س) در قم

از دیگر عوامل تعمیق تشیع در قم، در قرون اولیه اسلامی، حضور حضرت فاطمه معصومه(س) در این شهر است. این حضور به دنبال اقامت امام هشتم (ع) در مرو صورت گرفت. حضرت معصومه (س) ماه تابانی بود که لحظهاي از خورشید فروزان امامت جدا نمیشد و از دریاي بیکران علوم رضوي کسب فیض مینمود. آن حضرت حدود یک سال فراق برادر را تحمل کرد و به اشتیاق دیدار برادر، مدینه را به قصد مرو ترك کرد. در این سفر پنج تن از برادران به نام هاي فضل، جعفر، هادي، قاسم، زید، تعدادي از برادرزادگان و تنی چند از غلامان و کنیزان، آن حضرت را همراهی میکردند تا به شهر ساوه رسیدند. جنگ سختی درگرفت و همه برادران و برادرزادگان حضرت معصومه(س) به شهادت رسیدند؛ در اثر این مصائب جانکاه آن حضرت به شدت بیمار شدند (منصوري، 1380 :ص 5 .(اهالی قم هنگامی که از این فاجعه آگاه شدند، به ساوه رفتند و حضرت معصومه (س) را در روز 23 ربیع الاول 201 ق با احترام به قم آوردند. آن حضرت مدت 17 روز در خانه موسی بن خزرج، بزرگ اشعريهاي قم، به حال بیمار و رنجور به عبادت پرداخت و سرانجام روز دهم ربیعالثانی 210ق، پیش از آنکه دیدگان رنج کشیدهاش به دیدار برادرش روشن گردد، رحلت نمود .(173،175 :1374 ،پور مهدي(

 

بحث و نتیجه گیري

قم نه تنها در پیش از اسلام بلکه پس از اسلام نیز داراي پیشینهاي کهن و داراي اعتبار است. اما آنچه که به اعتبار و جایگاه آن افزوده است، ورود تشیع به این شهر در قرون اولیه اسلامی و تبدیل آن به یکی از مراکز مهم استقرار شیعیان امامیه در سرزمینهاي مفتوحه شرقی مسلمین است. استقرار شیعیان در قم و تبدیل آن به پایگاه تشیع، زمینه ساز گسترش تشیع در نواحی همجوار آن نیز شد. از مهمترین عوامل گسترش و تعمیق تشیع در قم را میتوان به حضور امرا و حاکمان شیعی در قم، حضور برخی قبایل شیعی در منطقه، از جمله اشعریان اشاره کرد. در این میان در قرون بعد، حضور قدوم مبارك حضرت فاطمه معصومه(س) در تعمیق تشیع در این منطقه بسیار تاثیر گذار بودهاست.

منابع

قرآن کریم.

ابن حوقل، ابوالقاسم النصیبی (بیتا).صور ةالارض. بیتا. بیروت: دار الصادر. 48

ابن فقیه، ابوبکر احمد بن ابراهیم همدانی (1349.( مختصرالبلدان. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.

ابن حزم، ابومحمد (بی تا). الفصل فی الملل و الاهواء و النحل. بیروت: دارالجیل.

ابن اعثم، ابومحمد (1372 .(الفتوح. ترجمۀ محمد بن احمد مستوفی هروي، تهران.

احمدبن سهل البلخى (1371 .(المسالک والممالک. ترجمه سعید خاکرند، تهران: انتشارات میراث ملل .

اصفهانی، حمزه (بیتا). تاریخ سنی ملوك الارض و الانبیاء بیروت.

اسماعیل بن علی، ابوالفداء (721ق). تقویم البلدان. پاریس: دار الطباعۀ السلطانیه.

اعتمادالسلطنه، محمدخان (1363 .(تطبیق لغات جغرافیایی قدیم و جدید. تهران: انتشارات امیر کبیر.

بلاذري، احمدبن یحیی (1956 .(فتوح البلدان. مصر: دار- المعارف.

