عقل و دین در كلام امام علی (ع)

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 21 - 41 دقیقه)

چكیده:
آنچه در این مقاله مورد توجه قرار گرفته است تعریف و بیان چیستی دین و عقل، جایگاه و اساس دین و عقل با توجه به سخنان امام علی علیه السلام در موارد گوناگون. همچنین كاربرد و كارایی آن دو در نظام زندگی و رابطه عقل و دین، كیفیت و چگونگی آن در فهم مسائل دینی و در كشف عامل احكام الهی، استحكام بخشیدن به مبانی دینی از یك طرف و اصلاح و پالایش احكام اصیل و ناب دینی از كج اندیشیها و تحریفها، ارائه مسائل و موضوعات دینی توسط عقل، رفع تنافی بین دین و عقلانیت، هدایت و تثبیت در كشف حقایق و فهم مسائل مورد نیاز بشری توسط عقل در پرتو انوار و روشناییهای به دست آمده از سوی دین، پرهیز از دغدغه های فكری و انسان شناختی و معرفت شناختی از طرف دیگر همراه با تعامل و تاثیر متقابل فهم عقلانی و باور دینی.

مقدمه
یكی از مسائل مهم و جدی كه به طور مستمر و مدام در طول تاریخ برای بشر مطرح بوده و هست مساله عقل و دین و نوع رابطه و تعامل میان آن دوست. از یك طرف آنچه فصل ممیز انسان با دیگر جانداران كه او را درست در یك نقطه مرتفع و جایگاه برتر قرار داده و همیشه با وی همراه است و از هدایتها و فرمانها و منهیاتش بهره می برد و آن همان عقل انسانی است كه مقوم ذاتی و موجب نوعیت انسان است، به گونه ای كه نمی تواند آن را مغفول عنه قرار دهد و از كنار آن با بی تفاوتی گذر كند و از طرف دیگر انسان چگونه می تواند از مساله، اساس، آثار و كارایی دین غفلت كند. زیرا اولا، دین امری نیست كه انسان بخواهد آن را یك امر عادی تلقی كند و بود و نبود آن را در سرنوشت خود بی تاثیر بداند. چون دین حق و داعیه دارد و برای ابعاد گوناگون زندگی انسان دستورالعمل دارد و با بودن آن حیات انسانی به نوعی تفسیر می شود و با نبود آن به نوع دیگر. ثانیا، عقل انسانی مقوم ذاتی جوهر انسانی و فصل ممیز انسانیت انسان از دیگر جانداران است. انسان بالذات عاقل خلق شده است و این عقل هدایتگر انسان برای درك حقایق عالم و تشخیص آینده روشن از تاریك و بایدها و نبایدها و خوبیها و بدیهاست. بنابراین چگونه می توان از این دو مساله اساسی و محوری صرفنظر كرد. ثالثا، در میان موجودات جهان انسان از آفریده هایی است كه با تركیب و مؤلفه های خاص و پیچیده ای خلق شده است. از یك طرف دارای قدرت عقل و درك و تحلیل منطقی مسائل و موضوعات است و از طرف دیگر دارای تمایلات متنوع و فراوانی است. هم دارای قوه عقلانی، صاحب نیروی انجام عملیات تفكر، جمع آوری اطلاعات، معلومات، دركها، سازماندهی و استخراج منتجهاست و هم دارای مركزیت گرایشها، تمایلات، جاذبه ها، دافعه ها و حب و بغضهاست. اگر انسان به سراغ علم و منطق و تفكر و استدلال نرود قوه عاقله به كمال خویش نمی رسد و اگر به سراغ تمایلات و انجذابهای قلبی نرود از اطمینان و آرامش روانی تهی گردیده و با تردیدها و دغدغه های خطرناك روحی زندگی اش به دنیای تلختر از زهر تبدیل خواهد شد. بنابراین انسان به طور طبیعی هم با دین رابطه تنگاتنگ و عمیقی دارد و هم با عقل و حیات انسان. اما مساله ای كه در این مقاله دنبال می شود حقیقت عقل و حقیقت دین، ماهیت آن دو، رابطه آنها، نقش و تاثیر دین و عقل در حوزه یكدیگر، مقدار دخالت عقل در حوزه دین یا دخالت دین در حوزه عقل، چگونگی تاثیر عقل در فهم مسائل دینی، چگونگی تاثیر دین در نحوه فهم و استدلال عقلانی و كشف علل و فلسفه احكام الهی و مفاهیم دینی و نوع كارایی آن دو در حوزه اخلاق و رفتار انسان و در نهایت جایگاه عقل و دین از نگاه امام علی علیه السلام است. چنین نگاهی به عقل و دین و رابطه شان با یكدیگر مناسب ترین الگو و موردی است كه در این مقاله مورد توجه قرار گرفته است. غلوآمیز نیست اگر بگوییم كه امام علی علیه السلام به عقل مجسم و دین مجسم تعبیر شده و این همان گویای واقعیتی است كه در این مقاله دنبال می شود. امام علیه السلام شخصیتی است كه عقلانیت و شهود دینی در او به هم آمیخته است به گونه ای كه عرفا وی را مراد و مرشد خود و حكیمان و فیلسوفان حضرت را استاد خود می دانند و به حق او عقل تجسم یافته است. امام علی علیه السلام در آغوش نبی اعظم صلی الله علیه وآله وسلم تربیت یافته و دین و مسائل دینی و معارف حقه الهی را از زبان آورنده وحی الهی آموخته است. تامل در سخنان آن بزرگوارعلیه السلام علاوه بر اینكه بر ارتقای آگاهیهای دینی و معرفت بشری و عقلانیت می افزاید، می تواند به عنوان امام معصوم علیه السلام درباره این نوع مسائل كه همیشه برای انسان مطرح بوده راهگشا و فیصل الخطاب باشد.

تعریف و اساس دین و عقل در سخنان امام علی علیه السلام
دین در لغت به معنی جزا و سزاست و علما در اصطلاح به اسلام و شریعت و ملت تعبیر می كنند، به اعتبار جزای خیر برای طاعات و سزا برای معاصی (مجلسی 1397 ج 1: 117) مقرر شده است. امام علی علیه السلام درباره دین می فرماید: «الدین شجرة اصلها التسلیم و الرضا» (نهج البلاغه) دین مانند درختی است كه ریشه اش تسلیم در برابر اراده حضرت حق و اطاعت از فرامین وی و خشنودی از دستورات اوست. مقررات دینی مانند نماز، روزه، حج حتی زكات و دیگر مقررات مالی در اسلام در تحلیل به معنای همان سر تسلیم فرود آوردن در برابر اراده حضرت حق و خشنودی به چیزهایی است كه موجب رضای خدای عالم است.

