بررسي و تحليل اسناد عريضه نويسي با تأکيد بر آسيب‌هاي آن

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 22 - 44 دقیقه)

17c

چکيده

عريضه نويسي» امري است که شيعيان آن را نوعي توسل دانسته که بدان وسيله حاجت خود را از خداي متعال، به واسطه امام معصوم7، درخواست مي‌كرده‌اند. اين روش، در سال‌هاي اخير و به دليل توجه رسانه هاي غربي به چاه جمکران، مورد دقت قرار گرفته و در اثبات يا رد آن سخناني مطرح شده است.

اين مقاله كه به روش پژوهشي توصيفي –تحليلي است، تلاش مي‌كند به اين سوال پاسخ دهد که مستندات عريضه نويسي و آسيب هاي آن چيست.

نتيجه از يك ‌سو حاکي از بدعت نبودن اصل عريضه نويسي است و از سويي گوياي عدم تقدس و موضوعيت نداشتن چاه جمکران و آسيب زا بودن توجه به اين چاه مي‌باشد. لزوم دقت مجدد در ادله اثبات عريضه نويسي، به دست آوردن مستندات تازه يافت و ارائه مستندات جديد از رسانه هاي غربي در اين موضوع؛ از جمله دلايل نگارش اين مقاله است.

 

مقدمه

درروايت هايي که به عريضه نويسي پرداخته و در ادامه بحث به آن‌ها اشاره خواهيم كرد، عبارت ""رقعة"" مرسوم بوده، و گويا ""عريضه"" عنوان عرفي اين عمل است. از اين رو، در کتاب‌هاي دعا و حديث عناويني اين‌گونه برگزيده‌اند: «كتابة الرقاع للحوائج إلى الأئمة صلوات الله عليهم‏؛ نوشتن نامه‌ها براي اهل بيت: جهت بر آورده شدن حاجت ها» (مجلسي، 1403، ج99: 231) البته هر دو واژه عريضه و رقعه مترادف يکديگر هستند.

رقعه، نامه‌اي است که در آن مطالب نوشته شده گرد آمده است (طريحي، 1375، ج4: 339؛ ابن منظور، 1414، ج8: 131). عريضه نيز، وسيله‌اي براي ارائه و آشکار كردن خواسته‌ها مي‌باشد (ابن منظور، 1414، ج7: 169؛ مصطفوي، 1368، ج8: 92).

عريضه نويسي، مختص اسلام نبوده و در برخي از اديان سابق، مانند يهوديت نيز به کار رفته است و اکنون نيز در کنا ر ديوار ندبه اين عمل صورت مي‌پذيرد (خان محمدي و انواري، 1391: 157). در مباحث روان‌شناسي و تحقيقات پروفسور جيمز پني‌بيكر، استاد كرسي روان‌شناسي دانشگاه تگزاس (www.ravangah.com/2010_12_01_archive.html) و پروفسور سيان بيلوك، استاد دانشگاه شيكاگو ( www.salamatnews.com/news/23722)، نامه نگاري و نوشتن مشکلات بر روي يک کاغذ و حتي يادداشت خاطرات روزانه، يکي از راه‌هاي درمان بيماران رواني، کاهش استرس و آلام روحي عنوان شده است.

اين عمل وبيان مشکلات مالي، روحي و جسمي توسط نامه به امام معصوم7 و درخواست دعا و دستور العملي براي گشايش، در دوران ائمه معصومين: نيز مرسوم بوده و محدثين در مورد آن گزارش كرده‌اند (کليني، 1407، ج1: 519؛ نجاشي، 1418: 261؛ اربلي، 1381، ج2: 163).

در اين نوشتار نيز مراد از عريضه نويسي، نوشتن نامه‌اي به خداي متعال و اهل بيت: است که در آن مشکلات فرد بيان شده و به وساطت معصوم7 در استجابت درخواست خود از خداي متعال اميد دارد. نسبت به ائمه طاهرين: نيز مراد ما، دوران عدم حضور و غيبت کبرا مي‌باشد.

پيشينه تحقيق

در خصوص عريضه نويسي، مطالبي نگارش گرديده که به عنوان نمونه مي‌توان به کتاب "" عريضه نويسي به اهل بيت: و امام زمان 4"" تاليف سيد صادق سيد نژاد، مقاله ""چاه عريضه جمکران از خرافه تا واقعيت""، تاليف آقايان: کريم خان محمدي و محمد رضا انواري، انتشار يافته در فصلنامه علمي پژوهشي شيعه شناسي، سال دهم، ش 37، بهار 1391، و "" عريضه نويسي""، محمد رضا فواديان، انتشار يافته در سايت (www.intizar.ir/vdcfa.dtww6dtiig.html)، اشاره كرد. اين مجموعه از نوشته ها، در اثبات اصل عريضه نويسي و اعتبار آن تلاش كرده‌اند و آن را روشي براي توسل به ائمه معصومين: مي‌دانند. در مقاله کريم خان محمدي و… افزون بر مطلب مذكور، به عدم اشکال در انداختن عريضه در چاه جمکران اشاره شده است. خلأ موجود در اين مقالات، عدم بررسي ادله اثباتي براي عريضه نويسي است و تنها به وصف و نقل روايات و گزارش هاي تاريخي پرداخته‌اند.

  1. برررسي اعتبار و عدم اعتبار عريضه نويسي

عريضه نويسي را از حيث زمان، مي‌توان به سه دوره تقسيم كرد:

الف) دوران حيات و ظاهر بودن معصوم7؛

ب) دوران غيبت صغرا؛

ج ) دوران غيبت کبرا.

در مورد گزينه هاي ( الف و ب )، در ارسال نامه به ائمه معصومين: و بيان سوالات و مشکلات ترديدي وجود ندارد (کليني، 1407، ج1: 519؛ ج3: 328 ؛ نجاشي 1418: 261؛ طوسي، 1411: 308؛ صدوق، 1395، ج2: 482). لذا سخن در مورد دوران غيبت کبرا مي‌باشد، مبني بر اين‌که آيا بدون امکان دسترسي به معصوم7 و يا نواب خاص، مي‌توان از روش نامه نگاري براي بيان حاجت بهره برد ؟

1.1گونه شناسي دلايل اثبات عريضه نويسي

در اثبات عريضه نويسي مذکور به سه دسته از ادله اشاره شده است:

  1. روايات؛

2.گزارش هاي تاريخي؛

  1. دستورالعمل، کتاب‌هاي دعا.

1.1.1. دستور معصوم7

الف) الكتاب العتيق الغرويّ[1]، نُسْخَةُ رُقْعَةٍ تُكْتَبُ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْمُهِمَّاتِ رُوِيَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْأَوَّلِ7 أَنَّهُ قَالَ:

إِذَا دَهِمَكَ أَمْرٌ يُهِمُّكَ أَوْ عَرَضَ لَكَ حَاجَةٌ يَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حَقِيقَتَهَا وَ صَدَقَ الْقَوْلُ فِيهَا فَهُوَ عَالِمٌ بِالْغُيُوبِ وَ خَفِيَّاتِ الْأُمُورِ فَكُنْ طَاهِراً وَ صُمْ يَوْمَ الْخَمِيسِ أَصْبِحْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَاكْتُبْ فِي رُقْعَةٍ مَا أَنَا ذَاكِرُهُ لَكَ بِمِدَادٍ أَوْ بِحِبْرٍ وَ اطْوِ الْوَرَقَةَ وَ اعْمِدْ إِلَى وَسَطِ الْبَحْرِ فَاسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَ سَمِّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَلَالُهُ وَ صَلِّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وَ عَلَى آلِهِ الْأَبْرَارِ وَ قُلْ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ ارْمِ بِهَا فِي الْبَحْرِ فَإِنَّ اللَّهَ جَلَّتْ عَظَمَتُهُ يَقْضِي حَاجَتَكَ وَ يَكْفِيكَ بِقُدْرَتِهِ تَكْتُبُ؛ الخ (مجلسي، 1403، ج99: 245)؛ در کتاب عتيق غروي، نسخه‌اي از يک نامه که در زمان مشکلات خطاب به خداي متعال نوشته شده، از امام باقر7 روايت شده است که فرمود: هنگامي که امر مشکل و حاجتي برايت وجود آمد که خداي متعال از حقيقت حال تو مطلع بود؛ چرا که او به غيب عالم است؛ خود را طاهر کن و روز پنجشنبه روزه بگير، و در صبح جمعه با مداد دعايي را که به تو آموزش مي‌دهم بنويس. سپس نامه را تا بزن و در وسط آب برو، روبه‌روي قبله بايست؛ نام خدا را ببر و درود بر محمد و آل او فرست و نامه را در آب انداز که خداي متعال حاجتت را بر آورده خواهد ساخت و تو را به واسطه قدرت الاهي کفايت حاصل مي‌شود.

