اِبْنِ كَمّونه

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 6 - 12 دقیقه)

زندگي و آثار ابن کمونه

اِبْنِ كَمّونه، سعدبن منصوربن حسن بن هبةالله بن كمونه (د ۶۸۳ق / ۱۲۸۴م)، فيلسوف و چشم پزشك. از تاريخ و محل تولد او اطلاعی در دست نيست و حتی ابن فُوَطی معاصر وی نيز كه شرح احوال او را نوشته، در اين باره سكوت كرده است. اگرچه برخی از نويسندگان، نيای او هبةالله بن كمونۀ اسرائيلی را از فيلسوفان يهودی معاصر ابن سينا و ابوريحان بيرونی و ابوالخير خمار شمرده‌اند (آقابزرگ، ۲ / ۲۸۶)، ولی در منابع كهن بدين معنی اشاره نشده است. با اين همه خود وی در كتاب البلدان در ذيل شهر قزوين، از ابوالقاسم بن هبةالله كمونی به عنوان نيای خود نام برده است (ظاهريه، ۱۱۵).
شهرت ابن كمونه در ميان فيلسوفان مسلمان، بيشتر به سبب شبهاتی است كه به او نسبت داده‌اند و همين معنی سبب شده كه آثار فلسفی او مورد توجه واقع نشود. چه، ابن فوطی به عنوان قديم‌ترين نويسنده‌ای كه دربارۀ او سخن رانده، وی را مردی اديب، فيلسوف، منطقی و رياضی‌دان دانسته است كه طالبان علم به او روی می‌آوردند. وی چندان شهرت داشته است که ابن فوطی از او درخواست می‌كند، چيزی برايش بنويسد كه زينت‌بخش كتابش باشد و ابن كمونه ابياتی برای او می‌فرستد (تلخيص مجمع الأداب، ۴ / ۱۶۰-۱۶۱). ابن كمونه با دانشمندان و فيلسوفان معاصر خود مكاتبه داشته و رساله‌ای حاوی پرسشهای او از خواجه نصيرالدين طوسی و پاسخهای خواجه بر جای مانده است (دانش پژوه، شم‍ ۲۸۶). وی همچنين با نجم‌الدين دبيران كاتبی (شورا، ۹(۲) / ۵۰۳، ۵۰۴) و شمس‌الدين محمد جوينی رابطه داشته و كتاب اللمعة الجوينية را چنانكه خود در مقدمۀ آن اشاره كرده، به نام شمس‌الدين نوشته است. از اين معنی می‌توان دريافت كه وی به رغم آنكه از ديدگاه برخی از فيلسوفان و متشرعان مطرود بوده، دانشمندان معاصرش به وی به ديدۀ اعتنا می‌نگريستند. اگرچه فيلسوفان بعدی كمتر به اقوالش استناد كرده‌اند، ولی صدرالدين شيرازی در مسألۀ تصور و تصديق از او آرائی نقل كرده است (ص ۳۱۵). دربارۀ اعتقادات مذهبی ابن كمونه، اختلاف بسيار هست. در حالی كه بسياری او را يهودی دانسته‌اند، بعضی به استناد مقدمۀ پاره‌ای از آثارش كه حاوی درود بر پيامبر (ص) و خاندان نبوت است (مثلاً: « التنقيحات فی شرح التلويحات»، برگ ۳؛ الكاشف، ۱)، وی را مسلمان و حتی برخی ديگر شيعه شمرده‌اند (آقابزرگ، ۲ / ۲۸۶؛ مدرس، ۸ / ۱۷۳)؛ اگرچه برخی نيز او را «شيطان الحكماء» لقب داده‌اند (سركيس، ۱۸۵). به هر حال از مفاد برخی از آثار او (نك‍ : دنبالۀ مقاله) و اظهارنظرهای ابن فوطی ( الحوادث الجامعة، ۴۴۱) بر می‌آيد كه ابن كمونه اعتقادی به اديان نداشته و تصنيف و انتشار كتاب تنقيح الابحاث سبب شد كه مردم بغداد بر او بشورند و با اجتماع در مدرسۀ مستنصريه خواستار مجازات او شوند. در پی اين شورش شحنۀ بغداد تصميم به سوزاندن ابن كمونه گرفت، ولی طرفدارانش او را در صندوقی گذاشته، پنهانی به حلّه فرستادند و چندی بعد در همانجا درگذشت (همان، ۴۴۱-۴۴۲؛ ابن رافع، ۲۵؛ عزاوی، ۱ / ۳۳۰).
شُهبۀ ابن كمونه: اگرچه در شرح احوال او در مآخذ كهن در اين باب سخنی نرفته، ولی آنچه بعدها چنين شهرتی يافته، در واقع يكی از فروض مسأله‌ای است كه ابن كمونه در توحيد آن را مطرح كرده و پاسخ گفته است ( الكاشف، ۲۵۰، ۲۵۱). اين فرض بدين شكل است كه: «چرا روا نباشد كه دو واجب الوجود متباين بالذات باشند كه مابه الاشتراك جنسی و مابه الامتياز فصلی نداشته باشند تا از راه لزوم تركيب، محظوری لازم آيد، چه مابه الاشتراك اين دو واجب الوجود، صرفاً در وجوب وجود است كه صرف انتزاع بوده و ما بازاء خارجی ندارد». اين نكته بسی قابل توجه است كه اين فرض، از جمله فرضهای چهارگانه‌ای است كه ابن سينا آن را مطرح كرده و پاسخ گفته است (۲ / ۳۰۲-۳۰۴)، ولی بعدها پس از ذكر آن از سوی ابن كمونه به وی نسبت داده شده است. چنانكه ملاصدرا در تعليقۀ خود بر شفا (ص ۳۳ به بعد) و سبزواری (ص ۱۴۸) و لاهيجی (ص ۱۳۰) از آن به نام شبهۀ ابن كمونه ياد كرده‌اند. شبهۀ ديگری به نام شبهۀ استلزام به ابن كمونه نسبت داده شده است («شبهۀ استلزام»، مجموعۀ شم‍ ۷۳۱۸، رسالۀ ۱۲؛ همان، مجموعۀ شم‍ ۷۵۹۸، برگ ۱۱۸). این شبهه چنين است كه اگر چيزی از لوازم چيز ديگری (موضوع) باشد، نقيض آن از لوازم آن چيز ديگر نخواهد بود و اگر عدم آن از لوازم آن چيز ديگر باشد، ديگر وجودش از لوازم آن نخواهد بود. هر يك از كسانی كه این شبهه را به ابن كمونه نسبت داده‌اند، آن را به نوعی تقرير كرده‌اند كه از لحاظ موضوع و مفاد هيچ ارتباطی با يكديگر ندارند. مثلاً در مجموعۀ شمارۀ ۷۳۱۸ آمده كه هر چيزی كه موجود شود، اگر وجودش مستند به رفع امر واقع باشد، چنين موجودی ازلی و ابدی خواهد بود (ظاهراً مراد، حركت و زمان است)، پس لازم آيد كه حوادث يوميه كه وجودش مستند به رفع امور واقعی است، ازلی و ابدی باشد. اما در مجموعۀ شمارۀ ۷۵۹۸ آمده كه هرگاه وجود چيزی مستلزم امر واقع نباشد، موجود خواهد بود. زيرا اگر معدوم باشد، مستلزم ارتفاع امر واقعی خواهد بود كه عدم آن باشد و بالجمله اجتماع نقيضين لازم آيد. پس اينكه گفته‌اند وجود چيزی مستلزم عدم چيزی ديگر نمی‌باشد، درست نيست. از اين دو تعبير غير مربوط به يكديگر در يك مسأله، آشكار می‌شود كه اين نسبتها اصالت ندارد.

