آخرین مطالب
- شیعه شناسی
- مذاهب کلامی
- تاریخ تشیع
- مهدویت
- فرق تشیع
یکی از فرق اسلامی که امروز در سوریه و برخی کشورهای اسلامی دیگر وجود دارد، فرقة نصیریه یا علویان است. در این مقاله قصد داریم به سیری از دیدگاههای مختلف دربارة این فرقه بپردازیم. اطلاعات صحیح دربارة این فرقه بسیار کم است. تحقیقات دربارة آن نیز در دهه های اخیر شروع شده است. در ایران، حتی در حد گزارشی هم، این مباحث طرح نشده است. بنابراین، هر بخش این موضوع، تحقیق دقیق و عمیق را طلب می کند، اما به دلیل کمبود اطلاعات لازم است ابتدا مقالاتی گزارشگونه نوشته شود و سپس تحقیقات ویژه در قسمتهای مختلف دنبال شود. در مقدمه لازم است به این نکته اشاره کنیم که در بررسی بسیاری از فرقه ها در جهان اسلام، آنچه شرط انصاف است رعایت نمی شود.1 با آن همه تأکید که اسلام در باب صداقت و امانت فرموده است، گویا این صداقت و امانت فقط باید دربارة افراد رعایت شود، ولی اگر سخن از گروهها و فرقه های اسلامی در میان باشد، ضرورت رعایت صداقت و امانت از بین می رود و هر کس هرچه را خواست به فرقه ها نسبت می دهد. گاه نظر غیر قابل قبول یک فردِ نزدیک به فرقه را به همان فرقه نسبت می دهند و یا نظر تردید آمیز فردی را که در فرقه پذیرفته نشده است، دیدگاه ضروری آن فرقه می شمرند، یا دیدگاههای مغرضانة دشمنان و مخالفان را دیدگاههای مسلّم یک فرقة دیگر ذکر می کنند. اینان کمتر حاضرند از خود سؤال کنند که اگر آنچه به یک جمعیت نسبت می دهند، غلط یا اشتباه باشد یا مورد پذیرش نباشد، چه کسی پاسخگو خواهد بود. به هر حال، متأسفانه، این وضعیتی است که از گذشته وجود داشته و همچنان هم ادامه دارد. یکی از فرقه هایی که این زهر به کامشان ریخته شده و شاید بیشترین ظلمها به آنها رفته است، فرقة علویان اثنا عشری است که دوست و دشمن، خاورشناس و اسلام شناس، مسلمان و غیرمسلمان، هرچه خواسته اند به آنها نسبت داده اند. ولی خوب بود با پژوهش در این فرقه که هنوز در صحنة2 کشورهای اسلامی فعال است، صحت و سقم این نسبت ها بررسی می شد. البته ممکن است گفته شود که شاید آنچه در گذشته به آنان نسبت داده شده، مربوط به پیشینیان این فرقه است که دارای عقایدی بوده اند، ولی امروزه علویان خود را از عقاید پیشینیان رها ساخته اند. بر فرض که چنین احتمالی درست هم باشد، نویسندگانی که در این زمینه تحقیق می کنند، عقاید کسانی را که دیروز زندگی می کردند، ذکر می کنند و در نهایت علیه علویان امروز نتیجه گیری می کنند. از طرفی با توجه به غرضورزی هایی که در گذشته انجام شده، لازم است دربارة آنچه در نوشته های پیشینیان است نیز تجدیدنظر شود و همة آنها دوباره بازنگری شود. ما در این نوشته، ابتدا دیدگاههای ملل و نحل نویسان را دربارة نصیریه و علویان پی می گیریم و سپس به دیدگاههای نویسندگان جدید می پردازیم و در آخر، دیدگاههای برخی از نویسندگان علوی را یادآوری می کنیم. به نظر می رسد اگر خود این سه بخش بدون داوری با هم مقایسه شود، روشن می گردد که در نوشته های راجع به علویان چقدر صداقت وجود داشته است. دیدگاههای ملل و نحل نویسان قدیم دربارة نصیریه از نخستین کسانی که به معرفی فرقة نصیریه پرداخته، سعدبن عبدالله اشعری قمی است. وی در کتاب المقالات و الفرق آنها را اینگونه معرفی می کند: عده ای از قائلان به امامت علیبن محمد به نبوت فردی به نام محمدبن نصیر غیری معتقد شدند. او ادعا می کرد که نبی