چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
نخستین پیشوای آیین سیک (Sikh) نانک (Nānak)، که بعدها ملقب به گورو (Guru) یا استاد معنوی شد، در قرن پانزدهم میلادی در سرزمین پنجاب، در شمال غربی شبهقارّة هند در خانوادهای هندو چشم به جهان گشود. به باور سیکها، نانک بعد از مکاشفهای عرفانی احساس کرد مأموریتی از جانب خداوند بر دوش او نهاده شده است و در پِی آن، آیین سیک به وجود آمد. وی در سفرهای متعدد به مراکز اصلی آیین هندو، آیین بودا و اسلام، پیام خود را که نفی تعصبات جاهلانه بر آداب و ظواهر مذهبی، بدون درک صحیح از حقیقت آن بود، به پیروان این ادیان رساند و همواره مردم را به تفکّر در عمق تعالیم ادیان دعوت میکرد (Singh, 1999: 14).
گورو نانک با آنکه دو پسر به نامهای سْریچَنْد (Sri Chand) و لکشمیچند (Lakshmi Chand) داشت، ولی هیچ یک را شایستة جانشینی خویش ندانست و به جای آن یکی از مریدانش را به نام لِهنا (Lehnā)، که فردی مؤمن و مطیع بود، با اعطای لقب اَنْگَد (Angad) به معنای «از وجودِ من» به عنوان گوروی پس از خود معرّفی کرد (Hinnells, & Owencole, 1996: 314).
پس از گورو اَنْگَد نیز تا قرن هجدهم میلادی هشت گوروی[i] دیگر به ترتیب پیشوایی سیکها را به عهده داشتند. در این میان، دهمین گورو، به نام گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ
(Guru Gobind Singh)، را میتوان پس از گورو نانک مهمترین پیشوای این آیین قلمداد کرد، و دوران رهبری او را یکی از سرنوشتسازترین دورانهای این آیین دانست؛ چراکه او با منسجم کردن پیروان آیین سیک و وضع قوانین خاص، مانند همراه داشتن پنج نماد آیینی موسوم به پنجکاف، و تأسیس نظام دینی و سیاسی به نام خالْصا (Khālsā)، نخستین بار سیکها را به عنوان قوم و آیینی مستقل مطرح کرد.
همچنین، تا پیش از گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ، مسئلة جانشینی از سوی شخص گورو در زمان حیاتش با انتصاب یکی از شاگردان یا فرزاندن حل میشد، ولی چهار پسر گوروی دهم در دوران حیات وی به دست مغولان کشته شده بودند و از طرفی نیز شخص خاصی را شایستة این مقام نمیدانست، به همین دلیل برای پیشگیری از بروز اختلاف بین پیروانش بر سر جانشینی خود، کتاب مقدس گورو گْرَﻧﺘﻬ صاحب (Guru Granth Sāhib) را که مورد قبول همه بود، به عنوان جانشین همیشگی خود برگزید (Gupta, 2000, Vol 1: 326).
ولی با این حال، این تدبیر مؤثر واقع نشد و پس از وی بر سر جانشینیاش بین سیکها اختلافاتی به وجود آمد و برخی جانشینی کتاب مقدس را نپذیرفتند؛ مهمترین اتفاق ناشی
از این اختلافات جدا شدن سیکهای نامدْهاری (Nāmdhari) از دیگر سیکها بود. پس
از آن نیز، برخی گروهها با به چالش کشیدن اصول سختگیرانة ظاهری خالْصا، مثل
التزام به همراه داشتن پنج نشان، مذاهب دیگری مثل نیرنکاری (Nirankāri) را در این آیین به وجود آوردند.
1. سه مذهب اصلی سیک
1.1. خالْصا
اکثریت غالب جمعیت سیکها را پیروان مذهب خالْصا تشکیل میدهند.
نخستین بار توسط پیشوای دهم سیک، گورو گوبِند سینگه این نام را برای نامیدن پیروان
واقعیاش، که با ایمان و وفاداری به او مراسم تعمید خاص سیکها، موسوم به
تعمید با شمشیر دودَم یا کْهَندا کا امریت (Khandā kā Amrit)، را به جای آوردهاند، به کار
برد. این واژه از ریشة لغوی عربیـ فارسی خالص به معنای ناب است، و به این مطلب
اشاره دارد که یک سیک باید در زندگیاش در همة کارها خالص و دور از آلودگی باشد (Gupta, 2000, vol 1: 273).
به نظر میرسد علّت اصلی پیدایش نظام دینی و سیاسی خالْصا دو چیز مهم بوده است؛ نخست اینکه چون گرایش اصلی آیین سیک توجه به مسایل عرفانی و معنوی بوده، و از طرفی اکثر حاکمان مغول همواره این آیین را تحت فشار قرار دادهاند، لازم بود سیکها
بیش از آنکه یک فرقة عرفانی باشند یک قوم و ملت مستقل، دارای حکومت و
سرزمینی خاص باشند تا به مرور زمان محو نگردند. علاوه بر این، پیروان گورو گوبِند
سینگه از اقوام و طبقات مختلف اجتماعی و دینی بودهاند، لذا با اینکه از دوران گورو
نانک تا آن زمان بر نفی برتری طبقاتی و قومی تأکید شده بود، ولی تا آن زمان اینگونه تعصبات از بین نرفته بود و این نقطة ضعف خطرناکی برای جامعة نوپای سیک به شمار میآمد. لذا گورو با تدبیری، با تأسیس خالْصا، پیروانش را به لشکری و متحد وفادار
تبدیل کرد.
گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ برای اعلام تأسیس نظام خالْصا یکی از جشنهای مهم هندی به نام بیساکهی (Bisākhi) را برگزید. در این روز سنت بر این بوده که سیکها در محضر گورو گرد آمده و به ارشادها و راهنماییهای او گوش بسپارند. این موقعیّت بهترین فرصت برای گوروی دهم بود تا به طور رسمی تشکیل خالْصا را اعلام کند. ولی این اعلام باید طوری میبود که هرگز از خاطرة سیکها محو نشود. در ضمن، او قصد داشت وفادارترین و جاننثارترین سیکها را نیز بشناسد. به همین دلیل در 1699 میلادی فرمانی خطاب به تمام سیکها صادر کرد، و دستور داد در روز بیساکهی برای دیدار با او در شهر اَنَنْدپور
گرد آیند.
