سبک‌شناسی مواجهه ائمه ع با شبهه‌های مهدویت (با تأکید بر شبهه‌های واقفه)

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 23 - 45 دقیقه)

132c

چکیده

پژوهش پیش رو، به «سبک شناسی ائمه در مقابله با شبهه‌های شبهه کنندگان بر مسئله مهدویت» پرداخته و هدف از اجرای آن، ارائه الگویی مناسب از تعامل اهل‌بیت با شبهه‌های وارده بر مهدویت، به منظور رویارویی هوشمندانه با آن­ها در زمان معاصر است. مفروض این تحقیق آن است که تعامل اهل‌بیت به جهت معصوم بودن و علم و دانش آنان در رویارویی با بحران‌های معرفتی، راهبردی برای مقابله هوشمندانه با شبهات مهدویت با خود به همراه دارد. روش تحقیق در مقاله از نوع توصیفی ـ تحلیلی بر پایه مطالعات کتاب‌های حدیثی و تاریخی است. بررسی سیره اهل‌بیت نشان می‌دهد، ائمه در مواجهه با شبهه‌های وارد شده نسبت به مسئله مهدویت، در اقدامی هوشمندانه در سه مرحله وارد عمل شده‌اند: در مرحله اول قبل از شکل‌گیری شبهه‌ها با ترویج معارف مهدویت و بازنمایی مفاهیم این مسئله رویکردی پیشگیرانه نسبت به وقوع شبهه‌ها داشته‌اند. در مرحله دوم با مقاومت و مخالفت نسبت به شبهه‌های وارد بر مهدویت، در مقام رفع آن­ها برآمدند و در مرحله سوم با زدودن خاستگاه شبهه‌ها و ریشه‎کنی آن­ها، مانع تجدید و تشدید شبهه شده‌اند.

 

مقدمه

«شیعه» مفهوم و ماهیت خود را وامدار اندیشه امامت و به‌ویژه مهدویت است. بدون شک آنچه از اصل اعتقاد به این مسئله اهمیت بیش‌تری دارد، ثبات قدم و استواری در باور به مهدویت در زمان غیبت است. به همین لحاظ، ارائه راهکار برای نگهداری عقیده مهدویت و نگهبانی از آن، ضرورتی انکار ناپذیر است؛ به‌ویژه این که در مسئله مهدویت، پس از پیدایش انحرافات فکری کیسانیه، واقفه، زیدیه، اسماعیلیه و نشر اسرائیلیات و احادیث مجعول در این حوزه، شرایط پیدایش شبهه‌های مهدویت فراهم و قرائتی متفاوت از این آموزه پیدا شد که دامنه آثار مخرب آن تا زمان معاصر ملاحظه می‌شود. در زمان ما نیز به دلیل نفوذ فرهنگ غرب و سرایت آن به لایه­های فکری و فرهنگی جامعه، روند افزایشی لغزش‌های فکری در مورد مهدویت مشاهده می‌گردد. این مسئله به این امر منجر می‌شود که افرادی که بنیه‌های معرفتی و اعتقادی استواری ندارند، زمینه‌ساز شکل‌گیری و انتشار شبهه‌های مهدویت در جامعه شوند و قشرهای مختلف مردم، به‌ویژه جوانان را تحت تأثیر قرار ‌دهند و باعث ویرانی ساختار فکر دینی و نظام باور اسلامی آن‌ها ‌گردند. وجود عرفان‌های کاذب و نوظهور و پیدایش مدعیان دورغین، شاهد این ادعا است.

بدیهی است این مسئله پیامدهایی دارد که به عنوان نمونه می‌توان به طرح پرسش در مجامع غیرعلمی با انگیزه «انکار حقیقت» اشاره کرد. پر واضح است چنین رویکردی به مهدویت، از روش‌ها و قالب‌های القای شبهه بر این مسئله محسوب می‌شود و به در هم ‌آمیختن حق و باطل و صحیح و ناصحیح منجر می‌گردد. برای نمونه می‌توان به گونه‌های مختلف شبهه‌هایی که از ناحیه مستشرقان بر این مقوله وارد شده است، اشاره کرد. تدوین پاسخی درخور، به این شبهه‌ها مطالبه دغدغه مندانی است که به موضوع مهدویت باور دارند و به دنبال مدلی جامع برای پاسخ‌گویی به شبهه‌های مهدویت هستند و این، همان مؤلفه‌ای است که پژوهش حاضر در پی آن است. از آن‌جا که شبهه‌ها یکی از منافذ و روزنه‌های ورود آسیب به این آموزه به شمار می‌روند؛ لازم است در این زمینه اقدامی مناسب صورت گیرد. به همین دلیل، شبهه‌پژوهی یکی از راهکارهایی است که به این مقوله می‌انجامد. بررسی مسئله مهدویت نشان می‌دهد اهل‌بیت از همان آغاز که سو‌گیری فکر و اعتقاد دشمنان مهدویت را به این موضوع مشاهده کردند، به مقابله با شبهه‌های آنان پرداختند و به صورت قاطع، به شبهه‌های منکران مهدویت پاسخ دادند و راه را بر دشمنان این آموزه سد کردند و اجازه ندادند مقوله مهدویت در دیدگاه شیعه با چالش اعتقادی و خوانشی متفاوت مواجه باشد. براین اساس، جایگاه شبهه‌پژوهی در موضوع مهدویت از منظر اهل‌بیت بسیار مهم است.

نگارنده بر این باور است که مدل الگویی اهل‌بیت در پاسخ‌گویی به شبهه‌های مهدویت، برای جامعه امروز امری ضروری به شمار می‌رود. علم و آگاهی آنان به چگونگی برخورد با شبهه‌ها و درمان شبهه‌زدگان بر این ضرورت می‌افزاید. علاوه ‌براین، موفقیت سبک آنان در برخورد با شبهه‌های مهدویت و براندازی کانون آن­ها، انگیزه‌ای قوی برای شناخت روش ایشان در مواجهه هوشمندانه با شبهه‌ها است؛ چرا که آنان موفق شدند با روشی که در مقابله با شبهه‌های مهدویت به کار بردند، انحرافات فکری واقفه و امثال آنان را ریشه‌‌کن کنند. قابل ذکر است که این مقاله در مقام استقرای شبهه‌های مهدویت و طبقه‌بندی آن­ها نیست (تا براساس آن­ به سبک اهل‌بیت در مواجهه با شبهه‌های مهدویت پاسخ گوید) چرا كه این کار پژوهشی مستقل می‌طلبد.

بازنمایی مفاهیم پژوهش

مفهوم شبهه

«شبهه» از ریشه «شبه» است و در اصل به معنای تشابه و همانندی یک شیء، به شیء یا اشیای دیگر است. این تشابه که ممکن است در اوصاف یا ذاتیات باشد، موجب عدم تمییز بین اشیا و بروز اشکال در تشخیص آن‌ها از یکدیگر می‌گردد (ابن‌منظور، 1414: ج13، ص503). راغب نیز براین باور است که شبهه به معنای مشابهت است و اشتباه بر چیزی اطلاق می‌شود که حق و باطل آن معلوم نیست (راغب، 1412: ج2، ص299). به نظر می‌رسد اطلاق شبهه به امر مشتبه در قرآن کریم، از همین باب باشد (نساء: 157). بررسی متون دینی نشان می‌دهد، شبهه معمولاً در مواردی به کار رفته که عدم تمییز و اشکال در تشخیص نسبت به حق و باطل صورت گرفته باشد. منشأ این مسئله به ارائه باطل از سوی شبهه‌گر باز می‌گردد؛ به گونه‌ای که در پی تلاش او باطل شبیه حق جلوه ‌کند. این سخن امام علی به این حقیقت ناظر است:

انما سمیت الشبهة شبهة لانّها تشبه الحق (سید رضی، 1414: ص81). بر پایه این سخن، می‌توان شبهه را چنین تعریف کرد: شبهه عبارت است از ارائه امری نادرست به منظور حق جلوه دادن باطل و بالعکس.

به این لحاظ می‌توان دریافت شبهه امری ارادی است که حق‌ جلوه دادن باطل از مقومات آن است. براین اساس، اگر مطلب به گونه‌ای است که بطلان آن واضح و آشکار باشد، نمی‌توان آن را شبهه نامید؛ چرا که در این صورت تشابه و همانندی بین حق و باطل اتفاق نمی‌افتد و در نتیجه اشکال التباس و عدم تمییز پیش نمی‌آید. همچنین شبهه ناخواسته شکل نمی‌گیرد و نمی‌توان پذیرفت از سنخ سؤال از حقیقت و یا شک در آن باشد. به همین لحاظ، از منظر نگارنده، شبهه‌کنندگان با طرح شبهه در پی پدیدارشناسی مسئله نیستند و هیچ‌ گاه هدف آنان کشف پدیدار علمی نیست و آنان به «اشتباه» در وادی گمراهی قرار نگرفته‌ و یا به دلیل تردید در حقیقت از رسیدن به آن باز نمانده‌اند، بلکه عامل و عوامل دیگری دراین مورد دخیل است.

