اندیشمند شیعه سید محمّد باقر صدر

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 9 - 17 دقیقه)

نقش شهیدآیت اللّه سید محمد باقر صدر در تحکیم پایه‏ های حرکت پیروزمند اسلامی و سهم به سزای او در پایه گذاری این حرکت در دو بعد فکری و عملی درجهان اسلام به ویژه عراق قابل انکار نیست؛ تا آن جا که نهضت اسلامی را با خون پاک خویش مزیّن ساخت و با اقتدا به جدّش سید الشهدا(ع) او نیز به حق سید شهدای دوران خویش بود.از این رو پرداختن به تمام ابعاد عظمت این عالم ربانی در چنین بررسی مختصری نمی‏گنجد؛ اما با این وصف،نمی توان از بیان بارزترین ویژگی‏های مکتب علمی و فکری که او پایه گذاری کرد سرباز زد؛ مکتبی که وی براساس آن، در عمر پربرکت ولی کوتاه خود،نسلی از عالمان دینی فرزانه و هوشیار ومخلص و مجاهد در راه خدا تحویل جامعه داد و خود به خیل صدّیقین و شهدا و صالحان پیوست.

 

دراین جا مهم ترین ویژگی‏های این مکتب را ـ که همچنان پاینده و پیشرو در تاریخ علم و ایمان است ـ متذکر می‏شویم. 

جامعیّت و تنوع رشته ها

مکتب شهیدصدر دارای ابعاد و جوانب گوناگونی است و به تمام رشته‏های معارف اسلامی و انسانی می‏پردازد و تنها به علومی مانند فقه و اصول اکتفا نکرده است اگر چه عرصؤ فقه و اصول عرصؤ اصلی و گستردؤ موفقیت‏ها و ابتکارات علمی ایشان محسوب می‏شود. از جمله رشته‏هایی که این مکتب به تحقیق و پژوهش در آنها پرداخته، عبارت است از: فقه،اصول، منطق، فلسفه، عقاید، علوم قرآن، اقتصاد، تاریخ، حقوق، سیاست‏های پولی و بانکی، نظام تعلیم و تربیت در حوزه، روش‏های عمل سیاسی و نظام‏های حکومت اسلامی و دیگر رشته‏های معرفت انسانی و اسلامی.

این جامعیّت مکتب شهید محصول بهره‏مندی وی از ذهنی خلاّق و همه جانبه نگر است.چنین ذهن‏هایی را می‏توان از نوادری به شمار آورد که در برهه‏هایی از تاریخ علم و عالمان ظهور کرده و هریک در عصر خود نقطؤ عطف تاریخی تازه‏ای را در جهت گیری و استحکام جنبش‏های معرفتی ایجاد می‏کنند.

آن شهید بزرگوار در علم و وسعت نظر و ذوق و استعداد فوق العاده، آیتی از نبوغ بود. این نبوغ کم نظیر از زمان طفولیت و سال‏های نخست حیات و نیز در مدت تحصیلات علمی او کاملا نمایان بود. اساتید و همدرسان و شاگردان آن شهید وهمؤ کسانی که مستقیم یا غیر مستقیم و از طریق کتب و مباحث ارزشمند شهید با وی ارتباط داشتند، این نبوغ را در می‏یافتند.
دقت در بحث و تحلیل و پرداختن به جوانب مختلف

یکی از نکات بسیار با اهمیّتی که هرنظریه‏ای را متّصف به صحّت ومتانت می‏کند، بررسی احتمالات و مسائل مختلف مرتبط با موضوع بحث و همچنین سیر منطقی متناسب با موضوع مورد نظر است.این ویژگی، خشت زیرین و سنگ بنای نظم فکری و معرفتی را

در هرباب و مسأله‏ای تشکیل می‏دهد؛ به طوری که هرنظریه‏ای بدون این ویژگی ، ناپایدار بوده و کاستی هایش تاب نقد نیاورده و نابود خواهد شد.

