آیا امام سجاد (ع) با قیام مختار مخالف بود ؟

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 9 - 17 دقیقه)

آیا امام سجاد(ع) قیام مختار را تأیید کرد؟ آیا سکوت امام سجاد(ع) به معنای تأیید قیام مختار است؟17713550 928

پاسخ را در این مطلب جویا شوید.

 مختار چهره‏ای سیاسی و محب‏ و شیفته اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بوده و هر چند ممکن است، در مسیر عمل‏ نقدهایی بر او وارد کنند، ولی در اصل نیت و انگیزه والا و مقدس مختار درانتقام گرفتن از خون شهدای کربلا بحثی نیست.

او در یکی از سخنانش گفت: اصلا زندگی برای من گوارا نیست، مگر آن که انتقام خون سالار شهیدان را بگیرم.

و ماجرای منهال و سپاس‌گزاری مختار از این که نفرین امام سجاد(ع) در حق‏”حرمله‏”قاتل علی‏ اصغر به دست او تحقق پذیرفته، شاهد دیگری بر ارادت مختار به اهل بیت است

او انتقام خون شهیدان کربلا را گرفت و بااین کار دل اهل بیت را شاد کرد؛ تاقبل از این انتقام پیوسته اهل بیت داغ دار بودند.

در این مقاله به برسی این مطلب که آیا امام سجاد(ع) قیام مختار را تأیید کرد؟ یا خیر.اگر تائید کرده از کجا باید ثابت کنیم. و اگر تاکید نکرده چگونه رضایت ضمنی حضرت را در تائید قیام محتار ثابت کنیم..

امام سجاد از انتقام خون شهدای عاشورا حمایت کرده بود.. درباره مختار و انگیزه او در این قیام و این‌که چرا حکومت را به امام سجاد(ع) واگذار نکرد، قضاوت‌های گوناگون شده است.

و ما در این‌جا در صدد تحلیل قیام مختار و مسائل پیرامون آن نیستیم. اما به هر حال؛ مطالبی که در تاریخ و روایات نقل ‌شده، نشانگر آن است که هرچند امام زین العابدین(ع) خود مستقیماً وارد نبرد با قاتلان پدرشان نشدند.

اما این‌که گروهی توانسته بودند بخشی از انتقام خون شهدای عاشورا را بگیرند، تا حدودی رضایت خاطر حضرتشان را جلب کرده بود.

اولاً توجه داشته باشید که مختار دشمنان بسیاری داشته و چه‌بسا برخی از مطالبی که دربارۀ او نقل‌شده، درست نباشد. او با سه گروه درافتاد: بنی‌امیه، آل زبیر و اشراف کوفه.

این هر سه گروه در دشمنی با مختار و واردکردن انواع اتهامات به او، از هیچ کاری فروگذار نکردند؛ مانند کذاب بودن، مدعی پیامبری و…. بررسی ‏ها نشان می‌دهد که این اتهامات را به‌سادگی نمی‌توان پذیرفت. (1)

ثانیاً: مختار معصوم نبوده و قطعاً نمی‌توان پذیرفت که همۀ اقدامات او در قیام علیه قاتلان امام حسین (علیه السّلام) مورد تأیید امام سجاد (علیه السّلام) بوده باشد. سکوت آن حضرت نیز هرگز به معنای تأیید اقدامات مختار نیست؛ زیرا آن حضرت نه دستوری به مختار داده بوده و نه حتّی اذن و اجازه ی صریحی.

پس چگونه می‌توان سکوت امام را به معنای تأیید اقدامات مختار گرفت؟ چنین برداشتی در همان زمان نیز مطرح نبود و هیچ‌یک از مخالفان مختار، امام سجاد را به سبب کارهای او مؤاخذه نکرد. آنچه بود،

فقط همین بود که امام سجاد (علیه السّلام) با جمله‌ای کلی، از اصل تلاش برای ستاندن حق اهل‌بیت حمایت کرده بود؛ بدون این‏که نامی از کسی ببرد و یا روش خاصی را توصیه کند.(2)

حمایت امام سجاد از قیام مختار، نهضت او را با مشکل، مواجه می کرد. محمد حنفیه و جمعی از بنی هاشم، تحت فشار سپاه ابن زبیر و تهدید به سوزاندن، به بیعت وادار شده اند و اگر همان وقت مختار از راه نمی رسید و در برابر سپاه کفر، قد علم نمی کرد.

