چكيده
((نخبگان)) و ((خواص)) جامعه، افرادي هستند صاحب علم، آگاهي، بصيرت و داراي قدرت تحليل و استنباط که رهبر جامعه را در پيشبرد اهدافش ياري ميرسانند. يکي از مهمترين وظايف نخبگان شيعه در هر عصر، هدايت جامعه به سمت اسلام اصيل محمدي است. نخبگان و خواص جامعه، با بهره گيري از تقوا، علم، بصيرت و آگاهي؛ به هدايت شهروندان جامعه شيعي پرداخته، جامعه را از لغزشها و انحرافات مصون ميدارند.
اين پژوهش در صدد است تا به اين پرسش پاسخ دهد که خواص جامعه شيعي عصر امام رضا عليه السلام چه کساني بودند؛ جايگاه آنان در جامعه چگونه بود؛ و نقش آفريني آنان در هدايت جامعه شيعي به چه صورت بوده است. پاسخ اين پرسش نويسنده را ياري ميکند تا به بررسي و تحليل جايگاه و نقش خواص جامعه شيعي عصر غيبت بپردازد.
نتيجه حاصل از پژوهش اثبات ميكند كه نخبگان عصر رضوي با حضور خود در عرصههاي ديني، علمي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي به هدايت جامعه شيعي پرداخته و امام امت را در رسيدن به اهدافش ياري كردند. بارزترين ويژگي نخبگان در تمام عرصه ها، تقوا و بصيرت آنان بود که مانع لغزش آنان و هدايت جامعه به سمت رشد و کمال ميشد.
بنابراين، در دوران غيبت نيز بايد نخبگان در عرصههاي مختلف با سلاح تقوا، علم و بصيرت حضور فعال داشته و جامعه را از انحرافات و لغزشها مصون دارند.
مقدمه
پيروان رهبر جامعه را دو گروه ((عوام)) و ((خواص)) تشکيل ميدهند. خواص يا نخبگان جامعه گروهي صاحب علم و بصيرت هستند که قدرت تحليل جريانات جامعه و جدايي حق از باطل را دارند. نخبگان به دليل برخورداري از علم و بصيرت، اسير جو و هيجانات نميشوند و فريب جريانات انحرافي در مسير حرکت را نميخورند.
مطالعه شخصيت خواص در جوامع مختلف نشان ميدهد، اين افراد معمولا از پيشروان شروع نهضت، زندان رفتهها و تبعيد شدگاني هستند که نهضت را در پيروزياش ياري کرده و پس از پيروزي نيز با حفظ خلوص اوليه، موقعيت شناسي و رصد کردن انحرافات و پيروي از رهبر جامعه، عوام را از خطرات و انحرافات و آسيبها حفظ ميکنند. امام رضا عليه السلام به پيشگامي برخي از نخبگان اين گونه اشاره مينمايند:
قال كنا في مجلس عيسى بن سليمان ببغداد فجاء رجل إلى عيسى فقال: أردت أن أكتب إلى أبي الحسن الأول عليه السلام في مسألة أسأله عنها: جعلت فداك عندنا قوم يقولون بمقالة يونس فأعطيهم من الزكاة شيئا؟ قال فكتب إلي: نعم أعطهم فإن يونس أول من يجيب عليا إذا دعي قال كنا جلوسا بعد ذلك فدخل علينا رجل فقال قد مات أبو الحسن موسى عليه السلام و كان يونس في المجلس فقال يونس: يا معشر أهل المجلس أنه ليس بيني و بين الله إمام إلا علي بن موسى عليه السلام فهو إمامي (کشي، 1348: ج1، ص489).
در اين نوشتار مراد از خواص جامعه رضوي، افرادي هستند که پنج ويژگي بارز در آنها ديده ميشود:
الف. پايبندي به شريعت؛
ب. علم و دانش؛
ج. بصيرت؛
د. موقعيت شناسي؛
هـ. اطاعت از رهبري.
اين افراد به مدد توانمندي هايي که دارند، با امام جامعه در ارتباط بوده، از محضر وي کسب فيض نموده و با علم و تقوا و بصيرت خود، جامعه را از انحرافات و لغزشها مصون ميدارند.
از آن جا که اين پژوهش به دنبال بازشناسي تحليلي نقش و جايگاه نخبگان و خواص جامعه در عصر امام رضا عليه السلام در ساخت دهي و هدايت جامعه شيعي در آن عصر است؛ نگارندگان با عنايت به عناوين و سؤالات مطرح شده، موضوع مورد بحث را به شيوه توصيفي و از نوع تحليل اسنادي مورد بررسي و تحليل قرار داده اند.
با توجه به روش پژوهش، جامعه پژوهش کليه اسناد و مدارک و منابع مرتبط با موضوع مورد بحث است. بنابراين، سعي شده شخصيت تمام افرادي که با امام رضا عليه السلام در ارتباط بوده اند؛ حتي اگر ميزان ارتباط آنها با امام تنها به نقل يک روايت بوده باشد، مورد بررسي و تحليل قرار گيرد.
نخبگان و خواص جامعه رضوي
مطالعه و بررسي شخصيت سيصد و بيست نفر از کساني که رجال پژوهان، آنان را از اصحاب امام رضا عليه السلام معرفي كردهاند؛ نشان ميدهد برخي از افراد با توجه به ظرفيت و توانمندي هايي که داشتهاند مورد عنايت ويژه امام بوده و امام آنان را از برترين اصحاب خود و نخبگان جامعه شيعي دانستهاند. تقريبا نام سي و دو نفر در ميان اصحاب امام رضا عليه السلام به عنوان نخبگان جامعه ميدرخشد. بررسي شخصيت اين سي و دو نفر نشان ميدهد همه آنان داراي پنج ويژگي بارز بوده اند:
1. پايبندي به آموزههاي شريعت: نخبگان جامعه رضوي افرادي پرهيزكار بودند که عمل به آموزههاي ديني در رأس زندگي آنان قرار داشته است. شخصيت صفوان بن يحيي از نخبگان و خواص جامعه رضوي اين گونه گزارش شده است:
فكان يصلي في كل يوم مائة و خمسين ركعة و يصوم في السنة ثلاثة أشهر و يزكي زكاته ثلاث دفعات و كل ما يتبرع به عن نفسه مما عدا ما ذكرناه يتبرع (تبرع) عنهما مثله. و حكى أصحابنا أن إنسانا كلفه حمل دينارين إلى أهله إلى الكوفة فقال: إن جمالي مكرية و أنا أستأذن الأجراء. و كان من الورع و العبادة على ما لم يكن عليه أحد من طبقته رحمه الله (نجاشي، 1407: ص197).
2. بهرهمندي از علم و دانش: از ويژگيهاي برجسته نخبگان عصر رضوي، بهرهمندي آنان از علم و دانش است که اکثر آنها علم و دانش خود را با حضور در کنار ائمه فرا گرفتهاند. منظور از علم، علوم ديني، فلسفي، کلامي، طب، شيمي، نجوم و غيره ميباشد. نخبگان افرادي صاحب علم هستند که با استفاده از علم خود، جامعه را از لغزشها و انحرافات مصون ميدارند. امام رضا عليه السلام علم و دانش برخي از نخبگان جامعه را مورد تمجيد قرار دادهاند. آن حضرت در تأييد علم يونس ميفرمايند:
حدثني علي بن محمد بن قتيبة قال: حدثني الفضل بن شاذان قال: حدثني عبد العزيز بن المهتدي و كان خير قمي رأيته و كان وكيل الرضا عليه السلام و خاصته فقال: إني سألته فقلت: إني لا أقدر على لقائك في كل وقت فعمن آخذ معالم ديني؟ فقال: خذ عن يونس بن عبد الرحمن (همان: ص446).