مطابق فرمان گورو، در آن روزِ خاص، سیکها از مناطق مختلف هند به اَنَنْدپور آمدند. در جمع کثیری از سیکها گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ بر بلندی رفت، و در حالی که شمشیر برهنهای در دست داشت فریاد زد، آیا در جمع شما کسی هست که جانش را برای آیین (دْهَرْمَه Dharma) نثار کند؟![ii] با شنیدن این حرف جمعیّت ساکت شده و ترس و حیرت در دل همه حاکم شد. گورو سه بار همین جمله را فریاد زد، تا اینکه شخصی به نام دَیا رام پیش آمد و اظهار آمادگی کرد. گورو بازوی او را گرفته و به داخل خیمه برد. بعد از چند لحظه با شمشیری خونین بیرون آمد و باز جملة قبل را تکرار کرد. فرد دیگری قدم جلو نهاد، گورو او را نیز به داخل خیمه برد و تا پنج بار این کار را تکرار کرد. بعد از آن، وقتی شخص دیگری حاضر نشد قدم پیش بگذارد، به داخل خیمه رفت و هر پنج نفر را، در حالی که لباسهای یکشکل به تن کرده و سلاح به همراه داشتند بیرون آورد (Singh, 2001: 71). سپس گفت: این پنج تن عزیزان من هستند، چون حاضر شدند جانشان را برای من فدا کنند. بدینسان آن پنج نفر به پنج پیاره (Panj Piyāre)، به معنای پنج عزیز، مشهور شدند. آنگاه برای نخستین بار در مراسم کهندا کا امریت گوروی دهم آن پنج تن را توسط تعمید داد و سپس خود نیز به دست آنها تعمید یافت. به همین ترتیب بسیاری از افراد حاضر در جشن تعمید یافته و به طور رسمی به عضویّت خالْصا درآمدند. از دیگر اقدامات گوروی دهم افزودن نام ﺳﻴﻨﮕﻬ، به معنای شیر، به عنوان نام خانوادگی مردان و افزودن کَوْر، به معنای بانو، برای زنان بود
(Gupta, 2000, vol 1: 271).
مطابق آنچه در اعتقادنامه و قانون سلوک سیک خالْصا (رَهِت مَرْیادا Rahit Maryada) درج شده است، سیک خالْصا کسی است که از لحاظ اعتقادی به یک خدای ابدی و متشخّص (اکال پورﻛﻬ Akal Purakh)، و گورو بودن ده پیشوای این آیین، از گورو نانک تا گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ، باور داشته و بپذیرد اعتقاد به اینکه کتاب مقدّس ﮔﻮرو
گْرَﻧﺘﻬ صاحب جانشین ابدی دهمین گورو است، و از لحاظ عملی نیز مراسم تعمید
با شمشیر دودَم را به جای آورد، و همچنین هیچ دین و آیین دیگری را نپذیرد
(Shromni Gurdwārā prabandak committee, 1998: 9).
به طور کلی، اصول اعتقادی خالْصا شامل سه اصل یگانهپرستی، باور به وساطت و رهبری معنوی گورو و تناسخ ارواح پس از مرگ است. همچنین باور به خاتمیت سلسله گوروهای انسانی در ده گورو و جانشینی کتاب مقدس به عنوان گوروی جاودان این آیین، از مشخصات آیین سیک خالْصا محسوب میشود.
یکی دیگر از مهمترین باورهایی که بعد از توحید و نفی پرستش خدایان متعدد، بسیار مورد تأکید سیکهای خالْصا است، اصل نیاز انسان به مرشد و پیشوای روحانی یا گورو برای نجات از چرخة تناسخ و فنای در حق است. ولی خالْصاها باور دارند که گورو و مرشد حقیقی تنها خداوند است که از طریق کلامش که به آن گوربانی (Gurbani)، به معنای الهام گورو، میگویند خود را متجلی کرده است. کلامی که از ذات خداوند جدا نبوده و ازلی و ابدی است (Singh, 1971: 59). گوروهای دهگانه نیز به عنوان واسطه و مجریان الهامات الاهی در زمین تلقّی میشدند (Mcleod, 2009: 83). به همین دلیل معتقدند با تکمیل کلام الاهی و تدوین کامل کتاب مقدس از سوی پیشوای دهم، پس از وی تا همیشه، تنها کتاب مقدسِ گورو گْرَﻧﺘﻬ صاحب، گورو و پیشوای آنهاست و هیچ انسانی نمیتواند به عنوان گورو در کنار کتاب پذیرفته شود. به همین دلیل پس از انتصاب کتاب مقدس، به عنوان گوروی همیشگی، از سوی پیشوای دهم در سیصد سال پیش، دیگر هیچ فرد خاصی به عنوان گورو وجود ندارد
(Singh, 2001, vol 2: 199).
آیین سیک، همانند دیگر ادیان سرزمین هند، به قانون تأثیر کردار انسان در تولّدهای آیندهاش یا کرمه (Karma) و تناسخ ارواح معتقد است. این آیین بهشت و دوزخ را، آنگونه که در ادیان ابراهیمی وجود دارد، نمیپذیرد، بلکه جهنم را تناسخ و بهشت را فنای در حق میداند. نجات و رهایی از چرخة تناسخ تنها از طریق لطف و عنایت الاهی (کْرْیپا Kripā) ممکن است (Bala, 1999: 117). در آیین سیک از روح انسان به عنوان قطرهای جداشده از اقیانوسِ هستیِ الاهی و یا اشعهای از پرتو نورِ الاهی تعبیر میشود، که درنهایت برای رهایی از گردونة تناسخ باید به اصل خود بازگردد.
علاوه بر این، التزام به همراه داشتن پنج نشان بر هر سیک خالْصای تعمیدیافته الزامی است. این پنج نشان که به پنجکاف مشهور است عبارتاند از:
1. کِش (Kesh): کوتاه نکردن موهای بدن.
2. کَنْگا (Kanga): همراه داشتن شانه برای مرتّب کردن و تمیز نگاه داشتن موها.
3. کیرپان (Kirpan): همراه داشتن خنجر یا شمشیر برای ایجاد حسّ شجاعت و دفاع از خود.
4. کَرا (Kara): مُچبند فولادی به عنوان وسیلهای برای یادآوری اصول سیک و تذکّر این نکته که سیک همیشه بندة خداوند است.
5. کَچْهه (Kachha): پوشیدن شلوارک برای کنترل تمایلات جنسی نامشروع
(Shromni Gurdwārā prabandak committee, 1998: 30).
غیر از این پنج نماد، یکی از بارزترین و مشهورترین مشخّصههای ظاهری سیکهای خالْصا بستن عمامههای رنگارنگی است که به زبان محلّی به آن پَکری (Pakŗi) یا دستار (Dastār) میگویند. اگرچه بستن دستار همانند پنجکاف الزامی نیست، ولی سیکهای خالْصا به بستن آن به عنوان جزیی از لباس رسمی خود مقیّد هستند (Owen Cole and Morgan, 2000: 305).
همانطور که اشاره شد، از سویی، خالْصا کسی است که رسماً مراسم تعمید با شمشیر دودَم برایش انجام شده باشد، و کسی که در خانوادة خالْصا متولد شود ولی این مراسم را انجام نداده باشد رسماً سیک خالْصا محسوب نمیشود. از سوی دیگر، بسیاری از سیکها به دلیل سختی احکام و الزامات عضویت در مذهب خالْصا حاضر نیستند تعمید بیابند. لذا جامعة سیکهای خالْصا به سه گروه تقسیم میشود:
1. سَهَجْدْهاری Sahajdhāri؛ کسانی که در خانوادة سیک خالْصا متولّد شده و از این طریق خود را پیرو این آیین بدانند، ولی به طور رسمی تعمید نیافته و به پنجکاف، به ویژه کوتاه نکردن موی بدن ملتزم نباشند.
2. کِسدْهاری Kesdhāri؛ سیکهایی که ملتزم به حفظ موی کوتاهنشدة بدن هستند، ولی به طور رسمی تعمید نیافتهاند و به سایر احکام چندان التزامی ندارند.
3. امریتدْهاری Amritdhªri؛ سیکهایی که به طور رسمی با مراسم کْهَندا کا امریت تعمید یافته، به تمام احکام دقیقاً ملتزم باشند (Chander Dogra and Singh Mansukhani, 1997: 436).