چه بسا بر اغراض پلید زبیریان در همان میدان هیزم و تهدید، جامة عمل پوشیده می شد؛ اما زاویه دیگرقیام این است که ، این که ممکن است اعلام حمایت امام سجاد از قیام مختار، نهضت او را با مشکل، مواجه کند و کار به ضرر قیام تمام شود.

تائید قیام مختار از منظر امام علی علیه السلام اما مهم این است که تأیید امامو خاندان نبوت، پیش و بعد از جریان قیام، در دل تاریخ، ثبت شده است؛ آن روز که امیرالمومنین، علی علیه السلام بشارت و انذار داد که :

«به زودی ستم کاران، توسط کسی که خداوند برای انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلایی گرفتار خواهند شد و این به خاطر فسق و جنایتی است که مرتکب شده اند؛ همان گونه که بنی اسرائیل گرفتار عذاب شدند. .. او جوانی از قبیله ثقیف است که او را مختار بن ابی عبید می گویند».(4)

تائید قیام مختار در خطبه ی سید الشهداء علیه السلام

خطبه ای که اباعبدالله الحسین علیه السلام در مسیر کربلا بیان فرمود و پس از آن دعا کرد؛

«پروردگارا! آن جوانمرد ثقیفی را بر آنان مسلط کن؛ تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند و از قاتلان ما احدی را معاف نکند؛ به جای هر قتلی، کشتنی و به جای هر ضربت، ضربتی و انتقام مرا و خاندان و دوستان و شیعیانم را از اینها بگیرد».(5)

تائید قیام مختار از منظر امام باقر علیه السلام امام باقر (ع)، پس ازامام سجاد(ع) خطاب به آنان که به نقد قیام مختار نشسته¬اند و او را مواخذه می کنند که اگر قیامش به حق بود، پس چرا امام سجاد علیه السلام از او حمایت مستقیم نکرد؟

خواهد فرمود: «مختار را بد نگویید که او دشمن ما را کشت و انتقام خون ما را گرفت».(6)او خطاب به پسرش این چنین از مختار یاد کرد: «خدا پدرت را بیامرزد؛ حق ما را از هر که بر او حق داشتیم، گرفت».

قیام مختار از نتایج نفرین امام حسین(ع) از طرفی می‌توان گفت که قیام مختار یکی از نتایج نفرین امام حسین(ع) علیه کوفیان بود:

امام حسین(ع) در دعایی عرضه داشت: «پروردگارا! آن جوان ثقفی را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند. از قاتلان ما کسی را باقی نگذارد ... انتقام مرا و دوستان و خاندان و شیعیانم را از اینان بگیرد...». (7)

مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن صرد (رهبر نهضت توّابین) (8)، شیعیان را آماده نبرد ساخت. او می‌دانست؛ اگر بخواهد حرکتش به نتیجه برسد.

باید یکی از اعضای خاندان پیامبر آن‌را رهبری کند یا دست کم جنبش به نام او آغاز شود؛ چه کسى براى این کار مناسب است؟ امام سجاد(ع)، و اگر او نپذیرد؟ محمد فرزند على بن ابی‌طالب عموى امام سجاد. (9)

مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد(ع) که بی‌وفائی عراقیان و رنگ‌پذیری آنان را دیده بود و می‌دانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «دین را تا آن‌جا می‌خواهند که زندگانی خود را بدان سر و سامان دهند و هنگام آزمایش پای پس می‌نهند»(10)به مختار پاسخ مساعد نداد.