نمودار سازه معنایی شبهه

جایگاه سبک‌شناسی ائمه: اهمیت شناخت سبک ائمه در مواجهه با شبهه‌های مهدویت، از آن سو است که قرآن کریم سیره و رفتار آنان را به عنوان الگو و اسوه برای جامعه مورد تأکید قرار داده است: لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة (احزاب: 21). در حقیقت شناخت شیوه و نحوه مواجهه ائمه با شبهه‌های مهدویت، گویای مدیریت اسلامی آنان نسبت به بحران معرفتی در این موضوع است که از دقت در آن، آثار عینی در برخورد با شبهه‌ها تبلور می‌یابد؛ به گونه‌ای که عملکرد ائمه، انعکاس استراتژی جامع معصوم در رویارویی آگاهانه و هوشمندانه با شبهه‌های مهدویت و درمان شبهه‌زدگان است. در این فرض سبک ائمه در مواجهه با شبهه‌های مهدویت جامع، پویا و قابل استفاده در زمان ما و بلکه در همه زمان‌ها است؛ همان‌گونه که این راهبرد در ریشه‌کنی شبهه‌های واقفه موفقیت داشته است. بر این اساس، در این مقاله تلاش خواهد شد منطق اقدام ائمه در پیشگیری، دفع و رفع شبهه‌های مهدویت مورد بررسی قرار گیرد.

روش کلی اهل بیت

بررسی شبهه‌های مهدویت نشان می‌دهد، مقابله اهل‌بیت با آن­ها در سه مرحله قابل تحلیل و بررسی است: مرحله اول، قبل از شکل‌گیری شبهه است. در این مرحله، ائمه تمام تلاش خود را به‌کار گرفته‌اند که حتی الامکان، شبهه منعقد نگردد. در این فرض، سیاست و استراتژی ائمه در برخورد با شبهه دفع آن و پیشگیری از وقوع آن است.

مرحله دوم، مواجهه اهل‌بیت با شبهه‌ها، همزمان با شکل‌گیری آن‌ها است. در حقیقت ائمه هنگامی که به مواجهه با شبهه ناگزیر شدند، در مقام رفع آن برآمدند و تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا تهدید ناشی از شبهه را به فرصت تبدیل کنند.

مرحله سوم، دفن و ریشه‌کنی شبهه‌ها است. از آن‌جا که ماهیت شبهه به‌گونه‌ای است که امکان تجدید و تشدید آن حتی بعد از مقابله با آن وجود دارد؛ ائمهبا تمام وجود کوشیدند در این مرحله، ریشه شبهه را خشکانده و از بازگشت و تجدید آن جلوگیری کنند. در ادامه پژوهش به توضیح مراحل سه‌گانه مذکور پرداخته خواهد شد.

  1. اقدامات اهل‌بیت پیش از شبهه

یکی از دغدغه‌های اهل‌بیت در باره مهدویت، مصونیت اعتقادات مردم نسبت به این مسئله است؛ به گونه‌ای که ائمه تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا این آموزه در سامانه اعتقادی امامیه به درستی مطرح شود و درک درست و صحیحی از آن صورت گیرد و مهم‌تر این که در اطراف آن انحرافی صورت نگیرد. به همین دلیل آنان در جهت اجرای این امر مهم، اقدامات سنجیده و شایسته‌ای انجام دادند که این پژوهش در صدد ارائه این اقدامات است.

1ـ1. آموزش اثرگذار

تحلیل سبک ائمه در مواجهه با شبهه‌های مهدویت، نشان می‌دهد آنان به عوامل و انگیزه‌های شبهه‌ساز توجه ویژه‌ای داشتند؛ زیرا غفلت از این نوع نگاه، رویکرد پیشگیرانه از وقوع شبهه در مورد مهدویت را با مشکل روبه‌رو می‌کند و فرهنگ جامعه امامیه را به فرهنگ مصرف کننده محصولات بیرونی و انحرافی آمیخته به شبهه‌ها تبدیل می‌کند. همچنین نداشتن آموزش کارآمد در فراگيري بنیادهای معرفتی مقوله مهدویت، نسبت به شبهه‌هایی که جامعه در مسیر اعتقاد به مهدویت با آن‌ها روبه‌رو خواهد شد، به بحران معرفتی و درماندگی در مقابل شبهه‌های این موضوع منجر می‌گردد و استحاله فرهنگی را در این باره به دنبال دارد. به همین دلیل، ائمه برای ایجاد فرهنگ پویا و مولد و مقاوم در پذیرش، حفظ و دفاع از امامت و به‌ویژه مهدویت؛ معرفت‌افزایی و تعمیق و ترویج آموزه مهدویت را در دستور کار خود قرار دادند. حجم انبوه معارف مهدویت در میراث حدیثی اهل‌بیت که مجالی برای پرداختن به آن‌ها در این مقاله نیست، گواه این ادعا است. به عنوان نمونه، در روایات متعددی به ویژگی‌های شخصی امام مهدی، از قبیل نام و تبار او پرداخته شده است (صدوق، 1395: ج2، ص378). در دسته‌ای دیگر از روایات، به غیبت آن حضرت و انواع آن اشاره شده است.[1] برای مثال در روایتی به وقوع غیبت صغرا و کبرا برای امام مهدی اشاره شده است (کلینی، 1407: ج1، ص339 و 340 و نعمانی، 1397: ص170). در پاره‌ای از روایات به بعضی از القاب او، مانند «مهدی» پرداخته شده است (نعمانی، 1397: ص109). در حقیقت، هدف اهل‌بیت از نشر معارف مهدویت در جامعه قبل از ولادت امام دوازدهم؛ ایجاد آموزشی اثر بخش و فرهنگ‌ساز است تا سدی محکم در مقابل شبهه‌های وارد براین آموزه ایجاد کند و مانع استحاله فرهنگی در باورداشت مهدویت گردد. تبلور اثربخشی این آموزش در پذیرش امامت در کودکی، شاهد این ادعا است.

1ـ2. مبارزه با زمینه‌های پیدایش شبهه

الف) مبارزه با برداشت‌های انحرافی

«کج‌فهمی و نداشتن فهم صحیح از روایات»، یکی از خاستگاه‌های عمده شبهه است. این رویکرد ذهنی به تفسیر و برداشت نادرست و اشتباه منجر می‌شود و می‌تواند منشأ انحراف قلمداد گردد. به همین دلیل، ائمه در مسئله مهدویت، همواره به مقابله با برداشت‌های انحرافی می‌پرداختند. به عنوان نمونه، واقفه با این استدلال که امام صادق به همسرش حمیده بشارت داده که «ملک» در خانه ایشان درآمده است؛ او را قائم می‌پنداشتند (مفید، 1413: ص313). عده‌ای دیگر نیز به این استناد که امام صادق در پاسخ به سؤال از «قائم» فرموده است: «نام او موسی، به معنی آهن سرتراش است»؛ امام کاظم را مصداق قائم می‌دانستند (همان). به نظر می‌رسد تصور جامعه از وجه تسمیه قائم، «قیام به سیف» بوده است و به دلیل ملقب شدن امام کاظم به «موسی»، این لقب را به قائم بودن او مشعر دانسته‌اند و این نکته به این مسئله منجر شده که او را مصداق قائم بدانند. در روایت دیگری در مورد این سوء برداشت‌ها و قائم دانستن امام هفتم آمده است که امام صادق فرمود: «در دوران هفتمین ما فرج است» (طوسی، 1417: ص52). این امر نیز باعث شده که امام هفتم قائم دانسته شود.

بررسی روایات نشان می‌دهد ائمه در پیشگیری انحراف فکری در مورد مهدویت به صورت نظام‌مند اقدام کردند. به همین لحاظ، آنان با بازنشر معارف مهدوی هوشمندانه به تبار شناسی امام مهدی پرداختند تا در پرتو این مسئله لقب قائم مصداق حقیقی خود را بیابد. برای نمونه امام کاظم، او را پنجمین فرزند از نسل خود خوانده (صدوق، 1395: ج2، ص360)؛ امام رضا، او را چهارمین فرزند از نسلش می‌داند (همان، ص372) و امام جواد، او را سومین فرزند از نسل آن حضرت معرفی می‌کند (همان، ص377). ثمره بیان حقیقت به این شکل، آن است که ائمه با این اقدام از خوانش متفاوت و برداشت نادرست از مفهوم قائم و تطبیق آن بر امام هفتم در بین امامیه پیشگیری و مصداق واقعی قائم را معرفی کردند.

