مهدويت و جايگاه آن در چشم‌انداز فرهنگي جمهوري اسلامي ايران (با رويکرد آينده‌پژوهي)

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 23 - 46 دقیقه)

چکيده

«آينده‌پژوهي» به عنوان يکي از حوزه‌هاي مطالعاتي، اين رسالت را بر عهده دارد که مديريت آينده جهان را ترسيم سازد. بر همين مبنا است که رهبران جوامع با در نظر گرفتن عوامل مختلف (ايده‌ها، آرزوها، فرصت‌ها، تهديدها و استعدادها) و براي رسيدن و تعيين درست آينده، سندهايي را با عنوان «چشم‌انداز» تنظيم مي‌کنند. بر اين اساس، چشم‌انداز، بيان سازمان يافته‌اي است در مورد حرکت از حال به سوي آينده و از وضع موجود به وضع مطلوب. يکي از ضرورت‌هاي جامعه ديني ما تدوين سند چشم‌انداز فرهنگي بر اساس مهدويت است. نگاه مبتني بر اين باور، ضمن ارائه تصويري مطلوب و آرماني و قابل دستيابي از ارزش‌ها و باورهاي فراروي جامعه، بيانگر اين نکته است که آينده‌اي مبتني بر عدالت و حاکميت توحيد در سراسر جهان در انتظار ماست. سند چشم‌انداز جمهوري اسلامي ايران که متضمن چشم‌انداز فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي جمهوري اسلامي ايران است؛ موعودگرايي و مهدويت را به طور شايسته و بايسته مورد توجه قرار نداده است که اين کمبود را مي‌توان با تدوين سند چشم‌انداز فرهنگي جمهوري اسلامي ايران مبتني بر مهدويت را جبران نمود.ترسيم مباني مهدويت به عنوان چشم‌انداز فرهنگي، در واقع نويدبخش تحقق ارزش‌هايي است که با ظهور حضرت مهدي4 محقق مي‌شود که اهم آن عبارتند از: کرامت آدمي و بازگشت به فطرت و پاک نهادي، آزادي واقعي، حاکميت ارزش‌هاي اخلاقي، بالندگي عملي و... در اين جهت لازم است قرار فرهنگي در شهر مقدس قم شکل گرفته و عهده دار تدوين چشم‌انداز فرهنگي جمهوري اسلامي ايران گردد.

 

مقدمه

امروزه «آينده پژوهى» در قالب شاخه جديد علمى و به ‌عنوان يک حوزه مطالعاتى مهم سعى دارد نحوه تحقق برنامه‌هاى استراتژيک آينده محور را تشريح و گام‌هاي ساخت و مديريت آينده را مشخص كند. مهم‌ترين مولفه‌ آينده پژوهى را مى‌توان تحرک وانگيزش خود وديگران براى حرکت به سمت فرداى بهتر و آبادتر دانست و درست در همين مسير است که رهبران، با کنار هم قرار دادن حقايق، آرزوها، ايده‌آل‌ها، ‌فرصت‌ها، ‌تهديدها واستعدادها به تنظيم سندهايى با عنوان «چشم‌انداز» مى‌پردازند. گرايش به ترسيم آينده‌اى درخشان و برنامه‌ريزى براى رسيدن به آن چشم‌انداز، امروزه چهره‌اى همگانى وجهانى پيدا کرده و سياست‌ها و برنامه‌هاي رشد و پيشرفت، بر اساس آن سامان داده مي‌شود.

انديشه‌ورزان و آينده‌پژوهان، در قالب تعابير گوناگوني از چشم‌انداز ياد كرده‌اند. از منظر برخي از آن‌ها شناخت چشم‌انداز، به مثابه ارزشي فرهنگي است. چشم‌انداز، بيان سازمان يافته و نيرومند جايگاهي است كه فرد، ملت يا سازمان بايد به آن‌جا برسد. به عبارت روشن‌تر، چشم‌انداز، تصويري شفاف و عميق از مسير و هدف فرد يا گروهي است كه قصد رسيدن به آن را دارند. در واقع، چشم‌انداز، تركيب درك مشترك از موفقيت‌هاي آتي و تمايل رسيدن به آن‌هاست. بر اين اساس، چشم‌انداز، توانايي نگريستن به فراتر از واقعيت موجود، آفرينش و ابداع چيزي است كه اكنون وجود ندارد و تبديل شدن به آنچه اكنون نيستيم و توانايي زندگي در آرمان و هدف‌گرايي، به جاي زندگي، در اولويت است؛ يعني آينده مطلوبي که علاقه منديم به واقعيت بپيوندد.

هر کشور و نظامي براي رسيدن به نقطه مطلوب و قابل قبول خود، بايد اهدافي را تعريف کند تا به عنوان افق و چشم‌انداز آينده آن کشور شناخته شود و بتواند تمامي مسئولان آن کشور را به سمت آن افق رهنمون سازد. يکي از تاثيرات مهم و با ارزشي که مي‌توان براي چنين چشم‌اندازي متصور بود، ايجاد ثبات در مديريت کشور است؛ چراکه اگر قرار باشد آن کشور به اهداف بلند مدت خود، يعني همان اهداف تعريف شده در چشم‌انداز برسد، بايد در مسيري حرکت کند که در انتها به آن نقطه مطلوب مي‌رسد. در واقع، تبيين يک چشم‌انداز براي يک کشور، مسير روشني را در اختيار مسئولان آن کشور قرار مي‌دهد تا با نگاه مستمر به آن، طي طريق كنند و اين مسير، براي سنجش ميزان انحراف آن‌ها از چشم‌انداز كشور به عنوان «شاخص» عمل كند. بر همين اساس، ضروري است برنامه‌ها، سياست‌ها و قوانين مصوب يك كشور (كوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت) با اهداف و چشم‌انداز تبيين شده، در افق مسير مذكور هماهنگ و در همان جهت باشد. اين مسئله در تدوين و داشتن سند چشم‌انداز فرهنگي از اهميت زياد تري برخوردار است؛ زيرا مقوله فرهنگ خود زير بنايي‌ترين رکن جامعه است و بنابراين، داشتن چشم‌انداز در اين زمينه ضرورت خاصي دارد. فرهنگ، نظام‌واره‌اي است از باورها و مفروضات اساسي، ارزش‌ها، آداب و الگوهاي رفتاري ريشه‌دار و ديرپا و نمادها و مصنوعات که ادراکات، رفتار و مناسبات جامعه را جهت و شکل مي‌دهد و هويت آن را مي‌سازد. فرهنگ، ميراث يك ملت، مجموعه رفتار آداب و رسوم، تلقي جمعي انسان از زندگي، جدا كننده انسان از حيوان، حاصل تجربه تاريخي ملل، فعاليت حيات مادي و معنوي بشر، نظامي از ارزش‌ها و دانش‌هاست:

فرهنگ، كيفيت يا شيوه بايسته و يا شايسته‌ براي آن دسته از فعاليت‌هاي حيات مادي و معنوي انسان‌هاست كه به طرز تعقل سليم و احساسات تصعيد شده‌ آنان در حيات معقول تكاملي مربوط باشد (جعفري، 1386: 10).

رهبران و مديران، براي معماري آينده‌ مطلوب خود و جامعه در آغاز راه انگاره‌ها و گزاره‌هاي چشم‌نواز و محكمي از آينده به تصوير مي‌كشند و در گام‌ بعدي جامعه‌، آن انگاره و آرمان را پذيرفته، باور كرده و حمايت مي‌كنند و سپس آن‌ها با همكاري يكديگر، انگاره ياد شده را تحقق مي‌بخشند. آفرينش دورنماهايي از كاميابي‌ها و موفقيت‌ها همواره در بستر باورهاي مشترك، دين، فرهنگ و ادبيات كارسازتر و دست يافتني‌تر بوده است. اديان الاهي، بويژه دين مبين اسلام، با ترسيم چشم‌اندازهايي حركت آفرين و الهام‌بخش از آينده‌ قدسي بشر، بي‌بديل‌ترين منابع خلق چشم‌انداز هستند:

وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ (قصص: 5).

قرآن كريم و روايات معصومين: سرشار از بشارت‌هاي حركت آفرين به سوي چشم‌اندازي تمام‌نما از پيروزي راستين خوبي‌ها بر بدي‌ها و حاكميت مطلق‌ حق بر باطل است. طبق بيان حضرت علي‌7:

آن كه به استقبال آينده مي‌رود، بيناترين است و آن كه پشت به آينده حركت مي‌كند، سرانجام سرگردان مي‌ماند.

استقبال از آينده در كلام مولاي متقيان، مفهومي جز برخورداري از رويكردهاي فعالانه و پيش‌دستانه در رويارويي با آينده و داشتن چشم‌اندازي روشن ندارد.