عقل و عقال و اعتقال از یك ریشه است و در لغت به معنی بستن و محدود كردن است. طنابی كه با آن پای شتر را می بندند، عقال می گویند. به عقل آدمی عقل می گویند برای اینكه انسان به توسط آن از رهایی مطلق و یله شدن فكری و بی انضباطی اندیشه ای نجات می یابد و به افكار و آرا و نظریات خود نظم و انتظام می دهد و برای همه آنها چهارچوب منطقی و فكری فراهم می كند و انسان را از افتادن به وادی جهل می رهاند. آن حضرت درباره عقل می فرماید: «العقل شجرة ثمرها السخاء و الحیاء» (غرر ج 1: 329). عقل آدمی مانند درختی است كه میوه آن سخاوت و حیاست. سخاوت در ارتباط با مسائل مالی و حیا در ارتباط با مسائل اخلاقی و نفسانی و جنسی؛ یعنی انسان عاقل دارای جوهره و قدرتی است كه از آن به عقل تعبیر می كنند و آن قدرت و جوهر در او دایما در حال رشد و شكوفایی است و انسان را به پویش می خواند و در هر مرحله ثمرات ارزشمندی از قبیل رعایت حیا و ادب را در اختیار او قرار می دهد كه انسان را از پرده دری و هتك حرمتها دور می سازد و روح ایثار و دفاع از همنوع را در او می دمد و به انسانی سخاوتمند و اهل گذشت تبدیل می كند.

مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار از امام حسین بن علی علیه السلام از پدر بزرگوارش امام علی بن ابیطالب علیه السلام درباره عقل اینطور نقل می كند. امام علی بن ابیطالب علیه السلام می فرماید رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم چنین فرمودند:

خدای متعال عقل را از نور پوشیده در حیطه علم خودش آفریده است به طوری كه نه پیامبر عظیم الشانی بر آن مطلع گردد و نه فرشته مقربی بر آن آگاه شود. علم و آگاهی را عین ذات عقل؛ فهم و درك را روح و باطن عقل؛ حیا را چشمان عقل؛ حكمت را زبان عقل؛ رافت را همت عقل و رحمت را به منزله قلب عقل قرار داد و بعد اینطور ادامه می دهد: سپس خدای متعال عقل را مورد خطاب قرار داد و به او فرمود به عقب برگرد. عقل اطاعت كرد و برگشت و سپس عقل را دوباره مورد خطاب قرار داد و فرمود به جلو بیا عقل فرمان ربوبی را اطاعت كرد و جلو آمد و سپس خدای جهان عقل را مورد خطاب قرار داد و فرمان صادر كرد ای عقل سخن بگو و عقل زبان گشود و گفت حمد خدای عالم را كه نه ضد دارد و نه مثل و نه مانند و نه همتا و او آن خداوندی است كه تمامی موجودات عالم در برابر عظمت ذات او خوار و كوچكند و خاضع و فرمانبردار. سپس خطاب الهی رسید قسم به عزت و جلالت خودم، مخلوقی زیباتر و مطیع تر و بالاتر و گرامی تر و عزیزتر از تو ای عقل نیافریده ام به سبب تو به یگانگی و حدانیت ستایش می شوم و با تو پرستش می شوم و به سبب تو خوانده می شوم و با تو مورد امید و طلب بندگانم قرار می گیرم و با تو بندگانم از قهر و غضب من می هراسند و با تو از عذاب و كیفر من می ترسند و ثواب و عقاب و پاداشهای نیك و كیفرهای سخت با تو و با محاسبه تو صورت می گیرد (مجلسی ج 1 ح 3: 107).

انسان وقتی كه در این سخن بلند خوب دقت می كند به روشنی می فهمد در دیدگاه امام علی علیه السلام عقل در ردیف موجودات دیگر عالم قرار نمی گیرد از آنجا كه دارای جوهری نورانی و روشن می باشد و منشا ظهور و كشف حقایق عالم می باشد مانند نور حقیقی هم خود ظاهر است و هم منشا ظهور حقایق دیگر می شود از این جهت سنخ آن از سنخ عالم ربوبی و از حقیقت انوار خداوندی خلق شده و مساوی علم است و اگر عقل به صورت یك موجود تجسم یافته زنده ای درآید علم و آگاهی عین او؛ فهم به منزله روح و روان او؛ زهد به منزله سر و راس او كه افضل فضیلتهای بشری است؛ حیا به منزله چشمانی كه موجب كشف امور و حقایق عالم می شود؛ كار حكیمانه و حكمت آمیز به منزله زبان و رافت و رحمت منشا افاضه و پذیرش حقایق الهی از عالم بالا به سوی اوست. بنابراین عقل جوهری است نورانی و به تعبیر فلسفی حقیقتی است مجرد از ماده و آثار ماده هم از جهت ذات و هم از جهت فعل؛ لذا عین علم و آگاهی و روشنی و حضور است. چون همان طور كه در جای خودش به اثبات رسیده اگر هر عاقلی مجرد است هر مجردی هم عاقل است در صورتی كه دارای تجرد تام باشد و نفس انسانی در مرتبه عقلانیت دارای همین نوع حالت تجرد است و چون موجودی مجرد، تام و كامل است و عین حضور و ظهور حقایق و معارف بشری و الهی می باشد و منشا كشف و فهم مسائل كلی و اساسی و عقلانی و مورد نیاز كمال بشریت هم هست و حكمت، تدبیر، عفت، حیا، زهد، وارستگی، حر، آزادگی، مت بلند، رافت، رحمت، دلسوزی، علاقه به نوع و نوع دوستی، ایثار، فداكاری و دیگر ارزشهای اخلاقی و انسانی همگی از خصوصیات و علایم عقل و عقلانیت می باشد و به همین دلیل عقل و عقلانیت ملاك فهم خوبیها، بدیها، بایدها، نبایدها و بالاخره ملاك ثوابها، عقابها، پاداشها، كیفرهاست و اساسا دین، تدین و تعهد به مبادی دینی و اخلاقی و التزام به حسن، قبح، عدالت و عدل گرایی همانا با عقل و عقلانیت قابل تفسیر و تحلیل است و با قطع نظر از عقل و عقلانیت تدین به هر دینی و حتی بعثت انبیاء، ارسال رسولان الهی، بعث و قیامت، محاسبه، مؤاخذه، تشویق و ترغیب به انجام كارهای خوب و مشروع، تحذیر از اعمال زشت و خیلی از موضوعات و مسائل دیگر كه تعلیم و تربیت از پشتوانه منطقی و فلسفی خالی خواهد بود و به صورت یك سلسله امور بی معنا و پوچ درخواهد آمد. همچنین در بحارالانوار (مجلسی ج 1 ح 10: 116 - 117) آمده است :

در ضمن سؤالهای امام علی علیه السلام از فرزندش امام حسن بن علی علیه السلام این سؤال وجود داشت فرزندم حسن علیه السلام عقل چیست؟ امام حسن علیه السلام در جواب پدر بزرگوارش اینطور فرمود: عقل عبارت است از اینكه انسان در قلب خویش چیزهایی كه از معارف حقه و مشاهدات معنوی اندوخته كرده است آنها را نگهدارد و حفظ نماید. بعد سؤال فرمود جهل چیست؟ امام حسن علیه السلام در جواب فرمود: جهل عبارت است از اینكه انسان قبل از آنكه مطمئن شود كه موقعیت مناسب است و فرصت خوبی وجود دارد و بهتر است از آن استفاده خوبی به عمل آید شتابزده و با سرعت وارد كار شود و جایی كه جا دارد و بجاست پاسخ بگوید به خاطر جهل به اصل مطلب و یا به خاطر جهل به موقعیت آن از پاسخ دادن امتناع ورزد.