ب) وَ رُوِيَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ 7‏ أَنَّهُ قَالَ:

لِمَوْلَاهُ نَافِذٍ إِذَا كَتَبْتَ رُقْعَةً أَوْ كِتَاباً فِي حَاجَةٍ فَأَرَدْتَ أَنْ تَنْجَحَ حَاجَتُكَ الَّتِي تُرِيدُ فَاكْتُبْ رَأْسَ الرُّقْعَةِ بِقَلَمٍ غَيْرِ مَدِيدٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَ الصَّابِرِينَ الْمَخْرَجَ مِمَّا يَكْرَهُونَ وَ الرِّزْقَ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُونَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الَّذِينَ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ‏ قَالَ نَافِذٌ فَكُنْتُ أَفْعَلُ ذَلِكَ فَتَنْجَحُ حَوَائِجِي‏ (اربلي، 1381، ج2: 163؛ حر عاملي، بي تا، ج1: 155)؛ امام صادق7 به خادم خود، نافذ فرمودند: هرگاه خواستي مکتوبي جهت نجات خود از مشکلات بنويسي؛ ابتدا بالاي نامه با قلم بدون مرکب اين عبارت ]متن مذكور[ را بنويس. نافذ مي‌گويد: در زمان مشکلات، اين عمل را انجام مي‌دادم و مشکلم حل مي‌گرديد.

ج) فَمِنْهَا مَا رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ 7:

أَنَّهُ مَنْ قَلَّ عَلَيْهِ رِزْقُهُ أَوْ ضَاقَتْ عَلَيْهِ مَعِيشَتُهُ أَوْ كَانَتْ لَهُ حَاجَةٌ مُهِمَّةٌ مِنْ أَمْرِ دَارَيْهِ فَلْيَكْتُبْ‌ فِي رُقْعَةٍ بَيْضَاءَ وَ يَطْرَحْهَا فِي الْمَاءِ الْجَارِي عِنْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ ـ دعا (کفعمي، 1405: 403)؛ کسي که رزقش کم گشته و تامين زندگي اش سخت باشد، يا حاجت بزرگي در امر دنيا و آخرتش دارد؛ پس از نوشتن دعا بر کاغذ سفيد، زمان طلوع خورشيد آن را در آب جاري رها کند.

د ) وَ مِنْهَا عَنْهُ ( امام صادق)7 أَيْضاً:

تَكْتُبُ فِي بَيَاضٍ بَعْدَ الْبَسْمَلَةِ –دعا- ثُمَّ تَطْوِي الرُّقْعَةَ وَ تَجْعَلُهَا فِي بُنْدُقَةِ طِينٍ ثُمَّ اطْرَحْهَا فِي مَاءٍ جَارٍ أَوْ فِي بِئْرٍ فَإِنَّهُ سُبْحَانَهُ يُفَرِّجُ عَنْكَ وَ مَثِّلْ حَوْلَ الْوَرَقَةِ هَذَا الْمِثَالَ وَ هُوَ: (همان)؛ امام صادق7 فرمودند: بعد از نوشتن بسمله و دعا در ورقي سفيد، آن را تا زده و در ميان گل نهاده و به آب جاري يا چاه بينداز و خداي متعال مشکلت را برطرف خواهد کرد. در حاشيه کاغذ نيز شکل را بکش.

ه‍ ) وَ مِنْهَا قِصَّةٌ مَرْوِيَّةٌ عَنِ الْهَادِي7:

تَكْتُبُ لَيْلًا فِي ثَلَاثَةِ رِقَاعٍ وَ تُخْفِي فِي ثَلَاثَةِ أَمَاكِنَ: دعا (همان: 404)؛ از امام هادي7 روايت شده است که فرمودند: شبانه سه نامه نوشته و آن‌ها را در سه مکان مختلف دفن کن.»

علامه مجلسي اين دستور را در جواب نامه‌اي دانسته‌ است که يکي از ياران حضرت هادي7 از زندان فرستاده و از رنج و آزار دشمنان شکايت كرده است (مجلسي، 1403، ج99: 254).

و) الكتاب العتيق الغرويّ، يُرْوَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ قَالَ:

كُنْتُ عِنْدَ مَوْلَايَ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِذْ وَرَدَتْ إِلَيْهِ رُقْعَةٌ مِنَ الْحَبْسِ مِنْ بَعْضِ مَوَالِيهِ يَذْكُرُ فِيهَا ثِقْلَ الْحَدِيدِ وَ سُوءَ الْحَالِ وَ تَحَامُلَ السُّلْطَانِ وَ كَتَبَ إِلَيْهِ يَا عَبْدَ اللَّهِ… فَعَلَيْكَ بِالصَّبْرِ وَ اكْتُبْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رُقْعَةً وَ أَنْفِذْهَا إِلَى مَشْهَدِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ ارْفَعْهَا عِنْدَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ادْفَعْهَا حَيْثُ لَا يَرَاكَ أَحَدٌ وَ اكْتُبْ فِي الرُّقْعَةِ – دعا (همان، ج99: 239)؛ عبدالله بن جعفر حميري مي‌گويد: نزد امام حسن عسکري7 بودم كه نامه‌اي از طرف يکي از شيعيان محبوس به دست ايشان رسيد. اين فرد از سنگيني زنجير‌ها و سختي زندان شکوه نموده بود. امام7 در پاسخ او چنين نوشت: اي بنده خدا !… صبور باش و خطاب به خداي متعال، نامه‌اي بنويس و آن را به صورت مخفيانه و دور از چشم ديگران در ضريح امام حسين7 قرار بده و در نامه اين چنين بنويس: دعا.

نکته

از عبارت کتاب مفتاح الجنان كه در پايان کتاب زاد المعاد علامه مجلسي چاپ گرديده است، روايتي از حضرت مهدي7 در مورد عريضه وجود دارد که متن آن چنين است:

وَ فِي كِتَابِ أَنِيسِ‏ الصَّالِحِينَ‏[2] وَ بَعْدَ ذِكْرِ هَذِهِ الْعَرِيضَةِ لِصَاحِبِ الْعَصْرِ4، أَنَّهُ عَنْ صَاحِبِ الْأَمْرِ4 مَذْكُورٌ فِي بَعْضِ النُّسَخِ أَنْ يَكْتَبُ عَرِيضَةً أُخْرَى لِلْحَقِّ سُبْحَانَهُ وَ يُعَطِّرُهَا وَ يَشُدُّهَا بِحَبْلٍ بِإِحْكَامٍ، وَ يَضَعُهَا وَسَطَ عَرِيضَةِ صَاحِبِ الْأَمْرِ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ يُغَطِّيهَا بِالطِّينِ الطَّاهِرِ وَ يُلْقِيهَا فِي الْمَاءِ الْجَارِي وَ هِيَ: …؛ الخ (ناشناس، 1423: 580).[3]

اما پس از مراجعه به نسخه‌اي ازکتاب انيس الصالحين، اين معنا برداشت نشده و نويسنده کتاب مذکور، تنها به اين مطلب پرداخته است که براي عريضه نويسي مي‌توان به اين روش و عبارت‌ها تمسک جست.[4] لذا اين عبارت را نمي توان جزء روايات محسوب کرد.