این گونه دقت ورزی در مباحث علمی از مهم ترین امتیازهای تحقیقات شهیدصدر به شمار می‏رود و در همؤ نوشته‏های ایشان به بهترین وجهی مشهود است.او هیچ مسأله‏ای از مسائل علمی را مطرح نمی کرد ـ خصوصا در اصول و فقه ـ مگر این که صورت‏ها و احتمالات حیرت آوری را در مورد آن طرح کند که نمونؤ آن در حلقات الاصول و دیگر کتب ایشان قابل مشاهده است. مثلا در مباحث قطع نکات دقیق و تفریعات جدیدی را آورده است که قبل از ایشان کسی متذکر آنها نشده بود.

این مشخّصؤ علمی و این ویژگی در سخنان عادی شهید نیز وجود داشت؛ به طوری که به هر موضوعی هرچند ساده و معمولی که می‏پرداخت چنان آن را در قالب علمی و فنّی می‏ریخت و تمام احتمالات و شقوق آن را در هیأت و ساختار منطقی ارائه می‏کرد که شنونده تصور می‏کرد در مقابل تحلیل یک نظریؤ علمی محکم و ریشه دار همراه با استدلالهای منطقی آن قرار دارد.
ابتکار و نوآوری

حرکت علوم و پیشرفت معارف بشری بر پدیدؤ نوآوری ـ که دانشمندان و پژوهشگران در هر حوزؤ معرفتی به آن می‏پردازند ـ متکی است. شهیدصدر فوق العاده در نوآوری و دگرگون سازی علوم و نظریات علمی توانمند بود، چه در عرصؤ دستاوردها و داده‏های علمی و چه در عرصؤ روش‏ها و استنتاج‏ها. از آثار این ویژگی بود که او توانست افق‏های تازه‏ای را در معارف دینی باز کند که قبلا کسی بدان‏ها دست نیافته بود. او پیشرو این مسیر و فاتح دروازه‏ها و موءسس روش‏های آن و ترسیم کنندؤ علائم و راهنماهای این راه گسترده بود.این ابداع و نو آوری در مباحث اقتصادی او کاملا هویداست. وی موضوعات و مباحث جدیدی را در فقه مورد بحث و بررسی قرارداد و توانست نظام اقتصاد

اسلامی را بازشناسی و تبیین کند و همچنین است نظریات جدید ایشان دربارؤ بانک اسلامی بدون ربا. در تمام این مباحث، شهیدصدر آغازگر راه نوی بود. مبتکری که در این زمینه‏ها به مباحث و تحقیقات موجود و کارهای انجام یافته نپرداخت بلکه همواره نظریات جدید و بی سابقه‏ای ارائه می‏داد.

روش موضوعی او در تفسیر و در تاریخ نیز چنین است. استاد شهید توانست نشانه و مختصات این روش را کشف کند. این روش چنان که خود ایشان می‏گوید:

به ما این امکان را می‏دهد که دیدگاه نظری قرآن کریم و به دنبال آن دیدگاه نظری رسالت اسلامی را نسبت به هرموضوعی از موضوعات حیات و هستی تعریف و تعیین کنیم.

او بر این روش تأکید داشت و در دو بحث «سنت‏های تاریخی در قرآن» و « نقش وحدت و تعدد زمان ائمه در تاریخ» آن را با موفقیت به کار بست.

پژوهش ممتاز شهیدصدر در زمینؤ مبانی منطقی استقراء نیز چنین است. وی گسست‏هایی را که سبب رنجوری منطق استقراء شده بودند، پیوست و تفسیر جدیدی از استقراء بر خلاف نظر ارسطو و برتراند راسل عرضه کرد که آن را «مذهب ذاتی» نامید. همان طور که توانست اثبات کند آن مبانی منطقی که تمام استدلال‏های علمی حاصل از مشاهده و تجربه مبتنی بر آن است همان مبانی منطقی است که استدلال‏های اثبات صانع بر آن استوار است. شهید با تأکید بر این حقیقت در انتهای کتابش چنین می‏گوید:

یک معادلؤ قطعی وجود دارد و آن این که انسان یا استدلال علمی را در کل می‏پذیرد، که در این صورت استدلال در مباحث الهیّات نیز جزء آنهاست و یا استدلال علمی را در کل ردّ می‏کند که به ناچار باید تمام نتایج و دستاوردهای مسلّم علمی را تکذیب کند.با توجه به این نکته، علم و ایمان با ریسمانی به هم گره خورده که در هیچ حالتی نمی توان آنها را از هم جدا کرد.