در اين منظر، «موعود گرايي و حکومت جهاني امام مهدي4»، چشم‌انداز و غايت کمال نوع انسان و ابناي بشر است و اهميت و کرامت انساني بر مبناي چنين چشم‌اندازي طراحي شده و معنا مي‌يابد. در اين نگاه، قرآن در قالب انديشه مهدويت، به وضعيتي توجه مي‌دهد که انسان‌ها با زبان‌ها و فرهنگ‌هاي مختلف، در مسير و مقصدي واحد شريک مي‌باشند و آن توحيد و عدالت بر اساس فطرت پاک خدادادي است و همه انسان‌ها با اعتقاد به موعود‌گرايي، ظهور عدالت جهاني را انتظار دارند. تلاش امامان معصوم نيزبخشي از اهداف الاهي در چشم‌انداز ديني به آينده انسان‌ها را نشان مي‌دهد. چشم‌انداز ديني تصويري مطلوب از آينده است که با فطرت و عواطف انسان ارتباط بسيار نزديکي دارد و بشر را با عميق‌ترين خواسته‌ها وآرزوهايش ارتباط مي‌دهد. چشم‌انداز، در آينده‌پژوهي ديني در جهت ترسيم جايگاه رفيع بي انتها و ملکوتي انسان و به دنبال تحقق مدينه‌اي آرماني است.

بر اين اساس، دو دغدغه اساسي به شکل گيري اين پژوهش منجر شد: ابتدا احساس مي‌شد جامعه به که چشم‌اندازي فرهنگي نياز دارد که با تکيه بر مباني معرفتي ديني و نگاه به آينده روشن تدوين شده و سرچشمه اصلي آن جامعه آرماني اسلام (جامعه مهدوي) است. در واقع، «مهدويت» به عنوان چراغ راه آينده و الگوي جامع و کامل اسلام، براي رشد و بالندگي جوامع بشري، مي‌تواند مطمئن‌ترين و کار آمد‌ترين منبع تدوين چشم‌انداز و برنامه‌هاي سياستي براي تعالي و تکامل جامعه باشد.

از طرفي، يکي از مباحث مهم جمهوري اسلامي ايران، تدوين «سند چشم‌انداز بيست ساله (در افق 1404)» است که به نظر مي‌رسد جايگاه بحث مهدويت در اين سند مورد توجه جدي قرار نگرفته و ما بايد به تحولي اساسي در افق چشم‌انداز بپردازيم تا بتوانيم به جايگاه اين مبحث مهم در آينده و چشم‌انداز‌هاي بعدي دست يابيم. سند چشم‌انداز، براي قرار دادن برنامه‌ريزي مهدوي به تحولي اساسي نياز دارد تا بتوانيم جامعه‌اي مهدوي و اسلامي براي پيشبرد اهداف ايجاد كنيم. از منظر قرآن، مهدويت فرجام و غايت جامعه بشري و الگوي واقعي آن است و بايد هويت ما با استفاده از آن بازتعريف شود. انديشه مهدويت، انديشه ما را پربار و موقعيت جمهوري اسلامي را در اجراي ماموريت‌ها و رسالت انقلاب اسلامي در حفظ آرمان‌ها تقويت مي‌کند. پيشرفت، عدالت وتعالي بخشي از ظرفيت‌هاي مهدويت است.

مهدويت، داراي مولفه‌ها و ابعاد گسترده و جامعي است که مي‌تواند در تدوين سندهاي چشم‌انداز مورد توجه واقع شود؛ از جمله اين مؤلفه‌ها عبارتند از: فراگيرى و عام‏نگرى (جهان‏شمولى)، عدالت گرايى‏، معنويت گرايى و کمال بخشى‏، حق‏گرايى و ريشه‏کنى نمودهاى باطل، تحقق عبوديت و يکتاپرستى‏، خشونت ستيزى (ظلم، جنگ، ناامنى و...)، تأمين رضايت‏مندى و خشنودى مردم، شايسته‏سالارى (حکومت صالحان و مستضعفان)، تحول گرايى مثبت و سازنده‏، ايجاد انسجام، سازوارى و هم‏آهنگى‏ و... (کارگر، 1389: 44). از اين رو، مهدويت از مباني اساسي در باور شيعي، به عنوان عامل مهم و موثر بر طراحي و برنامه ريزي توسعه کشور مي‌بايستي مورد توجه قرار گيرد. شايد کم‌تر کسي به اين موضوع توجه داشته باشد که مديريت وبرنامه ريزي توسعه در کشور بدون توجه به روح مهدويت و به کارگيري آموزه‌هاي اين باور الاهي در تشيع، بسختي بتواند در رشد و توسعه کشور و داشتن چشم‌اندازي روشن - بخصوص در عرصه فرهنگي - موفق شود. جمهوري اسلامي ايران، به عنوان نظامي مبتني بر ارزش‌هاي اسلامي شيعي، در تلاش است تا مسير توسعه را با اتکال به خداوند و اتصال به تعاليم عالي اسلام طي کند. در اين مسير، توجه به جايگاه رفيع و والاي مهدويت از اهميت خاصي برخوردار است. به دليل اشتراکاتي که در ماهيت باورداشت مهدويت وجود دارد، لازم است سياست‌هاي کشور، بويژه چشم‌انداز بيست ساله، به طور دقيق و کامل با روح و محتواي اعتقاد به مهدويت سازگار شود.

بر اين اساس، سوال اصلي اين مقاله آن است که مهدويت داراي چه جايگاهي در تدوين چشم‌انداز فرهنگي جمهوري اسلامي ايران است؟

چيستي چشم‌انداز فرهنگي

مهم‌ترين وجه آينده‌پژوهي، بعد «چشم‌اندازساز» آن است که به هنجارها و رفتارهاي کنش گرايانه نيازمند مي‌باشد. خلق چشم‌انداز و تلاش براي محقق ساختن آن، تجلي بخش آينده‌پژوهي هنجاري است که بعضي از آينده‌پژوهان را بر آن داشته با ترسيم چشم‌اندازهايي فراگير و برخوردار از مولفه‌هاي متعالي، تصويرهايي خلاقانه و انديشمندانه از جامعه‌اي بدون نقص و کاستي و متفاوت از ساير جوامع را موجب شوند تا پيدايش و شکل گيري جهاني جديد را نويد دهند؛ چرا که چشم‌انداز، شگردي آينده پژوهانه است که با ارائه تصويري واضح و مطلوب از آينده به آن شکل مي‌بخشد و توانايي نگريستن به فراتر از واقعيات موجود و خلق و ابداع چيزي است که هم اکنون موجود نيست. مي‌توان گفت رشد و پويايي جوامع در گرو ترسيم چشم‌انداز آن‌هاست؛ زيرا هيچ امر مهمي بدون چشم‌انداز محقق نشده است و گرچه يگانه عامل موفقيت نيست؛ ضروري‌ترين و مهم‌ترين عامل به شمار مي‌آيد. به همين خاطر، سازمان‌ها و جوامع چشم‌انداز محور، از سازمان‌ها و جوامع محروم از چشم‌انداز بسيار تواناتر مي‌باشند. تمامي اديان آسماني، بويژه دين اسلام، با ترسيم چشم‌اندازهايي حرکت آفرين و الهام بخش از آينده قدسي بشر، بي نظير‌ترين منابع خلق چشم‌انداز‌ها هستند. البته آينده‌پژوهي براي مطالعه آينده از سه رويکرد «اکتشافي»، «هنجاري» و «تصوير پرداز» بهره مي‌گيرد:

1. رويکرد تحليلي؛ آينده‌پژوهي اکتشافي: رويكرد اكتشافي، در پي كشف آينده است. اين رويکرد، از زمان حال شروع شده و رو به سوي آينده دارد و به اصطلاح رو به بيرون (outward bound) است و تلاش مي‌كند تحت شرايط مختلف، كشف كند كه كدام آينده رخ مي‌دهد. اين رويکرد با دو پرسش روبه‌روست: «آينده مي‌تواند چگونه باشد» و: «چه آينده‌هايي را مي‌توان ساخت».

2. رويکرد هنجاري؛ آينده‌پژوهي تجويزي: رويکرد هنجاري از موقعيتي مطلوب در آينده شروع كرده، به زمان حال مي‌رسد و چگونگي تحقق آن موقعيت مطلوب در آينده را بررسي مي‌كند؛ به اصطلاح رو به درون (Inward bound)) است. اين رويکرد با پرسش‌هايي چون «آينده بايد چگونه باشد؟» و: «چه آينده‌اي را بايد ساخت؟»؛ به پژوهش مي‌پردازد. در اين رويکرد، آينده جايي نيست که به آن‌جا مي‌رويم، بلکه جايي است که آن را به وجود مي‌آوريم. بنابراين رويکرد، راه‌هايي که به آينده ختم مي‌شوند، يافتني نيستند، بلکه ساختني‌اند (قديري، بي تا: 9).

3. رويکرد تصوير پردازي: رويکرد تصوير پرداز با پرسش‌ «آينده بهتر است چگونه باشد؟»؛ پژوهش را آغاز مي‌کند (ملکي فر و همکاران، 1385: 6-121).