بررسي روايات

الف) منابع و سند

ضعف هايي مانند عدم نقل اين روايات در منابع کهن و معتبر شيعه، به گونه‌اي که قديمي ترين نقل متعلق به اربلي (692 هـ. ق‏) بوده و عموم نقل هاي ديگر از کفعمي (905 هـ. ق‏) مي‌باشد و نيز عدم سند متصل به معصوم7؛ اعتبار آن‌ها را از بين مي‌برد و نمي توان به اين روايات تمسک نمود و سخني را به شرع نسبت داد.

افزون بر اشکالات مذكور، علامه مجلسي دو روايت را از کتابي با عنوان (عتيق غروي) ذکر كرده است که اين کتاب از منابع تازه يافت ايشان بوده و امروز نيز در اختيار ما قرار ندارد. همچنين از نويسنده و اعتبار اين نسخه اطلاعي نداشته و منابع اخذ مطلب در اين کتاب را نمي شناسيم.

ب) دلالت روايات

فارغ از متن دعاهايي که در روايات مذكور اشاره شده است، محتواي روايت‌ها به نکات زير اشاره كرده‌اند:

1.نوشتن عريضه در زمان مشکلات مهم، طلب وسعت رزق، سهل شدن زندگي و آزادي از زندان مي‌باشد؛

2.دعايي از طرف معصوم آموزش داده شده است که آن را در رقعه بنويسند؛

3.آنچه ميان تمامي روايات مشترک است، اصل رقعه نويسي است و در ديگر شرايط اختلاف داشته ودر صورت عمل به تمام شرايط، اين‌گونه بايد صورت پذيرد:

در روز پنج شنبه روزه گرفته شود، روز جمعه دو نامه يکي خطاب به خداي متعال و ديگري خطاب به امام مهدي4 نوشته شود؛ سپس آن‌ها را معطر کرده و نامه خطاب به خداي متعال را درون نامه امام قرار داده و در زمان طلوع خورشيد و پس از قرار دادن هردو نامه در گل، مخفيانه وارد برکه يا نهر آب شده و رو به قبله بايستد. آن‌گاه پس از خواندن دعاو توسل، رقعه را در آب بيندازد.

اگر چه با توجه به روايت منقول از امام هادي7 بايد سه رقعه نوشته شود و شبانه در سه مکان دفن گرددو يا در روايت نقل شده از امام عسکري7، اين رقعه در ضريح امام حسين7 انداخته مي‌شود.

شايد بتوان از سکوت برخي از روايات و قيد زدن برخي روايات ديگر، شرايطي الزامي نيز برداشت نمود. با اين فرض، قرار گرفتن نامه در ضريح اهل بيت: يا آب (چه جاري، مانند نهر و چه ثابت، مانند چاه)، بايد به صورت مخفيانه و دور از چشم ديگران صورت پذيرد و ارسال علني نامه خلاف دستور روايات است.

1.1.2. گزارش هاي تاريخي

الف) تنوخي (384 هـ. ق) [5] از کتاب الوزراء، محمد بن عبدوس (331 هـ. ق)، داستاني را نقل مي‌کند که بنابر آن، ابو ايوب احمد بن شجاع به واسطه نوشتن رقعه‌اي خطاب به خداي متعال و قرار دادن آن در محراب نمازش، از ظلم عبدالله بن محمد بن يزداد نجات مي‌يابد (تنوخي، 1978، ج1: 237).

ب) تنوخي مشاهده عيني خود را در امر عريضه نويسي خطاب به امام معصوم7 گزارشي ديگر ذکر کرده و مي‌گويد:

محمد محمد بن العباس فسانجس، از افراد ظالمي بود که به زور اموال تنوخي و ابو نصر محمد بن محمد واسطي را از آن‌ها گرفته است که پس از شکايت نيز اموال آن‌ها پس داده نمي شود. محمد بن محمد واسطي نامه‌اي خطاب به امام کاظم7 نوشته و پس از توسل به ديگر ائمه:، آن را به ضريح آويزان مي‌کند.

تنوخي مي‌گويد:

مدتي بعد به زيارت موسي بن جعفر8 رفتم؛ هنگام خواندن نماز، عريضه واسطي را ديدم. اين مطلب مرا به خنده انداخت ؛چرا که معتقد بودم او براي مردي که از دنيا رفته، نامه نگاري كرده است؛ اما پس از مدتي، به واسطه همان رقعه اموالش را به او برگرداندند.

تنوخي در پايان چنين مي‌گويد:

و صح لأبي النصر، بقصته ما لم يصح لي، و کانت محنته و محنتي واحد، ففاز هو بتعجيل الفرج بها، من حيث لم يغلب علي ظني أن أطلب الفرج منه (تنوخي، 1978، ج1: 239)؛ مشکل ابونصر واسطي به واسطه آن عريضه حل شد و مشکل من باقي ماند؛ با اين‌که رنج ما يکي بود. او نجات يافت، از راهي که گمان نمي کردم، نجاتي در آن باشد.

ج ) تنوخي گزارشي ديگر از عريضه نويسي ابا القاسم السعدي بيان مي‌کند که براي طلب حاجتي، عريضه نوشته و آن را در ضريح امام حسين7 قرار مي‌دهد (همان، ج2: 289).

د) گزارش ديگر تنوخي از عريضه نويسي احمد بن کشمرد مي‌باشد (صدوق، 1395، ج2: 495) که پس از دستگيري اش توسط قرامطه، با توسل به امير المومنين7 و آموزش ديدن عريضه نويسي از ايشان در خواب، نجات مي‌يابد. او اين نكته را چنين نقل کرده است:

فلما کان في الليل رأيت في منامي کأن قائلا يقول لي: اکتب في رقعة:

بسم الله الرحمن الرحيم من العبد الذليل الي المولي الجليل، مسني الضر و الخوف و أنت أرحم الراحمين فبحق محمد و آل محمد، اکشف همي و حزني و فرج عني. واطرح هذه الرقعة في هذا النهر و أومأ إلي ساقيه کانت تجري هناک في المطبخ. فانتبهت من نومي و کتبت الرقعة و طرحتها في الساقية…؛ الخ (تنوخي، 1978، ج2: 304)؛ در خواب شبانه ديدم که فردي مي‌گويد: نامه‌اي بدين صورت بنويس: دعا؛ و آن را در نهر آب بينداز و به آبراهي گوشه مطبخ اشاره نمود. از خواب برخاسته و رقعه را نوشتم و در آن آبراه انداختم.