و رسول است و علیبن محمد عسگری او را فرستاده است. وی قائل به تناسخ بود و در حق ابوالحسن غلو نمود و قائل به ربوبیت او شد. او محرمات را مباح می دانست و نکاح مردان با مردان را جایز می شمرد و تصور می کرد این کار از روی فروتنی است.3 با کمی تفاوت، همین مطالب در فرق الشیعه نوبختی آمده است. برخی از عبارات نوبختی نیز صحیح تر به نظر می رسد؛ از آن جمله در المقالات و الفرق به دنبال اسم امام هادی (ع)، «عسگری» آمده است. اما عسگری از القاب امام یازدهم است و بهدرستی در کتاب نوبختی نیامده است.4 ابوالحسن اشعری، بنیانگذار فرقة اشاعره، در یک سطر چنین آورده است که فرقه ای از رافضه که به آنها نمیریه گفته می شود، اصحاب غیری اند که معتقدند خداوند در نمیری حلول کرده است.5 بغدادی، نویسندة الفرق بین الفرق می نویسد: شریعیه و نمیریه از حلولیه اند که گفتند روح خدا در پنج کس اندر آمد که پیغمبر و علی و فاطمه و حسن و حسین باشند و آن پنج تن خدایان اند.6 آورده اند که شریعی روزی دعوی نمود که خدای در وی حلول کرده است. پس از او مردی از پیروانش که نمیر نام داشت و می پنداشت که خدای به کالبد وی اندر آمده است، جانشین او شد.7 شهرستانی ضمن ذکر نصیریه و اسحاقیه در کنار هم می نویسد: نصیریه بیشتر معتقدند که جزء الهی (در امام علی) وجود دارد و اسحاقیه معتقدند که امام علی (ع) در نبوت با پیامبر شریک بود.8 صاحب الفصل معتقد است: یکی از فرق سبئیه گروهی هستند که ادعای الوهیت امام علی می کنند و در زمان ما بر منطقة خبة الاردن در شام، مخصوصاً شهر طبریه، غلبه یافته اند. از گفته های ایشان است لعن [حضرت] فاطمه، دختر پیامبر، و [امام] حسن و [امام] حسین، فرزندان علی ـ رضی اللَّه عنه ـ و یقین به اینکه آنها شیاطینی به صورت انسان اند. این گروه معتقدند عبدالرحمنبن ملجم مرادی، افضل اهل زمین و بزرگوارترین آنها در آخرت است؛ چون او روح لاهوت را از تاریکی جسد رها ساخت.9 در تبصرة العوام آمده است: در مقالت اصحاب اهل دوم از فرق اسلام که ایشان را شیعه خوانند؛ بدان که در این زمان از قومی که خود را شیعه خوانند چهار فرقت بیشتر نماند... چهارم نصیریان. و فرقت اول از نصیریان... سبأئیه اند و فرقت دوم کاملیه اند... فرقت سوم بیانیه اند... فرقت هشتم شریعیه اند و ایشان گویند خدای تعالی بر نبی و علی و فاطمه و حسن و حسین فرود آمد و ایشان اله اند. و نُمیری گوید: خدای تعالی در وی فرود آمد ـ یعنی به علی ـ و او اله است10... جملة فرق که ایشان دعوی شیعیتگری کنند، در زمان ما چهار فرقت بیش نباشند؛ اول نصیریان و بیان کفر ایشان کردیم.11 استفتایی از ابن تیمیه نقل شده است که او در آن نظر خود را دربارة نصیریه بیان داشته است. متن استفتا و فتوا چنین است: نظریات علما و پیشوایان دین که خداوند از ایشان خشنود باد و آنان را در اظهار حق مبین و فرو نشاندن آتش فتنه های مخالفین توفیق دهاد، دربارة نصیریه چیست؟ کسانی که به حلال بودن شراب، تناسخ ارواح، قدم عالم، انکار وجود رستاخیز و قیامت و بهشت و دوزخ در غیر این دنیا معتقدند، و می گویند نمازهای پنجگانه عبارت از پنج اسم یعنی نامهای علی، حسن و حسین و محسن و فاطمه است و ذکر نام این پنج تن، آنان را از غسل جنابت و وضو و سایر شرایط و واجبات نماز بی نیاز می سازد. روزه نیز نزد آنان عبارت از نام سی مرد و سی زن است که در کتب خویش از آنان نام می برند و اینجا جای ذکر اسامی آنان نیست. به عقیدة این