3. دين شناسي آگاه: نخبگان جامعه رضوي در دين شناسي سرآمد همگان بودند و مراجع ديني مردم به شمار ميرفتند. امام، زکريا بن آدم را دين شناسي آگاه دانسته و از شيعيان ميخواهند كه براي حل مشکلات و مسائل ديني خود به زکريا رجوع کنند:
و عنه عن سعد بن عبد الله عن محمد بن عيسى عن أحمد بن الوليد عن علي بن المسيب قال قلت للرضا عليه السلام شقتي بعيدة و لست أصل إليك في كل وقت فممن آخذ معالم ديني؟ فقال: من زكريا بن آدم القمي المأمون على الدين و الدنيا (کشي، 1348: ج1، ص595).
در دين شناسي يونس بن عبدالرحمن، همين بس که ابن فضال به يونس ميگويد: ((تو پيوسته احاديثي را ميآوري که به وسيله آن گره گشايي ميشود)) (کليني، 1365: ج1، ص388).
4. بصيرت: از ديگر ويژگيهاي برجسته نخبگان عصر رضوي، بصيرت آنان بوده است. بصيرت نوعي ادراک انساني است. برخى از اهل معرفت مىگويند: ((بصيرت قوّه قلبي يا نيرويي باطني است که به نور قدس روشن گرديده و از پرتو آن، صاحب بصيرت، حقايق و بواطن اشيا را در مىيابد. بصيرت به مثابه بَصَر(چشم) براي نفس است))(تهانوي، 1997م: ص305).
بصيرت و بيداري نخبگان جامعه در عصر رضوي، عرصه را براي جريانات انحرافي تنگ کرد. جريان انحرافي واقفيه با مغالطهها و جدلها توانستند بسياري از افراد را واقفي کنند؛ اما در برابر دو فرد بصير جامعه: يعني يونس بن عبدالرحمن و صفوان بن يحيي نتوانستند با مغالطه و جدل وارد شوند. لذا در صدد برآمدند كه آنان را تطميع مالي كنند: ((کان ممن بذل له على الوقف مال جزيل و امتنع (فامتنع) من أخذه و ثبت على الحق)) (ابن داوود، 1383: ج1، ص383).
5. اطاعت از رهبري: نخبگان جامعه رضوي مطيع محض امام و ولي خود بودند؛ اين مسأله سبب شد تا گرفتار دام انحرافات و لغزشها نشده و ديگران را هم از اين لغزشها و انحرافات نجات دهند. محمد بن سنان و صفوان بن يحيي دو تن از نخبگان جامعه رضوي و مطيع امام رضا عليه السلام بودند؛ چنانكه امام جواد عليه السلام محمد بن سنان و صفوان بن يحيي را مورد ستايش و تمجيد قرار داده و ميفرمايند: ((اين دو هرگز با من و پدرم مخالفت نکردند)) (کشي، 1348: ج1، ص504).
بنابر آن چه گفته شد، چهار ويژگي نخبگان جامعه رضوي را ميتوان چنين برشمرد: آراستگي به زيور تقوا، بهرهمندي از علم، بهرهمندي از بصيرت، و اطاعت از رهبري.
گونههاي نقش آفريني نخبگان جامعه رضوي در هدايت جامعه شيعي
بازخواني نقش و جايگاه نخبگان عصر رضوي نشان ميدهد، كه آنان در عرصههاي ديني، علمي، فرهنگي و سياسي و اقتصادي حضور داشته و به هدايت جامعه شيعي پرداخته و امت را از لغزشها و انحرافات حفظ مينمودند.
1. عرصه ديني:
مراد از عرصه ديني، تمام مواردي است که با دين در ارتباط است. نخبگان فعال اين عرصه، کسانياند که با آموزههاي ديني کاملا آشنا هستند و براي پاسخ گويي به سؤالات ديني مردم، صلاحيت دارند. نخبگان در عرصه ديني، در زمينههاي مختلفي، مانند فقه، علوم قرآن، علوم حديث، تفسير، قرائت قرآن کريم فعاليت دارند.
بيشترين نخبگان عرصه ديني را فقها تشکيل ميدهند. در اين زمينه ميتوان از شخصيت هايي چون يونس بن عبدالرحمن، صفوان بن يحيي بياع السابري، محمد بن ابي عمير، عبدالله بن المغيرة، الحسن بن محبوب، احمد بن محمد بن ابي نصر، الحسن بن علي بن فضال، فضالة بن ايوب، عثمان بن عيسي، زکريا بن آدم، معاوية بن حکيم، عبدالرحمن بن ابي نجران و جعفر بن بشير نام برد.
از ميان اشخاصي که نام آنها به عنوان فقها و مراجع ديني ذکر شد، دو نفر از همه فقيه ترند: يونس بن عبدالرحمن و صفوان بن يحيي.
در تحليل و بررسي شخصيت يونس بن عبدالرحمن به عنوان يک مرجع ديني مورد تأييد امام، بايد گفت: توان علمي يونس بن عبدالرحمن در حوزه مسائل ديني، به آن اندازه بوده است که امام به خواص جامعه سفارش مينمايند، مسائل ديني خود را از يونس فرا گيريد:
حدثني عبد العزيز بن المهتدي و كان خير قمي رأيته و كان وكيل الرضا عليه السلام و خاصته فقال: إني سألته فقلت: إني لا أقدر على لقائك في كل وقت فعمن آخذ معالم ديني؟ فقال: خذ عن يونس بن عبد الرحمن. و هذه منزلة عظيمة (نجاشي، 1407: ص446).
نكته حائز اهميت در اين گزارش، اين که خطاب امام رضا عليه السلام به فردي عادي از شهروندان جامعه شيعي نيست؛ بلکه خطاب امام عليه السلام به وکيل خود، عبد العزيز بن المهتدي است. پس، توان علمي يونس به اندازهاي است که امام خواص جامعه شيعي را به وي ارجاع ميدهد.
امام عليه السلام در وصف شخصيت يونس بن عبدالرحمن ميفرمايند: ((يونس بن عبد الرحمن كذلك، هو سلمان في زمانه)) (کشي، 1348: ج1، ص203). در حقيقت از منظر امام عليه السلام، شخصيت يونس، همچون سلمان در زمان رسول خدا ميباشد.
گفتار فضل بن شاذان در اين روايت: ((جعفر بن معروف قال حدثني سهل بن بحر قال سمعت الفضل بن شاذان يقول ما نشأ في الإسلام رجل من سائر الناس كان أفقه من سلمان الفارسي و لا نشأ رجل بعده أفقه من يونس بن عبد الرحمن رحمه الله))؛ نشان ميدهد، امام به اين علت يونس بن عبد الرحمن را سلمان زمانه ناميدهاند که سلمان از فقيه ترين افراد زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بوده است.
بنابراين، ميتوان گفت: يونس بن عبد الرحمن از اشخاصي است که امام از وي رضايت تام داشتهاند و چنانکه در گزارش ذيل خواهد آمد، شخصيت وي مورد پسند امام و مقبول آن حضرت بوده است:
حدثني محمد بن مسعود قال حدثني جعفر بن أحمد قال حدثني العمركي قال حدثني الحسن بن أبي قتادة عن داود بن القاسم قال قلت لأبي جعفر عليه السلام ما تقول في يونس؟ قال: من يونس؟ قلت ابن عبد الرحمن قال: لعلك تريد مولى بني يقطين؟ قلت نعم فقال: رحمه الله فإنه كان على ما نحب (همان: ص486).
