حكومت و سیاست در سیره امام جواد (علیه السلام)

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 6 - 12 دقیقه)

شیعیان بطور عموم خصوصاً علویان كه امامان شیعه در رأس آن ها بودند, در عصر خلفاى بنى امیه و عصر خلافت منصور و مهدى عباسى , در بدترین حالت بسر مى بردند, و قیام هاى شیعى یكى پشت سر دیگرى توسط دستگاه حاكم سركوب مى شد, و بطور كلى شیعه بودن جرم بزرگى بود كه بواسطه ى آن , كشتن و زندان و مصادره ى اموال و ویرانى خانه هاى شیعیان , براى دستگاه خلافت امر مشروع و قانونى بود, و امامان شیعه نیز در حال تقیه بسر مى بردند, و ارتباطهاى سیاسى با شیعیان بشكل پنهانى انجام مى گرفت .

اما بعد از امام كاظم (ع ) كه فعالیت هاى سیاسى زیر پردهء امامان (ع ) كم كم به ثمر مى رسید, شیعه توانست ابراز وجود نماید و جمعیت شان روبفزونى گرفت . پس از گذشت سالیان درازى كه شیعه هانمى توانستند در مورد امامت امامان ابراز عقیده نمایند, هم اكنون عظمت و منزلت ائمه (ع ) نزد مردم تا بدان جا رسیده بود كه خلفاى عباسى دیدند, نمى توانند بطور علنى و بى پرده عواطف مردم را بر انگیزند, و احساساتشان را جریحه دار سازند و به ائمه (ع ) آسیب برسانند و از طرف دیگر نمى توانستند امامان را بحال خود واگذارند, تا آزادانه و مطابق خواست ];ك ك 5 و اراده خود هر چه مى خواهند بكنند, ازین رو مناسب دیدند در برابر امامان , سیاست جدیدى اتخاذ نمایند. سازش مأمون با امام هشتم (ع ) ـ رهبر و مقتداى شیعیان ـ میزان نفوذ و توان این فرقه را در صحنه هاى فكرى و سیاسى بالا برد, مقر حضرت رضا (ع ) به خراسان و شبكه ى و كلاى آن حضرت و حضرت جواد (ع ) در نواحى و نقاط مختلف مملكت اسلامى , موجب شد كه شیعه ها بتوانند ابراز وجود نمایند, و ارتباطات سیاسى خود را مستقیماً در مقر حج در مدینه و مكه با خود امام جواد و یا با وكلاى آن حضرت برقرار نمایند. شیعیان امام جواد (ع ) در بغداد و مداین , سواد عراق و در مصر در صحنه ظاهر شدند, خراسان و رى بصورت دو مركز بزرگ شیعى درآمد, اینان علاوه بر ارتباط با وكلاى امام (ع ) خود نیز در سفر حج در مدینه و مكه به دیدار امام (ع ) مى شتافتند,

بدین ترتیب ارتباط خود را با امام حفظ مى كردند. قم یكى از مراكز اصلى شیعه بود, و در دوران امامت امام جواد (ع ) ارتباط خود را با آنجناب حفظ كرده بود, و در عین حال در آن زمان مردم قم با عاملان حكومتى كه از طرف مأمون مى آمدند, مخالفت مى كردند, و درگیرى هایى را بوجود آوردند, كه موجب آن درخواست كاهش خراج و مالیات بود كه از طرف حكومت پذیرفته نشد, تا این كه با لشكر كشى مأمون توسط على ابن هشام سركوب گردید, ولى باز هم بطور پراكنده براى مدتى ادامه داشت . و همچنین در فارس و اهواز و خراسان و سیستان , تشكل هاى شیعى كم كم علنى و ارتباطات خود را مستقیماً با امام (ع ) در سفر حج و یا توسط وكلاى آن حضرت برقرار مى كردند. مأمون عباسى كه سیاستمدارترین , زیرك ترین و دور اندیش ترین عباسیان است , خود را در چهرهء حامى علم و مدافع آزادى بیان و احترام به عقاید ظاهر مى ساخت , و این به هدف آنان براى ماندن شان بر اریكه قدرت كمك مى كرد. این پوشش مزورانه , نیرنگ ها و گمراهى هاى بسیارى را در خود نهفته داشت .