آثار

 نزديك به ۳۰ كتاب و رساله از ابن كمونه در كتابخانه‌های جهان موجود است كه برخی از مهم‌ترين آنها بدين قرارند:
۱. الابحاث عن الملل الثلاث يا تنقيح الابحاث، اثری كه موجب شورش مردم و ايراد اتهام بر ابن كمونه شد. نسخ متعددی از اين كتاب وجود دارد و نيز در ۱۹۶۷م به ويرايش موشه پرلمان[۱] در لوس آنجلس به چاپ رسيد. كتاب تنقيح الابحاث نمودار عقايد كلامی ابن كمونه است. مثلاً گويد دايرۀ ادراك و عقل محدود و مقام نبوت فراتر از آن است و از اين روست كه مردم سخنان پيامبران را باور ندارند. وی ۳ خصلت برای پيامبر برشمرده است: الف ـ قوت نفسانی او را خاصيتی باشد كه بتواند در نفوس ديگران و نيز عامۀ جهان تأثير كند و صورتی را زايل گرداند و صورتی ديگر ايجاد نمايد. ب ـ قوۀ نظری (عقل نظری) او چنان صافی باشد كه بتواند همۀ دانشها را از مبدأ فيض دريابد. ج ـ در خواب و بيداری از امور غيبی آگاهی يابد، بدان‌سان كه ترديدی در صحت آنها روا ندارد. برخی از پيامبران هر ۳ خصلت را دارند و برخی ۲ خصلت و بعضی ديگر يكی از آن سه را (تنقيح الابحاث، ۲، ۳). اين كتاب شامل ۴ باب است: باب اول دربارۀ نبوت عامه و سه باب ديگر به ترتيب دربارۀ دين يهود، مسيحيت و اسلام است. در بخش مربوط به يهوديت، اعتراضات وارد بر آن را به طور خلاصه و پاسخ به آنها را مفصل بيان كرده (صص ۲۷-۵۰)، اما در ابواب سوم و چهارم عكس اين روش را پيش گرفته است، يعنی ايرادات را به تفصيل آورده و پاسخها را به اجمال بيان داشته است (صص ۵۱- ۱۰۸). برخی از ايرادات متوجه انجيل و قرآن است و گويا همين معنی سبب شده كه او را ملحد بخوانند. بر اين كتاب رديه‌هايی نوشته شده است، از جمله: ردّ تنقيح الملل الثلاث، اثر حكيم مؤيدالدين سموئيل (مركزی، ۴۲۲)، ديگری الدر المنضود فی الرد علی فيلسوف اليهود، اثر ابن ساعاتی (شورا، ۹ / ۵۰۲) و نيز نهوض حثيث النهود الی دحوض خبيث اليهود، اثر شيخ زين‌الدين بن محمد ملطی شافعی (همانجا). از اين رديه‌ها معلوم می‌شود كه ابن كمونه را يهودی دانسته‌اند و به همين سبب برخی او را فيلسوف يهود لقب داده‌اند (ابن رافع، ۳۵).
۲. ملتقط تلخيص المحصل، كه منتخبی است از اثر خواجه نصيرالدين طوسی كه به خط ابن كمونه نوشته شده و تاريخ كتابت آن ۶۷۰ق است. اين كتاب در نجف موجود است (حسينی، ۲۵).
۳. الملتقط من كتاب زبدة النقض و لباب الكشف، در شرح اشارات ابن سينا و نقض و ايراد بر او كه اصل آن از نجم‌الدين احمد بن ابوبكر بن محمد نخجوانی است و ابن كمونه (همو، ۵۴) آن را خلاصه كرده است. رساله‌های ديگری نيز با عنوان «ملتقط» از ابن كمونه ياد شده است (مجلة معهد المخطوطات العربية، ۵(۱) / ۲۴).
