وجوه الگويي آرمان شهر مهدوي در جامعه امروز

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 20 - 39 دقیقه)

107c

چکيده

کاربردهاي «جامعه آرماني دين» مهدويت در بدنه جامعه منتظر، از جمله مسائل مهم و قابل توجهي است که به دليل نقش اجتناب‌ناپذير آن در تحقق الگويي روشمند که بتواند اهداف و انتظارات جامعه ديني‌ ‌را فراهم کند، مورد توجه محققان و انديشمندان قرار گرفته‌است؛ به ويژه اين‌که امروزه وجود تمايلات ديني در جوامع جهاني و حضور تأثيرگذار و انکارناپذير دين، به سرعت در حال توسعه است. جامعه منتظر، در صورتي مي‌تواند در ترسيم وضعيت آينده جهان، جامعه‌اي با کيفيت و اثر‌گذار و الگويي براي ديگر ملت‌ها باشد که بر اصول و آرمان‌هاي خود پافشاري كند و بايسته‌هاي جامعه آرماني دين (مهدويت) را سر لوحه فعاليت خود قرار دهد. تبين کاربردهاي جامعه آرماني دين (مهدويت)، از قبيل کارکرد سياسي با هدف تأثير گذاري بر آينده جوامع، کارکرد فرهنگي متأثر از فرهنگ انتظار، کارکرد عقيدتي، با هدف عمق بخشي و اصلاح باورها و بومي‌سازي آن در متن جامعه منتظر؛ مي‌تواند گام مؤثري به منظور برنامه‌ريزي و حرکت به سوي ساختن آينده‌اي درخشان و نهايتا زمينه‌سازي براي ظهور امام عصر تلقي گردد.

 

مقدمه

انديشه و باور مهدويت، از مهم‌ترين آموزه‌هاي دين مبين اسلام و در واقع، مهدويت، آينه‌اي تمام‌نما براي آينده‌اي حتمي، روشن، فراگير، مطلوب و موعود در جهان است که پيروان تمامي اديان با انديشه موعود آخرالزمان، تاريخ زندگي بشر را هدفمند مي‌بينند. فرهنگ مهدويت، منبع سرشاري است که هر معتقد به امام قائم در حد بينش و بررسي خود، از آن برداشت مي‌کند. نگرش درست به ظهور منجي موعود از سلاله پاک پيامبر اسلام؛ درک صحيح از معيارها، ارزش‌‌‌ها و مسئوليت‌ها و تلاش براي احياي امر به معروف و نهي از منکر و اصلاح خود و جامعه؛ رابطه‌اي قوي و پايدار براساس رابطه ولايي، بين انسان و امام عصر ايجاد مي‌کند. در اين ميان، اين رسالت خطير و مهم به عهده آينده پژوهي ديني گذاشته شده‌است.

توضيح بعضي از مفاهيم جهت روشن شدن بحث ضروري به نظر مي‌رسد.

الف) آرمان‌شهر

«جوامع آرماني»، «آرمان‌شهر»، «مدينه فاضله»، از مفاهيمي هستند که دانش واژه «يوتوپيا» (تامس مور، اومانيست عصر رنسانس= (Utopia) بر آن‌ها دلالت دارد. «Utopia»، واژه‌اي مرکب از «OU» «او» يوناني، به معناي «نفي» و کلمه «Topos» «توپوس»، به معناي «مکان» است. اين واژه از لحاظ لغوي، به معناي «جايي‌که وجود ندارد»، «ناکجا آباد»، «لا مکان» مي‌باشد؛ اما اغلب به معناي جزيره خيالي وصف شده که در آن سياست و قانون و همه چيز در کمال خوبي اجرا مي‌گردد.

معاني ديگري براي اين واژه ذکر شده است؛ از جمله دولت يا کشور کامل و ايده‌آل، کشور خيالي، کتابي که درباره کشور مرفه الحال بحث مي‌کند (فرهنگ کامل انگليسي، ج5، واژه يوتوپيا).

از قديم‌ترين زمان‌ها تا كنون تصور ايجاد «جامعه آرماني» هميشه تعدادي از دانشمندان و انديشه وران جهان را مجذوب و مفتون ‌داشته است. از‌اين‌رو هر يك از آنان طرحي جداگانه براي جامعه آرماني تدوين و ارائه كرده است. در ميان كهن‌ترين معماران جامعه آرماني، افلاطون از همه مشهورتر است. وي در سرتاسر رساله «جمهوري» طرح «مدينه فاضله» خويش را عرضه كرده است. بعد از او در جهان اسلام دانشوران و انديشمندان بسياري، از جمله فارابي در كتاب «آراء اهل المدينه الفاضله»، به تصوير جامعه‌هاي آرماني خود پرداختند. در دنياي مسيحيت نيز انبوهي از نويسندگان به اين كار اقدام كرده‌اند؛ از جمله آگوستين در «شهر خدا»، توماس مور در «ناكجاآباد يا هيچ کجا» و فرانسيس بيكن در «آتلانتيس نو» (مصباح يزدي، 1390: 411).

حقيقت اين است که طرح نقشه جامعه آرماني نه مضر است نه لغو؛ مشروط بر اين که داراي سه ويژگي اساسي باشد:

اول اين که کاملا واقع بينانه باشد و حقايق زيست‌شناسي، روان‌شناختي، و جامعه‌شناختي را به هيچ روي از نظر دور ندارد و به دست فراموشي نسپارد؛

دوم اين که با ارائه طريق همراه باشد؛ يعني فقط جامعه آرماني را تصوير نکند، بلکه راه و روش رسيدن به آن را نيز نشان دهد:

آنچه تمام اين طرح‌ها را جنبه غير عملي، وهمي و پنداري مي‌دهد و تقريباً در تمام آن‌ها نيز مشترک است، اين که طراح غالباً دنياي آينده را بلاواسطه بر روي دنياي حال مي‌نهد و مدينه فاسده يا جاهله را بي فاصله با مدينه فاضله مربوط مي‌کند؛ اما هيچ نمي‌کوشد نشان دهد تحوّل مدينه فاسده به مدينه فاضله از کدام راه تحقق مي‌يابد و آنچه توالي آن‌ها را سبب تواند شد، کدام است؟ (زرين‌کوب 1381 : 232 و233)

و سوم اين‌که اهدافي را، اعم از هدف اصلي و نهايي و هدف‌هاي واسط، براي جامعه آرماني تعيين کند که داراي مراتب باشند تا سهل الحصول‌تر بودن پاره‌‌اي از مراتب آنها، شور و خواست و اراده را در مردم برانگيزد و آن‌ها را به مبارزات اجتماعي و تغيير اوضاع و احوال موجود، مايل و راغب گرداند، و از اين گذشته، عدم وصول به کمال مطلوب بدين معنا نباشد که هيچ کاري انجام نشده و هيچ پيشرفتي حاصل نيامده‌است. طرحي که اين سه خصيصه را داشته‌باشد، دستاوردهاي عظيم خواهد‌داشت. مهم‌ترين فايده و منفعت آن، اين است که هدف فعاليت‌هاي اجتماعي را معين و معلوم مي‌دارد (مصباح يزدي1390، : 455).

ب)جامعه آرماني مهدوي

جامعه‌ آرماني، جامعه‌اي است که پارسايان درآن به امامت، نه‌‌ فقط حکومت مي‌رسند. بدين‌ترتيب، بر اثر خداشناسي، خدا‌پرستي، اطاعت کامل و دقيق از اوامر و نواهي الاهي، کسب رضاي خداي متعال و تقرب به درگاه او، جامعه آرماني اسلام به هدف نهايي خود که استکمال حقيقي انسان هاست، دست مي‌يابد و (همان: 414)؛ و در‌ سايه اين کمال انساني‌است که آرزوهاي هميشگي بشر محقق مي‌گردد؛ آرزوهايي همچون حاکميت کامل عدالت، آزادي و صلح، حکومت جهاني واحد، آباداني کامل زمين، بلوغ فکري، رفع کامل فساد و جنگ و شرارت، و سازگاري انسان با طبيعت. (مطهري،1391: 60).