اين گزارش را، صهرشتي در (قبس المصباح) [6] به تفصيل نقل کرده و به واسطه محمد بن حسين صقال، از ابو المفضل شيباني چنين شنيده است که ابوالعباس کشمردي در پاسخ به درخواست ابو علي محمد بن همام کاتب، واقعه را چنين نقل مي‌کند:

وَ قَدْ فَرَغْتُ مِنَ الصَّلَاةِ وَ أَنَا أَسْتَغِيثُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ أَتَوَسَّلُ إِلَيْهِ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِذْ نَعَسْتُ فَحَمَلَنِي النَّوْمُ فَرَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ 7 فِي مَنَامِي ذَلِكَ فَقَالَ يَا ابْنَ كُشْمَرْدَ قُلْتُ لَبَّيْكَ يَا مَوْلَايَ فَقَالَ مَا لِي أَرَاكَ عَلَى هَذَا الْحَالِ… اكْتُبْ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ - دعا - وَ اجْعَلِ الرُّقْعَةَ فِي كُتْلَةِ طِينٍ وَ اقْرَأْ سُورَةَ يس وَ ارْمِ بِهَا فِي الْبَحْرِ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ الْبَحْرَ بَعِيدٌ مِنِّي وَ أَنَا مَحْبُوسٌ مَمْنُوعٌ مِنَ التَّصَرُّفِ فِيمَا أَلْتَمِسُ فَقَالَ ارْمِ بِهَا فِي الْبِئْرِ أَوْ فِيمَا دَنَا مِنْكَ مِنْ مَنَابِعِ الْمَاءِ… (مجلسي، 1403، ج91: 24)؛ از نماز حاجت فارغ شده و با توسل به امير المومنين7 به درگاه خداي متعال تضرع كردم. خواب مرا فرا گرفت و در خواب حضرت علي7 را ديدم که فرمود: پسر کشمرد! چرا ناراحتي و در اين حال ديده مي‌شوي؟ [در پاسخ به درخواست و بيان حاجتم فرمود:] در نامه‌اي پس از بسم الله الرحمن الرحيم اين دعا را بنويس: دعا؛ سپس نامه را در گل بگذار و سوره يس را بخوان و آن را در آب بينداز. عرض کردم يا امير المومنين! دريا از من دور است و من به واسطه زنداني بودن نمي توانم نامه را در دريا بيندازم. فرمودند: آن را در چاه و يا هر آبراهي که يافتي، بينداز.

اين گزارش را ابوالمفضل شيباني در مجلس داود بن حمدان، در سال (322 هـ. ق) نقل و سعيد بن بندقي نقل او را تاييد كرده است (همان).

صهرشتي در انتهاي نقل خود مي‌گويد:

فَهَذِهِ الرُّقْعَةُ مَعْرُوفَةٌ بَيْنَ أَصْحَابِنَا يَعْمَلُونَ بِهَا وَ يُعَوِّلُونَ عَلَيْهَا فِي الْأُمُورِ الْعَظِيمَةِ وَ الشَّدَائِدِ وَ الرُّوَاةُ فِيهَا مُخْتَلِفَةٌ لَكِنِّي أَوْرَدْتُ مَا هُوَ سَمَاعِي بِبَغْدَادَ (همان )؛ اين نامه در ميان شيعيان معروف بوده و در امور مهم و مشکلات بدان تمسک مي‌کنند. راويان اين قصه نيز متعدد بودند كه من تنها آنچه را به طور مستقيم در بغداد شنيدم؛ نقل كردم.

همچنين اين فرد، که خود از شاگردان شيخ طوسي بوده است، گزارشي ديگر از اين واقعه را به شيخ طوسي نسبت داده و مي‌گويد:

وَ قَدْ ذَكَرَ شَيْخُنَا الْمُوَفِّقُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِ الْمِصْبَاحِ [7]وَ مُخْتَصَرِ الْمِصْبَاحِ[8] أَيْضاً أَنَّهَا تُكْتَبُ وَ تُطْوَى ثُمَّ تُكْتَبُ رُقْعَةٌ أُخْرَى إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ 4 وَ تُجْعَلُ الرُّقْعَةُ الْكِشْمَرْدِيَّةُ فِي طَيِّ رُقْعَةِ الْإِمَامِ 7 وَ تُجْعَلُ فِي الطِّينِ وَ تُرْمَى فِي الْبَحْرِ أَوِ الْبِئْرِ: دعا (همان، ج 91: 28)؛ شيخ موفق ما، ابو جعفر طوسي در کتاب مصباح و مختصر مصباح نيز چنين گفته است: علاوه بر عريضه کشمردية، نامه‌اي ديگر خطاب به امام مهدي4 بنويس و نامه براي خداي متعال را در نامه امام7 قرار بده؛ سپس آن‌ها را در گل گذاشته و در آب انداز.

اين گزارش را در هيچ يک از کتاب‌هاي شيخ طوسي و حتي کتاب (مصباح المتهجد) نيافتيم و چه بسا با توجه به اين‌که اين کتاب تلخيصي از (مصباح المتهجد) شيخ طوسي مي‌باشد ( آقابزرگ طهراني، 1403، ج17: 30)؛ نسخه‌اي غير از نسخه موجود از اين کتاب در اختيار صهرشتي بوده و يا اين‌که اضافاتي که توسط ديگر نساخ وارد شده؛ او را به اشتباه انداخته است.

ه‍) ميان شيخ مفيد و سيد مرتضي مباحثه‌اي صورت گرفته و در يک مسئله علمي با يکديگر اختلاف پيدا مي‌کنند. اين دو براي حل مشکل، به حضرت علي7 متوسل شده و در خواب يا در قالب پاسخ مکتوبي به نامه آن‌ها، جواب سوال ارائه مي‌شود (نوري، 1429، ج2: 128).

محدث نوري اين گزارش را مستند ندانسته و تنها منبع ذکر آن را مقابس شيخ اسدالله کاظمي مي‌داند ( همان).

اولين منبعي که براي نقل اين گزارش يافتيم، وحيد بهبهاني مي‌باشد (وحيد بهبهاني، 1424، ج1: 51). پس از ايشان، شاگردش، شيخ اسدالله کاظمي نقل كرده است (کاظمي، بي‌تا: 6). وحيد بهبهاني به اين‌که پيام حضرت علي7، در قالب پاسخ به عريضه بوده است، اشاره‌اي ندارد و کاظمي نيز برداشت خود را مبتني بر اين نكته مطرح مي‌کند که آيا اين پاسخ در خواب بوده است يا در بيداري؛ نه اين‌که به صورت قطع از کسي شنيده و يا ديده و در مقام بيان گزارش باشد. در مجموع، اين گزارش بدون سند بوده و محتواي آن بر اثبات عريضه نويسي در دوران غيبت کبرا دلالتي ندارد.

و) سيد بن طاووس; مى‌گويد: رشيد ابوالعباس بن ميمون واسطى، قضيه‌اى در مسير سامرا براى من نقل كرد و گفت:

زمانى جدّ من، شيخ ورام بن ابى فراس به خاطر ناراحتى كه از مغازى پيدا كرده بود، از حله به كاظمين رفت و روزى كه من به قصد زيارت سامرا حركت كردم و در كاظمين ايشان را ديدم، هوا بسيار سرد بود و من مقصد خود رابراى شيخ گفتم. ايشان فرمود: مى خواهم رقعه اى بفرستم كه آن را همراه خود داشته باشى. وقتى به سرداب مقدس رسيدى و وارد آن جا شدى، آخرين نفرى باش كه خارج مى شود. همان وقت نامه را درسرداب بگذار و بيرون بيا. صبح به آن جا برو؛ اگر رقعه را در جاى خود نديدى، به احدى چيزى نگو! ابوالعباس واسطى مى گويد: من اين دستورات را انجام دادم؛ صبح نيز رقعه را نيافتم و به طرف منزل برگشتم. شيخ، پـيش از رسيدن من با ميل خود به حله برگشته بود. بعدا در موسم زيارت او را در حله ملاقات كردم و فرمود: آن حاجت را به من مرحمت كردند. سپس ابوالعباس گفت: اين حديث را بعد از فوت شيخ تا به حال به احدى نگفته بودم (مجلسي، 1403، ج52: 54؛ نهاوندي، 1386، ج6: 761).

علامه مجلسي اين مطلب را از فرج المهموم سيد بن طاوس نقل مي‌كند؛ اما اين مطلب در کتاب مذکور و ديگر کتاب‌هاي سيد يافت نشد و منبع سخن علامه مجلسي و ديگر افرادي که از ايشان پيروي كرده‌اند؛ مشخص نيست.

ز) محدث نوري داستان عريضه نويسي سيد محمد را ذکر كرده و اين فرد در هنگام عريضه نويسي به آنچه از اهل بيت: وارد شده، عمل كرده است (نوري، 1386، ج2: 497).

