شیعه ایران

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 24 - 48 دقیقه)

 تأثیر تشیع بر ابنیه، اماکن و زیارتگاه های مذهبی ایران در این مقاله، تأثیر تشیّع بر ابنیه و اماکن مذهبی ایران مورد بررسی قرار گرفته است. تشیّع نه تنها بر نوع معماری و آزین‏بندی اماکن موجود اسلامی همچون مساجد تأثیر گذاشته، بلکه در ایجاد انواع دیگری از اماکن مذهبی همچون حسینیه، تکیه،  سقّاخانه، سقانفار / سقاتالار، آب انبار، امام زاده و زورخانه نیز تأثیرگذار بوده و نمادهای مذهبی به وضوح در این‏گونه اماکن تبلور یافته‏ اند.

 در این مقاله، تأثیر تشیّع بر ابنیه و اماکن مذهبی ایران مورد بررسی قرار گرفته است. تشیّع نه تنها بر نوع معماری و آزین‏بندی اماکن موجود اسلامی همچون مساجد تأثیر گذاشته، بلکه در ایجاد انواع دیگری از اماکن مذهبی همچون حسینیه، تکیه، سقّاخانه، سقانفار / سقاتالار، آب انبار، امام زاده و زورخانه نیز تأثیرگذار بوده و نمادهای مذهبی به وضوح در این‏گونه اماکن تبلور یافته‏ اند.

مقدّمه

شیعه به متابعت از سیره رسول اللّه صلی‏ ا لله علیه‏ و‏آله و در نظر گرفتن تقدّس اماکن دینی و مذهبی، بنیانگذار زیباترین ابنیه ویژه نیایش و عبادت در جهان اسلام است.

هرچند صرف عبادت به درگاه پروردگار در پایه‏گذاری این مکان هدف اصلی بوده، اما جنبه‏های اجتماعی و رویارویی مردم و همدلی و چهره به چهره ‏شدن

 جامعه‏ شناسی تعاون و همیاری(1) و همفکری در انجام فرایض دینی و رعایت تشریفات مذهبی نیز مدّ نظر بوده‏ اند.
ژرژگورویچ،(2) جامعه‏ شناس فرانسوی، می‏گوید: «هنگامی که تشریفات اجتماعی رو به زوال می‏گذارند، فضای آن تشریفات نیز رنگ می‏بازد.»

فضای الهی و نظرکرده این اماکن همیشه ایّام روح‏بخش و دلنواز بوده است. به فرمان الهی و اطاعت حضرت محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، پیامبر گرامی، نخستین مسجد در مدینة‏النبی ساخته شد، اما اهل تشیّع از همان روز، با توجه به دل‏سپاری به خاندان عصمت و طهارت علیهم‏السلام ، سعی کردند هم در مسجد حضور یابند و گوش به موعظه‏های واعظان و نطاقّان بسپارند و ـ به اصطلاح ـ به دین و روش مسجد احترام بگذارند و هم با توجه به قداست آرامگاه و مشهد اولیاءاللّه، دریچه‏ای به سوی عبادت بگشایند و آیین عبادت در مسجد و زیارت در امام‏زاده‏ها و مرقد مطهّر امامان را از نظر دور نسازند و تشریفات اجتماعی ـ عبادی را پررونق نمایند.

ایرانیان در این طریق، الحق که سنگ تمام گذاشته‏اند. ایرانیِ پیرو تشیّع، گویی در زیارت کعبه، زادگاه امام همام علی بن ابی طالب علیه‏السلام و مذبح ذبیح کربلا، اسمعیل دشت نینوا، را به یاد آورده، گریزی به مصایب اولیا می‏زند. ستایش و نیایش اهل تشیّع ضمن برگزاری مناسک حج دیدنی است. مساجد شیعه مناظری از روضه خلد برین را مجسّم می‏سازند و تربت شهدا همیشه ایّام عطرآگین، و صحن و سرای امام زاده‏ها پیچیده در گل‏بانگ‏های ایمان، هماره معطّرند، و سقّاخانه‏ها که وقف سقّای لب تشنگان حضرت عبّاس علیه‏السلام اند، همواره منوّر، و آب انبارها به وقف، سیراب‏کننده مردم عطشان، و بقاع متبرّکه محل عبادت مؤمنان جان شیفته، و حسینیه‏ها و زینبیه‏ها و عبّاسیه‏ها و مهدیه‏ها یادآور حشمت و عظمت اولیا و اهل بیت، و تکایا محل تجمّع ذاکران و واعظان و خطیبان، و مکتب‏خانه‏ها هماغوش عطر گل محمّدی و قدمگاه‏ها نظر کرده، و خانقاه‏ها ویژه سرسپاران مولی الموحّدین، حضرت علی بن ابی طالب علیه‏السلام ابوتراب، و ضریح اولیا و امام‏زاده‏ها مزیّن و منوّر به گل‏دانه‏های کلامی و اشعار دلنشین و همه یادآور

 

شکوه و بزرگواری اولیاءالله‏اند و حتی سیاه‏چادرها و آلاچیق‏های عشایری ـ این کوچندگان ساده دل ـ با عَلَم سیاه بر بالای خیمه‏ها یا گوشه‏ای از میدانگاه جلوی آلاچیق‏ها ـ این اماکن تابستانی ـ آراسته به کتیبه‏هایند و خیمه‏دوزان برای شبیه‏سازی در ایّام عزا، به تار و پود برگرفته از ریشه جان و تن، خیمه‏های زربفت بافته و کلمه «وقف» را در گوشه‏ای از این خیمه‏ها و علم‏ها و بیرق‏ها و بیدق‏ها و پرچم‏ها نشانده‏اند.
اهل تشیّع با وقوف کامل از دارالاماره و دارالظلم و بیت‏الحزن و ماتمکده و عزاخانه و ماتم‏سرا توانسته‏اند در سرزمین قدسی مثال ایران، عرش و فرش و شهادتگاه را بازسازی نمایند و در صحنه‏آرایی نمایش شیعی و مذهبی تعزیه، جوهر جان صرف کرده‏اند. گویی بند بند دستورات اولیای الهی را در ساختن و برپا داشتن این بناها در نظر گرفته‏اند. زائرسراها در کنار امام‏زاده‏ها ـ وقف زوّار شیدا و بازارهای شهر و بازارهای موقّت روزانه در روستاها در کنار این زائرسراها و نیایشگاه‏ها برپا شده‏اند و معماران با وضوی مهر در آراستن صوری این اماکن و ابنیه و در نظر گرفتن ابعاد معنوی و رمزی، دقت فراوان به عمل آورده‏اند. کمتر بنای مقدّسی سراغ داریم که گنبد زرنشان یا گل‏دسته‏های آراسته به کاشی‏های زیبا را از دوردست‏ها ـ از این مکان‏های پر صفا ـ به رف چینی‏خانه چشم نیاورد. مردم عاشق اولیا هنوز هم وقتی به سرپرستی بلد راه (در زمان گذشته، توسط چاووشان) به نزدیک‏ترین نقطه قابل رؤیت این گنبدها و مناره‏ها می‏رسند، به عنوان مژدگانی، به بلد راه، گنبدنما هدیه می‏دهند. کاشی‏های بخش بیرونی این ابنیه، منقّش به نقش عشق و ایمان شیعیان نسبت به اهل بیت علیهم‏السلام هستند و آیینه‏کاری‏های درون ساختمان‏ها دیدگان زائران را منوّر می‏سازند. هنوز هم چاووشان به صوت جلی در سفرهای زیارتی از قداست و حرمت این صحن و سراها یاد می‏کنند.

مسجد

... و خداوند را عبادت می‏کنیم به خاطر رحمت واسعه او، و سر بر سجده می‏نهیم به حرمت حقّانیت حق، و مساجد را مطهّر می‏سازیم به پاس رعایت تنظیف و نظافت

 

در این جایگاه‏ها و ... پس ای خدا در سجده‏های ما! حضرت بی‏مثال! تو ربّی الاعلی هستی. حمد تو را بجا می‏آوریم و در سبحان ربی العظیم تو را از هر عیبی منزّه می‏دانیم و سپس فریاد برمی‏داریم که: «سمع اللّه لمن حمده.» پس تو را ستایش می‏کنیم که آگاه از حمد و نیایش ما هستی.
در ایران زمین، از روزگار پارو پیرار، حرمت نیایشگاه در نظر گرفته شده و سرسپردگان به آیین تشیّع در سجده‏گاه‏های خود، همواره در کنار اعمال عبادی، جنبه‏های زیبایی‏شناختی محلّ عبادت و آداب زیارت را رعایت کرده‏اند. در روند شکل‏گیری شهرها، مراکز مذهبی جایگاه خاصّی داشته و نیایشگاه‏ها در شهرها و روستاها، در دل آبادی جای گرفته‏اند.

رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در مدینة النبی با معماری ویژه اسلامی و به موهبت الهی، مسجدی زیبا بنیان نهاد و شاید کمتر از نیم سده از تاریخ بنای این مسجد نگذشته بود که یک ایرانی نومسلمان و مؤمن در «پهره» یا «فهرج» (= یکی از چهار شهر آن روز یزد) با بهره‏گیری از ذوق و شوق همیاران و گرویدگان به آیین رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، خداخانه‏ای برای همشهریان خود بنیاد کرد که خوشبختانه تاکنون از آسیب ویرانی و دست‏کاری بر کنار مانده است.

اما آنچه در تأثیر تشیّع در معماری مساجد فرامی‏گیریم، به کارگیری عناصر و عوامل مؤثّر در شکل‏گیری مذهب تشیّع است. شیعیان ایرانی برای نماز و نیایش، هرگز محراب خونین شهید محراب علی بن ابی طالب علیه‏السلام ـ عاشق بی‏ریا و از سر بی خبر حضرت اللّه به عشق آفریننده جان‏ها ـ را فراموش نکرده‏اند و در حکّ و نقش و نقر، بعد از ذکر نام اللّه و پیامبرش رسول‏اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، نام اولیاءاللّه را بر روی محراب‏ها بازنوشته و در چرخاندن رخ به سوی محراب از عبادت بی‏ریای اولیا یاد کرده و سعی نموده‏اند بدان‏ها تشبّه جویند، که علی علیه‏السلام در کنار محراب، نگین اقتدار خود به سائلی بخشید و در جوار همان محراب به شهادت رسید و ... یادمان باشد که زیباترین توصیف در شأن و بلندای قامت این امام بی‏بدیل را از مأذنه‏های منقّش و آراسته می‏شنویم که: «اَشهدُ اَنَّ علیا ولیُّ اللّه.»

 

در همین مسجد است که از علی علیه‏السلام و اولاد علی علیهم‏السلام یاد می‏کنند و مجالس فراوانی برای مدح و منقبت و مراثی برای اولیاءاللّه تشکیل می‏دهند و هرگز از زبان مؤمنان نمی‏افتد که: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ ...»
شاید یکی از شواهد برجسته در مساجد اهل تشیّع، کتیبه‏بندی و نگارش اشعاری در وصف سرسپردگان تشیّع است. نماز و نیایش به درگاه خداوند با مجد و عظمت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اهل‏بیت آن عزیر خدا ادامه می‏یابد و اصول و دستورات مذهبی مطرح می‏گردند.

مسجد یزد خواست، مسجد جامع اردبیل، مسجد جامع بروجرد، مسجد نیریز و مسجد سر کوچه محمدیّه نایین و ... همه تماشایی‏اند. نام علی علیه‏السلام و اولاد او علیهم‏السلام در چهارگوشه این مساجد در گچ‏بری‏های زیبا تجلّی یافته‏اند. مسجد جامع گلپایگان، مسجد میدان ساوه (به روزگار صفویان از باب ایمان، شیعیان محراب زیبا و دیدنی با گچ‏بری رنگین بر آن افزوده‏اند) نمونه‏های خوبی از این بناهای مقدّس‏اند. در زیر گنبد چشمگیر سلطانیه، هر آنچه می‏بینیم علی علیه‏السلام است و یاد علی علیه‏السلام و نام علی علیه‏السلام به حروف ابجد و ... . مسجد علویان نایین، که گمان می‏رود بنیاد آن کهن باشد و در سده هشتم دو اشکوبه شده است، و مسجد جامع سمنان و ورامین که شیعیان سخت به عبادت در این مساجد دلسپارند، همگی نشان از به کارگیری نمادها و نشانه‏ها از سوی شیعیان دارند و از برکت تأثیر تشیّع، مساجد شیعیان از نظر ریخت‏شناسی و سیماشناسی، از بسیاری از اماکن مقدّسه دیگر ممتاز و متمایزند. جامعه شیعیان در مساجد ضمن عبادت، از بزرگواری اولیا بحث می‏کنند و در کنار هر پرچم و کتیبه‏ای شعری زیبا در مدح فرزندان رسول اللّه می‏نگارند. مسجد پرذله (میان‏ده) ابیانه، مسجد خوانسار و مسجد جمعه اردبیل، هر یک نشانی از محبت به اولیا در گوشه گوشه این بناها نشان می‏دهند. گاهی مسجد، محلّ اجرای مجالس تعزیه می‏شود، به ویژه مجلس تعزیه مربوط به شام غریبان و داستان «بَجدل و ساربان» ـ این دو بی‏حیای غارتگر باقی‏مانده اموال امام حسین علیه‏السلام ـ که در مساجد اجرا می‏شود، اهل غرا سینه‏زنان به مساجد نزدیک می‏شوند و فریاد می‏زنند:

 

گلمیشوگ ای شیعه‏لر، شام غریبانه بیز
ویر مگه باش ساغلیقی زینب علیهاالسلام نالانه بیز.

یعنی: ای شیعیان، به مناسبت شام غریبان سینه‏دران آمدیم تا به زینبِ نالان سر سلامتی بدهیم.

و دیگر اینکه می‏گویند: آمدیم بهر عزا، اهل عزا.

جواب: خوش آمدید بهر عزا، اهل عزا.

حسینیه

کیمیایی است عجب تعزیه‏داری حسین علیه‏السلام

که نباید ز کسی منّت اکسیر کشید

«حسینی» یعنی منسوب به حسین علیه‏السلام ، هر چه نوعی انتساب، ارتباط و شباهت با حسین علیه‏السلام داشته باشد. این پیوند میان حسین علیه‏السلام و حسینیان در تمام جلوه‏های زندگی عاشقان برقرار است. حسینیان در فکر و ایده و مرام، به مولای عاشقان، حسین علیه‏السلام ، تشبّه می‏جویند. آنان کسانی هستند که رهرو راه خونین عاشورا و انقلاب اویند. شور حسینی، خطّ حسینی، نوای حسینی، عشق حسینی، نهضت حسینی، حماسه حسینی، حرم حسینی، عاشورای حسینی، عزای حسینی و ... یعنی شور و حماسه‏ای که همچون شور آن حضرت برخوردار از حماسه و عزّت و خروش است، و «حسینیه» مکانی است برای اقامه سوگواری برای اباعبداللّه الحسین علیه‏السلام . شاید روی آوردن شیعه به حسینیه، در دوران‏های کهن به خاطر آن بوده است که مساجد، اغلب در اختیار و سلطه حکومت‏هایی بوده‏اند که برای تشیّع و اقامه عزاداری و مراسم و مناسک مذهبی شیعه، محدودیت‏هایی ایجاد می‏کردند. در ایران، در گوشه و کنار شهرها و روستاها، حسینیه‏های فراوانی به چشم می‏خورند که همه از باب محبّت به حسین علیه‏السلام ساخته شده و گاهی به عنوان زائرسرا برای زوّار نیز در نظر گرفته شده‏اند؛ مثل حسینیه آذربایجانی‏ها، تهرانی‏ها، اصفهانی‏ها و ... که در شهرهای نجف، کربلا، مشهد و ... از این‏گونه فراوانند.

در مناطق هند، به حسینیه، «امام‏باره» می‏گویند. در برخی از نقاط آسیای میانه نیز حسینیه‏هایی که می‏ساختند، به «مسجد شیعه‏ها» معروف می‏شدند. یکی از حسینیه‏های معروف ایران، «حسینیه مجتهد» در شهر اردبیل و دیگری بخشی از تکیه معاون الملک کرمانشاه و مشهور

 

به حسینیه است که در کنار زینبیه و عبّاسیه قرار دارد و در کاشی‏های منقّش این صحن و سرا، بسیاری از وقایع مربوط به کربلا نقش بسته‏اند. همیشه به تعمیر این حسینیه‏ها و رعایت ادب و در نظر گرفتن آداب ورود به حسینیه‏ها سفارش شده است. تأثیر مستقیم تشیّع از دیرگاه در به وجود آمدن چنین مکان مقدّسی کاملاً آشکار است. یا حسین علیه‏السلام :
دست تمنّای همه سوی تو

مرغ دل ما همه در کوی تو.

تکیه

ز دوستان و محبّان سیدالشهدا

به دستیاری هر کس، شده است تکیه بپا

تأثیر تشیّع در برپایی تکیه‏ها و عزاخانه‏ها انکارناپذیر است. معمولاً تکیه به عنوان محلّی برای عزاداری سیدالشهداء علیه‏السلام ، به ویژه در دهه محرّم، ساخته و برپا می‏شود. البته این‏گونه اماکن غیر از تکیه‏های دایمی هستند. «تکیه» در حقیقت، پس از مسجد پایگاه معنوی مسلمانان، بخصوص شیعیان، به حساب می‏آید؛ جایی که مردم با تعزیه‏خوانی و سوگواری برای سالار شهیدان و یاران وفادارش، به او متوسّل و متکّی می‏شوند.

تکیه با تعزیه و عزاداری عجین گشته است. به نظر می‏رسد در قلمرو آداب و رسوم صوفیان، تکایا ـ از دیرگاه ـ اماکن خاصی برای اجرای مراسم عارفان و مکمّل خانقاه به حساب آمده‏اند.