اما تنها تا آن‌جا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط می‌شد، کردار او را تصویب نمود؛ وقتی مختار سر عبید الله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد، امام به سجده رفت و گفت: «سپاس مخصوص آن خدائى است که انتقام ما را از دشمنانمان گرفت. خدا به مختار جزاى خیر عطا فرماید».(11)

یعقوبی می‌نویسد: مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد علی بن الحسین(ع) به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت:

بر در خانه حضرتش بنشین، همین که دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو! پیک چنان کرد، و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت:

ای خانواده نبوّت و معدن رسالت و محل فرود فرشتگان و منزل وحی! من فرستاده مختار پسر ابو عبیده هستم و این سر پسر زیاد است که برای شما آورده‌ام. با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان بنی هاشم برخاست و چون علی بن الحسین سر عبیدالله را دید، گفت:

«دوزخ جای او باد!». بعضی گفته‌اند: علی بن الحسین(ع) را پس از مرگ پدرش جز آن روز خندان ندیدند. (12)

تائید ضمنی قیام مختاراز منظر امام سجاد علیه السلام. از لابلای روایات بسیاری بر می آید که امامان و پیشوایان مذهبی همواره نسبت به مختار اظهار علاقة فراوان می کردند و از اقدام او در انتقام گرفتن از قاتلین امام حسین ـ علیه السلام ـ و اصحابش مسرور بوده اند.

همچنین زمانی که سر عبیدالله بن زیاد را به مدینه نزد امام سجاد ـ علیه السلام ـ آوردند امام فرمودند: «که هیچ کس از بنی هاشم نبود مگر اینکه به مختار درود فرستاد و در حق وی دعا کرد و نسبت به وی سخن نیک گفت.» (13)

ودر جای دیگر فرمود: «حمد و ستایش، خدایی را که انتقام ما را از دشمنانم گرفت و خداوند به مختار، پاداش و جزایی خیر عطا فرماید»(14)

چرا اما م امام سجاد(ع) حکومت را در دست نگرفت؟ اما چرا امام سجاد(ع) بعد از این پیروزی‌ها، خود حکومت را در دست نگرفت؟ در این زمینه باید گفت:

اولاً: با تحلیلی که امام چهارم از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمی‌دیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راه‌های دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح دعا توانستند اهداف بلند خود و معارف اهل بیت را به گوش همه برسانند.

از این‌رو، اگرچه امام سجاد(ع) هیچ دلخوشی از حکومت مرکزی نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین(ع) سیاستشان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کرده ‌بودند نیز موضع منفی نداشته باشند.

ثانیاً: با وجود جوّ خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام سجاد(ع) و مختار بی‌مورد بود؛ لذا امام(ع) شخصاً از رهبری قیام سرباز زد.

مختار نیز نمی‌توانست امام را به عنوان رهبر قیام معرفی نماید؛ چون امام در حجاز بودند و حجاز در تسلط آل زبیر بود که با امام سجاد(ع) و دیگر بنی هاشم رابطه خوبی نداشتند.

ثالثاً: گرچه مختار از قاتلان امام حسین(ع) انتقام گرفته و حکومتی در کوفه تشکیل داده بود، اما با توجه به این‌که با دشمنان زیادی در حال نبرد بود، حکومت او هنوز تثبیت نشده بود، تا آن‌را به امام سجاد(ع) تحویل دهد.

تفاوت قیام مختار با قیام ها دیگر بعد از عاشورا امام زین‌العابدین علیه السلام حضور در عرصه سیاسی و قیام‌هایی متعددی را که بر ضد یزید صورت می‌گرفت بی‌حاصل می‌دانست و معتقد بود. تا جامعه متحول نشود و پایه‌های ایمانی مردم محکم نشود و معرفت به ذات مقدس اهل بیت علیه السلام پیدا نکنند، حضور در صحنه سیاسی مساوی است با از بین بردن خود و تداوم حکومت جباران. البته قیام مختار متفاوت است. چون هدف مختار خونخواهی امام حسین علیه السلام بود؛ بنابراین امام سجاد علیه السلام فرمودند که:

حتی اگر یک غلام زنگی هم در خونخواهی ما اهل بیت علیه السلام قیام کند کارش مورد تائید ماست.» در صورتی که غلام زنگی هیچ اختیاری از خود ندارد و تحت امر اربابش هست.