۴. التنقيحات فی شرح التلويحات، كه شرحی است بر تلويحات شهاب‌الدين سهروردی گويا شهرزوری صاحب كتاب نزهة الارواح نيز شرحی به همين نام بر تلويحات داشته است. كربن (مقدمه، 69-73) از اين هر دو شرح ياد كرده است. شارح (ابن كمونه) در مقدمۀ كتاب پس از ستايش پروردگار و درود بر پيامبر اسلام و خاندان او، گويد چون تلويحات بسيار موجز بود، گروهی از بزرگان از من خواستند كه پيچيدگيهای اين كتاب را روشن كنم و من با شتاب، خواست آنان را اجابت كردم، ولی فرصت نيافتم كه آن را مجدداً بررسی كنم. كتاب شامل دو بخش منطق و طبيعيات است و صفحه‌ای از باب الهيات را نيز دارد. شرح ابن كمونه بر باب منطق كتاب تلويحات نسبتاً مفصل است (برگ ۵ تا ۱۱۵) و در بحث دلالتها نكات جالبی مطرح كرده است. در باب اجزاء علوم يعنی مبادی و موضوع و مسائل، تحقيق دقيقی دارد و به نظر می‌رسد كه از ابن سينا در اين باب استفاده كرده است. در بخش طبيعيات (برگ ۱۲۳ به بعد) جزء و جواهر فرد را مورد بررسی قرار داده و در ابطال تركيب اجسام از ذرات اصرار ورزيده است.
۵. الجديد فی الحكمة، كه در ۱۴۰۳ق به كوشش حميد و عيدالكبيسی در بغداد به چاپ رسيده است و حاوی مسائل عمومی فلسفه است.
۶. الكاشف، كه همان رسالۀ فلسفی اوست و به نظر می‌رسد كتابی كه در الذريعة (آقار بزرگ، ۱۶ / ۳۰۵) با عنوان فلسفة ابن كمونه آمده، همين اثر باشد كه نسخه‌ای از آن به شمارۀ ۲۴۸ در كتابخانۀ مركزی وجود دارد و شامل ۲۹۰ صفحه است. اين كتاب شامل يك دورۀ كامل منطق، طبيعيات و الهيات است. ابن كمونه اين اثر را به نام امير عزالدين معتمدالدوله مجدالملك دولتشاه پسر امير سيف‌الدين سنجر صاحبی نوشته است. وی در آغاز كتاب، حكمت را به روش اشراقيان، استكمال نفس انسانی دانسته است. كتاب به ۷ باب و هر باب به فصولی تقسيم شده است. باب اول در منطق شامل ۷ فصل است؛ باب دوم در امور عامه؛ باب سوم در اقسام اعراض و اعتباريات؛ باب چهارم در اجسام و مقومات و احكام آنها؛ باب پنجم در نفوس و خصوصيات و صفات آن است، در فصل ۵ همين باب (صص ۱۹۰ به بعد) مسألۀ خواب و وحی و الهام را مطرح كرده است؛ باب ششم در عقول و باب هفتم در وحدت واجب الوجود است. در ضمن همين باب است (صص ۲۴۹-۲۵۱) كه آنچه بعدها به شبهۀ ابن كمونه شهرت يافت، به عنوان يكی از فروض مسألۀ مطرح كرده و پاسخ داده است. نسخه‌های متعددی از اين اثر در كتابخانه‌ها موجود است.
۷. اللمعة الجوينية، اين اثر چنانكه از مطالب آن برمی‌آيد، همان، رسالۀ علم و عمل اوست. ابن كمونه خود گويد كه اين كتاب را برای شمس‌الدين محمد جوينی، به درخواست محمد مؤمن قزوينی در بغداد نوشت ( اللمعة الجوينية، برگ ۱۴۲). كتاب مذكور دارای ۲ «جمله» و هر «جمله» شامل ۲ باب و هر باب، متشكل از ۵ فصل است. مؤلف در پايان كتاب دربارۀ وظايف سلطان و واليان و اخلاق آنها سخن رانده است. نسخه‌های متعددی از اين اثر در كتابخانه‌ها موجود است. براي آثار ديگر او می‌توان به مقصود همدانی (ص ۳۲۸)، الهيات تهران، (ص ۴۷۳)، مجلة معهد المخطوطات العربية (۵(۱) / ۲۷)، شورا (۵ / ۲۸۷)، ظاهريه (ص ۱۱۵)، آقا بزرگ (۱۱ / ۱۳۱) و مدرس (۸ / ۱۷۴) مراجعه كرد.