بنابراين، شخصيت يونس بن عبدالرحمن به عنوان اعلم و افقه مردم زمانه خويش مورد رضايت تام امام رضا عليه السلام و مقبول آن بزرگوار بوده است. در اين جا اين سؤال به ذهن ميآيد که شخصيت يونس بن عبدالرحمن، به عنوان يکي از خواص جامعه در نزد مردم زمان وي چگونه بوده است؟
گزارشي را مرحوم کشي نقل ميکند که بسيار تکان دهنده است: ((عده اي از اهل بصره، نزد امام رضا عليه السلام آمده و اجازه ورود خواستند؛ يونس بن عبدالرحمن نيز در آن هنگام نزد امام بود. امام به يونس بن عبد الرحمن اشاره کردند که وارد اتاق شده، پشت پرده مخفي گردد و حرکت نکند تا امام به او اجازه خروج دهند. اهل بصره وارد اتاق شدند و با امام به گفتوگو نشستند و شروع به بدگويي از يونس کردند. زماني که آنان با امام خداحافظي کرده و رفتند؛ امام به يونس اجازه دادند که از پشت پرده بيرون آيد. يونس نزد امام آمد، در حالي که گريه ميکرد و ميگفت: من اين گونه از شما حمايت ميکنم، اما يارانم از من اين گونه سخن ميگويند! امام در جواب يونس دو نکته را متذکر شدند:
1. تا زماني که امام تو از تو راضي است، از سخنان آنها ناراحت مباش و سخنان آنها به تو زياني نميرساند.
2. اي يونس! با مردم در مورد آموزههاي آشنا سخن بگو و آن چه را نميدانند، رها کن.
اين سخن امام علت انکار و بدگويي ياران يونس را نشان ميدهد. در جامعه شيعي عصر امام، توان انديشه ورزي همه افراد يکسان نيست و همه آموزههاي ديني براي همگان قابل هضم نيست. لذا امام از يونس ميخواهند هر آن چه را خود ميداند در اختيار ديگران قرار ندهد)) (همان: ص487).
در روايتي ديگر نيز وقتي يونس بن عبدالرحمن نزد امام رضا عليه السلام از اصحاب شكايت ميکند؛ امام ميفرمايند: ((عقلشان نميرسد. با آنها مدارا کن؛ دارهم فإن عقولهم لا تبلغ)) (همان: ص888).
صفوان بن يحيي از ديگر مراجع فقهي عصر امام رضا عليه السلام است. ويژگيهاي شخصيتي وي نشان ميدهد که او از خواص شيعه است. عابد ترين افراد بوده است که هر روز 150 رکعت نماز ميخوانده؛ همچنين سه ماه از سال را روزه ميگرفته و سه مرتبه در سال زکات مال خود را پرداخت ميکرده است. کتابهاي وي نشان ميدهد که او در علم فقه صاحب نظر و از برجستگان بوده است. كتاب الشراء و البيع و كتاب التجارات غير الأول، كتاب المحبة و الوظائف، كتاب الفرائض، كتاب الوصايا، كتاب الآداب، كتاب بشارات المؤمن، از کتابهايي است که ابن نديم براي وي نقل کرده است (طوسي، بيتا: ص241).
يونس بن عبدالرحمن و زکريا بن آدم از فقهايي هستند که حکم مرجعيت آنان را امام عليه السلام امضا نمودهاند. علي بن مسيب که از ثقات است؛ ميگويد: ((از امام رضا عليه السلام خواستم فردي را به من معرفي نمايند تا معالم دينم را از او فرا بگيرم. امام زکريا بن آدم را معرفي فرمودند)) (کشي، 1348: ج1، ص595).
محمد بن ابي عمير نيز از شخصيتهاي بارز و از فقهاي عصر رضوي است. وي نه تنها در فقه شيعه؛ بلکه در فقه اهل سنت نيز مهارت داشت؛ به همين علت مورد قبول اهل سنت ميباشد.
بنابراين، در تبيين گونههاي نقش آفريني اين نخبگان ديني در هدايت جامعه، بايد گفت: علم نخبگان ديني از مسائل و آموزههاي ديني بسيار گسترده و عميق بود. نخبگان ديني با توجه به علمي که نسبت به آموزههاي ديني داشتند، پاسخ گوي شهروندان شيعي و سني بودند. علاوه بر پاسخ گويي به مسائل ديني، برخي چون يونس بن عبدالرحمن از استادان برجسته حوزه علوم ديني بودند که ضمن تربيت شاگردان به تصنيف و تأليف کتابهاي فقهي در اين حوزه ميپرداختند.
از مهمترين کتابهاي فقهي اين عصر ميتوان از کتابهاي زير نام برد:
کتاب الصلاة، المکاسب، الصيد، الذبائح از جعفر بن بشير؛
کتاب الطلاق، الحيض، الفرائض، النکاح، الحدود، الديات، از معاوية بن حکيم بن معاوية بن عمار؛
کتاب الحج، فضائل الحج، مناسک الحج، الصلوة، الصيام، المتعة، النکاح، الطلاق، الانفال از محمد بن ابي عمير.
در اين عصر، عده اي در حوزه علوم ديني به حفظ و نشر آموزههاي اهل البيت پرداخته و روايات معتبري را در کتابهاي بزرگي جمع آوري کردند و اين اولين کتاب جامع در باب حديث براي مسلمانان، به ويژه شيعيان بود که اساس تدوين جوامع اربعه شيعه شد.
اسماعيل بن مهران از اشخاصي است که خطبههاي امام علي عليه السلام را جمع آوري كرده است (نجاشي، 1407: ص26).
ابن ابي عمير نيز از مشايخ پرکار اماميه و از محدثان بزرگ و اصحاب اجماع است که نام وي در بسياري از اسناد روايي که بيش از 645 مورد ميشود؛ آمده است (خويي، 1390: ج14، ص386). ((جاحظ وي را يگانه دوران خود ميشمارد)) (جاحظ، 1422: ج1، ص84). ابن ابي عمير با آن که با علما و راويان اهل تسنن نيز ارتباط و همنشيني داشته و از ايشان حديث بسيار شنيده است؛ فقط از طريق راويان امامي حديث نقل ميکند (طوسي، 1415: صص510-511).
از ديگر مشايخ و استادان علوم حديث، حسن بن علي بن وشا است که از علما و راويان بزرگ و ارزشمند ما به حساب ميآيد.
ابراهيم بن هاشم قمي، از شاگردان يونس بن عبدالرحمن است که نجاشي او را اولين کسي ميداند که حديث کوفيان را در قم منتشر كرده است (نجاشي، 1407: ص16).
عدهاي ديگر از نخبگان ديني به تفسير قرآن کريم مشغول بودند و از طريق تفسير صحيح آيات و نهادينه کردن فرهنگ قرآن، به هدايت جامعه ميپرداختند.
مرحوم سيد حسن صدر ميگويد: ((حسين بن سعيد داراي کتاب تفسير قرآن است و نيز از کساني است که آثار و تأليفات زيادي از خود به جاي نهاده است)) (صدر، بيتا: ص328).
ابن نديم مينويسد: ((قدرت و گستردگي مقام علمي حسين اهوازي و برادرش، در زمينههاي علم فقه، آثار و تاريخ پيشينيان، مناقب و ساير علوم شيعي نسبت به ديگر دانشمندان زمان خود، بيشتر بوده است)) (ابن نديم،1366: ص277).
برخي از نخبگان عرصه ديني، از طريق آموزش قرآن کريم و قرائت قرآن به هدايت جامعه ميپرداختند. ابراهيم بن ابي البلاد که نامش يحيي بن سليم است، از قاريان قرآن کريم در عصر رضوي است و از کوفياني است که صاحب کتاب و تأليف هم ميباشد (علامه حلي، 1411: ص183).
2. عرصه فرهنگي
عده اي از نخبگان جامعه رضوي، موقعيت حساس جامعه را شناسايي ميكردند و با تلاش خود در عرصههاي فرهنگي، جامعه را از انحرافات و آسيبهاي فكري و فرهنگي مصون داشته و فرهنگ اصيل اسلام را در جامعه گسترش ميدادند. در اين دوران، جامعه با مشکلات فرهنگي متفاوتي روبه رو بود و نخبگان با حضور خود در بخشهاي مختلف به هدايت جامعه شيعي مشغول بودند. يکي از مهمترين مشکلات فرهنگي پيش روي جامعه رضوي، ظهور جنبشها و جريانات انحرافي بود. گاه انحرافات چنان گسترده و عميق بود كه امام عليه السلام برخي امام خواص خود را نيز در اين انحرافات از دست ميدادند.