و نتیجهء آن عبارت بود از محو بسیارى از حقایقى كه با سیاست حكام و منافع شان سازگارى نداشت . مأمون , معاصر امام جواد (ع ) بود, و امام (ع ) بخش بزرگى از زندگانى خود را همزمان با او بسر برد. مأمون بمنظور كسب پیروزى نهایى و قطعى براندیشهء شیعى امامى , چه در زمان امام هشتم و چه در زمان امام جواد كوشش هاى فراوانى را بعمل آورد. او پس از آن كه اشتباه گذشتگانش را نسبت به رفتار با ائمه اهلبیت تجربه كرده ];ّّ5 بود, سعى نمود كه با آنان با روش نو, و در نوع خود بى نظیر كه در پس آن نیرنگ سخت تر و توطئهء بزرگتر نفته بود, رفتار كند. تشكیل جلسات , مباحثه هاى علمى , و دعوت از فقها و متكلمین و عالمان نامدار, براى بحث و جدل علمى , بدین منظور بود كه چه امام رضا (ع ) و چه امام جواد (ع ) را كه خردسال هم بود, حداقل در یك مسئله ء علمى شكست دهند, و بدینوسیله لیاقت , محبوبیت و وجههء مذهبى ومردمى آن ها را زیر سؤال برد, و با شكست امام , در مسئلهء امامت , مذهب تشیع از مبنا سقوط كند, و براى همیشه ستاره ى شیعه و امامان شیعه خاموش گردد, و بدین ترتیب بزرگترین منبع و مصدر مشكلات و خطراتى كه مأمون و دیگر حاكمان غاصب را تهدید مى كنند, از میان بردارد و مى گفت :

