چرا امام رضا(علیه السلام) به ایران آمد؟

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 10 - 20 دقیقه)

چرا امام رضا(ع) به ایران آمد؟ آمدن امام رضا (ع) به ایران و حضور معصوم بدرکنار مردم ایران چه ثمراتی داشت؟.emam reza 2

مقدمه:
سؤالی که همیشه در تاریخ مطرح بوده است، این است که چرا امام رضا(ع)  به ایران آمد ؟ و چرا مسند ولایتهدی را پذیرفت؟

اگر حضرت این امر را نمی‌پذیرفتچه اتفاقی می افتاد، و اگر امام رضا به اجبار آمده است ثمره ی این آمدن چیست؟
 
امام رضا علیه السلام که از ناحیه مامون عباسی به ایران دعوت شد این سوال مطرح است که حضور ایشان تا چه میزان در هدایت و دعوت مردم ایران به تشیع و مکتب اهل بیت (ع) موثر بوده است ؟

هجرت تاریخی امام رضا علیه السلام  به ایران،  در تبلیغ اسلام اهل بیتی و تشیع اثنا عشری (دوازده امامی) و در جهات مختلف اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی  نقش بسیار مهمی داشته است.

آنچه به عنوان یک نقطه اشتراک در طول تاریخ زندگی ائمه علیهم السلام مشاهده می شود مسئله خفقان و فشاری است که از سوی خلفای بنی امیه و بنی عباس بر شیعیان تحمیل می شد
 
مسیر حرکت امام رضا به سمت ایران
سفر امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰ قمری [1] یا سال ۲۰۱ قمری[2] بود. به گزارش یعقوبی فرستاده مأمون برای انتقال امام رضا از مدینه به خراسان، رجاء بن ابی‌ضحاک خویشاوند فضل بن سهل بود. و او را از راه بصره به مرو آورد.[3]
 
به عقیده برخی مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه‌نشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد او می‌ترسید از این رو دستور داد تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره، خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.[4]
 
مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[5]
 
به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا(ع) و برخی از بنی‌هاشم را از مسیر بصره به مرو بردند. مأمون آن‌ها را در خانه‌ای و امام رضا(ع) را در خانه‌ای دیگر جای داد و او را اکرام کرد.[6]
 
آمدن امام رضا به ایران نقشه سیاسی مامون بود.
پس از شهادت امام هفتم هارون تصمیم گرفت از فشار حکومت علیه امام رضا علیه السّلام بکاهد، هارون در جواب کسانی که درباره امام رضا علیه السّلام بدگویی می کردند گفت: آیا آنچه با پدرش کردیم کافی نیست؟[7] می خواهید یکباره شمشیر بردارم و همه علویان را بکشم.
 
در زمان مأمون هم وجود نابسامانیهای مختلف و نگرانی از انقلاب های پیاپی علویان وی را بر آن داشت تا راهکارهای سیاسی لازم را پیاده کند. وی بر آن شد تا سیاست چند جانبه حل مشکلات را عملی سازد.
 
 چون دست یابی به اهداف با شدت عمل ممکن نبود، طرحی نو اجرا کرد و خود را از دوستداران علی و فرزندان وی معرفی نمود و در این راستا نقشه ولیعهدی امام رضا علیه السّلام را طرح کرد.
 
 البته کار انتخاب ولیعهدی امام رضا علیه السّلام از سوی مأمون با تهدید عباسیان به قتل مأمون همراه بود. هر چند مأمون در پی بهره گیری سیاسی از امام علیه السّلام بود ولی با تدبیر امام علیه السّلام در این کار شکست خورد.
 