تا چند دهة پیش، سیکهای خالْصا تنها گروه سوم، یعنی سیکهای تعمیدیافته، را رسماً عضو جامعة خود میدانستند، و هرچند دو گروه دیگر را نیز به صورت فیزیکی مجبور به تعمید یافتن نمیکردند، ولی با ایجاد محدویتهایی، مانند انجام ندادن تشریفات ازدواج یا مراسم پس از مرگ و ممانعت از ورود آنها به برخی اماکن مقدس، آنها را برای تعمید یافتن تحت فشار قرار میدادند. ولی امروزه معمولاً این فشارها نیز برداشته شده و این دو گروه نیز در سرشماریها جزو سیکهای خالْصا شمرده شده و تمام مراسم و تشریفات مذهبی برای آنها نیز انجام میشود.
علاوه بر این سه گروه، در آیین خالْصا سه گروه دیگر نیز به دلیل شیوة زندگی و لباس خاصشان از سایر خالْصاها متمایز هستند. این سه گروه که نیهَنْگ ﺳﻴﻨﮕﻬ (اَکآلی) Nihang (Akāli)، نیرمَلا Nirmalā و سِواپنتْهی Sewāpanthi نام دارند، همه از سیکهای تعمیدیافته یا امریتدْهاری هستند و از نظر اعتقادات با دیگر خالْصاها هیچ تفاوتی ندارند؛ تنها تفاوتشان این است که آنها پوشیدن لباسی خاص و یا تشریفات و آیینهایی علاوه بر دیگر آداب خالْصا را بر خود لازم میدانند. این گروههای سهگانه نزد عوام سیک خالْصا همانند قدیسان و روحانیان مورد احترام هستند و چون آنها زندگی خود را وقف خدمت به آیین کرده و معمولاً کار و پیشة خاصی ندارند، زندگیشان از طریق نذورات و هدایای دیگر سیکها میگذرد.
1.1.1. نیهَنْگ ﺳﻴﻨﮕﻬ (اَکآلی)
این گروه از سیکها را اَکآلی، به معنای سربازان خدای لایتناهی، نیز مینامند. اعضای اَکآلی نیهَنْگ از متعصبترین سیکهای خالْصا محسوب میشوند. این عدّه خود را از لشکریان گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ میدانند و معمولاً در گوردواراهای خاصّی که به آن دِرا (Dera) میگویند، مانند سربازان یک پادگان نظامی، زندگی خود را با تمرینهای نظامی[iii] و پرورش قدرت جسمانی میگذرانند. حتّی برخی از نیهَنْگﺳﻴﻨﮕﻬها ازدواج نمیکنند تا بدون اینکه درگیر زندگی خانوادگی شوند در اردوگاههای نظامی به صورت یک سپاهی (دال Dal) به تمرینهای نظامی بپردازند. آنها در انتظار روزی هستند که بار دیگر سیکها قدرت و شکوه دوران گوروی دهم را بازیابند، تا در آن زمان به عنوان لشکریان خالصتان (Khalistan)[iv] برای تشکیل حکومت خالْصا مبارزه کنند (McLeod, 2002: 157).
این گروه از سیکها با توجّه به روحیة جنگاوری و نظامی خود، از ویژگیهای ظاهری خاصی نیز برخوردارند که آنها را از سایر سیکها متمایز میکند. آنها معمولاً به تقلید از فرزند گوروی دهم، لباسی به رنگ آبی تیره به تن میکنند و حمایل زردرنگی به دوش میآویزند. دستاری که آنها به سر میبندند بسیار بزرگتر از دیگر سیکهاست، و با نشانهای خاص خالْصا و همچنین سلاحی به نام چَکّر (Chakkar) آراسته شده است. به این دستار مخصوص دَمالا (Damala) میگویند. آنها همیشه به انواع سلاحهای قدیمی مانند شمشیر، کْهَندا، نیزه، تبرزین و ... یا تفنگ مسلّح هستند و در فنون نظامی و سوارکاری بسیار مهارت دارند
(Owen Cole & Singh Sambhi, 1997: 120). البته امروزه حضور این گروه در جامعة
سیک بیشتر جنبة نمادین به خود گرفته است و فقط به عنوان افرادی مقدّس که یادآور شکوه و عظمت آیین سیک در دوران گـورو گوبِنـد ﺳﻴﻨﮕﻬ هستند، مـورد احتـرام دیگراناند.
امروزه نیهَنْگ ﺳﻴﻨﮕﻬها در اردوگاههای متعددی به نام چْهاونی (Chhaoni) در سرتاسر پنجاب حضور دارند. مرکز فرماندهی این گروه گوردوارای دَمْدَمه صاحب (Damdama Sahib) در منطقة بهاتینده (Bhatinda) در ایالت پنجاب است. بزرگترین اجتماع آنها در ماه مارس (اسفند) هر سال، در جشنوارة بزرگی به نام هُلا مُحَلّا (Hola Mohalla)، که همزمان با جشنوارة هندویی هولی (Holi) است، برگزار میگردد. این مراسم را که نخستین بار گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ بنیان نهاد، شامل مسابقات نظامی و نمایش جنگهای قدیمی است
(Singh, 2001, vol 3: 226).
2.1.1. نیرمَلا
نیرمَلا واژهای سَنْسکریت، به معنای بیعیب و کامل است. این گروه از سیکهای خالْصا تمام عمر خود را وقف تعلیم و تعلّم و گسترش آموزههای سیک میکنند. نیرملاها هرگز ازدواج نمیکنند و در مکانهایی مخصوص با هم زندگی میکنند. این گروه از سیکها خود را میراثدار عدّهای از اصحاب گوروی دهم میدانند که مطابق فرمان او مأمور به فراگیری علوم رایج زمانة خود شدند.
نخستین پیروانِ گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ بیشتر از طبقات پایین هندوها و بیسواد بودند، به همین دلیل او برای اینکه پیروانش در علم و دانش از دیگران عقب نمانند، از دانشمندان هندو که از طبقة برهمن بودند دعوت کرد تا به پیروانش سَنْسکریت بیاموزند. ولی آنها از این کار شانه خالی کرده و گفتند: سَنْسکریت زبان خدایان و بسیار مقدّس است، به همین دلیل نمیتوان آن را به افراد طبقة پایین جامعه تعلیم داد!
هنگامی که گورو با این پاسخ برهمنان هندو مواجه شد، پنج تن از یاران خود را به لباس برهمنان درآورد و به آنها مأموریت داد به صورت ناشناس به شهر مقدّس بنارس بروند و سَنْسکریت و دیگر علوم مهم، مانند الاهیات و فلسفة هندی، را فرا گیرند و سپس آن را به دیگر سیکها نیز بیاموزند. آن پنج تن چند سال به فراگیری دانش پرداختند و سپس برای ترویج آن بین سیکها بازگشتند. آنها پس از بازگشت به مناطق مختلف سیکنشین پنجاب رفته و به ترویج علم پرداختند. این عدّه از سیکها به دلیل تلاش و خلوص خود به نام نیرمَلا مشهور شدند. سپس عدّهای راه آنها را دنبال کرده، زندگی خود را وقف علم و ترویج علوم دینی کردند، که آنها را نیز نیرملا میخوانند (Singh, 2001, Vol 3: 236).