امام رضا عليه السلام در ديدار با نخبگان عرصه فرهنگي، اين مسأله را يادآور شده و از ايشان ميخواستند با جريانات انحرافي و سران آنها به مبارزه پرداخته و جامعه را از خطر تهاجم فرهنگي حفظ کنند. امام در گفتوگو با يونس ميفرمايند:
حدثني الحسين بن الحسن القمي قال حدثني سعد بن عبد الله قال حدثني العبيدي عن يونس قال قال لي أبو الحسن الرضا عليه السلام يا يونس أ ما ترى إلى محمد بن الفرات و ما يكذب علي؟ فقلت أبعده الله و أسحقه و أشقاه فقال: قد فعل الله ذلك به أذاقه الله حر الحديد كما أذاق من كان قبله ممن كذب علينا يا يونس إنما قلت ذلك لتحذر عنه أصحابي و تأمرهم بلعنه و البراءة منه فإن الله بريء منه (کشي، 1348: ج1، ص554).
گفتوگوي امام، با يونس در واقع ارائه برنامه از جانب امام براي مبارزه با تهاجم افکار انحرافي است.
از نخبگان فرهنگي جامعه رضوي، ميتوان به فضل بن شاذان اشاره داشت. فضل بن شاذان قدم به عرصه مبارزهاي فکري نهاد و در همين زمينه با فرقههاي انحرافي متعددي دست و پنجه نرم کرد. ارزش کار فضل بن شاذان هنگامي مشخص ميشود که ميبينيم عمده تأليفات او در رد اين فرق انحرافي است. تعداد تاليفات فضل در رد گروهکهاي انحرافي، بيش از 180 اثر است که برخي از آنها عبارتند از: 1- الرد علي اهل التعطيل 2- الرد علي الثنويه 3- الرد علي الحشويه 4- کتاب الوعيد 5- الرد علي القرامطه 6- کتاب الاستطاعه 7- تبيان اصل الضلاله 8- الخصال في الامامه 9- الاعراض و الجواهر 10- مسائل البلدان 11- الملاحم 12- المعيار و الموازنه 13- محنة الاسلام 14- الايضاح (نجاشي، 1407: ص306).
فضل بن شاذان علاوه بر تأليف کتاب، با برگزاري جلسات بحث و مناظره به مبارزه فرهنگي با گروهکهاي انحرافي ميپرداخت. نجاشي در شرح حال علي بن محمد بن قتيبه نيشابوري كه از شاگردان فضل بود؛ مينويسد: ((براي او كتابي است مشتمل بر ذكر مجالس مناظره فضل بن شاذان با اهل خلاف)) (همان: ص85). شيخ مفيد در کتاب کلامي الفصول المختاره مطالب زيادي را درباره فضل از جمله مناظرات وي آورده که گوياي حدت ذهن و ممارست و احاطه علمي فضل بر مسائل است (شيخ مفيد، 1413: صص167-170).
زکريا بن آدم، يکي ديگر از نخبگان فرهنگي در اين دوران است. روزگار امام هشتم عليه السلام كه شيادان و دنياپرستان در پي گمراه ساختن شيعيان بودند، درخشان ترين و حساس ترين روزهاي زندگي زكريا بن آدم بود (شيخ حر عاملى، بيتا: ج3، ص236).
مسأله فرهنگي ديگري که جامعه آن روز با آن روبه رو بود، تلاش برخي از کوته فکران و منحرفان براي از بين بردن آموزههاي اهل بيت بود تا بتوانند با از بين بردن فرهنگ انسان ساز اهل بيت جامعه را منحرف سازند. نخبگان فرهنگي، تلاش بسيار ميکردند تا بتوانند آموزههاي صحيح ديني را در اختيار مردم قرار دهند. گزارش مرحوم کشي گوياي اين مهم است:
حدثني محمد بن قولويه و الحسين بن الحسن بن بندار القمي قالا حدثنا سعد بن عبد الله قال حدثني محمد بن عيسى بن عبيد عن يونس بن عبد الرحمن أن بعض أصحابنا سأله و أنا حاضر فقال له يا أبا محمد ما أشدك في الحديث و أكثر إنكارك لما يرويه أصحابنا فما الذي يحملك على رد الأحاديث؟ فقال حدثني هشام بن الحكم أنه سمع أبا عبد الله عليه السلام يقول لا تقبلوا علينا حديثا إلا ما وافق القرآن و السنة أو تجدون معه شاهدا من أحاديثنا المتقدمة فإن المغيرة بن سعيد لعنه الله دس في كتب أصحاب أبي أحاديث لم يحدث بها أبي فاتقوا الله و لا تقبلوا علينا ما خالف قول ربنا تعالى و سنة نبينا صلي الله عليه و آله و سلم فإنا إذا حدثنا قلنا قال الله عز و جل و قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم. قال يونس: وافيت العراق فوجدت بها قطعة من أصحاب أبي جعفر عليه السلام و وجدت أصحاب أبي عبد الله عليه السلام متوافرين فسمعت منهم و أخذت كتبهم فعرضتها من بعد على أبي الحسن الرضا عليه السلام فأنكر منها أحاديث كثيرة أن يكون من أحاديث أبي عبد الله عليه السلام و قال لي: إن أبا الخطاب كذب على أبي عبد الله عليه السلام لعن الله أبا الخطاب و كذلك أصحاب أبي الخطاب يدسون هذه الأحاديث إلى يومنا هذا في كتب أصحاب أبي عبد الله عليه السلام فلا تقبلوا علينا خلاف القرآن فإنا إن تحدثنا حدثنا بموافقة القرآن و موافقة السنة إنا عن الله و عن رسوله نحدث و لا نقول قال فلان و فلان فيتناقض كلامنا إن كلام آخرنا مثل كلام أولنا (کشي، 1348: ج1، ص401).
طبق روايت فوق، يكي ديگر از اقدامات نخبگان فرهنگي عصر امام رضا عليه السلام سفر به مراکز پخش انديشههاي انحرافي بود؛ چنان که يونس بن عبدالرحمان به عراق سفر کرده، کتابهاي احاديث آنها را گرفته و در مدينه به امام رضا عليه السلام عرضه ميکند و امام احاديث وضعي را براي وي مشخص مينمايند.
زکريا ابن آدم که از نخبگان علمي - فرهنگي است، نزد امام رضا عليه السلام رفته و از امام ميخواهد از قوم خود که بيشتر آنها از سفها هستند، جدا شده و از آن جا کوچ کند. امام عليه السلام مانع ميشوند و از وي ميخواهند که در ميان قوم خود بماند. بدون شک ماندن زکريا در ميان قوم خود ميتواند به نشر آموزههاي ديني و فرهنگ اهل بيت کمک کند:
حدثني محمد بن قولويه قال حدثنا سعد بن عبد الله بن أبي خلف عن محمد بن حمزة عن زكريا بن آدم قال قلت للرضا عليه السلام إني أريد الخروج عن أهل بيتي فقد كثر السفهاء فيهم فقال لا تفعل فإن أهل بيتك يدفع عنهم بك كما يدفع عن أهل بغداد بأبي الحسن الكاظم (همان: ص594).
بنا بر آن چه گفته شد، در حوزه فرهنگي، نخبگان و خواص جامعه با برگزاري جلسات مناظره، تأليف کتاب در رد انديشههاي انحرافي، سفر به مراکز پخش انديشههاي انحرافي، نظارت بر کتابهاي ترجمه شده، به هدايت جامعه شيعي ميپردازند.
3.عرصه علمي
دوران امام رضا عليه السلام را از لحاظ علمي و پيشرفتهاي فرهنگي، عصر طلايي ميدانند و اين نامگذاري به علت شکوفايي و گسترش علوم مختلف در اين دوران است. در اين دوران بسياري از مردم به تحصيل و توليد علم روي آوردند.