آنچه جامعه آرماني اسلام را از ساير طرح‌ها متمايز و ممتاز مي‌سازد، برخورداري از نوعي جهان بيني و ايدئولوژي جامع و كامل است كه با فطرت انسان‌ها هماهنگ است. تئوري مهدويت، پس از آن‌كه همه نظام‌ها و رژيم‌هاي سياسي جهان، امتحان خودشان را داده باشند و ناتواني بشر در اداره جهان آشكار شده و ناكارآمدي تئوري‌هاي حاكم بر جهان به اثبات رسيده باشد؛ به عنوان آخرين و محکم‌ترين تئوري در تاريخ تمدن بشر رخ مي‌نمايد و بشر تشنه عدالت و مديريت صالح و سالم را اداره مي‌كند.

بنابراين، با نگاهي دقيق و موشکافانه به مؤلفه‌هاي اصلي و تعيين‌کننده‌ جامعه آرماني مهدوي و سعي در اجراي آن سياست‌ها در جامعه منتظر؛ مي‌توان ‌زمينه و بستر مديريت آينده حتمي الوقوع را فراهم کرد. قابل ذکر‌است که ما نمي‌توانيم جامعه صد‌در‌صد مهدوي را ايجاد کنيم؛ چه اين كه اگر چنين چيزي ممکن بود، ظهور حضرت در چنين جامعه‌اي توجيهي نداشت؛ اما مي‌توان جامعه اي با قابلت الگو‌گيري حد‌اکثري از جامعه مهدوي را به وجود آورد که برخي از شاخص‌هاي بنيادين جامعه‌آرماني‌مهدوي در اين جامعه بستر ساز و نمونه مورد استفاده قرار مي‌گيرد.

بدون شک حيات طيبه جامعه بشري، با ظهور امام زمان به تحقّق خواهد رسيد. جامعه مومنان حقيقي و ولايي، جامعه‌اي است که به وضع موجود مادي دنيا قانع نيست و به دنبال حقيقي محض است که تجلي حقيقت ظهور است. بر اين اساس، مي‌توان کارکرد‌هاي جامعه آرماني مهدوي را در جامعه منتظر چنين شمارش كرد:

  1. کارکرد سياسي با هدف تأثير گذاري بر آينده جوامع

1-1. ايجاد آينده‌نگري مثبت در جامعه

دو نگرش کلي درباره‌ آينده‌ بشر وجود دارد:

ـ نگرش اول معتقد‌است که آينده و‌ فراسوي بشر، تيره‌و‌تار است. انسان با دست خود و يا ابزارهايي همچون علم، تکنولوژي، صنعت و توسعه‌ روز افزون ارتباطات تارهايي را بر دست‌و‌پاي خود تنيده است که روزي او را از پا در‌مي‌آورد. اين نگرش منفي، غالبا از آن کساني‌است که به ماورا اعتقاد ندارند و جهان و جهانيان و ارتباط ميان آن‌ها را مادي محض مي‌پندارند. به تعبير ديگر، ديدگاه ماترياليستي دارند (مطهري، 1378، ج15: 999).

ـ نگرش دوم بر اين باور است که دورنماي آينده و فرجام تاريخ بشر دورنمايي شيرين و لذتبخش است؛ يعني آينده تاريخ به منزله ظرفي‌است که جامعه ايده‌آل را در خود جاي داده‌است و غالباً معتقدان به ماورا و خدا و اکثر پيروان اديان، اعم از آسماني و غير آسماني، بدان باور داشته و نشاط، بالندگي فرد و اجتماع خويش را در آن، جست‌و‌جو مي‌کنند. اين نوع نگرش به آينده، در ساخت ‌و ‌ساز انسان و جوامع انساني داراي نقش مهمي است و نيز براي معنا بخشيدن و هدفمند کردن زندگي انسان‌ها، نقش تأثيرگذاري خواهد ‌داشت. با توجه به تأثيرگذار بودن آينده‌نگري مثبت در زندگي انسان، ما شاهد آينده‌نگري مثبت در منابع زرتشتيان‌، يهوديان، در مزامير داوود‌، منابع مسيحيت و‌ همچنين در‌کتاب‌‌هاي مقدس هنديان هستيم (الهي نژاد، 1386: 21).

متمايز بودن آينده‌نگري اسلام از آينده‌نگري اديان ديگر، اين است که دين اسلام، علاوه بر معرفي کلي مهدويت به عنوان نماد آيندة مثبت، به بيان جزئيات آن پرداخته و با ارائه آموزه‌هاي روشن و معقول و نيز با تعريف صحيح و روشن از آينده‌نگري و‌ مقوله مهدويت و از همه مهم‌تر با مشخص کردن مصداق منجي، زنده و حاضر بودن او در اين دنيا و نيز نظارت ايشان بر اعمال و گفتار انسان‌ها؛ ايده آينده‌نگري را از مقام عقل نظري (ايده مطلق) به جايگاه عقل عملي (مدينه فاضله مهدوي) سوق داده و آن را براي بشر و جوامع بشري عملي و کاربردي کرده است (همان).

قرآن با قاطعيت تمام، آينده مثبت را براي جامعه خدا‌جو ترسيم مي‌کند و پيروزي نهايي ايمان اسلامي، (توبه: 33و صف: 9)؛ غلبه قطعي صالحان، (انبيا: 105)؛ کوتاه شدن دست ستمگران و جباران براي هميشه، (القصص: 5 و6) و آينده درخشان و سعادتمندانه بشر را، (اعراف: 128)، نويد داده‌است.

در روايات اسلامي نيز به آينده‌نگري مثبت در جامعه، اشاره فراوان شده‌است؛ به طوري که با از بين رفتن مشرکان، تمام ممالک روي زمين تحت حکومت امام زمان در مي‌آيد و او حکومت عدل را در سراسر زمين تشکيل مي‌دهد. براي نمونه امير‌المومنين مي‌فرمايد:

دنيا پس از سرکشي و روي‌گرداني به ما روي مي‌آورد چنان‌كه ماده شتر جموش، مهربانانه به سوي بچه خود رود». (نهج البلاغه: 209)

سپس آن حضرت آيه پنجم سوره مبارکه قصص را تلاوت فرمود.

2-2. آينده‌سازي و مديريت نظام‌مند آينده

آينده‌سازي و مديريت آينده، منسجم‌کردن برنامه‌ها و تلاش براي رسيدن جامعه به شرايط آرماني و مطلوب است. در حقيقت، آينده‌سازي به معناي پيش‌قدمي در جهت مديريت نظام‌مند آينده براي ايجاد جامعه‌اي مطلوب مي‌باشد. اين پرسش براي بسياري از علاقمندان امور آينده مطرح بوده است: که «به چه صورت مي‌توان آينده را ساخت؟» بايد دانست براي محقق ساختن «آينده مطلوب»، بايد «ظرفيت سازي» به عنوان گام نخست در مسير ساختن آينده در نظر گرفته شود. اگر ظرفيت لازم براي تغيير به وجود آيد، در آن صورت‌مي‌توان آينده را ساخت. بر اين اساس، بدون ايجاد ظرفيت‌هاي لازم نمي‌توان آينده را محقق ساخت.

از اين‌روست که اهميت توجه به آينده‌سازي در حوزه مهدويت، مي‌تواند محدوده بسيار وسيعي از جنبه‌هاي مختلف زندگي جوامع انساني را پوشش داده و در معرض برنامه ريزي و مديريت نظام‌مند قرار دهد. برنامه‌ريزي‌هايي همچون:

الف) آماده‌سازي جامعه براي رويارويي با آينده: با استفاده از تصوير‌پردازي حوادث قابل تحقق و ارزيابي احتمالات، مي‌توانيم خود و ديگران را براي آينده مطلوب مجهز و تحقق آن را مديريت كنيم. در اين حالت مي‌توانيم فرصت‌ها و تهديد‌ها را شناسايي کرده، در برابر آن براي به دست آوردن آن‌ها برنامه‌ريزي کنيم.