درمورد نوآوری، باید گفت که هیچ یک از تألیفات و مباحث شهید از عنصر نوآوری خالی نیست. به ویژه مباحث فقهی و اصولی.وی ترتیب مباحث این دو علم را بازنگری و بازسازی کرد و روش‏های جدیدی در علم اصول تقدیم حوزؤ علمیه کرد؛ چنان که بعضی از آنها را در کتاب معالم الاصول ـ که مقدّمؤ علمی و بسیار جالب در مورد تاریخ علم اصول، پیدایش و تکامل آن است ـ بیان کرد.

در خصوص ترتیب ابواب علم اصول باید گفت که ایشان با هدف قادر ساختن طلاّب، جهت فراگیری خوب و مرحله‏ای این مادؤ درسی، اصلاحات فراوانی انجام داد. فراگیری علم اصول بدین شکل که شهید ارائه داده، ثمراتش در درس خارج ظاهر می‏شود.

نمونه‏های بسیاری وجود دارد که شهید به علم اصول اضافه کرده است. بحث‏های تفصیلی او در فقه و اصول مشتمل بر اضافات و نو آوری‏های فراوانی است؛ از جمله سخنان تازؤ او در بحث تعادل و تراجیح و افزودن فصل‏هایی به آن که برخلاف روال معمول و متعارف این بحث است. در مباحث فقهی نیز در کتاب الفتاوی الواضحه بحث زکات و خمس را از قسمت عبادات خارج کرد. خلاصه، در عرصؤ نوآوری ها، مکتب معارف اسلامی خصوصا در مباحثی مانند اقتصاد اسلامی و منطق استقرایی و تاریخ سیاسی ائمه(ع) وامدار این شخصیت نابغه است.
روش واقع گرایانه و نگرش مجموعه‏ای

این ویژگی در مباحث تفسیر موضوعی و نیز در مباحث اقتصادی او کاملا روشن است؛ موضوعات اقتصادی را به صورتی پیشرفته سامان آنها را تحت عناوین جدیدی قرار داد،و حال آن که معمولا این مباحث در ضمن ابواب پراکندؤ فقهی ،مثل مالکیّت زمین، ربا، مزارعه و مضاربه طرح می‏شد.

او این روش را نه تنها در باب اقتصاد، بلکه می‏خواست در تمام شاخه‏های معرفت

مانند تفسیر، تاریخ، سیره و... پیاده کند. خود او نمونؤ جالبی از اجرای این روش واقع بینانه را در مورد تاریخ زندگی ائمّه(ع) به کار بست.

در این جهت گیری و گرایش جدید بنا به گفتؤ شهید:

به تاریخ زندگانی هرامام براساس نگاه کلّی و مجموعه‏ای پرداخته می‏شود نه جزئی نگری؛ یعنی به ائمه(ع) به عنوان یک مجموعؤ مرتبط با هم نگریسته می‏شود و تمام این مجموعه با هم تحقیق و بررسی شده و سیمای کلی و اهداف مشترک و درون مایؤ اصیل آن کشف شده و پیوستگی اجزای این مجموعه و در نتیجه نقش واحد همؤ ائمه در رشد حیات اسلامی فهمیده می‏شود.

این روش واقع نگر در تقسیم بندی ابتکاری وی در رسالؤ فقهی الفتاوی الواضحه و نیز در درس‏های تفسیر موضوعی قرآن ایشان در نجف اشرف، کاملا مشهود است. در درس‏های تفسیر تأکید زیادی بر این نکته داشتند که برای رسیدن به نصّ قرآن و فهم آن باید حرکت را از متن واقع آغاز کرد.

دراین مورد می‏فرماید:

تفسیر ازمتن واقع (واقعیّات خارجی و اجتماعی) شروع شده و به قرآن ختم می‏شود نه این که از قرآن شروع و به قرآن ختم شود، چه در این صورت، قرائت قرآن بر کنار از واقع و بریده از میراث تجربؤ بشری است. بلکه تفسیر باید از واقع شروع و به قرآن پایان یابد؛ چرا که قرآن منبع ماندگاری است که در پرتو آن، جهت گیری‏های الهی انسان با واقعیت‏ها پیوند می‏خورد.