معلوم است امام علیه السلام در اینجا درصدد این نیست كه عقل را از طریق جنس و فصل تعریف نماید بلكه می خواهد آن را از طریق آثار و عوارض و لوازم تعریف كند و این روش امری متداول و آسان هم هست و شاید عمده تعاریف از همان طریق عوارض و لوازم صورت پذیر باشد چون شناخت فصول و اجناس و ذاتیات اشیاء اگر امری ناممكن نباشد، امری بسیار سخت و مشكل است.

در بحار(مجلسی ج 1 ح 8: 116) از امام صادق علیه السلام آورده است:

از امام علی علیه السلام سؤال كردند عقل چیست؟ در جواب فرمودند: عقل چیزی است كه به واسطه آن به خدای عالم بندگی صورت گرفته و مسیر عبودیت هموار می گردد و راه رسیدن به سعادت همیشگی و كسب درجات بهشتی به وسیله آن به دست می آید.

راوی حدیث می گوید:

به امام صادق عرض كردم روی این تعریفی كه شما به عمل آوردید آنچه كه در معاویه بود و در جواب فرمودند آنچه كه در معاویه بود عقل تسلیم نبود [بلكه] شیطنت بود.

این هم تعریف عقل از راه عوارض و لوازم صورت گرفته است و منظور از عقل جامع عقل نظری و عقل عملی است و از این سخن بلند اینطور استفاده می شود عقل آدمی اگر سالم باشد و تحت تاثیر القائات و وسایس و توهمات نفسانی قرار نگیرد و رهبری و هدایت قوای زیر مجموعه خودش را در دست داشته باشد انسان را در مسیر تشخیص حق و باطل و صلاح و فساد و خیر و شر یاری رسانده و به ساحل نجات می رساند و بالعكس اگر عقل انسانی مقهور قوه واهمه و تمایلات شهوانی و نفسانی باشد و به جای اینكه واهمه از عقل آدمی خطا بگیرد و جهت گیری را بیاموزد بالعكس عقل از واهمه خطا می گیرد در این صورت آن عقل نیست بلكه شیطنت و ابلیس گری است و اعمالی كه از عقل مقهور و مغلوب تمایلات و توهمات نفسانی سر می زند در ردیف اعمال انسانی قرار نمی گیرد بلكه جزء اعمال سبعانه یا مانند آن محسوب می شود. امام علی علیه السلام درباره این و معرفی آن اینطور می فرماید: «اصل الدین اداء الامانة و الوفاء بالعهود» (غرر ج 2: 42 ك 1762). اصل و اساس دین همان ادای امانت و وفاكردن به تعهدات و پیمانهاست. در جای دیگر می فرماید: «ثلاث هن جماع الدین: العفة و الورع و الحیاء» (غرر ج 3: 342 ك 4679). اگر در فردی سه چیز به وجود آید دین با همه جوانب و ابعادی كه دارد در آن فرد به وجود آمده و آثارش را آشكار می سازد. آن سه چیز عبارتند از عفت و ورع و حیا.

امام علیه السلام در جای دیگر درباره دین می فرماید(غرر ج 3: 345 ك 4685): سه چیز است اگر در جایی به وجود آیند و جمع شوند موجب كمال دین می شوند و آن سه چیز اخلاص، یقین و قناعت است. می فرماید: «اول الدین التسلیم و آخره الاخلاص» (غرر ج 2: 190 ك 3338). اول دین تسلیم شدن در برابر حضرت حق است و آخر آن اخلاص برای حق و نیز می فرماید: «ان افضل الدین الحب فی الله و البغض فی الله و الاخذ فی الله و العطاء فی الله سبحانه» (غرر ج 2: 541 ك 3540). بالاترین و افضل دینها عبارت است از اینكه انسان تمام گرایشهایش برای خدا و تنفر و انزجارش برای خدا و دریافت و پرداخت و داد و ستدهایش هم برای خدا باشد و كوچكترین توقع و انتظاری از غیر او نداشته باشد و نیز می فرماید: «سنام الدین الصبر و الیقین و مجاهدة الهوی» (غرر ج 4: 148 ك 5638). ارتفاع و بلندی و قله ترفیع دین صبر و یقین و جهاد و مبارزه با هواهای نفسانی است. درباره دین اسلام كه همان دین واقعی و حقیقی است اینطور می فرماید:

حمد و ستایش مخصوص آن خداوندی است كه اسلام به عنوان شریعت در اختیار بندگان خویش قرار داد و برای آنانی كه می خواهند واردش شوند روشهای آسانی در اختیارشان گذاشت و اركان و پایه های آن را عزیز و محكم ساخت برای كسانی كه می خواهند با آن به ستیز و جدال و جنگ برخیزند و برای دلبستگان مایه امنیت و آرامش و برای واردان در حوزه آن سلم و مسالمت و برای گویندگان و سخنوران برهان و دلیل روشن و برای كسانی كه با آن مخاصمه می نمایند شاهد و گواه و برای آنانی كه می خواهند از نور و روشنایی آن بهره جویند نور و روشنایی و مایه فهم برای عاقلان و رسیدن به واقع برای كسانی كه اهل تدبیر و تفكرند. از آیه و علامت برای كسانی كه می خواهند با صبغه و لون اسلام نشاندار شوند و مورد شناسایی قرار گیرند و مایه بصیرت و بینایی برای كسانی كه صاحب اراده و تصمیمند و مایه عبرت برای كسانی كه می خواهند از اسلام پند گیرند و مایه نجات و رهایی برای كسانی كه آن را تصدیق نموده و بر آن باور دارند و مایه وثوق و اعتماد و اطمینان برای افرادی كه خود را در اختیار آن قرار می دهند و با محوریت اسلام حركتها و اعمالشان را منطبق می سازند و مایه صیانت برای اشخاصی كه به مشكلات اتباع از فرامین و دستورات اسلام صبر و تحمل می نمایند، قرار داده است. چون اسلام دارای راههای روشن و آشكار بوده و از طرق و راههای مطمئن به طور شفاف استفاده كرده و از دلایل و مبانی روشنی برخوردار است و از جایگاه رفیع علمی و معرفتی برخوردار بوده و دارای چراغهای روشن هدایت و روشنگری می باشد اگر كسی برای آن در مسابقه شركت كند همیشه برنده خواهد بود چون بالاترین غایت و هدف و نتیجه در درون آن است و همه عوامل بینشی و فلسفی و معرفتی و دنیایی و عقبایی و مادی و معنوی نصرت و پیروزی در آن جمع است چون پاداش برندگان آن بسیار بالا و ارزشمند است و مسابقه دهندگان و سواران میدان مسابقه اسلام از شرافت بالایی برخوردارند.