ح) شايد مهم‌ترين اين گزارش‌ها، داستان عريضه نويسي آيت الله گلپايگاني; باشد که ايشان دو بار به اين امر اقدام كرده‌اند[9] (قاضي زاهدي، 1379، ج2: 136).

بررسي گزارش هاي تاريخي

آنچه از مجموع حکايت‌ها به دست مي‌آيد، عريضه‌نويسي در ميان تعدادي از شيعيان است. صاحب مکيال المکارم نيز اين نوع توسل و پاسخگويي امام مهدي4 را از جمله معجزات حضرت شمارش نموده و آن را مجرب مي‌داند (موسوي اصفهاني، 1381، ج2: 85). صاحب کتاب التحفة الرضوية نيز به عريضه نويسي علامه اميني اشاره‌اي داشته و بيان علامه اميني در مورد مجرب بودن اين امر را تذکر مي‌دهد (مجتهدي سيستاني، 1390: 447).

اما اين گزارش‌ها را نمي توان به عنوان سيره متشرعه تلقي و از آن‌ها به عنوان دليل استفاده کرد. سيره متشرعه نيز پس از عمل عموم مسلمانان يا شيعيان، مطرح شده و بر دو گونه است: سيره‏اى كه مى‏دانيم در عصر معصوم7 جريان داشته، به گونه‏اى كه معصوم7 نيز بدان عمل يا آن را تقرير كرده است، و سيره‏اى كه جريان آن در زمان معصوم7 احراز نشده يا عدم جريان آن احراز شده است که در فرض اول حجت بوده و در فرض دوم حجيت نداشته و دليل محسوب نمي گردد (صدر، 1418، ج1: 286؛ مظفر، 1375، ج2: 374). موضوع مورد بحث ما نيز خصوصيات ذکر شده شامل عمل عموم متشرعه و اتصال به دوران معصوم را ندارد. لذا استدلال به سيره جهت اعتبار عريضه نويسي و عملي مورد استناد به شرع، امکان پذير نمي باشد.

1.1.3. دستورات برخي از کتاب‌هاي دعا

در اين قسمت به گزارش هايي دست يافته ايم که تجربه فردي نبوده و از معصوم نيز نقلي صورت نگرفته است؛ لکن منابع دعايي اين عمل را راهي براي حل مشکل بيان کرده‌اند.

الف) محدث نوري ادعا كرده است که نسخه‌اي از نامه نويسي به امام عصر 4 نقل شده که حتي در کتاب بحار الانوار بدان اشاره نگرديده و بسيار کم استنساخ شده و سپس آن را بدين صورت نقل كرده است:

فاضل متبحر، محمّد بن محمّد الطيب، از علماى دولت صفويه در كتاب انيس العابدين نقل كرده از كتاب سعادات به اين عبارت: دعا و سپس آورده است كه اين را در گِل پاكى بگذار و در آب جارى يا چاهى بينداز. ( نوري، 1386، ج2: 495).

ب) کفعمي دعايي را ذکر مي‌کند که بايد آن را در نامه‌اي نوشت و پس از پيچاندنش در گل و معطر نمودن آن، در ضريح يکي از اهل بيت : يا در آب انداخت. همچنين بيان مي‌کند که قبل از انداختن اين نامه، يکي از نواب اربعه را صدا زنيد و او را واسطه قرار دهيد. (کفعمي، 1405: 405؛ مجلسي، 1403، ج91:30 ).

ج). الكتاب العتيق الغرويّ‏: نُسْخَةُ رُقْعَةٍ تُكْتَبُ وَ يُوَجَّهُ بِهَا إِلَى مَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ أَفْضَلُ السَّلَامِ: دعا ( مجلسي، 1403، ج99: 237).

د) دعايي ديگر در کتاب عتيق غروي نقل شده است مبني بر اين‌که فرد داراي حاجت، بعد از نماز شب آن را بخواند و همراه آن رقعه‌اي بنويسد. بعد از نماز و دعاي مجدد، رقعه را با دست راست بالا گرفته و دست چپ را بر کمر بگذارد و به همين نحو تضرع خود را ادامه دهد و در نهايت، نامه خود را در آب جاري اندازد ( همان: 241).

ه‍) در کتاب مکارم الاخلاق توصيه شده است بر رقعه‏اى كه حاجتت را برآن مي‌نويسي، اين دعا را چنان بنويس كه هيچ سطر آن از حروف اين دعا خالى نباشد:

(محمّدو على و الخضر، ابو تراب‏ و…) در اين دعا، نام ائمه : را تا امام مهدي 4 بنويس و از خداي متعال روا شدن حاجت خود را مسئلت كن ( طبرسي، 1412: 342).

جمع بندي دلايل عريضه نويسي

با توجه به مطالب گذشته نمي توان عريضه‌نويسي را به شارع مقدس نسبت داد و آن را از سنن و آداب اسلامي محسوب نمود، و در انجام دادن اين عمل نمي توان نيت و قصد شرعي و استحباب فعل را مورد نظر قرار داد.

البته انجام دادن اين عمل به قصد رجا وعدم انتساب به شرع، بلا اشکال است؛ ضمن اين‌كه نمي توان عنوان تشريع يا بدعت اصطلاحي را بر آن گذاشت؛ چرا که با توجه به مساوي بودن معناي تشريع و بدعت (سبزواري، بي تا، ج2: 72؛ خميني، 1415، ج1: 225 ) و اين‌که از شرايط بدعت و تشريع، وارد کردن آنچه در دين نيست به نام شرع در آموزه هاي دين مي‌باشد (محقق کلباسي، بي تا: 947 ؛ انصاري، 1414: 139؛ نراقي، 1375: 320؛ سبحاني، 1415، ج4: 58)؛ عريضه نويسي ذيل عنوان بدعت و تشريع قرار نمي گيرد. از اين رو، هيچ يک از فقها و شيعيان اين عمل را به قصد شرعي بودن و استحباب انجام نمي‌دهد.

اضافه بر سخن مذكور، با توجه به نقل تعدادي روايت (اگر چه از نظر سندي اعتبار ندارند)، عدم علم و ظن معتبر در تعارض اين فعل با مباني دين و مذهب و تسامح علما در اخبار من بلغ (ر.ک: سبحاني، 1415، ج4: 58) و از طرف ديگر، به کار گيري اين عمل به عنوان روشي براي درمان در علم روان‌شناسي، نمي توان عريضه نويسي را بدعت در دين و يا عملي خرافي دانست؛ اما لازم است در انجام دادن اين عمل، از هرگونه افراط و تفريط پرهيز کرد و آنچه را با روايات مطابق است ملاک عمل قرار داد تا اين مطلب باعث وهن دين و مذهب نگردد.

  1. عريضه نويسي در مکان خاص

تحقيق در زمينه عريضه‌نويسي، نشان مي‌دهد كه براي انداختن عريضه در چاه جمکران دليلي وجود ندارد. در وب سايت رسمي مسجد مقدس جمکران نيز چنين آمده است:

گفتني است، همان‌طور كه در تابلو نصب شده بالاي چاه عريضه موجود در مسجد درج شده، چاه مذكور هيچ ويژگي خاصي ندارد (http://www.jamkaran.info/page_View.aspx?id=120)

اما با توجه به اين‌که عريضه را بايد در آب روان يا چاه داراي آب انداخت، در گذشته، مردم براي انداختن عريضه، از آب انبار و چاه آبي که در محوطه جمکران بوده است، استفاده مي‌كردند. يکي از افرادي که اين آب انبار را مشاهده كرده است؛ مي‌گويد:

آب انبار كوچكى در كنار مسجد بود كه آبش چندان تعريف نداشت. كنار آن، حفره اى به نام چاه صاحب الزمان7 بود كه روى آن را با پنجره اى آهنى گرفته بودند و از شكاف‌هاى آن، عريضه را به داخل چاه مى انداختند (کريمي قمي، 1380: 43).