هدف از اجرای این روش، همچنان که شهید در کتاب تفسیر موضوعی قرآن بدان تصریح می‏کند:رسیدن به نظریؤ قرآنی نبوت، نظریؤ قرآنی نظام اقتصادی، نظریؤ قرآنی در سنت‏های تاریخ و آسمان‏ها و زمین است.
تنظیم بحث وانتخاب راه مناسب برای استدلال در هرموضوعی

ازمشخّصات اندیشؤ صدر روشمندی علمی و فنّی او در پرداختن به هرموضوعی است که برای تدریس یا تحقیق انتخاب می‏کرد. از این رو می‏بینیم مباحث فقهی و اصولی ایشان از لحاظ روش و ترتیب فنّی بحث، نسبت به بحث‏های محقّقان گذشته کاملا فرق می‏کرد. ایشان مطالبی را که دیگران به صورت متداخل و درهم مطرح کرده بودند، به خصوص در مسائل پیچیده‏ای که فهمش مشکل و خلط و اشتباه در آنها زیاد بود، جهات و جوانب آن را از هم جدا می‏کرد و جوهرؤ آن مطلب را روشن می‏ساخت و به گونه‏ای علمی و عینی آن را تحلیل و تنظیم می‏کرد؛ به طوری که اهل فنّ نیز نظیر آن را در مباحث دیگران نمی یافتند.طریقؤ استدلال در هرموضوعی را نیز کاملا فرق می‏گذاشت. بدین صورت که در فلان موضوع آیا جای استفاده از برهان است یا محل به کارگیری استقراء و وجدان است؟ چنین نبود که در اثبات مدعای خود فقط به وجدانی بودن آن اکتفا کند بلکه در استفاده از وجدان نیز به شیوؤ خاصی که می‏توان آن را روش «انگیزش وجدانی» نام نهاد عمل می‏کرد؛ بدین معنا که وجدان، محقّق را نسبت به موضوع حساس و هوشیار می‏کرد. در خلال بحث از منبّهات وجدانی، این نکته در مباحث اصولی شهید کاملا پیداست، به عنوان مثال می‏توان به مبعداتی اشاره کرد که ایشان در مورد بشری بودن وضع لغات ـ بنابر نظریه‏های مشهور اصولیان و نه نظریؤ خود او ـ ذکر کرده است1.
جمع بین روش منطقی و اقناع روانی

از ویژگی‏های اندیشؤ شهیدصدر گرایش منطقی و برهانی در اندیشیدن و در حلّ قضایای علمی توأم با اقناع روانی است و این که این دستاوردهای برهانی هماهنگ و

مطابق وجدان بوده و تا حد زیادی قدرت اقناع و اطمینان روانی را نیز در بر داشته باشد. چنین نبود که صرفا نظریه‏ای را بدون دلیل نقل کند یا دلیل آن مصادره به مطلوب باشد، بلکه در هر فرضیؤ علمی ابتدا دلایل و براهین قانع کنندؤ آن را ذکر می‏کرد. آوردن برهان در هرموضوعی مثل مباحث لغوی یا عقلانی یا عرفی برای او دشوار نبود. این ویژگی آرا و نظریّات، این مکتب و دستاوردهای فکری آن را چنان صبغؤ علمی و منطقی داده که به آسانی نمی‏توان آنها را نقد کرد و آنها را قدرت اقناع بیشتر بخشیده و در ابطال نظریات و آرای دیگر تواناتر می‏سازد.

همچنین ویژگی یاد شده، این مکتب را قادر به تربیت فکر و اندیشؤ پیروان خود کرده و پایه‏های آن را بر بنیان منطقی و علمی بنا می‏نهد و از مناقشات لفظی و درهم ریختگی و تداخل فهم‏ها که اغلب موجب سقوط تحقیقات و پژوهش‏های علمی و عقلی است، دور می‏سازد.