ب) ترسيم و شبيه‌سازي، نمايي کلي از آينده در زمان حال: با استفاده از آينده‌نگاري موعود، مي‌توانيم بذر تحولات آينده را در زمان حال شناسايي کرده، نقش خود و جامعه را در آن بستر برويانيم.

ج) خود باوري و اعتماد: بعد از ترسيم و ادراک صحيح فرايند آينده مطلوب، به دليل اين‌که گستره وسيعي از حوادث و اتفاقات در آينده مورد بررسي قرار مي گيرد، مي‌توانيم نسبت به آن‌ها اقدامات لازم را مهیّا سازيم و پيش برويم.

د) کسب موقعيت برتر و اقتدار آفرين: آينده‌سازي با رويکرد نگاه به آينده مطلوب، در حقيقت تصميم‌گيري مربوط به آينده در زمان حال است؛ يعني ما به منظور مديريت نظام‌مند آينده، در حال حاضر تصميم مي‌گيريم و موقعيت‌هاي برتر‌آفرين خود را ترسيم مي‌کنيم. لذا دانش و بينشي که از آينده‌سازي مطلوب دريافت مي كنيم، ما را در کسب موقعيت برتر و در عرصه دفع تهديدات ياري مي‌کند (فيروزآبادي، 1386-1387: 31-32).

يكي از مهم‌ترين دستاوردهاي آينده‌سازي با نگاه به آينده‌هاي مطلوب، دستيابي به ديدگاهي مشترك در سطح يك سازمان يا كشور مي‌باشد. بنابراين، با توجه به اهداف و سيره امام، ياران او و دولت کريمه حضرت در عصر ظهور، مي‌توان اهداف، راهبردها، سياست‌ها و راهکارها را به دست آورد و در برخورد با حوادث، رخدادهاي جهاني، و تعارض‌ها و تزاحم‌هاي پيش‌آمده، با تکيه بر منابع غني شيعه و اجتهاد پوياي آن، اولويت‌ها را در نظر گرفت.

1-3. ايجاد چشم‌اندازهاي ملّي و منطقه‌اي (فرا ملّي)

«چشم‌انداز» ‌سازي در دنياي امروز، نه وسيله‌ تفاخر و نه موجي گذراست. چشم‌انداز‌سازي و در پي آن، راهبرد‌پردازي توانمند، کليدي‌ترين ابزار براي دستيابي به موفقيت‌هاي مطلوب است. چشم‌انداز، کارکرد‌هاي کليدي گوناگوني دارد؛ اما در جامعه‌اي که حيات متعالي آن با ارزش‌هاي قدسي پيوند خورده است، شايد مهم‌ترين آن كاركردها، انتقال اطمينان بخش ارزش‌هاي ما به آينده باشد. چشم‌انداز‌سازي با رويکرد مشارکتي، نه تنها قوياً ممکن است، بلکه نشانه‌ گويايي از احترام و اعتماد به همه ذي‌نفعان آينده محسوب مي‌شود؛ و گزافه نيست اگر آن را نمادي برجسته از مردم سالاري در دنياي کنوني بدانيم. از نظر تاريخي، چشم‌انداز قدمتي به اندازه اديان الاهي دارد. چشم‌انداز در واقع موهبتي است که از سوي منبع وحي به بشر اعطا شده‌است. هر دين الاهي در هر سطحي از کمال و فراگيري که باشد، نوعي چشم‌انداز به شمار مي‌آيد. برجسته‌ترين چشم‌اندازهاي ديني، چشم‌اندازهاي «پيامبران‌اولوالعزم» است که ديدگاه‌‌هايي جهاني داشته‌اند.

در تاريخ شکل‌گيري جوامع و نظام‌هاي اجتماعي جديد، شايد بتوان دو روش خاص را در اين زمينه از هم تفکيک کرد:

ـ در يک شيوه که از سطح خُرد آغاز مي‌شود، با تدوين يک نظام از ايده‌ها، به شکل‌دهي نوع خاصي از کنش‌هاي اجتماعي و گسترش آن اقدام مي‌شود و به مرور زمان و با مديريتي شايسته به شکل يک نظام اجتماعي محقق مي گردد، که بعثت نبي مکرم اسلام، شکل‌گيري جامعه مدني عصر پيامبر نمونه‌اي از اين شيوه است.

ـ در شکلي ديگر که از سطح کلان جامعه شروع مي‌شود، با استفاده از به دست گرفتن قدرت سياسي و حاکميت در جامعه، به شکل‌دهي ساخت‌هاي مناسب و کنش‌هاي معطوف به آن، متناسب با نظام اجتماعي مطلوب اقدام مي‌شود؛ شيوه‌اي که تقريباً در نمونه انقلاب اسلامي ايران به وسيله حضرت امام طي سال هاي گذشته پيگيري شده‌است (هرسيج و صادقي: 1381، 59-60) .

در عصر گفتمان، رهبري جامعه‌ جهاني از آن کساني‌است که به خلق گفتمان‌هاي مسلط قادر باشند. ايران اسلامي، به اقتضاي «ماموريت تاريخي» خويش، خواهان حضور و مشارکت فعالانه در رهبري نظام جهاني است و اين حضور و مشارکت، زماني تضمين مي‌شود که ايران اسلامي بتواند «چشم‌انداز قدسي» را به «گفتمان مسلط» در خصوص آينده‌ بشر تبديل‌كند. و لذا بايد راه نظام مقدس اسلام را براي حضور و مشارکت هر چه فعال‌تر در عرصه‌ رهبري جامعه‌ جهاني هموار‌كنيم. اعتقاد به ظهور منجي و شکل‌گيري جامعه مهدوي، به مثابة چشم‌انداز آرمانيِ جامعة اسلامي تعريف مي‌شود. عالمان حوزه، دانشگاه، فيلسوفان، نويسندگان و آينده پژوهان‌مي‌توانند با پژوهش و تحقيق هرچه بيش‌تر در اين زمينه، شناخت خود را از جوانب مختلف آرمان شهر مهدوي تعالي بخشند؛ اما نمي‌توانند چيزي از ظن خود بر آن بيفزايند، يا از آن بکاهند. مباني و خطوط اصلي اين جامعه در آيات و روايات ترسيم شده، و هر نوع تصرف خودسرانه در آن‌ها، مي‌تواند به منزلة بدعت در دين باشد که کم يا زياد آن خطرناک و به‌کلي مطرود است (کارگر، 106:1392).

1-4. تأثير بر ايجاد انقلاب‌ها و قيام‌هاي عدالت خواهانه

از اموري که باعث تسريع در انقلاب جهاني حضرت مهدي شده و موجب بيداري، ‌آگاهي جامعه جهاني و در نتيجه فراهم آمدن زمينه ظهور مي‌گردد؛ قيام‌ها و انقلاب‌هاي اسلامي و بيدارگرايانه است. يکي از اين انقلاب‌ها که تأثير به سزايي بر اين زمينه داشته و موجب مطرح شدن اسلام ناب در بين مردم جهان گرديده، انقلاب بزرگ ملّت ايران، در سال 1357به رهبري بزرگ مردي از سلاله پيامبر مي‌باشد. با مطالعه روايات، چنين به نظر مي‌آيد که اين انقلاب، همان حرکت آگاهي‌بخش و زمينه ساز قيام حضرت مهدي است؛ چنان‌که روايات گوناگوني که بعضي از آن‌ها در توصيف رهبر اين قيام، و بعضي در وصف مردم و قيام‌گران، و اين‌که آنان از چه منطقه‌اي هستند… وارد شده است (مجلسي، 1404 ج۵۷ : ۲۱۳)؛ گوياي نكته اي است كه به آن اشاره شد.

راهبرد نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، حمايت از بيداري اسلامي مردم منطقه عليه دولت‌هاي دست نشانده آن‌ها مي‌باشد.