از جمله نکات برجسته تدبیر حضرت عبارت بود از سرباز زدن امام علیه السّلام از آمدن به خراسان در برابر مأمون.[8]

زیرا نفس این عمل می توانست برای مأمون یک پیروزی به شمار آید. امام تا آنجا مخالفت کرد که رجاءبن ابی ضحاک فرستاده مأمون ناگزیر شد امام علیه السّلام را به زور به مرو ببرد. [9]
 
با آنکه مأمون تقاضا کرده بود امام علیه السّلام با اهل بیت خویش به سمت مرو رهسپار شود تا مایه تأیید حکومت او باشد،
 
امام رضا به اجبار سفر به ایران را پذیرفت
حضرت علیه السّلام کسی را با خود نبرد بلکه تنها فرزندش را نیز در مدینه گذاشت و این امر به خاطر اطلاع آن حضرت از آینده این سفر بود.
 
 مؤید این امر وداع امام علیه السّلام با قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و طرز خروج حضرت از مدینه بود که همه دریافتند ناگزیر و بالاجبار پای در راه سفر نهاده است و امنیت و آرامش و برگشتی وجود ندارد.[10]
 
بنابراین چون آمدن حضرتش به ایران به اختیار خود نبود وتحت الحفظ توسط مأموران مأمون به ایران آمدند به جز برخی از غلامانش مثل اباصلت هیچ کس از خاندان حضرت به ایران نیامد.
 
 اهداف مأمون از آوردن حضرت به ایران، سیاسی بود که تحت نظر بودن حضرت و خاموش شدن شورش های علویان و شیعیان از جمله آنها بود که همراه بودن خانواده امام هرگز در صلاح نبود لذا حضرت تنها به ایران تشریف آوردندتا هدف مامون محقق نشده وخانواده اش تحت نظر اونباشند.
 
آمدن امام رضا (ع) به دلیل عدم بیعت وعدم مشروعیت حکومت مامون
مامون پس از خلافت دریافت که در نزد مردم مقبولیت ندارد ، شورش های پی در پی علویان بالا گرفته بود و عموم مسلمانان نیز از بیعت با مأمون خودداری می کردند.
 
در چنین شرایطی مامون تنها راه مشرعیت دادن به حکومت و ساکت نمودن علویان را در حضور امام رضا ع به عنوان ولیعهدی می پنداشت تا ضمن جلوگیری از اعتراض و شورش علویان مسلمانان را برای بیعت با حکومتش ترغیب نماید  .
 
لذا با سیاست فریبکارانه ایشان را دعوت نمود تا برای ولیعهدی به مرو سفر کند حضرت با اطلاع کامل از نیت مامون جواب منفی داده و خودداری نموند.
 
 لکن مامون ، پس از بی اعتنایی و استنکاف آن حضرت به تهدید و زور متوسل شده و حضرت نیز علیرغم میل باطنی از بیم آزار حاکم ناخلف بر یاران و دوستدارانش ناگزیر سفر به خراسان را پذیرفت .
 
 از اینجا مبارزه سیاسی امام رضا ع آغاز گردید . ایشان در طول سفر دست از افشاگری سیاست های پلید مامون برنداشته و طی مسیر نسبت به آگاه نمودن مردم و تبیین شرایط سیاسی روز اقدام نمودند .
 
امام ع از فرصت حضور مردم برای استقبال از ایشان ، استفاده نموده و از اجبار در سفر به مرو و  پذیرش ولیعهدی و مقاصد ریاکارانه مامون پرده برمی داشتند .

دعوت و انتقال اجباری امام رضا (ع) بهترین فرصت برای اما م بود.
 وقتی مامون موفق شد برادر خود امین را کشته و خلافت را تصاحب کند، با چندین هدف امام رضا(ع) را از مدینه  به مرو دعوت کرد اما این دعوت و انتقال اجباری، یک فرصت تاریخی مهم در زندگی شیعه بود که اثرات و دستاوردهای فراوانی نیز در گسترش اسلام اهل بیتی در ایران و خراسان به دنبال داشت. 
 