گروه، خالق آسمانها و زمین، علی بن ابی طالب - رضی اللَّه عنه ـ است و هم او در آسمان و زمین امام است... . متن فتوای ابن تیمیمه هم این است: جماعتی که از آنان یاد شد و نصیریه نام دارند و نیز سایر فرقه های قرامطة باطنیه، از یهودیان و مسیحیان و بلکه از بسیاری از مشرکان کافرترند و ضرری که متوجه امت محمد (ص) می سازند، از ضرر کافران محارب از قبیل کافران ترک و فرنگ و همانند آنان بیشتر است؛ زیرا این گروه در نزد مسلمانان ناآگاه به تشیع و موالات اهل بیت تظاهر می کنند، در حالی که در حقیقت نه به خدا ایمان دارند و نه به رسول او، نه به کتاب او، نه به امری و نه به نهی ای، نه به ثوابی و نه به مجازاتی، نه به بهشتی و نه به دوزخی، و نه به هیچ کدام از پیامبران پیش از محمد (ص) و نه به دینی از ادیان پیشین؛ بلکه در برخورد با کلام خدا و سخن رسول او که نزد همة مسلمانانش شناخته شده است، آن را بر طبق آنچه بدان عقیده دارند تأویل می کنند.12 اینها بخشی از عبارات ملل و نحلنویسان تا دورة ابن تیمیه است که به عقاید نصیریة غیریه و شریعیه پرداخته اند. در برخی از نوشته ها، نظیر اشعری قمی و نوبختی، اسم «نصیر» و «غیر» به عنوان بنیانگذار آمده است، اما برخی نیز نظیر ابوالحسن اشعری به هیچ وجه به بنیانگذار اشاره نکرده اند. این امر که نمیر و نصیر یکی هستند یا شریعیه در اصل نمیریه بوده و مطالبی از این قبیل، از نوشته های ملل و نحل نویسان به دست نمی آید. از سوی دیگر، عقاید نسبت داده شده نیز بسیار متفاوت و گاهی در حد تناقض اند. در یک جا گفته شده خدا در روح «غیر» حلول کرده و گاهی گفته شده در روح پنج تن حلول نموده است. گاهی حضرت زهرا در اوج قرار گرفته و گاهی بدترین توهینها به آن حضرت روا داشته شده است. به هرحال، عبارتها چنان متفاوت است که به آسانی نمی توان آنها را به دیدگاه قابل قبولی برگرداند. نویسندگان جدید و نصیریه و علویان نویسندة کتاب الفرق و الجماعات الاسلامیه، دربارة نصیریه از چند منبع مطالبی نقل می کند که بیشتر همان مطالب فرق الشیعه نوبختی است. وی در صفحة 118 کتاب خود از فرقة نمیریه و در صفحة 123 از فرقة نصیریه سخن می گوید و نصیریه و علویون را یکی می داند و بنیانگذار نصیریه و نمیریه را یکی می شمارد. وی در ضمن بحث از نمیریه، بنیانگذار این فرقه را محمدبن نصیر نمیری می داند و در دومی هم از محمدبن نصیر بصری نمیری نام می برد که کلمة بصری در دومی اضافه است. وی در ادامه دربارة نصیریه می نویسد: «سخنانی دربارة این فرقه وجود دارد که امام علی را خدا می دانند و گفته اند که ظهور نورانی آن حضرت با جسد جسمانی بوده است؛ نظیر جبرئیل که به صورت بعضی از افراد در می آمد.» پس از این، نویسنده اظهار می دارد که نمی خواهد از هیچ فرقه ای دفاع کند، ولی در پیش آنها بوده و در پاسخ به سؤالاتی که از آنها کرده است، هرگز چنین چیزی نگفته اند. به عقیدة وی، برخی از جاهلان این طایفه که اندیشة این گروه را نمی شناسند، سخنانی می گویند که با افکار طایفه منافات دارد. در پایان، نویسنده آورده است که این گروه در کشورهایی نظیر ترکیه، ایران، فلسطین و... زندگی می کنند.13 در کنار این اظهارنظر، نویسندة تاریخ المذاهب الاسلامیه دربارة آنها اینگونه اظهارنظر می کند که برای این گروه جز اسمی از اسلام باقی نمانده است و اینان معتقد به الوهیت حضرت علی هستند.14 در دایرةالمعارف مصاحب آمده است: نصیریه، اصحاب نصیر نمیری بودند