امام سجاد علیه السلام به دنبال معرفت دادن به جامعه و احیای بینش و مرامی بود که پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در بین مردم پدید آورده بود، اما در اثر استیلای غاصبان بر عالم اسلام، از بین رفته بود.(15)

قیام مختار از منظر آیت‌الله خویی رضوان الله تعالی علیه چون هم روایات مؤید مختار داریم و هم روایاتی در مقابلش است. اما روایات مؤید مختار بیشتر است و تلقی علمای شیعه این بوده که مختار را شخصیت مثبتی بدانند؛ به خاطر اینکه کار بسیار بزرگی کرده بود.

از طرفی نیز به جملاتی که در تحسین عمل مختار از ائمة معصومین ـ علیهم السلام ـ وارد شده پرداخته اند، که این خود شایسته ترین یادی است که امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ از یک شیعه خالص می کنند.

همچنین عاما و بزرگان عصر حاضر مانند : آیت‌الله خویی که وقتی در کتاب رجال، در باره مختار بحث می‌کند، روایاتی را که مختار را تأیید می‌کنند ترجیح می‌دهد که اتفاقاً در یکی از روایات آمده که امام سجاد(ع) این وظیفه را به محمد‌بن ‌حنفیه سپردند و به او فرمود که وی در رابطه با مختار عمل کند.

قیام مختار از منظر مرحوم علامه امینی (ره) در رابطه با شخصیتی که دشمنان اهل بیت را نابود کرده و خانه‏ های آنها راویران کرده و آنها را به اشد مجازات رسانده باید انتظار آن را داشت که ‏دشمنانشان برای لکه دار کردن چهره آنها احادیث دروغین جعل کنند.

و شاهد ضعف این روایات تجلیل فوق العاده علمای شیعه از مختار است: مرحوم علامه امینی (ره) در باره او می‏گوید:“و قد اکبره و نزهه،العلماءالاعلام؛ علماء بزرگ از مختار تجلیل کرده و او را از اتهامات بری‏ دانسته ‏اند.”آن گاه نام 21 کتاب از عالمان شیعه را ذکر می‏کند که از اوتجلیل کرده‏ اند!

با توجه به آن چه گفته شد روشن می‏ شود که بسیاری از اتهاماتی‏ که بر مختار وارد کرده‏ اند، بی اساس است: می‏گویند مختار مدعی وحی بوده ومی‏ گفته جبرئیل بر او نازل می‏شود.این اتهام، اتهامی است آن قدر واهی که زن ‏جوان مرده را به خنده وامی‏ دارد.

محمد بن حنفیه نماینده امام سجاد (ع) راضی به قیام بوده است شواهد و قرائن نشان می‏دهد که امام از این قیام راضی بوده است:اولا، انقلابی‏های کوفه نزد محمدبن حنفیه آمدند و به او گفتند مختار قیام کرده است،نمی‏دانیم آیا این قیام مورد تایید است‏یا نه ؟ اگر مورد تایید است ماهم واردشویم.او گفت:

“قوموا بنا الی امامی و امامکم علی بن الحسین؛ برخیزید نزد امام من وامامتان علی بن الحسین برویم.”“فلما دخلوا علیه اخبر خبرهم الذی جاوالاجله؛ وقتی بر حضرت وارد شدند محمدبن حنفیه خدمت امام گزارش داد که اینان باچه هدفی آمده‏اند».

حضرت فرمود: عموجان! اگر برده سیاهی به حمایت‏از ما برخاست‏ بر مردم واجب است که او را کمک کنند و من مسئولیت این امر”ورود در قیام مختار را”به تو واگذار کردم هر گونه که خواستی عمل کن.”