پس از این دعوت اجباری، امام در مسیر مدینه تا خراسان به شهر نیشابور می رسند و در این شهر حدیث معروف «سلسلة الذهب » را بیان می کنند که :

«کَلِمَةُ إلاَ اِله اِلاَّ اللّهُ حِصْنِیِ، فَمَنْ قَالَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ‌ دَخَلَ فِی حِصْنِی وَمَنْ دَخَلَ فِی حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذَابِی بشروطها و انا من شروطها»!. این حدیث پر معنی در کتب حدیثی ما از جمله در عیون اخبار الرضا علیه السلام تالیف شیخ صدوق نقل شده است.
 
در این زمان علما و بزرگان نیشابور و اطراف آن با توجه به آزادی مختصری که برای آنها وجود داشت، به محض این که متوجه می شوند یکی از اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله  به نام «علی بن موسی الرضا» علیه السلام از مدینه به سوی خراسان می روند.

خود را به آنجا رسانده  و از ایشان درخواست می کنند تا برای آنها صحبت کنند و امام در پاسخ این حدیث را می فرمایند و این نکته بسیار مهم، درس آموز و آموزنده ای است .    
 
پیام امام رضا (ع) به مردم ایران چنگ زدن به عروة الوثقی
امام در واقع به دنبال رساندن این پیام به مردم هستند که شرط اسلام واقعی و ایمن ماندن از عذاب الهی و چنگ زدن به عروة الوثقی که در قرآن ذکر شده، پس از ایمان به خداوند، اعتقاد به  ولایت امام معصوم و جانشیان پیامبر(ص) مانند علی بن ابی طالب و فرزندان آن حضرت علیهم السلام هستند.
 
این موضوع به لحاظ اعتقادی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است که امام شرط ایمن بودن ازعذاب را تمسک به ولایت اهل بیت را عنوان می کنند که از علی بن ابی طالب علیه السلام آغاز و تا شخص حضرت که در آن دوره حضور داشتند ادامه می یابد.
 
دلیل اهمیت این مطلب بدان جهت است که وقتی مردم ایران و سایر افرادی که این سخن را می شنوند،  متوجه می شوند که دین اسلامی که بنی امیه و بنی عباس آن را تبلیغ و ارائه می کنند .
 
و در آن تنها به قرآن استناد می شود بدون رجوع به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله یا فقط به احادیثی از پیامبر صلوات الله علیه استناد شود ولی در آن به سیره و زندگی فرزندان و جانشینان پیامبر(ص) عمل نمی شود اسلام واقعی نیست!.
 
آمدن امام رضا (ع)به ایران تاثیرات علمی فرهنگی و سیاسی
هجرت حضرت ثامن الحجج علیه السلام تاثیرات علمی فرهنگی و سیاسی است. به جهت علمی نیز روشن است که دانشمندان فرق و مذاهب مختلفی از ایران و سایر نقاط سرزمین اسلامی با امام علیه السلام برخورد داشتند .
 
و آوازه مناظرات و توان علمی حضرت امروز نیز پس از قرن ها معروف و مشهور است. یکی از القاب حضرت، عالم آل محمد است. یعنی شخصیتی که از علم و دانش فراوان برخوردار است و این شخصیت هرجا فرصتی فراهم بود، معارف الهی برگرفته از قرآن و عترت (ثقلین) را بیان کرده است.
  
آمدن امام رضا (ع)به ایران تاثیرات اجتماعی داشت.
از جهت اجتماعی مردم چنین جراتی را در خود یافتند که به دنبال مکتبی غیر از آنچه که توسط  بنی عباس بر آنها دیکته می شد، باشند.  آنچه در زمینه های مختلف از جهات قرائت قرآن،  نماز، روزه و ... به مردم ارائه می شد .
 
 بیشتر براساس مکتب خلفای گذشته بود اما مردم به این حقیقت پی بردند که مکتب اصیل دیگری بعنوان مکتب اهل بیت علیهم السلام وجود دارد که بزرگان و پیشوایان این مکتب دارای علم و دانش فراوان هستند.
 
 چنان که امام رضا علیه السلام سند حدیث «سلسلة الذهب» را تا شخص پیامبر (ص) رساندند و رسول خدا (ص) آن را از جبرئیل امین نقل کرده و حدیث قدسی است.
 