مآخذ

آقابزرگ، الذريعة؛ ابن رافع سلامی، محمد، تاريخ علماء بغداد، به كوشش عباس عزاوی، بغداد، ۱۳۵۷ق؛ ابن سينا، الشفاء، تهران، ۱۳۰۳ق؛ ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد، تلخيص مجمع الآداب فی معجم الالقاب، به كوشش مصطفی جواد، دمشق، ۱۳۸۲ق؛ همو، الحوادث الجامعة، به كوشش محمدرضا شبيبی، بغداد، ۱۳۵۱ق؛ ابن كمونه، سعدبن منصور، تنقيح الابحاث للملل الثلاث، به كوشش موشه پرلمان، كاليفرنيا، ۱۹۶۷م؛ همو، التنقيحات فی شرح التلويحات، نسخۀ خطی كتابخانۀ مركزی، شم‍ ۲۷۳؛ همو، «شبهۀ استلزام»، كتابخانۀ مركزی، مجموعۀ خطی، شم‍ ۷۳۱۸ و ۷۵۹۸؛ همو، الكاشف يا رسالۀ فلسفی، نسخۀ خطی كتابخانۀ مركزی، شم‍ ۲۴۸؛ همو، « اللمعة الجوينية»، مجموعۀ خطی كتابخانۀ مركزی، شم‍ ۸۶۱؛ الهيات تهران، خطی؛ حسينی، احمد، فهرست مخطوطات خزانة الروضة الحيدرية، نجف، ۱۳۹۱ق؛ دانش پژوه، محمدتقی و بهاءالدين انواری، فهرست كتابهای خطی كتابخانۀ مجلس سنا، تهران، ۱۳۵۹ش؛ سبزواری، حاج ملاهادی، شرح منظومه، تهران، ۱۲۹۶ش؛ سركيس، يعقوب، مباحث عراقية، به كوشش محمدرضا شبيبی، بغداد، ۱۳۶۷ق؛ شورا، خطی؛ صدرالدين شيرازی، محمدبن ابراهیم، «رسالة التصور و التصديق»، ضميمۀ كتاب الجوهر النضيد، تهران، ۱۳۶۳ش؛ ظاهريه، خطی (جغرافيا)؛ عزاوی، عباس، تاريخ العراق، بغداد، ۱۳۵۳ق؛ كربن، هانری، مجموعۀ مصنفات شيخ اشراق، تهران، ۱۳۵۲ش؛ لاهيجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، به كوشش صمد موحد، تهران، ۱۳۶۴ش؛ مجلة معهد المخطوطات العربية، قاهره، ۱۹۵۸-۱۹۶۰م؛ مدرس، محمدعلی، ريحانة الادب، تبريز، ۱۳۴۶ش؛ مركزی، ميكروفيلمها؛ مقصود همدانی، جواد، فهرست نسخه‌های خطی كتابخانۀ غرب مدرسۀ آخوند همدانی، تهران، ۱۳۵۶ش؛ نيز:

Corbin, Henry, Prolégomènes (vide: PB, Corbin).

 


چاپ   ایمیل