با بررسي شخصيتهاي علمي دوران امام رضا عليه السلام ميتوان گفت: با توجه به مسائلي که در دوران امام رضا عليه السلام مطرح بود، خواص جامعه، در بخشهاي زير به هدايت علمي افراد جامعه ميپرداختند:
الف. توليد علوم اسلامي
نهضت ترجمه در دوران عباسيان، خصوصا در زمان مامون و هارون به اوج خود رسيد. هر چند اين نهضت بر ايجاد حرکت علمي تأثيري بسزا داشت؛ از موارد نگران کننده نيز خالي نبود؛ زيرا مترجمان متعصب که به مذاهب غير اسلامي متعلق بودند، مانند زرتشتيان، نسطوريان و برهمن ها، يقينا در کار خود حسن نيت نداشتند و گروهي هم تلاش ميکردند از بازار داغ انتقال علوم بيگانه به محيط اسلام براي نشر عقايد فاسد خود فرصتي بيابند. بنابراين، در لابه لاي آثار ترجمه اي که وارد جامعه اسلامي ميشد، آثاري از عقايد خرافي و انحرافي و غير اسلامي وجود داشت. مسلما چنين امري از تاثيرگذاري بر افکار عمومي و انحراف آنها خالي نبود. در حکومت عباسيان نيز هيچ تشکلي که آثار علمي بيگانه را مورد ارزيابي قرار دهد؛ وجود نداشت. عقل گرايي محض که از کتابهاي يوناني و سرياني و غير آن به وجود آمده بود؛ عده زيادي را به مذهب اعتزال سوق داده بود (مکارم شيرازي، 1366: ج1، صص428، 429).
با توجه به موارد مذكور و رواج آموزههاي مبتني بر كتابهاي علمي بيگانگان؛ طبيعتا توجه به اين آثار با رويکرد استفاده علمي از آنها و نيز ارزيابي و نقد و بررسي مطالب غير صواب آنها، امري طبيعي است. همين نکته سبب شد که خواص جامعه، جهت بررسي اين کتابها، محافل علمي تشکيل داده و خود به تأليف کتابهاي علمي اسلامي بپردازند و جامعه را از کتابهاي بيگانگان بينياز سازند.
از علومي که نخبگان علمي در آن علوم سرآمد همگان شدند و به تأليف آثار عديده اي پرداختند ميتوان از علوم زير نام برد:
علوم ديني: در دوران امام رضا عليه السلام علوم ديني به سرعت رشد کرده و نخبگان بسياري در زمينه علوم ديني به تحصيل و تدريس و تأليف مشغول بودند. يونس بن عبدالرحمن از جمله نخبگان ديني است که تأليف و تصنيف کتاب از مهمترين کارهاي علمي اوست: ((كان ليونس بن عبد الرحمن أربعون أخا يدور عليهم في كل يوم مسلما ثم يرجع إلى منزله فيأكل و يتهيأ للصلاة ثم يجلس للتصنيف و تأليف الكتب و قال يونس: صمت عشرين سنة و سألت عشرين سنة ثم أجبت)) (کشي، 1348: ج1، ص480).
علم کلام: از آن جهت که جامعه عصر رضوي از انديشهها و آراي مختلفي مملو بود؛ علم کلام رونق گرفت و متکلمين بسياري چون يونس بن عبدالرحمن، فضل بن شاذان، حسن بن علي بن يقطين به بحثهاي کلامي پرداختند. در اين زمينه آثاري، مانند کتاب الايضاح فضل بن شاذان وجود دارد.
علم نجوم: از آثار بيگانه اي که ترجمه ميشد، کتابهايي در حوزه علم نجوم بود. برخي از خواص جامعه رضوي با فراگرفتن علم نجوم و به کار گيري آن در مسير صحيح، زمينههاي هدايت خود و اصحاب را فراهم كردند. از جمله اين افراد ابو خالد سجستاني است. ابو خالد پس از شهادت امام موسي کاظم عليه السلام به گمان اينکه امام موسي بن جعفر عليه السلام زنده است، به جمع واقفيه ميپيوندد و سپس با بهره از دانش ستاره شناسي که بيشک نزد امام آموخته است، به شهادت امام کاظم عليه السلام يقين مينمايد و در صف ياران امام رضا عليه السلام در ميآيد (امين، 1420: ج2، ص346).
علم طب: از ويژگيهاي اين دوران، گسترش علم پزشکي بود. نقش اول در اهتمام به علم طب و گسترش آن به شخصيت امام رضا عليه السلام، مربوط است. آن حضرت با ارائه بحثها و مکتوبات مهمي در اين زمينه، از جمله رساله ذهبيه، در گرايش خواص جامعه به اين علم نقش مهمي داشتند. اين مهم باعث شد تا جامعه از کتابهاي طبي بيگانگان بينياز باشد. از نخبگاني که در حوزه طب صاحب کتاب است، جعفر بن بشير ميباشد.
ادبيات و شعر: برخي از نخبگان جامعه در حوزه ادبيات و شعر فعاليت داشته و از آن جهت هدايت افراد جامعه استفاده ميكردند. يکي از ابزارهاي دشمن در جنگ نرم استفاده از ادبيات و شعر است. نخبگان جامعه رضوي نيز براي هدايت جامعه و خنثي سازي جنگ نرم دشمنان از ادبيات و شعر بهره گرفتند. دعبل يکي از نخبگان علمي در عرصه شعر و ادبيات است. دعبل بن على خزاعى در مرو، خدمت ابى الحسن؛ على بن موسى عليه السلام شرفياب گرديد و عرض كرد: يا ابن رسول اللَّه! من در باره شما قصيدهاى گفتم و با خود سوگند خوردم كه آن را پيش از تو براى كسى نخوانم. حضرت فرمود: آن را بياور و او آن قصيده را براى آن حضرت خواند (کشي، 1348: ج1، ص504).
ب. برگزاري بحث و مناظرههاي علمي
در اين دوره نخبگان در برخي از علوم، مانند کلام، فلسفه، علوم ديني پيشرفت کرده و جلسات گفتوگو و مناظره در زمينه مسائل علمي تشکيل داده و با بيان حقايق علمي به هدايت جامعه اسلامي ميپرداختند.
از مسائل علمي مطرح بين اصحاب در اين عصر، مسأله ((حدود علم نبي و امام)) است. فضل بن شاذان در اين زمينه مناظره اي دارد که مرحوم کشي چنين نقل ميکند:
قال أبو الحسن علي بن محمد بن قتيبة و مما رقع عبد الله بن حمدويه البيهقي و كتبته عن رقعته: أن أهل نيسابور قد اختلفوا في دينهم و خالف بعضهم بعضا و يكفر بعضهم بعضا و بها قوم يقولون إن النبي صلي الله عليه و آله و سلم عرف جميع لغات أهل الأرض و لغات الطيور و جميع ما خلق الله و كذلك لا بد أن يكون في كل زمان من يعرف ذلك و يعلم ما يضمر الإنسان و يعلم ما يعمل أهل كل بلاد في بلادهم و منازلهم و إذا لقي طفلين يعلم أيهما مؤمن و أيهما يكون منافقا و أنه يعرف أسماء جميع من يتولاه في الدنيا و أسماء آبائهم و إذا رأى أحدهم عرفه باسمه من قبل أن يكلمه و يزعمون جعلت فداك أن الوحي لا ينقطع و النبي صلي الله عليه و آله و سلم لم يكن عنده كمال العلم و لا كان عند أحد من بعد و إذا حدث الشيء في أي زمان كان و لم يكن علم ذلك عند صاحب الزمان: أوحى الله إليه و إليهم فقال: كذبوا لعنهم الله و افتروا إثما عظيما. و بها شيخ يقال له الفضل بن شاذان يخالفهم في هذه الأشياء و ينكر عليهم أكثرها و قوله: شهادة أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله و أن الله عز و جل في السماء السابعة فوق العرش كما وصف نفسه عز و جل و أنه جسم فوصفه بخلاف المخلوقين في جميع المعاني ليس كمثله شيء و هو السميع البصير و أن من قوله: إن النبي صلي الله عليه و آله و سلم قد أتى بكمال الدين و قد بلغ عن الله عز و جل ما أمره به و جاهد في سبيله و عبده حتى أتاه اليقين و أنه صلي الله عليه و آله و سلم أقام رجلا يقوم مقامه من بعده فعلمه من العلم الذي اوحي الله... (همان: ص540).