بنابر این مردم متوجه میزان علم و دانش موجود در نزد خاندان پیامبر(ص) شده و به این اصل واقف گشتند که باید به ایشان اقبال و مراجعه کرده و تعالیم دینی خود را از این خاندان بیاموزند
 
آمدن امام رضا (ع)به ایران باعث اآشنایی مردم باعلوم و معارف
وقتی مردم ایران در این مسیر با امام رضا(ع) مواجه شده و پای سخنان ایشان نشستند و امام در این فرصت پیش آمده تعالیم اسلام مبتنی بر قرآن و سنت نبیو(ص) و گاه تفسیر واقعی آیات قرآن را بیان می کنند.
 
مردم پس از آشنایی با این علوم و معارف به دو نکته  پی بردند.  نخست این که حاکمیت بنی عباس و تمام تبلیغات آنها دروغ بوده و این حکومت راه و مسیری اشتباه را به مردم نشان می دهد .
 
چرا که مردم را تنها به قرائت ظاهری از قران و تسلیم بودن در برابر خلفا دعوت کرده ، آنها را به مکتب و سیره خلفای پیشین و خلفای اولیه ارجاع می دهد و از اهل بیت و سیره آنها دور و غافل می کند.
 
و نکته دوم این که مردم به صورت عملی با عالمان و دانشمندانی از خاندان پیامبر(ص) مواجه شدند و فرصتی فراهم شد تا علاوه بر آگاهی از مبانی دینی و اعتقادی خود حتی ادیان، مذاهب و مکاتب دیگر را شناخته و بی پایه و اساس بودن آنها و سرافکنده شدن شان در برابر مکتب اهل بیت (ع) را درک کنند.
 
آمدن امام رضا (ع)به ایران باعث گرایش مردم به سوی مکتب اهل بیت علیهم السلام
وی دستاورد مهم دیگر هجرت امام رضا(ع) که گرایش مردم به سوی مکتب اهل بیت علیهم السلام را به دنبال داشت،  تاثیرات سیاسی این اتفاق برشمرد و گفت:
 
مامون قصد داشت تا با توطئه ای بتواند هجمه های فراوان مخالفان و دشمنان حکومت  خود را پاسخ دهد.  او با اهداف و غرایض خاصی امام را به ولیعهدی دعوت کرد و علمای بزرگ شیعه در تحلیل این واقعه، حداقل 13 تا 14 هدف را نام برده اند.
 
قصد مامون از آوردن امام رضا (ع) به ایران لوث کردن جایگاه امام بود.
مامون و هم‌فکرانش، با همه ظاهرسازی‌ها، در صدد القا این نکته در میان مردم بودند که: علی بن موسی به دنیا بی‌میل نیست؛ بلکه این دنیاست که به او روی خوش نشان نداده،.
 
آیا نمی‌نگرید به طمع خلافت «ولایتعهدی» را پذیرفت؟ امام رضا (علیه‌السّلام) به این توطئه پنهانی توجه داشت. [11]
 
عباس [هشام بن ابراهیم‌] از نزدیکان مامون، با آن‌که امام رضا (علیه‌السّلام) را برای پذیرش ولایتعهدی تهدید می‌کرد، [12]
 
پس از پذیرش ولایتعهدی به ریّان بن صلت می‌گوید: راه خوبی برای بدبین کردن شیعیان به امام پیدا کردم؛ به شیعیان خواهم گفت: «متی کان آباءه یجلسون علی‌ الکراسی حتّی یبایع لهم بولایة العهد کما فعل هذا لو قلت براسی هکذا لقالت الشّیعة براسها. [13]

؛ کدامین پدران او بر تخت نشسته و برایشان بر ولایتعهدی بیعت گرفته می‌شد چنان‌که او انجام داد؟! اگر تنها من این نکته را به شیعیان بگویم، همگی از من پیروی کرده و از امامت او دست خواهند شست.»
 