روش چشم‌انداز در پژوهش حاضر، روشي هنجاري است. وظيفه عملي اين رويکرد، طراحي آينده بايسته جامعه، به گونه‌اي باور پذير و مقدور در افق زماني مشخص است. در چشم‌انداز بايد آينده‌هاي عملياتي را مثل چشم‌انداز بيست ساله، هنجاري تعريف كنيم و به تمام بخش‌هاي جامعه آموزش مي‌دهيم كه در جهت آن چشم‌انداز برنامه ريزي نمايند (عليپور، 1390: پايان‌نامه، دانشگاه باقرالعلوم7).

چشم‌انداز، که از آن به دور نما، منظر، آينده متصور و يا آينده آرماني و مطلوب نيز نام برده مي‌شود؛ توصيفي است از شرايط آينده و به عبارت ديگر، تصويري است از وضعيت آينده يک مجموعه، زماني که به اهداف و استراتژي‌هاي خود دست يافته باشد. چشم‌انداز، در زبان فارسي به معني چيزي است که از آينده در نظر انسان مجسم مي‌شود. چشم‌انداز را مي‌توان ترجمه فارسي «Vision» دانست. «Vision»، چيزي است كه به طور واضح و روشن، از غير راه‌هاي معمولي ديدن، مشاهده مي‌شود، بخصوص ظهوري از پيشگويي يا ويژگي اسرارآميز يا دارا بودن ماهيت وحي كه به‌طور مافوق طبيعي در عالم رؤيا و يا در حالتي غير طبيعي، در ذهن انسان ظهور پيدا كند. همچنين مفهوم طرح يا پيش بيني تخيلي فوق العاده، آينده نگري و تعقل در برنامه ريزي، پيشگويي و توانايي تخيل و آمادگي براي آينده و يا منظره‌اي زيبا، شخص يا صحنه و... زيبايي غير عادي دارد. دو تن از محققان با استفاده از مجموع اين تعريف‌ها، درتعريف چشم‌انداز چنين ابزارداشته‌اند كه چشم‌انداز، تصوراتي است كه شكل گرفته‌اند و فرايندي تعاملي است كه به همان ميزان كه به گذشته مربوط مي‌شود به آينده هم ربط پيدا مي‌كند؛ بلكه بايد گفت با طرحي براي آينده گره مي‌خورد و تدوين آن، به پايداري و توانبخشي زير دستان منجر خواهد شد. ايشان اين نوع چشم‌اندازها را «چشم‌اندازهاي استراتژيك» مي‌نامند (ر.ک. ازگلي، 1383: 37-40).

انديشه ورزان و آينده پژوهان در قالب تعابير گوناگوني از چشم‌انداز ياد كرده‌اند. برخي از آن‌ها چشم‌انداز را روشنگر راه دانسته و شناخت چشم‌انداز را به مثابه ارزش فرهنگي عنوان كرده‌اند. مي‌توان رايج‌ترين توصيف‌هاي چشم‌انداز را چنين برشمرد:

چشم‌انداز بيان سازمان يافته و نيرومند جايگاهي است كه فرد، ملت يا سازمان بايد به آن‌جا برسد. چشم‌انداز تصويري شفاف و عميق از مسير و هدف فرد يا گروهي است كه رسيدن به آن را قصد دارند. چشم‌انداز تركيب درك مشترك از موفقيت‌هاي آتي و تمايل رسيدن به آن‌هاست.

چشم‌انداز عبارت است از تصويري مطلوب و آرمان قابل دستيابي که منظور و دورنمايي در افق بلند مدت فراروي مديريت عمومي جامعه قرار مي‌دهد و داراي ويژگي‌هاي جامع نگري، آينده نگري و ارزش گرايي و واقع گرايي است (مبيني دهکردي و ميرقائد، 1390: 65).

چشم‌انداز، تصويري از آينده‌اي مطلوب و پاسخي به اين پرسش که ما مي‌خواهيم چه چيزي بيافرينيم؟ در اين تعريف، بر خلاف رويکرد سنتي، چشم‌انداز آينده‌اي نيست که بايد پيش بيني شود، بلکه فردايي است که بايد خلق شود. (Parikh, J and Neubauer, F. "corporaet visioning Int. rev. 1993, p.4)

چشم‌انداز عبارت است از آينده‌اي واقع‌گرايانه، محقق‌ الوقوع و جذاب براي سازمان شما. چشم‌انداز بيان صريح شما از سرنوشتي است که سازمانتان بايد به آن سمت حرکت کند. آينده‌اي است که براي سازمان شما به گونه‌هاي مهمي موفقيت‌ آميزتر و مطلوب‌تر از وضع فعلي آن (رضايي، 1385: 44-45).

چشم‌انداز، با در نظر گرفتن امکان تحقق در يک دوره بلندمدت و با توجه شناخت محيط ملي (دروني) و بررسي نقاط قوت و ضعف تعيين مي‌گردد و به رخدادهاي جهاني و روند تحولات محيط بين المللي (بيروني) نگاهي دقيق دارد تا فرصت‌ها و تهديدات احتمالي را بشناسد و نحوه تعامل محيط بيروني و دروني را روشن سازد. چشم‌انداز همواره، تصويري جذاب و استثنايي از آينده به ما ارائه مي‌دهد و ما بايد سهم خود را در تحقق آن بدانيم. تحقق متفکرانه در چشم‌انداز، مهر تاييدي بر ارائه پيگيري و تعهد ما در ايجاد تحول است. چشم‌انداز تأکيد مي‌کند که سازمان به کجا مي‌خواهد برود و چگونه به آن‌جا مي‌رود. با نگاهي به آينده و موفقيت در محيط رقابت بي رحمانه يک چشم‌انداز مشترک زيرکانه و دستيابي به عملکرد عالي، به اجراي صحيح کارها بستگي دارد. چشم‌انداز، هنر ديدن چيزهاي نامرئي است. چشم‌انداز، يک راهبرد، يک فرهنگ و يک توانايي بالقوه ذهني است براي بسط افق‌هاي يک سازمان، در مورد آنچه مي‌تواند باشد (پاتريک، 1386: 27).

با توجه به تعاريف ياد شده مي‌توان گفت:

چشم‌انداز فرهنگي عبارت است از تصويري مطلوب و آرمان قابل دستيابي از ارزش‌ها و هنجارها و باورها که منظور و دورنمايي در افق بلند مدت فراروي جامعه (مديران و مردم) قرار مي‌دهد و داراي ويژگي‌هاي جامع نگري، آينده نگري و ارزش گرايي و واقع گرايي است.

در اين‌جا مسئله اصلي اين است که چگونه مي‌توانيم چشم‌انداز فرهنگي داشته باشيم؟ به عبارتي، چگونه مي‌توان چشم‌انداز فرهنگي را تدوين و اجرا نمود؟ پاسخ اين است که فرآيند ساخت تصويري از آينده بايد به حد کافي واقعي باشد؛ همانند يک آهن ربا بتواند اهداف مورد نظر را جمع کند و همانند يك «مهميز» برانگيزاننده اقدامات فعلي باشد. اين فرآيند مي‌تواند به صورت فردي انجام شود؛ اما غالبا در کارگاه‌هاي آينده انديشي انجام مي‌پذيرد (اسلاتر، 1386: 58). چشم‌انداز، به منزله عامل جلوبرنده فعاليت‌هاي فردي و جمعي بوده و مجموعه‌اي از مديران و تصميم گيرندگان را در جهت هدفي بزرگ و دشوار، در افق زماني بلند مدت (20-10 ساله)، بسيج و تهييج مي‌كند. چنين چشم‌اندازي، قوي‌ترين عامل انگيزش فعالين در جامعه است و در صورتي که واضح و به حد کفايت پر معنا باشد، مي‌تواند افراد را براي انجام دادن کارهاي مبهوت کننده برانگيزاند. براي نيل به چشم‌اندازي فراگير درسازمان، يا دستگاه فرهنگي، بايستي اهداف بلند مدت کاملاً واضح باشند؛ در غير اين صورت، بيانيه چشم‌انداز بي معنا و بي محتوا خواهد بود. بر همين اساس است که انديشمندان مديريت استراتژيک چشم‌انداز را به مثابه ستاره قطب شمال تعريف کرده‌اند، نه يک آرمان. در اين صورت، اگر چشم‌انداز با واقع بيني، فراست و مبتني بر احساسات، ارزش‌ها و هوشمندي جامعه، فعالين دستگاه‌ها وسازمان‌هاي فرهنگي تعريف شده باشد؛ مي‌تواند نقش يک عامل نيروزا، جهت دهنده و هماهنگ کننده را بازي کند.

هر چشم‌انداز علمي، پويا و حركت آفرين داراي بخش‌هايي است كه هر بخش كاركرد ويژه‌اي دارد و جمع تمامي اين بخش‌ها علت تامه وجود چشم‌انداز است. كاستي و نقصان در هر بخش كه به مثابة علت ناقصه‌ چشم‌انداز است، در اركان چشم‌انداز خلل وارد خواهد ساخت. جمع اين علل ناقص، موجب پيدايش علت تام خواهد شد.