تنوخى، محسنبنعلی (1392ق). نشوار المحاضره و اخبار المذاکره. تحقیق عبود الشالجی المحامی. بیروت.

ثعالبی، ابومنصور عبدالملک (1375ق). يتيمة الدهر فی محاسن اهل العصر. دمشق.

جعفریان، رسول (1375ق). تاریخ تشیع در ایران. قم: انصاریان.

خوانسارى، محمد باقر (بیتا). روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات. قم.

دهخدا، علیاکبر (1373 .(لغت نامه. تهران: دانشگاه تهران.

دوانى، علی (1378 .(مفاخراسلام. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

دینوري، احمدبنداود (1960 .(اخبار الطوال. قاهره: دار الثقافه و الارشاد القوي.

رازى، عبدالجلیل (1358 .(کتابالنقض. تهران: شوشترى.

سیفی قمی، مرتضی (1361 .(سیرى کوتاه در جغرافیاى تاریخى تفرش وآشتیان. تهران.

شوشترى، قاضى نوراللّه (1377 .(مجالس المؤمنین. تهران.

طبري، محمد بن جریر (1357 .(تاریخ الامم و الملوك. قاهره: مطبعه الاستقامه.

طوسى، ابوجعفر محمد بنحسن (1411ق). الغیبه. تحقیق عباداالله طهرانی و علی احمد ناصح، قم: مؤسسه المعارف الاسلامیه.

فقیهی، علی اصغر (1378 .(تاریخ مذهبی قم. قم: زایر.

فیروزآبادي، محمد بنِ یعقوبِ (1412ق). قاموس اللغه. تهران: دارالکتب الاسلامیه.

قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمد (1312ق). شرح الأخبار فی فضائل الأئمۀ الاطهار. تحقیق سیدرضا حسینی جلالی. قم: مؤسسه نشر اسلامی.

قزوینى، زکریا (1371 .(آثارالبلاد و اخبارالبلاد. ترجمۀ محمد بنعبدالرحمن، تصحیح سید محمد شاه مرادي ، تهران.

قمى، شیخ عباس سفینه البحار (1344 ق). قم: مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت.

قمى، شیخ عباس (1389ق). الکنى و الالقاب. نجف اشرف.

قمی، حسن بن محمد (1361 .(تاریخ قدیم قم. تصحیح جلال الدین تهرانی. تهران: انتشارات توس.

کابلی ، میرعابدین (1378 .(بررسیهاي باستان شناسی قمرود. تهران: سازمان میراث فرهنگی.

گریشمن، رومند (1372 .(ایران از آغاز تا اسلام. ترجمۀ معین.

مامقانى، عبداالله (1350ق). تنقیح المقال فی علم الرجال. نجف.

متز، آدام (1364 .(تمدن اسلام در قرن چهارم. ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگوزلو. تهران: مؤسسه انتشارات امیر کبیر.

مجلسی، محمدباقر (1403ق). بحارالانوار بیروت: مؤسسه الوفاء.

مستوفى، حمداالله (1362 .(نزهۀ القلوب. تهران: دنیاي کتاب مقدسى، احسن التقاسیم (1361 .(ترجمۀ علینقی منزوي، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران.

منصوري، مهدي (1350 .(حیات الست. قم: کتابفروشی صحفی.

مهديپور، علیاکبر (1374 .(کریمه اهل بیت علیهم السلام. قم: نشر حاذق.

ناصر الشریعه، محمد حسین (1350 .(تاریخ قم. مقدمه و تعلیق علی دوانی. قم: دارالفکر.

نجاشى، ابوالعلاس احمدبنعلی (1407ق). رجال نجاشى، قم: جامعه مدرسین.

یاقوت حموي، شهابالدین ابیعبداالله (1990 .(معجم البلدان . بیروت: دار صادر.

یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب (بیتا). تاریخ یعقوبی. بیروت: دار الصادر.

ناشناس (1419 .(حدود العالم من المشرق الی المغرب. به کوشش یوسف الهادي. قاهره: دارالشفایه.

چاپ