تاریخ کلام شیعه دوازده امامی یکی از موضوعاتی است که نه تنها محققان غربی، بلکه محققان مسلمان از جمله شیعیان، نیز تاکنون کمتر بدان پرداختهاند، به طوری که هنوز یک کتاب جامع در تاریخ کلام شیعه تدوین نشده و مسائل خاصی که متکلمان بزرگ شیعه امامیه مطرح کردهاند و مواردی که با کلام اهل سنت مشابه است و مسائلی که مورد اختلاف و نزاع آنان بوده است بررسی نشده است.برای رسیدن به این مقصود لازم است که ابتدا آراء و نظریات هر یک از بزرگان این مذهب(مانند ابن بابویه، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، و خواجه نصیر)مستقلا مورد بررسی قرار گیرد و درباره هر یک از آنان کتاب و بلکه کتابهایی مستقل تألیف شود.اندیشههای کلامی شیخ مفید حاصل تحقیقی است که دانشجو و محققی انگلیسی زبان به نام مارتین مکدرموت درباره یکی از محدثان و فقها و متکلمان بزرگ شیعه امامیه، یعنی ابو عبد الله محمد بن محمد بن نعمان الحارثی بغدادی(متوفی 413)ملقب به ابن المعلّم و مشهور به شیخ مفید به عمل آورده است.این اثر که اخیرا توسط آقای احمد آرام به فارسی ترجمه شده است رساله دکترای مؤلف بوده است که تاریخ 1978 ضمنه سلسله کتابهای دانش ایرانی در بیروت به چاپ رسیده است
تحقیقی که در این اثر صورت گرفته است جنبهای تطبیقی دارد.مؤلف پس از یک مقدمه که در آن به معرفی شیخ مفید و آثار و مقام او در تاریخ علم کلام پرداخته مطالعات تطبیقی خود را بر سه بخش تقسیم کرده است.در بخش اول آراء شیخ مفید تشریح و با آراء معتزله مقایسه شده است.در بخش دوم آراء شیخ با آراء و نظریات استادش ابن بابویه قمی و در بخش سوم با آراء شاگرد او، سید مرتضی، مقایسه شده است.
بخش اول، که در واقع قسمت اعظم کتاب را تشکیل میدهد، مشتمل بر یازده فصل است.آراء شیخ مفید درباره مسائل مختلف علم کلام در ضمن فصول این بخش تشریح شده و در عین حال با آراء معتزله مقایسه شده است.متکلمی که از مذهب معتزله آرائش مورد نظر مؤلف بوده است قاضی عبد الجبّار صاحب کتاب المغنی است که کمی قبل از شیخ مفید میزیسته است(متوفی 367).در فصل اول، نظام کلامی شیخ مفید و عبد الجبّار به طور کلی تشریح شده است.در فصول دیگر این بخش مسائل اخلاقی و نقش عقل در خداشناسی، مصلحت انسان و لطف الهی، نبوت و امامت و صفات خدا و مسأله عدل و فلسفه طبیعی و اسماء و وعدو وعید و بالأخره مسائل فقهی و شرعی مورد بحث قرار گرفته است.
مکدرموت شیخ مفید را وارث دو مذهب کلامی میداند، یکی مذهب امامیه که توسط خاندان شیعه نوبختی پرورش یافته و دیگر مذهب کلامی معتزله.کلام معتزله به دو مکتب بصره و بغداد تقسیم میشده است، و شیخ مفید متأثر از کلام بغدادیان بوده است، در حالی که عبد الجبّار پیرو مذهب بصره بوده است.تماس شیخ مفید با معتزله بغداد از طریق آثار ابو القاسم بلخی بوده است.کلام شیخ، هم از لحاظ نقشی که او برای عقل قائل شده و هم از لحاظ پاسخی که به مسائل خاص کلامی میدهد به مذهب معتزله بغداد بسیار نزدیک است.علیرغم شباهتهایی که میان آراء شیخ و معتزله وجود دارد، اختلاف نظرهایی نیز میان آنان هست.به طول کلی، مهمترین وجه تمایز میان کلام شیخ و معتزله در اعتقاد مفید به امامت و امام زمان است.ولی حتی برای دفاع از مسأله امامت و مسأله غیبت امام نیز شیخ مفید علاوه بر دلائل نقلی از نظریه معتزل(اصل معتزلی درباره اصلح)استفاده میکند.به طور کلی در بسیاری از موارد آراء شیخ مفید موافق آراء معتزله به خصوص مکتب بغدادیان است، گر چه هرجا که نظر شیعه با نظر معتزله مخالف است، شیخ به عنوان یک شیعه امامیه از مذهب خود دفاع میکند؛مثلا درباره صفات الهی نظر شیخ مفید همانند نظر عبد الجّبار و برخلاف نظر اشاعره است.در
مسأله عدل نیز شیخ مفید با مکتب بغداد موافق و در بسیار از موارد با نظر عبد الجبّار مخالف است.درباره فلسفه طبیعی نیز آراء مفید موافق آراء ابو القاسم بلخی(یکی از معتزلیان بغداد)است.