اما تأثیر تشیّع در چنین مکانی نخست از باب مهر به قطب الاقطاب حضرت ابوتراب علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام و سپس نقش اصلی آن برای عزاداری و به ویژه در حیطه هنر قدسی شبیه‏خوانی و تعزیه بوده است.

بخش‏های تکیه

ترکیب ساختمانی تکیه‏هایی که به صورت ثابت، محل اجرای تعزیه بوده (و هم‏اینک در برخی از تکایا رعایت می‏شود) عبارت است از:

ـ سکّویی در وسط ساختمان، به بلندی نیم تا سه ربع ذرع که جای اجرای تعزیه و موسوم به «مصطبه» بوده است.

ـ دو ردیف پلّکان دو سه تایی ـ در طرفین‏سکّوـبرای‏بالاوپایین‏رفتن‏شبیه‏خوانان.

ـ گذرگاهی محیط بر سکّو که آن هم جزو عرصه نمایش مذهبی و معمولاً جای اسب‏تازی و جنگ و جدل میان اولیا و اشقیا بوده است.

 

ـ غرفه‏ها و طاق‏نماها برای حضور تماشاگران؛ این غرفه‏ها دور تا دور تکیه ساخته می‏شدند.
ـ دیوارهای تکیه با کتیبه‏های سیاهی که اشعاری در سوگ خاندان حضرت امام حسین علیه‏السلام بر آن نقش بسته بودند پوشانده می‏شدند.

ـ پرچم‏ها و علامت‏ها و «کُتل» (= Kotal)ها؛ یعنی پرچم‏های رنگی استوانه‏ای شکل مخصوص هر تکیه که در جای مناسبی جلوی چشم مردم قرار می‏گرفتند.

ورود و خروج اسب‏سواران از سکّوهای شیب‏دار در کنار سکّوی اصلی صورت می‏گرفت.

شیوه پذیرایی در تکیه‏ها

تکیه‏ها دارای طاقنماهایی بود که هر کدام یک نفر متصدّی داشت. او می‏بایست از حاضران در مجلس با خرما و حلوا و شربت پذیرایی نماید. به محض اینکه تازه‏واردی به طاق‏نما وارد می‏شد، متصدّی آن طاق‏نما، پس از ریختن گلاب از گلاب‏پاش به کف دست او، در سینی کوچک و ورشویی و نعلبکی بلوری و استکان مخصوص، قهوه یا چایی تعارف می‏کرد. اگر عزاداری در هنگام تابستان بود، شربت و آب یخ گردانده می‏شد. همچنین به دنبال شربت، چای و قلیان می‏آوردند. هزینه پذیرایی در طاق‏نماها را صاحب و مسئول هر طاقنما و یا مردم خیّر (به وقف و نذر) متقبّل می‏شدند.

در تهران و شهرهای دیگر ایران، تکایای گوناگونی برای عزاداری وجود داشتند. افزون بر ایران، در کشورهای همجوار نیز تکایا و ماتمکده‏هایی وجود دارند. به گفته ابن اثیر در سده دهم ه. ق در شهر بغداد برای مراسم محرّم، فضایی باز و سرپناهی برای شرکت‏کنندگان در مراسم در نظر گرفته می‏شد. از جمله تکیه‏های معروف تهران، که اهمیت داشتند، می‏توان از این تکایا نام برد:

تکیه زنبورک‏خانه، تکیه دبّاغ‏خانه، تکیه قمی‏ها، تکیه چهل‏تن، تکیه نوروزخان، تکیه عودلاجان، تکیه هفت تن، تکیه حاج میرزا آقاسی، تکیه درخونگاه، تکیه سرپولک، تکیه سلطنت‏آباد، تکیه نیاوران و بخصوص تکیه معروف دوره قاجار «تکیه دولت» که محلّی بود در مرکز تهران در عصر ناصرالدین شاه قاجار که محلّ اجرای تعزیه‏های مهم در روز عاشورا و سایر ایّام

 

عزاداری محسوب می‏شد. این تکیه پشت ساختمان بانک ملّی کنونی بازار روبه‏روی سبزه میدان واقع بود. در سال 1327 ه. ش این محل تخریب گردید.
تکایای معتبری هم در شهر مذهبی قم قرار دارند که اسامی برخی از این تکایا عبارتند از: تکیه باغ پنبه، تکیه پنجه‏علی، تکیه متولّی باشی، تکیه شاه‏خراسان، تکیه گذرجدّا، تکیه بزرگ، تکیه ارک، تکیه گذر صادق. تکیه شهر نطنز نیز با اصول معماری دقیق ساخته شده است.

اما یکی از تکایای برجسته ایران، که در واقع موزه کاشی ایران محسوب می‏شود و از نظر نقش و نگار و نگاره‏های مذهبی در خور تأمّل است، «تکیه معاون الملک» کرمانشاه می‏باشد. این تکیه مشتمل بر سه بنای «حسینیه»، «زینبیه» و عبّاسیه» است. این تکیه دو حیاط و یک عمارت در میان دارد و دیوارها و قسمت‏های گوناگون به طور کلّی پوشیده از کاشی‏های گوناگون با رنگ‏های متنوّع و زیبا هستند. بانی تکیه مرحوم حسن معینی، معروف به «معین الرعایا» بوده که در سال 1320 ه ق به ایجاد آن همّت گماشته است. چون در واقعه مشروطیت، بخشی از تکیه توسط مستبدّان آسیب دید، معاون الملک در سال 1331 ه. ق تکیه را احیا و خرابی‏های آن را ترمیم کرد و به همین دلیل، بنا به نام وی معروف شد.

در شیراز نیز زمانی «حسینیه شیر» گل سرسبد تکیه‏ها و حسینیه‏های آن دیار بود که متأسفانه از جور روزگار، آتش به جان این حسینیه افتاد و طومار عمر این حسینه را درهم پیچید.

هنگام ورود به تکایا، اشعار جانسوزی به خط جلی به روی کاشی یا سنگ و چوب و گچ نوشته شده‏اند. وقتی قدم به صحن و سرای «تکیه معاون‏الملک» می‏گذاری، این اشعار توجهت را به خود جلب می‏کنند:

سر زنان، سینه‏زنان، پای در این بقعه گذار

کاین بنا غمکده واقعه کرب و بلاست

می‏نبینی تو مگر ز اندوه و غم، آب و گلش

کابش از چشمه چشم است و گِل از خاک عزاست.

در گوشه‏ای از صحن تکیه‏ای در قم نیز چنین نبشته است:

تا نسوزد جگرت، دیده نگرید ای دوست

اشک بر هر دل غم‏دیده و هر درد نکوست

تا نسوزی ز غم خسرو لب تشنه حسین علیه‏السلام

دل نداری به خدا، دیده و دل هر دو از اوست.

 

این‏ها همه از تأثیر تشیّع و بزرگان مذهب شیعه و کرامت و عنایت این بزرگواران است که خاک بی‏مقدار را به نظر کیمیا می‏کنند. مردی مؤمن و خداشناس از تبار عاشقان سیدالشهدا علیه‏السلام وقتی از شدّت و حدّت عزاداری در تکیه متولّی باشی قم سخن می‏گوید، اشک بر دیده می‏آورد و خاطراتی بازگو می‏کند:
«... خدا شاهد است که اگر اشک‏هایی را که در طول سالیان متمادی در این تکیه ریخته شده، جمع‏آوری کرده، به یکباره در آن بریزند، سیل اشک از بالای دیوار آن به بیرون خواهد ریخت ...»

حسین بن علی علیه‏السلام آن حجّت حق

جمال حق تعالی، نور مطلق

اگر خون و قیام او نبودی

کجا اسلام و قرآن داشت رونق

سقّاخانه

ای پدر جان، تشنه‏ام سقّای آب‏آور کجاست؟

تشنه کامم ای پدر، عبّاس غمپرور کجاست؟

ناله‏ها بر پا بود از شیون و افغان ما

می‏رسد فریاد ما از تشنگی بر هر کجا

(زبان‏حال حضرت سکینه علیهاالسلام )

«سقّا» پخش‏کننده آب را گویند و «سقّاخانه» جایی را نامند که در آنجا برای تشنگان آب ذخیره نمایند و آنجا را متبرّک دانند. «سنگاب» ظرف بزرگی است که از سنگ سازند و در حیاط مساجد و امام‏زاده‏ها و تکایا جای دهند و در آن آب ریزند تا تشنگان از آب آن بنوشند.

مولانا واعظ کاشفی سبزواری (متوفّی در اوایل قرن دهم ه. ق) در کتاب بی‏نظیر فتوّت‏نامه سلطانی (باب ششم) در وصف سقّایی و سقّایان چنین می‏نویسد:

«... اول کسی که از پیامبران سقّایی کرد، حضرت نوح علیه‏السلام بود. زمانی که نوح به کشتی می‏نشست، [از سوی خداوند [امر آمد که آب شیرین با خود به کشتی بر، که آبِ طوفان، یک عذاب است و خوردن را نشاید ... نوح هر روز دو بار بر اهل کشتی آب می‏داد؛ بدین‏ترتیب که سبویی از خم برداشتی و پیمانه در دست گرفتی و هر یک از اهل کشتی را پیمانه آب دادی.