3.1.1. سِواپنتْهی
سِواپنتهیها گروهی از خالْصاها هستند که خود را در شیوة زندگی پیرو یکی از مهمترین یاران گوروی نهم و دهم به نام بهای کْهنَیّه (Bhai Khanaiya) میدانند. نام این آیین از دو واژه تشکیل شده است؛ سِوا به معنای خدمت داوطلبانه و رایگان به دیگران، و ﭘﻨﺘﻬ به معنای راه، مسلک و طریقت؛ پس سِواپنتهی یعنی مسلک خدمتگزاران.
بهای کْهنَیّه، که در اصل یکی از صاحبمنصبان مغولان بود، در دوران نهمین
گوروی سیک، گورو تِغ بهادر (Guru Tegh Bahadur)، به حلقة مریدان گوروی نهم
پیوست و پس از آن به عنوان سقّا مشغول به خدمت شد. پس از مدتی گورو
او را برای خدمت به مردم مأمور کرد و او در شمال غرب پنجاب در استانی به
نام اتِّک (Attock) یک مهمانخانه و معبد (دْهرمسالا Dharmsala) برای خدمت
به مردم تأسیس کرد و در آنجا بدون فرق گذاشتن میان مسلمانان و هندوها به همه
خدمت میکرد.
پس از کشته شدن گوروی نهم به دست مغولان، وی برای دیدار با جانشین او به ملاقات گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ آمد و به خدمت به او مشغول شد. در یکی از جنگهای گوروی دهم با مغولان، بهای کْهنَیّه در میدان نبرد به سقایی مشغول بود، ولی او نه فقط به سیکهای زخمی، بلکه به سربازان مغولی که زخمی بر زمین افتاده بودند نیز آب میداد. این کار او باعث خشم سربازان سیک شد و با اتهام خیانت و همکاری با مغولان او را دستگیر کرده و به نزد گورو بردند. وقتی گورو علت این کار او را پرسید کْهنَیّه پاسخ داد: «من نمیتوانستم بین دوست و دشمن فرقی ببینم، من در چهرة همه گوروی یگانه حقیقی (واهه گورو Waheguru) را میدیدم». گورو از شنیدن این پاسخ بسیار خرسند شد و نه فقط او را برای این کارش مؤاخذه نکرد، بلکه او را تشویق به ادامة همین کار کرد و همچنین به او بستهای دارو داد تا تمام زخمیها را با آن درمان کند.
پس از آن گوروی دهم او را برای ترویج آیین سیک به جنوب غربی پنجاب فرستاد. بدینترتیب گروهی در میان سیکهای خالْصا به وجود آمد که تمام عمرشان را صرف خدمت به دیگران میکردند. بعدها این گروه دارای رهبر و اصولی خاص شده و به نام سِواپنتهی شناخته شدند. این اصول عبارتاند: از خدمت به بشریت، صلحجویی و پرهیزکاری. این گروه از هر گونه عمل خشونتآمیز پرهیز کرده و حتی برای حیوانات وحشی نیز غذا تهیه میکنند. سواپنتهیها همواره لباس سفیدرنگ میپوشند و تمام عمر مجرد زندگی کرده، از خوردن گوشت، مشروب و استفاده از مواد مخدر به شدت پرهیز میکنند (http://www.sikhiwiki.org /index.php/ Sewapanthi).
2.1. نامدْهاری
پس از خالصا، یکی از فرقههای مهم آیین سیک نامدْهاری است. واژة نامدْهاری از دو بخش تشکیل شده است؛ نام (Nām) که منظور از آن نام الاهی است که در آیین سیک بیشتر واهه گورو (Wāheguru) خوانده میشود، و دْهاری (Dhāri)، از ریشة سنسکریت دْهارَن به معنای داشتن یا شبیه بودن؛ بنابراین، نامدْهاری آیینی است که به ذکر و نام الاهی، که در آیین سیک به آن (نام سیمرن Nām Simran) گفته میشود، بسیار اهمیت میدهد
(Singh Kalsi, 2005: 10). به همین دلیل پیروان این فرقه، همواره در طول روز، غیر از عبادتهای معمول، ساعتی را اختصاصاً برای ذکر گفتن به صورت دستهجمعی یا انفرادی اختصاص میدهند. همچنین در مکانی خاص، در مرکز این فرقه در روستای بْهینی صاحب (Bhaini Sāhib) در ایالت لودْهیانه (Ludhiāna)، به صورت مداوم، شبانهروز و در تمام طول سال، عدهای به نوبت به ذکر نام خداوند مشغول هستند، که به این مراسم اکْهند ورنی (Akhand Warni)، به معنای ذکر بدون توقف، گفته میشود.[v]
نامدْهاریها خود را وفادار به آموزههای اصیل ده پیشوای نخست آیین سیک از گورو نانک (Guru Nānak) تا گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ میدانند، به همین دلیل جزو سیکهای تعمیدیافته موسوم به أمْریتدْهاری (Amritdhāri) هستند، و از این جهت با سیکهای خالْصا تفاوت چندانی ندارند. به همین دلیل یکی دیگر از اسامی این فرقه سَنت خالْصا (Sant Khālsa) به معنای خالْصای زاهد است.
پیروان این فرقه کوکا (Kukā)، به معنای فریاد کشنده، نیز نامیده میشوند، چراکه معمولاً در مراسم ذکرخوانی برخی از آنها که بر اثر ذکر مداوم نام الاهی به وجد آمدهاند و نوعی حالت خلسه به آنها دست داده، برخاسته و بیاختیار به رقص و جستوخیز میپردازند و دیوانهوار در حالی که فریاد میکشند دستارشان را باز میکنند و موهای بلندشان را حرکت میدهند. پس از مراسم نیز با صدای بلند شعار «ست سری اکال» (Sat Sri Akāl)، به معنای «خداوند حقیقت است»، میخوانند (Kaur Jolly, 2000: 48).
ولی با توجه به اینکه این گروه، برخلاف اکثر سیکها، ختم سلسلة گوروهای بشری در دهمین گورو را نمیپذیرند و معتقد به ادامة این سلسله تا به امروز هستند، اطاعت از احکامی را که گوروهای بعدی وضع کردهاند نیز همانند گوروهای متقدم لازم میدانند و از این جهت از سیکهای خالْصا متمایز هستند. به ویژه این تفاوت نخستین بار از سوی دوازدهمین و بزرگترین پیشوای نامدْهاری، گورو رام ﺳﻴﻨﮕﻬ، با وضع احکامی خاص و تغییر برخی از احکام پیشین به وجود آمد (McLeod, 2002: 147).
یکی دیگر از نشانههای نامدْهاریها همراه داشتن تسبیحی از نخی پشمی با 108 گره است، که به آن مالا(Mālā) میگویند. معمولاً این تسبیح برای ذکر گفتن در مراسم نیایش و تمرکز استفاده شده، و در غیر آن نیز به گردن آویخته میشود (McLeod, 2002: 147).
همچنین میتوان معابد و مکانهای اجتماع نامْدهاریها را از روی پرچم مثلثیشکل سفیدرنگی که بر روی میلهای مرتفع نصب شده، از معابد سیکهای خالْصا که پرچم مثلثیشکل زعفرانیرنگی بر آن افراشته شده بازشناخت. این پرچم سفید را که نخستین بار گوروی دوازدهم این فرقه هنگام اعلام آغاز قیام برای آزادی هند برافراشت، امروزه به عنوان نماد حقیقت، خلوص، سادگی، صلح و وحدت، پرچم رسمی این فرقه است (Kaur Takhar, 2005: 66).