اين گزارش نشان ميدهد که در حوزه مسائل علمي راجع به ابعاد وجودي ائمه اختلاف بسياري بين افراد جامعه بوده و عده اي از صاحبنظران، از طريق بيان علمي به حل و فصل اين مشکلات ميپرداختند.
ج. تأسيس حوزههاي علميه در بغداد، مدينه و کوفه و تدريس علوم اسلامي در اين حوزهها
استاداني که در اين حوزههاي علميه به تدريس مشغول بودند، کسانياند که از ظرفيت والاي علمي برخوردارند. از مهمترين اين شخصيتها يونس بن عبدالرحمن است که شاگردان بسياري در کلاس درس وي حاضر ميشدند. از جمله شاگردان وي، ابواسحاق ابراهيم بن هاشم است.
بنابر آن چه گفته شد، نخبگان علمي جامعه رضوي با فراگيري علوم مختلف و برگزاري کرسيهاي آزاد انديشي و نقد و بررسي، جامعه را در مسير صحيح علمي حرکت ميدادند.
4. عرصه سياسي
يکي از عرصههاي مهمي که نخبگان جامعه رضوي در آن به فعاليت مشغول بودند؛ عرصه سياسي بود.
مسأله امامت امام علي عليه السلام و بر حق بودن اهل بيت و شايستگي آنها به جانشيني رسول خدا؛ چگونگي ارتباط با بيگانگان؛ شناسايي چهرههاي منافق جامعه و حفظ وحدت شيعيان از مهمترين مسائل سياسي بود که در جامعه آن روز مطرح بود.
فضل بن شاذان از چهرههاي سياسي فعال است که با تأليف آثار و گفتوگوهايي كه در عرصههاي مختلف داشته، به هدايت جامعه شيعي در بعد سياسي پرداخته است.
مطالعه کتاب الايضاح فضل بن شاذان مبارزه سياسي وي را در سه محور نشان ميدهد:
الف. فضل با بيان حديث مشهور حدائق بهشتي، موضوع امامت و جانشيني امام علي عليه السلام را مطرح و بيان ميكند كه امامت حق امام بود که توسط ديگران غصب شد. همچنين فضل در مناظره اي که از او سؤال شد: بر امامت علي بن ابي طالب چه دليلي وجود دارد؛ پاسخ داد: ((بر اين امر دلايل زيادي وجود دارد؛ يکي از آنها، آيه قرآن است که فرموده است: يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم. با اين توضيح که خداوند ما را به اطاعت از اولي الامر دعوت کرده؛ همچنان که ما را به اطاعت از خود و رسولش امر کرده است. بنابراين، همچنان که بر ما شناخت خدا و رسول واجب است؛ شناخت اولي الامر ضروري و واجب ميگردد. از طرف ديگر، همه اجماع دارند که اين آيه در شأن علي بن ابي طالب است؛ ولي در معناي اولي الامر اختلاف کردهاند. بعضي گفته اند: اولي الامر اميران و فرماندهان جنگ ميباشند. بعضي گفته اند: منظور، علما هستند و برخي منظور از اولي الامر را آمرين به معروف ميدانند. حال ما ميپرسيم: بر فرض که همه اينها درست باشد؛ آيا امام علي عليه السلام از فرماندهان جنگ نبود؟ قطعا ميگويند: بوده است. به دسته دوم ميگوييم: آيا علي عليه السلام از علما نبود؟ باز جواب مثبت است. به دسته سوم ميگوييم: آيا علي عليه السلام آمر به معروف و ناهي از منکر نبود؟ اين را نيز قبول دارند. نتيجه اين که با اقرار طرف مقابل، اين اتفاق و اجماع به دست ميآيد که مقصود از آيه قرآن، قطعا علي عليه السلام است (علامه مجلسي، 1404: ج1، ص374).
تأليفات متعددي که از نخبگان جامعه رضوي در خصوص بحث امامت و اثبات امامت علي بن ابي طالب وجود دارد، حاکي از اين مطلب است که در اين دوران برخي از نخبگان وارد مبارزه سياسي با خلفاي بني عباس شده و امامت جامعه اسلامي را شايسته اهل بيت ميدانند.
فضل، در بخش ديگري از کتاب خود به بررسي چهرههاي مهم نفاق پنهان در قضاياي صدر اسلام ميپردازد و در اين زمينه از ابوهريره، ابوموسي اشعري، مغيرة بن شعبه، سمرة بن جندب، عبدالله بن عمر، عايشه و عمروبن العاص نام ميبرد. وي با مطرح نمودن چهرههاي منافق صدر اسلام، خطر منافقين را براي جامعه شيعي عصر رضوي خاطر نشان ميسازد و مردم را به خطر منافقين متوجه ميکند.
چنان که بيان شد، نهضت ترجمه در عصر رضوي سبب گرديد تا انديشه و افکار بيگانگان به جامعه اسلامي وارد شود. فضل بن شاذان اين خطر را احساس نموده، در بخشي از کتاب خود، به خطر تکيه بر يهود و نصارا و ارتباط با آنها ميپردازد.
حفظ وحدت شيعيان، از جمله مواردي بود که نخبگان سياسي سعي داشتند با تدابير خود وحدت جامعه شيعي را حفظ کنند. مخالفان شيعه و اهل بيت تلاش ميکردند خواص و نخبگان جامعه را شناسايي و با از بين بردن آنها وحدت جامعه شيعي را بر هم زنند. شکنجه ابن ابي عمير حاکي از اين مطلب است:
محمد بن أبي عمير البزاز بياع السابري ق ضا [جخ] ثقة [ست] يكنى أبا أحمد من موالي الأزد و اسم أبي عمير زياد [بن عيسى] من أوثق الناس عند الخاصة و العامة و أنسكهم و أورعهم و أعبدهم و قد ذكره الجاحظ في كتابه في فخر قحطان على عدنان بذلك و ذكر أنه كان أوحد أهل زمانه في الأشياء كلها أدرك من الأئمة ثلاثة: أبا إبراهيم موسى بن جعفر عليه السلام و لم يرو عنه و روى عن أبي الحسن الرضا عليه السلام و روى عنه أحمد بن محمد بن عيسى كتب مائة رجل من رجال أبي عبد الله عليه السلام و له مصنفات كثيرة و ذكر ابن بطة أنها أربعة و تسعون كتابا [كش جش] حبس بعد الرضا عليه السلام و نهب ماله و ذهب كتبه و كان يحفظ أربعين جلدا فلذلك أرسل أحاديثه. و كان قد سعى به أنه يعرف أسماء الشيعة و مواضعهم فأمره السلطان بتسميتهم فأبى فضرب ضربا عظيما و قيل: كان ذلك ليلي القضاء قال: فلما بلغ بيالضرب ذلك كدت أسميهم فسمعت نداء [محمد بن يونس بن عبد الرحمن يقول]: يا محمد بن أبي عمير اذكر موقفك بين يدي الله فتقويت بقوله و صبرت و لم أخبرهم (ابن داوود، 1383: ص346).