ايران به دنبال ايراني‌کردن اعراب يا شيعي کردن ساير مسلمين نيست؛ ايران به دنبال دفاع از قرآن و سنت پيامبر و اهل بيت و احياي امت اسلامي است. براي انقلاب اسلامي، کمک به مجاهدان اهل سنت سازمان‌هاي حماس و جهاد و مجاهدان شيعي حزب‌اللّه و امل، به يک اندازه واجب شرعي است و احساس تکليف مي‌کند. ملت و حکومت ايران با صداي بلند و قاطع اعلام مي‌کند که به قيام ملت‌ها و نه به ترور، به وحدت اسلامي، نه غلبه و تضاد مذاهب، به برادري مسلمين، نه به برتري قومي و نژادي، به جهاد اسلامي، نه خشونت عليه بي‌گناهان، إن‌شاءاللّه معتقد و ملتزم است. براي سعادت همه ملت‌هاي مسلمان دعا کنيم و در کنار آن، وظيفه‌ سنگين خود را بشناسيم و به آن عمل کنيم (مقام معظم رهبري: 14 /11/1390).

همچنين ايشان فرمودند:

اين‌که مي‌گوييم بيداري اسلامي؛ اين حرف پايه‌دار است؛ ريشه‌دار است. ملت‌هاي مسلمان، عدالت را مي‌خواهند؛ آزادي را مي‌خواهند؛ مردم‌سالاري را مي‌خواهند؛ اعتناي به هويت انسان‌ها را مي‌خواهند؛ اين‌ها را در اسلام مي‌بينند، نه در مکاتب ديگر؛ چون مکاتب ديگر امتحان‌داده و شکست‌خورده‌اند. بدون مبناي فکري هم که نمي‌شود به اين اهداف بلند دست پيدا کرد. آن مبناي فکري بر حسب ايمان و اعتقاد ملت هاي منطقه عبارت است از: اسلام و بيداري اسلامي، ماهيت‌جنبش‌ها اين است» (همان: 14/3/1391).

بر اساس مطالب مذكور، اين امور مهم و سنگين، بدون داشتن قدرت و مکنت، تحت لواي يک دولت قدرتمند و مديريتي هوشمندانه و چشم‌اندازي دقيق، امکان پذير نيست. بنابراين، مي‌بايست، در حفظ نظام مقدس جمهوري اسلامي و به ثمر رسيدن اهداف آن، به عنوان زمينه‌ساز قيام حضرت مهدي، تلاش همه جانبه کرد.

  1. کارکرد فرهنگي متأثر از فرهنگ انتظار

2-1. شکل دهي به نظام آموزشیِ منتظر محور

از آن‌جا‌که شيعه بايد براي ظهور حضرت ولي عصر خودش را آماده سازد، يکي از راه‌هاي اين آماده باش عمومي، تربيت نسلي است‌که بتواند زمينه‌هاي ظهور را فراهم سازد. «تعليم و تربيت» فرزنداني پرتوان، که هر کدام‌شان از توان و نيرويي آسماني و الاهي برخوردار گشته و به اوج قدرت و صلابت روحي دست پيدا کنند. جواناني در اوج ايمان و تقوا که خوف از خدا و خشيت الاهي قلوبشان را لبريز کرده و آنان را به نهايت درجه شهود و شهادت نزديک کنند. در عصر حاضر، نسلي مي‌تواند از تهاجم بي امان مهاجمان فرهنگي مصون باشند که به دين و مظاهر مکتب و مذهب وابستگي‌هاي عاطفي و قلبي عميقي داشته باشند. تربيت نسل مهدي باور و مهدي ياور، يکي از مهم‌ترين و اساسي‌ترين اموري است که همه نهادهاي فرهنگي نظام و همچنين مراکز تبليغي و ديني و بالاخص کانون خانواده به عنوان اصلي‌ترين عامل شکل‌گيري اعتقاد فرزندان، بايد به آن ملتزم باشند. بي‌ترديد دشمنان اين فرهنگ اصيل و مدعيان جهاني سازي؛ حکومت جهاني امام زمان را تنها معارض تحقق همسان‌سازي فرهنگي جهان با فرهنگ غرب مي‌دانند و با بهره‌گيري از هنر و تبليغات، يکي از محور‌هاي اساسي فعاليت خود را مبارزه با اعتقاد به ظهور منجي الاهي قرار داده‌اند. آن‌ها در محاسبات خود به اين نتيجه رسيده‌اند که اعتقاد به ظهور منجي الاهي، همواره براي مقابله با ستمگران اميد آفرين است. از اين‌روست که براي تخريب فرهنگ انتظار در منظر نسل جديد، از هيچ تلاشي فرو‌گذار نکرده‌اند. مجموعه اين تلاش‌ها براي تخريب فرهنگ مهدوي در اذهان فرزندان ما، چالش تربيت مهدوي ‌است. از سوي ديگر: پيچيدگي امر تربيت ديني در عصر حاضر- به سبب اقتضائات خاص زماني- امر تربيت را سختي خاصي داده است. همه اين عوامل، ضرورت اهتمام همراه با بينش و بصيرت را آشکار مي‌سازد.

بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران فرمود:

ما هم بايد به تبع اسلام تربيت کنيم جوانان خودمان را، تربيت کنيم بانوان خودمان را؛ بانوان ما تربيت کنند اطفال خودشان را در دامن خودشان. وقتي بزرگ شدند، تربيت کنند آن‌ها را تا برسند به آن وقتي که برومند شوند و براي اسلام و براي انسانيت خدمتگزار باشند (امام خميني، 1386، ج5 : 283).

بنابراين، براي استحکام خانواده و طراوت جامعه، بسيار به جاست که والدين در تربيت فرزندان خود اهتمام ورزند.

2-2. ايجاد تحوّل فرهنگي در جهت جامعه موعود

تحوّل عالم هستي، قبل از هر چيز به تحوّل بنيادين و با ارزش افرادي نيازمند است که بتوانند بار سنگين چنان اصلاحات وسيعى را در جهان بر عهده بگيرند و اين در درجه اول به بالا بردن سطح انديشه‌و‌آگاهى و آمادگى روحى‌و‌فکرى براى همکارى در تحقق آن برنامه عظيم نياز دارد. تغيير‌و‌تحول روحي، خودسازي و تهذيب، نقش مهمي در ايجاد انقلاب بزرگ و به پيروزي رسيدن آن دارد. امام‌صادق فرمود:

هرکس دوست مي‌دارد از ياران حضرت قائم، باشد بايد که منتظر باشد و در اين حال به پرهيزکاري و اخلاق نيکو رفتار كنند… (نعماني،1397: 200).

بنابراين، با خودسازي مي‌توان بر تحول جامعه موثر بود و در نتيجه زمينه ظهور حضرت بيش‌از‌پيش فراهم آيد. در اين زمينه مطالبي از مقام معظم رهبري گوياست:

شما مردم عزيز – به‌خصوص شما جوان‏ها - هرچه كه در صلاح خود، در معرفت و اخلاق و رفتار و كسب صلاحيت‏ها در وجود خودتان بيش‌تر تلاش كنيد، اين آينده را نزديك‏تر خواهيد كرد. اين‌ها دست‏خود ما است. اگر ما خودمان را به صلاح نزديك كنيم، آن روز نزديك خواهد شد؛ همچنان كه شهداى ما با فدا كردن جان خودشان، آن روز را نزديك‏تر كردند. آن نسلى كه براى انقلاب، آن فداكارى‏ها را كردند؛ با فداكارى‏هاى خودشان آن آينده را نزديك‏تر كردند. هرچه ما كار خير و اصلاح درونى خود و تلاش براى اصلاح جامعه انجام بدهيم، آن عاقبت را دائما نزديك‏تر مى‏كنيم (مقام معظم رهبري: 23/8/79).