در اصل، اختلاف نامدْهاریها و خالْصاها از اختلافی در نقل یک حادثة تاریخی
نشئت میگیرد. پیروان این مذهب برخلاف سیکهای خالْصا، معتقدند گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ، در 1708 میلادی از دنیا نرفته است، بلکه وی تا 137 سالگی یعنی تا 1812 میلادی در قید حیات بوده است. طبق باور آنها، گوروی دهم، شخصی به نام بابا بالَکْ ﺳﻴﻨﮕﻬ
(Baba Balak Singh) (1862-1785) را، که از مریدانش بوده، به جانشینی خود برگزید، و بدینترتیب وی گوروی یازدهم نامدْهاریها شد. جانشین او بابا رام ﺳﻴﻨﮕﻬ
(Baba Ram Singh) مهمترین و تأثیرگذارترین گوروی نامدْهاری محسوب میشود، چراکه او با تدوین رَهِتنامهای (Rahit Nama) مستقل در 1871 میلادی و رد حجیّت اکال تخت و رَهِتنامهای که آنها تدوین کردهاند، عملاً به مخالفت با خالْصاها پرداخت. بعد از بابا رام ﺳﻴﻨﮕﻬ نیز سلسلة گوروها تا به امروز ادامه دارد.[vi] از 1959 میلادی تا به امروز، رهبری دو و نیم میلیون نامدْهاری را فردی به نام سَتْگور جَگْجید ﺳﻴﻨﮕﻬ (Satgur Jagjit Singh) به
عهده دارد.
یکی از تفاوتهای نامدْهاریها با سیکهای خالْصا این است که معمولاً نامدهاریها به جز پرستش تندیس و تصویر، و التزام به نظام طبقاتی، در سایر احکام بسیار به هندوها نزدیک هستند، مثلاً آنها برخلاف سیکهای خالْصا مطلقاً گیاهخوار هستند، و همانند هندوها به گاو ماده احترام میگذارند و در مراسم ازدواجشان به دور آتش میگردند. این مراسم ازدواجِ خاص را، نخستین بار، بابا بالَکْ ﺳﻴﻨﮕﻬ، بنیانگذار و گوروی یازدهم این مذهب، ابداع کرد. در این مراسم ازدواج، معمولاً زوجها به صورت دستهجمعی، در حالیکه همه لباسهایی کاملاً سفید بر تن دارند، در حضور گوروی این مذهب به دور آتش میچرخند؛ این در حالی است که مطابق آداب ازدواج سیکهای خالْصا، زوج به دور کتاب ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب میگردند، یا مراسم نیایش به سوی آتش (هَوَن Havan)،[vii] که مراسمی هندویی است، انجام میدهند. البته در تمام این تشریفات تنها متون مقدس سیک را قرائت میکنند، نه هندویی را.
شناختن پیروان این فرقه از دیگر سیکها بسیار آسان است، چراکه مردان این فرقه عمّامة سفید مخصوصی بر سر میبندند که به صورت گِرد بسته میشود که به آن سیدْهه پَگ (Sidha Pag) میگویند، و معتقدند گورو نانک نیز چنین دستاری میبسته و آنها برای پیروی از سنت او اینگونه دستار میبندند، ولی معمولاً سیکهای خالْصا عمامهای به شکل 8 فارسی بر سر میگذارند که به راحتی از سر برداشته میشود و رنگ آن هیچ محدودیّتی ندارد. امروزه مرکز دینی این مذهب در منطقة سِری بَهایینی صاحب (Sri Bhaini Sahib) در استان لُودْهیانا (Ludhiana) در ایالت پنجاب قرار دارد (McLeod, 2002: 147).
3.1. نیرَنْکاری
پس از فروپاشی سلطنت مهاراجه رَنجیت ﺳﻴﻨﮕﻬ در پنجاب و از بین رفتن شکوه و عظمتی که آیین سیک در دوران گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ به دست آورده بود، هندوها تلاش گستردهای را برای بازگرداندن سیکها به آیین باستانی هندو آغاز کردند. به همین منظور، در قدم نخست، بسیاری از باورها و آدابی که در آیین هندو شایع بود، از جمله نیایش مجسمة خدایان هندو را در میان سیکها رواج دادند. این شرایط حساس باعث شد بزرگان و مؤمنان سیک که هنوز به آموزههای گورو نانک پایبند بودند، برای حفظ و بقای آیین خود جنبشهای اصلاحی با محوریّت توحید و نفی بتپرستی در این آیین به وجود آورند. یکی از این نهضتهای اصلاحی جنبش نیرَنْکاری بود.
نخستین بار بابا دَیال داس (Baba Dayal Das) (1855ـ1783) در منطقهای در شمال غربی پنجاب به نام راولپِندی (Rawalpindi) این جنبش را به وجود آورد.[viii] البته وی هرگز خود را همعرض ده گورو معرّفی نکرد، بلکه بیشتر برای اصلاح و از بین بردن تحریفها، و احیای توحید در این آیین قیام کرده بود (Mcleod, 1999: 64).
بعد از بابا دَیال نیز فرزندش بابا دَربار ﺳﻴﻨﮕﻬ (Baba Darbara Singh) از 1855 میلادی تا 1870 میلادی رهبری این مذهب را به عهده داشت. وی زمینهساز اصلیِ گسترش تعالیم نیرنکاری در سرتاسر پنجاب شد. مهمترین اقدام بابا دَربار ﺳﻴﻨﮕﻬ تنظیم و نشر مجموعهای
از احکام دینی مربوط به عبادات و طریقة زندگی با استناد به ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب بود
(Singh, 2001: Vol 2: 234).
نیرنکاریها خود را به شدّت پایبند تعالیم گورو نانک میدانند. این مذهب چندان به آموزههای خاص گوروهای دیگر، به ویژه گوروی دهم (بنیانگذار خالْصا) اهمیّت نمیدهد (Mcleod, 1999: 64). آنها همچون سیکهای خالْصا خود را به پیروی از رَهِت مریادا ملزم نمیدانند، درنتیجه برای حفظ پنجکاف و مراسم تعمید با امریت نیز اهمیّت خاصی قائل نیستند، تا آنجایی که بنیانگذار این مذهب خود از سیکهای تعمیدنشده (سَهَجْدْهاری Sahajdhari) بوده است.
در این مذهب، باور به توحید ذات باریتعالی و ذکر و یاد همیشگی خداوند (نام سیمرَن) بسیار مورد تأکید است. اسم نیرنکاری نیز، از یکی از مهمترین صفات الاهی در این آیین، یعنی نیراکار (Nirakar)، به معنای خدای بیشکل و صورت، اخذ شده است.
علاوه بر این سه مذهب اصلی، اگر تاریخ آیین سیک را مطالعه کنیم، به گروه دیگری به نام اوداسی Udāsi برمیخوریم. این فرقه به جز اینکه خود را به دلیل پیروی از پسر گورو نانک، مرید او نیز میداند، هیچ وجهِ شباهتی با دیگر مذاهب و فرقههای آیین سیک ندارد. به دلیل همین ادعا، در برخی منابع تاریخ ادیان به عنوان یکی از مذاهب این آیین معرفی شده است.