از این متن استفاده می‏شود که محمدبن حنفیه نماینده امام سجاد(ع) در این قیام‏ بوده است. از این متن استفاده می‏شود که محمدبن حنفیه نماینده امام سجاد(ع) در این قیام‏ بوده است.ثانیا، پس از آن که مختار سر ابن زیاد را برای امام سجاد(ع)

فرستاد و چشم امام به سر این جنایتکار افتاد حضرت در حق مختار دعا کرد وفرمود:“الحمدلله الذی ادرک لی ثاری من اعدائی و جزی المختار خیرا؛ خدا راشکر که خداوند انتقامم را از دشمنان گرفت، خداوند به مختار جزای خیر دهد.”

شیخ حسن صاحب معالم، در کتاب “التحریرالطاوس‏”می‏ گوید:علما ترحیم امام برکسی را دلیل بر حسنش می‏ گیرند، تا چه رسد به امثال این تعابیر.

با توجه به‏این دو شاهد می‏توان حمایت امام سجاد(ع) از این قیام را فهمید و بر داشت کردکه این قیام با اذن امام(ع) بوده است.فقیه و رجالی بزرگ معاصر مرحوم آقای‏ خویی گوید:“

و یظهر من بعض الروایات ان هذا کان باذن خاص من السجاد(ع)؛ازبعضی روایات استفاده می‏شود که این قیام به اذن خاص امام سجاد(ع) بوده‏ است.

سکوت امام سجاد در قیام مختار به مصلحت شیعیان بود. نین نقل شده است که مختار پس از آن که موفق شد در کوفه شیعیانى را به سوى خود جذب کند، براى پیشرفت قیامش به امام سجّاد(علیه السلام) نامه اى نوشت و از حضرت یارى جست، ولى امام(علیه السلام) پاسخ مثبت نداد.

مختار چون از همکارى امام(علیه السلام)مأیوس شد، نامه اى به محمّد بن حنفیّه نوشت و همان درخواست را کرد. محمّد پذیرفت و مختار به عنوان نماینده محمّد، مردم را به خویش دعوت مى کرد.

چنین موضعى از جانب امام(علیه السلام) در آن شرایط و اوضاع سیاسى عصر آن حضرت، کاملا منطقى و درست بود; زیرا امام(علیه السلام)نباید در آن شرایط خاص، اقدام به کارى مى کرد که نابودى شیعه را در پى داشته باشد.

بنابراین، امام(علیه السلام) مصلحت را در رابطه مستقیم با این حرکت ندید، بلکه با تأیید کلّى نهضت، رهبرى آن را به محمّد بن حنفیّه واگذارد و او را جانشین خود در این امر ساخت;

چنان که در این باره فرمود: «اى عمو، اگر برده اى زنگى هم به پشتیبانى از ما اهل بیت(علیهم السلام)خروج کند، حمایت از او بر مردم لازم است و در این مورد، به شما ولایت دادم; هر گونه صلاح مى دانى، عمل کنى.»

شاید دلیل واگذارى رهبرى نهضت به محمّد، این بود که او از طرف دستگاه حاکم متّهم به مخالفت نبود. گذشته از این موضع گیرى درست و به جا، امام(علیه السلام)در جاهایى، قیام مختار را تأیید کردند; چنان که وقتى سر عبیداللّه و دیگر قاتلان امام حسین(علیه السلام)را براى امام(علیه السلام) آوردند، حضرت سجده شکر به جا آوردند و براى مختار دعا کرده، طلب خیر نمودند.

قیام مختار؛ موثرترین قیام در خون خواهی امام حسین (ع) می توان گفت بین همه قیام هایی که بعد کربلا انجام شد، قیام مختار بیشتر به نگاه و اندیشه اهل بیت به ویژه امام سجاد (ع) نزدیک است گرچه توابین هم نیت پاکی داشتند.

ولی به نتیجه نرسیدند ولی مختار بالاخره توانست انتقام شهدای کربلا را بگیرد و به نوعی موثرترین قیام در بین قیام هایی بود که به خون خواهی امام حسین (ع) انجام شد.