چیزى از این كه منزلت او كاسته شود, نزد من محبوب تر نیست . بعد از شهادت امام رضا (ع ) نیز این مرد بجهت رسیدن به مقاصد, راه خود را ادامه داد, و توطئهء خود را علیه حركت تشیع و موقعیت اجتماعى آن , كه حكومت عباسیان را تحت تأثیر قرارداده بود, ادامه داد. مأمون كه بالاى سر هر كسى یك خبرچین داشت , و كنیزكان خود را براى جاسوسى به هر كه مى خواست هدیه مى داد و ازدواج دخترش ام حبیبه با امام رضا (ع ) و دختر دیگرش ام الفضل با امام جواد (ع ) نیز بیشتر بمنظور اطلاع یابى و جاسوسى بود, او با این خصوصیات قطعاً از حركت هاى شیعى بعد از امام رضا (ع ) و ارتباطشان با امام جواد (ع ) مطلع بود, و به توانایى حضرت جواد علیرغم خردسالى نسبت به پاسخ تمامى مسایل دقیق و مشكل كاملاً آگاهى داشت .
وجود اما جواد (ع ) با آن سن كم , در مقام امامت كه مسؤولیت هاى رهبرى را به عهده داشت , فى حد نفسه و بخودى خود براى نظام حاكم خطرناك بود, مأمون حزم و احتیاط نموده و براى مقابله با هر رویداد ناگهانى احتمالى , آمادگى لازم را اتخاذ مى كرد و لذا براى فرو خواباندن خشم و اعتراض شیعیان علیه خود, همانطور كه امام رضا (ع ) را ولیعهد خود قرار داد و بنام او سكه زد, و دخترش را به عقد آن حضرت درآورد, نسبت به امام جواد (ع ) نیز همان نیرنگ سیاسى را بكار برد, و در سال 211هجرى امام جواد (ع ) را از مدینه به بغداد آورد, تا فعالیت هاى فكرى و سیاسى او را زیر نظر بگیرد, و هرگاه زیان و خطرى را از ناحیه وى احساس كند, فوراً راه ها را بر وى ببندد, و روابط او را با شیعیانش قطع كند و هم آرزو داشت كه با نیرنگ ها و شیوه هایش با فریب دادن امام و];ّّ5 یا تهدید او در آینده آن حضرت را جلب و جذب كرده و داعى و مبلغ خود و دولتش بگرداند. جلب خوشبینى شیعیان نسبت به خود, و مبراء نشان دادن خود از مسموم كردن امام هشتم (ع ) یكى دیگر از هدف هاى مأمون بود كه دنبال مى كرد و مى خواست براى مردم تثبیت كند كه او هیچ گونه منافاتى بین خط امام (ع ) و روش خود به عنوان سلطان و حاكم نمى بیند.
تلاش هاى مأمون براى كاستن از وجهه و لیاقت و محبوبیت امام جواد (ع ) بجایى نرسید و براى نیرنگ خواست دخترش را به عقد امام (ع ) درآورد. مأمون كه در زیركى و شعور سیاسى كم نظیر بود, با ترویج دخترش به امام جواد (ع ) همان هدفى را دنبال مى كرد كه در مورد سپردن ولایتعهدى به امام هشتم (ع ) و ازدواج دخترش با آن حضرت دنبال مى كرد. زیرا شیعیان و علویان در آن زمان نیروى عظیمى را تشكیل مى دادند, و مأمون تنها از همین ها مى ترسید, از این رو با ازدواج دختر خود با آن حضرت كه زعیم و پیشواى اهلبیت و شیعیان بود مى خواست شعله هاى انقلابات را خاموش سازد.
اما امام (ع ) برخلاف انتظار مأمون , فعالیت هاى خود را بسیار دقیق و حساب شده انجام مى داد, و در هر زمینه اى كه فرصت فعالیت بود, فعالیت مى كرد, حتى ماندن در بغداد برایش مشكل تمام مى شد, بقصد زیارت خانه ى خدا از بغداد بیرون شد و دربرگشت در مدینه ماند, تا از مراقبت و تسلط مأمون به دور باشد, و نقشه هاى او را خنثى كرد اما وقتى كه معتصم برادر مأمون به خلافت نشست به عبدالملك ابن زیاد نوشت : تقى و ام الفضل را بسوى او بفرستد و دوباره امام جواد (ع ) را به بغداد آورد, تا شخصاً حركت هاى امام (ع ) را زیر نظر بگیرد. اما امام (ع ) علیرغم تلاش ها و حیله هاى مأمون و معتصم روز به روز نفوذ و عظمت و محبوبیت بیشترى مى یافت و در میان مردم ریشه مى دوانید, به گونه اى كه براى نظام حاكم هراس آور بود با آن كه خرد سال بود, انگشت نما شده و موافق و مخالف و دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند, مردم شیفته ى جمال او بودند, وقتى كه در خیابان هاى بغداد راه مى رفت , مردم برفراز تپه ها و بلندى ها مى رفتند تا جمال او را ببینند و دیدن او براى آنان رویداد مهم بحساب مى آمد.
بدینسان نفوذ اجتماعى و محبوبیت آن حضرت , علیرغم توطئه هاى خلافت گسترده مى شد, كه دستگاه ];ّّ5 خلافت را به وحشت انداخته بود, زیرا مى دیدند امام توانسته است آن چه را كه به عقیده حكومت براى او نقطه ى ضعف بشمار مى رفت , نقطه ى قوت خود قرار داده وحتى در میان رجال دولتى نفوذ كرده است . مردى از بنى حنیفه از اهالى سیستان گوید: سالى در سفر حج همراه با امام جواد (ع ) بودم , روزى كه با هم سرسفره بودیم و عده اى از درباریان معتصم نیز حضور داشتند, عرض كردم كه حاكم ما مردى است كه دوستدار شما اهلبیت است , و در دیوان او براى من مالیاتى مقرر شده است به او نامه ى بنویسید كه به من نیكى كند, فرمود: من او را نمى شناسم , گفتم از دوستان شما است . پس نوشت بسم الله الرحمن الرحیم , رساننده این نامه , مذهب و مرام جمیل از تو یاد مى كند, عمل مفید براى تو آنست كه به مردم نیكى كنى . وقتى وارد سیستان شدم و نامه را به حاكم دادم , آن را گرفته به چشم مالید و پرسید مشكل شما چیست ؟ گفتم : در دیوان شما مالیاتى سنگینى براى من مقرر شده است , دستور داد آن مالیات را از من بردارد و گفت : تا من حاكمم مالیات پرداخت نكن .
از آن كه در آن مجلس برخى از دربارنشینان معتصم بود, امام (ع ) على الظاهر تجاهل مى كند كه او را نمى شناسم , تا آسیبى به او نرسد, آنگاه با چند جمله اى موعظه گونه منظورش را مى نویسد, ولى نفوذ و تأثیرش به آن اندازه است كه حاكم سیستان بعنوان یك مرید دلباخته , فرمان امام را اجرا مى نماید. در مورد مبارزات ائمهء معصومین (ع ) با دستگاه حاكمه مى توان گفت : همهء زندگى آنان طبیعت مبارزاتى داشته است بصورتى كه تمام كلمات , و حركات و جهت گیرى ها و سیره و روش زندگى آنان حتى اكل و شرب , مشى و ركوب , و رنگ لباس و القاب و نقش انگشترشان , معنادار و پر از رمز و راز بوده است . حضرت امام جواد (ع ) جملهء <نعم القادر الله > براى نقش انگشتر خود انتخاب كرده بود كه با این انتخاب در واقع تمامى مظاهر سركشى و ستم عباسیان را محكوم مى نماید, آنان كه به آخرین آرمان هاى شان رسیده بودند كه عبارت بود از مستحكم نمودن پایه هاى حكومت و سلطنتشان به طورى كه دیگر هیچ نیرویى توان ایستادن در برابر جبروت و سركشى آنان نداشته باشد.
حضرت امام جواد (ع ) پایه هاى امامت را استوار ساخت و خط وصایت و رهبرى را در اهلبیت حفظ كرد, لیاقت و برازندگى خود را براى امامت امت به اثبات رساند, مناظرات آن حضرت با متكلمین و فقها از جمله یحیى ];ّّ5 ابن اكثم كه از بزرگان فقها بود و تفوق آن حضرت بر حریفانش در رشته هاى علوم , بجاى آن كه از پاسخ ناتوان بماند و منظور دستگاه خلافت برآورده شود, وسایل گسترش پیام اهلبیت (ع ) و نفوذ آنان را فراهم نمود, و بى لیاقتى و عدم كفایت خلفاى زمانشان را براى مردم به اثبات رساند و پرده هاى فریب و تزویر را از چهره هاى آنان بالا زد, و این خطر بزرگى براى آنان بود و بخصوص در زمینه ى سیاسى اثر حتمى داشت . دستگاه خلافت مى خواست , كرامت و فضیلت و شخصیت امام (ع ) را مخفى نگه داشته , و یا بكلى محو كنند, تا مردم مجذوب او نگردند اما تكیه بر ترور شخصیت و مسخ تقدس و كرامت او, نتیجه ى برعكس داد, تا آن كه با خوراندن زهر بطور مخفیانه و حذف فیزیكى توانستند خود را از خطرات كه چه بسا حكومت شان نمى توانست در برابر آن مقاومت كند, نجات دهند.