همچنين محراب اين مسجد مشرف به چاهي بوده است که به دليل عملکرد افراطي برخي از مردم، از طرف آيت الله فيض قمي[10] مسدود شده است (جمعي از نويسندگان، 1386، ج10: 748).

چاه فعلي نيز بدون آب است و تنها نماد و شکلي از چاه مي‌باشد و برخي از مردم عريضه هاي خود را در آن مي‌اندازند. متاسفانه، افراط هايي در مورد آن صورت گرفته، به طوري كه مخالفان فرهنگ اصيل و غني تشيع، آن را به عنوان حربه‌اي عليه شيعه کار مي‌برند.

3.آيا توجه مردم به برخي از چاه‌ها آسيبي براي موعود باوري شيعي تلقي مي‌گردد؟

واقعيت امر حاکي از اين مطلب است که در ميان شيعيان، كسي به قداست چاه جمکران قائل نبوده و هيچ يک از عالمان شيعي نيز اين چاه را محل زندگي يا تردد حضرت مهدي 4 نمي دانند. با توجه به مشاهدات، عموم زائران مسجد مقدس جمکران، اين عمل را نوعي توسل به حضرت مهدي 4 مي‌دانند؛ اما متاسفانه رسانه هاي غربي به گونه‌اي تبليغ مي‌کنند که گويا تصور مردم بر آن است كه اين مكان، محل زندگي حضرت مهدي است و يا اين‌که شيعيان به خواندن اين نامه‌ها توسط حضرت مهدي 4 قائل هستند. اين گونه هجمه‌ها باعث گرديد تا برخي از محققين به وجود چاه در مسجد مقدس جمکران خرده گرفته و آن را نقد كنند.[11] در مقابل افرادي نيز به دفاع از باقي ماندن چاه در محوطه جمكران برخيزد. در ادامه به هردو ديدگاه اشاره مي‌كنيم و به بررسي آن مي‌پردازيم.

3.1. موافقان

نکته قابل توجه اين‌که هيچ يک از موافقان حفظ چاه جمکران، اعتبارو يا تقدسي براي آن قائل نيست؛ اما انداختن عريضه در مکان فعلي را نوعي توسل دانسته و اعتقاد دارد که اين چاه مي‌تواند به عنوان سمبل و نمادي براي عريضه نويسي قلمداد شده؛ به تعبير ديگر، راهي براي آرامش قلبي افراد شمرده شود.

يکي از موافقان اين اقدام مي‌گويد:

يکى از راه‌هاى توسل به امام زمان7 نوشتن عريضه براى آن حضرت است؛ توسلي که در منابع ديني، اصل آن از مستحبات است. عريضه‌نويسي از سيره‌هاي بزرگان بوده آثار و برکات شگفت‌انگيزي از آن ذکر شده‌است (http://jmcu.ir/1392/05/313726.html).

3.2.مخالفان

مراد ما از مخالفان، افرادي است که با وجود چاه کنوني در مسجد و انداختن عريضه در آن، مخالف هستند. اين دسته از افراد با اصل عريضه نويسي به عنوان يکي از راه‌هاي توسل به اهل بيت : مخالفتي ندارند.

خلاصه کلام اين دسته و در واقع، استدلال آن‌ها اين است که انداختن عريضه در چاه مذکور، اگرچه في نفسه و بدون استناد آن به شرع، امري بلا اشکال بوده و مي‌توانسته است وسيله‌اي براي توسل محسوب گردد؛ در زمان فعلي، راهي براي هجمه و ضربه زدن به فرهنگ مهدوي گرديده و همان‌گونه که در مسئله تنباکو، بنابر اقتضاي زمانه، فتواي حرمت آن صادر گرديد؛ امروز نيز نمي توان از وجود چاهي در مسجد جمکران حمايت كرد. در اين جا لازم است به دستاويز شدن اين چاه براي دشمنان اسلام و تخريب مهدويت دقت جدي نمود. به عنوان نمونه، فردي مانند گلن بک که از مجريان معروف فاکس نيوز بوده و در شبكه مذكور، برنامه هاي هفتگي برگزار مي‌کند و نشريه تايمز در سال 2010، او را به عنوان يکي از 100 نفر برگزيده معرفي کرده است (http://en.wikipedia.org/wiki/glenn_beck )؛ در يکي از برنامه هاي اختصاصي خود در مورد اسلام، انقلاب اسلامي ومهدويت، مواردي را مطرح کرده که از واقعيت ذهني تمامي شيعيان كاملاً دور است.

اين فرد، حضرت مهدي7 يا به تعبير او امام دوازدهم را محور تفکر انقلاب ايران دانسته که قصد براندازي غرب و حمله به غرب را دارد. او به بينندگان خود چنين القا مي‌کند که امام دوازدهم، در چاهي در مسجد جمکران که توسط محفظه‌اي سبز رنگ پوشيده شده است، قرار دارد يا اين‌که مجري شبکه CBN با نام جورج توماس، در برنامه خبري اين شبکه، در مورد سفر خود به شهر قم و ديدارش از جمکران و چاه واقع در آن گزارشي ارائه مي‌دهد و در مورد اين چاه چنين مي‌گويد:

خبر نگار CBN فرصتي واقعي پيدا كرده تا از مردمي كه در آن‌جا دعا مي‌كنند، فيلم‌برداري كند. دهانة چاه با چيزي شبيه يك صندوق سبز رنگ پوشانده شده تا مانع پريدن مردم به درون آن شود. اين‌جا غالباً به دعا كردن و بوسيدن اين جعبه سپري مي‌شود. افرادي كه درخواستشان را بر روي قطعه كاغذ به مهدي مي‌نويسند و در نهايت آن را به درون چاه مي‌اندازند. اين مرد ]منظور يکي از افرادي است که خبرنگار با او مصاحبه کرده[ از مهدي مي‌خواهد كه گناهان او را ببخشد و خيلي‌ها شبيه اين نوجوان، اعتقاد دارند كه در واقع، مهدي در ته اين چاه پنهان شده و در حال خواندن درخواست‌هاست.

]نوجوان در پاسخ به خبرنگار مي‌گويد:[ من با چراغ قوه‌ام درون چاه را نگاه مي‌كنم به اميد اين‌كه مهدي را ببينم؛ اما امشب موفق نشدم!

همچنين «اهريمن‌پرستان» عنوان نمايش گروه صوفي و دانشجو در لندن بود که روز شنبه ۱۳ نوامبر (۲۲ آبان ماه) از ساعت ۱۱ صبح تا چهار بعد از ظهر در ميدان پر تردد ترافالگار در سه نوبت اجرا شد. در قسمتي از اين نمايش خياباني، از چاه جمکران رونمايي كرده است. يکي از برگزار کنندگان اين مراسم مي‌گويد:

چاهي هم وجود دارد که چاه جمکران است و مردم در آن عريضه مي‌اندازند که اين جزو خرافات است؛يعني امام زمان داخل اين چاه است.

موارد بسيار ديگري نيز مانند نام بردن از چاه جمکران در موسيقي يکي از خوانندگان فراري از ايران و کاريکاتورهاي سايت هاي سلطنت طلب و وهابي را مي‌توان به موارد قبل اضافه كرد.