دوم از پیامبران، حضرت ابراهیم بود و از پوست قوچِ قربانی شده به جای فرزندش اسمعیل، خیکی ساخت و در روزهای گرم از آب پر می‏کرد و بر چهار پا می‏نهاد و در صحرا، هر کجا تشنه‏ای یافتی، او را آب دادی.

 

سومین پیامبری که سقّایی کرد،حضرت خضر بود و او پس از قدم نهادن در ظلمات، با خود عهد کرد که اگر آب حیات نصیب من شود، به هر کس که تشنه باشد، آبی رسانم تا تشنه حیات را مدد کار باشم.
چهارمین و آخرین پیامبری که سقّایی کرد، حضرت ختمی مرتبت بود.

بنا به قولی، نخستین سقّا در تاریخ شیعه، حضرت علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام است. او در جنگ اُحد تشنگان را آب داد، فردای قیامت، ساقی حوض کوثر خواهد بود و در صحرای محشر، تشنگان را سیراب خواهد کرد.

دوم عبّاس بن علی علیه‏السلام بود که روز عاشورا در صحرای کربلا، عزم جزم کرد تا تشنگان اهل بیت را سیراب کند. پس از کسب رخصت از امام حسین علیه‏السلام ، عبّاس علیه‏السلام فرصت یافت و کنار فرات آمد و مشک آب را پر کرد. چون خواست که آب بنوشد، تشنگی اهل بیت را به یاد آورد. پس آب نخورد و مشک به دوش کشید. اما ... ملعونان گرد وی درآمدند و دست‏هایش بیفکندند. پس هر کس به عشق شهیدان کربلا، به متابعت عبّاس بن علی علیه‏السلام سقّایی کند، اجری اخروی نصیب او شود ...»

به این دلیل است که مردم پس از نوشیدن آب و رفع عطش، به عنوان سپاس می‏گویند: «آبِ زمزم / کوثر نصیبتان شود.» «اجرتان با سقّای کربلا، حضرت ابوالفضل علیه‏السلام .»

در قالب بحر طویلی زیبا، شاعری (وصّاف کاشی) به تفصیل از سقّای دشت کربلا یاد کرده و شجاعت و غیرت او را ستوده است. بخشی از این بحر طویل را از باب تمیّن و تبرّک ذکر می‏کنیم:

«... زِ هر خیل و زِ هر فوج ببارید بر او بارش پیکان و ننالید ابوالفضل ز انبوهی عدوان، همی یک تنه می‏تاخت به میدان و خود از کشته‏شان پشته همی ساخت، که ناگاه لعینی ز کمینگاه یکی تیغ بر او آخت، که دستش ز سوی راست بینداخت. ولی حضرت عبّاس وفادار، چو مرغی که به یک بال بَرَد دانه سوی لانه به منقار، به دست چپ او تیغ شرربار، هَمَش مشک به دندان و بدرّید زعدوان، زره و جوشن و خفتان، که ناگاه لعین دگر از آل جفا، دست چپش ساخت جدا، شد به رکاب هنر از کوشش و تا کرد دلیران دغا از بر خود دور، تنش از زخم بُدی پُر، بُد او خرم و مسرور، که شاید ببرد آب برِ کودک بی‏تاب سکینه که بُد

 

آرام دل باب، سواریش نماند، از زِبر زین به زمین گشت نگونسار، یکی ناله برآورد که ای جان برادر! چه شود گر به دم بازپسین شادکنی خاطر ناشادم و بستانی از این لشکر کین دادم و سر وقت من آیی که سرم شق شده از ضربت شمشیر؟ دگر گر به تن اندر رمقی هست، که فرصت رود از دست. دگر ای غم زده «وصّاف»، مکن وصف بلاهای نصیب شه تشنه لب کرب و بلا را.»
سقّاخانه‏ها را می‏توان پدیدارهایی اجتماعی ـ مذهبی با قدمتی دیرینه نامید که در آن‏ها، «آب» این عنصر حیات‏بخش (و جعلنا مِن الماءِ کلَّ شی‏ءٍ حیٌّ) به رایگان در اختیار رهگذران تشنه قرار می‏گیرد. اما در پس این تعریف ساده و کوتاه، فرهنگی کهن و ارزشمند نهفته است. سقّاخانه‏ها در نظر مسلمانان و به ویژه اهل تشیّع، همواره از جایگاهی مکرّم و حرمتی خاص برخوردار بوده‏اند.

اولین موضوعی که در بررسی سقّاخانه مورد توجه قرار می‏گیرد «آب» است. باید توجه داشت که آب سقّاخانه‏ها در نظر مریدان آن، یک آب معمولی نیست، بلکه عنصری است مقدّس، شفای دردهای جسمانی و آرام‏بخش روح‏های پریشان. این آب نشان از ایمان دارد، از ایثار، از فداکاری و محبت و بالاخره، نشان از شهادت. حقیقت این است که والاترین و متعالی‏ترین مفهوم اجتماعی ـ اعتقادی «آب» را در مذهب شیعه می‏توان یافت؛ آنجا که آب را مهریه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام قرار داده‏اند. آب علاوه بر تمامی مفاهیم مزبور، نمادی از گذشت و فداکاری و سپس شهادت است. و این است همان فلسفه اصلی انفاق آب و احداث بنای کوچک سقّاخانه.

شاید دلیل اصلی احداث سقّاخانه‏ها از طرف بانیان خیّر آن‏ها، به‏طور عمده دو چیز بوده است: یکی تمسّک به عملی خیر برای سقایت مردمان، که از قدیم الایّام بدان توجه خاصّی می‏شده است؛ و دیگری یادآوری حادثه عاشورا و واقعه کربلا و خاطره تشنگان شهید از جور و ستم اشقیا، که این در کشورهای شیعی مذهب، از مهم‏ترین دلایل احداث سقّاخانه‏ها به شمار می‏آید.

اغلب سقّاخانه‏ها از طرف بانیان آن‏ها، برای استفاده همگانی «وقف» می‏شده‏اند. هرگاه هنرمند ایرانی عنایتی به این ابنیه داشته، آن‏چنان شور و زیبایی

 

در آن به یادگار گذارده که هنر، نوشنده آب از این سقاخانه‏ها را محو و واله عظمت ایمان و عشق به بزرگواران شهید نموده و ارزش این آب انفاق شده را تا حدّ آب کوثر بالا برده است.
معماری سقّاخانه‏ها

از نظر معماری و شکل بنا، سقّاخانه‏های تهران و بسیاری از ولایات را می‏توان به طور نسبی در سه گروه کلی جای داد و خصوصیات مشترکی نیز برای هر گروه تعریف کرد:

گروه اول سقاخانه‏هایی که ساختمان آن‏ها با بناهای اطراف خود پیوند و دل‏بستگی ندارد و به تعبیری، مستقل هستند. این بناها معمولاً مکعبی شکل بوده و گاه به صورت بنایی استوانه‏ای و یا هشت گوش ساخته می‏شوند، به گونه‏ای که از چهار جهت نما دارند و قابل بهره‏برداری می‏باشند.

گروه دوم را، که در تهران از کثرت بیشتری برخوردارند، می‏توان «سقّاخانه‏های دکانّی شکل» نامید. نمای کلی این سقّاخانه‏ها به گونه دکّانی نیم بابی یا یک بابی است که در کنار مجموعه‏ای از دکّان‏ها و یا منازل و بناهای اطراف قرار گرفته‏اند. محلّ احداث این نوع سقّاخانه‏ها بیشتر در کنار معابر اصلی و پر رفت و آمد شهر است.

گروه سوم را می‏توان «سقّاخانه‏های رفی‏شکل» نامید. این‏گونه سقّاخانه‏ها در شکل کلی، کاملاً وابسته به بنای همراه خود هستند و از نظر تملّک جزئی از بنای خانه یا مسجد مجاور خود محسوب می‏شدند. نمای عمومی این گروه از سقّاخانه‏ها، که غالبا کوچک و محقّر هستند، به صورت فرورفتگی مختصر رف مانند یا تاقچه مانندی در دیوار بنای پشتی خود می‏باشد. این گروه از سقّاخانه‏ها بیشتر در معابر فرعی و کوی‏ها قرار دارند و فاقد وقف‏نامه‏ای مستقل هستند. صاحبان منازل یا بناهای اصلی، که در واقع این سقاخانه‏ها جزئی از آن‏ها محسوب می‏شوند، عموما خود بانی این مکان‏ها بوده و مخارج سقّاخانه‏های رفی را شخصا تقبّل می‏کرده‏اند.