مامون تصور می کرد با پذیرش ولایتعهدی، محبوبیت و احترام ویژه امام در میان علویان و شخصیت و جایگاه ایشان در بین مردم لوث می شود و مردم  تصور خواهند کرد که امام دنیا گرا شده و به مادیات و دنیا گرائی پیوسته است.
 
در حالی که امام این منصب را به اجبار پذیرفت و بنا بر شواهد تاریخی وقتی نماینده مامون «رجاء بن ضحاک» برای بردن امام  به مدینه وارد شد خود چنین نقل می کند :
 
که وقتی موضوع ولایتعهدی را برای علی بن موسی علیهما  السلام مطرح کردم او نپذیرفت. با وضعیتی ویژه نزد مرقد جدش پیامبر(ص) رفت و زیاد گریست و در ادامه نیز خاندان خود را در این سفر به همراه نیاورد و این نشان از اکراه و اجبار امام در پذیرش این موضوع دارد.
  
آمدن اجباری امام رضا (ع) به ایران وپذیرش ولایتعهدی پاسخی به شبهات آینده بود
امام رضا (علیه‌السّلام) گرچه می‌دانست داستان ولایتعهدی بی‌سرانجام است؛ ولی با آن همه اصرار مامون اگر آن را نمی‌پذیرفت، امروز تاریخ می‌پرسید:
 
چرا امام از آن فرصت طلایی استفاده نبرد و از آن جایگاه رفیع برای اجرای عدالت و اصلاح جامعه و احقاق حقوق اهل‌بیت‌: قدمی برنداشت؟
 
امام (علیه‌السّلام) با پذیرش ولایتعهدی مامون، هوشیارانه راه بر توطئه‌ها و بهانه‌ها بست و در‌ اندک زمان بر همگان ثابت کرد دستگاه خلافت در این‌کار خود خالص نیست و درباریان تحمل کوچک‌ترین انتقاد و اصلاح را ندارند. [13]
 
و حتی با پررویی از انجام نمازی ساده توسط امام هراسناک‌اند و به هر بهانه، امام را در تنگنا قرار داده و از زندانی کردن و کشتن ولیعهد خود نیز رویگردان نیستند. [14]
 
اگر امام رضا (ع) به ایران نمی آمد شهادت زود هنگام و کشتار شیعیان رخ می داد.
در منظر شیعیان، دولت بنی‌عباس حکومت جور و حکومت فاسقان و غاصبان شمرده می‌شد؛ لذا پذیرش جانشینی مامون از سوی امام، شبهه برانگیز بود. خوارج و شیعیان تندرو از امام می‌پرسیدند:
 «شما که همکاری با ستمکاران را، گناه و طغیان می‌شمارید، چرا با مامون عباسی همکاری کردید؟ به خراسان آمده و لایتعهدی او را پذیرفتید؟! ».
 
 برخی از شیعیان تندرو بر آن بودند امام به هیچ‌گونه نباید این دعوت را بپذیرد وگرنه جریان امامت باطل می‌شود. [15]
 
امام‌ (علیه‌السّلام) به همه این خرده‌گیری‌ها پاسخ داد که: من، حکومت بنی‌عباس را حکومت جور و ستم می‌دانم ولی این‌کار من داوطلبانه و از روی میل و رغبت انجام نگرفته، بلکه از سَر اجبار و ضرورت به این کار تن داده‌ام.
 
در واقع عواملی چون: اضطرار، تقیه و حفظ مکتب و پیروان اهل‌بیت، امام را به خراسان کشانید؛ چرا که رد کردن دعوت خلیفه عباسی، افزون بر این‌که به بهای جان آن حضرت تمام می‌شد، شیعیان و علویان را به کام هلاکت می‌کشاند.
 
 لذا او وظیفه داشت در آن شرایط، جان خود و شیعیان را حفظ کند. چرا که امت اسلامی بیش از‌ اندازه نیازمند وجود امام و دست پروردگان او بود؛ چه در آن روزها جریان‌های گوناگون فکری و الحادی و زنادقه در جامعه به شبهه‌اندازی مشغول بودند .