برای اینكه تصدیق و باور درست و مطمئن راه آن است و اعمال نیك و صالح نشانه و معرف آن و مرگ كه لقای خداست غایت و پایان آن و دنیا میدان مسابقه و قیامت روز استنتاج و بهره گیری و بهشت پاداش آن است (نهج البلاغه خ 105: 185، 186).

بنابراین می توان گفت دین در دیدگاه امام علی علیه السلام مجموعه ای از باورها، معرفتها، معارف حقه، دستورالعملها و مقرراتی است كه انسان در تامین سعادت و كمال وجودی و به دست آوردن آرامش روحی و روانی و رفع دغدغه های فكری و ایجاد روابط سالم و بی شائبه و شفاف به رعایت آن نیازمند است.

در جای دیگر می فرماید: «ادین الناس من لم تفسد الشهوة دینه» (غرر ج 2: 439 ك 3207). متدین ترین انسانها كسانی هستند كه شهوت و تمایلات نفسانی دین آنان را فاسد نكند. بنابراین دین همراه با یقین و باورهای مطمئن و ارزشهای اخلاقی و فضایل بالای انسانی و معرفت شهودی است و لذا می فرماید: «لادین لمرتاب و لامروة لمغتاب» (غرر ج 6: 347 ك 10440). كسی كه فاقد یقین و باور مطمئن است از دین بی بهره است و كسی كه پشت سر دیگران حرف می زند و غیبت می كند فاقد فتوت و مردانگی است.

در این دیدگاه دین برای فرد متدین علاوه بر اینكه معرفت و علم و آگاهی می آورد و صاحبش را دارای خمیری روشن و بیدار می سازد و از اضطرابهای روحی و دغدغه های فكری نجات می بخشد او را دارای نفس مطمئنه و استوار و محكم قرار داده و از وی فردی امین و قابل اعتماد برای دیگران و جامعه تربیت می كند. به همین جهت امام علیه السلام به طور مكرر و با تاكید می فرماید: «لا تثقن بعهد من لادین له» (غرر ج 6: 262 ك 10163). به تعهدات كسانی كه دین ندارند خیلی مطمئن و اعتماد نداشته باشید. یا در جای دیگر می فرماید: «لا امانة لمن لادین له» (غرر ج 6: 403 ك 10789). كسی كه دین ندارد امانت ندارد یعنی نمی شود انسان فاقد دین را فردی امین و مطمئن دانست.

رابطه عقل و دین
از مجموعه مباحثی كه تا كنون گذشت به وضوح به دست آمد نه تنها عقل و دین در برابر همدیگر قرار نگرفته و رابطه متضاد ندارند بلكه دارای كمال ارتباط با همدیگر هستند؛ یعنی بدون عقل، دین كامل، سالم، صحیح و منطقی به وجود نخواهد آمد و بدون دین جامع و صحیح عقل آدمی مسئولیت اصلی خودش را كه هدایت قوای زیر مجموعه و تشخیص درست مسائل است نمی تواند ایفا نماید. با دقت و تامل به كلمات و سخنان امام علیه السلام دریافته می شود كه رابطه این دو ریشه دارتر از آنچه است كه در سطور فوق گذشت. از باب نمونه به مواردی از آنها اشاره می شود.

«الدین لایصلحه الا العقل» (غرر ج 1: 353 ك 1341). چیزی دین را اصلاح نمی كند مگر عقل یعنی دین كه یك مجموعه معرفتی و اعتقادی و از امور فكری و رفتاری است مانند دیگر مجموعه ها این چنین در معرض تحلیلها، اظهارنظرها، موافقتها و مخالفتها قرار می گیرد و لذا همگان به طور یكسان و قالبی بر آن تحلیلها رای و نظری ارائه نمی كنند به طوری كه اختلاف تحلیلها و برداشتها یك امر طبیعی و عادی است و در این مسیر به طور قهری همه برداشتها نمی تواند از آن اتقان و استحكام لازم برخوردار و سبت یكسان و همسان به واقع دین داشته باشد و همگان نمی توانند با همه این تنوعها و اختلافها به طور صحیح از مسائل و موضوعات دینی ارزیابی داشته باشند و لذا برای اینكه دین و مفاهیم دینی از تحریف محرفان و كج فكری كج اندیشان مصون بماند و سلامت و متانت و اصالت خودش را از دست ندهد، همیشه باید تحت نظر عقل سالم و غیر متاثر از قوای وهمی و شهوانی مورد ارزیابی قرار گیرد و با انحرافها و كج اندیشان و تحریف كنندگان با منطق عقل و میزانهای درست عقلانی مقابله نمود و در برابر آنها اشیاء و موارد تحریف شده را اصلاح كرد.

«علی قدر العقل یكون الدین» (غرر ج 4: 313 ك 6183). دین انسانها به اندازه عقل آنان است یعنی هر اندازه عقول انسانها كاملتر و قویتر و بالاتر گردد به همان اندازه دین آنان كاملتر و قویتر و بالاتر خواهد بود.

«الدین و الادب نتیجة العقل» (غرر ج 2: 28 ك 1693). دین و ادب انسانی نتیجه عقل است یعنی دین و فرهنگ بشری از سازندگان اصلی تمدنها و ملیتهاست و بدون دین و فرهنگ نمی توان برای ملتها و تمدنها، تاریخ قابل دفاعی ترسیم كرد یا برای آنها هویت فرهنگی شناخته شده ای داشت. در واقع عقل كه رسول حق تعالی (غرر ج 1: 70 ك 271) و قویترین اساس و پایه انسانیت انسان (غرر ج 1: 128 ك 474) است و مركب علم و دانش و آگاهیهای بشری (غرر ج 1: 205 ك 815) و ثمره عقل ملازمت حق (غرر ج 3: 325 ك 4601) و استقامت در كار و اعمال آنان (غرر ج 3: 322 ك 4589) است گاهی در كلام امام علیه السلام مشاهده می شود.

«العقل مصلح كل امر» (غرر ج 1: 110 ك 403). عقل انسانی اصلاح كننده همه كارهاست یعنی اگر عقل آدمی درست كار كند و از نفوذ و القائات واهمه و تمایلات نفسانی مصون بماند می تواند همه امور را اصلاح نماید.

«بالعقل صلاح كل امر» (غرر ج 3: 234 ك 4320). به سبب عقل همه امور رو به راه گردیده و صالح می شود.

«صلاح البریة العقل» (غرر ج 4: 196 ك 5803). اصلاح عالم و جهان با عقل و تعقل و عقلانیت است. مشكل بشر در این است كه از عقل و عقلانیت به طور بایسته و شایسته استفاده مناسب به عمل نمی آورند. به جای اینكه رهبری كارها را به دست عقل بسپارند و با فكر و اندیشه كارها را هدایت و كنترل نمایند زمام كارها را به دست تمایلات و عواطف سپرده و از هدایت فكر و اندیشه فاصله گرفته اند.