اما عمده علمای شیعه و حس شیعه نسبت به مختار این است که او را بیشتر تایید می کنند و جنبه مثبت کارهای او را خیلی بیشتر می بینند و دعای امام سجاد (ع) برای مختار را به نوعی تایید حرکت او توسط امام تلقی می کنند.

ضمن این که ما باید توجه داشته باشیم که در عصر مختار امام سجاد(ع) به شدت تحت فشار بودند و خیلی امکان دارد که از باب تقیه امام چیزی نگفته باشند چون بالاخره مختار حاکمیت کوفه را از دست ابن زبیر خارج کرده بود.

نتیجه: از مجموع این احادیث به دست می‌آید که در شخصیت و حُسن عقیده مختار هیچ شک و شبهه‌ای نیست و قیام او مرضیّ خدا و اهل بیت پیامبر (ص) بوده است (16) و از طلب رحمتی که حضرت سجاد (ع)در حق او نمودند، روشن می‌شود که قیام او مورد تایید امام سجاد(ع) بوده است.امام سجاد علنا قیام مختار را تایید نکرد بلکه در بعضی روایات آمده که آن بزرگوار، نسبت‏ به مختار بدگویی کرد تا رابطه‏ ای بین آنها احساس نشود . البته اگر مختار پیروز می‏شد، حکومت را به دست اهل بیت علیهم السلام می‏داد، اما در صورت شکست، اگر بین امام سجاد علیه‌السلام و او رابطه واضحی وجود می‏داشت، یقینا پیامد آن، امام سجاد علیه‌السلام و شیعیان مدینه را می‏گرفت و ریشه تشیع قطع می‏شد .

بنابراین اینکه مختار، اصل کارش در جهت سرکوب قتله امام حسین(ع) مورد تأیید بوده، در آن شکی نیست؛ اما اینکه بگوییم که امام سجاد(ع) ‌تا چه حد این قیام را تأیید کرد.

باید گفت که اگر ما حتی در ظاهر تأییدیه‌ای هم نداشتیم، نمی‌توانستیم بگوییم که ائمه یا امام سجاد(ع) مخالف کار مختار بودند؛ مگر اینکه ادله مخالف پیدا شود. ولی صرف عدم تأیید دلیل مخالفت نیست؛ زیرا به خاطر اینکه ائمه(ع) در محدودیت بسیار زیاد بودند

پی نوشت ها:

  1. ر.ک: جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج 2: تاریخ خلفا (از رحلت پیامبر تا زوال امویان)، قم، نشر دلیل، چاپ اوّل، 1380 هجری شمسی، ص 531 ـ 534.
  2. گروهی از تاریخ‌پژوهان؛ زیر نظر مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهداء (علیه‌السلام)، قم، انتشارات مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، 1392 ش، ج 2، ص 257.
  3. مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعه، انتشارات کلی، چاپ پنجم، ص 509.
  4. مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص340.
  5. محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هاد، چاپ اول، تهران 1372، ص 39.
  6. بحارالانوار، ج 45، مؤسسة وفاء، چاپ دوم، تهران 1403، ص 351.
  7. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏45، ص 10، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
  8. ر.ک: «قیام توابین، خون خواهان امام حسین»، سؤال 30235.
  9. شهیدى، سید جعفر، زندگانى على بن الحسین(ع)، ص 92، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى‏، چاپ دهم‏، 1380ش.
  10. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 245، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
  11. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال(رجال کشّی)، ص 127، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.
  12. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج ‏2، ص 259، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا.
  13. محمد بن سعد. طبقات الکبری، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1405، ج5، ص 285.
  14. جامع الرواة، ج1، ص 22.
  15. گفت‌وگو با دکتر رجبی‌دوانی پیرامون زندگی و زمانه امام سجاد(ع)
  16. حدیقه الشیعه، ص 510

چاپ   ایمیل