ب) پالایش احادیث از جعل و تحریف

واکاوی شبهه‌های وارد شده بر علیه مهدویت نشان می‌هد، شبهه‌افکنان با بهره‌گیری از قالب روایت برای موجه جلوه‌دادن شبهه استفاه می‌کردند. جسارت آنان در این زمینه به حدی بود که گاه حدیث جعل کردند و گاه احادیث جعلی را مستند ادعای خود قرار می‌دادند. به همین دلیل، ائمه در مواجهه با شبهه‌های ایشان و جلوگیری از سرایت آن­ها به افکارعمومی و منابع حدیثی به پاکسازی احادیث جعلی اقدام کردند. به عنوان نمونه:

هنگامی که ابن‌قیاما صیرفی از امام رضا در مورد پدر ایشان، حضرت کاظم پرسید؛ امام در پاسخ او فرمود: از دنیا رفت، همان‌گونه که پدرانش از دنیا رفتند. ابن‌قیاما گفت: پس با این حدیث که یعقوب بن شعیب از ابو بصیر و او از امام صادق نقل کرده چه کنم: اگر کسی خبر مرگ فرزندم را به شما داد و گفت که او وفات یافت و کفن شد و به خاکش سپردند و دستانش را به نشانه پایان کار تدفین برهم زد؛ باور نکنید. امام رضا فرمود: ابوبصیر دروغ گفت. امام صادق این گونه نگفته است: «بلکه او فرموده است: اگر کسی خبر فوت صاحب‌الامر را برای شما آورد، باور نکنید» (کشی، 1371: ج2، ص773).

نمونه دیگر، زرعة بن محمد است که مدعی بود امام صادق فرموده است فرزندش، امام کاظم شبیه پنج پیامبر است. اما هنگامی که درباره این حدیث از امام رضا سؤال شد، امام پاسخ داد: زرعة دروغ گفته است. حدیث امام صادق که از سماعه نقل شده است، درباره شباهت صاحب‌الامر به پنج پیامبر است (همان، ص774). همچنین هنگامی که علی بن ابی حمزه برای انکار امامت، خطاب به امام هشتم به این روایت اشاره کرد که امام تا جانشین خود را نبیند، از دنیا نمی‌رود؛ امام رضا نقل او را رد کرد و عبارت «الا القائم» را به آن افزود (همان، ص764). بر پایه این حدیث، امام هشتم با توبیخ علی‌بن ابی‌حمزه، برداشت انحرافی وی را از معنی قائم و جسارت او را به امام، به دلیل استدلال به روایت تحریف شده؛ به شدت مورد نکوهش قرار داد.

مواضع جدی ائمه و برخورد قاطع آنان با احادیث جعلی درباره مهدویت نشان می‌دهد، قبل از پاسخ‌گویی به شبهه‌ها، لازم است منافذ شبهه بسته و خاستگاه آن برچیده شود. به همین دلیل، اهل‌بیت احادیث جعلی را که در حکم شریان حیاتی برای شبهه هستند به شدت رد می‌کنند تا از این طریق خاستگاه و پرورشگاه شبهه را از بین برده باشند.

1-3. دفع دستاویز ‌شبهه‌گران

واکاوی شبهه‌های مهدویت، این واقعیت را آشکار می‌سازد که شبهه ‌افکنان برای رسیدن به مقاصد خود به هر ترفندی دست یازیدند و آن را بهانه انکار حقیقت قرار دادند. تحریف و جعل روایت که پیش‌تر مورد اشاره قرار گرفت، گواه این ادعا است. این مسئله موجب شد اهل‌بیت در مواجهه با شبهه‌های مهدویت، به گونه‌ای اقدام کنند که برای شبهه‌افکنان بهانه‌‌ای باقی نماند. به عنوان نمونه، حسن بن ایوب می‌گوید:

ما با حدود چهل نفر از شیعیان که احمد بن هلال نیز در بین آن‌ها بود، در بیت امام عسکری حاضر شدیم تا در مورد امام بعدی از آن حضرت سؤال کنیم. پس عثمان بن سعید عمری برخاست و قصد پرسیدن مطلبی داشت که امام عسکری به او اجازه نداد و غضبناک برخاست تا از مجلس خارج شود؛ در حالی که از ما خواستند کسی از مجلس خارج نشود. بعد از لحظاتی فرزند امام که مانند پاره ماه می‌درخشید و بسیار شبیه آن حضرت بود، به ما نشان داده شد و حضرت ایشان را به عنوان امام و جانشین بعد از خود معرفی فرمود (طوسی، 1417: ص 375).

در حقیقت امام حسن عسکری دریافته بود یکی از شاخص‌های واقفه برای احراز امامت امام، فرزند داشتن آن امام بوده است. به همین دلیل بود که آنان، امامت امام رضا را به دلیل نداشتن و ندیدن فرزندش مورد تردید می‌دانستند (همان: ص222). از آن‌جا که این تردید در مورد امامت امام حسن عسکری نیز وجود داشت (مجلسی، 1403: ج 75، ص372)؛ امام حسن عسکری در صدد بر آمد در اقدامی منطقی و هوشمندانه، بهانه شبهه افکنان را درباره امامتش بزداید. لذا فرزندش را به عنوان امام بعد از خود به آن­ها نشان داد و بر امامت و اطاعت از او در زمان بعد از خودش تأکید کرد (طوسی، 1417: ص375)؛ تا دیگر شک و تردیدی وجود نداشته باشد. همچنین با نشان دادن امام دوازدهم به آنان، مصداق مهدی موعود بر همگان مشخص شد و بطلان تفکر واقفه و همفکران آنان (که امام هفتم را قائم می‌دانستند) بر جویندگان حقیقت روشن گردید و به این ترتیب، در عدم شناخت مصداق امام دوازدهم برای شبهه‌افکنان عذر و بهانه‌ای باقی نماند.