اضافه بر مطالب مذكور، يکي از راه‌هاي سلطه شيطان بر افراد، ايجاد انحراف تدريجي در جامعه مي‌باشد که مصداق بارز آن، تغيير کارکرد پيکره تراشي (به منظور يادمان مردگان) به بت پرستي در نسل هاي بعد مي‌باشد ( صدوق، 1385، ج‏1: 3)

اين چاه و مانند آن نيز، مي‌تواند راهي براي ايجاد انحراف فکري در آينده بشود؛ همان‌گونه که در حال حاضر، تعدادي اندک از افرادي که بالاي چاه مي‌آيند، به تقدس آن گمان داشته و آن را مي‌بوسند! [12] يا اين‌که به درخت مجاور چاه براي استجابت دعايشان، تکه هاي پارچه مي‌بندند. احساس خطر انحراف تدريجي، در سخنان يکي از مراجع تقليد و در موضوعي مشابه چنين آمده است:

به عنوان مثال محراب را به ضريح مانندي تبديل کرده بودند و مردم آن را مي‌بوسيدند و عقب عقب مي‌رفتند! من ديدم که ممکن است مشکلي ايجاد شود و فردا روزي ادعا کنند که آن‌جا 70 نفر از اوتاد دفن شده‌اند که اقدام لازم انجام شد و با روش مسالمت آميزي، محراب به شکل محراب درآمد (http://qudsonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=172575).

بررسي اقوال

اسلام دين عاري از خرافه و حرکت هاي غير علمي است و به دستور خداي متعال نيز هر جا که عملي موجب وهن دين محسوب شود بايد از آن پرهيز كرد. در آيه شريفه مي‌فرمايد:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرِْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيم (بقرة:104).

مفسران، شأن نزول آيه را استفاده يهوديان از عبارت ( راعنا) براي تمسخر رسول خدا دانسته‌اند (طباطبايي، 1417، ج1: 248) و در تبيين اين آيه مي‌گويند:

وقتى اسلام تا اين اندازه اجازه نمى‏دهد بهانه به دست دشمنان داده شود، تكليف مسلمانان در مسائل بزرگ‌تر و بزرگ‌تر روشن است. هم اكنون گاهى اعمالى از ما سر مى‏زند كه از سوى دشمنان داخلى، يا محافل بين‏المللى سبب تفسيرهاى سوء و بهره‏گيرى بلندگوهاى تبليغاتى آنان مى‏شود.

وظيفه ما اين است كه از اين كارها جدا بپرهيزيم و بى جهت به دست اين مفسدان داخلى و خارجى بهانه ندهيم ( مکارم شيرازي، 1374، ج‏1: 385؛ ر.ک: جوادي آملي، 1388، ج6: 38؛ قرائتي، 1379، ج1: 174).

با توجه به سخنان مذكور، امروز نيز دشمنان اسلام و مهدويت، اين چاه را براي حمله به فرهنگ غني و اصيل مهدوي بهانه‌اي قرار داده‌اند و براي باقي ماندن اين چاه که بر تقدس آن دليلي وجود ندارد، ضرورتي ديده نمي شود و نمي توان اجازه داد که با تمسک به يک چاه ! موعود باوري شيعي مورد حمله قرار گيرد. همچنين بايد توجه كرد با توجه به روايات ذکر شده و سيره عملي تعدادي از شيعيان، عريضه را بايستي در آب روان و يا چاه داراي آب انداخت و بنا بر برخي از روايات اين عمل، مخفيانه دستور داده شده است که البته هيچ يک از اين اعمال امروز در کنار چاه صورت نمي پذيرد.

در مورد دلايل برخي از موافقان نيز مي‌توان چنين گفت:

اولا: ادله ذکر شده به اصل عريضه نويسي مربوط مي‌باشد و بر چاه جمکران در اين مورد خصوصيتي ندارد.

ثانيا: بنابر توضيحات ذکر شده، ممکن است امري در گذشته جايز بوده و عالماني عريضه خود را درچاه جمکران انداخته باشند؛ اما با توجه به اقتضائات زمانه و لزوم توجه به مکر دشمن، نمي توان عمل معمول گذشته را به زمان حاضر تسري داد و نمي توان موضوعي آسيب زا را به عنوان نماد توسل با عريضه قرار دهيم.

لذا با توجه به عدم دليلي بر اعتبار وتقدس، اجرايي نشدن برخي از اعمال مندرج در روايات در ارسال عريضه، مانند مخفيانه بودن و در آب انداختن و تمسک دشمنان به اين وسيله براي تخريب فرهنگ مهدويت؛ در باقي ماندن آن؛‌ ضرورتي ملاحظه نمي‌شود؛ به ويژه آن‌كه وجود اين چاه مي‌تواند منشأ برخي كارهاي افراطي بشود؛ مانند تقديس چاه و بوسيدن آن و ايجاد چاه‌هاي ديگر.

نتيجه

عريضه نويسي يکي از راه‌هاي توسل است؛ اما بايد توجه داشت که اين مطلب دليل بر اعتبار چاه‌هايي، مانند چاه مسجد مقدس جمکران نبوده و براي تقدس يک مکان به دليل معتبر نياز داريم. از طرف ديگر، چاه جمکران وسيله تهاجم مخالفان مهدويت گرديده و با نمايش توجه مردم به اين چاه، شايعات خود را دامن مي‌زنند. از اين رو لازم است اين مسئله به صورت صحيح تبيين گشته و علاقه مندان به امام مهدي 4 را نسبت به عدم اعتبار اين چاه و آسيب هاي آن مطلع نمود. از سوي ديگر، به اين نكته بايد توجه كرد كه شرط رسيدن به خواسته‌ها از طريق عريضه‌نويسي، آن است كه شرايط عمل، رعايت شود؛ مثل وجود متني معتبر و منقول، انداختن آن متن در نهر يا جوي آب، آن هم مخفيانه و ساير شرايط كه بديهي است در بسياري از موارد شرايط لازم آن رعايت نمي‌شود. ضمن اين‌كه بايد توجه كرد برخي اقدامات مبتني بر اعتقادات ديني به مرور زمان چه بسا دستاويز برخي معاندان و معترضان قرار گيرد و وهن اسلام از آن صورت بگيرد. بي‌ترديد عريضه‌نويسي در صورتي كه شرايط آن رعايت نشود، از اين جمله است و بايد جداً مراقب بود تا اين‌گونه كارها بهانه‌اي دست عوامل فرهنگي مستكبران ندهد.

منابع

ابن منظور، محمد بن مکرم (1414ق). لسان العرب، سوم، بيروت، دار صادر.

اربلى، على بن عيسى‏ (1381ق). کشف الغمة في معرفة الائمة، اول، تبريز، بني هاشمي.

انصاري، مرتضي (1414ق). رسائل فقهية، اول، قم، مجمع الفکر الاسلامي.

تنوخى، محسن بن على (1978م). الفرج بعد الشدة:، بيروت، دار صادر.

جمعي از نويسندگان زير نظر سيد مصطفي مير سليم (1386ش). دانشنامه جهان اسلام، سوم، تهران، بنياد دايرة المعارف اسلامي.

جمعي از نويسندگان زير نظر کاظم موسوي بروجردي (1385ش). دائرة المعارف بزرگ اسلامي، دوم، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامي.

جوادي آملي، عبدالله (1388ش). تسنيم، هشتم، قم، اسراء.

حرّ عاملى، محمد بن حسن (بي‌تا). امل الآمل، محقق: سيد احمد حسيني، بي نا.

خان محمدي، کريم و انواري، محمدرضا (1391ش). چاه عريضه جمکران از خرافه تا واقعيت"" فصلنامه علمي پژوهشي شيعه شناسي، موسسه شيعه شناسي، شماره سي ‌و هفتم، سال10.

خميني، روح الله (1415ق). انوار الهداية في التعليقة علي الکفاية، دوم، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.

الزركلى، خير الدين (1989م). الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين، هشتم، بيروت، دار العلم للملايين.

سبحاني، جعفر (1415ق). الرسائل الاربع، اول، قم، موسسه امام صادق7.

سبزواري، عبدالاعلي (بي‌تا). تهذيب الاصول، دوم، قم، المنار.

صدر، محمد باقر (1418ق). دروس في علم الاصول، پنجم، قم، نشر اسلامي.