1. جهان‏بيني محوري (Core Ideology)

«جهان‌بيني محوري»، در چشم‌انداز به ما مي‌گويد كه بر چه چيزي تكيه داريم و فلسفه وجودي ما چيست. اين بخش نمايانگر هويت يك جامعه يا سازمان است. جهان‌بيني همواره ثابت و پايدار و مكمل آيندة تصوير شده است. جهان‌بيني محوري، همچون ستاره قطبي است كه هميشه در آسمان چشم‌انداز به دنبال آن هستيم؛ اما هيچ‌گاه به آن نمي‌رسيم. البته اين ستاره تنها مسير را به ما نشان مي‌دهد. جهان بيني محوري از دو بخش تشكيل شده است:

1-1. ارزش‏هاي اساسي (Core Values)

اين ارزش‌ها، «اصول و باورهاي هدايت‌گري»اند كه همواره ثابت و پا بر جا هستند و مستقل از زمان و راهبردهاي گوناگون به حيات خود ادامه ‌دهند. اغلب ارزش‌هاي اساسي را در قالب سه تا پنج گزاره توصيف مي‌كنند. براي آزمودن ارزش‌هاي اساسي و تشخيص آن‌ها از راهبردها و تاكتيك‌هاي اقدام، با طرح پرسش‌هايي از اين دست، آن‌ها را محك مي‌زنند: آيا حاضر هستيد ارزش‏ها را تا يكصد سال حفظ كنيد؟ اگر ارزش‏ها موجب زيان مالي شد، آن‌ها را حفظ مي‌كنيد؟

1-2. منظور اصلي (Core Purpose)

علت وجودي جامعه كه ثابت و پايدار بوده و سنجه‌اي مهم براي يافتن مسير است. براي آزمايش درستي منظور اصلي، در پنج مرحله عبارت منظور اصلي را با اين پرسش مي‌آزماييم: چرا اين، براي شما مهم است؟

2. آينده‏ تصوير شده (envisioned Future)

براي ايجاد ارتباط، درك پذير سازي و باور چشم‌انداز، بايد آن را مشروح و پر جزييات به تصوير كشيد. انسان‌ها، سازمان‌ها و ملت‌ها شكست مي‌خورند؛ زيرا نمي‌دانند در چه عرصه‌اي عزم پيروزي دارند. آيندة تصوير شده، توصيفي شفاف از جايي است كه مي‌خواهيم به آن برسيم. در اين بخش، بايستي اهداف بزرگ، مهيّج و بي‌باكانه‌اي ترسيم شود كه از برنامه‌هاي منطقي و روندپژوهي آينده بسيار بلندپروازانه‌تر است. در اين تصوير، آماج‌هاي خود را ترسيم مي‌كنيم؛ به شكست رقيبان اشاره مي‌كنيم؛ از خلال تصويرها الگوهايي براي آينده مي‌سازيم و به تحول دروني اهداف توجه مي‌كنيم. آيندة تصوير شده مي‌كوشد چشم‌انداز را از تنگناي واژه‌ها رها ساخته و به تصاويري زنده تبديل كند كه تصويرسازي آن براي همگان امكان‌پذير باشد. بر اين پايه، هر چشم‌اندازي بايد به سه پرسش اساسي پاسخ دهد:

ـ چه اقدامي بايد انجام شود؟

ـ چرا بايد انجام شود؟

ـ چگونه بايد انجام شود؟

اين سه پرسش هدايت‌گر، هدف، فلسفه و مسير چشم‌انداز را روشن مي‌سازند. بنابراين، مي‌توان گفت آينده تصوير شده نيز از دو بخش تشكيل شده است: اهداف بي‏باكانه، مهيج و بزرگ (اهداف بمب) و توصيف شفاف: تبديل چشم‌انداز از كلمات به تصاوير زنده... www.ayandehpajoohi.com/archive/00138.php))

چشم‌انداز فرهنگي جمهوري اسلامي ايران مبتني بر مهدويت

«سند چشم‌انداز جمهوري اسلامي در افق 1404 هجري شمسي»، تصويري مطلوب از وضعيت فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و علمي کشور بر اساس مباني و آرمان‌هاي انقلاب اسلامي در سال 1404 را ترسيم مي‌کند. اين سند به عنوان يک سند فرادستي و کلان در آذرماه 1382 توسط رهبر فرزانه انقلاب اسلامي، به قواي سه گانه، مجمع تشخيص مصلحت نظام و به نوعي به آحاد ملت ايران ابلاغ شد. حضرت آيت الله خامنه‌اي در ابلاغيه خود با تاکيد بر تدوين برنامه جامع عملياتي براي تحقق اين چشم‌انداز مي‌فرمايند:

انتظار مي‌رود چارچوب اين سياست‌ها و نقاط مورد تکيه در آن بتواند به تدوين برنامه‌اي جامع و عملياتي براي دوره پنج ساله بينجامد.

يکي از مشخصات جامعه ايراني در افق چشم‌انداز عبارت است از دست يافتن به جايگاه اول اقتصادي، علمي و فناوري در سطح منطقه آسياي جنوب غربي (شامل آسياي ميانه، قفقاز، خاورميانه و کشورهاي همسايه). با اين‌که مدتي است سند چشم‌انداز جمهوري اسلامي ايران تهيه و ابلاغ گرديده، ضرورت دارد سازمان‌ها و نهادهاي فرهنگي كشور كه نقش اساسي در تحقق آن دارند، براي خود، سند چشم‌انداز تهيه کنند و همه دستگاه‌هاي فرهنگي همچون وزارت ارشاد، سازمان تبليغات، وديگر بخش‌ها و موضوعات اصلي فرهنگ كشور، هم چون فيلم، هنر، مطبوعات، رسانه‌ها، جهانگردي، ميراث تاريخي، چشم‌انداز خود و بويژه سهم خود را در سند ملي چشم‌انداز تعريف و تبيين كنند.

چشم‌انداز بخش فرهنگ كشور كه تجميع چشم‌اندازهاي دستگاه‌هاي فرهنگي و موضوعات مختلف فرهنگ است، پرتوافكن مسير حركت همه آن‌ها و هم سو كننده آن‌ها در جهت تحقق ابعاد فرهنگي سند چشم‌انداز ملي كشور است و شوراي عالي انقلاب فرهنگي را به عنوان ستاد اصلي و قرارگاه سازماندهي فرهنگ كشور در راهبري و هدايت دستگاه‌ها و تعريف نقش مؤثر و كارآمد هر يك و همچنين نظارت و كنترل آن‌ها كمك خواهد كرد. بدون وجود چشم‌انداز واحد، امكان تعيين سهم هر يك از دستگاه‌ها و همچنين سهم هر يك از موضوعات وجود نخواهد داشت.

بر اين اساس، سند چشم‌انداز فرهنگي كشور، بايد برگرفته از سند چشم‌انداز ملي باشد. در واقع، سند چشم‌انداز بخش فرهنگ كشور، سند چشم‌انداز دستگاه‌ها، نهادها، سازمان‌ها، مؤسسات فرهنگي كشور خواهد بود كه نسبت و سهم هر يك را در جهت تحقق اهداف سند چشم‌انداز فرهنگي و سند چشم‌انداز ملي روشن و تعيين مي‌كند. همچنين سند چشم‌انداز موضوعات اصلي فرهنگي، سند چشم‌انداز آن موضوع و ترسيم كننده تصوير آن در سند چشم‌انداز كشور خواهد بود. از اين رو، بايد سند چشم‌انداز فرهنگي كشور برگرفته از سند چشم‌انداز ملي توسط مرجع ذي صلاحي همچون شوراي عالي انقلاب فرهنگي تدوين شود. اين سند، به سازمان‌هاي فرهنگي كشور ابلاغ گردد و همه سازمان‌ها، طي فرآيندي مشابه، سند چشم‌انداز خود را تهيه نمايند و به مرجعي، همچون شوراي عالي انقلاب فرهنگي جهت تأييد و تطبيق آن با سند چشم‌انداز ملي ارائه دهند. پس از تأييد و يا اصلاح، به عنوان سند چشم‌انداز آن سازمان يا دستگاه تصويب و ابلاغ گردد (علي اکبري، 1386، شماره 8 و 9: 18-23).

ابتدا بايد بدانيم سياست‌هاي كلي فرهنگي در دوره چشم‌انداز، شامل مولفه‌هاي متعددي مي‌شود؛ از جمله تقويت روحيه ايمان و ايثار و عنصر فداكاري به عنوان عامل اصلي اقتدار ملي؛ تبيين مباني ارزشي و تقويت اعتماد به نفس ملي؛ ايجاد جامعه‌اي سالم، اخلاقي، مبتني بر ارزش‌هاي اسلامي، فرهنگ‌مدار و شهرونداني آگاه، عزت‌مند و برخوردار از ملاك‌هاي درستكاري و احساس رضايتمندي؛ رشد و اعتلاي فرهنگ و هنر ايران و اسلام به‌عنوان عناصر هويت ملي؛ پيشبرد راهبرد گفت و گوي ميان تمدن‌ها و فرهنگ‌ها در سطوح ملي، منطقه‌اي و بين‌المللي؛ ارتقاي نقش و جايگاه زنان در توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي كشور و تقويت نهاد خانواده؛ نهادسازي در جهت توليد و ترويج علم و تحقيق و افزايش سهم كشور در توليدات علمي جهان و گسترش و تعميق نهضت نرم‌افزاري و تأكيد بر رويكرد خلاقيت و نوآوري؛ توسعه علوم و فناوري‌هاي جديد، شامل فناوري زيستي، ريزفناوري، فناوري فرهنگي، فناوري زيست‌محيطي و فناوري مواد جديد؛ توسعه ارتباطات و زيرساخت‌هاي ارتباطي و فناوري اطلاعات، متناسب با پيشرفت‌هاي جهاني.