پى نوشتها:

1 پیشین , جعفریان , ج 2 ص 212به نقل از الغیبة: ص 212
2 پیشین , جعفریان , ج 2 ص 133و ر.ك : زندگانى سیاسى امام جواد (ع ): عاملى , جعفر مرتضى , ترجمه : سید محمد حسینى , چاپ هفتم , قم انتشارات جامعه مدرسین , 1373و ر.ك : گسترش تشیع در رى و تاریخ تشیع در ایران : ص 125ـ 124
3 پیشین , عاملى , ص 75ـ 74
4 ر.ك : پیشین , عاملى .
5 ر.ك : پیشین , عاملى , ص 7669
6 پیشین , مجلسى , ج 5 ص 73 پیشین , عاملى , ص 83به نقل از اعیان الشیعة: ج 2 ص 33
7 پیشین , شبر, ص 170به نقل از سیرة رسول الله و اهل بیته : ج 2 ص 537 پیشین , عاملى , ص 117
8 ر.ك : پیشین , عاملى .
9 پیشین , مجلسى , بحارالانوار: ج 50 ص 82به نقل از الكافى : ج 5 ص 112ـ 111
10 پیشین , مجلسى , ج 50 ص 87ـ 85
11 ارشاد: مفید, محمد ابن نعمان , 320ـ 319 انتشارات بصیرتى , قم .

اندیشه حكومت دینى , ج 1 , ص 557 - 564

 


چاپ   ایمیل