  1. اقدامات اهل‌بیت همزمان با شبهه‌ها

2-1. رصد شبهه‌ها

بررسی مسئله مهدویت نشان می‌دهد حفظ باورداشت جامعه اسلامی و مصون‌سازی اعتقاد امامیه نسبت به امامت امام دوازدهم، برای ائمه اهمیت زیادی داشته، به همین دلیل، اقدامات اساسی و مهمی از سوی آنان در این زمینه صورت گرفته است تا مهدی باوران را از سوء برداشت‌ها و کج فهمی نسبت به مهدویت محافظت کنند. ائمه در این جهت به صورت هوشمندانه به رصد شبهه‌های مهدویت پرداختند. این کار دو ثمره درپی داشت: نخست آن که رصد شبهه‌‌ها از سوی ائمه موجب می‌شد آنان هیچ‌گاه مقهور شبهه‌گران واقع نشوند و ضمن آگاهی به هنگام از ترفند دشمن، از وقوع در عرصه کید و مکر او در امان باشند و فرصت پاسخ به شبهه‌ها سوخته نشود. دوم آن که شناخت به‌موقع شبهه و برطرف کردن آن، بدون رصد شبهه‌ها و آگاهی از زمینه و ابعاد و لوازم آن امکان ندارد. لذا ائمه با رصد شبهه‌ها، فرصت تغییر بنیادهای معرفتی معارف مهدوی را از شبهه‌افکنان گرفتند؛ چرا که چنین اقدامی موجب می‌شود اعتقاد صحیحی به مهدویت صورت گیرد و چنان‌‌چه انحطاط و انحرافی در مبادی معرفتی مهدویت روی دهد، فوراً شناسایی ‌گردد و نسبت به آن اقدام عاجل صورت ‌گیرد. به این ترتیب، ائمه اجازه ندادند شبهه‌کنندگان برداشت انحرافی از مهدویت و یا خوانش متفاوت از آن را به امامیه عرضه و یا بر آنان تحمیل کنند. براین اساس، ائمه هیچ گاه از شبهه‌کننده غافل نبودند و نسبت به شبهه‌های آنان بر مهدویت در مقام عمل‌انجام شده و در تنگنای فرهنگی و اجتماعی قرار نگرفتند. به همین دلیل، در سبک شناسی ائمه در مقابله همزمان با شبهه‌های مهدویت، شاهد نوع ویژه‌ای از مقابله هستیم که می‌توان تعبیر «رصد شبهه‌ها» را در باره آن را به کار برد؛ به گونه‌ای که اين امر بدیهی می‌نماید: ائمه از شکل‌گیری جریان انحرافی وقف آگاهی و نسبت به آن اشراف کامل داشتند. شاهد این ادعا، آن است که ائمه، مانند امام جواد و امام رضا واقفه را «حمیر‌الشیعه» و به منزله «انعام» و به مثابه «نصاب» بر می‌شمردند (کشی، 1371: ج2، ص460). ائمه علاوه بر این که از کلیت جریان انحرافی نسبت به مهدویت آگاهی داشتند، نسبت به جزئیات انحراف پیراون خود در این زمینه واقف بودند. برای نمونه امام هشتم همنشینی محمد بن عاصم را با واقفیان زیر نظر داشت و از آن آگاه بود. از این‌رو او را از همراهی با آنان نهی کرد (همان، ص756). همچنین آن حضرت رفتار علی بن ابی حمزه را زیر نظر داشت و با توجه به انحراف فکری و رفتاری او نسبت به مهدویت، او را فرا ‌خواند و او را مورد توبیخ و سرزنش قرار داد (طوسی، 1417: ص65). نکته جالب توجه این که امام به خوبی دریافته بود. هدف علی بن ابی حمزه از عدم استرداد اموال امام و قائم دانستن موسی بن جعفر، انکار امامت امام هشتم است و راه رسیدن او به این هدف شوم، شبهه‌ پراکنی و ایجاد شک و تردید در امر امامت او است. به همین دلیل، امام هشتم همواره او را زیر نظر داشت که مبادا با اعتقاد فاسدخود‏‎، جامعه امامیه را از امام دور سازد. همچنین امام هشتم جویای احوال حمزة بن بزیع بود؛ چون از شک و دو دلی او نسبت به امر امامت آگاهی داشت و در ورای این تردید، گرفتار شدن واقفه به کفر را مسلّم می‌دانست. از این رو، امامیه را از نزديك شدن به واقفه برحذر می‌داشت (همان، ص69). دقت در تعامل ائمه با موارد مذکور نشان می‌د‌هد، ائمه از زمان و جغرافیای شبهه آگاهی داشتند و اشراف آنان در این زمینه به حدی بود که حتی شبهه‌گر و شبهه او را، به صورت دقیق می‌شناختند و فراتر از این، رفتار شبهه کننده و اصرار او بر اعتقادش و همچنین عاقبتش از نظر آنان دور نبود. براین اساس، ائمه با به دست‌آوردن اطلاعات دقیق از شبهه، ریشه‌های آن را به دست می‌آوردند و با مبارزه با سرشاخه‌های آن، مانع امتداد شبهه و ترویج آن در طول تاریخ شدند.

2ـ2. احضار و بازخواست شبهه‌گر

واکاوی شبهه‌های مهدویت نشان می‌دهد واقفه بخش قابل توجهی از شبهه‌ها را مطرح و در جامعه منتشر ساختند. به عنوان نمونه می‌توان به حیان سراج واقفی اشاره کرد. او به انگیزه تصاحب اموال امام کاظم، شهادت آن حضرت را انکار و تفکر انحرافی قائم بودن آن حضرت را در میان شیعیان منتشر کرد (کشی، 1371: ص460). پس از آن که واقفه شهادت امام هفتم را انکار کردند و او را زنده و قائم خواندند؛ امام هشتم به سراغ سران این جریان انحرافی فرستاد و از آنان خواست تا اموال و آنچه را از موسی بن جعفر نزد آن‌ها است، به امام رضا، به عنوان وارث امام هفتم تحویل دهند (طوسی، 1417: ص65). آنچه در این جریان حائز اهمیت است، دلیل بازخواست و احضار سران وقف، از جمله علی بن ابی‌حمزه و زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی است. در حقیقت، علت این که امام رضا اموال را از آنان مطالبه کرد، عدم کفایت و لیاقت آنان در خدمتگزاری به امامت بوده؛ چرا که آن‌ها نه وارث امام به شمار می‌آمدند و نه حاضر بودند اموال را به امام بعدی بسپارند، بلکه به انگیزه تصاحب اموال، امام هفتم را حی قائم می‌دانستند (همان). لازمه این تفکر، انکار مهدویت و ایجاد انحراف در تشخیص مصداق آن است. همچنین آنان پا را از این فراتر نهاده و خود را امام دانسته و یا به حلول روح امام در جسم آنان قائل می‌شدند و یا وانمود می‌کردند که امام امور را به آن‌ها تفویض کرده است و فقط آن‌ها هستند که می‌توانند با امام در ارتباط باشند. شاهد این ادعا، عملکرد محمد بشیر است. او با شعبده‌بازی مجسمه‌ای از امام هفتم ساخته بود و با پوشاندن لباس‌های ابریشمی به آن مجسمه وانمود می‌کرد، امام کاظم در خانه اوست و امر امامت را به وی سپرده است (کشی، 1371: ص477).

دقت در رفتار ائمه با این گونه از انحراف و شبهه‌پراکنی نشان می‌دهد، ائمه به آگاهی از شبهه و انحراف منحرفان بسنده نمی‌کردند. از نظر آنان، صرف اطلاع رسانی به شیعیان، برای گرفتار نشدن در دام شبهه‌ها کافی نیست؛ زیرا ممکن بود جامعه امامیه، با آن استضعاف فکری خود، نتواند سد محکمی در برابر شبهه‌ها ایجاد کند. گرفتار شدن تعدادی از امامیه به شبهه‌ها را می‌توان شاهدی برای این ادعا دانست. به همین رو، ائمه به صورت فعال در مواجهه با شبهه‌های مهدویت به این مقوله ورود یافتند تا با رصد شبهه‌های آنان از نزدیک پاسخ قاطعی به شبهه‌ها داده شده باشد. علاوه براین، ائمه خواستند نشان دهند نارضایتی اهل‌بیت از سران وقف، شاخصی برای بطلان اعتقاد ایشان است و به همین دلیل، آنان را احضار، بازخواست و طرد کردند تا اگر جایگاه و موقعیتی برای شبهه‌افکنان به جهت انتساب و یا ارتباط آنان با امام تثبیت شده است؛ از بین برود و به این ترتیب، با این اقدام زمینه اعتبار بخشی به شبهه‌ها از آنان گرفته شده باشد.

بررسی رفتار این گونه افراد و مقایسه آن با رفتار مدعیان دروغین نشان می‌دهد در انحراف این دو گروه شباهت‌های فراوانی وجود دارد و این، بدان معنی است که رفتار آن زمان امام می‌تواند الگویی مناسب برای برخورد با شبه‌افکنان و مدعیان دروغین در زمان ما باشد و به ریشه‌کنی شبهه‌های آنان منجر شود.

2-3. مناظره و احتجاج با شبهه‌افکنان

واکاوی شبهه‌های مهدویت نشان می‌دهد، شیوع آن­ها در زمان واقفه، شدت بیش‌تری داشته است. به همین دلیل، در سبک‌شناسی ائمه در رویارویی با شبهه‌های مهدویت اقدامات امامانی مانند امام رضا و امام جواد که آن زمان حضور داشتند، بیش‌تر به چشم می‌خورد. آن حضرت هنگامی که واقفه از او می‌خواهند اگر منصب امامت بعد از امام هفتم از آن اوست، مسئله امامت خود را علنی کند؛ در مناظره با ایشان می‌فرماید:

پیامبر نیز در ابتدا رسالتش را آشکار نکرد و اگر من مسئله امامتم را با شما مطرح می‌کنم بدان دلیل است که نگویید امام هشتم از روی تقیه، پدرش را زنده می‌داند؛ زیرا من در باره امامتم با شما تقیه نمی‌کنم؛ پس چگونه در باره امامت پدرم تقیه کنم؟! (صدوق، 1372: ج2، ص214).

در جای دیگر وقتی واقفه به آن حضرت گفتند: پدرت از دنیا نرفته است؛ آن حضرت فرمود:

سبحان الله مات رسول الله و لم یمت موسی بن جعفر؛ منزه است خدا! رسول الله از دنیا رفت، چگونه موسی بن جعفر از دنیا نرود؟ (همان، ج1، ص106).

موضع‌گیری قاطع امام در باره حیات پدرش، به خوبی نشان می‌دهد امام هشتم در صدد مقابله با انکار مهدویت از سوی واقفه است و به شدت با خوانش متفاوت آنان از مهدویت و مصداق آن مخالف است و به همین دلیل با آن مبارزه می‌کند.