مهندسي فرهنگي مهدويت، به لحاظ معرفتي، نوعي کنترل نا‌محسوس اجتماعي را مي‌سازد که با تأثير بر لايه ذهني جامعه به دنبال قاعده‌مند کردن رفتار فرد يا گروه بر اساس آموزه مهدويت است. زماني سکان مهندسي فرهنگي ما بر اساس جامعه موعود ساماندهي خواهد شد که مختصات فرهنگ مهدويت و جامعه آرماني مهدوي را به دقت رصد و ارزيابي و سپس بر اساس آن معيارها، فرهنگ جامعه خويش را باز خواني کنيم و با شناسايي مؤلفه هاي ضعف و قوت فرهنگ موجود، به سمت فرهنگ مطلوب و مهدويت گام برداريم[1].

در جامعه مهدوي كه بر مبناي اسلام است، دولتي با اخلاق مطلق اسلامي تشكيل مي‌شود كه برگرفته از آموزه‌هاي وحياني، مضامين شريعت، تعقل و فطرت پاك انساني است. بر اساس دولت مهدوي، جامعه بشري به سمت و سوي بصيرت، معنويت، تقواگرايي و اخلاق متعالي پيش مي‌رود و بسياري از انحراف‌ها، فسادها و رذايل اخلاقي، پوچي‌ها و بي‌بندوباري‌ها از جامعه رخت بر‌مي‌بندد و بدين‌سان، آسايشي را که بشر قرن‌ها به دنبال آن بوده است، به بشر عرضه مي‌دارد و آدمي در سايه آن به تکامل روحي و ادراکي نيز نايل مي‌آيد (کارگر: 107:1392).

2-3. تأثير بر شکل گيري الگوي اسلامي ايراني پيشرفت

با نگاهي به سيره نبوي و دوران آغاز رسالت پيامبر اكرم، كه با تشكيل حكومت اسلامي، وظايف دولت خود را با هدف رشد و تعالي جامعه انساني بر محور تعاليم ديني متمركز كرد؛ مي‌توان به اين نتيجه كلي دست يافت كه اساساً فلسفه وجودي حكومت اسلامي، تشكيل جامعه‌‌اي است كه بر «دين مداري» مبتني باشد و تعليم و تربيت اسلامي و جهت‌دهي به فرايند‌هويت پذيري انساني را كه در مسير اهداف متعالي و كمال الاهي باشد، از اصلي‌ترين و مهم‌ترين مسئوليت‌ها و وظايف حكومتي بشناسد و تأمين مصالح معنوي جامعه را در نتيجه تعامل بين ملت و دولت عهده‌دار شود. البته بايد مراقب بود تا در محتواي حكومت مبتني بر فرهنگ ديني و اسلامي انحراف روي ندهد؛ چنان كه در حاكميت‌هاي بعد از رحلت پيامبر اكرم شاهد آن هستيم؛ به طوري كه ‌ نوعي خلأ بين حكومت اسلامي و حقيقت دين به‌وجود آمد و نظام حكومتي از فرهنگ ديني شكل ظاهري و صوري به خود گرفت. بنابر‌اين، اجراي احكام شرعي ناظر بر حيات فردي و اجتماعي، عامل اصلي توسعه فرهنگي از ديدگاه قرآن و سنت است؛ چنان كه قرآن كريم مي‌فرمايد: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ…») حج: 41). پيام آيه مذكور آن است كه حكومت اسلامي بايد زمينه دينداري مردم و حفظ روحيه معنوي و تعالي آن‌را فراهم سازد.

بدين نكته نيز بايد توجه داشت كه نبايد از ابزار حكومتي در جهت توسعه دينداري مديريتي غير مدبرانه استفاده‌کرد؛ كه قطعاً نتيجه عكس خواهد داد. از آن جا كه واگذار كردن سياست‌هاي كلان در برنامه‌ريزي و ترويج معنويت به نهادهاي خارج از جريان حاكميت، با شكست مواجه خواهد‌بود؛ بايد با مديريتي مدبرانه و آگاهانه توسط سياستگذاري كلان جامعه در قالب حاكميت اسلامي، مسئوليت‌ها و وظايف دولتي و غير دولتي، حيطه‌بندي شود و موجب بقاي حاكميت اسلامي گردد و سرانجام فرهنگ ديني (مبتني بر الگو‌پذيري از قرآن و سنت) ترويج و گسترش يابد و جامعه با دولت و شهروند توسعه يافته ايجاد شود؛ چرا كه نقش مردم در حكومت اسلامي مردم محور، در صورتي موجب تقويت نظام حكومتي خواهد‌شد كه مردم روحيه دينداري داشته باشند، بنابر‌اين، دينداري مردم و تقويت بنيه معنوي جامعه در حاكميت اسلامي باعث برچيده شدن ناهنجاري‌هاي اجتماعي خواهد بود[2]

2-4: تحول آفريني مثبت در جامعه منتظر

از وظايف مهم مسلمانان و شيعيان، توسعه و نشر حقايق ديني و مخالفت با ظلم و جور در جامعه‌ است. مسلمانان بايد با استفاده از علم و تکنولوژي، حقايق اسلام را به گوش جهانيان برسانند و آن‌ها را با مؤلفه هاي مکتب اهل بيت که با فطرت انساني هماهنگ است، آشنا کنند تا از اين رهگذر حق را از باطل تشخيص داده و به حقيقت بپيوندند. همچنين منتظران راستين وظيفه دارند تنها به خويش نپردازند، بلکه مراقب حال يکديگر باشند و علاوه بر اصلاح خويش در اصلاح ديگران بکوشند؛ زيرا برنامه عظيم و سنگينى که انتظارش را مى‌کشند، برنامه اي فردى نيست، بلكه برنامه‌اى است که تمام عناصر تحول، بايد در آن شرکت جويند و کار به صورت دسته جمعى و همگانى باشد. کوشش‌ها و تلاش‌ها بايد هماهنگ گردند و عمق و وسعت اين هماهنگى، بايد به عظمت همان برنامه انقلاب جهانى باشد که انتظار آن را دارند. در يک ميدان وسيع مبارزه دسته جمعى، هيچ فردى‌نمى‌تواند از حال ديگران غافل بماند، بلکه موظف است هر ضعفى را در هر جا ببيند، اصلاح و هر موضع آسيب‌پذيرى را ترميم كند و هر مستضعفي را از استضعاف برهاند؛ زيرا بدون شرکت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزين، تحقق چنان برنامه‌اى امکان‌پذير نيست. بنابراين، منتظران واقعى علاوه بر اصلاح خويش، زمينه اصلاح انسان‌هاي ديگر را فراهم مي‌کنند.

ما بايد بدانيم كه ظهور ولى عصر همان‌طورى كه با انقلاب ما، يك قدم نزديك شد؛ با همين انقلاب، باز‌هم مى‏تواند نزديك‏تر بشود؛ يعنى، همين مردمى كه انقلاب كردند و خود را يك قدم به امام زمانشان نزديك كردند؛ مى‏توانند باز هم يك قدم و يك قدم ديگر و يك قدم ديگر؛ همين مردم خودشان را به امام زمان نزديك‏تر كنند. چطور؟ هرچه شما بتوانيد دايره اين مقدار از اسلامى كه من و شما در ايران داريم (مبالغه نمى‏كنيم، اسلام كامل البته نيست؛ اما بخشى از اسلام را اين ملت توانسته در ايران پيدا كند)، همين مقدار از اسلام را هرچه شما بتوانيد در آفاق ديگر عالم، در كشورهاى ديگر، در نقاط تاريك و مظلم ديگر، گسترش و اشاعه بدهيد؛ همان مقدار به ظهور ولى امر و حجت عصر، كمك كرديد و نزديك شديد» (مقام معظم رهبري: 6/4/1359).