بر اساس اين سياست‌هاي کلي، ضرورت و بايستگي تدوين سند چشم‌انداز فرهنگي جمهوري اسلامي ايران روشن مي‌گردد. گام اول در اين زمينه تهيه نقشه مهندسي فرهنگي است که داراي اركان مختلفي است. بخش اصول، ارزش‌ها، مباني و چشم‌انداز آن به تصويب شوراي مهندسي فرهنگي رسيده است. اين چشم‌انداز داراي يك مقدمه و بيانيه است كه مقدمه آن به اين صورت است:

با توكل به خداوند متعال و اعتصام به قرآن و عترت و در پرتو اسلام ناب محمدي9 و با عزم و مجاهدت ملي براي نيل به جامعه منتظر و زمينه‌ساز ظهور و در راستاي برپايي تمدن نوين اسلامي در چشم‎انداز فرهنگي 1404…

مهم‌ترين نقطه اين سند، تکيه آن براي رساندن جامعه به مقصدي روشن و مهدوي (جامعه منتظر و زمينه‌ساز ظهور و در جهت برپايي تمدن نوين اسلامي) است.

بيانيه اين چشم‌انداز، به اين به شرح است:

ايران كشوري است با هويت اسلامي ايراني انقلابي، دست‌يافته به نظام فراگير و منسجم فرهنگي، هدايتگر تمامي نظام‌ها و شئون جامعه، داراي جايگاه نخست در عرصه فرهنگ، هنر، تعليم و تربيت، علم و فن‎آوري، ارتباطات و رسانه‏ و پيشتاز در اخلاق و رفتار حسنه در منطقه و جهان اسلام، الهام‏ بخش امت اسلامي و با تعامل فرهنگي سازنده در سطح جهاني.

بر اساس اين چشم‌انداز فرهنگ جامعه ايران در افق اين چشم‎انداز داراي ويژگي هايي است كه در هفت محور به تصويب رسيد، و برخي از آن‌ها به شرح ذيل است:

1. برخوردار از هويت اسلامي ايراني انقلابي؛ مبتني بر عقلانيت اسلامي، متمسك به قرآن و عترت، ايمان و عمل صالح، پاسدار ميراث‌هاي ارزشمند ايراني و زبان و ادبيات فارسي، متعهد به نظام جمهوري اسلامي و ولايت فقيه و آرمان‏هاي امام خميني; و رهنمودهاي مقام معظم رهبري و برخوردار از روحيه مقاومت، ايثار، جهاد، شهادت، استكبارستيزي و....

2. دست‏يافته به نظام فراگير و منسجم فرهنگي؛ مبتني بر نظام فرهنگي طراحي شده با تحول در ساختارها، فرايندها و نهادهاي مردمي، عمومي و دولتي با رويكرد ايجاد انسجام، هم‏ افزايي، ارتقاي كارآمدي و محوريت مشاركت مردمي و بهره‏ مند از نهادهاي اصيل ديني.

3. هدايتگر تمامي نظام‏ها و شئون جامعه؛ مهندسي و مديريت نظام‌هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي با توجه به مباني، ارزش‏ها و اصول مذكور در سند.

4. داراي جايگاه نخست در عرصه‏هاي:

الف. فرهنگ؛ بهره‎مند از معنويت ديني، كرامت انساني، خانواده‏ محور، اميدوار و آينده‏ نگر، پرنشاط، خودباور، فعال و خطر پذير، جمع‏ گرا و ملتزم به نهادهاي اجتماعي و حضور مسئولانه در جامعه؛

ب. هنر؛ مبتني بر حكمت اسلامي، استحكام‎بخش ايمان و احياگر فطرت بشر و عدالت، مردمي، مروج اخلاق و متعهد به ارزش‎‏هاي انقلاب اسلامي و گسترش بخش هنرهاي سنتي؛

ج. تعليم و تربيت؛ مبتني بر فلسفه و نظام تعليم و تربيت اسلامي، شكوفايي استعداد‌ها، خلاقيت، تعقل و تحقيق؛

د. علم و فناوري؛ مبتني بر فرهنگ اسلامي- ايراني و نقشه جامع علمي كشور؛

ه‍ . ارتباطات و رسانه؛ حضور تعيين‎كننده در فضاي نوين ارتباطات و اطلاعات مبتني بر ارزش‏ها، شعائر اسلامي و اصل مسئوليت اجتماعي و بهره‏مند از نهادهاي اصيل ارتباطي- تبليغي بازآفريني شده.

5. پيشتاز در اخلاق و رفتار حسنه:

الف. اقتصادي؛ داراي وجدان كاري، روحيه همكاري و كار جمعي، كارآفرين و رضايت‎مند مبتني بر الگوي صحيح مصرف و اتقان در عمل؛

ب. سياسي؛ برخوردار از وحدت و امنيت ملي، عدالت‏ محوري، استقلال فرهنگي و آزادي مسئولانه، مشاركت سياسي و مسئوليت‎پذيري اجتماعي؛

ج. اجتماعي؛ برخوردار از مودّت، اخوّت، تعاون و سازگاري اجتماعي، با نشاط و سرزنده، داراي صداقت، اعتماد، اطمينان و انسجام اجتماعي بالا، منضبط و قانون‏گرا؛

د. فرهنگي؛ عامل به احكام و مناسك ديني، مانوس با قرآن كريم، بهره‏ مند از عفت عمومي، نمادها و آيين‏هاي اسلامي- ايراني.

6. با تعامل فرهنگي سازنده در سطح جهاني مبتني بر شوق‏ آفريني نسبت به اسلام ناب محمدي9، صلح و امنيت جهاني، حقوق فطري و طبيعي انسان‏ها، رفاه عمومي، اخلاق و معنويت، عدالت و اميد به فرجام نيك جهان.

7. الهام‏ بخش امت اسلامي مبتني بر مردم سالاري ديني و الگوهاي كارآمد پيشرفت، منادي وحدت و همگرايي اسلامي (سند چشم‌انداز بيست ساله كشور، 1384).

مهدويت، منبع تدوين چشم‌انداز فرهنگي

در جامعة منتظر، يكي از اركان و منابع اصلي تدوين سند چشم‌انداز، جامعه آرماني مهدوي است. البته خود «چشم‌انداز عصر ظهور» چشم‌اندازي است كه از وضع موجود حادث نمي‌شود؛ بلکه از ارزش‌هاي اساسي (core Values) و اهداف بنيادين (Core Purpose) در آرمان شهر مهدوي به دست مي‌آيد. اين رويکرد که به «پس بيني» شهرت دارد، يک برنامه‌ريزي از آينده به حال است؛ نه يک شيوه از حال به آينده. براي «پس بيني»، نخست بايد يک هدف يا وضعيت مطلوب در آينده را مبنا قرار دهيم و آن‌گاه بکوشيم سلسله گام‌ها يا مراحل را به گونه‌اي تنظيم كنيم که بتواند هدف مورد نظر ما را به امروز برساند. از آن‌جا که جامعه آرماني مهدوي، بسادگي و در افق زماني نزديک قابل تحقق نيست و جامعه در عمل مجبور است، نسخه نازل تري از آن را عملي قرار دهد، اين نسخه نازل تر با عنوان چشم‌انداز تصوير پرداز، هنجاري تحقق مي‌يابد.

ظهور منجي موعود4 در آخرالزمان، يک پيشگويي پيامبرانه است که به طور قطع و يقين حادث خواهد شد؛ هر چند ساعت وقوع آن را تنها خداوند متعال و اولياي گرامي او مي‌دانند. پس، سخن گفتن از ظهور منجي که در انديشه تشيع با اصل بنيادين مهدويت مترادف است، از نوع شناخت مسلم آينده يا «آينده ‌شناسي» است و ما در اين‌جا با آينده‌اي مسلم سر و کار داريم که وجوه گوناگون، اما اصلي و بنيادين آن را حسب بيانات مخبران صادق به نيکي مي‌شناسيم. در مهدويت، سخن از جامعه‌اي «کامل» و «آرمانشهري» در ميان است که بويژه بر محور عدالت، معنويت، استغنا، حق‌گرايي، عبوديت، تعاون و... سازماندهي و مديريت مي‌شود. بر اين اساس، ارزش‌هاي محوري چشم‌انداز ساز مهدويت عبارت است از:

1. بازيابي کرامت آدمي

بر اساس آموزه‌هاي انديشه مهدويت، اوج بالندگي و شكوفايي نهايي كرامت آدمي را در روزگار ظهور مشاهده مي‌كنيم كه در آن، انسان، به فطرت پاك خويش، آزادي واقعي و تكامل خرد دست مي‌يابد و جلوه‌گرترين نمونه اين‌گونه كرامت، عقل معاد‌انديش است كه افزون بر اين‌كه غايت فرجامين بشر، يعني كمال معنوي را سرلوحه آمال خويش قرار مي‌دهد، به‌سازي زيست دنيوي و عمارت و آباداني دنيا را در پي دارد و همچنين در اين عصر، آدمي با کسب تقواي الاهي، به کرامت اکتسابي دست يافته و با رعايت قوانين اسلام و احترام آدميان به يکديگر به کرامت اجتماعي دست مي‌يابد.