2ـ4. پاسخ مبتنی بر نیاز و موقعیت شبهه‌افکنان

پاسخ به شبهه و سؤال شبهه‌کننده و یا پرسشگر، قبل از شناخت دقیق از سلامت روانی وی و نیاز واقعی او امری غیرممکن است. این نکته گفتنی است که منظور از سلامت روانی، اطمینان از عدم ابتلای شبهه‌گر به جنون و صرع نیست، بلکه منظور نگارنده شناخت روحیات و تیپ‌شناسی شخصیتی شبهه‌گر است که در بستر فرهنگی جامعه‌ای که او در آن زندگی می‌کند، شکل گرفته است و ثمره آن می‌تواند تعصب و لجاجت در مقابل حقیقت باشد که طبعاً رهاورد این رویکرد، حیرت و سرگردانی نسبت به حقیقت است؛ چنان که درباره احوال واقفه در حدیث امام هشتم آمده است:

یعیشون حیاری و یموتون زنادقة؛ واقفه نسبت به امام در شک و حیرت هستند و زندیق از دنیا می‌روند (کشی، 1371: ص456).

براین اساس، در حقیقت، آگاهی روان‌شناختی از صاحب شبهه و سؤال، از مبانی پاسخ‌گویی به شبهه و سؤال است و اصول و مبانی هنجاری شبهه و سؤال بر آن استوار می‌گردد. به همین دلیل، از منظر اهل‌بیت شبهه‌کننده و شبهه‌زده در یک سطح نیستند (سیدرضی، 1414: ص744). از این رو، هنگامی که امام علی ندا داد: «سلونی قبل ان تفقدونی»؛ با این‌که فردی از «مهوّدة العرب» امام علی را مدّعی خواند، آن حضرت به‌رغم میل اصحاب و شیعیانش که به دنبال طرد و قتل آن شخص بودند، با روانکاوی دقیق آن شخص، با محبت و منطق به سؤالات او پاسخ داد و لذا آن عرب یهودی بهت‌زده به اسلام گروید (مجلسی، 1403: ج54، ص231). لذا، قبل از ارائه پاسخ شبهه یا سؤال، لازم است سلامت روانی شخص و یا جامعه‌ای که به القای شبهه یا سؤال می‌پردازد، مورد مطالعه قرار گیرد تا مشخص شود هدف از پرسش، رسیدن به پاسخ یک مجهول و سد رخنه معرفتی است، یا این که پرسش‌گر در صدد جدال و مغالطه است و این شبهه برخاسته از قلب مریض و روح و روان پریشان اوست که وی را برآن می‌دارد تا با نگرشی گزینشی، دیدگاه خود را بر دیگران تحمیل کند، بدون آن که سخن او پشتیبان و مستندی از کتاب و سنت داشته باشد و از منظر و منطق علمی تبعیت کند. شاهد این ادعا، شبهه‌گران واقفه بر مهدویت‌ هستند که با اعتزال از دیدگاه امامت، کار را به جایی رساندند که امام هفتم علی بن ابی حمزه و همفکرانش را «اشباه الحمیر» ‌خواند (طوسی، 1417: ص67). امام هشتم علی بن ابی حمزه واقفی را ستیزه‌گر و معاند حق می‌دانست که بر کار زشت خود اصرار می‌ورزد (کشی، 1371: ج2، ص765). براین اساس، برای ائمه عیان شده بود علی بن ابی حمزه و همفکرانش، مانند عثمان بن عیسی رواسی و زیاد بن قندی از شک در اصل امامت امام هشتم دست برنمی‌دارند (طوسی، 1417: ص68). لذا گفت‌وگو و استدلال با آنان در این مقوله بی‌نتیجه مي‌نمود و در واقع، پاسخ به شبهه‌ها نیاز واقعی آنان نیست. به همین دلیل، در سبک‌شناسی ائمه در مواجهه آنان با شبهه‌کنندگانی از این سنخ، بحث و استدلال ائمه را با آن­ها شاهد نیستیم.

در حالی که ائمه  هنگام برخورد با برخی واقفه که از سلامت روان برخوردار بودند، سؤالات و شبهه‌های آنان را به نیکی و به صورت کامل پاسخ می‌دادند. برای نمونه می‌توان به پاسخ امام رضا به ابن ابی‌نصر بزنطی اشاره کرد که سؤالاتش را در نامه‌ای به امام هشتم نوشت، در حالی که سؤال اصلی خود را فراموش کرده بود. در این میان، امام هشتم ضمن پاسخ به سؤالات مندرج در نامه، به سؤال فراموش شده‌اش پاسخ داد و همین نکته استبصار بزنطی و رها شدن او را از جریان وقف موجب گردید (راوندی، 1409: ج2، ص663). براین اساس، سلامت روانی افراد، با دیانت و بینش اعتقادی آنان ارتباط مستقیم دارد و از دقت در آن، پی می‌بریم؛ در صورتی که جامعه به روان‌پریشی و بینش انحرافی نسبت به اعتقادات گرفتار باشد، پاسخ به سؤال‌ها و شبهه‌های آنان، حتی اگر از سوی حجت خدا و رسول او صورت بگیرد اثربخش نخواهد بود؛ چرا که در این صورت، شبهه‌ها برای عدول از حق است و در ادامه به گرایش به ظلم و به جهالت و گمراهی می‌انجامد. در حقیقت، این‌جا هدف از سؤال طرح مسئله پژوهشی نیست و در این فرض، پاسخ علمی نه‌تنها تبیین و تحلیل مسئله تلقی نمی‌شود، بلکه از منظر ائمه، موجبات دوری از حقیقت و کفر سائل را فراهم می‌آورد (کلینی، 1407: ج‏1، ص45)؛ چنان که واقفه به کفر گرفتار شدند (صدوق، 1395: ج2، ص668). برای مثال می‌توان به حمزة بن بزیع اشاره کرد که چون امام هشتم از حال او پرسیدند؛ در پاسخ امام گفتند، او در شک و دو دلی به سر می‌برد. امام فرمود: او گمان می‌کند پدرم زنده است و واقفه که امروز در شک هستند، از دنیا نمی‌روند، مگر زندیق و کافر (طوسی، 1417: ص69). در باره علی بن ابی حمزه نیز، وشاء از امام رضا نقل کرده است که آتشی در قبرش شعله‌ور شده است که تا قیامت خاموش نمی‌شود (مجلسی، 1403: ج49، ص58). دقت در احوال شبهه‌کنندگان نشان می‌دهد، فقدان سلامت روان آنان مانع جدی برای قبول حقیقت بوده است و حتی پاسخ امام معصوم به شبهه‌های آنان مشکل چندانی را حل نمی‌کند.

از دقت در مطالب پیش‌گفته می‌توان دریافت که چنان‌چه علمی‌ترین پاسخ، آن هم با بیان امام معصوم به شبهه‌های افرادی چون ابن‌تیمیه، ابن‌خلدون، احمد امین مصری، قرضاوی، احمد‌کاتب، قفاری و عثمان‌الخمیس و همفکرانش داده شود؛ از سوی آنان پذیرفته نخواهد شد. دلیل این ادعا آن است که نوعی بیماردلی و کور باطنی ایشان را فرا گرفته است و این بیماری قلبی و باطنی، آن‌ها را به طرح شبهه‌ها و مغالطات، در مهدویت وا می‌دارد و موجب می‌شود آنان این مقوله روشن‌تر از خورشید را مورد شبهه قرار دهند. با این وضع، اینان، چنان‌که امام علی اشاره کرده است، به مثابه تیرهایی در دست شیطان هستند که شیطان آن‌ها را در کمان می‌گذارد و بر هدف می‌کوبد (سید رضی، 1414: ص184). پر واضح است که با این رویکرد، دغدغه آنان از طرح شبهه‌ها، رسیدن به حقیقت نیست.