در بخش دوم مؤلف سعی کرده است آراء را با آراء استادش ابن بابویه قمی مقایسه کند.در این بخش همه آراء ابن بابویه خلاصه نشده است.مؤلف کوشیده است مواردی را که شیخ مفید و ابن بابویه باهم اختلاف داشتهاند انتخاب و آنها را تحلیل کند.آراء ابن بابویه در این بخش با استفاده از رساله اعتقادات او(که در ضمن مجموعه رسائل او تحت عنوان باب ا لحادی عشر چاپ شده)شرح داده شده است.در فصل اول این بخش به طور کلی نظر ابن بابویه درباره کلام بیان شده است.ابن بابویه در درجه اول یک محدّث بود و نظر او این بود که انسان در مسائل دینی و خداشناسی نباید به جدل بپردازد، بلکه باید به نقل احادیث و روایات اکتفا کند.نظر مفید در این باب با نظر استادش فرق دارد.وی نقش عقل را در مسائل کلامی نه تنها فراموش نمیکند، بلکه بر آن تأکید هم میکند و حتی در مواردی که هم از طریق وحی و هم از طریق عقل میتوان مطلبی را اثبات کرد، وی دلائل عقلی را مقدم میدارد و از دلائل نقلی برای تحکیم مدعای خود استفاده میکند.در مسائل خاص کلامی به طور کلی نظر ابن بابویه و شاگردش در بسیاری از موارد یکی است، گر چه درپارهای از مسائل نیز میان ایشان اختلافاتی وجود دارد.حاصل مقایسهای که مؤلف در این بخش کرده است این است که «ابن بابویه محدثی است که بسیاری از آرائش با آراء معتزله موافق است.اما شیخ مفید متکلّمی است که در عین حال محدّث نیز هست و آراء او اگر چه اساسا شبیه به آراء ابن بابویه است، در جهت مذهب معتزله پیش میرود»(متن انگلیسی، ص 361).
سومین و آخرین بخش کتاب به مقایسه آراء شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی اختصاص دارد.در این بخش که کوتاهترین بخشهای کتاب است، مألف آراء سید مرتضی را درباره مسائلی که در بخش اول به تفصیل شرح داده است اجمالا بیان میکند و پس از مقایسه آنها با آراء استادش شیخ مفید نتیجه میگیرد که شیخ و سید هر دو در مسائل توحید و عدل از معتزله پیروی میکنند، گر چه شیخ متمایل به بغدادیان و سید متمایل به بصریان بوده است.در مورد مسأله امامت و مرتکب گناهان کبیره نیز هر دو با معتزله مخالفند.بزرگترین اختلاف نظر این دو در مورد جایگاه عقل در خداشناسی است.مفید میگوید که ما باید فقط زمانی از عقل و استدلال عقلی استفاده کنیم که در
مقام دفاع باشیم، ولی سید مرتضی معتقد است که در مباحث کلامی لازم است که ما استدلال و تعقل را در خدمت خود درآوریم.
کتاب مکدرموت با یک نتیجهگیری کلی خاتمه مییابد.روش مؤلف به طول کلی این است که در انتهای هر بحث(در خاتمه اکثر فصول و در انتهای هر یک از بخشهای سهگانه)خلاصه و نتیجه بحث را ارائه میدهد و این خود مطالعه کتاب را برای خواننده سهل میسازد.زبان مؤلف بسیار روشن و زودفهم است.ترجمه بخشهایی از آثار شیخ مفید و همچنین سایر متکلمان که آرائشان در کتاب مورد بحث قرار گرفته است برای انگلیسی زبانان(و ترجمه فارسی آنها برای فارسی زبانان)بسیار سودمند است.
مطالعه تطبیقی او نیز برای درک عمیقتر عقاید شیخ مفید و جایگاه او در تاریخ کلام اسلامی، به خصوص کلام شیعی، بسیار ارزشمند است، و میتواند برای کسانی که بخواهند به این نوع مطالعات بپردازند الگوی خوبی باشد، گر چه شاید لازم باشد که استنباطات و نتیجه گیریهای مؤلف توسط محققان کلام شیعی به دقت مورد بررسی قرار گیرد.
ترجمه فارسی این کتاب نسبتا خوب و مفهوم است.یکی از دلائل موفّیتّ مترجم محترم در این کتاب این بوده است که بخش بزرگی از این اثر در اصل ترجمه عبارات عربی به انگلیسی است و ظاهرا ایشان نیز با استفاده از اصل عبارات آنها را به فارسی برگرداندهاند(لااقل امیدواریم که چنین باشد، گر چه ایشان خود در مقدمه توضیحی در این باب نمیدهند.)عامل دیگر در بهتر شدن ترجمه، بازبینی آن توسط آقای شیخ عبد الله نورانی است، که بیشک یکی از محققان کلام شیعی است.با وجود توفیقی که نصیب مترجم شده است، ترجمه کلا خالی از اشکال نیست.در اینجا ما به چند مورد از این اشکالات اشاره میکنیم و برای هر یک از آنها نمونه یا نمونههایی ذکر میکنیم.