تزیینات سقّاخانه‏ها

تزیینات معماری در سقّاخانه‏های عموم شهرهای ایران، از جمله تهران، از نظر مصالح و شکل استفاده در بنا، در سه

 

گروه عمده قابل بررسی می‏باشند:
گروه اول. تزیینات سنگی و آجری سقّاخانه‏ها هستند که از اجزا و مصالح ساختمانی خود بنا و یا روکار آن محسوب می‏شوند. به دلیل کوچکی فضای سقّاخانه، این نوع تزیینات و آجرچینی‏ها غالبا به طور محدود و ساده در خارج بنا، بخصوص سردر و ازاره و گه‏گاه نیز در نمای بیرونی درگاه سقّاخانه‏ها ایجاد شده‏اند. گاهی از قطعات سنگی نیز برای ایجاد استقامت بیشتر در قسمت خارجی بنای آجری سقّاخانه‏ها استفاده می‏کرده‏اند.

گروه دوم. بخشی از تزیینات سقّاخانه‏های تهران را انواع کاشی‏کاری‏های موجود در آن‏ها تشکیل می‏دهند. معمولاً سقّاخانه‏های شهرستان‏ها نیز این‏گونه‏اند. هر بنای سقّاخانه، هر قدر هم که کوچک و محقّر باشد، دارای فضای کاشی‏کاری شده‏ای دست‏کم به عنوان پوششی محقّر برای کف سقّاخانه است. کاشی‏های تزیینی به کار رفته در برخی از این بناها، غالبا از نوع کاشی هفت رنگ تهیه می‏شوند. در میان کاشی‏های در نظر گرفته شده برای سقّاخانه‏ها، کاشی‏های کتیبه‏دار از محبوبیت والایی برخوردارند. از نمونه طرح‏هایی که مکرّر در کاشی‏کاری سقّاخانه‏ها مشاهده می‏شود، صحنه‏هایی از واقعه عاشورا و تمثال مبارک ائمّه اطهار علیهم‏السلام به ویژه سیدالشهداء و حضرت ابوالفضل علیهماالسلام هستند که گاهی سوار بر اسب و زمانی پیاده، در حالتی که زره پوشیده و علمی در دست دارند، یا مشک آب بر شانه مجسّم شده‏اند. این تصاویر به ظاهر ساده، تأثیر زیادی بر هر بیننده دل سوخته‏ای می‏گذارند و شاید به همین دلیل، شکل‏گیری سبکی به نام ـ مکتب سقّاخانه ـ در هنر نوین ایران را سبب شده‏اند.

گروه سوم. بخشی از تزیینات معماری سقّاخانه را می‏توان آیینه‏کاری دانست که معمولاً به سبک آیینه‏کاری‏های سایر اماکن مذهبی، همچون مساجد و بقاع متبرکّه و امام‏زاده‏ها انجام می‏شود.

کتیبه‏نویسی در سقّاخانه‏ها

اصولاً کتیبه‏نویسی در بناهای سنّتی ـ مذهبی، جایگاه ویژه‏ای دارد و مکان‏های کوچک و مقدّس سقّاخانه‏ها نیز غالبا از این مشخصه دور نیستند. گذشته از کتیبه‏هایی که صورت وقف‏نامه دارند و یا

 

معرّف نام «بانی» یا «واقف» هستند، اهل ایمان و ذوق به خطّ خوش فضای سقّاخانه‏ها را آراسته‏اند. این نوشته‏ها به طور عمده از ادبیات غنی عاشورا و تعزیه منشأ گرفته و از این طریق، رهگذران را به لحظه‏ای تأمّل و نوشیدن آب به یاد لب تشنه آن بزرگواران شهید در صحرای کربلا دعوت می‏کنند:
آبی بنوش و لعنت حق بر یزید کن

جان را فدایی مرقد شاه شهید کن.

(مصرع دوم گاهی چنین آمده است: یاد از لبان تشنه شاه شهید کن.)
هر که آبی ز جام ما نوشد

خلعت از شاه کربلا پوشد.

این ابیات، تذکاری هستند بر شهادتِ مظلومان دشت کربلا و حاجت‏خواهی از آن بزرگواران:
عبّاس، علیه‏السلام ای شهید گروه مخالفان

دارم به دل یقین که تویی ماه انس و جان

کن حاجتم روا تو به حق برادرت

ای خسرو زمانه و سقّای کودکان.

***
آبی دهم به یاد لبانت، حسین(ع)حسین(ع)
بر شیعیان به ماه عزایت، حسین(ع) حسین(ع)
بارید خون ز دیده کرّوبیان عرش
کردی تو چون قبول شهادت، حسین(ع) حسین(ع).
زبان‏حال حضرت عبّاس علیه‏السلام :
مأمورم آنکه آب رسانم به خیمه‏گاه

بر کودکان شهِ لب تشنگان دهم.

***
نوش جان کن شیعه، این آب از ره مهر و وفا
یادآور از لب خشک شهید کربلا
یاد آور از لب عطشان عبّاسِ علیه‏السلام علی علیه‏السلام
پورِ حیدر، آن علمدار حسین(ع)، پورِ علی(ع).
در قلمرو پیوند اشیا و اشعار در حیطه شعر (عامیانه و رسمی و مکتوب)، نمونه‏هایی از تجلّی احساس مردم را در قالب شعر، بر روی کاشی‏ها یا حاشیه لیوان‏های مسی موجود در سقاخانه به نظاره می‏نشینیم و با هم ـ با شاعران دل‏سوخته ـ این شاه بیت‏های دلنشین را زمزمه می‏کنیم:
این ندا از عالم بالا رسید

مزد آب، آن است: لعنت بر یزید.

بررسی نمادین تزیینات داخلی و خارجی سقّاخانه‏ها
به نظر دل‏سپردگان به سقّاخانه‏ها، هر یک از عناصر سازنده سقّاخانه، مفهوم و مضمونی در بردارد.
شبکه و پنجره مشبّک فلزّی اغلب به رنگ طلایی و نقره‏ای یادآور مزار
( 135 )
اولیاست؛ قبّه‏های روی مخزن آب، بقعه و آرامگاه شهدا را به یاد می‏آورد؛ دستِ افراشته بر فراز هر قبّه، نشانه پنج تن آل عبا و نشان مخصوص دست و پنجه مبارک حضرت عبّاس علیه‏السلام است؛ نوشته‏های اطراف سقّاخانه، آیاتی از قرآن، شعارهای مذهبی یا اشعاری در مدح و ثنا و رثای امام حسین علیه‏السلام و حضرت عبّاس علیه‏السلام هستند؛ مانند:
«السلام علی الحسین علیه‏السلام و علی علی بن الحسین علیه‏السلام و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین علیه‏السلام .» لعنة‏اللّه علی قاتل الحسین علیه‏السلام السلام علیک یا اباالفضل العباس علیه‏السلام .

ساقی تشنه لبان روی به دریا می‏کرد

ساغر وصل ز معشوق تمنّا می‏کرد

شد دلِ شطّ فرات از عطش او بی تاب

چون تماشا، لب خشکیده سقّا می‏کرد.

شاه‏بیت‏هایی از دوازده بند محتشم کاشانی رحمه‏الله نیز به خط جلی، نمای سقّاخانه را آذین می‏بندند:

از آب هم مضایقه کردند کوفیان

خوش داشتند حرمت مهمان کربلا.

تجلّی سقّاخانه در آیینه فرهنگ عامّه

سوگند به صاحب سقّاخانه‏ها، حضرت عبّاس علیه‏السلام علمدار، از قسم‏های بسیار مهم مردم، و در نظر گرفتن موقوفاتی برای این مکان‏ها از عمده مسائل مرتبط به باقیات صالحات بوده است.

هنوز هم مادران به هنگام زمزمه لالایی‏ها برای کودکان خود، از ساقی دشت بلا یاد می‏کنند. ضرب‏المثل‏هایی هم ویژه سقّاخانه‏ها هستند؛ مثلاً، «از سقّاخانه شمع دزدیدن» کنایه از انجام عمل خلاف و نشانه اوج خلاف‏کاری است.

«از سقّاخانه شمع کشیدن» دربرگیرنده مضمونی خاص است. در سابق، اگر کسی مورد ظلم قرار می‏گرفت، شمعی از سقّاخانه‏ای برمی‏داشت و نذر می‏کرد هر گاه ظالم به جزای عمل خود برسد و مظلوم به حقّ خود دست یابد، در عوض، بسته‏ای شمع به آن سقّاخانه پیشکش نماید.

افسانه‏های بسیاری در باب توسّل مردم به این سقّاخانه‏ها در گنجینه سینه مردم و بخصوص پهلوانان وجود دارند.

سنگاب

در گذشته، علاوه بر واژه «سقّاخانه» از واژه‏هایی مانند «سنگاب» نیز استفاده

 

می‏شد. البته میان سقّاخانه‏هایی که آب آن را متبرّک می‏دانسته‏اند و سنگاب‏ها تفاوت‏هایی وجود دارند. با این حال، به حرمت آب و در نظر گرفتن احادیثی از اولیا، تهیه سنگاب‏ها هم نوعی وظیفه شرعی برای شیعیان در نظر می‏آمد.
در حدیثی از امام محمّد باقر علیه‏السلام می‏خوانیم: «... خداوند آب دادن به جگر تفتیده را دوست دارد.»