2- بازگشت به فطرت و پاک نهادي

عصر ظهور، عصر بازگشت انسان به فطرت حقيقي خويش و حاکميت قوانين فطري است. اين امر سبب رشد عدالت خواهي در ميان بشر شده و عدالت‌خواهي به عنوان امري فطري، همگان را به پذيرش قيام منجي مصلح وامي‌دارد.

3- آزادي واقعي

در عصر ظهور، در چارچوب رابطه انسان با جامعه و حكومت، قانون‌گريزي‌ها، عنادورزي‌ها و اباحي‌گري‌ها به شكلي گسترده رخت برمي‌بندد. در نتيجه، آزادي‌هاي اجتماعي در حيطه شريعت محدود مي‌گردد؛ زيرا اولاً، از ديدگاه اسلام، مرز آزادي تا جايي است كه به حقوق ديگران تجاوز نشود و با آن‌ها در تزاحم نباشد. از آن‌جا كه تحقق حكومتي عادلانه تنها با رعايت حقوق همگان و اجابت دادخواهي مظلومان و قضاوت‌هاي عادلانه و رعايت شدن اصل برابري در همه عرصه‌ها ميسر مي‌شود؛ كم‌تر كسي در آن عصر از رعايت حقوق بندگان خدا و تلاش براي هم‌زيستي با آنان كوتاهي مي‌كند؛ زيرا اين كوتاهي‌ها با قاطعيت حكومت عدل مهدوي روبه‌رو خواهد شد.

ثانياً، آزادي بايد با نظام و قانون شريعت اسلامي سازگار باشد. در صورت ناسازگاري در هر وضعيتي، قوانين اسلامي، از جمله اجراي حدود و تعزيرات الاهي، در حق او جاري خواهد شد و با قانون‌شكنان بدون هيچ سازش‌كاري و با قاطعيت تمام برخورد مي‌شود. از اين‌رو، كم‌تر كسي به ارتكاب فسوق ظاهري، جرئت مي‌كند. بنابراين، انسان به آزادي واقعي که همان آزادي معنوي است، نايل مي‌آيد.

4- فلسفه زيستن

بر اساس آموزه‌هاي شيعي، حکومت جهاني حضرت امام مهدي4 بر مبناي خدامحوري و کفرستيزي و عدالت محوري بر سراسر گيتي سايه مي‌افکند و در نهايت، بنيان کني کفر و الحاد، تصحيح انحرافات فکري و در يک کلمه خدامحوري و اصلاح معنوي حاصل مي‌آيد و بدين سان هدف اساسي از زندگي آن عصر، بر خداباوري استوار بوده و زندگي را نيز اين گونه سامان مي‌دهد و لذا انسان که به عالم ماورا ارتباط وثيقي دارد، هيچ گاه احساس تنهايي، پوچي و نيست انگاري نمي کند؛ بلكه زيستي زيبا و نه تنفرآور براي خويش ترسيم مي‌کند و او که به افق روشن حيات دنيوي خويش رسيده است، نااميدي و سرخوردگي را در خود راه نمي دهد و با حضور خداوند در زندگي و ارتباط با آن غايت متعالي، خود حقيقي و هويت واقعي خويش را بازمي يابد و به زندگي خود معنا مي‌دهد (محمدي منفرد، 1389: 178).

5- حاکميت ارزش‌هاي اخلاقي

در جامعه مهدوي كه بر مبناي اسلام است، دولتي اخلاقي با اخلاق مطلق اسلامي تشكيل مي‌شود كه برگرفته از آموزه‌هاي وحياني، مضامين شريعت، تعقل و فطرت پاك انساني است. بر اساس دولت مهدوي، جامعه بشري به سمت و سوي بصيرت، معنويت، تقواگرايي و اخلاق متعالي پيش مي‌رود و بسياري از انحراف‌ها، فسادها و رذايل اخلاقي، پوچي‌ها و بي‌بندوباري‌ها از جامعه رخت بر مي‌بندد و بدين سان، آسايشي را که بشر قرن‌ها به دنبال آن بوده است، به بشر عرضه مي‌دارد و آدمي در سايه آن به تکامل روحي و ادراکي نيز نايل مي‌آيد.

6- عدالت اجتماعي و اقتصادي

همان طور که اشاره شد، در عصر ظهور، عدالت به تمام معنا حاکم مي‌شود تا جايي که آن عصر را عين تحقق عدالت مي‌نامند.

7- حاکميت امام معصوم7

بر اساس ديدگاه شيعه اماميه، حكومت جهاني را دوازدهمين امام از سلسله امامان معصوم اداره مي‌كند. او افزون بر اين‌كه خود، رئيس‌ عاقلان است و از قوه خرد در اداره نظام سياسي و اقتصادي جامعه بهره مي‌برد، با عالم ماورا پيوند دارد و از دانش‌هاي آسماني برخوردار است. او با ياري جستن از ذات باري تعالي و وحي و شريعت آسماني، بر نيازها و مشكلات جامعه بشري چيره مي‌شود و اقتصاد و فرهنگ سالم، آسايش و امنيت، رفاه عمومي و پارسايي را در جامعه مي‌گستراند. بنابراين، بخش مهمي از آباداني‌، رفاه، آسايش، توسعه‌اقتصادي، در مدينه فاضله مهدوي، مرهون وجود امام معصوم و مصون از خطا و اشتباه است؛ زيرا وجود او به منزله انسان كامل، مايه خير و بركت به شمار مي‌رود كه با دانايي و توانايي الاهي خويش، تمامي مشكلات بشري را پاسخ مي‌گويد.

8- امدادهاي آسماني

در دوران ظهور، همانند ياري‌هاي آسماني حضرت حق به مؤمنان، به شكل گسترده‌اي، امدادهاي آسماني براي رفع مشكلات مادي و معيشتي و حتي فرهنگي بشر به ياري زمينيان مي‌شتابند؛ چنان كه طبق فرمايش رسول گرامي خدا، مردم در زمان قيام مهدي4 به نعمت‌هايي دست مي‌يابند كه پيش از آن و در هيچ دوره‌اي دست نيافته بودند. در آن روزگار، آسمان باران فراوان دهد و زمين هيچ روييدني را در دل خود نگاه ندارد.

9- بالندگي قوه خرد

قلمرو عقل كامل شده بشري در عصر ظهور، از روزگاران پيشين بسيار فراتر است. همين امر، سبب مي‌گردد در مواردي كه همانند قبح كذب و حسن صدق قابليت تشخيص وجود دارد، به قبح و حسن آن‌ها پي ببرد و در مواردي كه بر تشخيص حسن و قبح فعلي ممكن نيست، انسان به شريعت و امام معصوم روي آورد؛ زيرا عقل بشري به اين مرحله از تكامل رسيده است كه تشخيص دهد امام از جانب ذات باري‌تعالي است و نظر امام در تبيين رذايل و فضايل اخلاقي جنبه يقيني دارد (همان: 179).

بر اين اساس، چشم‌انداز مهدوي ـ بخصوص در عرصه فرهنگ، دارايي استراتژيک رقابتي براي ايران اسلامي، به عنوان تنها جامعه‌ عمدتاً شيعي‌نهاد است و همين دارايي استراتژيک است که از ما جامعه‌اي متفاوت ساخته است. در جهان رقابتي، آنچه قدرت رقابت‌پذيري جوامع را تضمين مي‌کند، تفاوت‌هاي معناداري است که در جامعه‌ جهاني خريدار داشته باشد و ترديد نکنيم آنچه نويد آن از قول پيامبر اكرم9 و خاندان گرامي رسالت داده شده است، منصور بالفطره است، و اين نصرت الاهي است که راه گسترش و تعميق چشم‌انداز مهدوي را در سطح جوامع بشري تسهيل کرده است. هر دارايي استراتژيکي که در عرصه‌هاي رقابتي داشته باشيم، بايد در حفظ آن بسيار بکوشيم و بويژه از تقليد آن توسط رقبا جلوگيري كنيم؛ در حالي که در خصوص اين دارايي استراتژيک خاص، ما خرسند مي‌شويم که رقبا آن را از ما تقليد و خود را به آن مجهز كنند؛ زيرا با هر گامي که در جهت گسترش و تعميق چشم‌انداز قدسي در سطح جوامع بشري داشته باشد، عرصه براي تضمين امنيت ملي و سعادت ايران اسلامي بازتر مي‌شود. بنابراين، ما بايد اين دارايي استراتژيک را با تمام قوا پاس بداريم و در جهت ترويج جهاني آن، به گونه‌اي نظام‌مند و برنامه‌دار بکوشيم.