درعین حال این فکر برهانی و منطقی چنین نبوده که همیشه متکی به ساختار و اصطلاحات کلیشه‏ای باشد؛ چون گاهی این اصطلاحات کلیشه‏ای باعث به خطا رفتن فکر محقق شده واز واقع دور می‏شود ونظریاتی را اتّخاذ می‏کند که وجدان سلیم آنها را ردّ می‏کند؛به ویژه در مباحث دارای ملاک درونی ووجدانی که نیازمند روش خاصّی در استدلال است.

ملاحظه می‏کنید که او همواره از برهان و ا ستدلال به نتایج وجدانی منتهی می‏شود و دراین گونه مسائل نزد او برهان با یافته‏های وجدان سلیم هرگز متعارض نیست؛ بلکه به عکس، برهان را برای تحکیم و تقویت یافته‏های وجدان می‏آورد. مسأله را در ابتدا با حس درونی و وجدانی درک می‏کرد و سپس جهت تقویت علمی آن، از برهان و استدلال‏های منطقی استفاده می‏کرد. از این رو محقّق هرگز سختی و سنگینی برهان‏ها و عدم تطابق آنها با ذوق و وجدان را احساس نمی کند؛ یعنی همان مشکلی که بسیاری از فقها واصولی‏های متأثّر از روش‏های علوم عقلی، در آن قرار گرفته‏اند .

به عنوان نمونه، می‏توان مطلبی را نقل کرد که شهید آن را در مناقشه با نظر سکّاکی در مورد حقیقت معنای مجازی ذکر کرده است؛ چون سکاکی منکر این است که مجاز، استعمال لفظ در غیر معنای موضوعء له باشد؛ بلکه مجاز را نیز استعمال لفظ در معنای حقیقی خود می‏داند، منتهی آن معنا بر مصداق ادعایی دیگر تطبیق داده می‏شود. شهیدصدر ادلّؤ برهانی بطلان این نظریه را با دلیل وجدان تأیید کرده است: وجدان حکم می‏کند به این که اعطای صفات معنای حقیقی به چیزی به صورت ادّعایی گاهی برخلاف قصد متجوّز می‏باشد؛ مثلا کسی که می‏خواهد در زیبایی یوسف مبالغه کند و بگوید: «یوسف ماه است» هرگز در ذهنش این نیست که یوسف مانند ماه گرد است و گرنه زیبایی او به عنوان یک انسان، از بین می‏رود؛ زیرا صفات ماه سبب زیبایی خود ماه است نه چیز دیگر.

براین اساس مطلبی که سکاکی در مورد مجاز گفته، بیان کاملی برای معنای مجازی نیست2.

این اندیشؤ بزرگ توانست براساس جمع بین ویژگی منطقی علمی استدلال از یک طرف و رعایت روش مندی صحیح و هماهنگ با هرعلم از طرف دیگر، در هریک از عرصه‏های معرفتی و علمی به روش علمی متناسب با طبیعت آن علم بدون تأثیر پذیری از روش‏های بیگانؤ با آن علم را به کار بندد.
جمع بین ذوق فنّی و احساس عقلایی

ذوق یک حسّ درونی در انسان است که براساس آن، زیبایی و هماهنگی امور را درک می‏کند. ذهنیت عقلایی نیز حس دیگری است که انسان با آن، طبایع و اوضاع و مرتکزاتی را درک می‏کند که منشأ احکام عرف و عقلا بوده و بسیاری از نظریات و افکار در مباحث مختلف مبتنی برآنهاست؛ مثل مباحث مربوط به قانون و قانون گذاری و

مباحث ادبی . این مباحث غالبا جای بحث و نظر دارد و نمی توان برای آنها استدلال منطقی یا ریاضی یا تجربی آورد؛ بلکه نیازمند ذوق فنیّ و احساس عقلایی وحس عرفی و ادبی است.

درمکتب شهیدصدر می‏بینیم در هر علمی این عرصه‏ها با عرصه‏های دیگر کاملا متمایز شده اند. در عرصؤ اول، مسائل علمی را با تکیه برذوق واقع نگر و درک مستقیم عقلایی بررسی می‏کند؛ او توانست در این عرصه روش مناسبی را ایجاد کند و راه‏های استدلال ذوقی و عقلایی را تأسیس و قواعد و اصول آن را تقویت کند؛ به خصوص در آن بخش از مباحث فقهی که متکی بر برداشت‏ها و نظریه‏های عرف یا ارتکازهای عقلایی است، روش فقهی واقع گرایانه‏ای را برای استظهارهای فقهی ابداع کرده است که بر مبنای آن، استظهارها از صرف ادّعای محض یا مصادرؤ به مطلوب خارج شده و به نظریّاتی مستدل و اقناع کننده و بر پایه‏ای واقع گرایانه تبدیل می‏گردد.