  1. اقدامات اهل‌بیت بعد از شبهه‌ها

بررسی شبهه‌های وارد شده بر مهدویت، نشان می‌دهد ائمه تا آن‌جا که ممکن بود تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا از وقوع شبهه بر این مسئله پیشگیری کنند. طرح مسئله مهدویت، قبل از ولادت امام مهدی را می‌توان دلیلی قوی براین ادعا دانست. با وجود این، ائمه نسبت به شبهه‌هایی که به‌رغم مخالفت و مقاومت آنان در اطراف مقوله مهدویت پدید آمد، بی‌تفاوت نبودند و قاطعانه، با آن‌ها برخورد می‌کردند. علاوه بر این، ائمه به جهت بازپیرایی شبهه‌های مهدویت و جلوگیری از تجدید و تکرار شبهه برای نسل بعدی، حتی پس از مواجهه و مخالفت با شبهه‌ها دست از کار نکشیدند و تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا تهدید ناشی از شبهه‌ها به فرصت تبدیل گردد و رسوبات فکری از مقوله مهدویت زدوده شود. بدین منظور، آنان در ادامه فعالیت خود در رویارویی با شبهه‌ها اقدامات زیر را انجام دادند:

3-1. نهی از همنشینی با شبهه‌افکنان

بقا و زوال هر پدیده‌ای به زمینه رشد آن بستگی دارد و شبهه نیز از این قاعده مستثنا نیست. بررسی سبک ائمه در مواجهه با شبهه‌های وارد بر مهدویت، نشان می‌دهد سیاست ائمه این بوده که شبهه‌ها در سامانه اعتقادی امامیه مستقر نشود. به همین جهت، آنان به گونه‌ای رفتار کردند که شبهه ‌افکنی به جریان دنباله‌دار تبدیل نشود. لذا شاهد استمرار شبهه‌های مهدویت در طول تاریخ نیستیم. سیر تطور شبهه‌های مهدویت پژوهشی مستقل می‌طلبد؛ اما مسلم است که در زمان ما شبهه‌های کیسانیه، زیدیه و واقفه بر مهدویت رواج ندارد و این بدان دلیل است که ائمه در زمان پیدایش شبهه‌ها تلاش زیادی کردند تا شبهه‌ها محدود شوند و امکان رشد و پرورش از آن‌ها گرفته شود. در حقیقت، هدف آنان از این رویکرد از بین بردن شبهه و خشکاندن ریشه آن بوده است و بی‌تردید یکی از اقداماتی که به تحقق این مسئله کمک می‌کند، مدیریت جامعه و کنترل آن به عنوان یک رسانه عمومی شبهه ‌افکن است. از این رو، ائمه برای تحقق این مهم، به عنوان یکی از اقدامات مهم خود، شیعیان را از همنشینی با شبهه ‌افکنان نهی کرده‌اند. در حقیقت آنان با این کار زمینه بسط و گسترش شبهه را از شبهه افکنان گرفتند و مانع سرایت شبهه به دیگران شدند و اجازه ندادند شبهه‌ها در محافل عمومی بر سر زبان‌ها بیفتد و از این طریق در میان امامیه اشاعه یابد به تعبیر دیگر، ائمه اجازه ندادند شبهه‌ افکنان جو عمومی جامعه را به عنوان یک رسانه در اختیار بگیرند و آن را محملی برای انتقال شبهه‌های مهدویت قرار دهند. برای نمونه، امام هشتم محمد‌بن عاصم را از همنشینی با واقفه نهی کرد (کشی، 1371: ج2، ص756). در حقیقت ائمه با آگاهی از شیطان‌صفتی شبهه ‌افکنان، نقش آنان را در منحرف ساختن دیگران برجسته ساختند و به این لحاظ با آنان مقابله کردند. از منظر اهل‌بیت، این گونه افراد، مانند على بن حسكه قمى در نقش شيطانى در مقابل دیگر افراد، مانند قاسم يقطينى جلوه‏گر مى‏شوند و سخنان باطل را به ایشان الهام می‌کنند (همان، ص802).

براین اساس، می‌توان دریافت، نهی از همنیشنی با این افراد، بدان دلیل است که جامعه بر اثر شیطنت ورزی على بن حسكه و شاگردانش (قاسم يقطينى، ابن باباى قمى و محمد بن موسى شريعى) منحرف می‌شود (همان، ص806). ائمه به این مسئله از زاویه دیگری نیز نگریسته‌اند و آن، نگرش انتقادی به آثار و پیامدهای مخرب مجالست با شبهه‌ افکنان است. این مسئله موجب می‌شود افراد شبهه‌گر و منحرف با نقل احاديث و نسبت‌دادن احاديث ساختگی به ائمه، سخنانى اظهار کنند كه موجب اشمئزاز قلوب است و به رغم این که در افکار عمومی مقبولیت ندارد؛ به ائمه نسبت داده می‌شوند و در نتیجه اعتقادی سخیف و ضعیف به مهدویت شکل گیرد و شیعه که سمبل عقلانیت و خردورزی در اعتقاد به امامت است، به جهل گرایش یابد! پر واضح است که این رویکرد ناگوار موجب آزار و اذیت اهل‌بیت است؛ چنان‌که این حقیقت در سخن امام مهدی این گونه آمده است: «قد آذانا جهلاء الشیعه و حمقائهم؛ شیعیان نادان و احمق، ما را آزار می‌دهند» (طبرسی، 1403: ج2، ص474). بدیهی است در این فرض، جامعه به دلیل عدم تشخیص انحراف، توان مقاومت در برابر شبهه و رد ادعای باطل شبهه‌ افکنان را ندارد. به همین دلیل، ائمه، از جمله امام هادی با اهتمام به تبيين و تميز خطوط انحرافى از مسير صحيح و سالم امامت و تشيّع، در ميان جامعه شيعه بر دوری از منش و روش و گفتار شبهه ‌افکنان تأکید کرده‌اند (کشی، 1371: ج2، ص802).

3-2. طرد اجتماعی شبهه‌افکنان

واضح است که مقابله با شبهه‌ها، بدون برخورد با علل و عواملی که به شکل‌گیری شبهه می‌انجامد، چندان اثربخش نیست و موجب بازگشت و تجدید شبهه خواهد شد. در این فرض، شبهه ممکن است به شکلی دیگر و به صورتی قوی‌تر مطرح شود. از این رو، خشکاندن ریشه شبهه اهمیت فراوانی دارد. مطالعه سیره و روش ائمه در مقابله با شبهه‌ها نشان می‌دهد، مقابله با تجدید شبهه، یکی از دغدغه‌های اصلی ائمه است و لذا برخورد آنان با شبهه‌ افکنان اهمیت فراوانی پیدا می‌کند. بر این اساس، ائمه در اقدامی دیگر شبهه‌افکنان و صاحبان افکار باطل را مورد لعن و نفرین قرار دادند. برای نمونه، می‌توان به ابوسعید مکاری اشاره کرد که امام رضا او را نفرین کرد و از خدا خواست نور او را خاموش و فقر را وارد خانه‌اش کند (کشی، 1371: ج2، ص576). از این رو، هنگامی که مکاری قصد داشت از آن حضرت سؤال کند؛ امام به او فرمود: «گمان نمی‌کنم پاسخ مرا بپذیری، من تو را از موالیان خودم نمی‌دانم» (همان). به نظر می‌رسد طرد این گونه افراد از ناحیه ائمه، بدان دلیل است که آنان سخن حق و پاسخ درست را از ائمه نمی‌پذیرفتند و ائمه برای این که رفتار چنین افرادی در جامعه عادی تلقی نشود و موجب انحطاط دیگران را فراهم نیاورد، آنان را مورد لعن قرار می‌دادند.

در حقیقت، ائمه به خوبی می‌دانستند شبهه ‌افکنان از عقاید باطل خود به سادگی دست برنمی‎‌دارند، هر مکری را به کار می‌گیرند تا محملی برای شبهه خود پیدا و آن را احیا کنند. به همین دلیل، ائمه هوشمندانه اجازه ندادند شبهه‌گران به بهانه سؤال یا مناظره فرصت دیگری برای طرح شبهه پیداکنند. برای نمونه، می‌توان به رد مناظره کلامی مرد شامی از سوی امام صادق اشاره کرد که در آن، امام صادق به فرصتی که در مناظره نصیب شامی ‌شد، به عنوان تالی فاسد نگریست که زمینه انکار حقیقت را فراهم می‌آورد (کلینی، 1407: ج1، ص171). همچنین حسین بن روح نوبختی از مباهله و مناظره با شلمغانی اجتناب کرد (طوسی، 1417: ص307). دقت در این نوع تعامل نائب امام با انحراف فکری شلمغانی نشان می‌دهد که او به خوبی دریافته بود شلمغانی، به مباهله به عنوان راهبردی برای اثبات حقانیت ادعای باطلش نظر دوخته است. لذا ابن روح، هوشمندانه با او مباهله نکرد و اجازه نداد از این طریق فرصتی دوباره در اختیار او قرار گیرد. به این ترتیب، با این موضع‌گیری مناسب شلمغانی، ملعون و مطرود ماند و لعن امام موجبات کنارگذاشتن او را از سوی جامعه امامیه فراهم آورد.