2. اوداسی
نخستینبار سریچند (Sri Chand) (1494ـ1629م)[ix] فرزند بزرگ گورو نانک، این مذهب را بنیان نهاد، به همین دلیل به نام نانک پوتره (Nanak-Putra)، به معنای پسران نانک، نیز نامیده میشود. پس از درگذشت گورو نانک، وی مدّعی جانشینی پدر شد و مرکزی به نام دْهِره (Dhera) را بنا نهاد. واژة اوداسی از ریشة سَنْسکریت اوداسین (Udasin)، به معنای زاهد و درویش و بیمیل به امور دنیوی است.[x]
متن مقدّس اوداسیها ماترا (Matra) به معنای کتاب نظم و ترتیب، شامل 78 شعر منسوب به سریچند است. این متن برای رسیدن به درجات عالی عرفانی به سالک میآموزد که کاملاً از دنیا دوری کرده و به ریاضت بپردازد و مجرد زندگی کند.
هرچند اوداسیها برای خود متن مقدّس دارند ولی به ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب، کتاب مقدّس سیکها، نیز احترام میگذارند و گاهی از آن در صومعهها و معابد خود نگهداری کرده،
آن را میخوانند. در ماترا تصریح شده است که سریچند جانشین پدر خود، گورو نانک،
است و رسالت خود را از او دریافت کرده است. با وجود این، او با رُقبای خود، یعنی
گوروهای سیک که خود را جانشینان گورو نانک میدانستند، رابطة خوبی داشت. آنها نیز به او به عنوان فرزند گورو نانک احترام میگذاشتند، تا جایی که بعد از مرگش گوروی ششم سیک گورو هَر گوبِند Guru Har Gobind، شخصاً هیزمهای مراسم سوزاندن جسد سریچند را آماده کرد.
ولی گوروها با عقاید سریچند مخالف بودند و پیروان او را سیک نمیدانستند. چون، اعتقادات اوداسیها، مثل بتپرستی و گرایش به ریاضت، کاملاً مخالف تعالیم آیین سیک است. به همین دلیل، اوداسیها با اینکه خود را هندو نمیدانستند، در عمل به هندوها نزدیکتر شدند. اصولاً مراسم مذهبی اوداسیها کاملاً با سیکها متفاوت است؛ آنها هنگام نیایش همچون هندوها زنگها و شیپورهای مخصوصی را به صدا در میآورند و به نیایش مجسمههایی از گورو نانک، سریچند و خدایان هندو میپردازند.
اوداسیها بیشتر به پیروی از پیشوای خود برهنه هستند و تنها با پارچهای نازک
خود را میپوشانند و به نشانة بیمیلی به دنیا به بدن خود خاکستر میمالند. آنها
معمولاً موهای خود را به صورت ژولیده بالای سر خود جمع کرده یا پشت سر رها میکنند. برخی از اوداسیها نیز از لباسهایی مخصوص، به رنگ سفید یا قرمز، استفاده میکنند (Mcleod, 2000: 52).
3. فرقههای وابسته به آیین سیک
به غیر از مذاهب و فرقههایی که بیان شد، چند فرقة کماهمیتتر نیز وجود دارد که یا اکنون اصلاً پیروی ندارند، و یا تعداد پیروانشان بسیار ناچیز است و معمولاً زیرمجموعهای از اوداسیها یا خالْصاها محسوب میشوند. در ادامه به اختصار به برخی از این فرقهها نیز
اشاره میکنیم.
1.3. دیوانهسادْهو (مهربانیه)
فرقة موسوم به مهربانیه (Meharbanie) یا دیوانه سادهو (Divaneh Sadhu) از جمله فرقههایی است که امروزه پیروی ندارد، ولی در دوران حکومت سیکها در پنجاب، در دوران سلطنت مهاراجه رنجیت ﺳﻴﻨﮕﻬ حضور چشمگیری داشته است، ولی بعدها کمکم از بین رفته، باقیماندة آنها نیز به فرقة اوداسی پیوستند. این فرقه را به این دلیل مهربانیه میخوانند که آنها خود را پیرو بابا مَنُرداس مهربان (Baba Manordas Mehraban) (1581ـ1640)، برادرزادة گوروی پنجم سیک گورو ارجن، میدانستند. به این فرقه، دیوانهسادهو یا مردان مقدس دیوانه نیز میگفتند.
بابا مهربان، فرزند برادر بزرگتر گورو ارجن، پریتْهی بود، که پدرشان گورو رام
داس (Guru Ram Das) به جای او برادر کوچکترش، ارجن، را به جانشینی خود برگزید.
به همین دلیل پریتهی از روی حسادت، با برادر کوچکترش دشمن بود و بارها کوشید
فرزند خردسال گورو ارجن، هَر گوبِند، را که بعدها گوروی ششم سیک شد، به قتل
برساند. البته فرزند او، مهربان، برخلاف پدرش از مریدان گورو ارجن بود، تا جایی که
از طرف گورو ارجن برای تبلیغ آیین سیک به منطقة ملوا (Malwa) فرستاده شد. از
آنجایی که او لباسی همچون مرتاضان و زاهدان به تن داشت و اشعار گورو را میخواند، مردمان آن منطقه او را با لقب بابا، که برای پیشوایان صوفی و زاهد اطلاق
میشد، میخواندند.
از مشخصات ظاهری پیروان فرقة دیوانه سادهو این بود که بر سر خود پرهای طاووس قرار میدادند و گردنبندی از صدف به گردن میبستند و بر شانههای خود نیز قطعات چوبی آویزان کرده و در حالی که اشعار گوروهای سیک را میخواندند همچون دراویش و صوفیان مسلمان، میرقصیدند. آنها پنج گوروی اول سیکهای خالْصا را قبول داشتند، ولی در عین پذیرش گورو بودن ششمین پیشوای سیک، مهربان را نیز در کنار او گوروی ششم خود میدانستند. دیوانهسادهوها همچنین کتاب مقدس سیکهای خالْصا را نیز به عنوان کتاب مقدس خود قبول داشتند (http://www.sikhiwiki.org/index.php/Merhbanieh).
2.3. آدْ دْهرم
فرقة آدْ دْهَرم (Ad Dharm) به معنای مکتب معنوی اولیه، فرقهای است که اعضای
آن خود را پیرو عارف هندویی به نام رویداس (Ravidas) میدانند، که به دلیل درج
برخی از سرودههایش در گورو گْرَﻧﺘﻬ صاحب، مورد احترام سیکها نیز هست. پیروان
این عارف هندو، بیشتر از طبقة اجتماعی نجسهای هندو موسوم به دلیت (Dalit)
بودند که به آیین سیک گرویدند، ولی بعدها از حضور در معابد سیک اجتناب کرده
و برای خود معبدی خاص بنا کردند و در آن به ترویج آموزههای رویداس پرداختند (http://www.sikhiwiki.org/index.php/ Ad Dharm).