جا دارد به این نکته اشاره شود که بندرت می‏توان یافت که در یک شخصیّت علمی هم گرایش به برهان و استدلال منطقی و هم ذوق فنّی و حس عقلایی و عرفی با هم جمع شود؛ چه این که می‏بینیم علمایی که ممارست با علوم عقلی و برهانی دارند، گاهی نکات دقیق عرفی و ذوقی و عقلایی را رعایت نمی کنند و معمولا آرا و نظریاتشان مبتنی بر آن اصطلاحات برهانی است که بدان عادت کرده‏اند. به عکس بعضی از محققان علوم ادبی و امثال آنها را می‏بینیم که صنعت برهان و استدلال‏های منطقی را به خوبی اجرا نمی کنند. امّا مکتب شهیدصدر این امتیاز را دارد که بین این دو ویژگی ـکه کمتر با هم جمع می‏شوندـ تلفیق کرده و توانسته است بین این دو، کاملا سازگاری ایجاد کند و هریک را در جایگاه مناسب خود به کاربرد، بدون این که دچار لغزش یا ناهماهنگی شود.
ارزش علمی و جایگاه تمدنی مکتب شهیدصدر

شهیدصدر مبارز طلبی‏های تمدن معاصر را کاملا درک می‏کرد و یکی از مشخّصات

مکتب او این بود که توانست با روش علمی نقّادانه و واقع گرایانه پایه‏های انسان شناختی تمدن مادی معاصر را متزلزل سازد و تناقض آنها را کشف کند و ناتوانی آن را در حلّ مشکلاتی که انسان معاصرـ چه در غرب و چه در جهان اسلام ـ در آنها غوطه ور است، اثبات کند. فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم و متلاشی شدن دولت و سازمان سیاسی آن،اثبات کنندؤ صحّت نقد شهیدصدر به مبانی فلسفؤ مکتب سوسیالیسم است .

امّا مصائب و مشکلاتی که فلسفؤ مادی اردوگاه سرمایه داری به بار آورده ،به خصوص در کشورهای فقیر و وابسته به این اردوگاه ، بسیار بیشتر و گسترده تر است . در مقابل این اردوگاه، پس از ارائؤ نظریات شهیدصدر با اسلوب علمی و منطقی در چند میدان مهم معرفتی مثل اقتصاد و سیاست او توانست اعتماد و اطمینان به اسلام و احکام‏آن را اعاده کرده و برتری و هماهنگی آنها را با واقعیات و باجامعؤ اسلامی آشکار سازد و اثبات کند که قوانین اسلام در نجات جوامع اسلامی از مشکلاتی که دارند تواناست.

شهیدصدر توانست تمدن رفیع اسلامی را با مبانی علمی و استوار در مقابل تمدن غرب عرضه دارد و ضمن ساختن بنایی جامع و یکپارچه و محکم توانست با قدرت تمام، وارد میدان جنگ فکری و فرهنگی شود و تمام پندارها و بافته‏های تمدن مادی عصر حاضر را ابطال کند و با ایجاد مکتبی پایدار و برگرفته از منابع اسلام ناب و متصل به وحی الهی و لطف خداوند به انسان، پیروز و موفّق این میدان را ترک کند.

این بود گزیده و مختصری از ویژگی‏های مکتب این مرجع و فیلسوف و عارف ربّانی و مجاهد شهیدی که تک تک خشت‏های آن را با فکر خود بنا کرد و با تلاش‏های پی گیر علمی خود، آن را مرحله به مرحله شکوفا ساخت. مجموعؤ این مطالب، تنها بیانگر بعد علمی یعنی فقط یک بعد از ابعاد این شخصیّت بزرگ و بی نظیر تاریخ معاصر ماست.


چاپ   ایمیل