مشتركات عقل و دین
اصل اعتماد بر اساس عقل و دین: در نظام فكری امام علی علیه السلام عقل و ایمان و دین و تعقل توامان هستند اگر در جایی دین ضعیف باشد نشانه سستی و ضعف عقلانیت است و اگر دین كامل و محكم باشد نشان قدرت و كمال عقل آدمی است. به عنوان نمونه اگر كسی از ایمان و دین قوی برخوردار باشد می توان به تعهدهای او اطمینان پیدا كرد و اگر بالعكس دارای ایمان ضعیف باشد، نمی توان روی وعده ها و تعهدهای او وثوق پیدا كرد. امام علیه السلام درباره دین اینطور می فرماید: «لاتثقن بعهد من لا دین له» (غرر ج 6: 262 ك 10163). به عهد و پیمان كسی كه دین ندارد اطمینان نداشته باشید چون كسی كه به اصل دین كه یك امر معرفتی و انسانی و ارزشی است و ریشه در فطرت و جوهره آدمی دارد بی تعهد باشد و به آن درست نیندیشد چگونه می توان روی تعهداتی كه با سخن می خواهد به وجود آورد اطمینان پیدا كرد و درباره عقل می فرماید: «لا یوثق بعهد من لا عقل له» (غرر ج 6: 406 ك 10804). به عهد و پیمان كسی كه عقل ندارد نمی توان اعتماد كرد. بنابراین در این نظام فكری اعتماد و اطمینان به انسانها در گرو دو چیز عمده است و آن تعمیق روابط دینی و تعمیق اصول و روشهای عقلانی.

پایبندی به ارزشهای اخلاقی: از جمله مشتركات میان عقل و دین وفاداری هر دو نسبت به ارزشهای اخلاقی و فضایل انسانی است. اگر عقل آدمی نشانه ظرفیت انسان و توان بالای او برای پذیرش مسئولیتهاست و دلیل بر عفت و زهد و وارستگی و آزادگی انسان است و مظهر معرفت و علم و آگاهی و توجه او به حساسیتها و صلاحیتهاست و اگر عقل آدمی منشا اعتبار و استنتاجات است و منشا مروت و انسانیت و كمال جوهری اوست و اگر عقل انسان را به حكمت و تدبیر و آینده نگری و حسابگری دعوت می كند و اگر انسان با عقل كارها را محكم و پایه دار انجام می دهد و بالاخره اگر انسان با عقل و عقلانیت به اوج فضایل انسانی راه می یابد و با ملكات فاضله ارزش می گیرد؛ دین هم چنین است و در این جهت زبان دین و زبان عقل با همه تفاوتهایی كه دارد مشتركند و در حقیقت عقل و دین با دو زبان و با دو شیوه در اندیشه امام علیه السلام برای رفع نیازهای بشری در اختیار انسان قرار داده شده اند اگر انسان تنها عقل را داشت از نعمت بزرگ دین بی بهره می ماند و اگر از نعمت عقل محروم می ماند و فاقد عقل انسانی بود همچنین از مهمترین نعمتهای مورد نیاز و اساسی بی بهره می شد عقل و دین هر دو برای بشر و رابطه آن دو با همه بشریت رابطه یكسان و نیاز بشر به هر دو نیاز عمیق و ریشه داری است.

1- امام درباره عقل می فرماید: «من استعان بالعقل سدده» (غرر ج 5: 190 ك 7925). كسی كه از عقل مدد بگیرد و از راهنمایی عقل یاری بجوید كارها را بامبنای محكم و اساسی انجام می دهد.

2- «من ملك عقله كان حكیما» (غرر ج 5: 269 ك 8282). كسی كه مالك عقلش باشد، با هدایت عقل كارهایش از كمت برخوردار بوده و اعمال حكیمانه از او سرمی زند.

3- «ینبغی للعاقل اذ اعلم ان لایصنف و اذ لااعلم ان لایانف» (غرر ج 6: 447 ك 10954). انسان عاقل و اندیشه مند كسی است اگر علم و آگاهی به دست آورد، علم و آگاهی او را به اعمال زور و فشار بر دیگران وانمی دارد و اگر چیزی را ندانست و نسبت به آن علم و آگاهی نداشت از یاددادن و آموختن خود را بالاتر ندانسته و خود را نگیرد.

4- «ضلال العقل یبعد من الرشاد و یفسد المعاد» (غرر ج 4: 229 ك 5903). گمراهی عقل انسان را از رشد و كمال بازمی دارد و عاقبت او را به فساد و تباهی می كشاند.

5- «لكل شی ء زكاة و زكاة العقل احتمال الجهال» (غرر ج 5: 18 ك 7301). هر چیزی زكاتی دارد كه با آن رشد و پیشرفت می نماید و زكات عقل آدمیان در این است كه انسان تحمل انسانهای ناآگاه و جاهل را داشته باشد.

در نظام فكری امام علیه السلام عقل و دین در ارتباط با همدیگر بوده و از همدیگر متاثرند به نحوی كه ضعف هر كدام از آن دو منشا ضعف و ناتوانی آن دیگری است كمااینكه قوت هر كدام از آنها نشانه قوت دیگری است، اگر عقل انسانی موجب می شود انسان از ظرفیت بالاتری برخوردار گردد دین هم همین حالت را دارد. عقل و عاقل از جایگاه رفیع در نظر امام علیه السلام برخوردار است و در اندیشه ایشان دارای احترام خاصی است كه در موردی به صورت یك ضابطه اینطور می فرماید:

6- «كن بعدوك العاقل اوثق منك بصدیقك الجاهل» (غرر ج 4: 611 ك 7178): اگر دارای دشمنی خردمند هستی بر آن از دوست و صدیق جاهل بیشتر اطمینان داشته باش؛ یعنی ملاك اعتماد و وثوق حاكمیت عقل و عقلانیت است در صورتی كه اگر كسی دشمنی داشته باشد كه اهل فكر و اندیشه باشد عقل آنقدر مهم و مؤثر است كه می تواند دشمنیها را هم تحت الشعاع قرار دهد و به همین دلیل كه وی فردی عاقل و متفكر است عناد دشمن را تعدیل و كنترل می كند و مقابل خیلی از نگرانیها را می گیرد. اگر حرفی بزند و در ارتباط با مساله ای متعهد شود روی عهد و پیمان او می توان محاسبه كرد و مطمئن گشت و اگر طرف از عقل كافی برخوردار نباشد و با فكر و اندیشه رابطه حسنه و تنگاتنگ نداشته باشد ولو اینكه صدیق و دوست هم باشد نمی توان روی پیمان او محاسبه نمود و به او اعتماد كرد.

نشانه ها و علایم تدین و عقلانیت یك نظام
در اندیشه امام علی علیه السلام تدین و تعقل نشانه هایی دارد كه با آنها می توان محاسبه نمود و به حاكمیت دیانت و تعقل حكم كرد و لوازم آنها را ملتزم گشت.

اولین و دومین علامت و نشانه تدین روشن بینی و نورانیت در فكر و اندیشه و آزاداندیشی و پرهیز از آلودگیها و محرمات و زشتیها و پلیدیهاست. امام علی علیه السلام درباره دین فرموده است:

1- «الدین نور» (غرر ج 1: 26 ك 212). دین و تدین نور و روشنایی است.