و بر امام واجب بود پایمردی کرده و با رفتن به خراسان، امت اسلامی را از دام‌های خطر برهاند و امام در همان مدت کوتاه ولایتعهدی، از فرصت استفاده‌ها کرد و حقایق دینی را بر مردمان روشن نمود. در زیارت حضرت وارد شده:
 
«درود بر آن آقایی که مسند پدرش امیرمؤمنان تکیه گاه او گشت تا بر اهل باطل غلبه کرد و پایه‌های دین را استوار [16]
نمود.» [17]
 
اگر امام رضا (علیه‌السّلام) ولایتعهدی را نمی‌پذیرفت، شهادت زود هنگام و کشتار شیعیان برای اسلام و مسلمانان فرایندی خطرناک و شکننده در برداشت.
 
امام رضا (ع) به ایران آمد و ولایتهدی را پذیرفت تا حق حکومت علویان را ثابت کند.
امام با قبول ولایتعهدی عملا از بنی عباس اعتراف گرفت که علویین حق حکومت دارند بلکه از بنی عباس هم برترند و غصب حق کسی دلیل حق نداشتن او نیست.
 
امام (علیه‌السّلام) با قبول ولایتعهدی این شایعه را خنثی کرد که ائمه تنها به امور دینی مردم می‌پردازند و کار فقهی انجام می‌دهند. اما به خیر و شر امور مسلمین کاری ندارند از این‌جهت است که امام رضا (علیه‌السّلام) در پاسخ «محمد بن عرفه» که دلیل قبول ولایتعهدی را پرسید؟ فرمود:
 
به همان دلیل که جدم داخل شدن در شورای شش نفره را پذیرفت [من نیز ولایتعهدی را پذیرفتم]. [19]
 
امام رضا (ع) به ایران آمد تا با ولایتعهدی اجباری ثمرات زیر رقم بزند
1- دیدار با شعرای معروف زمان مانند دعبل خزاعی 
2- بخشیدن و انفاق هر آنچه عباسیان در خراسان به حضرت داده بودند به فقرا و محرومین

3- شورش زید بن موسی بن جعفر ملقب به زیدالنار و دستگیره شدن او. مأمون به سبب امام رضا (علیه السلام) او را بخشید.
 
3-مامون دانشمندان دیگر ادیان را جمع مى کرد و آنگاه امام رضا علیه‌السلام را نیز برای مناظره با ایشان احضار مى کرد. آنان از امام پرسش مى کردند و آن حضرت یکى پس از دیگرى آنان را در مباحثات علمی شکست مى داد.
 
4- در سال ۲۰۱ هجری مأمون به امام اصرار کرد تا نماز عید آن سال را با مردم، ایشان بخوانند. امام به شرط خواندن نماز به شیوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه اسلام) پذیرفتند.
 
در روز عید امام با شیوه رسول خدا راهی نماز عید شدند، درحالی که تمام مردم شهر و بزرگان کشوری و لشکری ایشان را تکبیرگویان همراهی می کردند. مامون از جمعیتی که همراه امام شده بودند، به هراس افتاد و به توصیه وزیرش سهل، امام را در نیمه راه بازگرداند.
 
4-طلب باران برای مردم با خواندن نماز باران به همراه مردم، در سالی که خشکسالی شده بود. این عمل امام، ترس مأمون و عباسیان از جایگاه امام در نزد مردم را بیشتر کرد.

پس از این عمل مأمون دادن ولایتعهدی به امام را یک اشتباه دانست و گفت:«... حال که او را ولیعهد خود کردیم و مرتکب خطایى شدیم و با بلند نمودنش خود را مشرف بر هلاک کردیم، اکنون جایز نیست .