  1. کارکرد عقيدتي با هدف عمق بخشي و اصلاح باورها

3-1. تعميق انتظار پويا و سازنده

انتظار فرج و اميد به آينده دو‌گونه است:

انتظارى که سازنده و نگهدارنده است؛ تعهدآور و نيرو آفرين است؛ به گونه‏اى است که مى‏تواند نوعى عبادت (مجلسي، ج52: 122) و برترين اعمال امت (قندوزي‌حنفي، ج3: 169) شمرده شود؛ و انتظارى که در آن، سکون، بي‌تحرکي و بي‌مسئوليتي است. اين انتظار ‌ويران‌گر، اسارت بخش و نوعى " اباحيگرى" محسوب مي‌شود. انقلاب حضرت مهدي انقلابي سازنده و پويا و اصلاح گونه است. بر اين اساس، انتظار آن نيز بايد با اين نهضت متناسب‌باشد. ارتشى که در انتظار جهاد آزادى بخش و عدالتي فراگير به سر مى‌برد، حتماً به حالت آماده باش کامل در مى‌آيد؛ سلاحى که براى چنين ميدان نبردى شايسته است به‌‌دست مى‌آورد، روحيه افراد خود را تقويت مى‌کند. ارتشى که از چنين آمادگى بهره مند نيست، هرگز در انتظار به سر نمى‌برد. براى تحقق بخشيدن به چنين انقلابى مردانى بسيار مصمم و نيرومند و کاملا آماده و داراى بينش عميق لازم است و خودسازى، براى چنين هدفى مستلزم به کار بستن عميق‌ترين برنامه‌هاى اخلاقى و فکرى و اجتماعى است.

آينده‌پژوهي «علم الانتظار» است. انتظار اگر منفي نباشد، في نفسه سازنده است و به اصطلاح، «کشش خلاق» براي تلاش و تعالي ايجاد مي‌کند. بيوت وحي، «انتظارقدسي» را به ما ارزاني داشته‌اند؛ يک انتظار حد‌اکثري و فراگير که تکليف آينده غايي بشريت را روشن مي‌کند. انتظاري که ما را به هوشياري بيش‌تر، و عامليت و فاعليت بيش‌تر براي ساختن جهاني عاري از نابرابري و ستم باز مي‌دارد؛ اما آينده‌پژوهي مدرن هم «انتظار عرفي» را به ما ارزاني‌ مي‌دارد که ارزش خاص خودش را دارد. آن يکي، انتظار خدا ساخته و حداکثري و اين يکي انتظار بشر ساخته و حداقلي است (ملکي فر، 1386: 124).

3-2. تشکيل جامعه آينده نگر و عدالت محور

مقام معظم رهبري در اين رابطه مي فرمايند:

«جامعه مهدوى‏»، جامعه‏اى است كه همه پيامبران براى تأمين آن در عالم ظهور كردند؛ يعنى همه پيغمبران مقدمه بودند تا آن جامعه ايده‌آل انسانى كه بالاخره به وسيله ولى‌عصر و مهدى موعود در اين عالم پديد خواهد‌آمد و پايه‌گذارى خواهد‌شد؛ به وجود بيايد. مانند يك بناى مرتفعى كه كسى مى‏آيد، زمين آن را تسطيح مى‏كند و خار و خاشاك را از آن مى‏كند. كس ديگرى پس از او مى‏آيد و زمين را براى پايه ريزى، مى‏كند و گود مى‏كند. كس ديگرى پس از او مى‏آيد، تا پايه‏ها را شالوده‌ريزى و بلند كند و كس ديگرى پس از او مى‏آيد تا ديوارها را بچيند و يكى پس از ديگرى، مأموران و مسؤولان مى‏آيند تا اين كاخ مرتفع، اين بنيان رفيع، به‌تدريج در طول زمان ساخته و پرداخته بشود. انبياى الاهى، از آغاز تاريخ بشريت، يكى پس از ديگرى آمدند تا جامعه را و بشريت را قدم به قدم به آن جامعه آرمانى و آن هدف نهايى، نزديك كنند. انبيا همه موفق شدند؛ حتى يك نفر از رسولان الاهى هم در اين راه و در اين مسير ناكام نماند. بارى بود كه بر دوش اين ماموران عالى مقام، نهاده شده‌بود. هر كدام قدمى آن بار را به مقصد و سر منزل نزديك كردند؛ كوشش كردند؛ هرچه توان داشتند، به كار برند. آن وقتى كه عمر آنان سر آمد؛ اين بار را ديگرى از دست آنان گرفت و همچنان قدمى و مسافتى آن را به مقصد نزديك‌تر‌كرد. ولى عصر ميراث‌بر همه پيامبران الاهى است كه مى‏آيد و گام آخر را در ايجاد آن جامعه الاهى بر‌مى‏دارد. (مقام معظم رهبري: 6/4/1359).

بر اساس روايات، ايجاد جامعه عدالت محور، سرلوحه برنامه‌هاي منجي عالم قرار مي‌گيرد. در عصر غيبت نيز جامعه‌اي که رو به کمال موعود گام برمي‌دارد، بايد برقراري عدالت را در رأس برنامه‌هاي اصلاحي خود قرار دهد؛ زيرا تمامي ساختارهاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي، به‌شدت از ميزان تأمين عدالت در جامعه متأثر هستند. بشر در نظام عادل و دادگستر، به‌درستي تربيت مي‌شود؛ با آسايش و فراغت به تکليف تن مي‌دهد و به حقوق ديگران نيز احترام مي‌گذارد. بشر در سايه اين مسئوليت‌پذيري و تعهد به جامعه، به سعادت دست مي‌يابد. لذا بايد پايه‌هاي اصلي جامعه و ارکان مديريت که بر همه زواياي اجتماعي تأثير مستقيم دارد و جهت حرکت جامعه را مشخص مي‌کند، عادلانه باشد تا کل روابط اجتماعي در تمامي زمينه‌ها رنگ عدالت و دادگري به خود بگيرد. برقراري عدل، مستلزم آن است که گروهي از افراد، از سرمايه‌ها و درآمدهاي بسيار، اما ناحق خود، چشم‌پوشي کنند و اين عامل باعث مي‌شود که آنان براي حفظ منافع نامشروع خود عليه عدالت‌خواهان برانگيخته شوند. همين‌امر، تلاش براي استقرار عدالت را در عصر غيبت بسيار مشکل مي‌سازد و غير از مصلحان و منتظران حقيقي، ديگران ياراي آن را نخواهند داشت؛ اما در عوض نتايج و پيامدهاي شکوهمند آن نيز بسيار درخور توجه و ارزش‌مند است، به‌گونه‌اي که شوق رسيدن به اين نتايج، تحمل تمامي مشکلات را آسان و ممکن مي‌سازد.

3-3. هويت بخشي به جامعه شيعي

اهميت فرهنگ مهدویّت را مي‌توان در «هويت بخشي به فرد و جامعه» دانست؛ جامعه‌اي که به آينده اعتقاد دارد و بر آن باور است که عصري دگر فرا خواهد رسيد که با وضع موجود متفاوت است. «مهدويت» در زمانه ما که عصر امام زمان و عصر منجي غايب است، در تعريف هويت ما داراي كاركردي اساسي است. هويت معناي زندگي است؛ هويت کيستي شخص است که لحظه به لحظه با او هم نشين و از او جداناپذير است. اهميت هويت بخشي، اهميتي ذاتي است و مقوم و سازنده وجود ماست. به اين دليل، هويت شيعه با امام زمان خويش تعريف مي‌شود. در مکتب شيعي، امام هويت بخش است و آن را از جامعه جاهلي و عصر جاهلي جدا مي‌سازد. پس در زمانه ما نيز که امام ما همان مهدي موعود است، او نه جدا از وجود ما، بلکه بخشي از وجود ما شيعيان است. هر‌گونه غفلت ما از مهدي منتظر با غفلت از خويشتن خودمان خواهد بود (بهروزي لک، 1392: 11ـ12).

جامعه شيعي؛ به‌خصوص رهبران قيام و ياران نزديک حضرت مهدي داراي هويت و ماهيت مشترکي بوده و از همساني و يگانگي ويژه‌اي بر‌خوردارند؛ چنان که امام علي فرمود: «ايشان يکدل و هماهنگ هستند» (کامل سليمان، 1401: 224). اين مشترکات عبارتند از:

الف) هويت ايماني: ياران مهدي، از نظر اعتقادي يکتاپرست و موحّد بوده و معرفت عميق و باور ژرفي به خداوند متعال دارند و غبار ترديد در ذات مقدس خداوند، خاطرشان را نمي‌آلايد (مجلسي، 1404، ج52: 308).