2- «الدین یقید عن المحارم» (غرر ج 1: 342 ك 1295). دین انسان را از ورود در گناهان و مناطق ممنوعه بازداشته و از ارتكاب محرمات مانع می شود. در باب عاقل می فرماید:

1- «العاقل من تورع عن الذنوب و تنزه عن العیوب» (غرر ج 2: 36 ك 1737). عاقل كسی است كه از گناهان پرهیز كرده و از عیبها و لغزشها خود را پاك و منزه می سازد.

2- «العاقل من وضع الاشیاء مواضعها و الجاهل ضد ذلك» (غرر ج 2: 79 ك 1911). عاقل و متفكر كسی است كه هر چیزی را در جای مناسبش قرار می دهد ولی جاهل درست در برابر عاقل قرار دارد.

سومین و چهارمین نشانه عقل و عقلانیت ملازم حق بودن و دفاع از آن و استقامت در مسیر آن می باشد. حمایت از حقوق ملت و هر صاحب حقی و استقامت روی آن از علایم بارز عقلانیت و تعقل می باشد. كما اینكه همین دو علامت از علایم و مظاهر دین و تدین هم هست در باب عقل و تعقل می فرماید:

1- «ثمرة العقل لزوم الحق» (غرر ج 3: 225 ك 4602). ثمره عقل و تعقل ملازمت حق و دفاع از آن و حقوق صاحبان حق است.

2- «ثمرة العقل الاستقامة» (غرر ج 3: 322 ك 4589). ثمره عقل و اندیشه استقامت در كارها و از جمله در مسیر حمایت و دفاع از حق است.

در باب دین و تدین و نشانه های آن می فرماید:

1- «صیانة المرء علی قدر دیانته» (غرر ج 4: 211 ك 5860). صیانت و سلامتی هر مردی به اندازه دیانت اوست یعنی هر انسانی در هر كاری كه شروع می كند و روی آن سرمایه گذاری به عمل می آورد سلامت و صیانت و مقاومت و ماندگاری وی به اندازه دیانت اوست.

2- «من لا دین له لانجاة له» (غرر ج 5: 363 ك 8761). كسی كه دین ندارد و به چیزی پایبند نیست راه نجات و رهایی و پیروزی بر او وجود ندارد چون انسان لادین به چیزی تعهد و تقید ندارد كسی كه تعهد و تقیدی به چیزی ندارد از خود مقاومت نشان نمی دهد. وقتی كه از خود استقامت نشان نداد به نجات و رهایی نمی رسد. در اندیشه امام علیه السلام تدین و دین قویترین (غرر ج 1: 132 ك 488) و استوارترین ستون جامعه است. اگر جامعه ای در آن تدین و دیانت ظهور و بروز جدی و چشمگیری نداشته باشد و ساختار اجتماعی بدون تقید به مبادی دینی سازماندهی شود مانند ساختمانی است كه ستون و عماد ندارد چنین ساختمانی آنقدر سست و بی اتكاست كه با هر بادی می لرزد و در مقابل تندبادها نمی تواند ایستادگی كند. كما اینكه عقل و عقلانیت قویترین و محكمترین اساس (غرر ج 1: 128 ك 474) و پایه حیات انسانی در بعد فرد و جامعه است؛ یعنی رابطه عقل و دین رابطه خیمه و ستون و رابطه ساختمان و پایه های آن است. قوام خیمه با عماد و ستون است و قوام بنا و ساختمان هم با پایه. بنابراین در اندیشه امام علیه السلام بقای جامعه انسانی در گرو دو چیز است تدین و دین كه مظهر معنویت و تجلی ایمان و باور درونی انسان است؛ تعقل و عقل كه مظهر تفكر و اندیشه و فهم و قدرت تحلیل و استدلال بشر است. اگر جامعه بشری دین را از دست بدهد عنصر معنویت را كه همان اشراق و روشنایی و نورانیت حقیقی دل و قلب آدمیان است را از دست داده است و در نتیجه خود را در یك اضطراب و هیجان روحی و باطنی قرار می دهد كه در نتیجه پایه های ثبات و استحكام و استقامت را از دست داده است و اگر جامعه و آحاد ملت عقل و عقلانیت را از دست بدهد و زندگی بشر در ابعاد گوناگون به دست بیخردان و جاهلان بیفتد نه تنها نظام امور به هم می ریزد بلكه اساس همه چیز متزلزل گردیده و ریشه سنن و فرهنگها و آداب و تمدنها از بین خواهد رفت و اصول حاكم بر روابط اجتماعی زیر سؤال قرار خواهد رفت. عقل و دین برای حركتهای اجتماعی و انسانی مانند دو بال محسوب می شوند و تكامل حیات فردی و جمعی انسانها در گرو رشد عقلانیت آحاد ملتها و میزان پایبندی آنان بر معنویت و اصول ارزشی نشات گرفته از دین و معنویت می باشد.

پنجمین نشانه عقلانیت و حاكمیت عقل حكمت و محكم كاری و چیره شدن بر تمایلات و مشتهیات نفسانی و ظرفیت و كشش برای تحمل مسئولیتها و قدرت تحلیل و جمع بندی نسبت به مسائل و موضوعات متنوع اجتماعی می باشد. در اندیشه امام علیه السلام اگر انسان دارای عقل كامل باشد مسائل را خوب می فهمد، نسبت به مسائل حساسیت لازم را پیدا می كند، از اسارت تمایلات نفس رهایی می یابد، مالك و غالب بر مقتضیات غرایز می گردد، از روی حكمت سخن می گوید، از خطا و لغزشها مصون و محفوظ می ماند، دیگران تحقیر و توهین نمی كند، از مسائل و جریانها بهره های مناسب و استفاده بهینه به عمل می آورد، كلمات و رفتارها و كردارهایش به صورت الگوی قابل اعتماد درمی آید و مایه امید و رجای دیگران می شود. این مفاهیم در اندیشه امام علیه السلام درباره عقل و عاقل و عقلانیت جریان دارد و هر جا عقل و عقلانیت حكومت كند فهم، اعتبار، محكم كاری، تدبیر، آینده نگری، سلامت نفس، تكریم دیگران و قدرت تحلیل مسائل به صورت برجسته ظهور و بروز پیدا می كنند. درباره دین نیز چنین است انسان متدین، فهیم، عاقل، سالم، دارای شرح صدر، صاحب قدرت بر تحلیل مسائل و اهل كرامت و تكریم دیگران است. او برای خدا بر بندگان خدا بی حرمتی و اهانت را روا و جایز نمی شمارد و هتك حرمت هیچ انسانی را مجاز نمی داند و اهانت به دیگران را امری منكر و مبغوض خدای عالم و منفور و ضد اخلاق و منافی شرافت و كرامت انسان می داند. از باب نمونه به چند سخن از امام علی علیه السلام اشاره می كنیم:

1- «من عقل فهم» (غرر ج 5: 135 ك 7644). كسی كه دارای عقل باشد و عقلانی بیندیشد، مسائل را خوب می فهمد.

2- «من استعان بالعقل سدده» (غرر ج 5: 190 ك 7925). اگر كسی با یاری كاری را شروع نماید و در آن كار از هدایت عقل استعانت جوید محكم كاری كرده است.