در حدیثی دیگر از امام جعفر صادق علیه‏السلام نقل شده است: «... برترین و بافضیلت‏ترین صدقه، آب دادن است به جگری تفتیده ...»

سنگاب‏ها و سنگاب‏خانه‏های بسیاری در نقاط مختلف ایران، بخصوص مراکز مذهبی و از جمله شهر مقدّس قم، وجود داشته و شاعران آل اللّه در ارتباط با شأن شهیدان اشعار نغزی سروده و بر روی این سنگاب‏ها نقش نموده‏اند:

آبی بنوش و تشنه لبان را تو یاد کن

لعنت به شمر و خولی و ابن زیاد کن.

***

نوشید آب و لعن به سفیانیان کنید

یاد از شهید خنجر و تیر و کمان کنید.

سقّاخانه از دیدگاه یک محقّق خارجی

پیتر لمبورن ویلسون (Peter Lamborn Wilson)، محقّقی از مغرب زمین (قریب یک قرن پیش) در مقاله‏ای تحت عنوان «سقّاخانه» از این بنای مذهبی و شیعی در ایران یاد می‏کند و می‏نویسد: هنگامی که در ایران، از بازارچه‏ای می‏گذرید و یا از کوچه محله‏ای قدیمی رد می‏شوید، به یک تورفتگی برمی‏خورید که در دیواری تعبیه شده است و پنجره مشبّک آهنی، قسمتی از آن را می‏پوشاند.

داخل تورفتگی، شیرهای متّصل به مخزنی ـ پشت دیوار ـ با مخزن بزرگ آب می‏بینید. این مخزن، که به شکل استوانه‏ای از مس ساخته شده، گاهی به تزیینات، آراسته است؛ بالایش سه قبّه دارد. از روی قبّه میانی، که از دو قبّه دیگر بزرگ‏تر است، پنجه دست زیبایی برافراشته است که رویش با خط خوش، کلماتی را به صورت مشبّک نوشته‏اند. چندین پیاله آبخوری سنگین مسی با زنجیر به مخزن وصلند.

از دیوار تورفتگی، شمایل‏هایی به رنگ‏های درخشان آویزانند و دور و بر مخزن آب، شمع‏هایی گذاشته‏اند که بعضی روشنند و بعضی سوخته‏اند.

( 137 )

نوارهایی از پارچه‏های رنگی (به ویژه سبز) به میله‏های پنجره مشبّک بسته‏اند.»
به عقیده ویلسون، تصاویر منقّش بر کاشی‏های سقّاخانه‏ها و نمادپردازی‏ها، از حدّ و مرز مباحث مادی بسیار فراتر می‏روند. اگر در ماهیت انتزاعی و اصیل شکل‏های نمایشی تعزیه و قدرت نیرومند تصاویر سقّاخانه تأمّل کنیم، پی می‏بریم که «... تشیّع حتی در عامیانه‏ترین سطح خود، نه تنها از استعلای خاصّ اسلام، بلکه استعلایی از آن خویش بهره‏مند است ...»

در مورد سقّاخانه و سقایت و سقّایی، در کتب معتبر ایرانی و خارجی، اشاره‏های فراوانی وجود دارند و تأثیر مذهب تشیّع در این بناهای مذهبی را توصیف می‏کنند.

نگاهی به مکتب هنری موسوم به سقّاخانه

تقریبا از سال 1340 جمعی از هنرمندان با استفاده از طرح‏های مذهبی و نقوش و موتیف‏ها (خرده نقش‏ها)ی مذهبی، موجد یک موج هنری موسوم به مکتب یا سبک «سقّاخانه»ای شدند؛ یادی از حرم و تکیه و حسینیه. حال و هوای این‏گونه کارها در نقّاشی و دیگر کارهای هنری همین بود:

بوی روضه و گریه، روشنی شمع و برق طاس‏های برنجی، صدای صلوات و یا حسین علیه‏السلام ، و فدای لب تشنه‏ات یا اباعبداللّه.

به طور کلی، حال و هوا مذهبی بود، ولی نه در حدّ مسجد شاه اصفهانِ رفیع و فخیم، و نه در حدّ مسجد سپهسالار تهران سترگ، بلکه در حدّ سقّاخانه گذر.

طرح‏ها و نقش‏های سنّتی ـ مذهبی برگرفته از فضای آرام و صمیمی و پر از خلوص سقّاخانه‏ها و تکیه‏ها، امکان همه‏گونه ترکیب و تجزیه را در زمینه هنر نوین، به هنرمندان سقّاخانه‏ای می‏دادند که همه در نوع خود بدیع و زیبا بودند.

در اینکه چرا این موج هنری خاص «مکتب سقّاخانه» نام گرفت، توجیهات متفاوتی وجود دارند. اصولاً سقّاخانه‏ها یکی از مراکز زیارتی مهم در تشیّع محسوب می‏شوند. مراسم تعزیه، که در محرّم (و گاهی در سایر ایّام) برپا می‏شود نیز، شاید بیش از سقّاخانه‏ها، پدید آورنده نقش‏ها، شکل‏های ساختمانی و اشارات و رمزهای ادبی باشد. خود تکیه‏ها و حسینیه‏ها به عنوان محل‏های

 

برگزاری آیین‏های مذهبی، و پرچم‏ها و بیرق‏ها که نشان از عَلَم حضرت عبّاس علیه‏السلام دارند، اسب زخمی امام حسین علیه‏السلام ، کمان‏ها، نیزه‏ها و شمشیرها، لباس‏های سبز و سیاه و سفید ویژه اولیا و لباس سرخ اشقیا، لوازم و اسباب صحنه نمایش تعزیه‏خوانی شامل خیمه و ظرف آبی به نشانه فرات، همه و همه در هنگام نمایش از قدرت بیانی بالایی برخوردارند.
این‏گونه نمادها و تجسّم‏های مذهبی الهام‏بخش هنرمندان منتسب به مکتب سقّاخانه‏ای گردیدند. در واقع، این تجسّم‏ها و تمثیل‏ها با روحیات مردم عجین شده و نوعی فهم نمادین بالایی ایجاد کرده‏اند. همین فهم نمادین بود که باعث گردید در برخورد با مکتب سقّاخانه، احساسی مشترک در مردم به وجود آید و اقبال عمومی وسیعی برای دست‏کم دو دهه در هنر معاصر کشور را موجب شود.

دل شوریده نه از شور شراب آمده است

دین و دل، ساقی شیرین سخنم برده ز دست

ساقی باده توحید و معارف، عبّاس

شاهد بزم ازل، شمع شبستان «ألست».

سقّانفار

«سقّانفار یا سقّاتالار» بنایی است با مواد و مصالح چوبی که در استان مازندران در کنار تکایا و مساجد و حتی در میان شالیزارها (برای عبادت شالی‏کاران در این مکان)، ساخته می‏شود. این بناها را به یاد سقّای دشت کربلا، حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ، می‏سازند.

سقّانفارها معمولاً دو طبقه‏اند؛ از طریق پلّکان‏های چوبی از پایین به طبقه بالا می‏روند. طبقه اول آن مکانی است که معمولاً زنان محل در آن جمع می‏شوند و عزاداری می‏کنند و نیز وسایل پذیرایی از عزاداران در آن قرار می‏گیرد. طبقه دوم محلّی است که مردان در طول شب‏های عزا و دهه اول ماه محرّم در آنجا به عزاداری می‏پردازند.

سقّانفارها با بار فرهنگی بسیار غنی و بهره‏گیری از پشتوانه سنّت‏ها و آداب و باورداشت‏های شیعی مردم مازندران، روایتگر ایمان و دل‏سپاری جامعه کشاورزی مازندران به سالار شهیدان و برادر دلاورش سقّای لب‏تشنگان، حضرت عبّاس علیه‏السلام هستند. این عزاداران مردم عادی ساده‏دل و مخلص هستند. اما آنچه این بنا را جزو نادرترین بناهای

( 139 )

مذهبی قرار داده، ترکیب چند هنر معماری، نقّاشی و خطاطی داخل آن است که در کل، شکل بدیع و منسجمی به وجود آورده است. این بناها ـ همان‏گونه که ذکر شد ـ تماما از چوب ساخته شده و هنرمند بومی با توجه به فراوانی چوب در مازندران، مصالح مناسبی یافته و نقوش باشکوهی را بر روی این چوب‏ها ایجاد کرده است. این نقوش مذهبی، نگاره‏هایی از عشق به شهادت در مذهب شیعه و تقریبا همانند مباحث مربوط به تعزیه و شبیه‏خوانی هستند که به تصویر کشیده شده‏اند. این هنرمندانِ بی‏ادعا ـ فارغ از قید هر سبک و مکتب، شفّاف‏ترین و تمیزترین رنگ‏ها را برای برگزیدگان راه خدا می‏پسندند و در مقابل، رنگ‏های سرخ و کدر را برای کافران و اشقیا انتخاب می‏کنند. این رنگ‏ها و طرح‏ها و نقش‏های پرمعنا، همراه با صفای هنرمندان، هر یک در جای خود، به این اماکن، که مستقیما تحت‏تأثیر آیین تشیّع هستند، حرمت و قداست خاصّی می‏بخشند.
آب انبار