3.3. بندة خالْصا یا بندة سیک
اعضای فرقة بنده خالْصا (Bandai Khalsa) که به نام بنده سیک (Bandai Sikh) نیز شناخته میشوند، خود را پیرو یکی از قهرمانان و رهبران نبرد با مغولان پس از کشتهشدن گوروی دهم به نام بنده ﺳﻴﻨﮕﻬ بهادر (Banda Singh Bahadur) (1670ـ1716) میدانند. به باور آنها، بنده ﺳﻴﻨﮕﻬ نه فقط یک فرماندة نظامی، بلکه یازدهمین گوروی آیین سیک است. این فرقه نخستین بار در 1712 میلادی تأسیس شد. بنده خالْصاها بهﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب تنها به عنوان یک کتاب مقدس احترام میگذارند و معتقد به گورو بودن آن نیستند، به همین دلیل این فرقه در1721 میلادی از جامعة سیک رانده شده و اعضای آن مرتد اعلام شدند. امروزه تعداد بسیار ناچیزی از این فرقه موجود هستند (http://www.sikhiwiki.org/index.php/BandaiKhalsa).
4.3. نیلدْهاری
فرقه نیلدْهاری را فردی به نام سَنت مهاراج هَرنام ﺳﻴﻨﮕﻬ (Sant Maharaj Harnam Singh) (1980ـ1877)، مشهور به کیله واله (Kile Wale)، در 1966 میلادی بنیان نهاد. او در منطقة کیله صاحب در کشور پاکستان امروزی به دنیا آمد، ولی پس از تجزیه شبهقارّه، به منطقة نوشِرا صاحب (Naushera Sahib) در هند مهاجرت کرد. واژة نیلَه به معنای رنگ آبی و نیلدهاری به معنای کسی است که از رنگ آبی استفاده میکند. مشخصة پیروان این فرقه استفاده از عمامه یا پارچة آبیرنگی موسوم به چَکوته (chakuta) برای پوشاندن سر و کمربندی به همان رنگ موسوم به کمر کسّه (Kamar Kassa) است. رنگ آبی در این فرقه سمبل صلحطلبی و عدم خشونت و چَکوته نشاندهندة توبه به درگاه الاهی است (http://neelabanna.weebly.com /neeldhari.html).
این فرقه را میتوان انشعابی از مذهب نامدْهاری دانست، چراکه آنها نیز گوروی دوازدهم نامدْهاریها، گورو رام ﺳﻴﻨﮕﻬ، را میپذیرند، ولی گوروی فعلی نامدْهاریها را به رسمیّت نمیشناسند. آنها کاملاً گیاهخوار هستند و به اصول قانون سلوک سیک (رَهِت مریادا)، به ویژه قانون کوتاه نکردن موهای بدن (کِش) مقیّدند.
در مورد اینکه آیا نیلدهاریها، همانند نامدْهاریها، به لزوم حضور گورویی زنده
در کنار کتاب مقدّس معتقدند یا نه، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ در برخی
از آنها نیلدهاریها را معتقد به حضور گورویی زنده در کنار کتاب مقدّس میدانند؛
لذا هم به کتاب مقدّس ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب معتقدند و هم پیشوای خود را، که به
اختصار سَنت مهاراج (Sant Maharaj) مینامند، گورویی هممقام با ده گوروی سیک میدانند. ولی در برخی دیگر از منابع، نیلدهاریها را گروهی زاهد از سیکهای خالْصا
معرّفی میکنند که کتاب مقدّس را تنها گوروی خود میدانند، و تنها تفاوت آنها با
دیگران در این است که نیلدهاریها با استناد به سرودههای کتاب مقدّس، نقش
خاصی برای زاهدان و قدّیسان به عنوان مظاهر الاهی در زمین قائل هستند، و
کلام آنها را همچون کلام خداوند دانسته، اطاعت از آنها را نیز لازم میدانند
(http://www.sikhiwiki.org/index.php/Neeldhari Panth).
5.3. سوتْهره شاهی
پیروان فرقة سوتهره شاهی (Suthra Shahi) خود را پیرو یکی از شاگردان گوروی ششم سیک به نام سوتهره شاه (1625-1682) میدانند. گفته شده که پس از تولدش ستارهشناسان و روحانیان هندو او را فردی شوم و بدشگون دانستند و به همین دلیل پدرش او را سر راه رها کرد. اتفاقاً گورو هرَ گوبِند با مریدانش از آن مسیر عبور میکرد که نوزاد را دید و تصمیم گرفت او را نزد خود پرورش دهد. اطرافیان گورو گفتند که این نوزاد کوتْهره است، یعنی زشت و کثیف است، ولی گورو پاسخ داد این کودک سوتهره است، یعنی پاک و خالص و بیعیب است. بعدها سوتهره یکی از مروّجان آیین سیک و نمایندة گورو در دهلی شد.
با اینکه سوتهره شاه خود مبلّغ و مروّج آیین سیک بود، ولی پس از مدتی کسانی که جذب سخنان و شخصیت او شده بودند، خود فرقهای مستقل تشکیل دادند و هرچند در اشعارشان گورو نانک را مدح میکردند و سرودههای کتاب مقدس سیک را میخواندند، ولی ریاضتپیشه و تارک دنیا بودند و به خدایان هندویی نیز احترام گذاشته و برخی تشریفات آنها را پذیرفته بودند. بارزترین مشخصة ظاهری آنها این بود که گردنآویزی از پشم سیاه به گردن
میآویختند و دو چوبدست کوچک حمل میکردند که برای درخواست صدقه و غذا از مردم
آنها را به صورت موزون به هم میکوبیدند. بعدها این فرقه به اوداسیها پیوستند (http://www.sikhiwiki.org/index.php/ Suthra Shahi).
6.3. سنت نیرنکاری
واژة سَنْت نیرَنْکاری (Sant Nirankari) از دو بخش تشکیل شده است؛ سَنت، به معنای زاهد و عارف، و نیرنکاری که برگرفته از مهمترین صفت الاهی در آیین سیک، یعنی نیراکار (Nirakar) یا نیرَنْکار به معنای خدای بیشکل و صورت است. پس سَنْت نیرَکاری واقعی عارفی است که خدای بیشکل را میپرستد. همچنین این جنبش معنوی به نام هیئت برادری جهانی (Universal Brotherhood Mission) نیز شناخته میشود.
پیروان جنبش سَنْت نیرنکاری خود را فرقه یا مذهب هیچ دینی نمیدانند و صرفاً
این فرقه را به عنوان جنبشی اصلاحی و منادی آیینی جهانی، متّکی بر توحید، معرّفی میکنند. به همین دلیل، آنها پیروان تمام ادیان را به عنوان عضو خود میپذیرند. در مقابل
نیز، سیکها هرگز این گروه را به عنوان یکی از مذاهب دین خود به رسمیّت
نمیشناسند. ولی به هر حال نمیتوان این مسئله را از نظر دور داشت که این فرقه دستکم با تأثیرپذیری از میراث فرهنگی و دینی گورو نانک، بنیانگذار آیین سیک، به وجود
آمده است.
جنبش سَنْت نیرنکاری را، که خود از مذهب نیرنکاری منشعب شده است، نخستین بار بابا بوتا ﺳﻴﻨﮕﻬ (Baba Buta Singh) در 1929 بنیان نهاد. بعدها به دلیل ادعای گورو بودن جانشینان او و همرتبه بودن با گوروهای دهگانه، سَنْت نیرَنْکاریها به رویارویی مستقیم با سیکهای خالْصا پرداختند (Singh, 1999: 344). سرانجام در 1973 مجمع ادارة گورداراها (معابد سیک) در اَکالتخت (SGPC) (Shiromani Gurdwara Parbandhak Committee) که رهبری جامعة سیک خالْصا را به عهده دارد، این فرقه را گروهی منحرف و اعضای آن را مرتد (پَتِتْ Patid) اعلام کرد. پس از آن در همان سال درگیری خونینی در شهر مقدّس امریتسر میان سنت نیرنکاریها و سیکهای خالْصا درگرفت، که علیرغم دخالت پلیس هند، دهها تن از دو طرف کشته شدند. امروزه مقام رهبری و گورویی این فرقه را پسر او بابا هرْدِو ﺳﻴﻨﮕﻬ (Baba Hardev Singh) به عهده دارد (Singh, 2001, vol 2: 236).