3- «من ملك عقله كان حكیما» (غرر ج 5: 265 ك 8282). كسی كه مالك عقلش باشد و از طریق عقل بر قوای دیگر نفسانی غالب شود از وی كارهای حكیمانه سرمی زند.

4- «من قوی عقله اكثر الاعتبار» (غرر ج 5: 279 ك 8357). كسی كه دارای عقل قوی و نیرومند است بهتر و بیشتر از دیگران می تواند از قضایا و جریانها بهره ببرد و عبرت گیری نماید.

5- «من غلب عقله هواه افلح»: كسی كه عقلش بر هوایش غالب و چیره شود رستگار و پیروز می شود.

درباره دین می فرماید: 1- «حفظ الدین ثمرة المعرفة و راس الحكمة» (غرر ج 3: 405 ك 4903). حفاظت از دین و نگهداری آن نتیجه معرفت و شناخت درست و علم انسانی است كه محصول عقل آدمی می باشد. حكمت و حكیمانه بودن در راس كارهاست كه آن هم در سایه كمال عقل و عقلانیت كامله میسر است.

2- «من جعل دینه خادما لملكه طمع فیه كل انسان» (غرر ج 5: 421 ك 9017). اگر كسی دینش را در خدمت دنیا و ریاست و حكومتش قرار دهد و از دین به عنوان ابزار برای تثبیت پایه های حكومت خویش استفاده نماید همه انسانها با هر نوع گرایش و توان و انگیزه در وی طمع كرده و درصدد نفوذ در آن قرار می گیرند.

3- «من جعل ملكه خادما لدینه انقادله كل سلطان» (غرر ج 5: 421 ك 9016). اگر كسی سلطنت و حكومت خویش را در خدمت دین قرار دهد و از آنها برای تحكیم مبانی و ارزشهای دینی استفاده نماید همه سلاطین و صاحبان قدرت در عالم در مقابل او سر تسلیم فرود می آورند و تسلیم سیاستها و خواستهای او می شوند. تدین چهره شهودی تعقل و تعقل چهره منطقی تدین است. در دنیای جدید یكی از مسائل بسیار اساسی و جدی رابطه تدین و تعقل و رابطه دین و عقل است بویژه پس از رنسانس و جدایی كلیسا از حكومت و قدرت این موضوع جدی تر مطرح گردید و با توجه به اینكه عقل در دنیای جدید تعاریف مختلف و گوناگونی دارد و در میدان عمل دین با آن تعاریفی كه از آن شده است و عقل با تعریفهای گسترده ای كه دارد به این نتیجه منتهی گردیده است كه دین و عقل و تدین و تعقل نمی توانند با حالت تسالم و همزیستی در كنار همدیگر قرار بگیرند و مدافع همدیگر باشند و دامنه این نوع تضاد تنها در ارتباط با تدین و تعقل نمی باشد بلكه دامنه آن را آنقدر وسیع و گسترده دانسته اند كه به تمامی سنتها، اصول، معیارها و ضوابط كلی هم نسبت داده اند و چون عقل در نظام فكری جدید با عقل در نظام فكری گذشته و ارسطویی متفاوت است طبعا محصول عقل در نظام فكری گذشته با محصول عقل در نظام فكری فعلی نیز متفاوت خواهد بود. اگر در نظام فكری گذشته اصول موضوعه كلی و ثابت وجود داشت و اگر روشهای سنتی از پشتوانه قوی منطقی سنتی برخوردار بود و اگر علم جزمیت و قطعیت تعریف و معنا را داشت امروزه دامنه نسبیت به تمام معارف و ادراكات بشری و روشها و سنتها سایه نینداخته بود و اینقدر پایه های یقین و جزمیت را متزلزل نگردیده بود و به همین جهت دین در این تعریف نمی تواند با عقل و عقلانیت سر سازش داشته باشد. اما در نگاه و تحلیل امام علی علیه السلام نه تنها تدین و تعقل با همدیگر تضاد و تخالف ندارند بلكه عقل و دین هر دو به یك حقیقت برمی گردند عقل همان دین است و دین همان عقل و تدین همان تعقل است و تعقل همان تدین. منتهی اگر دین در قالب استدلال و بینات و برهان شواهد و آیات، خودش را ظاهر سازد و به صورت عبارات و اشكال لفظی تبلور پیدا كند و در میدان تخاطب و مفاهمه و گفتمان و گفتگو درآید با جلوه های گوناگون عقل و تعقل ظاهر و آشكار می شود و اگر همه اینها به صورت مشاهدات دل و یافته های قلب آدمی و اشراقات ربوبی و ایقانات و باورهای ایمانی ظهور و بروز پیدا كند و درون آدمی را با سكینه و طمانینه باطن محكم و استوار سازد دین و تدین خودش را نشان می دهد. امام علیه السلام عقلانیت آدمی را در فهم، آینده نگری، برنامه ریزی، نظم و انضباط، تحمل و داشتن ظرفیت بالا، محكم كاری و استحكام در كارها می داند. كما اینكه تدین و دین انسانها را هم در همین ها می داند و لذا می فرماید:« صیانة المرء علی قدر دیانته» (غرر ج 4: 211 ك 5860). مصونیت و سلامت انسانها به اندازه تدین آنهاست یا اینكه می فرماید: «علی قدر العقل یكون الدین» (غرر ج 4: 313 ك 6183). دین آدمی به اندازه عقل اوست هر قدر انسان از ناحیه عقل و تعقل قویتر و بالاتر باشد به همان اندازه از دین بالاتر و قویتر برخوردار است و دیگر اینكه می فرماید: «نعم القرین الدین» (غرر ج 6: 158 ك 9892). دین رفیق و همراه خوبی است. در جایگاه و اهمیت دین می فرماید: «من رزق الدین فقد رزق حین الدنیا و الاخرة» (غرر ج 5: 274 ك 8523). كسی كه دین به او داده شده است و از تدین درستی برخوردار است هم خیر دنیا را دارد و هم خیر آخرت را. در ملاك دینداری می فرماید: «من لم یستغن بالله عن الدنیا فلا دین له» (غرر ج 5: 409 ك 8962). كسی كه با ایمان به خدای عالم از دنیا و تعلق به آن بی نیاز نشود دین ندارد؛ یعنی یكی از علایم دینداری این است انسان خود را آنقدر تنزل ندهد و پایین نیاورد كه خود را متعلق و وابسته و اسیر دنیا و مسائل دنیایی كند چون در دیدگاه امام علیه السلام دنیا برای انسان است و انسان برای دنیا نیست بلكه برای ارزشهای والا و بالاست.