صدوق، محمد بن علي بن بابويه (1385ش). علل الشرايع، اول، قم، چاپ داوري.

طباطبايي، محمد حسين (1417ق). الميزان في تفسير القرآن، پنجم، قم، انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم.

طبرسي، حسن بن فضل (1412ق). مکارم الاخلاق، چهارم، قم، شريف رضي.

طريحي، فخر الدين بن محمد (1375ش). مجمع البحرين، سوم، تهران، مرتضوي.

طهراني، آقا بزرگ، (1403ق). الذريعة الي تصانيف الشيعة، ج26، سوم، بيروت، دارالأضواء.

قاضي زاهدي، احمد (1379ش). شيفتگان حضرت مهدي7، هفتم، قم، حاذق.

قرائتي، محسن (1379ش). تفسير نور، پنجم، قم، در راه حق.

کاظمي تستري، اسدالله (بي‌تا). مقابس الأنوار و نفائس الأسرار في أحكام النبي المختار و عترته الأطهار‌، اول، قم، موسسه آل البيت:.

کريمي قمي، حسين (1380ش). آيينه اسرار، سوم، قم، انتشارات جمکران.

کلباسي، محمد (بي‌تا). رسائل، اول، قم، بي‌نا.

كفعمى، ابراهيم بن على عاملى‏ (1405ق). المصباح، دوم، قم، دارالرضي.

كليني، محمد بن يعقوب (1407ق). الكافي، علي اكبر غفاري و محمد آخوندي، ج8، چهارم، تهران، دارالكتب الإسلامية.

مجتهدي سيستاني، سيد مرتضي (1390ش). صحيفه مهديه، ترجمه:موسسه اسلامي ترجمه، چهاردهم، قم، الماس.

مجلسي، محمد باقر (1403ق). بحارالانوار، ج111، دوم، بيروت، داراحياء التراث العربي.

مصطفوى، حسن‏ (1368ش). التحقيق في كلمات القرآن الكريم‏، اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي‏.

مظفر، محمد رضا (1375ش). اصول الفقه، اول، قم، اسماعيليان.

مکارم شيرازي، ناصر و جمعي از نويسندگان (1374ش). تفسير نمونه، اول، قم، دارالمتب الاسلامية.

موسوي اصفهاني، سيد محمد تقي (1381ش). مکيال المکارم، مترجم: سيد مهدي حائري، اول، قم، ايران نگين.

ناشناس، مفتاح الجنان (حاشيه زاد المعاد علامه مجلسي )، (1423ق). اول، بيروت، اعلمي.

نجاشي، احمد بن علي (1418ق). رجال، قم، ششم، قم، نشر اسلامي.

نجوم امت، فصلنامه نور علم، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ش18، آبان 1365.

نراقي، احمد (1375ش). عوائد الايام في بيان قواعد الاحکام، اول، قم، دفتر تبليغات اسلامي.

نوري (1429ق). دارالسلام فيما يتعلق بالرويا و المنام، اول، بيروت، موسسة التاريخ العربي.

نوري، ميرزا حسين (1386ش). نجم الثاقب، دوم، قم، مسجد مقدس جمکران.

نهاوندي، علي اکبر (1386ش). العبقري الحسان، اول، قم، مسجد جمکران.

وحيد بهبهاني، محمد باقر (1424ق). مصابيح الانظار، اول، قم، مؤسسة العلامة المجدد الوحيد البهبهاني‌.

www.jmcu.ir

www.manuscript.um.ac.ir

www.qudsonline.ir

www.qudsonline.ir

www.ravangah.com‎

www.salamatnews.com

www.www.khabaronline.ir

[1]. علامه مجلسي در مورد اين کتاب چنين مي گويد: «و الكتاب العتيق الذي وجدناه في الغري صلوات الله على مشرفه تأليف بعض قدماء المحدثين في الدعوات و سميناه بالكتاب الغروي‏».

[2].اين کتاب از تاليفات سيد أمير معز الدين محمد بن أبي الحسن موسوي و به زبان فارسي مي باشد (الذريعة، ج2: ص459).

[3]. آقا بزرگ طهراني معتقد است نويسنده کتاب مفتاح الجنان مجهول بوده و برخي از مطالب آن غير مستند و برخي ديگر قطعا بدون دليل مي باشد.محدث نوري نيز اين کتاب را نقد کرده است(الذريعة، ج21: 324).

[4].نسخه خطي اين کتاب در سايت دانشکده الهيات دانشگاه فردوسي قابل دسترسي است؛ به آدرس :

http://manuscript.um.ac.ir/moreinfo-1782-pg-145.html

[5]. ابوعلي مُحَسِّن بن علي بن محمدبن ابي الفهم، محدّث و اديب و شاعر. وي در (327 هـ. ق) در بصره به دنيا آمد. به سال (346 هـ. ق)در ضرابخانه اي در شهر اهواز (سوق الاهواز) به کار وارسي مسکوکات اشتغال داشت. در سال (349 هـ. ق) ابوسائب عُتبة بن عبيداللّه (قاضي القضاة همدان، متوفاي 350 هـ. ق) و سپس مطيع للّه، او را به منصب قضا در برخي شهرهاي خوزستان گماردند. اين توجه درباريان؛ به ويژه عضدالدوله ديلمي (متوفاي 372 هـ. ق)، تا (371هـ. ق) ادامه داشت و پس از آن تنوخي در خانه تحت نظر بود و در شرايط سختي زندگي مي کرد. او نيز همچون پدرش به اعتزال گرايش داشت که در کتابش نَشوارُ المُحاضرة، مشهود است. نقل او مورد تأييد بود. وي در (384 هـ. ق) در بغداد درگذشت. يکي از کتاب‌هاي او، الفرج بعدالشدّة است که وي تأليف آن را در (373 هـ. ق) آغاز کرد. (الأعلام، ج‏5: 288؛ دانشنامه جهان اسلام، ج8 : 337 و دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج16: 250).

[6] «الصهرشتى» نام او، نظام الدين أبو الحسن سليمان بن الحسن الصهرشتيّ‏ است. ايشان را از بزرگان شيعه و شاگرد شيخ طوسي و سيد مرتضي دانسته اند (بحار الأنوار، المدخل: 193و الذريعة، ج2: 118و ج17: 30).

[7].مراد مصباح المتهجد موجود مي باشد که مصباح کبير نيز گفته شده است.

[8].شيخ طوسي تلخيصي از روي مصباح المتهجد داشته که به مصباح صغير شناخته مي شده است.

[9]. براي مطالعه وقايع بيش‌تر در زمان معاصر (ر.ک: همان، ج1: 238 -229؛ نوري، 1386،ج2: 492؛ نهاوندي، 1386،ج6: 795).

[10]. آيت الله حاج ميرزامحمد فيض در سال (1293هـ. ق) در قم متولد شد. پس از گذراندن دروس سطح، در سال (1317هـ. ق) به نجف مشرف شد و در آن‌جا از درس صاحب عروة الوثقي و صاحب کفاية الاصول و شريعت اصفهاني و حاج ميرزاحسين نوري بهره برد و سپس به سامرا رفت و از شمار شاگردان خوب ميرزا محمدتقي شيرازي قرار گرفت در سال (1333هـ. ق) به قم بازگشت. در سال (1370هـ. ق) به رحمت الاهي واصل و در ايوان صحن کوچک حضرت معصومه3 به خاک سپرده شد (فصلنامه نور علم،ش18 ص 100، ""نجوم امت ).

[11]. مراد حجت الاسلام والمسلمين رسول جعفريان است.ر.ک:

http://www.khabaronline.ir/detail/56653

[12].اين امر در برخي از زائران چاه مشاهده شده است.

 

نویسندگان:

محمد شهبازيان-محمد امين بالادستيان-روح الله شاکري زواردهي


چاپ   ایمیل