که در حق امام علیبن محمد النقی غلو کرد و خود را پیامبر خواند. شرح عقاید این فرقه که هنوز بقایای ایشان در جبال سوریه ساکن هستند، به تفصیل در کتب ملل و نحل آمده است. این فرقه را نمیریه نیز خوانده اند.15 معین در فرهنگ خویش چنین اظهارنظر می کند: نصیریه یا علویه یا علویین: متکلمان شیعه و سنی دربارة نصیریه و عقاید آنان مطالب متناقض نوشته اند. از نوشتة بعضی از قدما و متکلمان چنین بر می آید که این فرقه از پیروان عبداللهبن سبا هستند و بعضی آنان را از فرق زیدیه به شمار می آورند. بعضی نوشته اند فرقه ای از غلاه هستند و معتقدند که حق تعالی در ذات امیرالمؤمنین علی (ع) حلول کرده و گویند ظهور روحانی در جسمانی، مطلبی است غیر قابل انکار؛ مانند ظهور جبرئیل به صورت دحیة کلبی؛ و چون علی و اولادش از سایر معصومان برترند و وابسته به اسرار ربانی و مؤید به تأیید الهی می باشند، حق به صورت علی ظهور کرد. بعضی نوشته اند نصیریه، تابع محمدبن نصیر نمیری اند و او امام علی النقی را رب و خود را مُرسَل از طرف او خواند. بعضی گویند نام فرقه ای است که به نبوت محمدبن نصیر معتقد هستند. امروز گروهی از نصیریه در شمال سوریه سکونت دارند. بعد از کشتاری که ترکها از علویین کردند، نام علویین به نصیریه بدل شد و بعد از 412 سال، یعنی پس از پایان جنگ جهانی (1918)، دوباره این فرقه نام علویین به خود نهادند.16 از نکات مثبت در نوشتة معین، توجه او به تناقضات نوشته های متکلمان شیعه و سنی است و نیز توجهی که به کشتار آنها نموده و اینکه نام آنها در دوره ای از تاریخ به نصیریه و سپس به علوی برگشته است. اگر همین دو نکته در تحقیقات دربارة علویها مورد تأمل قرار گیرد، این پژوهشها یا به نتایج دلخواه علویان خواهد رسید یا لااقل به توقف می انجامد و از تکرار تهمتهای ناروا بدان جلوگیری می شود. در المنجد آمده است که نصیریه یا علویان که در جبل علویین و شمال سوریه ساکن اند، منسوب به محمدبن نصیرند و بزرگترین متکلم آنها المُصیبی است.17 محمدرضا حکیمی، از روحانیون لبنان، در کتاب نهایة الفرق نهایة الملوک می نویسد: اینها اصحاب محمدبن نصیر نمیری اند و او از غلات بود و ادعا می کرد که از طرف امام عسکری به نبوت مبعوث شده است. او قائل به تناسخ بود و در حق امام عسکری غلو نمود و قائل به ربوبیت آن حضرت شد و معتقد به اباحة محرمات و جواز نکاح مردان با مردان بود.18 نویسندة کتاب العلویون النصیریون می نویسد: نصیریان معتقدند که علی، محمد و سلمان، سه ذات الهی را تشکیل می دهند؛ و از دیگر اعتقادات اینان، تناسخ است.19 شیبی، نویسندة معروف عراقی، در موارد مختلف در کتاب الصلة بین التصوف و التشیع به این گروه پرداخته و معتقد است آنها فرقه ای هستند که امام علی را خدا می دانند20 و مسیحیت و اسلام را جمع نموده اند.21 عبدالرحمن بدوی در کتاب مذاهب الاسلامیین معتقد است که نصیریه طایفه ای از غلات شیعه اند که به الوهیت علیبن ابیطالب عقیده دارند.22 مشکور، نصیریه را اینگونه معرفی می کند: نصیریه که آنان را انصاریه و علویه نیز می گویند، منسوب به ابن نصیر نامی هستند و در قرن پنجم هجری از شیعة امامیه منشعب شدند و بعدها در شمال غربی سوریه جای گرفتند. تعالیم نصیریه عبارت است از التقاط عناصر شیعه و مسیحیت و معتقدات مردم پیش از اسلام. به عقیدة ایشان خدا ذات یگانه ای است که مرکب از سه اصل لا یتجزی به نامهای معنا و اسم و باب است. این تثلیث به