در باب عقل و جایگاه آن می فرماید: «العقل حفظ التجارب» (غرر ج 1: 177 ك 656). یكی از علایم و نشانه های عقل و تعقل و عقلانیت این است از تجارب دیگران بهترین بهره برداری را به عمل آورده و آنها را حفظ كند و می فرماید: «العقل ینبوع الخیر» (غرر ج 1: 173 ك 656). عقل منبع جوشان خیرات و بركات است و یا اینكه می فرماید: «الانسان بعقله» (غرر ج 1: 61 ك 229). معرف هویت و ماهیت انسان عقل اوست بنابراین انسان چه دینی بیندیشد و چه عقلانی فكر كند در دیدگاه امام علیه السلام هر دو به یك نقطه می رسند و هر دو انسان را به خیر و كمال می رسانند و انسان بدون رعایت آن دو نه تنها به كمال مطلوب نمی رسد بلكه از هویت و ماهیت اصلی خود تهی می گردد. یكی از مطمئن ترین راههای تقویت عقلانیت توجه به آرا و افكار و اندیشه های دیگران و جمع آوری تجربه های به عمل آمده توسط دیگران است.

امام علیه السلام در یكی از كلماتشان به صراحت می فرماید دین، فرهنگ، ادب و عقل آنقدر به هم نزدیك هستند نه تنها متضاد نیستند و همدیگر نفی و طرد نمی كنند بلكه ادب و فرهنگ و دین نتیجه اش عقلانی است. آن بیان این است: «الدین و الادب نتیجة العقل» (غرر ج 2: 28 ك 1693). دین و تقید به مبادی دینی و ادب و فرهنگ انسانی و اجتماعی نتیجه و محصول عقل و عملیات عقلانی است از این جمله بسیار بلند نتیجه گرفته می شود كه اتكا كردن به عقل و عقلانیت و تقویت مبانی عقلانی در مسائل گوناگون اجتماعی و سیاسی و فرهنگی نه تنها انسان را به لاابالیگری و بی اعتقادی و ناباوری سوق نمی دهد و زمینه سكولار و امثال ذلك را فراهم نمی سازد بلكه پایه های دیانت و تدین را قویتر كرده و آداب و فرهنگها را از پشتوانه توانمند و نیرومند منطق و عقلانیت برخوردار می كند. اساسا در مكتب امام علیه السلام تفكر تضاد و تنافی میان تعقل و تدین و عقل و دین از عدم شناخت عقل و دین و ارائه تعریف نادرست از دین و عقل نشات می گیرد اگر دین درست تبیین گردد و در میدان عمل و بدون اعمال سلیقه به مرحله اجرا درآید و عقل هم در جایگاه واقعی خود قرار گیرد و از شیوه های معقول و طبیعی و منطقی استفاده كند و به عنوان پشتوانه فكری در كنار دین و همراه آن قرار گیرد و به هدایت امور و قوای زیر مجموعه بپردازد هرجا كه احتیاج به امعان نظر و اصلاح كارها و برخورد با انحرافات و سخنان سست حتی در دین باشد وارد می شود و اصلاحات لازم را انجام می دهد. بنابراین عقل همراه با تدین با كمال ملایمت و به صورت توامان در تامین سعادت جامعه و آحاد ملت نقش اول را داشته و در هدایت و تصحیح اعمال و روشها و كنترل و نظارت بر آنها رسالت خودشان را ایفا می كنند و مشكل دنیای امروز این است كه نه از عقل بهره لازم و مناسب آن به عمل می آید و نه از دین تعریف درست و صحیحی ارائه می شود و نه در جای مناسب و با شیوه مناسب و قابل دفاع از آن دو استفاده به عمل می آید و لذا هم دین صبغه و رنگ واقعی خودش را می بازد و هم عقل با توهم و گمان مورد اشتباه قرار می گیرد. به تدریج وهم آدمیان جای عقل را پر می كند و به جای عقل برای رتق و فتق امور می نشیند. در اینجا آدمی در مسائل عقلانی با روشهای وهمانی به استدلال و اقامه دلیل قدم برمی دارد و محصولات و دستاوردهای ناپخته و خام و غیر منطقی را به نام منطق و دستاورد علم و دانش بشری به خورد جوامع بشری می دهد و به نام دفاع از دین، عقل، تدین، معنویات اساسی، پایه های دیانت و عقلانیت را متزلزل می نماید. به همین جهت امام علیه السلام در یكی از كلماتی كه از ایشان نقل شده، فرموده است: «الا و ان اللبیب من استقبل وجوه الاداء بفكر صائب و نظر فی العواقب»: كسی كه صاحب عقل و اندیشه و درصدد درك عمیق مسائل قرار دارد از آرا و نظریات گوناگون و موافق و مخالف استقبال كرده و با تحلیل درست و جامع با آنها برخورد می نماید و از لوازم و تبعات آن غفلت نمی ورزد و به آینده و عواقب و نتایج آن می اندیشد.

بنابراین اگر عقلانیت مقتضایی دارد و آن استقبال از آرا و نظریات مختلف است و اگر لازمه عقلانیت تحمل آرا و تضارب افكار و ارائه تحلیل صواب از آنهاست و اگر انسان عاقل به آینده و عواقب كارها می اندیشد و از عجله و شتاب در برخورد و قضاوت پرهیز می نماید مهم این است كه عقلانیت و جلوه های آن را به تمامی زوایای زندگی تسری دهد بویژه حكومت و دست اندركاران رهبری نظام بیش از دیگران باید این معنا را مراعات كنند و در درون نظام از ارائه افكار و اندیشه های متنوع و گاهی حتی مخالف نه تنها نرنجند بلكه با برخورد اصولی، صحیح و منطقی با آنها با ارائه راه حل صحیح و تحلیل و توضیح علمی و منطقی ریشه شبهه را به طور اساسی بخشكاند و با اندیشه و منطق متفكرانه برخورد كند و با اعمال زور و رفتار غیر منطقی با صاحبان فكر و اندیشه و قلم رفتار ننماید. این وضعیت هم از جامعه اصولگرا و عقلانی و صاحب فكر و اندیشه مورد توقع و انتظار است و هم از جامعه ای كه در آن دین و تدین ملاك برخوردها، قضاوتها و باورهاست. با این تحلیل انسان عقلانی با انسان دینی، جامعه عقلانی با جامعه دینی، نظام عقلانی با نظام دینی از دو زاویه به حركت و وظایف انسان نگاه می كند و هیچ كدام از آن دو منافی و متضاد همدیگر نبوده و مقتضیات یكدیگر را خنثی نمی سازند. افراد و یا اندیشه هایی كه این دو را در مقابل همدیگر قرار می دهند با زبان دین و عقل فاصله داشته و از آن جدایند و یا اینكه از دین و تدین و عقل و تعقل تعریف دیگری غیر از تعریف امام علیه السلام دارند. امید است این میزان تحلیل از رابطه عقل و دین در كلمات آن بزرگوار با توجه به شرایط جامعه امروز مفید و راهگشا باشد.

 

منابع فارسی:

1- شرح غررالحكم و درر الكلم. (1373). شرح جمال الدین محمد خوانساری. مقدمه و تصحیح و تعلیق میرجلال الدین حسینی ارموی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. چاپ چهارم. 7 ج.

2- المجلسی، محمدباقر. بحارالانوار. (1397 ق.). تهران: انتشارات كتابفروشی اسلامیه. الطبعة الثانیة. 110 ج.

3- نهج البلاغه. (1378). گردآورنده: محمد شریف رضی. بیروت: دارالكتاب البنانی.

 


چاپ   ایمیل