در امر او سستى به خرج دهیم و احتیاج داریم که اندک اندک فرودش آریم تا در نظر ملت جلوه دهیم که او لیاقت این امر را ندارد، سپس فکرى به حالش کنیم که بلا را از ما قطع کند و از فکرش خلاص شویم‌‌!»[20]
 
امام رضا(ع) بدون خانواده به ایران آمد تا مامون به هدفش نرسد.
بنابراین چون آمدن حضرت به ایران به اختیار خود نبود و تحت‌الحفظ توسط ماموران مامون به ایران آمدند به جز برخی از غلامانش مثل اباصلت هیچ کس از خاندان حضرت به ایران نیامد.

 اهداف مامون از آوردن حضرت به ایران، سیاسی بود که تحت نظر بودن حضرت و خاموش شدن شورش‌های علویان و شیعیان از جمله آنها بود.
 
 که همراه بودن خانواده امام هرگز در صلاح نبود؛ لذا حضرت تنها به ایران تشریف آوردندتا هدف مامون محقق نشده و خانواده اش تحت نظر او نباشند.
 
نتیجه:
هجرت تاریخی امام رضا علیه السلام به ایران در این جهات تاثیرات و دستاوردهای مهمی داشت که باعث شد مردم ایران  در مدت زمان سه ساله حضور امام در ایران با مکتب و معارف اهل بیت (ع) آشنا شوند .

و در دوران بعد نیز دانشمندان و علمای اسلامی این معارف را برای مردم بیان کردند و بدین ترتیب مکتب تشیع و اهل بیت (ع) روز به روز گسترش بیشتری در ایران یافت و به لطف خداوند تا کنون ادامه دارد و در آینده نیز ادامه خواهد داشت.

امام‌ (علیه‌السّلام) با استفاده از همان موقعیت کوتاه، برای گسترش اسلام و پاسخ به شبهه‌ها و حفظ و معرفی مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) استفاده‌ها برد.
 
 و توانست با سخنان نغز و تشکیل مجالس مناظره و احتجاجات با بزرگان ادیان و مذاهب، پیام اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) را به اقصی نقاط سرزمین اسلام برساند .
 
و حقانیت اسلام و امامت را به روشنی برای‌ اندیشمندان جهان اسلام عیان سازد و بیش از پیش، مردم را به حقانیت راه امامان و نامشروع بودن جریان خلافت عباسی، متوجه سازد.

امام، همکاری با عباسیان از روی تقیه و در مواردی که مصالح اسلام و مسلمانان و حفظ مکتب اهل‌بیت و پیروان آنان، بدان بستگی دارد را جایز شمرده و دلیل پذیرش ولایتعهدی را ضرورت اسلام و تقیه شمرده است.
 
پی نوشت ها:
1.عرفان‌منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیه‌السلام از مدینه تا مرو، ص۱۸.
2.جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۶.
3.یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵.
4.مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.
5.جعفریان، اطلس شیعه، ۱۳۸۷، ص۹۵.
6.مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹.
7. محمد بن علی بن شهر آشوب، المناقب آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء، 1405 ق، ج 3، ص 218
8. نصیری، محمد، تاریخ تحلیلی اسلام، دفتر نشر و پخش معارف، بهار 1380 ش، ص 114
9. صدوق، عیون الاخبار الرضا علیه السّلام ، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1404ق، ج 2، ص 115
10.علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381ق، ج 2، ص 118
11.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۲۸-۱۳۰.   
12.طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی، ص۴۲۲.
13.بروجردی، سید حسین، جامع احادیث شیعه، ج۱۳، ص۹۲. 
14.مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۲۶۵، کنگره هزاره شیخ مفید.
15. ابن‌ طقطقی، محمد بن‌علی‌، تاریخ فخری، ص۳۰۱.
16.طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی، ص۴۱۶، ذیل یونس بن عبدالرحمن.
17.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۲، ص۵۳.   
18.عاملی، جعفر مرتضی، ترجمه زندگی سیاسی امام رضا (علیه‌السّلام)، ص۲۸۸.
19. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۴۰، تهران، المکتبة الاسلامیه، ۱۳۸۵ه. ق.   
20..عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۶۹
 


چاپ   ایمیل