3-3. بازنمایی شبهه‌افکنان به مثابه ضد فرهنگ

بررسی شبهه‌های وارد بر مسئله مهدویت نشان می‌دهد بخش قابل توجهی از شبهه‌ها از ناحیه افرادی مطرح شده است که شخصیت آنان از سوی جامعه اسلامی معتبر و معتمد دانسته شده است و حرکت آنان به عنوان جریانی فرهنگی با صبغه دینی پذیرفته شده بود.[2] به‌ویژه که تعدادی از شبهه افکنان در برهه‌ای از زمان وکیل یا کارگزار امام بودند. این نکته موجب می‌شد جامعه اسلامی، ناخواسته و بدون داشتن نگرشی نقادانه به شبهه‌ها، آن‌ها را بپذیرد. در این فرض جامعه کم‌تر می‌توانست به ماهیت حقیقی جریان ضدفرهنگی شبهه‌ افکنان شک کند و رویکرد ناصواب آنان را در مورد امامت، به دیده تأمل بنگرد و لذا عملاً با بحرانی روبه‌رو می‌شد که کانون آن درون جامعه اسلامی بود. ائمه با توجه به این نکته مهم در اقدامی اساسی در پی معرفی چهره واقعی شبهه‌کنندگان و بیان عاقبت شوم و سرانجام بد آنان برآمدند. این اقدام ضربه محکمی بر اعتبار شبهه‌کنندگان بود و موجب شد سابقه آن دسته از شبهه ‌افکنانی که به عنوان اصحاب ائمه در ظاهری موجه جلوه می‌کردند، مورد خدشه قرار گیرد و اظهارات آنان زیر سؤال برود. نتیجه این اقدام هوشمندانه از سوی ائمه، سلب اعتماد جامعه اسلامی از شبهه‌ افکنان بود. در حقیقت ائمه در اقدامی حساب شده و بسیار دقیق کاری کردند که جامعه با بی‌اعتنایی از کنار شخصیت‌های شبهه‌گر و حرکت ضدفرهنگی آنان عبور کند و خریداری برای شبهه‌های آنان باقی نماند و به این ترتیب، زمینه طرد آنان از سوی جامعه و در نتیجه گوشه‌گیری آنان فراهم شود. به عنوان نمونه، امام هفتم، علی بن ابی حمزه و همفکرانش را «اشباه الحمیر» (طوسی، 1417: ص67) و یا امام جواد، واقفه را «حمیر الشیعه» خواند (کشی، 1371: ص460)؛ تا هر گونه همراهی با او از سوی جامعه حماقت دانسته شود. امام هشتم در اقدامی جالب توجه، کسانی را که امام هفتم را قائم می‌دانستند، واقفی خواند و آنان را بازمانده از حقیقت معرفی کرد (همان). همچنین امام جواد آن­ها را به منزله نصاب و دشمنان اهل‌بیت بر شمرد (همان). در حقیقت، آن حضرت با جریان‌شناسی حرکت ضدفرهنگی علی‌ابن ابی‌حمزه و همفکرانش، انحرافات آنان را بازنمایی کرد و با همین اقدام، موقعیت اجتماعی و اعتبار آنان را در جامعه اسلامی از آنان سلب و به این ترتیب، زمینه گوشه‌گیری آنان و طرد آن‌ها را از سوی جامعه فراهم کرد تا دیدگاه ناصواب ایشان در مورد مهدویت، از سوی جامعه اسلامی و افکار عمومی کنار گذاشته شود. همچنین حسین بن روح نوبختی در پاسخ به سؤالات قمی‌ها از انحراف ضد فرهنگی شلمغانی، او را به «مخذول ضال مضل» عنوان ساخت و ارتداد احمد بن هلال را مطرح کرد (طوسی، 1417: ص373). امام حسن عسکری نیز احمد بن هلال را صوفی ریاکار و بازیگر خواند (کشی، 1371: ص535). در حقیقت، امام حسن عسکری با این موضع‌گیری، رفتار احمد بن هلال را به مثابه ضدفرهنگ مهدویت می‌دانست و نقاب از چهره کسی برداشت که پنجاه و چهار بار با پای پیاده رفته (همان)؛ اما به عمق و کنه حج و لقای امام نرسیده است و لذا از پذیرش نیابت نایب او سرباز می‌زند و رفتار او موجب شبهه پراکنی در اطراف امامت امام دوازدهم می‌شود؛ چرا که عده‌ای خیال کنند با توجه به این که او پنجاه و چهار حج با پای پیاده رفته است، به چنان زهد و تقوایی دست یافته که نتیجه آن شناخت حق از باطل است و بدان دلیل که او نیابت محمد بن عثمان را نپذیرفته است، آنان نیز او را به عنوان نایب امام نپذیرفتند (همان). بدیهی است پیامد این نوع نگاه به امامت جریان ضدفرهنگی است که نتیجه آن انکار امامت امام حسن عسکری و امامت امام دوازدهم است.

3-4. تبدیل تهدید شبهه به فرصت بیان

تحلیل و بررسی استراتژی ائمه در تعامل با انحرافات فکری شبهه‌ افکنان، نشان می‌دهد ائمه به دشمن‌شناسی اهتمام زیادی می‌دادند و حیله‌های دشمنان فرصت‌طلب برای نفوذ به سامانه اعتقادی امامیه از منظر آنان هیچ‌گاه مورد غفلت واقع نمی‌شد؛ به گونه‌ای که امام علی، غفلت از بیداری دشمن و نادیده گرفتن مکر و خدعه او و در نتیجه گرفتارشدن به آن را به شدت مورد نکوهش قرار می‌دهد (سیدرضی، 1414: ص79). براین اساس، در مواجهه با شبهه‌های مهدویت، فطانت و زیرکی در مواجهه با شبهه‌گر و مراقبت از افتادن در دام او، اصلی اساسی به شمار می‌رود و به اصطلاح در مواجهه با شبهه‌های مهدویت، توجه به این نکته بسیار مهم است که بازیچه و مقهور شبهه یا شبهه‌گر واقع نشویم. واقعیت این است که وقتی شبهه‌ای شکل می‌گیرد، لوازمی دارد که نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت و از آن‌جا که شبهه سازماندهی شده شکل می‌گیرد؛ این رویکرد، نسبت به شبهه برخوردی هوشمندانه می‌طلبد و مراقبتی و احتیاطی اقتضا می‌کند که شبهه‌گر نتواند با طرح شبهه‌ها، افکار عمومی را بازیچه دست خود قرار دهد. بر پایه این سخن، می‌توان دریافت که در حقیقت، ائمه در تعامل با شبهه‌های مهدویت از معلول عبور کرده و علت و خاستگاه شبهه را مورد توجه قرار داده‌اند تا به این ترتیب، بتوانند در سایه آن، در آینده و برای همیشه نسبت به شبهه‌های مهدویت پاسخ دهند. این مسئله از دو جهت حائز اهمیت است:

نخست آن که اگر سبک ائمه در برخورد با شبهه‌ها به شبهه‌هاي زیدیه و واقفه و نظایر آن معطوف و محدود شود، برای مواجهه با شبهه‌های مهدویت در زمان ما ثمره و کاربردی ندارد؛ چرا که شبهه‌های واقفه و نظایر آنان، امروزه منسوخ شده است. از این رو، ائمه سبکی در پیش گرفتند که به عنوان الگو می‌توان بر اساس آن به پیچیده‌ترین شبهه‌های مهدویت پاسخ گفت. دوم آن که ائمه قبل از پاسخ به شبهه بر این اقدام مواظبت کردند که شبهه‌های وارد بر مهدویت و پاسخ آن بازنشر داده نشود تا به این طریق محمل تبلیغ شبهه و بزرگ کردن شخصیت شبهه‌گر فراهم نشود. بر این اساس، ائمه منطقی هوشمندانه در پیش گرفتند و از پدید آمدن بحرانی معرفتی در سامانه اعتقادی امامیه پیشگیری کردند. لذا در مواجهه ائمه با شبهات مهدویت، موردی نمی‌یابیم که ائمه و یا اصحاب ایشان به صورت مستقیم به شبهه‌های شخص و یا جریانی پرداخته باشند و این مسئله به بزرگ‌شدن شخصیت شبهه‌گر منجر شده باشد، بلکه ائمه در مواجهه با این گونه موارد، هوشمندانه اصل مسئله امامت و مهدویت را مورد توجه قرار داده‌اند. شاهد این ادعا حجم انبوهی از سؤالات است که در زمان ائمه وجود داشته است. محمد بن عیسی یقطینی دراین باره گفته است که مجموعه‌ای را از سؤال و جواب در این باره گرد آورده که تعداد آن‌ها به پانزده‌هزار می‌رسید (طوسی، 1417: ص73). با وجود این، به گونه‌شناسی سؤال و یا ثبت و طرح آن از سوی اهل‌بیت پرداخته نشده است و ائمه به هیچ یک از اصحاب خود دستور نداده‌اند كه مثلا تو نسبت به پاسخ‌گویی به فلان دسته از شبهه‌های مهدویت موظف هستی. این مسئله خود گواه برآن است که این گونه مقابله با شبهه‌های مهدویت از سوی ائمه آن‌هم بدون این‌که به شبهه‌گر بهایی داده شده باشد، روشی مناسب در مواجهه با آن‌ها به شمار می‌رود. پرهیز از مناظره مستقیم اهل‌بیت با شبهه‌ افکنان، گواه دیگری بر این نکته است؛ چنان که ابن روح به عنوان نائب امام از مناظره و مباهله با شلمغانی دوری جست (همان، 1417: ص307).