در عصر گفتمان، رهبري جامعه‌ جهاني از آن کساني است که قادر به خلق گفتمان‌هاي مسلط باشند. ايران اسلامي، به اقتضاي «ماموريت تاريخي» خويش، خواهان حضور و مشارکت فعالانه در رهبري نظام جهاني است، و اين حضور و مشارکت، زماني تضمين مي‌شود که ايران اسلامي بتواند «چشم‌انداز قدسي» را به «گفتمان مسلط» در خصوص آينده‌ بشر تبديل كند. ما مي‌توانيم و بايد از پس اين مهم برآييم و راه کشور و نظام مقدس اسلامي را براي حضور و مشارکت هر چه فعال‌تر در عرصه‌ رهبري جامعه‌ جهاني هموار كنيم. يکي از ويژگي‌هاي بارز اسلام ناب، اعتقاد آن به ظهور منجي و شکل گيري جامعه مهدوي است که به مثابة چشم‌انداز آرمانيِ جامعة اسلامي تعريف مي‌شود. عالمان حوزه و دانشگاه، فيلسوفان، نويسندگان و آينده پژوهان مي‌توانند با پژوهش و تحقيق هرچه بيش‌تر در اين زمينه، شناخت خود را از جوانب مختلف آرمان شهر مهدوي تعالي بخشند؛ اما نمي توانند چيزي از ظنّ خود بر آن بيفزايند و يا از آن بکاهند. مباني و خطوط اصلي اين جامعه در آيات و روايات ترسيم شده، و هر نوع تصرف خودسرانه در آن‌ها مي‌تواند به منزلة بدعت در دين باشد که کم يا زياد آن خطرناک و به کلي مطرود است.

بحث اخير نشان مي‌دهد گرچه آينده پژوهي تصويرپرداز، بويژه تعريف و تبيين آرمان شهر‌ها در هر جامعه‌اي مي‌تواند متصور و مورد نياز باشد؛ در جامعة اسلامي ما به شناخت و تبيين آرمان شهر مهدوي مقيد است که جايي براي جولان عقل خود بنياد بشري باقي نمي‌گذارد. اين، نشان مي‌دهد که محتواي نظام آينده پژوهي در جامعة ما به منظور طراحي کلان آينده جامعه با نظام‌هاي آينده پژوهي در جوامع سکولار غربي و غيرغربي تفاوت‌هاي اساسي دارد. اين، خود دليل مضاعفي بر ضرورت بومي سازي آينده پژوهي در ايران اسلامي است.

فرهنگ صحيح و اصيل انتظار و مهدويت را بايد در فرهنگ سعادت پروري و زمينه سازي رشد و تعالي انسان‌ها از طريق نيل به عبوديت و هدايت به سوي خداوند جست‌وجو كرد. در عالي‌ترين بخشي از دعاي افتتاح بر اين امر تأکيد شده است که رغبت منتظران به دولت حقه کريمه ارتزاق کرامت دنيا و آخرت است:

اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي‏ دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ إلي سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ (فقره دعاي افتتاح).

شايد بتوان اين عبارت را عالي‌ترين بيان و توصيف در باب دولت مهدوي دانست. برخلاف رويکردهاي امدادگرا و دنياگرا به مهدويت، در اين رويکرد اساس رغبت انسان‌ها به مهدويت و دولت کريمه عبارت است از نيل به سعادت و کرامت از طريق عبوديت الاهي. مهم‌ترين کار مهدي ياوران در دولت کريمه عبارت است از دعوت به طاعت الاهي و راهنمايي به راه خداوند: «مِنَ الدُّعَاةِ إِلَي طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ إِلَي سَبِيلِكَ». در قرآن کريم نيز به شيوه‌هاي مختلف غايت امامت و حکومت هدايت به سوي خداوند و نيل به عبوديت الاهي دانسته شده است. کار اساسي پيامبران به مثابه امامان عبارت است از هدايت به امر الاهي:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدينَ (انبياء: 73).

آيه مذكور، کار اصلي انبيا را به عنوان امامان جامعه برپايي کارهاي نيک، از جمله نماز و زکات مي‌داند. بر اين نکته در آيه شريفه ديگري نيز تصريح شده است:

الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (حج: 41).

بدين سان مي‌توان گفت فرهنگ اصيل مهدوي را بايد در جهت سعادت محوري تعريف و شناسايي كرد. اين امر در تنظيم زندگي فردي و اجتماعي عصر غيبت نيز تعيين کننده است. جامعه عصر غيبت جامعه‌اي است که مي‌بايست در جهت تأسي به جامعه مهدوي به سمت سعادت و عبوديت الاهي حرکت كند (بهروزي لک، 1434: 122-125).

از طرفي، مهم‌ترين و کاربردي‌ترين کاربرد آينده‌پژوهي را در حوزه مهدويت مي‌توان در بعد تجويزي آينده‌پژوهي جست‌وجو نمود. مهدويت در اين حوزه، بزرگ‌ترين فرج براي جامعه عصر غيبت است تا بتواند با تأسي به جامعه موعود، به بازسازي و احياي خويش بپردازد؛ بويژه در شرايط کنوني که عصر بيداري اسلامي و احياي تمدن اسلامي است. هر گونه اقدام و طرحي براي احياي جهان اسلام و رشد و بالندگي جوامع اسلامي به تمسک به عروة ‌الوثقاي الگوهاي ناب اسلامي نيازمند است. در اين زمينه علاوه بر مباني ديني، آموزه‌هاي قرآن و سنت، الگوهاي کاربردي و عملي موثري وجود دارد. مصداق برتر الگو و اسوه را براي احياي تمدن اسلامي مي‌توان در دنياي کنوني (علاوه بر الگوهاي مذکور پيشين) تمسک به الگوي آرمانشهر مهدوي دانست. يقينا به لحاظ کيفي، جامعه مهدوي بر تمامي جوامع ايماني پيشين، حتي جامعه رسول الله6 برتري دارد. جامعه نبوي به دليل نقصان شهروندان خويش و نه رهبر و قائدش، نتوانست به تمامي ظرفيت‌هاي کمالي اجتماعي مطلوب برسد. بدين جهت، آرمانشهر مهدوي را مي‌توان تحقق تمامي ظرفيت‌هاي تحقق نيافته درجامعه نبوي دانست (سعدي، 1381: 8).

بر اين اساس، آرمانشهر مهدوي الهام بخش آينده مطلوب در آينده‌پژوهي ديني است. اگر به تعبير جيمز ديتور آينده را محصول تعامل و تأثير چهار عامل تلقي‌ها، اقدامات، روندها و حوادث بدانيم؛ بدون ترديد تلقي از آينده در بستر ديني در چارچوب آموزه مهدويت شکل مي‌گيرد. بدين جهت، مهدويت پژوهي مي‌تواند الهام بخش محتواي جامعه مطلوب در آينده‌پژوهي گردد. وجه الهام بخشي آرمانشهر مهدوي را در تنظيم و تجويز آينده‌هاي محتمل پيش رو در عصر غيبت مي‌توان با استفاده از الگوي پس‌نگري تبيين كرد.

بايد توجه داشت تدوين سند چشم‌انداز، با توجه به امكانات موجود، ارزش‌هاي اساسي و اهداف بنيادين در هر نظام سياسي، متفاوت است. از اين رو، بايد از ترسيم چشم‌اندازي كه با ارزش‌ها و اهداف نظام سازگاري ندارد و يا چشم‌اندازي غير ممكن و محال اجتناب كرد. چشم‌انداز، به مثابه يک روش، با ترسيم آينده محال هيچ تناسبي ندارد؛ و به دنبال آينده مرجح است. چشم‌انداز فرهنگي مبتني بر مهدويت، بايد آرمان‌گرا باشد و نبايد چشم‌انداز مهدوي با جامعه دست نيافتني اشتباه گردد. اين چشم‌انداز، بايد محصول ارزش‌هاي اساسي و اهداف بنيادين باشد که از آموزه‌هاي مهدويت سرچشمه گرفته است. بر اين اساس، بايد کليدي‌ترين ارزش‌ها، آرمان‌ها و اهداف در نظام سياسي از طريق چشم‌انداز بيان شود تا درک روشني از شرايط کنوني ارائه دهد و نقشه راهي براي آينده باشد. نکته مهم در اين چشم‌انداز فرهنگي، اين است که بايد در پي تغيير وضع موجود با چراغ راهنما قرار دادن آينده باشد. همچنين بتواند به ميثاق عمومي تبديل شود و مشارکت مردمي را در حد اعلا جلب کند؛ يعني بايد برانگيزنده مشارکت همگاني و مشوق حرکت جامعه به سوي جامعه آرماني مهدوي باشد.