یکی از اشکالات ترجمه معادلات غلطی است که گاهی سهوا برای کلمات و اصطلاحات فرنگی اختیار شده است.مثلا، لفظ terms(در صحفه 1 ترجمه)که به معنای«اصطلاحات»(کلامی)است به«پیوستگی»ترجمه شده است.اصطلاح realism نیز(در صفحه 205، سطر 10)به«عقلیگرانه»ترجمه شده که پیداست مترجم محترم آن را با ratioalism اشتباه کرده است، هر چند برای این اصطلاح هم «عقلیگرانه»معادل دلچسبی نیست.لفظ transcendence(ص 97)که به معنی تنزیه و تعالی(خداوند)است مسامحتا به«عظمت»برگردانده شده، و(در همین صفحه)لفظ
primitive که به معنای ابتدایی است به«بهترین»ترجمه شده، و همچنین eternity of the Quran(ص 121)که منظور از آن قدیم بودن قرآن است(در مقابل حادث و مخلوق بودن)به«ابدیت قرآن»وimami theology(ص 4، سطر 13)که منظور از آن کلام شیعه امامیه است، مسامحتا به«کلام اسلامی»، وtraditionalist activity(ص 9، سطر 15)که منظور از آن فعالیت اهل حدیث است به فعالیت متعارف و سنتی، ترجمه شده است.یک نمونه دیگر از این سهوها ترجمه اصطلاح generosity به بخشندگی و کرم است که گر چه غلط نیست، ولیکن از آنجا که این اصطلاح در ترجمه«فضل» به کار رفته و متکلمان همواره فضل و عدل را تحت این اصطلاحات مورد بحث قرار دادهاند، بهتر بود عین اصطلاح به کار برده میشد.
ترجمهههای قالبی کلماتی که به ism-ختم میشود در این کتاب مانند سایر آثار مترجم با استفاده از پسوند فارسی«-گری»ترجمه شده است.ارگ مترجمی ism-های فرنگی را به طور قالبی با استفاده از-گری یا-گرایی ترجمه کند(مثلا رئالیسم را به واقعی گرایی و راسیونالیسم را به عقل گرایی یا عقلی گری)شاید وجهی داشته باشد، ولی وقتی مذهبی متعلق به فرهنگ اسلامی با استفاده از ism-به فرنگی ترجمه شده، دلیلی ندارد که مترجم به جای استفاده از اصطلاح رایج در فرهنگ اسلامی بازهم به «گری»و«گرایی»متوسل شود.«اعتزالیگری»و«ذرّیگری»برای مذهب معتزله و جزء لایتجزا یا مذهب اصالت ذره نمونهای است از این نوع ترجمههای قالبی.
علاوه بر اصطلاحات و الفاظ گاهی در ترجمه جملات و عبارات نیز سهوهایی دیده میشود که فهم مطلب را دشوار میکند.مثلا در اولین صفحه کتاب میخوانیم«مذهب امامیه و مذهب معتزله در آغاز بسیار دور از حد احتمال با یکدیگر مخالف بودند.»این عبارت نامفهوم ترجمه عبارت انگلیسی ذیل است:Two so unlikely and initially disparate partners.گاهی نیز اگر چه عبارت فارسی را میتوان به نحوی با کلمات انگلیسی تطبیق داد، معهذا جمله فارس نامفهوم است و هیچ فارسی زبان اهل اصطلاحی چنین جملهای را به کار نمیبرد.مثلا از این جمله چه میتوان فهمید:«با آنکه لفظ موجود به همین صورت برای خدا که در قرآن نیامده، خدا به صورت کائن و ثابت آمده که به همان معنی موجود است»؟(ص 193)آنچه مؤلف میخواسته است لکن در قرآن آمده است که او«کائن»و«ثابت»است، معنای کائن و ثابت و موجود نیز یکی است».
با این همه، ترجمه کتاب روی هم رفته ترجمهای است موفّق، و اشکالاتی که به آنها اشاره شد درحدی نیست که از ارج و اعتبار آن بکاهد.این اشکالات خود نشان میدهد که حتی ترجمه یک مترجم زبردست و کار آزموده نیز بینیاز از نویرایش نیست.ناشر محترم در صورتی که این ترجمه را در چاپ دوم ویرایش کند و اشکالات آن را رفع کند مسلما بر فوائد آن خواهد افزود.علاوه بر این، اگر فهرستی از واژههای کلامی و معادلهای آنها به آخر کتاب ضمیمه شود به مترجمان این قبیل آثار بسیار کمک خواهد کرد.و بالأخره آنچه ناشر محترم حتما باید در چاپ یا چاپهای بعدی به آن عنایت ورزد تصحیح اغلاط چاپی است.در آخر کتاب هشت صفحه غلطنامه(هر صفحه در دو ستون)چاپ شده است، و تازه راقم این سطور به غلطهای چاپی دیگری برخورد کرد که در غلطنامه تصحیح نشده بود.