برخي ديگر، ضمن رعايت تقيه، در دربار حکام وقت حاضر ميشدند و جريانات سياسي کشور را پيگيري و به نفع شيعيان حکم ميکردند. از جمله اين افراد، محمد بن اسماعيل بن بزيع است (نجاشي، 1407: ص330). وي جزء وزراي حكومت وقت بوده است و امام رضا عليه السلام در همين زمينه به او ميفرمايند: همانا در درگاه حكومتهاي ظالم، كسي است كه خداوند به وسيله او دلايل و برهانها را آشكار مينمايد و به او امكان ميدهد كه در بلاد مسلمين، ظالمين را از اولياي الاهي و مؤمنين دفع کند. خداوند به وسيله او، امور مسلمين را اصلاح مينمايد؛ به خاطر اين كه آنان ملجأ مؤمنين از ظلم و ضرر هستند. بر آنان واجب است كه از حاجتمندان شيعه ما فريادرسي كنند به وسيله آنان، دل مؤمن در تاريكيها به خدا ايمان ميآورد و همانا آنان مؤمنان حقيقي هستند.
امام رضا عليه السلام پس از آن فرمودند: چه كسي ميتواند از آنان باشد؛ البته اگر بخواهد به همه مشكلات آنان برسد؟ در اين جا محمد بن اسماعيل بن بزيع گفت: چگونه، فداي تو شوم؟! حضرت فرمودند: كسي كه با شيعيان باشد و ما را به وسيله ادخال سرور در دل مؤمنان از شيعيان ما شادمان كند. پس، اي محمد! تو از آنان باش (علامه حلي،1411: ص139).
البته تمام فعاليتهاي سياسي نخبگان زير نظر امام عليه السلام و در سازماني به نام ((سازمان و شبكه وکالت)) انجام ميگرفت.
5. عرصه اقتصادي
عرصه اقتصادي از ديگر مواردي بود که خواص و نخبگان جامعه از طريق آن، به هدايت مردم ميپرداختند. مهمترين فعاليت نخبگان اقتصادي را ميتوان در سه محور بيان نمود:
الف. وکلاي اقتصادي امام: در جامعه شيعي عصر امام، برخي از افراد که از حيث تقوا و پايبندي به شريعت و اطاعت از رهبري بينظير بودند؛ به سمت وکالت اقتصادي رسيده و وکيل امام در امور اقتصادي بودند. اين افراد وجوهات شرعي را جمع آوري ميكردند و در اختيار امام قرار ميدادند.
عبدالعزيز بن المهتدي، ايوب بن نوح بن دراج، اسحاق بن ابراهيم حضيني، صفوان بن يحيي از وکلاي اقتصادي امام رضا عليه السلام هستند. مرحوم کشي در بيان شخصيت ايوب بن نوح بن دراج مينويسد:
كان في الصالحين و كان حين مات و لم يخلف إلا مقدار مائة و خمسين دينارا و كان عند الناس أن عنده مالا لأنه كان وكيلا لهم (کشي، 1348: ج1، ص572).
گزارش کشي نشان ميدهد که ويژگي بارز نخبگان عرصه اقتصادي، امانت داري آنان بود؛ چنان که ايوب بن نوح بن دراج با وجودي که وجوهات شرعي فراواني در اختيار داشت، پس از وفاتش تنها 150 دينار از وي برجاي مانده بود.
ب. فرهنگ وقف:
برخي از نخبگان اقتصادي جامعه، با وقف به اقتصاد جامعه رضوي کمک ميكردند.
جعفر بن بشير، از نخبگان با تقوا و با ايماني بود که در کوفه مسجدي را بنا نهاده بود و نجاشي اين مسجد را در بجيله ديده و در آن نماز خوانده است (نجاشي، 1407: ص119).
ج. هجرت و کسب درآمد براي بهتر شدن اقتصاد جامعه شيعي:
در نظام فکري امام رضا عليه السلام، جهاد و تلاش مقدس اقتصادي در جهت تعالي جامعه اسلامي، به خصوص از بعد اقتصادي آن، به معناي استمرار حيات مطلوب جامعه ميباشد؛ به نحوي که سامان بخشيدن به دنياي انسانها را در گرو پايبندي به اين مهم ميدانست. در نتيجه آنها را به كار و كوشش فرا ميخواند.
احمد بن ابي نصر بزنطي، به امام عليه السلام ميگويد: کوفه به من نميسازد و زندگي در آن با مضيقه همراه است. زندگي ما در بغداد بود و در آنجا روزي بر مردم گشاده است. حضرت فرمودند: ((اگر ميخواهي بيرون بروي، برو؛ زيرا امسال، سال آشفته اي است و مردمان را جز طلب روزي و کوشش براي به دست آوردن معيشت خوب چاره اي نيست. پس، طلب و کوشش را براي به دست آوردن امکانات زندگي از دست مده)) (کشي، 1348: ج1، ص587).
بايستههاي نقش آفريني نخبگان در هدايت جامعه شيعي در عصر غيبت
با توجه به آن چه از فعاليت نخبگان جامعه رضوي در عرصههاي مختلف علمي، ديني، سياسي، فرهنگي، اقتصادي گفته شد؛ ميتوان ويژگيها و بايستههاي نخبگان در عصر غيبت را جهت نقشآفريني در اين عصر، در سه محور بررسي نمود:
الف. ويژگيهاي شخصيتي نخبگان
با تکيه بر شخصيت نخبگان عصر امام رضا عليه السلام نتيجه ميشود كه در عصر غيبت، نخبگان جامعه بايستي داراي ويژگيهاي ذيل باشند، تا بتوانند امت اسلام را به سمت اسلام اصيل هدايت نمايند:
1. شناخت کامل از امام عصر: مهمترين وظيفه اي که شيعه منتظر بر عهده دارد، کسب معرفت درباره وجود مقدس امام و حجت زمان خويش است. در روايات نيز بر ضرورت معرفت امام تأکيد فراواني شده است. شناخت کامل امام زمان، به شيعيان عصر غيبت تفکري جهاني ميبخشد و سبب ميشود نخبگان براي هدايت تمام شيعيان جهان تلاش کنند.
2.اطاعت محض از مقام ولايت فقيه: در عصر غيبت، رکن اساسي جامعه اسلامي را ولايت فقيه تشکيل ميدهد. که در اين عصر، ولايت فقيه اداره امور مربوط به مسلمين را بر عهده دارد. اطاعت محض از مقام ولايت فقيه سبب حفظ وحدت جامعه شده و نخبگان با الگو گرفتن از ولايت فقيه و استفاده از ارشادات و راهنماييهاي ايشان، به هدايت عوام ميپردازند.
3. علم: از ويژگيهاي برجسته و بارز نخبگان و بايستههاي آنها جهت اجراي رسالت خود، علم آنان است. در جامعه شيعي عصر غيبت، بايد در تمام علوم مطرح جهان، نخبگاني وجود داشته باشند تا جامعه را از علوم بيگانه و توليدات علمي آنان بينياز سازند. خوشبختانه امروزه در علوم مهمي چون پزشکي، ژنتيک، داروسازي، شيمي و فيزيک هسته اي نخبگان جامعه موفقيتهاي شايان توجهي داشته اند.
4. تقوا و پايبندي به شريعت اسلام: زماني که مردم جامعه ايمان و عمل به شريعت را در وجود نخبگان جامعه ببينند، خود نيز به شريعت اسلام پايبند شده و اين ميتواند درسي عملي براي هدايت امت اسلام و عوام جامعه شيعي باشد.
5. بصيرت: نخبگان جامعه شيعي اگر از بصيرت لازم برخوردار نباشند، در جنگ نرم در مصاف دشمن شکست ميخورند. دشمن جامعه شيعي با ابزارها و وسيلهها و نيرنگهاي گوناگون وارد ميشود تا بتواند جامعه شيعي را از صراط مستقيم منحرف كند. بيترديد از جمله عوامل مهم پيروزي جامعه شيعي در برابر پدافند غير عامل دشمن، بصيرت نخبگان خواهد بود.