آن فراتی را که مهر دختر پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است

آن فراتی را که ارث خسرو بی لشکر است

کی روا باشد ز جور فرقه بی انفعال

بهر شاه دین حرام و بهر دیو و دد حلال؟

تأثیر تشیّع در یکی از ابنیه مهمّ ایران، یعنی «آب انبار»، درخور توجه است. آب انبار در سراسر راه‏های ایران و در شهرهای این سرزمین خدایی، به تعداد بسیار دیده می‏شود و بعضی از آن‏ها، که در شهرهای خشک و کم آب ساخته شده، خود اثری بسیار زیبا و از لحاظ معماری و مسائل مربوط به سنّت پسندیده «وقف» شایان توجه است. در میان موقوفات، با توجه به اسناد و مدارک موجود، یادداشت‏های فراوانی در این زمینه وجود دارند و بسیاری از مردم مؤمن موقوفاتی برای احداث آب انبار و استفاده عموم و رایگان از این آب انبارها تعیین کرده‏اند. از این نظر، در برخی ولایات، آب انبار را «اهل ایمان» می‏گویند (مثل اردبیل و بسیاری از نقاط آذربایجان). سابقا این آب انبارها کارکرد و عملکرد دقیقی در زندگی مردم داشتند. ساختمان آب انبار مسلّما در حیطه اماکن مقدّس و متبرّک و مطهّر بود و فرهنگ

 

شیعی در اینجا هم خود را نمایان می‏سازد. کاشی‏های سر در این آب انبارها با کلماتی به خط نستعلیق جلی بسیار زیبا به رنگ سفید بر قطعات لاجوردی نوشته می‏شدند. چند رشته قنات برای هر آب انبار وقف می‏شدند و گاهی مستغلاّت فراوانی در اختیار بانیان این آب انبارها قرار می‏گرفتند. لای‏روبی این قنات‏ها نیز به همیاری مردم مؤمن انجام می‏گرفت؛ پیش از آنکه فصل زمستان برسد، به سرپرستی عده‏ای از مردم خیّر هر شهر، مسیر قنات‏ها لای‏روبی و تمیز می‏شد تا در تمام فصل زمستان، مردم به راحتی از این آب انبارها، آب مصرفی خود را فراهم کنند. آب انبارها گاهی بسیار پایین‏تر از سطح زمین قرار داشتند؛ شاید قریب چهل پلّه، مردم را از در ورودی آب انبار تا محل اصلی می‏رساندند. علت این امر محفوظ ماندن آب از حرارت خورشید در تابستان و صولت سرما در زمستان بود. باورهای مذهبی اهل تشیّع در شکل‏گیری این اماکن تأثیر بخصوص داشتند و هر دم که کوزه‏های آب توسط مردم مؤمن پر می‏شدند و رفع عطش می‏گردیدند، زمزمه می‏کردند:
به خاک و خون شدی غلطان، به دست شمر بی‏ایمان

حسین جان با لب عطشان، حسین جانم، حسین جانم.

امام‏زاده‏ها

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‏ایم

از پی حادثه، اینجا به پناه آمده‏ایم

تأثیر تشیّع در زیارت آستانه‏های مقدّس امام‏زادگان نظرکرده کاملاً آشکار است. آرامگاه هر یک از این عزیزان بنده خدا، بخصوص آقازاده‏هایی که صحن و سرای آن‏ها به زیارت‏نامه و شجرة‏النسب مزیّن است و این امام‏زاده‏ها واجب‏التعظیم محسوب می‏گردند، درخور توجه و محلّ التجا و التماس و پاکی است. افزون بر اجرای مراسم زیبای بزرگداشت نکونامان و نکوکاران در صحنه لم یزلی عزاداری قدسی، توسّل به انبیا و اولیا و فرزندان این عزیزان خدا، در قلمرو باورهای مردم مؤمن جایگاه ویژه‏ای دارد. «توسّل» وسیله‏جویی و حاجت خواستن از خداوند یا وسیله و شفیع قرار دادن پاکان و ائمّه معصوم علیهم‏السلام از جمله حضرت سیدالشهداء و فرزندانش و شهدای کربلاست. «توسّل» ارتباط با معصومان و اولیاءاللّه را به خاطر

( 141 )

قرب مقام و منزلتشان نزد خدای متعال، آسان می‏سازد؛ چرا که این بزرگواران حقّ شفاعت دارند و سرسپردگان این اولیا برای استجابت دعا، دعای توسّل می‏خوانند و تقرّب به درگاه خداوند را برای برآمدن حاجت‏ها وسیله تسکین و آرامش قلوب خود می‏شناسند. ساختمان این امام‏زاده‏ها در هر گوشه از ایران، محلّ تجمّع عاشقان آل‏اللّه است و از نظر آرایه‏ها و پیرایه‏ها و علم‏بندی‏ها و نگه‏داری پرچم‏ها و علم‏ها، درخور توجه می‏باشد و از دیدگاه ساختن ضریح، نمونه ذوق هنرمندان محسوب می‏گردد. بند بند اشعار مربوط به اولیاءاللّه به خط خوش، آزین‏بند دیوارها و حتی ضریح و صندوق چوبی و فلزی ساختمان امام‏زاده‏هاست. برخی از این امام‏زاده‏ها و قدمت ساختمان آن‏ها، قدمت شهرسازی یا سکونت در روستا را نشان می‏دهد. بیتوته کردن در این اماکن و کسب شفای روحی و همدلی و همدردی با امام‏زاده‏هایی که روزگاری از جبر و جور اشقیا به شهادت رسیده‏اند، از آمال و آرمان‏های زوّار و دل‏سپردگان به این امام‏زاده‏هاست که بخصوص پس از حرکت امام رضا علیه‏السلام از مدینه به سوی ایران و توس، برادران این امام همام به ایران رو آوردند و بسیاری از آنان متأسفانه توسط عمّال خلفای جور به شهادت رسیدند. اما مرقد و مشهد و آرامگاه آنان زیارتگاه عاشقان و اهل تشیّع گردیده است.
زورخانه و گود مقدّس زورخانه

خانه ورزش ما، جای هوسناکان نیست

جای پاکان بُوَد این، منزل ناپاکان نیست

زورخانه در نظر ورزش‏کار مؤمن، جای نیکان و پاکان و مکتب فتوّت و جوان‏مردی است. گفته‏اند: اهل زورخانه با توسّل به آداب و عادات شیعی و با در نظر گرفتن فتی فتیان، حضرت امیرمؤمنان علیه‏السلام به عنوان قطب الاقطاب، مراحل عرفان را طی می‏کنند و پاکی و جوان‏مردی خود را مدیون حیدر صفدر می‏دانند و هر دَم زمزمه می‏نمایند:

به ظاهر راست رو ـ اینک شریعت

به باطن صاف شو ـ اینک طریقت

چو ظاهر را به باطن راست کردی

خدا بین شو ز دل ـ اینک حقیقت

و معتقدند که شریعت و طریقت و حقیقت با معرفت و در نهایت، با فتوّت عجین گشته است.

 

از دیدگاه معماری، زورخانه بنایی است مسقّف که به وسیله پنجره‏ای که در سقف بنا تعبیه شده، ساختمان زورخانه نور می‏گیرد. گود زورخانه، که ورزش‏کاران در آنجا ورزش می‏کنند، پایین‏تر از سطح زمین قرار دارد تا ورزش‏کاران هنگام ورزش، نسبت به دیگران پایین‏تر قرار گیرند و در خود، احساس کبر و نخوت نکنند.
گود معمولاً به شکل کثیر الاضلاع است و به صورت چهارگوشه یا شش‏گوشه و هشت‏گوشه ساخته شده.

مفهوم «جوز سرشکستن» در زورخانه یعنی کبر و غرور را از خود دور کردن. بنابراین، درِ ورودی زورخانه را کوتاه می‏گیرند تا همه کسانی که وارد زورخانه می‏شوند، از ابوتراب حضرت علی علیه‏السلام و تواضع آن حضرت یاد کنند. سکّویی به نام «سر دم» برای نشستن مرشد زورخانه برپا می‏دارند و از آنجاست که مرشد دم به دم مدح حضرت علی علیه‏السلام می‏خواند و در اعیاد، مدیحه‏خوانی می‏کند و در وفیات، به خواندن مراثی می‏پردازد. به جرئت، می‏توان حرمت و اعتبار ساختمان زورخانه را به تأثیر مستقیم تشیّع پیوند داد و اهل زورخانه را از سرسپردگان حضرت حق و اولیا و ائمّه اطهار علیهم‏السلام دانست.