نتيجه

تدوين سند چشم‌انداز فرهنگي جمهوري اسلامي، مبتني بر مهدويت، از ضرورت‌هاي اساسي جامعه ماست که به هم فکري و پژوهش و دقت نظر فراوان نياز دارد. در واقع، ترسيم وضعيت مطلوب از جامعه آرماني مهدوي، تلاش و همكاري گروه نخبگان فكري حوزه و دانشگاه را مي‌طلبد. استخراج چشم‌انداز مهدوي از آيات و روايات، همراه با بررسي انديشه‌هاي سياسي رهبران عالي نظام، قانون اساسي و سند چشم‌انداز و نيز استخراج ارزش‌هاي اساسي، اهداف بنيادين مهدوي و ترسيم آينده ترسيم شده، از يك سوكاري دشوار؛ اما لازم و ضروري است؛ كه با همت گروهي نخبگان امروز جمهوري اسلامي ايران، شدني است. از سوي ديگر، به دو دانش حوزوي و دانشگاهي آشنا به امور آينده پژوهي نياز است. از طرفي جذاب‌ترين و كارآمدترين چشم‌انداز بدون استراتژي و تاكتيك‌هاي اجرايي، در حد تصويري مطلوب زيبا باقي خواهند ماند. در سه دهه انقلاب، شعارهايي متفاوت و فراز و نشيب‌هاي جدي از سوي دولت‌ها را شاهد هستيم. بر اين اساس، حركت از تدوين چشم‌انداز به اجرا و پياده سازي آن، به مديريت كلان نيازمند است؛ بدين معنا كه به تصويب چشم‌انداز از سوي بالاترين مركز تصميم گيري نياز دارد؛ تا با آمد و رفت و تغيير سياست دولت‌ها، در استراتژي چشم‌انداز مهدوي به مشكل دچار نباشيم. اين برنامه استراتژيك و تاكتيك‌ها بايد همه ساله از سوي مديريت كلان مورد باز نگري قرار گيرد. در كنار مديريت كلان، چشم‌انداز مهدوي به بسيج ملي نياز است كه همكاري همگاني نهادهاي دولتي (وزارت خانه‌ها و نهادهاي دولتي) و نهادهاي مردمي (خانواده، مدرسه و نهادهاي غير دولتي) را مي‌طلبد؛ تا بتوان آموزه‌هاي مهدوي را به اجرا گذاشت (عليپور، 1392: 210).

بر اين اساس، بايد ادبيات آينده‌پژوهي در مراکز علمي و ديني ما ترويج گردد و با تقويت مراکز تخصصي و پژوهشي مهدويت، ابعاد مختلف محورهاي اساسي سند شكافته شده و الگوها و راهبردهاي متناسب با هر محور به صورت شفاف تعريف و اعلام گردد. با عنايت به اهميت موضوع، لازم است حوزه‌هاي علميه در جذب مشاركت ملي تحقق چشم‌انداز فرهنگي كمك كنند. همچنين طرح يك شعار مناسب ملي و فراگير در پيشبرد اهداف چشم‌انداز فرهنگي براي عموم مردم ضروري است و تا زماني که اين شعار جامع و فراگير، انتخاب نشود، نمي توان جايگاه اين نوع سند را در جامعه نهادينه کرد.

منابع

1. اسلاتر، ريچارد (1384). دانش واژه آينده پژوهي، ترجمه محمدرضا فرزاد و امير ناظمي، تهران، مركز آينده‌پژوهي علوم فناوري دفاعي.

2. اسلاتر، ريچارد (1384). نو انديشي براي هزاره نوين، ترجمه عقيل ملکي فر و همکاران، تهران، مرکز آينده پژوهي علوم فناوري دفاعي.

3. ازگلي، محمد (1383). رهبري استراتژيك چشم‌انداز، تهران، انتشارات دانشگاه امام حسين7.

4. امام خميني، روح الله (بي‌تا). صحيفه امام، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، نرم افزار.

5. ايکاف، راسل وجيسون، گليدسون وهربرت، اريسو (1386). طراحي آرماني، ترجمه اسلاتر، تهران، مرکز آينده‌پژوهي علوم و فناوري دفاعي، موسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي.

6. بستان، حسين و همكاران (1387). گامي به سوي علم ديني (ساختار علم تجربي و امكان علم ديني)، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

7. بهروزي‌لك، غلامرضا (1434هـ.ق). مجموع مقالات مؤتمر الامام المهدي و المستقبل العالم، الدراسات المستقبله و قدرات، استخدام نموذج المدينة الفاضلة المهدوية في عصر الغيبة، نجف اشرف، مجمع اهل‌البيت:.

8. پال، هرسي و كن، بلانچارد (1368). مديريت رفتار سازماني، ترجمه قاسم كبيري، تهران، جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران.

9. پدرام، عبدالرحيم و همكاران (1388). آينده‌پژوهي مفاهيم و روش، مركز آينده پژوهي علوم و فناوري و دفاعي.

10. جعفري، محمدتقي (1386). فرهنگ پيرو فرهنگ پيشرو، قم، مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري.

11. حفيظي، روح الله (1386). چشم‌انداز 20 ساله ايران و طرحي استراتژيک براي تحقق آن؛ تهران، بي‌نا.

12. خزايي، سعيد (1380). درآمدي بر معناي آينده‌پژوهي و مهندسي هوشمندانه آينده، سايت آينده‌پژوهي، www. Ayandeh pajoohi. Com/archive/….php.

13. خزايي، سعيد (1388). شکل بخشيدن به فرداي مطلوب و هنر خلق چشم‌انداز، مركز آينده‌‌پژوهي علوم و فناوري و دفاعي.

14. رضائي‌ ميرقائد، محسن و مبيني‌دهكردى، على (1368). ايران آينده در افق چشم‌انداز، تهران، بي‌نا.

15. رضائيان، على (1386). تجزيه و تحليل و طراحى سيستم، تهران، بي‌نا.

16. رضايي، محسن (1384). چشم‌انداز ايران فردا، تهران، انتشارات الديكا.

17. سعدي، حسينعلي (1381). جامعه مهدوي آرمانشهر نبوي در جمهوري اسﻼمي، بي‌نا.

18. سي‌پاتريك، لويس (1286). ايجاد چشم‌انداز مشترك، ترجمه دكتر ابراهيم حسن‌بيگي، بي‌جا، انتشارات دانشگاه عالي دفاع ملي.

19. علي اکبري، حسن (1386). نشرية مهندسي فرهنگي، شماره 8 و 9، ارديبهشت و خرداد.

20. فرد، فيدلر و شيمرز، مارتين (1371). رهبري اثربخش، ترجمه سهراب خليلي، تهران، مركز انتشارات علمي دانشگاه آزاد اسلامي.

21. قديري، روح ا..، (بي‌تا). بررسي و شناخت روش‌هاي مطالعه آينده، تهران، مرکز آينده‌پژوهي علوم و فناوري دفاعي، مؤسسه آموزشي و تحقيقات صنايع دفاعي.

22. کاپلان، رابرت و نورتون، ديويد (1386). نقشه استراتژي، ترجمه حسين اکبري و مسعود سلطاني و امير ملکي، تهران، گروه پژوهشي صنعتي آريانا.

23. کارگر، رحيم (1385). آينده جهان (دولت و سياست در انديشه مهدويت، قم، بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود4.

24. کارگر، رحيم (1388). آينده‌پژوهي مهدوي، فصلنامه انتظار موعود4، شماره 28، بهار.

25. كورنيش، ادوارد (1388). آينده پژوهي پيشرفته، نگاهي ژرف به اصول، مباني و روش‌هاي آينده پژوهي، ترجمه سياوش ملكي فر، تهران، انديشكده آصف.

26. كوشا، غلام حيدر، پژوهشي در الگوي مطالعه سنت‌هاي اجتماعي در قرآن، فصلنامه معرفت فرهنگي اجتماعي، سال اول، شماره 2، بهار.

27. ليندگرن، ماتس و باندهولد، هانس (1386). طراحي سناريو، پيوند بين آينده و راهبرد، ترجمه عزيز تاتاري، تهران، مركز آينده پژوهي علوم و فناوري دفاعي، مؤسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي.

28. محمد عليپور، محمود (1392). مجموع مقالات مهدويت و آينده‌پژوهي، كاربرد روش‌هاي چشم‌انداز در مهدويت‌پژوهي، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي.

29. محمدي منفرد، بهروز (1389). عنوان رساله ي سطح چهار، نقد و بررسي اتوپياي عصر مدرن (تامس مور و فرانسيس بيکن) با تأکيد بر انديشه مهدويت، بهار.

30. ــــ‌ (1384). سند چشم‌انداز بيست ساله كشور، ابلاغي مقام معظم رهبري به سران سه قوه، تهران، منتشره توسط دبيرخانه مجمع تشخيص مصلحت نظام.

31. ملکي فر، عقيل و همکاران (1385). الفباي آينده‌پژوهي، تهران، کرانه علم.

 

[1] عضو هيأت علمي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نویسنده:

رحيم کارگر


چاپ   ایمیل