3-5. ارائه الگوی مطلوب برخورد با شبهه

بررسی و رویارویی ائمه با شبهه‌های مهدویت، گویای آن است که اهل‌بیت الگویی مناسب برای برخورد با شبهه‌های مهدویت ارائه کردند که عمل به آن از سوی جامعه امامیه می‌تواند روزنه نفوذ شبهه‌ها را به لایه‌های فکری و فرهنگی مسدود کند و آن، عدم تصدیق شبهه است. حازم‌ بن حبیب به نقل از امام صادق می‌گوید:

صاحب‌الامر غیبتی طولانی دارد و اگر کسی آمد و از غسل و کفن او به تو خبر داد و دستان خود را به معنی دفن او به هم‌زد، او را تصدیق نکن (همان: ص424).

بی‌تردید سخن امام صادق بر شبهه طول عمر امام مهدی متناظر است. امام صادق با توجه به این نکته که شبهه ‌افکن با رویکرد تردید در طول عمر در پی انکار امامت امام مهدی است؛ راهکار مواجهه با این شبهه را عدم تصدیق شبهه‌گر عنوان کردند. در حقیقت، امام به خوبی می‌دانست که توجیه طول عمر و ارائه شواهد قرآنی برای شبهه افکنی که در پی پاسخ و یافتن حقیقت نیست، مقبول نمی‌افتد و لذا به آن نمی‌پردازد. اما برای ائمه بسیار مهم است که پیروان ایشان، شبهه را تصدیق نکنند؛ چرا که تصدیق شبهه، باز کردن راه نفوذ فرهنگ دشمن به سامانه اعتقادی امامیه است و پذیرفتن شبهه به مثابه تردید در حقیقت و قرار گرفتن در جبهه باطل است و این مسئله به تزلزل اعتقاد انسان امام‌باور در امر امامت منجر می‌گردد؛ در حالی که اگر شبهه‌های شبهه‌ افکنان از سوی منتظران تصدیق نشود و اصل اعتقاد به مهدویت و لوازم آن از سوی منتظران حفظ گردد؛ باز تبیین این مقوله و تقویت بنیادهای معرفتی آن به تناسب اقتضائات زمان ممکن می‌گردد.

نمودار سبک‌شناسی مواجهه ائمه در پاسخ به شبهه‌های مهدویت

نتیجه‌گیری

سبک و شیوه تعامل ائمه با شبهه‌های مهدویت، به دلیل ممارست و علم اهل‌بیت در برخورد با این شبهه‌ها به عنوان مدل الگویی برای کسانی که مایلند شبهه‌های مهدویت را واکاوی کنند و به آن‌ها پاسخ دهند؛ نیازی اساسی است. ماندگاری این مدل از تعامل با شبهه‌ها، به جهت موفقیت در براندازی شبهه‌هایی نظیر شبهه‌های واقفه بر مهدویت نشان می‌دهد سبک ائمه می‌تواند در زمان ما به عنوان راهبرد اساسی در مواجهه با شبهه‌های مهدویت مورد توجه قرار گیرد؛ به‌ویژه که آنان در اقدامی هوشمندانه در سه مرحله با شبهه‌ها مواجهه داشته‌اند. ائمه به منظور دفع شبهه و برای پیشگیری از وقوع آن، با رصد آن‌ها و زیر نظر گرفتن شبهه‌گر، تهدید ناشی از شبهه را به فرصت تبدیل کردند. همچنین آنان حین شکل‌گیری شبهه، با مناظرات علمی، به رفع شبهه پرداختند و پس از شبهه با اقداماتی نظیر تبیین ماهیت حقیقی شبهه و لعن شبهه‌گران مانع تجدید و تشدید شبهه شدند.

منابع

قران کریم.

  1. ابن ‌بابویه، محمد بن ‌علی (1372). عيون أخبار الرضا، تهران، نشر جهان.

  2. ــــــــــــــــــــــ (1362). الخصال، قم، جامعه مدرسین.

  3. ــــــــــــــــــــــ (1395ق). کمال ‌الدین و تمام ‌النعمه، تهران، نشر الاسلامیه.

  4. ابن منظور، محمد بن مکرم (1414ق). لسان العرب، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر.

  5. آیتی، نصرت الله (1393). دلیل روشن، قم، آینده روشن.

  6. بختیاری، زهرا (1392). امام رضا و فرقه‌های شیعه، مشهد، انتشارات آستان قدس.

  7. بدری، سامی (1417ق). شبهات و ردود، قم، حبیب.

  8. جباری، محمد رضا (1382). سازمان وکالت، قم، مؤسسه امام خمینی.

  9. جعفری، جواد (1394). حدیث حضور، قم، آینده روشن.

  10. جوادی آملی، عبدالله (1388). تفسیر تسنیم، قم، اسراء.

  11. حیدر، اسد (1390). امام صادق و مذاهب اهل سنت، ترجمه: محمد حسین سرانجام، قم، ادیان و مذاهب.

  12. خسروپناه، عبدالحسین (1389)، جریان‌شناسی ضد فرهنگ‌ها، قم، تعلیم و تربیت.

  13. راغب، حسین (1412ق). المفردات، بیروت، دارالقلم.

  14. راوندی، قطب الدین سعید هبة الله (1409ق). الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسة الامام المهدی.

  15. رضی، محمد بن حسین (1414ق). نهج‌البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، قم، هجرت.

  16. صافى، لطف الله (1386). سلسله‌ مباحث امامت و مهدویت، تهران، دفتر تنظيم و نشر آثار آيت الله صافى گلپايگانى.

  17. طبرسی، احمد بن علی (1403ق). الاحتجاج، مشهد، مرتضی.

  18. طوسی، محمد بن حسن (1411ق). الغیبه، قم، دارالمعارف.

  19. عرفان، امیر محسن (1395). مواجهه ائمه با مدعیان مهدویت (گونه‌شناسی، سبک‌شناسی و شاخصه‌شناسی)، قم، مرکز تخصصی مهدویت.

  20. کشی، محمد بن عمر (1371). رجال الکشی، قم، مؤسسه ال‌البیت.

  21. کلینی، محمد بن ‌یعقوب (1407ق). الکافی، تهران، دار‌الکتب الاسلامیه.

  22. مجلسی، محمد باقر (1403ق). بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

  23. محمدی، رضا (1389). پاسخ به پرسش‌ها و شبهات، قم، زمزم هدایت.

  24. مطهری، مرتضی (1386). مجموعه آثار، تهران، صدرا.

  25. مفید، محمدبن محمد (1413ق). الفصول المختاره، قم، کنگره شیخ مفید.

  26. موسوی کاظمی قزوینی، محمد (1420ق). الامام المنتظر و شبهات المرجفین، بیروت، الغدیر.

  27. نعمانی، محمد بن ابراهیم (1397ق). الغیبه، تهران، نشر صدوق.

[1] . فراوانی روایات در این باره به اندازه‌ای است که به تدوین غیبت‌نگاری از سوی محدثان امامیه منجر شده است.

[2] . «جریان عبارت است از تشکل، جمعیت و گروه اجتماعی معینی که علاوه بر مبانی فکری، از نوعی رفتار ویژه برخوردار است... پس دارا بودن صبغه اجتماعی و اندیشه مشخص، رفتار معین و مرتبط با اندیشه و داشتن تعدادی پیرو، ویژگی‌های جریان اجتماعی‌اند» (خسروپناه، 1389: ص20).

نویسنده:

سید مجتبی معنوی

 


چاپ   ایمیل