ب) هويت فکري: انقلابيون عصر ظهور انسان‌هايي خردمند، بصير، خوش فکر و آگاه هستند که با درايت و هوشياري، راه خود را انتخاب کرده و به ياري دين حق ‌مي‌شتابند. امام صادق مي‌فرمايد: «گويي دل‌هاي آنان، مشعل نوراني ]حکمت[ است.» (همان).

ج) هويت اخلاقي؛ ياران انقلاب جهاني مهدوي، انسان‌هايي وارسته، صالح و نيک اخلاق هستند و از پليدي‌ها و کژي‌ها به دور مي‌باشند. آنان شايستگاني‌اند که در قرآن و زبور، مژده وراثت بر روي زمين به آنان داده شده است (انبياء: 105).

د) هويت سياسي: نيروهاي انقلابي در عصر ظهور، حق‌گرا، ظلم ستيز و باطل گريز هستند که عليه ظلم و ستم فراگير قيام مي‌کنند. آنان گروه حقي هستند که مصاف نهايي عليه باطل را رقم خواهند زد. امام صادق فرمود: «خداوند به وسيله آنان امام حق را ياري مي‌دهد.» (مجلسي، 1404، ج52: 308).

ح) هويت اجتماعي: عموم انقلابيون در عصر ظهور، از طبقات مستضعف، محروم از قدرت، ستمديده و رنجديده جوامع بشري هستند که قرآن وعده پيروزي و حاکميت بر روي زمين را به آنان داده است: (قصص: 5) امام علي فرمود: مستضعفان زمين که در قرآن از آنان ياد شده و خداوند آن‌ها را پيشوا قرار مي‌دهد، ما، اهل بيت هستيم…» (مجلسي، ج51: 63)، بنابراين، بين ياران حضرت مهدي، وجوه اشتراک فراواني وجود دارد و يکدل و متحد عمل مي‌کنند (کارگر، 85:1386).

3-4. ايجاد اميد، تلاش و پيشرفت در عرصه‌هاي مختلف

انتظار فرج در جامعه منتظر، يكى از عقايد انسان‏ساز و اميد ‌آفرين و از مهم‌ترين منابع الهام و شوق‌دهى براى زمينه‌سازي تحول و تكامل و سوق دادن انسان‏ها به سوى حكومت عدل و ايمان است. از ديدگاه اسلام، به‌خصوص مذهب تشيع، انتظار همه‌گاه برانگيزنده، تحرك‌بخش، جنبش‌آفرين، سرچشمه شور مقاومت، ايثار، قيام و حركت مستمر است. انتظار براي جامعه ديني ايران، مقوله قابل تاملي است و با تار‌وپود زندگي ديني مردم ما آميخته است (هاشمي‌شهيدي، 1387: ‏207).

در نظام فکري شيعي، «مهدويت» جان و جوهر سياست و امام، اميد آفرين است و بر پويايي و بالندگي و شور و نشاط جامعه مي‌افزايد. نظام مهندسي فرهنگي در جهان غرب، بر فرهنگ سکولاريسم، با چاشني مادي گرايي، در صدد هژمونيک کردن اين دکترين در گستره نظام اجتماعي نوين بر محور مدرنيته مبتني است. اين راهبرد فرهنگي با گسترش حجم توليدات مادي و محوريت حداکثري اقتصاد، به طور مستقيم سعي در منزوي کردن و به حاشيه راندن در حوزه فرهنگ‌سازي است. در اين نوع مهندسي فرهنگي، اصالتي براي فرهنگ اخلاق محور وجود ندارد؛ اما بعد از پيروزي انقلاب اسلامي – که در نوع خود يک رنسانس توحيدي و شورش سنت عليه مدرنيته بود- اصالت فرهنگي مبتني بر اخلاق و عدالت شکل گرفت. پيروزي انقلاب اسلامي – که با شعار اختلاط دين و دنيا پا به عرصه نظرات مدرن گذاشته بود- بهترين سند عيني است که تحولات نظام‌سازي و جهاني‌سازي غربي، با غلبه مهندسي اقتصاد محور را به چالشي سخت دعوت کرد (شجاعي مهر، 1387، 59-60).

منتظر راستين حجت خداست و هماره در تلاش و تکاپوست تا فرهنگ ناب مهدوي، از علم به عين و عمل آيد. از اين روست که هر متخصص فن‌آوري که در مکتب انتظار آموخته گرديده است؛ در ارائه صحيح تخصص متعهدانه، هيچ قصوري روا نمي‌دارد. اگر امام صادق فرمود: «منتظر ظهور آن حضرت، حتي يک تير هم که شده آماده کند…» (نعماني، 1397: 320)؛ صبغه تمثيل دارد، نه تعيين، زيرا آمادگي رزمي وظيفه متخصص نظامي است و رسالت کارشناس اقتصادي، تلاش براي حل تورم، رفع بيکاري، تعديل تقاضا و عرضه، تقليل فاصله رنج آور طبقاتي است و وظيفه مجتهد فقهي يا حقوقي يا سياسي، جهل زدايي و ايستادگي در برابر هجوم فرهنگي و در نهايت، تبيين و تعليل و حمايت عالمانه از مباني اعتقادي است. (جوادي آملي، 1389: 185).

از ديدگاه مقام معظم رهبري، برخي از شاخصه‌هاي جامعه منتظر در جامعه کنوني ما به چشم‌ ‌مي‌خورد و اين امر ناشي از اين مسئله است که همه خصوصيات ظهور حضرت مهدي با مقياس کوچک‌تر در انقلاب اسلامي ايران متجلي است. ايشان در اين زمينه مي‌فرمايند:

«همه خصوصياتى كه در ظهور مهدى هست، در يك مقياس كوچك در انقلاب اسلامى ملت ايران هم هست. در آن‏جا هم مخاطب حضرت بقيت الله همه مردم عالم‏اند؛ يعنى، در آن لحظه‏اى كه به خانه كعبه پشت مى‏دهد و تكيه مى‏كند و دعوت خود را با صداى بلند فرياد مى‏كند، صدا مى‏زند: «يا اهل العالم!‏». انقلاب اسلامى ما هم از آغاز، اعلام كرد كه مخصوص يك ملت و يك قوم و يك كشور نيست. همچنانى كه آن بزرگوار با همه قدرت‏هاى بزرگ جهان، ستيزه مى‏كند و در مى‏افتد، انقلاب ما هم با دست‏خالى و فقط با تكيه به نيروى ايمان با همه قدرت‏هاى عظيم جهانى مقابل شد. همان طورى كه ظهور حضرت مهدى همه حساب‏هاى مادى و معمولى را به هم مى‏ريزد؛ انقلاب ما هم همه حساب‏ها را به هم ريخت. امروز با انقلاب اسلامى ما - كه در خط ايجاد عدالت در سطح جهان است - انقلاب حضرت مهدى يك گام بزرگ به هدف خود نزديك شد. نه فقط به وجود آمدن حكومت اسلامى، آن عاقبت موعود را به عقب نمى‏اندازد؛‌بلكه آن را تسريع هم مى‏كند و اين است معناى انتظار» (مقام معظم رهبري: 29/3/1360).

نتيجه گيري

«جامعه منتظر» در صورتي مي‌تواند در ترسيم وضعيت آينده جهان، جامعه‌اي با کيفيت و اثر‌گذار و الگويي براي ديگر ملت‌ها باشد که بر اصول و آرمان‌هاي خود پافشاري كند و بايسته‌هاي «جامعه آرماني دين» (مهدويت) را سر لوحه فعاليت خود در همه عرصه‌ها؛ اعم از سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي قرار دهد. تبيين کاربردهاي جامعه آرماني دين (مهدويت) و بومي‌سازي آن در متن جامعه منتظر؛ مي‌تواند براي برنامه‌ريزي و حرکت به سوي ساختن آينده‌اي درخشان و در نهايت زمينه‌سازي براي ظهور امام عصر گام مؤثري باشد. از منظر قرآن، مهدويت فرجام و غايت جامعه بشري و الگوي واقعي آن است و بايد هويت ما با استفاده از آن بازتعريف شود. انديشه مهدويت، انديشه ما را پربار و موقعيت جمهوري اسلامي را در اجراي ماموريت‌ها‌و رسالت انقلاب‌اسلامي در حفظ آرمان‌ها تقويت مي‌کند. پيشرفت، عدالت و تعالي بخشي از ظرفيت‌هاي مهدويت است.