نوبت در وجود انبیا مجسم و متجلی گشته است. آخرین تجسم با ظهور اسلام مصادف شد و آن ذات یگانه در تثلیث لا یتجزائی در وجود علی و محمد و سلمان فارسی تجسم یافت. بدین سبب، تثلیت مزبور را با حروف «عمس» معرفی نمودند که اشاره به حرف اول سه اسم علی و محمد و سلمان است. نصیریه معتقد به تناسخ اند و مانند دروز که به دو دستة روحانی تقسیم می شوند، به دو طبقة عامه و خاصه منقسم می گردند؛ خاصه از خود کتب مقدس دارند و مضمون آنها را تأویل می کنند، ولی برای عامه مکشوف نمی سازند.23 آخرین نویسنده ای که به نقل دیدگاه او می پردازیم، یحیی امین در معجم الفرق اسلامیه است. گویا او خواسته است بین نصیریه و نمیریه و علویان فرق بگذارد که هم سخن ملل و نحل نویسان توجیه شود و هم وضعیت فعلی علویان از تهمتها مبرا گردد. البته نویسنده تصریح ندارد که منظورش از تفکیک، چنین چیزی بوده است، ولی اگر به طور طبیعی این سه بخش در کنار هم قرار گیرند، چنین نتیجه ای گرفته می شود. او دربارة نمیریه می نویسد: اینان فرقه ای از غلات و پیرو فردی به اسم نمیری بودند. بعضی گفته اند که او ادعا کرد روح خداوند در پنج نفر ـ بین پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین، که خدایان پنجگانه هستند ـ حلول کرده است. برخی گفته اند که او ادعا کرد خداوند در او حلول کرده است. این نویسنده دربارة نصیریه نیز می نویسد: «فرقه ای از غلات بودند که از بین رفتند.» سپس دیدگاههای آنان را بیان می کند. سخنان این نویسنده نظیر سخنان نوبختی اشعری قمی است. وی دربارة علویان نیز می نویسد: بعضی ادعا کرده اند که اینان منسوب به نصیریه اند، ولی خود آنها می گویند که شیعة اثناعشری اند، به فقه امام صادق (ع) عمل می کنند و بین آنها و شیعه بعضی تفاوتهای مذهبی وجود دارد. اینان، در دوستی امام علی و نه در شخص آن حضرت، غلو می کنند و معتقدند که پیامبر به اهل بیتش وصیت نمود. اینان معتقد به قدسیت ائمة اثناعشرند و در نگاه اینان منظور از حدیث «علما امتی کانبیاء بنی اسرائیل»،24 ائمة اثناعشر است. این گروه معتقد به طهارت (عصمت) ائمه اند و سلمان را هم به آنها اضافه می کنند. دلیل این اندیشه هم روایت «سلمان منا اهل البیت» است. اینان معتقدند بنیانگذاران علویان، ابوذر، حجربن عدی، سلمان فارسی، مقداد، بلال حبشی و عماربن یاسر هستند.25 تا اینجا به نقل دیدگاههای عده ای از معاصران دربارة نصیریه و علویان پرداختیم. در بین این نویسندگان، تنها دیدگاه دو نفر با بقیه متفاوت بود: سعید رشید زمیزم، و یحیی امین. این دو، گروه را از غلات معرفی نکردند، قائل به الوهیت امام علی ندانستند و ننوشتند که علویان به حلول خداوند در پنج تن معتقدند. تنها دلیل دیدگاه متفاوت این دو با بقیه این است که دیگران مسموعات خود از غیر علویان را نوشته اند، ولی این دو مطالب خود را از علویان نقل کرده اند. اگر اینگونه به دیدگاههای فرقه ها پرداخته شود، بسیاری از اختلافات از جهان اسلام رخت بر خواهد بست و زمینة بسیاری از تکفیرها و تفسیقها و تهمتها از بین خواهد رفت. متأسفانه در کتاب فرق و مذاهب کلامی که سال پیش با ویراستاری جدید منتشر شده است، فقط با تکیه بر دو منبع ملل و نحل شهرستانی و تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، ترجمة مذاهب الاسلامیین عبدالرحمن بدوی، مطالب بی اساس دربارة علویان تکرار شده است. در این کتاب آمده است که این گروه معتقدند:
پی نوشتها :