مهمترین اصول اعتقادی این جنبش عبارت است از اینکه: خداوند یگانه، حاضر در همه جا، قادر مطلق، ابدی و ازلی، بیشکل و صورت جسمانی، و بدون هیچگونه تجسّد است. او ماورای عناصر مادّی، مثل زمین، آب، آتش، و عناصر لطیف، مثل هوا و روح، است. پس خداوند نیرَنکار، یعنی بالاتر از تجسّم است. همة انسانها فرزندان خداوند هستند.
در هر زمانی باید یک گوروی حقیقی (ستگورو Satguru) حضور داشته باشد تا واسطة
فیض خدا به انسان باشد و با علم الاهی خود انسانها را به سوی حق هدایت کند (http://www.nirankari.com/ideology/ideo7.htm).
هرچند گوروهای این جنبش در ظاهر کاملاً شبیه سیکهای تعمیدیافته هستند و دستار میبندند، ولی هیچکدام از این امور ظاهری سیک را برای پیروان خود الزامی نمیدانند. به طور کلّی، سَنْت نیرنکاریها به هیچیک از آداب و سنن ظاهری و تشریفات دینی خاص ملتزم نیستند و آنها را بیهوده میدانند. حتّی مکانی خاص به عنوان معبد یا مکان مقدّس نیز ندارند. به باور سَنْت نیرنکاریها، هر مکانی که عدّهای از آنها برای عبادت دستهجمعی گرد آیند معبد محسوب میشود. البته امروزه در سراسر جهان مکانهایی به عنوان معابد این فرقه تأسیس شده که به آن سَتْسَنگ بْهاوَن (Satsang Bhawan)، به معنای تالار اجتماع حقجویان، گفته میشود.
متن مقدّس این فرقه، اوتار بانی (Avtar Bani) نامیده میشود و سرودة یکی از گوروهای این فرقه به نام بابا اوتار ﺳﻴﻨﮕﻬ است. اوتار بانی مجموعهای از اشعار سادة پنجابی است، ولی چند بیت شعر به زبان اردو و سندی هم در آن وجود دارد. این کتاب حاوی 376 شعر است که صفات خداوند، اهمیّت رهبر معنوی برای رسیدن به خداوند، منظور و هدف از زندگی و پنج اصل مهم نیرنکاری (سخاوت، برابری ادیان و نژادها، خلوص روح، نفی ریاضت، رازداری) را شرح میدهد (http://www.sikhiwiki.org/index.php/ Sant Nirankari).
نتیجهگیری
به طور کلی میتوان گفت فرقهها و مذاهب آیین سیک به چهار علت اصلی از یکدیگر منشعب شدهاند؛
نخست اختلاف بر سر مفهوم گوروی حقیقی و اینکه آیا میتوان کلام الاهی متجلی در کتاب مقدس را به عنوان تنها گورو و پیشوای زنده پذیرفت یا نه. به این علت نخستین انشعاب در پیکرة آیین سیک با جدا شدن نامدْهاریها به وجود آمد که منکر این باور بودند و بر حضور فیزیکی رهبر و پیشوایی خاص تأکید داشتند و این سلسله را از گورو نانک تا همیشه مستمر میدانند.
آن گروه از سیکهایی که معتقد بودند پس از پیشوای دهم میبایست فرد خاصی به عنوان گورو حضور داشته باشد نیز بر سر اینکه چه کسی جانشین حقیقی گوروی دهم است با هم اختلاف پیدا کردند و از اینجا فرقههای دیگری مثل نیرنکاری منشعب شدند.
برخی نیز علاوه بر این مسئله، به التزام سختگیرانة سیکهای خالصا به پنجکاف و انجام تشریفات پیچیده در مورد کتاب مقدس، مانند قرار دادن کتاب مقدس بر سریر پادشاهی، باد زدن و کرنش در برابر آن، خواباندن کتاب در تخت در شامگاه و ...، اعتراض کرده و آن را تشریفاتی بیهود و ریاکارانه و مغایر با تعالیم باطنی و معنوی گورو نانک دانستند و به این جهت از سیکهای خالصا جدا شدند، که مهمترین آنها سَنْت نیرنکاریها هستند.
فرقههایی نیز در آیین سیک پدید آمدند که در حقیقت محصول نفوذ فرهنگ هندویی بر این آیین نوپا بوده است، که مهمترین آنها اوداسیها هستند. هرچند به جز چند دهه، به طور کلی اینگونه فرقهها نتوانستند اصول مهمی مثل یکتاپرستی و نفی تندیسپرستی در آیین سیک را تحتالشعاع خود قرار دهند، ولی به هر حال نفوذ فرهنگ هندویی در برخی از آداب و رسوم آیین سیک خالصا نیز انکارناپذیر است.
[i]. این هشت گورو عبارتاند از: گورو امرداس، گورو رامداس، گورو ارجن، گورو هَر رای، گورو هَر کریشن، گورو تِغ بهادر و درنهایت گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ .
[ii]. در برخی از روایات کلام گوروی دهم اینگونه بیان شده است: «امروز من به سر یک سیک نیاز دارم، هر کس حاضر است سر خود را به من تقدیم کند جلو بیاید!».
[iii]. البته تمرینهای نظامی آنها هنوز به شیوة دوران گوروی دهم، فقط شامل شمشیرزنی و سوارکاری است.
[iv] . سرزمین خالْصا، نام سرزمینی رؤیایی است که در دوران تجزیه هند، سیکهای افراطی برای تشکیل آن مدّتها به مبارزه با دولت هند پرداختند.
[v]. نگارنده طی سفری که در 2009 به مرکز این فرقه در روستای بْهینی صاحب داشته، شاهد این مراسم بوده است.
[vi]. سلسله گوروهای نامدهاری پس از گوروی دهم عبارتاند از: گورو بالک ﺳﻴﻨﮕﻬ، گورو رام ﺳﻴﻨﮕﻬ، گورو هَری ﺳﻴﻨﮕﻬ، گورو پرتاب ﺳﻴﻨﮕﻬ، گورو جَگجیت ﺳﻴﻨﮕﻬ (گوروی فعلی).
[vii]. این مراسم نیز ریشه در مراسم نیایش هندویی به همین نام دارد که برای نیایش ایزد آگنی برگزار میشود. البته تفاوت این دو مراسم در این است که نامدهاریها در این مراسم آگنی را نیایش نکرده، و از متون هندویی نیز استفاده نمیکنند.
[viii]. بعد از تقسیم شبهقارّة هند در 1947، مرکز این آیین به شهر چَندیگرﻫ (Chandigarh) منتقل شد.
[ix]. در مورد تاریخ درگذشت سریچند اختلاف وجود دارد.
[x]. واژة اوداسی برای سفرهای تبلیغی چهارگانة گورو نانک نیز استفاده میشود. در این کاربرد، اوداسی به معنای غایب، کسی که در خانه نیست، به کار رفته است.