جامعه آرماني دين (مهدويت)، داراي مؤلفه‌هاي جامعي است که مي‌تواند در تدوين سندهاي چشم‌انداز مورد توجه واقع شود؛ اين مؤلفه‌ها عبارتند از: فراگيرى و عام‏نگرى (جهان‏شمولى)، عدالت گرايى‏، معنويت‌گرايى و کمال‌بخشى‏، حق‏گرايى و ريشه‌کنى نمودهاى باطل، تحقق عبوديت و يکتاپرستى‏، خشونت‌ستيزى (ظلم، جنگ، ناامنى و…)، تأمين رضايت‏مندى و خشنودى مردم، شايسته‏سالارى (حکومت صالحان و مستضعفان)، تحوّل‌گرايى مثبت و سازنده‏، ايجاد انسجام، سازوارى و هم‏آهنگى. از اين رو، «مهدويت»، از مباني اساسي در باور شيعي، به عنوان عامل مهم و موثر بر طراحي و برنامه ريزي توسعه فرهنگي کشور، مي‌بايستي مورد توجه قرار‌گيرد. جمهوري اسلامي ايران، به عنوان نظامي مبتني بر ارزش‌هاي اسلامي شيعي، و جامعه منتظر، در تلاش‌است تا مسير رسيدن به جامعه آرماني دين را، با اتکال به خداوند بر مبناي عمل به آموزه هاي عالي اسلام طي‌کند.

منابع

قرآن کريم.

  1. آريانپور، عباس (1369). فرهنگ كامل انگليسي به فارسي، تهران، انتشارات اميركبير.

  2. الهي‌نژاد، حسين، (1386) آينده نگري و فرجام تاريخ بشر، فصلنامه انتظار، شماره21، قم، مركز تخصصي مهدويت.

  3. امام خميني، (1386). صحيفه امام، تهران، موسسه تنظيم و نشر‌آثار‌امام‌خميني.

  4. بهروزي‌لک، غلامرضا، (1392). جزوه درسي باز انديشي آينده، دوره سوم آينده پژوهي، دانشگاه عالي دفاع ملي.

  5. جوادي آملي، عبدالله (1389). امام مهدي، موجود موعود، قم، مركز نشر اسراء.

  6. حکيمي، محمد رضا، (1382).خورشيد مغرب، قم، انتشارت دليل ما.

  7. در ديدار قشرهاي مختلف مردم در سالروز ميلاد خجسته امام زمان 22/8/1379

  8. زرين‌کوب، عبد‌الحسين، (1381). تاريخ در ترازو، تهران، موسسه انتشارات امير کبير.

  9. سليمان، کامل (1401ق) يوم الخلاص، ايران، انتشارات دارالکتاب الضباني.

  10. شجاعي مهر، رضا، (1387). مهدويت و بازتعريف مهندسي فرهنگي کشور، نشريه الکترونيک ساعت صفر، قم، مؤسسه آينده روشن.

  11. عباسي، علي‌اصغر و بهرامي، محسن، (1392). پس نگري در آينده پژوهي، دومين همايش ملي آينده پژوهي، سايت: www.civilica.com

  12. غاربي، اكبر، (1390) عوامل موثر در توسعه فرهنگي از ديدگاه قرآن و سنت، سايت سازمان تبليغات اسلامي.

  13. فيروزآبادي، سيد حسن، (1386ـ1387). آينده نگاري راهبردي در دکترين مهدويت، فصلنامه مطالعات دفاعي استراتژيک شماره 31و32:

  14. قندوزي حنفي، سليمان، (1404ق). ينابيع المودة، بيروت، انتشارات دار الكتاب.

  15. کارگر، رحيم، (1389). آينده‌پژوهي قرآني وجايگاه مهدويت در آن، فصلنامه انتظارموعود، شماره 32، قم، مركز تخصصي مهدويت.

  16. ــــــــــــــــ ، (1396). بسيج و کنش جمعي در انقلاب جهاني مهدوي، فصلنامه انتظارموعود، شماره 23، قم، مركز تخصصي مهدويت.

  17. ــــــــــــــــ، (1392). مهدويت و جايگاه آن در چشم‌انداز فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، فصلنامه انتظار، شماره40، قم، مركز تخصصي مهدويت.

  18. کليني، ابو‌جعفر‌محمدبن‌يعقوب (1407ق). اصول کافي، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلاميه.

  19. مجلسي، محمد باقر (1404ق). بحار الانوار، بيروت، انتشارات داراحياءالتراث العربي موسسة الوفا.

  20. مصباح يزدي، محمد تقي، سخنراني با عنوان همايش اسلامي و آينده پژوهي ديني، 15/10/1390.

  21. مصباح يزدي، محمد‌تقي، (1390). (مشکات) جامعه و تاريخ ازديدگاه قرآن، قم، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني،.

  22. مطهري، مرتضي، (1378). مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا.

  23. ــــــــــــــ، (1391). قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، تهران، صدرا.

  24. مقام معظم رهبري، تهران: 6/4/1359.

  25. مقام معظم رهبري، خطبه نماز جمعه، تهران: 6/4/1359.

  26. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 14 /11/1390.

  27. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 14 /3/1391.

  28. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 29/3/1360.

  29. م‍ک‍ارم‌ ش‍ي‍رازي‌، ن‍اص‍ر، (1380). ح‍ک‍وم‍ت‌ ج‍ه‍ان‍ي‌ م‍ه‍دي‌، ق‍م، انتشارات ن‍س‍ل‌ ج‍وان‌.

  30. ـــــــــــــــــــ، (1374). تفسيرنمونه، تهران، انتشارات دار الكتب الإسلامية.

  31. ملکي فر، عقيل و همکاران، (1386). الفباي آينده پژوهي، بي جا، موسسه فرهنگي انتشارات کرانه علم.

  32. موسوى همدانى، سيد محمد باقر، (1374). ترجمه الميزان، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏.

  33. نعماني، ابي‌عبدالله‌محمد‌بن‌ابراهيم، (1397ق). الغيبه، تهران، انتشارات مکتبه الصدوق.

  34. نهج البلاغه (1379). ترجمه عبد المحمد آيتي، تهران، بنياد نهج البلاغه و دفتر نشر و فرهنگ اسلامي.

  35. ه‍اش‍م‍ي‌ش‍ه‍ي‍دي، اس‍دال‍ل‍ه‌، (1387). ظه‍ور ح‍ض‍رت‌ مهدي‌ از دي‍دگ‍اه‌ اس‍لام‌ و م‍ذاه‍ب‌ و م‍ل‍ل‌ ج‍ه‍ان‌، ق‍م‌،انتشارات مسجد مقدس جمکران.

  36. هرسيج، حسين و صادقي زهرا، (1381) راه‌هاي زمينه‌ساز جامعه براي ظهور مهدي، نشريه مهندسي فرهنگي، شماره 59-60.

www.bnews.ir/prty7n9x.

[1]. رضا شجاعي مهر، مهدويت و بازتعريف مهندسي فرهنگي كشور، نشريه الكترونيكي ساعت صفر به آدرس WWW.BFNEWS.IR

[2]. رك: اكبر غاربي، عوامل موثر در توسعه فرهنگي از ديدگاه قرآن و سنت به آدرس اينترنتي OLD.IDO.IR.

نویسندگان:

غلامرضا بهروزي لک ـ ابراهيم باقرزاده

 


چاپ   ایمیل