ای آنکه زدی تیشه به اشجار حقیقت

تا بلکه کنی خسته طرفدار حقیقت

غافل که جهانی بشود یار حقیقت

خشکیده نشد نخل پر از بار حقیقت

کردی تو به پا محشر کبرا به قساوت

دادی تو در این ره به شقی درس شقاوت

تابان همه جا نور حقیقت ز حسین علیه‏السلام است

پیدا همه جا راه شریعت ز حسین علیه‏السلام است

راهی همه کس سوی طریقت ز حسین علیه‏السلام است

باشد همه جا یاور و غمخوار حقیقت.

نتیجه‏گیری

هرچند تحریر مطالبی در زمینه تأثیر تشیّع در ابنیه و اماکن مذهبی، کاری سخت و دشوار است، اما هنرمندان مخلص به وضوی مهر هر یک به سرسپاری به آل اللّه، شاه‏کارهای خود را در قاب آیینه صحن و سرای مساجد و تکیه‏ها و حسنیه‏ها و امام‏زاده‏ها و سقّاخانه‏ها و زورخانه‏ها و ... عیان نموده‏اند تا از این طریق، به آیینه‏بندی دل‏های مؤمنان بپردازند و دل‏ها را صفا بخشند و زنگار از آیینه دل‏ها بزدایند و شک را برطرف

( 143 )

سازند و به دامن حقیقت بیاویزند:
باطل همه جا در بر حق بوده به تزویر

با خدعه دهد جلوه، همه کرده و تقصیر

شاید که شود تابش حق جمله کمی دیر

لیکن نرود جلوه ز رخسار حقیقت.

در طریق دل‏سپاری به این اماکن، باید متوجه باشیم که خرافات را حتما از حیطه و حریم این اماکن دور نگه‏داریم. درود می‏فرستیم به روان هنرمندان جان شیفته و سلام بر هنرمندان مخلص که هر یک در آراستن و پیراستن این صحن و سراها جان صرف کرده‏اند و این اماکن را نه در بند یک ساختمان و متکّی به مصالح مادی دانسته‏اند، بلکه بقاع متبرکّه را از نفس قدسی و انفاس الهی اولیا آکنده‏اند.

هلا ای نگارگر چیره‏دست! دستان مریزاد که از مژگان خود قلم ساختی و از دوات خون‏بار چشم، جوهر سرخگون برگرفتی و شقاوت اشقیا را بر دیوارهای بقاع متبرّکه نمایش دادی و حلاوت و ظرافت نگاه اولیا را عیان ساختی و به نشان ماتم‏داری، شال عزا بر گردن انداختی و بر سینه کوفتی و فریاد برداشتی که:

پشت نبی و آل نبی در جنان شکست

تا در جهان، سپاهِ شه انس و جان شکست

در سینه‏شان ز شست و ز دست مخالفان

از هر طرف خدنگ خلید و سنان شکست.

بسیاری از جامعه‏شناسان وقتی در باب جامعه‏شناسی دینی و مذهبی سخن می‏گویند، به دقت قداست اشیا را در نظر می‏آورند که این اشیا و مصالح در برکت تقرّب به نیکان و پاکان مقدّس گشته‏اند.

امیل دورکیم، جامعه‏شناس معروف، اشیاء را به «مقدّس» و «غیرمقدّس» تقسیم می‏کند؛ برخی ستودنی و ستایش‏کردنی و بعضی پست و به دور از پاکی و تطهیر هستند. فکر و اندیشه انسان نیز چنین است. این اندیشه پاک اهل تشیّع است که به خاک بی‏مقدار جان می‏بخشد و فلز را بهادار می‏سازد و چوب و آیینه و گچ را ارزش می‏بخشد و روانداز مزار نیکان را به رنگ سبز و قدسی می‏آراید و از اشعار دلنشین، شأن و مقام اهل تقدّس را بازگو می‏کند و فریاد می‏زند که هلا! بی‏وضو وارد گود مقدّس زورخانه نشوید و بی‏نام علی علیه‏السلام ، مرشدان با صوت جلی مطلبی آغاز نکنند و با یاد فرزندان علی علیه‏السلام مساجد را سیاهپوش سازند و تکیه‏ها را در سوگواره بیارایند:

رهرو راه پیمبر، حافظ دین مبینم

می‏روم سوی شهادت، تا بماند زنده دینم

 

گر شود پامالِ اسبانِ عدوی پُر ز کینم
این تن و جسم من و یاران با محنت قرینم

خوفی از دشمن ندارم، من شهید کربلایم

من حسین بن علی علیه‏السلام دردانه خیرالنسایم.

چنین مطالبی هستند که در و دیوار زیارت‏خانه‏ها را می‏آرایند و زوّار را به رعایت قداست مکان ملزم می‏نمایند. اینجاست که هنرمند و معمار شیفته‏جان وضو می‏گیرد و به نام اللّه و به یاد اولیاءاللّه سنگ بر روی سنگ می‏گذارد و سقّاخانه جان می‏سازد و طفلان نقش را در قنداقه سنگ و بوم و چوب و گچ و پارچه آرامش می‏دهد.

آری، از رخ نیلگون کاشی تا سیمای زعفرانی آجر و از رخسار سپید گچ‏بری‏ها تا دل نازک شیشه‏ها ـ هر یک ـ دربرگیرنده زیبایی‏های برگرفته از خط مشق هنرمندان عاشق رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اولاد او و بنیانگذار مذهب شیعی علوی، حضرت مولی الموحّدین علی علیه‏السلام ، هستند.

این نکته در خور توجه است که چنین هنرمندانی صاحب‏دل، بی‏ریا و اهل صفا هستند و بسیار هنگام، هنر خود را وقف تحریر وقف‏نامه‏ها و کتیبه‏ها می‏نمایند؛ چرا که هنر، خود هدف نیست، بلکه وسیله‏ای است برای اهدافی مهم، و ابزاری است برای معرفیِ پیام متعالی و دعوت به سوی حق و هدف والای الهی و انسانی.

گفته‏اند:

چون غرض آمد، هنر پوشیده شد

صد حجاب از دل به سوی دیده شد.

از کسانی که از سنگاب‏های آراسته و نقوش قدسی آب خورده‏اند، تا کسانی‏که در سقّانفارها بر سینه کوبیده و داغدار گشته‏اند، تا بانیان تکیه‏ها و حسینیه‏ها و عزاخانه‏ها و آینه‏بندان سقّاخانه‏ها، همه می‏دانند که اگر معرفت و عشق در کار نباشد، زیبایی جلوه‏ای نمی‏یابد. سجده‏گاه‏ها و محراب‏ها و منبرها، رخت ماده را در عشق به اولیای خدا از خود دور می‏سازند و جنبه رمز و راز به خود می‏گیرند. اینجاست که تشیّع راهی به دل‏ها می‏یابد و هنرمند شیعی هنر را با جهان‏بینی اهل تشیّع درهم می‏آمیزد تا نگاره‏ها و ازاره‏ها و کنگره‏های هر ساختمانی را به نیکو وجهی مجسّم سازد. انسان فقط گوشت و پوست نیست، قلب انسان خدای‏خانه است معمور. و احساس انسان کرانی ندارد، و چون می‏دانیم که: «اِنَّ اللّه جمیلٌ و یحبُّ

( 145 )

الجمالَ»، پس زیبایی و قلمرو زیبایی و مباحث زیبایی‏شناسی را در تأثیر تشیّع بر ابنیه و اماکن مذهبی به آسانی درمی‏یابیم.
هر صحنه که باشد خبر از کشتن مظلوم

آن صحنه، نشان از خط خون‏بار حسین علیه‏السلام است.

··· پی‏نوشت‏ها

1. Sociology of Co-operation.

2. Georges Gurviteh.

··· فهرست منابع و مآخذ

ـ سهراب اسدی تویسرکانی، پیام‏آوران خونین بال، چ چهارم، نشر مؤلّف، 1381؛

ـ نادیا بنیادلو، سقّاخانه‏های تهران، مؤسسه فرهنگی هنری پیشین پژوه، 1381؛

ـ کریم پیرنیا، آشنایی با معماری اسلامی ایران،

تدوین غلامحسین معماریان، چ ششم، دانشگاه علم و صنعت ایران، 1381؛

ـ محمد مهدی حرزاده و ملیحه حرزاده، «یزد شهر سقّاخانه‏ها»، فصلنامه فرهنگی ـ پژوهشی فرهنگ یزد، سال 4، ش 12 و 13 (پاییز و زمستان 1380)، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد؛

ـ حسین سلطان‏زاده، روند شکل‏گیری شهر و مراکز مذهبی در ایران، آگاه، 1362.

ـ مهدی عبّاسی، تاریخ تکایا و عزاداری قم، ناشر: نویسنده، 1371؛

ـ عبداللّه عقیلی، تاریخ آستانه ری، مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، 1380؛

ـ جابر عناصری، تجلّی قرآن در قاب آیینه فرهنگ عامّه ایران، اداره کلّ فرهنگ و ارشاد اسلامی قزوین، 1380؛

ـ ــــــــــــــــ . سلطان کربلا، (شرح واقعه عاشورا)، زرّین و سیمین، 1382؛

ـ جواد محدّثی، فرهنگ عاشورا، معروف، 1374.

( 146 )

 


چاپ   ایمیل