ب. اصول رفتاري نخبگان
بررسي و تحليل شخصيت نخبگان عصر رضوي، برخي اصول رفتاري را به جامعه شيعي ارائه ميدهد. در اين عصر نخبگان با رعايت آن اصول توانستند به هدايت امت اسلام بپردازند. اين اصول عبارتند از:
1. اطاعت از مقام رهبري: يکي از ويژگيهاي برجسته نخبگان جامعه رضوي اطاعت از امام رضا عليه السلام بود.
2. در نظر گرفتن توان انديشه ورزي افراد جامعه: از مواردي که سبب شد جامعه شيعي عصر امام رضا عليه السلام برترين شخصيت نخبه جامعه شيعي را انکار کرده و از او نزد امام بدگويي کنند، يکسان نبودن توان انديشه ورزي جامعه بود؛ چنانكه در مورد يونس بن عبدالرحمان اين اتفاق صورت گرفت. وي برترين شخصيت جامعه عصر رضوي است كه از علوم بسيار عميق و گسترده اي برخوردار بود. وي اين علوم را در اختيار ديگران قرار داد، بدون اين که توان انديشه ورزي افراد را در نظر بگيرد به همين سبب از سوي ياران خود نيز طرد شد. نخبگان جامعه عصر غيبت بايد به اين مهم توجه داشته و با توجه به ميزان عقل و انديشه افراد با آنها سخن بگويند و آموزههاي ديني را براي آنان مطرح كنند.
3. مدارا کردن: سخن امام عليه السلام با يونس بن عبدالرحمن: ((علي بن محمد القتيبي قال حدثني أبو محمد الفضل بن شاذان قال حدثني أبو جعفر البصري و كان ثقة فاضلا صالحا قال دخلت مع يونس بن عبد الرحمن على الرضا عليه السلام فشكا إليه ما يلقي من أصحابه من الوقيعة فقال الرضا عليه السلام: دارهم فإن عقولهم لا تبلغ)) (کشي، 1348: ج 1، ص888)؛ نشان ميدهد که نخبگان جامعه ممکن است با اتهامات و توهينها و بياحتراميها روبه رو شوند. در چنين شرايط حساسي وظيفه دارند با مردم مدارا کنند؛ چنان که امام به يونس اين نكته را دستور ميدهد.
4. موقعيت شناسي: موقعيت شناسي از ديگر اصولي است که مورد توجه نخبگان جامعه رضوي قرار داشت؛ چنان که فضل بن شاذان موقعيت فرهنگي سياسي جامعه خود را در نظر گرفته، به تأليف کتاب پرداخته است.
5. آشنايي با علوم ديني: چنان که بررسي شخصيت سي و دو نفر از نخبگان جامعه رضوي نشان ميدهد، تمام نخبگان در هر عرصه اي که فعاليت دارند، با آموزههاي ديني آشنا هستند. متأسفانه نخبگان علمي، سياسي و اقتصادي جامعه ما از آموزههاي ديني اطلاع چنداني ندارند.
7. استفاده از علوم مختلف جهت حفظ دين اسلام: فراگيري علوم مختلف از سوي نخبگان عصر رضوي باعث شد تا جامعه به علم بيگانگان چندان نيازمند نباشد.
ج. عرصههاي نقش آفريني
زماني که نخبگان به زيور علم، و ادب، اخلاق، تقوا و پايبندي به شريعت آراسته شوند؛ ميتوانند در عرصههاي مختلف علمي، ديني، اقتصادي، فرهنگي، سياسي فعاليت کرده و با توجه به حوزه تخصصي خود به هدايت جامعه شيعي بپردازند. موقعيت کنوني جامعه ما نشان ميدهد فعاليت نخبگان در عرصه فرهنگي بسيار حساس است.
وضعيت کنوني جهان و نقش وسايل ارتباط جمعي در زمان حاضر، اقتضا ميكند كه در عرصه هنر نيز به پرورش نخبگاني بپردازيم که با هنر اسلامي خود بتوانند به هدايت جامعه بپردازند. ماهواره، اينترنت، صدا و سيما بايد در اختيار نخبگان هنري باشد که آموزههاي دين اسلام را در قالب هنر به جامعه جهاني عرضه کنند.
نتيجه
مطالعه و بررسي تحليلي سي و دو شخصيت نخبه جامعه رضوي نشان ميدهد كه همه آنان داراي پنج ويژگي برجسته، علم، تقوا و پايبندي به شريعت، بصيرت، موقعيت شناسي، اطاعت از رهبري ميباشند. با توجه به اين ويژگيها و توانمندي هايي که در نخبگان عصر رضوي ملاحظه ميشود؛ آنان در عرصههاي ديني، علمي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي به هدايت جامعه مشغول بودهاند. مطالعه شخصيت نخبگان عصر رضوي، ميتواند به عنوان الگو و راهکاري باشد تا نخبگان در عصر غيبت بتوانند با الگوگيري از آنان به هدايت جامعه شيعي بپردازند.
اين نوشتار به سه بحث پرداخته است:
الف. نخبگان و خواص جامعه امام رضا عليه السلام؛
ب. تبيين گونههاي نقش آفريني نخبگان در هدايت جامعه شيعي عصر امام رضا عليه السلام؛
ج. بايستههاي نقش آفريني نخبگان در هدايت جامعه شيعي در عصر غيبت با تکيه بر شخصيت نخبگان عصر رضوي.
بررسي و تبيين گونه هاي نقش آفريني نخبگان جامعه رضوي زمينهاي است تا جامعه اسلامي دوران غيبت نيز بتواند با تربيت و پرورش نخبگاني صاحب علم و بصيرت و تقوا زمينه رشد و شکوفايي جامعه اسلامي را فراهم سازد.
منابع
1. قرآن کريم.
2. ابن نديم، الفهرست، ترجمه و تحقيق محمدرضا تجدد، تهران: اميرکبير، 1366ش.
3. امين، سيد محسن، اعيان الشيعه، تحقيق سيد حسن امين، دارالتعارف للمطبوعات. 1420ق.
4. تهانوي، محمد علي بن احمد، کشاف اصطلاحات الفنون، تحقيق لطفي عبد البديع، الهيئة المصريه العامه للکتاب، 1997م.
5. جاحظ، عمروبن بحر، البيان و التبيين، تحقيق درويش جويدي، بيروت: المکتبة العصريه، 1422ق.
6. حرعاملي، محمد بن حسن، اثبات الهداة، قم: مطبعة العلمية، بيتا.
7. حلي، ابن داوود، رجال ابن داوود، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1383ش.
8. حلي، رجال العلامة الحلي، قم: دار الذخائر، 1411ق.
9. خويي، سيد ابوالقاسم، معجم رجال الحديث، نجف: مطبعه الاداب، 1390ق.
10. صدر، حسن، تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام، تهران: منشورات الاعلمي، بيتا.
11. طوسي، محمد بن الحسن، الفهرست، نجف: مکتبة المرتضوية، بيتا.
12. ـــــــــ، رجال شيخ طوسي، قم: انتشارات جامعه اسلامي مدرسين قم، 1415ق.
13. کشي، محمد بن عمر، رجال کشي، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد، 1348ش.
14. کليني، محمد بن يعقوب، کافي، تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1365ش.
15. مجلسي، محمد باقر، بحار الأنوار، بيروت: موسسة الوفا، 1404ق.
16. مفيد، ابوعبدالله محمد بن نعمان، الفصول المختاره، قم: کنگره شيخ مفيد، 1413ق.
17. مکارم شيرازي، ناصر، مناظرات تاريخي امام علي بن موسي الرضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مکاتب مختلف، مجموعه آثار دومين کنگره جهاني حضرت رضا، 1366ش.
نجاشي، احمد بن علي، رجال نجاشي، قم: انتشارات جامعه مدرسين، 1407ق.
نویسندگان:
زهرا قاسم نژاد محمد رضا ستوده نيا، نصراله شاملي